(باز آن مرد عالم) گفت: «آيا به تو نگفتم كه تو هرگز نمىتوانى با من صبر كنى؟!»
(موسى) گفت: «بعد از اين اگر درباره چيزى از تو سؤال كردم، ديگر با من همراهى نكن؛ (زيرا) از سوى من معذور خواهى بود!»
باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قريهاى رسيدند؛ از آنان خواستند كه به ايشان غذا دهند؛ ولى آنان از مهمان كردنشان خوددارى نمودند؛ (با اين حال) در آن جا ديوارى يافتند كه مىخواست فروريزد؛ و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسى) گفت: « (لا اقل) مىخواستى در مقابل اين كار مزدى بگيرى!»
او گفت: «اينك زمان جدايى من و تو فرا رسيده؛ اما بزودى راز آنچه را كه نتوانستى در برابر آن صبر كنى، به تو خبر مىدهم.
اما آن كشتى مال گروهى از مستمندان بود كه با آن در دريا كار مىكردند؛ و من خواستم آن را معيوب كنم؛ (چرا كه) پشت سرشان پادشاهى (ستمگر) بود كه هر كشتى (سالمى) را بزور ميگرفت!
و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ايمان بودند؛ و بيم داشتيم كه آنان را به طغيان و كفر وادارد!
از اين رو، خواستيم كه پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاكتر و بامحبتتر به آن دو بدهد!
و اما آن ديوار، از آن دو نوجوان يتيم در آن شهر بود؛ و زير آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحى بود؛ و پروردگار تو مىخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند؛ اين رحمتى از پروردگارت بود؛ و من آن (كارها) را خودسرانه انجام ندادم؛ اين بود راز كارهايى كه نتوانستى در برابر آنها شكيبايى به خرج دهى!»
و از تو درباره «ذو القرنين» مىپرسند؛ بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد.»
ما به او در روى زمين، قدرت و حكومت داديم؛ و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم.
او از اين اسباب، (پيروى و استفاده) كرد ...
تا به غروبگاه آفتاب رسيد؛ (در آن جا) احساس كرد (و در نظرش مجسم شد) كه خورشيد در چشمه تيره و گلآلودى فرو مىرود؛ و در آن جا قومى را يافت؛ گفتيم: «اى ذو القرنين! آيا مىخواهى (آنان) را مجازات كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب نمايى؟»
گفت: «اما كسى را كه ستم كرده است، مجازات خواهيم كرد؛ سپس به سوى پروردگارش بازمىگردد، و خدا او را مجازات شديدى خواهد كرد!
و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.»
سپس (بار ديگر) از اسبابى (كه در اختيار داشت) بهره گرفت ...
تا به خاستگاه خورشيد رسيد؛ (در آن جا) ديد خورشيد بر جمعيتى طلوع مىكند كه در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم (و هيچ گونه سايبانى نداشتند).
(آرى) اينچنين بود (كار ذو القرنين)! و ما بخوبى از امكاناتى كه نزد او بود آگاه بوديم!
(باز) از اسباب مهمى (كه در اختيار داشت) استفاده كرد ...
(و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد؛ و در كنار آن دو (كوه) قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمىفهميدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)!
(آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مىكنند؛ آيا ممكن است ما هزينهاى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدى ايجاد كنى؟!»
(ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مىكنيد)! مرا با نيرويى يارى دهيد، تا ميان شما و آنها سد محكمى قرار دهم!
قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد)!» تا وقتى كه كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، گفت: « (در اطراف آن آتش بيفروزيد، و) در آن بدميد!» (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، و گفت: « (اكنون) مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم!»
(سرانجام چنان سد نيرومندى ساخت) كه آنها [طايفه يأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمىتوانستند نقبى در آن ايجاد كنند.
(آن گاه) گفت: «اين از رحمت پروردگار من است! اما هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مىكوبد؛ و وعده پروردگارم حق است!»
و در آن روز (كه جهان پايان مىگيرد)، ما آنان را چنان رها مىكنيم كه درهم موج مىزنند؛ و در صور [شيپور] دميده مىشود؛ و ما همه را جمع مىكنيم!
در آن روز، جهنم را بر كافران عرضه مىداريم!
همانها كه پردهاى چشمانشان را از ياد من پوشانده بود، و قدرت شنوايى نداشتند!
آيا كافران پنداشتند مىتوانند بندگانم را به جاى من اولياى خود انتخاب كنند؟! ما جهنم را براى پذيرايى كافران آماده كردهايم!
بگو: «آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم) در كارها، چه كسانى هستند؟
آنها كه تلاشهايشان در زندگى دنيا گم (و نابود) شده؛ با اين حال، مىپندارند كار نيك انجام مىدهند!»
آنها كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند؛ به همين جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از اين رو روز قيامت، ميزانى براى آنها برپا نخواهيم كرد!
(آرى،) اين گونه است! كيفرشان دوزخ است، بخاطر آنكه كافر شدند، و آيات من و پيامبرانم را به سخريه گرفتند!
اما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، باغهاى بهشت برين محل پذيرايى آنان خواهد بود.
آنها جاودانه در آن خواهند ماند؛ و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمىكنند!
بگو: «اگر درياها براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، درياها پايان مىگيرد. پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان يابد؛ هر چند همانند آن (درياها) را كمك آن قرار دهيم!»
بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما؛ (امتيازم اين است كه) به من وحى مىشود كه تنها معبودتان معبود يگانه است؛ پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند!
سوره مریم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر؛ كهيعص
(اين) يادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بندهاش زكريا ...
در آن هنگام كه پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند ...
گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله پيرى تمام سرم را فراگرفته؛ و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبودهام!
و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقيم است؛ تو از نزد خود جانشينى به من ببخش ...
كه وارث من و دودمان يعقوب باشد؛ و او را مورد رضايتت قرار ده!»
اى زكريا! ما تو را به فرزندى بشارت مىدهيم كه نامش «يحيى» است؛ و پيش از اين، همنامى براى او قرار ندادهايم!
گفت: «پروردگارا! چگونه براى من فرزندى خواهد بود؟! در حالى كه همسرم نازا و عقيم است، و من نيز از شدت پيرى افتاده شدهام!»
فرمود: «پروردگارت اين گونه گفته (و اراده كرده)! اين بر من آسان است؛ و قبلا تو را آفريدم در حالى كه چيزى نبودى!»
عرض كرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلم (با مردم) نخواهى داشت؛ در حالى كه زبانت سالم است!»
او از محراب عبادتش به سوى مردم بيرون آمد؛ و با اشاره به آنها گفت: « (بشكرانه اين موهبت،) صبح و شام خدا را تسبيح گوييد!»
اى يحيى! كتاب (خدا) را با قوت بگير! و ما فرمان نبوت (و عقل كافى) در كودكى به او داديم!
و رحمت و محبتى از ناحيه خود به او بخشيديم، و پاكى (دل و جان)! و او پرهيزگار بود!
او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود؛ و جبار (و متكبر) و عصيانگر نبود!
سلام بر او، آن روز كه تولد يافت، و آن روز كه مىميرد، و آن روز كه زنده برانگيخته مىشود!
و در اين كتاب (آسمانى)، مريم را ياد كن، آن هنگام كه از خانوادهاش جدا شد، و در ناحيه شرقى (بيت المقدس) قرار گرفت؛
و ميان خود و آنان حجابى افكند (تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در اين هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستاديم؛ و او در شكل انسانى بىعيب و نقص، بر مريم ظاهر شد!
او (سخت ترسيد و) گفت: «من از شر تو، به خداى رحمان پناه مىبرم اگر پرهيزگارى!
گفت: «من فرستاده پروردگار توام؛ (آمدهام) تا پسر پاكيزهاى به تو ببخشم!»
گفت: «چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى كه تا كنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلودهاى هم نبودهام!»
گفت: «مطلب همين است! پروردگارت فرموده: اين كار بر من آسان است! (ما او را مىآفرينيم، تا قدرت خويش را آشكار سازيم؛) و او را براى مردم نشانهاى قرار دهيم؛ و رحمتى باشد از سوى ما! و اين امرى است پايان يافته (و جاى گفتگو ندارد)!»
سرانجام (مريم) به او باردار شد؛ و او را به نقطه دور دستى برد (و خلوت گزيد)
درد زايمان او را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند؛ (آن قدر ناراحت شد كه) گفت: «اى كاش پيش از اين مرده بودم، و بكلى فراموش مىشدم!»
ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد كه: «غمگين مباش! پروردگارت زير پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است!
و اين تنه نخل را به طرف خود تكان ده، رطب تازهاى بر تو فرو مىريزد!
(از اين غذاى لذيذ) بخور؛ و (از آن آب گوارا) بنوش؛ و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار! و هر گاه كسى از انسانها را ديدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزهاى نذر كردهام؛ بنا بر اين امروز با هيچ انسانى هيچ سخن نمىگويم! (و بدان كه اين نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد كرد!)»
(مريم) در حالى كه او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد؛ گفتند: «اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى!
اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بد كارهاى!!»
(مريم) به او اشاره كرد؛ گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟!»
(ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم؛ او كتاب (آسمانى) به من داده؛ و مرا پيامبر قرار داده است!
و مرا- هر جا كه باشم- وجودى پربركت قرار داده؛ و تا زمانى كه زندهام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است!
و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده؛ و جبار و شقى قرار نداده است!
و سلام (خدا) بر من، در آن روز كه متولد شدم، و در آن روز كه مىميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد!»
اين است عيسى پسر مريم؛ گفتار حقى كه در آن ترديد مىكنند!
هرگز براى خدا شايسته نبود كه فرزندى اختيار كند! منزه است او! هر گاه چيزى را فرمان دهد، مىگويد: «موجود باش!» همان دم موجود مىشود!
و خداوند، پروردگار من و شماست! او را پرستش كنيد؛ اين است راه راست!
ولى (بعد از او) گروههايى از ميان پيروانش اختلاف كردند؛ واى به حال كافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخيز)!
در آن روز كه نزد ما مىآيند، چه گوشهاى شنوا و چه چشمهاى بينايى پيدا مىكنند! ولى اين ستمگران امروز در گمراهى آشكارند!
آنان را از روز حسرت [روز رستاخيز كه براى همه مايه تأسف است] بترسان، در آن هنگام كه همه چيز پايان مىيابد! و آنها در غفلتند و ايمان نمىآورند!
ما، زمين و تمام كسانى را كه بر آن هستند، به ارث مىبريم؛ و همگى بسوى ما بازگردانده مىشوند!
در اين كتاب، ابراهيم را ياد كن، كه او بسيار راستگو، و پيامبر (خدا) بود!
هنگامى كه به پدرش گفت: «اى پدر! چرا چيزى را مىپرستى كه نه مىشنود، و نه مىبيند، و نه هيچ مشكلى را از تو حل مىكند؟!
اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است؛ بنا بر اين از من پيروى كن، تا تو را به راه راست هدايت كنم!
اى پدر! شيطان را پرستش مكن، كه شيطان نسبت به خداوند رحمان، عصيانگر بود!
اى پدر! من از اين مىترسم كه از سوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتيجه از دوستان شيطان باشى!»
گفت: «اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟! اگر (از اين كار) دست برندارى، تو را سنگسار مىكنم! و براى مدتى طولانى از من دور شو!»
(ابراهيم) گفت: «سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مىكنم؛ چرا كه او همواره نسبت به من مهربان بوده است!
و از شما، و آنچه غير خدا مىخوانيد، كنارهگيرى مىكنم؛ و پروردگارم را مىخوانم؛ و اميدوارم در خواندن پروردگارم بىپاسخ نمانم!»
هنگامى كه از آنان و آنچه غير خدا مىپرستيدند كنارهگيرى كرد، ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم؛ و هر يك را پيامبرى (بزرگ) قرار داديم!
و از رحمت خود به آنان عطا كرديم؛ و براى آنها نام نيك و مقام برجستهاى (در ميان همه امتها) قرار داديم!
و در اين كتاب (آسمانى) از موسى ياد كن، كه او مخلص بود، و رسول و پيامبرى والا مقام!
ما او را از طرف راست (كوه) طور فراخوانديم؛ و نجواكنان او را (به خود) نزديك ساختيم؛
و ما از رحمت خود، برادرش هارون را- كه پيامبر بود- به او بخشيديم.
و در اين كتاب (آسمانى) از اسماعيل (نيز) ياد كن، كه او در وعدههايش صادق، و رسول و پيامبرى (بزرگ) بود!
او همواره خانوادهاش را به نماز و زكات فرمان مىداد؛ و همواره مورد رضايت پروردگارش بود.
و در اين كتاب، از ادريس (نيز) ياد كن، او بسيار راستگو و پيامبر (بزرگى) بود.
و ما او را به مقام والايى رسانديم.
آنها پيامبرانى بودند كه خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از كسانى كه با نوح بر كشتى سوار كرديم، و از دودمان ابراهيم و يعقوب، و از كسانى كه هدايت كرديم و برگزيديم. آنها كسانى بودند كه وقتى آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مىشد به خاك مىافتادند، در حالى كه سجده مىكردند و گريان بودند.
اما پس از آنان، فرزندان ناشايستهاى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند، و از شهوات پيروى نمودند؛ و بزودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند ديد!
مگر آنان كه توبه كنند، و ايمان بياورند، و كار شايسته انجام دهند؛ چنين كسانى داخل بهشت مىشوند، و كمترين ستمى به آنان نخواهد شد.
وارد باغهايى جاودانى مىشوند كه خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است؛ هر چند آن را نديدهاند؛ مسلما وعده خدا تحقق يافتنى است!
در آن جا هرگز گفتار لغو و بيهودهاى نمىشنوند؛ و جز سلام در آن جا سخنى نيست؛ و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرر است.
اين همان بهشتى است كه به بندگان پرهيزگار خود، به ارث مىدهيم.
(پس از تأخير وحى، جبرئيل به پيامبر عرض كرد:) ما جز بفرمان پروردگار تو، نازل نمىشويم؛ آنچه پيش روى ما، و پشت سر ما، و آنچه ميان اين دو مىباشد، همه از آن اوست؛ و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده (و نيست)!
همان پروردگار آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد! او را پرستش كن؛ و در راه عبادتش شكيبا باش! آيا مثل و مانندى براى او مىيابى؟!
انسان مىگويد: «آيا پس از مردن، زنده (از قبر) بيرون خواهم آمد؟!»
آيا انسان به خاطر نمىآورد كه ما پيش از اين او را آفريديم در حالى كه چيزى نبود؟!
سوگند به پروردگارت كه همه آنها را همراه با شياطين در قيامت جمع مىكنيم؛ سپس همه را- در حالى كه به زانو درآمدهاند- گرداگرد جهنم حاضر مىسازيم.
سپس از هر گروه و جمعيتى، كسانى را كه در برابر خداوند رحمان از همه سركش تر بودهاند، جدا مىكنيم.
بعد از آن، ما بخوبى از كسانى كه براى سوختن در آتش سزاوارترند، آگاهتريم!
و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مىشويد؛ اين امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت!
سپس آنها را كه تقوا پيشه كردند از آن رهايى مىبخشيم؛ و ظالمان را- در حالى كه (از ضعف و ذلت) به زانو درآمدهاند- در آن رها مىسازيم.
و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، كافران به مؤمنان مىگويند: «كدام يك از دو گروه [ما و شما] جايگاهش بهتر، و جلسات انس و مشورتش زيباتر، و بخشش او بيشتر است؟!»
چه بسيار اقوامى را پيش از آنان نابود كرديم كه هم مال و ثروتشان از آنها بهتر بود، و هم ظاهرشان آراستهتر!
بگو: «كسى كه در گمراهى است، بايد خداوند به او مهلت دهد تا زمانى كه وعده الهى را با چشم خود ببينند: يا عذاب (اين دنيا)، يا (عذاب) قيامت! (آن روز) خواهند دانست چه كسى جايش بدتر، و لشكرش ناتوانتر است!»
(اما) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مىافزايد؛ و آثار شايستهاى كه (از انسان) باقى مىماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است!
آيا ديدى كسى را كه به آيات ما كافر شد، و گفت: «اموال و فرزندان فراوانى به من داده خواهد شد»؟!
آيا او از غيب آگاه گشته، يا نزد خدا عهد و پيمانى گرفته است؟!
هرگز چنين نيست! ما بزودى آنچه را مىگويد مىنويسيم و عذاب را بر او مستمر خواهيم داشت!
آنچه را او مىگويد (از اموال و فرزندان)، از او به ارث مىبريم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد!
و آنان غير از خدا، معبودانى را براى خود برگزيدند تا مايه عزتشان باشد! (چه پندار خامى!)
هرگز چنين نيست! به زودى (معبودها) منكر عبادت آنان خواهند شد؛ (بلكه) بر ضدشان قيام مىكنند!
آيا نديدى كه ما شياطين را بسوى كافران فرستاديم تا آنان را شديدا تحريك كنند؟!
پس درباره آنان شتاب مكن؛ ما آنها (و اعمالشان) را به دقت شماره ميكنيم!
در آن روز كه پرهيزگاران را دسته جمعى بسوى خداوند رحمان (و پاداشهاى او) محشور مىكنيم ...
و مجرمان را (همچون شتران تشنهكامى كه به سوى آبگاه مىروند) به جهنم مىرانيم ...
آنان هرگز مالك شفاعت نيستند؛ مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى دارد.
و گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود برگزيده است».
راستى مطلب زشت و زنندهاى گفتيد!
نزديك است به خاطر اين سخن آسمانها از هم متلاشى گردد، و زمين شكافته شود، و كوهها بشدت فرو ريزد ...
از اين رو كه براى خداوند رحمان فرزندى قائل شدند!
در حالى كه هرگز براى خداوند رحمان سزاوار نيست كه فرزندى برگزيند!
تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، بنده اويند!
خداوند همه آنها را احصا كرده، و به دقت شمرده است!
و همگى روز رستاخيز، تك و تنها نزد او حاضر مىشوند!
مسلما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مىدهد!
و ما فقط آن [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بوسيله آن بشارت دهى، و دشمنان سرسخت را با آنان انذار كنى.
چه بسيار اقوام (بىايمان و گنهكارى) را كه پيش از آنان هلاك كرديم؛ آيا احدى از آنها را احساس مىكنى؟! يا كمترين صدايى از آنان مىشنوى؟!
سوره طه
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر؛ طه
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى!
آن را فقط براى يادآورى كسانى كه (از خدا) مىترسند نازل ساختيم.
(اين قرآن) از سوى كسى نازل شده كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است.
همان بخشندهاى كه بر عرش مسلط است.
از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان آن دو، و آنچه در زير خاك (پنهان) است!
اگر سخن آشكارا بگويى (يا مخفى كنى)، او اسرار- و حتى پنهانتر از آن- را نيز مىداند!
او خداوندى است كه معبودى جز او نيست؛ و نامهاى نيكوتر از آن اوست!
و آيا خبر موسى به تو رسيده است؟
هنگامى كه (از دور) آتشى مشاهده كرد، و به خانواده خود گفت: « (اندكى) درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! شايد شعلهاى از آن براى شما بياورم؛ يا بوسيله اين آتش راه را پيدا كنم!»
هنگامى كه نزد آتش آمد، ندا داده شد كه: «اى موسى!
من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدس «طوى» هستى!
و من تو را (براى مقام رسالت) برگزيدم؛ اكنون به آنچه بر تو وحى مىشود، گوش فرا ده!
من «الله» هستم؛ معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار!
بطور قطع رستاخيز خواهد آمد! مىخواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر سعى و كوشش خود، جزا داده شود!
پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مىكند، تو را از آن بازدارد؛ كه هلاك خواهى شد!
و آن چيست در دست راست تو، اى موسى؟!
گفت: «اين عصاى من است؛ بر آن تكيه مىكنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومىريزم؛ و مرا با آن كارها و نيازهاى ديگرى است.
گفت: «اى موسى! آن را بيفكن.»
پس موسى آن (عصا) را افكند، كه ناگهان اژدهايى شد كه به هر سو مىشتافت.
گفت: «آن را بگير و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمىگردانيم.
و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بىعيب بيرون آيد؛ اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است.
تا از نشانههاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم.
اينك به سوى فرعون برو، كه او طغيان كرده است.»
(موسى) گفت: «پروردگارا! سينهام را گشاده كن؛
و كارم را برايم آسان گردان!
و گره از زبانم بگشاى؛
تا سخنان مرا بفهمند!
و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده ...
برادرم هارون را!
با او پشتم را محكم كن؛
و او را در كارم شريك ساز؛
تا تو را بسيار تسبيح گوييم؛
و تو را بسيار ياد كنيم؛
چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى!»
فرمود: «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد!
و ما بار ديگر تو را مشمول نعمت خود ساختيم ...
آن زمان كه به مادرت آنچه لازم بود الهام كرديم ...
كه: «او را در صندوقى بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افكند؛ و دشمن من و دشمن او، آن را برگيرد!» و من محبتى از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان [علم] من، ساخته شوى (و پرورش يابى)!
در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكى كاخ فرعون) راه مىرفت و مىگفت: «آيا كسى را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت مىكند (و دايه خوبى براى او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگردانديم، تا چشمش به تو روشن شود؛ و غمگين نگردد! و تو يكى (از فرعونيان) را كشتى؛ اما ما تو را از اندوه نجات داديم! و بارها تو را آزموديم! پس از آن، ساليانى در ميان مردم «مدين» توقف نمودى؛ سپس در زمان مقدر (براى فرمان رسالت) به اين جا آمدى، اى موسى!
و من تو را براى خودم ساختم (و پرورش دادم)!
(اكنون) تو و برادرت با آيات من برويد، و در ياد من كوتاهى نكنيد!
بسوى فرعون برويد؛ كه طغيان كرده است!
اما بنرمى با او سخن بگوييد؛ شايد متذكر شود، يا (از خدا) بترسد!
(موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از اين مىترسيم كه بر ما پيشى گيرد (و قبل از بيان حق، ما را آزار دهد)؛ يا طغيان كند (و نپذيرد)!»
فرمود: «نترسيد! من با شما هستم؛ (همه چيز را) مىشنوم و مىبينم!
به سراغ او برويد و بگوييد: «ما فرستادگان پروردگار توايم! بنى اسرائيل را با ما بفرست؛ و آنان را شكنجه و آزار مكن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آوردهايم! و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروى مىكند!
به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه (آيات الهى را) تكذيب كند و سرپيچى نمايد!»
(فرعون) گفت: «پروردگار شما كيست، اى موسى؟!»
گفت: «پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده؛ سپس هدايت كرده است!»
گفت: «پس تكليف نسلهاى گذشته (كه به اينها ايمان نداشتند) چه خواهد شد؟!»
گفت: «آگاهى مربوط به آنها، نزد پروردگارم در كتابى ثبت است؛ پروردگارم هرگز گمراه نمىشود، و فراموش نمىكند (و آنچه شايسته آنهاست به ايشان مىدهد)!
همان خداوندى كه زمين را براى شما محل آسايش قرار داد؛ و راههايى در آن ايجاد كرد؛ و از آسمان، آبى فرستاد!» كه با آن، انواع گوناگون گياهان را (از خاك تيره) برآورديم.
هم خودتان بخوريد؛ و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد! مسلما در اينها نشانههاى روشنى براى خردمندان است!
ما شما را از آن [زمين] آفريديم؛ و در آن بازمىگردانيم؛ و بار ديگر (در قيامت) شما را از آن بيرون مىآوريم!
ما همه آيات خود را به او نشان داديم؛ اما او تكذيب كرد و سرباز زد!
گفت: «اى موسى! آيا آمدهاى كه با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟!
قطعا ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهيم آورد! هم اكنون (تاريخش را تعيين كن، و) موعدى ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو، از آن تخلف نكنيم؛ آن هم در مكانى كه نسبت به همه يكسان باشد!»
گفت: «ميعاد ما و شما روز زينت [روز عيد] است؛ به شرط اينكه همه مردم، هنگامى كه روز، بالا مىآيد، جمع شوند!»
فرعون آن مجلس را ترك گفت؛ و تمام مكر و فريب خود را جمع كرد؛ و سپس همه را (در روز موعود) آورد.
موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبنديد، كه شما را با عذابى نابود مىسازد! و هر كس كه (بر خدا) دروغ ببندد، نوميد (و شكست خورده) مىشود!»
آنها در ميان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند؛ و مخفيانه و درگوشى با هم سخن گفتند.
گفتند: «اين دو (نفر) مسلما ساحرند! مىخواهند با سحرشان شما را از سرزمينتان بيرون كنند و راه و رسم نمونه شما را از بين ببرند!
اكنون كه چنين است، تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد، و در يك صف (به ميدان مبارزه) بياييد؛ امروز رستگارى از آن كسى است كه برترى خود را اثبات كند!
(ساحران) گفتند: «اى موسى! آيا تو اول (عصاى خود را) مىافكنى، يا ما كسانى باشيم كه اول بيفكنيم؟!»
گفت: «شما اول بيفكنيد!» در اين هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مىرسيد كه حركت مىكند!
موسى ترس خفيفى در دل احساس كرد (مبادا مردم گمراه شوند)!
گفتيم: «نترس! تو مسلما (پيروز و) برترى!
و آنچه را در دست راست دارى بيفكن، تمام آنچه را ساختهاند مىبلعد! آنچه ساختهاند تنها مكر ساحر است؛ و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!»
(موسى عصاى خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد.) ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم!»
(فرعون) گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است! به يقين دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مىكنم؛ و شما را از تنههاى نخل به دار مىآويزم؛ و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما دردناكتر و پايدارتر است!»
گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدم نخواهيم داشت! هر حكمى مىخواهى بكن؛ تو تنها در اين زندگى دنيا مىتوانى حكم كنى!
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردى ببخشايد؛ و خدا بهتر و پايدارتر است!»
هر كس در محضر پروردگارش خطاكار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست؛ در آن جا، نه مىميرد و نه زندگى مىكند!
و هر كس با ايمان نزد او آيد، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنين كسانى درجات عالى دارند ...
باغهاى جاويدان بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، در حالى كه هميشه در آن خواهند بود؛ اين است پاداش كسى كه خود را پاك نمايد!
ما به موسى وحى فرستاديم كه: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر؛ و براى آنها راهى خشك در دريا بگشا؛ كه نه از تعقيب (فرعونيان) خواهى ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا!»
(به اين ترتيب) فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كردند؛ و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد!
فرعون قوم خود را گمراه ساخت؛ و هرگز هدايت نكرد!
اى بنى اسرائيل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات داديم؛ و در طرف راست كوه طور، با شما وعده گذارديم؛ و «من» و «سلوى» بر شما نازل كرديم!
بخوريد از روزيهاى پاكيزهاى كه به شما دادهايم؛ و در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوب مىكند!
و من هر كه را توبه كند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مىآمرزم!
اى موسى! چه چيز سبب شد كه از قومت پيشى گيرى، و (براى آمدن به كوه طور) عجله كنى؟!
عرض كرد: «پروردگارا! آنان در پى منند؛ و من به سوى تو شتاب كردم، تا از من خشنود شوى!»
فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت!»
موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت و گفت: «اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيكويى به شما نداد؟! آيا مدت جدايى من از شما به طول انجاميد، يا مىخواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟!»
گفتند: «ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نكرديم؛ بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم!» و سامرى اينچنين القا كرد ...
و براى آنان مجسمه گوسالهاى كه صدايى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پديد آورد؛ و (به يكديگر) گفتند: «اين خداى شما، و خداى موسى است!» و او فراموش كرد (پيمانى را كه با خدا بسته بود)!
آيا نمىبينند كه (اين گوساله) هيچ پاسخى به آنان نمىدهد، و مالك هيچ گونه سود و زيانى براى آنها نيست؟!
و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفتهايد! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پيروى كنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد!»
ولى آنها گفتند: «ما هم چنان گرد آن مىگرديم (و به پرستش گوساله ادامه مىدهيم) تا موسى به سوى ما بازگردد!»
(موسى) گفت: «اى هارون! چرا هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند ...
از من پيروى نكردى؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودى؟!»
(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! [اى برادر!] ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به كار نبستى!»
(موسى رو به سامرى كرد و) گفت: «تو چرا اين كار را كردى، اى سامرى؟!»
گفت: «من چيزى ديدم كه آنها نديدند؛ من قسمتى از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افكندم، و اينچنين (هواى) نفس من اين كار را در نظرم جلوه داد!»
(موسى) گفت: «برو، كه بهره تو در زندگى دنيا اين است كه (هر كس با تو نزديك شود) بگويى «با من تماس نگير!» و تو ميعادى (از عذاب خدا) دارى، كه هرگز تخلف نخواهد شد! (اكنون) بنگر به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مىكردى! و ببين ما آن را نخست مىسوزانيم؛ سپس ذرات آن را به دريا مىپاشيم!
معبود شما تنها خداوندى است كه جز او معبودى نيست؛ و علم او همه چيز را فرا گرفته است!»
اين گونه بخشى از اخبار پيشين را براى تو بازگو مىكنيم؛ و ما از نزد خود، ذكر (و قرآنى) به تو داديم!
هر كس از آن روى گردان شود، روز قيامت بار سنگينى (از گناه و مسئوليت) بر دوش خواهد داشت!
در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند؛ و بد بارى است براى آنها در روز قيامت!
همان روزى كه در «صور» دميده مىشود؛ و مجرمان را با بدنهاى كبود، در آن روز جمع مىكنيم!
آنها آهسته با هم گفتگو مىكنند؛ (بعضى مىگويند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف كرديد! (و نمىدانند چقدر طولانى بوده است!)
ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم، هنگامى كه نيكوروشترين آنها مىگويد: «شما تنها يك روز درنگ كرديد!»
و از تو درباره كوهها سؤال مىكنند؛ بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشى كرده) بر باد مىدهد!
سپس زمين را صاف و هموار و بىآب و گياه رها مىسازد ...
به گونهاى كه در آن، هيچ پستى و بلندى نمىبينى!»
در آن روز، همه از دعوت كننده الهى پيروى نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگى از قبرها برمىخيزند)؛ و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع مىشود؛ و جز صداى آهسته چيزى نمىشنوى!
در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمىبخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است.
آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشتهاند مىداند؛ ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند!
و (در آن روز) همه چهرهها در برابر خداوند حى قيوم، خاضع مىشود؛ و مأيوس (و زيانكار) است آن كه بار ستمى بر دوش دارد!
(اما) آن كس كه كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ظلمى مىترسد، و نه از نقصان حقش.
و اين گونه آن را قرآنى عربى [فصيح و گويا] نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذارها) را در آن بازگو نموديم، شايد تقوا پيشه كنند؛ يا براى آنان تذكرى پديد آورد!
پس بلندمرتبه است خداوندى كه سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مكن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون كن!»
از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم؛ اما او فراموش كرد؛ و عزم استوارى براى او نيافتيم!
و به ياد آور هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» همگى سجده كردند؛ جز ابليس كه سرباز زد (و سجده نكرد)!
پس گفتيم: «اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون كند؛ كه به زحمت و رنج خواهى افتاد!
(اما تو در بهشت راحت هستى! و مزيتش) براى تو اين است كه در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد؛
و در آن تشنه نمىشوى، و حرارت آفتاب آزارت نمىدهد!»
ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اى آدم! آيا مىخواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بىزوال راهنمايى كنم؟!»
سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتيشان فرو ريخت،) و عورتشان آشكار گشت و براى پوشاندن خود، از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند! (آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد، و از پاداش او محروم شد!
سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبهاش را پذيرفت، و هدايتش نمود.
(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آييد، در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود! ولى هر گاه هدايت من به سراغ شما آيد، هر كس از هدايت من پيروى كند، نه گمراه مىشود، و نه در رنج خواهد بود!
و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت؛ و روز قيامت، او را نابينا محشور مىكنيم!»
مىگويد: «پروردگارا! چرا نابينا محشورم كردى؟! من كه بينا بودم!»
مىفرمايد: «آن گونه كه آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش كردى؛ امروز نيز تو فراموش خواهى شد!»
و اين گونه جزا مىدهيم كسى را كه اسراف كند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد! و عذاب آخرت، شديدتر و پايدارتر است!
آيا براى هدايت آنان كافى نيست كه بسيارى از نسلهاى پيشين را (كه طغيان و فساد كردند) هلاك نموديم، و اينها در مسكنهاى (ويران شده) آنان راه مىروند! مسلما در اين امر، نشانههاى روشنى براى خردمندان است.
و اگر سنت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مىگرفت!
پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن! و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنين (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبيح گوى؛ باشد كه (از الطاف الهى) خشنود شوى!
و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى، كه به گروههايى از آنان دادهايم، ميفكن! اينها شكوفههاى زندگى دنياست؛ تا آنان را در آن بيازماييم؛ و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است!
خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شكيبا باش! از تو روزى نمىخواهيم؛ (بلكه) ما به تو روزى مىدهيم؛ و عاقبت نيك براى تقواست!
گفتند: «چرا (پيامبر) معجزه و نشانهاى از سوى پروردگارش براى ما نمىآورد؟! (بگو:) آيا خبرهاى روشنى كه در كتابهاى (آسمانى) نخستين بوده، براى آنها نيامد؟!
اگر ما آنان را پيش از آن (كه قرآن نازل شود) با عذابى هلاك مىكرديم، (در قيامت) مىگفتند: «پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم، پيش از آنكه ذليل و رسوا شويم!»
بگو: «همه (ما و شما) در انتظاريم! (ما در انتظار وعده پيروزى، و شما در انتظار شكست ما!) حال كه چنين است، انتظار بكشيد! اما بزودى مىدانيد چه كسى از اصحاب صراط مستقيم، و چه كسى هدايت يافته است!