سوره الانبیاء
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ مردم را [هنگام] حسابرسى [آنچه در مدت عمرشان انجام دادهاند] نزديك شده در حالى كه آنان با [فرو افتادن] در غفلت [از دلايل اثبات كننده معاد] روى گردانند.
هيچ يادآورى و پند تازهاى از سوى پروردگارشان براى آنان نمىآيد مگر آنكه آن را مىشنوند و در حالى كه سرگرم بازى هستند [آن را مسخرهمىكنند.]
دلهايشان [به امور مادى، خوشگذرانى و معصيت] مشغول است؛ و آنان كه ستمپيشهاند رازگويى خود را پنهان داشتند [و گفتند:] آيا اين پيامبر جز اين است كه بشرى مانند شماست؟ آيا شما با چشم باز وشناخت وآگاهى به سوى سحر مىرويد؟!
[پيامبر به آنان] گفت: [رازگويى خود را پنهان نكنيد، زيرا] پروردگارم هر سخنى را در آسمان و زمين مىداند، و او شنوا و داناست.
[مشركان] گفتند: [نه، قرآن سحر نيست] بلكه خوابهايى آشفته و پريشان است، [نه] بلكه آن را به دروغ بربافته، [نه] بلكه او شاعر [خيالپردازى] است، [اگر فرستاده خداست] بايد براى ما معجزهاى بياورد مانند معجزههايى كه پيامبران گذشته را [با آنها] فرستادند.
پيش از آنان [اهل] هيچ شهرى كه آن را نابود كرديم [با ديدن معجزه] ايمان نياوردند؛ پس آيا اينان ايمان مىآورند؟!
و پيش از تو [به پيامبرى] نفرستاديم مگر مردانى را كه به آنان وحى مىنموديم. اگر نمىدانيد از دانايان [به كتابهاى آسمانى و آگاهان به اخبار پيشينيان] بپرسيد [كه همه پيامبران از جنس خود بشر بودند، نه فرشته]
و آنان را جسدهايى كه غذا نخورند قرار نداديم، و جاويدان هم نبودند [كه از دنيا نروند.]
سپس به وعدهاى كه به آنان داده بوديم [كه شكست براى دشمنان لجوج و پيروزى براى آنان است] وفا كرديم، و آنان و هر كه را مىخواستيم، نجات داديم و متجاوزان [از حدود حق] را هلاك كرديم.
بىترديد كتابى به سوى شما نازل كرديم كه [شرف، بزرگوارى، رشد و سعادت شما] در آن است؛ آيا نمىانديشيد.
و چه بسيار از شهرهايى كه [اهلش] ستمكار بودند، درهم شكستيم، و پس از آنان قومى ديگرپديد آورديم.
پس هنگامى كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان از آن مىگريختند.
[از روى استهزا و تحقير به آنان گفتند:] فرار نكنيد، و به سوى زندگى مرفهى كه در آن نازپرورده [و مغرور] بوديد و به خانههايتان بازگرديد تا [بار ديگر به وسيله تهيدستان و مستمندان] از شما درخواست كمك شود [و شما آنان را با كبر و نخوت برانيد.]
[با ديدن عذاب فرياد برداشتند و] گفتند: اى واى بر ما كه ما قطعا ستمكار بوديم!
پس همواره سخنشان همين بود تا آنكه آنان را ريشهكن و خاموش ساختيم.
و ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو قرار دارد به بازى نيافريدهايم.
اگر مىخواستيم بازيچه و سرگرمى انتخاب كنيم، چنان چه، [بر فرض محال] كننده [اين كار] بوديم، آن را از نزد ذات خود [برابر با شأنمان] انتخاب مىكرديم [نه از آسمان و زمين كه مملوك ما هستند.]
نه، بلكه [شأن ما اين است كه] با حق بر باطل مىكوبيم تا آن را درهم شكند [و از هم بپاشد] پس ناگهان باطل نابود شود؛ و واى بر شما از آنچه [درباره خدا و مخلوقات او به ناحق] توصيف مىكنيد.
و هر كه در آسمانها و زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست، و كسانى كه [از فرشتگان] در محضر اويند از بندگيش تكبر نمىورزند و خسته و درمانده نمىشوند.
شبانهروز او را بىآنكه سست شوند، تسبيح مىگويند.
آيا معبودانى از زمين اختيار كردهاند كه آنان مردگان را زنده مىكنند؟!
اگر در آسمان و زمين معبودانى جز خدا بود بىترديد آن دو تباه مىشد؛ پس منزه است خداى صاحب عرش از آنچه [او را به ناحق به آن] وصف مىكنند.
خدا از آنچه انجام مىدهد، بازخواست نمىشود و آنان [در برابر خدا] بازخواست خواهند شد.
[شگفتا!] آيا به جاى خدا معبودانى اختيار كردهاند؟ بگو: [اگر انتخاب شما حق است] دليل و برهانتان را [بر آن] بياوريد، اين [قرآن] يادآور امت من [نسبت به توحيد و نفى شرك] و يادآور امتهاى پيش از من [نسبت به معارف توحيدى ديگر كتابهاى آسمانى] است؛ [حق نه اين است كه مشركان مىگويند] بلكه بيشترشان حق را نمىشناسند و به اين سبب از آن روى گردانند.
و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه به او وحى كرديم كه: معبودى جز من نيست، پس تنها مرا بپرستيد.
و [مشركان] گفتند: [خداى] رحمان فرشتگان را فرزند خود گرفته است. منزه است او، [فرشتگان، فرزند خدا نيستند] بلكه بندگانى گرامى و ارجمندند.
در گفتار بر او پيشى نمىگيرند، و آنان فقط به فرمان او عمل مىكنند.
خدا همه گذشته آنان و آيندهشان را مىداند، و جز براى كسى كه خدا بپسندد شفاعت نمىكنند، و آنان از ترس [عظمت و جلال] او هراسان و بيمناكند.
و هر كس از آنان بگويد: من هم معبودى، غير از اويم، دوزخ را به آن گوينده كيفر مىدهيم، و ستمكاران را اينگونه مجازات مىكنيم.
آيا كافران ندانستهاند كه آسمانها و زمين به هم بسته و پيوسته بودند و ما آن دو را شكافته و از هم باز كرديم و هر چيز زندهاى را از آب آفريديم؟ پس آيا ايمان نمىآورند؟
و در زمين كوههاى استوار پديد آورديم تا زمين آنان را نلرزاند، و در آن راههايى فراخ و گشاده قرار داديم تا [به سوى اهداف خود] راه يابند.
و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم در حالى كه آنان [از تأمل و دقت در] نشانههاى آن [كه گواه توحيد، ربوبيت و قدرت خداست] روى گردانند.
و اوست كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد كه هر يك در مدارى شناور است.
و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى قرار نداديم؛ پس آيا اگر تو بميرى آنان جاويدان خواهند ماند؟!
هر كسى چشنده مرگ است و ما شما را [چنانكه سزاوار است] به نوعى خير و شر [كه تهيدستى، ثروت، سلامت، بيمارى، امنيت و بلاست] آزمايش مىكنيم، و به سوى ما بازگردانده مىشويد.
كافران چون تو را ببينند جز به مسخرهات نمىگيرند [و مىگويند:] آيا اين است آن كسى كه معبودان شما را [به موجوداتى بىاثر و بىاختيار] ياد مىكند؟ در حالى كه خود به ذكر [خداى] رحمان [كه توحيد و قرآن است] كافرند [و از اين كار، باكى ندارند.]
انسان از شتاب و عجله آفريده شده است [كه با نخوت و غرور، عذابم را به شتاب مىخواهد]؛ به زودى عذابهايم را به شما نشان خواهم داد، پس [آن را] به شتاب از من نخواهيد.
[به پيامبر و مؤمنان] مىگويند: اگر راست مىگوييد، اين وعده كى خواهد بود؟
اگر كافران به آن وقتى كه نمىتوانند آتش را از چهرهها و پشتشان باز دارند و يارى هم نمىشوند، آگاهى داشتند [عجولانه عذاب را نمىخواستند.]
بلكه ناگهان به آنان مىرسد، پس چنان مبهوتشان مىكند كه، نه قدرت دارند آن را بازگردانند، و نه [براى به تأخير افتادنش] مهلت مىيابند.
و به راستى پيش از تو پيامبرانى مورد استهزا قرار گرفتند، پس عذابى را كه همواره مسخره مىكردند، استهزا كنندگان را فرا گرفت.
بگو: چه كسى شما را در شب و روز از [عذاب خداى] رحمان محافظت مىكند؟ بلكه [حقيقت اين است كه] آنان از ياد پروردگارشان روى گردانند.
آيا براى آنان به جاى ما معبودانى هست كه آنان را [از عذاب ما] باز دارند در حالى كه [آن معبودان] نمىتوانند خود را يارى دهند و از سوى ما هم پناه داده نمىشوند؟
بلكه اينان و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] بهرهمند ساختيم تا جايى كه عمرشان طولانى شد [و گمان كردند كه نعمت ها و عمرشان پايان نمىپذيرد]. آيا ندانستهاند كه ما همواره به زمين مىپردازيم و از اطراف [و جوانب] آن [كه ملتها، اقوام، تمدنها و دانشمندانش هستند] مىكاهيم؟ پس آيا باز هم آنان پيروزند؟
بگو: من فقط شما را به وسيله وحى بيم مىدهم، ولى كران، بانگ دعوت را هنگامى كه بيمشان دهند، نمىشنوند.
و اگر اندكى از عذاب پروردگارت به آنان برسد، خواهند گفت: اى واى بر ما كه قطعا ستمكار بوديم!
و ترازوهاى عدالت را در روز قيامت مىنهيم و به هيچ كس هيچ ستمى نمىشود؛ و اگر [عمل خوب يا بد] هم وزن دانه خردلى باشد آن را [براى وزن كردن] مىآوريم، و كافى است كه ما حسابگر باشيم.
يقينا به موسى و هارون [كتابى كه] جداكننده [حق از باطل] و نور و مايه يادآورى براى پرهيزكاران [است] عطا كرديم.
همانان كه در پنهانى از پروردگارشان مىترسند و از قيامت هم بيمناكند.
و اين [قرآنى] كه آن را نازل كردهايم، ذكر و پندى پرمنفعت است؛ آيا باز هم شما منكر آن هستيد؟
و مسلما پيش از اين به ابراهيم، رشد و هدايتى [كه سزاوارش بود] عطا كرديم؛ و ما به او دانا بوديم.
[ياد كن] زمانى را كه به پدرش و قومش گفت: اين مجسمههايى كه شما ملازم پرستش آنها شدهايد، چيست؟
گفتند: پدرانمان را پرستش كنندگان آنها يافتيم [لذا به پيروى از پدرانمان آنها را مىپرستيم!!]
گفت: به يقين شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى هستيد.
گفتند: آيا حق را براى ما آوردهاى يا شوخى مىكنى؟!
گفت: [شوخى نمىكنم] بلكه پروردگارتان همان پروردگار آسمانها و زمين است، همان كه آنها را آفريد و من بر اين [حقيقت] از گواهى دهندگانم.
سوگند به خدا پس از آنكه [به بتخانه] پشت كرديد و رفتيد، درباره بتهايتان تدبيرى خواهم كرد.
پس [همه] بتها را قطعهقطعه كرد و شكست مگر بت بزرگشان را كه [براى درك ناتوانى بتها] به آن مراجعه كنند.
[چون به بتخانه آمدند، با شگفتى] گفتند: چه كسى اين كار را با معبودانمان انجام داده است؟ به يقين او از ستمكاران است.
گفتند: از جوانى شنيديم كه از بتان ما [به عنوان عناصرى بىاثر و بىاختيار] ياد مىكرد كه به او ابراهيم مىگويند.
گفتند: پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد تا آنان [به اين كار او] شهادت دهند.
گفتند: اى ابراهيم! آيا تو با معبودان ما چنين كردهاى؟
گفت: بلكه [سالم ماندن بزرگشان نشان مىدهد كه] بزرگشان اين كار را انجام داده است؛ پس اگر سخن مىگويند، از خودشان بپرسيد.
پس آنان [با تفكر و تأمل] به خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستيدن اين موجودات بىاثر و بىاختيار] ستمكاريد [نه ابراهيم.]
آن گاه سرافكنده و شرمسار شدند [ولى از روى ستيزهجويى به ابراهيم گفتند:] مسلما تو مىدانى كه اينان سخن نمىگويند.
گفت: [با توجه به اين حقيقت] آيا به جاى خدا چيزهايى را مىپرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمىرسانند؟!
اف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مىپرستيد؛ پس آيا نمىانديشيد؟
گفتند: اگر مىخواهيد كارى انجام دهيد [و مرد كار هستيد] او را بسوزانيد، و معبودانتان را يارى دهيد.
[پس او را در آتش افكندند] گفتيم: اى آتش! برابر ابراهيم سرد و بىآسيب باش!
و بر ضد او نيرنگى سنگين به كار گرفتند [كه نابودش كنند] پس آنان را زيانكارترين [مردم] قرار داديم.
و او و لوط را [از آن سرزمين پر از شرك و فساد] نجات داده و به سوى سرزمينى كه در آن براى جهانيان بركت نهادهايم، برديم.
و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطايى افزون، به او بخشيديم و همه را افرادى شايسته قرارداديم.
و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مىكردند، و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم، و آنان فقط پرستش كنندگان ما بودند.
و به لوط، حكمت و دانش داديم و او را از آن شهرى كه [اهلش] كارهاى زشت مرتكب مىشدند، نجات داديم؛ بىترديد آنان قومى بد و نافرمان بودند.
و او را در رحمت خود درآورديم؛ چون او از شايستگان بود.
و نوح را [ياد كن] هنگامى كه پيش از اين [پيامبران ياد شده] ندا كرد: [پروردگارا! مرا از اين قوم فاسد و تبهكار نجات بخش.] پس ندايش را اجابت كرديم، و او و خانوادهاش را از آن اندوه بزرگ نجات داديم.
و او را در برابر گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند، يارى داديم؛ قطعا آنان گروه بدى بودند، پس همه آنان را غرق كرديم.
و داود و سليمان را [ياد كن] زمانى كه درباره آن كشتزار كه شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داورى مىكردند، و ما گواه داورى آنان بوديم.
پس [داورى] آن را به سليمان فهمانديم، و هر يك را حكمت و دانش عطا كرديم، و كوهها و پرندگان را رام و مسخر كرديم كه همواره با داود تسبيح مىگفتند، و ما انجام دهنده [اين كار] بوديم.
و به سود شما صنعت ساختن پوششهاى دفاعى را به او آموختيم تا شما را از [آسيب] جنگتان محافظت نمايد، پس آيا شما شكرگزار حق هستيد؟
و براى سليمان، تندباد را رام و مسخر كرديم كه به فرمانش به سوى آن سرزمينى كه در آن بركت نهاديم، حركت مىكرد و ما همواره به همه چيز داناييم.
و از شيطانها كسانى را رام و مسخر او كرديم كه برايش غواصى و كارهايى غير از آن انجام مىدادند، و ما نگهبان آنان بوديم.
و ايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه: مرا آسيب و سختى رسيده و تو مهربانترين مهربانانى.
پس ندايش را اجابت كرديم و آنچه از آسيب و سختى به او بود برطرف نموديم، و خانوادهاش را [كه در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا كرديم كه رحمتى از سوى ما و مايه پند و تذكرى براى عبادت كنندگان بود.
و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [ياد كن] كه همه از شكيبايان بودند.
و آنان را در رحمت خود درآورديم، چون از شايستگان بودند.
و صاحب ماهى [حضرت يونس] را [ياد كن] زمانى كه خشمناك [از ميان قومش] رفت و گمان كرد كه ما [زندگى را] بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس در تاريكىها [ى شب، زير آب، و دل ماهى] ندا داد كه: معبودى جز تو نيست تو از هر عيب و نقصى منزهى، همانا من از ستمكارانم.
پس ندايش را اجابت كرديم و از اندوه نجاتش داديم؛ و اينگونه مؤمنان را نجات مىدهيم.
و زكريا را [ياد كن] زمانى كه پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بىفرزند] مگذار؛ و تو بهترين وارثانى.
پس [نداى] او را اجابت كرديم و يحيى را به او بخشيديم و نازايى همسرش را براى وى اصلاح نموديم، آنان همواره در كارهاى خير مىشتافتند، و ما را از روى اميد و بيم مىخواندند، و پيوسته در برابر ما فروتن بودند.
و آن [زن را ياد كن] كه دامن خود را پاك نگه داشت، پس ما از روح خود در او دميديم و او و پسرش را نشانهاى [بزرگ از قدرت خود] براى جهانيان قرار داديم.
و بىترديد اين [اسلام] آئين [حقيقى] شماست در حالى كه آيينى يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.
ولى [آنان] آيينشان را در ميان خود قطعهقطعه كردند [و نسبت به دين گروهگروه شدند و به شدت با هم اختلاف پيدا كردند]؛ و همه آنان به سوى ما باز خواهند گشت [تا كيفر سخت اين گروهگرايى را ببينند.]
پس كسى كه برخى از كارهاى شايسته را انجام دهد در حالى كه مؤمن باشد، نسبت به تلاشش ناسپاسى نخواهد شد، و ما يقينا [تلاشش را] براى او مىنويسيم.
و بر [اهل] شهرى كه نابودشان كرديم، محال است [در قيامت به سوى ما] باز نگردند.
تا زمانى كه [سد] يأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر زمين بلندى سرازير مىشوند.
و آن وعده حق [كه قيامت است] نزديك شود، پس ناگهان چشمهاى كافران خيره شود [و گويند:] واى بر ما! كه ما از اين روز در بىخبرى سنگينى قرار داشتيم، بلكه ما ستمكار بوديم.
[به آنان گويند:] به يقين شما و معبودانى كه به جاى خدا مىپرستيديد، هيزم دوزخيد؛ [بىترديد] شما در آن وارد خواهيد شد.
اگر اينان معبودان [برحق] بودند، وارد دوزخ نمىشدند در حالى كه همگى [بتان و بتپرستان] در آن جاودانهاند.
آنان در دوزخ، نعرههاى دردناكى دارند و در آنجا [سخنى اميدوار كننده] نمىشنوند.
بىترديد كسانى كه پيشتر از سوى ما وعده نيك به آنان دادهاند، از دوزخ دورشان نگه مىدارند.
كمترين صداى آن را [هم] نمىشنوند، و آنان در آنچه [از نعمت هاى الهى] دلشان بخواهد جاودانهاند.
[در آن روز] آن بزرگ ترين ترس و واهمه آنان را اندوهگين نمىكند و فرشتگان [با درود و سلام] به استقبالشان آيند [و گويند:] اين است روز شما كه شما را به آن وعده مىدادند.
روزى كه آسمان را در هم مىپيچيم، مانند در هم پيچيدن طومار، همان گونه كه نخستين بار آفريدهها را آفريديم، دوباره آنان را باز مىگردانيم. وعدهاى است [كه تحقق دادنش] بر عهده ما [ست]، به يقين آن را انجام مىدهيم.
و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه: زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مىبرند.
بىترديد در اين [حقايق] براى [رسانيدن] مردم عبادت پيشه [به نهايت مقصود و اوج مطلوب] كفايت است.
و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.
بگو: به من فقط وحى مىشود كه معبود شما خداى يكتاست؛ پس آيا تسليم [فرمانها و احكام او] مىشويد؟
پس اگر روى برگرداندند بگو: من به شما به طور يكسان آگاهى و هشدار دادم، و نمىدانم آنچه شما را [از عذاب] به آن وعده دادهاند، آيا نزديك است يا دور؟
بىترديد او سخن آشكار را و آنچه را پنهان مىداريد، مىداند.
و من نمىدانم شايد اين [تأخير عذاب] آزمايشى براى شما و بهرهمندى اندكى [از نعمت ها] تا مدتى معين است.
[پيامبر] گفت: پروردگارا! [ميان ما و مشركان] به حق داورى كن و پروردگار ما مهربان است و [مؤمنان] بر خلاف واقعيتى كه [شما مشركان درباره پيروزى خود وشكست ما] وصف مىكنيد، از او يارى مىخواهند.
سوره الحج
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد، بىترديد زلزله قيامت، واقعهاى بزرگ است.
روزى كه آن را ببينيد [مشاهده خواهيد كرد كه] هر مادر شير دهندهاى از كودكى كه شيرش مىدهد، بىخبر مىشود، و هر ماده باردارى بار خود را سقط مىكند، و مردم را مست مىبينى در حالى كه مست نيستند، بلكه عذاب خدا بسيار سخت است.
و برخى از مردماند كه [همواره] بدون هيچ دانشى [بلكه از روى جهل و نادانى] درباره خدا [با اصرار بر يك اعتقاد بىپايه] برخورد خصمانه و گفتگوى ستيزآميز مىكنند، و از هر شيطان سركشى پيروى مىنمايند.
بر آن شيطان، لازم و مقرر شده است كه هر كس كه او را به سرپرستى و دوستى خود گيرد، حتما او گمراهش مىكند، و به آتش سوزنده راهنمايىاش مىنمايد.
اى مردم! اگر درباره برانگيخته شدن [پس از مرگ] در ترديد هستيد، پس [به اين واقعيت توجه كنيد كه] ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، سپس از علقه، سپس از پاره گوشتى با آفرينشى كامل يا غير كامل آفريديم تا براى شما روشن كنيم [كه ما به برانگيختن مردگان تواناييم]؛ و آنچه را مىخواهيم تا مدتى معين در رحمها مستقر مىكنيم؛ آن گاه شما را به صورت كودك [از رحم مادر] بيرون مىآوريم تا آنكه به قدرت فكرى و نيرومندى جسمى خود برسيد. و برخى از شما [پيش از فرتوتى] قبض روح مىشود، و برخى از شما را به پايين دوره عمر بر مىگردانند تا در نتيجه از دانشى كه داشتند چيزى ندانند. و [از نشانههاى ديگر قدرت ما اينكه] زمين را [در زمستان] خشك و افسرده مىبينى، پس چون آب [باران] را بر آن نازل مىكنيم، مىجنبد و برمىآيد و از هر نوع گياه تر و تازه و بهجت انگيزى مىروياند.
[همه] اين [امور] براى اين است كه [بدانيد كه] خدا همان حق است، و اينكه او مردگان را زنده مىكند، و اينكه او بر هر كارى تواناست.
و اينكه قيامت آمدنى است، هيچ شكى در آن نيست، و اينكه خدا كسانى را كه در گورهايند، برمىانگيزد.
و از مردمان كسى است كه همواره بدون هيچ دانشى [بلكه از روى جهل و نادانى] و بدون هيچ هدايتى، و هيچ كتاب روشنى درباره خدا مجادله و ستيزه مىكند.
[آن هم] با حالتى متكبرانه و مغرورانه كه سرانجام مردم را از راه خدا گمراه كند؛ براى او در دنيا رسوايى است و روز قيامت عذاب سوزان به وى مىچشانيم.
اين [رسوايى و عذاب] به كيفر اعمالى است كه از پيش فرستادهاى و به آن خاطر است كه خدا نسبت به بندگان ستمكار نيست.
و برخى از مردماند كه خدا را يك سويه [و بر پايه دستيابى به امور مادى] مىپرستند، پس اگر خيرى [چون ثروت، مقام و اولاد] به آنان برسد به آن آرامش يابند، و اگر بلايى [چون بيمارى، تهيدستى و محروميت از عناوين اجتماعى] به آنان برسد [از پرستش خدا] عقب گرد مىكنند [و به بىدينى و ارتداد مىگرايند]، دنيا و آخرت را از دست دادهاند، و اين است همان زيان آشكار.
چيزى را به جاى خدا مىپرستند كه نه زيانى به آنان مىرساند و نه سودى به آنان مىدهد؛ اين است همان گمراهى بسيار دور.
بلكه كسى را مىپرستند كه قطعا زيانش از سودش نزديكتر است، بد سرپرست و ياورى و بد معاشر و همدمى است!
يقينا خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، در بهشتهايى در مىآورد كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است؛ مسلما خدا هر چه را بخواهد انجام مىدهد.
كسى كه همواره گمان مىكند كه خدا هرگز پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد داد [و اكنون يارى خدا را مىبيند و به اين خاطر نااميد و خشمگين است] بايد طنابى از سقف [خانهاش] بياويزد، سپس خود را حلق آويز كند، پس ببيند آيا حيله و نيرنگش آنچه را سبب خشم او شده است از بين مىبرد؟!
و اينگونه، قرآن را [به صورت] آياتى روشن نازل كرديم؛ و قطعا خدا هر كه را بخواهد، هدايت مىكند.
همانا آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودىاند و صابئان و نصارى و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيدهاند، حتما خدا روز قيامت ميانشان داورى مىكند [تا گرويدگان به حق از آلودگان به باطل جدا شوند و حقپيشگان به بهشت و باطل گرايان به دوزخ درآيند]؛ بىترديد خدا بر همه چيز گواه است.
آيا ندانستهاى كه هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مىكنند؟ و بر بسيارى [كه از سجده امتناع دارند] عذاب، لازم و مقرر شده است. و كسى را كه خدا خوار كند، گرامى دارندهاى براى او نيست؛ به يقين خدا هر چه را بخواهد انجام مىدهد.
اين دو [گروه حق پيشه و باطل گرا] دشمن يكديگرند كه درباره پروردگارشان در جدال و ستيزند [گروه حق پيشه، پروردگار را به صفاتى وصف مىكنند كه شايسته اوست و گروه باطلگرا او را به امورى مىستايند كه سزاوار او نيست]، پس كسانى كه كافر شدند براى آنان لباسهايى از آتش [به اندازه اندامشان] بريده شده و از بالاى سرشان مايع جوشان [به روى آنان] ريخته مىشود،
كه آنچه در شكمهاى ايشان است و پوست بدنشان به وسيله آن گداخته مىشود،
و براى آنان گرزهايى از آهن [مخصوص] است [كه بر سرشان مىكوبند.]
هرگاه بخواهند به سبب اندوه [فراوان و غصه گلوگير] از دوزخ درآيند، به آن بازشان مىگردانند؛ و [به آنان مىگويند:] عذاب سوزان را بچشيد.
بىترديد خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، در بهشتهايى درمىآورد كه از زير درختانش نهرها جارى است، در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آرايش مىشوند، و لباسشان در آنجا حرير است.
و به سوى گفتار پاك و پاكيزه [مانند سلام، الحمدلله و سبحان الله] راهنماييشان كنند، و به راه پسنديده [كه راه بهشت است] هدايتشان نمايند.
مسلما كسانى كه كافرند و از راه خدا و [ورود مؤمنان به] مسجدالحرام كه آن را براى همه مردم چه مقيم و حاضر و چه مسافر، يكسان قرار دادهايم جلوگيرى مىكنند، [كيفرى بسيار سخت خواهند داشت]، و هر كه بخواهد در آنجا با انحراف از حق روى به ستم آورد [و دست به شرك و هر گناهى بيالايد] او را عذابى دردناك مىچشانيم.
و [ياد كن] هنگامى را كه جاى خانه [كعبه] را براى ابراهيم آماده كرديم [و از او پيمان گرفتيم] كه هيچ چيز را شريك من قرار مده و خانهام را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان [از پليدىهاى ظاهرى و باطنى] پاك و پاكيزه گردان.
و در ميان مردم براى حج بانگ زن تا پياده و سوار بر هر شتر باريك اندام [چابك و چالاك] كه از هر راه دور مىآيند، به سوى تو آيند.
تا منافع خود را [از بركت اين سفر معنوى] مشاهده كنند، و نام خدا را در روزهايى معين [كه براى قربانى اعلام شده] بر دامهاى زبان بستهاى كه به آنان عطا كرده ذكر كنند، [چون قربانى كرديد] از آن بخوريد و تهيدست را نيز اطعام كنيد.
سپس بايد آلودگىهاى خود را [كه در مدت محرم بودن و قربانى و سر تراشيدن بر بدنهايشان قرار گرفته] برطرف كنند و نذرهايشان را وفا نمايند و بر گرد خانه كهن طواف كنند.
اين است [آنچه به عنوان مناسك حج قرار دادهايم] و هر كس مقررات خدا را بزرگ شمارد، براى او نزد پروردگارش بهتر است. و چهارپايان مگر آنچه [در آيات ديگر، حرمتش] بر شما خوانده مىشود، براى شما حلال شده است؛ بنابراين از پليدى بتها و از گفتار باطل [چون دروغ، افترا، غيبت و شهادت ناحق] دورى گزينيد.
در حالى كه براى خدا حقگرا باشيد [و در مناسك حج] به او شرك نورزيد. و هر كس به خدا شرك ورزد، گويا چنان است كه از آسمان سقوط كرده و پرندگان [شكارى] او را مىربايند، يا باد او را به جايى دور دست مىاندازد.
اين است [برنامههاى حج و حدود و مقررات خدا] و هر كس شعاير خدا را بزرگ شمارد، بدون ترديد اين بزرگ شمردن ناشى از تقواى دلهاست.
براى شما در دامهاى قربانى تا زمانى معين سودهايى است [مانند سوارى گرفتن و تغذيه از شير و گوشت آنها] سپس جايگاه [فرود آمدنشان براى قربانى] به سوى خانه كهن [يعنى خانه كعبه] است.
و براى هر امتى عبادتى ويژه قرار دادهايم [كه مشتمل بر قربانى است] تا نام خدا را بر آنچه كه از دامهاى زبان بسته روزى آنان نمودهايم [به هنگام قربانى] ذكر كنند. پس [بدانيد كه] معبود شما خداى يكتاست؛ بنابراين فقط تسليم او شويد. و فرمانبرداران فروتن را [به لطف و رحمت خدا] مژده ده.
همانان كه وقتى خدا ياد شود، دلهايشان مىهراسد، و بر آنچه [از بلا و حادثه] به آنان مىرسد، شكيبايند و برپا دارندگان نمازند و از آنچه روزى آنان نموديم، انفاق مىكنند.
شتران قربانى را براى شما از شعاير خدا قرار داديم، براى شما در آنها سودى [مانند سوارى گرفتن و تغذيه از شير و گوشت آنها] است؛ در حالى كه به نظم در خط مستقيم ايستادهاند، نام خدا را [هنگام نحر كردنشان] بر آنها ذكر كنيد، و زمانى كه [بىجان] به پهلو در افتادهاند، از آنها بخوريد و به تهيدستانى كه اهل درخواست كردن نيستند و فقيرانى كه اهل درخواست كردن هستند، بخورانيد. اينگونه آنها را براى شما رام و مسخر كرديم تا سپاس گزارى كنيد.
هرگز گوشتهايشان وخونهايشان به خدا نمىرسد، بلكه تقواى شما به او مىرسد. اينگونه آنها را براى شما رام و مسخر كرد تا خدا را به [شكرانه] اينكه هدايتتان كرد به بزرگى ياد كنيد؛ و نيكوكاران را [به لطف و رحمت خدا] مژده ده.
مسلما خدا از مؤمنان دفاع مىكند، قطعا خدا هيچ خيانت كار ناسپاسى را دوست ندارد.
به كسانى كه [ستمكارانه] مورد جنگ و هجوم قرار مىگيرند، به سبب آنكه به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلما خدا بر يارى دادن آنان تواناست.
همانان كه به ناحق از خانههايشان اخراج شدند [و گناه و جرمى نداشتند] جز اينكه مىگفتند: پروردگار ما خدا است و اگر خدا برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمىكرد، همانا صومعهها و كليساها و كنيسهها و مسجدهايى كه در آنها بسيار نام خدا ذكر مىشود به شدت ويران مىشدند؛ و قطعا خدا به كسانى كه [دين] او را يارى مىدهند يارى مىرساند؛ مسلما خدا نيرومند و تواناى شكستناپذير است.
همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكن دهيم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىپردازند، و مردم را به كارهاى پسنديده وا مىدارند و از كارهاى زشت بازمىدارند؛ و عاقبت همه كارها فقط در اختيار خداست.
و اگر تو را تكذيب مىكنند [كار جديدى نيست] پيش از اينان قوم نوح و قوم عاد وقوم ثمود هم [پيامبرانشان را] تكذيب كردند. و
[نيز] قوم ابراهيم وقوم لوط،
و [هم چنين] اهل مدين؛ و موسى هم تكذيب شد. پس كافران را مهلت دادم، سپس آنان را [به عذابى سخت] گرفتم، پس [بنگر كه] كيفر و انتقام من [نسبت به آنان] چگونه بود؟
و چه بسيار شهرها را در حالى كه اهلش ستمكار بودند، هلاك كرديم، پس [به سبب نزول عذاب سقفهاى خانههايشان خراب شده و ديوارهايشان بر] سقفها فرو ريخته است و [چه بسيار] چاههاى پر آب [كه به سبب نابود شدن مالكانش] متروك افتاده و كاخها و قصرهاى برافراشته [ومحكمى كه بىساكن و بىصاحب مانده است.]
آيا در زمين گردش نكردهاند تا براى آنان دلهايى [بيدار و بينا] پيدا شود كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن [اندرزها را] بشنوند؟ حقيقت اين است كه ديدهها كور نيست بلكه دلهايى كه در سينههاست، كور است!
و آنان از تو [از روى مسخره و ريشخند] شتاب در عذاب را درخواست مىكنند، در حالى كه خدا هرگز از وعدهاش تخلف نمىكند؛ و همانا يك روز نزد پروردگارت مانند هزار سال از سالهايى است كه شما مىشماريد [براى او زمان نزديك، زمان دور، امروز، ديروز، گذشته و آينده مفهومى ندارد؛ بنابراين فاصله زمانى شما با عذاب الهى شما را دچار اين پندار نكند كه تهديد به عذاب، تهديدى طولانى و دروغ است.]
و چه بسا شهرها كه به [اهل] آنها در حالى كه ستمكار بودند، مهلت دادم، سپس آنان را [به عذابى سخت] گرفتم؛ وبازگشت همه به سوى اوست.
بگو: اى مردم! من براى شما فقط بيمدهندهاى آشكارم.
پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، آمرزش و رزقى نيكو براى آنهاست.
و كسانى كه در [باطل كردن و بىاثر نمودن] آيات ما كوشيدهاند، به گمان آنكه ما را عاجز كنند [تا از دسترس قدرت ما بيرون روند] اهل آتش افروختهاند.
و پيش از تو هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه هرگاه آرزو مىكرد [اهداف پاك و سعادتبخش خود را براى نجات مردم از كفر و شرك پياده كند] شيطان [براى بازداشتن مردم از پذيرش حق] در برابر آرزويش شبهه و وسوسه مىانداخت، ولى خدا آنچه را شيطان [از وسوسهها و شبههها مىاندازد] مىزدايد و محو مىكند، سپس آياتش را محكم و استوار مىسازد؛ و خدا دانا و حكيم است.
[آزاد گذاشتن شبههاندازى شيطان] براى اين [است] كه خدا آنچه را شيطان مىاندازد براى آنان كه در دلهايشان بيمارى است و براى سنگدلان وسيله آزمايش قرار دهد؛ و قطعا ستمكاران در دشمنى و ستيزى بسيار دور [نسبت به حق و حقيقت] قرار دارند.
و [نيز براى اين است] تا كسانى كه دانش و آگاهى [دينى] به آنان عطا شده بدانند كه [محو شدن و نابودى القائات شيطان و استوار شدن آيات] از سوى پروردگارت حق است، پس به آن ايمان آورند و دلهايشان براى آن رام و فروتن شود؛ و قطعا خدا هدايتكننده اهل ايمان به سوى راهى راست است.
و كافران همواره نسبت به آيات خدا در ترديدى سخت قرار دارند تا آنكه ناگهان قيامت بر آنان در رسد، يا عذاب روزى كه روز ديگرى به دنبال ندارد [بلكه ابدى است] به سراغشان آيد.
آن روز، حاكميت و فرمانروايى ويژه خداست. ميان آنان داورى مىكند؛ پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، در بهشتهاى پر نعمتاند.
و كسانى كه كافر شده و آيات ما را تكذيب كردهاند، پس عذابى خواركننده براى آنان است.
و كسانى كه در راه خدا هجرت كرده سپس كشته شده يا مردهاند، به يقين خدا رزقى نيكو به آنان مىدهد؛ و قطعا خدا بهترين روزىدهندگان است.
مسلما آنان را به جايگاهى كه آن را مىپسندند وارد مىكند؛ و بىترديد خدا دانا و بردبار است.
[مطلب درباره مؤمن و كافر] همان است [كه گفتيم]، و هر كس به مانند آنچه به آن عقوبت شده [متجاوز را] عقوبت كند، آن گاه به وى ستم شود، يقينا خدا او را يارى مىدهد؛ زيرا خدا باگذشت و بسيار آمرزنده است.
اين [يارى ستمديده بر ضد ستمكار] به سبب اين است كه خدا [داراى قدرت بىنهايت است و گوشهاى از قدرتش اينكه] همواره شب را در روز و روز را در شب درمىآورد؛ و به يقين خدا شنوا و بيناست.
اين [قدرت بىنهايت او نسبت به امور آفرينش و نسبت به وضع و حال مردم] براى اين است كه فقط خدا حق است، و اينكه آنچه را جز او مىپرستيد، باطل است، و اينكه فقط خدا بلند مرتبه و بزرگ است.
آيا ندانستهاى كه خدا از آسمان آبى نازل مىكند، در نتيجه زمين سرسبز و خرم مىشود؛ به يقين خدا لطيف و آگاه است.
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست؛ و يقينا خداست كه خود بىنياز و ستوده است.
آيا ندانستهاى كه خدا آنچه را در زمين است و [نيز] كشتىها را كه به فرمان او در دريا روانند، براى شما رام و مسخر كرده است؟ و آسمان را نگه مىدارد كه بر زمين نيفتد مگر به اذن او؟ يقينا خدا به همه مردم رئوف و مهربان است.
و اوست كه به شما حيات داد، سپس شما را مىميراند، آن گاه شما را زنده مىكند؛ به يقين كه انسان بسيار ناسپاس است.
براى هر امتى عبادتى ويژه قرار دادهايم كه آن را انجام مىدهند؛ پس نبايد در اين امر با تو ستيز و نزاع كنند. و به سوى پروردگارت دعوت كن، كه بىترديد تو بر راهى راست قرار دارى.
و اگر با تو [با اصرار بر يك اعتقاد بىپايه برخورد خصمانه كنند و] مجادله ستيزآميز نمايند، بگو: خدا به آنچه انجام مىدهيد، داناتر است.
خدا روز قيامت درباره آنچه با يكديگر در آن اختلاف مىكرديد، داورى خواهد كرد [تا مؤمنان با ورود به بهشت و ستيزهجويان با ورود به دوزخ از هم مشخص و جدا شوند.]
آيا ندانستهاى كه خدا آنچه را در آسمان و زمين است، مىداند؟ مسلما [همه] اين [اعمالى كه انجام مىدهيد] در كتابى [چون لوح محفوظ، ثبت] است [و] بىترديد [ثبت در آن كتاب] بر خدا آسان است.
و [مشركان] به جاى خدا معبودانى را مىپرستند كه خدا هيچ دليل و برهانى [نسبت] به [حق بودن] آنها نازل نكرده است؛ و معبودانى را مىپرستند كه به آن دانشى [براى استدلال بر ربوبيت آنها] ندارند و ستمكاران را [در قيامت] هيچ ياورى نيست.
و هنگامى كه آيات روشن ما را بر آنان مىخوانند در چهرههاى كسانى كه كافرند [اثر] انكار [و خشم] را مىشناسى، آن چنان كه نزديك است [از شدت خشم] به كسانى كه آيات ما را بر آنان مىخوانند، بتازند، بگو: آيا شما را به بدتر از اين [خشم و ناگوارى كه از شنيدن قرآن به شما دست مىدهد] خبر دهم [آن] آتش [دوزخ] است كه خدا آن را به كافران وعده داده است، و چه بد بازگشت گاهى است.
اى مردم! [براى شما و معبودانتان] مثلى زده شده است؛ پس به آن گوش فرا دهيد، يقينا كسانى كه به جاى خدا مىپرستيد، هرگز نمىتوانند مگسى بيافرينند اگر چه براى آفريدن آن گرد آيند و اگر مگس، چيزى را از آنان بربايد، نمىتوانند آن را از او بازگيرند، هم پرستشكنندگان و هم معبودان ناتوانند.
خدا را آن گونه كه سزاوار اوست نشناختند، بىترديد خدا نيرومند و تواناى شكستناپذير است.
خدا از ميان فرشتگان و از ميان مردم رسولانى [براى هدايت مردم] برمىگزيند [تا فرشتگان وحى را دريافت كنند و به پيامبران برسانند و پيامبران هم وحى را پس از دريافت از فرشتگان به مردم ابلاغ كنند]؛ يقينا خدا شنوا و بيناست.
همه اعمال و احوال گذشته [رسولان چه فرشته و چه بشر] و [همه اعمال و احوال] آينده آنان را مىداند؛ و همه كارها به خدا بازگردانده مىشود.
اى اهل ايمان! ركوع به جا آوريد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.
و در راه خدا چنان كه شايسته جهاد است، جهاد كنيد؛ او شما را برگزيد و بر شما در دين هيچ مشقت و سختى قرار نداد. [در دينتان گشايش و آسانى قرار داد مانند گشايش و آسانى] آيين پدرتان ابراهيم، او شما را پيش از اين «مسلمان» ناميد و در اين [قرآن هم به همين عنوان نامگذارى شدهايد] تا پيامبر گواه بر شما باشد و شما هم گواه بر مردم باشيد؛ پس نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و به خدا تمسك جوييد. او سرپرست و ياور شماست؛ چه خوب سرپرست و ياورى و چه نيكو يارىدهندهاى است.