سوره الانبیاء
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ نزديك شد براى مردم حساب ايشان و ايشانند در غفلتى روگردانان
نيايدشان يادآوريى از پروردگارشان نوين مگر بشنوندش و ايشانند بازىكنان
سرگرم است دلهاى ايشان و نهان كردند رازگويى را آنان كه ستم كردند آيا اين است جز بشرى مانند شما پس آيا مىآئيد جادو را و شما مىنگريد
گفت پروردگار من مىداند سخن را در آسمان و زمين و او است شنواى دانا
بلكه گفتند خوابهايى است پريشان بلكه دروغ آوردش بلكه او است شاعرى پس بيارد ما را آيتى بدانسان كه فرستاده شدند پيشينان
ايمان نياورد پيش از ايشان شهرى كه نابودش ساختيم پس آيا اينان ايمان مىآورند
و نفرستاديم پيش از تو جز مردانى را كه وحى مىكرديم بسوى آنان پس بپرسيد اهل كتاب را اگر نمىدانيد
و نگردانيديمشان كالبدى كه نخورند خوراك را و نبودند جاودانان
پس راست آورديمشان وعده را پس رهاشان ساختيم و هر كه را خواهيم و نابود كرديم اسرافكنان را
و همانا فرستاديم بسوى شما نامهاى كه در آن است يادآورى شما پس آيا بخرد نمىيابيد
و چه بسا در هم شكستيم شهرى را كه بود ستمگر و پديد آورديم پس از آن قومى ديگر را
تا گاهى كه احساس كردند خشم ما را ناگاه از آن مىدوند
ندويد و بازگرديد بسوى آنچه هوسران بوديد در آن و نشيمنهاى خويش شايد پرسش شويد
گفتند اى واى بر ما همانا بوديم ما ستمگران
پس بود پيوسته اين سخن ايشان تا گردانيديمشان درويدگانى خموش
و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه را ميان آنها است بازىكنان
اگر مىخواستيم برگيريم سرگرميى همانا برمىگزيند گرفتيمش از نزد خود اگر بوديم كنندگان
بلكه مىافكنيم حق را بر باطل تا تباه سازدش كه ناگهان آن است برافتاده و واى شما را از آنچه مىستائيد
و از آن وى است آنكه در آسمانها و زمين است و آنان كه نزد اويند سرنپيچند از پرستش او و نه خسته شوند
تسبيح مىكنند شب و روز و سستى نمىكنند
آيا برگرفتند خدايانى از زمين كه ايشان زنده كنند
اگر مىبود در آنها خدايانى جز خدا هر آينه فاسد مىشدند پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه مىستايند
پرسش نشود از آنچه كند و ايشان پرسش شوند
يا برگرفتند جز وى خدايانى بگو بياريد برهان خود را اين است يادآورى آنان كه با منند و يادآورى آنان كه پيش از منند بلكه بيشترشان نمىدانند حق را پس ايشانند روىگردانان
و نفرستاديم پيش از تو پيمبرى مگر وحى كرديم بدو كه نيست خدايى جز من پس مرا پرستش كنيد
و گفتند برگرفت خداوند مهربان فرزندى منزه است او بلكه بندگانند گرامى
پيشى نگيرند بر او به گفتار و ايشانند به فرمان او كاركنندگان
مىداند آنچه پيش روى ايشان و آنچه پشت سر ايشان و شفاعت نكنند جز براى هر كه خواهد و ايشانند از بيم او هراسان
و آنكه بگويد از ايشان منم خدايى جز او پس آن را پاداش دهيم دوزخ بدينگونه كيفر دهيم ستمكاران را
آيا نديدند آنان كه كفر ورزيدند كه آسمانها و زمين بسته بودند پس شكافتيم آنها را و گردانيديم از آب هر چيز را زنده پس آيا ايمان نمىآورند
و نهاديم در زمين لنگرهايى نبادا كج شود بديشان و نهاديم در آن شكافها و راههايى شايد راهبرى شوند
و گردانيديم آسمان را پوششى نگاه داشته و ايشانند از آيتهاى او روگردانان
و او است آنكه آفريد شب و روز و مهر و ماه را هر كدامند در گردونه شناورىكنان
و ننهاديم براى بشرى پيش از تو جاودانى را پس آيا اگر بميرى تو ايشانند جاودانان
همه كس چشنده مرگ است و مىآزمائيم شما را به بدى و خوبى آزمودنى و بسوى ما بازگردانيده شويد
و هر گاه بينندت آنان كه كفر ورزيدند نگيرندت جز به استهزاء آيا اين است آنكه ياد مىكند خدايان شما را و آنانند به ياد خداوند مهربان كافران
آفريده شد انسان از شتاب زود است بنمايانمتان آيتهاى خويش را پس شتاب نكنيد
و گويند كى (چه هنگام) است اين وعده اگر هستيد راستگويان
اگر مىدانستند آنان كه كفر ورزيدند گاهى را كه بازندارند از چهرههاى خويش آتش را و نه از پشتشان و نه ايشان يارى مىشوند
بلكه مىآيدشان ناگهان پس سراسيمه سازدشان كه نتوانند بازگردانيدنش را و نه مهلت داده شوند
و همانا استهزاء شد به پيمبرانى پيش از تو پس فرودآمد بدانان كه سخريه كردند از ايشان آنچه بودند بدان استهزاءكنان
بگو كه نگه دارد شما را شب و روز از خداوند مهربان بلكه ايشانند از ياد پروردگار خويش روگردانان
يا ايشان را است خدايانى كه بازدارند از ايشان جز ما نتوانند يارى كردن خويش را و نه از ما همراهى شوند
بلكه كاميابى داديم بديشان و پدرانشان تا دراز شد بر ايشان روزگار (عمر) آيا نبينند كه مىآئيم زمين را مىكاهيمش از كنارهايش پس آيا ايشانند چيرهشدگان
بگو جز اين نيست كه شما را ترسانم به وحى و نشنوند گنگان بانگ را گاهى كه بيم داده شوند
و اگر رسدشان دمى از عذاب پروردگار تو هر آينه گويند واى بر ما كه ما بوديم ستمگران
و برنهيم ترازوهاى داد را براى روز قيامت پس ستم نشود كسى چيزى را و اگر باشد سنگينى دانه خردلى بياريمش و بس باشيم ما حسابگران
و همانا داديم به موسى و هارون جدا كننده را و روشنايى و يادآوريى براى پرهيزكاران
آنان كه مىترسند پروردگار خويش را پنهان و ايشانند از قيامت هراسان
و اين است يادداشتى فرخنده فرستاديمش آيا شمائيد آن را ناشناسان
و همانا داديم به ابراهيم رهبريش را از پيش و بوديم بدان دانايان
هنگامى كه گفت به پدر خود و قوم خود چيست اين پيكرهايى كه شمائيد بر آنها گردآمدگان
گفتند يافتيم پدران خويش آنها را پرستش كنندگان
گفت همانا بودهايد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار
گفتند آيا آوردهاى ما را به حق يا تويى از بازى كنندگان
گفت بلكه پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است آنكه پديد آورد آنها را و منم بر اين از گواهان
و سوگند به خدا هر آينه بيانديشم براى بتان شما پس از آنكه برويد پشتكنندگان
پس گردانيدشان پارههايى مگر بزرگى براى ايشان شايد بسوى او بازگردند
گفتند آن كه كرده است اين را به خدايان ما همانا او است از ستمگران
گفتند شنيديم جوانى يادشان مىكرد كه گفته مىشد بدو ابراهيم
گفتند بياريدش پيش چشم مردم شايد گواه باشند
گفتند آيا تو كردى اين را به خدايان ما اى ابراهيم
گفت بلكه كرد آن را بزرگ ايشان اين پس بپرسيدشان اگر هستند سخنگويان
پس بازگشتند به خود و گفتند همانا شمائيد ستمگران
پس سرافكنده آمدند كه تو دانستى اينان سخن نگويند
گفت آيا مىپرستيد جز خدا آنچه را سود ندهد به شما چيزى را و نه زيان رساند
اف بر شما و بر آنچه مىپرستيد جز خدا پس آيا بخرد نمىآييد
گفتند سخت بسوزانيدش و يارى كنيد خدايان خويش را اگر هستيد كنندگان
گفتيم اى آتش باش سرد و سلامت بر ابراهيم
و خواستند بدو نيرنگى را پس گردانيديم ايشان را زيانكارتران
و رهانيديم او و لوط را بسوى سرزمينى كه بركت نهاديم در آن براى جهانيان
و بخشيديم بدو اسحق و يعقوب را فزونى و هر يك را گردانيديم شايستگان
و گردانيديمشان پيشوايانى كه رهبرى كنند به فرمان ما و وحى كرديم بسوى ايشان به جاى آوردن خوبيها را و بپا داشتن نماز و دادن زكات را و بودند براى ما پرستندگان
و لوط را داديم بدو حكم و دانش را و رهانيديمش از شهرى كه بود همىمىكرد پليدها را همانا بودند قومى زشت و نافرمانان
و درآورديمش به رحمت خويش همانا او است از شايستگان
و نوح را هنگامى كه برخواند پيش از اين پس پذيرفتيم خواستش را و رهائيش داديم او و خاندانش را از اندوه بزرگ
و ياريش كرديم از قومى كه دروغ پنداشتند آيتهاى ما را همانا بودند قومى زشت پس غرقشان ساختيم همگان
و داود و سليمان هنگامى كه حكومت مىكردند در كشتزارگاهى كه پراكنده شدند در آن گوسفندان قوم و بوديم حكومت آنان را گواهان
پس آموختيمش (فهمانديمش) به سليمان و هر يك را داديم حكمى و دانشى و فرمانبردار ساختيم با داود كوهها را كه تسبيح كنند و مرغان را و بوديم كنندگان
و آموختيمش ساختن پوشاكى را براى شما تا نگهداردتان از خشم خويش پس آيا هستيد سپاسگزاران
و براى سليمان باد را سخت وزنده روان مىشد به فرمان او بسوى سرزمينى كه بركت نهاديم در آن و بوديم به هر چيزى دانايان
و از شياطين آنان را كه به دريا فرو مىرفتند برايش و مىكردند كارى را جز آن و بوديم براى آنان نگهبانان
و ايوب هنگامى كه خواند پروردگار خويش را كه مرا رسيد رنج و تويى مهربانترين مهربانان
پس پذيرفتيم از او و بگشوديم آنچه بدو بود از رنج و داديم بدو خاندانش را و مانند آنان با آنان رحمتى از نزد ما و يادآوريى براى پرستشگران
و اسمعيل و ادريس و ذو الكفل هر كدام از صبركنندگان
و درآورديمشان در رحمت خود همانا ايشانند از شايستگان
و صاحب ماهى (يا خداوند ماهى) هنگامى كه رفت خشمگين پس پنداشت كه هرگز بدو قدرت نيابيم پس بناليد در تاريكيها كه نيست خدايى جز تو منزهى تو همانا بودم من از ستمگران
پس پذيرفتيم از او و رهائيش داديم از اندوه و بدينسان رهايى دهيم به مؤمنان
و زكريا هنگامى كه برخواند پروردگار خويش را پروردگارا نگذار مرا تنها و تويى بهترين ارثبرندگان
پس پذيرفتيم از او و بخشيديم بدو يحيى را و شايسته گردانيديم برايش همسرش را همانا بودند ايشان شتابگيرندگان در خوبيها و مىخواندند ما را اميدى و بيمى و بودند براى ما فروتنان
و آن زن كه نگاه داشت فرجش را پس دميديم در آن از روح خويش و گردانيديمش و پسرش را آيتى براى جهانيان
همانا اين است ملت شما ملتى يگانه و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد
و پخش كردند كار خويش را ميان خويش هر كدامند بسوى ما بازگردانندگان
پس آن كو بكند از كردارهاى شايسته و او است مؤمن نباشد ناسپاسيى كوشش او را و همانا مائيم براى آن نويسندگان
و حرام است بر شهرى كه نابودش كرديم كه آنان بازنمىگردند
تا گاهى كه گشوده شود يأجوج و مأجوج و ايشان از هر پشتهاى سرازير گردند (يا برون آيند)
و نزديك شد وعده حق كه ناگهان باز است ديده آنان كه كفر ورزيدند اى واى بر ما همانا بوديم در غفلتى از اين بلكه بوديم ما ستمگران
همانا شما و آنچه مىپرستيد جز خدا سوخت دوزخيد شمائيد در آن درآيندگان
اگر مىبودند اينان خدايانى در آن نمىرفتند حالى كه هر كدامند در آن جاودان
ايشان را است در آن آهكشيدنى و ايشان در آن نمىشنوند
همانا آنان كه سبقت گرفت براى ايشان از ما نكويى آنانند از آن دورشدگان
نشنوند حسش را و ايشانند در آنچه هوس كند دلهاى ايشان جاودانان
اندوهگينشان نسازد آشوب بزرگتر و درآيند بر ايشان فرشتگان (يا پيشواز ايشان روند فرشتگان) كه اينك روز شما آنكه بوديد وعده داده مىشديد
روزى كه پيچيم آسمان را مانند پيچيدن نامهدان نامهها را بدانسان كه آغاز كرديم نخستين آفرينش را بازگردانيمش وعده است بر ما همانا هستيم ما كنندگان
و هر آينه نوشتيم در زبور پس از ذكر كه زمين را ارث برند بندگان من شايستگان
همانا در اين است ابلاغى براى گروهى كه پرستشگرند
و نفرستاديمت مگر رحمتى براى جهانيان
بگو جز اين نيست كه وحى شود بسوى من همانا خداوند شما است خداوند يكتا پس آيا شمائيد اسلامآرندگان
پس اگر پشت كردند بگو آگهيتان دادم يكسان و ندانم آيا نزديك است يا دور آنچه وعده داده شويد
همانا او مىداند آشكار را از سخن و مىداند آنچه را نهان كنيد
و ندانم شايد آزمايشى باشد براى شما و بهرهمنديى تا زمانى
گفت پروردگارا حكم كن به حق و پروردگار ما خداى مهربان است يارى جسته بر آنچه مىستائيد
سوره الحج
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ اى مردم بترسيد پروردگار خود را كه لرزش قيامت چيزى است بزرگ
روزى كه بينيدش فراموش كند هر شيردهنده از آنچه شير دهد و بگذارد هر زن باردارى بار خود را و بينى مردم را مست و نيستند مستان و ليكن عذاب خدا است سخت
و از مردم است آنكه مىستيزد در خدا بىدانش و پيروى مىكند هر شيطان سركشى را
نوشته شد بر او كه هر كه پيرويش كند همانا گمراهش سازد و رهبريش كند بسوى عذاب سوزان
اى مردم اگر هستيد در شكى از رستاخيز پس ما آفريديم شما را از خاكى پس از چكه آبى پس از خونى بسته پس از پارهگوشتى جويده تمام آفريده و تمام ناآفريده تا بيان كنيم براى شما و نهيم در رحمها هر چه را خواهيم تا سرآمدى معين پس برون آريمتان كودكى پس تا رسيد نيروهاى خود را و از شما است آنكه دريافت شود (بميرد) و از شما است آنكه بازگردانيده شود بسوى پسترين عمر (زندگانى) تا نداند پس از دانستن چيزى را و ببينى زمين را فسرده پژمرده تا گاهى كه فرستيم بر آن آب را بجنبد و برآيد و بروياند از هر جفتى زيبا
اين بدان است كه خدا است حق و آنكه او زنده كند مردگان را و آنكه او است بر همه چيز توانا
و آنكه ساعت است آينده نيست شكى در آن و آنكه خدا برانگيزد آنان را كه در گورند
و از مردم است آنكه بستيزد در خدا بىدانش و نه راهنمايى و نه نامهاى تابناك
برتابنده پهلوى خويش تا گمراه كند مردم را از راه خدا او را است در دنيا خوارى و چشانيمش روز قيامت عذابى سوزان
اين بدانچه پيش فرستاده است دستهايت و نيست خدا ستمگر بر بندگان
و از مردم است آنكه مىپرستد خدا را بر نوكى (يا كنارى) پس اگر رسدش خوشى برآسايد بدان و اگر رسدش آزمايشى بازگردد بر روى خويش زيانمند است در دنيا و آخرت اين است آن زيان آشكار
مىخواند جز خدا آنچه را نه زيانش رساند و نه سودش دهد اين است آن گمراهى دور
مىخواند آن را كه زيانش نزديكتر است از سودش چه بد سرپرست و چه بد همدمى است
همانا خدا درآرد آنان را كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند باغهايى كه روان است زير آنها جويها همانا خدا مىكند آنچه را مىخواهد
آن كو مىپندارد كه هرگز ياريش نمىكند خدا در دنيا و آخرت پس بكشد ريسمانى بسوى آسمان پس ببرد پس بنگرد آيا مىبرد نيرنگ او آنچه را به خشم مىآورد
و بدينسان فرستاديمش آيتهايى روشن و آنكه خدا هدايت مىكند هر كه را خواهد
همانا آنان كه ايمان آوردند و آنان كه جهود شدند و صابيان و ترسايان و مجوس و آنان كه شرك ورزيدند همانا خدا حكم مىكند ميان آنان روز قيامت همانا خدا است بر همه چيز گواه
آيا نديدى كه خدا سجده مىكند برايش آنكه در آسمانها و آنكه در زمين است و مهر و ماه و ستارگان و كوهها و درخت و جنبندگان و بسيارى از مردم و بسيارى كه فرود آمد (استوار شد) بر او عذاب و آن را كه خوار سازد خدا پس نيستش سرافرازندهاى همانا خدا مىكند آنچه را مىخواهد
اينان دو دشمنند كه ستيزه كردند در پروردگار خويش پس آنان كه كافر شدند بريده شد براى ايشان جامه هايى از آتش ريخته شود از فراز سرهاى ايشان آب جوشان
مىگدازد بدان آنچه در شكمهاى ايشان است و پوستها
و ايشان را است گرزهايى از آهن
هر گاه خواهند برون آيند از آن از اندوهى بازگردانيده شوند در آن و بچشيد عذاب سوزان را
همانا خدا درآرد آنان را كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند باغهايى كه روان است زير آنها جويها زيب داده شوند در آن با دستبندهايى از زر و مرواريد و جامه ايشان است در آن حرير
و رهبرى شدند بسوى پاكيزه از سخن و رهبرى شدند بسوى راه خداوند ستوده
همانا آنان كه كفر ورزيدند و باز مىدارند از راه خدا و مسجد حرام كه گردانيديمش براى مردم يكسان نشيمن گزيده (مانده) در آن و بيابانى (دشتنشين) و آنكه خواهد در آن كجروى را به ستم چشانيمش از عذابى دردناك
و هنگامى كه جايگاه گردانيدم براى ابراهيم جاى خانه را كه شرك نورز به من چيزى را و پاك گردان خانه مرا براى طوافكنندگان و بپاىايستادگان و ركوعكنندگان سجده كنندگان
و بانگ برآور در مردم به حج آيندت پيادگان و بر هر اشترى لاغر كه مىآيند از هر درهاى ژرف
تا بنگرند سودهايى براى خويش و ببرند نام خدا را در روزهايى دانسته بر آنچه روزيشان داده است از دامهاى چهارپا پس بخوريد از آن و بخورانيد به بينواى درويش
پس تا بگذارند چرك (آلايش) خويش را و وفا كنند به نذرهاى خود و طواف كنند گرد خانه كهن
اين و هر كه بزرگ شمرد حرمتهاى خدا را پس آن بهتر است براى او نزد پروردگارش و حلال شد براى شما چهارپايان مگر آنچه خوانده شود بر شما پس دورى گزينيد از پليدى يعنى بتان و دورى گزينيد از سخن ناروا
يكتاپرستان براى خدا نه شركورزندگان بدو و آنكه شرك ورزد به خدا پس گوئيا درافتاده است از آسمان تا بربايدش پرنده يا بپراكندش باد به جايى دور (يا رانده)
اين و هر كه بزرگ شمرد شعارهاى خدا را همانا آن است از پرهيزكارى دلها
براى شما است در آن سودهايى تا سرآمدى نامبرده سپس فرودگاهش بسوى خانه است كهن
و براى هر ملتى نهاديم پرستشى تا ببرند نام خدا را بر آنچه روزيشان داد از دامهاى چهارپا و خداى شما خداوند يكتا است پس براى او اسلام آريد و مژده ده به فروتنان
آنان كه هر گاه ياد شود خدا بترسد دلهاشان و شكيبايان بر آنچه رسدشان و بپادارندگان نماز و از آنچه روزيشان داديم ببخشند
و اشتران فربه (قربانى) گردانيديم آنها را براى شما از شعارهاى خدا شما را است در آنها خوبيى پس ببريد نام خدا را بر آنها صفآرندگان تا گاهى كه بيفتد پهلوهاى آنها بخوريد از آنها و بخورانيد بينوا و دريوزه را بدينسان رام گردانيديمشان براى شما شايد شما سپاس گزاريد
هرگز نرسد خدا را گوشتها و نه خونهاى آنها و ليكن رسدش پرهيزكارى از شما بدينگونه رام كرديم آنها را براى شما تا بزرگ شمريد خدا را بر آنچه راهبريتان كرد و بشارت ده نيكوكاران
همانا خدا دفاع كند از آنان كه ايمان آوردند همانا خدا دوست ندارد هر خيانتكار ناسپاسى را
رخصت داده شد (يا اعلام شد) بدانان كه پيكار مىشوند كه ستم شدند و همانا خدا است بر يارى آنان توانا
آنان كه برون رانده شدند از خانههاى خود به ناحق جز آنكه مىگفتند پروردگار ما خدا است و اگر نبود دورساختن خدا مردم را گروهى با گروهى همانا ويران مىشدند پرستشگاهها و كليساها و نمازها و مسجدهايى كه برده شود در آنها نام خدا بسيار و البته يارى كند خدا هر كه را ياريش كند همانا خدا است تواناى عزتمند
آنان كه اگر فرمانروائيشان دهيم در زمين بپاى دارند نماز را و بدهند زكات را و فرمان رانند به خوبى و بازدارند از بدى و براى خدا است فرجام كارها
و اگر به دروغ گيرندت همانا به دروغ گرفتيد پيش از ايشان قوم نوح و عاد و ثمود
و قوم ابراهيم و قوم لوط
و ياران مدين و دروغگو شمرده شد موسى پس مهلت دادم به كافران سپس گرفتم ايشان را پس چگونه بود برابرى كردن و انتقام من
و بسا شهرى كه نابودش كرديم و او است ستمگر پس آن است فرود آمده بر پايههاى خود و چاهى ويران و كاخى افراشته
آيا نگشتند در زمين تا باشدشان دلهايى كه دريابند بدانها يا گوشهايى كه بشنوند بدانها زيرا كور نشوند ديدگان و ليكن كور شوند دلهايى كه درون سينهها است
و شتاب خواهند از تو در عذاب و هرگز نشكند خدا وعده خود را و همانا روزى نزد پروردگار تو مانند هزار سال است از آنچه مىشمرند
و بسا شهرى كه مهلت داديم بدان حالى كه ستمكار بود و سپس گرفتيم آن را و بسوى من است بازگشت
بگو اى مردم جز اين نيست كه منم براى شما ترسانندهاى آشكار
پس آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند براى ايشان است آمرزشى و روزيى گرامى
و آنان كه بشتافتند در آيتهاى ما به عجزآرندگان آنانند ياران دوزخ
و نفرستاديم پيش از تو فرستادهاى و نه پيمبرى مگر هر گاه آرزو مىكرد مىافكند شيطان در آرزوى او پس برمىانداخت خدا آنچه را شيطان مىافكند سپس استوار مىساخت خدا آيتهاى خويش را و خدا است داناى حكيم
تا بگرداند آنچه را مىافكند شيطان آزمايشى براى آنان كه در دلهاشان بيمارى است و سنگيندلان و همانا ستمگرانند در دشمنيى دور و دراز
و تا بدانند آنان كه داده شدند دانش را كه آن است حق از پروردگار تو پس ايمان آرند بدان پس نرم شود براى آن دلهاشان و همانا خدا راهنماى آنانى است كه ايمان آوردند بسوى راهى راست
و پيوسته باشند آنان كه كفر ورزيدند در شكى از آن تا بيايدشان ساعت ناگهان يا بيايدشان عذاب روزى نازا (بىمانند)
پادشاهى در آن روز از آن خدا است حكم كند ميان ايشان پس آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند در باغستان نعمتند
و آنان كه كفر ورزيدند و تكذيب كردند آيتهاى ما را ايشان را است عذابى خواركننده
و آنان كه از خانمان آواره شدند در راه خدا سپس كشته شدند يا مردند همانا خدا روزيشان دهد روزيى نكو و همانا خدا است بهترين روزىدهندگان
هر آينه درآردشان خدا جايگاهى كه بپسندندش و هر آينه خدا است داناى بردبار
اين و هر كه كيفر دهد مانند آنچه را شكنجه شده است پس ستم شود بر او هر آينه ياريش كند خدا و همانا خدا است درگذرنده آمرزگار
اين بدان است كه خدا فرو مىبرد شب را در روز و فرو مىبرد روز را در شب و آنكه خدا است شنواى بينا
اين بدان است كه خدا است حق و آنچه مىخوانند جز او است باطل و آنكه خدا است برتر بزرگ
آيا نديدى كه خدا فرستاد از آسمان آبى پس گرديد زمين سرسبز همانا خداوند است نوازنده آگاه
براى او است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و همانا خدا است بىنياز ستوده
آيا نديدى كه خدا رام كرد براى شما آنچه در زمين است و كشتى كه مىرود در دريا به فرمانش و نگاه مىدارد آسمان را كه فرود آيد بر زمين مگر با اذن او همانا خدا به مردم است نوازنده مهربان
و او است آنكه زنده كرد شما را پس بميراندتان و سپس زنده سازدتان و همانا انسان است بسيار ناسپاس
براى هر ملتى نهاديم روشى كه ايشانند رونده آن پس نستيزند با تو در كار و برخوان بسوى پروردگار خود كه تويى همانا بر هدايتى راست
و اگر پرخاش كردند با تو بگو خدا داناتر است بدانچه مىكنيد
خدا حكم كند ميان شما روز قيامت در آنچه بوديد در آن اختلاف مىكرديد
آيا ندانستى كه خدا مىداند آنچه در آسمان و زمين است همانا اين است در نامهاى همانا اين است بر خدا آسان
و پرستش كنند جز خدا آنچه را نفرستاد بدان فرمانروايى و آنچه نيستشان بدان دانشى و نيست ستمكاران را ياورى
و هر گاه خوانده شود بر ايشان آيتهاى ما روشن بشناسى در چهرههاى آنان كه كفر ورزيدند بدى را نزديك است بتازند بر آنان كه مىخوانند بر ايشان آيتهاى ما را بگو آيا آگهيتان دهم به بدتر از اين آتش وعده دادش خدا بدانان كه كفر ورزيدند و بد بازگشتگاهى است
اى مردم زده شد مثلى پس بشنويدش همانا آنان كه مىخوانيد جز خدا هرگز نيافرند مگسى را و هر چند گرد آيند براى آن و اگر بربايدشان مگس چيزى را نستانندش از آن ناتوانند خواهنده و خواسته
ارج نگذاشتند خدا را حق ارجمنديش همانا خدا است تواناى عزتمند
خدا بگزيند از فرشتگان فرستادگانى و از مردم همانا خدا است شنواى بينا
داند آنچه پيش روى ايشان و آنچه پشت سر ايشان است و بسوى خدا بازگردانيده شوند كارها
اى آنان كه ايمان آورديد ركوع گزاريد و سجده كنيد و پرستش كنيد پروردگار خود را و بكنيد خوبى را شايد رستگار شويد
و بكوشيد در راه خدا سزاى كوشش او او برگزيد شما را و ننهاد بر شما در دين رنجى را ملت پدر شما ابراهيم او ناميدتان مسلمانان از پيش و در اين (قرآن) تا باشد پيمبر گواهى بر شما و باشيد گواهان بر مردم پس بپا داريد نماز را و بدهيد زكات را و نگهدارى از خدا جوييد او است سرپرست شما چه خوب سرپرست و چه خوب ياورى است