سوره المومنون
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ بىترديد مؤمنان رستگار شدند.
آنان كه در نمازشان [به ظاهر] فروتن [و به باطن با حضور قلب] اند.
و آنان كه از [هر گفتار و كردار] بيهوده و بىفايده روىگردانند،
و آنان كه پرداخت كننده زكاتاند،
و آنان كه نگه دارنده دامنشان [از شهوتهاى حرام] اند،
مگر در [كام جويى از] همسران يا كنيزانشان، كه آنان [در اين زمينه] مورد سرزنش نيستند.
پس كسانى [كه در بهرهگيرى جنسى، راهى] غير از اين جويند، تجاوزكار [از حدود حق] هستند.
و آنان كه امانتها و پيمانهاى خود را رعايت مىكنند،
و آنان كه همواره بر [اوقات و شرايط ظاهرى و معنوى] نمازهايشان محافظت دارند.
اينانند كه وارثاناند،
وارثانى كه [از روى شايستگى] بهشت فردوس را به ميراث مىبرند [و] در آن جاودانهاند.
و يقينا ما انسان را از [عصاره و] چكيدهاى از گل آفريديم،
سپس آن را نطفهاى در قرارگاهى استوار [چون رحم مادر] قرار داديم.
آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پارهگوشتى درآورديم، پس آن پارهگوشت را استخوانهايى ساختيم و بر استخوانها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.
سپس همه شما بعد از اين مىميريد.
آن گاه شما روز قيامت بدون ترديد برانگيخته مىشويد.
و بىترديد بالاى سرتان هفت آسمان [كه هر يك بر فراز ديگرى است] آفريديم، و ما از آفريدهها بىخبر نيستيم.
و از آسمان، آبى به اندازه نازل كرديم و آن را در زمين جاى داديم؛ و بىترديد به از بين بردن آن كاملا توانمنديم.
پس به وسيله آن براى شما باغهايى از درختان خرما و انگور پديد آورديم كه براى شما در آنها ميوههاى فراوانى است [كه از فروش آنها زندگى خود را اداره مىكنيد] و [نيز] از آنها مىخوريد.
و [به وسيله آن] درختى را كه از طور سينا بيرون مىآيد [پديد آورديم] كه براى خورندگان، روغن و نان خورشى مىروياند.
و به يقين براى شما در دامها عبرتى است، از شيرى كه در شكم آنهاست به شما مىنوشانيم، و در آنها براى شما سودهاى فراوانى است، و از [گوشت] آنها [نيز] مىخوريد.
و بر آنها و بر كشتىها حمل مىشويد؛
و همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه معبودى جز او براى شما نيست، پس آيا [از پرستش معبودان باطل] نمىپرهيزيد؟
پس سران و اشراف قومش كه كافر بودند، گفتند: اين جز بشرى مانند شما نيست كه مىخواهد بر شما برترى جويد، و اگر خدا مىخواست [پيامبرى بفرستد] قطعا فرشتگانى [را به پيامبرى] مىفرستاد، ما اين [سخنانى] را [كه نوح مىگويد] ميان پدران پيشين خود نشنيدهايم.
او نيست جز مردى كه [نوعى] ديوانگى به اوست؛ بنابراين نسبت به او تا مدتى منتظر بمانيد [كه بميرد يا از ديوانگى رهايى يابد.]
[نوح] گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيب آنان يارى ده.
پس به او وحى كرديم كه: زير نظر ما و پيام ما كشتى بساز و هنگامى كه فرمان ما به هلاكت آنان بيايد و آن تنور [از آب] فوران كند از هر گونهاى [از حيوان] دو عدد [يكى نر و ديگرى ماده] و نيز خانوادهات را وارد كشتى كن، جز افرادى از آنان كه فرمان [عذاب] بر او گذشته [و درباره او قطعى شده] است، و درباره كسانى كه [به سبب شرك و كفر] ستم ورزيدهاند، با من سخن مگوى، زيرا [همه] آنان بدون ترديد غرق شدنىاند.
پس هنگامى كه تو و آنان كه با تو هستند، بر كشتى سوار شديد، پس بگو: همه ستايشها ويژه خداست كه ما را از اين گروه ستمپيشه نجات داد.
و بگو: پروردگارا! مرا در جايگاهى پرخير و بركت فرود آور، كه تو بهترين فرودآورندگانى.
همانا در اين [سرگذشت] نشانههايى [از قدرت، رحمت و انتقام خدا] براى عبرتگيرندگان است؛ و يقينا ما آزمايش كننده بندگانيم.
سپس بعد از آنان قومى ديگر را به وجود آورديم.
و پيامبرى از خودشان در ميان آنان فرستاديم كه: خدا را بپرستيد، شما را جز او معبودى نيست، آيا [از پرستش معبودان باطل] نمىپرهيزيد؟
و از سران و اشراف قومش كه كافر بودند و ديدار آخرت را تكذيب مىكردند، و آنان را در زندگى دنيا از وسايل و ابزار مادى فراوانى برخوردار كرده بوديم، گفتند: اين جز بشرى مانند شما نيست كه از آنچه شما مىخوريد مىخورد، و از آنچه شما مىآشاميد مىآشامد.
و بىترديد اگر بشرى مانند خود را اطاعت كنيد، يقينا زيانكاريد.
آيا به شما وعده مىدهد هنگامى كه از دنيا رفتيد و خاك و استخوان شديد [زنده از گور] بيرونتان مىآورند؟
[از عقل ما] دور است و بسيار دور است آنچه به شما وعده مىدهند،
جز اين زندگى دنياى ما [زندگى ديگرى] وجود ندارد، همواره [گروهى] مىميريم و [گروهى ديگر] به دنيا مىآييم، و ما پس از مرگ برانگيخته نخواهيم شد.
او نيست مگر مردى كه بر خدا افترا بسته است؛ و ما باور كننده او نيستيم.
گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيب آنان يارى ده.
خدا فرمود: همانا پس از اندك زمانى پشيمان مىشوند.
پس فرياد مرگبار [عذاب] آنان را بر [پايه وعده به] حق [ما] فرو گرفت، و آنان را چون خاشاك روى سيل قرار داديم؛ پس قوم ستمكار [از رحمت خدا] دور باد.
سپس بعد از آنان قومى ديگر را به وجود آورديم.
هيچ امتى از اجل [معين] خود نه پيش مىافتد و نه پس مىماند.
آن گاه پيامبران را پى در پى فرستاديم؛ هر زمان براى امتى پيامبرش مىآمد او را تكذيب مىكردند، و ما اين [امت] ها را به دنبال يكديگر هلاك مىكرديم و آنان را [به صورت] سرگذشتها [براى عبرت ديگران] قرار داديم؛ پس ملتى كه ايمان نمىآورند از رحمت خدا دور باد.
سپس موسى و برادرش هارون را با معجزات و آيات خود و دليلى روشن فرستاديم،
به سوى فرعون و سران و اشراف قومش، پس تكبر ورزيدند؛ و آنان قومى برترىجو بودند.
و گفتند: آيا به دو بشرى كه مانند خودمان هستند ايمان بياوريم در حالى كه قوم [و قبيله] آن دو بردگان ما هستند؟
در نتيجه هر دو را تكذيب كردند و از هلاك شدگان شدند.
همانا ما به موسى كتاب داديم، تا آنان هدايت شوند.
و پسر مريم و مادرش را نشانه [قدرت و رحمت خود] قرار داديم و آن دو را در سرزمينى بلند كه [داراى] جايگاهى مستقر [و امن] و آبى روان بود، جاى داديم.
اى پيامبران! از خوردنىهاى پاكيزه بخوريد و كار شايسته انجام دهيد؛ مسلما من به آنچه انجام مىدهيد، دانايم.
و بىترديد اين [اسلام] آيين [حقيقى] شماست در حالى كه آيينى يگانه است، و من پروردگار شمايم؛ بنابراين از من پروا كنيد.
پس كار [آيين] خود را ميان خويش قطعهقطعه كردند [و گروه گروه شدند]، در حالى كه هر گروهى به آن [آيينى] كه نزد آنان است خوشحال و شادمانند [كه آيينشان بر حق است.]
پس آنان را در غرقاب گمراهى و جهالتشان تا هنگامى [كه مرگشان فرا رسد] واگذار.
آيا گمان مىكنند افزونى و گسترشى كه به سبب مال و اولاد به آنان مىدهيم،
در حقيقت مىخواهيم در عطا كردن خيرات به آنان شتاب ورزيم؟ [چنين نيست] بلكه [آنان] درك نمىكنند [كه ما مىخواهيم با افزونى مال و اولاد، در تفرقه، طغيان، گمراهى و تيرهبختى بيشترى فرو روند.]
يقينا آنان كه از بيم پروردگارشان هراسان و نگرانند،
و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مىآورند.
و آنان كه به پروردگارشان شرك نمىورزند.
و آنان كه آنچه را [از زكات و ديگر انفاقات در راه خدا] مىپردازند، [و در حالى كه] مىپردازند و دلهايشان از اينكه به سوى پروردگارشان [براى محاسبه دقيق] باز مىگردند، ترسان است.
اينانند كه در كارهاى خير مىشتابند، و در [انجام دادن] آن [از ديگران] پيشى مىگيرند.
و هيچ كس را جز به اندازه گنجايش و توانش تكليف نمىكنيم، و نزد ما كتابى [چون لوح محفوظ] است كه [درباره همه امور آفرينش و نسبت به اعمال بندگان] به درستى و راستى سخن مىگويد، و آنان [در پاداش و كيفر] مورد ستم قرار نمىگيرند.
[چنين نيست كه كافران تكليف را بيش از اندازه گنجايش و توان خود حس كنند] بلكه دلهايشان از اين [حقيقت] در بىخبرى عميقى است، و براى آنان غير از اين [بىخبرى] اعمالى [زشت و ناپسند] است كه همواره آنها را انجام مىدهند،
تا زمانى كه عياشان و مرفهان آنان را به عذاب بگيريم، ناگهان فرياد و ناله سر دهند و [به آواى بلند] استغاثه كنند.
[به آنان گويند:] امروز فرياد و ناله سر ندهيد؛ زيرا شما از سوى ما يارى نخواهيد شد.
همانا آيات من را بر شما مىخواندند وشما به پشت سرتان به قهقرا برمىگشتيد [تا آن را نشنويد!]
در حالى كه به آن تكبر مىورزيديد [و در بزم] شبانه [خود درباره آن] هذيان مىگفتيد [و سخنان نامعقول به زبان مىآورديد.]
آيا در اين سخن [كه وحى خداست] نينديشيدند؟ يا مگر [براى اولين بار] كتابى براى آنان آمده است كه براى پدران پيشين آنان نيامده بود؟
يا مگر پيامبرشان را [از لحاظ حسب، نسب، درستى، امانت، اخلاق و كرامت] نشناختهاند كه منكر او هستند؟
يا مىگويند: نوعى ديوانگى به اوست؟ [چنين نيست كه اين ياوهگويان به هم مىبافند] بلكه او حق را براى آنان آورده است، و بيشترشان حق را خوش ندارند،
و اگر حق از هواهاى نفس آنان پيروى مىكرد، بىترديد آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست از هم مىپاشيد [و تباه مىشد؛ چنين نيست كه حق از هواهاى نفس آنان پيروى كند] بلكه كتاب [ى را كه مايه شرف و سربلندى] آنان [است] به آنان دادهايم، ولى آنان از مايه شرف و سربلندى خود روىگردانند.،
يا [مگر براى اداى وظيفهات] مزدى از آنان مىخواهى [كه پذيرش دعوتت براى آنان سنگين است؟] پس مزد پروردگارت بهتر است، و او بهترين روزى دهندگان است،
و مسلما تو آنان را به راهى راست دعوت مىكنى،
و بىترديد كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند از [اين] راه منحرفاند.
و اگر به آنان رحم كنيم و آسيب و گزندى را كه دچار آن هستند [از آنان] برطرف سازيم، باز هم سرگردان و متحير در سركشى و طغيانشان لجاجت مىورزند.
همانا ما آنان را به بلاها و آسيبها [ى دنيايى] گرفتيم، ولى نه براى پروردگارشان فروتنى كردند و نه به پيشگاهش زارى مىكنند،
تا هنگامى كه درى از عذابى سخت به روى آنان بگشاييم، ناگهان در آن حال از همه چيز مأيوس و نوميد مىشوند؛
و اوست كه براى شما گوش و ديده و دل پديد آورد، ولى اندكى سپاس گزارى مىكنيد،
و اوست كه شما را در زمين آفريد و عاقبت به سوى او گردآورى مىشويد،
و اوست كه حيات مىدهد و مىميراند و رفت و آمد شب و روز در سيطره خواست اوست، آيا نمىانديشيد؟
[نه اينكه نمىانديشند] بلكه مانند همان [سخنان ياوه و بىمنطق] را گفتند كه پيشينيان گفتند،
گفتند: [كه] آيا زمانى كه بميريم و خاك و استخوان شويم حتما برانگيخته مىشويم؟
همانا اين [برانگيخته شدن] را پيش از اين به ما و پدرانمان وعده دادند [ولى] اين جز افسانه خرافى پيشينيان نيست؛
بگو: اگر معرفت و شناخت داريد، بگوييد: زمين و هر كه در آن است از كيست؟
خواهند گفت: از خداست. بگو: با اين حال آيا متذكر نمىشويد؟
بگو: مالك آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟
خواهند گفت: [آنها هم] در سيطره مالكيت خداست. بگو: آيا [از پرستش بتان] نمىپرهيزيد؟
بگو: اگر معرفت و شناخت داريد [بگوييد:] كيست كه [حاكميت مطلق و] فرمانروايى همه چيز به دست اوست و او پناه دهد و برخلاف خواستهاش به كسى [از عذاب] پناه ندهد.
خواهند گفت: [اين ويژگىها] فقط براى خداست. بگو: پس چگونه [بازيچه] نيرنگ و افسون مىشويد [و از راه خدا منحرفتان مىكنند؟!]
چنين نيست [كه آنان مىگويند] بلكه ما حق را براى آنان آوردهايم، و بىترديد آنان دروغگويند.
خدا هيچ فرزندى براى خود نگرفته است، و هيچ معبودى با او نيست؛ [اگر جز خدا معبودى بود] در اين صورت هر معبودى [براى آنكه به تنهايى و مستقل تدبير امور كند] آفريدههاى خود را با خود مىبرد [و از مدار تصرف ديگر معبودان خارج مىكرد] و بر يكديگر برترى مىجستند. منزه و پاك است خدا از آنچه [او را به آن] وصف مىكنند.
[همان] داناى نهان و آشكار؛ پس او از آنچه برايش شريك مىگيرند، برتر است.
بگو: پروردگارا! اگر آن [عذابى] را كه به آنان وعده مىدهند، به من بنمايانى؛
پس پروردگارا! مرا در ميان گروه ستمكاران قرار مده [و با آنان قرين عذاب مكن.]
و به يقين ما تواناييم آن عذابى كه به آنان وعده مىدهيم به تو بنمايانيم.
بدى را با بهترين شيوه دفع كن؛ ما به آنچه كه [مشركان به ناحق ما را به آن] وصف مىكنند، داناتريم.
و بگو: پروردگارا! از وسوسههاى شيطانها به تو پناه مىآورم،
و پروردگارا! به تو پناه مىآورم از اينكه [شيطانها] نزد من حاضر شوند.
[دشمنان حق از دشمنى خود باز نمىايستند] تا زمانى كه يكى از آنان را مرگ در رسد، مىگويد: پروردگارا! مرا [براى جبران گناهان و تقصيرهايى كه از من سر زده به دنيا] بازگردان؛
اميد است در [برابر] آنچه [از عمر، مال و ثروت در دنيا] واگذاشتهام كار شايستهاى انجام دهم. [به او مىگويند:] اين چنين نيست [كه مىگويى] بدون ترديد اين سخنى بىفايده است كه او گوينده آن است، و پيش رويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند.
پس هنگامى كه در صور دميده مىشود، پس در آن روز نه ميانشان خويشاوندى و نسبى وجود خواهد داشت و نه از اوضاع و احوال يكديگر مىپرسند؛
پس كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين [و باارزش] است، همانانند كه رستگارند.
و كسانى كه اعمال وزن شده آنان سبك [و بىارزش] است، همانانند كه سرمايه وجودشان را از دست داده و در دوزخ جاودانهاند.
آتش [همواره] صورتهايشان را مىسوزاند، و آنان در آنجا [از شدت سوختگى] زشترويانى بد منظرند!
[خدا به آنان مىگويد:] آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد و شما [همواره] آنها را تكذيب مىكرديد؟
مىگويند: پروردگارا! تيرهبختى و شقاوت ما بر ما چيره شد، و ما گروهى گمراه بوديم.
پروردگارا! ما را از دوزخ بيرون آر، پس اگر [به بدىها و گمراهىها] بازگشتيم، بىترديد ستمكار خواهيم بود.
[خدا] مىگويد: [اى سگان!] در دوزخ گم شويد و با من سخن مگوييد!
[به ياد داريد كه] گروهى از بندگان من بودند كه مىگفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم، پس ما را بيامرز و به ما رحم كن كه تو بهترين رحمكنندگانى.
ولى شما آنان را به مسخره گرفتيد، تا [دل مشغولى شما به مسخره آنان] ياد مرا از خاطرتان برد، و شما همواره به [ايمان، عمل و دعاهاى] آنان مىخنديديد!!
من امروز آنان را در برابر صبرى كه [نسبت به مسخره و خنده شما] كردند پاداش دادم كه همه آنان كاميابند.
[خدا] مىگويد: از جهت شمار سالها چه مدت در زمين درنگ داشتيد؟
مىگويند: روزى يا بخشى از روزى، ولى [اى پرسنده!] از شمارندگان [پيشگاه خود] بپرس.
[خدا] مىگويد: اگر معرفت و شناخت مىداشتيد [مىدانستيد كه] جز اندكى درنگ نكردهايد،
آيا پنداشتهايد كه شما را بيهوده و عبث آفريديم، و اينكه به سوى ما بازگردانده نمىشويد؟
پس برتر است خدا آن فرمانرواى حق [از آنكه كارش بيهوده و عبث باشد]، هيچ معبودى جز او نيست، [او] پروردگار عرش نيكو و باارزش است.
و هر كس با خدا معبود ديگرى بپرستد [كه] هيچ دليلى بر حقانيت آن ندارد، حسابش فقط نزد پروردگار اوست؛ بدون ترديد كافران، رستگار نمىشوند.
و بگو: پروردگارا! [مرا] بيامرز و [بر من] رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى.
سوره النور
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ [اين] سورهاى است كه آن را [از افق دانش خود] فرود آورديم و [اجراى احكام و معارف آن را] لازم و واجب نموديم و در آن آياتى روشن نازل كرديم، تا متذكر و هوشيار شويد.
به زن زناكار و مرد زناكار صد تازيانه بزنيد، و اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، نبايد شما را در [اجراى] دين خدا درباره آن دو نفر دلسوزى و مهربانى بگيرد، و بايد گروهى از مؤمنان، شاهد مجازات آن دو نفر باشند.
مرد زناكار نبايد جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج كند، و زن زناكار نبايد جز با مرد زناكار يا مشرك ازدواج نمايد، و اين [ازدواج] بر مؤمنان حرام شده است.
و كسانى كه زنان عفيفه پاكدامن را به زنا متهم مىكنند، سپس چهار شاهد نمىآورند، پس به آنان هشتاد تازيانه بزنيد، و هرگز شهادتى را از آنان نپذيريد، و اينانند كه در حقيقت فاسقاند.
مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و مفاسد خود را اصلاح نمايند كه بدون ترديد خدا [نسبت به آنان] بسيار آمرزنده و مهربان است.
و كسانى كه همسران خود را متهم به زنا مىكنند و بر آنان شاهدانى جز خودشان نباشد، پس هر كدام از آن شوهران [براى اثبات اتهامش] بايد چهار بار شهادت دهد كه سوگند به خدا او [درباره همسرش] در اين زمينه قطعا راست مىگويد،
و [شهادت] پنجم اين است كه [بگويد:] لعنت خدا بر او باد اگر [در اين اتهام بستن] دروغگو باشد؛
و مجازات را از آن زنى كه مورد اتهام قرار گرفته دفع مىكند اينكه چهار بار شهادت دهد كه سوگند به خدا آن مرد دروغگوست،
و [شهادت] پنجم اين است كه [بگويد:] خشم خدا بر او باد اگر [آن مرد در اين اتهام بستن] راستگو باشد.
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، و اينكه خدا بسيار توبهپذير و حكيم است [به كيفرهاى بسيار سختى دچار مىشديد.]
به يقين كسانى كه آن تهمت [بزرگ] را [درباره يكى از همسران پيامبر به ميان] آوردند، گروهى [همدست و همفكر] از [ميان] خود شما بودند، آن را براى خود شرى مپنداريد، بلكه آن براى شما خير است، براى هر مردى از آنان كيفرى به ميزان گناهى است كه مرتكب شده، و آن كس كه بخش عمده آن را بر عهده گرفته است، برايش عذابى بزرگ است.
چرا هنگامى كه آن [تهمت بزرگ] را شنيديد، مردان و زنان مؤمن نسبت به خودشان گمان نيك نبردند، و نگفتند: اين تهمتى آشكار [از سوى منافقان] است؟!
چرا بر آن تهمت، چهار شاهد نياوردند؟ و چون شاهدان را نياوردند، پس خود آنان نزد خدا محكوم به دروغگويىاند؛
و اگر فضل و رحمت خدا در دنيا و آخرت بر شما نبود، به يقين به خاطر آن تهمت بزرگى كه در آن وارد شديد، عذابى بزرگ به شما مىرسيد.
چون [كه آن تهمت بزرگ را] زبان به زبان از يكديگر مىگرفتيد و با دهانهايتان چيزى مىگفتيد كه هيچ معرفت و شناختى به آن نداشتيد و آن را [عملى] ناچيز و سبك مىپنداشتيد و در حالى كه نزد خدا بزرگ بود.
و چرا وقتى كه آن را شنيديد نگفتيد: ما را نسزد [و هيچ جايز نيست] كه به اين تهمت بزرگ زبان بگشاييم، شگفتا! اين بهتانى بزرگ است.
خدا شما را اندرز مىدهد كه اگر ايمان داريد، هرگز مانند آن را [در حق كسى] تكرار نكنيد.
و خدا آيات [خود] را براى شما بيان مىكند، و خدا دانا و حكيم است.
كسانى كه دوست دارند كارهاى بسيار زشت [مانند آن تهمت بزرگ] در ميان اهل ايمان شايع شود، در دنيا و آخرت عذابى دردناك خواهند داشت، و خدا [آنان را] مىشناسد و شما نمىشناسيد.
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، و اينكه خدا رئوف و مهربان است [به كيفرهاى بسيار سختى دچار مىشديد.]
اى مؤمنان! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد؛ و هر كه از گامهاى شيطان پيروى كند [هلاك مىشود] زيرا شيطان به كار بسيار زشت و عمل ناپسند فرمان مىدهد؛ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدى از شما [از عقايد باطل و اعمال و اخلاق ناپسند] پاك نمىشد، ولى خدا هر كه را بخواهد پاك مىكند؛ و خدا شنوا و داناست.
و از ميان شما كسانى كه دارندگان ثروت و گشايش مالى هستند، نبايد سوگند ياد كنند كه از انفاق مال به خويشاوندان و تهىدستان و مهاجران در راه خدا دريغ ورزند، و بايد [بدى آنان را كه براى شما مؤمنان توانگر سبب خوددارى از انفاق شده] عفو كنند و از مجازات درگذرند؛ آيا دوست نمىداريد خدا شما را بيامرزد؟ [اگر دوست داريد، پس شما هم ديگران را مورد عفو و گذشت قرار دهيد]؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
بىترديد كسانى كه زنان عفيفه پاكدامن باايمان را [كه از شدت ايمان از بىعفتى و گناه بىخبرند] متهم به زنا كنند، در دنيا و آخرت لعنت مىشوند، و براى آنان عذابى برزگ است.
[در] روزى كه زبانها و دستها و پاهايشان بر ضد آنان به گناهانى كه همواره انجام مىدادند، شهادت دهند.
در آن روز خدا كيفر به حق آنان را به طور كامل مىدهد، و خواهند دانست كه خدا همان حق آشكار است.
زنان پليد براى مردان پليد و مردان پليد براى زنان پليدند، و زنان پاك براى مردان پاك و مردان پاك براى زنان پاكاند، اين پاكان از سخنان ناروايى كه [تهمتزنندگان] درباره آنان مىگويند، مبرا و پاك هستند، براى آنان آمرزش و رزق نيكويى است.
اى اهل ايمان! به خانههايى غير از خانههاى خودتان وارد نشويد تا آنكه اجازه بگيريد، و بر اهل آنها سلام كنيد، [رعايت] اين [امور اخلاقى] براى شما بهتر است، باشد كه متذكر شويد.
پس اگر كسى را در آنها نيافتيد، پس وارد آن نشويد تا به شما اجازه دهند، و اگر به شما گويند: برگرديد، پس برگرديد كه اين براى شما پاكيزهتر است، و خدا به آنچه انجام مىدهيد، داناست.
و بر شما گناهى نيست كه به خانههاى غير مسكونى كه در آنها كالا و متاع و سودى داريد وارد شويد، و خدا آنچه را آشكار مىكنيد و آنچه را پنهان مىداريد، مىداند.
به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [از آنچه حرام است مانند ديدن زنان نامحرم و عورت ديگران] فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ كنند، اين براى آنان پاكيزهتر است، قطعا خدا به كارهايى كه انجام مىدهند، آگاه است.
و به زنان باايمان بگو: چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ كنند، و زينت خود را [مانند لباسهاى زيبا، گوشواره و گردن بند] مگر مقدارى كه [طبيعتا مانند انگشتر و حنا و سرمه، بر دست و صورت] پيداست [در برابر كسى] آشكار نكنند، و [براى پوشاندن گردن و سينه] مقنعههاى خود را به روى گريبانهايشان بيندازند، و زينت خود را آشكار نكنند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران شوهرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان [هم كيش خود] شان، يا بردگان زر خريدشان، يا خدمتكارانشان از مردانى كه ساده لوح و كم عقلاند و نياز شهوانى حس نمىكنند، يا كودكانى كه [به سن تميز دادن خوب و بد نسبت به اميال جنسى] نرسيدهاند. و زنان نبايد پاهايشان را [هنگام راه رفتن آن گونه] به زمين بزنند تا آنچه از زينتهايشان پنهان مىدارند [به وسيله نامحرمان] شناخته شود. و [شما] اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگرديد تا رستگار شويد.
[مردان و زنان] بىهمسرتان و غلامان و كنيزان شايسته خود را همسر دهيد؛ اگر تهيدستاند، خدا آنان را از فضل خود بىنياز مىكند؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.
و كسانى كه [وسيله] ازدواجى نمىيابند بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خدا آنان را از فضل خود توانگرشان سازد. و كسانى از بردگانتان كه درخواست نوشتن قرارداد [براى فعاليت اقتصادى و پرداخت مبلغى به مالك خود براى آزاد شدن] دارند، اگر در آنان [براى عقد اين قرارداد] شايستگى سراغ داريد با آنان قرارداد ببنديد، و چيزى از مال خدا را كه به شما عطا كرده است به آنان بدهيد، و كنيزان خود را كه مىخواهند پاكدامن باشند، براى به دست آوردن متاع ناچيز و زودگذر زندگى دنيا به زنا وادار مكنيد، و هر كه آنان را وادار [به زنا] كند، به يقين خدا پس از مجبور شدنشان [نسبت به آنان] بسيار آمرزنده و مهربان است.
و بىترديد آياتى روشن و سرگذشتى از آنان كه پيش از شما درگذشتند و پندى براى پرهيزكاران به سوى شما نازل كرديم.
خدا نور آسمانها و زمين است؛ وصف نورش مانند چراغدانى است كه در آن، چراغ پر فروغى است، و آن چراغ در ميان آبگينه بلورينى است، كه آن قنديل بلورين گويى ستاره تابانى است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زيتونى پربركت كه نه شرقى است و نه غربى افروخته مىشود، [و] روغن آن [از پاكى و صافى] نزديك است روشنى بدهد گرچه آتشى به آن نرسيده باشد، نورى است بر فراز نورى؛ خدا هر كس را بخواهد به سوى نور خود هدايت مىكند، و خدا براى مردم مثلها مىزند [تا حقايق را بفهمند] و خدا به همه چيز داناست.
[اين نور] در خانههايى است كه خدا اذن داده [شأن و منزلت و قدر و عظمت آنها] رفعت يابند و نامش در آنها ذكر شود، همواره در آن خانهها صبح و شام او را تسبيح مىگويند.
مردانى كه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات باز نمىدارد، [و] پيوسته از روزى كه دلها و ديدهها در آن زير و رو مىشود، مىترسند.
[اينگونه عمل مىكنند] تا خدا آنان را بر [پايه] نيكوترين عملى كه انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضلش براى آنان بيفزايد، خدا به هر كه بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
و كافران اعمالشان مانند سرابى در بيابانى مسطح و صاف است كه تشنه آن را [از دور] آب مىپندارد، تا وقتى كه به آن رسد آن را چيزى نيابد، و خدا را نزد اعمالش مىيابد كه حسابش را كامل و تمام مىدهد، و خدا حسابرسى سريع است.
يا [اعمالشان] مانند تاريكىهايى است در دريايى بسيار عميق كه همواره موجى آن را مىپوشاند، و بالاى آن موجى ديگر است، و بر فراز آن ابرى است، تاريكىهايى است برخى بالاى برخى ديگر؛ [مبتلاى اين امواج و تاريكىها] هرگاه دستش را بيرون آورد، بعيد است آن را ببيند. و كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده است، براى او هيچ نورى نيست.
آيا ندانستهاى كه هركه در آسمانها و زمين است و پرندگان بال گشوده خدا را تسبيح مىگويند؟ به يقين هريك نماز و تسبيح خود را مىداند؛ و خدا به آنچه انجام مىدهند داناست.
و مالكيت و فرمانروايى آسمانها و زمين فقط در سيطره خداست، و بازگشت همه به سوى خداست.
آيا ندانستهاى كه خدا ابرى را [به آرامى] مىراند، آن گاه ميان [اجزاى] آن پيوند برقرار مىكند، سپس آن را انبوه و متراكم مىسازد، پس مىبينى كه باران از لابلاى آن بيرون مىآيد، و از آسمان از كوههايى از ابر يخ زده كه در آن است، تگرگى فرو مىريزد، پس آسيب آن را به هر كه بخواهد مىرساند، و از هر كه بخواهد برطرف مىكند، نزديك است درخشندگى برقش ديدهها را كور كند.
خدا شب و روز را [دگرگون و] جابجا مىكند؛ مسلما در اين دگرگونى و جابجايى عبرتى براى صاحبان بصيرت است.
و خدا هر جنبدهاى را از آبى [كه به صورت نطفه بود] آفريد، پس گروهى از آنها بر شكمشان راه مىروند، و برخى از آنها به روى دو پا حركت مىكنند، و بعضى از آنها به روى چهار پا راه مىروند. خدا آنچه را بخواهد مىآفريند؛ مسلما خدا بر هر كارى تواناست.
همانا آياتى روشن نازل كرديم؛ و خدا هر كه را بخواهد به راهى راست راهنمايى مىكند.
و مىگويند: به خدا و اين پيامبر ايمان آورديم و اطاعت كرديم، سپس گروهى از آنان پس از اين [اعتراف] روى مىگردانند، و اينان مؤمن [واقعى] نيستند.
و زمانى كه آنان را به سوى خدا و پيامبرش مىخوانند تا [نسبت به اختلافاتى كه دارند] ميانشان داورى كند، ناگهان گروهى از آنان روى گردان مىشوند.
ولى اگر [بفهمند كه] داورى حق به سود آنان مىباشد، مطيعانه به سوى آن آيند.
آيا در دلهايشان بيمارى [نفاق] است يا [در دين خدا] شك كردهاند يا مىترسند كه خدا و پيامبرش بر آنان ستم كند؟ [چنين نيست] بلكه اينان خود ستمكارند.
گفتار مؤمنان هنگامى كه آنان را به سوى خدا و پيامبرش مىخوانند تا ميانشان داورى كند، فقط اين است كه مىگويند: شنيديم و اطاعت كرديم و اينانند كه رستگارند.
و كسانى كه از خدا و پيامبرش اطاعت كنند و از خدا بترسند و از او پروا نمايند، پس آنان همان كاميابانند.
و با سختترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر به آنان [براى بيرون رفتن به سوى جهاد] فرمان دهى حتما بيرون مىروند، بگو: سوگند نخوريد، [آنچه بر شما واجب است] اطاعت پسنديده است [نه سوگند]، به يقين خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
بگو: خدا را [در همه امور] اطاعت كنيد و اين پيامبر را نيز اطاعت كنيد؛ پس اگر روى بگردانيد [زيانى متوجه پيامبر نمىشود، زيرا] بر او فقط آن [مسئوليتى] است كه بر عهدهاش نهاده شده و بر شما هم آن [مسئوليتى] است كه بر عهده شما نهاده شده است. و اگر او را اطاعت كنيد هدايت مىيابيد. و بر عهده اين پيامبر جز رساندن آشكار [پيام وحى] نيست.
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، وعده داده است كه حتما آنان را در زمين جانشين [ديگران] كند، همان گونه كه پيشينيان آنان را جانشين [ديگران] كرد، و قطعا دينشان را كه براى آنان پسنديده به سودشان استوار و محكم نمايد، و يقينا ترس و بيمشان را تبديل به امنيت كند، [تا جايى كه] فقط مرا بپرستند [و] هيچ چيزى را شريك من نگيرند. و آنان كه پس از اين نعمت هاى ويژه ناسپاسى ورزند [در حقيقت] فاسقاند.
و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد، و اين پيامبر را اطاعت كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد.
گمان مكن كسانى كه كافر شدند [براى آنان ميسر است كه] عاجز كننده [خدا] در زمين باشند [تا بتوانند از دسترس قدرت او بيرون روند]؛ و جايگاهشان آتش است، و چه بد جايگاهى است.
اى اهل ايمان! بايد بردگانتان و كسانى از شما كه به مرز بلوغ نرسيدهاند [هنگام ورود به خلوت خانه شخصى شما] سه بار [در سه زمان] از شما اجازه بگيرند، پيش از نماز صبح، و هنگام [استراحت] نيم روز كه جامههايتان را كنار مىنهيد، و پس از نماز عشا؛ [اين زمانها] سه زمان خلوت شماست، بعد از اين سه زمان بر شما و آنان گناهى نيست [كه بدون اجازه وارد شوند؛ زيرا آنان] همواره نزد شما در رفت و آمدند و با يكديگر نشست و برخاست داريد. اينگونه خدا آياتش را براى شما بيان مىكند، و خدا دانا و حكيم است.
و هنگامى كه كودكان شما به مرز بلوغ رسيدند، بايد [براى ورود به خلوت خانه شخصى شما] اجازه بگيرند، همان گونه كه كسانى كه پيش از آنان [به مرز بلوغ رسيده بودند] اجازه مىگرفتند. خدا اينگونه آياتش را براى شما بيان مىكند؛ و خدا دانا و حكيم است.
و بر زنان از كار افتادهاى كه اميد ازدواجى ندارند، گناهى نيست كه حجاب و روپوش خود را كنار بگذارند، در صورتى كه با زيور و آرايش خويش قصد خودآرايى نداشته باشند. و پاكدامنى براى آنان بهتر است؛ و خدا شنوا و داناست.
بر نابينا و لنگ و بيمار و خود شما گناهى نيست كه [بدون هيچ اجازهاى از خانههايى كه ذكر مىشود، غذا] بخوريد: از خانههاى خودتان، يا خانههاى پدرانتان، يا خانههاى مادرانتان يا خانههاى برادرانتان، يا خانههاى خواهرانتان، يا خانههاى عموهايتان، يا خانههاى عمههايتان، يا خانههاى دايىهايتان، يا خانههاى خالههايتان، يا خانههايى كه كليدهايشان در اختيار شماست، يا خانههاى دوستانتان؛ بر شما گناهى نيست كه [با ديگر اعضاى خانواده خود] دستهجمعى يا جدا جدا غذا بخوريد. پس هرگاه به خانههايى [كه ذكر شد] وارد شديد، بر خودتان سلام كنيد كه درودى است از سوى خدا [درودى] پربركت و پاكيزه، خدا اينگونه آيات را براى شما بيان مىكند تا بينديشيد.
مؤمنان فقط آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند، و هنگامى كه بر سر كار مهمى [كه طبيعتا مردم را گرد هم مىآورد] با پيامبر باشند تا از او اجازه نگيرند [از نزد او] نمىروند. به راستى كسانى كه [براى رفتن] از تو اجازه مىگيرند، آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند. پس هنگامى كه براى برخى از كارهايشان از تو اجازه مىخواهند، به هر كدام از آنان كه خواستى اجازه بده و از خدا براى آنان آمرزش بخواه؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
دعوت پيامبر را [به ايمان، عمل صالح و امور اجتماعى] در ميان خود مانند دعوت بعضى از شما از بعضى ديگر قرار ندهيد، خدا كسانى از شما را كه براى [بىاعتنايى به دعوت پيامبر] با پنهان شدن پشت سر ديگران آهسته از نزد او بيرون مىروند مىشناسد. پس بايد كسانى كه از فرمانش سرپيچى مىكنند، برحذر باشند از اينكه بلايى [در دنيا] يا عذابى دردناك [در آخرت] به ايشان رسد.
آگاه باشيد! كه آنچه در آسمانها و زمين است فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى خداست. به يقين آنچه را كه شما [از حالات، اعمال و خواستهها] بر آن هستيد مىداند، و روزى را كه [براى حسابرسى] به سوى او باز گردانده مىشوند، پس آنان را به آنچه انجام دادهاند، آگاه مىكند و خدا به همه چيز داناست.
سوره الفرقان
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ هميشه سودمند و با بركت است آنكه فرقان را [كه قرآن جدا كننده حق از باطل است] به تدريج بر بندهاش نازل كرد، تا براى جهانيان بيم دهنده باشد.
همان كه فرمانروايى آسمانها و زمين فقط در سيطره اوست و فرزندى براى خود نگرفته است و در فرمانروايى شريكى ندارد و هر چيزى را آفريده و آن را به اندازه قرار داده، اندازهاى درست و دقيق.
و [مشركان] به جاى او معبودانى اختيار كردهاند كه چيزى را نمىآفرينند و خود آفريده مىشوند، و براى خودشان مالك زيان و سودى نيستند، و قدرت و تسلطى بر مرگ و حيات و برانگيختن پس از مرگ ندارند،
و كافران گفتند: اين [قرآن] چيزى نيست جز دروغى كه [پيامبر] آن را از پيش خود ساخته و ديگران او را بر ساختن آن يارى دادهاند، بىترديد [با اين نسبت ناروا] مرتكب ستمى سنگين و دروغى بزرگ [و تهمتى زشت] شدهاند.
و گفتند: افسانههاى مكتوب پيشينيان است كه نوشتن [از روى] آنها را از [نويسندگان] درخواست كرده است و آن [نوشته] ها هر صبح و شام بر او خوانده مىشود [تا حفظ كند و بر ما بخواند و بگويد: اين وحى آسمانى است!!]
بگو: آن را كسى نازل كرده است كه همه نهانها را در آسمانها و زمين مىداند، همانا او همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
و گفتند: اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟ چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده كه همراه او بيم دهنده باشد؟
يا [چرا] گنجى به سوى او افكنده نمىشود؟ يا باغى براى او نمىباشد كه از [ميوههاى] آن بهرهمند شود؟ و ستمكاران گفتند: [اى مردم!] شما جز مردى جادو شده را پيروى نمىكنيد!!
بنگر كه چگونه [و برپايه چه امور نامعقولى] اوصافى براى تو بيان كردند، پس [به سبب لجاجت، تكبر، دشمنى و تعصب] گمراه شدند و نمىتوانند راهى [به سوى حق] بيابند.
هميشه سودمند و بابركت است آنكه اگر بخواهد بهتر از آن را [در دنيا] براى تو قرار مىدهد، بوستانهايى كه از زير [درختان] آن نهرها جارى باشد، و قصرهايى [استوار و مجلل] براى تو مقرر مىنمايد.
[همه اين مطالب و خواستههاى نامعقول بهانه است] بلكه آنان قيامت را تكذيب كردهاند [و به اين سبب نبوت تو را باور نمىكنند] و ما براى آنان كه قيامت را تكذيب كنند، آتشى سوزان آماده كردهايم.
كه وقتى [آن آتش سوزان] آنان را از مكانى دور ببيند، از آن [نعره] خشم و خروشى هولناك بشنوند،
و هنگامى كه آنان را در حالى كه با غل و زنجير به هم بسته شدهاند در مكانى تنگ از آن آتش سوزان بيفكنند، در آنجا فرياد مرگخواهى سر دهند.
[به آنان مىگويند:] امروز يك بار درخواست مرگ نكنيد، بلكه بسيار درخواست مرگ كنيد.
بگو: آيا اين [آتش سوزان] بهتر است يا بهشت جاودانى كه به پرهيزكاران وعده دادهاند كه پاداش و بازگشت گاه آنان است؟
در آنجا هر چه بخواهند در حالى كه جاودانهاند براى آنان فراهم است، اين بر عهده پروردگارت وعدهاى است درخواست شده [و مورد انتظار اهل ايمان از خداى بخشنده و كريم.]
و [ياد كن] روزى را كه آنان را با معبودانى كه به جاى خدا مىپرستيدند، محشور مىكند، پس [به آن معبودان] مىگويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد، يا خودشان راه را گم كردند؟
پاسخ مىدهند: شگفتا! سزاوار ما نبود كه در برابر تو دوستان و پيروانى براى [پرستش] خود بگيريم، ولى تو اينان و پدرانشان را [از نعمت ها] برخوردار كردى [و آنان به جاى شكر نعمت ها چنان در شهوات غرق شدند] تا آنكه ياد تو را فراموش كردند و گروهى هلاكت يافته شدند.
[خدا مىگويد: اين معبودان شما] گفته شما را كه مىگفتيد [اينان به جاى خدا معبودان ما هستند] تكذيب كردند، اكنون نه مىتوانيد [عذاب را ازخود] دفع كنيد، و نه مىتوانيد [براى خود ياور و] يارى بيابيد. و هر كه از شما [در اين دنيا] ستم كند، در قيامت عذابى بزرگ به او مىچشانيم.
و ما پيش از تو هيچ يك از پيامبران را نفرستاديم مگر آنكه آنان هم غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند، و ما برخى از شما را [وسيله] آزمايش برخى ديگر قرار داديم [توانگر را به تهيدست وتهيدست را به توانگر، بيمار را به تندرست و تندرست را به بيمار، پيامبر را به امت و امت را به پيامبر]. آيا [نسبت به اجراى احكام الهى و تكاليف و مسؤوليتها] شكيبايى مىورزيد؟ و پروردگارت همواره [به احوال و اعمال همه] بيناست.