قرآن عثمان طه

سوره المومنون

1

بنام خداوند بخشاينده مهربان‌؛ همانا رستگار شدند مؤمنان


2

آنان كه در نماز خويشند فروتنان


3

و آنان كه از ياوه (بيهده) اند روى‌گردانان


4

و آنان كه هستند زكات را كنندگان


5

و آنان كه براى فرجهاى خويشتند نگهدارندگانند


6

مگر بر همسران خود يا آنچه دارا است دستهاى ايشان كه ايشانند نانكوهيدگان


7

و آن كو خواهد ما وراى اين را پس آنانند تجاوزكنندگان


8

و آنان كه امانتها و عهدهاى خويش را هستند رعايت‌كنندگان


9

و آنان كه بر نمازهاى خويشند مواظبت‌كنندگان


10

آنانند ارث‌برندگان


11

كه ارث برند بهشت را ايشانند در آن جاودانان


12

و همانا آفريديم انسان را از كشيده‌اى (يا چكيده) از گل


13

پس گردانيديمش چكه آبى در آرامگاهى جايدار


14

پس آفريديم نطفه (چكه) را خونى بسته پس آفريديم خون را گوشتى جويده پس آفريديم گوشت را استخوانهايى پس پوشانيديم استخوانها را گوشتى سپس پديد آورديمش آفرينشى ديگر پس خجسته باد خدا بهترين آفرينندگان


15

سپس شمائيد پس از آن هر آينه مردگان


16

سپس همانا شما روز قيامت برانگيخته مى‌شويد


17

و همانا آفريديم فراز شما هفت راه و نبوديم از آفرينش ناآگاهان


18

و فرستاديم از آسمان آبى به اندازه‌اى پس جايگزين ساختيمش در زمين و همانا مائيم بر بردن آن توانايان


19

پس پديد آورديم براى شما بدان باغهايى از خرمابنها و انگورها شما را است در آن ميوه‌هايى فراوان و از آن مى‌خوريد


20

و درختى كه برون مى‌آيد از طور سيناء مى‌رويد با روغن و رنگى (نان خورشى) براى خورندگان


21

و همانا شما را است در چهارپايان عبرتى بنوشانيمتان از آنچه در شكمهاى آنها است و براى شما است در آنها سودهاى فراوان و از آنها مى‌خوريد


22

و بر آنها و بر كشتى بار مى‌شويد


23

و همانا فرستاديم نوح را بسوى قومش گفت اى قوم من پرستش كنيد خدا را نيست شما را خدايى جز او آيا نمى‌ترسيد


24

پس گفتند گروهى كه كفر ورزيدند از قومش نيست اين مگر بشرى همانند شما خواهد برترى جويد بر شما و اگر مى‌خواست خدا هر آينه مى‌فرستاد فرشتگانى نشنيديم بدين در پدران ما پيشينيان


25

نيست او جز مردى كه بدو است ديوانگى پس انتظار كشيد بدو تا زمانى


26

گفت پروردگارا ياريم كن بر آنچه دروغگويم شمردند


27

پس وحى كرديم بدو كه بساز كشتى را به ديدگان ما و به وحى ما تا گاهى كه آيد فرمان ما و بجوشد تنور پس جاى ده در آن از هر كدام دو جفت را و خاندان خويش را مگر آنكه پيشى گرفت بر او سخن از ايشان و سخن نگوى با من در آنان كه ستم كردند كه ايشانند غرق‌شدگان


28

پس گاهى كه استوار شدى تو و آنكه با تو است در كشتى بگو سپاس خدايى را كه رهائيد ما را از گروه ستمگران


29

و بگو پروردگارا فرود آور مرا فرودگاهى فرخنده و تويى بهترين فرودآرندگان


30

همانا در اين است آيتهايى و همانا هستيم ما آزمايش‌كنندگان


31

سپس پديد آورديم پس از ايشان قرنى ديگر را


32

پس فرستاديم در ايشان فرستاده‌اى از ايشان كه پرستش كنيد خدا را نيست شما را خداوندى جز او آيا نمى‌ترسيد


33

و گفتند آن گروه از قومش كه كفر ورزيدند و دروغ پنداشتند رسيدن را به آخرت و كامروائيشان داديم در زندگانى دنيا نيست اين جز بشرى مانند شما مى‌خورد از آنچه مى‌خوريد از آن و مى‌نوشد از آنچه مى‌نوشيد


34

و اگر فرمان بريد بشرى را همانند خويش شمائيد در آن هنگام زيانكاران


35

آيا وعده دهد شما را گاهى كه مرديد و شديد خاكى و استخوانهايى آنكه شمائيد برون‌آوردگان


36

دور است دور آنچه وعده داده مى‌شويد


37

نيست آن جز زندگانى نزديك ما مى‌ميريم و زنده مى‌شويم و نيستيم برانگيختگان


38

نيست او مگر مردى كه بسته است بر خدا دروغى را و نيستيم ما بدو ايمان‌آرندگان


39

گفت پروردگارا ياريم كن بدانچه تكذيبم كردند


40

گفت پس از اندكى هر آينه خواهيد گرديد پشيمان


41

پس گرفتشان خروشى به حق و گردانيديمشان خاشاكى به روى سيل پس دور باد براى گروه ستمگران


42

سپس پديد آورديم پس از ايشان قرنهايى دگران


43

سبقت نگيرند هيچ ملتى سرآمد خويش را و نه پس افتند


44

سپس فرستاديم فرستادگان خود را پى در پى هر گاه مى‌آمد ملتى را فرستاده‌اش تكذيبش مى‌كردند پس پيرو گردانيديم گروهى را از براى گروهى و گردانيديمشان داستانهايى پس دور باد براى گروهى كه ايمان نمى‌آورند


45

پس فرستاديم موسى و برادرش هارون را به آيتهاى خويش و فرمانروايى آشكار


46

بسوى فرعون و گروهش پس سركشيدند و شدند قومى برترى‌جويان


47

پس گفتند آيا ايمان آريم براى دو بشر همانند ما و قوم آنانند براى ما پرستش‌كنندگان


48

پس تكذيبشان كردند پس شدند از هلاك‌شدگان


49

و همانا داديم به موسى كتاب را شايد ايشان رهبرى شوند


50

و گردانيديم پسر مريم و مادرش را آيتى و پناهشان داديم بسوى فرازى داراى آرامش و آبى گوارا


51

اى پيمبران بخوريد از پاكيزه‌ها و بكنيد كارى شايسته همانا منم بدانچه مى‌كنيد دانا


52

و همانا اين است ملت شما ملتى يگانه و منم پروردگار شما پس مرا بترسيد


53

پس پخش كردند كار خود را ميان خود نامه‌هايى هر حزبى است بدانچه نزد ايشان است شادمان


54

پس بگذارشان در فرورفتگيشان تا زمانى


55

آيا پندارند كه آنچه كمك دهيمشان بدان از مال و فرزندان


56

شتاب كنيم براى ايشان در خوبيها بلكه درنمى‌يابند


57

همانا آنان كه از ترس پروردگار خويشند هراسان


58

و آنان كه به آيتهاى پروردگار خويشند ايمان‌آرندگان


59

و آنان كه به پروردگار خويش شرك نورزند


60

و آنان كه دهند آنچه را دهند و دلهاشان لرزان است كه بسوى پروردگار خويشند بازگشت‌كنان


61

آنان مى‌شتابند در خوبيها و ايشانند آنها را پيشى‌گيرندگان


62

و تكليف نكنيم كس را جز به اندازه گشايش او (تاب و توانش) و نزد ما است نامه‌اى كه سخن گويد به حق و ايشان ستم نمى‌شوند


63

بلكه دلهاشان در گردابى است از اين و ايشان را است كارهايى جز اين كه ايشانند آنها را كنندگان


64

تا گاهى كه گيريم هوسرانان (يا فرورفتگان) ايشان را به عذاب ناگهان فغان برآرند


65

نناليد امروز همانا شما از ما يارى نشويد


66

بودند آيتهاى ما خوانده مى‌شدند بر شما پس بوديد بر پاشنه‌هاى خويش برمى‌گشتيد


67

كبرورزندگان بدان شب‌نشينى بيهده‌گويان


68

آيا تدبر نكردند سخن را يا بيامدشان آنچه نيامد پدرانشان را آن پيشينيان


69

يا نشناختند پيمبر خويش را پس ايشانند او را انكاركنان (ناشناسان)


70

يا گويند بدو آشفتگى است بلكه بيامدشان به حق و بيشتر ايشانند حق را ناخوش‌دارندگان


71

و اگر پيروى كند حق هوسهاى آنان را هر آينه فاسد شود آسمانها و زمين و هر كه در آنها است بلكه آورديمشان به ذكر خود پس ايشانند از ذكر خود روى‌گردانان


72

آيا پرسيشان هزينه پس هزينه پروردگار تو بهتر است و او است بهترين روزى‌دهندگان


73

و همانا تو خوانيشان بسوى راهى راست


74

و همانا آنان كه ايمان نمى‌آرند به آخرت از راهند كناره‌گيران (كجروان)


75

و اگر رحم كنيم ايشان را و بگشائيم آنچه بديشان است از رنج همانا خيرگى كنند در سركشى خود فروروندگان


76

و همانا گرفتيمشان به عذاب پس فروتن نشدند براى پروردگار خويش و نه زارى كنند


77

تا گاهى كه برگشوديم بر ايشان درى را داراى عذابى سخت ناگهان ايشانند در آن سراسيمه يا نوميدان


78

و او است آنكه پديد آورد براى شما گوش و ديدگان و دلها را به كمى سپاس گزاريد


79

و او است آنكه آفريد شما را از زمين و بسوى او گردآورده شويد


80

و او است آنكه زنده كند و بميراند و براى او است گردش شبانه روز آيا بخرد نمى‌يابيد


81

بلكه گفتند همانند آنچه گفتند پيشينيان


82

گفتند آيا گاهى كه مرديم و شديم خاكى و استخوانهايى آيا مائيم برانگيختگان


83

همانا وعده داده شديم ما و پدران ما اين را از پيش نيست اين جز افسانه‌هاى پيشينيان


84

بگو از آن كيست زمين و آنكه در آن است اگر هستيد دانايان


85

زود است گويند براى خدا بگو پس چرا يادآور نمى‌شويد


86

بگو كيست پروردگار آسمانهاى هفت‌گانه و پروردگار عرش بزرگ


87

بزودى گويند از آن خدا بگو پس چرا پرهيزكارى نكنيد


88

بگو كيست كه به دست او است پادشاهيهاى همه چيز و او پناه دهد و بر او پناه داده نشود اگر مى‌دانيد


89

زود است گويند براى خدا بگو پس به كجا افسون مى‌شويد


90

بلكه آورديمشان به حق و همانا ايشانند دروغگويان


91

برنگرفت خدا فرزندى و نبود با وى خدايى چه در آن هنگام مى‌برد هر خدايى آنچه را بيافريده است و برترى مى‌جست برخى از ايشان بر برخى منزه است خدا از آنچه مى‌ستايند


92

داناى نهان و هويدا پس برتر است از آنچه شرك ورزند


93

بگو پروردگارا اگر بنمايانيم آنچه را وعده داده شوند


94

پروردگارا پس نگردان مرا در گروه ستمگران


95

و همانا مائيم بر آنكه بنمايانيمت آنچه را وعده بديشان دهيم توانايان


96

دور كن بدانچه آن بهتر است بدى را ما داناتريم بدانچه مى‌ستايند


97

و بگو پروردگارا پناه برم به تو از ريوهاى شياطين


98

و پناه برم به تو پروردگارا از آنكه حاضر آيندم


99

تا گاهى كه بيايد يكيشان را مرگ گويد پروردگارا بازگردانيد مرا


100

شايد كردارى شايسته كنم در آنچه بازگذاردم نه چنين است همانا آن است سخنى كه او است گوينده آن و از پشت سر آنان است برزخى (ديوارى) تا روزى كه برانگيخته شوند


101

تا گاهى كه دميده شود در صور نباشد تبارى ميانشان در آن روز و نه از همديگر پرسند


102

پس آن كو سنگين شود سنجهايش آنانند رستگاران


103

و آنكه سبك شود سنجشهايش پس آنانند كه زيان كردند خويش را در دوزخند جاودانان


104

بريان سازد رويهاى ايشان را آتش و ايشانند در آن چهره‌سوختگان


105

آيا نبود آيتهايم خوانده مى‌شد بر شما پس بوديد بدانها تكذيب‌كنندگان


106

گفتند پروردگارا چيره گشت بر ما تيره روزى ما و شديم گروهى گمراهان


107

پروردگارا برون آر ما را از آن سپس اگر بازگشتيم همانا مائيم ستمكاران


108

گفت گم شويد (نهيبى كه به سگ مى‌زنند) در آن و با من سخن نگوئيد


109

همانا بودند گروهى از بندگانم مى‌گفتند پروردگارا ايمان آورديم پس بيامرز ما را و رحم كن بر ما و تويى بهترين رحم‌كنندگان


110

پس برگرفتيدشان مسخره تا فراموشتان كردند ياد مرا و بوديد بديشان خنده‌زنان


111

همانا پاداششان دادم امروز بدانچه شكيبا شدند كه ايشانند رستگاران


112

گفت چند مانديد در زمين به شمار ساليان


113

گفتند مانديم روزى يا پاره روزى پس بپرس از شمارندگان


114

گفت نمانديد مگر اندكى اگر بوديد مى دانستيد


115

پس آيا پنداشتيد كه شما را آفريديم بيهده و آنكه شما بسوى ما بازنمى‌گرديد


116

پس برتر است خدا پادشاه حق نيست خدايى جز او پروردگار عرش گرامى


117

و آن كو بخواند با خدا خدايى ديگر را كه نيستش حجتى بر آن جز اين نيست كه حسابش نزد پروردگار او است و همانا رستگار نشوند كافران


118

و بگو پروردگارا بيامرز و رحم كن و تويى بهترين رحم‌كنندگان


سوره النور

1

بنام خداوند بخشاينده مهربان‌؛ سورتى است (بخشى است) فرستاديمش و بايسته داشتيمش و فرستاديم در آن آيتهايى روشن شايد ياد آوريد


2

زن زناكار و مرد زناكار بزنيد هر كدام را از آنان صد ضربه (تازيانه) و نگيردتان بدانان رحمى در دين خدا اگر ايمان داريد به خدا و روز بازپسين و بايد گواه باشند شكنجه آنان را گروهى از مؤمنان


3

مرد زناكار همسر نگيرد جز زناكارى يا مشركى را و زن زناكار همسر نشود او را مگر زناكارى يا مشركى و حرام است آن بر مؤمنان


4

و آنان كه پرتاب كنند بسوى زنان پارسا و سپس نيارند چهار تن گواهان پس بزنيدشان هشتاد تازيانه و نپذيريد براى ايشان گواهيى هيچگاه و آنانند نافرمانان


5

مگر آنان كه بازگشتند از اين پس و شايستگى گزيدند كه خداوند است آمرزنده مهربان


6

و آنان كه پرتاب كنند بسوى زنان خود (پرتاب‌كردن بمعنى نسبت زنا دادن است) و نباشدشان گواهانى جز خويشتن پس گواهى يكيشان چهار گواهى است سوگند به خدا كه آن مرد است از راستگويان


7

و پنجمين آنكه لعنت خدا باد بر او اگر باشد از دروغگويان


8

و دور مى‌كند از زن شكنجه را كه گواهى دهد چهار گواهى سوگند به خدا كه آن مرد است از دروغگويان


9

و پنجمين آنكه خشم خدا بر او باد اگر آن مرد است از راستگويان


10

و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمتش و آنكه خدا است توبه‌پذيرنده حكيم


11

همانا آنان كه آوردند تهمت را گروهى هستند از شما مپنداريدش بد براى شما بلكه آن خوب است براى شما هر مردى از ايشان است آنچه دست آورد است از گناه و آنچه برگرفته است بيشى از آن را از ايشان براى او است عذابى بزرگ


12

چرا هنگامى كه شنيديدش گمان نبردند مردان و زنان مؤمن به همديگر خوبى را و نگفتند اين است تهمتى آشكار


13

چرا نياوردند بر آن چهار تن گواهان پس چون نياوردند گواهان را آنانند نزد خدا دروغگويان


14

و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمتش در دنيا و آخرت هر آينه مى‌رسيد شما را در آنچه فرو رفتيد در آن عذابى بزرگ


15

هنگامى كه فرامى‌گرفتيدش به زبانهاى خود و مى‌گفتيد با دهانهاى خويش آنچه نبودتان بدان علمى و مى‌پنداشتيدش آسان حالى كه آن است نزد خدا بزرگ


16

و چرا هنگامى كه شنيديدش نگفتيد نرسد ما را كه سخن رانيم بدين منزهى تو خدايا اين است تهمتى بزرگ


17

اندرز دهد شما را خدا نبادا بازگرديد به مانند آن هيچگاه اگر هستيد مؤمنان


18

و آشكار سازد خدا براى شما آيتها را و خدا است داناى حكيم


19

همانا آنان كه دوست دارند كه فراوان (يا فاش) شود فحشاء در آنان كه ايمان آوردند ايشان را است عذابى دردناك در دنيا و آخرت و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد


20

و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمتش و آنكه خدا است رحمت‌آرنده مهربان


21

اى آنان كه ايمان آورديد پيروى نكنيد گامهاى شيطان را و هر كه پيروى كند گامهاى شيطان را همانا او امر كند به فحشاء و ناپسند و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمتش پاك نمى‌شد از شما كسى هيچگاه و ليكن خدا پاك سازد هر كه را كه خواهد و خدا است شنواى دانا


22

و كوتاهى نكنند توانگران از شما و دارندگان گشايش كه بدهند خويشاوندان و بينوايان و هجرت‌كنندگان را در راه خدا و بايد عفو كنند و درگذرند آيا نمى‌خواهيد (دوست نداريد) كه بيامرزد خدا براى شما و خدا است آمرزنده مهربان


23

همانا آنان كه پرتاب كنند بسوى زنان پارساى بى‌خبر و مؤمن (آنان را به زنا متهم دارند) لعنت شوند در دنيا و آخرت و ايشان را است شكنجه‌اى بزرگ


24

روزى كه گواهى دهد بر ايشان زبانهاشان و دستهاشان و پاهاشان بدانچه بودند مى‌كردند


25

در آن روز بپردازدشان خدا دين ايشان را حق و بدانند كه خداوند است حق آشكار


26

زنان پليد براى مردان پليدند و مردان پليد براى زنان پليدند و زنان پارسا (پاك) براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاكند آنان بيزارند از آنچه گويند ايشان را است آمرزشى و روزيى گرامى


27

اى آنان كه ايمان آورديد درون نشويد خانه‌هايى را جز خانه‌هاى خويش تا آشنا شويد و سلام كنيد بر اهلش اين بهتر است براى شما شايد ياد آوريد


28

و اگر نيافتيد در آنها كسى را پس درنيائيد در آنها تا اذن داده شويد و اگر گفته شد به شما بازگرديد پس بازگرديد آن پاكتر است براى شما و خدا بدانچه كنيد دانا است


29

نيست بر شما باكى كه درآئيد به خانه‌هاى غير مسكونى (تهى از كسان) كه در آنها است كالا يا بهره‌اى براى شما و خدا مى‌داند آنچه را آشكار كنيد و آنچه را نهان داريد


30

بگو به مؤمنان بپوشند ديدگان خود را و نگاه دارند فرجهاى خود را آن پاكتر است براى ايشان همانا خدا آگاه است بدانچه مى‌سازند


31

و بگو به زنان مؤمنه فروپوشند ديدگان خود را و نگه دارند فرجهاى خود را و آشكار نسازند زيور خود را مگر آنچه نمايان است (يا برآمده است از آن) و بايد بيفكند مقنعه‌هاى خود را بر گريبانهاى خود و پديدار نكنند زيور خويش را مگر براى شوهران خود يا پدران خود يا پدران شوهران خود يا فرزندان خود يا فرزندان شوهران خود يا برادران خود يا برادرزادگان خود يا خواهرزادگان خود يا زنان خود يا آنچه مالك است دستهاى ايشان يا پيروانى كه ندارندگان كامند (يا نيازند) از مردان يا كودكانى كه چيره نشده‌اند بر عورتهاى زنان و نكوبند زنان پايهاى خود را تا دانسته شود آنچه نهان دارند از زيور خويش و بازگرديد بسوى خدا همگى اى مؤمنان شايد رستگار شويد


32

و همسر گيريد زنان بى‌شوهر را از شما و شايستگان از بندگان و كنيزكان خويش را اگر باشند بينوايان بى‌نيازشان سازد خدا از فضل خود و خدا است گشايشمند دانا


33

و بايد خويشتن‌دارى كنند (عفت ورزند) آنان كه نمى‌يابند آميزشى يا همسرى تا بى‌نيازشان گرداند خدا از فضل خويش و آنان كه خواستار مكاتبه هستند از آنچه دستهاى شما مالك است پس مكاتبه كنيد با ايشان اگر دانستيد در ايشان خوبى را و دهيدشان از مال خدا كه به شما داده است و وادار نكنيد به ناخواه كنيزان خويش را به روسپى اگر خواهند خويشتن نگه‌داشتن را تا جوييد بهره زندگانى دنيا را و آن كو وادارشان كند همانا خداوند است پس از واداشتن آنان آمرزنده مهربان


34

و همانا فرستاديم بسوى شما آيتهايى روشن و نمونه‌اى از آنان كه گذاشتند پيش از شما و اندرزى براى پرهيزكاران


35

خدا است نور آسمانها و زمين مثل نور او مانند قنديلى است كه در آن است چراغى كه آن چراغ است در بلورى آن بلور مانند ستاره است درخشان كه افروخته شود از درخت خجسته زيتونى نه خاورى و نه باخترى نزديك است روغنش بتابد هر چند نرسدش آتش فروغى است بر فروغى رهبرى كند خدا به نور خويش هر كه را خواهد و بزند خدا مثلها را براى مردم و خدا است به همه چيز دانا


36

در خانه‌هايى كه رخصت داد خدا كه افراشته شود و برده شود در آنها نامش تسبيح گويدش در آنها بامدادان و شامگاه


37

مردانى كه سرگرمشان نسازد بازرگانى و نه سوداگرى از ياد خدا و بپاى‌داشتن نماز و دادن زكات ترسند روزى را كه مى‌گردد در آن دلها و ديده‌ها


38

تا پاداششان دهد خدا بهتر آنچه كردند و بيفزايدشان از فضل خويش و خدا روزى دهد هر كه را خواهد بى‌شمار


39

و آنان كه كفر ورزيدند كردارشان مانند سرابى است در خشكزارى كه پنداردش تشنه‌لب آبى تا گاهى كه بيايدش نيابدش چيزى و بيابد خدا را نزد آن پس بدو دهد حسابش را و خدا است شتابنده در حساب


40

يا مانند تاريكيهايى در دريايى ژرف بپوشاندش موجى (فراگيردش) از فراز آن است موجى كه از فراز آن است ابرى تاريكيهايى است پاره‌اى از آنها بر فراز پاره‌اى گاهى كه برون آرد دستش را نيارد كه بيندش و آن كو ننهاده است خدا برايش نورى پس نباشدش نورى


41

آيا نديدى كه خدا تسبيح گويدش آنكه در آسمانها و زمين است و مرغان بال‌گشادگان هر كدام دانست نماز و تسبيحش را و خدا دانا است بدانچه كنند


42

و براى خدا است پادشاهى آسمانها و زمين و بسوى خدا است بازگشت


43

آيا نبينى كه خدا براند ابرى پس گردآورد ميانش تا بگرداندش توده انباشته كه بينى باران را برون آيد از شكافهاى آن و بفرستد از آسمان از كوه‌هايى كه در آنها است از تگرگ پس برساندش به هر كه خواهد و بازگرداندش از هر كه خواهد نزديك است تابش برق آن ببرد ديدگان را


44

مى‌گرداند خدا شب و روز را همانا در اين عبرتى براى خداوندان ديده‌ها است


45

و خدا آفريد هر جنبنده را از آب پس از ايشان است آنكه مى‌رود بر شكم خود و از ايشان است آنكه مى‌رود بر دو پا و از ايشان است آنكه مى‌رود بر چهار بيافرد خدا هر چه خواهد همانا خدا است بر همه چيز توانا


46

همانا فرستاديم آيتهايى روشن و خدا هدايت كند هر كه را خواهد بسوى راهى راست


47

و گويند ايمان آورديم به خدا و به رسول و فرمان برديم پس پشت كنند گروهى از ايشان پس از آن و نيستند مؤمنان


48

و گاهى كه خوانده شوند بسوى خدا و پيمبرش تا حكم راند ميانشان ناگاه گروهى از ايشانند روى‌گردانان


49

و اگر باشد براى ايشان حق آيند بسوى او سرسپردگان


50

آيا در دلهاى ايشان بيمارى است يا شك دارند يا ترسند كه ستم كند خدا بر ايشان و پيمبرش بلكه خود آنانند ستمكاران


51

جز اين نيست كه گفتار مؤمنان گاهى كه خوانده شوند بسوى خدا و پيمبرش تا حكم راند ميان ايشان آن است كه گويند شنيديم و فرمانبرديم و ايشانند رستگاران


52

و آن كو فرمان برد خدا و پيمبرش را و بترسد خدا را و بپرهيزدش پس آنانند كاميابان


53

و سوگند ياد كردند به خدا سخت‌ترين سوگندان خود كه اگر بفرمائيشان هر آينه برون روند بگو سوگند ياد نكنيد فرمانبردارى است شناخته همانا خدا آگاه است بدانچه مى‌كنيد


54

بگو فرمان بريد خدا را و فرمان بريد پيمبر را پس اگر پشت كردند جز اين نيست كه بر او است آنچه بار شد و بر شما است آنچه بار شديد و اگر فرمانبريدش رهبرى شويد و نيست بر پيمبر جز رساندن آشكار


55

وعده داد خدا آنان را كه ايمان آوردند از شما و كردار شايسته كردند كه جاى‌نشين گرداندشان در زمين چنان كه جاى‌نشين گردانيد آنان را كه پيش از ايشان بودند و هر آينه فرمانروا گرداند براى ايشان دينشان را كه پسنديد براى ايشان و همانا بديشان دهد پس از ترسشان آسايشى بپرستندم و شرك نورزند به من چيزى و آنكه كفر ورزد پس از اين همانا آنانند نافرمانان


56

و بپاى داريد نماز را و بدهيد زكات را و فرمان بريد پيمبر را شايد رحم شويد


57

نپندار آنان را كه كفر ورزيدند به عجزآرندگان در زمين و جايگاه ايشان است آتش و چه زشت بازگشتگاهى است


58

اى آنان كه ايمان آورديد بايد دستور خواهند از شما آنان كه مالك است دستهاى شما و آنان كه نرسيدند مردى را از شما سه بار پيش از نماز بامداد و گاهى كه بگذاريد جامه‌هاى خود را به نيمروز و پس از نماز شام سه عورت است براى شما نيست بر شما و نه بر ايشان پروايى پس از آنها گردش‌كنندگان باشند بر شما برخى بر برخى بدينسان بيان كند خدا براى شما آيتها را و خدا است داناى حكيم


59

و هنگامى كه رسند كودكان از شما مردى را پس بايد دستورى خواهند چنان كه دستورى خواستند آنان كه پيش از ايشان بودند بدينسان بيان كند خداى براى شما آيتهاى خويش را و خدا است داناى حكيم


60

و بازنشستگان از زنانى كه اميد آميزش ندارند پس نيست بر ايشان پروايى كه بگذارند جامه‌هاى خود را ناآشكاركنندگان زيورى و عفت جويند بهتر است براى ايشان و خدا است شنواى دانا


61

نيست بر كور پروايى و نه بر لنگ پروايى و نه بر بيمار پروايى و نه بر شما كه بخوريد از خانه‌هاى خود يا خانه‌هاى پدران خود يا خانه‌هاى مادران خود يا خانه‌هاى برادران خود يا خانه‌هاى خواهران خود يا خانه‌هاى عمويان خود يا خانه‌هاى عمه‌هاى خود يا خانه‌هاى خالوهاى خود يا خانه‌هاى خاله‌هاى خود يا آنچه داريد كليدهاى آن را يا دوستتان نيست بر شما پروايى كه بخوريد همگى يا جدا جدا پس هنگامى كه درآئيد به خانه‌هايى سلام كنيد بر خويشتن درودى از نزد خدا فرخنده پاكيزه بدينسان روشن كند خدا براى شما آيتها را شايد بخرد آئيد


62

جز اين نيست كه مؤمنان آنانند كه ايمان آوردند به خدا و پيمبرش و هر گاه با او باشند در كارى همگانى نروند تا دستورى از او خواهند همانا آنان كه دستورى خواهند از تو آنانند كه ايمان آرند به خدا و پيمبرش پس هر گاه دستورى خواستند از تو براى پاره كارشان پس دستورى ده به هر كه خواهى از ايشان و آمرزش خواه براى ايشان از خدا كه خدا است آمرزنده مهربان


63

نگردانيد خواندن پيمبر را ميان شما مانند خواندن برخى از شما برخى را همانا داند خدا آنان را كه مى‌خزند از شما به پناهگاهى پس بايد بترسند آنان كه سرپيچند از فرمانش كه برسدشان آزمايشى يا برسدشان شكنجه‌اى دردناك


64

همانا خدا را است آنچه در آسمانها و زمين است به درست مى‌داند آنچه را شما بر آنيد و روزى كه بازگردانيده شوند به سويش پس آگهيشان دهد بدانچه كردند و خدا است به همه چيز دانا


سوره الفرقان

1

بنام خداوند بخشاينده مهربان‌؛ خجسته باد آنكه فرستاد فرقان (جدا كننده) را بر بنده خويش تا باشد براى جهانيان ترساننده


2

آنكه وى را است پادشاهى آسمانها و زمين و برنگرفته است فرزندى و نبودش شريكى در پادشاهى و آفريد هر چيزى را و اندازه دادش اندازه دادنى


3

و برگرفتند جز وى خدايانى كه نيافرند چيزى را و خود آفريده شوند و ندارند براى خويشتن زيان و نه سودى را و ندارند مرگ و نه زندگى و نه برانگيختنى را


4

و گفتند آنان كه كفر ورزيدند نيست اين مگر دروغى كه بست آن را و ياريش كردند بر آن گروهى دگران همانا آوردند ستم و ناروايى را


5

و گفتند افسانه‌هاى پيشينيان است بنوشته است آنها را پس خوانده مى‌شوند بر او بامداد و شب‌هنگام


6

بگو فرستاد آن را آنكه مى‌داند نهان را در آسمانها و زمين همانا او است آمرزنده مهربان


7

و گفتند چه شود اين پيمبر را كه مى‌خورد خوراك را و مى‌رود در بازارها چرا فرود آورده نشود بر او فرشته تا باشد با وى ترساننده


8

يا افكنده شود به سويش گنجى يا باشد براى او باغى كه بخورد از آن و گفتند ستمگران پيروى نمى‌كنيد جز مردى جادو شده را


9

بنگر چگونه زدند براى تو مثلها را پس گمراه شدند پس نتوانند راهى را


10

خجسته باد آنكه اگر خواهد بنهد برايت بهتر از اين باغهايى كه روان است زير آنها جويها و بنهد برايت كاخهايى را


11

بلكه تكذيب كردند به ساعت و آماده كرديم براى آنكه تكذيب كند به ساعت آتش سوزان را


12

گاهى كه بنگردشان از جايگاهى دور بشنوند برايش خشمى و خروشى را


13

و گاهى كه افكنده شوند از آن به جايگاهى تنگ به هم فشردگان بخواهند در آنجا مرگ را


14

نخوانيد امروز يك مرگ را و بخوانيد مرگى فراوان را


15

بگو آيا اين بهتر است يا بهشت جاودانى كه نويد داده شدند پرهيزكاران بوده است ايشان را پاداشى و بازگشتگاهى


16

براى ايشان است آنچه خواهند جاودانان بوده است آن بر پروردگار تو وعده پرسيده


17

و روزى كه گردآردشان با آنچه پرستند جز خدا پس گويد آيا شما گمراه كرديد بندگانم را اينان يا خود گم كردند راه را


18

گويند منزهى تو نسزد ما را كه گيريم جز تو دوستانى و ليكن كاميابيشان دادى و پدران ايشان را تا فراموش كردند كتاب را و شدند گروهى تباه


19

پس به درست شما را تكذيب كردند بدانچه گويند پس نتوانيد گردانيدنى و نه يارى‌كردن را و آنكه ستم كند از شما چشانيمش شكنجه‌اى بزرگ


20

و نفرستاديم پيش از تو از پيمبران جز آنكه آنان مى‌خوردند خوراك را و راه مى‌رفتند در بازارها و گردانيديم برخى از شما را براى برخى آزمايش آيا شكيبا شويد و بوده است پروردگار تو بينا


جزء قبل

جزء 18 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان