وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَريٰ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً
21و كسانى كه به ملاقات ما (و روز رستاخيز) اميد ندارند، گفتند:« چرا فرشتگان بر ما فرو فرستاده نشدهاند يا پروردگارمان را نمىبينيم؟! »بيقين در دلهايشان تكبر ورزيدند و با طغيان بزرگى سرپيچى كردند.
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْريٰ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً
22روزى كه فرشتگان را مىبينند، در آن روز هيچ مژدهاى براى خلافكاران نخواهد بود؛ و مىگويند:« (منطقهاى) ممنوع حفاظت شده (به ما بدهيد تا در امان باشيم.) »
وَ قَدِمْنا إِليٰ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً
23و به سراغ كار (هايى) كه انجام دادهاند مىرويم، و آن [ها] را (همچون) غبارى پراكنده قرار مىدهيم.
أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً
24در آن روز اهل بهشت، در بهترين قرارگاه و نيكوترين استراحتگاهند.
وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً
25و (ياد كن) روزى را كه آسمان با ابرها شكافته مىشود، و فرشتگان بطور كامل فرو فرستاده مىشوند.
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَي الْكافِرِينَ عَسِيراً
26در آن روز فرمانروايى حق از آن (خداى) گسترده مهر است؛ و روز دشوارى براى كافران خواهد بود.
وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَليٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً
27و (ياد كن) روزى را كه ستمكار دستانش را [به دندان] مىگزد در حالى كه مىگويد:« اى كاش من با فرستاده (خدا) راهى برگزيده بودم!
يا وَيْلَتيٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً
28اى واى بر من، كاش من فلانى را به دوستى برنگزيده بودم!
لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً
29بيقين پس از آنكه (قرآن و پيامبر) به من رسيد، مرا از ياد (آنها) گمراه ساخت. »و شيطان انسان را بىياور مىگذارد.
وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً
30و فرستاده (خدا) گفت:« اى پروردگار [من]! در حقيقت قوم من از اين قرآن دورى گزيدهاند! »
وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَ كَفيٰ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً
31اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از خلافكاران قرار داديم؛ و [لى] راهنمايى و ياورى پروردگارت كافى است.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلاً
32و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند:« چرا قرآن جملگى يك (باره) بر او فرو فرستاده نشده است؟! »اينگونه (قرآن را بتدريج فرو فرستاديم) تا دل [سوزان] تو را بدان استوار گردانيم، در حالى كه آن را كاملا مرتب و آرام (بر تو) خوانديم.
وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً
33و هيچ مثالى براى تو نمىآورند جز آنكه با (جواب) حق و بهترين تفسير [به سوى] تو آييم.
الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَليٰ وُجُوهِهِمْ إِليٰ جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلاً
34كسانى كه بر صورتهايشان به سوى جهنم گردآورى مىشوند، آنان بدترين مكان را دارند، و از نظر راه (يابى) گمراهترند!
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً
35و بيقين به موسى كتاب (تورات) داديم؛ و برادرش هارون را همراه او وزير قرار داديم؛
فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَي الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً
36و گفتيم:« به سوى قوم (فرعون) كه نشانههاى ما را دروغ انگاشتند، برويد. »و (آنان رفتند ولى فرعونيان سركشى كردند از اين رو) آنان را كاملا درهم كوبيديم!
وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً
37و هنگامى كه قوم نوح فرستادگان (خدا) را دروغگو شمردند، غرقشان ساختيم، و آنان را نشانهاى (عبرتآموز) براى مردم قرار داديم؛ و براى ستمكاران عذاب دردناكى فراهم كردهايم!
وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذٰلِكَ كَثِيراً
38و قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس (ياران چاه و پرستندگان صنوبر)، و گروههاى زيادى را كه بين آنان بودند، (هلاك كرديم).
وَ كُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ كُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبِيراً
39و هر يك را (پند داديم و) براى وى مثلها زديم، و (چون سودى نداد) همگى را كاملا نابود كرديم.
وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَي الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً
40و بيقين (مشركان) به آبادى (قوم لوط) كه باران بد (سنگها بر آن) باريده شده بود، رسيدند؛ پس آيا هرگز آن را نديدهاند؟! (ديدند) ليكن هيچ اميدى به زنده كردن (مردگان) ندارند.
وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هٰذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً
41و هنگامى كه تو را مىبينند، جز به ريشخندت نمىگيرند؛ (و مىگويند:) آيا اين كسى است كه خدا (او را بعنوان) فرستاده برانگيخته است؟!
إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْلا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً
42قطعا نزديك بود ما را از معبودانمان گمراه سازد، اگر بر (پرستش) آن (معبودان) شكيبايى نمىكرديم (حتما ما را بر مىگرداند). و [لى] در آينده هنگامى كه عذاب را ببينند، خواهند دانست كه چه كسى از نظر راه (يابى) گمراهتر است.
أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً
43آيا اطلاع يافتى از كسى كه هوسش را معبود خود گرفت؟! و آيا تو حمايتگر او خواهى بود؟!
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً
44يا مگر مىپندارى كه بيشتر آنان مىشنوند يا خردورزى مىكنند؟! آنان جز همانند چهارپايان نيستند، بلكه آنان از نظر راه (يابى) گمراهترند.
أَ لَمْ تَرَ إِليٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً
45آيا نظر نكردهاى كه چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر (بر فرض) مىخواست آن را حتما ساكن قرار مىداد؛ سپس خورشيد را راهنمايى بر آن قرار داديم.
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً
46سپس آن (سايه) را با فروگرفتنى آسان (و آهسته) به سوى خود باز مىگيريم.
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً
47و او كسى است كه شب را پوششى براى شما قرار داد؛ و خواب را (مايه) استراحتى؛ و روز را (مايه) زندگى (و پراكنده شدن در زمين) قرار داد.
وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً
48و او كسى است كه بادها را پيشاپيش (باران) رحمتش مژده رسان فرستاد؛ و از آسمان آبى پاك و پاك كننده فرو فرستاديم؛
لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً
49تا بوسيله آن، سرزمين مردهاى را زنده كنيم؛ و آن را به چهارپايان و انسانهاى بسيار، از آفريدههايمان، بنوشانيم.
وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبيٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً
50و بيقين اين (حقايق قرآن) را، بين آنان به گونههاى مختلف بيان كرديم تا متذكر شوند، و [لى] بيشتر مردم (از هر كارى) جز انكار سرباز زدند.
وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً
51و اگر (بر فرض) مىخواستيم، حتما در هر شهرى هشدارگرى بر مىانگيختيم.
فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً
52پس از كافران اطاعت مكن، و بوسيله آن (قرآن) با جهاد بزرگ (فرهنگ) ى با آنان مبارزه كن.
وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هٰذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هٰذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً
53و او كسى است كه دو دريا را درآميخت، اين (يكى)، خوشى گوارا، و آن (ديگرى) شور تلخ است؛ و بين آن دو مانعى و (منطقهاى) ممنوع حفاظت شده قرار داد.
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً
54و او كسى است كه از آب، بشرى را آفريد؛ و او را (داراى خويشاوندى) نسبى و دامادى قرار داد؛ و پروردگار تو توانا است.
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَليٰ رَبِّهِ ظَهِيراً
55و (مشركان) غير از خدا چيزى را مىپرستند كه به آنان سودى نمىبخشد و به ايشان زيان نمىرساند. و كافران بر ضد (فرمان) پروردگارشان (همواره) پشتيبان [يكديگر] ند.
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً
56و تو را جز مژدهآور و هشدارگر نفرستاديم.
قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِليٰ رَبِّهِ سَبِيلاً
57بگو:« از شما هيچ پاداشى بر اين (قرآن و رسالت) نمىطلبم؛ مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزيند. »
وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفيٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً
58و بر (خداى) زندهاى كه نمىميرد، توكل كن، و با ستايش او تسبيح گوى؛ و آگاهى او به پيامدهاى (گناهان) بندگانش كافى است.
الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ الرَّحْمٰنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً
59آن (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه بين آن دو است را در شش روز (و دوره) آفريد. سپس بر تخت (جهاندارى و تدبير هستى) تسلط يافت؛ (او خداى) گستردهمهر است؛ پس درباره او از (خدا بپرس كه داناست و نيز از افراد) آگاه بپرس.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمٰنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً
60و هنگامى كه به آن (مشرك) ان گفته شود:« براى (خداى) گسترده مهر سجده كنيد. »مىگويند:« و (خداى) گستردهمهر چيست؟! آيا براى چيزى سجده كنيم كه [تو] به ما فرمان مىدهى؟! »و (اين سخن) بر نفرتشان افزود.
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً
61خجسته (و پايدار) است آن (خدايى) كه در آسمان برجهايى قرار داد؛ و در آن، چراغ (خورشيد) و ماهى روشنى بخش قرار داد.
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً
62و او كسى است كه شب و روز را جانشين [يكديگر] قرار داد، براى كسى كه بخواهد متذكر شود يا بخواهد سپاسگزارى كند.
وَ عِبادُ الرَّحْمٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً
63بندگان (خاص خداى) گستردهمهر، كسانى هستند كه فروتنانه بر زمين راه مىروند؛ و هنگامى كه نادانان ايشان را مخاطب سازند، به آنان سلام (خداحافظى) گويند؛
وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً
64و كسانى كه سجدهكنان و (به نماز) ايستاده براى پروردگارشان شب زنده دارى مىكنند؛
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً
65و كسانى كه مىگويند:« اى پروردگار ما! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، كه عذابش ملازم دايمى است.
إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً
66در حقيقت آن (جهنم)، بد قرارگاه و منزلگاهى است! »
وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذٰلِكَ قَواماً
67و كسانى كه هر گاه (اموال خود را در راه خدا) مصرف مىكنند، زياده روى نمىكنند، و تنگ نمىگيرند، و (انفاق آنان روشى) معتدل بين آن [دو] است؛
وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ يَلْقَ أَثاماً
68و كسانى كه معبود ديگرى را با خدا (بعنوان پرستش) نمىخوانند؛ و شخصى را كه خدا (كشتن او را) حرام كرده است جز بحق نمىكشند؛ و زنا نمىكنند؛ و هر كس اين (كارها) را انجام دهد، [كيفر] گناه را خواهد ديد.
يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً
69در روز رستاخيز عذاب براى او دو (يا چند) برابر مىشود، و در آن (عذاب) به خوارى ماندگار خواهد شد!
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً
70مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، پس آنان، خدا بدىهايشان را به نيكىها تبديل مىكند؛ و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.
وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ مَتاباً
71و هر كسى كه توبه كند و [كار] شايسته انجام دهد، پس در حقيقت او به سوى خدا كاملا باز مىگردد.
وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً
72و كسانى كه به باطل گواهى نمىدهند (و در مجالس باطل حاضر نمىشوند.) و هنگامى كه بر بيهوده بگذرند، بزرگوارانه بگذرند؛
وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً
73و كسانى كه هر گاه به آيات پروردگارشان تذكر داده شوند، بر آنها (همچون) ناشنوايان و نابينايان در نمىافتند؛
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً
74و كسانى كه مىگويند:« [اى] پروردگار ما! از همسران ما و نسل ما به ما روشنى چشمان ببخش، و ما را پيشواى پارسايان (خود نگهدار) قرار ده. »
أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً
75آنان بخاطر شكيبايىشان، جايگاههاى (بلند بهشتى) پاداش داده مىشوند؛ و در آنجا، با زنده باد، و سلام رو به رو شوند؛
خالِدِينَ فِيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً
76در حالى كه در آنجا ماندگارند، (و آنجا) نيكو قرارگاه و منزلگاهى است!
قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً
77(اى پيامبر) بگو:« اگر فراخوان شما (به سوى ايمان) نباشد، پروردگارم براى شما ارزشى قايل نمىشد؛ چرا كه يقينا (قرآن و پيامبر را) دروغ انگاشتيد، پس در آينده (عذاب بر شما) لازم خواهد شد. »
سوره الشعراء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طسم
1به نام خداى گسترده مهر مهرورز؛ طا، سين، ميم.
تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ
2آن آيات كتاب روشنگر است.
لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ
3شايد تو بخاطر اينكه (مشركان) مؤمن نمىشوند، خودت را هلاك كنى.
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ
4اگر بخواهيم، نشانهاى (معجزهآسا) از آسمان بر آنان فرود آوريم، و گردنهايشان در برابر آن فروتن گردد.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ
5و هيچ يادآورى نوينى از طرف (خداى) گستردهمهر براى آنان نمىآيد مگر در حالى كه از آن رويگردان مىشوند.
فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبٰؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ
6و بيقين تكذيب كردند؛ پس بزودى خبرهاى بزرگ چيزى كه آن را همواره ريشخند مىكردند، به آنان خواهد رسيد.
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَي الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ
7و آيا به سوى زمين نظر نكردهاند، كه چه بسيار (انواع گياهان) از هر جفت ارجمند در آن رويانديم؟!
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
8قطعا در آن [ها] نشانهاى است، و [لى] بيشترشان مؤمن نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
9و مسلما تنها پروردگار تو شكستناپذير [و] مهرورز است.
وَ إِذْ ناديٰ رَبُّكَ مُوسيٰ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
10و (ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمكار برو؛
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ
11(همان) قوم فرعون، آيا (از ستمكارى و كفر) خود نگهدارى نمىكنند؟!
قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ
12(موسى) گفت:« پروردگارا! در حقيقت من مىترسم كه [مرا] تكذيب كنند!
وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِليٰ هارُونَ
13و سينهام تنگ مىشود، و (گره) زبانم باز نمىشود؛ پس (رسالت را) به سوى هارون (نيز) بفرست.
وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ
14و آنان بر (گردن) من پيامد (گناه قتل نوشته) دارند؛ پس مىترسم كه [مرا] بكشند! »
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ
15(خدا) فرمود:« هرگز چنين نيست، (تو را نمىكشند)، پس هر دو با نشانههاى (معجزهآساى) ما برويد؛ كه ما با شما شنونده هستيم.
فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ
16و هر دو به سراغ فرعون برويد و بگوييد:« در حقيقت ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم؛
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ
17(و پيام او اين است) كه بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) را با ما بفرست. »
قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ
18(فرعون) گفت:« آيا تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و ساليانى از عمرت را در ميان ما درنگ نكردى؟!
وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ
19آيا) انجام ندادى كار خود را (در مورد كشتن يك نفر از ما) كه انجام دادى. در حالى كه تو از ناسپاسانى! »
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ
20(موسى) گفت:« آن (كار) را در آن هنگام انجام دادم، در حالى كه من از گم گشتگان بودم؛
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ
21و هنگامى كه از شما ترسيدم از ميان شما فرار كردم؛ و پروردگارم به من حكم (نبوت) بخشيد، و مرا از فرستادگان (خود) قرار داد.
وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ
22و [آيا] اين نعمتى است كه منت آن را بر من مىگذارى كه بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) را بنده خود ساختهاى؟! »
قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ
23فرعون گفت:« و پروردگار جهانيان چيست؟! »
قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ
24(موسى) گفت:« [او] پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين باشيد. »
قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلا تَسْتَمِعُونَ
25(فرعون) به كسانى كه پيرامونش بودند، گفت:« آيا نمىشنويد؟ (كه اين مرد چه مىگويد!) »
قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ
26(موسى) گفت:« [او] پروردگار شما و پروردگار نياكان نخستين شماست. »
قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ
27(فرعون) گفت:« قطعا فرستاده (خداى) شما، كه به سوى شما فرستاده شده، ديوانه است. »
قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ
28(موسى) گفت:« [او] پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است، اگر خرد ورزى كنيد. »
قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ
29(فرعون) گفت:« اگر معبودى غير از من برگزينى، حتما تو را از زندانيان (ويژه) قرار خواهم داد! »
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ
30(موسى) گفت:« و آيا اگر چيز روشنگرى (از معجزات) براى تو بياورم (باز هم ايمان نمىآورى و مرا زندانى مىكنى؟) »
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
31(فرعون) گفت:« پس اگر از راستگويانى، آن را بياور! »
فَأَلْقيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ
32و (موسى) عصايش را افكند، و بناگاه آن اژدهايى آشكار شد!
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ
33و دستش را (از گريبان) بيرون آورد، و بناگاه آن براى بينندگان سفيد (و درخشان) شد!
قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هٰذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ
34(فرعون) به اشراف پيرامونش گفت:« بىشك، اين ساحرى داناست؛
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ
35(او) مىخواهد باسحرش شما را از سرزمينتان بيرون كند؛ پس چه دستور مىدهيد؟ »
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ
36(اشراف به فرعون) گفتند:« (كار) او و برادرش را به تأخير انداز، و گرد آورندگانى را به شهرها بفرست،
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ
37تا هر ساحر [ماهر] دانايى را نزد تو آورند. »
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ
38و (سرانجام) ساحران براى ميعادگاه روز معينى جمع آورى شدند.
وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ
39و به مردم گفته شد:« آيا شما (نيز) جمع خواهيد شد؟
لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ
40باشد كه ما از (آيين) ساحران پيروى كنيم، اگر تنها آنان پيروز شدند. »
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ
41و هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند:« آيا اگر فقط ما پيروز گرديم، حتما براى ما پاداش [مهمى] است؟ »
قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
42(فرعون) گفت:« آرى، و در آن صورت مسلما شما از نزديكان (من) خواهيد شد. »
قالَ لَهُمْ مُوسيٰ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ
43موسى به آن (ساحر) ان گفت:« آنچه را شما (از وسايل سحر مىتوانيد) بيفكنيد، بيندازيد! »
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ
44و ريسمانهايشان و عصاهايشان را افكندند و گفتند:« به عزت فرعون سوگند، كه قطعا تنها ما پيروزيم! »
فَأَلْقيٰ مُوسيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ
45و موسى عصايش را افكند، و ناگهان آن (عصا اژدها شد و) آنچه را به دروغ مىساختند، بلعيد.
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ
46و ساحران سجدهكنان (به زمين) در افتاده،
قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ
47گفتند:« به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،
رَبِّ مُوسيٰ وَ هارُونَ
48(همان) پروردگار موسى و هارون. »
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ
49(فرعون) گفت:« [آيا] پيش از آنكه به شما رخصت دهم به او ايمان آورديد؟! قطعا او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است؛ پس مسلما در آينده خواهيد دانست! حتما دستانتان و پاهايتان را بر خلاف (يكديگر) قطع مىكنم، و قطعا همگى شما را به دار مىآويزم! »
قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِليٰ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ
50گفتند:« هيچ زيانى نيست، [چرا] كه ما به سوى پروردگارمان باز مىگرديم.
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ
51در حقيقت ما طمع داريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را بر ما بيامرزد (براى) اينكه نخستين ايمان آورندگان بوديم. »
وَ أَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ
52و به موسى وحى كرديم كه:« بندگانم را (از مصر) شبانه حركت ده، [چرا] كه شما مورد پيگرد هستيد. »
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ
53و فرعون گردآورندگان (لشكر) را به شهرها فرستاد؛
إِنَّ هٰؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ
54(در حالى كه مىگفت:) قطعا آنان گروهكى اندكند؛
وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ
55و مسلما آنان ما را به خشم آوردهاند؛
وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حاذِرُونَ
56و حتما ما جمعى آمادهايم.
فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ
57و (سرانجام) آن (فرعوني) ان را از بوستانها و چشمه ساران بيرون رانديم؛
وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ
58و (نيز) از گنجها و جايگاههاى ارجمند (اخراج كرديم).
كَذٰلِكَ وَ أَوْرَثْناها بَنِي إِسْرائِيلَ
59اينگونه (فرعونيان را نابود كرديم) و آن (نعمتها) را به بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) ارث داديم.
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ
60و در حال طلوع خورشيد، آنان را مورد پيگرد قرار دادند.
فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسيٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ
61و هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند:« قطعا ما (در محاصره فرعونيان) گرفتار شدهايم. »
قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ
62(موسى) گفت:« هرگز چنين نيست! [چرا] كه پروردگارم با من است، بزودى [مرا] راهنمايى خواهد كرد. »
فَأَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ
63و به سوى موسى وحى كرديم كه:« با عصايت بر دريا بزن. » (او چنين كرد) و شكافته شد، و هر پارهاى همچون كوه بسيار بزرگى شد!
وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ
64و ديگران [لشكر فرعون] را به آنجا نزديك ساختيم؛
وَ أَنْجَيْنا مُوسيٰ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ
65و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم؛
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ
66سپس ديگران (فرعونيان) را غرق ساختيم.
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
67قطعا در آن [ها] نشانهاى است، و [لى] بيشترشان مؤمن نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
68و مسلما تنها پروردگار تو شكستناپذير [و] مهرورز است.
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ
69و خبر بزرگ ابراهيم را بر آنان بخوان، [و پيروى كن]،
إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ
70هنگامى كه به پدر (مادرش يا عموي) ش و قومش گفت:« چه چيز را مىپرستيد؟! »
قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ
71گفتند:« بتهايى را مىپرستيم، و پيوسته ملازم (پرستش) آنهاييم. »
قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ
72گفت:« آيا هنگامى كه (بتان را) مىخوانيد (صداى) شما را مىشنوند؟!
أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ
73يا به شما سودى مىبخشند يا زيانى مىرسانند؟! »
قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ
74گفتند:« بلكه نياكانمان را يافتيم كه چنين مىكردند. »
قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ
75(ابراهيم) گفت:« و آيا در آنچه كه شما و پدران پيشينتان پيوسته پرستش مىكرديد، نظر كرديد؟
أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ
76(ابراهيم) گفت: و آيا در آنچه كه شما و پدران پيشينتان پيوسته پرستش مىكرديد، نظر كرديد؟
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعالَمِينَ
77و در واقع (همه) آنها دشمن من هستند، مگر پروردگار جهانيان،
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ
78(همان) كسى كه مرا آفريد، و او راهنمايى [ام] مىكند؛
وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ
79و كسى كه خود، مرا غذا مىدهد و سيراب [م] مىنمايد؛
وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ
80و هنگامى كه بيمار شوم پس او [مرا] شفا مىدهد؛
وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ
81و كسى كه مرا مىميراند، سپس زنده [ام] مىكند؛
وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ
82و كسى كه طمع دارم كه خطاى مرا در روز جزا برايم بيامرزد.
رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ
83پروردگارا! به من حكم (نبوت و حكمت) ببخش، و مرا به شايستگان ملحق نما؛
وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ
84و براى من در (امتهاى) پسين زبان راستين (و آوازهاى نيك) قرار ده؛
وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ
85و مرا از وارثان بوستان پر نعمت (بهشت) قرار ده؛
وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ
86و پدر (مادر يا عموي) م را بيامرز، [چرا] كه او از گمراهان بود.
وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ
87و در روزى كه (مردم) برانگيخته مىشوند، مرا رسوا مكن.
يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ
88(همان) روزى كه هيچ ثروت و پسرانى سود نمىبخشد.
إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
89مگر كسى كه با دلى سالم به نزد خدا آيد.
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ
90و (در آن روز) بهشت براى پارسايان (خود نگهدار) نزديك مىشود؛
وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ
91و دوزخ براى گمراهان ظاهر مىگردد؛
وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ
92و به آنان گفته مىشود:« آنچه غير از خدا، همواره مىپرستيديد، كجاست؟
مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ
93آيا شما را يارى مىكنند، يا يارى مىجويند (و عذاب را از خودشان دفع مىكنند)؟! »
فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ
94پس آن (معبود) ان و گمراهان و لشكريان ابليس همگى در آن (دوزخ) سرنگون مىشوند؛
وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ
95پس آن (معبود) ان و گمراهان و لشكريان ابليس همگى در آن (دوزخ) سرنگون مىشوند؛
قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ
96در حالى كه آنان در آنجا [با يكديگر] كشمكش مىكنند، گويند:
تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ
97« به خدا سوگند مسلما در گمراهى آشكارى بوديم،
إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ
98آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان مساوى مىشمرديم!
وَ ما أَضَلَّنا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ
99و جز خلافكاران، ما را گمراه نكردند.
فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ
100و هيچ شفاعت كننده و دوست گرم نزديكى براى ما نيست.
وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ
101و هيچ شفاعت كننده و دوست گرم نزديكى براى ما نيست.
فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
102و كاش براى ما بازگشتى [به دنيا] بود، تا از مؤمنان مىشديم! »
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
103قطعا در آن [ها] نشانهاى است، و [لى] بيشترشان مؤمن نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
104و مسلما تنها پروردگار تو شكستناپذير [و] مهرورز است.
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ
105قوم نوح فرستادگان [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ
106هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت:« آيا خودنگهدارى (و پارسايى) نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
107در حقيقت من فرستادهاى درستكار براى شما هستم؛
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
108پس [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد و [مرا] اطاعت كنيد؛
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
109و از شما هيچ پاداشى بر اين (رسالت) نمىطلبم؛ پاداش من جز بر [عهده] پروردگار جهانيان نيست؛
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
110پس [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد و [مرا] اطاعت كنيد. »
قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ
111گفتند:« آيا به تو ايمان آوريم در حالى كه فرومايگان از تو پيروى كردهاند؟! »
قالَ وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ
112(نوح) گفت:« و به آنچه همواره انجام مىدادند چه علمى دارم؟
إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَليٰ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ
113حساب آنان جز بر پروردگار من نيست، اگر (بر فرض با درك حسى) متوجه شويد.
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ
114و من طرد كننده مؤمنان نيستم؛
إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ
115من جز هشدارگرى روشنگر نيستم. »
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ
116گفتند:« اى نوح! اگر (به اين سخنان) پايان ندهى، حتما از سنگسار شدگان خواهى شد. »
قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ
117گفت:« پروردگارا! در حقيقت قوم من، تكذيب [م] كردند؛
فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
118پس بين من و بين آنان (داورى كن و مشكل كار ما را) بطور كامل بگشا، و مرا و كسانى از مؤمنان را كه با من هستند، نجات بخش. »
فَأَنْجَيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ
119و (ما)، وى و كسانى را كه با او در كشتى انباشته (از تجهيزات و انسانها و حيوانات) بودند، نجات بخشيديم.
ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ
120آنگاه بعد (از آن) باقى ماندگان را غرق ساختيم.
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
121قطعا در آن [ها] نشانهاى است، و [لى] بيشترشان مؤمن نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
122و مسلما تنها پروردگار تو شكستناپذير [و] مهرورز است.
كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ
123(قوم) عاد فرستادگان [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلا تَتَّقُونَ
124هنگامى كه برادرشان هود به آنان گفت:« آيا خودنگهدارى (و پارسايى) نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
125در حقيقت من فرستادهاى درستكار براى شما هستم؛
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
126پس [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد و [مرا] اطاعت كنيد؛
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
127و از شما هيچ پاداشى بر اين (رسالت) نمىطلبم، پاداش من جز بر [عهده] پروردگار جهانيان نيست؛
أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ
128آيا بر هر بلندى (ساختمانى) نشانهوار مىسازيد در حالى كه (كارى بىهدف و) بيهوده انجام مىدهيد؟!
وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ
129و كاخهاى استوار بر مىگيريد، تا شايد شما (در دنيا جاودانه) بمانيد؟!
وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ
130و هنگامى كه (بر كسى) سخت مىگيريد، زورگويانه سخت مىگيريد؛
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
131پس [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد و [مرا] اطاعت كنيد؛
وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ
132و از (مخالفت) كسى خودنگهدارى كنيد كه شما را با آنچه كه مىدانيد امداد كرد،
أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ
133شما را با دامها و پسران و بوستانها و چشمهساران امداد رساند.
وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ
134شما را با دامها و پسران و بوستانها و چشمهساران امداد رساند.
إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
135كه من از عذاب روزى بزرگ بر شما مىترسم! »
قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ
136(قوم عاد) گفتند:« بر ما يكسان است كه (ما را) پند دهى يا از پند دهندگان نباشى.
إِنْ هٰذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ
137(زيرا) اين جز شيوه (مردمان) نخستين نيست؛
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ
138و ما عذاب نخواهيم شد. »
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
139و او (هود) را تكذيب كردند، پس آنان را هلاك كرديم؛ قطعا در آن [ها] نشانهاى است، و [لى] بيشترشان مؤمن نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
140و مسلما تنها پروردگار تو شكستناپذير [و] مهرورز است.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ
141(قوم) ثمود فرستادگان [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ
142هنگامى كه برادرشان« صالح »به آنان گفت:« آيا خودنگهدارى (و پارسايى) نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
143در حقيقت من فرستادهاى درستكار براى شما هستم؛
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
144پس [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد و [مرا] اطاعت كنيد؛
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
145و از شما هيچ پاداشى بر اين (رسالت) نمىطلبم، پاداش من جز بر [عهده] پروردگار جهانيان نيست؛
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ
146آيا در آنچه اينجاست با امنيت رها مىشويد؛
فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ
147در بوستانها و چشمه ساران،
وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ
148و زراعتها و درخت خرما كه شكوفهاش لطيف است؟!
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ
149و از كوهها ماهرانه (و شادمانه) خانههايى مىتراشيد،
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
150پس [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد و [مرا] اطاعت كنيد؛
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ
151و از فرمان اسرافكاران اطاعت مكنيد؛
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ
152(همان) كسانى كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند. »
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ
153(قوم ثمود) گفتند:« تو فقط از كسانى هستى كه مكرر جادو شدهاند؛
ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
154تو جز بشرى همانند ما نيستى، پس اگر از راستگويانى، نشانهاى (معجزه آسا) بياور! »
قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ
155(صالح) گفت:« اين ماده شترى (معجزه آسا) است كه سهمى از آب براى اوست، و سهمى از آب در روزى معين براى شماست؛
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ
156و هيچ بدى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت! »
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ
157و (لى قوم ثمود) آن [شتر] را از پاى در آوردند، و (سرانجام) پشيمان گرديدند!
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
158و عذاب [الهى] آنان را فرو گرفت؛ قطعا در آن [ها] نشانهاى است، و [لى] بيشترشان مؤمن نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
159و مسلما تنها پروردگار تو شكستناپذير [و] مهرورز است.
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ
160قوم لوط فرستادگان [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ
161هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت:« آيا خودنگهدارى (و پارسايى) نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
162در حقيقت من فرستادهاى درستكار براى شما هستم؛
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
163پس [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد و [مرا] اطاعت كنيد؛
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
164و از شما هيچ پاداشى بر اين (رسالت) نمىطلبم، پاداش من جز بر [عهده] پروردگار جهانيان نيست؛
أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ
165آيا از ميان جهانيان، به سراغ مردان مىرويد (و همجنس بازى مىكنيد)؟!
وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ
166و آنچه را كه از همسران شما، پروردگارتان براى شما آفريده است، وا مىگذاريد؟! بلكه شما گروهى تجاوزگريد! »
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ
167گفتند:« اى لوط! اگر (به اين سخنان) پايان ندهى، حتما از اخراج شدگان خواهى بود. »
قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِينَ
168گفت:« در حقيقت من از دشمنان سرسخت عمل (همجنس بازى) شما هستم؛
رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ
169پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه انجام مىدهند نجات بخش. »
فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ
170و او و همه خاندانش را نجات داديم؛
إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ
171مگر پير زنى كه در ميان بازماندگان (در عذاب) بود.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ
172سپس ديگران را درهم كوبيديم!
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ
173و بارشى (از سنگهاى عذاب) بر آنان بارانديم؛
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
174و چه بد است باران هشدار داده شدگان! قطعا در آن [ها] نشانهاى است، و [لى] بيشترشان مؤمن نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
175و مسلما تنها پروردگار تو شكستناپذير [و] مهرورز است.
كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ
176اهل ايكه (سرزمين پر درخت قوم شعيب) فرستادگان [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ
177هنگامى كه شعيب به آنان گفت:« آيا خودنگهدارى (و پارسايى) نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
178در حقيقت من فرستادهاى درستكار براى شما هستم؛
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
179پس [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ و [مرا] اطاعت كنيد؛
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
180و از شما هيچ پاداشى بر اين (رسالت) نمىطلبم، پاداش من جز بر [عهده] پروردگار جهانيان نيست؛
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ
181پيمانه را كاملا ادا نماييد، و (با كم فروشى) از خسارت زنندگان (به ديگران) مباشيد؛
وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ
182و با ترازوى راست (و درست) وزن كنيد؛
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ
183و به مردم [از روى ستم] چيزهايشان را كم مدهيد و در زمين تبهكارانه فساد مكنيد؛
وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ
184و از (مخالفت) كسى خودنگهدارى كنيد كه شما، و (صاحبان سرشت نخستين و) انبوه پيشينيان را آفريد. »
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ
185(قوم شعيب) گفتند:« تو فقط از كسانى هستى كه مكرر جادو شدهاند؛
وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ
186و تو جز بشرى همانند ما نيستى و در واقع گمان مىكنيم كه تو از دروغگويان هستى؛
فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
187پس اگر از راستگويان مىباشى، قطعههايى از آسمان بر ما بيفكن. »
قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ
188(شعيب) گفت:« پروردگار من به آنچه انجام مىدهيد داناتر است. »
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
189و او را تكذيب كردند، و عذاب روز سايبان (ابر آتشبار) آنان را فرو گرفت؛ براستى كه آن عذاب روزى بزرگ بود!
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
190قطعا در آن [ها] نشانهاى است و [لى] بيشترشان مؤمن نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
191و مسلما تنها پروردگار تو شكستناپذير [و] مهرورز است.
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ
192قطعا اين (قرآن) فروفرستاده پروردگار جهانيان است.
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ
193روح الامين (جبرئيل احياگر درستكار) آن را بر دل تو فرود آورد؛
عَليٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ
194تا از هشدار دهندگان باشى؛
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ
195به زبان عربى روشن (و واضح روشنگر)؛
وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ
196و مسلما (وصف) آن در نوشتههاى متين پيشينيان (آمده) است.
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ
197و آيا اينكه دانشوران بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب، وصف) آن را مىدانند، نشانهاى براى آنان نبود؟!
وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَليٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ
198و اگر (بر فرض) آن را بر برخى از غير عربها فرو مىفرستاديم،
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ
199و آن را بر ايشان مىخواند، به آن ايمان نمىآوردند.
كَذٰلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ
200اينگونه آن را در دلهاى خلافكاران راه مىدهيم.
لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّي يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ
201در حالى كه به آن (قرآن) ايمان نمىآورند تا اينكه عذاب دردناك را ببينند!
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ
202و ناگهان (عذاب) به سراغشان مى آيد، و حال آنكه آنان (با درك حسى) متوجه نمىشوند؛
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ
203و (در آن هنگام) مىگويند:« آيا ما مهلت داده شدهايم؟! »
أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ
204و آيا به عذاب ما شتاب مىورزند؟!
أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ
205و آيا ملاحظه كردى كه اگر ساليانى آنان را (از اين زندگى) بهرهمند سازيم،
ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ
206سپس آنچه را همواره به آنان وعده داده مىشد، به سراغشان آيد،
ما أَغْنيٰ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ
207بهرهمندى دائمىشان (از دنيا چيزى از عذاب را) از آنان دفع نمىكند؟
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ
208و (مردم) هيچ آبادى را هلاك نكرديم جز در حالى كه براى آن [ها] هشدار دهندگانى براى يادآورى بود.
ذِكْريٰ وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ
209و (ما) ستمكار نبوديم.
وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ
210و شيطانها آن (قرآن) را فرو نفرستادند؛
وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ
211و آنان را نسزد؛ و نمىتوانند.
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ
212[چرا كه] آنان از شنيدن (اخبار وحى) كنار زده شدهاند.
فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ
213و (اى پيامبر!) هيچ معبود ديگرى را با خدا مخوان (و پرستش مكن،) كه از عذاب شدگان خواهى شد.
وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ
214و خاندان نزديكت را هشدار ده.
وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
215و بال (عطوفت و فروتنى) خود را براى كسانى از مؤمنان كه از تو پيروى مى كنند فروآر.
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
216و اگر تو را نافرمانى كنند پس بگو:« در حقيقت من نسبت به آنچه انجام مىدهيد غير متعهدم. »
وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ
217و بر (خداى) شكستناپذير [و] مهرورز توكل نما.
الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ
218(همان) كسى كه تو را به هنگامى كه (براى نماز) مىايستى، مىبيند؛
وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ
219و دگرگونى (حالات) تو را در [ميان] سجده كنندگان (مىنگرد)؛
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
220[چرا] كه تنها او شنوا [و] داناست.
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَليٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ
221آيا به شما خبر دهم كه شيطانها بر چه كسى فرود مىآيند؟!
تَنَزَّلُ عَليٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ
222بر هر دروغ زن گنه پيشه فرود مىآيند؛
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ
223در حالى كه شنيده (هاى خود) را (به سوى ديگران) فرو مىافكنند، و بيشترشان دروغگويند.
وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ
224و (پيامبر شاعر نيست زيرا) شاعران، گمراهان از آنان پيروى مى كنند.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ
225آيا نظر نكردهاى كه آنان در هر سرزمينى سرگردانند؟
وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ
226و اينكه آنان آنچه را كه انجام نمىدهند، مىگويند؟!
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
227مگر كسانى كه ايمان آورده و [كارهاى] شايسته انجام داده، و خدا را بسيار ياد كردند، و بعد از ستم ديدگى، (از شعر خود) يارى جستند (و دفاع كردند)؛ و كسانى كه ستم كردند بزودى خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.
سوره النمل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ
1به نام خداى گسترده مهر مهرورز؛ طا، سين، آن آيات قرآن و كتاب روشنگر است؛
هُديً وَ بُشْريٰ لِلْمُؤْمِنِينَ
2در حالى كه رهنمودى و مژدهاى براى مؤمنان است؛
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
3(همان) كسانى كه نماز را برپا مىدارند، و [ماليات] زكات را مىپردازند، و آنان خود به آخرت يقين دارند.
إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ
4در واقع كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، كردار (بد) شان را براى آنان آراستيم، و آنان سرگردان مىشوند.
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ
5آنان كسانى هستند كه عذاب بدى براى آنهاست؛ و تنها آنان در آخرت زيانكارترند.
وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ
6و قطعا قرآن از نزد فرزانهاى دانا به تو القا مىشود.
إِذْ قالَ مُوسيٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ
7(يادكن) هنگامى را كه موسى به خانوادهاش گفت:« براستى من آتشى ديدم؛ بزودى خبرى از آن براى شما مىآورم، يا نور شعله آتشى براى شما مىآورم، باشد كه شما گرم شويد. »
فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
8و هنگامى كه به سراغ آن (آتش) آمد، ندا داده شد كه:« خجسته گرديد كسى كه در آن آتش است و كسى كه در پيرامون آن است! و منزه است خدايى كه پروردگار جهانيان است!
يا مُوسيٰ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
9اى موسى! قطعا من خداى شكستناپذير فرزانهام؛
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّيٰ مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسيٰ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ
10و عصايت را بيفكن!- و هنگامى كه آن (عصا) را ديد، چنانكه گويى آن همچون مارى مىجنبيد، پشت كرده روى برتافت، و به عقب بازنگشت- (ندا آمد:) اى موسى! نترس، [چرا] كه من، فرستادگان، درنزدم نمىترسند؛
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ
11مگر كسى كه ستم كرده؛ آنگاه بعد از بدى، نيكى را جايگزين (آن) نمايد، (كه در اين صورت اورا مىبخشم)؛ چرا كه من بسيار آمرزنده [و] مهرورزم.
وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِليٰ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ
12و دستت را در گريبانت داخل كن تا سفيدگونه بدون (عيب) بدى بيرون آيد؛ با نشانههاى (معجزه آساى) نهگانه به سوى فرعون و قومش (برو؛ چرا) كه آنان گروهى نافرمانبردار بودند. »
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هٰذا سِحْرٌ مُبِينٌ
13و هنگامى كه نشانههاى (معجزه آساى) روشنگرانه ما به سراغ آن (فرعوني) ان آمد گفتند:« اين سحرى آشكار است! »
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ
14و آن [ها] را بخاطر ستم و برترى طلبى انكار كردند، در حالى كه دلهايشان بدان [ها] يقين داشت. و بنگر، كه فرجام فسادگران چگونه بوده است.
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَليٰ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ
15و بيقين به داود و سليمان، دانشى داديم؛ و آن دو گفتند:« ستايش مخصوص خدايى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى داد. »
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هٰذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ
16و سليمان از داود ارث برد، و گفت:« اى مردم! زبان پرندگان به ما آموزش داده شد، و از هر چيزى به ما دادهشده است؛ مسلما اين فقط فضيلت آشكارى است. »
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ
17لشكريان سليمان، از جن و انسان و پرنده، برايش گرد آورى شدند، و آنان (از پراكندگى و بى نظمى) بازداشته مىشدند.
حَتَّي إِذا أَتَوْا عَليٰ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ
18تا هنگامى كه (لشكريان سليمان) به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچهاى گفت:« اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، تا سليمان و لشكريانش هرگز شما را پايمال نكنند در حالى كه آنان (با درك حسى) متوجه نمىشوند. »
فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَليٰ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ
19و (سليمان) از سخن او، به خندهاى لبخند زد و گفت:« پروردگارا! به من الهام كن، كه نعمتت را كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتى، سپاسگزارى كنم، و اينكه [كار] شايستهاى، كه آن را مىپسندى، انجام دهم، و مرا با رحمت خود در [زمره] بندگان شايستهات وارد كن. »
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَي الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ
20و (سليمان) در جستجوى پرنده [هدهد] برآمد و گفت:« مرا چه شده كه هدهد را نمىبينم، بلكه آيا از غايبان است؟!
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ
21قطعا او را با عذاب شديدى عذاب خواهم كرد، يا حتما او را سرمىبرم، يا بايد (براى غيبتش) دليل آشكارى برايم بياورد! »
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ
22و (مدتى) نه چندان دراز درنگ كرد (تا هدهد آمد) و گفت:« به چيزى احاطه يافتم كه تو بدان احاطه نيافتهاى؛ و از (سرزمين) سبا خبر بزرگ يقينى، براى تو آوردهام.
إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ
23در حقيقت من (در آنجا) زنى را يافتم كه بر آنان زمامدارى مىكرد، و از هر چيزى (به او) داده شده بود، و برايش تخت بزرگى بود.
وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ
24او و قومش را يافتم در حالى كه براى خورشيدى كه غير از خداست، سجده مىكنند؛ و شيطان كارهاى آنان را برايشان آراست، و آنان را از راه (خدا) بازداشت؛ و آنان رهنمون نمىشوند.
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ
25كه سجده نكنند براى خدايى كه پنهان در آسمانها و زمين را بيرون مىآورد، و آنچه را پنهان مىداريد و آنچه را آشكار مىكنيد مىداند!
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
26خداست، كه هيچ معبودى جز او نيست، پروردگار تخت بزرگ (جهاندارى و تدبير هستى) است. »
قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ
27(سليمان) گفت:« بزودى خواهيم ديد كه آيا راست گفتى يا از دروغگويان بودى؟
اذْهَبْ بِكِتابِي هٰذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ
28اين نامه مرا ببر و به سوى آنان بيفكن؛ سپس از آنان روى برتاب و ببين چه چيزى بازمىگردانند؟ (و چه عكس العملى نشان مىدهند؟) »
قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ
29(ملكه سبا) گفت:« اى اشراف! در واقع من نامه ارجمندى به سويم افكنده شده است؛
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
30در حقيقت آن (نامه) از سليمان است، و آن (نوشته، چنين است) كه: به نام خداى گسترده مهر مهرورز؛
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ
31بر من برترى جويى نكنيد، و تسليم شده، نزد من آييد. »
قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّي تَشْهَدُونِ
32(ملكه) گفت:« اى اشراف به من در مورد كارم پاسخ دهيد، كه در مورد هيچ كارى (تصميم خود را) قطعى نكردهام، تا اينكه [نزد من] حاضر شويد. »
قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ
33(اشراف) گفتند:« ما قدرتمند و سخت نيرومند (و جنگ آور) هستيم، و [لى اختيار] كار با توست؛ پس ببين چه فرمان مىدهى؟ »
قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ
34(ملكه) گفت:« براستى كه سلطانها هنگامى كه وارد آبادى مىشوند آن را تباه مىكنند، و عزيزان اهلش را خوار مىگردانند، و اينچنين مىكنند.
وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ
35و در واقع من هديهاى به سوى آنان مىفرستم، پس بنگرم كه فرستادگان با چه چيزى باز مىگردند. »
فَلَمَّا جاءَ سُلَيْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ
36و هنگامى كه (فرستاده ملكه) نزد سليمان آمد، (سليمان) گفت:« آيا [مرا] با مال امداد مىرسانيد؟! پس آنچه خدا [به من] داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلكه شما فقط به هديه خود شادمان مىشويد.
ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ
37به سوى آنان بازگرد و (اعلام كن كه:) حتما با لشكريانى به سراغ آنان مىآييم كه آنان هيچ قدرت مقابله با آنها را ندارند؛ و قطعا آنان را از آن (سرزمين سبا) با خوارى بيرون مىرانيم در حالى كه آنان (اسير و) كوچكند! »
قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ
38(سليمان) گفت:« اى اشراف! كدام يك از شما تخت او را براى من مىآورد پيش از آنكه تسليم شده نزد من آيند؟ »
قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ
39زيركى از جنيان گفت:« من آن را نزد تو مىآورم پيش از آنكه از جايگاهت برخيزى در حالى كه قطعا من براى اين (كار) نيرومندى درستكار هستم! »
قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هٰذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ
40كسى كه علمى از كتاب (الهى) نزدش بود، گفت:« من پيش از آنكه چشمت را بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد! »و هنگامى كه (سليمان) آن (تخت) را نزدش ثابت ديد گفت:« اين از بخشش پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا سپاسگزارى مىكنم يا ناسپاسى مىنمايم؟! و هر كس سپاسگزارى كند، پس فقط به سود خودش سپاسگزارى مىكند، و هر كس ناسپاسى كند پس (زيانى به خدا نمىرساند؛ چرا) كه پروردگار من، توانگرى ارجمند است. »
قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ
41(سليمان) گفت:« تخت او را برايش ناشناس سازيد؛ تا ببينيم آيا رهنمون مىشود، يا از كسانى است كه رهنمون نخواهند شد؟! »
فَلَمَّا جاءَتْ قِيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمِينَ
42و هنگامى كه (ملكه) آمد، (به او) گفته شد:« آيا تخت تو اينگونه است؟ »گفت:« چنانكه گويى اين، آن است! و پيش از اين به ما دانش داده شد و تسليم شده بوديم. »
وَ صَدَّها ما كانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها كانَتْ مِنْ قَوْمٍ كافِرِينَ
43و آنچه را جز خدا همواره مىپرستيد، اورا (از خدا پرستى) بازداشت، [چرا] كه او از گروه كافران بود.
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
44به او گفته شد:« داخل صحن [قصر] شو! »و هنگامى كه آن را ديد، پنداشت كه آن آبگيرى ژرف است، و دو ساق (پاي) ش را نمايان كرد، (تا وارد آب شود، ولى سليمان) گفت:« در واقع اين صحن صافى از بلورها است. » (ملكه سبا) گفت:« پروردگارا! در حقيقت من به خودم ستم كردم؛ و (اينك) با سليمان تسليم خدايى شدم كه پروردگار جهانيان است. »
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِليٰ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ
45و يقينا به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم كه: خدا را بپرستيد؛ و بناگاه آنان دو دسته (مؤمن و كافر) شدند، كه با يكديگر كشمكش مىكردند.
قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
46(صالح) گفت:« اى قوم [من]! چرا پيش از نيكى، به بدى شتاب مىورزيد؟! چرا از خدا طلب آمرزش نمىكنيد؟ باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد. »
قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
47(قوم ثمود) گفتند:« به تو و به كسانى كه با تو هستند فال بد زديم. » (صالح) گفت:« فال (نيك و) بد شما نزد خداست؛ بلكه شما گروهى هستيدكه آزمايش مىشويد. »
وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ
48و در آن شهر، نه قبيله كوچك بودند كه در زمين فساد مىكردند و اصلاح نمىكردند.
قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ
49گفتند:« با يكديگر به خدا قسم ياد كنيد، كه حتما به او و خانوادهاش شبيخون مىزنيم (و صالح را به قتل مىرسانيم؛) سپس بطور قطعى به سرپرست (خون) او مىگوييم: در محل هلاكت خاندانش حاضر نبودهايم و ما حتما راستگوييم. »
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ
50و با فريبى، فريبكارى كردند و (ما هم) با ترفندى، ترفند زديم، در حالى كه آنان (با درك حسى) متوجه نمىشدند.
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ
51و بنگر فرجام فريب آنان چگونه بود، كه ما آنان و قومشان را همگى درهم كوبيديم.
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
52اين خانههاى آنان است، در حالى كه بخاطر ستمشان فرو ريخته است؛ قطعا در اين (ماجرا) نشانهاى (عبرت آموز) است براى گروهى كه مىدانند.
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ
53و كسانى را كه ايمان آورده و همواره خودنگهدارى (و پارسايى) مىكردند، نجات داديم.
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ
54و يادكن لوط را، هنگامى كه به قومش گفت:« آيا [عمل] زشت (ى) را مرتكب مىشويد، در حالى كه شما (نتايج شوم آن را) مىبينيد؟!
أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
55آيا واقعا شما از روى شهوت، به غير از زنان به سراغ مردان مىرويد؟! بلكه شما گروهى هستيد كه نادانى مىكنيد. »