قرآن عثمان طه

وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَريٰ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً

21

و كسانى كه به لقاى ما اميد ندارند، گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمى‌بينيم؟» قطعاً در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت سركشى كردند.


يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْريٰ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً

22

روزى كه فرشتگان را ببينند، آن روز براى گناهكاران بشارتى نيست، و مى‌گويند: «دور و ممنوع [از رحمت خداييد].»


وَ قَدِمْنا إِليٰ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً

23

و به هر گونه كارى كه كرده‌اند مى‌پردازيم و آن را [چون‌] گَردى پراكنده مى‌سازيم.


أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً

24

آن روز، جايگاه اهل بهشت بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است.


وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً

25

و روزى كه آسمان با ابرى سپيد از هم مى‌شكافد و فرشتگان نزول يابند!


الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَي الْكافِرِينَ عَسِيراً

26

آن روز، فرمانروايى بحق، از آنِ [خداىِ‌] رحمان است و روزى است كه بر كافران بسى دشوار است.


وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَليٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً

27

و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مى‌گَزد [و] مى‌گويد: «اى كاش با پيامبر راهى برمى‌گرفتم.»


يا وَيْلَتيٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً

28

«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.


لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً

29

او [بود كه‌] مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود.» و شيطان همواره فروگذارنده انسان است.


وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً

30

و پيامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من اين قرآن را رها كردند.»


وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَ كَفيٰ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً

31

و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم، و همين بس كه پروردگارت راهبر و ياور توست.


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلاً

32

و كسانى كه كافر شدند، گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نشده است؟» اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم‌] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم.


وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً

33

و براى تو مَثَلى نياوردند، مگر آنكه [ما] حق را با نيكوترين بيان براى تو آورديم.


الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَليٰ وُجُوهِهِمْ إِليٰ جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلاً

34

كسانى كه- به رو درافتاده- به سوى جهنم رانده مى‌شوند، آنان بدترين جاى و گم‌ترين راه را دارند.


وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً

35

و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى‌] عطا كرديم، و برادرش هارون را همراه او دستيار [ش‌] گردانيديم.


فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَي الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً

36

پس گفتيم: «هر دو به سوى قومى كه نشانه‌هاى ما را به دروغ گرفتند برويد.» پس [ما] آنان را به سختى هلاك نموديم.


وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً

37

و قوم نوح را آن گاه كه پيامبران [خدا] را تكذيب كردند غرقشان ساختيم، و آنان را براى [همه‌] مردم عبرتى گردانيديم و براى ستمكاران عذابى پردرد آماده كرده‌ايم.


وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذٰلِكَ كَثِيراً

38

و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحابِ رَسّ و نسلهاىِ بسيارى ميان اين [جماعتها] را [هلاك كرديم‌].


وَ كُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ كُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبِيراً

39

و براى همه آنان مَثَلها زديم و همه را زير و زبر كرديم.


وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَي الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً

40

و قطعاً بر شهرى كه باران بلا بر آن بارانده شد گذشته‌اند مگر آن را نديده‌اند؟ [چرا،] ولى اميد به زنده شدن ندارند.


وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هٰذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً

41

و چون تو را ببينند، جز به ريشخندت نگيرند، [كه:] «آيا اين همان كسى است كه خدا او را به رسالت فرستاده است؟


إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْلا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً

42

چيزى نمانده بود كه ما را از خدايانمان- اگر بر آن ايستادگى نمى‌كرديم- منحرف كند. «و هنگامى كه عذاب را مى‌بينند به زودى خواهند دانست چه كسى گمراه‌تر است.


أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً

43

آيا آن كس كه هواىِ [نفس‌] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا [مى‌توانى‌] ضامنِ او باشى؟


أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً

44

يا گمان دارى كه بيشترشان مى‌شنوند يا مى‌انديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه‌ترند.


أَ لَمْ تَرَ إِليٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً

45

آيا نديده‌اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟ و اگر مى‌خواست، آن را ساكن قرار مى‌داد، آن گاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم.


ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً

46

سپس آن [سايه‌] را اندك اندك به سوى خود بازمى‌گيريم.


وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً

47

و اوست كسى كه شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مايه‌] آرامشى. و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد.


وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً

48

و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش رحمت خويش [باران‌] فرستاد و از آسمان، آبى پاك فرود آورديم،


لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً

49

تا به وسيله آن سرزمينى پژمرده را زنده گردانيم و آن را به آنچه خلق كرده‌ايم- از دامها و انسانهاى بسيار- بنوشانيم.


وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبيٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً

50

و قطعاً آن [پند] را ميان آنان گوناگون ساختيم تا توجه پيدا كنند، و [لى‌] بيشتر مردم جز ناسپاسى نخواستند.


وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً

51

و اگر مى‌خواستيم قطعاً در هر شهرى هشداردهنده‌اى برمى‌انگيختيم.


فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً

52

پس، از كافران اطاعت مكن، و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز.


وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هٰذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هٰذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً

53

و اوست كسى كه دو دريا را موج‌زنان به سوى هم روان كرد: اين يكى شيرين [و] گوارا و آن يكى شور [و] تلخ است و ميان آن دو، مانع و حريمى استوار قرار داد.


وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً

54

و اوست كسى كه از آب، بشرى آفريد و او را [داراى خويشاوندىِ‌] نَسَبى و دامادى قرار داد، و پروردگار تو همواره تواناست.


وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَليٰ رَبِّهِ ظَهِيراً

55

و غير از خدا چيزى را مى‌پرستند كه نه سودشان مى‌دهد و نه زيانشان مى‌رساند و كافر همواره در برابر پروردگار خود همپشت [شيطان‌] است.


وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً

56

و تو را جز بشارتگر و بيم‌دهنده نفرستاديم.


قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِليٰ رَبِّهِ سَبِيلاً

57

بگو: «بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم، جز اينكه هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش [در پيش‌] گيرد.»


وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفيٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً

58

و بر آن زنده كه نمى‌ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى و همين بس كه او به گناهانِ بندگانش آگاه است.


الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ الرَّحْمٰنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً

59

همان كسى كه آسمانها و زمين، و آنچه را كه ميان آن دو است، در شش روز آفريد. آن گاه بر عرش استيلا يافت. رحمتگر عام [اوست‌]. در باره وى از خبره‌اى بپرس [كه مى‌داند].


وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمٰنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً

60

و چون به آنان گفته شود: « [خداى‌] رحمان را سجده كنيد»، مى‌گويند: «رحمان چيست؟ آيا براى چيزى كه ما را [بدان‌] فرمان مى‌دهى سجده كنيم؟» و بر رميدنشان مى‌افزايد.


تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً

61

[فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد، و در آن، چراغ و ماهى نوربخش قرار داد.


وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً

62

و اوست كسى كه براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد، شب و روز را جانشين يكديگر گردانيد.


وَ عِبادُ الرَّحْمٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً

63

و بندگان خداى رحمان كسانى‌اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‌دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‌دهند.


وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً

64

و آنانند كه در حال سجده يا ايستاده، شب را به روز مى‌آورند.


وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً

65

و كسانى‌اند كه مى‌گويند: «پروردگارا، عذاب جهنم را از ما بازگردان كه عذابش سخت و دايمى است.


إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً

66

و در حقيقت، آن بد قرارگاه و جايگاهى است.


وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذٰلِكَ قَواماً

67

و كسانى‌اند كه چون انفاق كنند، نه ولخرجى مى‌كنند و نه تنگ مى‌گيرند، و ميان اين دو [روش‌] حد وسط را برمى‌گزينند.


وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ يَلْقَ أَثاماً

68

و كسانى‌اند كه با خدا معبودى ديگر نمى‌خوانند و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده است جز به حق نمى‌كُشند، و زنا نمى‌كنند، و هر كس اينها را انجام دهد سزايش را دريافت خواهد كرد.


يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً

69

براى او در روز قيامت عذاب دو چندان مى‌شود و پيوسته در آن خوار مى‌ماند.


إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

70

مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند. پس خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل مى‌كند، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.


وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ مَتاباً

71

و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد، در حقيقت به سوى خدا بازمى‌گردد.


وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً

72

و كسانى‌اند كه گواهى دروغ نمى‌دهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‌گذرند.


وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً

73

و كسانى‌اند كه چون به آيات پروردگارشان تذكر داده شوند، كر و كور روى آن نمى‌افتند.


وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً

74

و كسانى‌اند كه مى‌گويند: «پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنىِ چشمان [ما] باشد، و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان.»


أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً

75

اينانند كه به [پاس‌] آنكه صبر كردند، غرفه [هاى بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد.


خالِدِينَ فِيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً

76

در آنجا، جاودانه خواهند ماند. چه خوش قرارگاه و مقامى!


قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً

77

بگو: «اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى‌كند. در حقيقت شما به تكذيب پرداخته‌ايد و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد.»


سوره الشعراء

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طسم

1

به نام خداوند رحمتگر مهربان‌؛ طا، سين، ميم.


تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ

2

اين است آيه‌هاى كتاب روشنگر.


لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

3

شايد تو از اينكه [مشركان‌] ايمان نمى‌آورند، جان خود را تباه سازى.


إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ

4

اگر بخواهيم، معجزه‌اى از آسمان بر آنان فرود مى‌آوريم، تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد.


وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ

5

و هيچ تذكّر جديدى از سوى [خداى‌] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روى برمى‌تافتند.


فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبٰؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ

6

[آنان‌] در حقيقت به تكذيب پرداختند، و به زودى خبر آنچه كه بدان ريشخند مى كردند، بديشان خواهد رسيد.


أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَي الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ

7

مگر در زمين ننگريسته‌اند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيده‌ايم؟


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

8

قطعاً در اين [هنرنمايى‌] عبرتى است و [لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نيستند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

9

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.


وَ إِذْ ناديٰ رَبُّكَ مُوسيٰ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

10

و [ياد كن‌] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو:


قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ

11

قوم فرعون آيا پروا ندارند؟!


قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ

12

گفت: «پروردگارا، مى‌ترسم مرا تكذيب كنند،


وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِليٰ هارُونَ

13

و سينه‌ام تنگ مى‌گردد، و زبانم باز نمى‌شود، پس به سوى هارون بفرست.


وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ

14

و [از طرفى‌] آنان بر [گردن‌] من خونى دارند و مى‌ترسم مرا بكشند.»


قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ

15

فرمود: «نه، چنين نيست نشانه‌هاى ما را [براى آنان‌] ببريد كه ما با شما شنونده‌ايم.»


فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ

16

پس به سوى فرعون برويد و بگوييد: «ما پيامبر پروردگار جهانيانيم،


أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ

17

فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.»


قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ

18

[فرعون‌] گفت: «آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى؟


وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ

19

و [سرانجام‌] كار خود را كردى، و تو از ناسپاسانى.»


قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ

20

گفت: «آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم،


فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ

21

و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم، تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.


وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ

22

و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساخته‌اى نعمتى است كه منّتش را بر من مى‌نهى؟»


قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ

23

فرعون گفت: «و پروردگار جهانيان چيست؟»


قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ

24

گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است- اگر اهل يقين باشيد.»


قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلا تَسْتَمِعُونَ

25

[فرعون‌] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت: «آيا نمى‌شنويد؟»


قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ

26

[موسى دوباره‌] گفت: «پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما.»


قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ

27

[فرعون‌] گفت: «واقعاً اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده، سخت ديوانه است.»


قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

28

[موسى‌] گفت: «پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است- اگر تعقّل كنيد.»


قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ

29

[فرعون‌] گفت: «اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعاً تو را از [جمله‌] زندانيان خواهم ساخت.»


قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ

30

گفت: «گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم؟»


قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

31

گفت: «اگر راست مى‌گويى آن را بياور.»


فَأَلْقيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ

32

پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد.


وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ

33

و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مى‌نمود.


قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هٰذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ

34

[فرعون‌] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت: «واقعاً اين ساحرى بسيار داناست.


يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ

35

مى‌خواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند، اكنون چه رأى مى‌دهيد؟»


قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ

36

گفتند: «او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست،


يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ

37

تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند.»


فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ

38

پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند.


وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ

39

و به توده مردم گفته شد: «آيا شما هم جمع خواهيد شد؟


لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ

40

بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم؟»


فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ

41

و چون ساحران پيش فرعون آمدند، گفتند: «آيا اگر ما غالب آييم واقعاً براى ما مزدى خواهد بود؟»


قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

42

گفت: «آرى، و در آن صورت شما حتماً از [زمره‌] مقرّبان خواهيد شد.»


قالَ لَهُمْ مُوسيٰ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ

43

موسى به آنان گفت: «آنچه را شما مى‌اندازيد بيندازيد.»


فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ

44

پس ريسمانها و چوبدستى‌هايشان را انداختند و گفتند: «به عزّت فرعون كه ما حتماً پيروزيم.»


فَأَلْقيٰ مُوسيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ

45

پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.


فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ

46

در نتيجه، ساحران به حالت سجده درافتادند.


قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ

47

گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم:


رَبِّ مُوسيٰ وَ هارُونَ

48

پروردگار موسى و هارون.»


قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ

49

گفت: « [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ قطعاً او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. به زودى خواهيد دانست. حتماً دستها و پاهاى شما را از چپ و راست خواهم بريد و همه‌تان را به دار خواهم آويخت.»


قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِليٰ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ

50

گفتند: «باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مى‌آوريم.


إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ

51

ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، [چرا] كه نخستين ايمان‌آورندگان بوديم.»


وَ أَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ

52

و به موسى وحى كرديم كه: «بندگان مرا شبانه حركت ده، زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت.»


فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ

53

پس فرعون مأموران جمع‌آورى [خود را] به شهرها فرستاد،


إِنَّ هٰؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ

54

[و گفت:] «اينها عدّه‌اى ناچيزند.


وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ

55

و راستى آنها ما را بر سر خشم آورده‌اند،


وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حاذِرُونَ

56

و [لى‌] ما همگى به حال آماده‌باش درآمده‌ايم.»


فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ

57

سرانجام، ما آنان را از باغستانها و چشمه‌سارها،


وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ

58

و گنجينه‌ها و جايگاه‌هاى پرناز و نعمت بيرون كرديم.


كَذٰلِكَ وَ أَوْرَثْناها بَنِي إِسْرائِيلَ

59

[اراده ما] چنين بود، و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم.


فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ

60

پس هنگام برآمدن آفتاب، آنها را تعقيب كردند.


فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسيٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ

61

چون دو گروه، همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما قطعاً گرفتار خواهيم شد.»


قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ

62

گفت: «چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.»


فَأَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ

63

پس به موسى وحى كرديم: «با عصاى خود بر اين دريا بزن.» تا از هم شكافت، و هر پاره‌اى همچون كوهى سترگ بود.


وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ

64

و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم.


وَ أَنْجَيْنا مُوسيٰ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ

65

و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم


ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ

66

آن گاه ديگران را غرق كرديم.


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

67

مسلّماً در اين [واقعه‌] عبرتى بود، و [لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

68

و قطعاً پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.


وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ

69

و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان.


إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ

70

آن گاه كه به پدر خود و قومش گفت: «چه مى‌پرستيد؟»


قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ

71

گفتند: «بتانى را مى‌پرستيم و همواره ملازم آنهاييم.»


قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ

72

گفت: «آيا وقتى دعا مى‌كنيد، از شما مى‌شنوند؟


أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ

73

يا به شما سود يا زيان مى‌رسانند؟»


قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ

74

گفتند: «نه، بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مى‌كردند.»


قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ

75

گفت: «آيا در آنچه مى‌پرستيده‌ايد تأمّل كرده‌ايد؟


أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ

76

شما و پدران پيشين شما؟


فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعالَمِينَ

77

قطعاً همه آنها- جز پروردگار جهانيان- دشمن منند.


الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ

78

آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مى‌كند،


وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ

79

و آن كس كه او به من خوراك مى‌دهد و سيرابم مى‌گرداند،


وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ

80

و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‌بخشد،


وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ

81

و آن كس كه مرا مى‌ميراند و سپس زنده‌ام مى‌گرداند،


وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ

82

و آن كس كه اميد دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشايد.»


رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ

83

پروردگارا، به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى،


وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ

84

و براى من در [ميان‌] آيندگان آوازه نيكو گذار،


وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ

85

و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان،


وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ

86

و بر پدرم ببخشاى كه او از گمراهان بود،


وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ

87

و روزى كه [مردم‌] برانگيخته مى‌شوند رسوايم مكن:


يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ

88

روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‌دهد،


إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ

89

مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد.


وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ

90

و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مى‌گردد.


وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ

91

و جهنّم براى گمراهان نمودار مى‌شود.


وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ

92

و به آنان گفته مى‌شود: «آنچه جز خدا مى‌پرستيديد كجايند؟


مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ

93

آيا ياريتان مى‌كنند يا خود را يارى مى‌دهند؟»


فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ

94

پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش‌] افكنده مى‌شوند،


وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ

95

و [نيز] همه سپاهيان ابليس.


قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ

96

آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مى‌كنند [و] مى‌گويند:


تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ

97

«سوگند به خدا كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،


إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ

98

آن گاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مى‌كرديم،


وَ ما أَضَلَّنا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ

99

و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند،


فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ

100

در نتيجه شفاعتگرانى نداريم،


وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ

101

و نه دوستى نزديك.


فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

102

و اى كاش كه بازگشتى براىِ ما بود و از مؤمنان مى‌شديم.»


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

103

حقاً در اين [سرگذشت درس‌] عبرتى است و [لى‌] بيشترشان مؤمن نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

104

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.


كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ

105

قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند.


إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ

106

چون برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

107

من براى شما فرستاده‌اى درخور اعتمادم


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

108

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد،


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

109

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

110

پس، از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.»


قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ

111

گفتند: «آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كرده‌اند؟»


قالَ وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ

112

[نوح‌] گفت: «به [جزئيات‌] آنچه مى‌كرده‌اند چه آگاهى دارم؟


إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَليٰ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ

113

حسابشان- اگر درمى‌يابيد- جز با پروردگارم نيست.


وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ

114

و من طردكننده مؤمنان نيستم.


إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ

115

من جز هشداردهنده‌اى آشكار [بيش‌] نيستم.»


قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ

116

گفتند: «اى نوح، اگر دست برندارى قطعاً از [جمله‌] سنگسارشدگان خواهى بود.»


قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ

117

گفت: «پروردگارا، قوم من مرا تكذيب كردند


فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

118

ميان من و آنان فيصله ده، و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش.»


فَأَنْجَيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ

119

پس او و هر كه را در آن كشتىِ آكنده با او بود، رهانيديم


ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ

120

آن گاه باقى‌ماندگان را غرق كرديم.


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

121

قطعاً در اين [ماجرا درس‌] عبرتى بود، و [لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

122

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.


كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ

123

عاديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند.


إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلا تَتَّقُونَ

124

آن گاه كه برادرشان هود به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

125

من براى شما فرستاده‌اى درخور اعتمادم.


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

126

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

127

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.


أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ

128

آيا بر هر تپّه‌اى بنايى مى‌سازيد كه [در آن‌] دست به بيهوده‌كارى زنيد؟


وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ

129

و كاخهاى استوار مى‌گيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد؟


وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ

130

و چون حمله‌ور مى‌شويد [چون‌] زورگويان حمله‌ور مى‌شويد؟


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

131

پس، از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.


وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ

132

و از آن كس كه شما را به آنچه مى‌دانيد مدد كرد پروا داريد:


أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ

133

شما را به [دادنِ‌] دامها و پسران مدد كرد،


وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ

134

و به [دادن‌] باغها و چشمه‌ساران


إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

135

من از عذابِ روزى هولناك بر شما مى‌ترسم.»


قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ

136

گفتند: «خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است.


إِنْ هٰذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ

137

اين جز شيوه پيشينيان نيست.


وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ

138

و ما عذاب نخواهيم شد.»


فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

139

پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم. قطعاً در اين [ماجرا درس‌] عبرتى بود، و [لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

140

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.


كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ

141

ثموديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند


إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ

142

آن گاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

143

من براى شما فرستاده‌اى درخور اعتمادم.


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

144

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

145

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.


أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ

146

آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مى‌كنند؟


فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ

147

در باغها و در كنار چشمه‌ساران،


وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ

148

و كشتزارها و خرمابُنانى كه شكوفه‌هايشان لطيف است؟


وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ

149

و هنرمندانه [براى خود] از كوه‌ها خانه‌هايى مى‌تراشيد.


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

150

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.


وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ

151

و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد:


الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ

152

آنان كه در زمين فساد مى‌كنند و اصلاح نمى‌كنند.»


قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ

153

گفتند: «قطعاً تو از افسون‌شدگانى.


ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

154

تو جز بشرى مانند ما [بيش‌] نيستى. اگر راست مى‌گويى معجزه‌اى بياور.»


قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ

155

گفت: «اين ماده شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معيّن نوبت آب شماست.


وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ

156

و به آن گزندى مرسانيد كه عذابِ روزى هولناك شما را فرومى‌گيرد.»


فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ

157

پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.


فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

158

آن گاه آنان را عذاب فروگرفت. قطعاً در اين [ماجرا] عبرتى است، و [لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

159

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.


كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ

160

قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند.


إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ

161

آن گاه كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

162

من براى شما فرستاده‌اى درخور اعتمادم.


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

163

از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

164

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.


أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ

165

آيا از ميان مردم جهان، با مردها درمى‌آميزيد؟


وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ

166

و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامى‌گذاريد؟ [نه،] بلكه شما مردمى تجاوزكاريد.»


قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ

167

گفتند: «اى لوط، اگر دست برندارى، قطعاً از اخراج‌شدگان خواهى بود.»


قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِينَ

168

گفت: «به راستى من دشمن كردار شمايم.


رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ

169

پروردگارا، مرا و كسانِ مرا از آنچه انجام مى‌دهند رهايى بخش.»


فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ

170

پس او و كسانش را همگى، رهانيديم-


إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ

171

جز پير زنى كه از باقى‌ماندگان [در خاكستر آتش‌] بود.


ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ

172

سپس ديگران را سخت هلاك كرديم.


وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ

173

و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فروريختيم. و چه بد بود باران بيم‌داده‌شدگان.


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

174

قطعاً در اين [عقوبت‌] عبرتى است، و [لى‌] بيشترشان ايمان‌آورنده نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

175

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.


كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ

176

اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند.


إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ

177

آن گاه كه شعيب به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

178

من براى شما فرستاده‌اى درخور اعتمادم.


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

179

از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

180

و بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.


أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ

181

پيمانه را تمام دهيد و از كم‌فروشان مباشيد.


وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ

182

و با ترازوى درست بسنجيد.


وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

183

و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد برمداريد.


وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ

184

و از آن كس كه شما و خلق [انبوه‌] گذشته را آفريده است پروا كنيد.»


قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ

185

گفتند: «تو واقعاً از افسون‌شدگانى.»


وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ

186

«و تو جز بشرى مانند ما [بيش‌] نيستى، و قطعاً تو را از دروغگويان مى‌دانيم.


فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

187

پس اگر از راستگويانى، پاره‌اى از آسمان بر [سر] ما بيفكن.»


قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ

188

[شعيب‌] گفت: «پروردگارم به آنچه مى‌كنيد داناتر است.»


فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

189

پس او را تكذيب كردند، و عذابِ روزِ ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت. به راستى آن، عذابِ روزى هولناك بود.


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

190

قطعاً در اين [عقوبت درسِ‌] عبرتى است، و [لى‌] بيشترشان ايمان آورنده نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

191

و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.


وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ

192

و راستى كه اين [قرآن‌] وحى پروردگار جهانيان است.


نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ

193

«روح الامين» آن را بر دلت نازل كرد،


عَليٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ

194

تا از [جمله‌] هشداردهندگان باشى


بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ

195

به زبان عربى روشن،


وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ

196

و [وصفِ‌] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است.


أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ

197

آيا براى آنان، اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنى اسرائيل از آن اطّلاع دارند؟


وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَليٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ

198

و اگر آن را بر برخى از غير عرب‌زبانان نازل مى‌كرديم،


فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ

199

و [پيامبر] آن را بر ايشان مى‌خواند به آن ايمان نمى‌آوردند.


كَذٰلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ

200

اين گونه در دلهاى گناهكاران، [انكار را] راه مى‌دهيم:


لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّي يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ

201

كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند،


فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

202

كه به طور ناگهانى- در حالى كه بى‌خبرند- بديشان برسد.


فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ

203

و بگويند: «آيا مهلت خواهيم يافت؟»


أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ

204

پس آيا عذاب ما را به شتاب مى‌خواهند؟


أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ

205

مگر نمى‌دانى كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم،


ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ

206

و آن گاه آنچه كه [بدان‌] بيم داده مى‌شوند بديشان برسد،


ما أَغْنيٰ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ

207

آنچه از آن برخوردار مى‌شدند، به كارشان نمى‌آيد [و عذاب را از آنان دفع نمى‌كند]؟


وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ

208

و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود.


ذِكْريٰ وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ

209

[تا آنان را] تذكّر [دهند] و ما ستمكار نبوده‌ايم.


وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ

210

و شيطانها آن را فرود نياورده‌اند.


وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ

211

و آنان را نسزد و نمى‌توانند [وحى كنند].


إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ

212

در حقيقت آنها از شنيدن، معزول [و محروم‌] اند.


فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ

213

پس با خدا، خداى ديگر مخوان كه از عذاب‌شدگان خواهى شد.


وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

214

و خويشانِ نزديكت را هشدار ده.


وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

215

و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‌اند، بال خود را فرو گستر.


فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ

216

و اگر تو را نافرمانى كردند، بگو: «من از آنچه مى‌كنيد بيزارم.»


وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ

217

و بر [خداىِ‌] عزيزِ مهربان توكّل كن،


الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ

218

آن كس كه چون [به نماز] برمى‌خيزى تو را مى‌بيند،


وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ

219

و حركت تو را در ميان سجده كنندگان [مى‌نگرد].


إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

220

او همان شنواى داناست.


هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَليٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ

221

آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى‌آيند؟


تَنَزَّلُ عَليٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ

222

بر هر دروغزن گناهكارى فرود مى‌آيند،


يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ

223

كه [دزدانه‌] گوش فرا مى‌دارند و بيشترشان دروغگويند،


وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ

224

و شاعران را گمراهان پيروى مى‌كنند.


أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ

225

آيا نديده‌اى كه آنان در هر واديى سرگردانند؟


وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ

226

و آنانند كه چيزهايى مى‌گويند كه انجام نمى‌دهند.


إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

227

مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته‌اند يارى خواسته‌اند. و كسانى كه ستم كرده‌اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.


سوره النمل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ

1

به نام خداوند رحمتگر مهربان‌؛ طا، سين. اين است آيات قرآن و [آياتِ‌] كتابى روشنگر،


هُديً وَ بُشْريٰ لِلْمُؤْمِنِينَ

2

كه [مايه‌] هدايت و بشارت براى مؤمنان است.


الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ

3

همانان كه نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و خود به آخرت يقين دارند.


إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ

4

كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا هم چنان‌] سرگشته بمانند.


أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ

5

آنان كسانى‌اند كه عذاب سخت براى ايشان خواهد بود، و در آخرت، خود زيانكارترين [مردم‌] اند.


وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ

6

و حقّاً تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مى‌دارى.


إِذْ قالَ مُوسيٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ

7

[يادكن‌] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى به نظرم رسيد، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعله آتشى براى شما مى‌آورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»


فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ

8

چون نزد آن آمد، آوا رسيد كه: «خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است، و منزّه است خدا، پروردگار جهانيان.»


يا مُوسيٰ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

9

«اى موسى، اين منم خداى عزيز حكيم.»


وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّيٰ مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسيٰ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ

10

و عصايت را بيفكن. پس چون آن را همچون مارى ديد كه مى‌جنبد، پشت گردانيد و به عقب بازنگشت. «اى موسى، مترس كه فرستادگان پيش من نمى‌ترسند.


إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ

11

ليكن كسى كه ستم كرده سپس- بعد از بدى- نيكى را جايگزين [آن‌] گردانيده، [بداند] كه من آمرزنده مهربانم.


وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِليٰ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ

12

و دستت را در گريبانت كن تا سپيدِ بى‌عيب بيرون آيد. [اينها] از [جمله‌] نشانه‌هاى نُه‌گانه‌اى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [ببرى‌]، زيرا كه آنان مردمى نافرمانند.»


فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هٰذا سِحْرٌ مُبِينٌ

13

و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند: «اين سحرى آشكار است.»


وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

14

و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبّر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.


وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَليٰ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ

15

و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: «ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگانِ باايمانش برترى داده است.»


وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هٰذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ

16

و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته‌ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»


وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ

17

و براى سليمان سپاهيانش از جنّ و انس و پرندگان جمع‌آورى شدند و [براى رژه‌] دسته دسته گرديدند.


حَتَّي إِذا أَتَوْا عَليٰ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

18

تا آن گاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچه‌اى [به زبان خويش‌] گفت: «اى مورچگان، به خانه‌هايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش- نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.»


فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَليٰ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ

19

[سليمان‌] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس بگزارم، و به كار شايسته‌اى كه آن را مى‌پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‌ات داخل كن.»


وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَي الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ

20

و جوياى [حالِ‌] پرندگان شد و گفت: «مرا چه شده است كه هدهد را نمى‌بينم؟ يا شايد از غايبان است؟


لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ

21

قطعاً او را به عذابى سخت عذاب مى‌كنم يا سرش را مى‌برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد.


فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ

22

پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت: «از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‌اى، و براى تو از «سبا» گزارشى درست آورده‌ام.


إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ

23

من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مى‌كرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت.


وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ

24

او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مى‌كنند، و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست‌] بازداشته بود، در نتيجه [به حق‌] راه نيافته بودند.


أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ

25

[آرى، شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى‌آورد و آنچه را پنهان مى‌داريد و آنچه را آشكار مى‌نماييد مى‌داند، سجده نكنند


اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

26

خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست، پروردگار عرشِ بزرگ است.»


قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ

27

گفت: «خواهيم ديد آيا راست گفته‌اى يا از دروغگويان بوده‌اى.»


اذْهَبْ بِكِتابِي هٰذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ

28

«اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن، آن گاه از ايشان روى برتاب، پس ببين چه پاسخ مى‌دهند.»


قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ

29

[ملكه سبا] گفت: «اى سرانِ [كشور] نامه‌اى ارجمند براى من آمده است،


إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ

30

كه از طرف سليمان است و [مضمون آن‌] اين است: به نام خداوند رحمتگر مهربان.


أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ

31

بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد.»


قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّي تَشْهَدُونِ

32

گفت: «اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بى‌حضور شما [تا به حال‌] كارى را فيصله نداده‌ام.»


قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ

33

گفتند: «ما سخت نيرومند و دلاوريم، و [لى‌] اختيار كار با توست، بنگر چه دستور مى‌دهى؟»


قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ

34

[ملكه‌] گفت: «پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‌گردانند، و اين گونه مى‌كنند.»


وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ

35

«و [اينك‌] من ارمغانى به سويشان مى‌فرستم و مى‌نگرم كه فرستادگان [من‌] با چه چيز بازمى‌گردند.»


فَلَمَّا جاءَ سُلَيْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ

36

و چون [فرستاده‌] نزد سليمان آمد، [سليمان‌] گفت: «آيا مرا به مالى كمك مى‌دهيد؟ آنچه خدا به من عطا كرده، بهتر است از آنچه به شما داده‌است. [نه،] بلكه شما به ارمغان خود شادمانى مى‌نماييد.


ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ

37

به سوى آنان بازگرد كه قطعاً سپاهيانى بر [سرِ] ايشان مى‌آوريم كه در برابر آنها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن [ديار] به خوارى و زبونى بيرونشان مى‌كنيم.»


قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ

38

[سپس‌] گفت: «اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را- پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند- براى من مى‌آورد؟»


قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ

39

عفريتى از جنّ گفت: «من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مى‌آورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»


قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هٰذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ

40

كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى‌] بود، گفت: «من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى‌آورم.» پس چون [سليمان‌] آن [تخت‌] را نزد خود مستقر ديد، گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى‌كنم. و هر كس سپاس گزارد، تنها به سود خويش سپاس مى‌گزارد، و هر كس ناسپاسى كند، بى‌گمان پروردگارم بى‌نياز و كريم است.»


قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ

41

گفت: «تخت [ملكه‌] را برايش ناشناس گردانيد تا ببينيم آيا پى مى‌برد يا از كسانى است كه پى نمى‌برند.»


فَلَمَّا جاءَتْ قِيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمِينَ

42

پس وقتى [ملكه‌] آمد، [بدو] گفته شد: «آيا تخت تو همين گونه است؟» گفت: «گويا اين همان است و پيش از اين، ما آگاه شده و از دَرِ اطاعت درآمده بوديم.»


وَ صَدَّها ما كانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها كانَتْ مِنْ قَوْمٍ كافِرِينَ

43

و [در حقيقت قبلًا] آنچه غير از خدا مى‌پرستيد مانع [ايمان‌] او شده بود و او از جمله گروه كافران بود.


قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ

44

به او گفته شد: «وارد ساحتِ كاخ [پادشاهى‌] شو.» و چون آن را ديد، بركه‌اى پنداشت و ساقهايش را نمايان كرد. [سليمان‌] گفت: «اين كاخى مفروش از آبگينه است.» [ملكه‌] گفت: «پروردگارا، من به خود ستم كردم و [اينك‌] با سليمان در برابر خدا، پروردگار جهانيان، تسليم شدم.»


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِليٰ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ

45

و به راستى، به سوى ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم كه: «خدا را بپرستيد.» پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند.


قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

46

[صالح‌] گفت: «اى قوم من، چرا پيش از [جُستنِ‌] نيكى، شتابزده خواهان بدى هستيد؟ چرا از خدا آمرزش نمى‌خواهيد؟ باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.»


قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ

47

گفتند: «ما به تو و به هر كس كه همراه توست شگونِ بد زديم.» گفت: «سرنوشت خوب و بدتان پيش خداست، بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته‌ايد.»


وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ

48

و در آن شهر، نُه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد مى‌كردند و از درِ اصلاح درنمى‌آمدند.


قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ

49

[با هم‌] گفتند: «با يكديگر سوگند بخوريد كه: حتماً به [صالح‌] و كسانش شبيخون مى‌زنيم، سپس به ولىّ او خواهيم گفت: ما در محلّ قتل كسانش حاضر نبوديم، و ما قطعاً راست مى‌گوييم.»


وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

50

و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند.


فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ

51

پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم.


فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

52

و اين [هم‌] خانه‌هاى خالى آنهاست به [سزاى‌] بيدادى كه كرده‌اند. قطعاً در اين [كيفر] براى مردمى كه مى‌دانند عبرتى خواهد بود.


وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ

53

و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند رهانيديم.


وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ

54

و [ياد كن‌] لوط را كه چون به قوم خود گفت: «آيا ديده و دانسته مرتكب عمل ناشايست [لواط] مى‌شويد؟


أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ

55

آيا شما به جاى زنان، از روى شهوت با مردها در مى‌آميزيد؟ [نه!] بلكه شما مردمى جهالت‌پيشه‌ايد.»


جزء قبل

جزء 19 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان