وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَريٰ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً
21و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مىكنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمىبينيم؟!» آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند!
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْريٰ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً
22(آنها به آرزوى خود مىرسند،) اما روزى كه فرشتگان را مىبينند، روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود (بلكه روز مجازات و كيفر آنان است)! و مىگويند: «ما را امان دهيد، ما را معاف داريد!» (اما سودى ندارد!)
وَ قَدِمْنا إِليٰ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً
23و ما به سراغ اعمالى كه انجام دادهاند مىرويم، و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا قرار مىدهيم!
أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً
24بهشتيان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نيكوتر است!
وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً
25و (بخاطر آور) روزى را كه آسمان با ابرها شكافته مىشود، و فرشتگان نازل مىگردند.
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَي الْكافِرِينَ عَسِيراً
26حكومت در آن روز از آن خداوند رحمان است؛ و آن روز، روز سختى براى كافران خواهد بود!
وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَليٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً
27و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: «اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم!
يا وَيْلَتيٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً
28اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم!
لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً
29او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنكه (ياد حق) به سراغ من آمده بود!» و شيطان هميشه خواركنند* انسان بوده است!
وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً
30و پيامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند».
وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَ كَفيٰ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً
31(آرى،) اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم؛ اما (براى تو) همين بس كه پروردگارت هادى و ياور (تو) باشد!
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلاً
32و كافران گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نمىشود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم.
وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً
33آنان هيچ مثلى براى تو نمىآورند مگر اينكه ما حق را براى تو مىآوريم، و تفسيرى بهتر (و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند)!
الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَليٰ وُجُوهِهِمْ إِليٰ جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلاً
34(تو گمراه نيستى،) آنان كه بر صورتهايشان بسوى جهنم محشور مىشوند، بدترين محل را دارند و گمراهترين افرادند!
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً
35و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم؛ و برادرش هارون را ياور او قرار داديم؛
فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَي الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً
36و گفتيم: «به سوى اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد!» (اما آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدت آنان را درهم كوبيديم!
وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً
37و قوم نوح را هنگامى كه رسولان (ما) را تكذيب كردند غرق نموديم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار داديم؛ و براى ستمگران عذاب دردناكى فراهم ساختهايم!
وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذٰلِكَ كَثِيراً
38(همچنين) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس [گروهى كه درختان صنوبر را مىپرستيدند] و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند، هلاك كرديم!
وَ كُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ كُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبِيراً
39و براى هر يك از آنها مثلها زديم؛ و (چون سودى نداد،) همگى را نابود كرديم!
وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَي الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً
40آنها [مشركان مكه] از كنار شهرى كه باران شر [بارانى از سنگهاى آسمانى] بر آن باريده بود [ديار قوم لوط] گذشتند؛ آيا آن را نمىديدند؟! (آرى، مىديدند) ولى به رستاخيز ايمان نداشتند!
وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هٰذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً
41و هنگامى كه تو را مىبينند، تنها به باد استهزايت مىگيرند (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را بعنوان پيامبر برانگيخته است؟!
إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْلا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً
42اگر ما بر پرستش خدايانمان استقامت نمىكرديم، بيم آن مىرفت كه ما را گمراه سازد! اما هنگامى كه عذاب الهى را ببينند، بزودى مىفهمند چه كسى گمراهتر بوده است!
أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً
43آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مىتوانى او را هدايت كنى (يا به دفاع از او برخيزى)؟!
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً
44آيا گمان مىبرى بيشتر آنان مىشنوند يا مىفهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند!
أَ لَمْ تَرَ إِليٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً
45آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد؛ سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم!
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً
46سپس آن را آهسته جمع مىكنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مىسازيم)!
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً
47او كسى است كه شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مايه استراحت، و روز را وسيله حركت و حيات!
وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً
48او كسى است كه بادها را بشارتگرانى پيش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاككننده نازل كرديم ...
لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً
49تا بوسيله آن، سرزمين مردهاى را زنده كنيم؛ و آن را به مخلوقاتى كه آفريدهايم- چهارپايان و انسانهاى بسيار- مىنوشانيم.
وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبيٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً
50ما اين آيات را بصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز انكار و كفر ابا دارند.
وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً
51و اگر مىخواستيم، در هر شهر و ديارى بيمدهندهاى برمىانگيختيم (ولى اين كار لزومى نداشت).
فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً
52بنا بر اين از كافران اطاعت مكن، و بوسيله آن [قرآن] با آنان جهاد بزرگى بنما!
وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هٰذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هٰذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً
53او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد؛ يكى گوارا و شيرين، و ديگر شور و تلخ؛ و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گويى هر يك به ديگرى مىگويد:) دور باش و نزديك نيا!
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً
54او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد؛ سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است.
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَليٰ رَبِّهِ ظَهِيراً
55آنان جز خدا چيزهايى را مىپرستند كه نه به آنان سودى مىرساند و نه زيانى؛ و كافران هميشه در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) پشتيبان يكديگرند.
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً
56(اى پيامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم!
قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِليٰ رَبِّهِ سَبِيلاً
57بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم؛ مگر كسى كه بخواهد راهى بسوى پروردگارش برگزيند (اين پاداش من است.)»
وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفيٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً
58و توكل كن بر آن زندهاى كه هرگز نمىميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس كه او از گناهان بندگانش آگاه است!
الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ الرَّحْمٰنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً
59همان (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز [شش دوران] آفريد؛ سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است؛ از او بخواه كه از همه چيز آگاه است!
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمٰنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً
60و هنگامى كه به آنان گفته شود: «براى خداوند رحمان سجده كنيد!» مىگويند: «رحمان چيست؟! (ما اصلا رحمان را نمىشناسيم!) آيا براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مىدهى؟!» (اين سخن را مىگويند) و بر نفرتشان افزوده مىشود!
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً
61جاودان و پربركت است آن (خدايى) كه در آسمان منزلگاههايى براى ستارگان قرار داد؛ و در ميان آن، چراغ روشن و ماه تابانى آفريد!
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً
62و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى كسى كه بخواهد متذكر شود يا شكرگزارى كند (و آنچه را در روز كوتاهى كرده در شب انجام دهد و به عكس).
وَ عِبادُ الرَّحْمٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً
63بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبر بر زمين راه مىروند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند (و با بىاعتنايى و بزرگوارى مىگذرند)؛
وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً
64كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند؛
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً
65و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، كه عذابش سخت و پر دوام است!
إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً
66مسلما آن (جهنم)، بد جايگاه و بد محل اقامتى است!»
وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذٰلِكَ قَواماً
67و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف مىنمايند و نه سختگيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند.
وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ يَلْقَ أَثاماً
68و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمىخوانند؛ و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمىكشند؛ و زنا نمىكنند؛ و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد!
يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً
69عذاب او در قيامت مضاعف مىگردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند!
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً
70مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مىكند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!
وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ مَتاباً
71و كسى كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مىكند (و پاداش خود را از او مىگيرد.)
وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً
72و كسانى كه شهادت به باطل نمىدهند (و در مجالس باطل شركت نمىكنند)؛ و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مىگذرند.
وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً
73و كسانى كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند.
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً
74و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!»
أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً
75(آرى،) آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيباييشان به آنان پاداش داده مىشود؛ و در آن، با تحيت و سلام رو به رو مىشوند.
خالِدِينَ فِيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً
76در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه قرارگاه و محل اقامت خوبى!
قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً
77بگو: «پروردگارم براى شما ارجى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد؛ شما (آيات خدا و پيامبران را) تكذيب كرديد، و (اين عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»
سوره الشعراء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طسم
1به نام خداوند بخشنده بخشايشگر؛ طسم
تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ
2اين آيات كتاب روشنگر است.
لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ
3گويى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمىآورند!
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ
4اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاى نازل مىكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد!
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ
5و هيچ ذكر تازهاى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمىآيد مگر اينكه از آن روىگردان مىشوند!
فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبٰؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ
6آنان تكذيب كردند؛ اما بزودى اخبار (كيفر) آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد!
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَي الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ
7آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان پرارزش در آن رويانديم؟!
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
8در اين، نشانه روشنى است (بر وجود خدا)؛ ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبودهاند!
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
9و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
وَ إِذْ ناديٰ رَبُّكَ مُوسيٰ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
10(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو ...
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ
11قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمىكنند؟!
قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ
12(موسى) عرض كرد: «پروردگارا! از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند،
وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِليٰ هارُونَ
13و سينهام تنگ شود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست؛ (برادرم) هارون را نيز رسالت ده (تا مرا يارى كند)!
وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ
14و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند؛ مىترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد)!
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ
15فرمود: «چنين نيست، (آنان كارى نمىتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد؛ ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مىشنويم!
فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ
16به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم؛
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ
17بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛
قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ
18(فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟!
وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ
19رانجام، آن كارت را (كه نمىبايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!»
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ
20(موسى) گفت: «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بىخبران بودم!
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ
21پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم؛ و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد!
وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ
22آيا اين منتى است كه تو بر من مىگذارى كه بنى اسرائيل را برده خود ساختهاى؟!»
قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ
23فرعون گفت: «پروردگار عالميان چيست؟!»
قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ
24(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد!».
قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلا تَسْتَمِعُونَ
25(فرعون) به اطرافيانش گفت: «آيا نمىشنويد (اين مرد چه مىگويد)؟!»
قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ
26(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست!»
قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ
27(فرعون) گفت: «پيامبرى كه بسوى شما فرستاده شده مسلما ديوانه است!»
قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ
28(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مىباشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مىگرفتيد!»
قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ
29(فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!»
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ
30(موسى) گفت: «حتى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم (باز ايمان نمىآورى)؟!»
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
31گفت: «اگر راست مىگويى آن را بياور!»
فَأَلْقيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ
32در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان مار عظيم و آشكارى شد؛
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ
33و دست خود را (در گريبان فرو برد و) بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.
قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هٰذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ
34(فرعون) به گروهى كه اطراف او بودند گفت: «اين ساحر آگاه و ماهرى است!
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ
35او مىخواهد با سحرش شما را از سرزمينتان بيرون كند! شما چه نظر مىدهيد؟»
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ
36گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و مأموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام كن،
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ
37تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!»
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ
38سرانجام ساحران براى وعدهگاه روز معينى جمعآورى شدند.
وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ
39و به مردم گفته شد: «آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مىكنيد ...
لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ
40تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى كنيم؟!»
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ
41هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمى خواهيم داشت؟»
قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
42گفت: « (آرى،) و در آن صورت شما از مقربان خواهيد بود!»
قالَ لَهُمْ مُوسيٰ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ
43(روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند؛) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مىخواهيد بيفكنيد، بيفكنيد!»
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ
44آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پيروزيم!»
فَأَلْقيٰ مُوسيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ
45سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد!
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ
46فورا همه ساحران به سجده افتادند.
قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ
47گفتند: «ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم،
رَبِّ مُوسيٰ وَ هارُونَ
48پروردگار موسى و هارون!»
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ
49(فرعون) گفت: «آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحر آموخته (و اين يك توطئه است)! اما بزودى خواهيد دانست! دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر قطع مىكنم، و همه شما را به دار مىآويزم!»
قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِليٰ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ
50گفتند: «مهم نيست، (هر كارى از دستت ساخته است بكن)! ما بسوى پروردگارمان بازمىگرديم!
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ
51ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا كه ما نخستين ايمانآورندگان بوديم!»
وَ أَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ
52و به موسى وحى كرديم كه شبانه بندگانم را (از مصر) كوچ ده، زيرا شما مورد تعقيب هستيد!»
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ
53فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) مأموران بسيج نيرو را به شهرها فرستاد،
إِنَّ هٰؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ
54(و گفت:) اينها مسلما گروهى اندكند؛
وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ
55و اينها ما را به خشم آوردهاند؛
وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حاذِرُونَ
56و ما همگى آماده پيكاريم!»
فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ
57(سرانجام فرعونيان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمهها بيرون رانديم،
وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ
58و از گنجها و قصرهاى مجلل!
كَذٰلِكَ وَ أَوْرَثْناها بَنِي إِسْرائِيلَ
59(آرى،) اينچنين كرديم! و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم!
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ
60آنان به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند.
فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسيٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ
61هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!»
قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ
62(موسى) گفت: «چنين نيست! يقينا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد كرد!»
فَأَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ
63و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود!
وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ
64و در آنجا ديگران [لشكر فرعون] را نيز (به دريا) نزديك ساختيم!
وَ أَنْجَيْنا مُوسيٰ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ
65و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم!
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ
66سپس ديگران را غرق كرديم!
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
67در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! (چرا كه طالب حق نبودند)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
68و پروردگارت شكستناپذير و مهربان است!
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ
69و بر آنان خبر ابراهيم را بخوان،
إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ
70هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مىپرستيد؟!»
قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ
71گفتند: «بتهايى را مىپرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم.»
قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ
72گفت: «آيا هنگامى كه آنها را مىخوانيد صداى شما را مىشنوند؟!
أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ
73يا سود و زيانى به شما مىرسانند؟!»
قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ
74گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مىكنند.»
قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ
75گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را كه پيوسته پرستش مىكرديد ...
أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ
76شما و پدران پيشين شما،
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعالَمِينَ
77همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالميان!
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ
78همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنماييم مىكند،
وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ
79و كسى كه مرا غذا مىدهد و سيراب مىنمايد،
وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ
80و هنگامى كه بيمار شوم مرا شفا مىدهد،
وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ
81و كسى كه مرا مىميراند و سپس زنده مىكند،
وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ
82و كسى كه اميد دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!
رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ
83پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق كن!
وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ
84و براى من در ميان امتهاى آينده، زبان صدق (و ذكر خيرى) قرار ده!
وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ
85و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!
وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ
86و پدرم [عمويم] را بيامرز، كه او از گمراهان بود!
وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ
87و در آن روز كه مردم برانگيخته مىشوند، مرا شرمنده و رسوا مكن!
يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ
88در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمىبخشد،
إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
89مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!»
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ
90(در آن روز،) بهشت براى پرهيزكاران نزديك مىشود،
وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ
91و دوزخ براى گمراهان آشكار مىگردد،
وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ
92و به آنان گفته مىشود: «كجا هستند معبودانى كه آنها را پرستش مىكرديد ...
مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ
93معبودهايى غير از خدا؟! آيا آنها شما را يارى مىكنند، يا كسى به يارى آنها مىآيد؟!»
فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ
94در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افكنده مىشوند؛
وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ
95و همچنين همگى لشكريان ابليس!
قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ
96آنها در آنجا در حالى كه به مخاصمه برخاستهاند مىگويند:
تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ
97«به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،
إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ
98چون شما را با پروردگار عالميان برابر مىشمرديم!
وَ ما أَضَلَّنا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ
99اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد!
فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ
100(افسوس كه امروز) شفاعتكنندگانى براى ما وجود ندارد،
وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ
101و نه دوست گرم و پرمحبتى!
فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
102اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!»
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
103در اين ماجرا، نشانه (و عبرتى) است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
104و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ
105قوم نوح رسولان را تكذيب كردند،
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ
106هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
107مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم!
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
108تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
109من براى اين دعوت، هيچ مزدى از شما نمىطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
110پس، تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!»
قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ
111گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بىارزش از تو پيروى كردهاند؟!»
قالَ وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ
112(نوح) گفت: «من چه مىدانم آنها چه كارى داشتهاند!
إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَليٰ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ
113حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مىفهميديد!
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ
114و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم كرد.
إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ
115من تنها انذاركنندهاى آشكارم.»
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ
116گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهايت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!»
قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ
117گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند!
فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
118اكنون ميان من و آنها جدايى بيفكن؛ و مرا و مؤمنانى را كه با من هستند رهايى بخش!»
فَأَنْجَيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ
119ما، او و كسانى را كه با او بودند، در آن كشتى كه پر (از انسان و انواع حيوانات) بود، رهايى بخشيديم!
ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ
120سپس بقيه را غرق كرديم!
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
121در اين ماجرا نشانه روشنى است؛ اما بيشتر آنان مؤمن نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
122و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ
123قوم عاد (نيز) رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلا تَتَّقُونَ
124هنگامى كه برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
125مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
126پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
127من در برابر اين دعوت، هيچ اجر و پاداشى از شما نمىطلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است.
أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ
128آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانهاى از روى هوا و هوس مىسازيد؟!
وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ
129و قصرها و قلعههاى زيبا و محكم بنا مىكنيد شايد در دنيا جاودانه بمانيد؟!
وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ
130و هنگامى كه كسى را مجازات مىكنيد همچون جباران كيفر مىدهيد!
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
131پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ
132و از (نافرمانى) خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مىدانيد امداد كرده؛
أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ
133شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده؛
وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ
134همچنين به باغها و چشمهها!
إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
135(اگر كفران كنيد،) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم!»
قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ
136آنها [قوم عاد] گفتند: «براى ما تفاوت نمىكند، چه ما را انذار كنى يا نكنى؛ (بيهوده خود را خسته مكن)!
إِنْ هٰذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ
137اين همان روش (و افسانههاى) پيشينيان است!
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ
138و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
139آنان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم؛ و در اين، آيت و نشانهاى است (براى آگاهان)؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
140و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ
141قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ
142هنگامى كه صالح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
143من براى شما پيامبرى امين هستم!
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
144پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
145من در برابر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمىطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ
146آيا شما تصور مىكنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مىمانيد،
فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ
147در اين باغها و چشمهها،
وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ
148در اين زراعتها و نخلهايى كه ميوههايش شيرين و رسيده است؟!
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ
149و از كوهها خانههايى مىتراشيد، و در آن به عيش و نوش مىپردازيد!
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
150پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد!
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ
151و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد!
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ
152همانها كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند!»
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ
153گفتند: « (اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست دادهاى!)
ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
154تو فقط بشرى همچون مايى؛ اگر راست مىگويى آيت و نشانهاى بياور!»
قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ
155گفت: «اين ناقهاى است (كه آيت الهى است) براى او سهمى (از آب قريه)، و براى شما سهم روز معينى است!
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ
156كمترين آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!»
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ
157سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى» كردند؛ (و هلاك نمودند) سپس از كرده خود پشيمان شدند!
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
158و عذاب الهى آنان را فرا گرفت؛ در اين، آيت و نشانهاى است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
159و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ
160قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند،
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ
161هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
162من براى شما پيامبرى امين هستم!
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
163پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
164من در برابر اين دعوت، اجرى از شما نمىطلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است!
أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ
165آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مىرويد (و همجنس بازى مىكنيد، آيا اين زشت و ننگين نيست؟!)
وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ
166و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مىكنيد؟! (حقا) شما قوم تجاوزگرى هستيد!»
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ
167گفتند: «اى لوط! اگر (از اين سخنان) دست برندارى، به يقين از اخراج شدگان خواهى بود!»
قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِينَ
168گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!
رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ
169پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مىدهند رهايى بخش!»
فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ
170ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم،
إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ
171جز پير زنى كه در ميان بازماندگان بود!
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ
172سپس ديگران را هلاك كرديم!
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ
173و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم؛ چه باران بدى بود باران انذارشدگان!
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
174در اين (ماجراى قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتى است؛ اما بيشترشان مؤمن نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
175و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ
176اصحاب ايكه [شهرى نزديك مدين] رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ
177هنگامى كه شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
178مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم!
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
179پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ
180من در برابر اين دعوت، پاداشى از شما نمىطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ
181حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشى نكنيد)، و ديگران را به خسارت نيفكنيد!
وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ
182و با ترازوى صحيح وزن كنيد!
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ
183و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد!
وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ
184و از (نافرمانى) كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد!»
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ
185آنها گفتند: «تو فقط از افسونشدگانى!
وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ
186تو بشرى همچون مايى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى!
فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
187اگر راست مىگويى، سنگهايى از آسمان بر سر ما بباران!»
قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ
188(شعيب) گفت: «پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مىدهيد داناتر است!»
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
189سرانجام او را تكذيب كردند، و عذاب روز سايبان (سايبانى از ابر صاعقهخيز) آنها را فراگرفت؛ يقينا آن عذاب روز بزرگى بود!
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ
190در اين ماجرا، آيت و نشانهاى است؛ ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
191و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ
192مسلما اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است!
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ
193روح الامين آن را نازل كرده است ...
عَليٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ
194بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى!
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ
195آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)!
وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ
196و توصيف آن در كتابهاى پيشينيان نيز آمده است!
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ
197آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند؟!
وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَليٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ
198هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم [غير عرب] ها نازل مىكرديم ...
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ
199و او آن را بر ايشان مىخواند، به آن ايمان نمىآورند!
كَذٰلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ
200(آرى،) اين گونه (با بيانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مىكنيم!
لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّي يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ
201(اما) به آن ايمان نمىآورند تا عذاب دردناك را با چشم خود ببينند!
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ
202ناگهان به سراغشان مىآيد، در حالى كه توجه ندارند!
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ
203و (در آن هنگام) مىگويند: «آيا به ما مهلتى داده خواهد شد؟!»
أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ
204آيا براى عذاب ما عجله مىكنند؟!
أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ
205به ما خبر ده، اگر (باز هم) ساليانى آنها را از اين زندگى بهرهمند سازيم ...
ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ
206سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد ...
ما أَغْنيٰ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ
207اين تمتع و بهرهگيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت!
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ
208ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذاركنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند.
ذِكْريٰ وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ
209تا متذكر شوند؛ و ما هرگز ستمكار نبوديم! (كه بدون اتمام حجت مجازات كنيم)
وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ
210شياطين و جنيان (هرگز) اين آيات را نازل نكردند!
وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ
211و براى آنها سزاوار نيست؛ و قدرت ندارند!
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ
212آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند!
فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ
213(اى پيامبر!) هيچ معبودى را با خداوند مخوان، كه از معذبين خواهى بود!
وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ
214و خويشاوندان نزديكت را انذار كن!
وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
215و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر!
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
216اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم!»
وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ
217و بر خداوند عزيز و رحيم توكل كن!
الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ
218همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمىخيزى مىبيند؛
وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ
219و (نيز) حركت تو را در ميان سجده كنندگان!
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
220اوست خداى شنوا و دانا.
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَليٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ
221آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى نازل مىشوند؟!
تَنَزَّلُ عَليٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ
222آنها بر هر دروغگوى گنهكار نازل مىگردند؛
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ
223آنچه را مىشنوند (به ديگران) القا مىكنند؛ و بيشترشان دروغگو هستند!
وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ
224(پيامبر اسلام شاعر نيست؛) شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مىكنند.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ
225آيا نمىبينى آنها در هر وادى سرگردانند؟
وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ
226و سخنانى مىگويند كه (به آنها) عمل نمىكنند؟!
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
227مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مىدهند و خدا را بسيار ياد مى كنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مىشوند به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمىخيزند (و از شعر در اين راه كمك مىگيرند)؛ آنها كه ستم كردند به زودى مىدانند كه بازگشتشان به كجاست!
سوره النمل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ
1به نام خداوند بخشنده بخشايشگر؛ طس- اين آيات قرآن و كتاب مبين است،
هُديً وَ بُشْريٰ لِلْمُؤْمِنِينَ
2وسيله هدايت و بشارت براى مؤمنان است؛
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
3همان كسانى كه نماز را برپا مىدارند، و زكات را ادا مىكنند، و آنان به آخرت يقين دارند.
إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ
4كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال (بد) شان را براى آنان زينت مىدهيم بطورى كه سرگردان مىشوند.
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ
5آنان كسانى هستند كه عذاب بد (و دردناك) براى آنهاست؛ و آنها در آخرت، زيانكارترين مردمند!
وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ
6به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مىشود.
إِذْ قالَ مُوسيٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ
7(به خاطر بياور) هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى از دور ديدم؛ (همين جا توقف كنيد؛) بزودى خبرى از آن براى شما مىآورم، يا شعله آتشى تا گرم شويد.»
فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
8هنگامى كه نزد آتش آمد، ندايى برخاست كه: «مبارك باد آن كس كه در آتش است و كسى كه در اطراف آن است [فرشتگان و موسى] و منزه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است!
يا مُوسيٰ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
9اى موسى! من خداوند عزيز و حكيمم!
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّيٰ مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسيٰ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ
10و عصايت را بيفكن!- هنگامى كه (موسى) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون مارى به هر سو مىدود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد- اى موسى! نترس، كه رسولان در نزد من نمىترسند!
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ
11مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بدى را به نيكى تبديل نمايد، كه (توبه او را مىپذيرم، و) من غفور و رحيمم!
وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِليٰ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ
12و دستت را در گريبانت داخل كن؛ هنگامى كه خارج مىشود، سفيد و درخشنده است بى آنكه عيبى در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نهگانهاى است كه تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مىشوى؛ آنان قومى فاسق و طغيانگرند!»
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هٰذا سِحْرٌ مُبِينٌ
13و هنگامى كه آيات روشنىبخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «اين سحرى است آشكار!»
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ
14و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود!
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَليٰ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ
15و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم؛ و آنان گفتند: «ستايش از آن خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.»
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هٰذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ
16و سليمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشكارى است.»
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ
17لشكريان سليمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آن قدر زياد بودند كه بايد توقف مىكردند تا به هم ملحق شوند!
حَتَّي إِذا أَتَوْا عَليٰ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ
18(آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچهاى گفت: «به لانههاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمىفهمند!»
فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَليٰ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ
19سليمان از سخن او تبسمى كرد و خنديد و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهايى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام كن، و توفيق ده تا عمل صالحى كه موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد كن!»
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَي الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ
20(سليمان) در جستجوى آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمىبينم، يا اينكه او از غايبان است؟!
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ
21قطعا او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مىكنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد!
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ
22چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى؛ من از سرزمين «سبا» يك خبر قطعى براى تو آوردهام!
إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ
23من زنى را ديدم كه بر آنان حكومت مىكند، و همه چيز در اختيار دارد، و (به خصوص) تخت عظيمى دارد!
وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ
24او و قومش را ديدم كه براى غير خدا- خورشيد- سجده مىكنند؛ و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته؛ و از اين رو هدايت نمىشوند!»
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ
25چرا براى خداوندى سجده نمىكنند كه آنچه را در آسمانها و زمين پنهان است خارج (و آشكار) مىسازد، و آنچه را پنهان مىداريد يا آشكار مىكنيد مىداند؟!
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
26خداوندى كه معبودى جز او نيست، و پروردگار عرش عظيم است!
قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ
27(سليمان) گفت: «ما تحقيق مىكنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغگويان هستى؟
اذْهَبْ بِكِتابِي هٰذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ
28اين نامه مرا ببر و بر آنان بيفكن؛ سپس برگرد (و در گوشهاى توقف كن) ببين آنها چه عكس العملى نشان مىدهند!
قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ
29(ملكه سبا) گفت: «اى اشراف! نامه پرارزشى به سوى من افكنده شده!
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
30اين نامه از سليمان است، و چنين مىباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ
31توصيه من اين است كه نسبت به من برترىجويى نكنيد، و بسوى من آييد در حالى كه تسليم حق هستيد!»
قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّي تَشْهَدُونِ
32(سپس) گفت: «اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در اين امر مهم به من بازگو كنيد، كه من هيچ كار مهمى را بدون حضور (و مشورت) شما انجام ندادهام!
قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ
33گفتند: «ما داراى نيروى كافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست؛ ببين چه دستور مىدهى!»
قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ
34گفت: پادشاهان هنگامى كه وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مىكشند، و عزيزان آنجا را ذليل مىكنند؛ (آرى) كار آنان همين گونه است!
وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ
35و من (اكنون جنگ را صلاح نمىبينم،) هديه گرانبهايى براى آنان مىفرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مىآورند (و از اين طريق آنها را بيازمايم)!»
فَلَمَّا جاءَ سُلَيْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ
36هنگامى كه (فرستاده ملكه سبا) ا نزد سليمان آمد، گفت: «مىخواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلكه شما هستيد كه به هديههايتان خوشحال مىشويد!
ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ
37بسوى آنان بازگرد (و اعلام كن) با لشكريانى به سراغ آنان مىآييم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمين آباد) با ذلت و خوارى بيرون مىرانيم!»
قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ
38(سليمان) گفت: «اى بزرگان! كدام يك از شما تخت او را براى من مىآورد پيش از آنكه به حال تسليم نزد من آيند؟»
قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ
39عفريتى از جن گفت: «من آن را نزد تو مىآورم پيش از آنكه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم!»
قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هٰذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ
40(اما) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مىآورم يا كفران مىكنم؟! و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مىكند؛ و هر كس كفران نمايد (بزيان خويش نموده است، كه) پروردگار من، غنى و كريم است!»
قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ
41(سليمان) گفت: «تخت او را برايش ناشناس سازيد؛ ببينم آيا متوجه مىشود يا از كسانى است كه هدايت نخواهند شد؟!
فَلَمَّا جاءَتْ قِيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمِينَ
42هنگامى كه آمد، به او گفته شد: «آيا تخت تو اين گونه است؟» گفت: گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!»
وَ صَدَّها ما كانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها كانَتْ مِنْ قَوْمٍ كافِرِينَ
43و او را از آنچه غير از خدا ميپرستيد بازداشت، كه او [ملكه سبا] از قوم كافران بود.
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
44به او گفته شد: «داخل حياط (قصر) شو!» هنگامى كه نظر به آن افكند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد؛ اما سليمان) گفت: « (اين آب نيست،) بلكه قصرى است از بلور صاف!» (ملكه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم كردم؛ و (اينك) با سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم!»
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِليٰ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ
45ما به سوى «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستاديم كه: خداى يگانه را بپرستيد! اما آنان به دو گروه تقسيم شدند كه به مخاصمه پرداختند.
قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
46(صالح) گفت: «اى قوم من! چرا براى بدى قبل از نيكى عجله مىكنيد (و عذاب الهى را مىطلبيد نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضاى آمرزش نمىكنيد تا شايد مشمول رحمت (او) شويد؟!»
قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
47آنها گفتند: «ما تو را و كسانى كه با تو هستند به فال بد گرفتيم!» (صالح) گفت: «فال (نيك و) بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعيين مىگردد)؛ بلكه شما گروهى هستيد فريبخورده!
وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ
48و در آن شهر، نه گروهك بودند كه در زمين فساد مىكردند و اصلاح نمىكردند.
قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ
49آنها گفتند: «بياييد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او [صالح] و خانواده اش شبيخون مى زنيم (و آنها را به قتل مىرسانيم؛) سپس به ولى دم او مىگوييم: ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم!»
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ
50آنها نقشه مهمى كشيدند، و ما هم نقشه مهمى؛ در حالى كه آنها درك نمىكردند!
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ
51بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، كه ما آنها و قومشان همگى را نابود كرديم؛
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
52اين خانههاى آنهاست كه بخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده؛ و در اين نشانه روشنى است براى كسانى كه آگاهند!
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ
53و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم!
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ
54و لوط را (به ياد آور) هنگامى كه به قومش گفت: «آيا شما به سراغ كار بسيار زشتى مىرويد در حالى كه (نتايج شوم آن را) مىبينيد؟!
أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
55آيا شما بجاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مىرويد؟! شما قومى نادانيد!»