قرآن عثمان طه

وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَريٰ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً

21

و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مى‌كنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمى‌بينيم؟!» آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند!


يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْريٰ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً

22

(آنها به آرزوى خود مى‌رسند،) اما روزى كه فرشتگان را مى‌بينند، روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود (بلكه روز مجازات و كيفر آنان است)! و مى‌گويند: «ما را امان دهيد، ما را معاف داريد!» (اما سودى ندارد!)


وَ قَدِمْنا إِليٰ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً

23

و ما به سراغ اعمالى كه انجام داده‌اند مى‌رويم، و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا قرار مى‌دهيم!


أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً

24

بهشتيان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نيكوتر است!


وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً

25

و (بخاطر آور) روزى را كه آسمان با ابرها شكافته مى‌شود، و فرشتگان نازل مى‌گردند.


الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَي الْكافِرِينَ عَسِيراً

26

حكومت در آن روز از آن خداوند رحمان است؛ و آن روز، روز سختى براى كافران خواهد بود!


وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَليٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً

27

و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مى‌گزد و مى‌گويد: «اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم!


يا وَيْلَتيٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً

28

اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم!


لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً

29

او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنكه (ياد حق) به سراغ من آمده بود!» و شيطان هميشه خواركنند* انسان بوده است!


وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً

30

و پيامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند».


وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَ كَفيٰ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً

31

(آرى،) اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم؛ اما (براى تو) همين بس كه پروردگارت هادى و ياور (تو) باشد!


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلاً

32

و كافران گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نمى‌شود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم.


وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً

33

آنان هيچ مثلى براى تو نمى‌آورند مگر اينكه ما حق را براى تو مى‌آوريم، و تفسيرى بهتر (و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند)!


الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَليٰ وُجُوهِهِمْ إِليٰ جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلاً

34

(تو گمراه نيستى،) آنان كه بر صورتهايشان بسوى جهنم محشور مى‌شوند، بدترين محل را دارند و گمراه‌ترين افرادند!


وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً

35

و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم؛ و برادرش هارون را ياور او قرار داديم؛


فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَي الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً

36

و گفتيم: «به سوى اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد!» (اما آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدت آنان را درهم كوبيديم!


وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً

37

و قوم نوح را هنگامى كه رسولان (ما) را تكذيب كردند غرق نموديم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار داديم؛ و براى ستمگران عذاب دردناكى فراهم ساخته‌ايم!


وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذٰلِكَ كَثِيراً

38

(همچنين) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس [گروهى كه درختان صنوبر را مى‌پرستيدند] و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند، هلاك كرديم!


وَ كُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ كُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبِيراً

39

و براى هر يك از آنها مثلها زديم؛ و (چون سودى نداد،) همگى را نابود كرديم!


وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَي الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً

40

آنها [مشركان مكه‌] از كنار شهرى كه باران شر [بارانى از سنگهاى آسمانى‌] بر آن باريده بود [ديار قوم لوط] گذشتند؛ آيا آن را نمى‌ديدند؟! (آرى، مى‌ديدند) ولى به رستاخيز ايمان نداشتند!


وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هٰذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً

41

و هنگامى كه تو را مى‌بينند، تنها به باد استهزايت مى‌گيرند (و مى‌گويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را بعنوان پيامبر برانگيخته است؟!


إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْلا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً

42

اگر ما بر پرستش خدايانمان استقامت نمى‌كرديم، بيم آن مى‌رفت كه ما را گمراه سازد! اما هنگامى كه عذاب الهى را ببينند، بزودى مى‌فهمند چه كسى گمراهتر بوده است!


أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً

43

آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مى‌توانى او را هدايت كنى (يا به دفاع از او برخيزى)؟!


أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً

44

آيا گمان مى‌برى بيشتر آنان مى‌شنوند يا مى‌فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند!


أَ لَمْ تَرَ إِليٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً

45

آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مى‌خواست آن را ساكن قرار مى‌داد؛ سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم!


ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً

46

سپس آن را آهسته جمع مى‌كنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مى‌سازيم)!


وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً

47

او كسى است كه شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مايه استراحت، و روز را وسيله حركت و حيات!


وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً

48

او كسى است كه بادها را بشارتگرانى پيش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاك‌كننده نازل كرديم ...


لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً

49

تا بوسيله آن، سرزمين مرده‌اى را زنده كنيم؛ و آن را به مخلوقاتى كه آفريده‌ايم- چهارپايان و انسانهاى بسيار- مى‌نوشانيم.


وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبيٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً

50

ما اين آيات را بصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز انكار و كفر ابا دارند.


وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً

51

و اگر مى‌خواستيم، در هر شهر و ديارى بيم‌دهنده‌اى برمى‌انگيختيم (ولى اين كار لزومى نداشت).


فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً

52

بنا بر اين از كافران اطاعت مكن، و بوسيله آن [قرآن‌] با آنان جهاد بزرگى بنما!


وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هٰذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هٰذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً

53

او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد؛ يكى گوارا و شيرين، و ديگر شور و تلخ؛ و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گويى هر يك به ديگرى مى‌گويد:) دور باش و نزديك نيا!


وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً

54

او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد؛ سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است.


وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَليٰ رَبِّهِ ظَهِيراً

55

آنان جز خدا چيزهايى را مى‌پرستند كه نه به آنان سودى مى‌رساند و نه زيانى؛ و كافران هميشه در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) پشتيبان يكديگرند.


وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً

56

(اى پيامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم!


قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِليٰ رَبِّهِ سَبِيلاً

57

بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمى‌طلبم؛ مگر كسى كه بخواهد راهى بسوى پروردگارش برگزيند (اين پاداش من است.)»


وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفيٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً

58

و توكل كن بر آن زنده‌اى كه هرگز نمى‌ميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس كه او از گناهان بندگانش آگاه است!


الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ الرَّحْمٰنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً

59

همان (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز [شش دوران‌] آفريد؛ سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است؛ از او بخواه كه از همه چيز آگاه است!


وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمٰنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً

60

و هنگامى كه به آنان گفته شود: «براى خداوند رحمان سجده كنيد!» مى‌گويند: «رحمان چيست؟! (ما اصلا رحمان را نمى‌شناسيم!) آيا براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مى‌دهى؟!» (اين سخن را مى‌گويند) و بر نفرتشان افزوده مى‌شود!


تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً

61

جاودان و پربركت است آن (خدايى) كه در آسمان منزلگاه‌هايى براى ستارگان قرار داد؛ و در ميان آن، چراغ روشن و ماه تابانى آفريد!


وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً

62

و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى كسى كه بخواهد متذكر شود يا شكرگزارى كند (و آنچه را در روز كوتاهى كرده در شب انجام دهد و به عكس).


وَ عِبادُ الرَّحْمٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً

63

بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى‌تكبر بر زمين راه مى‌روند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‌گويند (و با بى‌اعتنايى و بزرگوارى مى‌گذرند)؛


وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً

64

كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى‌كنند؛


وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً

65

و كسانى كه مى‌گويند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، كه عذابش سخت و پر دوام است!


إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً

66

مسلما آن (جهنم)، بد جايگاه و بد محل اقامتى است!»


وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذٰلِكَ قَواماً

67

و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف مى‌نمايند و نه سخت‌گيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند.


وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ يَلْقَ أَثاماً

68

و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمى‌خوانند؛ و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمى‌كشند؛ و زنا نمى‌كنند؛ و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد!


يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً

69

عذاب او در قيامت مضاعف مى‌گردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند!


إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

70

مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مى‌كند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!


وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ مَتاباً

71

و كسى كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مى‌كند (و پاداش خود را از او مى‌گيرد.)


وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً

72

و كسانى كه شهادت به باطل نمى‌دهند (و در مجالس باطل شركت نمى‌كنند)؛ و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مى‌گذرند.


وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً

73

و كسانى كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند.


وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً

74

و كسانى كه مى‌گويند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!»


أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً

75

(آرى،) آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيباييشان به آنان پاداش داده مى‌شود؛ و در آن، با تحيت و سلام رو به رو مى‌شوند.


خالِدِينَ فِيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً

76

در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه قرارگاه و محل اقامت خوبى!


قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً

77

بگو: «پروردگارم براى شما ارجى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد؛ شما (آيات خدا و پيامبران را) تكذيب كرديد، و (اين عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»


سوره الشعراء

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طسم

1

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر؛ طسم


تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ

2

اين آيات كتاب روشنگر است.


لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

3

گويى مى‌خواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمى‌آورند!


إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ

4

اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‌اى نازل مى‌كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد!


وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ

5

و هيچ ذكر تازه‌اى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمى‌آيد مگر اينكه از آن روى‌گردان مى‌شوند!


فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبٰؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ

6

آنان تكذيب كردند؛ اما بزودى اخبار (كيفر) آنچه را استهزا مى‌كردند به آنان مى‌رسد!


أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَي الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ

7

آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان پرارزش در آن رويانديم؟!


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

8

در اين، نشانه روشنى است (بر وجود خدا)؛ ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبوده‌اند!


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

9

و پروردگار تو عزيز و رحيم است!


وَ إِذْ ناديٰ رَبُّكَ مُوسيٰ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

10

(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو ...


قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ

11

قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمى‌كنند؟!


قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ

12

(موسى) عرض كرد: «پروردگارا! از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند،


وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِليٰ هارُونَ

13

و سينه‌ام تنگ شود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست؛ (برادرم) هارون را نيز رسالت ده (تا مرا يارى كند)!


وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ

14

و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند؛ مى‌ترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد)!


قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ

15

فرمود: «چنين نيست، (آنان كارى نمى‌توانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد؛ ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مى‌شنويم!


فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ

16

به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم؛


أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ

17

بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛


قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ

18

(فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟!


وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ

19

رانجام، آن كارت را (كه نمى‌بايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!»


قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ

20

(موسى) گفت: «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بى‌خبران بودم!


فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ

21

پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم؛ و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد!


وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ

22

آيا اين منتى است كه تو بر من مى‌گذارى كه بنى اسرائيل را برده خود ساخته‌اى؟!»


قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ

23

فرعون گفت: «پروردگار عالميان چيست؟!»


قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ

24

(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد!».


قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلا تَسْتَمِعُونَ

25

(فرعون) به اطرافيانش گفت: «آيا نمى‌شنويد (اين مرد چه مى‌گويد)؟!»


قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ

26

(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست!»


قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ

27

(فرعون) گفت: «پيامبرى كه بسوى شما فرستاده شده مسلما ديوانه است!»


قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

28

(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مى‌باشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مى‌گرفتيد!»


قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ

29

(فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!»


قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ

30

(موسى) گفت: «حتى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم (باز ايمان نمى‌آورى)؟!»


قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

31

گفت: «اگر راست مى‌گويى آن را بياور!»


فَأَلْقيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ

32

در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان مار عظيم و آشكارى شد؛


وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ

33

و دست خود را (در گريبان فرو برد و) بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.


قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هٰذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ

34

(فرعون) به گروهى كه اطراف او بودند گفت: «اين ساحر آگاه و ماهرى است!


يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ

35

او مى‌خواهد با سحرش شما را از سرزمينتان بيرون كند! شما چه نظر مى‌دهيد؟»


قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ

36

گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و مأموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام كن،


يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ

37

تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!»


فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ

38

سرانجام ساحران براى وعده‌گاه روز معينى جمع‌آورى شدند.


وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ

39

و به مردم گفته شد: «آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مى‌كنيد ...


لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ

40

تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى كنيم؟!»


فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ

41

هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمى خواهيم داشت؟»


قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

42

گفت: « (آرى،) و در آن صورت شما از مقربان خواهيد بود!»


قالَ لَهُمْ مُوسيٰ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ

43

(روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند؛) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مى‌خواهيد بيفكنيد، بيفكنيد!»


فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ

44

آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پيروزيم!»


فَأَلْقيٰ مُوسيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ

45

سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد!


فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ

46

فورا همه ساحران به سجده افتادند.


قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ

47

گفتند: «ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم،


رَبِّ مُوسيٰ وَ هارُونَ

48

پروردگار موسى و هارون!»


قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ

49

(فرعون) گفت: «آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحر آموخته (و اين يك توطئه است)! اما بزودى خواهيد دانست! دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر قطع مى‌كنم، و همه شما را به دار مى‌آويزم!»


قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِليٰ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ

50

گفتند: «مهم نيست، (هر كارى از دستت ساخته است بكن)! ما بسوى پروردگارمان بازمى‌گرديم!


إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ

51

ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا كه ما نخستين ايمان‌آورندگان بوديم!»


وَ أَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ

52

و به موسى وحى كرديم كه شبانه بندگانم را (از مصر) كوچ ده، زيرا شما مورد تعقيب هستيد!»


فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ

53

فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) مأموران بسيج نيرو را به شهرها فرستاد،


إِنَّ هٰؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ

54

(و گفت:) اينها مسلما گروهى اندكند؛


وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ

55

و اينها ما را به خشم آورده‌اند؛


وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حاذِرُونَ

56

و ما همگى آماده پيكاريم!»


فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ

57

(سرانجام فرعونيان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمه‌ها بيرون رانديم،


وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ

58

و از گنجها و قصرهاى مجلل!


كَذٰلِكَ وَ أَوْرَثْناها بَنِي إِسْرائِيلَ

59

(آرى،) اينچنين كرديم! و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم!


فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ

60

آنان به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند.


فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسيٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ

61

هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!»


قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ

62

(موسى) گفت: «چنين نيست! يقينا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد كرد!»


فَأَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ

63

و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود!


وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ

64

و در آنجا ديگران [لشكر فرعون‌] را نيز (به دريا) نزديك ساختيم!


وَ أَنْجَيْنا مُوسيٰ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ

65

و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم!


ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ

66

سپس ديگران را غرق كرديم!


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

67

در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! (چرا كه طالب حق نبودند)


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

68

و پروردگارت شكست‌ناپذير و مهربان است!


وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ

69

و بر آنان خبر ابراهيم را بخوان،


إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ

70

هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مى‌پرستيد؟!»


قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ

71

گفتند: «بتهايى را مى‌پرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم.»


قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ

72

گفت: «آيا هنگامى كه آنها را مى‌خوانيد صداى شما را مى‌شنوند؟!


أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ

73

يا سود و زيانى به شما مى‌رسانند؟!»


قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ

74

گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مى‌كنند.»


قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ

75

گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را كه پيوسته پرستش مى‌كرديد ...


أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ

76

شما و پدران پيشين شما،


فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعالَمِينَ

77

همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالميان!


الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ

78

همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنماييم مى‌كند،


وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ

79

و كسى كه مرا غذا مى‌دهد و سيراب مى‌نمايد،


وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ

80

و هنگامى كه بيمار شوم مرا شفا مى‌دهد،


وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ

81

و كسى كه مرا مى‌ميراند و سپس زنده مى‌كند،


وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ

82

و كسى كه اميد دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!


رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ

83

پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق كن!


وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ

84

و براى من در ميان امتهاى آينده، زبان صدق (و ذكر خيرى) قرار ده!


وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ

85

و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!


وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ

86

و پدرم [عمويم‌] را بيامرز، كه او از گمراهان بود!


وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ

87

و در آن روز كه مردم برانگيخته مى‌شوند، مرا شرمنده و رسوا مكن!


يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ

88

در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‌بخشد،


إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ

89

مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!»


وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ

90

(در آن روز،) بهشت براى پرهيزكاران نزديك مى‌شود،


وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ

91

و دوزخ براى گمراهان آشكار مى‌گردد،


وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ

92

و به آنان گفته مى‌شود: «كجا هستند معبودانى كه آنها را پرستش مى‌كرديد ...


مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ

93

معبودهايى غير از خدا؟! آيا آنها شما را يارى مى‌كنند، يا كسى به يارى آنها مى‌آيد؟!»


فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ

94

در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افكنده مى‌شوند؛


وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ

95

و همچنين همگى لشكريان ابليس!


قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ

96

آنها در آنجا در حالى كه به مخاصمه برخاسته‌اند مى‌گويند:


تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ

97

«به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،


إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ

98

چون شما را با پروردگار عالميان برابر مى‌شمرديم!


وَ ما أَضَلَّنا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ

99

اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد!


فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ

100

(افسوس كه امروز) شفاعت‌كنندگانى براى ما وجود ندارد،


وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ

101

و نه دوست گرم و پرمحبتى!


فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

102

اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!»


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

103

در اين ماجرا، نشانه (و عبرتى) است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

104

و پروردگار تو عزيز و رحيم است!


كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ

105

قوم نوح رسولان را تكذيب كردند،


إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ

106

هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‌كنيد؟!


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

107

مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم!


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

108

تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

109

من براى اين دعوت، هيچ مزدى از شما نمى‌طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

110

پس، تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!»


قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ

111

گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بى‌ارزش از تو پيروى كرده‌اند؟!»


قالَ وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ

112

(نوح) گفت: «من چه مى‌دانم آنها چه كارى داشته‌اند!


إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَليٰ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ

113

حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مى‌فهميديد!


وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ

114

و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم كرد.


إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ

115

من تنها انذاركننده‌اى آشكارم.»


قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ

116

گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهايت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!»


قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ

117

گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند!


فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

118

اكنون ميان من و آنها جدايى بيفكن؛ و مرا و مؤمنانى را كه با من هستند رهايى بخش!»


فَأَنْجَيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ

119

ما، او و كسانى را كه با او بودند، در آن كشتى كه پر (از انسان و انواع حيوانات) بود، رهايى بخشيديم!


ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ

120

سپس بقيه را غرق كرديم!


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

121

در اين ماجرا نشانه روشنى است؛ اما بيشتر آنان مؤمن نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

122

و پروردگار تو عزيز و رحيم است.


كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ

123

قوم عاد (نيز) رسولان (خدا) را تكذيب كردند،


إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلا تَتَّقُونَ

124

هنگامى كه برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‌كنيد؟!


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

125

مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم.


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

126

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

127

من در برابر اين دعوت، هيچ اجر و پاداشى از شما نمى‌طلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است.


أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ

128

آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانه‌اى از روى هوا و هوس مى‌سازيد؟!


وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ

129

و قصرها و قلعه‌هاى زيبا و محكم بنا مى‌كنيد شايد در دنيا جاودانه بمانيد؟!


وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ

130

و هنگامى كه كسى را مجازات مى‌كنيد همچون جباران كيفر مى‌دهيد!


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

131

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!


وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ

132

و از (نافرمانى) خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مى‌دانيد امداد كرده؛


أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ

133

شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده؛


وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ

134

همچنين به باغها و چشمه‌ها!


إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

135

(اگر كفران كنيد،) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى‌ترسم!»


قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ

136

آنها [قوم عاد] گفتند: «براى ما تفاوت نمى‌كند، چه ما را انذار كنى يا نكنى؛ (بيهوده خود را خسته مكن)!


إِنْ هٰذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ

137

اين همان روش (و افسانه‌هاى) پيشينيان است!


وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ

138

و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»


فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

139

آنان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم؛ و در اين، آيت و نشانه‌اى است (براى آگاهان)؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

140

و پروردگار تو عزيز و رحيم است!


كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ

141

قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند،


إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ

142

هنگامى كه صالح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‌كنيد؟!


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

143

من براى شما پيامبرى امين هستم!


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

144

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

145

من در برابر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى‌طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!


أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ

146

آيا شما تصور مى‌كنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مى‌مانيد،


فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ

147

در اين باغها و چشمه‌ها،


وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ

148

در اين زراعتها و نخلهايى كه ميوه‌هايش شيرين و رسيده است؟!


وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ

149

و از كوه‌ها خانه‌هايى مى‌تراشيد، و در آن به عيش و نوش مى‌پردازيد!


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

150

پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد!


وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ

151

و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد!


الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ

152

همانها كه در زمين فساد مى‌كنند و اصلاح نمى‌كنند!»


قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ

153

گفتند: « (اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست داده‌اى!)


ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

154

تو فقط بشرى همچون مايى؛ اگر راست مى‌گويى آيت و نشانه‌اى بياور!»


قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ

155

گفت: «اين ناقه‌اى است (كه آيت الهى است) براى او سهمى (از آب قريه)، و براى شما سهم روز معينى است!


وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ

156

كمترين آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!»


فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ

157

سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى» كردند؛ (و هلاك نمودند) سپس از كرده خود پشيمان شدند!


فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

158

و عذاب الهى آنان را فرا گرفت؛ در اين، آيت و نشانه‌اى است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

159

و پروردگار تو عزيز و رحيم است!


كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ

160

قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند،


إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ

161

هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‌كنيد؟!


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

162

من براى شما پيامبرى امين هستم!


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

163

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

164

من در برابر اين دعوت، اجرى از شما نمى‌طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است!


أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ

165

آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مى‌رويد (و همجنس بازى مى‌كنيد، آيا اين زشت و ننگين نيست؟!)


وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ

166

و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مى‌كنيد؟! (حقا) شما قوم تجاوزگرى هستيد!»


قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ

167

گفتند: «اى لوط! اگر (از اين سخنان) دست برندارى، به يقين از اخراج شدگان خواهى بود!»


قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِينَ

168

گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!


رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ

169

پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مى‌دهند رهايى بخش!»


فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ

170

ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم،


إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ

171

جز پير زنى كه در ميان بازماندگان بود!


ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ

172

سپس ديگران را هلاك كرديم!


وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ

173

و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم؛ چه باران بدى بود باران انذارشدگان!


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

174

در اين (ماجراى قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتى است؛ اما بيشترشان مؤمن نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

175

و پروردگار تو عزيز و رحيم است!


كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ

176

اصحاب ايكه [شهرى نزديك مدين‌] رسولان (خدا) را تكذيب كردند،


إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ

177

هنگامى كه شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‌كنيد؟!


إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

178

مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم!


فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

179

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!


وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَليٰ رَبِّ الْعالَمِينَ

180

من در برابر اين دعوت، پاداشى از شما نمى‌طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!


أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ

181

حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشى نكنيد)، و ديگران را به خسارت نيفكنيد!


وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ

182

و با ترازوى صحيح وزن كنيد!


وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

183

و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد!


وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ

184

و از (نافرمانى) كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد!»


قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ

185

آنها گفتند: «تو فقط از افسون‌شدگانى!


وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ

186

تو بشرى همچون مايى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى!


فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

187

اگر راست مى‌گويى، سنگهايى از آسمان بر سر ما بباران!»


قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ

188

(شعيب) گفت: «پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مى‌دهيد داناتر است!»


فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

189

سرانجام او را تكذيب كردند، و عذاب روز سايبان (سايبانى از ابر صاعقه‌خيز) آنها را فراگرفت؛ يقينا آن عذاب روز بزرگى بود!


إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

190

در اين ماجرا، آيت و نشانه‌اى است؛ ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

191

و پروردگار تو عزيز و رحيم است!


وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ

192

مسلما اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است!


نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ

193

روح الامين آن را نازل كرده است ...


عَليٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ

194

بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى!


بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ

195

آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)!


وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ

196

و توصيف آن در كتابهاى پيشينيان نيز آمده است!


أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ

197

آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند؟!


وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَليٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ

198

هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم [غير عرب‌] ها نازل مى‌كرديم ...


فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ

199

و او آن را بر ايشان مى‌خواند، به آن ايمان نمى‌آورند!


كَذٰلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ

200

(آرى،) اين گونه (با بيانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مى‌كنيم!


لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّي يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ

201

(اما) به آن ايمان نمى‌آورند تا عذاب دردناك را با چشم خود ببينند!


فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

202

ناگهان به سراغشان مى‌آيد، در حالى كه توجه ندارند!


فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ

203

و (در آن هنگام) مى‌گويند: «آيا به ما مهلتى داده خواهد شد؟!»


أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ

204

آيا براى عذاب ما عجله مى‌كنند؟!


أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ

205

به ما خبر ده، اگر (باز هم) ساليانى آنها را از اين زندگى بهره‌مند سازيم ...


ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ

206

سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد ...


ما أَغْنيٰ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ

207

اين تمتع و بهره‌گيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت!


وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ

208

ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذاركنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند.


ذِكْريٰ وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ

209

تا متذكر شوند؛ و ما هرگز ستمكار نبوديم! (كه بدون اتمام حجت مجازات كنيم)


وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ

210

شياطين و جنيان (هرگز) اين آيات را نازل نكردند!


وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ

211

و براى آنها سزاوار نيست؛ و قدرت ندارند!


إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ

212

آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند!


فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ

213

(اى پيامبر!) هيچ معبودى را با خداوند مخوان، كه از معذبين خواهى بود!


وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

214

و خويشاوندان نزديكت را انذار كن!


وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

215

و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‌كنند بگستر!


فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ

216

اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من از آنچه شما انجام مى‌دهيد بيزارم!»


وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ

217

و بر خداوند عزيز و رحيم توكل كن!


الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ

218

همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمى‌خيزى مى‌بيند؛


وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ

219

و (نيز) حركت تو را در ميان سجده كنندگان!


إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

220

اوست خداى شنوا و دانا.


هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَليٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ

221

آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى نازل مى‌شوند؟!


تَنَزَّلُ عَليٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ

222

آنها بر هر دروغگوى گنهكار نازل مى‌گردند؛


يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ

223

آنچه را مى‌شنوند (به ديگران) القا مى‌كنند؛ و بيشترشان دروغگو هستند!


وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ

224

(پيامبر اسلام شاعر نيست؛) شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مى‌كنند.


أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ

225

آيا نمى‌بينى آنها در هر وادى سرگردانند؟


وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ

226

و سخنانى مى‌گويند كه (به آنها) عمل نمى‌كنند؟!


إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

227

مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مى‌دهند و خدا را بسيار ياد مى كنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مى‌شوند به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمى‌خيزند (و از شعر در اين راه كمك مى‌گيرند)؛ آنها كه ستم كردند به زودى مى‌دانند كه بازگشتشان به كجاست!


سوره النمل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ

1

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر؛ طس- اين آيات قرآن و كتاب مبين است،


هُديً وَ بُشْريٰ لِلْمُؤْمِنِينَ

2

وسيله هدايت و بشارت براى مؤمنان است؛


الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ

3

همان كسانى كه نماز را برپا مى‌دارند، و زكات را ادا مى‌كنند، و آنان به آخرت يقين دارند.


إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ

4

كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال (بد) شان را براى آنان زينت مى‌دهيم بطورى كه سرگردان مى‌شوند.


أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ

5

آنان كسانى هستند كه عذاب بد (و دردناك) براى آنهاست؛ و آنها در آخرت، زيانكارترين مردمند!


وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ

6

به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مى‌شود.


إِذْ قالَ مُوسيٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ

7

(به خاطر بياور) هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى از دور ديدم؛ (همين جا توقف كنيد؛) بزودى خبرى از آن براى شما مى‌آورم، يا شعله آتشى تا گرم شويد.»


فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ

8

هنگامى كه نزد آتش آمد، ندايى برخاست كه: «مبارك باد آن كس كه در آتش است و كسى كه در اطراف آن است [فرشتگان و موسى‌] و منزه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است!


يا مُوسيٰ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

9

اى موسى! من خداوند عزيز و حكيمم!


وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّيٰ مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسيٰ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ

10

و عصايت را بيفكن!- هنگامى كه (موسى) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون مارى به هر سو مى‌دود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد- اى موسى! نترس، كه رسولان در نزد من نمى‌ترسند!


إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ

11

مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بدى را به نيكى تبديل نمايد، كه (توبه او را مى‌پذيرم، و) من غفور و رحيمم!


وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِليٰ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ

12

و دستت را در گريبانت داخل كن؛ هنگامى كه خارج مى‌شود، سفيد و درخشنده است بى آنكه عيبى در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نه‌گانه‌اى است كه تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مى‌شوى؛ آنان قومى فاسق و طغيانگرند!»


فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هٰذا سِحْرٌ مُبِينٌ

13

و هنگامى كه آيات روشنى‌بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «اين سحرى است آشكار!»


وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

14

و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود!


وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَليٰ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ

15

و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم؛ و آنان گفتند: «ستايش از آن خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.»


وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هٰذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ

16

و سليمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشكارى است.»


وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ

17

لشكريان سليمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آن قدر زياد بودند كه بايد توقف مى‌كردند تا به هم ملحق شوند!


حَتَّي إِذا أَتَوْا عَليٰ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

18

(آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچه‌اى گفت: «به لانه‌هاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمى‌فهمند!»


فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَليٰ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ

19

سليمان از سخن او تبسمى كرد و خنديد و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهايى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى به من الهام كن، و توفيق ده تا عمل صالحى كه موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد كن!»


وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَي الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ

20

(سليمان) در جستجوى آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمى‌بينم، يا اينكه او از غايبان است؟!


لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ

21

قطعا او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مى‌كنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد!


فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ

22

چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى؛ من از سرزمين «سبا» يك خبر قطعى براى تو آورده‌ام!


إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ

23

من زنى را ديدم كه بر آنان حكومت مى‌كند، و همه چيز در اختيار دارد، و (به خصوص) تخت عظيمى دارد!


وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ

24

او و قومش را ديدم كه براى غير خدا- خورشيد- سجده مى‌كنند؛ و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته؛ و از اين رو هدايت نمى‌شوند!»


أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ

25

چرا براى خداوندى سجده نمى‌كنند كه آنچه را در آسمانها و زمين پنهان است خارج (و آشكار) مى‌سازد، و آنچه را پنهان مى‌داريد يا آشكار مى‌كنيد مى‌داند؟!


اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

26

خداوندى كه معبودى جز او نيست، و پروردگار عرش عظيم است!


قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ

27

(سليمان) گفت: «ما تحقيق مى‌كنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغگويان هستى؟


اذْهَبْ بِكِتابِي هٰذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ

28

اين نامه مرا ببر و بر آنان بيفكن؛ سپس برگرد (و در گوشه‌اى توقف كن) ببين آنها چه عكس العملى نشان مى‌دهند!


قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ

29

(ملكه سبا) گفت: «اى اشراف! نامه پرارزشى به سوى من افكنده شده!


إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ

30

اين نامه از سليمان است، و چنين مى‌باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان


أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ

31

توصيه من اين است كه نسبت به من برترى‌جويى نكنيد، و بسوى من آييد در حالى كه تسليم حق هستيد!»


قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّي تَشْهَدُونِ

32

(سپس) گفت: «اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در اين امر مهم به من بازگو كنيد، كه من هيچ كار مهمى را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده‌ام!


قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ

33

گفتند: «ما داراى نيروى كافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست؛ ببين چه دستور مى‌دهى!»


قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ

34

گفت: پادشاهان هنگامى كه وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى‌كشند، و عزيزان آنجا را ذليل مى‌كنند؛ (آرى) كار آنان همين گونه است!


وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ

35

و من (اكنون جنگ را صلاح نمى‌بينم،) هديه گرانبهايى براى آنان مى‌فرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مى‌آورند (و از اين طريق آنها را بيازمايم)!»


فَلَمَّا جاءَ سُلَيْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ

36

هنگامى كه (فرستاده ملكه سبا) ا نزد سليمان آمد، گفت: «مى‌خواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلكه شما هستيد كه به هديه‌هايتان خوشحال مى‌شويد!


ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ

37

بسوى آنان بازگرد (و اعلام كن) با لشكريانى به سراغ آنان مى‌آييم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمين آباد) با ذلت و خوارى بيرون مى‌رانيم!»


قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ

38

(سليمان) گفت: «اى بزرگان! كدام يك از شما تخت او را براى من مى‌آورد پيش از آنكه به حال تسليم نزد من آيند؟»


قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ

39

عفريتى از جن گفت: «من آن را نزد تو مى‌آورم پيش از آنكه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم!»


قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هٰذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ

40

(اما) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مى‌آورم يا كفران مى‌كنم؟! و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مى‌كند؛ و هر كس كفران نمايد (بزيان خويش نموده است، كه) پروردگار من، غنى و كريم است!»


قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ

41

(سليمان) گفت: «تخت او را برايش ناشناس سازيد؛ ببينم آيا متوجه مى‌شود يا از كسانى است كه هدايت نخواهند شد؟!


فَلَمَّا جاءَتْ قِيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمِينَ

42

هنگامى كه آمد، به او گفته شد: «آيا تخت تو اين گونه است؟» گفت: گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!»


وَ صَدَّها ما كانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها كانَتْ مِنْ قَوْمٍ كافِرِينَ

43

و او را از آنچه غير از خدا ميپرستيد بازداشت، كه او [ملكه سبا] از قوم كافران بود.


قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ

44

به او گفته شد: «داخل حياط (قصر) شو!» هنگامى كه نظر به آن افكند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد؛ اما سليمان) گفت: « (اين آب نيست،) بلكه قصرى است از بلور صاف!» (ملكه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم كردم؛ و (اينك) با سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم!»


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِليٰ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ

45

ما به سوى «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستاديم كه: خداى يگانه را بپرستيد! اما آنان به دو گروه تقسيم شدند كه به مخاصمه پرداختند.


قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

46

(صالح) گفت: «اى قوم من! چرا براى بدى قبل از نيكى عجله مى‌كنيد (و عذاب الهى را مى‌طلبيد نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضاى آمرزش نمى‌كنيد تا شايد مشمول رحمت (او) شويد؟!»


قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ

47

آنها گفتند: «ما تو را و كسانى كه با تو هستند به فال بد گرفتيم!» (صالح) گفت: «فال (نيك و) بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعيين مى‌گردد)؛ بلكه شما گروهى هستيد فريب‌خورده!


وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ

48

و در آن شهر، نه گروهك بودند كه در زمين فساد مى‌كردند و اصلاح نمى‌كردند.


قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ

49

آنها گفتند: «بياييد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او [صالح‌] و خانواده اش شبيخون مى زنيم (و آنها را به قتل مى‌رسانيم؛) سپس به ولى دم او مى‌گوييم: ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم!»


وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

50

آنها نقشه مهمى كشيدند، و ما هم نقشه مهمى؛ در حالى كه آنها درك نمى‌كردند!


فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ

51

بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، كه ما آنها و قومشان همگى را نابود كرديم؛


فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

52

اين خانه‌هاى آنهاست كه بخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده؛ و در اين نشانه روشنى است براى كسانى كه آگاهند!


وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ

53

و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم!


وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ

54

و لوط را (به ياد آور) هنگامى كه به قومش گفت: «آيا شما به سراغ كار بسيار زشتى مى‌رويد در حالى كه (نتايج شوم آن را) مى‌بينيد؟!


أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ

55

آيا شما بجاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مى‌رويد؟! شما قومى نادانيد!»


جزء قبل

جزء 19 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان