قرآن عثمان طه

وَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَا لَقَدِ ٱسۡتَكۡبَرُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ وَ عَتَوۡ عُتُوّٗا كَبِيرٗا

21

و آنان كه به ديدار [قيامت و محاسبه اعمال به وسيله‌] ما اميد ندارند، گفتند: چرا بر ما فرشتگانى نازل نشد، يا [چرا] پروردگارمان را نمى‌بينيم؟ به راستى كه خودشان را در درون خود بزرگ شمردند و دچار سركشى بزرگى شدند.


يَوۡمَ يَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ لَا بُشۡرَىٰ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا

22

روزى كه آنان فرشتگان را مى‌بينند، آن روز براى مجرمان بشارتى نيست؛ و آنان [به فرشتگان‌] مى‌گويند: [از شما درخواست داريم كه ما را] امان دهيد [و آسيب وگزند عذاب را از ما] مانع شويد.


وَ قَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا

23

و ما به [بررسى و حسابرسى‌] هر عملى كه [به عنوان عمل خير] انجام داده‌اند، مى‌پردازيم، پس همه آنها را غبارى پراكنده مى‌سازيم.


أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ يَوۡمَئِذٍ خَيۡرٞ مُّسۡتَقَرّٗا وَ أَحۡسَنُ مَقِيلٗا

24

اهل بهشت در آن روز، قرارگاهشان بهتر و استراحت گاهشان نيكوتر است.


وَ يَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلسَّمَآءُ بِٱلۡغَمَٰمِ وَ نُزِّلَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ تَنزِيلًا

25

و [ياد كن‌] روزى را كه آسمان به سبب ابرى [كه بر فراز آن است‌] مى‌شكافد و فرشتگان به تدريج [به صورتى ويژه‌] فرستاده شوند.


ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِ وَ كَانَ يَوۡمًا عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ عَسِيرٗا

26

در آن روز فرمانروايى مطلق براى [خداى‌] رحمان ثابت است، و بر كافران روزى بسيار دشوار است،


وَ يَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا

27

و روزى كه ستمكار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان‌] مى‌گزد [و] مى‌گويد: اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمى‌گرفتم،


يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا

28

اى واى، كاش من فلانى را [كه سبب بدبختى من شد] به دوستى نمى‌گرفتم،


لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِي وَ كَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا

29

بى‌ترديد مرا از قرآن پس از آنكه برايم آمد گمراه كرد. و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت‌] وامى‌گذارد؛


وَ قَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا

30

و پيامبر [درقيامت‌] مى‌گويد: پروردگارا! همانا قوم من اين قرآن را متروك گذاشتند!


وَ كَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ وَ كَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيٗا وَ نَصِيرٗا

31

و ما اين‌گونه براى هر پيامبرى دشمنانى از مجرمان قرار داديم، و كافى است كه پروردگارت [براى تو] راهنما و يارى دهنده باشد.


وَ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗ كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَكَ وَ رَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِيلٗا

32

و كافران گفتند: چرا قرآن يك باره بر او نازل نشد؟ اين‌گونه [قرآن را به تدريج نازل مى‌كنيم‌] تا قلب تو را به آن استوار سازيم، و آن را بر تو با مهلت و آرامى خوانديم.


وَ لَا يَأۡتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَ أَحۡسَنَ تَفۡسِيرًا

33

و [دشمنان‌] هيچ وصف و سخن باطلى بر ضد تو نمى‌آورند، مگر آنكه ما حق را و نيكوترين تفسير را [براى در هم شكستن آن‌] براى تو مى‌آوريم.


ٱلَّذِينَ يُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَ أُوْلَٰٓئِكَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَ أَضَلُّ سَبِيلٗا

34

همانان كه [در قيامت‌] به رو در افتاده به سوى دوزخ محشور مى‌شوند، آنان بدترين جايگاه را دارند، و گمراه‌ترين مردم‌اند.


وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَ جَعَلۡنَا مَعَهُۥٓ أَخَاهُ هَٰرُونَ وَزِيرٗا

35

و به راستى به موسى كتاب داديم، و برادرش هارون را همراه او دستيار و كمك قرار داديم.


فَقُلۡنَا ٱذۡهَبَآ إِلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَدَمَّرۡنَٰهُمۡ تَدۡمِيرٗا

36

پس گفتيم: هر دو به سوى گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند، برويد. [آن گروه در برابر حق لجاجت و تكبر ورزيدند] در نتيجه آنان را به شدت درهم كوبيده و هلاك كرديم.


وَ قَوۡمَ نُوحٖ لَّمَّا كَذَّبُواْ ٱلرُّسُلَ أَغۡرَقۡنَٰهُمۡ وَ جَعَلۡنَٰهُمۡ لِلنَّاسِ ءَايَةٗ وَ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ عَذَابًا أَلِيمٗا

37

و قوم نوح را هنگامى كه پيامبران را تكذيب كردند، غرق كرديم، و آنان را براى مردم نشانه‌اى [عبرت‌آموز] قرار داديم، و براى ستمكاران عذابى دردناك آماده كرده‌ايم.


وَ عَادٗا وَ ثَمُودَاْ وَ أَصۡحَٰبَ ٱلرَّسِّ وَ قُرُونَۢا بَيۡنَ ذَٰلِكَ كَثِيرٗا

38

و قوم عاد و ثمود و اهل رس و اقوام بسيارى را [نيز كه‌] در [فاصله‌] ميان آن [قوم نوح و اهل رس بودند، هلاك كرديم.]


وَ كُلّٗا ضَرَبۡنَا لَهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ وَ كُلّٗا تَبَّرۡنَا تَتۡبِيرٗا

39

و براى هر يك [به جهت هدايتشان‌] سرگذشت‌هاى عبرت‌آموز بيان كرديم، و [چون هدايت نيافتند] هر يك را به شدت در هم شكستيم وهلاك كرديم.


وَ لَقَدۡ أَتَوۡاْ عَلَى ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِيٓ أُمۡطِرَتۡ مَطَرَ ٱلسَّوۡءِ أَفَلَمۡ يَكُونُواْ يَرَوۡنَهَا بَلۡ كَانُواْ لَا يَرۡجُونَ نُشُورٗا

40

يقينا مشركان مكه بر شهرى كه [محل زندگى قوم لوط بود و] بر آن باران عذاب باريده شد، گذر كرده‌اند، پس آيا آنجا را نديده‌اند؟ [چرا! ديده‌اند] ولى [عبرت نگرفته‌اند، چون‌] برانگيخته شدن [مردگان‌] را [براى رسيدن به پاداش اعمال‌] اميد و انتظار ندارند.


وَ إِذَا رَأَوۡكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِي بَعَثَ ٱللَّهُ رَسُولًا

41

و هنگامى كه تو را مى‌بينند جز به مسخره‌ات نمى‌گيرند [و مى‌گويند:] آيا اين است آنكه خدا او را به پيامبرى برانگيخته است؟!


إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَا لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَيۡهَا وَ سَوۡفَ يَعۡلَمُونَ حِينَ يَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ مَنۡ أَضَلُّ سَبِيلًا

42

اگر ما بر پرستش بتانمان ايستادگى نمى‌كرديم، نزديك بود ما را از پرستش آنها منحرف كند. و به زودى وقتى كه عذاب را مى‌بينند خواهند دانست كه چه كسى گمراه‌تر است.


أَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيۡهِ وَكِيلًا

43

آيا كسى كه هواى [نفسش‌] را معبود خود گرفته ديدى؟ آيا تو مى‌توانى كارساز ونگهبان او باشى [كه او را به ميل خود به راه راست هدايت كنى؟]


أَمۡ تَحۡسَبُ أَنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَسۡمَعُونَ أَوۡ يَعۡقِلُونَ إِنۡ هُمۡ إِلَّا كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِيلًا

44

آيا گمان مى‌كنى بيشتر آنان [سخن حق را] مى‌شنوند، يا [در حقايق‌] مى‌انديشند؟ آنان جز مانند چهارپايان نيستند بلكه آنان گمراه‌ترند!


أَلَمۡ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيۡفَ مَدَّ ٱلظِّلَّ وَ لَوۡ شَآءَ لَجَعَلَهُۥ سَاكِنٗا ثُمَّ جَعَلۡنَا ٱلشَّمۡسَ عَلَيۡهِ دَلِيلٗا

45

آيا به [قدرت و حكمت‌] پروردگارت ننگريستى كه چگونه سايه را امتداد داد و گستراند؟ و اگر مى‌خواست آن را ساكن و ثابت مى‌كرد، آن گاه خورشيد را براى [شناختن‌] آن سايه راهنما [ى انسان‌ها] قرار داديم.


ثُمَّ قَبَضۡنَٰهُ إِلَيۡنَا قَبۡضٗا يَسِيرٗا

46

سپس آن را [با بلند شدن آفتاب‌] اندك اندك به سوى خود باز مى‌گيريم.


وَ هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ لِبَاسٗا وَ ٱلنَّوۡمَ سُبَاتٗا وَ جَعَلَ ٱلنَّهَارَ نُشُورٗا

47

و اوست كه شب را براى شما پوشش، و خواب را مايه استراحت و آرامش، و روز را [زمان‌] پراكنده شدن [جهت فعاليت و كوشش‌] قرار داد.


وَ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦ وَ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ طَهُورٗا

48

و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران‌] رحمتش به عنوان مژده دهنده باران فرستاد، و از آسمان آبى پاك و پاك كننده نازل كرديم.


لِّنُحۡـِۧيَ بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّيۡتٗا وَ نُسۡقِيَهُۥ مِمَّا خَلَقۡنَآ أَنۡعَٰمٗا وَ أَنَاسِيَّ كَثِيرٗا

49

تا به وسيله آن سرزمينى مرده را زنده كنيم و آن را به آفريده‌هاى خود از دام‌ها ومردمان بسيار بنوشانيم.


وَ لَقَدۡ صَرَّفۡنَٰهُ بَيۡنَهُمۡ لِيَذَّكَّرُواْ فَأَبَىٰٓ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا كُفُورٗا

50

ما باران را ميان آنان [از منطقه‌اى به منطقه ديگر] گردانديم تا متذكر [قدرت و رحمت من‌] شوند، ولى بيشتر مردم جز به ناسپاسى و كفران رضايت ندادند.


وَ لَوۡ شِئۡنَا لَبَعَثۡنَا فِي كُلِّ قَرۡيَةٖ نَّذِيرٗا

51

و اگر مى‌خواستيم حتما در هر شهرى [پيامبرى‌] بيم دهنده مبعوث مى‌كرديم [ولى به سبب كمال و جامعيت، پيامبرى را به تو ختم كرديم.]


فَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَ جَٰهِدۡهُم بِهِۦ جِهَادٗا كَبِيرٗا

52

پس كافران را [كه انتظار دارند از ابلاغ وحى باز ايستى‌] فرمان مبر و به وسيله اين [قرآن‌] با آنان جهاد [ى فرهنگى و تبليغى‌] كن.


وَ هُوَ ٱلَّذِي مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ وَ هَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞ وَ جَعَلَ بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٗا وَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا

53

و اوست كه دو دريا را به هم آميخت، اين خوش‌طعم و گوارا، و اين شور و تلخ است، وميان آن دو مانع و حايل و سدى نفوذناپذير واستوار قرار داد [تا به هم مخلوط نشوند.]


وَ هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ مِنَ ٱلۡمَآءِ بَشَرٗا فَجَعَلَهُۥ نَسَبٗا وَ صِهۡرٗا وَ كَانَ رَبُّكَ قَدِيرٗا

54

و اوست كه از آب، بشرى آفريد و او را داراى [دو نوع پيوند] نسبى و سببى كرد؛ و پروردگارت همواره تواناست.


وَ يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمۡ وَ لَا يَضُرُّهُمۡ وَ كَانَ ٱلۡكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِيرٗا

55

و به جاى خدا چيزهايى مى‌پرستند كه نه سودشان مى‌دهد ونه زيانشان مى‌رساند؛ و كافر همواره بر ضد پروردگارش پشتيبان و يار [شيطان‌] است.


وَ مَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَ نَذِيرٗا

56

تو را جز مژده رسان و بيم دهنده نفرستاديم.


قُلۡ مَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗا

57

بگو: من از شما [در برابر تبليغ دين هيچ‌] پاداشى نمى‌خواهم، جز اينكه هر كه بخواهد [مى‌تواند از بركت هدايت من‌] راهى به سوى پروردگارش بگيرد.


وَ تَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ وَ سَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦ وَ كَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرًا

58

و بر آن زنده‌اى كه هرگز نمى‌ميرد توكل كن، و او را همراه با ستايش تسبيح گوى، و كافى است كه او به گناهان بندگانش آگاه باشد.


ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضَ وَ مَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَسۡ‍َٔلۡ بِهِۦ خَبِيرٗا

59

همان كه آسمان‌ها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روز آفريد، آن گاه بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلط شد، او رحمان است پس [اى انسان! درباره خدا و كيفيت آفرينش جهان هستى‌] از خبير آگاهى بپرس.


وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْ لِلرَّحۡمَٰنِ قَالُواْ وَ مَا ٱلرَّحۡمَٰنُ أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَا وَ زَادَهُمۡ نُفُورٗا

60

و هنگامى كه به آنان گويند: براى رحمان سجده كنيد، مى‌گويند: رحمان چيست؟! آيا براى چيزى كه تو فرمان مى‌دهى، سجده كنيم؟ و [دعوت تو] بر رميدگى و نفرتشان مى‌افزايد.


تَبَارَكَ ٱلَّذِي جَعَلَ فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَ جَعَلَ فِيهَا سِرَٰجٗا وَ قَمَرٗا مُّنِيرٗا

61

هميشه سودمند و با بركت است آنكه در آسمان برج‌هايى قرار داد، و در آن چراغى روشن وماهى تابان پديد آورد.


وَ هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ ٱلَّيۡلَ وَ ٱلنَّهَارَ خِلۡفَةٗ لِّمَنۡ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوۡ أَرَادَ شُكُورٗا

62

و اوست كه براى كسى كه بخواهد متذكر [هوشيار حقايق‌] شود يا بخواهد سپاس گزارى كند، شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد.


وَ عِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا

63

و بندگان رحمان كسانى‌اند كه روى زمين با آرامش و فروتنى راه مى‌روند، و هنگامى كه نادانان آنان را طرف خطاب قرار مى‌دهند [در پاسخشان‌] سخنانى مسالمت‌آميز مى‌گويند،


وَ ٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَ قِيَٰمٗا

64

و آنان كه شب را براى پروردگارشان با سجده و قيام به صبح مى‌رسانند،


وَ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا

65

و آنان كه مى‌گويند: پروردگارا! عذاب [دوزخ‌] را از ما بگردان كه مسلما عذاب آن پايدار و هميشگى است.


إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَ مُقَامٗا

66

قطعا دوزخ چه بد قرارگاه و چه بد اقامت گاهى است.


وَ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَ لَمۡ يَقۡتُرُواْ وَ كَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا

67

و آنان كه وقتى انفاق مى‌كنند، نه از حد معمول [و متعارف‌] مى‌گذرند و نه تنگ مى‌گيرند، و [انفاقشان‌] همواره ميان اين دو در حد اعتدال است.


وَ ٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَ لَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَ لَا يَزۡنُونَ وَ مَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗا

68

و آنان كه معبود ديگرى را با خدا نمى‌پرستند، و كسى را كه خدا خونش را حرام كرده است، جز به حق نمى‌كشند، و زنا نمى‌كنند؛ و كسى كه اين اعمال را مرتكب شود به كيفر سختى برسد.


يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَ يَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا

69

روز قيامت عذابش دو چندان شود، و در آن با خوارى و سرشكستگى جاودانه ماند.


إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖ وَ كَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا

70

مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، كه خدا بدى‌هايشان را به خوبى‌ها تبديل مى‌كند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.


وَ مَن تَابَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَإِنَّهُۥ يَتُوبُ إِلَى ٱللَّهِ مَتَابٗا

71

و هر كه توبه كند و كار شايسته انجام دهد قطعا به صورتى پسنديده و نيكو به سوى خدا باز مى‌گردد.


وَ ٱلَّذِينَ لَا يَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ وَ إِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ مَرُّواْ كِرَامٗا

72

و آنان كه در مجلس غنا و دروغ‌پردازى و امور باطل حاضر نمى‌شوند، و هنگامى كه بر گفتار و كردار لغو مى‌گذرند، با بزرگوارى و متانت مى‌گذرند،


وَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ لَمۡ يَخِرُّواْ عَلَيۡهَا صُمّٗا وَ عُمۡيَانٗا

73

و آنان كه وقتى به آيات پروردگارشان پندشان دهند، در برابر آن با حالت كرى و كورى نمى‌افتند، [بلكه با گوش شنوا و چشم بصيرت به آن دل مى‌دهند.]


وَ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَ ذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَ ٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا

74

و آنان كه مى‌گويند: پروردگارا! ما را از سوى همسران و فرزندانمان خوشدلى و خوشحالى بخش، و ما را پيشواى پرهيزكاران قرار ده.


أُوْلَٰٓئِكَ يُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَ يُلَقَّوۡنَ فِيهَا تَحِيَّةٗ وَ سَلَٰمًا

75

اينانند كه به خاطر صبرى كه [در برابر حوادث و اجراى تكاليف الهى‌] از خود نشان دادند با [برترين‌] مكان‌ها [ى بهشت‌] پاداششان مى‌دهند، و در آن با درود و سلامى [از سوى خدا و فرشتگان‌] روبرو مى‌شوند.


خَٰلِدِينَ فِيهَا حَسُنَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَ مُقَامٗا

76

در آنجا جاودانه‌اند. چه نيكو قرارگاه و چه خوب اقامت گاهى است.


قُلۡ مَا يَعۡبَؤُاْ بِكُمۡ رَبِّي لَوۡلَا دُعَآؤُكُمۡ فَقَدۡ كَذَّبۡتُمۡ فَسَوۡفَ يَكُونُ لِزَامَۢا

77

بگو: اگر دعايتان نباشد پروردگارم به شما ارجى ننهد، پس شما [كه قاطعانه آيات خدا و پيامبرش را] تكذيب كرديد و به زودى [كيفر اين تكذيب براى هميشه‌] ملازم [شما] خواهد بود.


سوره الشعراء

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ طسٓمٓ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ طسم


تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ

2

اين است آيات [با عظمت اين‌] كتاب روشنگر.


لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ

3

شايد تو مى‌خواهى براى اينكه آنان ايمان نمى‌آورند، خود را از شدت اندوه هلاك كنى!


إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَايَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِينَ

4

اگر بخواهيم معجزه‌اى بزرگ از آسمان بر آنان نازل مى‌كنيم كه فروتنانه و بى‌اختيار در برابرش گردن نهند،


وَ مَا يَأۡتِيهِم مِّن ذِكۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا كَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِينَ

5

هيچ [مايه‌] تذكر جديدى از سوى [خداى‌] رحمان براى آنان نمى‌آيد، مگر آنكه از آن روى‌گردان مى‌شوند.


فَقَدۡ كَذَّبُواْ فَسَيَأۡتِيهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ

6

همانا [آيات و وعده‌هاى ما را] تكذيب كردند [تا جايى كه آنها را به مسخره گرفتند] پس به زودى خبرهاى [مهم‌] آنچه كه آن را مسخره مى‌كردند [از حقانيت آيات، وعده‌هاى ما و تحقق عذاب‌هاى دنيايى و آخرتى‌] به آنان مى‌رسد.


أَ وَ لَمۡ يَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ كَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوۡجٖ كَرِيمٍ

7

آيا [با تأمل‌] به اين زمين ننگريستند كه در آن چه بسيار از هر نوع [گياهان و درختان‌] نيكو رويانديم؟


إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ وَ مَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

8

يقينا در اين [روياندن انواع نباتات‌] نشانه‌اى است [بر قدرت، ربوبيت خدا و اينكه مردگان را زنده مى‌كند] ولى بيشترشان [به خاطر رسوخ كبر و لجاجت در باطنشان‌] ايمان‌آور نبوده و نيستند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

9

و يقينا پروردگارت همان تواناى شكست‌ناپذير مهربان است.


وَ إِذۡ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ

10

اد كن‌] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه: خود را به قوم ستمكار برسان.


قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ أَلَا يَتَّقُونَ

11

[به سوى‌] قوم فرعون [كه به آنان بگويى:] آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست‌] نمى‌پرهيزيد؟!


قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ

12

گفت: پروردگارا! به راستى مى‌ترسم مرا تكذيب كنند،


وَ يَضِيقُ صَدۡرِي وَ لَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ

13

و سينه‌ام [از اين وظيفه سنگين‌] تنگى مى‌كند، و زبانم روان و گويا نمى‌شود، پس به سوى هارون هم [پيام نبوت‌] بفرست [تا مرا در اين وظيفه سنگين يارى دهد.]


وَ لَهُمۡ عَلَيَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ

14

و آنان را بر من ادعاى جرمى است كه مى‌ترسم [به سبب آن‌] مرا بكشند.


قَالَ كَلَّا فَٱذۡهَبَا بِ‍َٔايَٰتِنَآ إِنَّا مَعَكُم مُّسۡتَمِعُونَ

15

[خدا] گفت: اين چنين نيست [كه فرعون بر تو پيروز شود] پس شما دو نفر معجزات ما را ببريد كه يقينا ما همراه شما شنونده [گفتار هر دو طرف‌] هستيم [پس شما دو نفر را بر پايه دليل و برهان و معجزه بر آنان پيروز مى‌كنيم.]


فَأۡتِيَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

16

بنابراين خود را به فرعون برسانيد و بگوييد: يقينا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم.


أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ

17

با اين وصف، بنى‌اسرائيل را [آزاد كن و] با ما بفرست.


قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗا وَ لَبِثۡتَ فِينَا مِنۡ عُمُرِكَ سِنِينَ

18

[فرعون‌] گفت: آيا ما تو را در كودكى در ميان خود نپرورانديم، و ساليانى چند از عمر خود را در ميان ما درنگ نكردى؟


وَ فَعَلۡتَ فَعۡلَتَكَ ٱلَّتِي فَعَلۡتَ وَ أَنتَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ

19

و آن كارت را كه كردى، كردى در حالى كه از ناسپاسان [زحمات و نعمت هاى ما] بودى.


قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَ أَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ

20

گفت: آن را در آن زمان در حالى انجام دادم كه بى‌خبر از اين واقعه بودم [كه با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطى كشته مى‌شود.]


فَفَرَرۡتُ مِنكُمۡ لَمَّا خِفۡتُكُمۡ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكۡمٗا وَ جَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

21

چون از شما ترسيدم از دستتان گريختم، پس [با اين گريز از عرصه زندگى ظالمانه شما اين شايستگى را يافتم كه‌] پروردگارم به من حكمت بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد.


وَ تِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ

22

آيا اينكه بنى‌اسرائيل را به بردگى گرفته‌اى نعمتى است كه منتش را بر من مى‌نهى؟!


قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَ مَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

23

فرعون گفت: پروردگار جهانيان چيست؟


قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَيۡنَهُمَآ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ

24

گفت: اگر باور مى‌كنيد همان پروردگار آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آنها است.


قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ

25

[فرعون از روى مسخره‌] به افراد پيرامونش گفت: آيا نمى‌شنويد [كه چه مى‌گويد؟!]


قَالَ رَبُّكُمۡ وَ رَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ

26

[موسى‌] گفت: [او] پروردگار شما وپروردگار پدران پيشين شماست.


قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ ٱلَّذِيٓ أُرۡسِلَ إِلَيۡكُمۡ لَمَجۡنُونٞ

27

[فرعون‌] گفت: اين پيامبرتان كه به سوى شما فرستاده‌اند، حتما مجنون است!


قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَ ٱلۡمَغۡرِبِ وَ مَا بَيۡنَهُمَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ

28

[موسى‌] گفت: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آنهاست، اگر مى‌انديشيد.


قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَ

29

[فرعون‌] گفت: اگر معبودى جز من بگيرى، قطعا تو را از زندانيان [كه زير سخت‌ترين شكنجه‌اند] قرار خواهم داد.


قَالَ أَ وَ لَوۡ جِئۡتُكَ بِشَيۡءٖ مُّبِينٖ

30

[موسى‌] گفت: آيا اگر [بر صدق نبوتم‌] معجزه آشكارى برايت آورده باشم [باز هم مرا به زندان مى‌افكنى؟]


قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ

31

گفت: اگر راستگويى آن را بياور.


فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعۡبَانٞ مُّبِينٞ

32

پس عصايش را انداخت و ناگهان اژدهايى حقيقى نمايان شد،


وَ نَزَعَ يَدَهُۥ فَإِذَا هِيَ بَيۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِينَ

33

و دستش را [ازگريبانش‌] بيرون آورد و ناگهان براى بينندگان سپيد و روشن بود.


قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٞ

34

[فرعون‌] به سران و اشراف پيرامونش گفت: يقينا اين جادوگرى بسيار ماهر و داناست!


يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ

35

مى‌خواهد با جادويش شما را از سرزمينتان بيرون كند، پس شما چه نظر مى‌دهيد؟


قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَ أَخَاهُ وَ ٱبۡعَثۡ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ

36

گفتند: كار او و برادرش را به تأخير انداز و گروهى گردآورنده را به شهرها روانه كن،


يَأۡتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٖ

37

تا هر جادوگر كاردان بسيار دانايى را نزد تو آورند.


فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ

38

پس همه جادوگران را در وعده‌گاه روزى معين گرد آوردند،


وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ

39

و به همه مردم گفتند: آيا شما هم اجتماع خواهيد كرد؟


لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن كَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ

40

به اميد آنكه اگر جادوگران پيروز شدند، از آنان پيروى كنيم.


فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِينَ

41

پس هنگامى كه جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: آيا اگر ما پيروز شويم، حتما براى ما پاداشى شايسته خواهد بود؟


قَالَ نَعَمۡ وَ إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ

42

گفت: آرى، و در آن صورت مسلما از مقربان [درگاه‌] خواهيد شد.


قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ

43

موسى به جادوگران گفت: بيفكنيد آنچه را قصد داريد، بيفكنيد.


فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَ عِصِيَّهُمۡ وَ قَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ

44

پس ريسمان‌ها و عصاهايشان را افكندند، و گفتند: به عزت فرعون سوگند كه به راستى ما به طور مسلم پيروزيم.


فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلۡقَفُ مَا يَأۡفِكُونَ

45

پس موسى عصايش را افكند، ناگاه آنچه را جادوگران با نيرنگ [و به صورت غير واقعى‌] ساخته بودند، بلعيد.


فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِينَ

46

پس جادوگران [از هيبت و عظمت اين معجزه كه يافتند كارى خدايى است نه جادويى‌] به سجده افتادند.


قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

47

گفتند: ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،


رَبِّ مُوسَىٰ وَ هَٰرُونَ

48

پروردگار موسى و هارون.


قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَ أَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمۡ أَجۡمَعِينَ

49

فرعون گفت: پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد، حتما او بزرگ شماست كه جادوگرى را به شما آموخته است، پس به زودى خواهيد دانست كه مسلما دست‌ها و پاهاى شما را يكى از راست و يكى از چپ قطع خواهم كرد، و يقينا همه شما را به دار خواهم آويخت.


قَالُواْ لَا ضَيۡرَ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ

50

گفتند: [در اين شكنجه و عذاب‌] هيچ زيان و باكى [بر ما] نيست، يقينا ما به سوى پروردگارمان باز مى‌گرديم،


إِنَّا نَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰيَٰنَآ أَن كُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

51

قطعا ما اميدواريم كه چون نخستين ايمان آورندگان [از اين قوم‌] بوديم، پروردگارمان خطاهاى ما را بيامرزد.


وَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِيٓ إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ

52

و به موسى وحى كرديم كه: بندگان مرا شبانه كوچ بده كه حتما دشمنان از پى شما خواهند آمد.


فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ

53

پس فرعون گروهى گردآورنده را [براى جمع كردن نيرو] به شهرها فرستاد


إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِيلُونَ

54

[و گفت:] مسلما اينان [كه بر ضد من برخاسته‌اند] گروهى اندكند،


وَ إِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ

55

و همانا ما را همواره [با اعمالشان‌] به خشم مى‌آورند،


وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حَٰذِرُونَ

56

و ما گروهى هوشيار و آماده باش و مهياى دفاعيم.


فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَ عُيُونٖ

57

پس ما آنان را [به دنبال بنى‌اسرائيل‌] از باغ‌ها و چشمه‌سارها [كه نعمت هاى ما در سرزمين مصر بود.]


وَ كُنُوزٖ وَ مَقَامٖ كَرِيمٖ

58

واز گنج‌ها ومكان‌هاى نيكو [وقصرهاى باشكوه‌] بيرون كرديم.


كَذَٰلِكَ وَ أَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ

59

اين‌گونه [نعمت هاى خود را از چنگ آنان بيرون آورديم‌] و آنها رابه بنى‌اسرائيل به ميراث داديم.


فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِينَ

60

فرعونيان هنگام طلوع آفتاب آنان را دنبال كردند.


فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ

61

چون آن دو گروه يكديگر را ديدند، اصحاب موسى گفتند: حتما ما به چنگ آنان خواهيم افتاد.


قَالَ كَلَّآ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ

62

موسى گفت: اين چنين نيست، بى‌ترديد پروردگارم با من است، و به زودى مرا هدايت خواهد كرد.


فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاكَ ٱلۡبَحۡرَ فَٱنفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرۡقٖ كَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِيمِ

63

پس به موسى وحى كرديم كه: عصايت را به اين دريا بزن. [موسى عصايش را به دريا زد] پس [دريا] از هم شكافت و هر پاره‌اش چون كوهى بزرگ بود.


وَ أَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِينَ

64

و آن گروه ديگر را [هم در آنجا] به دريا نزديك كرديم،


وَ أَنجَيۡنَا مُوسَىٰ وَ مَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ

65

و موسى و هر كه با او بود، همه را نجات داديم.


ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ

66

آن گاه آن گروه ديگر را غرق كرديم.


إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ وَ مَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

67

بى‌ترديد در اين سرگذشت عبرتى بزرگ وجود دارد، و [قوم قبطى‌] بيشترشان مؤمن نبودند.


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

68

و يقينا پروردگارت همان تواناى شكست‌ناپذير و مهربان است.


وَ ٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِيمَ

69

و سرگذشت مهم ابراهيم را بر آنان بخوان،


إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَ قَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ

70

هنگامى كه به پدرش وقومش گفت: چه چيز را مى‌پرستيد؟


قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ

71

گفتند: بت‌هايى را مى‌پرستيم و همواره ملازم پرستش آنها هستيم.


قَالَ هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ

72

گفت: آيا هنگامى كه آنها را مى‌خوانيد، سخن شما را مى‌شنوند؟


أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ

73

يا به شما سود و زيانى مى‌رسانند؟


قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ

74

گفتند: نه، بلكه پدرانمان را يافتيم كه به اين صورت عبادت مى‌كردند!


قَالَ أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ

75

گفت: پس آيا مى‌دانيد كه آنچه مى‌پرستيد،


أَنتُمۡ وَ ءَابَآؤُكُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ

76

هم شما و هم پدران پيشين شما


فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

77

هم آنان قطعا دشمن منند [چون اگر آنها را بپرستم، مرا دچار عذاب جاودانه خواهند كرد]، جز پروردگار جهانيان [كه پرستيدنش مايه سعادت هميشگى و جاودانى است.]


ٱلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهۡدِينِ

78

همان كسى كه مرا آفريد و هم او مرا هدايت مى‌كند،


وَ ٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَ يَسۡقِينِ

79

و آنكه او طعامم مى‌دهد و سيرابم مى‌كند


وَ إِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ

80

و هنگامى كه بيمار مى‌شوم، او شفايم مى‌دهد


وَ ٱلَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحۡيِينِ

81

و آنكه مرا مى‌ميراند سپس زنده‌ام مى‌كند


وَ ٱلَّذِيٓ أَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لِي خَطِيٓ‍َٔتِي يَوۡمَ ٱلدِّينِ

82

و آنكه اميد دارم روز جزا خطايم را بر من بيامرزد.


رَبِّ هَبۡ لِي حُكۡمٗا وَ أَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ

83

پروردگارا! به من حكمت بخش، و مرا به شايستگان ملحق كن.


وَ ٱجۡعَل لِّي لِسَانَ صِدۡقٖ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ

84

و براى من در آيندگان نامى نيك و ستايشى والا مرتبه قرار ده،


وَ ٱجۡعَلۡنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِيمِ

85

و مرا از وارثان بهشت پرنعمت گردان،


وَ ٱغۡفِرۡ لِأَبِيٓ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ

86

و پدرم را بيامرز كه او از گمراهان است،


وَ لَا تُخۡزِنِي يَوۡمَ يُبۡعَثُونَ

87

و روزى كه [مردگان‌] برانگيخته مى‌شوند، رسوايم مكن؛


يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَ لَا بَنُونَ

88

روزى كه هيچ مال و اولادى سود نمى‌دهد،


إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِيمٖ

89

مگر كسى كه دلى سالم [از رذايل وخبايث‌] به پيشگاه خدا بياورد،


وَ أُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِينَ

90

و آن روز بهشت را براى پرهيزكاران نزديك آورند،


وَ بُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِلۡغَاوِينَ

91

و آتش برافروخته را براى گمراهان آشكار كنند،


وَ قِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ

92

و به آنان گويند: آنچه را مى‌پرستيديد، كجايند؟


مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ يَنصُرُونَكُمۡ أَوۡ يَنتَصِرُونَ

93

[معبودانى را] به جاى خدا؟! آيا شما را [براى رهايى از آتش‌] يارى مى‌دهند؟ يا از خود مى‌توانند دفع عذاب كنند؟


فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَ ٱلۡغَاوُۥنَ

94

پس آن بت‌ها و گمراهان [كه آنها را مى‌پرستيدند] به رو در آتش افروخته افكنده مى‌شوند،


وَ جُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ

95

با همه سپاهيان ابليس،


قَالُواْ وَ هُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ

96

در حالى كه در آن [آتش افروخته‌] با هم ستيز و نزاع مى‌كنند [و به بتان‌] مى‌گويند:


تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ

97

به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،


إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

98

كه شما را با پروردگار جهانيان برابر و مساوى قرار مى‌داديم،


وَ مَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ

99

و ما را جز مجرمان گمراه نكردند،


فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ

100

در نتيجه براى ما نه شفيعانى است،


وَ لَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ

101

و نه يك دوست نزديك و صميمى،


فَلَوۡ أَنَّ لَنَا كَرَّةٗ فَنَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

102

پس اى كاش براى ما بازگشتى [به دنيا] بود تا از مؤمنان مى‌شديم.


إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ وَ مَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

103

بى‌ترديد در اين سرگذشت، عبرتى بزرگ وجود دارد، و [قوم ابراهيم‌] بيشترشان مؤمن نبودند،


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

104

و يقينا پروردگارت همان تواناى شكست‌ناپذير و مهربان است.


كَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

105

قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند،


إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ

106

هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست‌] نمى‌پرهيزيد؟


إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ

107

بى‌ترديد من براى شما فرستاده‌اى امينم،


فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

108

بنابراين از خدا پروا كنيد و از من فرمان ببريد،


وَ مَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

109

و من از شما بر ابلاغ رسالتم هيچ پاداشى نمى‌خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانيان است،


فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

110

بنابراين از خدا پروا كنيد و از من فرمان ببريد.


قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَكَ وَ ٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ

111

گفتند: آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه فرومايگان از تو پيروى كرده‌اند؟!


قَالَ وَ مَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ

112

[نوح‌] گفت: مرا از آنچه آنان انجام مى‌داده‌اند، چه اطلاعى است؟


إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّي لَوۡ تَشۡعُرُونَ

113

حسابشان اگر واقعا درك مى‌كنيد، جز بر عهده پروردگارم نيست،


وَ مَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

114

و من طرد كننده مؤمنان نخواهم بود،


إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٞ

115

من جز بيم دهنده‌اى آشكار نيستم.


قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰنُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِينَ

116

گفتند: اى نوح! اگر [از ابلاغ دين‌] باز نايستى، يقينا از سنگسار شدگان خواهى بود!


قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِي كَذَّبُونِ

117

گفت: پروردگارا! همانا قوم من مرا تكذيب كردند،


فَٱفۡتَحۡ بَيۡنِي وَ بَيۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَ نَجِّنِي وَ مَن مَّعِيَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

118

پس ميان من و آنان چنانكه سزاوار است داورى كن و من و كسانى كه از مؤمنان با من هستند از چنگ آنان نجات ده.


فَأَنجَيۡنَٰهُ وَ مَن مَّعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ ٱلۡمَشۡحُونِ

119

پس او و كسانى را كه با او در آن كشتى مملو [از سرنشينان، جنبندگان، متاع و ابزار] بود نجات داديم،


ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِينَ

120

آن گاه بعد از آن، همه باقى ماندگان را غرق كرديم.


إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ وَ مَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

121

بى‌ترديد در اين سرگذشت، عبرتى بزرگ وجود دارد، و [قوم نوح‌] بيشترشان مؤمن نبودند،


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

122

و يقينا پروردگارت همان تواناى شكست‌ناپذير و مهربان است.


كَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

123

قوم عاد پيامبران را تكذيب كردند،


إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ

124

هنگامى كه برادرشان هود به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست‌] نمى‌پرهيزيد؟


إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ

125

بى‌ترديد من براى شما فرستاده‌اى امينم،


فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

126

بنابراين از خدا پروا كنيد و از من فرمان ببريد،


وَ مَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

127

و من از شما بر ابلاغ رسالتم هيچ پاداشى نمى‌خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانيان است،


أَتَبۡنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةٗ تَعۡبَثُونَ

128

آيا شما بر روى هر مكان بلندى به بيهوده كارى و بدون نياز برجى عظيم و برافراشته بنا مى‌كنيد؟


وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمۡ تَخۡلُدُونَ

129

و قلعه‌ها و كاخ‌هاى استوار و مجلل برمى‌گيريد، كه شايد جاودانه بمانيد،


وَ إِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِينَ

130

و چون كسى را با شدت و قهر مى‌گيريد ظالمانه و زورمدارانه [مى‌گيريد بدون اينكه در عاقبت كار بينديشيد.]


فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

131

بنابراين از خدا پروا كنيد واز من فرمان ببريد،


وَ ٱتَّقُواْ ٱلَّذِيٓ أَمَدَّكُم بِمَا تَعۡلَمُونَ

132

واز كسى كه شما را به وسيله آنچه خود مى‌دانيد يارى داده پروا كنيد،


أَمَدَّكُم بِأَنۡعَٰمٖ وَ بَنِينَ

133

به وسيله چهارپايان و فرزندانى، به شما يارى داده است.


وَ جَنَّٰتٖ وَ عُيُونٍ

134

و [به وسيله‌] بوستان‌ها و چشمه‌سارها،


إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ

135

بى‌ترديد من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى‌ترسم.


قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَكُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِينَ

136

گفتند: تو پند و اندرز دهى يا ندهى براى ما يكسان است!!


إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِينَ

137

اين [پند و اندرزها و تقسيم امور به حلال و حرام‌] جز شيوه پيشينيان [كه اهل واپس‌گرايى و خرافات بودند] نيست،


وَ مَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ

138

و ما گرفتار عذابى [كه تو ما را از آن بيم مى‌دهى‌] نخواهيم شد.


فَكَذَّبُوهُ فَأَهۡلَكۡنَٰهُمۡ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ وَ مَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

139

پس او را تكذيب كردند، و در نتيجه هلاكشان كرديم. بى‌ترديد در اين سرگذشت عبرتى بزرگ وجود دارد و [قوم هود] بيشترشان مؤمن نبودند،


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

140

و يقينا پروردگارت همان تواناى شكست‌ناپذير و مهربان است.


كَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

141

قوم ثمود پيامبران را تكذيب كردند،


إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ

142

هنگامى كه برادرشان صالح به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست‌] نمى‌پرهيزيد؟


إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ

143

بى‌ترديد من براى شما فرستاده‌اى امينم،


فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

144

بنابراين از خدا پروا كنيد و از من فرمان ببريد،


وَ مَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

145

و من از شما بر ابلاغ رسالتم هيچ پاداشى نمى‌خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانيان است،


أَتُتۡرَكُونَ فِي مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِينَ

146

آيا شما را در آنچه در اين دنيا [از نعمت و رفاه هست‌] ايمن و آسوده [از تغيير و زوال‌] رهايتان خواهند كرد؟!


فِي جَنَّٰتٖ وَ عُيُونٖ

147

در بوستان‌ها و چشمه‌سارها،


وَ زُرُوعٖ وَ نَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِيمٞ

148

و كشتزارها و درختان خرمايى كه شكوفه‌هايشان انبوه و باطراوت و لطيف است؟


وَ تَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتٗا فَٰرِهِينَ

149

و ماهرانه و هنرمندانه از كوه‌ها خانه‌هايى مى‌تراشيد؟ [به اميد آنكه از هر آسيبى حتى مرگ در امان بمانيد!!]


فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

150

بنابراين از خدا پروا كنيد و مرا فرمان ببريد،


وَ لَا تُطِيعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ

151

و از فرمان اسراف‌گران اطاعت نكنيد،


ٱلَّذِينَ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ لَا يُصۡلِحُونَ

152

همانان كه در زمين فساد مى‌كنند و به اصلاح گرى نمى‌پردازند.


قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِينَ

153

گفتند: جز اين نيست كه تو از جادوشدگانى،


مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بِ‍َٔايَةٍ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ

154

تو جز بشرى مانند ما نيستى، اگر راست مى‌گويى معجزه‌اى بياور.


قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَ لَكُمۡ شِرۡبُ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ

155

گفت: اين ماده شترى است [كه به اذن خدا به عنوان معجزه من از دل كوه بيرون آمد] سهمى از آب [اين چشمه‌] براى او، و سهم روز معينى براى شماست،


وَ لَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَظِيمٖ

156

آسيبى به او نرسانيد كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا مى‌گيرد.


فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِينَ

157

پس ناقه را پى كردند و [از كار خود] پشيمان شدند،


فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ وَ مَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

158

در نتيجه عذاب آنان را فرا گرفت. بى‌ترديد در اين سرگذشت، عبرتى بزرگ وجود دارد و [قوم صالح‌] بيشترشان مؤمن نبودند،


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

159

و يقينا پروردگارت همان تواناى شكست‌ناپذير و مهربان‌است.


كَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

160

قوم لوط پيامبران را تكذيب كردند،


إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ

161

هنگامى كه كه برادرشان لوط به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست‌] نمى‌پرهيزيد؟


إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ

162

بى‌ترديد من براى شما فرستاده‌اى امينم،


فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

163

بنابراين از خدا پروا كنيد و از من فرمان ببريد،


وَ مَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

164

و من از شما بر ابلاغ رسالتم هيچ پاداشى نمى‌خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانيان است،


أَتَأۡتُونَ ٱلذُّكۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِينَ

165

آيا از ميان مردم جهان، شما با مردان آميزش مى‌كنيد؟!!


وَ تَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمۡ رَبُّكُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُم بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ

166

و آنچه را پروردگارتان براى شما از همسرانتان آفريده رها مى‌كنيد؟ [براى اين كار زشت بى‌سابقه، دليل و برهان استوارى نداريد] بلكه شما گروهى تجاوزكار [از حدود خدا و مرزهاى انسانيت‌] هستيد.


قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰلُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِينَ

167

گفتند: اى لوط! اگر [از تبليغ دين‌] باز نايستى، حتما تبعيد خواهى شد.


قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ ٱلۡقَالِينَ

168

[لوط] گفت: بى‌ترديد من از كار زشت شما به شدت متنفرم.


رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهۡلِي مِمَّا يَعۡمَلُونَ

169

پروردگارا! مرا و خانواده‌ام را [از آثار، وزر و وبال‌] آنچه انجام مى‌دهند، نجات بده؛


فَنَجَّيۡنَٰهُ وَ أَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ

170

پس ما او و خانواده‌اش همگى را نجات داديم،


إِلَّا عَجُوزٗا فِي ٱلۡغَٰبِرِينَ

171

مگر پيرزنى در [ميان‌] باقى‌ماندگان،


ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ

172

سپس ديگران را نابود كرديم،


وَ أَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗا فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ

173

و بارانى از سنگ گل بر سر آنان بارانديم؛ پس بد بود باران بيم داده‌شدگان.


إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ وَ مَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

174

بى‌ترديد در اين سرگذشت عبرتى بزرگ وجود دارد و قوم لوط بيشترشان مؤمن نبودند،


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

175

و يقينا پروردگارت همان تواناى شكست‌ناپذير و مهربان است.


كَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لۡ‍َٔيۡكَةِ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

176

مردم ايكه پيامبران را تكذيب كردند،


إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَيۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ

177

هنگامى كه شعيب به آنان گفت: آيا [از سرانجام شرك و طغيان كه خشم و عذاب خداست‌] نمى‌پرهيزيد؟


إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ

178

بى‌ترديد من براى شما فرستاده‌اى امينم،


فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

179

بنابراين از خدا پروا كنيد و از من فرمان ببريد،


وَ مَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

180

من از شما بر ابلاغ رسالتم هيچ پاداشى نمى‌خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانيان است،


أَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَ لَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِينَ

181

پيمانه را كامل بدهيد و از كم‌فروشان نباشيد،


وَ زِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِ

182

و [متاع و كالا را] با ترازوى درست وزن كنيد،


وَ لَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَ لَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ

183

و از قيمت اشيا و اجناس مردم به هنگام خريد نكاهيد، و در زمين تباهكارانه فتنه و آشوب برپا نكنيد،


وَ ٱتَّقُواْ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَ ٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِينَ

184

و از آنكه شما و امت‌هاى پيشين را آفريد پروا كنيد.


قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِينَ

185

گفتند: جز اين نيست كه تو از جادوشدگانى،


وَ مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَ إِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ

186

و تو جز بشرى مانند ما نيستى، و بى‌ترديد ما تو را از دروغگويان مى‌پنداريم،


فَأَسۡقِطۡ عَلَيۡنَا كِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ

187

پس اگر راست مى‌گويى پاره‌هايى از آسمان را بر ما فرو ريز.


قَالَ رَبِّيٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ

188

[شعيب‌] گفت: پروردگارم به آنچه انجام مى‌دهيد، داناتر است.


فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمِ ٱلظُّلَّةِ إِنَّهُۥ كَانَ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٍ

189

پس او را تكذيب كردند؛ در نتيجه عذاب روز سايبان [يعنى روزى كه ابرى تيره و صاعقه زا سايه مى‌اندازد] آنان را فرا گرفت، همانا آن عذاب روزى بزرگ بود،


إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ وَ مَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

190

بى‌ترديد در اين سرگذشت، عبرتى بزرگ وجود دارد؛ و قوم شعيب بيشترشان مؤمن نبودند،


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

191

و يقينا پروردگارت همان تواناى شكست‌ناپذير و مهربان است.


وَ إِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

192

و بى‌ترديد اين قرآن، نازل شده پروردگار جهانيان است،


نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ

193

كه روح‌الامين آن را نازل كرده است،


عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ

194

بر قلب تو، تا از بيم دهندگان باشى،


بِلِسَانٍ عَرَبِيّٖ مُّبِينٖ

195

به زبان عربى روشن و گويا


وَ إِنَّهُۥ لَفِي زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِينَ

196

و بى‌ترديد [خبر] اين [قرآن‌] در كتاب‌هاى پيشينيان است.


أَ وَ لَمۡ يَكُن لَّهُمۡ ءَايَةً أَن يَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ

197

آيا آگاهى دانشمندان بنى‌اسرائيل به خبر قرآن [در كتاب‌هاى پيشينيان‌] براى مشركان نشانه‌اى [بر حقانيت قرآن و صدق نبوت تو] نيست؟!


وَ لَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِينَ

198

و اگر آن را بر برخى از غير عرب‌ها نازل كرده بوديم،


فَقَرَأَهُۥ عَلَيۡهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِينَ

199

و او آن را بر عرب‌ها مى‌خواند، باز هم به آن ايمان نمى‌آوردند!!


كَذَٰلِكَ سَلَكۡنَٰهُ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ

200

اين‌گونه [كه آن را به زبان عربى روشن و گويا نازل كرديم‌] در دل‌هاى مجرمان درآورديم [كه آن را بفهمند و به آن ايمان آورند،]


لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ

201

[ولى اين بيمار دلان لجوج‌] به آن ايمان نمى‌آورند تا آن عذاب دردناك را ببينند،


فَيَأۡتِيَهُم بَغۡتَةٗ وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

202

كه ناگهان در حالى كه بى‌خبرند به سراغشان آيد،


فَيَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ

203

پس [در آن موقعيت بسيار سخت‌] گويند: آيا ما مهلت مى‌يابيم؟


أَفَبِعَذَابِنَا يَسۡتَعۡجِلُونَ

204

آيا به آمدن عذاب ما شتاب مى‌كنند؟


أَفَرَءَيۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِينَ

205

پس خبر ده اگر ما آنان را ساليانى بهره‌مندى و برخوردارى دهيم،


ثُمَّ جَآءَهُم مَّا كَانُواْ يُوعَدُونَ

206

سپس آن عذابى كه به آن تهديد مى‌شدند، به سراغشان آيد.


مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يُمَتَّعُونَ

207

آنچه را [چند سال‌] همواره از آن برخوردارى مى‌يافتند [عذاب را] از آنان دفع‌نخواهد كرد،


وَ مَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ

208

و [مردم‌] هيچ شهرى را نابود نكرديم مگر آنكه بيم دهندگانى براى آنان بود،


ذِكۡرَىٰ وَ مَا كُنَّا ظَٰلِمِينَ

209

براى اندرز دادن و اتمام حجت؛ و ما هرگز ستمكار نبوده‌ايم [كه مردمى را بدون فرستادن پيامبر نابود كنيم.]


وَ مَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّيَٰطِينُ

210

قرآن را شيطان‌ها نازل نكرده‌اند،


وَ مَا يَنۢبَغِي لَهُمۡ وَ مَا يَسۡتَطِيعُونَ

211

و [نزول قرآن‌] سزاوار آنان نيست، و قدرت [وحى كردن چنين كتابى را] ندارند،


إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ

212

بى‌ترديد آنان از شنيدن [وحى الهى و اخبار ملكوتى‌] محروم و بركنارند.


فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِينَ

213

پس با خدا معبودى ديگر را مپرست، كه از عذاب شدگان خواهى شد.


وَ أَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ

214

نزديك‌ترين خويشاوندانت را [از عذاب الهى‌] بيم ده،


وَ ٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

215

و پر و بال [فروتنى و تواضع‌] خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‌كنند بگستر،


فَإِنۡ عَصَوۡكَ فَقُلۡ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ

216

پس اگر تو را نافرمانى كردند بگو: من از آنچه انجام مى‌دهيد، بيزارم؛


وَ تَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ

217

و بر تواناى شكست‌ناپذير مهربان توكل كن،


ٱلَّذِي يَرَىٰكَ حِينَ تَقُومُ

218

هم او كه تو را هنگامى كه [براى عبادت‌] مى‌ايستى مى‌بيند،


وَ تَقَلُّبَكَ فِي ٱلسَّٰجِدِينَ

219

و گردش و حركت تو را در ميان سجده‌كنندگان [مشاهده مى‌كند،]


إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ

220

يقينا او شنوا و داناست.


هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّيَٰطِينُ

221

آيا شما را خبر دهم كه شيطان‌ها بر چه كسانى نازل مى‌شوند؟


تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ

222

بر هر دروغ‌پرداز گنه‌پيشه‌اى نازل مى‌شوند،


يُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَ أَكۡثَرُهُمۡ كَٰذِبُونَ

223

كه گوش [بر القائات و اغواگرى‌هاى شيطان‌] مى‌سپرند، و بيشتر شيطان‌ها دروغگويند،


وَ ٱلشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ

224

و [پيامبر، شاعر و خيال‌پرداز نيست، چون‌] شاعران [خيال‌پرداز] را [كه حقايق را هجو مى‌كنند، و با مطالب بى‌اساس به واقعيات مى‌تازند] گمراهان پيروى مى‌كنند.


أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِي كُلِّ وَادٖ يَهِيمُونَ

225

آيا ندانسته‌اى كه آنان در هر وادى [باطلى خيال پردازانه‌] حيران و سرگردانند؟


وَ أَنَّهُمۡ يَقُولُونَ مَا لَا يَفۡعَلُونَ

226

و مطالبى مى‌گويند كه خود عمل نمى‌كنند،


إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَ ٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ وَ سَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ

227

مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند و خدا را بسيار ياد كردند و پس از آنكه [با شعرهاى باطل دشمنان، هجويات مشركان و ياوه‌هاى كافران‌] مورد ستم قرار گرفتند [با شعرهاى توحيدى و اصيل و استوار خود] به انتقام گرفتن [از دشمن و دفاع از خويش‌] برخاستند، و كسانى كه ستم كرده‌اند، به زودى خواهند دانست كه به چه بازگشت گاهى باز خواهند گشت؟!


سوره النمل

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ طسٓ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَ كِتَابٖ مُّبِينٍ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ طس- اين آيات [باعظمت‌] قرآن و كتابى روشنگر است،


هُدٗى وَ بُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ

2

[كه سراسر] هدايت‌كننده [انسان‌ها] و براى مؤمنان مژده‌دهنده است.


ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَ يُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَ هُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ

3

همانان كه نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌پردازند، و قاطعانه به آخرت يقين دارند؛


إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَ

4

به راستى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال [زشتشان‌] را در نظرشان آراستيم، پس همواره در حيرت و سرگردانى‌اند،


أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَ هُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ

5

اينان كسانى هستند كه عذاب سختى براى آنان است و بى‌ترديد آنان در آخرت زيانكارترين [مردم‌] اند.


وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ

6

يقينا تو قرآن را از نزد حكيمى دانا فرا مى‌گيرى.


إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سَ‍َٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ

7

[ياد كن‌] هنگامى را كه موسى به خانواده‌اش گفت: به راستى من آتشى را از دور ديدم، به زودى خبرى از آن براى شما مى‌آورم، يا از آن شعله‌اى برگرفته به شما مى‌رسانم تا خود را گرم كنيد،


فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَ مَنۡ حَوۡلَهَا وَ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

8

پس هنگامى كه نزد آن آمد، ندا رسيد كه: پربركت باد آنكه در آتش است و آنكه پيرامون آن است، و منزه و پاك است خدا كه پروردگار جهانيان است.


يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ

9

اى موسى! يقينا منم خداى تواناى شكست‌ناپذير و حكيم،


وَ أَلۡقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَ لَمۡ يُعَقِّبۡ يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ

10

و عصايت را بيفكن. پس وقتى آن را ديد كه تند و شتابان حركت مى‌كند، گويا مارى باريك و تيزرو است، پشت‌كنان رو به فرار گذاشت و به پشت برنگشت. [ندا رسيد:] اى موسى! نترس كه پيامبران [به سبب دارا بودن مقام عصمت و پاكى از گناه‌] نزد من نمى‌ترسند،


إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّي غَفُورٞ رَّحِيمٞ

11

مگر كسى كه ستم كند [كه او بايد بترسد]؛ ولى زمانى كه پس از بدى نيكى را [كه ايمان و كار شايسته است‌] جايگزين آن نمايد [از عذاب من در امان است و نبايد بترسد]؛ زيرا من بسيار آمرزنده و مهربانم،


وَ أَدۡخِلۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖ فِي تِسۡعِ ءَايَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَ قَوۡمِهِۦٓ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ

12

و دستت را در گريبانت كن تا بدون هيچ عيبى سفيد و درخشان بيرون آيد، [با اين دو معجزه كه در ضمن‌] نه معجزه است به سوى فرعون و قومش [برو] كه قطعا آنان گروهى نافرمانند؛


فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ

13

هنگامى كه معجزات روشن ما به سويشان آمد، گفتند: اين جادويى آشكار است.


وَ جَحَدُواْ بِهَا وَ ٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَ عُلُوّٗا فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ

14

و آنها را در حالى كه باطنشان به الهى بودن آن معجزات يقين داشت، ستمكارانه وبرترى‌جويانه انكار كردند. پس با تأمل بنگر كه سرانجام مفسدان چگونه بود؟!


وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ وَ سُلَيۡمَٰنَ عِلۡمٗا وَ قَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

15

و يقينا ما به داود و سليمان، دانش [ويژه‌] داديم، و آن دو گفتند: همه ستايش‌ها ويژه خداست، همان كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمن خود برترى عطا كرده است،


وَ وَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَ وَ قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ وَ أُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ

16

و سليمان وارث داود شد و گفت: اى مردم! [معرفت و آگاهى به‌] زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته‌اند، و از هر چيزى [كه به پيامبران و پادشاهان داده‌اند] به ما عطا كرده‌اند، يقينا اين امتياز و برترى آشكارى است.


وَ حُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَ ٱلۡإِنسِ وَ ٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ

17

و براى سليمان، سپاهيانش از پريان و آدميان و پرندگان گردآورى شدند، [و آنان را از حركت باز مى‌داشتند] تا گروه‌هاى ديگر به آنان ملحق شوند؛


حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَ جُنُودُهُۥ وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

18

[پس حركت كردند] تا به وادى مورچگان درآمدند. مورچه‌اى گفت: اى مورچگان! به خانه‌هايتان درآييد تا سليمان و سپاهيانش ناآگاهانه شما را پايمال نكنند.


فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا وَ قَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَ عَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَ أَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَ أَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ

19

پس سليمان از گفته‌اش با تبسم حالت خنده به خود گرفت، و [به سبب نعمت فهم گفتار حيوانات‌] گفت: پروردگارا! به من الهام كن تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم عطا كرده‌اى به جاى آورم، و اينكه كار شايسته‌اى كه آن را بپسندى انجام دهم، و مرا به رحمتت در ميان بندگان شايسته‌ات درآور.


وَ تَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ

20

و [سليمان‌] جوياى پرندگان شد [و هدهد را در ميان پرندگان بارگاهش نيافت‌] پس گفت: مرا چه شده كه هدهد را نمى‌بينم [آيا هست و او را نمى‌بينم‌] يا از غايبان است؟


لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ

21

قطعا او را عذابى سخت خواهم كرد يا [براى عبرت ديگر پرندگان‌] او را سر مى‌برم، يا بايد [براى غايب بودنش‌] دليلى روشن برايم بياورد.


فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَ جِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ

22

پس [هدهد] زمانى نه چندان دور درنگ كرد [و با شتاب بازگشت،] پس گفت: [اى سليمان!] من به چيزى آگاهى يافته‌ام كه تو به آن آگاهى نيافته‌اى، و [من‌] از [سرزمين‌] سبا خبرى مهم و يقينى برايت آورده‌ام.


إِنِّي وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِكُهُمۡ وَ أُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖ وَ لَهَا عَرۡشٌ عَظِيمٞ

23

به راستى من زنى را يافتم كه بر آنان حكومت مى‌كند، و از هر چيزى [كه از وسايل و لوازم حكومت و قدرت است‌] به او داده‌اند و تختى بزرگ دارد،


وَجَدتُّهَا وَ قَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ

24

او و قومش را يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مى‌كنند و شيطان، اعمال [زشتشان‌] را براى آنان آراسته و در نتيجه آنان را از راه [حق‌] بازداشته است به اين سبب هدايت نمى‌يابند،


أَلَّا يَسۡجُدُواْ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ يَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَ مَا تُعۡلِنُونَ

25

[و شيطان آنان را اين‌گونه فريب داده‌] تا براى خدا سجده نكنند، همان كه نهان در آسمان‌ها و زمين را بيرون مى‌آورد و آنچه را پنهان مى‌داريد و آنچه را آشكار مى‌كنيد، مى‌داند.


ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ

26

خداى يكتا كه معبودى جز او نيست، پروردگار عرش بزرگ است.


قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ

27

[سليمان به هدهد] گفت: به زودى [درباره ادعايت‌] تأمل و بررسى مى‌كنم كه آيا راست گفته‌اى يا از دروغگويانى،


ٱذۡهَب بِّكِتَٰبِي هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَيۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا يَرۡجِعُونَ

28

اين نامه مرا ببر و به سوى آنان بيفكن، سپس به دور از ديدگان آنان خود را كنارى بگير و بنگر چه پاسخى‌مى‌دهند؟


قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّيٓ أُلۡقِيَ إِلَيَّ كِتَٰبٞ كَرِيمٌ

29

[ملكه سبا پس از آگاهى از مضمون نامه‌] گفت: اى سران و اشراف! همانا نامه‌اى نيكو و با ارزشى به سوى من افكنده‌اند،


إِنَّهُۥ مِن سُلَيۡمَٰنَ وَ إِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

30

يقينا اين نامه از سوى سليمان است و سرآغازش به نام خداى رحمان و رحيم است، و


أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَيَّ وَ أۡتُونِي مُسۡلِمِينَ

31

[مضمونش اين است كه‌] بر من برترى مجوييد و همه با حالت تسليم نزد من آييد.


قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِي فِيٓ أَمۡرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ

32

گفت: اى سران و اشراف! در كارم به من نظر دهيد تا شما نزد من حضور داشتيد، من [بدون شما] فيصله دهنده كارى نبوده‌ام.


قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَ أُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِيدٖ وَ ٱلۡأَمۡرُ إِلَيۡكِ فَٱنظُرِي مَاذَا تَأۡمُرِينَ

33

گفتند: ما داراى قدرت و مالك وسايل رزمى سختى هستيم، پس بنگر چه فرمان مى‌دهى؟


قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡيَةً أَفۡسَدُوهَا وَ جَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗ وَ كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ

34

گفت: همانا پادشاهان هنگامى كه [با ابزار، ادوات جنگى و سپاهى رزمى‌] وارد شهرى مى‌شوند، آن را تباه مى‌كنند و عزيزان اهلش را به ذلت و خوارى مى‌نشانند و [آنان‌] همواره چنين مى‌كنند!


وَ إِنِّي مُرۡسِلَةٌ إِلَيۡهِم بِهَدِيَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ يَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ

35

من به سوى آنان هديه‌اى [قابل توجه‌] مى‌فرستم، پس با تأمل مى‌نگرم كه فرستادگان با چه پاسخى بر مى‌گردند؟


فَلَمَّا جَآءَ سُلَيۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰكُم بَلۡ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمۡ تَفۡرَحُونَ

36

هنگامى كه [فرستاده ملكه سبا] نزد سليمان آمد، [سليمان‌] گفت: آيا مرا با مالى [اندك و ناچيز] يارى مى‌دهيد؟ آنچه خدا [از نبوت و حكومت و ثروت‌] به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما داده [هديه شما براى من شادى آور نيست‌]، اين شماييد كه با هديه خود شادمانى مى‌كنيد،


ٱرۡجِعۡ إِلَيۡهِمۡ فَلَنَأۡتِيَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَ لَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَ هُمۡ صَٰغِرُونَ

37

به سوى آنان بازگرد كه ما حتما با سپاهيانى به سوى آنان خواهيم آمد كه قدرت رويارويى با آن را ندارند، و آنان را در حالى كه [در آن منطقه‌] حقير و بى‌ارزش شده‌اند با خوارى و ذلت از آنجا بيرون مى‌كنيم.


قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن يَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ

38

[سليمان‌] گفت: اى سران و اشراف! كدام يك از شما تخت او را پيش از آنكه همگى به حالت تسليم نزد من آيند، برايم مى‌آورد؟


قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَ إِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞ

39

يكى از جنيان كاردان و تيزهوش گفت: من آن را پيش از آنكه از مسند خود برخيزى نزد تو مى‌آورم، و من بر اين [كار] توانا و امينم،


قَالَ ٱلَّذِي عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن يَرۡتَدَّ إِلَيۡكَ طَرۡفُكَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُ وَ مَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيّٞ كَرِيمٞ

40

كسى كه دانشى از كتاب [لوح محفوظ] نزد او بود گفت: من آن را پيش از آنكه پلك ديده‌ات به هم بخورد، نزد تو مى‌آورم. [و آن را در همان لحظه آورد]. پس هنگامى كه سليمان تخت را نزد خود پابرجا ديد، گفت: اين از فضل و احسان پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاس گزارم يا بنده‌اى ناسپاسم؟ و هر كس كه سپاس گزارى كند به سود خود سپاس گزارى مى‌كند و هر كس ناسپاسى ورزد [زيانى به خدا نمى‌رساند]؛ زيرا پروردگارم بى‌نياز و كريم است.


قَالَ نَكِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِيٓ أَمۡ تَكُونُ مِنَ ٱلَّذِينَ لَا يَهۡتَدُونَ

41

گفت: تختش را [با تغيير دادن در زينت و آرايش‌] برايش ناشناس كنيد تا ببينيم آيا [به شناخت آن‌] راه مى‌يابد، يا از كسانى است كه راه نمى‌يابند؟


فَلَمَّا جَآءَتۡ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرۡشُكِ قَالَتۡ كَأَنَّهُۥ هُوَ وَ أُوتِينَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَ كُنَّا مُسۡلِمِينَ

42

پس زمانى كه [ملكه سبا] آمد، گفتند: آيا تخت تو نيز اين‌گونه است؟ گفت: گويا اين همان است!! و ما را پيش از اين [به حقانيت و قدرت سليمان‌] آگاه كردند و [همان زمان‌] تسليم شديم؛


وَ صَدَّهَا مَا كَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنَّهَا كَانَتۡ مِن قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ

43

چيزى را كه [ملكه سبا] به جاى خدا مى‌پرستيد او را [از تسليم شدن به حق‌] بازداشته بود؛ زيرا او از گروه كافران بود [و در ميان آنان رشد كرده بود و به روش و رفتار آنان خو گرفته بود.]


قِيلَ لَهَا ٱدۡخُلِي ٱلصَّرۡحَ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَ كَشَفَتۡ عَن سَاقَيۡهَا قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَ أَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

44

به او گفتند: به‌حياط قصر درآى. هنگامى كه آن را ديد، پنداشت آبى فراوان [چون درياچه‌] است، پس دامن جامه از دو ساق پايش بالا زد [كه به خيال خود وارد آب شود]، سليمان گفت: اين محوطه‌اى است صاف و هموار از شيشه [نه از آب‌]. [ملكه سبا] گفت: پروردگارا! قطعا من به خود ستم كردم، اينك همراه سليمان، تسليم [فرمان‌ها و احكام‌] خدا پروردگار جهانيان شدم.


وَ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِيقَانِ يَخۡتَصِمُونَ

45

همانا به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه: خدا را بپرستيد. پس ناگهان آنان دو گروه [مؤمن و كافر] شدند كه با يكديگر نزاع و دشمنى‌مى‌كردند.


قَالَ يَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّيِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ

46

گفت: اى قوم من! چرا بر عذاب و هلاكت پيش از توبه و ايمان شتاب مى‌كنيد؟! چرا از خدا درخواست آمرزش نمى‌كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد؟!


قَالُواْ ٱطَّيَّرۡنَا بِكَ وَ بِمَن مَّعَكَ قَالَ طَٰٓئِرُكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ

47

گفتند: ما به تو و همراهانت فال بد زده‌ايم [و شما را سبب بروز اين همه مشكلات و بدبختى خود مى‌دانيم‌]. گفت: سبب بروز مشكلات و بدبختى شما [طغيان و گناهان شماست كه عكس العملش‌] نزد خداست، [ربطى به ما ندارد] بلكه شما گروهى هستيد كه [به مشكلات و مصايب‌] امتحان مى‌شويد [شايد به اين سبب توبه كنيد و مؤمن شويد.]


وَ كَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ لَا يُصۡلِحُونَ

48

در آن شهر نه نفر از اشراف و سران بودند كه در آن فساد مى‌كردند و اصلاح گر نبودند،


قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَ أَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِكَ أَهۡلِهِۦ وَ إِنَّا لَصَٰدِقُونَ

49

[آنان به يكديگر] گفتند: هم قسم شويد كه حتما به صالح و خانواده‌اش شبيخون مى‌زنيم [تا همه را نابود كنيم‌]، آن گاه به خونخواهش بگوييم: ما زمان هلاك شدن خانواده‌اش حضور نداشتيم و يقينا راستگوييم.


وَ مَكَرُواْ مَكۡرٗا وَ مَكَرۡنَا مَكۡرٗا وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

50

آنان نيرنگ مهمى به كار گرفتند و ما هم در حالى كه بى‌خبر بودند [با كيفر بسيار سختى‌] نيرنگ آنان را از بين برديم.


فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ مَكۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَ قَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِينَ

51

پس با تأمل بنگر كه سرانجام نيرنگشان چگونه بود؟ كه ما آنان و قومشان را همگى درهم كوبيديم و هلاك كرديم.


فَتِلۡكَ بُيُوتُهُمۡ خَاوِيَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ

52

اين خانه‌هاى آنان است كه به سبب ستمشان [از سكنه‌] خالى مانده. بى‌ترديد در اين سرگذشت براى گروهى كه معرفت و شناخت دارند، عبرتى بزرگ وجود دارد،


وَ أَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ

53

و آنان را كه ايمان آوردند و همواره پرهيزكارى مى‌كردند، نجات داديم.


وَ لُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَ أَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ

54

و لوط را [ياد كن‌] هنگامى كه به قومش گفت: آيا اين عمل بسيار زشت را در حالى كه [وقت انجام دادنش با بى‌شرمى كامل به هم‌] نگاه مى‌كنيد، مرتكب مى‌شويد؟!


أَئِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ

55

آيا شما از روى ميل و شهوت به جاى زنان با مردان آميزش مى‌كنيد؟ [شما براى اين كار زشت دليل و برهانى نداريد] بلكه شما گروهى نادان هستيد.


جزء قبل

جزء 19 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان