كسانى كه لقاء ما را اميد ندارند گويند چرا ملائكه بر ما نازل نمىشود يا چرا پروردگار خويش را نمىبينيم، در نفس خود تكبر كردند و طغيان بزرگى به وجود آوردند.
روزى ملائكه را مىبينند آن روز گناهكاران را بشارتى نيست و گويند: حجرا محجورا.
مىآئيم بر آنچه عمل كردهاند و آن را غبارى پراكنده مىگردانيم.
اهل بهشت در آن روز از حيث قرارگاه بهترند و از حيث استراحتگاه خوبتر.
و روزى كه آسمان ابر آلود شكافته مىشود و ملائكه نازل مىگردند.
حكومت حق در آن روز خاص خداست و روزى است بر كافران دشوار.
يا دآر روزى را كه در آن ظالم (از كثرت تأسف) هر دو دست خويش را مىجود و گويد: اى كاش با اين پيامبر راه دين را اخذ مىكرد.
واى بر من اى كاش فلان كس را دوست نمىگرفتم.
او مرا از قرآن گمراه كرد، بعد از آنكه قرآن به من آمد، شيطان خوار كننده (رها كننده) انسان است.
پيامبر (در آن روز) خواهد گفت: پروردگارا قوم من اين قرآن را متروك كردند.
اين چنين براى هر پيامبر دشمنى از گناهكاران قرار دادهايم، خدا در هدايت و يارى كافى است.
كافران گفتند: چرا قرآن يك دفعه بر او نازل نمىشود اين چنين (به تدريج نازل كرديم) تا قلوب تو را قوى كنيم آن را با تأنى مخصوص بيان كرديم.
براى تو گفته (باطلى) نمىآورند مگر آنكه ما حق را مىآوريم و بهترين بيان را.
آنهايى كه بر رويشان به جهنم محشور مىشوند آنان از حيث منزل بدتر هستند و از حيث راه گمراهتر.
به موسى كتاب تورات را داديم، برادرش هارون را با او وزير (يار) گردانديم.
گفتيم: برويد به سوى قومى كه آيات ما را تكذيب كردهاند، آنها را به طرز بديعى هلاك كرديم.
(يا دآر) قوم نوح را، چون پيامبران را تكذيب كردند غرقشان نموديم براى مردم عبرتشان گردانديم، ظالمان را عذابى اليم آماده كردهايم.
(يا دآر) قوم عاد و ثمود و اهل رس و مردمان زيادى را ميان آنها.
به همه آنها مثلها زديم و همه را به طرز خاصى هلاك كرديم.
اهل مكه (در سفر خويش) به شهرى كه باران بد بر آن باريده بود آمدند، آيا آن را نديده بودند بلكه برانگيخته شدن را اميد ندارند.
چون كفار تو را به بينند، به مسخرهات مىگيرند (و مىگويند) آيا اين همانست كه خدا پيامبرش مبعوث كرده است؟!
نزديك بود كه ما را از عبادت خدايانمان گمراه كند، اگر در عبادت آنها استقامت نكرده بوديم آن گاه كه عذاب را ببينند، زود مىدانند كه گمراه كيست.
بگو به بينم آنكه معبودش را هواى خود قرار داده است آيا تو بر او كارساز مىشوى؟
يا گمان مىكنى كه بسيارى از آنها مىشنوند يا تعقل مىكنند، آنها مانند چهارپايان بلكه گمراهتر هستند.
آيا نمىدانى خدايت سايه را چطور امتداد مىدهد، اگر مىخواست آن را پيوسته مىكرد، سپس آفتاب را بر آن دليل قرار داديم.
سپس آن را به آسانى به سوى خود گرفتيم.
خدا همانست كه شب را براى شما لباس و خواب را راحتى قرار داد و روز را برانگيخته شدن كرد.
خدا همانست كه بادها را پيش از باران رحمتش بشارت دهنده مىفرستد و از آسمان آبى پاك و پاك كننده نازل كرديم.
تا با آن آب ديار مرده را زنده گردانيم و چهارپايان و انسانهاى بسيار را با آن آب دهيم.
سخن را ميان آنها گوناگون بيان كرديم تا متذكر گردند (ولى) بيشتر مردم جز ناسپاسى نكردند.
اگر مىخواستيم در هر قريه انذار كنندهاى مبعوث مىكرديم.
از كافران اطاعت مكن و با قرآن با كفار جهاد بزرگى بكن.
خدا همانست كه دو دريا را به هم فرستاد، اين شيرين و گوارا است و آن شور و تلخ و ميان آن دو حائلى و مانع محكمى قرار داد.
خدا همانست كه از نطفه بشر آفريد، آن را مذكر و مؤنث گردانيد، خدايت تواناست.
جز خدا بندگى مىكنند، چيزى را نفعشان نمىدهد و ضررشان نمىرساند، كافر بر عليه پروردگارش يار ناحق است.
تو را نفرستاديم مگر بشارت دهنده و انذار كننده.
بگو: بر ارشاد شما مزدى نمىخواهم، ليكن گرفتن راه خدا را مىخواهم از كسى كه بخواهد.
توكل كن بر خداى هميشه زنده كه مرگى بر او نيست او را تسبيح و حمد گوى، او در دانستن گناه بندگانش كافى است.
خدايى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه در ميان آن دو است در شش روز آفريد، سپس بر تدبير استقرار يافت او رحمان است، اعتنا كن بر او به وقت خبر دادن
چون به آنها گفته شود: خداى رحمان را سجده كنيد، گويند رحمان چيست آيا به هر چه مىخواهى سجده كنيم، اين دستور بر نفرتشان مىافزايد.
دائم الخير است خدايى كه در آسمان ستارگان درخشان و چراغى (تابان) و ماهى نور افشان قرار داد.
خدا همانست كه شب و روز را پى در پى كرد براى هر كه بخواهد متذكر شود و يا سپاسگزار باشد.
بندگان خدا كسانى هستند كه در زمين با تواضع قدم برمىدارند و چون نادانان آنها را خطاب كنند جواب سالم گويند.
و كسانى هستند كه شب را در حال سجده و قيام براى خدايشان برگزار مىكنند.
و كسانى هستند كه مىگويند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما برگردان كه عذاب آن دست بردار نيست.
جهنم قرارگاه و محل اقامت بدى است.
و كسانى كه چون انفاق كنند اسراف نمىكنند و كم نمىنمايند، انفاق آنها بين اين دو حد وسط است.
و كسانى هستند كه با خدا معبود ديگرى نمىخوانند و نفسى را كه خدا محترم كرده جز به حق نمىكشند و زنا نمىكنند هر كس چنين كند، به عقوبت خواهد افتاد.
عذاب بر او در قيامت مضاعف مىشود و در عذاب مخلد مىماند.
مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح بكند، خدا سيئات آنها را به خوبيها مبدل مىكند، خدا آمرزنده و مهربان است.
هر كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد او به سوى خدا توبه مىكند توبه خاصى.
و كسانى هستند كه در مجالس باطل حاضر نمىشوند و چون به كار بيهوده رسند، بزرگواران مىگذرند.
و كسانى هستند كه چون آيات خدا را تذكر داده مىشوند ناشنوايان و نابينايان بر آنها نمىافتند.
و كسانى كه مىگويند: پروردگارا از زنان و فرزندان ما روشنى چشم ما گردان و ما را براى تقوى كاران سرمشق گردان.
آنها پاداش داده مىشوند درجه بلندى را و در آن تحيت و سلام داده مىشوند.
در آن پيوستهاند، آن بهتر قرارگاه و بهتر محل اقامت است.
بگو خدايم به شما اعتنايى ندارد اگر دعوت شما لازم نبود كه رسالت را تكذيب كرديد، آن تكذيب بر شما ملازم خواهد بود.
سوره الشعراء
بنام خداى رحمان رحيم؛ طاء، سين، ميم.
اين است آيات كتاب روشن.
شايد تو خودت را هلاك كنى از اينكه مشركان ايمان نمىآورند.
اگر بخواهيم، آيهاى از آسمان برايشان نازل مىكنيم گردنهايشان بر آن خاضع مىشود.
هيچ ذكر تازهاى از خداى رحمان بر آنها نمىآيد مگر آنكه از آن روگردانند.
قرآن را تكذيب كردند، به زودى خبرهاى عذابى كه تكذيب مىكنند به آنها خواهد آمد.
آيا به زمين نگاه نمىكنند كه چه قدر در آن اصناف خوشايند روئيدنيها را رويانديم.
در آنچه گفته شد بر نبوت دليلى هست، اما بيشترشان مؤمن نيستند.
و حقا كه پروردگار تو، اوست توانا و مهربان.
وقتى كه پروردگارش موسى را ندا كرد كه به سوى قوم ظالم بيا.
قوم فرعون، آيا از عذاب خدا نمىترسند؟
گفت: پروردگارا مىترسم مرا تكذيب كنند.
سينهام تنگ مىشود، زبانم روان نمىشود پس (به برادرم) هارون وحى فرست.
آنها را بر عهده من تقصيرى است مىترسم مرا بكشند.
خدا گفت: نترسيد با معجزات ما برويد ما با شما (حاضريم و) مىشنويم.
بيائيد به سوى فرعون و بگوئيد: ما فرستاده پروردگار مخلوقاتيم.
بنى اسرائيل را با ما بفرست.
فرعون گفت: آيا تو را در كودكى تربيت نكرديم؟! و سالهايى از عمرت را پيش ما ماندى.
و كردى آن كارت را كه كردى، و تو از ناسپاسان نعمت منى.
موسى گفت: من آن وقت كه آنكار را كردم از ناآگاهان بودم.
و چون از شما ترسيدم فرار كردم، خدايم به من تشخيص داد و از پيامبرانم گردانيد.
و آن نعمتى است كه بر من منت مىنهى از آن جهت كه بنى اسرائيل را بردگان خودت گرداندهاى.
فرعون گفت: رب العالمين چيست؟
موسى گفت: پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر يقين طلب باشيد
فرعون به اطرافيان گفت: آيا سخن موسى را نمىشنويد؟
موسى گفت: او پروردگار شما و پدران شماست.
فرعون گفت: اين پيامبر شما ديوانه است.
موسى گفت: او پروردگار مشرق و مغرب است و آنچه ميان آن دو است، اگر بفهميد؟
فرعون گفت: اگر جز من معبودى بگيرى تو را از زندانيان مىكنم.
موسى گفت: اگر چه معجزه روشن گرى آورده باشم؟
گفت: اگر راستگويى آن را بياور.
موسى عصا را انداخت ناگاه اژدهاى آشكارى شد.
دست خود را از گريبان بيرون آوردن كه براى ناظران نورانى بود.
فرعون به اطرافيان گفت: اين جادوگر دانايى است.
مىخواهد شما را به وسيله جادو از ديارتان بيرون كند چه امر مىكنيد؟
گفتند: موسى و برادرش را تأخير بيانداز و به شهرها، گرد آورندگانى بفرست.
كه همه جادوگران ماهر را پيش تو بياورند.
جادوگران براى وقت معين شده گرد آمدند.
به مردم گفته شد: آيا شما نيز جمع مىشويد؟
تا در صورت پيروز شدن از آنها پيروى كنيم؟
چون ساحران آمدند، به فرعون گفتند: آيا در صورت پيروز شدن مزدى خواهيم داشت؟
گفت: آرى و شما از مقربين من خواهيد بود.
موسى به آنها گفت: آنچه خواهيد انداخت بياندازيد.
ريسمانها و چوبدستىهاى خويش را انداختند و گفتند: به عزت فرعون قسم كه ما پيروزيم.
موسى عصاى خويش را برانداخت: ناگهان آنچه را كه ساحران ساخته بودند مىبلعيد.
ساحران، سجدهكنان به زمين افتادند.
گفتند به پروردگار عالميان ايمان آورديم.
كه پروردگار موسى و هارون است.
فرعون گفت: آيا پيش از آنكه اجازه فرمايم به موسى ايمان آورديد؟!، او استاد شماست كه سحر يادتان داده است، حتما و حتما دستها و پاهاى شما را به عكس خواهم بريد و همهتان را به دار خواهم آويخت.
گفتند: در اين كار ضررى بر ما نيست كه به طرف خدا مىرويم ما اميدواريم كه پروردگار ما گناهان ما را بيامرزد.
كه اولين مؤمنان شديم.
به موسى وحى كرديم: شب هنگام بندگان مرا بيرون بر كه شما تعقيب خواهيد شد.
فرعون جمع كنندگانى به شهرها فرستاد كه.
اينان گروه اندكى هستند.
(و با اين كار خود) ما را خشمگين كردهاند.
و ما متفقيم و بيداريم.
آنها را از باغها و چشمه سارها بيرون كرديم.
و از گنجينهها و مقام ارجمند.
جريان چنين بود، بنى اسرائيل را بر آنها وارث كرديم.
به وقت طلوع آفتاب بنى اسرائيل را تعقيب كردند.
چون دو گروه ديده شدند، ياران موسى گفتند: ما گرفتار خواهيم شد.
موسى گفت: نه، پروردگارم با من است، هدايتم خواهد كرد.
به موسى وحى كرديم كه عصايت را به دريا بزن. دريا بشكافت و هر قسمت آن مانند كوه بزرگى گرديد.
فرعونيان را به آنجا نزديك كرديم.
موسى و همراهان او را نجات داديم.
آن گاه ديگران را غرق نموديم.
در آنچه گفته شد آيتى هست ولى بيشترشان مؤمن نبودند.
پروردگار تو فقط اوست توانا و مهربان.
جريان مهم ابراهيم را بر قوم خودت برخوان.
چون به پدر و قوم خود گفت چه چيز را عبادت مىكنيد؟
گفتند: بتانى را عبادت مىكنيم و براى عبادت آنها پيوسته ملازم هستيم.
گفت: وقتى كه آنها را مىخوانيد حرف شما را مىشنوند؟
يا به شما نفعى ميرسانند و يا ضررى مىزنند؟
گفتند: نه بلكه پدران خويش را يافتهايم كه چنين مىكردند.
گفت: آيا مىبينيد بتانى كه را پرستش مىكنيد.
شما و پدران گذشته شما؟
بتان شما دشمن من هستند ولى رب العالمين دشمن من نيست.
اوست كه مرا خلق كرده و هدايت مىكند.
و فقط اوست كه طعامم ميدهد و آبم مىنوشاند.
و چون مريض شوم او به من شفا مىدهد.
و اوست كه مرا مىميراند و در قيامت زنده مىكند.
و اوست كه اميد دارم روز قيامت خطاى مرا بر من ببخشايد.
خدايا به من تشخيص عطا كن و به صالحين ملحق فرماى.
و در مردمان آينده زبان راستى براى من قرار بده.
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت بگردان.
پدرم را بيامرز كه او از گمراهان است.
مرا روز قيامت خوار مگردان.
روزى كه مال و پسران فائدهاى ندهند.
مگر آنكه پيش خدا قلب سالمى بياورد.
و بهشت به اهل نقوى نزديك كرده مىشود.
و آتش بر گمراهان آشكار كرده مىشود.
به گمراهان گفته شود، كجايند آنچه عبادت مىكرديد؟
جز خدا آيا شما را يارى مىكنند يا يكديگرى را كمك مىنمايند؟
بتها و گمراهان در آتش بر رويهم افتند.
همه لشكريان شيطان نيز
اهل آتش در حالى كه با هم مخاصمه مىكنند گويند:
به خدا قسم كه ما در گمراهى آشكار بوديم.
وقتى كه شما بتها را با رب العالمين برابر مىكرديم.
ما را جز مجرمان گمراه نكردند.
پس ما را شفاعتگرانى نيست.
و نه دوستى مهربان.
اى كاش ما را برگشتى بود تا از مؤمنان مىبوديم.
در اينها دليل توحيد و نبوت هست ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند.
و خداى تو فقط اوست توانا و مهربان.
قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند.
وقتى كه نوح به آنها گفت: آيا از خدا نمىترسيد؟
من براى شما پيامبرى امينم.
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.
بر رسالت خويش از شما مزدى نمىخواهم، مزد من فقط بر عهده رب العالمين است.
پس، از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.
گفتند: آيا به تو ايمان بياوريم با آنكه آدمهاى پست از تو پيروى كردهاند.
گفت من علمى به آنچه كردهاند ندارم.
حساب آنها مربوط به خداست اى كاش اين را مىدانستيد.
من مؤمنان را طرد نخواهم كرد.
من جز انذار كننده آشكار نيستم.
گفتند: اى نوح اگر بس نكنى حتما از سنگباران شدهها خواهى بود.
گفت: پروردگارا قوم من مرا تكذيب كردند.
داورى كن ميان من و آنها داورى بحق، مرا و مؤمنان را نجات بده.
او و مؤمنان را در كشتى پر شده نجات داديم.
بعدا ديگران را غرق نموديم.
در آنچه گفته شد. عبرت هست، ولى بيشترشان مؤمن نبودند.
پروردگار تو، توانا و مهربان است.
قوم عاد پيامبران را تكذيب كردند.
يا دآر كه برادرشان هود به آنها گفت آيا از خدا نمىترسيد؟
من براى شما پيامبرى امينم.
پس، از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد.
من بر رسالتم مزدى از شما نمىخواهم. مزد من جز بر عهده رب العالمين نيست.
آيا در هر بلندى بنائى ساخته و بيهوده كارى مىكنيد؟!
و كاخهايى مىسازيد كه گويا در دنيا پيوسته خواهيد ماند.
و چون شدت عمل به خرج مىدهيد ظالمانه عمل مىكنيد.
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.
بترسيد از خدايى كه شما را با آنچه مىدانيد يارى كرده است.
با چهارپايانى و فرزندانى.
و با باغاتى و چشمه سارهايى.
من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم.
گفتند: برابر است بر ما چه موعظه كنى و چه از موعظه كنندگان نباشى.
سخن تو نيست مگر عادت گذشتگان.
ما عذاب شدگان نخواهيم بود.
هود را تكذيب كردند، آنها را هلاك كرديم در اين قصه موعظهاى هست ولى اكثرشان مؤمن نبودند.
حقا كه پروردگار تو، توانا و مهربان است.
قوم ثمود پيامبران را تكذيب كردند.
يا دآر كه برادرشان صالح به آنها گفت: آيا از خدا نمىترسيد؟
من براى شما پيامبرى امينم.
پس، از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد.
از شما بر رسالت خودم مزدى نمىخواهم، مزد من فقط بر عهده خداوند است.
آيا در اين نعمتها در اين سرزمين، به طور امن رها كرده مىشويد؟
در باغات و چشمه سارها؟
و در مزرعهها و خرماها كه ميوه آنها لطيف است؟
و از كوهها خانههايى متكبرانه بتراشيد؟
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.
دستور اسرافكاران را اطاعت نكنيد.
كسانى كه در اين سرزمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند.
گفتند: تو از جادو شدگانى.
تو جز بشرى مانند ما نيستى، اگر راست مىگويى معجزهاى براى ما بياور.
گفت: اين ناقهايست كه حصهاى آب مخصوص او و حصه ديگر مخصوص شماست.
به آن صدمهاى نرسانيد تا شما را عذاب روز بزرگى درگيرد.
ناقه را پى كردند و پشيمان شدند،
عذاب آنها را گرفت، در آن عبرت هست ولى بيشترشان مؤمن نبودند.
پروردگار تو فقط اوست توانا و مهربان.
قوم لوط پيامبران را تكذيب كردند.
يا دآر كه برادرشان لوط به آنها گفت: آيا از خدا نمىترسيد؟
من براى شما پيغمبرى امينم.
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.
من بر رسالتم مزدى از شما نمىخواهم، مزد من نيست مگر بر عهده رب العالمين.
آيا از جهانيان به طرف مردان مىآئيد؟!
و آنچه را خدا از زنانتان براى شما آفريده است ترك مىكنيد؟!
گفتند: اى لوط اگر بس نكنى حتما از خارج شدگان خواهى بود.
گفت: من از دشمنان كار شما هستم.
پروردگارا مرا و خانوادهام را از آنچه مىكنند نجاتم بده.
او و همه خانوادهاش را نجات داديم.
مگر پير زنى را در ميان بازماندگان.
آن گاه ديگران را هلاك كرديم.
بر آنها باران بخصوص بارانديم كه باران انذار شدگان بد بارانى بود.
در اينكه گفته شد عبرت هست ولى اكثر آنها مؤمن نبودند.
پروردگار تو، اوست توانا و مهربان.
اهل ايكه پيامبران را تكذيب كردند.
يادآور كه شعيب به آنها گفت: آيا از خدا نمىترسيد؟
من براى شما پيامبرى امينم.
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.
من بر رسالتم اجرى از شما نمىخواهم، اجر من فقط بر عهده پروردگار عالميان است.
پيمانه را تمام كنيد، از خسارت رسانندگان نباشيد.
با ترازوى صحيح بسنجيد.
اجناس مردم را بدنشان ندهيد و در اين سرزمين با فساد تلاش نكنيد.
بترسيد از خدايى كه شما و انسانهاى گذشته را آفريده است.
گفتند: تو از جادو شدگانى.
تو جز بشرى مانند ما نيستى و حتما تو را دروغگو مىپنداريم.
اگر راست مىگويى تكههايى از آسمان بر سر ما ساقط كن.
گفت: پروردگارم به آنچه مىكنيد داناست.
او را تكذيب كردند، عذاب روز سايبان آنها را گرفت كه آن عذاب روز بزرگى بود.
در اين قصه عبرت هست، ولى بيشترشان مؤمن نبودند.
پروردگار تو، اوست توانا و مهربان.
قرآن نازل شده پروردگار جهانيان است.
آن را جبريل امين نازل كرده است.
بر قلب تو تا از انذاركنندگان باشى.
با زبانى فصيح كه آشكار كننده حق و باطل است.
قرآن در كتابهاى پيامبران پيشين است.
آيا براى مشركان دليل نيست كه آن را علماء بنى اسرائيل مىدانند.
اگر آن را براى بعض نافصيحان نازل مىكرديم.
بر مشركان مىخواند به آن ايمان نمىآوردند.
اينطور قرآن را در قلوب گناهكاران داخل كردهايم.
به آن ايمان نمىآورند تا اينكه عذاب موعود و دردناك را به بينند.
عذاب به آنها ناگهان مىآيد در حالى كه نمىدانند.
تا بگويند. آيا ما مهلت شدگانيم؟
آيا به عذاب ما عجله مىكنند؟
بگو به بينم: اگر سالهايى آنها را متاع داديم.
سپس عذاب موعود به آنها برآمد.
آنچه در آن متمتع هستند، فائدهاى به آنها نخواهد داشت.
ما هيچ قريهاى را هلاك نكردهايم مگر آنكه آنجا را انذار كنندگانى بود.
آن براى تذكر بود، ما ستمكار نبودهايم.
قرآن را شياطين نازل نكرده است.
انزال قرآن آنها را نشايد و قدرت آن را ندارند.
آنها از شنيدن اخبار غيب معزول هستند.
پس با خدا، خداى ديگرى مگير كه از عذاب شدگان مىشوى.
خويشان نزديكت را انذار كن.
بالت را براى هر كه از مؤمنان از تو پيروى كرده است بخوابان.
اگر تو را نافرمانى كردند، بگو: من از آنچه مىكنيد بيزارم.
بر خداى توانا و مهربان توكل كن.
خدايى كه تو را مىبيند آن گاه كه به نماز مىايستى.
و مىبيند حركت تو را در ميان سجدهگزاران.
شنوا و داناى واقعى اوست.
بگو آيا خبر دهم شما را از آنكه شياطين بر او نازل مىشدند.
نازل مىشوند بر هر دروغگو و گناهكار.
مسموع خويش را القا مىكنند و بسيارشان دروغگو هستند.
گمراهان از شاعران پيروى مىكنند.
آيا ندانستهاى كه در هر وادى قدم ميزنند.
و مىگويند آنچه را كه نمىكنند.
مگر كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح نموده و خدا را بسيار ياد كردهاند، و بعد از مظلوم شدن انتقام گرفتهاند، ظالمان بزودى ميدانند بچه حالى برميگردند.
سوره النمل
بنام خداى رحمان رحيم؛ طا، سين، اين است آيات قرآن و اين است آيات كتاب روشنگر.
هدايت است براى عموم و بشارت است براى مؤمنان.
كسانى كه نماز را بر پا ميدارند، زكاة را مىدهند و به آخرت ايمان مىآورند.
آنان كه به آخرت ايمان نمىآورند اعمالشان را بر آنها مزين كردهايم، در زندگى سر گردانند.
آنها كسانى هستند كه عذاب شديد براى آنهاست و در آخرت زيان كارترينند.
اى پيامبر تو قرآن را از جانب خداى حكيم و دانا داده مىشوى:
يا دآر كه موسى به اهل خود گفت: من آتشى مشاهده كردم، از آن براى شما خبرى مىآورم يا آتشى كه گرم شويد.
چون نزد آن آتش آمد ندا شد: مبارك است آنكه در آتش و آنكه در اطراف آتش است، خداى جهانيان پاك و منزه است.
اى موسى منم الله توانا و حكيم.
عصايت را بيانداز، چون آن را ديد كه مانند مار كوچك به شدت حركت مىكند، برگرديد پشتكنان، ديگر به عقب برنگشت (خطاب رسيد) موسى نترس، پيامبران نزد من نمىترسند.
ليكن آنكه ظلم كرده، سپس آن را به خوب تبديل نموده (و نيز نمىترسد) كه من آمرزنده و مهربانم.
دستت را در گريبان خود داخل كن، خارج مىشود سفيد و بدون آسيب در ضمن آيات نهگانه، فرستاده شدهاى به سوى فرعون و اشراف او، كه آنها قومى فاسقند.
چون آيات آشكار ما به آنها آمد، گفتند: اينها جادوى آشكار هستند.
آيات را، از روى ظلم و تكبر انكار كردند، بنگر عاقبت اهل فساد چه شد.
به داود و سليمان علم مخصوصى داديم، گفتند: سپاس خدا را كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.
سليمان مال و حكومت را از داود ارث برد و گفت: اى مردم ما گفتار پرندگان را تعليم شدهايم و از هر چيز به ما داده شده است، اين برترى آشكارى است.
براى سليمان لشكرهايش از جن و انس و پرندگان جمع گرديدند، و از پراكندگى منع مىشدند.
تا چون بر وادى مورچگان آمدند، مورچهاى گفت: اى مورچگان بلانههاى خود داخل شويد تا سليمان و لشكرهايش ندانسته شما را پايمال نكنند.
سليمان از سخن مورچه لبخند زد و خنديد، گفت: پروردگارا نصيبم كن بر نعمتى كه بر من و بر پدر و مادرم دادهاى شكر كنم، و عمل صالحى كه دوست دارى انجام دهم و مرا در رديف بندگان شايستهات قرار بده.
از پرندگان جوياى حال شد، فرمود: چه شده كه هدهد را نمىبينم مگر از غائبان است.
سوگند كه او را عذابى سخت خواهم كرد يا او را سر خواهيم بريد يا اينكه عذر آشكار و موجهى بياورد.
سليمان كمى در انتظار ماند (هدهد آمد) و گفت واقف شدم به آنچه واقف نشدهاى و از قوم سبأ خبر يقينى به تو آوردهام.
يافتم كه زنى بر آنها حكومت مىكرد و از هر چيز داده شده و تخت بزرگى دارد.
ديدم كه او و قومش جز خدا به آفتاب پرستش مىكردند، شيطان اعمالشان را خوب جلوه داده، از راهشان بازداشته كه هدايت نميشوند.
تا پرستش نكنند خدايى را كه موجودات مخفى را در آسمانها و زمين ظاهر مىسازد و مىداند آنچه را كه پنهان مىكنيد يا آشكار مىسازيد.
الله كه جز او معبودى نيست، مالك حكومت بزرگى است.
سليمان گفت: به زودى خواهيم ديد كه راست گفتهاى يا از دروغگويانى.
اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيانداز سپس برگرد و بنگر چه جوابى مىدهند،
ملكه گفت: اى درباريان نامه محترمى به سوى من انداخته شده است.
آن از سليمان و چنين است: بنام خداى رحمان رحيم.
بر من برترى نجوئيد به حالت تسليم پيش من آئيد.
ملكه گفت: اى درباريان در كار من رأى بدهيد من بىحضور شما تصميمى نمىگيرم
گفتند: ما داراى نيرو و صاحب شجاعت سختيم، كار مربوط به تو است، ببين چه فرمان مىدهى؟
گفت پادشاهان به شهرى داخل بشوند، آنجا را فاسد مىكنند، مردمان عزيز آنجا ذليل مىكنند، كارشان همين است.
من به آنها هديهاى خواهم فرستاد، و منتظر خواهم ماند تا فرستادگان با چه جوابى بر مىگردند.
چون فرستاده پيش سليمان آمد، سليمان گفت آيا مرا با مال حقير كمك مىكنيد؟ آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است، بلكه شما به هديه خود شادمان هستيد.
به سوى آنها برگرد، قسم مىخورم لشكريانى به طرف آنها خواهم آورد كه طاقت مقابله با آنها را ندارند و از شهر به حالت ذلت خارجشان خواهم كرد.
سليمان گفت: اى مردم كدام يك از شما تخت ملكه را پيش من مىآورد، پيش از آنكه به حالت تسليم بيايند.
نيرومندى از جن گفت: من قبل از آنكه از اين مجلس برخيزى آن را مىآورم، من بر آوردن آن نيرومند و امين هستم.
آنكه علمى از كتاب در نزد او بود گفت: من پيش از آنكه نگاهت به سوى تو برگردد آن را مىآورم چون سليمان تخت را پيش خود حاضر ديد، گفت اين از فضل پروردگار من است تا امتحانم كند، آيا سپاس مىكنم يا كفران هر كه شكر كند به نفع خود مىكند و هر كه كفران نمايد، خداى من بىنياز و كريم است
سليمان گفت: تختش را بر او ناشناخته كنيد، تا ببينم آن را مىشناسد يا به شناختن راه پيدا نمىكند؟
چون ملكه آمد، گفته شد: آيا تخت تو چنين است؟ گفت گويا خودش است پيش از اين به قدرت سليمان واقف بوده و تسليم بودهايم.
آنچه (آفتاب) جز خدا مىپرستيد، او را از اسلام به خدا مانع شد، كه او از قوم كافر بود.
گفته شد: داخل كاخ شو، چون آن را ديد گمان كرد آبى بزرگ است، دو ساق خويش عريان نمود، سليمان گفت: اين كاخى است صاف شده از شيشهها، ملكه گفت خدايا من به خود ظلم كردهام، با سليمان به خداى جهانيان اسلام آوردم.
هر آينه به تحقيق به سوى قوم ثمود و برادرشان صالح را فرستاديم كه عبادت كنيد خدا را، ناگاه آنها دو گروه شدند كه با هم خصومت مىكردند.
گفت: اى قوم من چرا پيش از رحمت، عذاب را به عجله مىخواهيد؟! چرا از خدا آمرزش نمىخواهيد تا مورد رحمت واقع شويد.
گفتند: تو و پيروانت را به فال بد گرفتيم گفت: فال بد شما پيش خداست، ليكن شما قومى هستيد كه امتحان مىشويد.
در شهر صالح نه نفر بودند كه در آنجا فساد مىكردند و اصلاح نمىنمودند.
گفتند به خدا هم قسم شويد كه صالح و اهل او را در شب مىكشيم، آن گاه به جانشين او مىگوئيم: در قتل اهل او حاضر نبودهايم و راستگوييم.
مكر بخصوصى كردند، تدبير بخصوصى نموديم حال آنكه نمىدانستند.
بنگر عاقبت مكرشان چه شد، ما آنها و قومشان را همگى هلاك كرديم.
آن خانههاى خالى آنهاست در اثر ظلمشان، در آنچه گفته شد عبرتى هست به قومى كه مىدانند.
نجات داديم كسانى را كه ايمان آورده بودند.
يا دآر لوط را كه به قوم خود گفت: آيا به عمل لواط مىآئيد با آنكه مىبينيد.
آيا شما از روى ميل مقاربت، به طرف مردان مىآئيد نه زنان، بلكه شما قومى نادان هستيد.