به زودى مردم سبك مغز مىگويند: چه چيزى مسلمانان را از قبلهاى كه بر آن بودند [يعنى بيت المقدس، به سوى كعبه] گردانيد؟ بگو: مالكيت مشرق و مغرب فقط ويژه خداست، هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
و همان گونه [كه شما را به راه راست هدايت كرديم] شما را امتى ميانه [ومعتدل و پيراسته از افراط و تفريط] قرار داديم تا [در ايمان، عمل، درستى و راستى] بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم گواه بر شما باشد. و ما قبلهاى را كه بر آن بودى فقط به خاطر اين قرار داديم تا كسانى كه از پيامبر پيروى مىكنند از كسانى كه از اسلام و اطاعت پيامبر برمىگردند [و متعصبانه به قبله پيش از كعبه مىمانند] معلوم و مشخص كنيم؛ گر چه اين حكم جز بر كسانى كه خدا هدايتشان كرده گران و دشوار بود. و خدا بر آن نيست كه ايمان شما را تباه كند؛ زيرا خدا به همه مردم رئوف و مهربان است.
ما گردانيدن رويت را در [جهت] آسمان [چون كسى كه به انتظار مطلبى باشد] مىبينيم؛ پس يقينا تو را به سوى قبلهاى كه آن را بپسندى برمى گردانيم؛ پس رويت را به سوى مسجد الحرام گردان؛ و [شما اى مسلمانان!] هر جا كه باشيد، روى خود را به سوى آن برگردانيد. و مسلما اهل كتاب مىدانند كه اين تغيير قبله [از بيت المقدس به كعبه] از سوى پروردگارشان [كارى] درست و حق است؛ [زيرا در تورات و انجيلشان خواندهاند كه پيامبر اسلام به دو قبله نماز خواهد خواند] و خدا از آنچه [بر ضد پيامبر و مؤمنان] انجام مىدهند، بىخبر نيست.
[به خدا] سوگند اگر براى اهل كتاب هر نشانه و دليلى بياورى، از قبله تو پيروى نمىكنند، و تو هم از قبله آنان پيروى نخواهى كرد و [نيز] برخى از آنان [كه يهودىاند] از قبله ديگران [كه نصرانىاند] پيروى نخواهند كرد. اگر پس از دانشى كه [چون قرآن] برايت آمده از هوا و هوسهاى آنان پيروى كنى، مسلما در آن صورت از ستمكاران خواهى بود.
اهل كتاب، پيامبر اسلام را [بر اساس اوصافش كه در تورات و انجيل خواندهاند] مىشناسند، به گونهاى كه پسران خود را مىشناسند؛ و مسلما گروهى از آنان حق را در حالى كه مىدانند، پنهان مىدارند.
[اين] حق [تغيير قبله] از سوى پروردگار توست؛ بنابراين از ترديد كنندگان مباش.
براى هر گروهى قبلهاى است كه خدا گرداننده روى آن گروه به آن قبله است؛ پس [درباره قبله، نزاع و كشمكش نكنيد و به جاى بحث و گفتگو] به جانب نيكىها و كارهاى خير پيشى جوييد. خدا همه شما را هر جا كه باشيد [به صحراى محشر] مىآورد؛ مسلما خدا بر هر كارى تواناست.
از هر جا [براى سفر يا كار ديگر] بيرون شدى، رويت را [در حال اقامه نماز] به سوى مسجد الحرام بگردان. بدون ترديد اين فرمان از نزد پروردگارت درست وحق است و خدا از آنچه انجام مىدهيد، بىخبر نيست.
[آرى] و از هرجا بيرون شدى، رويت را [در حال اقامه نماز] به سوى مسجدالحرام بگردان؛ و [شما اى مؤمنان!] هر جا كه باشيد، رويتان را [در حال اقامه نماز] به سوى آن بگردانيد، تا مردم را جز ستمكاران [لجوج، متكبر و ياوهگو] بر ضد شما دليل و برهانى نباشد. [مشركان نگويند: اگر آيين ابراهيم را ادعا دارد چرا به قبله او كه كعبه است رو نمىكند؟ و اهل كتاب نگويند: پيامبرى كه تورات و انجيل وعده داده، قبلهاش مسجدالحرام است، پس اين شخص كه به قبله ما نماز مىخواند، پيامبر موعود نيست؛] بنابراين از آنان نترسيد و از من بترسيد، و [تغيير قبله] براى آن است كه نعمتم را بر شما كامل كنم تا [به احكام و سنن الهى] هدايت شويد.
همان گونه كه [تغيير قبله، كامل كردن نعمت است، اين حقيقت هم كامل كردن نعمت است كه] در ميان شما رسولى از خودتان فرستاديم كه همواره آيات ما را بر شما مىخواند، و شما را [از هر نوع آلودگى ظاهرى و باطنى] پاك و پاكيزه مىكند، و كتاب وحكمت به شما مىآموزد، وآنچه را نمىدانستيد به شما تعليم مىدهد.
پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا سپاس گزاريد و كفران نعمت نكنيد.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از صبر و نماز [در همه امور زندگى] يارى جوييد؛ زيرا خدا با صابران است.
و به آنان كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نگوييد، بلكه [در عالم برزخ] داراى حياتاند، ولى شما [كيفيت آن حيات را] درك نمىكنيد.
و بىترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات [نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند] آزمايش مىكنيم. و صبركنندگان را بشارت ده.
همان كسانى كه چون بلا و آسيبى به آنان رسد گويند: ما مملوك خداييم و يقينا به سوى او بازمىگرديم.
آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند كه هدايت يافتهاند.
بىترديد صفا و مروه از نشانههاى خداست؛ پس كسى كه حج خانه كعبه كند، يا عمره انجام دهد، بر او گناهى نيست كه بر آن دو طواف كند. و كسى كه [به خواست خودش افزون بر واجبات] كار نيكى [چون طواف و سعى مستحب] انجام دهد، بدون ترديد خدا [در برابر عمل او] پاداش دهنده و [به كار وحال او] داناست.
يقينا كسانى كه آنچه را ما از دلايل آشكار و [وسيله] هدايت نازل كرديم، پس از آنكه همه آن را در كتاب [تورات و انجيل] براى مردم روشن ساختيم، پنهان مىكنند [تا مردم به قرآن و پيامبر ايمان نياورند] خدا لعنتشان مىكند، و لعنت كنندگان هم لعنتشان مىكنند.
مگر كسانى كه توبه كردند، و [مفاسد خود را] اصلاح نمودند، و [آنچه را پنهان كرده بودند] براى مردم روشن ساختند، پس توبه آنان را مىپذيرم؛ زيرا من بسيار توبهپذير و مهربانم.
قطعا كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است.
در آن لعنت جاودانهاند نه عذاب از آنان سبك شود، و نه مهلتشان دهند [تا عذر خواهى كنند].
و خداى شما خداى يگانه است، جز او خدايى نيست، رحمتش بىاندازه و مهربانىاش هميشگى است.
بىترديد در آفرينش آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز و كشتىهايى كه در درياها [با جابجا كردن مسافر و كالا] به سود مردم روانند و بارانى كه خدا از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين را پس از مردگىاش زنده ساخته و در آن از هر نوع جنبندهاى پراكنده كرده و گرداندن بادها و ابر مسخر ميان آسمان و زمين، نشانههايى است [از توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] براى گروهى كه مىانديشند.
و برخى از مردم به جاى خدا معبودهايى انتخاب مىكنند كه آنها را آن گونه كه سزاوار است خدا را دوست داشت، دوست مىدارند؛ ولى آنان كه ايمان آوردهاند، محبت و عشقشان به خدا بيشتر و قوىتر است. و اگر كسانى كه [با انتخاب معبودهاى باطل] ستم روا داشتند، هنگامى كه عذاب را ببينند، بىترديد بفهمند كه همه قدرت ويژه خداست [و معبودهاى باطل، هيچ و پوچاند] و خدا سخت كيفر است.
در آن هنگام پيشوايان [شرك و كفر] از پيروانشان بيزارى جويند، و عذاب را مشاهده كنند، و همه دستآويزها و پيوندها از آنان بريده شود.
و آنان كه [به جاى خدا از پيشوايان شرك و كفر] پيروى كردند، گويند: كاش براى ما بازگشتى [به دنيا] بود تا ما هم از آنان بيزارى مىجستيم، همان گونه كه آنان از ما بيزارى جستند. خدا اين گونه اعمالشان را كه براى آنان مايه اندوه و دريغ است به آنان نشان مىدهد، و اينان هرگز از آتش بيرون آمدنى نيستند.
اى مردم! از آنچه [از انواع ميوهها و خوردنىها] در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد، و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد؛ زيرا او نسبت به شما دشمنى آشكار است.
فقط شما را به بدى و زشتى فرمان مىدهد، و اينكه جاهلانه امورى را [به عنوان حلال و حرام] به خدا نسبت دهيد.
و هنگامى كه به آنان [كه آلوده به شرك و كفرند] گويند: از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد، پاسخ دهند: نه، بلكه از آيينى كه پدرانمان را بر آن يافتيم، پيروى مىكنيم. آيا هر چند پدرانشان چيزى نمىفهميدند و راه نمىيافتهاند [باز كوركورانه از آنان پيروى خواهند كرد؟!]
داستان [دعوت كننده] كافران [به ايمان]، مانند كسى است كه به حيوانى [براى رهاندنش از خطر] بانگ مىزند، ولى آن حيوان جز آوا و صدا [آن هم آوا و صدايى كه مفهومش را درك نمىكند] نمىشنود. [كافران، در حقيقت] كر و لال و كورند به همين سبب [درباره حقايق] انديشه نمىكنند.
اى اهل ايمان! از انواع ميوهها و خوردنىهاى پاكيزهاى كه روزى شما كردهايم بخوريد، و خدا را سپاس گزاريد، اگر فقط او را مىپرستيد.
جز اين نيست كه خدا [براى مصون ماندن شما از زيانهاى جسمى و روحى] مردار و خون و گوشت خوك و حيوانى را كه [هنگام ذبح] نام غير خدا بر آن برده شده بر شما حرام كرده. پس كسى كه [براى نجات جانش از خطر] به خوردن آنها ناچار شود، در حالى كه خواهان لذت نباشد و از حد لازم تجاوز نكند، گناهى بر او نيست؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
قطعا كسانى كه آنچه را خدا از كتاب [تورات و انجيل به عنوان حلال و حرام] نازل كرده [به سود خود از بىسوادان يهود و نصارى] پنهان مىكنند، و در برابر اين پنهان كارى بهاى اندكى به دست مىآورند، جز آتش به شكمهاى خود نمىريزند. و خدا روز قيامت با آنان سخن نمىگويد، و [از گناهان و زشتىها] پاكشان نمىكند، و براى آنان عذابى دردناك است.
اينانند كه گمراهى را به جاى هدايت، و عذاب را به عوض آمرزش خريدهاند، شگفتا! چه شكيبايند بر آتش.
آن عذاب به خاطر اين است كه خدا كتاب آسمانى را به درستى و راستى نازل كرد [ولى اينان، آن را واگذاشتند و در تكذيبش كوشيدند و آن را مايه اختلاف قرار دادند] و يقينا آنان كه در [مفهوم و محتواى] كتاب اختلاف كردند [تا حقايق از مردم پنهان بماند] در دشمنى دور و درازى قرار دارند.
نيكى اين نيست كه روى خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد، بلكه نيكى [واقعى و كامل، كه شايسته است در همه امور شما ملاك و ميزان قرار گيرد، منش و رفتار و حركات] كسانى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آوردهاند، و مال و ثروتشان را با آنكه دوست دارند به خويشان و يتيمان و درماندگان و در راه ماندگان و سائلان و [در راه آزادى] بردگان مىدهند، و نماز را [با همه شرايطش] برپاى مىدارند، و زكات مىپردازند، و چون پيمان بندند وفاداران به پيمان خويشند، و در تنگدستى و تهيدستى و رنج و بيمارى و هنگام جنگ شكيبايند؛ اينانند كه [در ديندارى و پيروى از حق] راست گفتند، و اينانند كه پرهيزكارند.
اى اهل ايمان! در مورد كشتهشدگان بر شما قصاص مقرر و لازم شده: آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، زن در برابر زن. پس كسى كه [مرتكب قتل شده چنانچه] از سوى برادر [دينى] اش [كه ولى مقتول است] مورد چيزى از عفو قرار گرفت [كه به جاى قصاص، ديه و خونبها پرداخت شود] پس پيروى از روش شايسته و پسنديده [نسبت به وضع مادى قاتل بر عهده عفو كننده است]، و پرداخت ديه و خونبها با نيكويى و خوشرويى [بر عهده قاتل است]. اين [حكم] تخفيف و رحمتى است از سوى پروردگارتان؛ پس هر كه بعد از عفو، تجاوز كند [و به قصاص قاتل برخيزد] براى او عذابى دردناك است.
اى صاحبان خرد! براى شما در قصاص مايه زندگى است، باشد كه [از ريختن خون مردم بدون دليل شرعى] بپرهيزيد.
بر شما مقرر و لازم شده چون يكى از شما را مرگ در رسد، اگر مالى از خود به جا گذاشته است، براى پدر و مادر و خويشان به طور شايسته و پسنديده وصيت كند. اين حقى است بر عهده پرهيزكاران.
پس كسانى كه بعد از شنيدن وصيت، آن را تغيير دهند، گناهش فقط بر عهده آنانى است كه تغييرش مىدهند؛ يقينا خدا شنوا و داناست.
پس كسى كه از انحراف وصيت كننده [در مورد حقوق ورثه] يا از گناه او [كه به كار نامشروع و ناحقى وصيت كند] بترسد، و ميان ورثه [با تغيير دادن وصيت بر اساس احكام دين] اصلاح دهد، گناهى بر او نيست؛ يقينا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
اى اهل ايمان! روزه بر شما مقرر و لازم شده، همان گونه كه بر پيشينيان شما مقرر و لازم شد، تا پرهيزكار شويد.
[در] روزهايى چند [روزه بگيريد]؛ پس هر كه از شما بيمار يا در سفر باشد [به تعداد روزههاى فوت شده] از روزهاى ديگر [را روزه بگيرد]؛ و بر آنان كه روزه گرفتن طاقتفرساست، طعام دادن به يك نيازمند [به جاى هر روز] كفاره آن است. و هر كه به خواست خودش افزون بر كفاره واجب، بر طعام نيازمند بيفزايد، برايش بهتر است و روزه گرفتن [هر چند دشوار و سخت باشد] اگر [فضيلت و ثوابش را] بدانيد براى شما بهتر است.
ماه رمضان كه قرآن در آن نازل شده، راهنماى مردم است و دلايلى روشن و آشكار از هدايت دارد، و مايه جدايى [حق از باطل] است. پس كسى كه در اين ماه [در وطنش] حاضر باشد بايد آن را روزه بدارد، و آنكه بيمار يا در سفر است، تعدادى از روزهاى ديگر را [به تعداد روزههاى فوت شده، روزه بدارد]. خدا آسانى و راحت شما را مىخواهد نه دشوارى و مشقت شما را. و [قضاى روزه] براى اين است كه شماره روزههايى را [كه در ماه رمضان به خاطر بيمارى يا سفر افطار كردهايد] كامل كنيد، و خدا را بر اينكه شما را هدايت فرموده بزرگ شماريد، و باشد كه سپاسگزاريد.
هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] يقينا من نزديكم، دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت مىكنم؛ پس بايد دعوتم را بپذيرند و به من ايمان آورند، تا [به حق و حقيقت] راه يابند [و به مقصد اعلى برسند].
در شب روزهايى كه روزهدار هستيد، آميزش با زنانتان براى شما حلال شد. آنان براى شما لباسند و شما براى آنان لباسيد. خدا مىدانست كه شما [پيش از حلال شدن اين كار] به خود خيانت مىكرديد، پس توبه شما را پذيرفت و از شما در گذشت. اكنون [آزاد هستيد كه] با آنان آميزش كنيد و آنچه را خدا [در اين كار] براى شما مقرر داشته [از فضيلت، ثواب، پاكدامنى از حرام و فرزند شايسته] طلب كنيد. و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد [صبح] از رشته سياه [شب] براى شما آشكار شود؛ سپس روزه را تا شب به پايان بريد. و در حالى كه در مساجد معتكف هستيد با زنان آميزش نكنيد. اينها حدود خداست، به آنها نزديك نشويد. خدا اين گونه آياتش را براى مردم بيان مىكند تا [از مخالفت اوامر و نواهى او] بپرهيزند.
و اموالتان را در ميان خود به باطل و ناحق مخوريد. و آن را به عنوان رشوه به سوى حاكمان و قاضيان سرازير نكنيد تا بخشى از اموال مردم را [با تكيه بر حكم ظالمانه آنان] به گناه و معصيت بخوريد، در حالى كه [زشتى كارتان را] مىدانيد.
از تو درباره هلالهاى ماه مىپرسند، بگو: آنها وسيله تعيين اوقات [براى امور دنيايى و نظام زندگى] مردم و [تعيين زمان مراسم] حج است. و نيكى آن نيست كه به خانهها از پشت آنها وارد شويد، [چنان كه اعراب جاهلى در حال احرام حج از پشت ديوار خانه خود وارد مىشدند نه از در ورودى] بلكه نيكى [روش و منش] كسى است كه [از هر گناه و معصيتى] مىپرهيزد. و به خانهها از درهاى آنها وارد شويد؛ و از خدا پروا كنيد تا رستگار شويد.
و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند بجنگيد، و [هنگام جنگ از حدود الهى] تجاوز نكنيد، كه خدا تجاوزكاران را دوست ندارد.
و آنان را [كه از هيچ گونه ستمى روگردان نيستند] هر جا يافتيد، به قتل برسانيد و از جايى كه شما را بيرون كردند بيرونشان كنيد و فتنه [شرك، بتپرستى، آزار مردم و بيرون راندشان از خانه و كاشانه] از قتل وكشتار بدتر است. و كنار مسجدالحرام با آنان نجنگيد مگر آنكه در آنجا با شما بجنگند؛ پس اگر با شما [در آنجا] جنگيدند، آنان را به قتل برسانيد كه پاداش وكيفر كافران همين است.
اگر از فتنهگرى وجنگ بازايستند، يقينا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
و با آنان بجنگيد تا فتنهاى [چون شرك، بتپرستى و حاكميت كفار] بر جاى نماند و دين فقط ويژه خدا باشد. پس اگر بازايستند [به جنگ با آنان پايان دهيد و از آن پس] تجاوزى جز بر ضد ستمكاران جايز نيست.
ماه حرام در برابر ماه حرام است [اگر دشمن حرمت آن را رعايت نكرد و با شما در آن جنگيد، شما هم براى حفظ كيان خود در همان ماه با او بجنگيد.] و همه حرمتها داراى قصاصاند. پس هر كه بر شما تعدى كرد، شما هم به مثل آن بر او تعدى كنيد، و از خدا پروا نماييد، و بدانيد كه خدا با پروا پيشگان است.
و در راه خدا انفاق كنيد و [با ترك اين كار پسنديده، يا هزينه كردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاكت نيندازيد، ونيكى كنيد كه يقينا خدا نيكوكاران را دوست دارد.
حج وعمره را براى خدا به پايان بريد، و اگر [به علتى] از انجام آن ممنوع شديد، آنچه را از قربانى براى شما ميسر است [قربانى كنيد و از احرام در آييد]؛ و سر خود را نتراشيد تا قربانى به محلش برسد؛ و از شما اگر كسى بيمار بود يا در سرش ناراحتى و آسيب داشت [و ناچار بود سر بتراشد، جايز است سر بتراشد و] كفارهاى چون روزه، يا صدقه يا قربانى بر عهده اوست. و هنگامى كه [از علل ممنوعيت] در امان بوديد، پس هر كه با پايان بردن عمره تمتع به سوى حج تمتع رود، آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند]. و كسى كه قربانى نيابد، سه روز روزه در همان سفر حج و هفت روز روزه هنگامى كه بازگشتيد بر عهده اوست؛ اين ده روز كامل است [و قابل كم و زياد شدن نيست]. اين وظيفه كسى است كه [خود و] خانوادهاش ساكن و مقيم [منطقه] مسجد الحرام نباشد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است.
حج در ماههاى معين و معلومى است [شوال، ذوالقعده، ذوالحجه] پس كسى كه در اين ماهها حج را [با احرام بستن و تلبيه] بر خود واجب كرد، [بداند كه] در حج، آميزش با زنان و گناه و جدال [جايز] نيست. و آنچه از كار خير انجام دهيد خدا مىداند. و به نفع خود توشه برگيريد، كه بهترين توشه پرهيزكارى است و اى صاحبان خرد! از من پروا كنيد.
بر شما گناهى نيست كه [در ايام حج] از پروردگارتان [به وسيله تجارت و داد و ستد] فضل و روزى و منافع مادى بطلبيد. و هنگامى كه از عرفات كوچ كرديد، خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد. [آرى] او را ياد كنيد همان گونه كه شما را هدايت كرد. و همانا شما پيش از اين از گمراهان بوديد.
سپس از همان جايى كه مردم روانه مىشوند [به سوى منى] روانه شويد، و از خدا آمرزش بخواهيد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
پس هنگامى كه مناسك [حجتان] را انجام داديد، پس خدا را آن گونه كه پدرانتان را ياد مىكنيد يا بهتر و بيشتر از آن ياد كنيد. پس گروهى از مردم [كوتاه فكر] مىگويند: پروردگارا! به ما در دنيا كالاى زندگى عطا كن. و آنان را در آخرت هيچ بهرهاى نيست.
و گروهى از آنان مىگويند: پروردگارا! به ما در دنيا نيكى و در آخرت هم نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
اينانند كه از آنچه به دست آوردهاند، نصيب و بهره فراوانى دارند، و خدا حسابرسى سريع است.
و خدا را در روزهاى معلوم و معينى [كه يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ماه ذوالحجه ايام وقوف در منى است] ياد كنيد. پس هر كه در دو روز [واجبات منى را انجام دهد و به كوچ كردن از آن] شتاب ورزد، گناهى بر او نيست، و هر كه [تا روز سوم] تأخير كند، بر او هم گناهى نيست، [اختيار كردن وقوف در منى چه در دو روز، چه در سه روز] براى كسى است كه [از محرمات احرام] پرهيز كرده است. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه يقينا همه شما به سوى او محشور خواهيد شد.
و از مردم كسى است كه گفتارش در زندگى دنيا تو را خوش آيد، و [براى اينكه چنين وانمود كند كه زبانش با دلش يكى است] خدا را بر آنچه در دل دارد شاهد مىگيرد، در حالى كه سرسختترين دشمنان است.
و هنگامى كه [چنين دشمن سرسختى] قدرت و حكومتى يابد، مىكوشد كه در زمين فساد و تباهى به بار آورد، و زراعت و نسل را نابود كند؛ و خدا فساد و تباهى را دوست ندارد.
و چون به او گويند: از خدا پروا كن، غرور و سرسختى و تعصب و لجاجت، او را به گناه وا مىدارد؛ پس دوزخ او را بس است، و يقينا بد جايگاهى است.
و از مردم كسى است كه جانش را براى خشنودى خدا مىفروشد [مانند اميرالمؤمنين عليه السلام] و خدا به بندگانمهربان است.
اى اهل ايمان! همگى در عرصه تسليم و فرمانبرى [از خدا] در آييد، و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، كه او نسبت به شما دشمنى آشكار است.
پس اگر بعد از آنكه دلايل و نشانههاى روشن براى شما آمد، لغزيديد [و به شرك و كفر روى كرديد] نهايتا بدانيد كه خدا [در انتقام از شما] تواناى شكستناپذير و حكيم است.
آيا [اهل لغزش و پيروان شيطان] جز اين را انتظار دارند كه [عذاب] خدا و فرشتگان [مأمور عذاب] در سايبانهايى از ابر به سوى آنان آيند و كار نابودى آنان تمام شود؟ و همه كارها به سوى خدا بازگردانده مىشود.
از بنىاسرائيل بپرس: چه بسيار نشانههاى روشن به آنان عطا كرديم، و هركس نعمت [هدايت] خدا را پس از آنكه به او رسيد، تبديل [به كفر] كند، [بداند] كه يقينا خدا سخت كيفر است.
زندگى [زودگذر] دنيا براى كافران آراسته شده، و [به اين سبب] مؤمنان را مسخره مىكنند، در حالى كه پروا پيشگان در روز قيامت [از هر جهت] برتر از آنان هستند، و خدا هر كه را بخواهد، بىحساب روزى مىدهد.
مردم [در ابتداى تشكيل اجتماع] گروهى واحد و يك دست بودند [و اختلاف و تضادى در امور زندگى نداشتند]، پس [از پديد آمدن اختلاف و تضاد] خدا پيامبرانى را مژده دهنده و بيم رسان برانگيخت، و با آنان به درستى و راستى كتاب را نازل كرد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داورى كند. [آن گاه در خود كتاب اختلاف پديد شد] و اختلاف را در آن پديد نياوردند مگر كسانى كه به آنان كتاب داده شد، [اين اختلاف] بعد از دلايل و برهانهاى روشن و آشكارى بود كه براى آنان آمد، [و سبب آن] برترى جويى و حسد در ميان خودشان بود. پس خدا كسانى را كه ايمان آوردند، به توفيق خود به حقى كه در آن اختلاف كردند، راهنمايى كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راهى راست هدايت مىكند.
آيا پنداشتهايد در حالى كه هنوز حادثههايى مانند حوادث گذشتگان شما را نيامده، وارد بهشت مىشويد؟! به آنان سختىها و آسيبهايى رسيد وچنان متزلزل و مضطرب شدند تا جايى كه پيامبر و كسانى كه با او ايمان آورده بودند [در مقام دعا و درخواست يارى] مىگفتند: يارى خدا چه زمانى است؟ [به آنان گفتيم:] آگاه باشيد! يقينا يارى خدا نزديك است.
از تو مىپرسند: چه چيز انفاق كنند؟ بگو: هر مال و مايه سودمندى كه انفاق مىكنيد بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و نيازمندان و محتاج در راه مانده باشد، و هر كار نيكى انجام دهيد، خدا به آن داناست.
جنگ [با دشمن] بر شما مقرر و لازم شده، و حال آنكه برايتان ناخوشايند است. و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است، وبسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] مىداند و شما نمىدانيد.
از تو درباره جنگ در ماه حرام مىپرسند. بگو: هر جنگى در آن [گناهى] بزرگ است، ولى هر نوع بازداشتن [مردم] از راه خدا و كفرورزى به او و [بازداشتن مردم از] مسجد الحرام و بيرون راندن اهلش از آن، نزد خدا بزرگتر [از جنگ در ماه حرام] است؛ و فتنه [شرك و بتپرستى] از كشتار بزرگتر است. و مشركان همواره با شما مىجنگند تا شما را اگر بتوانند از دينتان برگردانند. و از شما كسانى كه از دينشان برگردند و در حال كفر بميرند، همه اعمال خوبشان در دنيا و آخرت تباه و بىاثر مىشود، و آنان اهل آتشاند و در آن جاودانهاند.
يقينا كسانى كه ايمان آورده، و آنان كه هجرت كرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا اميد دارند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
درباره شراب و قمار از تو مىپرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است، و گناه هر دو از سودشان بيشتر است. و از تو مىپرسند: چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از آنچه افزون بر نياز است. خدا اين گونه آياتش را براى شما بيان مىكند تا بينديشيد.
[آرى، تا] درباره [آنچه به صلاح] دنيا و آخرت [است] بينديشيد. و از تو درباره يتيمان مىپرسند، بگو: اصلاح امور آنان بهتر است، و اگر با آنان معاشرت كنيد و امورتان را با امورشان بياميزيد [كارى خداپسندانه است] آنان برادر دينى شما هستند، و خدا افسادگر [در امور يتيم] را از اصلاح گر بازمىشناسد. و اگر خدا مىخواست شما را [در تكليف و مسئوليت نسبت به مال و جان يتيم] به زحمت مىانداخت؛ مسلما خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است.
و با زنان مشرك ازدواج نكنيد تا زمانى كه ايمان بياورند. قطعا كنيز با ايمان از زن آزاد مشرك بهتر است، هر چند [زيبايى، مال و موقعيت او] شما را خوش آيد. و زنان با ايمان را به ازدواج مردان مشرك در نياوريد تا زمانى كه ايمان بياورند. مسلما برده با ايمان از مرد آزاد مشرك بهتر است، هر چند [جمال، مال و منال او] شما را خوش آيد. اينان [كه مشركند، نه تنها مردم، بلكه بىرحمانه زن و فرزند خود را] به سوى آتش مىخوانند، و خدا به توفيق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مىكند، و آياتش را براى مردم بيان مىفرمايد تا متذكر شوند.
از تو درباره حيض مىپرسند، بگو: حيض، حالت ناملايم و زيان بارى است؛ پس در زمان حيض از [آميزش با] زنان كنارهگيرى كنيد، و با آنان نزديكى ننماييد تا پاك شوند؛ و هنگامى كه پاك شدند از جايى كه خدا به شما فرمان داده با آنان آميزش كنيد. يقينا خدا كسانى را كه بسيار توبه مىكنند، و كسانى را كه خود را [با پذيرش انواع پاكىها از همه آلودگىها] پاكيزه مىكنند. دوست دارد.
زنان شما كشتزار شمايند، هر زمان و هر كجا كه خواستيد به كشتزار خود در آييد. و [با رعايت حقوق يكديگر، و حفظ عفت و پاكى، در سايه زناشويى و توليد نسلى پاك و شايسته و صالح، خير و ثوابى] براى خودتان پيش فرستيد، و از خدا پروا كنيد، و بدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد، و مؤمنان را بشارت ده.
و خدا را در معرض سوگندهايى كه مىخوريد قرار ندهيد، به اينكه سوگند بخوريد كه نيكى نكنيد، و تقوا پيشه نسازيد، و ميان مردم آشتى ندهيد [خدا رضايت ندارد كه نامش وسيله خوددارى از كارهايى شود كه خودش به انجام آنها فرمان داده است] و خدا [نسبت به همه گفتههاى شما] شنوا، [و نسبت به تمام كارهاى شما] داناست.
خدا شما را به خاطر سوگندهاى لغوتان [كه جدى و حقيقى نيست و عادتا بدون قصد قلبى بر زبان جارى مىشود] مؤاخذه نمىكند، ولى شما را به خاطر آنچه دلهايتان [از سوگند جدى و حقيقى] مرتكب شده مؤاخذه مىكند؛ و خدا بسيار آمرزنده و بردبار است.
براى كسانى كه سوگند ياد مىكنند [كه از آميزش] با زنان خود دورى گزينند، [شرعا] چهار ماه مهلت است، چنانچه [در اين مدت به آنچه مقتضاى زناشويى است] بازگشتند [گناهى بر آنان نيست]؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده ومهربان است.
و اگر [براى پايان يافتن مشكلات] تصميم به طلاق گرفتند، [در صورت رعايت شرايط مانعى ندارد] مسلما خدا [به گفتار و كردارشان] شنوا و داناست.
زنان طلاق داده شده بايد به سر آمدن سه پاكى [از حيض را] انتظار برند [و پيش از به سر رسيدن آن، از شوهر كردن خوددارى ورزند]. و اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارند [به خاطر رعايت شرايط ايام عده] نبايد آنچه را خدا در رحمهايشان [از حيض يا جنين] آفريده پنهان دارند. و شوهرانشان در اين مدت چنانچه خواهان صلح و سازشاند، به بازگرداندن آنان [به زندگى دوباره] سزاوارترند. و براى زنان، حقوق شايستهاى بر عهده مردان است، مانند حقوقى كه براى مردان بر عهده آنان است، و مردان را بر آنان [به خاطر كارگذارى، و تدبير امور زندگى در امر ميراث و ديه، گواهى در دادگاه و غير اين امور حقوقى] افزونتر است؛ و خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است.
طلاق [رجعى كه براى شوهر در آن حق رجوع وبازگشت به همسر است] دوبار است. [شوهر در هر مرتبه از رجوع] بايد [همسرش را] به طور شايسته ومتعارف نگه دارد، يا [با ترك رجوع، او را] به نيكى و خوشى رها كند. و براى شما حلال نيست از آنچه [به عنوان مهريه] به آنان پرداختهايد چيزى را بازستانيد، مگر آنكه هر دو بترسند كه حدود و مقررات خدا را [در روش همسردارى] برپا ندارند. پس شما [حاكمان شرع] اگر بترسيد كه آن دو نفر حدود خدا را برپا ندارند در آنچه زن براى رهايى خود [عوض طلاق] فديه بپردازد، گناهى بر آنان نيست. اينها حدود خداست؛ پس از آنها تجاوز نكنيد و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان بىترديد ستمكارند.
پس اگر [بعد از دو طلاق و رجوع بار سوم] او را طلاق داد، آن زن بر وى حلال نخواهد بود، مگر آنكه با همسرى غير از او ازدواج كند. و اگر [همسر دوم] او را طلاق داد بر وى و شوهر اول گناهى نيست كه به يكديگرباز گردند، در صورتى كه اميدوار باشند حدود الهى را [در روش همسردارى] رعايت مىكنند. و اينها حدود خداست كه آن را براى گروهى كه دانايند بيان مىكند.
و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و به پايان عده خود نزديك شدند، آنان را [با رجوع كردن] به طور شايسته و متعارف نگه داريد، يا [با ترك رجوع] به نيكى و خوشى رها كنيد. و آنان را براى آزار رساندن و زيان زدن نگه نداريد تا بر آنان تعدى و ستم كنيد. و هر كه چنين كند قطعا به خود ستم كرده است. و آيات خدا را به مسخره نگيريد و نعمت خدا را بر خود و آنچه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده كه شما را به آن پند مىدهد، به ياد آريد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا به همه چيز داناست.
و زمانى كه زنان را طلاق داديد، و به پايان عده خود رسيدند، آنان را از ازدواج با شوهران سابق خود در صورتى كه ميان خودشان به روشى شايسته و متعارف توافق كنند باز مداريد. با اين [حكم] كسانى از شما كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، پند داده مىشوند. اين براى شما سودمند وپاكيزهتر است؛ وخدا [مصالح شما را در همه امور] مىداند وشما نمىدانيد.
و مادران بايد فرزندانشان را دو سال كامل شير دهند. [اين حكم] براى كسى است كه مىخواهد دوران شيرخوارگى [كودك] را تكميل كند. تأمين خوراك و پوشاك مادران شيردهنده به طور شايسته و متعارف بر عهده پدر فرزند است. هيچ كس جز به اندازه توانش تكليف نمىشود. نبايد مادرى به خاطر فرزندش زيان بيند، و نه پدرى براى فرزندش دچار ضرر شود [بر پدر است كه مخارج مادر و كودك را در حد متعارف بپردازد، و بر مادر است كه بيش از طاقت مالى شوهر از شوهر طلب خوراك و پوشاك نكند]. و [چنانچه پدر كودك از دنيا برود] هزينه مادر و كودك به اندازه متعارف [از ميراث به جا مانده] بر عهده وارث است. و اگر پدر و مادر بر اساس توافق و مشورتشان بخواهند كودك را [قبل از دو سال] از شير بگيرند، گناهى بر آنان نيست. و اگر بخواهيد براى فرزندانتان دايه بگيريد، گناهى بر شما نيست، در صورتىكه مزدى را كه بايد بپردازيد به طور شايسته و متعارف بپردازيد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد يقينا خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
و كسانى از شما كه مىميرند و همسرانى باقى مىگذارند، بايد همسران چهار ماه و ده روز انتظار برند [و از شوهر كردن خوددارى ورزند]؛ پس چون به پايان مدتشان رسيدند، در آنچه درباره خودشان به طور شايسته و متعارف [نسبت به ازدواج يا ترك آن] انجام دهند بر شما [حاكمان، وارثان متوفى و اقوام زنان] گناهى نيست؛ و خدا از آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
در سخنانى كه هنگام خواستگارى زنها [يى كه در عده وفاتاند] بدون صراحت و وضوح گوييد [مانند اينكه: من «خوش معاشرتم» و «زن دوستم» و به زنى كه داراى چنين صفاتى باشد علاقهمندم] يا قصد ازدواج با آنان را در دل پنهان داريد، گناهى بر شما نيست. خدا مىداند كه شما به زودى آنان را [بر اساس ميل فطرى و خواسته طبيعى] ياد خواهيد كرد؛ ولى با آنان در پنهانى و خلوت قرارداد ازدواج نگذاريد، جز آنكه گفتارى پسنديده [و بدون صراحت و وضوح] بگوييد. و هرگز تصميم بستن عقد ازدواج نگيريد تا عده وفات به پايان رسد، و بدانيد كه خدا آنچه در دل داريد مىداند؛ بنابراين از [مخالفت با] او بپرهيزيد، و بدانيد كه خدا بسيار آمرزنده و بردبار است.
اگر زنان را پيش از آميزش جنسى يا تعيين مهريه طلاق داديد [در اين طلاق] بر شما گناهى نيست؛ و [در چنين موقعيتى بر شما واجب است] آنان را [از مال خود] بهرهاى شايسته و متعارف دهيد؛ توانگر به اندازه خويش، و تنگدست به اندازه خويش كه اين حقى لازم بر عهده نيكوكاران است.
و اگر آنان را پيش از آميزش جنسى طلاق دهيد، در حالى كه براى آنان مهرى تعيين كردهايد، پس [بر شما واجب است] نصف آنچه تعيين كردهايد [به آنان بپردازيد]، مگر آنكه خود آنان يا كسى كه پيوند ازدواج به دست اوست [مانند ولى يا وكيل] آن را ببخشند. و گذشت و بخشش شما [كه تمام مهريه را به زن بپردازيد] به پرهيزكارى نزديكتر است. و فزون بخشى و نيكوكارى را در ميان خودتان فراموش نكنيد كه خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
بر تمام نمازها و به خصوص نماز ميانه [كه بر اساس پارهاى از روايات، نماز ظهر است] محافظت و مراقبت كنيد، و [در حال طاعت و عبادت] فروتنانه براى خدا بپا خيزيد.
پس اگر [از دشمن يا حيوانات درنده يا خطر ديگر] ترس داشتيد، [نماز را] پياده يا سواره بخوانيد و هنگامى كه امنيت يافتيد، خدا را [با خواندن نماز معمولى همانند نمازى كه در حال امنيت بر شما واجب است] ياد كنيد، نمازى كه آن را در ضمن ساير برنامههاى دينى كه داناى به آنها نبوديد، به شما آموخت.
و كسانى از شما كه مرگشان نزديك مىشود، و همسرانى به جا مىگذارند، بايد براى همسرانشان وصيت كنند كه آنان را تا يك سال بدون بيرون كردن از خانه از هزينه زندگى بهرهمند سازند. پس اگر [به اختيار خود] بيرون رفتند، در آنچه نسبت به خود [از ازدواج يا انتخاب شغل] به طور شايسته و متعارف انجام دهند، بر شما [وارثان ميت به سبب نپرداختن هزينه زندگى آنان] گناهى نيست؛ و خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است.
و [سزاوار است از سوى شوهران] به طور شايسته و متعارف، كالا و وسايل زندگى به زنان طلاق داده شده پرداخت شود، كه اين حقى لازم بر عهده پرهيزكاران است.
اين گونه خدا آياتش را براى شما بيان مىكند، باشد كه بينديشيد.
آيا به كسانى كه از ترس مرگ از خانههاى خود در حالى كه هزاران نفر بودند، بيرون آمدند [با ديده عبرت] ننگريستى؟ پس خدا به آنان فرمود: بميريد [و آنان بدون فاصله مردند،] سپس آنان را زنده كرد [تا بدانند رهايى از چنگ مرگ ممكن نيست]. خدا نسبت به مردم داراى فضل و احسان است، ولى بيشتر مردم سپاس نمىگزارند.
و در راه خدا پيكار كنيد و بدانيد كه يقينا خدا شنوا و داناست.
كيست آنكه به خدا وام نيكو دهد، تا آن را برايش چندين برابر بيفزايد؟ و خداست كه [روزى را] تنگ مىگيرد و وسعت مىدهد؛ و [همه شما براى دريافت پاداش] به سوى او بازگردانده مىشويد.
آيا [با ديده عبرت] آن گروه از سران و اشراف بنى اسرائيل را پس از موسى نديدى كه به پيامبرشان گفتند: براى ما زمامدار و فرمانروايى برانگيز تا در راه خدا جنگ كنيم؟ گفت: آيا احتمال نمىدهيد، اگر جنگ بر شما مقرر و لازم شود، جنگ نكنيد [و سر به نافرمانى بزنيد؟] گفتند: ما را چه هدف و مرادى است كه در راه خدا جنگ نكنيم، در حالى كه از ميان خانهها و فرزندانمان بيرون رانده شدهايم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرر و لازم شد، همه جز اندكى از آنان روى گرداندند؛ و خدا به ستمكاران داناست.
و پيامبرشان به آنان گفت: بىترديد خدا طالوت را براى شما به زمامدارى برانگيخت. گفتند: [شگفتا!] چگونه او را بر ما حكومت باشد و حال آنكه ما به فرمانروايى از او سزاوارتريم، و به او وسعت و فراخى مالى داده نشده [پس ما كجا و زمامدارى انسانى تهيدست كجا؟ [] پيامبرشان] گفت: خدا او را بر شما برگزيده و وى را در دانش و نيروى جسمى فزونى داده؛ و خدا زمامداريش را به هر كس كه بخواهد عطا مىكند؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.
و پيامبرشان به آنان گفت: يقينا نشانه فرمانروايى او اين است كه آن صندوق [كه موسى را در آن گذاشتند و به دريا انداختند] نزد شما خواهد آمد، در آن است آرامشى از سوى پروردگارتان، و باقىماندهاى از آنچه خاندان موسى و هارون به جا گذاشتهاند [چون الواح تورات، عصاى موسى و عمامه هارون] و فرشتگان آن را حمل مىكنند، البته در آن نشانهاى براى شماست اگر مؤمن باشيد.
پس زمانى كه طالوت با سپاهيان [براى جنگ با دشمن از شهر] بيرون رفت، گفت: بىترديد خدا شما را به وسيله نهر آبى آزمايش مىكند؛ پس هر كه [به هنگام تشنگى] از آن [سير] بنوشد، از من نيست و هر كه از آن نخورد، از من است، مگر كسى كه با دستش كفى آب برگيرد [كه او نه از من است و نه مردود از سپاه]. پس جز اندكى از آنان همگى از آن نوشيدند. و زمانى كه او و كسانى كه با او ايمان آورده بودند از نهر گذشتند، [گروهى از آنان] گفتند: ما را امروز قدرت مقابله با جالوت و سپاهيانش نيست. ولى كسانى كه يقين داشتند كه ديداركننده خدايند، گفتند: چه بسا گروه اندكى كه به توفيق خدا بر گروه بسيارى پيروز شدند، و خدا باشكيبايان است.
و چون [طالوت و اهل ايمان] براى جنگ با جالوت و سپاهيانش ظاهر شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شكيبايى فرو ريز، و گامهايمان را استوار ساز، و ما را بر گروه كافران پيروز گردان.
پس آنان را به توفيق خدا شكست دادند. و داود [جوان مؤمن نيرومندى كه در سپاه طالوت بود] جالوت را كشت، و خدا او را فرمانروايى و حكمت داد، و از آنچه مىخواست به او آموخت. و اگر خدا [تجاوز و ستم] برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمىكرد، قطعا زمين را فساد فرا مىگرفت؛ ولى خدا نسبت به جهانيان داراى فضل و احسان است.
اين [داستانها و حادثههاى واقعى] نشانههاى [توحيد، ربوبيت و قدرت] خداست كه به حق و راستى بر تو مىخوانيم و يقينا تو از فرستادگانى.