قرآن عثمان طه

فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ

56

پس جواب قومش جز اين نبود كه گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بيرون كنيد؛ زيرا آنان مردمانى‌اند كه همواره خواهان پاكى‌اند.


فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ

57

پس او و خانواده‌اش را نجات‌داديم مگر همسرش را كه مقدر كرده بوديم در باقى ماندگان [در شهر براى هلاكت بماند.]


وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ

58

و بارانى از [سنگ گل‌] بر آنان بارانديم، پس چه بد بود باران بيم داده شدگان.


قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَليٰ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفيٰ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ

59

بگو: همه ستايش‌ها ويژه خداست، و درود بر آن بندگانش كه آنان را برگزيده است. آيا خدا بهتر است يا آنچه شريك او قرار مى‌دهند؟


أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ

60

[آيا آن شريكان انتخابى شما بهتراند] يا آنكه آسمان‌ها و زمين را آفريد، و براى شما از آسمان آبى نازل كرد كه به وسيله آن باغ‌هايى خرم و باطراوت رويانديم، كه روياندن درختانش در قدرت شما نيست؛ آيا با خدا معبودى ديگر هست [كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟ نه نيست‌]، بلكه آنان مردمى منحرف‌اند [كه براى او شريك مى‌گيرند.]


أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ

61

[آيا آن شريكان انتخابى شما بهترند] يا آنكه زمين را [براى موجودات در آن‌] آرام و قرارگاه ساخت و در شكاف‌هايش نهرهايى پديد آورد، و براى آن كوه‌هايى استوار قرار داد [تا زير پاى اهلش نلرزد]، و ميان دو دريا [ى شيرين و شور] مانع و حايلى قرار داد [كه با هم مخلوط نشوند]؛ آيا با خدا معبودى ديگر هست [كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد]؟! [نه، نيست‌] بلكه بيشترشان اهل معرفت و دانش نيستند.


أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ

62

[آيا آن شريكان انتخابى شما بهترند] يا آنكه وقتى درمانده‌اى او را بخواند اجابت مى‌كند و آسيب و گرفتاريش را دفع مى‌نمايد، و شما را جانشينان [ديگران در روى‌] زمين قرار مى‌دهد؟ آيا با خدا معبودى ديگر هست [كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟!] اندكى متذكر و هوشيار مى‌شوند.


أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَي اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ

63

[آيا آن شريكان انتخابى شما بهتراند] يا آنكه شما را در تاريكى‌هاى خشكى و دريا [به وسيله ستارگان و ديگر نشانه‌ها] راهنمايى مى‌كند؟! و كيست كه پيشاپيش [باران‌] رحمتش بادها را مژده‌رسان مى‌فرستد؟ آيا با خدا معبودى ديگر هست [كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟!] خدا برتر است از آنچه براى او شريك قرار مى‌دهند.


أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ

64

[آيا آن شريكان انتخابى شما بهتراند] يا آنكه مخلوقات را مى‌آفريند، آن گاه آنان را [پس از مرگشان‌] بازمى‌گرداند؟! و كيست آنكه از آسمان و زمين شما را روزى مى‌دهد؟ آيا با خدا معبودى ديگر هست [كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟] بگو: اگر راستگوييد دليل خود را بياوريد.


قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ

65

بگو: در آسمان‌ها و زمين هيچ كس جز خدا غيب نمى‌داند، و آنان آگاهى ندارند چه زمانى برانگيخته مى‌شوند؟


بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ

66

بلكه دانش و آگاهى آنان نسبت به آخرت [به خاطر هزينه كردن عمرشان در امور مادى‌] به پايان رسيده، بلكه درباره آخرت در ترديدند، بلكه اينان از [فهم‌] آن كوردل‌اند،


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَ إِذا كُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ

67

و كافران گفتند: آيا زمانى كه ما و پدرانمان خاك شديم به راستى ما را از آن [زنده‌] بيرون مى‌آورند؟


لَقَدْ وُعِدْنا هٰذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هٰذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ

68

همانا پيش از اين [زنده بيرون آمدن از خاك را] به ما و پدرانمان وعده داده‌اند، ولى اين مطلب جز افسانه خرافى پيشينيان نيست!


قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ

69

بگو: در زمين بگرديد پس با تأمل بنگريد كه سرانجام گنهكاران چگونه بود؟


وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ

70

و بر آنان [كه با حق دشمنى مى‌كنند] اندوه مخور و از نيرنگى كه همواره به كار مى‌گيرند، دلتنگ مباش.


وَ يَقُولُونَ مَتيٰ هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ

71

و مى‌گويند: اگر راستگوييد اين وعده [عذاب‌] كى خواهد بود؟


قُلْ عَسيٰ أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ

72

بگو: اميد است بخشى از آن عذابى كه رسيدنش را با شتاب مى‌خواهيد، دنبال شما باشد،


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ

73

و يقينا پروردگارت بر مردم داراى فضلى بزرگ است، ولى بيشترشان سپاس نمى‌گزارند،


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ

74

و به راستى پروردگارت آنچه را سينه‌هايشان پنهان مى‌دارد و آنچه را آشكار مى‌كند مى‌داند،


وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ

75

هيچ پوشيده و پنهانى در آسمان و زمين وجود ندارد مگر آنكه در كتابى روشن [چون لوح محفوظ] است.


إِنَّ هٰذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَليٰ بَنِي إِسْرائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

76

بى‌ترديد اين قرآن بيشتر آنچه را بنى‌اسرائيل [از روى جهالت‌] در آن اختلاف دارند، براى آنان بيان مى‌كند،


وَ إِنَّهُ لَهُديً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ

77

و يقينا قرآن براى مؤمنان، سراسر هدايت و رحمت است.


إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ

78

قطعا پروردگارت [روز قيامت‌] به حكم خود ميان بنى‌اسرائيل [در آنچه از امور دينى و معنوى اختلاف دارند] داورى مى‌كند؛ و او تواناى شكست‌ناپذير و داناست.


فَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ إِنَّكَ عَلَي الْحَقِّ الْمُبِينِ

79

پس بر خدا توكل كن؛ زيرا تو [متكى بر آيين‌] حق آشكارى.


إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتيٰ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ

80

بى‌ترديد تو نمى‌توانى [دعوتت را] به مردگان بشنوانى، و نيز نمى‌توانى آن را به كران كه پشت‌كنان روى برمى‌گردانند بشنوانى،


وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ

81

و تو هدايت‌كننده كوردلان از گمراهى‌شان نيستى، و نمى‌توانى [دعوتت را] جز به آنان كه به آيات ما ايمان مى‌آورند و تسليم [فرمان‌ها و احكام‌] خدا هستند، بشنوانى.


وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ

82

و هنگامى كه [در اوقات پايانى دنيا] وعده عذاب ما بر آنان حتمى و لازم شود، جنبنده‌اى را از زمين براى آنان بيرون مى‌آوريم كه با آنان سخن مى‌گويد [تا به آيات ما وآخرت واصول آن يقين كنند]؛ زيرا مردم پيش از اين به آيات ما يقين نداشتند.


وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ

83

و [ياد كن‌] روزى را كه از هر امتى گروهى از آنان را كه آيات ما را تكذيب مى‌كنند، محشور مى‌كنيم و آنان را [از حركت‌] باز مى‌دارند [تا گروه‌هاى ديگر به آنان ملحق شوند،]


حَتَّي إِذا جاءُو قالَ أَ كَذَّبْتُمْ بِآياتِي وَ لَمْ تُحِيطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

84

تا وقتى كه [به محل حساب‌] آيند، [خدا] مى‌گويد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد در حالى كه هيچ احاطه علمى به آنها نداشتيد؟ يا شما [غير از تكذيب آيات‌] چه كارها [ى ديگرى‌] انجام مى‌داديد؟


وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ

85

و به سبب ستمى كه [به آيات ما] روا داشتند، عذاب ما بر آنان حتمى و لازم مى‌شود، پس [براى معذور نشان دادن خود] سخن نمى‌گويند.


أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

86

آيا ندانسته‌اند كه ما شب را قرار داده‌ايم تا در آن بيارامند، و روز را روشن نموده‌ايم [تا در آن به تلاش اقتصادى برخيزند؟] به راستى در اين امور براى مردمى كه ايمان مى‌آورند، نشانه‌هايى [بر توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] است.


وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ

87

و [ياد كن‌] روزى را كه در صور مى‌دمند، پس هر كه در آسمان‌ها و هر كه در زمين است دچار هراس شود، مگر كسى كه خدا بخواهد؛ و همه خوار و فروتن به پيشگاه او آيند،


وَ تَرَي الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ

88

و كوه‌ها را مى‌بينى [و] آنها را [در جاى خود] بى‌حركت مى‌پندارى، در حالى كه آنها مانند ابر گذر مى‌كنند. آفرينش خداست كه [آفرينش‌] هر چيزى را محكم و استوار كرده است؛ يقينا او به آنچه انجام مى‌دهيد، آگاه است.


مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ

89

آنان كه كارهاى خير و نيك [به آخرت‌] بياورند، پاداشى بهتر از آن دارند، و آنان در آن روز از هول و هراسى بزرگ ايمن‌اند،


وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

90

و آنان كه كارهاى بد و زشت بياورند به رو در آتش افكنده مى‌شوند؛ [و به آنان گويند:] آيا جز آنچه انجام داديد پاداشتان داده‌اند؟


إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ

91

من فقط فرمان يافته‌ام كه پروردگار اين شهر را كه آن را بسيار محترم شمرده و همه چيز در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست بپرستم، و فرمان يافته‌ام كه از تسليم‌شدگان [فرمان‌ها و احكام او] باشم،


وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَديٰ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ

92

و اينكه قرآن را بخوانم؛ پس هر كه راه يابد فقط به سود خود راه يافته است، و هر كه گمراه شود [آثار شوم گمراهى فقط متوجه خود اوست‌] پس [به مردم‌] بگو: من فقط از بيم‌دهندگانم،


وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

93

و بگو: همه ستايش‌ها ويژه خداست؛ به زودى نشانه‌هاى خود را [كه شكست شما و گرفتارى‌هاى سخت دنيايى و مرگ و عذاب آخرت است‌] به شما [مشركان و كافران‌] نشان خواهد داد، پس آنها را [به خوبى‌] خواهيد شناخت. و پروردگارت از آنچه انجام مى‌دهيد، بى‌خبر نيست.


سوره القصص

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ طسم

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ طسم


تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ

2

اين آيات [باعظمت‌] كتاب روشنگر است.


نَتْلُوا عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسيٰ وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

3

بخشى از سرگذشت [مهم‌] موسى و فرعون را براى [عبرت گرفتن‌] مردمى كه ايمان مى‌آورند به حق و راستى بر تو مى‌خوانيم.


إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ

4

همانا فرعون [در سرزمين مصر] برترى‌جويى و سركشى كرد و مردمش را گروه‌گروه ساخت، در حالى كه گروهى از آنان را ناتوان و زبون گرفت، پسرانشان را سر مى‌بريد، و زنانشان را [براى بيگارى گرفتن‌] زنده مى‌گذاشت؛ بى‌ترديد او از مفسدان بود.


وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ

5

و ما مى‌خواستيم به آنان كه در آن سرزمين به ناتوانى و زبونى گرفته شده بودند، نعمت هاى باارزش دهيم، و آنان را پيشوايان مردم و وارثان [اموال، ثروت‌ها و سرزمين‌هاى فرعونيان‌] گردانيم.


وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ

6

و براى آنان در آن سرزمين، زمينه قدرت و حكومت آماده كنيم، و به فرعون و هامان و سپاهشان كه از ايشان‌اند چيزى را كه از آن هراسناك و در حذر بودند [و آن پيروزى بنى‌اسرائيل بر آنان بود] نشان دهيم.


وَ أَوْحَيْنا إِليٰ أُمِّ مُوسيٰ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ

7

و به مادر موسى الهام كرديم كه: او را شير بده، پس هنگامى كه [از سوى فرعونيان‌] بر او بترسى به دريايش انداز، و مترس و غمگين مباش كه ما حتما او را به تو باز مى‌گردانيم، و او را از پيامبران قرار مى‌دهيم.


فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ

8

[مادرش به الهام خدا او را به دريا انداخت‌] پس خاندان فرعون او را [از آب‌] گرفتند تا سرانجام، دشمنشان و مايه اندوهشان شود. مسلما فرعون و هامان و سپاهيان آن دو خطاكار بودند؛


وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسيٰ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

9

و همسر فرعون گفت: [اين نوزاد] براى من و تو مايه شادمانى و خوشحالى است، او را نكشيد، اميد است ما را سود دهد، يا وى را به فرزندى خود بگيريم. ولى آنان آگاه نبودند [كه دشمنشان را به دست خود مى‌پروردند.]


وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسيٰ فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلا أَنْ رَبَطْنا عَليٰ قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

10

و قلب مادر موسى [از هر چيز جز ياد فرزندش‌] تهى شد [و در اضطراب و نگرانى فرو رفت‌]. اگر قلبش را [با لطف خود] محكم و استوار نكرده بوديم تا از باوركنندگان وعده ما باشد، به درستى كه نزديك بود آن [حادثه پنهانى‌] را فاش كند،


وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

11

و به خواهر موسى گفت: [اوضاع و احوال‌] او را پى‌گيرى كن. پس او موسى را از دور [در آغوش فرعونيان‌] ديد در حالى كه خاندان فرعون [پى‌گيرى او را] درك نمى‌كردند.


وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَليٰ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ

12

و ما پيش از آن [خوردن شير] همه زنان شيردهنده را بر او حرام كرديم [تا پستان هيچ زنى را نگيرد،] پس [خواهرش پيش آمد و] گفت: آيا مى‌خواهيد شما را به خانواده‌اى راهنمايى كنم كه سرپرستى او را براى شما به عهده گيرند و خيرخواه او باشند؟


فَرَدَدْناهُ إِليٰ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ

13

پس او را به مادرش برگردانيم تا خوشحال و شادمان شود و اندوه نخورد و بداند كه حتما وعده خدا حق است، ولى بيشتر مردم [كه محروم از بصيرت‌اند اين حقايق را] نمى‌دانند.


وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَويٰ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

14

چون به توانايى [جسمى و عقلى‌] خود رسيد و رشد و كمال يافت، به او حكمت و دانش داديم؛ و اين‌گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم.


وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَليٰ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هٰذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هٰذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَي الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسيٰ فَقَضيٰ عَلَيْهِ قالَ هٰذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ

15

و [موسى‌] به شهر وارد شد در حالى كه اهل آن [در خانه‌ها استراحت مى‌كردند و از آنچه در شهر مى‌گذشت‌] بى‌خبر بودند، پس دو مرد را در آنجا يافت كه با هم [به قصد نابودى يكديگر] زد و خورد مى‌كردند، اين يك از پيروانش، و آن ديگر از دشمنانش، آنكه از پيروانش بود از موسى بر ضد كسى كه از دشمنانش بود درخواست يارى كرد، پس موسى مشتى به او زد و او را كشت، گفت: اين [نزاع ميان آن دو] از عمل شيطان است، قطعا او گمراه كننده و دشمنى‌اش آشكار است.


قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

16

گفت: پروردگارا! [از اينكه از جايگاهم درآمدم و وارد شهر شدم‌] به خود ستم كردم [مرا از شر دشمنانم حفظ كن‌] و آمرزشت را نصيب من فرما. پس خدا او را آمرزيد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.


قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ

17

گفت: پروردگارا! به خاطر قدرت و نيرويى كه به من عطا كردى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم شد.


فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسيٰ إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ

18

پس [موسى آن شب را] در آن شهر با حالت بيم و نگرانى صبح كرد، در حالى كه [آثار و عواقب حادثه اتفاق افتاده را] انتظار مى‌كشيد؛ پس ناگهان ديد آنكه ديروز از او يارى خواسته بود، دوباره وى را به فريادرسى مى‌خواند، [موسى به او] گفت: همانا تو گمراهى آشكار هستى، [و گمراهيت از اينكه بدون قدرت و نيرو با فرعونيان به زد و خورد مى‌پردازى، پيداست.]


فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسيٰ أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ

19

هنگامى كه خواست با كسى كه دشمن هر دوى آنان بود به سختى برخورد كند [و از آن بنى‌اسرائيلى مظلوم دفاع نمايد، مرد ستمديده با ارزيابى اشتباهش در حق موسى به تصور آنكه موسى قصد وى را دارد] گفت: اى موسى! آيا مى‌خواهى مرا بكشى چنان كه ديروز يك نفر را كشتى؟ تو مى‌خواهى در اين سرزمين فقط ياغى و سركش باشى، ونمى‌خواهى از مصلحان به شمار آيى!


وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَي الْمَدِينَةِ يَسْعيٰ قالَ يا مُوسيٰ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ

20

و مردى از دورترين [نقطه‌] شهر شتابان آمد [و] گفت: اى موسى! اشراف و سران [فرعونى‌] درباره تو مشورت مى‌كنند كه تو را بكشند! بنابراين [از اين شهر] بيرون برو كه يقينا من از خيرخواهان توام.


فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

21

پس موسى ترسان و نگران در حالى كه [حوادث تلخى را] انتظار مى‌كشيد از شهر بيرون رفت، [در آن حال‌] گفت: پروردگارا! مرا از اين مردم ستمكار نجات بده.


وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسيٰ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ

22

هنگامى كه به سوى مدين روى آورد، گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه راست [كه انسان را به نتيجه مطلوب مى‌رساند] راهنمايى كند.


وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّي يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ

23

هنگامى كه به آب مدين رسيد، گروهى از مردم را بر آن يافت كه دام‌هايشان را آب مى‌دادند، و غير آنان دو زن را ديد كه [دام‌هايشان را از رفتن به سوى آب‌] بازمى‌دارند؛ گفت: چه چيزى شما را بر بازداشتن [گوسفندان‌] وامى‌دارد؟ گفتند: ما [اين دام‌هايمان را] آب نمى‌دهيم تا [اين‌] شبانان [دام‌هايشان را] برگردانند و پدر ما پيرى كهنسال است [به اين علت از انجام اين كار معذور است.]


فَسَقيٰ لَهُما ثُمَّ تَوَلَّيٰ إِلَي الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ

24

پس [موسى‌] دام‌هايشان را [به جهت كمك كردن به آن دو] آب داد، سپس به سوى سايه برگشت و گفت: پروردگارا! به آنچه از خير بر من نازل مى‌كنى، نيازمندم.


فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَي اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

25

پس يكى از آن دو [زن‌] در حالى كه با حالت شرم و حيا گام برمى‌داشت، نزد او آمد [و] گفت: پدرم تو را مى‌طلبد تا پاداش اينكه [دام‌هاى‌] ما را آب دادى به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بيان كرد، گفت: ديگر نترس كه از آن گروه ستمكار نجات يافتى.


قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ

26

يكى از آن دو زن گفت: اى پدر! او را استخدام كن؛ زيرا بهترين كسى كه استخدام مى‌كنى آن كسى است كه نيرومند و امين باشد [و او داراى اين صفات است.]


قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَي ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَليٰ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ

27

گفت: مى‌خواهم يكى از اين دو دخترم را به نكاح تو درآورم به شرط آنكه هشت سال اجير من باشى، و اگر ده سال را تمام كردى، اختيارش با خود توست [و ربطى به اصل قرار داد ندارد]، و من نمى‌خواهم بر تو سخت گيرم، و به خواست خدا مرا از شايستگان خواهى يافت.


قالَ ذٰلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَليٰ ما نَقُولُ وَكِيلٌ

28

[موسى‌] گفت: اين قرارداد ميان من و تو باشد، هر يك از اين دو مدت را به پايان برم هيچ تعدى و ستمى بر من نيست، و خدا بر آنچه مى‌گوييم، نگهبان و وكيل است.


فَلَمَّا قَضيٰ مُوسَي الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ

29

چون موسى آن مدت را به پايان برد و با خانواده‌اش رهسپار [مصر] شد، از جانب طور آتشى ديد، به خانواده‌اش گفت: درنگ كنيد كه من آتشى ديدم، [مى‌روم‌] شايد خبرى از آن براى شما بياورم يا پاره‌اى از آتش را مى‌آورم تا گرم شويد.


فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسيٰ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ

30

چون نزد آن آمد، از جانب راست آن وادى در آن جايگاه مبارك از آن درخت ندا رسيد كه: اى موسى! يقينا منم خدا پروردگار جهانيان،


وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّيٰ مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسيٰ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ

31

و عصايت را بيفكن. پس وقتى آن را ديد كه تند و سريع حركت مى‌كند، گويا مارى باريك و تيزرو است، پشت كنان گريخت و به پشت سر برنگشت. [ندا آمد:] اى موسى! پيش آى و مترس، بى‌ترديد تو [از آسيب و گزند آن‌] در امانى،


اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِليٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ

32

دستت را در گريبانت ببر تا بدون هيچ عيبى سفيد و درخشان بيرون آيد، و براى [از بين رفتن‌] ترسى كه دچارش شده‌اى دو دستت را بر سينه بگذار، پس اين دو معجزه از ناحيه پروردگار توست به سوى فرعون و اشراف و سران او كه همواره مردمى نافرمان هستند.


قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ

33

گفت: پروردگارا! من يك نفر از آنان را كشته‌ام، مى‌ترسم مرا بكشند،


وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ

34

و برادرم هارون زبانش از من گوياتر است، پس او را همراه من بفرست كه ياور و دستيارم باشد تا [در همه امور] مرا تصديق كند؛ زيرا مى‌ترسم [فرعون و فرعونيان‌] تكذيبم كنند.


قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ

35

[خدا] گفت: به زودى قدرت و نيرويت را به وسيله برادرت افزون كنم، و براى هر دوى شما [در پرتو معجزاتى كه در اختيارتان نهاده‌ام‌] تسلطى قرار مى‌دهم كه آنان به شما دست نيابند، شما و آنان كه از شما پيروى كنند، پيروزيد.


فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسيٰ بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هٰذا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَريً وَ ما سَمِعْنا بِهٰذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ

36

پس هنگامى كه موسى آيات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: اين جز جادويى ساختگى و دروغين نيست، و ما اين [ادعاى نبوت و دعوت به توحيد] را از پدران پيشين خود نشنيده‌ايم [كه به ما گفته باشند كسى در ميانشان به عنوان پيامبر و دعوت كننده به توحيد آمده باشد!!]


وَ قالَ مُوسيٰ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُديٰ مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

37

و موسى گفت: پروردگارم به كسى كه از نزد او هدايت آورده و به كسى كه سرانجام نيك براى اوست داناتر است؛ بى‌ترديد ستمكاران پيروز نمى‌شوند.


وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَي الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِليٰ إِلهِ مُوسيٰ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ

38

و فرعون گفت: اى اشراف و سران [مملكت‌]! من براى شما هيچ معبودى جز خود نمى‌شناسم، پس اى هامان! برايم بر گل آتش بيفروز [تا آجر محكم و قوى به دست آيد]، پس برايم برجى بلند بساز شايد بر معبود موسى آگاهى و اطلاع يابم، و البته من او را از دروغگويان مى‌پندارم.


وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ

39

او و سپاهيانش به ناحق در زمين سركشى و تكبر كردند، و پنداشتند كه آنان را به سوى ما بازنمى‌گردانند،


فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ

40

پس او و سپاهيانش را گرفتيم و در دريا افكنديم؛ پس با تأمل بنگر كه سرانجام ستمكاران چگونه بود؟


وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ

41

و آنان را [به كيفر طغيانشان‌] پيشوايانى كه دعوت به آتش مى‌كنند قرار داديم، و روز قيامت يارى نمى‌شوند،


وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ

42

و آنان را در اين دنيا با لعنت بدرقه كرديم، و روز قيامت از زشت‌رويان [و مطرودان‌] از رحمت خدايند،


وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُوليٰ بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُديً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

43

و پس از آنكه اقوام پيشين را [چون قوم نوح و هود و صالح و لوط] هلاك كرديم، به موسى كتاب داديم كه براى مردم وسيله بينايى و هدايت و رحمتى بود، تا متذكر و هوشيار شوند.


وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِليٰ مُوسَي الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ

44

تو در جانب غربى [وادى طور] حضور نداشتى هنگامى كه ما [با نازل كردن تورات‌] امر نبوت موسى را به انجام رسانديم، و از شاهدان [آن واقعه مهم هم‌] نبودى.


وَ لٰكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ لٰكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ

45

ولى ما ملت‌هايى را پديد آورديم، پس روزگار درازى بر آنان گذشت [تا جايى كه سرگذشتشان فراموش شد، اكنون ما سرگذشتشان را به تو وحى مى‌كنيم تا براى مردم بيان كنى‌]. و تو در ميان مردم مدين ساكن نبودى تا نشانه‌هاى [قدرت و خشم‌] ما را [كه به آنان رسيد] بر اينان [كه در مكه، آلوده به طغيان و فسادند] بخوانى، ولى ما بوديم كه تو را به پيامبرى فرستاديم [و سرگذشت مردم مدين را به تو وحى كرديم تا بر آنان بخوانى.]


وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لٰكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

46

و زمانى كه ما موسى را ندا داديم، تو در ناحيه طور نبودى ولى به سبب رحمتى از پروردگارت [سرگذشت موسى را به تو وحى كرديم‌] تا به مردمى كه پيش از تو [تا زمان عيسى‌] بيم‌دهنده‌اى براى آنان نيامده بود، بيم دهى تا متذكر و هوشيار شوند.


وَ لَوْلا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

47

و اگر نه آن بود كه به سبب گناهانى كه مرتكب شدند عذابى به آنان برسد، پس بگويند: پروردگارا! چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا از آياتت پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم [بى‌ترديد در عذاب كردن و هلاكتشان شتاب مى‌نموديم.]


فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْلا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسيٰ أَ وَ لَمْ يَكْفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسيٰ مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ

48

پس هنگامى كه حق [چون قرآن و پيامبر] از سوى ما براى آنان آمد [به جاى آنكه بپذيرند] گفتند: چرا مانند آنچه به موسى دادند به او نداده‌اند؟ آيا پيش از اين به آنچه به موسى داده شد، كفر نورزيدند؟! گفتند: [اين تورات و قرآن‌] دو جادويند كه پشتيبان يكديگرند!! و گفتند: ما منكر هر دو هستيم!!


قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْديٰ مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ

49

بگو: [بنا بر ادعاى شما چنانچه تورات و قرآن از جانب خدا نيست‌] اگر راست مى‌گوييد كتابى از نزد خدا بياوريد كه هدايت كننده‌تر از اين دو باشد تا آن را پيروى كنم.


فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُديً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

50

پس اگر پاسخ تو را ندادند بدان كه فقط از هواهاى نفسانى خود پيروى مى‌كنند و گمراه‌تر از كسى كه بدون هدايتى از سوى خدا از هواهاى نفسانى خود پيروى كند، كيست؟ مسلما خدا مردم ستمكار را هدايت نمى‌كند.


وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

51

ما اين قرآن را براى آنان پى در پى و به هم پيوسته [به صورت سوره‌اى پس از سوره‌اى و آيه‌اى بعد از آيه‌اى‌] آورديم تا متذكر و هوشيار [حقايق‌] شوند.


الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ

52

[و برخى از] كسانى كه پيش از قرآن كتابشان داديم، به قرآن ايمان مى‌آورند،


وَ إِذا يُتْليٰ عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ

53

و هنگامى كه بر آنان خوانند، مى‌گويند: به آن ايمان آورديم، يقينا اين قرآن از سوى پروردگارمان حق و درست است، البته ما پيش از نزول آن [به سبب راهنمايى‌هاى تورات و انجيل‌] تسليم بوديم.


أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ

54

اينان به علت صبرى كه [بر ايمان و عمل به قرآن‌] كردند و بدى [مردم‌] را با نيكى و خوبى خود دفع مى‌كنند و از آنچه به آنان روزى كرده‌ايم، انفاق مى‌نمايند، دوبار پاداششان مى‌دهند.


وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ

55

و هنگامى كه سخن بيهوده‌اى بشنوند، از آن روى برمى‌گردانند و مى‌گويند: اعمال ما براى ما و اعمال شما براى شما سلام بر شما [سلام متاركه‌] ما خواستار [همنشينى و معاشرت با] نادانان نيستيم.


إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

56

قطعا تو نمى‌توانى هر كه را خود دوست دارى هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند؛ و او به هدايت‌پذيران داناتر است،


وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُديٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبيٰ إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ

57

و [مشركان براى معذور بودن خود در نپذيرفتن هدايت‌] گفتند: اگر ما همراه تو از هدايت [قرآن‌] پيروى كنيم [به وسيله مشركان قلدر عرب‌] از سرزمينمان [شهر مكه‌] ربوده خواهيم شد! آيا ما آنان را در حرم امنى جاى نداديم كه همواره [در همه فصول سال‌] هر نوع ميوه و محصولى كه رزقى از سوى ماست به سوى آن گردآورى مى‌شود؟ ولى بيشتر آنان معرفت و دانش [نسبت به واقعيات‌] ندارند.


وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ

58

چه بسيار [اهل‌] شهرهايى را كه [به سبب فراوانى نعمت‌] در زندگى خود گرفتار سرمستى و طغيان شده بودند هلاك كرديم، پس اين‌ها خانه‌هاى ايشان است كه پس از آنان [خراب و ويران شده و] جز اندكى مورد سكونت قرار نگرفته‌اند، و فقط ما وارث آنان هستيم!


وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُريٰ حَتَّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُريٰ إِلَّا وَ أَهْلُها ظالِمُونَ

59

و پروردگارت بر آن نبوده است كه شهرها را نابود كند، تا آنكه [پيش از نابودى‌] در مركز آنها پيامبرى برانگيزد كه آيات ما را بر آنان بخواند، و ما [در هيچ حالى از احوال‌] نابودكننده شهرها نبوده‌ايم مگر در حالى كه اهلش ستمكار بوده‌اند.


وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقيٰ أَ فَلا تَعْقِلُونَ

60

آنچه به شما داده شده كالا و ابزار زندگى دنيا و زينت آن است، و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است؛ آيا نمى‌انديشيد؟


أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ

61

پس آيا كسى كه وعده نيك به او داده‌ايم و حتما به آن خواهد رسيد، مانند كسى است كه او را [فقط] از كالا و ابزار زندگى دنيا برخوردارش كرده‌ايم، سپس او در روز قيامت از احضار شوندگان [براى عذاب‌] است؟!


وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ

62

و [ياد كن‌] روزى را كه خدا آنان را ندا مى‌دهد و مى‌گويد: كجايند معبودانى كه مى‌پنداشتيد شريكان من [در ربوبيت‌] هستند؟


قالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنا هٰؤُلاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنا أَغْوَيْناهُمْ كَما غَوَيْنا تَبَرَّأْنا إِلَيْكَ ما كانُوا إِيَّانا يَعْبُدُونَ

63

كسانى كه عذاب بر آنان حتمى و لازم شده [از سردمداران شرك و كفر كه مردم را به اطاعت و بندگى خود واداشتند] مى‌گويند: پروردگارا! اينانند [مطيعان ما] كه گمراهشان كرديم، همان گونه كه ما [به اختيار خود] گمراه شديم آنان را نيز [به اختيار و انتخاب خودشان‌] گمراه كرديم، [از آنان‌] به سوى تو بيزارى مى‌جوييم، ما را نمى‌پرستيدند، [بلكه هواى نفسشان را مى‌پرستيدند،]


وَ قِيلَ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ رَأَوُا الْعَذابَ لَوْ أَنَّهُمْ كانُوا يَهْتَدُونَ

64

و [به مطيعان‌] گفته شود: شريكان خود را [كه مى‌پرستيديد] بخوانيد. پس آنها را مى‌خوانند ولى آنها پاسخشان را نمى‌دهند، و عذاب را مى‌بينند و آرزو مى‌كنند: اى كاش هدايت مى‌يافتند،


وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ ما ذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ

65

و روزى كه خدا آنان را ندا مى‌دهد و مى‌گويد: چه پاسخى به پيامبران داديد؟


فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لا يَتَساءَلُونَ

66

پس در آن روز [به خاطر ترس و هراس فراگير و به سبب محجوب بودن دل‌هايشان و قطع رابطه آنان با علل و اسباب همه‌] اخبار [واقعى‌] بر آنان پوشيده ماند [و راه نجات از همه طرف بر آنان مسدود است‌]، بنابراين از يكديگر پرسش هم نمى‌كنند،


فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسيٰ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ

67

و اما كسى كه [از شرك و عصيان‌] توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام داده، اميد است كه از رستگاران باشد،


وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعاليٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

68

و پروردگارت آنچه را بخواهد مى‌آفريند و [آنچه را بخواهد] بر مى‌گزيند، براى آنان [در برابر اراده او در قلمرو تكوين و تشريع‌] اختيارى نيست؛ منزه است خدا و برتر است از آنچه براى او شريك مى‌گيرند،


وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ

69

و پروردگارت آنچه را سينه‌هايشان پنهان مى‌نمايد و آنچه را آشكار مى‌كند مى‌داند،


وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُوليٰ وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

70

و اوست خدا كه معبودى جز او نيست، همه ستايش‌ها در دنيا و آخرت ويژه اوست، و فرمانروايى فقط براى اوست، و تنها به سوى او بازگردانده مى‌شويد.


قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِليٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ

71

بگو: به من خبر دهيد: اگر خدا شب را بر شما تا روز قيامت پاينده و جاويد كند، كدام معبودى است جز خدا كه براى شما روشنايى بياورد؟ پس آيا [دعوت او را] نمى‌شنويد؟


قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِليٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ

72

بگو: به من خبر دهيد: اگر خدا روز را بر شما تا روز قيامت پاينده و جاويد كند، كدام معبودى است جز خدا كه شبى را براى شما بياورد تا در آن بياراميد؟ پس آيا [آثار قدرت او را] نمى‌بينيد؟


وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

73

و از رحمت خود شب و روز را براى شما قرار داد، تا در شب بياراميد و [در روز] رزق و روزى بجوييد، باشد كه سپاس گزارى كنيد.


وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ

74

و [ياد كن‌] روزى را كه خدا آنان را ندا مى‌كند و مى‌گويد: كجايند معبودانى كه مى‌پنداشتيد شريكان من [در ربوبيت‌] هستند؟


وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ

75

و از هر امتى گواه مطلع و آگاهى [چون پيامبر يا امام معصوم يا شخصى عادل و صالح‌] بيرون مى‌آوريم، و [در محضر او به امت‌] مى‌گوييم: دليل خود را [بر درستى آيين شرك‌] بياوريد. پس براى آنان يقينى شود كه بى‌ترديد حق [يعنى توحيد] ويژه خداست، و آنچه را به دروغ [به عنوان شريك خدا] مى‌ساختند از دستشان مى‌رود و گم مى‌شود.


إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسيٰ فَبَغيٰ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ

76

همانا قارون از قوم موسى بود كه بر آنان تعدى و تجاوز كرد، و از گنجينه‌هاى مال و ثروت آن اندازه به او داديم كه حمل كليدهايش بر گروهى نيرومند گران و دشوار مى‌آمد. [ياد كن‌] هنگامى كه قومش به او گفتند: [متكبرانه و مغرورانه‌] شادى مكن، قطعا خدا شادمانان [متكبر و مغرور] را دوست ندارد.


وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ

77

در آنچه خدا به تو عطا كرده است سراى آخرت را بجوى، و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و نيكى كن همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده است، و در زمين خواهان فساد مباش، بى‌ترديد خدا مفسدان را دوست ندارد.


قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَليٰ عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ

78

گفت: جز اين نيست كه اين [ثروت و مال انبوه‌] را بر پايه دانشى كه نزد من است به من داده‌اند. آيا نمى‌دانست كه خدا پيش از او اقوامى را هلاك كرده است كه از او نيرومندتر و ثروت‌اندوزتر بودند؟ و مجرمان [كه جرمشان معلوم و مشهود است‌] از گناهانشان بازپرسى نمى‌شود.


فَخَرَجَ عَليٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ

79

[قارون‌] در ميان آرايش و زينت خود بر قومش درآمد؛ آنانكه خواهان زندگى دنيا بودند، گفتند: اى كاش مانند آنچه به قارون داده‌اند براى ما هم بود، واقعا او داراى بهره بزرگى است.


وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ

80

و كسانى كه معرفت و دانش به آنان عطا شده بود، گفتند: واى بر شما پاداش خدا براى كسانى است كه ايمان آورده و كار شايسته انجام داده‌اند [از آنچه او دارد] بهتر است. و [اين حقيقت الهيه را] جز شكيبايان در نمى‌يابند.


فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ

81

پس او و خانه‌اش را در زمين فرو برديم، و هيچ گروهى غير از خدا براى او نبود كه وى را [براى رهايى از عذاب‌] يارى دهد، و خود نيز نتوانست از خود دفاع كند.


وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْلا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ

82

و بامدادان، آنانكه ديروز مقام و جايگاه او را آرزو داشتند [چنان حالى شدند كه‌] مى‌گفتند: وه! گويى خدا رزق را براى هر كس از بندگانش بخواهد وسعت مى‌دهد، و [براى هر كه بخواهد] تنگ مى‌گيرد، اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود، ما را نيز در زمين فرو برده بود، وه، گويى كافران رستگار نمى‌شوند.


تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ

83

آن سراى [پرارزش‌] آخرت را براى كسانى قرار مى‌دهيم كه در زمين هيچ برترى و تسلط و هيچ فسادى را نمى‌خواهند؛ و سرانجام [نيك‌] براى پرهيزكاران است.


مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَي الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ

84

هر كس كار نيكى [به پيشگاه خدا] بياورد، پاداشى بهتر از آن براى اوست، و هر كس كار بدى بياورد [پس بداند آنان كه كارهاى ناشايسته انجام داده‌اند] جزا داده نمى‌شوند مگر آنچه را همواره انجام مى‌داده‌اند.


إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِليٰ مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُديٰ وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ

85

يقينا كسى كه [ابلاغ و عمل كردن به‌] قرآن را بر تو واجب كرده است، حتما تو را به بازگشت گاه [رفيع و بلند مرتبه‌ات، شهر مكه‌] بازمى‌گرداند. بگو: پروردگارم به كسى كه هدايت را آورده است و به كسى كه در گمراهى آشكارى است، داناتر است.


وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقيٰ إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ

86

و تو اميد و انتظار نداشتى كه اين كتاب بر تو القا شود، لكن رحمتى از سوى پروردگارت بود [كه بر تو القا شد]؛ پس هرگز پشتيبان كافران مباش،


وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِليٰ رَبِّكَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

87

و مبادا [كفر پيشگان لجوج‌] تو را از [ابلاغ‌] آيات خدا پس از آنكه به سوى تو نازل شد باز دارند، و به جانب پروردگارت دعوت كن، و هرگز از مشركان مباش،


وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

88

و با خدا معبودى ديگر مخوان، جز او معبودى نيست، هر چيزى مگر ذات او هلاك شدنى است، فرمانروايى [بر همه جهان هستى‌] ويژه اوست، و فقط به سوى او بازگردانده مى‌شويد.


سوره العنکبوت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ الم

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ الم


أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ

2

آيا مردم گمان كرده‌اند، همين كه بگويند: ايمان آورديم، رها مى‌شوند و آنان [به وسيله جان، مال، اولاد و حوادث‌] مورد آزمايش قرار نمى‌گيرند؟


وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ

3

در حالى كه يقينا كسانى را كه پيش از آنان بودند، آزمايش كرده‌ايم [پس اينان هم بى‌ترديد آزمايش مى‌شوند]، و بى‌ترديد خدا كسانى را كه [در ادعاى ايمان‌] راست گفته‌اند مى‌شناسد، و قطعا دروغگويان را نيز مى‌شناسد.


أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ

4

آيا آنان كه مرتكب زشتى‌ها مى‌شوند، پنداشته‌اند كه مى‌توانند بر ما پيشى گيرند [تا از مجازات و عذاب زشت‌كارى‌هايشان بگريزند؟!] چه بد داورى مى‌كنند.


مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

5

هر كه اميد ديدار [پاداش و مقام قرب‌] خدا را دارد [بايد در عرصه طاعت و عبادت بكوشد]؛ زيرا زمان معين شده [از سوى‌] خدا [كه روز قيامت است‌] حتما آمدنى است؛ و او شنوا و داناست.


وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ

6

و كسى كه [در راه خدا] بكوشد فقط به سود خودش مى‌كوشد؛ زيرا خدا از جهانيان بى‌نياز است.


وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ

7

و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، گناهانشان را قطعا از آنان مى‌پوشانيم و بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى‌داده‌اند، پاداششان مى‌دهيم.


وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

8

انسان را درباره پدر و مادرش به نيكى كردن سفارش كرده‌ايم؛ و اگر آن دو تلاش كنند تا چيزى را كه هيچ دانشى به [خدايى و ربوبيت‌] آن ندارى شريك من قرار دهى، از آنان اطاعت مكن. بازگشت شما فقط به سوى من است، پس شما را به آنچه همواره انجام مى‌داده‌ايد، آگاه مى‌كنم.


وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ

9

و كسانى‌كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، حتما در زمره شايستگان درمى‌آوريم.


وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِي صُدُورِ الْعالَمِينَ

10

و از مردم كسانى هستند كه مى‌گويند: به خدا ايمان آورديم. پس هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار شوند، شكنجه و آزار مردم را مانند عذاب خدا [غير قابل تحمل‌] شمارند [و از بيم ادامه يافتنش از ايمان دست برمى‌دارند]، و اگر از سوى پروردگارت يارى و نصرتى [چون پيروزى و غنيمت‌] بيايد، [به مؤمنان‌] قاطعانه مى‌گويند: ما هم با شما بوديم. آيا [حال آنان از ديد خدا پنهان است‌] و خدا به آنچه در سينه‌هاى جهانيان است [از همه‌] آگاه‌تر نيست؟


وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِينَ

11

و يقينا خدا كسانى را كه ايمان آورده‌اند، مى‌شناسد و بى‌ترديد منافقان را نيز مى‌شناسد،


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ

12

و كافران به مؤمنان گفتند: از راه ما پيروى كنيد تا ما [اگر آخرتى و عذابى در كار باشد] گناهان شما را به عهده گيريم. و آنان [به اختيار خود] بر عهده گيرنده چيزى از گناهان اينان نيستند، آنان يقينا [در پيشنهادى كه به مؤمنان مى‌دهند] دروغگويند،


وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَمَّا كانُوا يَفْتَرُونَ

13

و مسلما بارهاى [گناهان‌] خود را با بارهاى ديگرى [از گناهان كسانى كه گمراهشان كردند] همراه با بارهاى خود حمل خواهند كرد، و روز قيامت از آنچه [به خدا و پيامبر و قرآن‌] افترا مى‌بستند، حتما بازپرسى خواهند شد،


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِليٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ

14

و همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم پس نهصد و پنجاه سال در ميانشان درنگ كرد [ولى بيشتر مردم به او ايمان نياوردند]، سرانجام توفان آنان را در حالى كه ستمكار بودند، فرا گرفت.


فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ وَ جَعَلْناها آيَةً لِلْعالَمِينَ

15

پس او و اهل كشتى را نجات بخشيديم و آن [حادثه‌] را عبرتى بسيار مهم براى جهانيان قرار داديم.


وَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

16

و ابراهيم را [نيز فرستاديم‌] آن گاه به قومش گفت: خدا را بپرستيد و از او پروا كنيد، اين براى شما بهتر است، اگر بدانيد؛


إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

17

جز اين نيست كه شما به جاى خدا بت‌هايى را مى‌پرستيد و [در نامگذارى آنها به آلهه و شفيع و مؤثر] دروغى را مى‌سازيد، بى‌ترديد كسانى را كه به جاى خدا مى‌پرستيد، رزقى را براى شما مالك نيستند [تا آن را به شما برسانند]، پس رزق را نزد خدا بجوييد و او را بندگى كنيد و او را شكر كنيد كه [فقط] به سوى او بازگردانده مى‌شويد،


وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ ما عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ

18

و اگر [مرا] تكذيب كنيد [چيز جديدى نيست‌]؛ زيرا امت‌هايى پيش از شما نيز [پيامبران را] تكذيب كردند، و بر عهده پيامبر جز رساندن آشكار [پيام وحى‌] نيست.


أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذٰلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ

19

آيا ندانسته‌اند كه چگونه خدا مخلوقات را مى‌آفريند سپس آنان را [پس از مرگشان‌] باز خواهد گرداند، يقينا اين [كار] بر خدا آسان است.


قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

20

بگو: در زمين بگرديد پس با تأمل بنگريد كه چگونه مخلوقات را آفريد، سپس خدا جهان آخرت را ايجاد مى‌كند؛ زيرا خدا بر هر كارى تواناست،


يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ

21

هر كس را بخواهد عذاب مى‌كند، و هر كس را بخواهد مورد رحمت قرار مى‌دهد، و فقط به سوى او بازگردانده مى‌شويد.


وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ

22

و شما نه در زمين و نه در آسمان نمى‌توانيد خدا را عاجز كنيد [تا از دسترس قدرت او بيرون رويد]، و شما را به جاى خدا هيچ سرپرست و ياورى نيست،


وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ

23

وكسانى كه به آيات خدا و ديدار [قيامت و محاسبه اعمال به وسيله‌] او كفر ورزيدند، آنان از رحمت من مأيوسند وبراى آنان عذابى دردناك است.


فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

24

پس جواب قوم ابراهيم جز اين نبود كه گفتند: او را بكشيد يا بسوزانيدش. پس خدا او را از آن آتش رهايى بخشيد، مسلما در اين [حادثه‌] براى مردمى كه ايمان دارند، عبرت‌هاست،


وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ

25

و [ابراهيم‌] گفت: جز اين نيست كه به جاى خدا بتهايى را [براى خود به عنوان معبود] گرفته‌ايد [كه علت آن‌] دوستى ميان خودتان در زندگى دنيا است، سپس روز قيامت برخى از شما برخى ديگر را انكار مى‌كنند، و بعضى از شما بعضى ديگر را لعنت مى‌نمايند، و جايگاه شما آتش است، و براى شما هيچ ياورى نخواهد بود.


فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِليٰ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

26

پس لوط به ابراهيم ايمان آورد، و [ابراهيم‌] گفت: به درستى كه من به سوى پروردگارم مهاجرت مى‌كنم، كه فقط او تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ

27

و اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و پيامبرى و كتاب را در نسلش قرار داديم و پاداشش را در دنيا به او داديم، و بى‌ترديد او در آخرت از زمره شايستگان است.


وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ

28

و لوط را [نيز فرستاديم‌]، آن گاه به قومش گفت: شما كار بسيار زشتى مرتكب مى‌شويد كه پيش از شما هيچ يك از جهانيان آن را انجام نداده‌اند.


أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

29

آيا شما با مردان آميزش مى‌كنيد و راه [توالد و تناسل‌] را قطع مى‌نماييد و در محفل عمومى خود [در انظار يكديگر] اين كار بسيار زشت را مرتكب مى‌شويد. پس جواب قوم او جز اين نبود كه گفتند: اگر تو از راستگويانى عذاب خدا را براى ما بياور.


قالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَي الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ

30

گفت: پروردگارا! مرا بر اين مردم فسادكار يارى ده.


وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْريٰ قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَها كانُوا ظالِمِينَ

31

و زمانى كه فرستادگان ما با بشارت [ولادت اسحاق‌] نزد ابراهيم آمدند، گفتند: ما يقينا اهل شهر را نابود مى‌كنيم؛ زيرا اهل آن ستمكاراند.


قالَ إِنَّ فِيها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيها لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ

32

گفت: لوط در آنجاست. گفتند: ما به كسانى كه در آنجا هستند، داناتريم، حتما او و خانواده‌اش را نجات مى‌دهيم، مگر همسرش را كه از باقى‌ماندگان خواهد بود،


وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ

33

و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند به سبب [حضور] آنان [به صورت جوانانى آراسته‌] بدحال و بى‌طاقت شد، و گفتند: مترس و غمگين مباش، قطعا ما نجات دهنده تو و خانواده‌ات هستيم، مگر همسرت را كه از باقى‌ماندگان خواهد بود،


إِنَّا مُنْزِلُونَ عَليٰ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ

34

ما بر اهل اين شهر به علت كار بسيار زشتى كه مرتكب مى‌شوند، عذاب سختى از آسمان نازل خواهيم كرد.


وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

35

[پس با عذاب آسمانى، شهر و اهلش را در هم كوبيديم‌] و از آن شهر نشانه‌اى روشن [از سنگ‌هايى كه بر سر اهلش فرو باريديم‌] براى مردمى كه مى‌انديشند، بر جاى گذاشتيم.


وَ إِليٰ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

36

و نيز به سوى مدين برادرشان شعيب را فرستاديم؛ پس گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد و روز قيامت را انتظار بريد و در زمين تبهكارانه فتنه و آشوب برپا نكنيد،


فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ

37

پس او را تكذيب كردند؛ در نتيجه زلزله سختى آنان را فرا گرفت، پس در خانه‌هايشان به رو در افتاده جسمى بى‌جان شدند،


وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَساكِنِهِمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ

38

و [قوم‌] عاد و ثمود را [نيز نابود كرديم‌]، و از خانه‌هاى [خراب شده و خالى‌] آنان [سرنوشت شومشان‌] براى شما نمايان است، و شيطان عمل‌هاى [زشت‌] آنان را برايشان آراست، در نتيجه آنان را از راه [خدا] باز داشت در حالى كه [براى تشخيص حق از باطل‌] بصيرت داشتند.


وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسيٰ بِالْبَيِّناتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ما كانُوا سابِقِينَ

39

و قارون و فرعون و هامان را [نيز نابود كرديم‌]. و همانا موسى براى آنان دلايل روشن آورد، پس آنان در زمين تكبر و سركشى كردند، ولى پيشى گيرنده [بر اراده و قضا و قدر ما] نبودند [تا بتوانند از عذاب ما بگريزند.]


فَكُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لٰكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

40

پس همه را به گناهانشان گرفتيم، بر برخى از آنان توفانى سخت [كه با خود ريگ و سنگ مى‌آورد] فرستاديم، و بعضى را فرياد مرگبار گرفت، و برخى را به زمين فرو برديم، و بعضى را غرق كرديم؛ و خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند، ولى آنان بودند كه به خودشان ستم كردند.


مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ

41

داستان كسانى كه به جاى خدا سرپرستانى گرفته‌اند، مانند داستان عنكبوت است كه خانه‌اى [بى‌ديوار، بى‌سقف و بى‌حفاظ] براى خود بنا كرده باشد، و بى‌ترديد سست‌ترين خانه‌ها خانه عنكبوت است، اگر [به اين واقعيت‌] معرفت و شناخت داشتند [بت‌ها را سرپرستان خود نمى‌گرفتند.]


إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

42

يقينا خدا مى‌داند به جاى او چه چيزهايى را مى‌پرستند [چيزهايى كه نه داراى ارزش و اعتبارند و نه قدرت تصرف در كارى را دارند!!] و فقط او تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است،


وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ

43

و اين مثل‌ها را براى مردم مى‌زنيم، ولى جز اهل معرفت و دانش در آنها تعقل نمى‌كنند.


خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ

44

خدا آسمان‌ها و زمين را به حق آفريد؛ يقينا در اين [آفرينش‌] نشانه‌اى [بر توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] براى مؤمنان است.


اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهيٰ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ

45

آنچه را از اين كتاب به تو وحى شده است، بخوان و نماز را برپا دار، يقينا نماز از كارهاى زشت، و كارهاى ناپسند باز مى‌دارد؛ و همانا ذكر خدا بزرگ‌تر است، و خدا آنچه را انجام مى‌دهيد، مى‌داند.


جزء قبل

جزء 20 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان