پس نبود پاسخ قومش جز آنكه گفتند برون كنيد خاندان لوط را از شهر خويش كه ايشانند مردانى پاكيزگىجويان
پس رهانيديم او و خاندانش را مگر زنش كه مقدر گردانيديم او را از گذشتگان
و باريديم بر آنان بارانى پس چه زشت است باران بيمدادگان
بگو سپاس خدا را و سلام بر بندگان او كه برگزيده است آيا خدا بهتر است يا آنچه شرك مىورزند
يا آنكه آفريد آسمانها و زمين را و فرستاد براى شما از آسمان آبى پس رويانيديم بدان باغستانى خرم نرسد شما را كه برويانيد درختش را آيا خدايى است با خدا بلكه ايشانند قومى كجروان
يا آنكه گردانيد زمين را آرامشگاهى و گردانيد ميان آن جويهايى و گردانيد براى آنها لنگرهايى و گردانيد ميان دو دريا فاصلى (ديوارى) آيا خدايى است با خدا بلكه بيشترشان نمىدانند
يا آنكه اجابت كند بيچاره را گاهى كه خواندش و بگشايد رنج را و بگرداند شما را جانشينان زمين آيا خدايى است با خدا به كمى يادآور شويد
يا آنكه هدايت كند شما را در تاريكيهاى دشت و دريا و آنكه بفرستد بادها را مژدهاى پيش روى رحمتش آيا خدايى است با خدا برتر است خدا از آنچه شرك ورزند
يا آنكه آغاز كند آفرينش را سپس برگرداندش و آنكه روزيتان دهد از آسمان و زمين آيا خدايى است با خدا بگو بياريد دستاويز خود را اگر هستيد راستگويان
بگو نداند آنكه در آسمان و زمين است نهان را بجز خدا و درنيابند كى (چه هنگام) برانگيخته شوند
بلكه رسيد دانش ايشان در آخرت بلكه ايشانند در شكى از آن بلكه ايشانند از آن كوران
و گفتند آنان كه كفر ورزيدند آيا گاهى كه شديم خاك و پدران ما آيا مائيم هر آينه برونآوردگان
همانا وعده داده شديم اين را ما و پدران ما از پيش نيست اين جز افسانههاى پيشينيان
بگو بگرديد در زمين پس بنگريد چگونه بود فرجام گنهكاران
و اندوهگين نباش بر ايشان و نباش در تنگنايى از آنچه نيرنگ آورند
و گويند كى (چه هنگام است) اين وعده اگر هستيد راستگويان
بگو اميد است نزديك باشد براى شما پارهاى از آنچه شتاب مىجوئيد
و همانا پروردگار تو داراى فضلى است بر مردم و ليكن بيشترشان سپاس نگزارند
و هر آينه پروردگار تو مىداند آنچه را نهان كند سينههاى ايشان و آنچه آشكار كنند
و نيست ناپيدايى در آسمان و زمين مگر در كتابى است هويدا
همانا اين قرآن مىسرايد بر بنى اسرائيل بيشتر آنچه را ايشانند در آن اختلافكنندگان
و همانا آن هدايت و رحمتى است براى مؤمنان
همانا پروردگار تو حكومت مىكند ميان ايشان به حكم خود و او است عزتمند دانا
پس توكل كن بر خدا كه تويى بر حق هويدا
هرآينه نشنوانى تو مردگان را و نشنوانى به كران بانگ را گاهى كه برگردند پشتكنان
و نيستى تو هدايتكننده كوران را از گمراهى خود نشنوانى جز آن را كه ايمان آرد به آيتهاى ما پس ايشانند تسليمشدگان
و گاهى كه فرود آيد بر ايشان سخن برون آريم براى ايشان جنبندهاى را از زمين سخن گويد با ايشان كه بودند مردم به آيتهاى ما يقين نمىآوردند
و روزى كه برانگيزيم از هر امتى گروهى را از آنان كه تكذيب كنند به آيتهاى ما پس بازداشت شوند
تا گاهى كه آيند گويد آيا تكذيب كرديد آيتهاى مرا و فرانگرفتيد آنها را به دانش يا چه بود آنچه مىكرديد
و فرود آمد بر ايشان سخن بدانچه ستم كردند پس ايشان سخن نگويند
آيا نبينند كه ما نهاديم شب را تا آرامش كنند در آن و روز را روشن همانا در اين است آيتهايى براى گروهى كه ايمان آرند
و روزى كه دميده شود در صور پس بميرند از هراس آنان كه در آسمانها و آنان كه در زمينند مگر آنكه خواهد خدا و همه بيايندش سرافكندگان
و بينى كوهها را پنداريشان خشك بر جاى خود حالى كه مىگذرند همانند گذشتن ابر ساخت خدايى كه درست كرد همه چيز را همانا او آگاه است بدانچه مىكنيد
آن كو نكويى آرد پس او را است بهتر از آن و ايشانند از هراس در آن روز ايمنان
و آنكه بدى آرد پس بروى افتد چهرههاى آنان در آتش آيا پاداش داده مىشويد جز آنچه را بوديد مىكرديد
جز اين نيست كه فرمان داده شدم كه پرستش كنم پروردگار اين شهر را آنكه حرامش گردانيد و براى او است همه چيز و دستور داده شدم كه باشم از اسلامآرندگان
و آنكه بخوانم قرآن را پس آنكه رهبرى شود جز اين نيست كه رهبرى شود براى خويشتن و آنكه گمراه شود بگو جز اين نيست كه منم از ترسانندگان
و بگو سپاس خداى را زود است بنماياندتان آيتهاى خويش را تا بشناسيد آنها را و نيست پروردگار تو ناآگاه از آنچه مىكنيد
سوره القصص
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ طسم
اين است آيتهاى كتاب هويدا
مىخوانيم بر تو از داستان موسى و فرعون به حق براى گروهى كه ايمان آرند
همانا فرعون برترى جست در زمين و گردانيد مردمش را گروههايى ناتوان مىگرفت دستهاى از آنان را سر مىبريد فرزندان ايشان را و مىگذارد زنان ايشان را و همانا او بود از تباهكاران
و خواهيم منت نهيم بر آنان كه ناتوان شمرده شدند در زمين و بگردانيمشان پيشوايانى و بگردانيمشان ارثبرندگان
و فرمانروائيشان دهيم در زمين و بنمايانيم فرعون و هامان و سپاههاى ايشان را از آنان آنچه بودند مىترسيدند
و وحى كرديم بسوى مادر موسى كه شيرش ده تا گاهى كه بيمناك شدى بر او بيفكنش در دريا و نترس و نه اندوهگين باش كه ما برگردانندهايم او را بسوى تو و گردانندهايم او را از پيمبران
پس برداشتندش خاندان فرعون تا بشود براى ايشان دشمنى و اندوهى همانا فرعون و هامان و سپاهيان ايشان بودند لغزشكاران
و گفت زن فرعون روشنى چشمى است براى تو و من مكش او را باشد سودمند افتد ما را يا برگيريمش فرزندى و ايشان درنمىيافتند
و بامداد كرد دل مادر موسى تهى نزديك بود فاش سازدش اگر نه بسته بوديم دلش را تا بشود از ايمانآرندگان
و گفت به خواهر خود جستجويش كن پس نگريستش از دور و ايشان نمىيافتند
و حرام ساختيم بر او شيرخوارگاهها را (پستانها را) از پيش پس گفت آن زن آيا راهنمايى نكنم شما را به خاندانى كه پرستاريش كنند براى شما و ايشانند براى او نيكخواهان
پس بازگردانيديمش بسوى مادرش تا روشن شود چشمش بدو و اندوهگين نشود و تا بداند كه وعده خدا است حق و ليكن بيشترشان نمىدانند
و هنگامى كه رسيد نيروى خود را و استوار شد ارزانى داشتيمش حكم و دانش را و بدينسان پاداش دهيم به نكوكاران
و در آمد به شهر هنگام غفلتى از مردمش پس يافت در آن دو مرد كه كارزار مىكردند اين از دوستانش بود و آن از دشمنانش پس يارى جست از او آنكه از پيروانش بود بر آنكه از دشمنانش بود پس مشتى نواخت بر او موسى كه كارش را ساخت گفت اين از كار شيطان بود همانا او دشمنى است گمراهكنندهاى آشكار
گفت پروردگارا همانا ستم به خود نمودم پس بيامرز مرا پس آمرزيد او را كه او است آمرزنده مهربان
گفت پروردگارا بدانچه به من ارزانى داشتى هرگز نشوم پشتيبان گنهكاران
پس بامداد كرد در شهر هراسانى چشم به راه ناگهان آنى كه ياريش كرده بود ديروز به ياريش مىطلبيد گفت بدو موسى تويى همانا گمراهى آشكار
پس گاهى كه خواست خشم آرد بدانكه او دشمن هر دو بود گفت اى موسى آيا خواهى مرا كشى چنان كه كشتى تنى را ديروز تو همانا نخواهى جز آنكه ستمگرى باشى در زمين و نخواهى كه باشى از اصلاح كنندگان
و آمد مردى از پايان شهر مىدويد گفت اى موسى همانا مردم در انديشه تواند كه بكشندت پس برون شو همانا منم تو را از اندرزگويان
پس برون رفت از آن هراسانى چشم به راه گفت پروردگارا نجاتم ده از گروه ستمگران
و هنگامى كه روى آورد بسوى مدين گفت اميد است پروردگار من رهبريم كند به راه راست
و هنگامى كه وارد شد بر آب مدين يافت بر آن گروهى را از مردم كه آب مىدادند و يافت نزديك ايشان دو زن كه بازمىداشتند (گوسفندان را از گريختن) گفت چيست كار شما گفتند ما آب ندهيم تا بازآيند شبانان (سيراب كنند) و پدر ما پيرى هست فرتوت
پس سيراب كرد براى ايشان سپس بازگشت بسوى سايه و گفت پروردگارا همانا منم بدانچه فرستى به سويم از خير نيازمند
پس بيامدش يكى از آن دو زن كه مىآمد (كه روان بود) بر آزرمى گفت همانا پدرم تو را مىخواند تا بپردازدت مزد آنچه را آب دادى براى ما پس گاهى كه بر او درآمد و خواند بر او داستانها را گفت بيم مدار رها شدى از گروه ستمگران
گفت يكى از آن دو زن اى پدر مزدورش گير كه بهترين آنان كه مزدور گيرى نيرومندى است امين
گفت همانا خواهم كه همسر تو گردانم يكى از دخترانم را اينان بر آنكه مزدورم باشى هشت سال و اگر ده سال را به پايان آوردى پس از نزد تو است و نخواهم سختى بر تو آرم زود است بيابى مرا اگر خدا خواهد از شايستگان
گفت اين ميان من و تو است كه هر يك از دو سرآمد را به پايان آوردم نباشد ستمى بر من و خدا است بر آنچه گوئيم وكيل
پس گاهى كه پايان آورد موسى سرآمد را و روان گشت با خاندان خويش دريافت از كنار طور آتشى را گفت به خاندان خويش درنگ كنيد كه من آتشى احساس كردم باشد بيارمتان از آن آگهيى يا گيرانه اخگرى شايد شما گرم شويد
پس گاهى كه آمد آن را خوانده شد از كنار راست دره در سرزمين فرخنده از درخت كهاى موسى همانا منم خدا پروردگار جهانيان
و آنكه بيفكن چوبدست خود را تا گاهى كه نگريستش مىجنبد مانند مارى سبكخيز برگشت روى گردان و به پشت ننگريست اى موسى بيا و نترس كه تويى از ايمن شدگان
فرو بر دستت را در گريبان خويش تا برون آيد تابنده بىآزارى و بازگردان بسوى خود بال خود را از بيم پس اينها دو حجتند از پروردگار تو بسوى فرعون و كسانش كه بودند ايشان همانا گروهى نافرمانان
گفت پروردگارا كشتم از ايشان تنى را و ترسم كه بكشندم
و برادرم هارون او روانتر است از من در زبان پس بفرستش با من كمكى كه تصديقم كند زيرا مىترسم كه مرا تكذيب كنند
گفت زود است استوار سازم بازوى تو را به برادرت و بدهم به شما فرمانروايى تا نرسند به شما به آيتهاى ما شما و هر كه پيروى كند شما را هستيد چيرهآيندگان
پس هنگامى كه بيامدشان موسى به آيتهاى ما تابناك گفتند نيست اين جز جادويى دروغ بسته و نشنيديم بدان در پدران ما پيشينيان
و گفت موسى پروردگار من داناتر است بدانكه هدايت آورده است از نزدش و آنكه براى او است پايان آن سراى همانا رستگار نشوند ستمگران
و گفت فرعون اى قوم ندانم براى شما خدايى جز خويش پس بيفروز برايم اى هامان بر گل پس بساز برايم كوشكى شايد اطلاع يابم بر خداى موسى و همانا مىپندارمش من از دروغگويان
و سركشى كرد او و لشكرهاى او در زمين به ناروا و پنداشتند كه ايشان بسوى ما بازگردانيده نمىشوند
پس گرفتيم او و سپاهش را و افكنديمشان به دريا پس بنگر چگونه بود فرجام ستمگران
و گردانيديمشان پيشوايانى كه مىخوانند بسوى آتش و روز قيامت يارى نمىشوند
و از پى آورديمشان در اين دنيا لعنتى و روز رستاخيز ايشانند از ناشايستگان (زشتشدگان)
و هرآينه داديم به موسى كتاب را پس از آنكه نابود ساختيم قرنهاى پيشين را بينشهايى براى مردم و راهنمايى و رحمتى شايد ايشان يادآور شوند
و نبودى تو در كنار باخترى هنگامى كه گذرانديم بسوى موسى كار را و نبودى تو از گواهان
ليكن ما پديد آورديم قرنهايى پس دراز شد بر ايشان عمر (روزگار) و نبودى تو جايگزين در مردم مدين بخوانى بر ايشان آيتهاى ما را و ليكن بوديم ما فرستندگان
و نبودى تو در كنار طور هنگامى كه فراخوانديم و ليكن رحمتى از پروردگارت تا بترسانى گروهى را كه نيامدستشان بيمدهندهاى پيش از تو شايد يادآور شوند
و اگر نبود آنكه گاهى كه برسدشان پيش آمدى بدانچه پيش فرستاده است دستهاى ايشان گويند پروردگارا چرا نفرستادى بسوى ما فرستادهاى تا پيروى كنيم آيتهاى تو را و باشيم از مؤمنان
و هنگامى كه بيامدشان حق از نزد ما گفتند چرا داده نشد مانند آنچه داده شد موسى آيا كفر نورزيدند بدانچه داده شد موسى از پيش گفتند دو جادويند پشتيبان همديگر و گفتند هرآينه مائيم به هر كدام كافران
بگو پس بياريد كتابى از نزد خدا راهنمايندهتر از اين دو تا پيرويش كنم اگر هستيد راستگويان
پس اگر نپذيرفتند از تو بدان كه همانا پيروى كنند هوسهاى خويش را و كيست گمراهتر از آنكه پيروى كند هوس خود را بى رهبريى از خدا همانا خدا هدايت نكند گروه ستمكاران را
و همانا پيوسته داشتيم براى ايشان گفتار را شايد يادآور شوند
آنان كه داديمشان كتاب را پيش از آن ايشانند بدان ايمانآرندگان
و هر گاه خوانده شود بر ايشان گويند ايمان آورديم بدان همانا آن است حق از پروردگار ما همانا بوديم پيش از آن اسلامآرندگان
آنان داده شوند مزد خويش را دو بار بدانچه شكيبايى گزيدند و دور مىكردند به خوبى بدى را و از آنچه روزيشان داديم مىدادند
و هر گاه مىشنيدند بيهده (ياوه) را روى مىگردانيدند از آن و گفتند ما را است كردار ما و شما را است كردار شما سلام بر شما نخواهيم نادانان را
همانا تو رهبرى نكنى آن را كه دوست دارى و ليكن خدا رهبرى كند هر كه را كه خواهد و او است داناتر به راهيافتگان
و گفتند اگر پيروى كنيم هدايت را با تو ربوده شويم از سرزمين خويش آيا فرمانروائيشان نداديم در حرم امنى كه آورده شود به سويش ميوههاى همه چيز روزيى از نزد ما ليكن بيشترشان نمىدانند
و بسا نابود كرديم شهرى را كه كامرانى گرفته بود زندگى خويش را پس اينك نشيمنهاى آنان كه نشيمن نشدند پس از ايشان مگر اندكى و بوديم ما ارثبرندگان
و نيست پروردگار تو نابودكننده شهرها تا برانگيزد در مادر آنها پيمبرى كه خواند بر ايشان آيتهاى ما را و نيستيم ما نابودكننده شهرها مگر و مردم آنهايند ستمگران
و آنچه داده شديد از چيزى پس بهره زندگانى دنيا و زيور آن است و آنچه نزد خدا است بهتر و پايدارتر است آيا بخرد نمىيابيد
آيا آن را كه وعدهاى داديم وعده نيكى پس او است بدان رسنده مانند آن است كه كاميابيش داديم كاميابى زندگانى دنيا سپس او است روز قيامت از احضارشدگان
و روزى كه خواندشان پس گويد كجايند شريكان من آنان كه بوديد مىپنداشتيد
گفتند آنان كه فرود آمده بود بر ايشان سخن پروردگار اينانند كه گمراه كرديم گمراهشان كرديم بدانسان كه گمراه شديم بيزارى جستيم به سويت نبودند ما را پرستندگان
و گفته شد بخوانيد شريكان خود را پس خواندند ايشان را پس پاسخ نگفتندشان و ديدند عذاب را اگر بودند هدايت مىشدند
و روزى كه خواندشان پس گويد چه چيز پاسخ گفتيد به فرستادگان
پس كور شود بر ايشان آگهيها در آن روز پس از همديگر نپرسند
اما آنكه توبه كند و ايمان آرد و كردار شايسته كند پس اميد است آنكه باشد از رستگاران
و پروردگارت مىآفريند هر آنچه خواهد و برگزيند نيستشان اختيارى منزه و برتر است خدا از آنچه شرك ورزند
و پروردگار تو داند آنچه نهان مىدارد سينههاى ايشان و آنچه پديدار كند
و او است خدا نيست خدايى جز او براى او است سپاس در آغاز و انجام و براى او است حكم و به سويش بازگردانيده شويد
بگو آيا ديدهايد اگر بگرداند خدا بر شما شب را پيوسته تا روز رستاخيز كدام خدا است جز خدا كه بيارد شما را پرتوى آيا نمىشنويد
بگو آيا ديدهايد اگر گرداند خدا بر شما روز را هميشگى تا روز قيامت كدام خدا است جز خدا كه آوردتان شبى كه آرامش گيريد در آن آيا نمىبينيد
و از رحمتش نهاد براى شما شب و روز را تا بياراميد در آن و تا جوييد از فضلش و شايد سپاس گزاريد
و روزى كه بخواندشان پس گويد كجا است شريكانم آنان كه بوديد مىپنداشتيد
و گرفتيم از هر ملتى گواهى و گفتيم بياريد دستاويز خويش را پس دانستند آنكه حق از آن خدا است و گم شد از ايشان آنچه بودند دروغ مىبستند
همانا قارون بود از قوم موسى پس سركشى كرد بر ايشان و داديمش از گنجها آنچه كليدهايش گران مىآيد بر گروه نيرومند هنگامى كه گفتند بدو قومش شادمانى نكن كه خدا دوست ندارد شادمانان را
و بجوى در آنچه خدا به تو داده است خانه آخرت را و فراموش مكن بهره خويش را از دنيا و نكويى كن چنان كه نكويى كرد به تو خدا و نجوى تباهى را در زمين همانا خدا دوست ندارد تبهكاران را
گفت جز اين نيست كه داده شدش بر دانشى نزد من آيا نمىداند كه خدا نابود كرد پيش از او از قرنها آنكه سختتر از او بود در نيرو و بيشتر در گروه و پرسش نشوند از گناهانشان گنهكاران
پس برون شد بر قومش در زيور خويش گفتند آنان كه خواهند زندگانى دنيا را كاش ما را مىبود مانند آنچه داده شده است قارون همانا او است داراى بهره گران
و گفتند آنان كه داده شدند دانش را واى بر شما پاداش خدا بهتر است براى آنكه ايمان آرد و كردار شايسته كند و داده نشوند آن را مگر شكيبايان
پس فروبرديم او و خانه او را در زمين و نبود برايش دستهاى كه ياريش كنند جز خدا و نبود از يارىشدگان
و بامداد كردند آنان كه آرزو مىكردند جاى او را ديروز مىگفتند واى گوئيا خدا مىگشايد روزى را براى هر كه خواهد از بندگانش و تنگ مىگرداند اگر نه منت مىنهاد خدا بر ما هرآينه فرومىبرد ما را واى گوئيا رستگار نشوند كافران
اينك خانه آخرت نهيمش براى آنان كه نجويند برتريى در زمين و نه تبهكاريى و فرجام است از آن پرهيزكاران
آنكه خوبى را آرد وى را است بهتر از آن و آنكه بدى را آرد پس كيفر نشوند آنان كه كردار زشت كنند مگر آنچه را بودند مىكردند
همانا آنكه بايسته داشت بر تو قرآن را بازگرداننده است تو را بسوى بازگشتگاه بگو پروردگارم داناتر است كه هدايت را آورده و كيست آنكه او است در گمراهى آشكار
و نبودى تو اميدوار بدانكه افكنده شود به سويت كتاب مگر رحمتى از پروردگارت پس نباش البته پشتيبانى براى كافران
و بازندارندت از آيتهاى خدا پس از آنكه فرستاده شد به سويت و بخوان بسوى پروردگار خويش و نباش از شركورزان
و نخوان با خدا خداى ديگرى نيست خدايى جز او هر چيزى نابود است جز رويش او را است حكم و به سويش بازگردانيده شويد
سوره العنکبوت
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ الف لام میم
آيا پنداشتند مردم كه رها شوند آنكه گويند ايمان آورديم و آزموده نگردند
و همانا آزموديم آنان را كه پيش از ايشان بودند تا بداند خدا آنان را كه راست گفتند و تا بداند دروغگويان را
يا گمان دارند آنان كه كنند بديها كه بر ما سبقت گيرند زشت است آنچه حكم كنند
آن كو اميد دارد ملاقات خدا را همانا سرآمد خدا است آينده و او است شنواى دانا
و آنكه مىكوشد جز اين نيست كه مىكوشد براى خويشتن همانا خدا بىنياز است از جهانيان
و آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند همانا بستريم از ايشان بديهاى ايشان را و هر آينه پاداششان دهيم بهتر آن را كه بودند مىكردند
و اندرز داديم انسان را به پدر و مادرش نكويىكردن و اگر كوشيدند با تو كه شركورزى با من آنچه را نيستت بدان دانشى پس فرمانبرداريشان نكن بسوى من است بازگشت شما تا آگهيتان دهم بدانچه بوديد مىكرديد
و آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند هر آينه درآريمشان در شايستگان
و از مردمند آنان كه گويند ايمان آورديم به خدا پس گاهى كه آزرده شود در راه خدا بگرداند آزار مردم را چون عذاب خدا و اگر بيايد ياريى از پروردگارت هر آينه گويند ما با شما بوديم آيا نيست خدا را داناتر بدانچه هست در سينههاى جهانيان
و تا بداند خدا آنان را كه ايمان آوردند و تا بداند آنان را كه نفاق (دورويى) ورزيدند
و گفتند آنان كه كفر ورزيدند بدانان كه ايمان آوردند پيروى كنيد راه ما را و بايد به دوش كشيم گناهان شما را و نيستند حملكنندگان گناهان ايشان به چيزى همانا ايشانند دروغگويان
و هر آينه به دوش كشند بارهاى خود را و بارهايى با بارهاى خود و هر آينه پرسش شوند روز قيامت از آنچه بودند دروغ مىبستند
و همانا فرستاديم نوح را بسوى قومش پس ماند در ايشان هزار سال مگر پنجاه سال پس گرفت ايشان را طوفان حالى كه بودند ستمگران
پس رهانيديمش و ياران كشتى را و گردانيديمش آيتى براى جهانيان
و ابراهيم هنگامى كه گفت به قوم خود پرستش كنيد خدا را و بترسيدش اين بهتر است براى شما اگر بدانيد
جز اين نيست كه مىپرستيد جز خدا بتانى را و مىآفريد دروغى را (مىپردازيد) همانا آنان كه مىپرستيد جز خدا دارا نيستند براى شما روزيى پس بجوئيد نزد خدا روزى را و او را پرستش كنيد و شكرش گزاريد بسوى او بازگردانيده مىشويد
و اگر تكذيب كنيد همانا تكذيب كردند ملتهايى پيش از شما و نيست بر پيمبر مگر رساندن آشكار
آيا نبينند چگونه پديد آرد خدا آفرينش را و سپس بازگرداندش همانا آن است بر خدا آسان
بگو بگرديد در زمين پس بنگريد چگونه آغاز آفرينش كرد سپس خدا پديد آورد پيدايش بازپسين را همانا خدا بر همه چيز است توانا
عذاب كند هر كه را خواهد و بيامرزد هر كه را خواهد و بسوى او بازگردانيده شويد
و نيستيد شما عاجزكنندگان در زمين و نه در آسمان و نيستتان جز خدا دوست و نه ياورى
و آنان كه كفر ورزيدند به آيتهاى خدا و ملاقات او آنان نوميدند از رحمتم و آنان را است عذابى دردناك
پس نبود پاسخ قومش جز آنكه گفتند بكشيدش يا بسوزانيدش پس رها ساختش خدا از آتش همانا در اين است آيتهايى براى قومى كه ايمان آرند
و گفت جز اين نيست كه برگرفتيد جز خدا بتهايى به دوستى ميان خويش در زندگانى دنيا پس روز قيامت كفر ورزد برخى از شما به برخى و لعن كند برخى از شما برخى را و جاى شما آتش است و نيست شما را يارانى
پس ايمان آورد برايش لوط و گفت همانا منم هجرتكننده بسوى پروردگار خويش همانا او است عزتمند حكيم
و بخشيديم بدو اسحق و يعقوب را و نهاديم در نژادش پيمبرى و كتاب را و داديم بدو مزدش را در دنيا و همانا او است در آخرت از شايستگان
و لوط گاهى كه گفت به قوم خود آيا مىآئيد (يا آريد) فاحشه (ناشايست) را كه پيشى نگرفته است شما را بدان كسى از جهانيان
آيا شما درآئيد بر مردان و ببريد راه را و بياريد در انجمن خويش ناپسند را پس نبود پاسخ قومش جز آنكه گفتند بياور ما را به عذاب خدا اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگارا ياريم كن بر گروه بدكاران
و هنگامى كه آمدند فرستادگان ما ابراهيم را به مژده گفتند هر آينه نابودكنندهايم مردم اين شهر را همانا مردمش بودند ستمگران
گفت همانا در آن است لوط گفتند ما داناتريم بدانكه در آن است هر آينه نجاتش دهيم او و خاندانش را مگر زنش را كه بوده است از گذشتگان
و هنگامى كه آمدند فرستادگان ما لوط را به رنج شد از ايشان و تنگ شد بديشان تاب و توان او گفتند نترس و اندوهگين مباش كه مائيم نجاتدهندگان تو و خاندانت مگر آن تو كه او است هر آينه از گذشتگان
همانا مائيم فرستنده بر مردم اين شهر چركى را از آسمان بدانچه بودند نافرمانى مىكردند
و همانا بازگذارديم از آن نشانى آشكار براى گروهى كه بخرد مىيابند
و بسوى مدين برادرشان شعيب را پس گفت اى قوم پرستش كنيد خدا را و اميد داريد روز بازپسين را و نكوشيد در زمين تباهكاران
پس تكذيبش كردند پس بگرفتشان لرزشى كه بامداد كردند در خانه خويش مردگان
و عاد و ثمود و بدرست پديدار شد براى شما از نشيمنيهاى آنان و بياراست براى ايشان شيطان كردارشان را پس بازداشتشان از راه حالى كه بودند بينايان
و قارون و فرعون و هامان و همانا بيامدشان موسى با نشانيها پس سركشى ورزيدند در زمين و نبودند پيشىگيرندگان
پس هر كدام را گرفتيم به گناهش پس از ايشان است آنكه فرستاديم بر او سنگريزه و از ايشان است آنكه بگرفتش خروش و از ايشان است آنكه فروبرديمش در زمين و از ايشان است آنكه غرق كرديم و نبود خدا ستم بر ايشان كند و ليكن بودند خويشتن را ستمكاران
مثل آنان كه گرفتند جز خدا دوستانى مانند عنكبوت است كه برگرفت خانهاى و هر آينه سستترين خانهها خانه عنكبوت است اگر بدانند
همانا خدا مىداند آنچه را خوانند جز وى از چيزى و او است عزتمند حكيم
و اين مثلها را مىزنيم براى مردم و بخرد نيابندش جز دانايان
آفريد خدا آسمانها و زمين را به حق همانا در اين است آيتى براى مؤمنان
بخوان آنچه را وحى شد بسويت از كتاب و بپاىدار نماز را كه همانا نماز بازدارد از فحشاء (ناشايست) و منكر (ناپسند) و هر آينه ياد خدا بزرگتر است و خدا داند آنچه را مىسازيد