و آنكه فروتنى كند از شما براى خدا و پيمبرش و كردارى شايسته كند دهيمش مزدش را دو بار و آماده كرديم براى او روزيى گرامى را
اى زنان پيمبر نيستيد شما مانند يكى از زنان اگر مىترسيد خدا را پس نرمى نشان ندهيد در گفتار تا اميد بندد آنكه در دلش بيماريى است و بگوئيد گفتارى نكو را
و بيارميد در خانههاى خويش و خودنمايى نكنيد مانند خودنمايى جاهليت نخستين (پيكر خود را آشكار نسازيد) و بپاى داريد نماز را و بدهيد زكات را و فرمانبردارى كنيد از خدا و پيمبرش جز اين نيست كه خواهد خدا دور كند از شما چرك (پليدى) را اى اهل خانه و پاك سازد شما را پاك ساختنى
و ياد آريد آنچه را خوانده مىشود در خانههاى شما از آيتهاى خدا و حكمت همانا خداوند است تيزبين كارآگاه
همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان نرمدل و زنان نرمدل و مردان بخشنده و زنان بخشنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار و مردانى كه فرجهاى خود را نگه دارند و زنان نگهدارنده و مردانى كه ياد خدا بسيار كنند و زنان يادكننده آماده كرده است خدا براى ايشان آمرزشى و پاداشى بزرگ را
و نرسد مرد مؤمن و نه زن مؤمنى را كه هر گاه بگذارند خدا و پيمبرش كارى را آنكه باشد براى ايشان اختيارى در كار خويش و آنكه سر از فرمان خدا و پيمبرش برتابد همانا گمراه شده است گمراهى آشكار
و هنگامى كه مىگفتى بدان كه نعمت داده بود خدا بدو و نعمت داده بودى تو بدو نگهدار نزد خويش همسر خود را و بترس خدا را و نهان مىداشتى نزد خود آنچه خدا است آشكاركننده آن و مىترسيدى مردم را و خدا سزاوارتر است كه بترسيش تا گاهى كه بگذرانيد زيد از آن زن حاجت را همسر تو گردانيديمش تا نباشد بر مؤمنان سختگيريى در زنان پسرخواندگانشان گاهى كه بگذرانند از آنان حاجت را و بوده است كار خدا شدنى
نيست بر پيمبر پروايى (سختگيريى) در آنچه بايسته داشت خدا برايش شيوه خدا در آنان كه گذشتند از پيش و بوده است كار خدا اندازهاى گذارده
آنان كه رسانند پيامهاى خدا را و ترسندش و نترسند كسى را جز خدا و بس است خدا حسابگيرنده
نيست محمد (صلى الله عليه و آله) پدر يكى از مردان شما و ليكن پيمبر خدا و سرآمد پيمبران و بوده است خدا به همه چيز دانا
اى آنان كه ايمان آورديد ياد كنيد خدا را يادكردنى فراوان
و تسبيحش گوييد بامدادان و شامگاهان
او است آنكه درود (آمرزش) فرستد بر شما او و فرشتگانش تا برون آرد شما را از تاريكيها بسوى روشنايى و بوده است به مؤمنان مهربان
درودشان روزى كه بدو رسند سلام است و آماده كرد براى ايشان پاداشى گرامى را
اى پيمبر همانا فرستاديمت گواهى و مژدهرسانى و بيمدهندهاى
و خوانندهاى بسوى خدا به فرمانش و چراغى درخشان
و مژده ده به مؤمنان كه آنان را است از نزد خدا فضلى بزرگ
و فرمانبردارى مكن كافران و دورويان را و رها كن آزردن ايشان را و توكل كن بر خدا و بس است خدا وكيلى
اى آنان كه ايمان آورديد هر گاه كابين بستيد بر زنان مؤمنه پس رهاشان ساختيد پيش از آنكه بديشان نزديكى كنيد پس نيست شما را بر ايشان سرآمدى كه در انتظارش نشينيد پس بهره بديشان دهيد و رهاشان كنيد رهائيى نكو
اى پيمبر همانا حلال ساختيم برايت همسران تو را آنان كه مزد ايشان را پرداختى و آنچه را مالك است يمين تو از آنچه خدا بهره جنگ به تو ارزانى داشت و دختران عمت را و دختران عمههايت را و دختران خالت را و دختران خالههايت را كه هجرت كردند با تو و زنى مؤمنه را اگر ببخشد خويشتن را به پيمبر اگر خواهد پيمبر كه همسر گيردش تنها از آن تو است اين و نرسد به مؤمنان همانا دانستيم آنچه را بايسته كرديم بر ايشان در همسرانشان و آنچه دارا است دستهاى ايشان تا نباشد بر تو سخت آمدنى و بوده است خدا آمرزنده مهربان
برانى آن را كه خواهى از آن زنان و نزد خويش جاى دهى هر كه را خواهى از ايشان و هر كه را خواهى از آنان كه دور كردى پس نيست باكى بر تو اين است نزديكتر بدان كه روشن شود ديدگانشان و اندوهگين نشوند و خرسند شوند بدانچه داديشان همگى ايشان و خدا مىداند آنچه را در دلهاى شما است و خدا است داناى بردبار
حلال نيست برايت زنان از اين پس و نه آنكه برگزينى به جاى آنان همسرانى و هر چند خوش آيدت زيبايى آنان جز آنكه دارا شود دستت و خدا است بر همه چيز نگهبان
اى آنان كه ايمان آورديد درنيائيد به خانههاى پيمبر جز آنكه دستور داده شود به شما بسوى خوراكى نانگرانان بجاى آن و ليكن هر گاه خوانده شديد درآئيد و هر گاه خورديد پس پراكنده شويد و نه انسگيرندگان به سخنى همانا اين آزار مىداد پيمبر را و او شرم مىداشت از شما و خدا پروا ندارد از حق و هر گاه خواستار كالايى باشيد از ايشان پس بخواهيد از ايشان از پشت پرده (پوششى) اين پاكتر است براى دلهاى شما و دلهاى آنان و نرسد شما را كه بيازاريد پيمبر خدا را و نه آنكه همسر گيريد زنانش را از پس او هيچگاه همانا آن است نزد خدا گران (بزرگ)
اگر آشكار سازيد چيزى را يا نهان داريدش همانا خدا است به همه چيز دانا
پروايى نيست بر آن زنان در پدران ايشان و نه فرزندان ايشان و نه برادران ايشان و نه برادرزادگان ايشان و نه خواهرزادگان ايشان و نه زنان ايشان و نه آنچه دارا است دستهاى ايشان و بترسيد اى زنان خدا را كه خدا است بر همه چيز گواه
همانا خدا و فرشتگانش درود (آمرزش) فرستند بر پيمبر اى آنان كه ايمان آورديد درود فرستيد بر او و سلام كنيد سلام كردنى (فرمانش را گردن نهيد گردننهادنى)
همانا آنان كه بيازارند خدا و پيمبرش لعن كرد ايشان را خدا در دنيا و آخرت و آماده كرد براى ايشان عذابى خوارسازنده را
و آنان كه بيازارند مردان و زنان مؤمن را بجز آنچه فراهم كردند همانا برداشتند تهمتى و گناهى آشكار را
اى پيمبر بگو به زنان خويش و دختران خويش و زنان مؤمنين كه فروهلند بر خويشتن از روپوششهاى خويش اين نزديكتر است بدان كه شناخته شوند پس آزار نشوند و خدا است آمرزنده مهربان
اگر كوتاه نيايند (پس نكنند) دورويان و آنان كه در دلهاشان بيمارى است و هرزه درآيان در شهر (اراجيفگويان) هرآينه بشورانيمت بر آنان تا همسايگيت نكنند در آن مگر اندكى
لعن شدگان (راندگان) هر كجا يافت شوند دستگير شوند و سخت كشته شوند كشتهشدنى
شيوه خدا در آنان كه گذشتند از پيش و هرگز نيابى شيوه خدا را دگرگونى
پرسندت مردم از ساعت بگو جز اين نيست كه علم آن نزد خدا است و چه دانى تو (يا چه دانا سازدت) شايد ساعت است نزديك
همانا خدا لعن كرد كافران و آماده كرد براى ايشان آتشى سوزان
جاودانان در آن هميشه نيابند يارى و نه ياورى را
روزى كه گردش داده شود رويهاى ايشان در آتش گويند كاش فرمانبردارى مىكرديم خدا را و فرمانبردارى مىكرديم پيمبر را
و گفتند پروردگارا همانا فرمان برديم مهتران خويش و بزرگان خويش را پس گمراه ساختند ما را از راه
پروردگارا بديشان دو برابر فرما از عذاب و لعن كن ايشان را لعنى بزرگ
اى آنان كه ايمان آورديد نباشيد مانند آنان كه آزردند موسى را پس بيزار شمردش خدا از آنچه گفتند و بود نزد خدا آبرومند
اى آنان كه ايمان آورديد بترسيد خدا را و بگوئيد گفتارى استوار
تا ساز آرد براى شما كارهاى شما را و بيامرزد گناهان شما را و آنكه فرمان برد خدا و پيمبرش را همانا رستگار شده است رستگاريى بزرگ
همانا عرض كرديم سپرده را بر آسمانها و زمين و كوهها پس نيارستند برداشتنش را و بيمناك شدند از آن و برداشتش انسان همانا او بوده است ستمگرى نادان
تا عذاب كند خدا مردان دوروى و زنان دوروى را و مردان مشرك و زنان مشرك را و بازگشت كند خدا بر مردان و زنان مؤمن و بوده است خدا آمرزنده مهربان
سوره سبأ
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ سپاس خداى را كه از آن وى است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و او را است سپاس در آخرت و او است حكيم آگاه
داند آنچه را فرو مىرود در زمين و آنچه برون آيد از آن و آنچه فرود آيد از آسمان و آنچه بالا رود در آن و او است مهربان آمرزنده
و گفتند آنان كه كفر ورزيدند نيايد ما را ساعت بگو بلى سوگند به پروردگارم هر آينه بيايد شما را داناى نهان است گم نشود از او سنگينى ذرهاى در آسمانها و نه در زمين و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر مگر در كتابى است آشكار
تا پاداش دهد آنان را كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند ايشان را است آمرزشى و روزيى گرامى
و آنان كه كوشيدند در آيتهاى ما به عجزآرندگان ايشان را است عذابى از پليد دردناك
و بينند آنان كه داده شدند دانش را كه آنچه فرستاده شد بسويت از پروردگارت حق است و راهنمايى كند بسوى راه خداى عزتمند ستوده
و گفتند آنان كه كفر ورزيدند آيا ننمايانيم به شما مردى را كه آگهيتان دهد هر گاه پراكنده شديد منتهاى پراكندگى را همانا شمائيد در آفرينشى نوين
آيا دروغى بر خدا بسته است يا بدو ديوانگى است بلكه آنان كه باور ندارند بازپسين را در شكنجه و گمراهى دورند
آيا ننگرند بدانچه پيش روى ايشان است و آنچه پشت سر ايشان است از آسمان و زمين كه اگر خواهيم فروبريمشان در زمين يا افكنيم بر ايشان پارههايى از آسمان همانا در اين است آيتى براى هر بنده بازگشتكننده
و همانا داديم داود را از خويش فضلى اى كوهها تسبيح گوئيد با او و مرغان و نرم ساختيم برايش آهن را
كه بساز زرههايى آراسته و اندازه بگذار در زره و بكنيد شايسته كه همانا منم بدانچه مىكنيد بينا
و براى سليمان باد را پيشينش يك ماه و پسينش يك ماه و روان (ذوب) ساختيم برايش چشمه مس را و از پريان آنان را كه كار مىكردند پيش رويش به دستور پروردگار او و آن كو كجروى مىكرد از ايشان از فرمان ما مىچشانديمش از عذابى سوزان
مى ساختند برايش هر چه مىخواست از پرستشگاهها و پيكرها و جامههايى همانند آبگيرها (حوضها) و ديگهايى بر جاى نشانده (در كوه يا سنگ) بكنيد اى خاندان داود شكر را و كم است از بندگان من شكرگزار
پس هنگامى كه گذرانديم بر او مرگ را رهبريشان نكرد بر مرگش جز جنبنده زمين كه مىخورد چوبدستش را تا گاهى كه به روى در افتاد دريافتند پريان كه اگر مىدانستند ناپيدا را نمىماندند در عذابى خواركننده
همانا بود سبا را در نشيمنشان آيتى دو باغ از راست و چپ بخوريد از روزى پروردگار خويش و سپاس گزاريد برايش شهرى پاكيزه و پروردگارى آمرزگار
پس روى برتافتند پس فرستاديم بر ايشان سيل بيكران را و بديشان داديم جاى دو باغ ايشان دو باغ دارنده ميوه (يا خوراكى) «خمط» و «اثل» و چيزى از درخت سدر اندك
اين را پاداششان داديم بدانچه كفر ورزيدند و آيا كيفر همىدهيم جز به كفرورزنده
و گذارديم ميان ايشان و ميان شهرستانى كه بركت نهاده بوديم در آنها شهرهايى پديدار و مقرر كرديم در آنها راهپيمودن را برويد در آنها شبهايى و روزهايى ايمنشدگان
پس گفتند پروردگارا دورى افكن ميان سفرهاى ما و ستم كردند خويش را پس گردانيديمشان داستانهايى و پريشان (پراكنده) ساختيمشان منتهاى پريشانى را همانا در اين است آيتهايى براى هر شكيبايى سپاسگزار
و همانا راست آورد بر ايشان ابليس پندار خويش را پس پيرويش كردند مگر گروهى از مؤمنان
و نيستش بر ايشان فرمانروائيى مگر تا بشناسيم آن را كه ايمان آورد به آخرت از آنكه او است در شكى از آن و پروردگار تو است بر همه چيز نگهبان
بگو بخوانيد آنان را كه پنداشتيد جز خدا دارا نيستند سنگينى ذره در آسمانها و نه در زمين و نيستشان در آنها شركتى و نيست او را از ايشان پشتيبانى
و سود ندهد شفاعت نزد او جز براى آنكه دستور دهدش تا گاهى كه گرفته شود طپيدن هراس از دلهاى ايشان گويند چه گفت پروردگار شما گويند حق را و او است برتر بزرگوار
بگو كه روزيتان دهد از آسمانها و زمين بگو خدا و ما يا شمائيم هر آينه بر هدايتى يا در گمراهى آشكار
بگو پرسش نشويد از آنچه ما كرديم و نه پرسش شويم از آنچه شما كنيد
بگو گردآورد ميان ما پروردگار ما سپس بگشايد ميان ما به حق و او است گشاينده دانا
بگو بنمايانيديم آنان را كه پيوستش كرديد شريكانى نه چنين است بلكه او است خداوند عزتمند حكيم
و نفرستاديم تو را مگر براى همه مردم مژدهدهنده و ترساننده و ليكن بيشتر مردم نمىدانند
و گويند چه هنگام است اين وعده اگر هستيد راستگويان
بگو شما را است وعدهگاه روزى كه نه دير كنيد از آن ساعتى و نه پيشى گيريد
و گفتند آنان كه كفر ورزيدند هرگز ايمان نياريم بدين قرآن و نه بدانچه پيش روى آن است و كاش مىديدى گاهى كه ستمگران بازداشت شدگانند نزد پروردگار خويش برگردانند برخى از ايشان به برخى گفتار را گويند آنان كه ناتوان شمرده شدند بدانان كه برترى جستند اگر نبوديد شما هرآينه مىبوديم ما مؤمنان
گفتند آنان كه برترى جستند بدانان كه ناتوان شمرده شدند آيا ما بازداشتيم شما را از رهبرى پس از آنكه بيامد شما را بلكه بوديد شما گنهكاران
و گفتند آنان كه ناتوان شمرده شدند بدانان كه كبر ورزيدند بلكه نيرنگ شب و روز بود هنگامى كه فرمان مىداديد ما را كه كفر ورزيم به خدا و قرار دهيم برايش همتايانى و نهان داشتند پشيمانى را گاهى كه ديدند عذاب را و نهاديم زنجيرها را در گردنهاى آنان كه كفر ورزيدند آيا پاداش داده شوند جز آنچه را بودند مىكردند
و نفرستاديم در شهرى ترسانندهاى مگر گفتند هوسرانان آنكه مائيم بدانچه فرستاده شديد بدان كافران
و گفتند ما بيشتريم در مالها و فرزندان و نيستيم ما عذابشدگان
بگو هر آينه پروردگار من فراخ گرداند روزى را براى هر كه خواهد و تنگ كند و ليكن بيشتر مردم نمىدانند
و نيستند مالهاى شما و نه فرزندان شما كه نزديك گردانند شما را نزد ما جايگاهى نزديك مگر آنكه ايمان آورد و كردار شايسته كرد كه آنان را است پاداش دو برابر بدانچه كردند و آنانند در كاخها آرميدگان
و آنان كه مىكوشند در آيتهاى ما به عجزآرندگان آنانند در عذاب احضارشدگان
بگو هر آينه پروردگار من گشايش دهد روزى را براى هر كه خواهد از بندگان خويش و تنگ گرداند بر او و آنچه دهيد از چيزى پس او جانشين (عوض) آردش و او است بهترين روزىدهندگان
و روزى كه گرد آردشان همگى سپس گويد به فرشتگان آيا اينان بودند شما را مىپرستيدند
گفتند منزهى تو تويى دوست ما نه آنان بلكه بودند مىپرستيدند پريان را بيشتر ايشانند بدانان گروندگان
پس امروز دارا نيست برخى از شما براى برخى سود و نه زيانى و گوئيم بدانان كه ستم كردند بچشيد عذاب آتشى را كه بوديد آن را دروغ مىپنداشتيد
و گاهى كه خوانده شود بر ايشان آيتهاى ما روشن گويند نيست اين جز مردى كه خواهد بازدارد شما را از آنچه بودند مىپرستيدند پدران شما و گفتند نيست اين جز دروغى پرداخته و گفتند آنان كه كفر ورزيدند به حق گاهى كه آمدشان نيست اين جز جادويى آشكار
و نداديمشان كتابهايى كه آنها را درس خوانند و نفرستاديم بسوى ايشان پيش از تو ترسانندهاى
و تكذيب كردند آنان كه پيش از ايشان بودند و نرسيدند ده يك آنچه بديشان داديم و تكذيب كردند فرستادگانم را پس چسان است كينكشيدن من
بگو همانا اندرز دهم شما را به يكى كه بپاى ايستيد براى خدا دو دو و يك يك سپس بينديشيد كه نيست بر يار شما ديوانگيى نيست او جز ترساننده براى شما پيش روى عذابى سخت
بگو هر چه خواهم از شما از مزدى پس از آن شما است نيست مزدم جز بر خدا و او است بر همه چيز گواه
بگو همانا پروردگار من بيفكند حق را او است داناى نهانها
بگو بيامد حق نه آغاز كند باطل و نه بازگرداند
بگو اگر گمراه شوم همانا گمراه شوم بر خود و اگر هدايت يابم پس بدان چيز است كه وحى فرستد به سويم پروردگارم همانا او است شنواى نزديك
و كاش ميديدى گاهى را كه هراسان شوند پس نيست گريزى (دررفتنى) و دستگير شدند از جايگاهى نزديك
و گفتند ايمان آورديم بدان و كجا است ايشان را سودمندشان از جايگاهى دور
حالى كه كفر ورزيدند بدان از پيش و مىافكنند به ناپيدا از جايگاهى دور
و جدايى افكنده شد ميان ايشان و ميان آنچه هوس كردند بدانسان كه شد به پيروانشان از پيش كه ايشان بودند در شكى شكآورنده
سوره فاطر
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ سپاس خدا را آفريننده آسمانها و زمين گرداننده فرشتگان فرستادگانى دارندگان بالهايى دو تا و سهتا و چهارتا بيفزايد در آفرينش آنچه خواهد همانا خدا است بر همه چيز توانا
آنچه بگشايد خدا براى مردم از رحمت نيستش بازدارنده و آنچه بازدارد نيستش رهاكنندهاى پس از او و او است عزتمند حكيم
اى مردم ياد آريد نعمت خدا را بر شما آيا هست آفرينندهاى جز خدا كه روزى دهد شما را از آسمان و زمين نيست خدايى جز او پس كجا به دروغ رانده مىشويد
و اگر تكذيبت كنند همانا تكذيب شدند فرستادگانى پيش از تو و بسوى خدا بازگردانيده شوند كارها
اى مردم همانا وعده خدا است حق پس نفريبد شما را زندگانى دنيا و فريب ندهد شما را به خدا فريبدهنده
همانا شيطان شما را است دشمنى پس برگيريدش دشمن جز اين نيست كه مىخواند دسته خويش را تا شوند از ياران آتش سوزان
آنان كه كفر ورزيدند براى ايشان است شكنجهاى سخت و آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند ايشان را است آمرزشى و مزدى بزرگ
آيا كسى كه آراسته شود برايش بدى كارش پس آن را نكو بيند همانا خدا گمراه سازد هر كه را خواهد و هدايت كند هر كه را خواهد پس نرود جانت اندوههايى (دريغهايى) بر ايشان همانا خدا دانا است بدانچه مىسازند
و خدا است آنكه فرستاد بادها را پس برانگيزند ابرى پس رانديمش بسوى شهرى مرده پس زنده سازيم بدان زمين را پس از مرگش چنين است برانگيختن (يا گردآوردن)
آن كو عزت جويد پس براى خدا است عزت همگى بسويش بالا رود سخنان پاك و كردار نيك را او بالا برد و آنان كه نيرنگهاى زشت آرند ايشان را است عذابى سخت و نيرنگ آنان است تباه و نابود
و خدا بيافريد شما را از خاكى پس از چكه آبى سپس گردانيد شما را جفتهايى و بارور نگردد مادهاى و نه بنهد بارش را جز با علم او و سالمند نشود سالمندى و نه كاسته شود از سالش مگر در كتابى است همانا آن است بر خدا آسان
و يكسان نيستند دو دريا اين خوشكام شيرين كه گوارا است نوشابه آن و آن نمكى شور (يا تلخ) و از هر يك خوريد ماهيى تازه و برون آريد زيورى كه پوشيدش و بينى كشتيها را در آن رونده تا بجوئيد از فضلش و شايد سپاس گزاريد
فروبرد شب را در روز و فروبرد روز را در شب و رام گرداند مهر و ماه را هر كدام روانند تا سرآمدى نامبرده اين است پروردگار شما وى را است پادشاهى و آنان كه خوانيد جز او دارا نيستند پوست هسته خرمايى
اگر بخوانيدشان نشنوند بانگ شما را و اگر مىشنيدند پاسخ نمىگفتندتان و روز قيامت كفران ورزند به شركورزى شما و آگاه نسازدت همانند كاردان
اى مردم شمائيد نيازمندان به خدا و خدا است بىنياز ستوده
اگر خواهد ببرد شما را و بيارد آفرينشى نوين
و نيست آن بر خدا گران
و برندارد گنهبارى بار ديگرى را و اگر بخواند گرانبارى بسوى بارش برداشته نشود از او چيزى و اگر چه باشد خويشاوند جز اين نيست كه بيم دهى آنان را كه مىپرستند پروردگار خويش را به نهان و بپاى دارند نماز را و آنكه پاكى جويد جز اين نيست كه براى خويش پاكى جويد و بسوى خداست بازگشت
يكسان نيستند كور و بينا
و نه تاريكيها و نه روشنايى
و نه سايه و نه سوزش گرما
و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مىشنواند هر كه را خواهد و نيستى تو شنواننده آنان كه در گورستانند
نيستى تو جز بيمدهنده
همانا فرستاديمت به حق نويددهنده و ترساننده و نيست ملتى جز آنكه بگذشت در آن ترسانندهاى
و اگر تكذيب كنند همانا تكذيب كردند آنان كه پيش از ايشان بودند بيامدندشان پيمبرانشان به نشانيها و به كتابها و به نامه درخشان
سپس برگرفتيم آنان را كه كفر ورزيدند پس چگونه بود كيفرم
آيا نديدى كه خدا فرستاد از آسمان آبى پس برون آورديم بدان ميوههايى به رنگهاى گوناگون و از كوهها راههايى سفيد و سرخ رنگارنگ و سياههايى تار
و از مردم و جنبندگان و دامها به رنگهاى گوناگون بدينسان جز اين نيست كه مىترسند خدا را از بندگانش دانشمندان همانا خدا است عزتمند آمرزگار
آنان كه خوانند كتاب خدا را و بپاى دارند نماز را و دهند از آنچه روزيشان داديم نهان و آشكارا اميد دارند سوداگريى را كه هرگز تباه نگردد
تا بپردازد بديشان پاداش ايشان را تمامى و بيفزايدشان از فضل خويش و او است آمرزنده سپاسگزار
و آنچه وحى فرستاديم بسوى تو از كتاب آن است حق تصديقكننده آنچه پيش روى آن است همانا خداوند است به بندگان خويش آگهى بينا
سپس ارث داديم كتاب را بدانان كه برگزيديم از بندگان خويش پس از ايشان است ستمكننده بر جان خود و از ايشان است ميانهروى و از ايشان است سبقتگيرنده به خوبيها به دستور خدا اين است آن فضل بزرگ
بهشتهاى جاودان در آنها درآيند آراسته شوند در آنها با زيورهايى از زر و دستبرنجهاى زرين و مرواريد و پوشاك ايشان در آن است حرير (ابريشم)
و گفتند سپاس خداى را كه برد از ما اندوه را همانا پروردگار ما است آمرزنده سپاسگزار
آن كو جايگزين ساخت ما را در سراى آرميدن از فضل خويش نرسد ما را در آن خستگى و نه ما را رسد در آن رنجى
و آنان كه كفر ورزيدند ايشان را است آتش دوزخ نه گذرانيده شود بر ايشان تا بميرند و نه كاسته شود از ايشان از عذابش بدينسان پاداش دهيم به هر ناسپاسى
و ايشان مىنالند در آن پروردگارا برون آر ما را تا بكنيم كردارى شايسته جز آنچه بوديم مىكرديم آيا عمر نداديم شما را آنچه يادآور شود در آن آنكه يادآور شود و بيامد شما را ترسانندهاى پس بچشيد كه نيست ستمگران را ياورى
همانا خدا است داننده نهان آسمانها و زمين همانا او است دانا بدانچه در سينهها است
او است آنكه گردانيد شما را جانشينانى در زمين پس آن كو كفر ورزد بر او است كفرش و نيفزايد كافران را كفرشان نزد پروردگارشان مگر خشمى و نيفزايد كافران را كفرشان مگر زيانى
بگو آيا ديديد شريكان خويش را كه خوانيد جز خدا بنمايانيدم چه چيز آفريدند از زمين يا آنان را است شركتى در آسمانها يا داديم بديشان كتابى پس ايشانند بر روشنايى (يا نشانى) از آن بلكه وعده نمىدهند ستمگران برخى از ايشان برخى را جز فريب
همانا خدا نگهدارد آسمانها و زمين را از آنكه بيفتند و اگر بيفتند نگه ندارد آنها را كسى پس از او همانا او است بردبار آمرزگار
و سوگند ياد كردند به خدا سختترين سوگندان خويش را كه اگر بيايدشان ترسانندهاى هر آينه باشند راه يابندهتر از يكى از امتها پس هنگامى كه بيامدشان ترسانندهاى نيفزود ايشان را جز رميدنى (نفرتى)
برترى جستنى در زمين و نيرنگ زشت و فرود نيايد نيرنگ زشت جز به اهلش پس آيا جز شيوه پيشينيان را منتظرند كه هرگز نيابى شيوه خدا را دگرگونى و نه هرگز يابى شيوه خدا را بازگشتنى
آيا نگشتند در زمين تا بنگرند چگونه بود فرجام آنان كه پيش از ايشان بودند بودند سختتر از ايشان در نيرو و نبود خدا به عجزآرنده او چيزى در آسمانها و نه در زمين همانا او است داناى توانا
و اگر بگيرد خدا مردم را بدانچه فراهم كردند نگذارد بر پشت آن جنبندهاى ليكن پس اندازدشان تا سرآمدى نامبرده پس گاهى كه بيايد سرآمدشان همانا خدا است به بندگان خويش بينا
سوره یس
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ يس
سوگند به قرآن استوار
كه تويى همانا از فرستادگان
بر راهى راست
فرستادن خداوند عزيز مهربان
تا بيم دهى قومى را كه بيمداده نشدند پدران ايشان پس آنانند ناآگاهان
همانا راست آمد (يا فرود آمد) سخن بر بيشتر ايشان پس ايشان ايمان نمىآرند
همانا نهاديم در گردنهاى ايشان زنجيرهايى پس دستهايشان بسوى چانهها است پس ايشانند لگام زدگان (سر به بالا نگاهداشتگان)
و گذارديم پيش روى ايشان سدى و از پشت سرشان سدى پس پوشانيدمشان پس ايشان نبينند
و يكسان است بر ايشان چه بترسانيشان يا نترسانيشان ايمان نيارند
جز اين نيست كه مىترسانى آن را كه پيروى ذكر كند و بترسد خداى مهربان را به نهان پس مژده ده او را به آمرزشى و مزدى گرامى
همانا ما زنده كنيم مردگان را و نويسيم آنچه پيش فرستادند و آثار ايشان را و هر چيزى را فراهم كرديم در پيشوايى آشكار
و بزن براى ايشان مثل ياران شهر را هنگامى كه آمدندش فرستادگان
هنگامى كه فرستاديم بسوى آنان دو تن پس تكذيبشان كردند پس تقويت كرديم آنان را به سيمينى پس گفتند همانا مائيم بسوى شما فرستادگان
گفتند نيستيد شما جز مردمى مانند ما و نفرستاده است خداى مهربان چيزى را و نيستيد شما جز دروغگويان
گفتند پروردگار ما داند كه مائيم بسوى شما هر آينه فرستادگان
و نيست بر ما جز رساندن آشكار
گفتند همانا به فال بد گرفتيم شما را اگر كوتاه نيائيد هر آينه سنگسارتان كنيم و البته رسد شما را از ما شكنجه دردناك
گفتند فال بد شما همراه شما است آيا اگر كه يادآورى شويد بلكه شمائيد گروهى فزونىجويان
و آمد از دورترين جاى شهر مردى مىدويد گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را
پيروى كنيد آنان را كه نخواهند از شما مزدى و ايشانند راهيافتگان
و چه شود مرا كه نپرستم آن را كه بيافريدم و بسوى او بازگردانيده شويد
آيا برگيرم جز او خدايانى كه اگر خواهدم خداى مهربان به رنجى بىنياز نگرداندم شفاعت ايشان به چيزى و نه رها سازندم
همانا منم آن هنگام در گمراهيى آشكار
همانا ايمان آوردم به پروردگار شما پس مرا بشنويد
گفته شد به بهشت درآى گفت اى كاش قومم مىدانستند
كه آمرزيد مرا پروردگار من و گردانيد مرا از گرامىداشتگان