وَ ما أَنْزَلْنا عَليٰ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ
28و بعد از شهادت او هيچ سپاهى از آسمان بر [هلاكت] قومش نازل نكرديم، و بر آن نبودهايم كه نازل كنيم.
إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ
29[كيفرشان] جز يك فرياد مرگبار نبود كه ناگهان [پس از آن فرياد] همه بىحركت و خاموش شدند!
يا حَسْرَةً عَلَي الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ
30اى دريغ و افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبرى براى هدايتشان نمىآمد مگر اينكه او را مسخره مىكردند!
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ
31آيا [مشركان مكه] ندانستهاند چه بسيار از اقوام پيش از آنان را [به سبب كفر و طغيانشان] هلاك كرديم كه آنان هرگز نزد اينان برنمىگردند، [و در دنيا زندگى دوباره نمىيابند،]
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ
32و همه آنان [بدون استثنا گردآورى خواهند شد و] در قيامت نزد ما احضار مىشوند.
وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ
33و اين زمين مرده براى آنان نشانهاى [آشكار بر اينكه ما مردگان را در قيامت زنده مىكنيم] مىباشد كه آن را زنده كرديم و از آن دانه بيرون مىآوريم كه از آن مىخورند،
وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ
34و در آن بوستانهايى از درختان خرما و انگور قرار داديم، و در آن از چشمههاى گوناگون روان ساختيم،
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ
35تا از ميوه آن و آنچه دستهايشان به عمل مىآورد [مانند شيره، كشمش، شربت و...] بخورند، آيا سپاس گزارى نمىكنند؟
سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ
36منزه [از هر عيب و نقصى] است آنكه همه زوجها را آفريد از آنچه زمين مىروياند و از وجود خودشان و از آنچه نمىدانند،
وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ
37و نشانهاى [از نشانههاى قدرت و حكمت ما اين] براى آنها شب است كه [پوشش] روز را از آن برمىكنيم، پس ناگاه آنان به تاريكى درآيند،
وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
38و خورشيد [نيز براى آنان نشانهاى از قدرت ماست] كه همواره به سوى قرارگاهش حركت مىكند. اين اندازهگيرى تواناى شكستناپذير و داناست،
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّي عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ
39و براى ماه منزلهايى قرار داديم تا اينكه به صورت شاخه كهنه هلالى شكل و زرد رنگ خرما برگردد [و باز به تدريج بدر كامل شود،]
لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ
40نه براى خورشيد اين توان هست كه به ماه برسد، و نه شب از روز پيشى مىگيرد، و هر كدام در مدارى شناورند.
وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ
41و براى آنان نشانهاى ديگر [از قدرت و رحمت ما] اين [است] كه فرزندانشان را در كشتىهايى پر [از اجناس و وسايل] حمل كرديم،
وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَرْكَبُونَ
42و براى آنان چيزهايى مانند كشتى [چون اسب، قاطر و ديگر وسايل نقليه] آفريديم كه بر آن سوار مىشوند،
وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذُونَ
43و اگر بخواهيم آنان را غرق مىكنيم در اين صورت هيچ فريادرسى براى آنان نخواهد بود، و نجات هم نيابند،
إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِليٰ حِينٍ
44مگر [اينكه] رحمتى از سوى ما [نجاتشان دهد] و تا مدتى [از زندگى دنيا] بهرهمندشان كنيم،
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ ما خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
45و هنگامى كه به آنان گويند: از آنچه [از عذابهاى دنيا و آخرت] پيش رو و پشت سر شماست بپرهيزيد تا مورد رحمت قرار گيريد [به اين هشدار قطعى و يقينى توجه نمىكنند،]
وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ
46و هيچ آيهاى از آيات پروردگارشان براى آنان نمىآيد مگر اينكه از آن روى مىگردانند.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ
47و هنگامى كه به آنان گويند: از آنچه خدا روزى شما كرده انفاق كنيد، كافران به مؤمنان گويند: آيا كسانى را اطعام كنيم كه اگر خدا مىخواست آنان را اطعام مىكرد؟ [پس گرسنگى را خدا بر آنان خواسته است] ولى شما [اى كفرپيشگان!] جز در گمراهى آشكارى نيستند.
وَ يَقُولُونَ مَتيٰ هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
48و مىگويند: اگر راستگوييد، اين وعده [قيامت و عذاب] كى خواهد بود؟
ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ
49اينان جز يك فرياد مرگبار [آسمانى] را انتظار نمىكشند كه آنان را در حالى كه سرگرم مجادله و ستيز [در امور دنياى] اند فراگيرد.
فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِليٰ أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ
50[فريادى كه وقتى بر سر آنان زده شود] نه مىتوانند وصيتى كنند و نه [اگر بيرون خانه باشند] مىتوانند به خانواده خود برگردند،
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِليٰ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ
51و در صور دميده شود، ناگاه همه آنان از قبرها به سوى پروردگارشان مىشتابند.
قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هٰذا ما وَعَدَ الرَّحْمٰنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ
52مىگويند: اى واى بر ما، چه كسى ما را از خواب گاهمان برانگيخت؟ اين واقعيتى است كه [خداى] رحمان وعده داده بود و پيامبران راست گفته بودند!!
إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ
53[آن صحنه عظيم] جز يك فرياد نيست، پس به ناگاه همه آنان [گردآورى شده و] نزد ما احضار مىشوند.
فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
54در اين روز به هيچ كس ذرهاى ستم نمىشود، و جز آنچه را انجام مىداديد پاداش داده نمىشويد.
إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فاكِهُونَ
55همانا بهشتيان در چنين روزى در سرگرمى وصف ناپذيرى شيرينكام و خوشاند.
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَي الْأَرائِكِ مُتَّكِئُونَ
56آنان و همسرانشان در زير سايههايى [آرامبخش] بر تختهايى [آراسته چون حجله عروس] تكيه مىزنند.
لَهُمْ فِيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ
57براى آنان در آنجا ميوهها [ى عالى و مطبوع] و آنچه دلشان بخواهد فراهم است.
سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ
58با سلام [ى پرارزش و سلامتبخش] كه گفتارى از پروردگارى مهربان است.
وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ
59و [ندا آيد:] اى گناهكاران! امروز [از صف نيكان] جدا شويد.
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
60اى فرزندان آدم! آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را مپرستيد كه او بىترديد دشمن آشكارى براى شماست؟
وَ أَنِ اعْبُدُونِي هٰذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ
61و اينكه مرا بپرستيد كه اين راهى است مستقيم،
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ
62و همانا شيطان گروه بسيارى از شما را گمراه كرد، آيا تعقل نمىكرديد [كه پيروانش به چه سرنوشت شومى دچار شدند؟]
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ
63اين است دوزخى كه به شما وعده مىدادند.
اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ
64امروز به كيفر كفرى كه همواره مىورزيديد، در آن درآييد.
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَليٰ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ
65امروز بر دهانهايشان مهر خاموشى نهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به اعمالى كه همواره مرتكب مىشدند، گواهى مىدهند!
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَليٰ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنّيٰ يُبْصِرُونَ
66و اگر بخواهيم [در همين دنيا] ديدگانشان را محو مىكنيم، پس به [سوى همان] راه [گمراهى] بر يكديگر پيشى مىگيرند؛ ولى چگونه مىتوانند ديد؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَليٰ مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ
67و [نيز] اگر بخواهيم آنان را در جاى خودشان مسخ مىكنيم، [و به صورت جمادى خشك درمىآوريم] كه نه بتوانند بروند و نه بازگردند،
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ
68و به هر كس عمر طولانى دهيم، او را در عرصه آفرينش [به سوى حالت ضعف، سستى، نقصان و فراموشى] واژگونش مىكنيم؛ پس آيا تعقل نمىكنند؟
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ
69و به پيامبر، شعر نياموختيم و [شعرگويى] شايسته او نيست. كتاب [او] جز مايه يادآورى و قرآنى روشنگر [حقايق] نيست،
لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَي الْكافِرِينَ
70تا كسانى را كه [به عقل و هوش و استعداد] زندهاند هشدار دهد، و فرمان عذاب بر كافران محقق و ثابت شود.
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ
71آيا نديدهاند كه ما از آنچه به قدرت خود انجام دادهايم براى آنان چهارپايانى آفريدهايم كه آنان مالكشان هستند.
وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ
72و چهارپايان را براى آنان رام كرديم كه برخى از آنها مركب سوارى آنان هستند و از [گوشت] برخى از آنها مىخورند،
وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ
73و براى آنان در آن چهارپايان سودهايى [چون پشم، كرك و پوست] و نوشيدنىهايى [چون شير و فرآوردههاى آن] هست؛ آيا سپاس گزارى نمىكنند؟
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ
74و به جاى خدا معبودانى انتخاب كردهاند به اميد اينكه [به وسيله آنها] يارى شوند،
لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ
75در حالى كه [معبودان] قدرت يارى دادن به آنان را ندارند و آنان [كه سبك مغزان روى برتافته از حقاند] براى آن معبودان [از سوى شيطان] سپاهى احضار شدهاند [تا عمر و مالشان را فداى اين معبودان باطل كنند.]
فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ
76پس گفتارشان تو را اندوهگين نكند، بىترديد ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند، مىدانيم.
أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ
77آيا انسان ندانسته كه ما او را از نطفهاى [پست و ناچيز] آفريدهايم و اينك ستيزهگرى آشكار است؟
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ
78در حالى كه آفرينش نخستين خود را از ياد برده براى ما مثلى زد [و] گفت: چه كسى اين استخوانها را در حالى كه پوسيدهاند، زنده مىكند؟
قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ
79بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را پديد آورد. زندهاش مىكند، و او به هر چيزى داناست
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ
80همان كسى كه براى شما از درخت سبز، «آتش زنه» آفريد، كه اكنون شما از آن آتش مىافروزيد.
أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَليٰ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَليٰ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ
81آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده است، قدرت ندارد كه [پس از مرگشان] همانند آنان را بيافريند؟ چرا قدرت دارد؛ زيرا اوست كه آفريننده بسيار داناست.
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
82شأن او اين است كه چون پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن مىگويد: باش، پس بىدرنگ موجود مىشود.
فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
83بنابراين [از هر عيب و نقصى] منزه است خدايى كه مالكيت و فرمانروايى همه چيز به دست اوست، و به سوى او بازگردانده مىشويد.
سوره الصافات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا
1به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ سوگند به صف بستگان [مانند فرشتگان، نمازگزاران و جهادگران] كه صفى [منظم و استوار] بستهاند،
فَالزَّاجِراتِ زَجْراً
2و به بازدارندگان كه [انسان را از گناهان] به شدت باز مىدارند،
فَالتَّالِياتِ ذِكْراً
3و به تلاوتكنندگان وحى،
إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ
4كه بىترديد معبود شما يگانه است،
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ
5پروردگار آسمانها وزمين وآنچه ميان آنهاست، و پروردگار مشرقها،
إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ
6همانا ما آسمان دنيا را به زيور ستارگان آراستيم،
وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ
7و آن را از هر شيطان سركشى حفظ كرديم،
لا يَسَّمَّعُونَ إِلَي الْمَلَإِ الْأَعْليٰ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ
8آنان نمىتوانند به سخنان فرشتگان بسيار مكرم و شريف گوش فرا دهند، و [هرگاه به گوش دادن برخيزند] از هر سو [شهاب] به سويشان پرتاب مىشود،
دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ
9تا با خفت وخوارى رانده شوند، وبراى آنان عذابى هميشگى است،
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ
10مگر آنكه شيطانى خبرى را [دزدانه و] با سرعت بربايد [و فرار كند] كه در اين صورت گلولهاى آتشين و شكافنده او را دنبال مىكند.
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِينٍ لازِبٍ
11پس از منكران معاد بپرس: آيا آفرينش آنان سختتر و دشوارتر است يا آنچه [مانند فرشتگان، آسمانها، زمين، كوهها و...] آفريدهايم؟ [به يقين آفرينش آنان كارى ناچيز است چون] ما آنان را از گلى چسبنده آفريدهايم،
بَلْ عَجِبْتَ وَ يَسْخَرُونَ
12بلكه [تو از انكارشان] تعجب مىكنى و آنان مسخره مىكنند،
وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ
13و هنگامى كه به آنان تذكر، مىدهند متذكر نمىشوند؛
وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ
14و چون معجزهاى را مىبينند به شدت مسخره مىكنند [و ديگران را هم به مسخره وامىدارند،]
وَ قالُوا إِنْ هٰذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ
15و مىگويند: اين جز جادويى آشكار نيست.
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ
16[مىگويند:] آيا زمانى كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم، حتما برانگيخته مىشويم؟
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ
17و آيا پدران پيشين ما [هم برانگيخته مىشوند؟]
قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ
18بگو: آرى، [برانگيخته مىشويد] در حالى كه خوار و ناچيز هستيد.
فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ يَنْظُرُونَ
19جز اين نيست كه آن يك فرياد عظيم است كه [وقتى واقع شود] ناگاه [همه زنده مىشوند و حيرتزده منظره قيامت را] مىنگرند،
وَ قالُوا يا وَيْلَنا هٰذا يَوْمُ الدِّينِ
20و مىگويند: اى واى بر ما! اين روز جزاست!
هٰذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ
21[آرى] اين همان روز جدايى [ميان حق و باطل] است كه همواره آن را انكار مىكرديد.
احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ
22[آن گاه ندا رسد:] ستمكاران و همرديفان آنان و معبودهايى را كه همواره به جاى خدا مىپرستيدند، گرد آوريد.
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِليٰ صِراطِ الْجَحِيمِ
23پس همه را به سوى راه دوزخ راهنمايى كنيد.
وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ
24آنان را نگه داريد كه حتما مورد بازپرسى قرار مىگيرند.
ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ
25[به آنان گويند:] شما را چه شده كه يكديگر را [براى رهايى از عذاب] يارى نمىدهيد؟
بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ
26[نه اينكه نمىتوانند يكديگر را يارى دهند] بلكه آنان امروز فروتنانه تسليم [قدرت حق] هستند،
وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَليٰ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ
27به يكديگر رو كرده از هم مىپرسند: [اين چه وضعى است؟]
قالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمِينِ
28[پس پيروان گمراه به پيشوايان گمراهكننده] مىگويند: همانا شما از راه خيرخواهى به سوى ما مىآمديد، [ولى كارتان جز فريب و نيرنگ نبود!]
قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ
29مىگويند: [ما را تقصيرى نيست] بلكه خود شما اهل ايمان نبوديد،
وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ
30و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه شما مردمى طغيان گر و سركش بوديد.
فَحَقَّ عَلَيْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ
31اكنون فرمان عذاب پروردگارمان بر ما محقق و ثابت شد كه همه ما چشندگان عذاب خواهيم بود.
فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوِينَ
32[سبك مغزى و تعصب شما زمينه گمراهى شما شد] پس ما شما را گمراه كرديم؛ زيرا خودمان گمراه بوديم،
فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ
33پس بىترديد همه آنان در آن روز در عذاب شريكاند،
إِنَّا كَذٰلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ
34ما با مجرمان اينگونه رفتار مىكنيم؛
إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ
35زيرا آنان چنين بودند كه هر زمان به آنان مىگفتند: معبودى جز خدا نيست، تكبر مىكردند،
وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ
36و [همواره] مىگفتند: آيا بايد به خاطر شاعرى ديوانه معبودان خود را رها كنيم؟!
بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ
37[چنين نيست كه مىپنداريد] بلكه او حق را آورده و پيامبران را تصديق كرده است.
إِنَّكُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِيمِ
38بىترديد شما [كوردلان] عذاب دردناك را خواهيد چشيد،
وَ ما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
39و جز آنچه كه همواره انجام مىداديد، پاداش داده نمىشويد،
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
40جز بندگان خالص شده خدا [كه از هر كيفرى در امانند،]
أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ
41براى آنان رزق و روزى معين و ويژهاى است،
فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ
42ميوههايى [گوناگون] در حالى كه مورد اكرام خواهند بود،
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ
43در بهشتهاى پر نعمت،
عَليٰ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ
44در حالى كه بر تختهايى روبروى يكديگر [تكيه زدهاند،]
يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ
45جامى از نوشيدنى زلال و پاك گرداگردشان مىگردانند،
بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ
46[نوشيدنى] سپيد [و درخشنده] و لذتبخش براى نوشندگان،
لا فِيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ
47نه در آن مايه فساد [جسم و عقل] است، و نه از آن مست و بيهوش مىشوند،
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِينٌ
48و در كنارشان زنانى هستند كه فقط به شوهرانشان عشق مىورزند.
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ
49گويا آنان [از سپيدى] تخم شترمرغى هستند كه [زير پر و بال] پوشيده شدهاند [و هرگز دست كسى به آنان نرسيده است.]
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَليٰ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ
50پس برخى از آنان به برخى ديگر رو كرده از [حال] يكديگر مىپرسند.
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ
51گويندهاى از آنان مىگويد: همانا من [در دنيا] همنشينى داشتم.
يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ
52[كه همواره از روى تعجب به من] مىگفت: آيا تو از باور دارندگان [رستاخيز و زنده شدن مردگان] هستى؟
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ
53آيا زمانى كه ما مرديم و خاك استخوان شديم، حتما [زنده مىشويم و] پاداشمان مىدهند؟
قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ
54[سپس به دوستان بهشتى خود] مىگويد: آيا شما با من به دوزخ سر مىكشيد [تا از هم نشينم خبرى بگيريد كه در كجا و در چه حالى است؟]
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيمِ
55پس خود او به دوزخ سر مىكشد و هم نشينش را وسط دوزخ مىبيند.
قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ
56[به او] مىگويد: به خدا سوگند نزديك بود، مرا به هلاكت بيندازى.
وَ لَوْلا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ
57و اگر توفيق و رحمت پروردگارم نبود، حتما از احضارشدگان [در دوزخ] بودم.
أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتِينَ
58[آن گاه به دوستان بهشتى خود مىگويد:] آيا ما [براى هميشه در بهشتيم و] هرگز نمىميريم؟
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُوليٰ وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ
59[و] جز همان مرگ نخستين [كه در دنيا سراغمان آمد مرگى ديگر به سراغمان نخواهد آمد] و ما هرگز عذاب نخواهيم شد؟ [شگفتا! چه لطف خاصى از سوى خدا به ما شده است!]
إِنَّ هٰذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
60بىترديد اين همان كاميابى بزرگ است.
لِمِثْلِ هٰذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ
61پس بايد براى چنين پاداشى عمل كنندگان عمل كنند.
أَ ذٰلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ
62آيا اين [بهشت جاودان پر نعمت] براى پذيرايى بهتر است يا درخت زقوم؟
إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ
63ما آن را براى ستمكاران مايه شكنجه و عذاب قرار دادهايم.
إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ
64آن درختى است كه در قعر دوزخ مىرويد،
طَلْعُها كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّياطِينِ
65شكوفههايش مانند سرهاى شياطين [بسيار بدنما و زشت] است.
فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ
66پس اين منكران لجوج حتما از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند.
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ
67آن گاه به ناچار روى آن [به عنوان نوشيدنى] مخلوطى از آب بسيار داغ و متعفن براى آنان خواهد بود!
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَي الْجَحِيمِ
68سپس بازگشتشان حتما به سوى دوزخ است.
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ
69[سزاوار بودنشان در قيامت به اين همه عذاب به سبب اين است كه] آنان پدرانشان را گمراه يافتند،
فَهُمْ عَليٰ آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ
70و [با اينكه مىدانستند گمراهند بدون انديشه و تأمل] عجولانه از پى آنان مىرفتند!
وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ
71و به راستى پيش از اينان بيشتر پيشينيان گمراه شدند،
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ
72و بىترديد ما در ميان آنان بيم دهندگانى فرستاديم.
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ
73پس با تأمل بنگر سرانجام بيم داده شدگان چگونه بود؟
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
74[همه هلاك شدند] جز بندگان خالص شده خدا،
وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ
75و نوح ما را ندا كرد [و ما ندايش را اجابت كرديم] پس ما به راستى نيكو اجابت كنندهاى هستيم،
وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ
76و او و خاندانش را از آن اندوه بزرگ نجادت داديم.
وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ
77و تنها ذريه او را [در زمين] باقى گذاشتيم،
وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ
78و در ميان آيندگان براى او نام نيك به جا گذاشتيم؛
سَلامٌ عَليٰ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ
79سلام بر نوح در ميان جهانيان.
إِنَّا كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
80به راستى ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مىدهيم.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
81بىترديد او از بندگان مؤمن ما بود.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ
82سپس ديگران را غرق كرديم؛
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ
83و به راستى ابراهيم از پيروان نوح بود،
إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
84هنگامى كه با دلى پاك به سوى پروردگارش آمد.
إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ
85[ياد كن] هنگامى را كه به پدر و قومش گفت: چيست آنچه مىپرستيد؟
أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ
86آيا به جاى خدا معبودان دروغين را مىخواهيد.
فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ
87پس گمانتان به پروردگار جهانيان چيست؟ [كه غير او را مىپرستيد،]
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ
88[چون از او دعوت كردند كه شبانه به مراسم عيدشان برود] نگاهى به ستارگان انداخت،
فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ
89و گفت: به راستى من بيمارم.
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ
90پس پشتكنان از او روى گرداندند.
فَراغَ إِليٰ آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ
91او هم مخفيانه به سوى بت هايشان رفت و [از روى ريشخند] گفت: آيا غذا نمىخوريد؟
ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ
92شما را چه شده كه سخن نمىگوييد؟
فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ
93پس [به آنها روى آورد و] با دست راست ضربهاى كارى بر آنها كوبيد [و خردشان كرد.]
فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ
94مردم با شتاب به سوى او آمدند.
قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ
95[به آنان] گفت: آيا آنچه را [با دست خود] مىتراشيد، مىپرستيد؟!
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ
96در حالى كه خدا شما را و آنچه را مىسازيد، آفريده است.
قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ
97گفتند: براى او بنايى بسازيد [كه گنجايش آتش فراوانى داشته باشد] پس او را در آتش شعلهور بيندازيد.
فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ
98پس خواستند به او نيرنگى زنند، ولى ما آن را پست و شكست خورده كرديم.
وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِليٰ رَبِّي سَيَهْدِينِ
99و [وقتى از اين مهلكه جان سالم به در برد] گفت: به راستى من به سوى پروردگارم مىروم، و [او] به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ
100پروردگارا! مرا فرزندى كه از صالحان باشد عطا كن.
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ
101پس ما او را به پسرى بردبار مژده داديم.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَريٰ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَريٰ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ
102هنگامى كه با او به [مقام] سعى رسيد، گفت: پسرم! همانا من در خواب مىبينم كه تو را ذبح مىكنم، پس با تأمل بنگر رأى تو چيست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شدهاى انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شكيبايان خواهى يافت.
فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ
103پس هنگامى كه آن دو تسليم [خواسته خدا] شدند و ابراهيم، جبين او را به زمين نهاد [تا ذبحش كند]
وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ
104و او را ندا داديم كه: اى ابراهيم!
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
105خوابت را تحقق دادى [و فرمان پروردگارت را اجرا كردى]، به راستى ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم [كه نيت پاك و خالصشان را به جاى عمل مىپذيريم.]
إِنَّ هٰذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ
106به يقين اين همان آزمايش روشن بود.
وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ
107و ما اسماعيل را در برابر قربانى بزرگى [از ذبح شدن] رهانيديم،
وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ
108و در ميان آيندگان براى او [نام نيك] به جا گذاشتيم.
سَلامٌ عَليٰ إِبْراهِيمَ
109سلام بر ابراهيم.
كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
110[ما] نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
111بىترديد او از بندگان مؤمن ما بود،
وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ
112و ما او را به اسحاق كه پيامبرى از شايستگان بود مژده داديم،
وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَليٰ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ
113و بر او و بر اسحاق بركت داديم، و از دودمان آن دو برخى نيكوكارند و برخى آشكارا ستمكار بر خويشند،
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَليٰ مُوسيٰ وَ هارُونَ
114و به راستى ما به موسى و هارون نعمت داديم،
وَ نَجَّيْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ
115و آن دو نفر و قومشان را از اندوه بزرگ نجات بخشيديم،
وَ نَصَرْناهُمْ فَكانُوا هُمُ الْغالِبِينَ
116و آنان را يارى داديم در نتيجه پيروز شدند،
وَ آتَيْناهُمَا الْكِتابَ الْمُسْتَبِينَ
117و هر دو را كتاب بسيار روشنگر عطا كرديم،
وَ هَدَيْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ
118وبه راه راست هدايتشان نموديم،
وَ تَرَكْنا عَلَيْهِما فِي الْآخِرِينَ
119و در ميان آيندگان براى هر دو نفر نام نيك به جا گذاشتيم.
سَلامٌ عَليٰ مُوسيٰ وَ هارُونَ
120سلام بر موسى و هارون.
إِنَّا كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
121ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم.
إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
122بىترديد هر دو از بندگان مؤمن ما بودند،
وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ
123و بىترديد الياس از پيامبران بود.
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَلا تَتَّقُونَ
124[ياد كن] هنگامى را كه به قومش گفت: آيا [از شرك وطغيان] نمىپرهيزيد؟
أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ
125آيا بت «بعل» را مىپرستيد و بهترين آفرينندگان را رها مىكنيد؟!
اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ
126خدا را كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست.
فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ
127پس او را انكار كردند، يقينا آنان از احضار شدگان [در عذاب] خواهند بود،
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
128بندگان خالص شده خدا [كه از هر كيفرى در امانند،]
وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ
129و در ميان آيندگان براى او نام نيك به جا گذاشتيم.
سَلامٌ عَليٰ إِلْياسِينَ
130سلام بر آل ياسين.
إِنَّا كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
131ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
132بىترديد او از بندگان مؤمن ما بود.
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ
133و بىترديد لوط از پيامبران بود.
إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ
134[ياد كن] هنگامى را كه او و همه اهلش را نجات داديم،
إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ
135مگر پيرزنى را كه در ميان باقىماندگان [در شهر] بود.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ
136سپس ديگران را هلاك كرديم،
وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ
137و شما همواره صبحگاهان [در مسير سفرهايتان از كنار ويرانههاى شهر] آنان گذر مىكنيد،
وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
138و نيز شبانگاهان، آيا تعقل نمىكنيد؟
وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ
139و يونس از پيامبران بود.
إِذْ أَبَقَ إِلَي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ
140[ياد كن] هنگامى را كه به سوى آن كشتى پر [از جمعيت و بار] گريخت،
فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ
141و با سرنشينان كشتى قرعه انداخت [و قرعه به نامش افتاد] و از مغلوب شدگان شد [و او را به دريا انداختند.]
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ
142پس آن ماهى بزرگ او را بلعيد، در حالى كه سزاوار سرزنش بود.
فَلَوْلا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ
143[و در شكم ماهى به تسبيح خدا مشغول شد كه] اگر او از تسبيحكنندگان نبود،
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِليٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
144بىترديد تا روزى كه مردم برانگيخته مىشوند در شكم ماهى مىماند.
فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ
145پس او را در حالى كه بيمار بود به زمينى خشك و بىگياه افكنديم.
وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ
146و بر او بوته گياهى از نوعى كدوبن رويانديم،
وَ أَرْسَلْناهُ إِليٰ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ
147و او را به سوى [قومى] يكصد هزار نفر [ى] يا بيشتر فرستاديم.
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِليٰ حِينٍ
148پس ايمان آوردند در نتيجه آنان را تا پايان عمرشان [از نعمت ها و مواهب خود] بهرهمند كرديم.
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ
149[مشركان سبك مغز مىگويند: فرشتگان، دختران خدايند] پس از آنان بپرس كه: آيا دختران براى پروردگار تو هستند و پسران براى ايشان؟!
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ
150يا اينكه ما فرشتگان را دختر آفريديم و آنان شاهد بودند؟!
أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ
151آگاه باش! كه آنان از بافتههاى دروغ خود مىگويند
وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ
152كه: خدا فرزند آورده! و بىترديد آنان دروغگويند.
أَصْطَفَي الْبَناتِ عَلَي الْبَنِينَ
153آيا دختران را بر پسران ترجيح داده است؟
ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ
154شما را چه شده، چگونه حكم مىكنيد؟
أَ فَلا تَذَكَّرُونَ
155پس آيا متذكر [حقايق] نمىشويد؟
أَمْ لَكُمْ سُلْطانٌ مُبِينٌ
156يا شما [بر اين ادعاى خود] دليل روشنى داريد؟
فَأْتُوا بِكِتابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
157پس اگر راستگوييد، كتابتان را [كه اين سخنان را با تكيه بر آن مىگوييد به ميان] آوريد.
وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ
158ميان خدا و جن، نسب و خويشى قرار دادند، در صورتى كه جنيان به خوبى مىدانند كه [روز قيامت براى حساب و پاداش] احضار خواهند شد.
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ
159خدا از آنچه او را به آن توصيف مىكنند، منزه است.
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
160مگر بندگان خالص شده خدا [كه او را به آنچه توصيف مىكنند شايسته مقام قدس اوست.]
فَإِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ
161و بىترديد شما و آنچه را مىپرستيد،
ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنِينَ
162نمىتوانيد [مردم را] بر ضد خدا گمراه كنيد.
إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ
163مگر كسانى را كه [به اختيار خود به خاطر پذيرفتن وسوسه و اغواگرى شما] به دوزخ درآيند،
وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ
164و هيچ يك از ما فرشتگان نيست مگر اينكه براى او مقامى معين است.
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ
165و همانا ما [براى اجراى فرمان خدا] صف بستگانيم.
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ
166و ما خود تسبيح كنندگانيم.
وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ
167و مشركان [پيش از بعثت پيامبر] قاطعانه مىگفتند:
لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ
168اگر نزد ما كتابى چون كتابهاى آسمانى پيامبران پيشين بود،
لَكُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
169بىترديد از بندگان خالص شده خدا مىشديم.
فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
170ولى [هنگامى كه قرآن را براى هدايت آنان نازل كرديم] به آن كافر شدند و به زودى [و زر و وبال كفرشان را] خواهند دانست.
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ
171و وعده قطعى ما درباره بندگان به رسالت فرستاده شده از پيش محقق و ثابت گشته است،
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ
172كه بىترديد آنان [در همه زمينهها] يارى شدگانند،
وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ
173و مسلما سپاه ما پيروزند.
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّي حِينٍ
174پس تا مدتى از آنان روى بگردان.
وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ
175و آنان را بنگر كه به زودى [و زر و وبال گناهانشان را] خواهند ديد.
أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ
176آيا شتاب در آمدن عذاب ما را مىخواهند؟!
فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ
177پس هنگامى كه [عذاب ما] به آستانه خانههايشان نازل شود، بيم شدگان روزگار بدى خواهند داشت،
وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّي حِينٍ
178و تا مدتى از آنان روى بگردان،
وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ
179و [آنان را] بنگر كه به زودى [و زر و وبال گناهانشان را] خواهند ديد.
سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ
180پروردگارت كه داراى عزت است از آنچه او را به آن توصيف مىكنند، منزه است.
وَ سَلامٌ عَلَي الْمُرْسَلِينَ
181و سلام بر پيامبران
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
182و همه ستايشها ويژه خداست كه پروردگار جهانيان است.
سوره ص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
1به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ ص، سوگند به قرآن كه مشتمل بر ذكر [حقايق، معارف، مطالب اخلاقى و اجتماعى و احكام حلال و حرام] است.
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ
2[اينكه قرآن را نمىپذيرند، براى اين نيست كه زمينهاى براى پذيرش آن وجود ندارد] بلكه كافران [غرق] در تكبر [و سركشى و عداوت] و دشمنىاند.
كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ
3چه بسيار اقوامى كه پيش از آنان هلاك كرديم كه [وقت نزول عذاب] فرياد كمك خواهى سر دادند، در حالى كه وقت گريز و يافتن پناهگاه نبود؛
وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هٰذا ساحِرٌ كَذَّابٌ
4و از اينكه بيم دهندهاى از جنس خودشان به سوى آنان آمده است تعجب كردند، و كافران گفتند: اين جادوگرى بسيار دروغگوست.
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هٰذا لَشَيْءٌ عُجابٌ
5آيا [محمد] معبودان [گوناگون] را معبودى يگانه قرار داده است؟ به راستى [كه منحصر كردن معبودان در يك معبود] چيزى بسيار شگفت است.
وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَليٰ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هٰذا لَشَيْءٌ يُرادُ
6سران و اشرافشان روان شدند [و فرياد برداشتند] كه: برويد و بر پرستش معبودانتان ايستادگى كنيد كه [از دعوتش به سوى معبود يگانه] اين [رياست و آقايى بر ما مردم] اراده شده است.
ما سَمِعْنا بِهٰذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هٰذا إِلَّا اخْتِلاقٌ
7ما اين [پرستش معبود يگانه] را در آخرين آيين [كه پدرانمان بر آن بودند] نشنيدهايم؛ اين جز دروغى ساخته شده نيست.
أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ
8آيا از ميان ما [كه داراى ثروت فراوان و مقام و قدرتيم] قرآن، فقط بر او [كه فقيرى يتيم بيش نيست] نازل شده است؟! [نه، قرآن دروغى ساخته شده نيست] بلكه اينان درباره قرآن من در شك هستند، بلكه هنوز عذاب را نچشيدهاند [تا از بيمارى شك درآيند و به حقانيت آن اقرار كنند و زبان از گستاخى و جسارت ببندند.]
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ
9مگر خزانههاى رحمت پروردگار تواناى شكستناپذير و بخشندهات نزد آنان است [كه منصب نبوت را به هر كس كه دلشان خواست ببخشند؟]
أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ
10يا مگر مالكيت و فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، در اختيار آنان است؟ [اگر چنين است] پس [بيايند] از نردبانها [ى رساننده به اين مالكيت و فرمانروايى] بالا روند [و امور را به دست گيرند و مانع نزول وحى بر محمد شوند و خود به هر كس كه بخواهند وحى كنند.]
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ
11اينان لشكرى ناچيز و اندك [از احزاب كفر و شرك] اند كه در آنجا [كه ميدان جنگ بدر است] شكست خوردنى هستند.
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ
12پيش از اينان نيز قوم نوح و عاد و فرعون كه از تمام ابزار حاكميت برخوردار بودند [پيامبران را] انكار كردند؛
وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ
13و نيز قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه همان احزاب كفر و شركاند،
إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ
14كه هر يك از اينان پيامبران را انكار كردند، پس عقوبت [من بر آنان] محقق و ثابت شد،
وَ ما يَنْظُرُ هٰؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ
15و اينان [كه تو را انكار مىكنند] جز يك فرياد مرگبار را كه هيچ تأخيرى در آن نيست، انتظار نمىكشند،
وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسابِ
16و [اينان از روى مسخره] گفتند: پروردگارا! پيش از روز حساب، هر چه زودتر سهم ما را از عذاب به ما بده.
اصْبِرْ عَليٰ ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
17بر آنچه مىگويند شكيبا باش، و بنده ما داود را كه داراى نيرومندى [در دانش و حكومت] بود ياد كن. او بسيار رجوع كننده [به سوى خدا] بود.
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ
18همانا ما كوهها را مسخر و رام كرديم كه با او در شبانگاه و هنگام برآمدن آفتاب تسبيح مىگفتند،
وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ
19و پرندگان را [نيز] به طور دستهجمعى [مسخر و رام كرديم كه با او تسبيح مىگفتند]، و همه رجوعكننده به سوى خدا بودند،
وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ
20و حكومتش را محكم و استوار ساختيم و به او حكمت و منصب داورى عطا كرديم،
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ
21و آيا خبر مهم آن دادخواهان هنگامى كه از ديوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسيده است؟
إِذْ دَخَلُوا عَليٰ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغيٰ بَعْضُنا عَليٰ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِليٰ سَواءِ الصِّراطِ
22زمانى كه [به طور ناگهانى] بر داود وارد شدند، و او از آنان هراسان شد، گفتند: نترس [ما] دو گروه دادخواه و شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده است؛ بنابراين ميان ما به حق داورى كن و [در داوريت] ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمايى كن.
إِنَّ هٰذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ
23اين برادر من است، نود و نه ميش دارد و من يك ميش دارم، گفته است: اين يكى را هم به من واگذار. و در گفتگو مرا مغلوب ساخت.
قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِليٰ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَليٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ
24گفت: يقينا او با درخواست افزودن ميش تو به ميشهاى خود بر تو ستم روا داشته است، و قطعا بسيارى از معاشران و شريكان به يكديگر ستم مىكنند، به جز كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند و اينان اندكاند. و داود دانست كه ما او را [در اين حادثه] آزمودهايم، در نتيجه از پروردگارش درخواست آمرزش كرد و بىدرنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت.
فَغَفَرْنا لَهُ ذٰلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفيٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ
25و ما او را در اين [داورى] آمرزيديم، بىترديد او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نيكو دارد.
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَويٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ
26[و گفتيم:] اى داود! همانا تو را در زمين جانشين [و نماينده خود] قرار داديم؛ پس ميان مردم به حق داورى كن و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف مىكند. بىترديد كسانى كه از راه خدا منحرف مىشوند، چون روز حساب را فراموش كردهاند، عذابى سخت دارند.
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ
27و ما آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست، بيهوده نيافريدهايم، اين پندار كافران است، پس واى بر آنان كه كافراند از آتش دوزخ.
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ
28آيا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند مانند مفسدان در زمين قرار مىدهيم يا پرهيزكاران را چون بدكاران؟!
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ
29اين كتاب پربركتى است كه آن را بر تو نازل كردهايم تا آياتش را تدبر كنند و خردمندان متذكر شوند.
وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
30و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيكو بندهاى بود به راستى او بسيار رجوع كننده [به خدا] بود.
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ
31[ياد كن] هنگامى را كه در پايان روز اسبهاى چابك و تيزرو بر او عرضه كردند.
فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّي تَوارَتْ بِالْحِجابِ
32پس گفت: من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم [كه نماز مستحب پايان روز است] اختيار كردم [زيرا مىخواهم از آنان در جهاد با دشمن استفاده كنم و همواره به آنها نظر مىكرد] تا [خورشيد] پشت پرده افق پنهان شد.
رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ
33[اسبها چنان توجه او را جلب كرده بودند كه گفت:] آنها را به من بازگردانيد. پس [براى نوازش آنها] به دست كشيدن به ساقها و گردنهاى آنها پرداخت؛
وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَليٰ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ
34و به راستى سليمان را [درباره فرزندش] آزموديم، و [آزمون اين بود كه] بر تختش جسدى [بىجان از فرزندش] افكنديم [فرزندى كه سليمان به زنده بودن او بسيار اميد داشت]، آن گاه به درگاه خدا رجوع كرد [و همه امورش را به خدا واگذاشت.]
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
35گفت: پروردگارا! مرا بيامرز و حكومتى به من ببخش كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد؛ يقينا تو بسيار بخشندهاى.
فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ
36پس باد را براى او مسخر و رام كرديم كه به فرمان او هر جا كه مىخواست نرم و آرام روان مىشد.
وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ
37و هر بنا و غواصى از شياطين را [مسخر و رام او نموديم،]
وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ
38و ديگر شياطين را كه با غل و زنجير به هم بسته بودند [در سلطه او درآورديم تا نتوانند در حكومت او فتنه و آشوب برپا كنند.]
هٰذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ
39[و به او گفتيم:] اين عطاى بىحساب ماست، [به هر كس خواهى] بىحساب ببخش و [از هر كس خواهى] دريغ كن.
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفيٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ
40بىترديد او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نيكو دارد.
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ ناديٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ
41و بنده ما ايوب را ياد كن، هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان [به سبب رنج و شكنجهاى كه دچارش هستم] مرا سرزنش و شماتت مىكند [تا از رحمت تو دلسردم كند.]
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هٰذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ
42[به او گفتيم:] با پايت به زمين بكوب، اين آبى است براى شسشتو، آبى سرد و آشاميدنى.
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْريٰ لِأُولِي الْأَلْبابِ
43و خانوادهاش را [كه در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او بخشيديم تا رحمتى از سوى ما و تذكرى براى خردمندان باشد.
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
44و [به او گفتيم: چون سوگند خوردهاى كه همسرت را براى اينكه تو را در امور معنوى ناراحت كرده بود، صد تازيانه بزنى] با دستت بستهاى تركه خشك برگير و همسرت را با آن بزن، و سوگندت را مشكن. بىترديد ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكو بندهاى! يقينا بسيار رجوع كننده به سوى ما بود.
وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ
45و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ياد كن كه داراى قدرت و بصيرت بودند.
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ
46ما آنان را با [صفت بسيار پرارزش] ياد كردن سراى آخرت با اخلاصى ويژه خالص ساختيم.
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ
47به يقين آنان در پيشگاه ما از برگزيدگان و نيكاناند.
وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ
48و اسماعيل واليسع وذوالكفل را ياد كن و همه از نيكاناند.
هٰذا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
49اين [سرگذشتهاى سازنده] يادآورى و پند است؛ و بىترديد براى پرهيزكاران بازگشتگاه نيكويى خواهد بود.
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ
50بهشتهاى جاودانهاى كه درهايش را به روى آنان گشودهاند،
مُتَّكِئِينَ فِيها يَدْعُونَ فِيها بِفاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَ شَرابٍ
51در حالى كه در آنجا بر تختها تكيه مىزنند و ميوههاى فراوان و نوشيدنى مورد دلخواهشان را در آنجا مىطلبند،
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ
52و نزد آنان زنانى است كه فقط به شوهرانشان عشق مىورزند، و با شوهرانشان هم سن و سالاند.
هٰذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ
53[به آنان گويند:] اين است آنچه شما را براى روز حساب وعده مىدادند.
إِنَّ هٰذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ
54اين بىترديد عطاى ماست كه براى آن پايانى نيست.
هٰذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ
55اين [همه براى پرهيزكاران است]، و مسلما براى سركشان، بدترين بازگشتگاه خواهد بود.
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ
56دوزخ كه در آن وارد مىشوند و چه بد آرامگاهى است!
هٰذا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ
57اين آب جوشان و مايع چركين متعفن است كه بايد آن را بچشند،
وَ آخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْواجٌ
58و [جز اينها] عذابهاى ديگرى مانند آن دارند.
هٰذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لا مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ
59[چون پيشوايان كفر به دوزخ درآيند، و پيروانشان را نيز راهى دوزخ كنند ندا رسد:] اين گروهى [از پيروان شما] هستند كه با فشار و زور با شما وارد دوزخ مىشوند. [پيشوايان كفر در پاسخ ندا دهنده گويند:] خوشآمد و گشايشى بر آنان [كه پيروان ما بودند] مباد، بىترديد آنان به آتش خواهند سوخت.
قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ
60[پيروان به پيشوايان] گويند: بلكه بر شما خوشآمد و گشايشى مباد، شما اين عذاب را از پيش براى ما فراهم كرديد، و چه بد قرارگاهى است.
قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هٰذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِي النَّارِ
61مىگويند: پروردگارا! هر كس اين عذاب را از پيش براى ما فراهم آورده است، براى او در آتش عذابى دو چندان بيفزا.
وَ قالُوا ما لَنا لا نَريٰ رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ
62و مىگويند: ما را چه شده كه [مردان مؤمن و شايسته] اى كه از اشرارشان مىشمرديم، نمىبينيم.
أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ
63آيا ما آنان را به ناحق به مسخره گرفتيم [و اكنون در بهشت جاى دارند] يا [در دوزخاند و] ديدگان ما به آنان نمىافتد؟!
إِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ
64اين گفتگو و مجادله اهل آتش حتمى و واقعشدنى است.
قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ
65بگو: من فقط بيمدهندهام، و هيچ معبودى جز خداى يگانه قهار نيست.
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ
66پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، تواناى شكستناپذير و بسيار آمرزنده است.
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ
67بگو: اين [قرآن من] خبرى بزرگ است،
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ
68كه شما از آن روى مىگردانيد.
ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْليٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ
69من از ملا اعلى هنگامى كه [درباره آفرينش آدم] مجادله مىكردند، هيچ خبرى ندارم.
إِنْ يُوحيٰ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ
70به من وحى نمىشود جز براى اينكه بيمدهندهاى آشكارم.
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ
71[ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من بشرى از گل خواهم آفريد.
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ
72پس زمانى كه اندامش را درست و نيكو نمودم و از روح خود در او دميدم، براى او سجده كنيد.
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
73پس فرشتگان همه با هم سجده كردند؛
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ
74مگر ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران شد.
قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ
75[خدا] فرمود: اى ابليس! تو را چه چيزى از سجده كردن بر آنچه كه با دستان قدرت خود آفريدم، بازداشت؟ آيا تكبر كردى يا از بلند مرتبهگانى؟
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ
76گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل ساختى.
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ
77[خدا] گفت: از آن [جايگاه] بيرون رو كه بىترديد تو رانده شدهاى؛
وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِليٰ يَوْمِ الدِّينِ
78و حتما لعنت من تا روز قيامت بر تو باد.
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِليٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
79گفت: پروردگارا! مرا تا روزى كه مردم برانگيخته مىشوند، مهلت ده.
قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ
80[خدا] گفت: تو از مهلت يافتگانى،
إِليٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
81تا زمانى معين و معلوم.
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
82گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مىكنم،
إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
83مگر بندگان خالص شدهات را.
قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ
84[خدا] گفت: سوگند به حق و فقط حق را مىگويم
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ
85كه: بىترديد دوزخ را از تو و آنان كه از تو پيروى كنند، از همگى پر خواهم كرد
قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ
86بگو: من براى ابلاغ دين هيچ پاداشى از شما نمىخواهم و از كسانى كه چيزى را از نزد خود مىسازند [و ادعاى باطل مىكنند] نيستم.
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ
87آن [قرآن را كه بر شما مىخوانم] جز مايه تذكر و پندى براى جهانيان نيست.
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ
88و بىترديد پس از مدتى خبر [صدق حقانيت و ظهور عينى آيات و وعدههاى] آن را خواهيد دانست.
سوره الزمر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
1به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ [اين] كتاب نازل شده از سوى خداى تواناى شكستناپذير و حكيم است.
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ
2بىترديد ما اين كتاب را به حق و درستى به سوى تو نازل كرديم، پس خدا را در حالى كه اعتقاد و ايمان را براى او [از هرگونه شركى] خالص مىكنى، بپرست.
أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللَّهِ زُلْفيٰ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ
3آگاه باشيد! كه دين خالص ويژه خداست، و آنان كه به جاى خدا سرپرستان و معبودانى برگزيدهاند [و مىگويند:] ما آنان را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك كنند، نمىپرستيم. بىترديد خدا ميان آنان [و مؤمنان] درباره آنچه كه اختلاف مىكنند [و آن آيين توحيد و شرك است] داورى خواهد كرد؛ قطعا خدا آن كس را كه دروغگو و بسيار ناسپاس است، هدايت نمىكند.
لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفي مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ
4اگر [بر فرض محال] خدا مىخواست براى خود فرزندى بگيرد، همانا از ميان آفريدههايش آنچه را خودش مىخواست برمىگزيد [نه اينكه شما براى او انتخاب كنيد]؛ منزه است او [از آنكه براى او فرزندى باشد] اوست خداى يگانه و قهار.
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَي النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّي أَلا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ
5آسمانها و زمين را به حق آفريد. شب را به روز درمىپيچيد، و روز را به شب درمىپيچيد، و خورشيد و ماه را [براى بندگانش] مسخر و رام كرد. هر كدام تا سرآمدى معين روانند. آگاه باشيد! او تواناى شكستناپذير و بسيار آمرزنده است.
خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنّيٰ تُصْرَفُونَ
6شما را از يك تن آفريد، سپس همسرش را از او پديد آورد، و از چهارپايان [شتر و گاو و گوسفند و بز به اعتبار يك نر و يك ماده] هشت زوج آفريد، شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى ديگر در ميان تاريكىهاى سه گانه [شكم و رحم و مشيمه] به وجود آورد. اين است خدا پروردگار شما كه فرمانروايى [مطلق بر همه هستى] ويژه اوست، معبودى جز او نيست، پس چگونه شما را از حق بازمىگردانند؟
إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضيٰ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْريٰ ثُمَّ إِليٰ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
7اگر كافر شويد [زيانى به خدا نمىرسانيد؛ زيرا] خدا از شما بىنياز است، و كفر را براى بندگانش نمىپسندد؛ و اگر سپاس گزارى كنيد، آن را براى شما مىپسندد. و هيچ سنگين بارى، بار [گناه] ديگرى را برنمىدارد. سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان خواهد بود، و شما را به آنچه انجام مىداديد، آگاه خواهد كرد؛ زيرا او به نيات و اسرار سينهها داناست.
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ
8و چون به انسان آسيبى رسد، پروردگارش را در حال بازگشت به سوى او [براى برطرف شدن آسيبش] مىخواند، سپس چون او را [براى رهايى از آن آسيب] نعمتى از جانب خود عطا كند، آن آسيب را كه پيشتر براى برطرف شدنش دعا مىكرد، فراموش مىكند و دوباره براى خدا همتايانى قرار مىدهد تا [مردم را] از راه خدا گمراه كند. بگو: اندك زمانى از كفر خود برخوردار باش، بىترديد تو از اهل آتشى.
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ
9[آيا چنين انسان كفرانكنندهاى بهتر است] يا كسى كه در ساعات شب به سجده و قيام و عبادتى خالصانه مشغول است، از آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش اميد دارد؟ بگو: آيا كسانى كه معرفت و دانش دارند و كسانى كه بىبهره از معرفت و دانشاند، يكسانند؟ فقط خردمندان متذكر مىشوند.
قُلْ يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ
10بگو: اى بندگان مؤمنم! از پروردگارتان پروا كنيد. براى كسانى كه در اين دنيا اعمال شايسته انجام دادهاند، پاداش نيكى است و زمين خدا گسترده است [بر شماست از سرزمينى كه دچار مضيقه دينى هستيد به سرزمينى ديگر مهاجرت كنيد]. فقط شكيبايان پاداششان را كامل و بدون حساب دريافت خواهند كرد.
قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ
11بگو: من مأمورم كه خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هر گونه شركى] خالص مىكنم، بپرستم.
وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ
12و مأمورم كه [در اين آيين از] نخستين تسليم شدگان [به فرمانها و احكام] او باشم.
قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
13بگو: اگر پروردگارم را نافرمانى كنم از عذاب روزى بزرگ مىترسم.
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي
14بگو: فقط خدا را در حالى كه ايمان و عبادتم را براى او [از هر گونه شركى] خالص مىكنم، مىپرستم.
فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذٰلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ
15پس شما هم آنچه را مىخواهيد، به جاى او بپرستيد. بگو: بىترديد زيانكاران [واقعى] كسانى هستند كه روز قيامت سرمايه وجودشان و كسانشان را به تباهى داده باشند؛ آگاه باشيد! كه آن همان زيان آشكار است.
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذٰلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ
16براى آنان از بالاى سرشان و از زير پايشان سايبانهايى از آتش است، اين عذابى است كه خدا بندگانش را به آن بيم مىدهد. اى بندگانم! از من پروا كنيد
وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَي اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْريٰ فَبَشِّرْ عِبادِ
17و كسانى كه از پرستيدن طاغوت [يعنى بتها، اربابان كفر و شيطانهاى سركش] دورى كردند و به سوى خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد؛ پس به بندگانم مژده ده.
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ
18آنان كه سخن را مىشنوند و از بهترينش پيروى مىكنند، اينانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده، و اينان همان خردمندانند.
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ
19آيا كسى كه فرمان عذاب بر او محقق و ثابت شده [راه گريزى از آن دارد؟] آيا كسى را كه در آتش است، تو نجات مىدهى؟
لٰكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعادَ
20ولى كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتند، براى آنان غرفههايى است كه از فراز آنها غرفههايى ديگر بنا شده و از زير آنها نهرها جارى است. خدا اين وعده را داده است؛ خدا وعده خلافى نمىكند.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَذِكْري لِأُولِي الْأَلْبابِ
21آيا ندانستهاى كه خدا از آسمان آبى نازل كرد، پس آن را به صورت چشمههايى در زمين درآورد، آن گاه به وسيله آن زراعتى را كه رنگهايش گوناگون است، بيرون مىآورد، سپس [آن زراعت] خشك مىشود، در نتيجه آن را به رنگ زرد بينى، پس آن را ريز ريز و در هم شكسته مىكند؛ بىترديد در اين [دگرگونىها] براى خردمندان هشدار و عبرتى است.
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَليٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ
22آيا كسى كه خدا سينهاش را براى [پذيرفتن] اسلام گشاده است، و بهره مند از نورى از سوى پروردگار خويش است [مانند كسى است كه سينهاش از پذيرفتن اسلام تنگ است؟] پس واى بر آنان كه دلهايشان از ياد كردن خدا سخت است، اينان در گمراهى آشكار هستند.
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِليٰ ذِكْرِ اللَّهِ ذٰلِكَ هُدَي اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ
23خدا نيكوترين سخن را نازل كرد، كتابى كه [آياتش در نظم، زيبايى، فصاحت، بلاغت و عمق محتوا] شبيه يكديگر است، مشتمل بر داستانهاى پندآموز [و امر، نهى، وعده، وعيد، حلال و حرام] است؛ از شنيدن آياتش پوست كسانى كه از پروردگارشان مىهراسند به هم جمع مىشود، آن گاه پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مىگردد و آرامش مىيابد. اين هدايت خداست كه هر كه را بخواهد به آن راهنمايى مىكند؛ و هر كه را خدا [به كيفر كفر و عنادش] گمراه كند، او را هيچ هدايتكنندهاى نخواهد بود.
أَ فَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ قِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ
24آيا كسى كه روز قيامت [به خاطر بسته بودن دستهايش مىكوشد كه] با صورت خود گزند عذاب را دفع كند [مانند كسى است كه ايمن از عذاب است؟] به ستمكاران گويند: آنچه را همواره مرتكب مىشديد، بچشيد.
كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ
25كسانى [هم] كه پيش از آنان بودند [آيات خدا را] تكذيب كردند، پس از آنجا كه گمان نمىكردند، عذاب به سويشان آمد.
فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ
26پس خدا در زندگى دنيا خوارى و رسوايى را به آنان چشانيد؛ و اگر معرفت و آگاهى داشتند [توجه مىكردند كه] عذاب آخرت بزرگتر است.
وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
27و ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه مثل و سرگذشت عبرتآموزى بيان كردهايم، باشد كه متذكر شوند.
قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
28قرآنى است گويا و روشن بدون هر گونه انحراف و كژى، براى اينكه [در سايه تعاليمش از شرك، عصيان و فساد] بپرهيزند.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ
29خدا [براى فهماندن حقيقت توحيد و شرك] مثلى زده است: مردى را كه اربابانى ناسازگار و بداخلاق در [مالكيت] او شريكاند، و مردى كه فقط برده يك مالك است، آيا اين دو برده از جهت فرمان گرفتن و فرمان بردن با هم يكسانند؟ [موحدان كه بنده خداى يكتا هستند، داراى زندگى منظم و پاك و آخرتى آبادند، و مشركان كه فرمانبران اربابان گوناگونند، داراى زندگى پريشان و آخرتى خراباند.] همه ستايشها ويژه خداست. بلكه بيشترشان [به آثار و منافع بندگى خدا] معرفت و آگاهى ندارند.
إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ
30بىترديد تو مىميرى و قطعا آنان هم مىميرند.
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ
31سپس شما روز قيامت نزد پروردگارتان [در امر دين] مجادله خواهيد كرد [كه ما موحدان در دنيا حقانيت توحيد را ثابت كرديم و بطلان بتپرستى را روشن نموديم، ولى كبر شما مانع از هدايت شما شد.]