و بعد از شهادت او هيچ سپاهى از آسمان بر [هلاكت] قومش نازل نكرديم، و بر آن نبودهايم كه نازل كنيم.
[كيفرشان] جز يك فرياد مرگبار نبود كه ناگهان [پس از آن فرياد] همه بىحركت و خاموش شدند!
اى دريغ و افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبرى براى هدايتشان نمىآمد مگر اينكه او را مسخره مىكردند!
آيا [مشركان مكه] ندانستهاند چه بسيار از اقوام پيش از آنان را [به سبب كفر و طغيانشان] هلاك كرديم كه آنان هرگز نزد اينان برنمىگردند، [و در دنيا زندگى دوباره نمىيابند،]
و همه آنان [بدون استثنا گردآورى خواهند شد و] در قيامت نزد ما احضار مىشوند.
و اين زمين مرده براى آنان نشانهاى [آشكار بر اينكه ما مردگان را در قيامت زنده مىكنيم] مىباشد كه آن را زنده كرديم و از آن دانه بيرون مىآوريم كه از آن مىخورند،
و در آن بوستانهايى از درختان خرما و انگور قرار داديم، و در آن از چشمههاى گوناگون روان ساختيم،
تا از ميوه آن و آنچه دستهايشان به عمل مىآورد [مانند شيره، كشمش، شربت و...] بخورند، آيا سپاس گزارى نمىكنند؟
منزه [از هر عيب و نقصى] است آنكه همه زوجها را آفريد از آنچه زمين مىروياند و از وجود خودشان و از آنچه نمىدانند،
و نشانهاى [از نشانههاى قدرت و حكمت ما اين] براى آنها شب است كه [پوشش] روز را از آن برمىكنيم، پس ناگاه آنان به تاريكى درآيند،
و خورشيد [نيز براى آنان نشانهاى از قدرت ماست] كه همواره به سوى قرارگاهش حركت مىكند. اين اندازهگيرى تواناى شكستناپذير و داناست،
و براى ماه منزلهايى قرار داديم تا اينكه به صورت شاخه كهنه هلالى شكل و زرد رنگ خرما برگردد [و باز به تدريج بدر كامل شود،]
نه براى خورشيد اين توان هست كه به ماه برسد، و نه شب از روز پيشى مىگيرد، و هر كدام در مدارى شناورند.
و براى آنان نشانهاى ديگر [از قدرت و رحمت ما] اين [است] كه فرزندانشان را در كشتىهايى پر [از اجناس و وسايل] حمل كرديم،
و براى آنان چيزهايى مانند كشتى [چون اسب، قاطر و ديگر وسايل نقليه] آفريديم كه بر آن سوار مىشوند،
و اگر بخواهيم آنان را غرق مىكنيم در اين صورت هيچ فريادرسى براى آنان نخواهد بود، و نجات هم نيابند،
مگر [اينكه] رحمتى از سوى ما [نجاتشان دهد] و تا مدتى [از زندگى دنيا] بهرهمندشان كنيم،
و هنگامى كه به آنان گويند: از آنچه [از عذابهاى دنيا و آخرت] پيش رو و پشت سر شماست بپرهيزيد تا مورد رحمت قرار گيريد [به اين هشدار قطعى و يقينى توجه نمىكنند،]
و هيچ آيهاى از آيات پروردگارشان براى آنان نمىآيد مگر اينكه از آن روى مىگردانند.
و هنگامى كه به آنان گويند: از آنچه خدا روزى شما كرده انفاق كنيد، كافران به مؤمنان گويند: آيا كسانى را اطعام كنيم كه اگر خدا مىخواست آنان را اطعام مىكرد؟ [پس گرسنگى را خدا بر آنان خواسته است] ولى شما [اى كفرپيشگان!] جز در گمراهى آشكارى نيستند.
و مىگويند: اگر راستگوييد، اين وعده [قيامت و عذاب] كى خواهد بود؟
اينان جز يك فرياد مرگبار [آسمانى] را انتظار نمىكشند كه آنان را در حالى كه سرگرم مجادله و ستيز [در امور دنياى] اند فراگيرد.
[فريادى كه وقتى بر سر آنان زده شود] نه مىتوانند وصيتى كنند و نه [اگر بيرون خانه باشند] مىتوانند به خانواده خود برگردند،
و در صور دميده شود، ناگاه همه آنان از قبرها به سوى پروردگارشان مىشتابند.
مىگويند: اى واى بر ما، چه كسى ما را از خواب گاهمان برانگيخت؟ اين واقعيتى است كه [خداى] رحمان وعده داده بود و پيامبران راست گفته بودند!!
[آن صحنه عظيم] جز يك فرياد نيست، پس به ناگاه همه آنان [گردآورى شده و] نزد ما احضار مىشوند.
در اين روز به هيچ كس ذرهاى ستم نمىشود، و جز آنچه را انجام مىداديد پاداش داده نمىشويد.
همانا بهشتيان در چنين روزى در سرگرمى وصف ناپذيرى شيرينكام و خوشاند.
آنان و همسرانشان در زير سايههايى [آرامبخش] بر تختهايى [آراسته چون حجله عروس] تكيه مىزنند.
براى آنان در آنجا ميوهها [ى عالى و مطبوع] و آنچه دلشان بخواهد فراهم است.
با سلام [ى پرارزش و سلامتبخش] كه گفتارى از پروردگارى مهربان است.
و [ندا آيد:] اى گناهكاران! امروز [از صف نيكان] جدا شويد.
اى فرزندان آدم! آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را مپرستيد كه او بىترديد دشمن آشكارى براى شماست؟
و اينكه مرا بپرستيد كه اين راهى است مستقيم،
و همانا شيطان گروه بسيارى از شما را گمراه كرد، آيا تعقل نمىكرديد [كه پيروانش به چه سرنوشت شومى دچار شدند؟]
اين است دوزخى كه به شما وعده مىدادند.
امروز به كيفر كفرى كه همواره مىورزيديد، در آن درآييد.
امروز بر دهانهايشان مهر خاموشى نهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به اعمالى كه همواره مرتكب مىشدند، گواهى مىدهند!
و اگر بخواهيم [در همين دنيا] ديدگانشان را محو مىكنيم، پس به [سوى همان] راه [گمراهى] بر يكديگر پيشى مىگيرند؛ ولى چگونه مىتوانند ديد؟
و [نيز] اگر بخواهيم آنان را در جاى خودشان مسخ مىكنيم، [و به صورت جمادى خشك درمىآوريم] كه نه بتوانند بروند و نه بازگردند،
و به هر كس عمر طولانى دهيم، او را در عرصه آفرينش [به سوى حالت ضعف، سستى، نقصان و فراموشى] واژگونش مىكنيم؛ پس آيا تعقل نمىكنند؟
و به پيامبر، شعر نياموختيم و [شعرگويى] شايسته او نيست. كتاب [او] جز مايه يادآورى و قرآنى روشنگر [حقايق] نيست،
تا كسانى را كه [به عقل و هوش و استعداد] زندهاند هشدار دهد، و فرمان عذاب بر كافران محقق و ثابت شود.
آيا نديدهاند كه ما از آنچه به قدرت خود انجام دادهايم براى آنان چهارپايانى آفريدهايم كه آنان مالكشان هستند.
و چهارپايان را براى آنان رام كرديم كه برخى از آنها مركب سوارى آنان هستند و از [گوشت] برخى از آنها مىخورند،
و براى آنان در آن چهارپايان سودهايى [چون پشم، كرك و پوست] و نوشيدنىهايى [چون شير و فرآوردههاى آن] هست؛ آيا سپاس گزارى نمىكنند؟
و به جاى خدا معبودانى انتخاب كردهاند به اميد اينكه [به وسيله آنها] يارى شوند،
در حالى كه [معبودان] قدرت يارى دادن به آنان را ندارند و آنان [كه سبك مغزان روى برتافته از حقاند] براى آن معبودان [از سوى شيطان] سپاهى احضار شدهاند [تا عمر و مالشان را فداى اين معبودان باطل كنند.]
پس گفتارشان تو را اندوهگين نكند، بىترديد ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند، مىدانيم.
آيا انسان ندانسته كه ما او را از نطفهاى [پست و ناچيز] آفريدهايم و اينك ستيزهگرى آشكار است؟
در حالى كه آفرينش نخستين خود را از ياد برده براى ما مثلى زد [و] گفت: چه كسى اين استخوانها را در حالى كه پوسيدهاند، زنده مىكند؟
بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را پديد آورد. زندهاش مىكند، و او به هر چيزى داناست
همان كسى كه براى شما از درخت سبز، «آتش زنه» آفريد، كه اكنون شما از آن آتش مىافروزيد.
آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده است، قدرت ندارد كه [پس از مرگشان] همانند آنان را بيافريند؟ چرا قدرت دارد؛ زيرا اوست كه آفريننده بسيار داناست.
شأن او اين است كه چون پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن مىگويد: باش، پس بىدرنگ موجود مىشود.
بنابراين [از هر عيب و نقصى] منزه است خدايى كه مالكيت و فرمانروايى همه چيز به دست اوست، و به سوى او بازگردانده مىشويد.
سوره الصافات
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ سوگند به صف بستگان [مانند فرشتگان، نمازگزاران و جهادگران] كه صفى [منظم و استوار] بستهاند،
و به بازدارندگان كه [انسان را از گناهان] به شدت باز مىدارند،
و به تلاوتكنندگان وحى،
كه بىترديد معبود شما يگانه است،
پروردگار آسمانها وزمين وآنچه ميان آنهاست، و پروردگار مشرقها،
همانا ما آسمان دنيا را به زيور ستارگان آراستيم،
و آن را از هر شيطان سركشى حفظ كرديم،
آنان نمىتوانند به سخنان فرشتگان بسيار مكرم و شريف گوش فرا دهند، و [هرگاه به گوش دادن برخيزند] از هر سو [شهاب] به سويشان پرتاب مىشود،
تا با خفت وخوارى رانده شوند، وبراى آنان عذابى هميشگى است،
مگر آنكه شيطانى خبرى را [دزدانه و] با سرعت بربايد [و فرار كند] كه در اين صورت گلولهاى آتشين و شكافنده او را دنبال مىكند.
پس از منكران معاد بپرس: آيا آفرينش آنان سختتر و دشوارتر است يا آنچه [مانند فرشتگان، آسمانها، زمين، كوهها و...] آفريدهايم؟ [به يقين آفرينش آنان كارى ناچيز است چون] ما آنان را از گلى چسبنده آفريدهايم،
بلكه [تو از انكارشان] تعجب مىكنى و آنان مسخره مىكنند،
و هنگامى كه به آنان تذكر، مىدهند متذكر نمىشوند؛
و چون معجزهاى را مىبينند به شدت مسخره مىكنند [و ديگران را هم به مسخره وامىدارند،]
و مىگويند: اين جز جادويى آشكار نيست.
[مىگويند:] آيا زمانى كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم، حتما برانگيخته مىشويم؟
و آيا پدران پيشين ما [هم برانگيخته مىشوند؟]
بگو: آرى، [برانگيخته مىشويد] در حالى كه خوار و ناچيز هستيد.
جز اين نيست كه آن يك فرياد عظيم است كه [وقتى واقع شود] ناگاه [همه زنده مىشوند و حيرتزده منظره قيامت را] مىنگرند،
و مىگويند: اى واى بر ما! اين روز جزاست!
[آرى] اين همان روز جدايى [ميان حق و باطل] است كه همواره آن را انكار مىكرديد.
[آن گاه ندا رسد:] ستمكاران و همرديفان آنان و معبودهايى را كه همواره به جاى خدا مىپرستيدند، گرد آوريد.
پس همه را به سوى راه دوزخ راهنمايى كنيد.
آنان را نگه داريد كه حتما مورد بازپرسى قرار مىگيرند.
[به آنان گويند:] شما را چه شده كه يكديگر را [براى رهايى از عذاب] يارى نمىدهيد؟
[نه اينكه نمىتوانند يكديگر را يارى دهند] بلكه آنان امروز فروتنانه تسليم [قدرت حق] هستند،
به يكديگر رو كرده از هم مىپرسند: [اين چه وضعى است؟]
[پس پيروان گمراه به پيشوايان گمراهكننده] مىگويند: همانا شما از راه خيرخواهى به سوى ما مىآمديد، [ولى كارتان جز فريب و نيرنگ نبود!]
مىگويند: [ما را تقصيرى نيست] بلكه خود شما اهل ايمان نبوديد،
و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه شما مردمى طغيان گر و سركش بوديد.
اكنون فرمان عذاب پروردگارمان بر ما محقق و ثابت شد كه همه ما چشندگان عذاب خواهيم بود.
[سبك مغزى و تعصب شما زمينه گمراهى شما شد] پس ما شما را گمراه كرديم؛ زيرا خودمان گمراه بوديم،
پس بىترديد همه آنان در آن روز در عذاب شريكاند،
ما با مجرمان اينگونه رفتار مىكنيم؛
زيرا آنان چنين بودند كه هر زمان به آنان مىگفتند: معبودى جز خدا نيست، تكبر مىكردند،
و [همواره] مىگفتند: آيا بايد به خاطر شاعرى ديوانه معبودان خود را رها كنيم؟!
[چنين نيست كه مىپنداريد] بلكه او حق را آورده و پيامبران را تصديق كرده است.
بىترديد شما [كوردلان] عذاب دردناك را خواهيد چشيد،
و جز آنچه كه همواره انجام مىداديد، پاداش داده نمىشويد،
جز بندگان خالص شده خدا [كه از هر كيفرى در امانند،]
براى آنان رزق و روزى معين و ويژهاى است،
ميوههايى [گوناگون] در حالى كه مورد اكرام خواهند بود،
در بهشتهاى پر نعمت،
در حالى كه بر تختهايى روبروى يكديگر [تكيه زدهاند،]
جامى از نوشيدنى زلال و پاك گرداگردشان مىگردانند،
[نوشيدنى] سپيد [و درخشنده] و لذتبخش براى نوشندگان،
نه در آن مايه فساد [جسم و عقل] است، و نه از آن مست و بيهوش مىشوند،
و در كنارشان زنانى هستند كه فقط به شوهرانشان عشق مىورزند.
گويا آنان [از سپيدى] تخم شترمرغى هستند كه [زير پر و بال] پوشيده شدهاند [و هرگز دست كسى به آنان نرسيده است.]
پس برخى از آنان به برخى ديگر رو كرده از [حال] يكديگر مىپرسند.
گويندهاى از آنان مىگويد: همانا من [در دنيا] همنشينى داشتم.
[كه همواره از روى تعجب به من] مىگفت: آيا تو از باور دارندگان [رستاخيز و زنده شدن مردگان] هستى؟
آيا زمانى كه ما مرديم و خاك استخوان شديم، حتما [زنده مىشويم و] پاداشمان مىدهند؟
[سپس به دوستان بهشتى خود] مىگويد: آيا شما با من به دوزخ سر مىكشيد [تا از هم نشينم خبرى بگيريد كه در كجا و در چه حالى است؟]
پس خود او به دوزخ سر مىكشد و هم نشينش را وسط دوزخ مىبيند.
[به او] مىگويد: به خدا سوگند نزديك بود، مرا به هلاكت بيندازى.
و اگر توفيق و رحمت پروردگارم نبود، حتما از احضارشدگان [در دوزخ] بودم.
[آن گاه به دوستان بهشتى خود مىگويد:] آيا ما [براى هميشه در بهشتيم و] هرگز نمىميريم؟
[و] جز همان مرگ نخستين [كه در دنيا سراغمان آمد مرگى ديگر به سراغمان نخواهد آمد] و ما هرگز عذاب نخواهيم شد؟ [شگفتا! چه لطف خاصى از سوى خدا به ما شده است!]
بىترديد اين همان كاميابى بزرگ است.
پس بايد براى چنين پاداشى عمل كنندگان عمل كنند.
آيا اين [بهشت جاودان پر نعمت] براى پذيرايى بهتر است يا درخت زقوم؟
ما آن را براى ستمكاران مايه شكنجه و عذاب قرار دادهايم.
آن درختى است كه در قعر دوزخ مىرويد،
شكوفههايش مانند سرهاى شياطين [بسيار بدنما و زشت] است.
پس اين منكران لجوج حتما از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند.
آن گاه به ناچار روى آن [به عنوان نوشيدنى] مخلوطى از آب بسيار داغ و متعفن براى آنان خواهد بود!
سپس بازگشتشان حتما به سوى دوزخ است.
[سزاوار بودنشان در قيامت به اين همه عذاب به سبب اين است كه] آنان پدرانشان را گمراه يافتند،
و [با اينكه مىدانستند گمراهند بدون انديشه و تأمل] عجولانه از پى آنان مىرفتند!
و به راستى پيش از اينان بيشتر پيشينيان گمراه شدند،
و بىترديد ما در ميان آنان بيم دهندگانى فرستاديم.
پس با تأمل بنگر سرانجام بيم داده شدگان چگونه بود؟
[همه هلاك شدند] جز بندگان خالص شده خدا،
و نوح ما را ندا كرد [و ما ندايش را اجابت كرديم] پس ما به راستى نيكو اجابت كنندهاى هستيم،
و او و خاندانش را از آن اندوه بزرگ نجادت داديم.
و تنها ذريه او را [در زمين] باقى گذاشتيم،
و در ميان آيندگان براى او نام نيك به جا گذاشتيم؛
سلام بر نوح در ميان جهانيان.
به راستى ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مىدهيم.
بىترديد او از بندگان مؤمن ما بود.
سپس ديگران را غرق كرديم؛
و به راستى ابراهيم از پيروان نوح بود،
هنگامى كه با دلى پاك به سوى پروردگارش آمد.
[ياد كن] هنگامى را كه به پدر و قومش گفت: چيست آنچه مىپرستيد؟
آيا به جاى خدا معبودان دروغين را مىخواهيد.
پس گمانتان به پروردگار جهانيان چيست؟ [كه غير او را مىپرستيد،]
[چون از او دعوت كردند كه شبانه به مراسم عيدشان برود] نگاهى به ستارگان انداخت،
و گفت: به راستى من بيمارم.
پس پشتكنان از او روى گرداندند.
او هم مخفيانه به سوى بت هايشان رفت و [از روى ريشخند] گفت: آيا غذا نمىخوريد؟
شما را چه شده كه سخن نمىگوييد؟
پس [به آنها روى آورد و] با دست راست ضربهاى كارى بر آنها كوبيد [و خردشان كرد.]
مردم با شتاب به سوى او آمدند.
[به آنان] گفت: آيا آنچه را [با دست خود] مىتراشيد، مىپرستيد؟!
در حالى كه خدا شما را و آنچه را مىسازيد، آفريده است.
گفتند: براى او بنايى بسازيد [كه گنجايش آتش فراوانى داشته باشد] پس او را در آتش شعلهور بيندازيد.
پس خواستند به او نيرنگى زنند، ولى ما آن را پست و شكست خورده كرديم.
و [وقتى از اين مهلكه جان سالم به در برد] گفت: به راستى من به سوى پروردگارم مىروم، و [او] به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.
پروردگارا! مرا فرزندى كه از صالحان باشد عطا كن.
پس ما او را به پسرى بردبار مژده داديم.
هنگامى كه با او به [مقام] سعى رسيد، گفت: پسرم! همانا من در خواب مىبينم كه تو را ذبح مىكنم، پس با تأمل بنگر رأى تو چيست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شدهاى انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شكيبايان خواهى يافت.
پس هنگامى كه آن دو تسليم [خواسته خدا] شدند و ابراهيم، جبين او را به زمين نهاد [تا ذبحش كند]
و او را ندا داديم كه: اى ابراهيم!
خوابت را تحقق دادى [و فرمان پروردگارت را اجرا كردى]، به راستى ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم [كه نيت پاك و خالصشان را به جاى عمل مىپذيريم.]
به يقين اين همان آزمايش روشن بود.
و ما اسماعيل را در برابر قربانى بزرگى [از ذبح شدن] رهانيديم،
و در ميان آيندگان براى او [نام نيك] به جا گذاشتيم.
سلام بر ابراهيم.
[ما] نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم.
بىترديد او از بندگان مؤمن ما بود،
و ما او را به اسحاق كه پيامبرى از شايستگان بود مژده داديم،
و بر او و بر اسحاق بركت داديم، و از دودمان آن دو برخى نيكوكارند و برخى آشكارا ستمكار بر خويشند،
و به راستى ما به موسى و هارون نعمت داديم،
و آن دو نفر و قومشان را از اندوه بزرگ نجات بخشيديم،
و آنان را يارى داديم در نتيجه پيروز شدند،
و هر دو را كتاب بسيار روشنگر عطا كرديم،
وبه راه راست هدايتشان نموديم،
و در ميان آيندگان براى هر دو نفر نام نيك به جا گذاشتيم.
سلام بر موسى و هارون.
ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم.
بىترديد هر دو از بندگان مؤمن ما بودند،
و بىترديد الياس از پيامبران بود.
[ياد كن] هنگامى را كه به قومش گفت: آيا [از شرك وطغيان] نمىپرهيزيد؟
آيا بت «بعل» را مىپرستيد و بهترين آفرينندگان را رها مىكنيد؟!
خدا را كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست.
پس او را انكار كردند، يقينا آنان از احضار شدگان [در عذاب] خواهند بود،
بندگان خالص شده خدا [كه از هر كيفرى در امانند،]
و در ميان آيندگان براى او نام نيك به جا گذاشتيم.
سلام بر آل ياسين.
ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم.
بىترديد او از بندگان مؤمن ما بود.
و بىترديد لوط از پيامبران بود.
[ياد كن] هنگامى را كه او و همه اهلش را نجات داديم،
مگر پيرزنى را كه در ميان باقىماندگان [در شهر] بود.
سپس ديگران را هلاك كرديم،
و شما همواره صبحگاهان [در مسير سفرهايتان از كنار ويرانههاى شهر] آنان گذر مىكنيد،
و نيز شبانگاهان، آيا تعقل نمىكنيد؟
و يونس از پيامبران بود.
[ياد كن] هنگامى را كه به سوى آن كشتى پر [از جمعيت و بار] گريخت،
و با سرنشينان كشتى قرعه انداخت [و قرعه به نامش افتاد] و از مغلوب شدگان شد [و او را به دريا انداختند.]
پس آن ماهى بزرگ او را بلعيد، در حالى كه سزاوار سرزنش بود.
[و در شكم ماهى به تسبيح خدا مشغول شد كه] اگر او از تسبيحكنندگان نبود،
بىترديد تا روزى كه مردم برانگيخته مىشوند در شكم ماهى مىماند.
پس او را در حالى كه بيمار بود به زمينى خشك و بىگياه افكنديم.
و بر او بوته گياهى از نوعى كدوبن رويانديم،
و او را به سوى [قومى] يكصد هزار نفر [ى] يا بيشتر فرستاديم.
پس ايمان آوردند در نتيجه آنان را تا پايان عمرشان [از نعمت ها و مواهب خود] بهرهمند كرديم.
[مشركان سبك مغز مىگويند: فرشتگان، دختران خدايند] پس از آنان بپرس كه: آيا دختران براى پروردگار تو هستند و پسران براى ايشان؟!
يا اينكه ما فرشتگان را دختر آفريديم و آنان شاهد بودند؟!
آگاه باش! كه آنان از بافتههاى دروغ خود مىگويند
كه: خدا فرزند آورده! و بىترديد آنان دروغگويند.
آيا دختران را بر پسران ترجيح داده است؟
شما را چه شده، چگونه حكم مىكنيد؟
پس آيا متذكر [حقايق] نمىشويد؟
يا شما [بر اين ادعاى خود] دليل روشنى داريد؟
پس اگر راستگوييد، كتابتان را [كه اين سخنان را با تكيه بر آن مىگوييد به ميان] آوريد.
ميان خدا و جن، نسب و خويشى قرار دادند، در صورتى كه جنيان به خوبى مىدانند كه [روز قيامت براى حساب و پاداش] احضار خواهند شد.
خدا از آنچه او را به آن توصيف مىكنند، منزه است.
مگر بندگان خالص شده خدا [كه او را به آنچه توصيف مىكنند شايسته مقام قدس اوست.]
و بىترديد شما و آنچه را مىپرستيد،
نمىتوانيد [مردم را] بر ضد خدا گمراه كنيد.
مگر كسانى را كه [به اختيار خود به خاطر پذيرفتن وسوسه و اغواگرى شما] به دوزخ درآيند،
و هيچ يك از ما فرشتگان نيست مگر اينكه براى او مقامى معين است.
و همانا ما [براى اجراى فرمان خدا] صف بستگانيم.
و ما خود تسبيح كنندگانيم.
و مشركان [پيش از بعثت پيامبر] قاطعانه مىگفتند:
اگر نزد ما كتابى چون كتابهاى آسمانى پيامبران پيشين بود،
بىترديد از بندگان خالص شده خدا مىشديم.
ولى [هنگامى كه قرآن را براى هدايت آنان نازل كرديم] به آن كافر شدند و به زودى [و زر و وبال كفرشان را] خواهند دانست.
و وعده قطعى ما درباره بندگان به رسالت فرستاده شده از پيش محقق و ثابت گشته است،
كه بىترديد آنان [در همه زمينهها] يارى شدگانند،
و مسلما سپاه ما پيروزند.
پس تا مدتى از آنان روى بگردان.
و آنان را بنگر كه به زودى [و زر و وبال گناهانشان را] خواهند ديد.
آيا شتاب در آمدن عذاب ما را مىخواهند؟!
پس هنگامى كه [عذاب ما] به آستانه خانههايشان نازل شود، بيم شدگان روزگار بدى خواهند داشت،
و تا مدتى از آنان روى بگردان،
و [آنان را] بنگر كه به زودى [و زر و وبال گناهانشان را] خواهند ديد.
پروردگارت كه داراى عزت است از آنچه او را به آن توصيف مىكنند، منزه است.
و سلام بر پيامبران
و همه ستايشها ويژه خداست كه پروردگار جهانيان است.
سوره ص
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ ص، سوگند به قرآن كه مشتمل بر ذكر [حقايق، معارف، مطالب اخلاقى و اجتماعى و احكام حلال و حرام] است.
[اينكه قرآن را نمىپذيرند، براى اين نيست كه زمينهاى براى پذيرش آن وجود ندارد] بلكه كافران [غرق] در تكبر [و سركشى و عداوت] و دشمنىاند.
چه بسيار اقوامى كه پيش از آنان هلاك كرديم كه [وقت نزول عذاب] فرياد كمك خواهى سر دادند، در حالى كه وقت گريز و يافتن پناهگاه نبود؛
و از اينكه بيم دهندهاى از جنس خودشان به سوى آنان آمده است تعجب كردند، و كافران گفتند: اين جادوگرى بسيار دروغگوست.
آيا [محمد] معبودان [گوناگون] را معبودى يگانه قرار داده است؟ به راستى [كه منحصر كردن معبودان در يك معبود] چيزى بسيار شگفت است.
سران و اشرافشان روان شدند [و فرياد برداشتند] كه: برويد و بر پرستش معبودانتان ايستادگى كنيد كه [از دعوتش به سوى معبود يگانه] اين [رياست و آقايى بر ما مردم] اراده شده است.
ما اين [پرستش معبود يگانه] را در آخرين آيين [كه پدرانمان بر آن بودند] نشنيدهايم؛ اين جز دروغى ساخته شده نيست.
آيا از ميان ما [كه داراى ثروت فراوان و مقام و قدرتيم] قرآن، فقط بر او [كه فقيرى يتيم بيش نيست] نازل شده است؟! [نه، قرآن دروغى ساخته شده نيست] بلكه اينان درباره قرآن من در شك هستند، بلكه هنوز عذاب را نچشيدهاند [تا از بيمارى شك درآيند و به حقانيت آن اقرار كنند و زبان از گستاخى و جسارت ببندند.]
مگر خزانههاى رحمت پروردگار تواناى شكستناپذير و بخشندهات نزد آنان است [كه منصب نبوت را به هر كس كه دلشان خواست ببخشند؟]
يا مگر مالكيت و فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، در اختيار آنان است؟ [اگر چنين است] پس [بيايند] از نردبانها [ى رساننده به اين مالكيت و فرمانروايى] بالا روند [و امور را به دست گيرند و مانع نزول وحى بر محمد شوند و خود به هر كس كه بخواهند وحى كنند.]
اينان لشكرى ناچيز و اندك [از احزاب كفر و شرك] اند كه در آنجا [كه ميدان جنگ بدر است] شكست خوردنى هستند.
پيش از اينان نيز قوم نوح و عاد و فرعون كه از تمام ابزار حاكميت برخوردار بودند [پيامبران را] انكار كردند؛
و نيز قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه همان احزاب كفر و شركاند،
كه هر يك از اينان پيامبران را انكار كردند، پس عقوبت [من بر آنان] محقق و ثابت شد،
و اينان [كه تو را انكار مىكنند] جز يك فرياد مرگبار را كه هيچ تأخيرى در آن نيست، انتظار نمىكشند،
و [اينان از روى مسخره] گفتند: پروردگارا! پيش از روز حساب، هر چه زودتر سهم ما را از عذاب به ما بده.
بر آنچه مىگويند شكيبا باش، و بنده ما داود را كه داراى نيرومندى [در دانش و حكومت] بود ياد كن. او بسيار رجوع كننده [به سوى خدا] بود.
همانا ما كوهها را مسخر و رام كرديم كه با او در شبانگاه و هنگام برآمدن آفتاب تسبيح مىگفتند،
و پرندگان را [نيز] به طور دستهجمعى [مسخر و رام كرديم كه با او تسبيح مىگفتند]، و همه رجوعكننده به سوى خدا بودند،
و حكومتش را محكم و استوار ساختيم و به او حكمت و منصب داورى عطا كرديم،
و آيا خبر مهم آن دادخواهان هنگامى كه از ديوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسيده است؟
زمانى كه [به طور ناگهانى] بر داود وارد شدند، و او از آنان هراسان شد، گفتند: نترس [ما] دو گروه دادخواه و شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده است؛ بنابراين ميان ما به حق داورى كن و [در داوريت] ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمايى كن.
اين برادر من است، نود و نه ميش دارد و من يك ميش دارم، گفته است: اين يكى را هم به من واگذار. و در گفتگو مرا مغلوب ساخت.
گفت: يقينا او با درخواست افزودن ميش تو به ميشهاى خود بر تو ستم روا داشته است، و قطعا بسيارى از معاشران و شريكان به يكديگر ستم مىكنند، به جز كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند و اينان اندكاند. و داود دانست كه ما او را [در اين حادثه] آزمودهايم، در نتيجه از پروردگارش درخواست آمرزش كرد و بىدرنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت.
و ما او را در اين [داورى] آمرزيديم، بىترديد او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نيكو دارد.
[و گفتيم:] اى داود! همانا تو را در زمين جانشين [و نماينده خود] قرار داديم؛ پس ميان مردم به حق داورى كن و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف مىكند. بىترديد كسانى كه از راه خدا منحرف مىشوند، چون روز حساب را فراموش كردهاند، عذابى سخت دارند.
و ما آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست، بيهوده نيافريدهايم، اين پندار كافران است، پس واى بر آنان كه كافراند از آتش دوزخ.
آيا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند مانند مفسدان در زمين قرار مىدهيم يا پرهيزكاران را چون بدكاران؟!
اين كتاب پربركتى است كه آن را بر تو نازل كردهايم تا آياتش را تدبر كنند و خردمندان متذكر شوند.
و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيكو بندهاى بود به راستى او بسيار رجوع كننده [به خدا] بود.
[ياد كن] هنگامى را كه در پايان روز اسبهاى چابك و تيزرو بر او عرضه كردند.
پس گفت: من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم [كه نماز مستحب پايان روز است] اختيار كردم [زيرا مىخواهم از آنان در جهاد با دشمن استفاده كنم و همواره به آنها نظر مىكرد] تا [خورشيد] پشت پرده افق پنهان شد.
[اسبها چنان توجه او را جلب كرده بودند كه گفت:] آنها را به من بازگردانيد. پس [براى نوازش آنها] به دست كشيدن به ساقها و گردنهاى آنها پرداخت؛
و به راستى سليمان را [درباره فرزندش] آزموديم، و [آزمون اين بود كه] بر تختش جسدى [بىجان از فرزندش] افكنديم [فرزندى كه سليمان به زنده بودن او بسيار اميد داشت]، آن گاه به درگاه خدا رجوع كرد [و همه امورش را به خدا واگذاشت.]
گفت: پروردگارا! مرا بيامرز و حكومتى به من ببخش كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد؛ يقينا تو بسيار بخشندهاى.
پس باد را براى او مسخر و رام كرديم كه به فرمان او هر جا كه مىخواست نرم و آرام روان مىشد.
و هر بنا و غواصى از شياطين را [مسخر و رام او نموديم،]
و ديگر شياطين را كه با غل و زنجير به هم بسته بودند [در سلطه او درآورديم تا نتوانند در حكومت او فتنه و آشوب برپا كنند.]
[و به او گفتيم:] اين عطاى بىحساب ماست، [به هر كس خواهى] بىحساب ببخش و [از هر كس خواهى] دريغ كن.
بىترديد او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نيكو دارد.
و بنده ما ايوب را ياد كن، هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان [به سبب رنج و شكنجهاى كه دچارش هستم] مرا سرزنش و شماتت مىكند [تا از رحمت تو دلسردم كند.]
[به او گفتيم:] با پايت به زمين بكوب، اين آبى است براى شسشتو، آبى سرد و آشاميدنى.
و خانوادهاش را [كه در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او بخشيديم تا رحمتى از سوى ما و تذكرى براى خردمندان باشد.
و [به او گفتيم: چون سوگند خوردهاى كه همسرت را براى اينكه تو را در امور معنوى ناراحت كرده بود، صد تازيانه بزنى] با دستت بستهاى تركه خشك برگير و همسرت را با آن بزن، و سوگندت را مشكن. بىترديد ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكو بندهاى! يقينا بسيار رجوع كننده به سوى ما بود.
و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ياد كن كه داراى قدرت و بصيرت بودند.
ما آنان را با [صفت بسيار پرارزش] ياد كردن سراى آخرت با اخلاصى ويژه خالص ساختيم.
به يقين آنان در پيشگاه ما از برگزيدگان و نيكاناند.
و اسماعيل واليسع وذوالكفل را ياد كن و همه از نيكاناند.
اين [سرگذشتهاى سازنده] يادآورى و پند است؛ و بىترديد براى پرهيزكاران بازگشتگاه نيكويى خواهد بود.
بهشتهاى جاودانهاى كه درهايش را به روى آنان گشودهاند،
در حالى كه در آنجا بر تختها تكيه مىزنند و ميوههاى فراوان و نوشيدنى مورد دلخواهشان را در آنجا مىطلبند،
و نزد آنان زنانى است كه فقط به شوهرانشان عشق مىورزند، و با شوهرانشان هم سن و سالاند.
[به آنان گويند:] اين است آنچه شما را براى روز حساب وعده مىدادند.
اين بىترديد عطاى ماست كه براى آن پايانى نيست.
اين [همه براى پرهيزكاران است]، و مسلما براى سركشان، بدترين بازگشتگاه خواهد بود.
دوزخ كه در آن وارد مىشوند و چه بد آرامگاهى است!
اين آب جوشان و مايع چركين متعفن است كه بايد آن را بچشند،
و [جز اينها] عذابهاى ديگرى مانند آن دارند.
[چون پيشوايان كفر به دوزخ درآيند، و پيروانشان را نيز راهى دوزخ كنند ندا رسد:] اين گروهى [از پيروان شما] هستند كه با فشار و زور با شما وارد دوزخ مىشوند. [پيشوايان كفر در پاسخ ندا دهنده گويند:] خوشآمد و گشايشى بر آنان [كه پيروان ما بودند] مباد، بىترديد آنان به آتش خواهند سوخت.
[پيروان به پيشوايان] گويند: بلكه بر شما خوشآمد و گشايشى مباد، شما اين عذاب را از پيش براى ما فراهم كرديد، و چه بد قرارگاهى است.
مىگويند: پروردگارا! هر كس اين عذاب را از پيش براى ما فراهم آورده است، براى او در آتش عذابى دو چندان بيفزا.
و مىگويند: ما را چه شده كه [مردان مؤمن و شايسته] اى كه از اشرارشان مىشمرديم، نمىبينيم.
آيا ما آنان را به ناحق به مسخره گرفتيم [و اكنون در بهشت جاى دارند] يا [در دوزخاند و] ديدگان ما به آنان نمىافتد؟!
اين گفتگو و مجادله اهل آتش حتمى و واقعشدنى است.
بگو: من فقط بيمدهندهام، و هيچ معبودى جز خداى يگانه قهار نيست.
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، تواناى شكستناپذير و بسيار آمرزنده است.
بگو: اين [قرآن من] خبرى بزرگ است،
كه شما از آن روى مىگردانيد.
من از ملا اعلى هنگامى كه [درباره آفرينش آدم] مجادله مىكردند، هيچ خبرى ندارم.
به من وحى نمىشود جز براى اينكه بيمدهندهاى آشكارم.
[ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من بشرى از گل خواهم آفريد.
پس زمانى كه اندامش را درست و نيكو نمودم و از روح خود در او دميدم، براى او سجده كنيد.
پس فرشتگان همه با هم سجده كردند؛
مگر ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران شد.
[خدا] فرمود: اى ابليس! تو را چه چيزى از سجده كردن بر آنچه كه با دستان قدرت خود آفريدم، بازداشت؟ آيا تكبر كردى يا از بلند مرتبهگانى؟
گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل ساختى.
[خدا] گفت: از آن [جايگاه] بيرون رو كه بىترديد تو رانده شدهاى؛
و حتما لعنت من تا روز قيامت بر تو باد.
گفت: پروردگارا! مرا تا روزى كه مردم برانگيخته مىشوند، مهلت ده.
[خدا] گفت: تو از مهلت يافتگانى،
تا زمانى معين و معلوم.
گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مىكنم،
مگر بندگان خالص شدهات را.
[خدا] گفت: سوگند به حق و فقط حق را مىگويم
كه: بىترديد دوزخ را از تو و آنان كه از تو پيروى كنند، از همگى پر خواهم كرد
بگو: من براى ابلاغ دين هيچ پاداشى از شما نمىخواهم و از كسانى كه چيزى را از نزد خود مىسازند [و ادعاى باطل مىكنند] نيستم.
آن [قرآن را كه بر شما مىخوانم] جز مايه تذكر و پندى براى جهانيان نيست.
و بىترديد پس از مدتى خبر [صدق حقانيت و ظهور عينى آيات و وعدههاى] آن را خواهيد دانست.
سوره الزمر
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ [اين] كتاب نازل شده از سوى خداى تواناى شكستناپذير و حكيم است.
بىترديد ما اين كتاب را به حق و درستى به سوى تو نازل كرديم، پس خدا را در حالى كه اعتقاد و ايمان را براى او [از هرگونه شركى] خالص مىكنى، بپرست.
آگاه باشيد! كه دين خالص ويژه خداست، و آنان كه به جاى خدا سرپرستان و معبودانى برگزيدهاند [و مىگويند:] ما آنان را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك كنند، نمىپرستيم. بىترديد خدا ميان آنان [و مؤمنان] درباره آنچه كه اختلاف مىكنند [و آن آيين توحيد و شرك است] داورى خواهد كرد؛ قطعا خدا آن كس را كه دروغگو و بسيار ناسپاس است، هدايت نمىكند.
اگر [بر فرض محال] خدا مىخواست براى خود فرزندى بگيرد، همانا از ميان آفريدههايش آنچه را خودش مىخواست برمىگزيد [نه اينكه شما براى او انتخاب كنيد]؛ منزه است او [از آنكه براى او فرزندى باشد] اوست خداى يگانه و قهار.
آسمانها و زمين را به حق آفريد. شب را به روز درمىپيچيد، و روز را به شب درمىپيچيد، و خورشيد و ماه را [براى بندگانش] مسخر و رام كرد. هر كدام تا سرآمدى معين روانند. آگاه باشيد! او تواناى شكستناپذير و بسيار آمرزنده است.
شما را از يك تن آفريد، سپس همسرش را از او پديد آورد، و از چهارپايان [شتر و گاو و گوسفند و بز به اعتبار يك نر و يك ماده] هشت زوج آفريد، شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى ديگر در ميان تاريكىهاى سه گانه [شكم و رحم و مشيمه] به وجود آورد. اين است خدا پروردگار شما كه فرمانروايى [مطلق بر همه هستى] ويژه اوست، معبودى جز او نيست، پس چگونه شما را از حق بازمىگردانند؟
اگر كافر شويد [زيانى به خدا نمىرسانيد؛ زيرا] خدا از شما بىنياز است، و كفر را براى بندگانش نمىپسندد؛ و اگر سپاس گزارى كنيد، آن را براى شما مىپسندد. و هيچ سنگين بارى، بار [گناه] ديگرى را برنمىدارد. سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان خواهد بود، و شما را به آنچه انجام مىداديد، آگاه خواهد كرد؛ زيرا او به نيات و اسرار سينهها داناست.
و چون به انسان آسيبى رسد، پروردگارش را در حال بازگشت به سوى او [براى برطرف شدن آسيبش] مىخواند، سپس چون او را [براى رهايى از آن آسيب] نعمتى از جانب خود عطا كند، آن آسيب را كه پيشتر براى برطرف شدنش دعا مىكرد، فراموش مىكند و دوباره براى خدا همتايانى قرار مىدهد تا [مردم را] از راه خدا گمراه كند. بگو: اندك زمانى از كفر خود برخوردار باش، بىترديد تو از اهل آتشى.
[آيا چنين انسان كفرانكنندهاى بهتر است] يا كسى كه در ساعات شب به سجده و قيام و عبادتى خالصانه مشغول است، از آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش اميد دارد؟ بگو: آيا كسانى كه معرفت و دانش دارند و كسانى كه بىبهره از معرفت و دانشاند، يكسانند؟ فقط خردمندان متذكر مىشوند.
بگو: اى بندگان مؤمنم! از پروردگارتان پروا كنيد. براى كسانى كه در اين دنيا اعمال شايسته انجام دادهاند، پاداش نيكى است و زمين خدا گسترده است [بر شماست از سرزمينى كه دچار مضيقه دينى هستيد به سرزمينى ديگر مهاجرت كنيد]. فقط شكيبايان پاداششان را كامل و بدون حساب دريافت خواهند كرد.
بگو: من مأمورم كه خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هر گونه شركى] خالص مىكنم، بپرستم.
و مأمورم كه [در اين آيين از] نخستين تسليم شدگان [به فرمانها و احكام] او باشم.
بگو: اگر پروردگارم را نافرمانى كنم از عذاب روزى بزرگ مىترسم.
بگو: فقط خدا را در حالى كه ايمان و عبادتم را براى او [از هر گونه شركى] خالص مىكنم، مىپرستم.
پس شما هم آنچه را مىخواهيد، به جاى او بپرستيد. بگو: بىترديد زيانكاران [واقعى] كسانى هستند كه روز قيامت سرمايه وجودشان و كسانشان را به تباهى داده باشند؛ آگاه باشيد! كه آن همان زيان آشكار است.
براى آنان از بالاى سرشان و از زير پايشان سايبانهايى از آتش است، اين عذابى است كه خدا بندگانش را به آن بيم مىدهد. اى بندگانم! از من پروا كنيد
و كسانى كه از پرستيدن طاغوت [يعنى بتها، اربابان كفر و شيطانهاى سركش] دورى كردند و به سوى خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد؛ پس به بندگانم مژده ده.
آنان كه سخن را مىشنوند و از بهترينش پيروى مىكنند، اينانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده، و اينان همان خردمندانند.
آيا كسى كه فرمان عذاب بر او محقق و ثابت شده [راه گريزى از آن دارد؟] آيا كسى را كه در آتش است، تو نجات مىدهى؟
ولى كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتند، براى آنان غرفههايى است كه از فراز آنها غرفههايى ديگر بنا شده و از زير آنها نهرها جارى است. خدا اين وعده را داده است؛ خدا وعده خلافى نمىكند.
آيا ندانستهاى كه خدا از آسمان آبى نازل كرد، پس آن را به صورت چشمههايى در زمين درآورد، آن گاه به وسيله آن زراعتى را كه رنگهايش گوناگون است، بيرون مىآورد، سپس [آن زراعت] خشك مىشود، در نتيجه آن را به رنگ زرد بينى، پس آن را ريز ريز و در هم شكسته مىكند؛ بىترديد در اين [دگرگونىها] براى خردمندان هشدار و عبرتى است.
آيا كسى كه خدا سينهاش را براى [پذيرفتن] اسلام گشاده است، و بهره مند از نورى از سوى پروردگار خويش است [مانند كسى است كه سينهاش از پذيرفتن اسلام تنگ است؟] پس واى بر آنان كه دلهايشان از ياد كردن خدا سخت است، اينان در گمراهى آشكار هستند.
خدا نيكوترين سخن را نازل كرد، كتابى كه [آياتش در نظم، زيبايى، فصاحت، بلاغت و عمق محتوا] شبيه يكديگر است، مشتمل بر داستانهاى پندآموز [و امر، نهى، وعده، وعيد، حلال و حرام] است؛ از شنيدن آياتش پوست كسانى كه از پروردگارشان مىهراسند به هم جمع مىشود، آن گاه پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مىگردد و آرامش مىيابد. اين هدايت خداست كه هر كه را بخواهد به آن راهنمايى مىكند؛ و هر كه را خدا [به كيفر كفر و عنادش] گمراه كند، او را هيچ هدايتكنندهاى نخواهد بود.
آيا كسى كه روز قيامت [به خاطر بسته بودن دستهايش مىكوشد كه] با صورت خود گزند عذاب را دفع كند [مانند كسى است كه ايمن از عذاب است؟] به ستمكاران گويند: آنچه را همواره مرتكب مىشديد، بچشيد.
كسانى [هم] كه پيش از آنان بودند [آيات خدا را] تكذيب كردند، پس از آنجا كه گمان نمىكردند، عذاب به سويشان آمد.
پس خدا در زندگى دنيا خوارى و رسوايى را به آنان چشانيد؛ و اگر معرفت و آگاهى داشتند [توجه مىكردند كه] عذاب آخرت بزرگتر است.
و ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه مثل و سرگذشت عبرتآموزى بيان كردهايم، باشد كه متذكر شوند.
قرآنى است گويا و روشن بدون هر گونه انحراف و كژى، براى اينكه [در سايه تعاليمش از شرك، عصيان و فساد] بپرهيزند.
خدا [براى فهماندن حقيقت توحيد و شرك] مثلى زده است: مردى را كه اربابانى ناسازگار و بداخلاق در [مالكيت] او شريكاند، و مردى كه فقط برده يك مالك است، آيا اين دو برده از جهت فرمان گرفتن و فرمان بردن با هم يكسانند؟ [موحدان كه بنده خداى يكتا هستند، داراى زندگى منظم و پاك و آخرتى آبادند، و مشركان كه فرمانبران اربابان گوناگونند، داراى زندگى پريشان و آخرتى خراباند.] همه ستايشها ويژه خداست. بلكه بيشترشان [به آثار و منافع بندگى خدا] معرفت و آگاهى ندارند.
بىترديد تو مىميرى و قطعا آنان هم مىميرند.
سپس شما روز قيامت نزد پروردگارتان [در امر دين] مجادله خواهيد كرد [كه ما موحدان در دنيا حقانيت توحيد را ثابت كرديم و بطلان بتپرستى را روشن نموديم، ولى كبر شما مانع از هدايت شما شد.]