بسوى او بازگردانيده شود علم ساعت و آنچه برون آيد از ميوهها از شكوفههاى خويش و نه بارور شود ماده و نه بار نهد مگر به علمش و روزى كه خواندشان كجايند شريكان من گويند اعلام كنيمت كه نيست از ما گواهى
و گم شد از ايشان آنچه بودند مىخواندند از پيش و پنداشتند نيستشان گريزگاهى
خسته نگردد انسان از خواهش خوب و اگر رسدش بديى پس بسى نوميد و بسى دلسرد است
و اگر چشانيمش رحمتى از خويش پس از سختيى كه بدو رسيده است هر آينه گويد اين از آن من است و نپندارم ساعت را بپاشونده و اگر بازگردانيده شوم بسوى پروردگارم همانا مرا است نزد او نكويى پس آگاه سازيم همانا آنان را كه كفر ورزيدند بدانچه كردند و بچشانيمشان هر آينه از عذابى انبوه
و هر گاه بخشايش كنيم بر انسان روى برتابد و دور گرداند پهلوى خويش را و هر گاه رسدش شرى پس او است داراى دعائى پهناور
بگو آيا ديدهايد كه اگر باشد از نزد خدا پس كفر ورزيديد بدان كيست گمراهتر از آنكه در ناسازگارى (ستيزهجويى) است دور
زود است بنمايانيمشان آيتهاى خويش را در سراسر گيتى و در خود ايشان تا روشن شود براى ايشان كه او است حق آيا بس نيست پروردگار تو كه او بر همه چيز گواه است
همانا ايشانند در ترديدى از ملاقات پروردگار خويش همانا او است به همه چيز فراگيرنده
سوره الشوری
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ حم
عسق
بدينسان سروش فرستد بسوى تو و بسوى آنان كه پيش از تو بودند خداوند عزتمند حكيم
او را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و او است فرازنده بزرگ
نزديك است آسمانها بشكافند (بپاشند) از فراز آنها و فرشتگانى تسبيح گويند به سپاس پروردگار خويش و آمرزش خواهند براى آنان كه در زمينند همانا او است آمرزگار بخشنده
و آنان كه برگرفتند جز وى دوستانى خدا است نگهبان بر ايشان و نيستى تو بر ايشان وكيل
و بدينسان وحى فرستاديم بسوى تو قرآنى عربى را تا بترسانى مادر شهرها را و آنان كه پيرامون آنند و بترسانى روز گردآمدن را كه نيست شكى در آن گروهى در بهشتند و گروهى در دوزخ
و اگر مىخواست خدا هر آينه مىگردانيدشان يك ملت و ليكن درآرد هر كه را خواهد در رحمتش و ستمگران را نيستشان يار و نه ياورى
يا بگرفتند جز او دوستانى پس خدا است دوست و او زنده كند مردگان را و او است به همه چيز توانا
و آنچه اختلاف كرديد در آن از چيزى پس حكمش بسوى خدا است اين است خدا پروردگار من بر او توكل كنم و بسوى او بازگردم
پديدآورنده آسمانها و زمين قرار داد براى شما از خود شما همسرانى و از دامها جفتهايى مىآفريند شما را در آن نيست همانندش چيزى و او است شنواى بينا
از آن وى است كليدهاى آسمانها و زمين بگشايد روزى را براى هر كه خواهد و تنگ گرداند همانا او به همه چيز است دانا
آئين نهاد براى شما از كيش آنچه اندرز داد بدان نوح را و آنچه وحى فرستاديم بسوى تو و آنچه توصيه كرديم بدان ابراهيم و موسى و عيسى را كه بپاى داريد دين را و پراكنده نشويد در آن گران است بر مشركان آنچه خوانيشان بدان خدا گزيند بسوى خويش هر كه را خواهد و رهبرى كند به خويش هر كه را بازگردد
و پراكنده نشدند مگر پس از آنچه بيامدشان دانش به ستم ميان خويش و اگر نبود سرنوشتى كه پيشى گرفت از پروردگارت تا سرآمدى نامبرده هر آينه گذرانيده مىشد (داورى مىشد) ميان ايشان و همانا آنان كه ارث داده شدند كتاب را پس از ايشان در شكى از آنند به شكاندازنده
پس بسوى اين برخوان و پايدارى كن چنان كه امر شدى و پيرو نكن هوسهاى ايشان را و بگو ايمان آوردم بدانچه فرستاد خدا از كتاب و مأمور شدم كه دادگرى كنم ميان شما خدا است پروردگار ما و پروردگار شما ما را است كردارهايى و شما را است كردارهاى شما و نيست دستاويزى ميان ما و شما (يا نيست ستيزى) خدا گردآورد ميان ما و بسوى او است بازگشت
و آنان كه ستيزه كنند در باره خدا پس از آنچه پذيرفته شد براى ايشان دستاويزشان تباه است نزد پروردگارشان و بر ايشان است خشمى و ايشان را هست عذابى سخت
خدا است آنكه فرستاد كتاب را به حق و ترازو را و چه دانى تو (يا چه دانا سازدت) شايد ساعت است نزديك
شتاب جويند بدان آنان كه ايمان ندارند بدان و آنان كه ايمان آوردند هراسانند از آن و دانند كه آن حق است همانا آنان كه شك دارند در ساعت هر آينه در گمراهى هستند دور
خدا مهربان است به بندگان خويش روزى دهد هر كه را خواهد و او است تواناى عزيز
آن كو خواهد كشت آخرت را بيفزاييمش در كشتش و آنكه كشت دنيا را خواهد دهيمش از آن و نيستش در آخرت بهرهاى
يا ايشان را است شريكانى در دين بستند براى ايشان از آئين آنچه فرمان نداد بدان خدا و اگر نبود سرنوشت جدا كننده هر آينه داورى مىشد ميان ايشان و همانا ستمگران را است عذابى دردناك
بينى ستمگران را هراسان از آنچه فراهم كردند و آن است فرودآينده بر ايشان و آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند در باغهاى بهشت ايشان را است آنچه خواهند نزد پروردگار خويش اين است آن فضل بزرگ
اين است آنچه نويد داد خدا بندگانش را آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند بگو نپرسم شما را بر آن مزدى جز دوستى را در نزديكان (خويشاوندان) و آنكه فراهم كند نيكى را بيفزائيمش در آن نكويى را همانا خداوند است آمرزنده سپاسگزار
يا گويند بست بر خدا دروغى پس اگر خواهد خدا مهر نهد بر دلت و نابود كند بيهده را و درست كند (راست آرد) درست را به سخنان خويش همانا او دانا است بدانچه در سينهها است
و او است آنكه پذيرد توبه را از بندگان خويش و درگذرد از بديها و داند آنچه را مىكنيد
و مىپذيرد از آنان كه ايمان آوردند و كردار نيك كردند و بيفزايدشان از فضل خويش و كافران را است عذابى سخت
و اگر فراخ گرداند خدا روزى را براى بندگان خويش هر آينه سركشى كنند در زمين و ليكن فرستد به اندازه هر چه خواهد همانا او است به بندگان خويش آگاه بينا
و او است آنكه فرستد باران را پس از آنچه نوميد شدند و گستراند رحمت خويش را و او است سرپرست ستوده
و از آيتهاى او است آفرينش آسمانها و زمين و آنچه گسترانيد در آنها از جنبندگان و او است بر گردآوردن آنان گاهى كه خواهد توانا
و آنچه به شما رسد از پيش آمدها پس به چيزى است كه فراهم كردند دستهاى شما و درگذرد از بسيارى
و نيستيد شما به عجزآرندگان در زمين و نيست شما را جز خدا يار و نه ياورى
و از آيتهاى او است روندگان در دريا همانند كوهها
اگر خواهد آرام گرداند باد را تا بمانند به جاى ايستادگان بر پشتش همانا در اين است آيتهايى براى هر شكيبايى سپاسگزار
يا نابودشان كند بدانچه فراهم كردند و درگذرد از بسيارى
و بدانند آنان كه ستيزه كنند در آيتهاى ما كه نيستشان گريزگاهى
پس آنچه داده شديد از چيزى همانا بهره زندگانى دنيا است و آنچه نزد خدا است بهتر و پايدارتر است براى آنان كه ايمان آوردند و بر پروردگار خويش توكل كنند
و آنان كه دورى گزينند از بزرگهاى گناهان و پردهدريها (فواحش) و هر گاه خشم آرند بيامرزند
و آنان كه پذيرفتند براى پروردگار خود و بپاى داشتند نماز را و كارشان مشورت است ميان ايشان و از آنچه روزيشان داديم ببخشند
و آنان كه هر گاه رسدشان ستم يارى جويند
و كيفر بد بديى است مانندش و آنكه درگذرد و اصلاح كند پس پاداش او بر خدا است همانا او دوست ندارد ستمگران را
و همانا آنكه يارى جويد پس از ستمى كه بر او شود آنان را نيست بر ايشان راهى
جز اين نيست كه راه بر آنان است كه ستم كنند بر مردم و سركشى كنند در زمين به ناروا كه ايشان را است عذابى دردناك
و هر كه شكيبا شود و آمرزش كند همانا آن است از عزيمت كارها
و آن را كه گمراه سازد خدا نباشدش دوستى پس از او و بينى ستمگران را گاهى كه بينند عذاب را گويند آيا هست بسوى بازگشت راهى
و بينى ايشان را عرض شوند بر آن سرافكندگان از خوارى بنگرند از گوشه چشم نهانى و گفتند آنان كه ايمان آوردند زيانكاران آنانند كه زيان كردند خويش و خاندان خويش را روز رستاخيز همانا ستمگرانند هر آينه در عذابى پايدار
و نبودشان دوستانى كه ياريشان كنند جز خدا و آن را كه گمراه سازد خدا پس نيستش راهى
بپذيريد از پروردگار خود پيش از آنكه بيايد روزى كه نيستش بازگشتى از خدا نيست شما را پناهگاهى آن روز و نيستتان برابرى كردن
پس اگر روى برتافتند همانا نفرستاديمت بر ايشان نگهبانى نيست بر تو جز رسانيدن و ما هر گاه چشانيم انسان را از خود رحمتى شادمان شود بدان و اگر رسدشان بدى بدانچه پيش آورده است دستهاى ايشان همانا انسان است بسى ناسپاس
خدا را است پادشاهى آسمانها و زمين بيافرد هر چه خواهد ببخشد هر كه را خواهد مادگانى و ببخشد بدانكه خواهد نران
يا جفت كندشان نرانى و مادگانى و بگرداند هر كه را خواهد نازا همانا او است داناى توانا
و نبوده است بشرى را كه سخن گويدش خدا مگر سروشى يا از پشت پرده يا فرستد پيكى پس وحى كند به دستورش آنچه خواهد همانا او است فرازنده حكيم
و بدينسان وحى فرستاديم بسوى تو روحى (روانى) را از امر ما نبودى بدانى چيست كتاب و نه ايمان و ليكن گردانيديمش تابشى كه رهبرى كنيم بدان هر كه را خواهيم از بندگان خود و همانا تو راهنمايى كنى بسوى راهى راست
راه خدايى كه او را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همانا بسوى خدا بازگردند كارها
سوره الزخرف
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ حم
سوگند به كتاب آشكار
كه ما گردانيديمش قرآنى عربى شايد شما بخرد يابيد
و همانا آن است در مادر كتاب نزد ما فرازنده حكيم
آيا مىزنيم از شما ذكر را (يادآورى را) كنارى كه شمائيد قومى فزونىجويان
و بسا فرستاديم پيمبرى در پيشينيان
و نمىآمدشان پيمبرى جز آنكه بودند بدو مسخرهكنان
پس نابود ساختيم سختتر از ايشان را در نيرو (جنگآورى) و گذشت مثل پيشينيان
و اگر پرسيشان كه آفريده است آسمانها و زمين را هر آينه گويند آفريد آنها را خداى عزتمند دانا
آنكه گردانيد براى شما زمين را آرامگهى و نهاد براى شما در آن راههايى شايد رهبرى شويد
و آنكه فرستاد از آسمان آبى به اندازهاى پس زنده ساختيم بدان شهرى مرده را بدينگونه برون آورده شويد
و آنكه آفريد جفتها را همگى و قرار داد براى شما از كشتى و دامها آنچه را سوار شويد
تا استوار شويد بر پشتهاى آن پس ياد آريد نعمت پروردگار خويش را گاهى كه استوار شديد بر آنها و گويند منزه است خدايى كه رام كرد براى ما اين را و نبوديم ما آن را هماوردان
و هر آينه مائيم بسوى پروردگار خويش بازگشتگان
و قرار دادند براى او از بندگانش بخشى همانا انسان است ناسپاس آشكار
يا بگرفت از آنچه بيافريدست دخترانى و برگزيده است شما را به پسران
و گاهى كه مژده داده شود يكيشان بدانچه زده است براى خداوند مهربان مثلى گردد چهره او سياه و او است خشمخورنده
آيا آن كو آراسته گردد به زيور و او در ستيزهگرى (يا دشمنان) است ناآشكار
و قرار دادند فرشتگانى را كه بندگان خداى مهربانند مادگانى آيا گواه شدند آفرينش آنان را زود است نوشته شود گواهيشان و پرسش شوند
و گفتند اگر مىخواست خداوند مهربان نمىپرستيديمشان نيستشان بدان دانشى نيستند آنان جز آنكه دروغ مىگويند
يا داديم بديشان كتابى پيش از آن پس ايشانند بدان چنگزنندگان
بلكه گفتند يافتيم پدران خويش را بر ملتى و مائيم همانا بر نشانيهاى آنان پيروان
و بدينسان نفرستاديم پيش از تو در شهرى ترسانندهاى جز آنكه گفتند هوسرانانش كه يافتيم همانا پدران خويش را بر ملتى و مائيم هر آينه بر نشانيهاى آنان پيروان
گفت و اگر چه بيارم شما را به راهنماتر از آنكه يافتيد بر آن پدران خويش را گفتند همانا مائيم بدانچه فرستاده شديد بدان كافران
پس انتقام گرفتيم از ايشان پس بنگر چگونه بود عاقبت تكذيبكنندگان
و هنگامى كه گفت ابراهيم به پدر خويش و قومش كه منم همانا بيزار از آنچه مىپرستيد
مگر آنكه مرا آفريد كه او زود است رهبريم كند
و گردانيد آن را سخنى پايدار از پس خويش (يا در نژاد خويش) شايد ايشان بازگردند
بلكه بهرهمند ساختم ايشان و پدران ايشان را تا بيامدشان حق و فرستادهاى آشكار
و هنگامى كه بيامدشان حق گفتند اين است جادويى و همانا مائيم بدان كافران
و گفتند چرا فرستاده نشد اين قرآن بر مردى از دو شهر بزرگوارى
آيا آنان پخش كنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميان ايشان روزى ايشان را در زندگانى دنيا و برترى داديم برخى از ايشان را بر برخى در پايهها تا بگيرد بعضى از آنان بعضى را مسخره و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه گرد آرند
و اگر نبود كه مىشدند مردم ملتى يگانه هر آينه قرار مىداديم براى آنان كه كفر ورزيدند به خداى مهربان براى خانههاى آنان پوشهايى از سيم و نردبانهايى كه بر آنها برآيند
و براى خانههاى آنان درهايى و تختهايى كه بر آنها تكيه زنند
و زيورى و هر آينه همه اينها بهره زندگانى دنيا است و آخرت است نزد پروردگار تو از آن پرهيزكاران
و هر كه روى برتابد از ياد خداى مهربان برمىانگيزيم برايش شيطانى پس او است وى را همنشين
و همانا آنان بازدارندشان از راه و پندارند كه ايشانند راهيافتگان
تا گاهى كه آيد ما را گويد كاش ميان من و تو دورى خاور و باختر بودى كه چه زشت همنشينى است
و هرگز سودتان ندهد امروز گاهى كه ستم كرديد كه شمائيد در عذاب شركتكنندگان
پس آيا تو مىشنوانى كران را يا رهبرى كنى كوران را و آن را كه او است در گمراهى آشكار
پس اگر تو را بريم همانا مائيم از ايشان انتقامگيرندگان
يا نمائيم تو را آنچه بديشان وعده داديم همانا مائيم بر ايشان توانايان
پس چنگ آن بدانچه وحى شد بسويت كه تويى همانا بر راه راست
و هر آينه آن يادآوريى است براى تو و قومت و زود است پرسش شويد
و بپرس آن را كه فرستاديم پيش از تو از فرستادگان خويش آيا قرار داديم جز خداى مهربان خدايانى كه پرستش شوند
و همانا فرستاديم موسى را به آيتهاى خويش بسوى فرعون و كسانش پس گفت من فرستاده پروردگار جهانيان
تا گاهى كه بيامدشان به آيتهاى ما ناگاه ايشانند بر آن خندهزنان
و ننمائيمشان آيتى مگر آن است بزرگتر از خواهرش (ديگرى) و گرفتيمشان به عذاب باشد ايشان بازگردند
و گفتند اى جادوگر بخوان براى ما پروردگار خويش را بدانچه نزد تو سپرده است كه مائيم همانا هدايتشدگان
پس هنگامى كه برداشتيم از ايشان عذاب را ناگاه ايشانند پيمانشكنان
و بانگ برآورد فرعون در قوم خويش گفت اى قوم من آيا نيست از آن من پادشاهى مصر و اين جويها روانند از زيرم آيا نمىبينيد
بلكه من بهترم از آن كه او است زبون و نيارد كه گويا گردد
پس چرا افكنده نشد بر او دستبندهايى از زر يا بيايند با وى فرشتگان برابر (دوشادوش)
پس سبكسر ساخت قومش را پس فرمانبردارش كردند كه بودند ايشان همانا گروهى نابفرمان
تا گاهى كه به خشم آوردند ما را كين كشيديم از ايشان پس غرق ساختيم ايشان را همگى
پس گردانيديمشان گذشته و نمونهاى براى بازماندگان
و گاهى كه زده شد پسر مريم مثلى ناگاه قومت از او بازدارند (يا برگردند)
و گفتند آيا خدايان ما بهترند يا او نزدندش براى تو جز به ستيزگى بلكه ايشانند گروهى ستيزهجويان
نيست او جز بندهاى كه بخشيديم بدو و گردانيديمش مثلى براى بنى اسرائيل
و اگر مىخواستيم قرار مىداديم بجاى شما فرشتگانى در زمين جانشين شوند
و همانا آن علمى است به ساعت پس شك نورزيد بدان و مرا پيروى كنيد اين است راهى راست
و بازندارد شما را شيطان كه او شما را است دشمنى آشكار
و هنگامى كه بيامد عيسى به نشانيها گفت همانا آوردم شما را به حكمت و تا بيان كنم براى شما پاره آنچه را در آن اختلاف داريد پس بترسيد خدا را و مرا فرمان بريد
همانا خدا است پروردگار من و پروردگار شما پس بپرستيدش اين است راهى راست
پس اختلاف كردند احزاب از ميان ايشان پس واى براى آنان كه ستم كردند از عذاب روزى دردناك
آيا چشم به راهند جز ساعت را كه بيايدشان ناگاه و ايشان ندانند
دوستان در آن روز بعضيشان بعضى را دشمنند مگر پرهيزكاران
اى بندگان من نيست بيمى بر شما امروز و نه اندوهگين باشيد
آنان كه ايمان آوردند به آيتهاى ما و بودند اسلامآرندگان
درآئيد به بهشت شما و همسرانتان شادمانان
گردانيده شود بر ايشان جامهايى از زر و صراحىهايى و در آن است آنچه هوس كنند دلها و لذت برند ديدگان و شمائيد در آن جاودانان
و اين است بهشتى كه ارث داده شديدش بدانچه بوديد مىكرديد
شما را است در آن ميوه فراوان كه از آن مىخوريد
همانا گنهكاران در عذاب دوزخند جاودانان
بريده نگردد از ايشان و ايشانند در آن سرافكندگان
و ستم نكرديم بر ايشان و ليكن بودند ايشان ستمكاران
و بانگ برآوردند اى مالك حكم كند بر ما (يكسره كند كار ما را) پروردگارت گويد همانا شمائيد ماندگان
همانا آورديم شما را به حق و ليكن بيشتر شمائيد حق را ناخوشدارندگان
بلكه استوار كردند كارى را كه مائيم همانا استواركنان
يا پندارند كه ما نمىشنويم نهان ايشان و راز ايشان را بلى و فرستادگان ما نزد ايشانند نويسندگان
بگو اگر باشد خدا را فرزندى هر آينه منم نخستين پرستندگان
منزه است پروردگار آسمانها و زمين پروردگار عرش از آنچه مىستايند
پس بگذارشان فروروند و بازى كنند تا برسند روز خويش را آن روزى كه وعده داده شوند
و او است آنكه در آسمان خدا است و در زمين خدا است و او است حكيم دانا
و فرخنده باد آنكه وى را پادشاهى آسمانها است و زمين و آنچه ميان آنها است و نزد او است علم ساعت و بسويش بازگردانيده شويد
و دارا نيستند آنان كه جز وى خوانند شفاعت را جز آن كو گواهى دهد به حق و ايشان مىدانند
و اگر پرسيشان كه آفريدستشان هر آينه گويند خدا پس كجا به دروغ رانده مىشوند
و گفتارش كه پروردگارا همانا اينانند گروهى ايماننيارندگان
پس درگذر از ايشان و بگو سلامى پس زود است بدانند
سوره الدخان
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ حم
سوگند به كتاب آشكار
كه ما فرستاديمش همانا در شبى فرخنده كه ما بوديم هر آينه بيمدهندگان
در آن جدا گردد هر كارى استوار
كارى از نزد ما همانا مائيم فرستندگان
رحمتى از پروردگار تو كه او است شنواى دانا
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنها است اگر هستيد يقيندارندگان
نيست خدايى جز او زنده كند و بميراند پروردگار شما و پروردگار پدران شما پيشينيان
بلكه ايشانند در شكى بازىكنان
پس چشم به راه باش روزى را كه بيارد آسمان دودى آشكار
فراگيرد مردم را اين است عذابى دردناك
پروردگارا بگشاى از ما عذاب را كه مائيم ايمانآرندگان
كجا است ايشان را ياد آوردن و بيامدشان فرستادهاى آشكار
پس روى برتافتند از او و گفتند آموختهاى است ديوانه
همانا گشايندهايم عذاب را اندكى همانا شمائيد بازگشتكنان
روزى كه خشم آريم خشم بزرگ را همانا مائيم انتقامگيرندگان
و هر آينه آزموديم پيش از ايشان قوم فرعون را و بيامدشان فرستادهاى گرامى
كه بسپريد به من بندگان خدا را كه منم براى شما فرستادهاى امين
و آنكه گردنكشى نكنيد بر خدا كه آرندهام شما را به فرمانروائيى آشكار
و همانا پناه بردم به پروردگار من و پروردگار شما از آنكه مرا بيفكنيد
و اگر نگرويديد به من پس از من دورى گزينيد
پس خواند پروردگار خويش را كه اينانند گروهى گنهكاران
پس ببر بندگانم را در شب كه شمائيد پيروىشدگان
و بگذار دريا را آرام كه ايشانند سپاهى غرقشدگان
بسا بازگذاردند از باغها و چشمهسارهايى
و كشتزارها و جايگاهى گرامى
و نعمتى كه بودند در آن برخورداران
بدينسان ارث داديم آنها را به گروهى دگران
پس نگريست بر ايشان آسمان و زمين و نبودند مهلتدادگان
و همانا رهانيديم بنى اسرائيل را از عذاب خواركننده
از فرعون كه او بود همانا گردنفرازى از فزونىجويان
و همانا برگزيديمشان بر دانشى بر جهانيان
و داديمشان از آيتها آنچه را در آن است آزمايشى آشكار
همانا اينان گويند
نيست آن جز مرگ نخستين ما و نيستيم ما گردآوردگان
پس بياريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان
آيا اينان بهترند يا قوم تبع و آنان كه پيش از ايشان بودند نابودشان كرديم كه بودند ايشان همانا گنهكاران
و نيافريديم آسمانها و زمين و آنچه ميان آنها است بازىكنان
نيافريديمشان جز به حق و ليكن بيشتر ايشان نمىدانند
همانا روز جدا كردن وعدهگاه ايشان است همگى
روزى كه بىنياز نگرداند دوستى از دوستى چيزى را و نه ايشان يارى شوند
مگر آن كو رحم كند خدا كه او است همانا عزتمند مهربان
همانا درخت زقوم
خوراك گنهكار است
چون آهن گداخته جوشد در شكمها
بسان جوشيدن آب جوشان
بگيريدش پس بكشيدش به ميان دوزخ
پس بريزيد بر سرش از شكنجه آب جوشان
بچش كه تويى همانا آن مهتر گرامى
اين است آنچه بوديد در آن شك مىكرديد
همانا پرهيزكارانند در جايگهى آرام
در باغها و چشمهسارهايى
پوشند از سندس و استبرق روى به روى
بدينگونه و همسر آورديمشان به حور عين
خوانند در آن به هر ميوهاى ايمنشدگان
نچشند در آن مرگ را جز مرگ نخستين و نگهداشت ايشان را از عذاب دوزخ
فضلى از پروردگار تو اين است آن رستگارى بزرگ
جز اين نيست كه روانش ساختيم بر زبانت شايد يادآور شوند
پس منتظر باش كه ايشانند هر آينه منتظران
سوره الجاثیة
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ حم
فرستادن كتاب از خداوند عزتمند حكيم
همانا در آسمانها و زمين است آيتهايى براى ايمانآرندگان
و در آفرينش شما و آنچه مىگستراند از جنبنده آيتهايى است براى قومى كه يقين دارند
و در گردش شبانه روز و آنچه فرستاد خدا از آسمان از روزيى كه زنده كرد بدان زمين را پس از مردنش و گردانيدن بادها آيتهايى است براى قومى كه بخرد يابند
اين است آيتهاى خدا همى خوانيمش بر تو به حق پس به كدام سخن پس از خدا و آيتهايش ايمان مىآورند
واى بر هر دروغگوى گنهكارى
كه مىشنود آيتهاى خدا را خوانده مىشوند بر او پس اصرار ورزد برترىجويان چنان كه گويى نشنيدستش پس مژده ده او را به عذابى دردناك
و گاهى كه داند از آيتهاى ما چيزى را برگيردش به ريشخند براى ايشان است عذابى خواركننده
از پس ايشان است دوزخ و بىنياز نكند از ايشان آنچه فراهم كردند چيزى و نه آنچه برگرفتند جز خدا دوستانى و ايشان را است عذابى بزرگ
اين است راهنمايى و آنان كه كفر ورزيدند به آيتهاى پروردگار خويش ايشان را است عذابى از پليد دردناك
خدا است آنكه رام كرد براى شما دريا را تا روان شود در آن كشتى به فرمانش و تا بجوئيد روزى را از فضلش و شايد سپاس گزاريد
و رام كرد براى شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همگى از آن وى است همانا در اين است آيتهايى براى گروهى كه انديشه كنند
بگو بدانان كه ايمان آوردند بيامرزند براى آنان كه اميد ندارند روزهاى خدا را تا پاداش دهد گروهى را بدانچه بودند دست مىآوردند
آنكه كردار نيك كند پس براى خويش است و آنكه بدى كند پس بر آن است سپس بسوى پروردگار خويش بازگردانيده شويد
و هر آينه داديم به بنى اسرائيل كتاب و حكم و پيمبرى را و روزيشان داديم از پاكيزهها و برتريشان داديم بر جهانيان
و آورديمشان تابشهايى (نشانيهايى) از كار پس اختلاف نكردند مگر از پس آنكه بيامدشان دانش به سركشى ميان خويش همانا پروردگار تو داورى كند ميان ايشان روز رستاخيز در آنچه بودند در آن اختلاف مىكردند
سپس قرار داديم تو را بر آئينى از كار پس پيرويش كن و پيروى مكن هوسهاى آنان را كه نمىدانند
همانا ايشان بىنيازت نكنند از خدا به چيزى و همانا ستمگرانند برخيشان دوستان برخى و خدا است دوست پرهيزكاران
اين بينشهايى است براى مردم و راهنمايى و رحمتى براى گروهى كه يقين دارند
يا پنداشتند آنان كه فراهم كردند بديها را كه بگردانيمشان مانند آنان كه ايمان آوردند و كردارهاى شايسته كردند يكسان زندگانيشان و مردنشان چه زشت است آنچه حكم كنند
و آفريد خدا آسمانها و زمين را به حق و تا پاداش داده شود هر كه بدانچه دست آورد و ايشان ستم نشوند
آيا ديدى آن را كه برگرفت خداى خويش را هوس خويش و گمراهش ساخت خدا با دانايى و مهر نهاد بر گوش او و دلش و نهاد بر ديده او پردهاى پس كه رهبريش كند پس از خدا آيا يادآور نمىشوند
و گفتند نيست آن جز زندگانى نزديك ما مىميريم و زنده شويم و نميراند ما را جز روزگار و نيستشان به اين دانشى نيستند آنان جز پندارندگان
و گاهى كه خوانده شود بر ايشان آيتهاى ما روشن نباشد دستاويز ايشان جز آنكه گويند بياريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان
بگو خدا زنده سازد شما را پس بميراندتان سپس گرد آورد شما را بسوى روز رستاخيز نيست شكى در آن و ليكن بيشتر مردم نمىدانند
و خدا را است پادشاهى آسمانها و زمين و روزى كه بپا شود ساعت آن روز زيانكار شوند نادرستان
و بينى هر ملتى را به زانو درآمده هر ملتى خوانده شوند بسوى كتاب خويش امروز پاداش داده مىشويد آنچه را بوديد مىكرديد
اين است كتاب ما سخنگوى است بر شما به حق همانا ما استنساخ مىكرديم (مىنوشتيم) آنچه را بوديد مىكرديد
اما آنان كه ايمان آوردند و كردارهاى نكو كردند پس درآردشان پروردگارشان در رحمت خويش اين است آن رستگارى آشكار
و اما آنان كه كفر ورزيدند آيا نبود آيتهاى من خوانده مىشد بر شما پس كبر ورزيديد و شديد گروهى گنهكاران
و هر گاه گفته مىشد كه وعده خدا است حق و ساعت نيست شكى در آن مىگفتيد ندانيم چيست ساعت نپنداريم جز گمانى و نيستيم ما يقيندارندگان