آگاهى و دانش به قيامت [و اينكه چه زمانى برپا مىشود و چه خواهد شد] فقط ويژه اوست؛ و ميوهها از غلافهايشان بيرون نمىآيند، و هيچ مادهاى حامله نمىشود و وضع حمل نمىكند مگر به دانش او. و روزى كه [خدا] مشركان را ندا مىدهد: شريكانى كه براى من مىپنداشتيد، كجايند؟ مىگويند: [پس از روشن شدن حقايق بر ما] قاطعانه به تو اعلام مىكنيم كه هيچ گواهى از ميان ما [بر اينكه تو را شريكى هست] وجود ندارد؛
و آنچه را از پيش [به عنوان شريكان خدا] مىپرستيدند از نظرشان گم و ناپديد مىشود و يقين مىكنند كه آنان را هيچ راه گريزى [از عذاب] نيست.
انسان از درخواست خوشى و رفاه خسته نمىشود، واگر آسيبى به او رسد به شدت مأيوس [و] نااميد مىشود؛
و اگر او را از سوى خود پس از آسيبى كه به او رسيده خوشى و رفاه بچشانيم قاطعانه مىگويد: اين [خوشى و رفاه] ويژه من است [و به خاطر لياقتم به من رسيده است] و گمان نمىكنم كه قيامت برپا شود، و [به فرض برپا شدن] اگر به سوى پروردگارم باز گردانده شوم، براى من نزد او پاداشى نيكوتر خواهد بود! ما يقينا كسانى را كه كافر شدند به اعمالى كه انجام دادهاند، آگاه خواهيم كرد، و قطعا از عذابى سخت به آنان مىچشانيم.
و هنگامى كه به انسان نعمت عطا مىكنيم [از طاعت و عبادت] روى بر مىگرداند و [با كبر و نخوت] از ما دور مىشود، و چون آسيبى به او رسد [براى برطرف شدنش] به دعاى فراوان و طولانى روى مىآورد؛
بگو: به من خبر دهيد: اگر [قرآن] از سوى خدا باشد و سپس شما به آن كافر شويد، چه كسى گمراهتر از آن خواهد بود كه در مخالفتى دور [از من منطق و صواب] قرار دارد؟
به زودى نشانههاى خود را در كرانهها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا براى آنان روشن شود كه بىترديد او حق است. آيا كافى نيست كه پروردگارت [با ظاهر كردن حقايق و دلايل] بر همه چيز گواه است [كه تنها او آفريننده و بىنياز است و غير او مخلوق و از هر جهت نيازمند به اوست.]
آگاه باش! كه آنان نسبت به ديدار [قيامت و محاسبه اعمال به وسيله] پروردگارشان در ترديدند. [و] آگاه باش! كه يقينا او به همه چيز [با قدرت و دانش بىنهايتش] احاطه دارد.
سوره الشوری
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ حم
عسق
اينگونه خداى تواناى شكستناپذير و حكيم به سوى تو و كسانى [از پيامبران] كه پيش از تو بودند، وحى مىكند.
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست، و او بلند مرتبه و بزرگ است.
نزديك است آسمانها از فرازشان [به سبب عظمت وحى] بشكافند و فرشتگان، پروردگارشان را همواره همراه با سپاس و ستايش تسبيح مىگويند، و براى كسانى كه در زمين هستند، درخواست آمرزش مىكنند؛ آگاه باشيد! بىترديد خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
و كسانى كه غير خدا را سرپرستان و ياران خود گرفتهاند، خدا نگهبان و مراقب بر [اعمال و گفتار] آنان است و تو كارساز و وكيل بر آنان نيستى.
و اينگونه قرآنى [به زبان] عربى [فصيح و گويا] به تو وحى كرديم تا [مردم] امالقرى [شهر مكه] و كسانى را كه پيرامون آن هستند، بيم دهى، و آنان را از روز جمع شدن [يعنى روز قيامت] كه ترديدى در آن نيست بترسانى، [روزى كه] گروهى در بهشتاند و گروهى در آتش سوزان.
اگر خدا مىخواست آنان را [از روى جبر بر محور هدايت] امت واحدى قرار مىداد، ولى [هدايت اجبارى فاقد ارزش است] هر كه را بخواهد [در صورتى كه ستمكار به آيات خدا نباشد] در رحمت خود در آورد؛ و ستمكاران را هيچ دوست و ياورى [كه از عذاب نجاتشان دهد] نيست.
آيا به جاى او سرپرستان و معبودانى براى خود گرفتهاند؟ در حالى كه سرپرست و معبود واقعى خداست، و تنها اوست كه مردگان را زنده مىكند و فقط اوست كه بر هر كارى تواناست؛
و آنچه را [از امور دين، عقايد و احكام] در آن اختلاف داريد، داورىاش با خداست. اين است خدا پروردگار من، بر او توكل كردم و به او باز مىگردم.
آفريننده آسمانها و زمين است. از خودتان برايتان جفتهايى قرار داد، و از چهارپايان هم جفتهايى آفريد. شما را با اين [تدبير حكيمانه] زياد مىكند. هيچ چيزى مانند او نيست و او شنوا و بيناست.
كليدهاى آسمانها و زمين فقط در سيطره مالكيت اوست. رزق و روزى را براى هر كس كه بخواهد وسعت مىدهد و يا تنگ مىگيرد. يقينا او به همه چيز داناست.
از دين آنچه را به نوح سفارش كرده بود، براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم؛ و آنچه را به ابراهيم و موسى و عيسى به آن توصيه نموديم [اين است] كه: دين را برپا داريد و در آن فرقه فرقه و گروه گروه نشويد. بر مشركان دينى كه آنان را به آن مىخوانى گران است. خدا هر كس را بخواهد به سوى [اين] دين جلب مىكند، و هر كس را كه به سوى او بازگردد به آن هدايت مىكند،
و [جامعههاى دينى در طول تاريخ] فرقه فرقه و گروه گروه نشدند، مگر پس از آنكه [نسبت به حقانيت دين به وسيله كتابهاى آسمانى] دانش و آگاهى به سويشان آمد، [اين پراكندگى و تفرقه به سبب] حسد و دشمنى ميان خودشان بود، و اگر از سوى پروردگارت فرمانى [بر مهلت يافتنشان] تا زمان معين پيشى نگرفته بود، بىترديد ميانشان [به نابودى و هلاكت] حكم شده بود. و يقينا كسانى كه پس از آنان كتاب آسمانى [قرآن] را به ميراث يافتند، نسبت به آن در ترديدى سخت هستند.
پس آنان را [به سوى همان آيينى كه به تو وحى شده] دعوت كن، و همان گونه كه مأمورى [بر اين دعوت] استقامت كن، و از هواهاى نفسانى آنان پيروى مكن و بگو: به هر كتابى كه خدا نازل كرده ايمان آوردم، و مأمورم كه در ميان شما به عدالت رفتار كنم؛ خدا پروردگار ما و شماست؛ اعمال ما براى خود ما و اعمال شما براى خود شماست؛ ديگر ميان ما و شما [پس از روشن شدن حقايق] هيچ حجت و برهانى نيست؛ خدا ما و شما را [در عرصه قيامت] جمع مىكند، و بازگشت به سوى اوست.
كسانى كه درباره خدا پس از آنكه دعوتش [از سوى مردم منصف با تكيه بر عقل و فطرت] اجابت شده مجادله و ستيزه مىكنند، دليلشان [بر ضد حقايق] نزد پروردگارشان باطل است و از سوى خدا خشمى بر آنان است و براى آنان عذابى سخت خواهد بود.
خداست كه به حق و راستى كتاب و ميزان [سنجش حق از باطل] را نازل كرد. و تو چه مىدانى، شايد قيامت نزديك باشد.
كسانى كه به آن ايمان ندارند [از روى ريشخند] به آمدنش شتاب دارند، و كسانى كه ايمان دارند از آن بيمناكند و مىدانند بىترديد قيامت حق است. آگاه باشيد! يقينا كسانى كه درباره قيامت همواره ترديد مىكنند، در گمراهى دور و درازى هستند.
خدا نسبت به بندگانش بسيار مهربان و نيكوكار است، هر كه را بخواهد روزى مىبخشد و او نيرومند و تواناى شكستناپذير است.
كسى كه زراعت آخرت را بخواهد، بر زراعتش مىافزاييم و كسى كه زراعت دنيا را بخواهد، اندكى از آن را به او مىدهيم، ولى او را در آخرت هيچ بهره و نصيبى نيست.
آيا مشركان و كافران معبودانى دارند كه بىاذن خدا آيينى را براى آنان پايهگذارى كردهاند؟ [در صورتى كه پايهگذارى آيين، حق ويژه خداست و كسى را نرسد كه از نزد خود آيينى بسازد] اگر فرمان قاطعانه خدا بر مهلت يافتنشان نبود، مسلما ميانشان [به نابودى و هلاكت] حكم مىشد؛ و بىترديد براى ستمكاران عذابى دردناك خواهد بود.
ستمكاران را [در قيامت] مىبينى كه از اعمالى كه انجام دادهاند، بسيار بيمناكند وهمان را كه مرتكب شدهاند، بر آنان فرود مىآيد و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، در باغهاى سرسبز بهشتاند، براى آنان هر چه را كه بخواهند نزد پروردگارشان فراهم است؛ اين همان فضل بزرگ است.
اين است چيزى كه خدا آن را به آن بندگانش كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، مژده مىدهد. بگو: از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هيچ پاداشى جز مودت نزديكان [يعنى اهل بيتم] را نمىخواهم. و هر كس كار نيكى كند، بر نيكىاش مىافزاييم؛ يقينا خدا بسيار آمرزنده و عطاكننده پاداش فراوان در برابر عمل اندك است.
بلكه [منافقان سبك مغز] مىگويند: [در نزول آيه مودت] بر خدا دروغ بسته است! پس اگر خدا بخواهد، بر دل تو مهر مىنهد [تا از دروغ بستن باز ايستى، ولى تو از دروغ بستن بر خدا منزهى، اين تهمت بزرگ است كه اين بيماردلان بر تو مىبندند]. و خدا باطل را محو مىكند و حق را با كلمات استوارش [و سخنان منطقى و مستدلش] پابرجا مىسازد؛ يقينا او به نيات و اسرار سينهها داناست.
و اوست كه توبه را از بندگانش مىپذيرد و از گناهان درمىگذرد و آنچه را انجام مىدهيد، مىداند.
و درخواست كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، اجابت مىكند و از فضل و احسانش بر آنان مىافزايد؛ و براى كافران عذابى سخت خواهد بود.
و اگر خدا روزى را بر بندگانش وسعت دهد، در زمين سركشى و ستم كنند، ولى آنچه را بخواهد به اندازه نازل مىكند؛ يقينا او به بندگانش آگاه و بيناست.
و اوست كه باران را پس از اينكه [مردم از آمدنش] نوميد شدند، نازل مىكند و رحمتش را مىگستراند، و او سرپرست و يار [واقعى] و ستوده است.
و از نشانههاى [ربوبيت و قدرت] او آفرينش آسمانها و زمين است و [نيز] آنچه از جنبنده ميان آن دو پراكنده است، و او هرگاه بخواهد بر جمع كردنشان تواناست.
و هر آسيبى به شما رسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شدهايد، و از بسيارى [از همان اعمال هم] درمىگذرد.
و شما در زمين عاجزكننده [خدا] نيستيد [تا بتوانيد از دسترس قدرت او بيرون رويد] و جز خدا هيچ سرپرست و ياورى براى شما نيست.
از نشانههاى او كشتىهاى كوهآسا در ميان درياست [كه به كمك باد در حركتاند.]
اگر بخواهد باد را فرومىنشاند، در نتيجه كشتىها به روى آب ساكن و بىحركت مىمانند؛ يقينا در اين واقعيت براى هر شكيباى سپاس گزارى نشانههايى [بر قدرت و ربوبيت خدا] ست.
يا اگر بخواهد كشتىها را [با سرنشينانش] به سبب گناهانى كه مرتكب شدهاند، نابود مىكند و از بسيارى [از همان گناهان] مىگذرد.
و تا كسانى كه درآيات ما مجادله و ستيزه مىكنند، بدانند كه آنان را [از عرصه قدرت ما] هيچ گريزگاهى نيست.
پس آنچه [از كالا، وسايل و ابزار مادى] به شما دادهاند، متاع [اندك و زودگذر] زندگى دنياست، و آنچه [از بهره و پاداش] نزد خداست، براى كسانى كه ايمان آوردهاند و بر پروردگارشان توكل مىكنند، بهتر و پايدارتر است.
و [همان] كسانى كه از گناهان بزرگ و از كارهاى زشت دورى مىكنند و هنگامى كه [به مردم] خشم مىگيرند، راه چشمپوشى و گذشت را برمىگزينند؛
و آنان كه دعوت پروردگارشان را اجابت كردند و نماز را برپا داشتند و كارشان در ميان خودشان بر پايه مشورت است و از آنچه روزى آنان كردهايم، انفاق مىكنند؛
و آنان كه هرگاه ستمى به آنان رسد [تسليم ستم و ستمكار نمىشوند، بلكه از دشمن به حكم حق و برابر با قوانين اسلام] انتقام مىگيرند؛
پاداش بدى [چون قتل و زخم زدن و اتلاف مال] مانند همان بدى است؛ ولى هر كه بگذرد و [ميان خود و طرف مقابلش را] اصلاح نمايد. پاداشش بر عهده خداست؛ يقينا خدا ستمكاران را دوست ندارد.
و كسانى كه پس از ستم ديدنشان [به حكم حق و برابر قوانين اسلام] در مقام انتقام برآيند، ايرادى بر آنان نيست [و در شرع مقدس مجوزى وجود ندارد كه حق آنان را باطل كنند.]
ايراد و محكوميت فقط متوجه كسانى است كه به مردم ستم روا مىدارند و به ناحق در زمين سركشى مىكنند، اينانند كه براى آنان عذابى دردناك خواهد بود،
و كسى كه [با قدرت داشتن بر انتقام به اختيار خود] شكيبايى ورزد و [از انتقام] گذشت كند، بىترديد اين از امورى است كه ملازمت بر آن از واجبات است،
و هر كه را خدا [به كيفر كبر و عنادش] گمراه كند، او را پس از خدا هيچ سرپرست و ياورى نخواهد بود؛ و ستمكاران را [روز قيامت] مىبينى چون عذاب را ببينند، مىگويند: آيا هيچ راهى به سوى بازگشت [به دنيا] وجود دارد؟!
و آنان را مىبينى كه بر آتش عرضه مىشوند، [و در حالى كه از شدت رسوايى سرافكندهاند] زير چشمى به آن مىنگرند. و اهل ايمان مىگويند: يقينا زيانكاران كسانى هستند كه روز قيامت سرمايه وجود خود و كسانشان را تباه كردهاند. آگاه باشيد! مسلما ستمكاران در عذابى پايدار و جاودانهاند.
و در برابر خدا براى آنان سرپرستان و ياورانى كه ياريشان دهد نخواهد بود؛ و هر كه را خدا گمراه كند، او را هيچ راهى [به سوى نجات و سعادت] نيست.
پيش از آنكه روزى فرا رسد كه از سوى خدا هيچ بازگشتى براى آن نيست، پروردگارتان را اجابت كنيد، آن روز براى شما هيچ پناهگاهى و هيچ راه انكارى [نسبت به اعمالى كه مرتكب شدهايد] وجود ندارد؛
پس اگر [از دعوتت] روى برگردانند [اندوهگين مباش] ما تو را بر آنان نگهبان و مراقب نفرستادهايم [تا آنان را به اجبار در دايره هدايت قرار دهى]، جز رساندن [پيام وحى] بر عهده تو نيست، و هنگامى كه ما از سوى خود رحمتى [چون سلامت، امنيت و ثروت] به انسان بچشانيم، به آن سرمست و مغرور مىشود، و اگر به سبب گناهانى كه مرتكب شدهاند آسيبى به آنان رسد [رحمت حق را فراموش مىكنند]، بىترديد انسان بسيار ناسپاس است.
مالكيت و فرمانروايى آسمانها و زمين فقط در سيطره خداست، هر چه را بخواهد مىآفريند، به هر كس بخواهد دختر عطا مىكند و به هر كس بخواهد پسر مىبخشد؛
يا پسران و دختران را با هم به آنان مىدهد و هر كه را بخواهد نازا مىكند؛ يقينا او دانا و تواناست.
هيچ بشرى را نسزد كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب غيب يا رسولى [چون فرشته] مىفرستد؛ پس فرشته به اذن او آنچه را بخواهد وحى مىكند؛ يقينا او بلند مرتبه و حكيم است.
و همان گونه [كه بر پيامبران پيشين وحى كرديم] روحى را [چون قرآن] از امر خود به تو وحى كرديم. تو [پيش از اين] نمىدانستى كتاب و ايمان چيست؟ ولى آن [كتاب] را نورى قرار داديم كه هر كس از بندگانمان را بخواهيم به وسيله آن هدايت مىكنيم؛ بىترديد تو [مردم را] به راهى راست هدايت مىنمايى.
راه آن خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست. آگاه باشيد! كه همه امور به سوى خدا بازمىگردد.
سوره الزخرف
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ حم
سوگند به [اين] كتاب روشنگر
كه ما آن را [به زبان] عربى [فصيح و گويا] قرار داديم تا [در آن] تعقل كنند؛
و همانا كه آن در ام الكتاب [كه لوح محفوظ است] نزد ما بلند مرتبه و حكيم است.
آيا براى اينكه شما قومى اسرافكاريد، قرآن را از شما دور كنيم و بازگردانيم؟! [نه اين كار را نمىكنيم تا بندگانمان از هدايت محروم نشوند.]
و چه بسيار پيامبرانى كه در ميان پيشينيان [كه مردمى اسرافكار بودند] فرستاديم [و به سبب اسرافشان از فرستادن پيامبر دريغ نكرديم؛]
ولى هيچ پيامبرى به سوى آنان نيامد مگر اينكه او را همواره مسخره مىكردند.
پس ما نيرومندتر از اين اسرافكاران [زمان تو] را هلاك كرديم و سرگذشت پيشينيان [هلاك شده، در سورههاى ديگر قرآن] گذشت.
و اگر از آنان بپرسى آسمانها و زمين را چه كسى آفريده است؟ قطعا خواهند گفت: آنها را همان تواناى شكستناپذير و دانا آفريد.
همان كه اين زمين را محل آرامش شما قرار داد و براى شما در آن راهها پديد آورد تا [به اهداف و مقاصدتان] راه يابيد.
و آنكه از آسمان آبى به اندازه نازل كرد، پس به وسيله آن سرزمينى مرده را زنده كرديم، [و] همينگونه [درقيامت از گورها] بيرون آورده مىشويد؛
و آنكه همه جفتها را آفريد، و براى شما از كشتىها و چهارپايان و آنچه كه سوارش مىشويد پديد آورد،
تا بر پشت آنها قرار گيريد، سپس هنگامى كه بر آنها سوار مىشويد نعمت پروردگارتان را به ياد آوريد و بگوييد: منزه [از هر عيب و نقصى] است كسى كه اين [وسايل سوارى] را براى ما مسخر و رام كرد، در حالى كه ما را قدرت مسخر كردن آنها نبود؛
و يقينا ما به سوى پروردگارمان باز مىگرديم؛
و [مشركان سبك مغز] براى خدا از ميان بندگانش قطعهاى و جزيى [به عنوان فرزند كه از او جدا شده] قرار دادند؛ قطعا انسان كفران كننده آشكارى است.
آيا از آنچه خدا مىآفريند، دخترانى براى خود برگرفته و شما را به داشتن پسران برگزيده است؟
و [در صورتى كه] چون يكى از آنان را به [ولادت] دخترى كه شبيه و همجنس خدا قرار داده مژده دهند در حالى كه [دلش] پر از اندوه و خشم است، صورتش سياه مىشود! [چون علاوه بر اينكه دختردارى را دوست ندارد از آن ننگ دارد، اما همين دختر را به عنوان همجنس و فرزند خدا قلمداد مىكند!!]
آيا كسى را [شريك خدا قرار دادهاند] كه در زر و زيور پرورش يافته است و [هنگام] مجادله و بحث بيانش روشن نيست؟
و فرشتگان را كه بندگان [خداى] رحماناند، به پندار خود جنس ماده قراردادهاند،] آيا زمان آفرينش آنان حضور داشتند [كه بر ماده بودنشان گواهى مىدهند؟] به زودى گواهى آنان [در نامه اعمالشان] نوشته مىشود و [درباره آن] مورد بازپرسى قرار خواهند گرفت.
و گفتند: اگر خدا مىخواست ما آنان را نمىپرستيديم. ادعايشان متكى بر هيچ دانش [و دليل] ى نيست [و مايهاى جز جهل و نادانى ندارد]، فقط حدس مىزنند و دروغ مىبافند؛
يا مگر ما پيش از قرآن كتابى به آنان دادهايم كه [براى اثبات ادعايشان] به آن تمسك مىجويند؟
[نه] بلكه [هيچ دليلى بر حقانيت بتپرستى و شرك خود ندارند، بلكه دلگرمى آنان به آيينشان اين است كه] گفتند: ما پدرانمان را بر آيينى يافتيم و مسلما ما هم با پيروى از آثارشان ره يافتهايم.
[پيروى كوركورانه و جاهلانه مخصوص اينان نيست] و به همين گونه پيش از تو در هيچ شهرى بيمدهندهاى نفرستاديم، مگر آنكه سران خوشگذران و مست و مغرورش گفتند: ما پدرانمان را بر آيينى يافتيم و ما هم حتما به آثارشان اقتدا مىكنيم.
[بيم دهنده] گفت: آيا هر چند من آيينى هدايت كنندهتر از آيينى كه پدرانتان را بر آن يافتهايد، برايتان بياورم؟ گفتند: ما به آيينى كه به آن فرستاده شدهايد، كافريم!
در نتيجه از آنان انتقام گرفتيم. پس با تأمل بنگر سرانجام تكذيبكنندگان چگونه بود.
و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم به پدر و قومش گفت: من بىترديد از آنچه مىپرستيد، بيزارم.
مگر كسى كه مرا آفريده، كه يقينا او مرا هدايت مىكند،
و توحيد و يكتاپرستى را در نسلهاى بعد از خود حقيقتى پايدار قرار داد، باشد كه آنان [به سوى توحيد] بازگردند؛
[نه اينكه بازنگشتند و من هم از آنان انتقام نگرفتم] بلكه اينان [كه در مكه آلوده به بتپرستى هستند] و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] برخوردار كردم تا آنكه حق و فرستادهاى روشنگر [چون قرآن و محمد] به سويشان آمد؛
و هنگامى كه حق به سويشان آمد، گفتند: اين جادوست و ما به آن كافريم،
و گفتند: اين قرآن چرا بر مردمى بزرگ از ميان يكى از اين دو شهر [مكه و طايف] نازل نشد؟!
آيا آنان هستند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟ ما در زندگى دنيا معيشت آنان را ميانشان تقسيم كردهايم، و برخى را از جهت درجات [فكرى و مادى] بر برخى برترى دادهايم تا برخى از آنان برخى ديگر را [در امر معيشت و ساير امور] به خدمت گيرند؛ و رحمت پروردگارت از آنچه آنان جمع مىكنند، بهتر است.
و اگر [بهرهمندى كفار از انواع نعمت هاى مادى و تهيدستى مؤمنان، سبب] اين نبود كه همه مردم [به خاطر ضعف ايمان و ناآگاه بودن به حقايق] بر محور كفر امتى واحد شوند، ما براى خانههاى كافران [به خداى] رحمان سقفهايى از نقره قرار مىداديم و نردبانهايى كه با آن بر بالاى خانهها برآيند.
و براى خانههايشان [نيز] درها و تختهايى [از نقره مىساختيم] كه بر آن تكيه زنند،
و [براى خانهها و زندگى آنان] زر و زيور [قرار مىداديم]، ولى همه اينها جز كالاى اندك زندگى دنيا نيست، و آخرت نزد پروردگارت براى پرهيزكاران است؛
و هر كس خود را از ياد [خداى] رحمان به كوردلى و حجاب باطن بزند، شيطانى بر او مىگماريم كه آن شيطان ملازم و دمسازش باشد.
و بىترديد شيطانها چنين كسانى را از راه خدا باز مىدارند، در حالى كه [با اين گمراهى سخت] گمان مىكنند راه يافتگان واقعى آنانند؛
تا زمانى كه [در قيامت] نزد ما آيند [به شيطانش] گويد: اى كاش ميان من و تو فاصله و دورى مشرق و مغرب بود، پس چه بد همنشينى بودى!
و [به آنان گويند: امروز اين گفتگو و آرزوى دورى از شيطان] هرگز به شما سودى نمىدهد؛ زيرا [در دنيا] ستم ورزيديد [و] اكنون همه با هم در عذاب مشترك خواهيد بود؛
پس آيا تو مىتوانى [دعوتت را] به كران بشنوانى، يا كوران و كسانى را كه در گمراهى آشكارند هدايت كنى؟!
پس اگر تو را از دنيا ببريم، يقينا از اينان انتقام خواهيم گرفت،
يا [اگر از دنيا نبريم] آنچه را از عذاب به آنان وعده كردهايم به تو نشان خواهيم داد [در هر صورت ما آنان را عذاب مىكنيم]، و بىترديد بر آنان چيره و مسلطيم؛
پس به آنچه بر تو وحى شده تمسك بجوى، يقينا تو بر راهى راست قرار دارى؛
و مسلما [اين] قرآن براى تو و قوم تو مايه تذكر [و شرف و عزت] است، و به زودى [درباره آن] بازخواست خواهيد شد.
و از پيامبرانى كه پيش از تو فرستادهايم بپرس كه: آيا به جاى [خداى] رحمان معبودانى كه پرستش شوند، قرار دادهايم؟!
و به راستى ما موسى را با نشانههاى خود به سوى فرعون و سران و اشراف قومش فرستاديم، پس گفت: من فرستاده پروردگار جهانيانم؛
پس چون معجزههاى ما را براى آنان آورد ناگاه آنان [از روى ريشخند] به آنان مىخنديدند.
ما هيچ معجزهاى را به آنان نشان نمىداديم مگر آنكه از مشابهش بزرگ تر بود، و آنان را به عذاب دنيايى گرفتار كرديم، باشد كه بازگردند.
و [وقتى گرفتار شدند] گفتند: اى جادوگر! پروردگارت را بر پايه عهدى كه با تو كرده [كه اگر ايمان آوريم عذاب را از ما بردارد] براى ما بخوان، كه بىترديد ما هدايت خواهيم يافت.
هنگامى كه عذاب را از آنان برطرف مىكرديم، ناگاه پيمان مىشكستند.
و فرعون در ميان قومش ندا داد: گفت: اى قوم من! آيا حكومت و پادشاهى مصر ويژه من نيست و اين نهرها از زير [كاخهاى] من به فرمان من روان نيستند؟ آيا [عظمت و حشمت من و فقر و تهيدستى موسى را] نمىبينيد؟!
مگر نه اين است كه من از اين كسى كه خوار و بىمقدار است و نمىتواند روشن و گويا سخن گويد، بهترم؟
[اگر موسى، عزت، سربلندى، كرامت و شخصيت داشت] پس چرا دستبندهاى زرين و طلا بر او آويخته نشده است؟ يا چرا فرشتگانى [براى اثبات نبوتش] همراه او نيامدهاند؟
پس او قومش را سبك مغز شمرد [و آنان را با وسوسه و اغواگرى فريفت و خوارشان كرد] در نتيجه از او اطاعت كردند؛ زيرا آنان مردمى فاسق و نافرمان بودند.
چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتيم، پس همه را غرق كرديم.
در نتيجه آنان را پيشگامان [دوزخيان] و عبرتى براى آيندگان قرار داديم.
و چون فرزند مريم [در آيات قرآن به نداشتن پدر به عنوان روح خدا و كلمة الله] مثل زده شد، ناگهان قوم [مشرك و بتپرست] تو نسبت به آن به مسخره و خنده فرياد برداشتند،
و گفتند: آيا معبودان ما بهتراند يا او. [ولى] آنان اين مقايسه را به عنوان مثل براى تو نزدند مگر از روى جدال بىمنطق و ستيزهجويى [تو معبود بودن عيسى را نپذيرفتهاى]، بلكه اينان گروهى ستيزهجو [و در جدال باطل بسيار سرسخت] هستند.
او نبود جز بندهاى كه به او نعمت [نبوت و معجزات را] عطا كرديم و وى را براى بنىاسرائيل نشانهاى بزرگ [از قدرت خود] قرار داديم [تا به وسيله او حق براى آنان روشن شود.]
[ولادت، نبوت و معجزات عيسى از قدرت ما عجيب نيست] و ما اگر بخواهيم برخى از شما را در زمين فرشتگانى قرار مىدهيم كه جانشين [صاحب كمالاتى چون خود] باشند.
و عيسى [با ولادتى كه ويژه او بود، و با معجزاتى چون شفا دادن كور مادرزاد، علاج بيمارى برص، زنده كردن مردگان و دميدن روح در مجسمه گلى] سبب يقين به قيامت است، پس هرگز در وقوع آن ترديد مكنيد، و از من پيروى نماييد كه اين است راه راست.
و شيطان شما را [از راه راست] باز ندارد، بىترديد او براى شما دشمنى آشكار است.
و هنگامى كه عيسى دلايل روشن آورد، گفت: به راستى من براى شما حكمت آوردم، و تا براى شما [حكم] برخى [از عقايد و احكام] را كه در آن اختلاف مىكنيد بيان كنم؛ بنابراين از خدا پروا كنيد و از من اطاعت نماييد.
بىترديد خدا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد كه اين است راه راست.
از ميان امت عيسى گروههايى [درباره او و دينش] اختلاف كردند [و هر يك چون نسطوريه، ملكانيه، مرقوسيه و شمعونيه به عقيدهاى خلاف حق پاى بند شدند، و آيينى غير آيين مسيح را به عنوان آيين مسيح برگزيدند] پس واى بر كسانى كه [به آيات خدا] ستم ورزيدند از عذاب روزى دردناك.
آيا جز اين انتظارى دارند كه ناگاه قيامت در رسد در حالى كه نمىفهمند؟
در آن روز دوستان دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران.
[خدا آن روز به آنان گويد:] اى بندگان من! امروز نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مىشويد؛
همانان كه به آيات ما ايمان آوردند و همواره تسليم [فرمانها و احكام] ما بودند.
[ندا آيد:] شما و همسرانتان در نهايت خوشحالى و شادمانى به بهشت درآييد؛
ظرفهايى از طلا [كه پر از طعام است] و جامهايى [زرين كه پر از شراب طهور است] گرداگرد آنان مىگردانند، و در آنجا آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذت مىبرد آماده است، و شما [اى پرهيزكاران!] در آن جاودانهايد.
اين بهشتى است كه شما به پاداش اعمالى كه همواره انجام مىداديد، ميراث يافتيد.
شما را در آنجا ميوههايى فراوان است كه از آنها مىخوريد.
بىترديد گناهكاران در عذاب دوزخ جاودانهاند.
[عذاب را] از آنان سبك نگردانند و آنان در آنجا [از نجات خود] نوميدند،
و ما بر آنان ستم نكرديم، ولى آنان خود ستمكار بودند،
و فرياد مىزنند: اى مالك [دوزخ! بگو:] پروردگارت ما را بميراند [تا از اين عذاب نجات يابيم]. [مالك] مىگويد: يقينا شما ماندنى هستيد.
راستى ما حق را براى شما آورديم، ولى بيشتر شما حق را خوش نداشتيد،
بلكه آنان كار [توطئه و نيرنگ بر ضد حق] را محكم كردند، پس ما هم كار [عذاب] را بر آنان محكم مىكنيم.
آيا آنان گمان مىكنند كه ما رازشان و سخنان در گوشى آنان را نمىشنويم؟ چرا مىشنويم و فرستادگان ما [كه فرشتگان نويسنده اعمالاند] نزد آنان حاضرند [و اعمالشان و رازهايشان را] مىنويسند.
[به مشركان سبك مغز] بگو: اگر براى [خداى] رحمان فرزندى بود، من [در اين امت] نخستين پرستنده او بودم.
منزه است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش از آنچه [درباره او] توصيف مىكنند.
آنان را واگذار تا [در گفتار و كردار باطل] فرو روند و [با كالاى بىارزش دنيا] سرگرم بازى شوند تا آن روزشان را كه وعده داده مىشوند ديدار كنند.
و اوست كه در آسمانها معبود [واقعى] است و در زمين هم معبود [واقعى] است و او حكيم و داناست.
هميشه سودمند و با بركت است كسى كه مالكيت و فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، فقط در سيطره اوست و آگاهى [به همه شئون] قيامت نزد اوست و به او بازگردانده مىشويد.
و كسانى را كه به جاى خدا مىپرستند، اختيار شفاعت ندارند، اختيار شفاعت فقط با كسانى است كه [از روى بصيرت] شهادت به حق دادهاند و آنان [حقيقت حال كسانى را كه مىخواهند براى آنان شفاعت كنند] مىدانند.
و اگر از آنان بپرسى: چه كسى آنان را آفريده است؟ يقينا مىگويند: خدا. پس چگونه [از حق به باطل] منحرف مىشوند؟
و [چگونه از شكايت پيامبر بىخبرند كه] مىگويد: پروردگارا! اينان گروهى هستند كه ايمان نمىآورند؛
بنابراين از آنان روى بگردان و سلام جدايى [را به آنان] بگو، پس به زودى [سرانجام شقاوت بار خود و نتيجه كفر و عنادشان را] خواهند دانست.
سوره الدخان
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ حم
سوگند به [اين] كتاب روشنگر؛
به راستى ما آن را در شبى پربركت نازل كرديم؛ زيرا كه همواره بيمدهنده بودهايم؛
در آن شب هر كار استوارى [به اراده خدا] فيصله مىيابد.
[نزول قرآن] كارى است [كه] از نزد ما [صورت پذيرفته است؛] زيرا ما همواره فرستنده [وحى و پيامبران] بودهايم.
[همه اين واقعيات] به سبب رحمتى از سوى پروردگار توست؛ بىترديد او شنوا وداناست.
[همان] پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، اگر يقين داريد.
هيچ معبودى جز او نيست، زنده مىكند و مىميراند، پروردگار شما وپروردگار پدران پيشين شماست.
[نه اينكه يقين ندارند] بلكه آنان در شكاند [و با گفتار و كردارشان با حقايق] بازى مىكنند.
پس به انتظار روزى باش كه آسمان دودى آشكار بياورد،
كه همه مردم را فرا مىگيرد، اين عذابى دردناك است.
[همه مىگويند:] پروردگارا! اين عذاب را از ما برطرف كن كه ما ايمان مىآوريم
[در آن موقعيت سخت] چگونه براى آنان جاى پند گرفتن و هوشيارى است و حال آنكه [پيش از اين عذاب] پيامبرى روشنگر براى آنان آمد [و پند نگرفتند.]
آن گاه از او روى گرداندند و گفتند: تعليم يافتهاى ديوانه است!!
مدتى اندك عذاب را برطرف مىكنيم، ولى باز شما [به همان عقايد بىپايه و اعمال زشت] برمىگرديد!
[ما از آنان انتقام خواهيم گرفت آن] روزى كه آنان را با قدرتى بسيار سخت بگيريم؛ زيرا كه ما انتقام گيرندهايم.
و همانا پيش از آنان قوم فرعون را آزموديم، و پيامبرى بزرگوار براى آنان آمد،
كه [به آنان گفت:] بندگان خدا را [كه به آزار و شكنجه شما گرفتارند] به من واگذاريد؛ زيرا من براى شما فرستادهاى امينم.
و در برابر خدا تكبر نكنيد كه من براى شما دليلى روشن آوردهام.
و من به پروردگارم و پروردگار شما از اينكه مرا سنگسار كنيد [يا برانيد يا متهم كنيد] پناه مىبرم؛
و اگر به من ايمان نمىآوريد [از آزردن من و باز داشتن مردم از ايمان آوردن] كنارهگيرى كنيد.
[فرعونيان دست از آزردنش برنداشتند و مردم را از ايمان آوردن مانع شدند] پس پروردگارش را خواند كه اينان قومى گناهكارند.
[گفتم:] بندگانم را شبانه حركت ده؛ زيرا شما مورد تعقيب هستيد،
و دريا را با [همان] راههاى گشاده [كه براى عبور شما باز كرديم] پشت سر بگذار [تا فرعونيان هم در آن درآيند]؛ زيرا آنان سپاهى محكوم به غرق شدن هستند.
چه بسيار بوستانها و چشمهسارانى كه آنان [پس از خود] بر جاى گذاشتند،
و كشتزار و جايگاههاى نيكو و باارزش،
و نعمت هايى كه با آسايش و خوشى از آن برخوردار بودند.
[آرى، سرانجام كارشان] چنين بود و ما همه آنها را به قومى ديگر به ميراث داديم.
پس نه آسمان برآنان گريست و نه زمين و [هنگام نزول عذاب هم] مهلت نيافتند.
همانا ما بنىاسرائيل را از آن عذاب خواركننده نجات داديم.
از فرعون كه متكبرى سركش از زمره اسرافكاران بود،
و آنان را از روى آگاهى بر جهانيان [زمان خودشان] برگزيديم؛
و به آنان از آيات و معجزات آنچه را كه در آن آزمايشى آشكار بود، عطا كرديم.
اينان [كه شرك و كفر سراپاى وجودشان را فرا گرفته است] با اصرار [به اهل ايمان] مىگويند:
پايان زندگى جز همين مرگ نخستين نيست و ما [پس از اين مرگ] برانگيخته نخواهيم شد.
اگر شما [در زمينه زنده شدن مردگان] راستگوييد [با درخواست از خدا] پدران ما را [زنده كنيد و نزد ما] بياوريد [تا ما به زنده شدن مردگان يقين پيدا كنيم!!]
آيا اينان [در قدرت و شوكت] برترند يا قوم تبع، و كسانى كه پيش از آنان بودند؟ ما همه آنان را هلاك كرديم؛ زيرا مجرم بودند؛
و ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، به بازى نيافريدهايم؛
ما آن دو را جز به درستى و راستى به وجود نياوردهايم، ولى بيشترشان [به حقايق] معرفت و آگاهى ندارند.
بىترديد روز جدايى [حق از باطل، مؤمن از كافر و پاك از ناپاك] وعدهگاه همه آنهاست؛
همان روزى كه هيچ دوستى چيزى از عذاب را از دوستش دفع نمىكند، و چون [آلوده به شرك و كفراند] يارى نمىشوند؛
مگر كسى كه خدا او را مورد رحمت قرار داده است؛ زيرا او تواناى شكستناپذير و مهربان است
همانا درخت زقوم،
خوراك گنهكار است،
مانند مس گداخته شده در شكمها مىجوشد،
چون جوشيدن آب جوشان
[گفته مىشود:] اين گنهكار را بگيريد و او را به زور به وسط دوزخ بكشانيد.
آن گاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ريزيد؛
[و بگوييد:] بچش كه تو همان ارجمند و بزرگوارى!!
به يقين اين همان چيزى است كه همواره درباره آن ترديد مىكرديد.
مسلما پرهيزكاران در جايگاه امنى خواهند بود.
در ميان بوستانها و چشمهسارها؛
لباسهايى از حرير نازك و ديباى ضخيم مىپوشند در حالى كه برابر هم مىنشينند.
[آرى سرانجام كار پرهيزكاران] چنين است، و حور العين را به همسرى آنان درآوريم،
در آنجا هر گونه ميوهاى را كه بخواهند مىطلبند و مىخورند، در حالى كه [از هر جهت] ايمن و آسوده خاطرند؛
در آنجا مرگ را نمىچشند، مرگ آنان همان مرگى بود كه در دنيا چشيدند، و خدا آنان را از عذاب دوزخ مصون مىدارد.
[اين] فضل و احسانى است از سوى پروردگار تو، [و] اين همان كاميابى بزرگ است.
پس جز اين نيست كه ما [فهم] قرآن را با زبان تو [كه زبانى فصيح و گوياست] آسان ساختيم تا آنان متذكر و هوشيار شوند.
[ولى اگر متذكر و هوشيار نشدند] پس به انتظار باش كه مسلما آنان هم منتظرند [كه سرانجام كار چه خواهد شد؟ سرانجام نصرت و پيروزى خدا براى تو و عذاب دنيا و آخرت براى آنان است.]
سوره الجاثیة
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ حم
اين كتاب نازل شده است از سوى خداى تواناى شكستناپذير وحكيم.
به يقين در آسمانها و زمين براى مؤمنان نشانههايى [بر ربوبيت، حكمت و قدرت خدا] است؛
و در آفرينش شما و آنچه از جنبندگان منتشر و پراكنده مىكند، براى اهل يقين نشانههايى [بر ربوبيت، حكمت و قدرت خدا] ست؛
و در رفت و آمد شب و روز و آنچه را از رزق و روزى [چون باران و برف] از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين را پس از مردگىاش زنده كرده است، و در گرداندن بادها [از سويى به سويى] براى مردمى كه تعقل مىكنند، نشانههايى است.
اينها آيات خداست كه به حق و راستى بر تو مىخوانيم؛ پس [اگر به اين آيات ايمان نياوردند] به كدام سخن بعد از [سخن] خدا و نشانههايش ايمان مىآورند؟
واى بر هر دروغگوى گنهكار،
كه آيات خدا را در حالى كه بر او مىخوانند مىشنود، آن گاه از روى سركشى و تكبر چنان كه گويى آن را نشنيده است [بر كفر، عناد، دشمنى و مخالفتش] پافشارى مىكند؛ پس او را به عذابى دردناك بشارت ده.
و هنگامى كه به چيزى از آيات ما آگاه مىشود، آن را به مسخره گيرد؛ اينانند كه براى آنان عذاب خواركنندهاى خواهد بود.
پيش رويشان دوزخ است، و آنچه [از ثروت، مقام، يار و ياور] به دست آوردهاند و آنچه را به جاى خدا سرپرستان و معبودان خود گرفتهاند، چيزى از عذاب را از آنان دفع نمىكند، و براى آنان عذابى بزرگ است.
اين [قرآن] سراسر هدايت است؛ و كسانى كه به آيات پروردگارشان كافر شدند، آنان را عذابى است از نوع عذابى بسيار سخت و دردناك.
خداست كه دريا را براى شما مسخر و رام كرد تا كشتىها به فرمانش در آن روان شوند و تا شما [با سفرهاى دريايى] از فضل و رزق و روزىاش بهره جوييد و تا شما [بر نعمت هايش] سپاس گزارى كنيد.
و همه آنچه را در آسمانهاست و آنچه را در زمين است از سوى خود براى شما مسخر و رام كرد؛ بىترديد در اين امور براى مردمى كه مىانديشند، نشانههايى [بر ربوبيت، حكمت و قدرت خدا] است.
به مؤمنان بگو: از كسانى كه به روزهاى خدا [چون روز آزمايش بندگان، روز پيروزى اهل ايمان، شكست دشمنان و روز قيامت] اميد ندارند، گذشت كنند، تا [خدا] مردمى را [كه تهيدست از عقايد پاك و كردار شايسته هستند، در روزى از روزهايش] به خاطر گناهانى كه همواره مرتكب مىشوند، كيفر دهد.
هركس كار شايستهاى انجام دهد به سود خود اوست و هركس مرتكب بدى شود به زيان خود اوست، سپس به سوى پروردگارتان باز گردانده مىشويد.
و همانا ما به بنى اسرائيل كتاب و حكومت و نبوت عطا كرديم، و از پاكيزهها به آنان روزى داديم و آنان را بر جهانيان [روزگار خودشان] برترى بخشيديم.
و دلايل روشنى [در امر نبوت و دين] در اختيار آنان قرار داديم، پس آنان [در امر نبوت و دين] اختلاف نكردند مگر پس از آنكه [به وسيله وحى] دانش و آگاهى براى آنان آمد، اختلافشان از روى حسادت و برترى جويى در ميان خودشان بود؛ بىترديد پروردگارت روز قيامت درباره آنچه همواره در آن اختلاف مىكردند ميانشان داورى خواهد كرد.
سپس تو را [در امر نبوت و دين] بر آيينى ويژه و كامل قرار داديم؛ بنابراين از آن پيروى كن و از هواهاى نفسانى كسانى كه [به حقايق] معرفت و آگاهى ندارند، پيروى مكن.
آنان در برابر خدا نمىتوانند چيزى [از گرفتارىها و بلاها] را از تو دفع كنند؛ و همانا ستمكاران يار و ياور يكديگرند و خدا يار و ياور پرهيزكاران است.
اين [قرآن و آيين] وسايل بينايى و بصيرت براى مردم و سراسر هدايت و رحمت براى گروهى است كه [حقايق را] باور دارند.
آيا كسانى كه مرتكب گناهان شدند، گمان دارند آنان را مانند كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، قرار مىدهيم كه زندگى و مرگشان يكسان باشد؟ چه بد داورى مىكنند.
خدا آسمانها و زمين را به حق آفريد، و تا هر كس در برابر اعمالى كه انجام داده است، پاداش يابد و آنان مورد ستم قرار نمىگيرند.
پس آيا كسى كه معبودش را هواى نفسش قرار داده ديدى؟ و خدا او را از روى علم و آگاهى خود [بر اينكه شايسته هدايت نيست] گمراه كرد، و بر گوش و دلش مهر [تيره بختى] نهاد، و بر چشم [دلش] پردهاى قرار داده است، پس چه كسى است كه بعد از خدا او را هدايت كند؟ آيا متذكر [حقايق] نمىشويد؟
گفتند: زندگى و حياتى جز همين زندگى و حيات دنياى ما نيست كه [همواره گروهى از ما] مىميريم و [گروهى] زندگى مىكنيم، و ما را فقط روزگار هلاك مىكند. آنان را نسبت به آنچه مىگويند يقينى در كار نيست، آنان فقط حدس و گمان مىزنند.
چون آيات روشن ما [درباره معاد و زنده شدن مردگان] بر آنان خوانده شود، برهان و دليلى جز اين ندارند كه مىگويند: اگر شما [در زمينه زنده شدن مردگان] راستگوييد [با درخواست از خدا] پدران ما را [زندهكنيد و] نزد ما بياوريد [تا به زنده شدن مردگان يقين پيدا كنيم.]
بگو: خدا شما را [ابتدا از لابلاى عناصر مرده براى قرار گرفتن در دنيا] حيات مىبخشد، سپس مىميراند، آن گاه همه شما را به روز قيامت كه هيچ شكى در آن نيست گرد مىآورد، ولى بيشتر مردم [به اين حقايق] معرفت و آگاهى ندارند.
و مالكيت و فرمانروايى آسمانها و زمين فقط در سيطره خداست، و روزى كه قيامت برپا شود، آن روز است كه اهل باطل زيان خواهند ديد،
و هر امتى را در آن روز به زانو درافتاده مىبينى، [آن روز] هر امتى به سوى نامه اعمالش خوانده مىشود [و به آنان مىگويند:] امروز همان اعمالى كه همواره انجام مىداديد به شما پاداش مىدهند.
اين نوشته ماست كه بر پايه حق و درستى بر ضد شما سخن مىگويد؛ زيرا ما آنچه را همواره انجام مىداديد، مىنوشتيم.
و اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، پس پروردگارشان آنان را در در رحمت خود درآورد؛ اين همان كاميابى آشكار است،
و اما كسانى كه كفر ورزيدند [به آنان گفته مىشود:] مگر آيات من همواره بر شما خوانده نمىشد؟ ولى شما [نسبت به پذيرش آن] تكبر ورزيديد و قومى گنهكار بوديد.
وچون مىگفتند: يقينا وعده خدا حق است و در وقوع قيامت هيچ شكى نيست، مىگفتيد: ما نمىدانيم قيامت چيست [و برپا شدنش را گمان نمىبريم] مگر گمانى ضعيف و غير قابل اعتماد، و نمىتوانيم به آن يقين پيدا كنيم!