[ابراهيم] گفت: اى فرستادگان! دنبال چه كار مهمى هستيد؟
گفتند: ما را به سوى مردمى گنهكار فرستادهاند؛
تا [بارانى] از گلسنگ بر آنان بفرستيم؛
[سنگى كه] نزد پروردگارت براى تجاوزكاران نشانه گذارى شده است؛
پس هركه را از مؤمنان در آن شهر بود [پيش از آمدن عذاب] بيرون برديم؛
در آنجا جز يك خانه از مسلمانان [كه اهلش مطيع خدا بودند، نيافتيم.]
در آنجا [پس از زير و رو شدن شهر و هلاكت مردم] نشانه و عبرتى [از قدرت، غضب خود و محكوميت مجرمان] براى كسانى كه از عذاب دردناك مىترسند به جا گذاشتيم.
و [نيز] در [سرگذشت] موسى، چون او را با دليلى روشن به سوى فرعون فرستاديم [عبرتى است.]
پس فرعون با سپاهيانش روى [از حق] گرداندند و گفت: [اين مرد] يا جادوگر است يا ديوانه!
در نتيجه او و سپاهيانش را گرفتيم و به دريا افكنديم، در حالى كه [به سبب لجبازى و دشمنى] مستحق سرزنش بود.
و [نيز] در [سرگذشت قوم] عاد هنگامى كه بر آنان باد هلاك كنندهاى فرستاديم [عبرتى است.]
[آن باد] هيچ چيزى را كه بر آن مىوزيد، رها نمىكرد مگر آنكه آن را به صورت استخوان پوسيدهاى مىساخت.
و [نيز] در قوم ثمود [عبرتى است] هنگامى كه [پس از پى كردن ناقه] به آنان گفته شد: زمانى كوتاه [كه بيش از سه روز نيست از زندگى] برخوردار باشيد [كه عذاب خواهد رسيد.]
ولى [آنان در آن سه روز هم كه مهلت داشتند باز] از فرمان پروردگارشان سرپيچى كردند، پس صاعقه مرگبار آنان را فراگرفت در حالى كه آنان با ترس و حيرت به آن] مىنگريستند.
پس [با آمدن عذاب و به سبب اينكه هيچ مهلتى نيافتند] نه قدرت برخاستن از جاى خود را داشتند و نه دادخواهى كردند.
و قوم نوح را پيش از اين [هلاك كرديم]؛ زيرا آنان همواره مردمى نافرمان بودند.
و آسمان را به قدرت ونيرو بنا كرديم و ما گسترانندهايم.
و زمين را گسترديم و چه نيكو گسترانندهاى هستيم.
واز هر چيزى جفت آفريديم باشد كه متذكر [اين حقايق كه نشانههايى بر قدرت، حكمت و ربوبيت خداست] شويد.
پس به سوى خدا بگريزيد [كه] بىترديد من از سوى او بيم دهندهاى روشنگرم.
و با خدا معبودى ديگر قرار ندهيد، يقينا من از سوى او بيمدهندهاى آشكارم.
همچنين هيچ پيامبرى بر كسانى كه پيش از اينان بودند نيامد مگر اينكه گفتند: جادوگر يا ديوانه است!
آيا [اين اقوام] يكديگر را به اين گونه داورى [ناحق درباره پيامبرشان] سفارش كرده بودند؟! [نه] بلكه همه آنان گروهى ياغى و سركش بودند [و اين ياوهگويىها محصول سركشى و ياغىگرى آنان بود.]
بنابراين از اين سبك مغزان باطلگو روى برگردان [كه تو اتمام حجت كردى] و شايسته سرزنش نيستى؛
و پند ده؛ زيرا پند به مؤمنان سود مىدهد؛
و جن و انس را جز براى اينكه مرا بپرستند نيافريديم؛
از آنان هيچ رزقى نمىخواهم، و نمىخواهم كه مرا طعام دهند.
بىترديد خدا خود روزىدهنده و صاحب قدرت استوار است.
پس براى كسانى [از قوم تو] كه ستم ورزيدند، سهمى از عذاب است مانند سهم هممسلكانشان از امت هاى پيشين، بنابراين شتاب در آمدن آن را نخواهند.
پس واى بر كسانى كه كافر شدند از آن روزشان كه به آن وعده داده مىشوند.
سوره الطور
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ سوگند به [كوه] طور،
و به كتابى كه نوشته شده،
در صفحهاى باز و گسترده،
و به آن خانه آباد،
و به آن سقف برافراشته،
و به آن درياى مملو و برافروخته،
كه بىترديد عذاب پروردگارت واقع شدنى است؛
و آن را هيچ مانع و بازدارندهاى نيست.
[و آن در] روزى [است] كه آسمان به حركت و لرزهاى سخت در آيد؛
و كوه ها [چون گرد و غبار] سريع و تند روان شوند.
پس در آن روز واى بر تكذيب كنندگان!
همانان كه با فرو رفتن [در گفتار و كردار باطل با حقايق] بازى مىكنند.
روزى كه آنان را با خشونت و زور به سوى آتش مىرانند.
[و به آنان مىگويند:] اين همان آتشى است كه همواره آن را تكذيب مىكرديد.
آيا اين آتش هم جادوست [چنانكه در دنيا وحى را جادو مىپنداشتيد] يا شما [اين واقعيت آشكار را] نمىبينيد [چنانكه در دنيا حقايق را نمىديديد؟]
در آن در آييد [و بسوزيد]؛ پس صبر كنيد يا نكنيد براى شما يكسان است. فقط اعمالى را كه همواره انجام مىداديد، جزا داده مىشويد.
بىترديد پرهيزكاران در بهشتها و نعمتى فراواناند.
به آنچه پروردگارشان به آنان عطا كرده و [براى آنكه] پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ مصون داشته شادمان و مسرورند.
[به آنان گويند:] به پاداش اعمالى كه همواره انجام مىداديد [از اين نعمت ها] بخوريد و بياشاميد، گوارايتان باد.
[اين] در حالى [است] كه بر تخت هايى رديف و به هم پيوسته تكيه مىزنند و حورالعين را به همسرى آنان در مىآوريم.
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان [به نوعى] در ايمان از آنان پيروى كردند، فرزندانشان را [در بهشت] به آنان ملحق مىكنيم و هيچ چيز از اعمالشان را نمىكاهيم؛ هر انسانى در گرو اعمال خويش است.
و [همواره] به آنان انواع ميوهها و گوشتهايى كه دلخواه آنان است، مىرسانيم.
آنان در بهشت جام هاى [پر از شراب طهور را] كه نه در آن [پس از نوشيدنش، زمينه] بيهودهگويى و نه [خوردنش] گناه است، از دست يكديگر مىگيرند.
و [همواره براى پذيرايى از آنان] نوجوانانى پيرامونشان مىگردند كه گويا مرواريدى نهفته در صدف هستند.
و به يكديگر روى مىكنند [و از احوالات گذشته] از هم مىپرسند.
مىگويند: ما پيش تر [در دنيا] در ميان كسان خود [از عذاب امروز] ترسان بوديم؛
ولى خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب مرگبار حفظ كرد.
از پيش او را [براى نجات از عذاب] مىخوانديم؛ زيرا كه او نيكوكار و مهربان است.
پس [مشركان را] هشدار ده كه تو به لطف و رحمت پروردگارت نه كاهنى نه ديوانه؛
بلكه اين سبكمغزاناند كه مىگويند: او شاعرى است كه براى او حوادث تلخ روزگار و آمدن مرگش را انتظار مىبرديم!
بگو: [هلاكت خود را] انتظار بريد كه من هم با شما از منتظرانم.
آيا عقل هايشان آنان را به اين گفتارهاى باطل و ياوه [بر ضد تو و قرآن] وا مىدارد، يا [نه] آنان مردمى طغيان گر و سركشاند؟
يا مىگويند: قرآن را از پيش خود ساخته [و به خدا نسبت داده است؟ چنين نيست كه مىپندارند]، بلكه [قرآن وحى الهى است، ولى اينان] ايمان نمىآورند.
پس اگر [در ادعاى خود] راستگوييد، سخنى مانند آن بياوريد.
آيا آنان از غير [آن] چيزى [كه ديگران را از آن آفريدهاند،] آفريده شدهاند.
ياآنان آسمانها و زمين را آفريدهاند؟ نه بلكه يقين ندارند.
آيا خزانههاى [علم و قدرت] پروردگارت نزد آنان است [كه هر كس را اينان به پيامبرى برگزينند، پيامبر است و چون تو را پيامبر نمىدانند، پس پيامبر نيستى؟] يا بر تدبير امور هستى و بر خدا مسلطاند [كه اگر بخواهند اين مقام را از تو سلب كنند بتوانند؟]
يا براى آنان نردبانى است كه [بر آن برشوند و] در آن خبرهاى غيبى را بشنوند؟ پس بايد شنوندهاش دليلى آشكار [بر ادعايش] بياورد؟
يا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران؟
يا از آنان [در برابرابلاغ رسالت] پاداشى مىخواهى كه از خسارت آن سنگين بارند؟
يا علم غيب نزد آنان است كه آنان [ادعاى خود را از روى آن] مىنويسند؟
يا مىخواهند [بر ضد تو] نيرنگ و فريبى به كار گيرند؟ ولى كافران [بدانند كه] خود اسير و محكوم نيرنگ شدهاند.
آيا آنان را معبودى جز خدا است؟ خدا از آنچه شريك او قرار مىدهند، منزه است.
و اگر پاره سنگى در حال سقوط از آسمان ببينند [فكر نمىكنند عذاب است، بلكه چنان بر انكار حق اصرار دارند كه] مىگويند: ابرى متراكم است!
[اكنون كه با هيچ دليلى هدايت نمىشوند] پس آنان را واگذار تا آن روزشان را كه در آن هلاك مىشوند، ببينند.
روزى كه نيرنگشان چيزى از عذاب را از آنان دفع نمىكند و يارى هم نخواهند شد.
براى ستمكاران جز اين عذاب آخرتى عذابى ديگر [در دنيا] خواهد بود [و آن درهم كوبيده شدنشان در جنگ بدر است]، ولى بيشترشان معرفت و آگاهى [به وضع خود در آينده] ندارند.
و در برابر حكم پروردگارت شكيبايى كن كه تو زير نظر و مراقبت ما هستى، و هنگامى كه [از خواب] برمىخيزى پروردگارت را همراه با سپاس و ستايش تسبيح گوى.
و [نيز] پارهاى از شب و هنگام ناپديد شدن ستارگان [به سبب روشنايى صبح] خدا را تسبيح گوى.
سوره النجم
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ سوگند به ستاره هنگامى كه [براى غروب كردن در كرانه افق] افتد؛
كه هرگز دوست شما از راه راست منحرف نشده، و [در ايمان و اعتقادش از راه راست] خطا نرفته؛
و از روى هوا و هوس سخن نمىگويد.
گفتار او چيزى جز وحى كه به او نازل مىشود، نيست.
[فرشته] بسيار نيرومند به او تعليم داده است.
[همان كه] داراى درايت و توانمندى شگفتى است، پس [به آنچه كه مأمور انجامش مىباشد] مسلط و چيره است.
در حالى كه در افق اعلا بود.
سپس نزديك رفت و نزديكتر شد،
پس [فاصلهاش با پيامبر] به اندازه فاصله دو كمان گشت يا نزديكتر شد.
آن گاه به بندهاش آنچه را بايد وحى مىكرد، وحى كرد.
آنچه را دل [پيامبر] ديد [به پيامبر] دروغ نگفت [تا او را درباره حقيقت فرشته وحى به وهم و خيال اندازد، بلكه به حضور و شهودش يقين كامل داشت.]
آيا در آنچه [به حقيقت] مىبينيد با او به سختى مجادله و ستيزه مىكنيد؟
و بىترديد يك بار ديگر هم او را ديده است،
نزد سدرة المنتهى،
در آنجا كه جنت الماوى است.
آن گاه كه سدره را احاطه كرده بود آنچه [از فرشتگان، نور و زيبايى] احاطه كرده بود.
ديده [پيامبر آنچه را ديد] بر غير حقيقت و به خطا نديد و از مرز ديدن حقيقت هم درنگذشت.
به راستى كه بخشى از نشانههاى بسيار بزرگ پروردگارش را ديد.
پس به من از لات و عزى [دو بت خويش] خبر دهيد
و منات، سومين [بت] ديگرتان [كه شما آنها را تمثال فرشتگانى به عنوان دختران خدا مىپنداريد،]
آيا [به پندار شما] ويژه شما پسر و ويژه او دختر است؟!
در اين صورت اين تقسيمى ظالمانه است.
اين بتان [كه شما آنها را به عنوان شريك خدا گرفتهايد] چيزى جز نام ها [ى بىمعنا و بىمفهوم] كه شما و پدرانتان [بر اساس حدث و گمان] نامگذارى كردهايد نيستند، خدا بر [حقانيت] آنها هيچ دليلى نازل نكرده است. اينان فقط از پندار و گمان [بى پايه] و هواهاى نفسانى پيروى مىكنند، در حالى كه مسلما از سوى پروردگارشان براى آنان هدايت آمده است.
مگر براى انسان آنچه را [چون حاجتبخشى بتان و شفاعت آنان] آرزو مىكند، فراهم است؟
آخرت و دنيا فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى خداست.
و چه بسيار فرشتگانى كه در آسمان ها هستند كه شفاعتشان هيچ سودى نمىبخشد مگر پس از آنكه خدا براى هر كه بخواهد و بپسندد، اجازه دهد.
مسلما كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را در نامگذارى به نام زن نامگذارى مىكنند؛
و آنان را به اين كار هيچ آگاهى و معرفت نيست. [آنان] فقط از گمان پيروى مىكنند، و بىترديد گمان [انسان را] براى دريافت حق هيچ سودى نمىدهد.
بنابراين از كسانى كه از ياد ما روى گرداندهاند و جز زندگى دنيا را نخواستهاند، روى بگردان.
اين [دنيا خواهى] آخرين مرز دانش و معرفت آنان است؛ يقينا پروردگارت به كسى كه از راه او منحرف شده داناتر است، و او به كسى كه هدايت يافته آگاهتر است.
و آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى خداست، تا كسانى را كه مرتكب گناه شدهاند، همان گناهانشان را به آنان كيفر دهد، و كسانى را كه كار نيك كردهاند، همان كار نيكشان را به آنان پاداش دهد.
كسانى كه از گناهان بزرگ و زشت كارىها جز لغزش هاى كوچك دورى مىكنند [مورد آمرزشاند] يقينا آمرزش پروردگارت گسترده و وسيع است. او به شما از هنگامى كه شما را از زمين به وجود آورد و از هنگامى كه در شكم مادرانتان جنين بوديد، داناتر است؛ پس خودستايى نكنيد. او به كسى كه پرهيزكارى پيشه كرده است، آگاهتر است.
آيا كسى را كه [از حق] روى گردانيد، ديدى؟
و اندكى [از مال خود] بخشيد و [از باقى مانده آن] امساك ورزيد.
آيا علم غيب نزد اوست و او مىبيند [كه بار گناهانش را در قيامت ديگرى برمىدارد؟]
يا او را به آنچه در صحيفههاى موسى است خبر ندادهاند؟
و [يا به آنچه در صحيفههاى] ابراهيم [است] همان كه به طور كامل [به پيمانش با خدا] وفا كرد [آگاهش نكردهاند؟]
كه هيچ سنگين بارى بار گناه ديگرى را بر نمىدارد،
و اينكه براى انسان جز آنچه تلاش كرده [هيچ نصيب و بهرهاى] نيست،
و اينكه تلاش او به زودى ديده خواهد شد؛
سپس به تلاشش پاداش كامل خواهند داد؛
و اينكه پايان [همه امور] به سوى پروردگارتوست؛
و اين اوست كه مىخنداند و مىگرياند؛
و هم اوست كه مىميراند و زنده مىكند.
واوست كه دو زوج نر وماده آفريد،
از نطفه هنگامى كه در رحم ريخته شود.
و پديد آوردن جهان ديگر بر عهده اوست،
و اوست كه شما را توانگر كرد و سرمايه قابل ذخيره بخشيد،
و او پروردگار [ستاره] شعرى است،
و اوست كه قوم عاد نخستين را هلاك كرد،
و [نيز] قوم ثمود را به طورى كه [كسى از آنان را] باقى نگذاشت،
وقوم نوح را پيشتر [هلاك كرد]؛ زيرا آنان ستمكارتر و سركشتر بودند،
و شهرها [ى قوم لوط] را زير و رو كرد و به زمين كوبيد.
پس [عذاب خدا] آنان را احاطه كرد آن مقدار كه احاطه كرد.
پس [اى انسان!] در كدام يك از نعمت هاى پروردگارت ترديد مىكنى [كه آيا از سوى خدا هست يا نيست؟!]
اين پيامبر [نيز] بيمدهندهاى از [زمره] بيم دهندگان پيشين است.
قيامت نزديك شد.
كسى جز خدا برطرف كننده [سختى ها و هول و هراسش] نيست.
آيا از اين سخن تعجب مىكنيد؟
و [با چنين وضعى كه داريد هنوز] مىخنديد و نمىگرييد؟!
و همواره سركشى مىكنيد و غافلانه به خوشى و خوشگذرانى مشغول هستيد؟!
پس [با اين وصف كه قيامتى سنگين در پى داريد بياييد] خدا را سجده كنيد و بپرستيد.
سوره القمر
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ قيامت بسيار نزديك شد، و ماه از هم شكافت.
و اگر معجزهاى را ببينند، روى بگردانند و گويند: [اين] جادويى هميشگى است!
و [قرآن، رسالت پيامبر و معجزه را] انكار كردند و هواهاى نفسانى خود را پيروى نمودند، در حالى كه هر كارى [چه خير و چه شر، چه حق و چه باطل در قرارگاه ويژه خود] قرار مىگيرد [و اينان به زودى خواهند دانست كه قرآن و پيامبر بر حق است يا معبودانشان؟]
بىترديد آنچه از خبرها [ى گذشتگان] كه [در آن] مايه بازداشتن [از كفر و شرك و گناهان] است براى آنان آمده است.
[اين خبرها] پندى رساست، ولى هشدارها [به اين ستمكاران لجوج] سودى نمىبخشد.
بنابراين از آنان روى بگردان [و] روزى را [ياد كن] كه آن دعوت كننده [يعنى اسرافيل] آنان را به امرى بس دشوار و هولناك دعوت مىكند.
در حالى كه ديدگانشان [از شدت ترس] فرو افتاده، هم چون ملخ هاى پراكنده از گورها بيرون آيند.
شتابان به سوى آن دعوت كننده مىروند و كافران مىگويند: امروز روز بسيار سختى است.
پيش از آنان قوم نوح [و پيامبران] را تكذيب كردند، پس بنده ما [نوح] را هم تكذيب كردند و گفتند: ديوانه است، و جن زدهاى است [كه آثارى از گزند جن در او مىباشد.]
پس پروردگارش را خواند كه: من مغلوب شدهام [و از ستم و زورگويى آنان دلتنگم] بنابراين انتقام [مرا از اينان] بگير.
پس [در پاسخ درخواستش] درهاى آسمان را به آبى بسيار فراوان و ريزان گشوديم،
و زمين را به [جوشيدن] چشمههايى [پر آب] شكافتيم؛ پس آب آسمان و زمين براى كارى كه مقدر شده بود به هم پيوستند،
و او را بر كشتى كه داراى تختهها و ميخ ها بود سوار كرديم،
كه زير نظر ما روان بود. [و اين] پاداشى بود براى كسى كه مورد تكذيب قرار گرفته بود.
و بىترديد آن سرگذشت را [براى آيندگان] مايه پند و عبرت باقى گذاشتيم، پس آيا پند گيرندهاى هست؟
پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟
و يقينا ما قرآن را براى پند گرفتن آسان كرديم، پس آيا پند گيرندهاى هست؟
قوم عاد [پيامبرشان را] تكذيب كردند، پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟
ما بر آنان در روزى شوم كه شومىاش استمرار داشت، تندبادى سخت و بسيار سرد [به عنوان عذاب] فرستاديم،
كه مردم را [از زمين] برمىكند [و بعد از آن عذاب] گويى تنههاى نخلى بودند كه ريشه كن شدهاند.
پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟
و يقينا ما قرآن را براى پند گرفتن آسان كرديم، پس آيا پند گيرندهاى هست؟
قوم ثمود بيم دهندگان را تكذيب كردند.
پس گفتند: آيا ما بشرى از جنس خود را كه [تك و] تنهاست [و جمعيت و نيرويى با خود ندارد] پيروى كنيم؟! در اين صورت در گمراهى و ديوانگى خواهيم بود.
آيا از ميان ما فقط بر او وحى نازل شده است؟! [نه، چنين نيست] بلكه او بسيار دروغگو و پر افاده و متكبر است [كه مىخواهد بر ما بزرگى كند.]
در فرداى نزديك خواهند دانست كه بسيار دروغگو و پرافاده و متكبر كيست؟
[به صالح گفتيم:] ما براى آزمايش آنان يقينا آن ماده شتر [درخواست شده] را خواهيم فرستاد؛ پس در انتظار سرانجام آنان باش و شكيبايى پيشه كن.
و آنان را خبر ده كه آب آشاميدنى ميان آنان و ماده شتر تقسيم شده است؛ هريك در زمان نوبت خود بر سر آب حاضر شوند.
پس آنان يارشان را [كه براى پى كردن ناقه آمادهاش كرده بودند] فرا خواندند و [او] دست به كار شد و [ماده شتر را] پى كرد.
پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟
ما بر آنان يك فرياد مرگبار فرستاديم، پس همه آنان به صورت گياه خشكى كه در آغل چهارپايان جمع مىكنند، درآمدند.
و يقينا ما قرآن را براى پند گرفتن آسان كرديم، پس آيا پند گيرندهاى هست؟
لوط بيم دهندگان را تكذيب كردند.
ما بر آنان توفانى سخت كه با خود ريگ و سنگ مىآورد فرستاديم [در نتيجه همه را هلاك كرد]، مگر خاندان لوط را كه سحرگاهان نجاتشان داديم.
[اين] نعمت و رحمتى از سوى ما بود، اينگونه كسى را كه سپاس گزار است، پاداش مىدهيم.
به راستى لوط آنان را به مؤاخذه سخت ما بيم داده بود، ولى [آنان با وى] در بيمها و هشدارها [يش] سرسختانه مجادله و ستيزه كردند.
و از ميهمانانش [كه در حقيقت فرشتگان ما بودند] كام جويى خواستند، در نتيجه ديدگانشان را محو و نابينا كرديم؛ پس [گفتيم: طعم] عذاب و هشدارهايم را بچشيد.
به يقين در سپيده دم عذابى پيگير و پايدار به آنان رسيد.
پس [گفتيم: طعم] عذاب و هشدارهايم را بچشيد.
و يقينا ما قرآن را براى پند گرفتن آسان كرديم، پس آيا پند گيرندهاى هست؟
و همانا براى فرعونيان بيمدهندگان آمدند.
[آنان] همه معجزات و آيات ما را تكذيب كردند؛ در نتيجه آنان را [به عذابى سخت] گرفتيم، گرفتن توانايى شكستناپذير و نيرومند.
آيا كافران [شهر] شما از اقوامى كه برشمرديم، بهتر و برترند [تا به سبب بهترى و برترى مصون از از عذاب باشند؟] يا براى شما در كتابهاى آسمانى امان نامهاى هست [كه هر جرمى را مرتكب شويد عذابى نخواهيد داشت؟!]
يا [آنكه] مىگويند: ما گروهى متحد و پشتيبان يكديگريم [كه هركس بخواهد آسيبى به ما رساند، با قدرت هرچه تمامتر از او انتقام مىگيريم؟]
به زودى [اين] گروه [متحد در جنگى كه خود بر ضد مؤمنان تدارك مىبينند] شكست مىخورند و پشت كنان مىگريزند.
بلكه وعدهگاهشان قيامت است، و قيامت هولناكتر و تلختر است.
بىترديد گنهكاران در گمراهى و انحراف و در آتش افروختهاند.
روزى كه با صورت در آتش كشيده مىشوند [و به آنان مىگويند:] سوزندگى و عذاب دردناك دوزخ را بچشيد.
ما هر چيزى را اندازه آفريديم.
و فرمان ما جز فرمان واحدى نيست كه مانند يك چشم بر هم زدن است.
بىترديد ما هممسلكان شما را [كه در گذشته به سر مىبردند، به خاطر طغيانشان] هلاك كرديم؛ پس آيا پند گيرندهاى هست؟
و هر عملى را كه انجام دادند در نامههاى اعمالشان ثبت است.
و هر كوچك و بزرگى [از اعمالشان در آن] نوشته شده است.
يقينا پرهيزكاران در بهشتها و [كنار] نهرها هستند؛
در جايگاهى حق و پسنديده نزد پادشاهى توانا.
سوره الرحمن
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ [خداى] رحمان
قرآن را تعليم داد.
انسان را آفريد؛
به او بيان آموخت؛
خورشيد و ماه با حسابى [منظم و دقيق] روانند؛
و گياه و درخت همواره [براى او] سجده مىكنند؛
و آسمان را برافراشت و [براى سنجش هر امر معنوى و مادى] ترازو نهاد؛
تا در [سنجيدن با] ترازو طغيان روا مداريد [و از مرز عدالت و انصاف مگذريد.]
و ترازو را به عدالت برپا داريد و از ترازو مكاهيد؛
و زمين را براى [زندگى] مردم نهاد؛
در آن ميوهها و نخل ها با خوشههاى غلافدار است؛
و دانههاى با سبوس و كاه و گياهان خوشبو است،
پس [اى انس و جن!] كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
انسان را از گلى خشكيده مانند سفال آفريد.
و جن را از آميزهاى [از شعلههاى مختلف] به وجود آورد.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
دو درياى [شيرين و شور] را روان ساخت در حالى كه همواره باهم تلاقى و برخورد دارند؛
[ولى] ميان آن دو حايلى است كه به هم تجاوز نمىكنند [درنتيجه باهم مخلوط نمىشوند!]
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون مىآيد.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
و او را در دريا كشتىهاى بادبان برافراشته چون كوههاست.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
همه آنان كه روى اين زمين هستند، فانى مىشوند.
و تنها ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى مىماند.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
هر كه در آسمان ها و زمين است از او درخواست [حاجت] مىكند، او هر روز در كارى است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
اى انس و جن! به زودى به [حساب] شما مىپردازيم.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
اى گروه جن و انس! اگر مىتوانيد از كرانهها و نواحى آسمان ها و زمين بيرون رويد، پس بيرون رويد؛ نمىتوانيد بيرون رويد مگر با نوعى توانايى و قدرت.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
بر شما شعلههايى از آتش بىدود و دود آتش آلود فرستاده خواهد شد، در نتيجه نمىتوانيد يكديگر را [براى دفع عذاب] يارى دهيد!
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
و ناگهان آسمان بشكافد و چون چرمى سرخ رنگ و گلگون شود.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
پس در آن روز [به علت سرعت فوق العاده حسابرسى و روشن بودن همه امور] انس و جنى را از گناهش نپرسند.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
گناهكاران به نشانههايشان شناخته مىشوند، پس آنان را به موهاى پيش سرو به پاهايشان مىگيرند [و به آتش مىاندازند.]
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
اين همان دوزخى است كه گنهكاران آن را دروغ مىپنداشتند.
آنان در ميان آتش و آب جوشان رفت و آمد مىكنند
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
و براى كسى كه از مقام پروردگارش [كه احاطه و تسلط او بر ظاهر و باطن هستى است] بترسد دو بهشت است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
[دو بهشتى كه] داراى درختان و شاخسارهاى باطراوت و انبوه است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
در آن دو بهشت دو چشمهاى است كه همواره جارى است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
در آن دو بهشت از هر ميوهاى دو نوع فراهم است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
[بهشتيان] بر بسترهايى كه آستر آنها از حرير درشت بافت است، تكيه مىزنند، و ميوههاى رسيده آن دو بهشت [به آسانى] در دسترس است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
در آن بهشتها زنانى هستند كه فقط به همسرانشان عشق مىورزند، و پيش از آنان دست انس و جنى به آنان نرسيده است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
گويى آن زنان بهشتى ياقوت و مرجاناند.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
آيا پاداش نيكى جز نيكى است؟
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
و جز آن دو بهشت، دو بهشت ديگر [هم] هست.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
آن [دو بهشت ديگر] در نهايت سرسبزىاند.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
در آن دو بهشت دو چشمه همواره جوشان و در حال فوران است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
در آنها ميوههاى فراوان و درخت خرما و انار است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
در آنها زنانى نيكو سيرت و زيبا صورتاند.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
حوريانى كه در سراپردهها مستورند.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
پيش از آنان دست انس و جنى به آنان نرسيده است.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
بر بالش هاى سبز و فرش هاى زيبا تكيه مىزنند.
پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
هميشه سودمند و با بركت است نام پروردگار با شكوه و ارجمندت.
سوره الواقعة
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ هنگامى كه واقعه [بسيار عظيم قيامت] واقع شود،
كه در واقع شدنش دروغى [در كار] نيست،
پست كننده [كافران] و رفعت دهنده [مؤمنان] است.
هنگامى كه زمين به شدت لرزانده شود،
و كوه ها درهم كوبيده وريز ريز شوند.
در نتيجه غبارى پراكنده گردد،
وشما سه گروه شويد:
سعادتمندان، چه بلند مرتبهاند سعادتمندان!
و شقاوتمندان، چه دون پايهاند شقاوتمندان!
و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش] اند،
اينان مقرباناند،
در بهشتهاى پر نعمتاند.
گروهى بسيار از پيشينيان،
و اندكى از پسينيان،
بر تختهايى زربافت،
كه روبروى هم بر آنها تكيه دارند.
نوجوانانى هميشه نو جوان همواره [براى خدمت] پيرامونشان مىگردند،
با قدح ها و كوزهها و جام هايى از باده ناب و پاك،
كه از نوشيدنش نه سردرد گيرند، و نه مست و بىخرد شوند،
و ميوهها از هر نوعى كه اختيار كنند،
و گوشت پرنده از هر گونهاى كه بخواهند،
و حوريانى چشم درشت،
هم چون مرواريد پنهان شده در صدف؛
پاداشى است در برابر اعمالى كه همواره انجام مىدادند.
در آنجا نه سخن بيهودهاى مىشنوند، نه كلام گناهآلودى،
مگر سخنى كه سلام است و سلام،
و سعادتمندان چه بلند مرتبهاند سعادتمندان!
در سايه درخت سدر بىخاراند،
و درختان موزى كه ميوههايش خوشه خوشه روى هم چيده شده است،
و سايهاى گسترده و پايدار،
و آبى ريزان،
و ميوهاى فراوان،
كه پايان نپذيرد و ممنوع نشود،
و همسرانى بلند مرتبه،
كه ما آنان را با آفرينشى ويژه آفريديم؛
پس آنان را همواره دوشيزه قرار دادهايم
عشقورز به شوهران، و هم سن و سال با همسران.
[همه اين نعمت ها] براى سعادتمندان [است.]
گروهى بسيار از پيشينيان،
و گروهى بسيار از پسينيان،
و شقاوتمندان، چه دون پايهاند شقاوتمندان!
در ميان بادى سوزان و آبى جوشان [قرار دارند،]
و سايهاى از دودهاى بسيار غليظ و سياه،
نه خنك است و نه آرام بخش،
اينان پيش از اين از نازپروردگان خود كامه و سركش بودند،
و همواره بر گناهان بزرگ پافشارى داشتند،
و پيوسته مىگفتند: آيا هنگامى كه مرديم و خاك و استخوان شديم، آيا به راستى برانگيخته مىشويم؟!
و آيا پدران گذشته ما نيز برانگيخته مىشوند؟!
بگو: بىترديد همه پيشينيان وهمه پسينيان،
براى وعدهگاه روزى معين گرد آورده خواهند شد.
آن گاه شما اى گمراهان انكار كننده!
قطعا از درختى كه از زقوم است [و داراى مايعى جوشان و بسيار بدمزه و بدبوست] خواهيد خورد؛
و شكم ها را از آن پر خواهيد كرد،
و روى آن از آب جوشان خواهيد نوشيد،
مانند نوشيدن شترانى كه به شدت تشنهاند؛
اين است پذيرايى از آنان در روز جزا.
ما شما را آفريديم، پس چرا [آفرينش دوباره خود را پس از مرگ] باورنمىكنيد؟
آيا از [حالات و دگرگونى هاى] نطفهاى كه در رحم مىريزيد آگاه هستيد؟
آيا شما آن را [تا انسانى معتدل و آراسته شود] مىآفرينيد يا ما آفرينندهايم؟
ماييم كه مرگ را ميان شما مقدر كرديم، و هيچ چيز ما را [در جارى كردن مرگ بر شما] مغلوب نمىكند.
[آرى، مرگ را مقدر كرديم] تا امثال شما را جايگزين شما كنيم و شما را به صورتى كه نمىدانيد آفرينشى تازه و جديد بخشيم،
و به راستى پيدايش نخستين را [كه جهان فعلى است] شناختيد، پس چرا متذكر [پديد شدن جهان ديگر] نمىشويد؟!
مرا خبر دهيد آنچه را مىكاريد،
آيا شما آن را مىرويانيد، يا ما مىرويانيم؟
به يقين اگر بخواهيم آن را ريز ريز كرده و خاشاك مىكنيم كه متأسف و شگفتزده مىشويد،
[و مىگوييد:] مسلما ما خسارت زدهايم،
بلكه ناكام و محروميم
به من خبر دهيد آبى كه مىنوشيد،
آيا شما آن را از ابر بارانزا فرود آوردهايد يا ما فرود آورندهايم؟
اگر بخواهيم آن را تلخ مىگردانيم، پس چرا سپاس گزارى نمىكنيد؟
به من خبر دهيد آتشى كه مىافروزيد،
آيا شما درختان را آفريدهايد يا ما آفرينندهايم؟
ما آن را وسيله تذكر و مايه استفاده براى صحرانشينان و بيابانگردان قرار دادهايم.
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.
پس به جايگاه ستارگان سوگند مىخورم،
و اگر بدانيد بىترديد اين سوگندى بس بزرگ است.
كه يقينا اين قرآن، قرآنى است ارجمند و باارزش؛
[كه] در كتابى مصون از هر گونه تحريف و دگرگونى [به نام لوح محفوظ جاى دارد.]
جز پاك شدگان [از هر نوع آلودگى] به [حقايق و اسرار و لطايف] آن دسترسى ندارند.
نازل شده از سوى پروردگار جهانيان است.
آيا شما نسبت به اين گفتار سهلانگارى مىكنيد [و آن را قابل اعتنا نمىدانيد؟!]
و فقط نصيب خود را اين قرار مىدهيد كه آن را انكار كنيد؟!
پس چرا هنگامى كه روح به گلوگاه مىرسد،
و شما در آن وقت نظارهگر هستيد [و هيچ كارى از شما ساخته نيست!]
و ما به او از شما نزديكتريم، ولى نمىبينيد.
[آرى] پس چرا اگر شما پاداش داده نمىشويد [و به گمان خود قيامتى در كار نيست و شما را قدرتى بزرگ و فراتر است؟]
آن [روح به گلوگاه رسيده] را [به بدن محتضر] برنمىگردانيد، اگر [در ادعاى خود] راستگوييد؟
پس اگر [جان به گلو رسيده] از مقربان باشد،
[در] راحت و آسايش و بهشت پرنعمت [خواهد بود.]
و اگر از سعادتمندان باشد،
[به او گفته مىشود:] از سوى سعادتمندان بر تو سلام باد.
و اما اگر انكار كنندگان [حقايق و] گمراه باشد،
پذيرايى از او با آب جوشان است،
و وارد شدن به دوزخ است.
[آنچه درباره اين سه طايفه بيان شد،] بىترديد اين است همان حق يقينى.
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.
سوره الحدید
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ آنچه در آسمان ها و زمين است، خدا را [به پاك بودن از هر عيب و نقصى] مىستايند، و او تواناى شكستناپذير و حكيم است.
مالكيت و فرمانروايى آسمان ها و زمين فقط در سيطره اوست، زنده مىكند و مىميراند، و او بر هر كارى تواناست.
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چيز داناست.
اوست كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلط شد. آنچه در زمين فرو مىرود و آنچه از آن بيرون مىآيد و آنچه از آسمان نازل مىشود، و آنچه را در آن بالا مىرود مىداند. و او با شماست هرجا كه باشيد، و خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
مالكيت و فرمانروايى آسمان ها و زمين فقط در سيطره اوست، و همه امور به خدا باز گردانده مىشود.
شب را در روز در مىآورد و روز را در شب در مىآورد، و او به نيات و اسرار سينهها داناست.
به خدا و پيامبرش ايمان آوريد، و از اموالى كه خدا شما را در آن جانشين خود قرار داده انفاق كنيد؛ پس براى كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كردهاند، پاداش بزرگى خواهد بود.
و شما را چه شده كه به خدا ايمان نمىآوريد؟ در حالى كه پيامبر شما را دعوت مىكند تا به پروردگارتان ايمان آوريد، و بىترديد خدا [از طريق عقل و فطرت بر ايمان آوردنتان] پيمان گرفته است، اگر باور داريد.
اوست كه بر بندهاش آيات روشنى نازل مىكند، تا شما را از تاريكى ها به سوى نور بيرون آورد. و يقينا خدا نسبت به شما رئوف و مهربان است.
و شما را چه شده كه در راه خدا انفاق نمىكنيد؟ در حالى كه ميراث آسمان ها و زمين مخصوص خداست [و كسى مالك حقيقى چيزى نيست]. كسانى از شما كه پيش از فتح [مكه] انفاق كردند و جهاد نمودند [با ديگران] يكسان نيستند، آنان از جهت درجه از كسانى كه پس از فتح [مكه] انفاق كردند و جهاد نمودند بلندپايهترند. و خدا به هريك وعده نيكو داده است و خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
كيست كه به خدا وامى نيكو دهد تا خدا آن را براى او دو چندان كند و او را پاداشى نيكو و باارزش باشد؟
[اين پاداش نيكو و باارزش در] روزى [است] كه مردان و زنان باايمان را مىبينى كه نورشان پيش رو و از جانب راستشان شتابان حركت مىكند، [به آنان مىگويند:] امروز شما را مژده باد به بهشتهايى كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانهايد، اين است آن كاميابى بزرگ.
روزى كه مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آوردهاند، مىگويند: ما را مهلت دهيد تا [پرتويى] از نور شما بر گيريم. به آنان گويند: به پشت سرتان [دنيا] برگرديد و [از آنجا براى خود] نورى بجوييد. سپس ميان آنان ديوارى زده مىشود كه داراى درى است، درونش [كه مؤمنان در آن درآيند] رحمت است و بيرونش كه پيش روى منافقان قرار دارد عذاب است.
مؤمنان را ندا مىدهند: آيا ما [در دنيا] با شما نبوديم؟ مىگويند: چرا، ولى شما خود را [به سبب نفاق و دشمنى با خدا و رسول] در بلا و هلاكت افكنديد و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودى پيامبر] نشستيد و [نسبت به حقايق] در ترديد بوديد و آرزوها [ى دور و دراز و بى پايه] شما را فريفت، تا فرمان خدا [به نابودى شما] در رسيد و [شيطان] فريبنده شما را فريب داد.
پس امروز نه از شما و نه از كافران فديه و عوضى [در برابر نجات از عذاب] دريافت نخواهد شد، جايگاهتان آتش است، [و] همان سرپرست و يار شماست و چه بد بازگشت گاهى است.
آيا براى اهل ايمان وقت آن نرسيده كه دل هايشان براى ياد خدا و و قرآنى كه نازل شده نرم و فروتن شود؟ و مانند كسانى نباشند كه پيش از اين كتاب آسمانى به آنان داده شده بود، آن گاه روزگار [سرگرمى در امور دنيا و مشغول بودن به آرزوهاى دور و دراز] بر آنان طولانى گشت، در نتيجه دل هايشان سخت و غير قابل انعطاف شد، و بسيارى از آنان نافرمان بودند.
بدانيد كه خدا زمين را پس از مردگىاش زنده مىكند. همانا ما نشانهها [ى ربوبيت و قدرت خود] را براى شما بيان كرديم تا بينديشيد.
بىترديد مردان و زنان انفاق كننده و آنان كه به خدا وام نيكو دادهاند [وامشان در پيشگاه خدا] براى آنان دو چندان شود، و براى آنان پاداش باارزشى است.
و كسانى كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردند، آناناند كه صديقان و گواهان [اعمال] نزد پروردگارشان هستند، [و] براى آنان است پاداش [اعمال] شان و نور [ايمان] شان و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را انكار كردند، آنان اهل دوزخاند.
بدانيد كه زندگى دنيا [يى كه دارندهاش از ايمان و عمل تهى است،] فقط بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشيتان به يكديگر، و افزون خواهى در اموال و اولاد است، [چنين دنيايى] مانند بارانى است كه محصول [سبز و خوش منظرهاش] كشاورزان را به شگفتى آورد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بينى، سپس ريز ريز و خاشاك شود!! [كه براى دنياپرستان بىايمان] در آخرت عذاب سختى است و [براى مؤمنان كه دنياى خود را در راه اطاعت حق و خدمت به خلق به كار گرفتند] از سوى خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
سبقت جوييد به آمرزشى از سوى پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است، براى كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردهاند، آماده شده است؛ اين فضل خداست كه آن را به هركس بخواهد عطا مىكند و خدا داراى فضل بزرگ است.
هيچ گزند و آسيبى در زمين [چون زلزله، سيل، توفان و قحطى] و در وجود خودتان [چون بيمارى، رنج، تعب و از دست رفتن مال و ثروت] روى نمىدهد مگر پيش از آنكه آن را به وجود آورديم در كتابى [چون لوح محفوظ] ثبت است، بىترديد اين [تقدير حوادث و فرمان قطعى به پديد آمدنش] بر خدا آسان است.
تا [با يقين به اينكه هر گزند و آسيبى و هر عطا و منعى فقط به اراده خداست و شما را در آن اختيارى نيست] بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما عطا كرده است، شادمان و دلخوش نشويد، و خدا هيچ گردنكش خودستا را [كه به نعمت ها مغرور شده است] دوست ندارد.
همانان كه همواره بخل مىورزند و مردم را به بخل وامىدارند، و هركه [از انفاق] روى بگرداند [زيانى به خدا نمىرساند]؛ زيرا خدا بىنياز و ستوده است.
همانا ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ترازو [ى تشخيص حق از باطل] نازل كرديم تا مردم به عدالت بر خيزند، و آهن را كه در آن براى مردم قوت و نيرويى سخت و سودهايى است فرود آورديم و تا خدا مشخص بدارد چه كسانى او و پيامبرانش را در غياب پيامبران يارى مىدهند؛ يقينا خدا نيرومند و تواناى شكستناپذير است.
به يقين ما نوح و ابراهيم را فرستاديم و در ميان فرزندان آن دو نفر، نبوت و كتاب قرار داديم، پس برخى از آنان هدايت يافتند و بسيارى از آنان نافرمان بودند.
سپس به دنبال آنان پيامبران خود را پى در پى آورديم و پس از آنان عيسى پسر مريم را [به رسالت] فرستاديم و به او انجيل عطا كرديم و در قلب كسانى كه از او پيروى مىكردند رأفت و رحمت قرار داديم، و رهبانيتى كه از نزد خود ساخته بودند ما بر آنان مقرر نكرده بوديم، ولى [خود آنان آن را] جز براى طلب خشنودى خدا [بر خود واجب نكرده بودند]، اما آنگونه كه بايد حدود همان خودساخته را رعايت نكردند؛ پس پاداش كسانى از آنان را كه ايمان آوردهاند، عطا كرديم و بسيارى از آنان نافرمانند.
اى مؤمنان! از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد تا دو سهم از رحمتش را به شما عطا كند، و براى شما نورى قرار دهد كه به وسيله آن [در ميان مردم] راه سپاريد و شما را بيامرزد، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
تا اهل كتاب بدانند [كه اگر به پيامبر اسلام ايمان نياورند] بر چيزى از فضل خدا دسترسى نخواهند داشت؛ بىترديد همه فضل به دست خداست، آن را به هركس بخواهد عطا مىكند و خدا داراى فضل بزرگ است.