سوره الملک
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ خجسته باد آنكه به دستش پادشاهى است و او است بر همه چيز توانا
آنكه آفريد مرگ و زندگى را تا بيازمايد شما را كدامين نكوتريد در كردار و او است عزتمند آمرزگار
آنكه آفريد هفت آسمان تو در تو (يا پى در پى) نبينى در آفرينش خداى مهربان تفاوتى (كم و بيشى) پس بگشاى ديده را آيا بينى شكافى را
پس برگردان ديده را دو بار بازگردد بسويت چشم سرافكنده حالى كه آن است كند (يا خوار)
و هرآينه آراستيم آسمان نزديك را به چراغهايى و گردانيديم آنها را پرتابهايى براى ديوان (شياطين) و آماده ساختيم براى ايشان عذابى سوزان
و آنان را كه كفر ورزيدند به پروردگار خويش عذاب دوزخ است و چه زشت است آن جايگاه
گاهى كه افكنده شوند در آن بشنوند برايش دميدنى (يا خروشى) و آن است جوشان
نزديك است جدا شود از خشم هر گاه افكنده شوند در آن فوجى پرسندشان نگهبانانش آيا نيامد شما را ترسانندهاى
گفتند بلى بيامد ما را ترسانندهاى پس تكذيب كرديم و گفتيم نفرستاده است خدا چيزى نيستيد شما مگر در گمراهى گران
و گفتند اگر بوديم مىشنيديم يا بخرد مىيافتيم نمىشديم در ياران آتش سوزان
پس اقرار كردند به گناه خويش پس دور باد براى ياران آتش سوزان
همانا آنان كه بترسند پروردگار خويش را به نهان آنان را است آمرزشى و مزدى بزرگ
و نهان كنيد سخن خويش را يا آشكارش سازيد همانا او است دانا بدانچه در سينهها است
آيا نداند آنكه بيافريده است و او است تيزبين كارآگاه
او است آنكه گردانيد براى شما زمين را رام پس روان شويد به هر سويش و بخوريد از روزيش و بسوى او است گردآمدن
آيا ايمن شديد از آنكه در آسمان است كه فروبرد شما را در زمين ناگاه آن است لرزنده
يا ايمن شديد از آنكه در آسمان است كه بفرستد بر شما سنگ ريزه پس زود است بدانيد چگونه بوده است ترساننده من
و همانا تكذيب كردند آنان كه پيش از ايشان بودند پس چگونه بود كين كشيدن من
آيا ننگريستند مرغان بر فراز ايشان بالگشايندگان و بازدارندگان بالهاى خويش نگاه نداردشان جز خداوند مهربان همانا او است به همه چيز بينا
آيا آنكه اوست سپاهى براى شما ياريتان كند جز خداى مهربان نيستند كافران مگر در فريب
آيا آنكه او روزيتان همىدهد اگر باز دارد روزى خويش را بلكه خيرهگى كردند در سركشى و رميدنى
آيا آنكه روان است افتاد به روى خويش رهنمون تر است يا آنكه مىرود استوار بر راهى راست
بگو او است آنكه پديد آورد شما را و نهاد براى شما گوش و ديدگان و دلها را به كمى سپاس گزاريد
بگو او است آنكه آفريد شما را در زمين و بسويش بازگردانيده شويد
و گويند كى است اين وعده اگر هستيد راستگويان
بگو جز اين نيست كه علم نزد خدا است و جز اين نيست كه منم ترساننده آشكار
تا هنگامى كه ديدندش جايگزين (يا نزديك) دژم گشت چهرههاى آنان كه كفر ورزيدند و گفته شد اين است آنچه بوديدش به سختى مىخواستيد
بگو آيا ديديد اگر نابود سازدم خدا و آن كو با من است يا رحم كند بر ما كه پناه دهد كافران را از عذابى دردناك
بگو او است خداى مهربان ايمان آورديم بدو و بر او توكل كرديم زود است بدانيد كيست آنكه او است در گمراهى آشكار
بگو آيا ديديد اگر بامداد كند آب شما فرو رفته كيست كه آورد شما را به آبى نمايان
سوره القلم
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ ن سوگند به قلم و آنچه نويسند
نيستى تو به نعمت پروردگارت ديوانه
و همانا تو را است مزدى بىمنت (يا بىپايان)
و همانا تويى بر خويى بزرگ
پس زود است بنگرى و بنگرند
كداميك از شمائيد فريبخورده (كم خرد)
هر آينه پروردگارت داناتر است بدانكه گمراه است از راه او و او است داناتر به راهيافتگان
پس فرمانبرى مكن تكذيبكنندگان را
دوست داشتند كنار آبى (چاپلوسى كنى) تا كنار آيند
و فرمان نبر هر فراوان سوگندخورنده زبونى را
نكوهش گرى پوينده به سخن چينى
بسيار بازدارنده از نيكى تجاوزكننده گنهكارى
درشتخويى پس از آن بىتبارى
كه هست داراى خواسته و فرزندانى
هر گاه خوانده شود بر او آيتهاى ما گويد افسانههاى پيشينيان است
زود است مهر نهيمش به پيشانى (داغ بر بينى)
همانا آزموديم ايشان را چنان كه آزموديم ياران بهشت را گاهى كه سوگند ياد كردند كه برندش البته بامدادكنان
و استثناء نكنند
پس گردش كرد بر ايشان گردكنندهاى از پروردگار تو و بودند خسبيدگان
پس بامداد كرد مانند شب تاريك (بريده)
پس بانگ دادند همديگر را بامدادكنان
كه بامداد كنيد (برويد) بر كشت خود اگر هستيد برندگان
پس روى آوردند و بودند رازگويان
كه نبادا درآيدش امروز بر شما بينوايى
و بامداد كردند بر بازداشتن بينوايان نيرومندان
تا هنگامى كه ديدندش گفتند همانا مائيم گمراهان
بلكه مائيم بىبهرهگان
گفت ميانى ايشان آيا نگفتم به شما چرا تسبيح نكنيد
گفتند منزه است پروردگار ما همانا بوديم ما ستمگران
پس روى آوردند برخيشان به برخى نكوهشكنان
گفتند واى بر ما همانا بوديم ما سركشان
اميد است پروردگار ما تبديل كند ما را به از اين كه مائيم بسوى پروردگار خويش گرايندگان
چنين است عذاب همانا عذاب آخرت است بزرگتر اگر باشند بدانند
همانا پرهيزكاران را است نزد پروردگار ايشان بهشتهاى نعمتها
آيا گردانيم مسلمانان را چون گنهكاران
چه شود شما را چگونه حكم كنيد
يا شما را است كتابى كه در آن درس خوانيد
همانا شما را است در آن آنچه برگزينيد
يا شما را است بر ما سوگندهايى رسنده به روز قيامت كه شما را است آنچه فرمان دهيد
بپرسشان كدامين از ايشان است بدان گروندگان (يا پندارنده)
يا ايشان را است شريكانى پس بيارند شريكان خويش را اگر هستند راستگويان
روزى كه گشوده شود از ساق (پرده از روى كار برداشته شود) و دعوت شوند به سجده كردن پس نتوانند
سرافكنده باشد ديدگانشان چيره گردد بر ايشان خوارى و همانا بودند دعوت مىشدند به سجده كردن حالى كه بودند تندرستان
پس بهل مرا با آنكه تكذيب كند بدين داستان زود است به آهستگيشان گيرم از آنجا كه ندانند
و نيرنگ كنم براى ايشان كه نيرنگ من است استوار
يا پرسيشان پاداشى كه ايشانند از هزينه سنگينباران
يا نزد ايشان است ناپيدا پس ايشان مىنويسند
پس شكيبا شو براى فرمان پروردگار خويش و نباش مانند خداوند ماهى كه بانگ برآورد و او بود از خشم گلوگير
اگر نه دريافته بودش نعمتى از پروردگارش هرآينه افكنده مىشد به دشت و مىبود او نكوهيده
پس برگزيدش پروردگارش و گردانيدش از شايستگان
و همانا نزديك است آنان كه كفر ورزيدند بلغزانندت با ديدگان خويش هنگامى كه شنيدند ذكر را و گويند او است ديوانه
و نيست او جز ذكرى از براى جهانيان
سوره الحاقة
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ آن فرودآينده
چيست آن فرودآينده
و ندانستت چيست فرودآينده
تكذيب كردند ثمود و عاد به كوبنده
اما ثمود پس نابود شدند به سركشنده
و اما عاد پس نابود شدند به بادى تندوزنده سركش
بگماردش بر ايشان هفت شب و هشت روز داشت روز پى در پى كه بينى گروه را در آن بيهوش افتاده گوئيا آنانند تنههاى نخل فروافتاده
پس آيا مىنگرى براى ايشان بازماندگانى
و آمد فرعون و آنان كه پيش از او بودند و باژگونشدگان به گناه
پس سرپيچيدند فرستاده پروردگار خويش را پس بگرفتشان گرفتنى سخت
همانا گاهى كه فزونى گرفت آب سوارتان كرديم در رونده
تا بگردانيمش براى شما يادآوريى و بشنوندش گوشهايى شنونده
تا گاهى كه دميده شود در صور يك دميدن
و برداشته شوند زمين و كوهها پس كوبيده شوند يك كوبيدن
در آن روز فرود آيد فرودآينده
و شكافت آسمان پس آن است در آن روز سست
و فرشته بر اطراف آن است و بردارد عرش پروردگارت را بر فراز ايشان در آن روز هشت تن
در آن روز عرضه شويد نهان نماند از شما نهانشونده
اما آنكه داده شد كتابش را به راستش گويد اينك بيائيد بخوانيد نامه مرا
من مىپنداشتم كه رسندهام به حساب خويش
پس او است در زندگانى خوشنود (پسنديده)
در بهشتى بلند (افراشته)
كه چيدههاى آن است فرود و نزديك
بخوريد و بنوشيد گوارا باد شما را بدانچه گذشت از شما در روزگاران گذشته
و اما آنكه داده شد نامه خويش را به چپش گويد كاشكيم داده نمىشدم نامه خويش را
و نمىدانستم چيست حساب من
كاش مىبود آن گذرنده
سودى نداد (بىنياز نگردانيد) مرا داراييم
برفت از من فرمانروائيم
بگيريدش پس به زنجيرش كشيد
سپس به دوزخش درآريد
پس در زنجيرى كه درازيش هفتاد ذراع است او را بكشيد
كه بود او ايمان نمىآورد به خداى بزرگ
و ترغيب نمىكرد به خوراندن بينوا
پس نيستش امروز در اينجا دوستى
و نه خوراكى جز از چرك دوزخيان
نخورندش جز گنهكاران
پس سوگند ياد نمىكنم بدانچه بينيد
و آنچه نبينيد
كه آن است همانا سخن پيمبرى گرامى
و نيست گفتار شاعرى به كمى ايمان آوريد
ه گفتار پيشگويى به كمى ياد آوريد
فرستادنى است از پروردگار عالميان
و اگر مىبست بر ما پاره سخنان را
هر آينه مىگرفتيم از او به دست راست
و سپس مىبريديم از او رگ گردن را
و نبودش كسى از شما نگهدارنده
و همانا آن است يادآوريى براى پرهيزكاران
و همانا دانيم كه از شما است تكذيبكنندگان
و همانا آن است دريغى بر كافران
و همانا آن است در حق يقين
پس تسبيح گوى به نام پروردگارت آن بزرگ
سوره المعارج
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ پرسيد پرسشكنندهاى از عذابى فرودآينده
براى كافران نيستش بازدارنده
از خدا خداوند نردبانها (معراجها)
بالاروند فرشتگان و روح بسويش در روزى كه اندازه آن است پنجاه هزار سال
پس شكيبايى كن شكيبايى نكو
كه آنان بينندش دور
و ما بينيمش نزديك
روزى كه گردد آسمان چون روغن گداخته
و گردند كوهها چون پشم
و نپرسد دوستى دوستى را
نمايانيده شوند بديشان دوست دارد گناهكار كاش فديه مىداد از عذاب آن روز پسرانش
و يارش (همسرش) و برادرش
و خويشاوندانى كه پناهش دهند
و هر كه در زمين است همگى پس برهاندش
نه چنين است همانا آن است شراره
كننده پوست
مىخواند آن را كه پشت كرد و روى برتافت
و گردآورد پس نگهداشت
همانا انسان آفريده شده است آزمند
گاهى كه رسدش بديى نالان
و گاهى كه رسدش خوبيى خوددارىكنان
مگر نمازگزاران
آنان كه بر نماز خويشند پيوستگان
و آنان كه در خواستههاى ايشان است بهره دانسته
براى دريوزه و بينوا
آنان كه تصديق كنند به روز دين
و آنان كه از عذاب پروردگار خويشند هراسان
همانا عذاب پروردگار ايشان است تا ايمن شده
و آنان كه براى فرجهاى خويشند نگهدارندگان
جز بر همسرانشان يا آنچه دارا است يمينهاى ايشان كه آنانند نانكوهيدگان
و آنكه خواست جز اين را پس آنانند تجاوزگران
و آنان كه براى سپردههاى خويش و پيمان خويشند رعايتكنندگان
و آنان كه به گواهيهاى خويشند قيامكنندگان
و آنان كه بر نماز خويشند محافظتكنندگان
آنانند در باغهايى گراميان
چه شود آنان را كه كفر ورزيدند به نزد تو رمندگان
از راست و از چپ گروههايى
آيا اميد دارد هر مردى از ايشان كه درآورده شود به بهشت نعمتها
نه چنين است همانا ما آفريديمشان از آنچه مىدانند
پس سوگند ياد نكنم به پروردگار خاورها و باخترها كه مائيم توانايان
بر آنكه تبديل كنيم بهتر از ايشان را و نيستيم ما پيشىگرفتگان
پس بگذارشان فروروند و بازى كنند تا برسند به روزشان آنى كه وعده داده شوند
روزى كه برون آيند از گورها شتابان گوئيا آنانند بسوى پايههاى نشانه روان
سرافكنده است ديدگانشان فراگيردشان خوارى اين است روزى كه بودند وعده داده مىشدند
سوره نوح
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ همانا فرستاديم نوح را بسوى قومش كه بترسان قومت را پيش از آنكه بيامدشان عذابى دردناك
گفت اى قوم همانا منم براى شما ترساننده آشكار
كه پرستش كنيد خدا را و بترسيدش و مرا فرمان بريد
تا بيامرزد براى شما از گناهانتان و پس اندازد شما را تا سرآمدى نامبرده كه هر گاه سرآمد خدا بيايد پس انداخته نشود اگر بدانيد
گفت پروردگارا همانا خواندم قوم خويش را شب و روز
پس نيفزودشان خواندنم جز گريختنى
و آنكه هر گاه خواندمشان تا بيامرزى براى ايشان نهادند انگشتان خويش را در گوشهاى خويش و پوشيدند خويشتن را با جامههاى خويش و اصرار كردند و كبر ورزيدند كبرورزيدنى
سپس هر آينه بخواندمشان من به آواز بلند (آشكارا)
پس آشكار ساختم براى ايشان و نهان داشتم نهانداشتنى
پس گفتم آمرزش خواهيد از پروردگار خويش همانا او است بسيار آمرزنده
فرستد آسمان را بر شما ريزنده
و كمك كند شما را به خواستهها و فرزندان و قرار دهد براى شما باغهايى و قرار دهد براى شما جويهايى
چه شود شما را اميد نداريد براى خدا وقارى (شكوهى)
و هر آينه بيافريدتان گوناگون
آيا نديديد چگونه آفريد خدا هفت آسمان را تو در تو
و گردانيد ماه را در آنها نورى و گردانيد مهر را چراغى
و خدا رويانيد شما را از زمين روئيدنى
سپس بازگرداند شما را در آن و برون آورد شما را برونآوردنى
و گردانيد خدا براى شما زمين را بسترى (گسترشى)
تا برويد در آن راههايى گشوده (شكافته)
گفت نوح پروردگارا اينان عصيانم كردند و پيروى كردند آن را كه نيفزودش مالش و فرزندش به جز زيانى
و نيرنگ آوردند نيرنگ گرانى
و گفتند رها نكنيد خدايان خويش را و رها نكنيد ود را و نه سواع را و نه يغوث را و نه يعوق را و نه نسر را
و به درست گمراه كردند بيشى را و نيفزاى ستمگران را جز گمراهى
پس از گناهانشان غرق شدند پس درآورده شدند آتشى را و نيافتند براى خويش جز از خدا يارانى
و گفت نوح پروردگارا نگذار بر زمين از كافران ديارى
كه اگر بگذاريشان گمراه كنند بندگانت را و نزايند جز گنهكار ناسپاسى
پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم را و آن را كه به خانهام درآيد مؤمن و مردان مؤمن و زنان مؤمنه را و نيفزاى ستمگران را مگر تباهى
سوره الجن
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ بگو وحى شد بسويم كه گوش فرا داشتند تنى چند از جن (پريان) پس گفتند همانا ما شنيديم قرآنى شگفت را
كه رهبرى مىكرد بسوى راستى (خردمندى) پس ايمان آورديم بدان و هرگز شرك نورزيم به پروردگار خويش كسى را
و آنكه برتر شد پايه پروردگار ما كه نگرفت همسرى و نه فرزندى را
و آنكه بود مىگفت كمخرد ما بر خدا ياوه (بيهده) را
و آنكه ما پنداشتيم هرگز نگويند آدمى و پرى بر خدا دروغى را
و آنكه بودند مردانى از آدميان پناه مىبردند به مردانى از پريان پس بيفزودندشان گناه
و آنكه آنان پنداشتند چنان كه پنداشتيد كه هرگز برنيانگيزد خدا كسى را
و آنكه ما آسمان را سوديم پس يافتيمش پر شده است نگهبانانى سرسخت و شهابهايى
و آنكه ما بوديم مىنشستيم از ايشان نشستگاههايى براى شنيدن پس هر كس گوش فرا دارد اكنون بيابد براى خويش شهابى را به كمين
و آنكه ما ندانيم آيا بدى خواسته شده است با آنان كه در زمينند يا خواسته است با ايشان پروردگارشان نيكى را
و آنكه از ما شايستگانند و از ما كمتر از آن بودهايم گروههايى گوناگون
و آنكه ما دانستيم كه هرگز به عجز نياريم خدا را در زمين و هرگز به عجزش نياريم به گريختن
و آنكه ما گاهى كه شنيديم راهنمايى را ايمان آورديم بدان پس هر كه ايمان آورد به پروردگار خويش نترسد كاهش و نه ستمى را
و آنكه از ما مسلمانانند و از ما كجروان پس آن كو اسلام آورد آنانند كه در پى بودهاند راستى و درستى را
و اما كجروان پس بودهاند دوزخ را هيزم
و آنكه اگر پايدار مىشدند بر روش هر آينه مىنوشانيديمشان آبى فراوان
تا بيازماييمشان در آن و آن كو روى برتابد از ياد پروردگار خويش ببردش در عذابى سخت
و آنكه سجدهگاهها از آن خدا است پس نخوانيد با خدا كسى را
و آنكه هنگامى كه بپاى خاست بنده خدا تا بخواندش نزديك بود بشوند بر او انبوههايى
بگو جز اين نيست كه خوانم پروردگار خويش را و شرك نورزم بدو كسى را
بگو همانا من ندارم براى شما زيان و نه سودى را
بگو همانا مرا پناه ندهد هرگز از خدا كسى و نه هرگز يابم جز او پناهگاهى را
جز رساندنى از خدا و پيامهايش و آنكه نافرمانى كند خدا و پيمبرش را هر آينه او را است آتش دوزخ جاودان در آن هميشه
تا گاهى كه ديدند آنچه را وعده داده شوند زود است بدانند كيست ناتوانتر ياور و كيست كمتر بشمار
بگو ندانم آيا نزديك است آنچه وعده داده شويد يا برنهد برايش پروردگارم سرآمدى را
داناى نهان پس آگاه (يا چيره) نگرداند بر نهان خويش كسى را
جز آن كو پسندد از فرستادهاى كه مىرود پيش رويش و از پشت سرش نگهبانى
تا بداند كه همانا رساندند پيامهاى پروردگار خويش را و فراگرفته است بدانچه نزد ايشان است و بشمرد (يا بپايان رساند) است همه چيز را بشمار
سوره المزمل
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ اى جامه به خود پيچيده
بپاى خيز شب را جز اندكى
نيمش را يا بكاه از آن اندكى
يا بيفزاى بر آن و بسراى قرآن را سرودنى
همانا زود است افكنيم بر تو گفتارى سنگين
همانا پيدايش شب پررنجتر است و استوارتر است در گفتار
همانا تو را است در روز شناوريى دراز (بلند)
و ياد كن نام پروردگار خويش را و به سويش گراى گرائيدنى
پروردگار خاور و باختر نيست خدايى جز او پس برگيرش وكيل
و شكيبا شو بر آنچه گويند و دورى گزين از ايشان دورىجستنى نكو
و بهل مرا با تكذيبكنندگان دارندگان نعمت و مهلتشان ده اندكى
همانا نزد ماست شكنجههايى و دوزخى
و خوراكى گلوگير و عذابى دردناك
روزى كه بلرزد زمين و كوهها و بگردند كوهها پشتهاى پاشيده (پراكنده)
همانا فرستاديم بر شما پيمبرى كه گواه است بر شما چنان كه فرستاديم بسوى فرعون پيمبرى
پس عصيان كرد فرعون پيمبر را پس گرفتيمش گرفتنى سخت
پس چگونه پرهيزيد اگر كفر ورزيد روزى را كه بگرداند كودكان را پير
آسمان است شكافته بدان بوده است وعده شدنى
همانا اين است يادآوردنى تا هر كه خواهد گيرد بسوى پروردگار خويش راهى
همانا پروردگار تو داند كه برمىخيزى كمتر از دو ثلث شب را و نيمى از آن و سه يك از آن را و گروهى از آنان كه با تو هستند خدا است اندازهدهنده (مقدركننده) شب و روز دانست كه هرگز فرا نگيريدش پس توبه كرد بر شما پس بخوانيد هر چه دست به هم دهد از قرآن دانست بزودى باشد از شما بيمارانى و ديگرانى كه بگردند در زمين در پى فضل خدا و ديگرانى كه پيكار كنند در راه خدا پس بخوانيد آنچه فراهم شود از آن و بپاى داريد نماز را و بدهيد زكات را و وام دهيد خدا را وامى نكو و آنچه پيش فرستيد براى خويش از نيكى بيابيدش نزد خدا بهتر و بزرگتر به پاداش و آمرزش خواهيد از خدا كه خدا است همانا آمرزنده مهربان
سوره المدثر
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ اى به جامه خواب رفته
بپاى شو پس بترسان
و پروردگار خويش را بزرگ شمر
و جامههاى خويش را پاك ساز
و چرك را دورى گزين
و منت منه كه فزونى جويى
و براى پروردگار خويش بشكيب
پس گاهى كه دميده شد در صور
آن است آن روز روزى دشوار
بر كافران ناهموار
بهل مرا با آنكه آفريدم تنها
و نهادم برايش مالى پهناور
و پسرانى گواهان
و آماده كردم برايش آمادگى
سپس اميد دارد كه بيفزايم
نه چنين است همانا او است آيتهاى ما را دشمن
زود است رسانمش به عذابى سخت
همانا او انديشيد و سنجيد
پس كشته شود چگونه سنجيد
سپس كشته شود چگونه سنجيد
پس نگريست
پس چهره دژم ساخت و روى در هم كشيد
پس پشت كرد و كبر ورزيد
پس گفت نيست اين جز جادويى كه رسد
نيست اين جز گفتار بشر
زود است چشانيمش دوزخ
و ندانى تو چيست دوزخ
نه به جاى گذارد و نه فروهلد
دگرگون سازد پوست را
بر آن است نوزده تن
و نگردانيديم ياران آتش را مگر فرشتگانى و نگردانيديم شمار آنان را جز آزمايشى براى آنان كه كفر ورزيدند تا يقين رسانند آنان كه داده شدند كتاب را و بيفزايند آنان كه ايمان آوردند ايمانى و دودل نكردند آنان كه داده شدند كتاب را و مؤمنان و تا گويند آنان كه در دلهاشان بيمارى است و كافران چه چيز خواست خدا بدين مثل چنين گمراه سازد خدا هر كه را كه خواهد و رهبرى كند هر كه را كه خواهد و نداند لشگرهاى پروردگارت را جز او و نيست آن جز يادآوريى براى بشر
نه چنين است سوگند به ماه
و شب گاهى كه روى برتابد
و بامداد گاهى كه رخ گشايد
كه آن است همانا يكى از گرانها
ترساننده براى بشر
براى هر كه بخواهد از شما پيش رود يا پس آيد
هر كس (هر جان) بدانچه فراهم كرد گروگان است
مگر ياران راست
در باغهايى پرسش كنند
از گنهكاران
كه چه چيز شما را درآورد به دوزخ
گويند نبوديم از نمازگزاران
و نبوديم بخورانيم به ناتوان
و بوديم فرو مىرفتيم با فروروندگان
و بوديم تكذيب مىكرديم به روز دين
تا بيامد ما را يقين
پس سود ندهدشان شفاعت شفاعتگران
پس چه شودشان كه از ياد آوردند روىگردانان
گوئيا آنانند خران رمنده
كه گريختهاند از شيرى ژيان
بلكه خواهد هر مردى از ايشان كه داده شود نامههايى گشاده (پهناور)
نه چنين است بلكه بيم ندارند آخرت را
نه چنين است همانا آن يادآوريى است
كه هر كه خواهد ياد آوردش
و يادآور نشوند جز آنكه بخواهد خدا اوست اهل پرهيزكارى و اهل آمرزيدن
سوره القیامة
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ سوگند ياد نكنم به روز رستاخيز
و نه سوگند آرم به نهاد (به روان) سرزنشگر
آيا پندارد انسان كه هرگز گرد نياريم استخوانهايش را
بلى تواناييم بر آنكه راست كنيم سرانگشتانش را
بلكه خواهد انسان كه باز كند پيش رويش را
پرسد كى است روز قيامت
تا گاهى كه بدرخشد ديده
و بگيرد ماه
و گردآورده شوند مهر و ماه
گويد انسان در آن روز كجا است گريزگاه
نه چنين است نيست گريزگاه
بسوى پروردگار تو است در آن روز آرامشگاه
آگاه شود انسان در آن روز بدانچه پيش فرستاد و پس انداخت
بلكه انسان است بر جان خويشتن بينا
و هر چند بيفكند بهانههاى خويش را
نجنبان بدان زبانت را تا بشتابى بدان
كه همانا بر ما است گردآوردنش و خواندنش
تا گاهى كه خوانيمش پس پيروى كن از خواندنش
سپس همانا بر ما است بيانش
نه چنين است بلكه دوست داريد شتابان را
و رها كنيد پايان را
چهرههايى است در آن روز خرم
بسوى پروردگار خويش نگران
و چهرههايى است در آن روز دژم
پندارند كه كرده نشود با ايشان كارى كمرشكن
نه چنين است بلكه گاهى كه برسد گلوگاهها را
و گفته شود كيست درمانبخش (فسونگر)
پندارد كه آن است جدايى
و بپيچد ساق به ساق
بسوى پروردگار تو است در آن روز شدنگاه
پس نه تصديق كرد و نه نماز گزارد
و ليكن تكذيب كرد و روى برتافت
پس روان شد بسوى خاندان خويش خرامان (خميازهكشان)
تو را سزد پس تو را سزد
سپس تو را سزد پس تو را سزد
آيا پندارد انسان كه گذارده شود رها
آيا نبود چكهاى از منى كه ريخته شود
پس گرديد خونى بسته پس بيافريد پس بياراست
پس گردانيد از او دو جفت را نر و ماده
آيا نيست آن توانا بر آنكه زنده سازد مردگان را
سوره الانسان
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ آيا گذشت بر انسان گاهى از روزگار كه نبود چيزى ياد آورده
همانا ما آفريديم انسان را از چكه آبى به هم آميخته كه مىآزموديمش پس گردانيديمش شنوايى بينا
همانا رهبريش كرديم راه را يا سپاسگزار و يا ناسپاس
همانا ما آماده ساختيم براى كافران زنجيرهايى و گندهايى و آتشى سوزان
همانا نيكان مىآشامند از جامى كه آميزش آن است كافور
چشمهاى كه نوشند از آن بندگان خدا بشكافندش شكافتنى
پايدار مانند بر نذر و ترسند روزى را كه بدى آن است پرزنان
و خورانند خوراك را با دوست داشتنش به بينوايى و يتيمى و بردهاى
جز اين نيست كه مىخورانيم شما را براى روى خدا نخواهيم از شما پاداشى و نه سپاسى
همانا ترسيم از پروردگار خويش روزى را دژمخوى آشفتهروى
پس نگهداشتشان خدا از بدى آن روز و بديشان ارزانى داشت خرمى و شادمانى
و پاداششان داد بدانچه شكيبا شدند بهشتى و حريرى
تكيهكنانند در آن بر بالينها نبينند در آن آفتابى و نه سرمايى
و نزديك است بديشان سايههايش و رام گرديدند ميوههايش رامشدنى
و گردش داده شود بر ايشان جامهايى از سيم و پيالهها (صراحيهايى) كه باشند آبگينههايى
آبگينه هايى از سيم كه پرداختندش پرداختنى
و نوشانيده شوند در آن جامى كه باشد آميزش آن زنجبيل
چشمهاى در آن كه ناميده شود سلسبيل
و گردش كنند بر ايشان پسرانى جاودانى گاهى كه بنگريشان پنداريشان مرواريدهاى پوشيده
و گاهى كه بنگرى آنجا بينى نعمتهايى و پادشاهى بزرگ
بر ايشان (فراز ايشان) است جامههاى سندس سبزى و استبرقى و زيب داده شدند با دستبندهايى از سيم و نوشانيدشان پروردگارشان نوشابه پاككننده
همانا اين است شما را پاداشى و بوده است كوشش شما سپاسگزارده
همانا ما فرستاديم بر تو قرآن را فرستادنى
پس شكيبا شو براى حكم پروردگار خويش و فرمانبردارى نكن از ايشان گنهكارى را يا ناسپاسى
و ببر نام پروردگارت را بامدادان و شبهنگام
و از شب پس سجده كن برايش و تسبيحش گوى شبى دراز
همانا اينان دوست دارند شتابان را و بگذارند پشت سر خويش روزى سنگين را
ما آفريديمشان و استوار ساختيم آفرينش ايشان را و هر گاه خواهيم تبديل كنيم بمانندگان ايشان تبديلى
همانا اين است يادآوريى تا هر كه خواهد برگيرد بسوى پروردگار خويش راهى را
و نخواهيد جز آنكه خواهد خدا همانا بوده است خدا دانشمند حكيم
درآرد هر كه را خواهد به رحمت خويش و ستمگران را آماده ساخت براى ايشان عذابى دردناك
سوره المرسلات
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ سوگند به فرستادگان پياپى (انبوه چون يال اسب)
پس تندوزندگانى از بادها وزيدنى تند
و بگسترانندگان گسترانيدنى
پس به جدا كنندگان جدا كردنى
پس با فكنندگان ذكر
بهانهاى يا بيمى را
كه آنچه وعده داده شويد فرودآينده است
پس گاهى كه ستارگان نابود شوند
و گاهى كه آسمان شكافته شود
و گاهى كه كوهها پراكنده شوند
و گاهى كه فرستادگان وقت داده شوند
براى چه روزى پس انداخته شده است
براى روز جدا شدن
و ندانستد چيست روز جدا شدن
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
آيا نابود نساختيم پيشينيان را
پس پيرو كرديمشان پسينيان را
چنين كنيم به گنهكاران
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
آيا نيافريديمتان از آبى خوار و زبون
پس نهاديمش در آرامگهى جايدار
تا اندازه دانسته
پس اندازه نهاديم پس چه خوبند اندازهنهان
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
آيا نگردانيديم زمين را فراگيرنده
زندگان را و مردگان را
و نهاديم در آن لنگرهايى افراشته و نوشانيديمتان آبى گوارا
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
برويد بسوى آنچه بوديد بدان تكذيب مىكرديد
برويد بسوى سايه سه شعبه
كه نه سايه افكن است و نه بىنياز كند از شراره آتش
پرتاب كند همانا شرارههايى چون كاخ
گوئيا آن است اشترى زردفام
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
اين است روزى كه سخن نگويند
و نه دستور داده شوند تا بهانه آرند
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
اين است روز جدا كردن گردآورديم شما را و پيشينيان
اگر شما را است نيرنگى پس آهنگم كنيد
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
همانا پرهيزكارانند در سايهها و چشمهسارهايى
و ميوهاى از آنچه هوس كنند
بخوريد و بنوشيد نوش باد بدانچه بوديد مىكرديد
همانا ما بدينگونه پاداش دهيم به نكوكاران
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
بخوريد و برخوردار شويد اندكى كه شمائيد گنهكاران
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
و هر گاه گفته شود بديشان ركوع بگزاريد نگزارند
واى در آن روز براى تكذيبكنندگان
پس به كدام داستانند پس از اين ايمانآرندگان