قرآن عثمان طه

253

از آن فرستادگان برخى را بر برخى برترى بخشيديم. از آنان كسى است كه خدا با او سخن گفت، و برخى از آنان را درجات و مراتبى بالا برد. و عيسى بن مريم را دلايل و نشانه‌هاى روشن داديم، و او را به وسيله روح القدس توانايى بخشيديم. و اگر خدا مى‌خواست كسانى كه بعد از آنان [در طول قرون و اعصار] آمدند، پس از آنكه دلايل و براهين روشن به آنان رسيد، با هم نمى‌جنگيدند، ولى [درباره ايمان و كفر با هم‌] اختلاف كردند، پس برخى از آنان ايمان آوردند و برخى كفر ورزيدند، قطعا خدا اگر مى‌خواست نمى‌جنگيدند، ولى خدا آنچه را مى‌خواهد [از روى حكمت و مصلحت‌] انجام مى‌دهد.


254

اى اهل ايمان! از آنچه به شما روزى كرده‌ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى بيايد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى؛ و كافرانند كه خود ستمكارند.


255

خداى يكتا كه جز او هيچ معبودى نيست، زنده و قائم به ذات [و مدبر و برپا دارنده و نگه دارنده همه مخلوقات‌] است، هيچ‌گاه خواب سبك و سنگين او را فرا نمى‌گيرد، آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست. كيست آنكه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه را پيش روى مردم است [كه نزد ايشان حاضر و مشهود است‌] و آنچه را پشت سر آنان است [كه نسبت به آنان دور و پنهان است‌] مى‌داند. و آنان به چيزى از دانش او احاطه ندارند مگر به آنچه او بخواهد. تخت [حكومت، قدرت و سلطنت‌] ش آسمان‌ها وزمين را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقت‌آور نيست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است.


256

در دين، هيچ اكراه و اجبارى نيست [كسى حق ندارد كسى را از روى اجبار وادار به پذيرفتن دين كند، بلكه هر كسى بايد آزادانه با به كارگيرى عقل و با تكيه بر مطالعه و تحقيق دين را بپذيرد]. مسلما راه هدايت از گمراهى [به وسيله قرآن، پيامبر و امامان معصوم‌] روشن و آشكار شده است. پس هر كه به طاغوت [كه شيطان، بت و هر طغيان گرى است‌] كفر ورزد و به خدا ايمان بياورد، بى‌ترديد به محكم‌ترين دستگيره كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست.


257

خدا سرپرست و يار كسانى است كه ايمان آورده‌اند؛ آنان را از تاريكى‌ها [ى جهل، شرك، فسق وفجور] به سوى نور [ايمان، اخلاق حسنه و تقوا] بيرون مى‌برد. و كسانى كه كافر شدند، سرپرستان آنان طغيان گرانند كه آنان را از نور به سوى تاريكى‌ها بيرون مى‌برند؛ آنان اهل آتش‌اند و قطعا در آنجا جاودانه‌اند.


258

آيا [با ديده عبرت‌] ننگريستى به كسى كه چون خدا او را پادشاهى داده بود [از روى كبر و غرور] با ابراهيم درباره پروردگارش به مجادله و ستيز و گفتگوى بى‌منطق پرداخت؟! هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگارم كسى است كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند [او] گفت: من هم زنده مى‌كنم و مى‌ميرانم. [و براى مشتبه كردن كار بر مردم، دستور داد دو زندانى محكوم را حاضر كردند، يكى را آزاد و ديگرى را كشت.] ابراهيم [براى بستن راه مغالطه و تزوير به روى دشمن‌] گفت: مسلما خدا خورشيد را از مشرق بيرون مى‌آورد، تو آن را از مغرب برآور! پس آنكه كافر شده بود، متحير و مبهوت شد. و خدا گروه ستم‌گر را [به خاطر تجاوز، ستم، پافشارى بر عناد و لجاجشان‌] هدايت نمى‌كند.


259

يا چون آن كسى كه به دهكده‌اى گذر كرد، در حالى كه ديوارهاى آن بر روى سقف‌هايش فرو ريخته بود [و اجساد ساكنانش پوسيده و متلاشى به نظر مى‌آمد] گفت: خدا چگونه اينان را پس از مرگشان زنده مى‌كند؟ پس خدا او را صد سال ميراند، سپس وى را برانگيخت، به او فرمود: چه مقدار [در اين منطقه‌] درنگ كرده‌اى؟ گفت: يك روز يا بخشى از يك روز درنگ كرده‌ام. [خدا] فرمود: بلكه صد سال درنگ كرده‌اى! به خوراكى و نوشيدنى خود بنگر كه [پس از گذشت صد سال و رفت و آمد فصول چهارگانه‌] تغييرى نكرده، و به دراز گوش خود نظر كن [كه جسمش متلاشى شده، ما تو را زنده كرديم تا به پاسخ پرسشت برسى و به واقع شدن اين حقيقت مطمئن شوى‌]، و تا تو را نشانه‌اى [از قدرت و ربوبيت خود] براى مردم [در مورد زنده شدن مردگان‌] قرار دهيم، اكنون به استخوان‌ها [ى دراز گوشت‌] بنگر كه چگونه آنها را برمى‌داريم و به هم پيوند مى‌دهيم، سپس بر آنها گوشت مى‌پوشانيم. چون [كيفيت زنده شدن مردگان‌] بر او روشن شد، گفت: اكنون مى‌دانم كه يقينا خدا بر هر كارى تواناست.


260

و [ياد كنيد] هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگارا! به من نشان ده كه مردگان را چگونه زنده مى‌كنى؟ [خدا] فرمود: آيا [به قدرتم نسبت به زنده كردن مردگان‌] ايمان نياورده‌اى؟! گفت: چرا، ولى [مشاهده اين حقيقت را خواستم‌] تا قلبم آرامش يابد. [خدا] فرمود: پس چهار پرنده بگير و آنها را [براى دقت در آفرينش هر يك‌] به خود نزديك كن، و [بعد از كشتن، ريز ريز كردن و مخلوط كردنشان به هم‌] بر هر كوهى [در اين منطقه‌] بخشى از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان كه شتابان به سويت مى‌آيند؛ و بدان كه يقينا خدا تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


261

مثل آنان كه اموالشان را در راه خدا انفاق مى‌كنند، مانند دانه‌اى است كه هفت خوشه بروياند، در هر خوشه صد دانه باشد؛ و خدا براى هر كه بخواهد چند برابر مى‌كند و خدا بسيار عطا كننده و داناست.


262

كسانى كه اموالشان را در راه خدا انفاق مى‌كنند، سپس منت و آزارى به دنبال انفاقشان نمى‌آورند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است، و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند.


263

گفتارى پسنديده [در برابر تهيدستان‌] و عفو [ى كريمانه نسبت به خشم و بد زبانى مستمندان‌] بهتر از بخششى است كه دنبالش آزارى باشد، و خدا بى‌نياز و بردبار است.


264

اى اهل ايمان! صدقه‌هايتان را با منت و آزار باطل نكنيد، مانند كسى كه مالش را به ريا به مردم انفاق مى‌كند و به خدا و روز قيامت ايمان ندارد، كه وصفش مانند سنگ سخت و خارايى است كه بر آن [پوششى نازك از] خاك قرار دارد و رگبارى تند و درشت به آن برسد و آن سنگ را صاف [و بدون خاك‌] واگذارد [صدقه ريايى او مانند آن خاك است. و اين رياكاران‌] به چيزى از آنچه كسب كرده‌اند، دست نمى‌يابند و خدا مردم كافر را هدايت نمى‌كند.


265

ومثل كسانى كه اموالشان را براى طلب خشنودى خدا و استوار كردن نفوسشان [بر حقايق ايمانى و فضايل اخلاقى‌] انفاق مى‌كنند، مانند بوستانى است در جايى بلند كه بارانى تند به آن برسد، در نتيجه ميوه‌اش را دو چندان بدهد، و اگر باران تندى به آن نرسد باران ملايمى برسد [و آن براى شادابى و محصول دادنش كافى است‌] و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد، بيناست.


266

آيا يكى از شما دوست دارد كه او را بوستانى از درختان خرما و انگور باشد كه از زير [درختان‌] آن نهرها جارى است، و براى وى در آن بوستان از هر گونه ميوه و محصولى باشد، در حالى كه پيرى به او رسيده و داراى فرزندان ناتوان [و خردسال‌] است، پس گردبادى كه در آن آتش سوزانى است به آن بوستان برسد و يك پارچه بسوزد؟ [ريا و منت و آزار به همين صورت انفاق را نابود مى‌كند] اين گونه خدا آياتش را براى شما توضيح مى‌دهد تا بينديشيد.


267

اى اهل ايمان! از پاكيزه‌هاى آنچه [از راه داد و ستد] به دست آورده‌ايد، و آنچه [از گياهان و معادن‌] براى شما از زمين بيرون آورده‌ايم، انفاق كنيد و براى انفاق كردن دنبال مال ناپاك و بى‌ارزش و معيوب نرويد، در حالى كه اگر آن را به عنوان حق شما به خود شما مى‌دادند، جز [با] چشم پوشى [و دلسردى‌] نمى‌گرفتيد، و بدانيد كه خدا بى‌نياز و ستوده است.


268

شيطان، شما را [به هنگام انفاق مال با ارزش‌] از تهيدستى و فقر مى‌ترساند، و شما را به كار زشت [چون بخل وخوددارى از زكات و صدقات‌] امر مى‌كند، و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مى‌دهد؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.


269

حكمت را به هر كس بخواهد مى‌دهد، و آنكه به او حكمت داده شود، بى‌ترديد او را خير فراوانى داده‌اند، و جز صاحبان خرد، كسى متذكر نمى‌شود.


270

و هر نفقه‌اى كه انفاق كرديد و هر نذرى را كه برعهده گرفتيد، يقينا خدا آن را مى‌داند، [در نتيجه فرمانبر را پاداش مى‌دهد و ستمكار به آيات خدا و حقوق مردم را عذاب مى‌كند] و براى ستمكاران در قيامت ياورى نيست.


271

اگر صدقه‌ها را آشكار كنيد، كارى نيكوست، و اگر آنها را پنهان داريد و به تهيدستان دهيد براى شما بهتر است؛ و خدا [به اين سبب‌] بخشى از گناهانتان را محو مى‌كند؛ و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد، آگاه است.


272

[اى پيامبر!] هدايت آنان [به سوى اخلاص در انفاق و ترك منت و آزار] بر عهده تو نيست، [وظيفه تو ابلاغ پيام و اتمام حجت است‌] بلكه خداست كه هر كس را بخواهد هدايت مى‌كند. [اى اهل ايمان!] و هر مالى را كه انفاق كنيد به سود خود شماست، و اين در صورتى است كه انفاق نكنيد جز براى طلب خشنودى خدا. و آنچه از مال [باارزش و بى‌عيب‌] انفاق كنيد، پاداشش به طور كامل به شما داده مى‌شود، و مورد ستم قرار نخواهيد گرفت.


273

[صدقات‌] حق نيازمندانى است كه در راه خدا [به سبب جنگ يا طلب دانش يا بيمارى يا عوامل ديگر] در مضيقه و تنگنا افتاده‌اند [و براى فراهم كردن هزينه زندگى‌] نمى‌توانند در زمين سفر كنند؛ فرد ناآگاه آنان را از شدت پارسايى وعفتى كه دارند توانگر و بى‌نياز مى‌پندارد. [تو اى رسول من!] آنان را از سيمايشان مى‌شناسى. [آنان‌] از مردم به اصرار چيزى نمى‌خواهند. و شما اى اهل ايمان! آنچه از مال [با ارزش و بى‌عيب‌] انفاق‌كنيد، يقينا خدا به آن داناست.


274

كسانى كه [چون على بن أبى‌طالب عليه السلام‌] اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشكار انفاق مى‌كنند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند.


275

كسانى كه ربا مى‌خورند [در ميان مردم و براى امر معيشت و زندگى‌] به پاى نمى‌خيزند، مگر مانند به پاى خاستن كسى كه شيطان او را با تماس خود آشفته حال كرده [و تعادل روانى و عقلى‌اش را مختل ساخته‌] است، اين بدان سبب است كه آنان گفتند: خريد و فروش هم مانند رباست. در حالى كه خدا خريد و فروش را حلال، و ربا را حرام كرده است. پس هر كه از سوى پروردگارش پندى به او رسد و [از كار زشت خود] بازايستد، سودهايى كه [پيش از تحريم آن‌] به دست آورده مال خود اوست، و كارش [از جهت آثار گناه و كيفر آخرتى‌] با خداست. و كسانى كه [به عمل زشت خود] بازگردند [و نهى خدا را احترام نكنند] پس آنان اهل آتش‌اند، و در آن جاودانه‌اند.


276

خدا ربا را نابود مى‌كند، و صدقات را فزونى مى‌دهد؛ و خدا هيچ ناسپاس بزه‌كارى را دوست ندارد.


277

مسلما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، و نماز را به پا داشتند، و زكات پرداختند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است، و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند.


278

اى اهل ايمان! از خدا پروا كنيد، و اگر مؤمن [واقعى‌] هستيد آنچه را از ربا [بر عهده مردم‌] باقى مانده رها كنيد.


279

واگر چنين نكرديد [و به رباخوارى اصرار ورزيديد] به جنگى بزرگ از سوى خدا و رسولش [بر ضد خود] يقين كنيد؛ و اگر توبه كرديد، اصل سرمايه‌هاى شما براى خود شماست [و سودهاى گرفته شده را به مردم بازگردانيد] كه در اين صورت نه ستم مى‌كنيد و نه مورد ستم قرار مى‌گيريد.


280

و اگر [بدهكار] تنگدست بود [بر شماست كه‌] او را تا هنگام توانايى مهلت دهيد؛ و بخشيدن همه وام [و چشم پوشى و گذشت از آن در صورتى كه توانايى پرداختش را ندارد] اگر [فضيلت وثوابش را] بدانيد براى شما بهتر است.


281

و پروا كنيد از روزى كه در آن به سوى خدا بازگردانده مى‌شويد، سپس به هر كس آنچه انجام داده به طور كامل داده مى‌شود؛ و آنان مورد ستم قرار نمى‌گيرند [زيرا هر چه را دريافت مى‌كنند، تجسم عينى اعمال خود آنان است‌].


282

اى اهل ايمان! چنانچه وامى به يكديگر تا سر آمد معينى داديد، لازم است آن را بنويسيد. و بايد نويسنده‌اى [سندش را] در ميان خودتان به عدالت بنويسد. و نبايد هيچ نويسنده‌اى از نوشتن سند همان‌گونه كه خدا [بر اساس قوانين شرعى‌] به او آموخته است، دريغ ورزد. او بايد بنويسد، و كسى كه حق به عهده اوست بايد [كلامش را جهت تنظيم سند براى نويسنده‌] املا كند، و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد و از حق چيزى را نكاهد. و اگر كسى كه حق به عهده اوست، سفيه يا ناتوان باشد، يا [به علتى‌] نتواند املا كند، ولى و سرپرست او به عدالت املا كند. و دو شاهد از مردانتان را [بر اين حق‌] شاهد بگيريد، و اگر دو مرد نبود، يك مرد و دو زن را از ميان شاهدانى كه مى‌پسنديد شاهد بگيريد، تا اگر يكى از آن دو زن [واقعيت را] فراموش كرد، آن ديگرى او را يادآورى كند. و شاهدان هنگامى كه [براى اداى شهادت‌] دعوت شوند [از پاسخ دعوت‌] امتناع نورزند، و از نوشتن [سند وام‌] تا سرآمد معينش، كوچك باشد يا بزرگ، ملول نشويد، اين [كار] نزد خدا عادلانه‌تر و براى اقامه شهادت پابرجاتر، و به اينكه [در جنس وام، اندازه آن و زمان پرداختش‌] شك نكنيد [و ستيز و نزاعى پيش نيايد] نزديك‌تر است. مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود دست به دست مى‌كنيد، در اين صورت بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و هرگاه داد و ستد كنيد شاهد بگيريد. و نبايد به نويسنده و شاهد زيان برسد و اگر زيان برسانيد، خروج از اطاعت خداست كه گريبانگير شما شده است و از خدا پروا كنيد و خدا [احكامش را] به شما مى‌آموزد و خدا به همه چيز داناست.


283

و اگر در سفر بوديد و نويسنده‌اى [براى ثبت سند] نيافتيد، وثيقه‌هاى دريافت شده [جايگزين سند و شاهد] است. و اگر يكديگر را امين دانستيد [وثيقه لازم نيست‌] پس بايد كسى كه امينش دانسته‌اند، امانتش را ادا كند. و از خدا پروردگار خود پروا نمايد و [شما اى شاهدان!] شهادت را پنهان نكنيد و هر كه آن را پنهان كند، يقينا دلش گناهكار است؛ و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد داناست.


284

آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى خداست، و اگر آنچه [از نيت‌هاى فاسد و افكار باطل‌] در دل داريد آشكار كنيد يا پنهان سازيد، خدا شما را به آن محاسبه مى‌كند؛ پس هر كه را بخواهد مى‌آمرزد، و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند؛ و خدا بر هر كارى تواناست.


285

پيامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ايمان آورده، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتاب‌ها و پيامبرانش ايمان آورده‌اند [و بر اساس ايمان استوارشان گفتند:] ما ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نمى‌گذاريم. و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانيم و بازگشت به سوى توست.


286

خدا هيچ كس را جز به اندازه توانايى‌اش تكليف نمى‌كند. هر كس عمل شايسته‌اى انجام داده به سود اوست، و هر كس مرتكب كار زشتى شده به زيان اوست. [مؤمنان گويند:] پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا مرتكب اشتباه شديم، ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا! تكاليف سنگينى برعهده ما مگذار، چنان كه بر عهده كسانى كه پيش از ما بودند گذاشتى. پروردگارا! و آنچه را به آن تاب و توان نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را بيامرز؛ و بر ما رحم كن؛ تو سرپرست مايى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز فرما.


سوره آل عمران

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ الم


2

خداى يكتا كه جز او هيچ معبودى نيست، زنده و قائم به ذات [و مدبر و برپا دارنده ونگه دارنده همه مخلوقات‌] است.


3

اين كتاب را تدريجا به حق و راستى بر تو نازل كرد، كه تصديق كننده كتاب‌هاى پيش از خود است؛ و تورات و انجيل را.


4

پيش از اين براى هدايت مردم فرستاد، و فرقان را [كه مايه جدايى حق از باطل است‌] نازل كرد. مسلما كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، براى آنان [به كيفر كفرشان‌] عذابى سخت است؛ وخدا تواناى شكست‌ناپذير و صاحب انتقام است.


5

يقينا چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نيست.


6

اوست كه شما را در رحم‌ها [ى مادران‌] به هر گونه كه مى‌خواهد تصوير مى‌كند. جز او هيچ معبودى نيست؛ تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


7

اوست كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن كتاب، آيات محكم است [كه كلماتش صريح و معانى‌اش روشن است‌] آنها اصل و اساس كتاب‌اند، و بخشى ديگر آيات متشابه است [كه كلماتش غير صريح و معانى‌اش مختلف و گوناگون است و جز به وسيله آيات محكم و روايات استوار تفسير نمى‌شود] ولى كسانى كه در قلوبشان انحراف [از هدايت الهى‌] است براى فتنه‌انگيزى و طلب تفسير [نادرست و به ترديد انداختن مردم و گمراه كردن آنان‌] از آيات متشابهش پيروى مى‌كنند، و حال آنكه تفسير واقعى و حقيقى آنها را جز خدا نمى‌داند. و استواران در دانش [و چيره‌دستان در بينش‌] مى‌گويند: ما به آن ايمان آورديم، همه [چه محكم، چه متشابه‌] از سوى پروردگار ماست. و [اين حقيقت را] جز صاحبان خرد متذكر نمى‌شوند.


8

[و مى‌گويند:] پروردگارا! دل‌هايمان را پس از آنكه هدايتمان فرمودى منحرف مكن، و از سوى خود رحمتى برما ببخش؛ زيرا تو بسيار بخشنده‌اى.


9

پروردگارا! قطعا تو در روزى كه هيچ شكى در آن نيست، گردآورنده همه مردمى؛ زيرا خدا وعده شكن نيست.


10

يقينا اموال و فرزندان كافران هرگز چيزى از [عذاب‌] خدا را از آنان برطرف نمى‌كند؛ و اينانند كه آتشگيره آتش‌اند.


11

[روش آنان‌] مانند روش فرعونيان و كسانى است كه پيش از آنان بودند كه آيات ما را تكذيب كردند، پس خدا هم آنان را به گناهانشان مؤاخذه كرد؛ و خدا سخت كيفر است.


12

به كافران بگو: به زودى شكست مى‌خوريد و به سوى دوزخ محشور مى‌شويد، و آن بد آرامگاهى است.


13

تحقيقا براى شما در دو گروهى كه [در جنگ بدر] با هم رو به رو شدند، نشانه‌اى [از قدرت خدا و حقانيت نبوت پيامبر] بود، گروهى در راه خدا مى‌جنگيدند، و گروه ديگر كافر بودند، كه اهل ايمان را به چشم خويش دو برابر مى‌ديدند [به همين خاطر شكست خوردند] و خدا هر كه را بخواهد با يارى خود تأييد مى‌كند؛ مسلما در اين [واقعيت‌] عبرتى براى دارندگان بصيرت است.


14

محبت و عشق به خواستنى‌ها [كه عبارت است‌] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشت و زراعت، براى مردم آراسته شده است؛ اينها كالاى زندگى [زودگذر] دنياست؛ و خداست كه بازگشت نيكو نزد اوست.


15

بگو: آيا شما را به بهتر از اين [امور] خبر دهم؟ براى آنان كه [در همه شئون زندگى‌] پرهيزكارى پيشه كرده‌اند، در نزد پروردگارشان بهشت‌هايى است كه از زير [درختان‌] آن نهرها جارى است، در آنجا جاودانه‌اند؛ و [نيز براى آنان‌] همسرانى پاكيزه و خشنودى و رضايتى از سوى خداست؛ و خدا به بندگان بيناست.


16

آنان كه مى‌گويند: پروردگارا! قطعا ما ايمان آورديم، پس گناهانمان را بيامرز وما را از عذاب آتش نگاه دار.


17

آنان كه صبر كنندگان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق كنندگان و استغفار كنندگان در سحرهايند؛


18

خدا در حالى كه برپا دارنده عدل است [با منطق وحى، با نظام متقن آفرينش و با زبان همه موجودات‌] گواهى مى‌دهد كه هيچ معبودى جز او نيست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش نيز گواهى مى‌دهند كه هيچ معبودى جز او نيست؛ معبودى كه تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


19

مسلما دين [واقعى كه همه پيامبران مبلغ آن بودند] نزد خدا اسلام است. و اهل كتاب [درباره آن‌] اختلاف نكردند مگر پس از آنكه آنان را [نسبت به حقانيت آن‌] آگاهى و دانش آمد، اين اختلاف به خاطر حسد و تجاوز ميان خودشان بود؛ و هر كس به آيات خدا كافر شود [بداند كه‌] خدا حسابرسى سريع است.


20

پس اگر با تو جدال و گفتگوى خصومت‌آميز كردند، [فقط در پاسخشان‌] بگو: من و همه پيروانم وجود خود را تسليم خدا كرده‌ايم. و به اهل كتاب و به بى‌سوادان [مشرك‌] بگو: آيا شما هم تسليم شده‌ايد؟ پس اگر تسليم شوند، قطعا هدايت يافته‌اند، و اگر روى گرداندند [برتو دشوار و سخت نيايد] كه آنچه بر عهده توست فقط ابلاغ [پيام خدا] است؛ و خدا به بندگان بيناست.


21

كسانى كه پيوسته به آيات خدا كفر مى‌ورزند، و همواره پيامبران را به ناحق مى‌كشند، و از مردم كسانى را كه امر به عدالت مى‌كنند به قتل مى‌رسانند، پس آنان را به عذابى دردناك بشارت ده.


22

آنان كسانى‌اند كه اعمالشان در دنيا و آخرت تباه و بى‌اثر شده، و براى آنان هيچ ياورى نخواهد بود.


23

آيا به كسانى كه بهره‌اى اندك از كتاب [تورات و انجيل‌] به آنان داده شده ننگريستى كه به سوى كتاب خدا خوانده مى‌شوند تا در ميان آنان [درباره احكام الهى و نبوت پيامبر اسلام‌] داورى كنند؟ سپس گروهى از آنان در حالى كه اعراض كننده [از حق و حقيقت‌] اند روى مى‌گردانند.


24

اين روى گردانى به خاطر آن است كه گفتند: هرگز آتش [دوزخ در روز قيامت‌] جز چند روزى به ما نمى‌رسد و آنچه همواره افترا و دروغ [به خدا] مى‌بستند، آنان را در دينشان مغرور كرده است.


25

پس چه خواهند كرد، هنگامى كه آنان را براى روزى كه هيچ شكى در آن نيست گرد آوريم، و به هر كس آنچه [از نيك و بد] به دست آورده به طور كامل داده شود، و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.


26

بگو: خدايا! اى مالك همه موجودات! به هر كه خواهى حكومت مى‌دهى و از هر كه خواهى حكومت را مى‌ستانى، و هر كه را خواهى عزت مى‌بخشى و هر كه را خواهى خوار و بى‌مقدار مى‌كنى، هر خيرى به دست توست، يقينا تو بر هر كارى توانايى.


27

شب را در روز در مى‌آورى و روز را در شب در مى‌آورى، و زنده را از مرده بيرون مى‌آورى و مرده را از زنده بيرون مى‌آورى؛ و هر كه را بخواهى بى‌حساب روزى مى‌دهى.


28

مؤمنان نبايد كافران را به جاى اهل ايمان، سرپرست و دوست بگيرند؛ و هر كس چنين كند در هيچ پيوند و رابطه‌اى با خدا نيست، مگر آنكه بخواهيد [به سبب دفع خطرى كه متوجه شماست‌] از آنان تقيه كنيد؛ خدا شما را از [عذاب‌] خود بر حذر مى‌دارد، و بازگشت [همه‌] به سوى خداست.


29

بگو: اگر آنچه [از نيت‌هاى فاسد و افكار باطل‌] در سينه‌هاى شماست، پنهان داريد يا آشكار كنيد، خدا آن را مى‌داند. و نيز آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمين است، مى‌داند و خدا بر هر چيز تواناست.


30

روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده و آنچه را از كار زشت مرتكب شده حاضر شده مى‌يابد، و آرزو مى‌كند كه اى كاش ميان او و كارهاى زشتش زمان دور و درازى فاصله بود. و خدا شما را از [عذاب‌] خود برحذر مى‌دارد؛ و خدا به بندگان مهربان است.


31

بگو: اگر خدا را دوست داريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بيامرزد؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.


32

بگو: از خدا و پيامبر اطاعت كنيد. پس اگر روى گردانيدند [بدانند كه‌] يقينا خدا كافران را دوست ندارد.


33

بى‌ترديد خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را [به خاطر شايستگى‌هاى ويژه‌اى كه در آنان بود] بر جهانيان برگزيد.


34

فرزندانى [را برگزيد] كه [از نظر پاكى، تقوا، درستى و راستى‌] برخى از [آنان از نسل‌] برخى ديگرند؛ و خدا شنوا و داناست.


35

[ياد كنيد] هنگامى كه همسر عمران گفت: پروردگارا! براى تو نذر كردم كه آنچه را در شكم خود دارم [براى خدمت خانه تو از ولايت و سرپرستى من‌] آزاد باشد، بنابراين از من بپذير؛ يقينا تو شنوا و دانايى.


36

زمانى كه او را زاييد، گفت: پروردگارا! من او را دختر زاييدم. و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود؛ و آن پسر [كه زاييدن او را آرزو داشت، در كرامت، عظمت، ارزش و شخصيت‌] مانند اين دختر نيست؛ [پس در مقام نام گذاريش گفت:] البته من نامش را «مريم» نهادم، و او و فرزندانش را از خطرات مهلك و وسوسه‌هاى بنيان برانداز شيطان رانده شده به پناه تو مى‌آورم.


37

پس پرودگارش او را به صورت نيكويى پذيرفت، و به طرز نيكويى نشو و نما داد، و زكريا را كفيل [رشد و تربيت معنوى‌] او قرار داد. هر زمان كه زكريا در محراب [عبادت‌] بر او وارد مى‌شد، رزق ويژه‌اى نزدش مى‌يافت. [روزى در كمال شگفتى‌] گفت: اى مريم! اين رزق ويژه براى تو از كجاست؟! گفت: از سوى خداست، يقينا خدا هر كس را بخواهد، رزق بى‌حساب مى‌دهد.


38

در آنجا بود كه زكريا [با ديدن كرامت و عظمت مريم‌] پروردگار خود را خواند، گفت: پروردگارا! مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن، يقينا تو شنواى دعايى.


39

پس فرشتگان، او را در حالى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود، ندا دادند كه: خدا تو را به يحيى بشارت مى‌دهد، كه تصديق كننده كلمه‌اى از سوى خدا [يعنى مسيح‌] است و سرور و پيشوا، و [از روى زهد و حيا] نگاهدار خود از مشتهيات نفسانى، و پيامبرى از شايستگان است.


40

گفت: پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود، در حالى كه پيرى به من رسيده و همسرم نازاست؟ خدا فرمود: چنين است [كه مى‌گويى، ولى كار خدا مقيد به علل و اسباب نيست‌] خدا هر چه را بخواهد [با مشيت مطلقه خود] انجام مى‌دهد.


41

گفت: پروردگارا! براى من نشانه‌اى [جهت الهى بودن اين بشارت‌] قرار ده. گفت: نشانه تو اين است كه سه روز نتوانى با مردم جز با رمز و اشاره سخن گويى، و پروردگارت را بسيار ياد كن و [او را] شام گاه و بامداد تسبيح گوى.


42

و [ياد كنيد] هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! قطعا خدا تو را برگزيده و [از همه آلودگى‌هاى ظاهرى و باطنى‌] پاك ساخته، و بر زنان جهانيان برترى داده است.


43

اى مريم! فروتنانه براى پروردگارت به طاعت برخيز و سجده به جاى آور و با ركوع كنندگان ركوع كن.


44

اين [حقايق‌] از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مى‌كنيم. و تو هنگامى كه آنان قلم‌هاى خود را [به عنوان قرعه زدن در آب‌] مى‌انداختند كه كداميك از آنان سرپرستى مريم را عهده دار شود، و نيز زمانى كه [براى كفالت او] با يكديگر جدال و ستيز مى‌كردند، نزد آنان نبودى.


45

[ياد كنيد] زمانى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! يقينا خدا تو را به كلمه‌اى از سوى خود كه نامش مسيح عيسى بن مريم است مژده مى‌دهد، كه در دنيا و آخرت داراى مقبوليت و آبرومندى و از مقربان است.


46

و با مردم در گهواره [به صورت كارى خارق العاده‌] و در ميان‌سالى [با زبان وحى‌] سخن مى‌گويد و از شايستگان است.


47

[مريم‌] گفت: پروردگارا! چگونه براى من فرزندى خواهد بود، در حالى كه هيچ بشرى با من تماس نگرفته؟! [خدا] فرمود: چنين است كه مى‌گويى [ولى خدا مقيد به علل و اسباب نيست،] خدا هر چه را بخواهد [با مشيت مطلقه خود] مى‌آفريند، چون چيزى را اراده كند جز اين نيست كه به آن مى‌گويد: «باش» پس بى‌درنگ مى‌باشد؛


48

و به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل مى‌آموزد.


49

و به رسالت و پيامبرى به سوى بنى‌اسرائيل مى‌فرستد كه [به آنان گويد:] من از سوى پروردگارتان براى شما نشانه‌اى [بر صدق رسالتم‌] آورده‌ام؛ من از گل براى شما چيزى به شكل پرنده مى‌سازم و در آن مى‌دمم كه به اراده و مشيت خدا پرنده‌اى [زنده و قادر به پرواز] مى‌شود؛ و كور مادرزاد و مبتلاى به پيسى را بهبود مى‌بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى‌كنم؛ و شما را از آنچه مى‌خوريد و آنچه در خانه‌هايتان ذخيره مى‌كنيد خبر مى‌دهم؛ مسلما اگر مؤمن باشيد اين [معجزات‌] براى شما نشانه‌اى [بر صدق رسالت من‌] است؛


50

وآنچه را از تورات پيش از من بوده تصديق دارم و [آمده‌ام‌] تا برخى از چيزهايى را كه [در گذشته به سزاى ستمكارى وگناهانتان‌] بر شما حرام شده حلال كنم، وبراى شما نشانه‌اى [برصدق رسالتم‌] از سوى پروردگارتان آورده‌ام؛ پس [اى بنى‌اسرائيل!] از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد؛


51

يقينا خدا پروردگار من و پرودگار شماست؛ پس او را بپرستيد، اين است راه راست.


52

زمانى كه عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: [براى اقامه دين و سلوك و حركت‌] به سوى خدا ياران من كيانند؟ حواريون گفتند: ما ياران خداييم، به خدا ايمان آورديم؛ و گواه باش كه ما در برابر خدا [و فرمان‌ها و احكام او] تسليم هستيم.


53

پروردگارا! به آنچه نازل كردى ايمان آورديم و از اين پيامبر پيروى كرديم؛ پس ما را در زمره گواهان [كه پيامبران تواند] بنويس.


54

و [كافران از بنى‌اسرائيل درباره عيسى و آيينش‌] نيرنگ زدند، و خدا هم جزاى نيرنگشان را داد؛ و خدا بهترين جزا دهنده نيرنگ‌زنندگان است.


55

[ياد كنيد] هنگامى كه خدا فرمود: اى عيسى! من تو را [از روى زمين و از ميان مردم‌] بر مى‌گيرم، و به سوى خود بالا مى‌برم، و از بودن در ميان اجتماع آلوده كافران پاك مى‌كنم، و آنان را كه از تو پيروى كردند تا روز قيامت برتر از كسانى كه كافر شدند قرار مى‌دهم؛ سپس بازگشت شما به سوى من است، و در ميان شما در آنچه با هم اختلاف داشتيد [به حق و عدالت‌] داورى مى‌كنم؛


56

اما كسانى كه كافر شدند، آنان را در دنيا و آخرت به عذابى سخت شكنجه مى‌كنم و براى آنان هيچ ياورى نخواهد بود؛


57

و اما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، خدا پاداششان را به طور كامل مى‌دهد؛ و خدا ستمكاران را [كه به دين كافر شدند، يا از دين فقط به اسم آن قناعت كردند] دوست ندارد.


58

اين داستان‌هايى كه بر تو مى‌خوانيم از آيات [الهى‌] و پندهاى حكيمانه است.


59

قطعا داستان عيسى نزد خدا [از نظر چگونگى آفرينش‌] مانند داستان آدم است، كه [پيكر] او را از خاك آفريد، سپس به او فرمود: [موجود زنده‌] باش؛ پس بى‌درنگ [موجود زنده‌] شد.


60

حق از [ناحيه‌] پروردگار توست؛ بنابراين از ترديدكنندگان مباش.


61

پس هر كه با تو درباره او [عيسى‌] پس از آنكه بر تو [به واسطه وحى، نسبت به احوال وى‌] علم و آگاهى آمد، مجادله و ستيز كند، بگو: بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت كنيم؛ سپس يكديگر را نفرين نماييم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم .


62

يقينا اين [واقعياتى كه بيان شد] همان داستان راست و درست [مسيح‌] است؛ [و الوهيت او يا فرزند خدا بودنش از پندارهاى واهى و ادعاهاى باطل نصارى است‌] و هيچ معبودى جز خدا نيست؛ و يقينا خداست كه تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


63

چنانچه [با اين همه دلايل روشن از اعتراف به توحيد و پذيرفتن اسلام‌] روى گرداندند، [بدانند كه‌] يقينا خدا به [وضع و حال‌] مفسدان آگاه است.


64

بگو: اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است [و همه كتاب‌هاى آسمانى و پيامبران آن را ابلاغ كردند] كه: جز خداى يگانه را نپرستيم، و چيزى را شريك او قرار ندهيم، و بعضى از ما بعضى را اربابانى به جاى خدا نگيرد. پس اگر [از دعوتت به اين حقايق‌] روى گرداندند [تو و پيروانت‌] بگوييد: گواه باشيد كه ما [در برابر خدا و فرمان‌ها و احكام او] تسليم هستيم.


65

اى اهل كتاب! چرا درباره ابراهيم مجادله و ستيز مى‌كنيد [شما قوم يهود، او را يهودى مى‌دانيد، و شما گروه نصارى، او را نصرانى مى‌شماريد] در حالى كه تورات و انجيل بعد از او نازل شد؛ آيا نمى‌انديشيد؟!


66

آگاه باشيد! شما كسانى هستيد كه درباره آنچه به آن آگاهى داشتيد مجادله و ستيز كرديد، [ستيز شما يهوديان با نصارى اين بود كه مسيح، فرزند خدا نيست، و ستيز شما نصارى با يهوديان اين بود كه عيسى داراى مقام نبوت است و ايمان به او واجب است،] پس چرا درباره آنچه به آن آگاهى نداريد [و آن آيين ابراهيم است‌] مجادله و ستيز مى‌كنيد؟! و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.


67

ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه يكتاپرست و حق‌گرايى تسليم بود، و از مشركان نبود.


68

مسلما نزديك‌ترين مردم به ابراهيم [از جهت پيوند وانتساب معنوى‌] كسانى‌اند كه [از روى حقيقت‌] از او پيروى كردند، و اين پيامبر و كسانى كه [به او] ايمان آورده‌اند [از همه به او نزديك‌ترند] و خدا ياور و سرپرست مؤمنان است.


69

گروهى از اهل كتاب آرزو دارند كه كاش شما را [از راه خدا] گمراه كنند، در حالى كه جز خودشان را گمراه نمى‌كنند، و [اين واقعيت را] درك نمى‌كنند.


70

اى اهل كتاب! چرا به آيات خدا [در تورات و انجيل درباره اوصاف پيامبر اسلام‌] كفر مى‌ورزيد در حالى كه خودتان گواهى مى‌دهيد [كه اين آيات از سوى خدا نازل شده است؟]


71

اى اهل كتاب! چرا در حالى كه [به حقايق و واقعيات‌] آگاهيد، حق را به باطل مشتبه مى‌كنيد، و حق را پنهان مى‌داريد [تا مردم گمراه بمانند؟]


72

و گروهى از [عالمان‌] اهل كتاب به پيروان خود گفتند: اول روز به آنچه [از آيات قرآن‌] بر مؤمنان نازل شده [به مكر و حيله‌] ايمان آوريد، و در پايان روز كفر ورزيد، شايد [مؤمنان با اين ايمان و انكار شما به ترديد افتند و] از دينشان بازگردند!!


73

و [نيز گفتند: در توضيح حقايق‌] جز به كسى كه از دينتان پيروى مى‌كند اطمينان نورزيد [تا ديگران هدايت نيابند]. بگو: يقينا هدايت، هدايت خداست. سپس گفتند: گمان نكنيد آنچه به شما اهل كتاب [از نبوت، معجزه، قبله مستقل و آيات آسمانى‌] داده شده به كسى [از عرب و غير عرب‌] داده شود، يا اينكه مؤمنان مى‌توانند نزد پروردگارشان با شما محاجه و گفتگو كنند. [در پاسخ ياوه‌هاى آنان‌] بگو: فضل و رحمت [كه از جلوه‌هايش نبوت، كتاب، معجزه و قبله است‌] به دست خداست، به هر كس بخواهد مى‌دهد؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.


74

هر كه را بخواهد به رحمت خود اختصاص مى‌دهد و خدا داراى فضل بزرگ است.


75

و از اهل كتاب كسى است كه اگر او را بر مال فراوانى امين شمارى، آن را به تو بازمى‌گرداند؛ و از آنان كسى است كه اگر او را به يك دينار امين شمارى، آن را به تو بازنمى‌گرداند، مگر آنكه همواره بالاى سرش بايستى [و مال خود را با سخت گيرى به او از او بستانى‌]. اين به خاطر آن است كه آنان گفتند: [چون ما اهل كتابيم‌] رعايت نكردن حقوق غير اهل كتاب بر عهده ما نيست، [و در ضايع كردن حقوق ديگران گناه و عقوبتى نداريم‌] و اينان [در حالى كه باطل بودن گفتار خود را] مى‌دانند بر خدا دروغ مى‌بندند.


76

آرى، هر كه به پيمان خود [در تعهد به اجراى احكام دين‌] وفا كرد، و [در همه امور زندگى‌] تقوا پيشه ساخت، [بداند كه‌] يقينا خدا تقوا پيشگان را دوست دارد.


77

قطعا كسانى كه پيمان خدا و سوگندهايشان را [براى رسيدن به مقاصد دنيايى‌] به بهاى اندكى مى‌فروشند، براى آنان در آخرت بهره‌اى نيست؛ و خدا با آنان سخن نمى‌گويد، و در قيامت به آنان نظر [لطف و رحمت‌] نمى‌نمايد، و [از گناه و آلودگى‌] پاكشان نمى‌كند؛ و براى آنان عذاب دردناكى خواهد بود.


78

و از يهود گروهى هستند كه هنگام [خواندن‌] دست نوشته‌ها [ى دروغ و بر بافته‌هاى خود] زبان [و صدايشان‌] را چنان پيچ و خم مى‌دهند تا شما گمان كنيد كه [آنچه مى‌خوانند] از كتاب آسمانى است، در حالى كه از كتاب [آسمانى‌] نيست؛ و [با بى‌شرمى‌] مى‌گويند: آنچه مى‌خوانيم از سوى خداست. در حالى كه از سوى خدا نيست؛ و با آنكه مى‌دانند [از سوى خدا نيست‌] به خدا دروغ مى‌بندند.


79

هيچ انسانى را نسزد كه خدا او را كتاب و حكمت و نبوت دهد، سپس به مردم بگويد: به جاى خدا بندگان من باشيد. بلكه [تكليف الهى و انسانى او اقتضا مى‌كند به مردم بگويد:] به خاطر آنكه كتاب خدا را تعليم مى‌داديد، و به سبب آنكه آن را مى‌خوانديد، دانشمندان «الهى مسلك» [و كاملان در دين‌] باشيد.


80

و نيز نسزد كه به شما فرمان دهد كه: فرشتگان و پيامبران را خدايان خود گيريد. آيا [چنين انسان والايى كه داراى نبوت و حكمت است‌] شما را پس از آنكه تسليم [خدا و فرمان‌ها و احكام او] شده‌ايد، امر به كفر مى‌كند؟


81

و [ياد كنيد] هنگامى كه خدا از همه پيامبران [و امت‌هايشان‌] پيمان گرفت كه: هرگاه كتاب و حكمت به شما دادم، سپس [در آينده‌] پيامبرى براى شما آمد كه آنچه را [از كتاب‌هاى آسمانى‌] نزد شماست تصديق كرد، قطعا بايد به او ايمان آوريد و وى را يارى دهيد. [آن گاه خدا] فرمود: آيا اقرار كرديد و بر اين [حقيقت‌] پيمان محكم مرا [به صورتى كه به آن وفا كنيد] دريافت نموديد؟ گفتند: اقرار كرديم. فرمود: پس [بر اين پيمان‌] گواه باشيد و من هم با شما از گواهانم.


82

پس كسانى كه بعد از اين [پيمان محكم و استوار] روى گرداندند، آنانند كه فاسقند.


83

آيا [اهل كتاب پس از اين همه دلايل روشن‌] غير دين خدا را خواستارند؟ در حالى كه هر كه در آسمان‌ها وزمين است از روى رغبت يا كراهت در برابر او [و اراده و فرمانش‌] تسليم است، وهمه به سوى او بازگردانده مى‌شوند.


84

[اى پيامبر! از جانب خود و پيروانت به همه‌] بگو: ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان [داراى مقام نبوتشان‌] فرود آمده، و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورديم، و ميان هيچ يك از آنان فرق نمى‌گذاريم، و ما در برابر او [و فرمان‌ها و احكام او] تسليم هستيم.


85

و هركه جز اسلام، دينى طلب كند، هرگز از او پذيرفته نمى‌شود و او در آخرت از زيانكاران است.


86

چگونه خدا گروهى را هدايت كند كه بعد از آنكه ايمان آوردند، و به حقانيت رسول اسلام شهادت دادند، و دلايل روشن و آشكار براى آنان آمد، كافر شدند؟ و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى‌كند.


87

اينان كيفرشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است.


88

در آن لعنت جاودانه‌اند؛ نه عذاب از آنان سبك شود، و نه مهلتشان دهند.


89

مگر كسانى كه بعد از آن توبه كردند و [مفاسد خود را] اصلاح نمودند؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.


90

مسلما كسانى كه پس از ايمانشان كافر شدند، سپس بر كفر [خود] افزودند، هرگز توبه آنان پذيرفته نخواهد شد؛ و اينانند كه گمراهند.


91

قطعا كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، هرگز از هيچ يك از آنان [براى رهايى از عذاب‌] هر چند به اندازه آكندگى زمين از طلا فديه و عوض دهد، پذيرفته نمى‌شود؛ براى آنان عذابى دردناك خواهد بود، و هيچ ياورى نخواهند داشت.


92

هرگز به [حقيقت‌] نيكى [به طور كامل‌] نمى‌رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد؛ و آنچه از هر چيزى انفاق مى‌كنيد [خوب يا بد، كم يا زياد، به اخلاص يا ريا] يقينا خدا به آن داناست.


جزء قبل

جزء 3 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان