همانا بيابى سختترين مردم را در دشمنى با آنان كه ايمان آوردند جهودان و آنان كه مشرك شدند و همى يابى هر آينه نزديكترين مردم را در دوستى با آنان كه ايمان آوردند كسانى كه گويند مائيم ترسايان اين بدان است كه از ايشانند كشيشان و صومعهنشينانى و آنكه ايشان كبر نمىورزند
و گاهى كه بشنوند آنچه را فرود آمده است بر پيمبر بينى ديدگانشان را اشك ريزد بدانچه شناختهاند از حق گويند پروردگارا همانا ايمان آورديم پس بنويس ما را با گواهان
و چه شود ما را ايمان نياريم به خدا و آنچه بيامد ما را از حق حالى كه طمع داريم كه درآرد ما را پروردگار ما با گروه شايستگان
پس پاداششان داد خدا بدانچه گفتند باغهايى كه روان است زير آنها جويها جاودانان در آن و اين است پاداش نكوكاران
و آنان كه كفر ورزيدند و دروغ پنداشتند آيتهاى ما را آنانند ياران دوزخ
اى آنان كه ايمان آورديد حرام نكنيد پاكهاى آنچه را حلال كرده خدا براى شما و تجاوز نكنيد كه خدا دوست ندارد تجاوزكنندگان را
و بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا حلال پاكيزه و بترسيد خداوندى را كه شمائيد بدو ايمانآورندگان
نگيرد شما را خدا به ياوه در سوگندهاى شما و ليكن بگيرد شما را به بستن سوگندها پس كفاره آن خوراك ده تن بينوا است از ميانه آنچه خوراك دهيد خانواده خود را يا پوشاك آنان يا آزادكردن يك بنده و آن كس كه ندارد پس روزه سه روز اين است كفاره سوگندهاى شما هر گاه سوگند خورديد و نگهداريد سوگندهاى خويش را چنين بيان كند خدا براى شما آيتهاى خود را شايد شكر گزاريد
اى آنان كه ايمان آورديد جز اين نيست كه باده و قمار و بتان و تيرها پليدى است از كردار شيطان پس دورى گزينيد از آن شايد رستگار شويد
جز اين نيست كه خواهد شيطان آنكه بيفكند ميان شما دشمنى و كينه را در باده و قمار و بازدارد شما را از ياد خدا و از نماز پس آيا هستيد دستبردارندگان
فرمان بريد خدا را و فرمان بريد پيمبر را و بترسيد پس اگر پشت كرديد بدانيد كه بر فرستاده ما است همانا رساندن آشكار
نيست بر آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند باكى در آنچه بخورند اگر پرهيزكارى كنند و ايمان آرند و كردار شايسته كنند پس پرهيز كنند و ايمان آورند سپس پرهيز كنند و نيكى كنند و خدا دوست دارد نكوكاران را
اى آنان كه ايمان آورديد همانا بيازمايد شما را خدا به چيزى از شكار كه دريابدش دستهاى شما و نيزههاى شما تا بداند خدا آن را كه مىترسدش در نهان پس هر كس تجاوز كند پس از اين او را است عذابى دردناك
اى آنان كه ايمان آورديد نكشيد شكار را حالى كه در جامه احراميد و آن كس كه بكشد آن را از شما دانسته و خواسته پس كيفرى مانند آنچه كشته است از دامهاى چهارپا كه داورى بدان كند دو تن دادگر از شما قربانيى رسيده به كعبه يا كفاره خوراك بينوايان يا برابر آن روزه تا بچشد كيفر كار خود را درگذشت خدا از آنچه گذشت و آن كس كه بازگردد انتقام كشد از او خدا و خداست عزتمند انتقامجوى
حلال است براى شما شكار دريا و خوراك آن بهرهاى براى شما و كاروان و حرام است بر شما شكار دشت مادامى كه در لباس احراميد و بترسيد خداوندى را كه بسوى او گردآورده شويد
گردانيد خدا كعبه آن خانه محترم را ايستادگيى براى مردم و ماه محترم را و قربانى و دامهاى قلاده بگردن را اين تا بدانيد خدا مىداند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و آنكه خدا است به هر چيز دانا
بدانيد كه خدا است سختشكنجه و آنكه خدا است به هر آمرزنده مهربان
نيست بر پيغمبر جز رساندن و خدا مىداند آنچه آشكار و آنچه نهان كنيد
بگو يكسان نيستند پليد و پاكيزه اگر چه تو را شگفت آيد فراوانى پليد پس بترسيد خدا را اى خردمندان شايد رستگار شويد
اى آنان كه ايمان آورديد نپرسيد از چيزهايى كه اگر فاش شود براى شما بد آيد شما را و اگر بپرسيد از آنها هنگامى كه فرود آيد قرآن فاش شود براى شما درگذشت خدا از آنها و خدا است آمرزنده بردبار
همانا پرسيدند آنها را گروهى پيش از شما پس گرديدند بدانها كافران
قرار نداده است خدا «بحيره» و نه «سائبه» و نه «وصيله» و نه «حامى» ليكن آنان كه كفر ورزيدند مىبندند بر خدا دروغ را و بيشتر ايشان بخرد درنمىيابند
و اگر گفته شود بديشان بيائيد بسوى آنچه خدا فرستاده است و بسوى پيمبر گويند بس است ما را آنچه يافتيم بر آن پدران خويش را اگرچه پدران ايشان ندانند چيزى را و نه راه برند
اى آنان كه ايمان آورديد بر شما باد خود شما زيان نرساند شما را آن كو گمراه شده است اگر هدايت يافتهايد به سوى خدا است بازگشت شما همگى پس آگهيتان دهد بدانچه بوديد مىكرديد
اى آنان كه ايمان آورديد گواهى ميان شما گاهى كه برسد يكى از شما را مرگ به هنگام وصيت دو عدالتمند از شما يا دو تن ديگر از غير شما اگر سفر كرديد در زمين پس رسيد شما را پيش آمد مرگ بازداريد آنان را پس از نماز تا سوگند ياد كنند به خدا اگر گمان بد برديد كه نفروشيمش به هيچ بهايى اگرچه باشد خويشاوند و پنهان ننمائيم شهادت خدا را همانا مائيم در آن هنگام از گناهكاران
و اگر اطلاع حاصل شد كه آنان مستوجب گناهى شدند پس دو ديگر جانشين آنان شوند از آنان كه مستوجب شدند بر ايشان آن دو نخستين (يا آن دو سزاوارتران) پس سوگند ياد كنند به خدا كه گواهى ما درستتر است از گواهى آنان و تجاوز ننموديم كه مائيم در آن هنگام از ستمكاران
اين است نزديكتر كه بيارند گواهى را بر گونه آن يا بترسند كه رد شود سوگندهايى پس از سوگندهاى ايشان و بترسيد خدا را و بشنويد و خدا هدايت نكند گروه نافرمانان را
روزى كه گردآرد خدا پيامبران را پس گويد چه چيز پاسخ داده شديد گويند نيست علمى ما را همانا تويى تو داننده نهانها
هنگامى كه گفت خدا اى عيسى ابن مريم به ياد آر نعمت مرا بر تو و بر مادر تو گاهى كه تأييدت نمودم به روح القدس سخن گويى با مردم در گهواره و هنگام سال خوردگى و گاهى كه آموختمت كتاب و حكمت و تورات و انجيل را و هنگامى كه مىآفريدى از گل مانند پيكر پرنده به اذن من پس مىدميدى در آن پس مىشد مرغى به اذن من و بهبودى مىدادى كور و پيس را به اذن من و هنگامى كه برون مىآوردى مردگان را به اذن من و آن هنگامى كه بازداشتم بنى اسرائيل را از تو گاهى كه بيامدى ايشان را با نشانيها پس گفتند آنان كه كفر ورزيدند از ايشان نيست اين جز جادويى آشكار
و هنگامى كه وحى فرستادم بسوى حواريون كه ايمان آريد به من و به فرستاده من گفتند ايمان آورديم و گواه باش كه مائيم مسلمانان
هنگامى كه گفتند حواريون اى عيسى ابن مريم آيا تواند پروردگار تو بفرستد بر ما سفره خوراكى از آسمان گفت بترسيد خدا را اگر هستيد مؤمنان
گفتند خواهيم از آن خوريم و مطمئن گردد دلهاى ما و بدانيم كه راست گفتهاى با ما و باشيم بر آن از گواهان
گفت عيسى بن مريم بار خدايا پروردگارا بفرست بر ما خوان خوراكى از آسمان كه عيدى باشد براى آغاز ما و انجام ما و آيتى از تو و روزى ده به ما و تويى بهترين روزىدهندگان
گفت خدا هرآينه فرستندهام آن را بر شما تا هر كس كفر ورزد پس از آن از شما عذابش كنم بدانسان كه عذاب نكنم بدان هيچكس را از جهانيان
و هنگامى كه گفت خدا اى عيسى بن مريم آيا تو گفتى به مردم كه بگيريد من و مادرم را خدايانى جز خداوند گفت منزهى تو نرسد مرا كه گويم آنچه را سزاوار من نيست اگر مىگفتمش همانا مىدانستيش مىدانى آنچه را در نهاد من است و ندانم آنچه را در نهان تو است همانا تويى تو داناى نهانها
نگفتم بديشان جز آنچه مرا فرمودى كه پرستش كنيد خدا را پروردگار من و پروردگار شما و بودم گواه بر ايشان مادامى كه بودم در ايشان تا هنگامى كه مرا برگرفتى تو مراقب ايشان بودى و تويى بر همه چيز گواه
اگر عذابشان كنى ايشانند بندگان تو و اگر بيامرزيشان همانا تويى عزتمند حكيم
گفت خدا اين است روزى كه سود دهد راستگويان را راستى ايشان آنان را است باغهايى كه جارى است زير آنها جويها جاودانند در آن هميشه خوشنود است خدا از ايشان و خوشنودند از او اين است رستگارى بزرگ
خداى را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه در آنها است و او است بر همه چيز توانا
سوره الانعام
به نام خداوند بخشاينده مهربان؛ سپاس خداوندى را كه آفريد آسمانها و زمين را و قرار داد تاريكيها و روشنايى را پس آنان كه كفر ورزيدند به پروردگار خويش شرك همىورزند
اوست آنكه آفريد شما را از گل پس گذارد سرآمدى را و سرآمدى نامبرده نزد او است سپس شما ترديد مىكنيد
و او است خدا در آسمانها و در زمين مىداند نهان و آشكار شما را و مىداند آنچه را فراهم آريد
و نمىآيدشان آيتى از آيتهاى پروردگارشان جز آنكه باشند از آن روىگردانان
همانا دروغ پنداشتند حق را گاهى كه بيامدشان پس بزودى بيايدشان خبرهاى آنچه بودند بدان استهزاءكنندگان
آيا نبينند بسا هلاك كرديم پيش از آنان قرنهايى كه تواناييشان داديم در زمين آنچه تواناييتان نداديم و فرستاديم آسمان را بر ايشان ريزاريز و گردانيديم جويها را روان از زير ايشان پس نابودشان نموديم به گناهانشان و آورديم از نو پس از ايشان قرنهايى دگران
و اگر مىفرستاديم بر تو نامهاى در كاغذى كه مىسودندش با دستهاى خويش هرآينه مىگفتند آنان كه كفر ورزيدند نيست اين جز جادويى آشكار
و گفتند چرا فرو نيامده است بر او فرشتهاى و اگر مىفرستاديم فرشتهاى هرآينه مىگذشت كار پس مهلت داده نمىشدند
و اگر مىگردانيديمش فرشتهاى همانا مىگردانيديمش مردى و همى پوشانيديم بر او آنچه را مىپوشند
و همانا استهزاء شد به پيمبرانى كه پيش از تو بودند پس فرود آمد بدانان كه مسخره كردند از ايشان آنچه بودند بدان استهزاءكنندگان
بگو بگرديد در زمين پس بنگريد چگونه بوده است فرجام تكذيبكنندگان
بگو از آن كيست آنچه در آسمانها است و زمين بگو از آن خدا نوشت بر خويشتن رحمت را كه گردآورد شما را بسوى روز رستاخيز نيست ترديدى در آن آنان كه زيانمند كردند خويشتن را ايمان نمىآورند
و از آن وى است آنچه آرميده است در شب و روز و او است شنواى دانا
بگو آيا جز خدا را برگيرم دوستى آفريننده آسمانها و زمين و او مىخوراند و خورانده نشود بگو همانا مأمور شدم كه نخستين اسلامآورنده باشم و نباش البته از شركآورندگان
بگو همانا مىترسم اگر نافرمانى كنم پروردگار خود را از عذاب روزى بزرگ
آن كس كه گردانيده شود از او در آن روز همانا رحم بدو كرده و آن است رستگاريى آشكار
و اگر برساندت خدا رنجى پس نيست بازگيرنده آن جز او و اگر رساندت به خيرى پس او است بر همه چيز توانا
و او است نيرومند بر فراز بندگان خويش و او است حكيم دانا
بگو چه چيز بزرگتر است در گواهى بگو خدا گواه است ميان من و شما و وحى شده است بسوى من اين قرآن تا بترسانم بدان شما را و هر كه را برسد آيا گواهى دهيد كه با خدا است خدايان ديگرى بگو گواهى ندهم بگو جز اين نيست كه او است خداوند يكتا و همانا بيزارم از آنچه شرك مىورزيد
آنان كه داديمشان كتاب را بشناسندش چنان كه بشناسند فرزندان خود را آنان كه زيانمند كردند خويشتن را ايمان نيارند
و كيست ستمگرتر از آنكه ببندد بر خدا دروغى يا دروغ پندارد آيتهاى او را همانا رستگار نشوند ستمگران
و روزى كه گردشان آريم همگى پس گوئيم بدانان كه شرك ورزيدند كجا است شريكان شما آنان كه بوديد مىپنداشتيد
پس نبود نيرنگ آنان جز آنكه گفتند به خدا سوگند پروردگار ما كه نبوديم شركورزندگان
بنگر چگونه دروغ گفتند بر خويشتن و گم شد از ايشان آنچه بودند دروغ مىبستند
و از ايشان است آنكه گوش فرا مىدهد بسوى تو و قرار داديم بر دلهاى ايشان پردههايى از آنكه دريابندش و در گوشهاى ايشان سنگينى و اگر بينند هر آيتى را ايمان نيارند بدان تا گاهى كه آيندت ستيزهكنان با تو گويند آنان كه كفر ورزيدند نيست اين جز افسانههاى پيشينيان
و ايشان نهى كنند از آن و دورى گزينند از آن و نابود نكنند جز خويشتن را و نمىدانند
و اى كاش مىديدى گاهى را كه بازداشت شدند بر آتش گفتند كاش برگردانيده مىشديم و دروغ نمىشمرديم آيتهاى پروردگار خود را و مىشديم از مؤمنان
بلكه آشكار شد براى ايشان آنچه پنهان كرده بودند از پيش و اگر بازگردانيده شوند همانا برگردند بدانچه نهى شدند از آن و هر آينه آنانند دروغگويان
گفتند نيست آن جز زندگانى دنياى ما و نيستيم ما برانگيختگان
و كاش مىديدى گاهى را كه بازداشت شدند پيشگاه پروردگارشان گويد آيا نيست اين به حق گويند بلى سوگند به پروردگار ما گويد پس بچشيد عذاب را بدانچه بوديد كفر مىورزيديد
همانا آيان كردند آنان كه دروغ شمردند ملاقات خدا را تا گاهى كه بيامدشان قيامت ناگهان گفتند دريغ ما را بدانچه كوتاهى كرديم در آن و حمل كنند بارهاى خود را بر پشتهاى خويش چه زشت است آنچه بار برمىدارند
و نيست زندگانى دنيا جز بازيچه و هوسرانى و همانا خانه آخرت است بهتر براى آنان كه پرهيزكارى كنند آيا به خرد نمىآييد
همانا دانيم كه اندوهگينت كند آنچه گويند و هر آينه تكذيب نمىكنند تو را و ليكن ستمگران به آيتهاى خدا انكار همى ورزند
و همانا تكذيب شدند پيمبرانى پيش از تو پس شكيبا شدند بر آنچه تكذيب شدند و آزار كشيدند تا رسيدشان يارى ما و نيست برگرداننده براى سخنان خدا و همانا رسيده است تو را از داستان پيمبران
و اگر گران آيد بر تو پشت كردن ايشان پس اگر توانى بيابى سوراخى در زمين يا نردبانى به آسمان پس بياريشان آيتى و اگر مىخواست خدا هر آينه گردشان مىآورد بر هدايت پس نباش از نادانان
جز اين نيست كه مىپذيرند از تو آنان كه مىشنوند و مردگان را خدا برانگيزد سپس بسوى او بازگردانيده شوند
گفتند چرا فرود نيامده است بر او آيتى از پروردگارش بگو همانا خدا توانا است كه فرستد آيتى را ليكن بيشتر ايشان نمىدانند
نيست جنبندهاى در زمين و نه پرندهاى پروازكننده با بالهاى خود جز ملتهايى همانند شما فروگذار نكرديم در كتاب از چيزى سپس بسوى پروردگارشان گردآورده شوند
و آنان كه تكذيب كردند آيتهاى ما را كران و گنگانند در تاريكيها هر كه را خدا خواهد گمراه كند و هر كه را خواهد بگرداندش بر راهى راست
بگو آيا ديدستيد كه اگر بيايد شما را عذاب خدا يا بيايد شما را قيامت آيا جز خدا را خوانيد اگر هستيد راستگويان
بلكه او را مىخوانيد پس برمىگزيند دارد از شما آنچه را خوانيدش بسوى آن اگر خواهد و فراموش مىكنيد آنچه را شرك مىورزيد
و همانا فرستاديم بسوى مللى پيش از تو پس گرفتيمشان به پريشانى و رنجورى شايد زارى كنند
چرا هنگامى كه بيامدشان خشم ما زارى نكردند ليكن سنگين شد دلهاى آنان و آراست براى ايشان شيطان آنچه را بودند عمل مىكردند
پس هنگامى كه فراموش كردند آنچه را تذكر بدان داده شدند بگشوديم بر ايشان درهاى همه چيز را تا گاهى كه شاد شدند بدانچه داده شدند گرفتيمشان ناگهان ناگاه ايشانند سرافكندگان
پس بريده شد دنباله گروهى كه ستم كردند و سپاس خداى را پروردگار جهانيان
بگو آيا نگريستهايد كه اگر خداى بگيرد گوش و ديدگان شما را و مهر زند بر دلهاى شما كيست خدايى جز خداوند كه برگرداند آنها را به شما بنگر چگونه مىگردانيم آيتها را سپس ايشان روى برمىگردانند
بگو آيا ديدستيد اگر بيايد شما را عذاب خدا ناگهان يا آشكارا آيا نابود مىشوند جز گروه ستمكاران
و نمىفرستيم فرستادگان را جز نويددهندگان و ترسانندگان پس آنان كه ايمان آورند و اصلاح كنند نيست بر ايشان بيمى و نه اندوهگين شوند
و آنان كه تكذيب كنند آيتهاى ما را برسد بديشان عذاب بدانچه بودند نافرمانى مىكردند
بگو نمىگويم براى شما كه نزد من است گنجهاى خدا و نه ناپيدا را دانم و نمىگويم براى شما منم فرشته پيروى نمىكنم جز آنچه را به من وحى شود بگو آيا يكسان است كور و بينا آيا نمىانديشيد
و بيم ده بدان آنان را كه مىترسند گردآورده شوند بسوى پروردگار خود نيستشان دوست و نه شفاعتگرى جز او شايد ايشان پرهيز كنند
و از خود نران آنان را كه مىخوانند پروردگار خود را بامدادان و شامگاه خواهان روى اويند نيست بر تو از حساب ايشان چيزى و نه از حساب تو است بر ايشان چيزى كه برانى آنان را پس بشوى از ستمگران
و بدينگونه آزموديم برخى از ايشان را به برخى تا بگويند آيا اينانند كه خدا منت نهاده است بر ايشان از ميان ما آيا نيست خدا داناتر به سپاسگزاران
و هر گاه درآيند بر تو آنان كه ايمان آورند به آيتهاى ما بگو سلام بر شما نوشت پروردگار شما بر خويشتن رحمت را كه هر كس انجام دهد از شما بدى را به نادانى سپس بازگردد پس از آن و اصلاح كند همانا او است آمرزنده مهربان
چنين تفصيل دهيم آيتها را و تا پديدار شود راه گنهكاران
بگو همانا نهى شدم از آنكه پرستش كنم آنان را كه مىخوانيد جز خدا بگو پيروى نكنم خواستههاى شما را كه گمراه شوم در آن هنگام و نباشم از هدايتيافتگان
بگو همانا من بر نشانهاى از پروردگار خويشم و شما تكذيب آن كرديد نيست نزد من آنچه شتاب داريد بدان نيست حكم جز از آن خدا ميسرايد حق را و او است بهتر جداسازندگان
بگو اگر نزد من بود آنچه بدان شتاب مىكنيد همانا مىگذشت كار ميان من و شما و خدا داناتر است به ستمگران
و نزد او است كليدهاى ناپيدا كه نداند آنها را جز او و مىداند آنچه را در دشت و دريا است و نيفتد برگى جز آنكه بداندش و نه دانهاى در تاريكيهاى زمين و نه ترى و نه خشكى مگر در كتابى است آشكار
و او است آنكه دريابد (بميراند) شما را در شب و مىداند آنچه را فراآوريد در روز سپس برانگيزاند شما را در آن تا بگذرد سرآمدى معين سپس بسوى او است بازگشت شما پس آگهى دهد شما را بدانچه بوديد عمل مىكرديد
و او است نيرومند بر فراز بندگان خود و مىفرستد بر شما نگهبانانى تا گاهى كه برسد يكى از شما را مرگ دريابندش فرستادگان ما و آنان فروگذار نمىكنند
سپس بازگردانيده شوند بسوى خدا سرپرست ايشان حق همانا از آن وى است حكم و اوست شتابندهترين حسابگران
بگو كه شما را رهايى دهد از تاريكيهاى دشت و دريا خوانيدش به زارى و نهان كه اگر رها ساختى ما را از اين باشيم البته از سپاسگزاران
بگو خدا رهايى دهد شما را از آن و از هر اندوهى سپس شما بدو شرك همى ورزيد
بگو او است توانا بر آنكه بيانگيزاند بر شما عذابى از فراز شما يا از زير پايهاى شما يا به هم اندازد شما را گروههايى و بچشاند بعضى را از شما آيان بعضى بنگر چگونه مىگردانيم آيتها را شايد دريابند ايشان
و دروغش شمردند قوم تو و آن است حق بگو نيستيم بر شما وكيل
براى هر خبرى است قرارگاهى و بزودى مىدانيد
و هر گاه بينى آنان را كه فروروند در آيتهاى ما پس روگردان از ايشان تا فرو روند در داستانى ديگر و اگر فراموشى آردت شيطان پس منشين پس از ياد آوردن با گروه ستمگران
و نيست بر آنان كه پرهيز مىكنند از حساب ايشان چيزى و ليكن يادآوردنى است شايد بترسند ايشان
و بگذاريد آنان را كه گرفتند دين خود را بازى و هوسرانى و بفريفت ايشان را زندگانى دنيا و تذكر ده بدان تا سرافكنده نشود كسى بدانچه دست آورده است نيستش جز خدا دوست و نه شفاعتگرى و اگر به جاى خود دهد هر بدلى پذيرفته نشود از او آنانند كه سرافكنده شدند بدانچه دست آوردند ايشان را است نوشابهاى از آب جوشان و شكنجهاى سخت بدانچه بودند كفر مىورزيدند
بگو آيا خوانيم جز خدا آنچه را نه سود دهد ما را و نه آيان رساند و برگرديم بر پاشنههاى خود پس از آنكه راهنمايى كرد ما را خدا مانند آنكه فريفتندش شياطين در زمين سراسيمه وى را يارانى است كه خوانندش بسوى هدايت به نزد ما بيا بگو همانا هدايت خدا است هدايت و امر شديم كه گردن نهيم براى پروردگار جهانيان
و آنكه بپا داريد نماز را و بترسيدش و او است آنكه بسوى او گردآورده شويد
و او است آنكه آفريد آسمانها و زمين را به حق و روزى كه گويد بشو پس بشود گفتار او است حق و از آن وى است پادشاهى روزى كه دميده شود در صور داناى نهان و پديدار و اوست حكيم دانا
و هنگامى كه گفت ابراهيم به پدر خود آزر آيا مىگيرى بتان را خدايانى همانا مىبينم تو و قومت را در گمراهى آشكار
و بدينسان بنمايانيم به ابراهيم پادشاهيهاى آسمانها و زمين را و تا بگردد از يقيندارندگان
آن گاه كه فراگرفتش تاريكى شب ديد ستارهاى را گفت اين است پروردگار من و هنگامى كه فرو نشست گفت دوست ندارم فروروندگان را
و هنگامى كه ديد ماه را تابنده گفت اين است پروردگار من و گاهى كه درون شد گفت اگر رهبريم نكند پروردگارم همانا مىشوم از گروه گمراهان
تا گاهى كه ديد خورشيد را درخشان گفت اين است پروردگار من اين بزرگتر است سپس هنگامى كه ناپديد شد گفت اى قوم همانا بيزارم از آنچه شما شرك مىورزيد
همانا برگرداندم روى خود را بسوى آنكه آفريد آسمانها و زمين را يكتاپرست و نيستم از شركورزندگان
و ستيزه كردند با وى قومش گفت آيا با من ستيزه كنيد در خدا حالى كه هدايتم كرده است و نترسم آنچه را شرك بدان ورزيد جز آنكه بخواهد پروردگار من چيزى را فراگرفته است پروردگارم همه چيز را به دانش آيا ياد نمىآوريد
و چگونه ترسم آنچه را شرك ورزيديد و نترسيد از آنكه شرك ورزيديد به خدا آن را كه نفرستاده است بدان بر شما فرمانروايىاى پس كدام يك از دو گروه سزاوارترند به ايمنشدن اگر مىدانيد
آنان كه ايمان آوردند و نيالودند ايمان خويش را به ستم براى آنان است ايمنى و ايشانند هدايتشدگان
و اين است حجت ما كه داديمش به ابراهيم بر قوم او بالا بريم پايههاى هر كه را خواهيم همانا پروردگار تو است حكيم دانا
و ارزانى داشتيم بدو اسحق و يعقوب را هر كدام هدايت كرديم و نوح را هدايت كرديم از پيش و از نژاد او داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را و بدينسان پاداش دهيم نيكوكاران را
و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را هر كدام از شايستگان
و اسمعيل و اليسع و يونس و لوط و هر كدام را برترى داديم بر جهانيان
و از پدران ايشان و فرزندان ايشان و برادران ايشان و برگزيديمشان و رهبريشان نموديم بسوى راهى راست
اين است هدايت خدا كه رهبرى كند بدان هر كه را خواهد از بندگان خويش و اگر شرك مىورزيدند هرآينه سترده مىشد از ايشان آنچه بودند مىكردند
آنانند كه بديشان داديم كتاب و حكم و پيمبرى را پس اگر بدان كفر ورزند آنان همانا نگهبان كرديم بر آن گروهى را كه نيستند بدان كفرورزندگان
آنانند كه رهبريشان نمود خدا پس به رهبريشان پيروى جوى بگو نخواهم از شما بر آن پاداشى نيست آن جز يادآورييى براى جهانيان
و ارج ننهادند خدا را شايان ارجمنديش هنگامى كه گفتند نفرستاده است خدا بر بشرى چيزى را بگو كه فرستاده است كتابى را كه بياورد موسى روشنايى و هدايتى براى مردم كه مىگردانيدش كاغذهايى كه آنها را آشكار كنيد و نهان كنيد بسيارى را و آموخته شديد آنچه را نمىدانستيد نه شما و نه پدران شما بگو خدا سپس بگذارشان در فرورفتگى (سرگرمى) خويش بازى كنند
و اين است كتابى فرستاديمش فرخنده تصديقكننده آنچه پيش روى او است و تا بترسانى مادر شهرها و آنان را كه پيرامون آنند و آنان كه ايمان آرند به آخرت ايمان آرند بدان حالى كه بر نماز خويشند مواظبتكنندگان
و كيست ستمگرتر از آنكه ببندد بر خدا دروغى يا گويد وحى رسيده است به من حالى كه وحى نشده است بسوى او چيزى و كسى كه گويد بزودى مىفرستم همانند آنچه خدا فرستاده است و اگر (كاش) مىديدى هنگامى را كه ستمگران در گردابهاى مرگند و فرشتگان گشايندهاند دستهاى خويش را برون دهيد جانهاى خود را امروز كيفر شويد به عذاب خوارى بدانچه مىگفتيد بر خدا نادرست را و بوديد از آيتهاى او سركشى مىكرديد
و همانا آمديد ما را تنها چنان كه آفريديمتان نخستينبار و بازگذاشتيد آنچه را به شما داديم پشت سر خويش و نبينيم با شما شفيعان شما را آنان كه پنداشتيدشان در شما شريكان همانا بگسيخت ميان شما و گم شد از شما آنچه بوديد مىپنداشتيد
همانا خدا است شكافنده دانه و هسته برون آرد زنده را از مرده و برون آرنده است مرده را از زنده اين است خداى شما پس كجا به دروغ رانده شويد
شكافنده صبح و گردانيد شب را آرامشى و مهر و ماه را شمارگرانى اين است تقدير خداوند عزيز دانا
و او است آنكه نهاد براى شما ستارگان را تا هدايت شويد در تاريكيهاى دشت و دريا همانا تفصيل داديم آيتها را براى گروهى كه مىدانند
و او است آنكه آفريد شما را از يك تن پس پايدار و ناپايدارى همانا تفصيل داديم آيتها را براى گروهى كه درمىيابند
و او است آنكه فرستاد از آسمان آبى پس برون آورديم با آن روئيدنى همه چيز را پس برون آورديم از آن سبزهاى كه برون آريم از آن دانهاى انبوه و از خرمابن از شكوفه آن خوشهاى نزديك (فرود) و باغستانى از انگورها و زيتون و انار همانند و گوناگون بنگريد به ميوه آن گاهى كه باردهد و رسيدن آن همانا در اين است آيتهايى براى گروهى كه ايمان آورند
و قرار دادند براى خدا شريكانى جنى كه آفريدستشان و به هم بافتند برايش پسران و دخترانى به نادانى منزه و برتر است خدا از آنچه مىستايند
پديدآرنده آسمانها و زمين چگونه وى را فرزندى باشد و نبوده است براى او همسرى و آفريده است همه چيز را و او است به هر چيزى دانا
اين است خدا پروردگار شما نيست خدايى جز او آفريننده همه چيز پس بپرستيدش و او است بر همه چيز نگهبان
درنيابندش ديدگان و او دريابد ديدگان را و او است بخشنده آگاه
همانا بيامد شما را بينشهايى از پروردگار شما پس آنكه بينا شود براى خويشتن است و آنكه نابينا شود بر خويشتن است و نيستم من بر شما نگهبان
و بدينسان بگردانيم آيتها را و تا گويند درسخواندهاى و تا بيان كنيمش براى گروهى كه مىدانند
پيروى كن آنچه را وحى شده است بسوى تو از پروردگارت نيست خدايى جز او و روى گردان از شركورزان
و اگر مىخواست خدا شرك نمىورزيدند و نگردانيديمت بر آنان نگهبان و نيستى تو بر ايشان وكيل
و دشنام ندهيد آنان را كه جز خدا مىخوانند تا دشنام دهند خدا را ستمگرانه به نادانى بدينگونه آراستيم براى هر گروهى كردار ايشان را سپس بسوى پروردگار ايشان است بازگشتشان تا آگهيشان دهد بدانچه بودند مىكردند
و سوگند ياد نمودند به خدا سختترين سوگندهاى خود را كه اگر بيايدشان آيتى هرآينه ايمان آرند بدان بگو جز اين نيست كه آيتها نزد خدا است و چه دانيد (يا چه آگهيتان دهد) گاهى كه آنها آيند ايمان نيارند ايشان
و باژگون سازيم دلها و ديدگان ايشان را چنان كه ايمان نياوردند بدان نخستين بار و بگذاريمشان در سركشى خود فروروند