قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ
88از ميان قومش اشرافى كه تكبر مىورزيدند، گفتند:« اى شعيب! بيقين، تو و كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند، از آبادىمان بيرون خواهيم كرد، يا حتما به آيين ما بازگرديد. » (شعيب) گفت:« آيا (مىخواهيد ما را بازگردانيد) و گر چه ناگوارمان باشد.
قَدِ افْتَرَيْنا عَلَي اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها وَ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِيها إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً عَلَي اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ
89اگر بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده، به آيين شما بازگرديم، در حقيقت، به خدا دروغ بستهايم؛ و براى ما شايسته نيست كه به آن بازگرديم، مگر آنكه خدايى كه پروردگار ماست، بخواهد؛ علم پروردگار ما، بر همه چيز گسترده است. تنها بر خدا توكل كردهايم. [اى] پروردگار ما! بين ما و بين قوم ما به حق (داورى كن و مشكل كار ما را) بگشا، و تو بهترين (داوران و) گشايندگانى. »
وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ
90و از ميان قومش اشرافى كه كفر ورزيدند، گفتند:« اگر از شعيب پيروى كنيد، در اين صورت حتما شما زيانكاريد. »
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ
91پس زلزله آنان را فرو گرفت؛ و در خانههايشان از پا در آمدند.
الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كانُوا هُمُ الْخاسِرِينَ
92كسانى كه شعيب را تكذيب كردند، (آنچنان نابود شدند كه) گويا در آن (شهر) سكونت نداشتند! كسانى كه شعيب را تكذيب كردند، تنها (آنان) زيانكار بودند.
فَتَوَلَّٰي عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسيٰ عَليٰ قَوْمٍ كافِرِينَ
93و (شعيب) از آنان روى برتافت و گفت:« اى قوم [من]! براستى من رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و براى شما خيرخواهى نمودم؛ پس چگونه بر (حال) گروهى كافر اندوهگين شوم؟! »
وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ
94و ما هيچ پيامبرى را در هيچ آبادى نفرستاديم، مگر اينكه مردمش را به سختى (زندگى) و زيان (جسمى و روحى) گرفتار ساختيم؛ تا شايد (فروتن و) تسليم گردند.
ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّي عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ
95سپس نيكى (و نعمت) را به جاى بدى (و سختى) قرار داديم؛ تا آنكه فزونى گرفتند، و گفتند:« در واقع به پدران ما (نيز) سختى و را حتى رسيده است. »پس ناگهان آنان را گرفتار (مجازات) ساختيم، و حال آنكه آنان (با درك حسى) متوجه نبودند.
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُريٰ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ
96و اگر (بر فرض) اهل آبادىها ايمان مىآوردند و خودنگهدارى (و پارسايى) مىكردند، حتما بركاتى از آسمان و زمين بر آنان مىگشوديم؛ و ليكن (آنان حق را) تكذيب كردند؛ پس بخاطر آنچه همواره كسب مىكردند، گرفتارشان كرديم.
أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُريٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ
97و آيا اهل اين آبادىها ايمن شدهاند، از اينكه سختى (مجازات) ما شبانگاه به آنان در رسد، در حالى كه آنان خواب باشند؟!
أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُريٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًي وَ هُمْ يَلْعَبُونَ
98و آيا اهل اين آبادىها ايمن شدهاند، از اينكه سختى (مجازات) ما، نيمروز به آنان در رسد، در حالى كه آنان بازى مىكنند؟!
أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ
99و آيا (آنان) از ترفند خدا ايمن شدهاند و [حال آنكه] جز گروه زيانكاران از ترفند خدا ايمن نمىباشند؟!
أَ وَ لَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَليٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ
100و آيا (حوادث پيشينيان) براى كسانى كه زمين را پس از اهلش به ارث مىبرند، رهنمون نشد، به اينكه اگر (بر فرض) بخواهيم، آنان را به (سزاى) پيامدهاى (گناهان) شان مىرسانيم، و بر دلهايشان مهر مىنهيم؛ و آنان (صداى حق را) نمىشنوند؟!
تِلْكَ الْقُريٰ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَليٰ قُلُوبِ الْكافِرِينَ
101اينها شهرهايى است كه از اخبار بزرگ آنها براى تو حكايت مىكنيم؛ و در حقيقت فرستادگانشان دلايل (معجزهآسا) براى آنان آوردند؛ و [لى آنان] به آنچه قبلا تكذيب كرده بودند، هرگز ايمان نمىآوردند؛ اين گونه خدا بر دلهاى كافران مهر مىنهد.
وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ
102و براى بيشتر آنان هيچ پيمان (استوارى) نيافتيم؛ و بيقين اكثر آنان را نافرمانبردار يافتيم.
ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسيٰ بِآياتِنا إِليٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ
103آنگاه، پس از آن (پيامبر) ان، موسى را با نشانههاى (معجزهآساي) مان به سوى فرعون و اشراف او فرستاديم؛ و [لى] به آن (نشانههاى معجزهآسا) ستم كردند؛ پس بنگر فرجام فسادگران چگونه بوده است!
وَ قالَ مُوسيٰ يا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ
104و موسى گفت:« اى فرعون! به درستى كه من فرستادهاى از طرف پروردگار جهانيانم.
حَقِيقٌ عَليٰ أَنْ لا أَقُولَ عَلَي اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرائِيلَ
105شايسته است كه بر خدا جز (سخن) حق نگويم. در واقع دليلى (معجزهآسا) از طرف پروردگارتان براى شما آوردهام؛ پس بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) را به همراه من بفرست. »
قالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
106(فرعون) گفت:« اگر نشانهاى آوردهاى، پس بياورش، اگر از راستگويان هستى. »
فَأَلْقيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ
107و (موسى) عصايش را افكند، پس به ناگاه آن اژدهايى آشكار شد.
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ
108و دستش را (از گريبان) بيرون آورد، پس به ناگاه، آن براى بينندگان سفيد (و درخشان) شد.
قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هٰذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ
109اشراف قوم فرعون گفتند:« بىشك، اين ساحرى داناست.
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ
110(اشراف گفتند: موسى) مىخواهد كه شما را از سرزمينتان بيرون كند؛ پس چه دستور مىدهيد؟ »
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ
111(اشراف به فرعون) گفتند:« (كار) او و برادرش را به تأخير انداز، و گردآورندگانى را به شهرها بفرست،
يَأْتُوكَ بِكُلِّ ساحِرٍ عَلِيمٍ
112(تا) هر ساحر دانايى را نزد تو آورند. »
وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ
113و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند:« اگر فقط (ما) پيروز گرديم، حتما براى ما پاداش [مهمى] است؟! »
قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
114[فرعون] گفت:« آرى، و مسلما شما از نزديكان (من) خواهيد شد. »
قالُوا يا مُوسيٰ إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ
115(به هنگام مبارزه، ساحران) گفتند:« اى موسى! يا اينكه تو (عصايت را) مىافكنى، و يا اينكه فقط ما (وسايل سحر را) مىافكنيم. »
قالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاءُو بِسِحْرٍ عَظِيمٍ
116[موسى] گفت:« بيفكنيد! »و هنگامى كه (ساحران وسايل خود را) افكندند، ديدگان مردم را افسون كردند و آنان را هراسان كردند و سحرى بزرگ (پديد) آوردند!
وَ أَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ
117و به موسى وحى كرديم كه:« عصايت را بيفكن. »و ناگهان آن (عصا اژدها شد و آن) چه را به دروغ مىساختند، بلعيد!
فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
118پس حق آشكار شد؛ و آنچه را همواره انجام مىدادند، باطل گشت.
فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ
119و در آنجا شكست خورده و كوچك شده گشتند.
وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ
120و ساحران سجدهكنان (به زمين) در افتاده،
قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ
121گفتند:« به پروردگار جهانيان ايمان آورديم؛
رَبِّ مُوسيٰ وَ هارُونَ
122(همان) پروردگار موسى و هارون. »
قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هٰذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ
123فرعون گفت:« [آيا] پيش از آنكه به شما رخصت دهم، به او ايمان آورديد؟! حتما اين فريبى است كه در اين شهر (نقشه) آن را (كشيدهايد و) فريبكارى كرديد، تا مردمش را از آن بيرون كنيد؛ پس در آينده خواهيد دانست!
لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ
124قطعا دستهايتان و پاهاى شما را بر خلاف (يكديگر يعنى يكى از راست و يكى از چپ) قطع مىكنم، سپس حتما همگى شما را به دار مىآويزم! »
قالُوا إِنَّا إِليٰ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ
125[ساحران] گفتند:« در حقيقت ما فقط به سوى پروردگارمان باز مىگرديم.
وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ
126و (تو) از ما انتقام نمىگيرى، جز بخاطر اينكه وقتى نشانههاى پروردگارمان براى ما آمد، ايمان آورديم. [اى] پروردگار ما! [پيمانه] شكيبايى را بر ما فرو ريز، و ما را مسلمان بميران! »
وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسيٰ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ
127و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند:« آيا موسى و قومش را رها مىكنى تا در زمين فساد كنند، و تو و معبودانت را رها سازد؟! »گفت:« بزودى پسرانشان را مىكشيم، و زنانشان را زنده نگه مىداريم و در واقع ما بر آنان مسلطيم. »
قالَ مُوسيٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
128موسى به قومش گفت:« از خدا يارى جوييد، و شكيبايى كنيد، كه زمين از آن خداست، در حالى كه آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد به ارث مىدهد؛ و فرجام (نيك) براى پارسايان (خود نگهدار) است. »
قالُوا أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسيٰ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ
129(قوم موسى) گفتند:« پيش از آنكه به سوى ما بيايى و پس از آمدنت نزد ما، آزار ديديم! » (موسى) گفت:« اميد است پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند، و شما را در زمين جانشين آنان سازد، و بنگرد كه چگونه عمل مىكنيد. »
وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ
130و در حقيقت فرعونيان را بواسطه خشكسالى و كاهشى در محصولات گرفتار كرديم، تا شايد آنان متذكر گردند.
فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسيٰ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
131و [لى] هنگامى كه نيكى (و نعمت) به آنان روى مىآورد، مىگفتند:« اين فقط براى (شايستگى) ماست. »و اگر بدى (و بلاها) به آنان مىرسيد، به موسى و كسانى كه با او بودند، فال بد مىزدند. آگاه باشيد فال (نيك و بد) شان تنها نزد خداست؛ و ليكن بيشترشان نمىدانند.
وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ
132و گفتند:« اگر هر گونه نشانه (معجزهآسايى) كه آن را براى ما بياورى تا ما را بدان سحر كنى، پس ما تصديق كننده تو نيستيم.
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ
133و بر آنان سيلاب و ملخ و كنه و قورباغهها و خون را فرستاديم، در حالى كه نشانههايى از هم جدا بودند؛ و [لى] تكبر ورزيدند، و گروهى خلافكار شدند.
وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يا مُوسَي ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرائِيلَ
134و هنگامى كه (عذاب) اضطرابآور بر آنان واقع شد، گفتند:« اى موسى! از پروردگارت به عهدى كه نزد تو دارد، براى ما بخواه، كه اگر اين (عذاب) اضطرابآور را از ما برطرف سازى، قطعا به تو ايمان مىآوريم، و حتما بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) را با تو روانه مىكنيم. »
فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِليٰ أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ يَنْكُثُونَ
135و هنگامى كه (عذاب) اضطرابآور را تا سرآمدى كه آنان بدان مىرسيدند، از آنان برطرف مىساختيم، ناگهان آنان پيمان مىشكستند.
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ
136پس، از آنان انتقام گرفتيم، و آنان را در دريا غرق كرديم؛ چرا كه آنان نشانههاى ما را دروغ انگاشتند، و از آن [ها] غافل بودند.
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنيٰ عَليٰ بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ
137و به گروهى كه همواره تضعيف مىشدند، خاوران زمين (فلسطين) و باخترانش را، كه آن را پربركت كرده بوديم، به ارث داديم؛ و بخاطر شكيبايىشان، سخن نيك پروردگارت (در مورد وعده) به بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب، تحقق) تمام يافت؛ و آنچه (از كاخها،) فرعون و قومش پيوسته با زيركى مىساختند، و آنچه را (از باغهاى داربستدار) همواره برافراشته بودند، درهم كوبيديم.
وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَليٰ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَليٰ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَي اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
138و بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) را از دريا عبور داديم؛ و (در راه خود) به گروهى رسيدند كه مجاور بتهايشان (در حال پرستش) بودند. (در اين هنگام بنى اسرائيل) به موسى گفتند:« (تو هم) براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه براى آنان معبودانى است. » (موسى) گفت:« در واقع شما گروهى هستيد كه نادانى مىكنيد!
إِنَّ هٰؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
139(موسى گفت:) در حقيقت، آنچه آنان در آنند، نابود است؛ و آنچه همواره انجام مىدادند، باطل است! »
قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَي الْعالَمِينَ
140(موسى) گفت:« آيا غير از خدا، معبودى براى شما بجويم؟! و حال آنكه او شما را بر جهانيان (روزگارتان) برترى داد. »
وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذٰلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ
141و (ياد كن) آنگاه كه شما را از [چنگ] فرعونيان نجات بخشيديم، در حالى كه شما را (با شكنجه و) عذاب بدى مىآزردند، پسران شما را مىكشتند، و زنانتان را زنده نگه مىداشتند؛ و در اين [ها] آزمايش بزرگى از [جانب] پروردگارتان بود.
وَ واعَدْنا مُوسيٰ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسيٰ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ
142و با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ و آن را با ده شب (ديگر) تكميل نموديم؛ پس ميعادگاه پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و (در هنگام رفتن،) موسى به برادرش هارون گفت:« جانشين من در ميان قومم باش؛ و (امورشان را) اصلاح كن؛ و راه فسادگران را پيروى مكن. »
وَ لَمَّا جاءَ مُوسيٰ لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لٰكِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسيٰ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ
143و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد:« پروردگارا! خودت را بر من بنماى، [تا] بر تو بنگرم. » (خدا) گفت:« [هرگز] مرا نخواهى ديد؛ و ليكن به كوه بنگر، و اگر در جايش ثابت ماند، پس در آينده مرا خواهى ديد. »و هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه نمود، آن را همسان خاك قرار داد؛ و موسى مدهوش (به زمين) افتاد؛ و هنگامى كه به هوش آمد، گفت:« منزهى تو (از اينكه با چشم ديده شوى)! به سوى تو بازگشتم؛ و من نخستين مؤمنانم. »
قالَ يا مُوسيٰ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَي النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ
144(خدا) فرمود:« اى موسى! براستى كه من تو را با رسالتهاى خويش، و با سخن گفتنم (با تو)، بر مردم (برترى دادم و) برگزيدم؛ پس آنچه را به تو دادهام بگير، و از سپاسگزاران باش. »
وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُرِيكُمْ دارَ الْفاسِقِينَ
145و براى او در صفحههاى (تورات) پندى از هر چيزى و شرحى براى هر چيزى نگاشتيم؛ و [گفتيم:] آن را با توانمندى بگير؛ و به قومت فرمان بده، كه:« نيكوترينش را (فرا) گيرند. (و عمل كنند. و به مخالفان هشدار ده كه) بزودى سراى نافرمانبرداران را به شما مىنمايانم. »
سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ
146بزودى، كسانى را كه در زمين به ناحق تكبر مىورزند، از نشانههايم، روى گردان مىسازم. و اگر هر آيه (و نشانه) اى را ببينند، به آن ايمان نمىآورند؛ و اگر راه هدايت را ببينند آن را (به عنوان) راهى برنمىگزينند؛ و اگر راه گمراهى را ببينند، آن را (به عنوان) راهى برمىگزينند. اين [ها] بدان سبب است كه آنان نشانههاى ما را دروغ انگاشتند، و از آنها غافل بودند!
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ
147و كسانى كه نشانههاى ما، و ملاقات آخرت را دروغ انگاشتند، اعمالشان تباه مىشود؛ آيا جز آنچه را همواره انجام مىدادند كيفر داده مىشوند؟!
وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسيٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ
148و قوم موسى بعد از (رفتن) او، از زيورهايشان مجسمه گوسالهاى كه صداى گاو داشت (ساختند، و به عنوان معبود) برگزيدند. آيا نظر نكردند، كه آن [گوساله] با آنان سخن نمىگويد، و به هيچ راهى راهنمايىشان نمىكند؟! آن (گوساله) را (به عنوان معبود) برگزيدند، و ستمكار بودند.
وَ لَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنا رَبُّنا وَ يَغْفِرْ لَنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ
149و هنگامى كه (حقيقت) به دستشان افتاد، (و پشيمان شدند) و ديدند كه آنان واقعا گمراه شدهاند، گفتند:« اگر پروردگارمان به ما رحم نكند، و ما را نيامرزد، قطعا از زيانكاران خواهيم بود. »
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسيٰ إِليٰ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَي الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
150و هنگامى كه موسى خشمناك [و] اندوهگين به سوى قومش بازگشت، گفت:« بعد از من، چه بد جانشينانى برايم بوديد! آيا در مورد فرمان پروردگارتان، عجله نموديد (و در مورد تمديد زمان وعده، زود داورى كرديد)؟! »و (موسى) صفحههاى (تورات) را افكند، و سر برادرش را گرفت در حالى كه او را به سوى خود مىكشيد؛ [هارون] گفت:« پسر مادر [م]! در حقيقت اين گروه مرا تضعيف كردند؛ و نزديك بود مرا بكشند؛ پس مرا دشمن شاد مكن؛ و مرا با گروه ستمكاران قرار مده. »
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
151(موسى) گفت:« پروردگارا! من و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خويش داخل فرما، در حالى كه تو مهرورزترين مهرورزانى. »
إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ
152در واقع كسانى كه گوساله را (به عنوان معبود) برگزيدند، بزودى خشمى از جانب پروردگارشان، و خوارى در زندگى پست (دنيا) به آنان خواهد رسيد؛ و اينچنين، دروغپردازان را كيفر مىدهيم!
وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ
153و كسانى كه [كارهاى] بد انجام دادند، آنگاه بعد از آنها توبه نمودند و (عملا) ايمان آوردند، قطعا پس از آن، پروردگارت بسيار آمرزنده مهرورز است.
وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَي الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ فِي نُسْخَتِها هُديً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ
154و هنگامى كه خشم موسى آرام گرفت؛ صفحههاى (تورات) را برگرفت، در حالى كه در نوشته (هاى) آن، رهنمود و رحمتى است، براى كسانى كه آنان از (مخالفت) پروردگارشان مىهراسند.
وَ اخْتارَ مُوسيٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ
155و موسى از ميان قومش، هفتاد مرد را براى ميعادگاه ما برگزيد؛ و هنگامى كه زلزله آنان را فرا گرفت گفت:« پروردگارا! اگر (بر فرض) مىخواستى، آنان و مرا پيش [از اين] هلاك مىساختى. آيا ما را بخاطر آنچه سبكسران ما انجام دادهاند، هلاك مىكنى؟! اين، جز آزمايش تو، نيست؛ در حالى كه هر كس را بخواهى (بخاطر اعمالش)، بوسيله آن در گمراهى وا مىنهى؛ و هر كه را بخواهى (و شايسته بدانى)، رهنمايى مىكنى. تو سرپرست (و ياور) مايى، پس ما را بيامرز، و بر ما رحم كن، و تو بهترين آمرزندگانى.
وَ اكْتُبْ لَنا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ
156و براى ما، در اين دنيا و در آخرت نيكى مقرر فرما؛ [چرا] كه ما به سوى تو بازگشت كردهايم. » [خدا] گفت:« عذابم را به هر كس بخواهم آن را مىرسانم؛ و رحمتم بر همه چيز گسترده است؛ و بزودى آن را براى كسانى كه خودنگهدارى مىكنند، و زكات (و صدقه) مىدهند و كسانى كه آنان به نشانههاى ما ايمان مىآورند، مقرر خواهم داشت.
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
157(همان) كسانى كه از فرستاده (خدا)، پيامبر درس نخوانده پيروى مىكنند؛ آن (پيامبرى) كه (صفات) او را در تورات و انجيل نزدشان، نوشته مىيابند؛ در حالى كه آنان را به [كار] پسنديده فرمان مىدهد، و آنان را از [كار] ناپسند منع مىكند، و برايشان [خوراكىهاى] پاكيزه را حلال مىشمرد، و پليدىها را بر آنان حرام مىكند؛ و تكليف سنگينشان، و غلهايى را كه بر آنان بوده، از (دوش) آنها بر مىدارد؛ و كسانى كه به او ايمان آوردند و گرامىاش داشتند (و دشمنانش را از او باز داشتند) و يارىاش كردند، و از نورى كه با او فرود آمده پيروى نمودند، تنها آنان رستگارانند. »
قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
158بگو:« اى مردم! در حقيقت من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ آن (خدايى) كه فرمانروايى آسمانها و زمين، فقط براى اوست؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ زنده مىكند و مىميراند؛ پس ايمان آوريد به خدا و فرستادهاش، پيامبر درس نخواندهاى كه به خدا و كلماتش ايمان دارد؛ و از او پيروى كنيد تا شايد شما راهنمايى شويد. »
وَ مِنْ قَوْمِ مُوسيٰ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ
159و از قوم موسى، گروهى هستند كه به حق راهنمايى مىكنند، و بر (اساس) آن دادگرى مىكنند.
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْويٰ كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لٰكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
160و آنان را به دوازده (قبيله از) فرزندان (يعقوب كه هر يك،) امتى بودند تقسيم كرديم. و به موسى- آنگاه كه قومش از او آب خواستند- وحى كرديم كه:« با عصايت بر سنگ بزن. »و دوازده چشمه از آن جوشيد؛ كه هر (گروهى از) مردم آبشخور خود را مىشناختند و ابر را بر آنان سايهگستر كرديم؛ و خوراكى [عسل مانند] و مرغانى [بلدرچين گونه] بر آنان فرستاديم. (و گفتيم:) از [خوراكىهاى] پاكيزه (از) آنچه به شما روزى دادهايم، بخوريد؛ و [لى آنان با ناسپاسى خود] بر ما ستم نكردند، بلكه همواره بر خودشان ستم مىنمودند.
وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ
161و (به ياد آريد) هنگامى را كه به آنان گفته شد:« در اين آبادى [بيت المقدس] ساكن شويد، و از هر جاى آن خواستيد، بخوريد و بگوييد:« [خدايا! گناهان ما را] بريز. »و از در (بيت المقدس) فروتنانه وارد شويد تا خطاهايتان را براى شما بيامرزيم؛ بزودى [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود. »
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ
162و [لى] كسانى از ميان آن (يهودي) ان كه ستم كرده بودند، سخن را به غير آن (سخنى) كه به آنان گفته شده بود، تغيير دادند؛ پس بخاطر آنكه همواره ستم مىكردند، (عذابى) اضطرابآور از آسمان بر آنان فرستاديم.
وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كَذٰلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ
163و از آن (يهودي) ان از (سرگذشت) آبادى كه در ساحل دريا بود بپرس، آنگاه كه در (مورد ممنوعيت صيد در روز تعطيل) شنبه، تعدى مىكردند؛ هنگامى كه ماهيانشان، روز (شنبه) استراحتشان آشكارا نزد آنان مىآمدند، و [لى] روز (غير شنبه) كه استراحت نمىكردند، نزدشان نمىآمدند؛ اينگونه آنان را به آنچه همواره (در مورد آن) نافرمانى مىكردند، مىآزماييم.
وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعْذِرَةً إِليٰ رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
164و هنگامى كه گروهى (بىطرف) از ميان آنان، (به گروه پنددهندگان) گفتند:« چرا گروهى (گنهكار) را پند مىدهيد كه خدا هلاك كننده ايشان، يا كيفر دهنده آنان، به عذابى شديد است. (گروه پنددهندگان) گفتند: (اين پندها) عذرى نزد پروردگار شماست، و شايد آنان خودنگهدار (و پارسا) شوند. »
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ
165و هنگامى كه آنچه را بدان يادآورى شده بودند فراموش كردند، (لحظه عذاب فرا رسيد؛ و) كسانى را كه از بدى (ها) منع مىكردند، نجات داديم؛ و كسانى را كه ستم كردند، بخاطر آنچه همواره (در مورد آن) نافرمانى مىكردند، به عذابى سخت گرفتار ساختيم.
فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ
166و هنگامى كه از آنچه از آن منع شده بودند، سرپيچى كردند، به آنان گفتيم:« ميمونهايى طرد شده باشيد! »
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِليٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ
167و (ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت اعلام كرد: قطعا تا روز رستاخيز كسى را بر آن (يهودي) ان، خواهد گماشت، كه آنان را با عذاب بدى آزار دهد. [چرا] كه قطعا پروردگارت زود كيفر است؛ و مسلما او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.
وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذٰلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
168و آنان را در زمين (بصورت) گروههايى، پراكنده ساختيم؛ برخى از آنان شايسته، و برخى (ديگر) از آنان جز ايناند. و آنان را با نيكىها و بدىها آزموديم، تا شايد آنان باز گردند.
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا الْأَدْنيٰ وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَي اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
169و بعد از آنان، جانشينانى (ناشايست) جانشين شدند، كه كتاب (تورات) را به ارث بردند؛ در حالى كه كالاى ناپايدار اين (دنياى) پست را گرفته، و مىگويند:« بزودى آمرزيده خواهيم شد. »و [لى] اگر كالاى ناپايدارى همانند آن به آنان برسد، آن را (نيز) مىگيرند؛ آيا از آنان پيمان محكم كتاب [الهى] گرفته نشده، كه نسبت به خدا جز به حق سخن نگويند، و درس آنچه را كه در آن [كتاب] است، خواندهاند؟! و سراى آخرت براى كسانى كه خودنگهدارى (و پارسايى) مىكنند بهتر است، پس آيا خردورزى نمىكنيد؟!
وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ
170و كسانى كه به كتاب (الهى) تمسك جويند، و نماز به پا دارند، براستى كه ما پاداش اصلاحگران را تباه نخواهيم كرد.
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
171و (ياد كن) هنگامى كه كوه (طور) را بر فراز آن (يهودي) ان برافراشتيم، چنان كه گويى آن سايبانى بود؛ و يقين كردند كه آن (كوه) بر آنان فرو خواهد افتاد. (و به آنان گفتيم:) آنچه را به شما دادهايم، با توانمندى بگيريد؛ و آنچه را در آن است، به خاطر داشته باشيد، تا شايد شما (خودتان را) حفظ كنيد.
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَليٰ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَليٰ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هٰذا غافِلِينَ
172و (ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت از فرزندان آدم، از پشت (و صلب) شان، نسل آنان را برگرفت؛ و آنان را بر خودشان گواه ساخت؛ (و فرمود:) آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند:« آرى، گواهى مىدهيم. » (اين گواهى را گرفت،) تا مبادا روز رستاخيز بگوييد:« براستى كه ما از اين (مطلب)، غافل بوديم. »
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ
173يا (مبادا) بگوييد:« پدرانمان پيش از (ما) فقط شرك مىورزيدند، و (ما هم) نسلى بعد از آنان بوديم؛ پس آيا ما را به سبب آنچه باطلگرايان انجام دادند، هلاك مىكنى؟! »
وَ كَذٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
174و اينگونه، آيات را تشريح مىكنيم و تا شايد آنان (به سوى حق) بازگردند.
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ
175و خبر بزرگ كسى را بر آنان بخوان، كه آيات (و نشانههاي) مان را به او داده بوديم، و [لى] خود را از آنها تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد.
وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
176و اگر (بر فرض) مىخواستيم، حتما (مقام) او را بوسيله آن (آيات و دانشها) بالا مىبرديم؛ و ليكن او در زمين (دنياپرستى،) ماندگار شد، و از هوس خويش پيروى كرد؛ و مثال او همچون مثال سگ است، اگر بر او حمله كنى، زبان از كام برآورد، [و] يا اگر او را واگذارى (باز هم) زبان از كام برآورد. اين مثال گروهى است كه آيات (و نشانههاى) ما را دروغ انگاشتند؛ پس اين حكايتها را حكايت كن، تا شايد آنان تفكر كنند.
ساءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ أَنْفُسَهُمْ كانُوا يَظْلِمُونَ
177چه بد است، داستان گروهى كه آيات (و نشانههاى) ما را دروغ انگاشتند، و تنها همواره به خودشان ستم مىكردند!
مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَ مَنْ يُضْلِلْ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ
178هر كس را كه خدا راهنمايى كند، پس او هدايت (واقعى) يافته است؛ و هر كس را در گمراهى وا نهد، پس تنها آنان زيانكارند.
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ
179و در واقع بسيارى از جن و انسان [ها] را براى جهنم آفريديم؛ [چرا كه] برايشان دلها [و عقلها] يى است كه با آنها فهم عميق نمىكنند؛ و برايشان چشمهايى است كه با آنها نمىبينند؛ و برايشان گوشهايى است كه با آنها نمىشنوند؛ آنان همانند چهارپايانند، بلكه آنان گمراهترند! تنها آنان غافلانند.
وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنيٰ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
180و نامهاى نيكو فقط از آن خداست؛ پس او را با آنها بخوانيد. و كسانى را كه در مورد نامهايش به كژى مىگرايند (و آنها را تحريف مىكنند،) رها سازيد. بزودى (به سزاى) آنچه همواره انجام مىدادند، مجازات خواهند شد.
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ
181و از ميان كسانى كه آفريديم، گروهى هستند كه به حق راهنمايى مىكنند و بر (اساس) آن دادگرى مىكنند.
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ
182و كسانى كه آيات (و نشانههاى) ما را دروغ انگاشتند، بزودى از جايى كه نمىدانند، بتدريج گرفتارشان خواهيم كرد.
وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ
183و به آنان مهلت مىدهم، [چرا] كه نقشه من، استوار است.
أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ
184و آيا فكر نكردند كه همنشين آنان [پيامبر] هيچ جنونى ندارد؟! او جز هشدارگرى روشنگر نيست.
أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسيٰ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ
185و آيا نظر نكردهاند، در فرمانروايى مطلق آسمانها و زمين، و هر چيزى كه خدا آفريده است، و اينكه شايد در واقع سرآمد [زندگى] شان نزديك شده باشد؟! پس به كدام سخن، بعد از آن (قرآن) ايمان خواهند آورد؟!
مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَهُ وَ يَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ
186هر كس را خدا (بخاطر اعمالش) در گمراهى وانهد، پس براى او هيچ راهنمايى كنندهاى نيست؛ و آنان را در حالى كه در طغيانش سرگردان مىشوند، وا مىگذارد.
يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
187درباره ساعت [قيامت] از تو مىپرسند وقوعش چه زمانى است؟ بگو:« علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و جز او (كسى) آن را در وقتش آشكار نمىسازد؛ (اين حادثه رستاخيز) در آسمانها و زمين، سنگين است؛ جز [به صورت] ناگهانى، به [سراغ] شما نمىآيد! » (باز) از تو مىپرسند، چنانكه گويى تو از (زمان) آن آگاهى؛ بگو:« علمش فقط نزد خداست؛ و ليكن بيشتر مردم نمىدانند. »
قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
188بگو:« براى خودم هيچ سود و زيانى را مالك نيستم جز آنچه خدا بخواهد؛ و اگر (بر فرض) همواره از (آنچه از حس) پوشيده آگاهى داشتم، حتما خير (خويش) را مىافزودم، و بدى به من نمىرسيد؛ من جز هشدارگر و بشارتگرى براى گروهى كه ايمان مىآورند، نيستم. »
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ
189او كسى است كه شما را از يك شخص آفريد؛ و از او همسرش را قرار داد، تا بدان آرام گيرد. و هنگامى كه او را تحت پوشش قرار داد، با حملى سبك باردار شد، و با آن (بار سبك، مدتى) گذراند، و هنگامى كه سنگين شد، (هر دو) از خدايى كه پروردگارشان است، خواستند:« اگر [فرزند] شايستهاى به ما دهى، قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود. »
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَي اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
190و [لى] هنگامى كه (خدا فرزند) شايستهاى به آن دو داد، براى او، در آنچه كه به آن دو داده بود، شريكانى قرار دادند؛ و خدا از آنچه شريك [او] قرار مىدهند، برتر است.
أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ
191آيا چيزى را شريك [خدا] قرار مىدهند كه هيچ چيزى را نمىآفريند، در حالى كه (خود) شان آفريده شدهاند؟!
وَ لا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ
192و نمىتوانند آنان را هيچ يارى كنند، و نه خودشان را يارى مىرسانند!
وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُديٰ لا يَتَّبِعُوكُمْ سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ
193و اگر آنها را به سوى هدايت فرا خواندى، از شما پيروى نمىكنند؛ چه آنها را فرا خوانيد يا شما خاموش باشيد برايتان يكسان است.
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
194در حقيقت كسانى را كه جز از خدا مىخوانيد (و پرستش مىكنيد)، بندگانى همچون شما هستند؛ اگر راست گوييد، پس آنان را بخوانيد، و بايد (دعوت) شما را بپذيرند!
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ
195آيا براى آن (معبود) ان پاهايى است كه با آنها راه بروند؟! يا براى آنها دستهايى است كه با آنها [چيزى را] سخت بگيرند؟! يا براى آنها چشمانى است كه با آنها ببينند؟! يا براى آنها گوشهايى است كه با آنها بشنوند؟! (اى پيامبر) بگو:« شريكهايتان را (كه براى خدا قرار دادهايد) بخوانيد، سپس نيرنگ [م] زنيد و [مرا] مهلت ندهيد!
إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّي الصَّالِحِينَ
196براستى كه سرپرست من، خدايى است كه كتاب [قرآن] را فرو فرستاده؛ و او شايستگان را سرپرستى مىكند.
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ
197و كسانى را كه غير از او مىخوانيد، نمىتوانند ياريتان كنند، و نه خودشان را يارى مىرسانند.
وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُديٰ لا يَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ
198و اگر آنها را به هدايت فرا خوانيد، نمىشنوند. »و آنها را مىبينى، در حالى كه به تو مىنگرند. و (در حقيقت) آنان نمىبينند!
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ
199عفو (و مدارا پيش) گير؛ و به (كار) پسنديده فرمان ده؛ و از نادان روى گردان.
وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
200و اگر وسوسهاى از شيطان تو را تحريك كند، پس به خدا پناه ببر؛ [چرا] كه او شنواى داناست.
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ
201براستى كسانى كه خودنگهدارى (و پارسايى) مىكنند، هنگامى كه وسوسهاى از شيطان با آنان تماس يابد، به ياد (خدا) مىافتند؛ و ناگهان آنان بينش يابند.
وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ
202و برادران (شيطانصفت) آن (مشرك) ان، ايشان را پيوسته در گمراهى مىكشند، سپس كوتاه نمىآيند.
وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْلا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحيٰ إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هٰذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُديً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
203و هنگامى كه هيچ آيهاى براى آنان نياورى، مىگويند:« چرا آن را (از پيش خود) برنگزيدى؟! »بگو:« فقط از آنچه از طرف پروردگارم به سوى من وحى مىشود، پيروى مىكنم، اين (قرآن) دليلهاى بينشآور از طرف پروردگارتان، و رهنمود و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مىآورند. »
وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
204و هنگامى كه قرآن خوانده شود، پس بدان [با دقت] گوش فرا دهيد؛ و [هنگام شنيدن] ساكت باشيد؛ باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد.
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ
205و پروردگارت را در (درون) خودت، فروتنانه و ترسان و بدون صداى بلند، در بامدادان و عصرگاهان [و شب هنگام]، ياد كن؛ و از غافلان مباش!
إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ
206براستى كسانى كه نزد پروردگار تواند، از پرستش او تكبر نمىورزند، و او را به پاكى مىستايند، و فقط براى او سجده (و فروتنى) مىكنند.
سوره الانفال
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
1به نام خداى گسترده مهر مهرورز؛ (اى پيامبر) از تو درباره غنائم (جنگى و ثروتهاى بدون مالك مشخص) پرسش مىكنند؛ بگو:« غنائم (جنگى و ثروتهاى بدون مالك مشخص) مخصوص خدا و فرستاده [او] ست؛ »پس، [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد؛ و (ارتباطات) بين خودتان را اصلاح كنيد؛ و از خدا و فرستادهاش اطاعت كنيد، اگر مؤمنيد.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَليٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
2مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هر گاه خدا ياد شود، دلهايشان (از عظمت خدا و كيفر او) بهراسد؛ و هنگامى كه آيات او بر آنان خوانده شود، ايمانشان افزون گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ
3كسانى كه نماز را به پا مىدارند؛ و از آنچه به آنان روزى دادهايم، (در راه خدا) مصرف مىكنند.
أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ
4تنها آنان حقيقتا مؤمنند؛ براى آنان نزد پروردگارشان رتبهها و آمرزش و روزى ارجمندى است.
كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ
5همان گونه كه پروردگارت تو را از خانهات (به سوى ميدان بدر،) بحق بيرون فرستاد، و حال آنكه دستهاى از مؤمنان ناخشنود بودند.
يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَي الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
6با تو درباره حق، پس از آنكه روشن گرديد، (باز) جدال مىكنند. گويى به سوى مرگ رانده مىشوند، و آنان تماشا مىكنند.
وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَي الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ
7و (به ياد آوريد) هنگامى كه خدا به شما، يكى از دو گروه [كاروان تجارى قريش، يا لشكر آنان] را وعده داد، كه آن براى شما باشد؛ و آرزو مىكرديد كه [گروه] غير مسلح براى شما باشد؛ و [لى] خدا مىخواهد حق را با كلمات (و وعدههاي) ش تثبيت كند، و دنباله كافران را قطع كند.
لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ
8تا حق را تثبيت كند، و باطل را نابود گرداند، و گر چه خلافكاران ناخشنود باشند.
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ
9(به خاطر آوريد كه در ميدان بدر) هنگامى را كه از پروردگارتان يارى مىخواستيد، پس [درخواست] شما را پذيرفت (به) اينكه، من شما را با هزار (نفر) از فرشتگان پياپى، يارى مىكنم!
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْريٰ وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
10و خدا آن (وعده امداد غيبى) راجز مژدهاى (براى شما) و براى آرامش قلبهاى شما بدان قرار نداده است؛ و پيروزى جز از نزد خدا نيست؛ [چرا] كه خدا شكستناپذيرى فرزانه است.
إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَليٰ قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ
11(به ياد آوريد) هنگامى را كه [خدا] خواب سبك آرام بخشى را كه از جانب او بود بر شما پوشانيد (و مسلط ساخت؛) و آبى را از آسمان برايتان فرو فرستاد تا شما را بدان پاك سازد؛ و (پليدى) اضطرابآور شيطان را از شما بزدايد؛ و تا دلهايتان را محكم سازد؛ و گامها را با آن استوار دارد.
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَي الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ
12(به يادآور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد:« كه من با شمايم؛ پس كسانى را كه ايمان آوردهاند، ثابت [قدم] داريد. بزودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيدند وحشت مىافكنم؛ و فراز گردنها را بزنيد؛ و همه انگشتان (و دست و پاي) شان را قطع كنيد! »
ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ
13اين (كيفرها) بدان سبب است كه آنان با خدا و فرستادهاش مخالفت ورزيدند؛ و هر كس با خدا و فرستادهاش مخالفت كند، پس حتما خدا سخت كيفر است.
ذٰلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْكافِرِينَ عَذابَ النَّارِ
14اين [مجازات دنياست،] پس آن را بچشيد! و در حقيقت براى كافران، عذاب آتش (نيز) هست.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ
15اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه با حركت لشكر انبوه كسانى كه كفر ورزيدند، رو به رو شديد، پس با عقبگرد از آنان روى برنتابيد.
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِليٰ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ
16و هر كس در آن روز (نبرد) با عقبگردش از آن (دشمن) ان روى برتابد- مگر آنكه (هدفش) كنارهگيرى از ميدان براى نبرد (مجدد) و يا پيوستن به گروهى (ديگر) باشد- پس حتما به خشمى از جانب خدا گرفتار خواهد شد؛ و مقصدش جهنم است، و چه بد فرجامى است!
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لٰكِنَّ اللَّهَ رَميٰ وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
17و [شما] آنان را نكشتيد، و ليكن خدا آنان را كشت؛ و هنگامى كه (ريگ و خاك به سوى آنان) افكندى، [تو] نيفكندى، و ليكن خدا افكند؛ و (خدا چنين كرد) تا بدين (وسيله) مؤمنان را با آزمايش نيكويى بيازمايد؛ براستى كه خدا شنواى داناست.
ذٰلِكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكافِرِينَ
18اين (سرنوشت مؤمنان و كافران بود.) و در حقيقت خدا سستكننده نيرنگ كافران است.
إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَكُمُ الْفَتْحُ وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئاً وَ لَوْ كَثُرَتْ وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ
19اگر پيروزى مىخواستيد، پس براستى پيروزى به سراغ شما آمد؛ و اگر (از جدال) خوددارى كنيد، پس آن براى شما بهتر است؛ و اگر باز گرديد [ما هم] باز خواهيم گشت؛ و گروه شما هر چند زياد باشد، چيزى از شما دفع نخواهد كرد؛ و در حقيقت خدا با مؤمنان است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ
20اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا و فرستادهاش را اطاعت كنيد؛ و از او روى برنتابيد، در حالى كه شما (سخنان او را) مىشنويد.
وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ
21و همانند كسانى نباشيد كه گفتند:« شنيديم. »و حال آنكه (در حقيقت) آنان نمىشنيدند.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ
22براستى كه بدترين جنبندگان نزد خدا، ناشنوايان [و] گنگهايند كه خردورزى نمىكنند.
وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ
23و اگر (بر فرض) خدا خيرى در آنان مىدانست، حتما شنوايشان مىساخت، و اگر (بر فرض) شنوايشان مىساخت حتما روى برمىتافتند، در حالى كه آنان روىگردانند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
24اى كسانى كه ايمان آوردهايد! [دعوت] خدا و فرستادهاش را بپذيريد، هنگامى كه شما را به سوى چيزى فرا مىخواند، كه شما را حيات مىبخشد؛ و بدانيد كه خدا ميان مرد و دلش حائل مىشود؛ و اينكه (در رستاخيز) فقط به سوى او گردآورى خواهيد شد.
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ
25و [خودتان را] از [بلا و] فتنهاى حفظ كنيد، كه تنها به كسانى از شما كه ستم كردند، نمىرسد (بلكه همه را فرا خواهد گرفت؛) و بدانيد كه خدا سخت كيفر است!
وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
26و به ياد آوريد هنگامى را كه شما در روى زمين، اندك [و] مستضعف بوديد، مىترسيديد كه مردم شما را بربايند؛ و [لى خدا] شما را پناه داد؛ و با ياريش تأييدتان كرد؛ و از پاكيزهها روزيتان داد؛ تا شايد شما سپاسگزارى كنيد.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
27اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و فرستاده [او] خيانت نكنيد؛ و (نيز) در امانتهايتان خيانت نورزيد، در حالى كه شما مىدانيد.
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ
28و بدانيد كه اموال شما و فرزندانتان [وسيله] آزمايش است؛ و اينكه خدا نزدش پاداشى بزرگ است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
29اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر خودتان را از (مخالفت فرمان) خدا حفظ كنيد، براى شما جداكننده [حق از باطل] قرار مىدهد و بدىهايتان را از شما مىزدايد؛ و شما را مىآمرزد؛ و خدا داراى بخشش بزرگ است.
وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ
30و (ياد كن) هنگامى را كه كسانى كه كفر ورزيدند با تو فريبكارى كردند، تا تو را به زندان افكنند، يا تو را به قتل رسانند، يا تو را (از مكه) بيرون كنند، و (نقشه مىكشند و) فريبكارى مىكنند؛ و خدا ترفند مىزند، و خدا بهترين ترفند زنندگان است.
وَ إِذا تُتْليٰ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هٰذا إِنْ هٰذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ
31و هنگامى كه آيات ما بر آنان خوانده مىشود، مىگويند:« بيقين شنيديم؛ اگر (بر فرض) مىخواستيم، حتما مثل آن را مىگفتيم؛ اين [قرآن] جز افسانههاى پيشينيان نيست! »
وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هٰذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ
32و (ياد كن) هنگامى را كه گفتند:« خدايا! اگر تنها اين (قرآن) حق از نزد توست، پس سنگ [هايى] از آسمان بر ما بباران، يا عذاب دردناكى بر ما بياور! »
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ
33و [لى] در حالى كه تو در ميان آنان هستى، خدا هرگز آنان را عذاب نخواهد كرد؛ و (نيز) در حالى كه آنان طلب آمرزش مىكنند، خدا عذاب كننده ايشان نخواهد بود.
وَ ما لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
34و چرا خدا آنان را عذابشان نكند، و حال آنكه آنان از (عبادت مردم در) مسجد الحرام جلوگيرى مىكنند، و سرپرستان آن نبودند؟! جز پارسايان (خود نگهدار) سرپرستانش نيستند، و ليكن بيشترشان نمىدانند.
وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ
35و نمازشان نزد خانه (خدا)، جز سوت كشيدن و كف زدن نبود؛ پس بخاطر اينكه همواره كفر مىورزيديد، عذاب را بچشيد!
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِليٰ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ
36براستى كسانى كه كفر ورزيدند، اموالشان را مصرف مىكنند، تا اينكه (مردم) را از راه خدا باز دارند؛ و بزودى آن [ها] را مصرف مىكنند، سپس حسرتى بر آنان خواهد شد، سپس شكست مىخورند؛ و كسانى كه كفر ورزيدند، به سوى جهنم گردآورى خواهند شد.
لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَليٰ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ
37(اينها همه) بخاطر آن است كه خدا ناپاك را از پاك جدا سازد؛ و ناپاك [ان]، برخى آن [ان] را بر برخى [ديگر] گذارد، و همگى آن [ان] را متراكم سازد، و در جهنم قرارش (ان) دهد؛ تنها آنان زيانكارانند!
قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ
38به كسانى كه كفر ورزيدند، بگو:« اگر (مخالفت را) پايان دهند، آنچه حقيقتا در گذشته انجام شده است، برايشان بخشيده خواهد شد؛ و اگر به (وضعيت سابق) بازگردند، پس بيقين سنت (و روش خدا كه در مورد) پيشينيان گذشت. » (در مورد آنان نيز اجرا مىشود.)
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
39و با آن (كافر) ان پيكار كنيد، تا آشوبگرى باقى نماند، و دين يكسره از آن خدا باشد. و اگر آنان (به كفر) پايان دادند، پس در واقع خدا به آنچه انجام مىدهند، بيناست.
وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْليٰ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ
40و اگر (كافران) روى برتابند، پس بدانيد كه خدا سرپرست شماست؛ چه نيكو سرپرست و چه نيكو ياورى!