قرآن عثمان طه

قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَنُخۡرِجَنَّكَ يَٰشُعَيۡبُ وَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَكَ مِن قَرۡيَتِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَ وَ لَوۡ كُنَّا كَٰرِهِينَ

88

اشراف و سران قومش كه [از پذيرفتن حق‌] تكبر ورزيدند، گفتند: اى شعيب! مسلما تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‌اند از شهرمان بيرون مى‌كنيم يا اينكه بى‌چون و چرا به آيين ما بازگرديد. گفت: آيا هر چند كه نفرت و كراهت [از آن آيين‌] داشته باشيم؟!


قَدِ ٱفۡتَرَيۡنَا عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِي مِلَّتِكُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَا وَ مَا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِيهَآ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًا عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَا رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَ بَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَ أَنتَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰتِحِينَ

89

اگر پس از آنكه خدا ما را از آن [آيين شرك‌آلود] نجات داده به آيين شما بازگرديم [و بگوييم: خدا داراى شريك و همتاست‌] يقينا بر خدا دروغ بسته‌ايم؛ بنابراين امكان ندارد به آيين شما بازگرديم، مگر اينكه خدا كه پروردگار ماست بخواهد [كه او هم مشرك شدن و كافر شدن كسى را هرگز نمى‌خواهد] پروردگار ما از نظر دانش بر همه چيز احاطه دارد، فقط بر خدا توكل كرديم. پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى.


وَ قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَيۡبًا إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ

90

و اشراف و سران كافر قومش [به مردم‌] گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد، مسلما شما هم از زيانكارانيد.


فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ

91

پس زلزله‌اى سخت آنان را فراگرفت و در خانه‌هايشان [به رو درافتاده‌] جسمى بى‌جان شدند!


ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَا ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَانُواْ هُمُ ٱلۡخَٰسِرِينَ

92

كسانى كه شعيب را تكذيب كردند [چنان نابود شدند كه‌] گويى در آن شهر سكونت نداشتند، [آرى،] آنان كه شعيب را تكذيب كردند، همان زيانكاران بودند.


فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَ قَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَ نَصَحۡتُ لَكُمۡ فَكَيۡفَ ءَاسَىٰ عَلَىٰ قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ

93

پس شعيب از آنان روى گردانيد و گفت: اى قوم من! يقينا من پيام‌هاى پروردگارم را به شما رساندم، و براى شما خيرخواهى كردم، با اين حال چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ و تأسف خورم؟


وَ مَآ أَرۡسَلۡنَا فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّآ أَخَذۡنَآ أَهۡلَهَا بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَ ٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ يَضَّرَّعُونَ

94

هيچ پيامبرى را در شهرى نفرستاديم مگر آنكه اهلش را [پس از تكذيب آن پيامبر] به تهيدستى و سختى و رنج و بيمارى دچار كرديم، باشد كه [به پيشگاه ما] فروتنى و زارى كنند.


ثُمَّ بَدَّلۡنَا مَكَانَ ٱلسَّيِّئَةِ ٱلۡحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَواْ وَّ قَالُواْ قَدۡ مَسَّ ءَابَآءَنَا ٱلضَّرَّآءُ وَ ٱلسَّرَّآءُ فَأَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

95

سپس [هنگامى كه اين مصايب، مايه بيدارى آنان نشد] به جاى آن مصايب، رفاه وفراوانى نعمت قرار داديم تا [ازنظر مال، ثروت، جمعيت و قدرت‌] فزونى يافتند، [بلكه بيدار شوند ولى نه اينكه رفاه و فراوانى نعمت در بيدار كردنشان مؤثر نيفتاد، بلكه بر پايه پندار بى‌اساس‌] و گفتند: به پدران ما هم به طور طبيعى تهيدستى و سختى و رنج و بيمارى رسيد [و ربطى به رويارويى ما با پيامبران و خشم خدا نداشت‌]؛ پس به ناگاه آنان را در حالى كه درك نمى‌كردند [به عذابى سخت و نابود كننده‌] گرفتيم.


وَ لَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَ ٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ لَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ

96

و اگر اهل شهرها و آبادى‌ها ايمان مى‌آوردند و پرهيزكارى پيشه مى‌كردند، يقينا [درهاى‌] بركاتى از آسمان و زمين را بر آنان مى‌گشوديم، ولى [آيات الهى و پيامبران را] تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمالى كه همواره مرتكب مى‌شدند [به عذابى سخت‌] گرفتيم.


أَفَأَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن يَأۡتِيَهُم بَأۡسُنَا بَيَٰتٗا وَ هُمۡ نَآئِمُونَ

97

آيا اهل شهرها ايمنند از اينكه هنگام شب، عذاب ما در حالى كه خوابند بر آنان درآيد؟!


أَ وَ أَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن يَأۡتِيَهُم بَأۡسُنَا ضُحٗى وَ هُمۡ يَلۡعَبُونَ

98

آيا اهل شهرها ايمنند از اينكه هنگام روز، عذاب ما در حالى كه سرگرم [امور دنيايى‌] اند بر آنان در آيد؟!


أَفَأَمِنُواْ مَكۡرَ ٱللَّهِ فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ

99

آيا از عذاب و انتقام خدا ايمنند در حالى كه جز گروه زيانكاران خود را از عذاب و انتقام خدا ايمن نمى‌دانند؟!


أَ وَ لَمۡ يَهۡدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ أَهۡلِهَآ أَن لَّوۡ نَشَآءُ أَصَبۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ وَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا يَسۡمَعُونَ

100

آيا [سرگذشت عبرت‌آموز پيشينيان‌] براى كسانى كه زمين را پس از صاحبانش به ارث مى‌برند، روشن نكرده كه اگر ما بخواهيم آنان را به كيفر گناهانشان مى‌رسانيم و بر دل‌هايشان مهر مى‌زنيم، پس آنان [بعد از آن دعوت حق را] نشنوند؟


تِلۡكَ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآئِهَا وَ لَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبۡلُ كَذَٰلِكَ يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡكَٰفِرِينَ

101

اين شهرهاست كه بخشى از داستان‌هايش را براى تو بيان مى‌كنيم، و يقينا پيامبرانشان براى آنان دلايل روشن آوردند، ولى آنان بر آن نبودند كه به حقايقى كه پيش از آمدن آن دلايل تكذيب كرده بودند ايمان بياورند؛ اين گونه خدا بر دل‌هاى كافران [به سزاى لجاجت وعنادشان‌] مهر مى‌زند.


وَ مَا وَجَدۡنَا لِأَكۡثَرِهِم مِّنۡ عَهۡدٖ وَ إِن وَجَدۡنَآ أَكۡثَرَهُمۡ لَفَٰسِقِينَ

102

و براى بيشتر آنان هيچ‌گونه پاى‌بندى وتعهدى [نسبت به وعده‌هايشان مبنى برايمان آوردن پس از ديدن معجزات ودلايل‌] نيافتيم، و در حقيقت بيشتر آنان را نافرمان [و پيمان‌شكن‌] يافتيم.


ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَ مَلَإِيْهِۦ فَظَلَمُواْ بِهَا فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ

103

سپس بعد از پيامبران گذشته موسى را با آيات خود به سوى فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم؛ ولى آنان به آن آيات ستم ورزيدند. پس با تأمل بنگر كه سرانجام مفسدين چگونه بود؟


وَ قَالَ مُوسَىٰ يَٰفِرۡعَوۡنُ إِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

104

وموسى گفت: اى فرعون! يقينا من فرستاده‌اى از سوى پروردگار جهانيانم.


حَقِيقٌ عَلَىٰٓ أَن لَّآ أَقُولَ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ قَدۡ جِئۡتُكُم بِبَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ فَأَرۡسِلۡ مَعِيَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ

105

سزوار است كه درباره خدا سخنى جز حق نگويم. بى‌ترديد من دليلى روشن [بر صدق رسالتم‌] از سوى پروردگارتان براى شما آورده‌ام، [از حكومت ظالمانه‌ات دست‌بردار] و بنى اسرائيل را [براى كوچ كردن از اين سرزمين‌] با من روانه كن.


قَالَ إِن كُنتَ جِئۡتَ بِ‍َٔايَةٖ فَأۡتِ بِهَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ

106

[فرعون‌] گفت: اگر [در ادعاى پيامبرى‌] از راستگويانى چنانچه معجزه‌اى آورده‌اى آن را ارائه كن.


فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعۡبَانٞ مُّبِينٞ

107

پس موسى عصايش را انداخت، پس به ناگاه اژدهايى آشكار شد.


وَ نَزَعَ يَدَهُۥ فَإِذَا هِيَ بَيۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِينَ

108

و دستش را از گريبانش بيرون كشيد كه ناگاه دست براى بينندگان سپيد و درخشان گشت.


قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٞ

109

اشراف و سران قوم فرعون گفتند: قطعا اين جادوگرى [زبردست و] داناست.


يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُمۡ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ

110

مى‌خواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند؛ اينك [درباره او] چه رأى و نظرى مى‌دهيد؟


قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَ أَخَاهُ وَ أَرۡسِلۡ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ

111

گفتند: [مجازات‌] او و برادرش را به تأخير انداز و نيروهاى گردآورنده را به شهرها روانه كن.


يَأۡتُوكَ بِكُلِّ سَٰحِرٍ عَلِيمٖ

112

تا هر جادوگرى دانا را به نزد تو آورند.


وَ جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ فِرۡعَوۡنَ قَالُوٓاْ إِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِينَ

113

و جادوگران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: آيا اگر پيروز شويم، حتما براى ما پاداش و مزد قابل توجهى خواهد بود؟


قَالَ نَعَمۡ وَ إِنَّكُمۡ لَمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ

114

گفت: آرى، و يقينا از مقربان خواهيد بود.


قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَ إِمَّآ أَن نَّكُونَ نَحۡنُ ٱلۡمُلۡقِينَ

115

جادوگران گفتند: اى موسى! يا تو [چوب دست خود را] بينداز، يا اينكه ما مى‌اندازيم.


قَالَ أَلۡقُواْ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ سَحَرُوٓاْ أَعۡيُنَ ٱلنَّاسِ وَ ٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَ جَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِيمٖ

116

[موسى‌] گفت: شما بيندازيد. هنگامى كه انداختند، چشم‌هاى مردم را جادو كردند و آنان را سخت ترساندند، و جادويى بزرگ و شگفت‌آور به ميان آوردند.


وَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلۡقَفُ مَا يَأۡفِكُونَ

117

و به موسى وحى كرديم: عصايت را بينداز. ناگهان آنچه را جادوگران به دروغ بافته بودند، به سرعت بلعيد!


فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ وَ بَطَلَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ

118

پس حق ثابت شد و آنچه را همواره جادوگران [به عنوان سحر] انجام مى‌دادند، باطل و پوچ گشت.


فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَ ٱنقَلَبُواْ صَٰغِرِينَ

119

پس [فرعونيان‌] در آنجا مغلوب شدند و با ذلت و خوارى بازگشتند.


وَ أُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِينَ

120

و جادوگران [با ديدن آن معجزه عظيم و باطل شدن سحر خويش‌] به سجده افتادند.


قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

121

گفتند: [از روى حقيقت‌] به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،


رَبِّ مُوسَىٰ وَ هَٰرُونَ

122

پروردگار موسى و هارون.


قَالَ فِرۡعَوۡنُ ءَامَنتُم بِهِۦ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ إِنَّ هَٰذَا لَمَكۡرٞ مَّكَرۡتُمُوهُ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لِتُخۡرِجُواْ مِنۡهَآ أَهۡلَهَا فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ

123

فرعون گفت: آيا پيش از آنكه من به شما اجازه دهم به او ايمان آوريد؟! مسلما اين توطئه و نيرنگى است كه [شما و موسى‌] در اين شهر برپا كرده‌ايد تا مردمش را از آن بيرون كنيد، ولى به زودى خواهيد دانست.


لَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَ أَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمۡ أَجۡمَعِينَ

124

قطعا دست‌ها و پاهايتان را يكى از چپ و يكى از راست جدا مى‌كنم، سپس همه شما را به دار خواهم آويخت.


قَالُوٓاْ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ

125

گفتند: ما به سوى پروردگارمان بازمى‌گرديم [بنابراين ترسى از مجازات تو نداريم.]


وَ مَا تَنقِمُ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّنَا لَمَّا جَآءَتۡنَا رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَيۡنَا صَبۡرٗا وَ تَوَفَّنَا مُسۡلِمِينَ

126

و تو ما را جز به اين سبب به كيفر نمى‌رسانى كه ما به آيات پروردگارمان هنگامى كه به سوى ما آمد، ايمان آورديم. [آن گاه به دعا روى آوردند و گفتند:] پروردگارا! صبر و شكيبايى بر ما فرو ريز و ما را در حالى كه تسليم [فرمان‌ها و احكامت‌] باشيم، بميران.


وَ قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَ قَوۡمَهُۥ لِيُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ يَذَرَكَ وَ ءَالِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَ نَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡ وَ إِنَّا فَوۡقَهُمۡ قَٰهِرُونَ

127

اشراف و سران قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را رها مى‌كنى تا در اين سرزمين فساد و تباهى كنند و تو و معبودهايت را واگذارند؟ گفت: به زودى پسرانشان را به صورتى وسيع و گسترده به قتل مى‌رسانيم و زنانشان را زنده مى‌گذاريم و ما بر آنان چيره و مسلطيم.


قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِينُواْ بِٱللَّهِ وَ ٱصۡبِرُوٓاْ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَ ٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ

128

موسى به قومش گفت: از خدا يارى بخواهيد، و شكيبايى ورزيد، يقينا زمين در سيطره مالكيت و فرمانروايى خداست، آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‌بخشد، و سرانجام نيك براى پرهيزكاران است.


قَالُوٓاْ أُوذِينَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِيَنَا وَ مِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَا قَالَ عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يُهۡلِكَ عَدُوَّكُمۡ وَ يَسۡتَخۡلِفَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَ

129

گفتند: پيش از آنكه تو نزد ما بيايى شكنجه و آزار شديم، و نيز پس از آنكه آمده‌اى [مورد شكنجه و آزاريم‌]. گفت: اميد است كه پروردگارتان دشمنانتان را نابود كند، و شما را در اين سرزمين، جانشين [آنان‌] گرداند، پس بنگرد كه شما [پس از فرعونيان‌] چگونه عمل مى‌كنيد؟


وَ لَقَدۡ أَخَذۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ بِٱلسِّنِينَ وَ نَقۡصٖ مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَذَّكَّرُونَ

130

و فرعونيان را به قحطى و خشكسالى‌هاى متعدد و كمبود بسيار شديد بخشى از محصولات دچار نموديم تا متذكر شوند.


فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦ وَ إِن تُصِبۡهُمۡ سَيِّئَةٞ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَ مَن مَّعَهُۥٓ أَلَآ إِنَّمَا طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ

131

پس هنگامى كه رفاه و نعمت به آنان روى مى‌كرد، مى‌گفتند: اين به سبب [شايستگى‌] خود ماست، و چون گزند و آسيبى به آنان مى‌رسيد، به موسى و همراهانش فال بد مى‌زدند؛ آگاه باشيد كه [سررشته و] علت شومى و نحوست فرعونيان [كه عكس‌العمل زشتى‌هاى خود آنان است‌] نزد خداست، ولى بيشترشان نمى‌دانند.


وَ قَالُواْ مَهۡمَا تَأۡتِنَا بِهِۦ مِنۡ ءَايَةٖ لِّتَسۡحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحۡنُ لَكَ بِمُؤۡمِنِينَ

132

فرعونيان گفتند: [اى موسى! از دعوتت دست بردار كه‌] هر چه را به عنوان معجزه براى ما بياورى تا به وسيله آن ما را جادو كنى به تو ايمان نمى‌آوريم.


فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمُ ٱلطُّوفَانَ وَ ٱلۡجَرَادَ وَ ٱلۡقُمَّلَ وَ ٱلضَّفَادِعَ وَ ٱلدَّمَ ءَايَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖ فَٱسۡتَكۡبَرُواْ وَ كَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِينَ

133

پس ما توفان و هجوم ملخ و شپش و قورباغه و آلوده شدن وسايل زندگى را به خون كه عذاب‌هاى گوناگونى بود به سوى آنان فرستاديم، باز هم تكبر و سركشى كردند و گروهى مجرم و گناهكار بودند.


وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيۡهِمُ ٱلرِّجۡزُ قَالُواْ يَٰمُوسَى ٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ لَئِن كَشَفۡتَ عَنَّا ٱلرِّجۡزَ لَنُؤۡمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرۡسِلَنَّ مَعَكَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ

134

و هرگاه عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: اى موسى! پروردگارت را به پيمانى كه با تو دارد [و آن مستجاب كردن دعاى توست‌] براى ما بخوان كه اگر اين عذاب را از ما برطرف كنى يقينا به تو ايمان مى‌آوريم و بنى‌اسرائيل را با تو روانه مى‌كنيم.


فَلَمَّا كَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلرِّجۡزَ إِلَىٰٓ أَجَلٍ هُم بَٰلِغُوهُ إِذَا هُمۡ يَنكُثُونَ

135

پس هنگامى كه عذاب را تا مدتى كه [مى‌بايد همه‌] آنان به پايان مهلت آن مى‌رسيدند از ايشان برطرف مى‌كرديم، به دور از انتظار پيمانشان را مى‌شكستند.


فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡيَمِّ بِأَنَّهُمۡ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَ كَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِينَ

136

نهايتا به سبب اينكه آيات ما را تكذيب كردند، و از آنها غافل و بى‌خبر بودند، از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان كرديم.


وَ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِينَ كَانُواْ يُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا وَ تَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَ دَمَّرۡنَا مَا كَانَ يَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَ قَوۡمُهُۥ وَ مَا كَانُواْ يَعۡرِشُونَ

137

و به آن گروهى كه همواره ناتوان و زبونشان شمرده بودند، نواحى شرقى و غربى آن سرزمين را كه در آن [از جهت فراوانى نعمت، ارزانى و حاصل‌خيزى‌] بركت قرار داده بوديم، بخشيديم؛ و وعده نيكوتر و زيباتر پروردگارت بر بنى‌اسرائيل به [پاداش‌] صبرى كه [بر سختى‌ها و بلاها] كردند تحقق يافت، و آنچه را كه همواره فرعون وفرعونيان [از كاخ و قصرهاى مجلل‌] و سايه‌بان‌هاى خوش‌نشين مى‌افراشتند، نابود كرديم.


وَ جَٰوَزۡنَا بِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡبَحۡرَ فَأَتَوۡاْ عَلَىٰ قَوۡمٖ يَعۡكُفُونَ عَلَىٰٓ أَصۡنَامٖ لَّهُمۡ قَالُواْ يَٰمُوسَى ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ

138

و بنى‌اسرائيل را از دريا [يى كه فرعونيان را در آن غرق كرديم‌] عبور داديم؛ پس به گروهى گذر كردند كه همواره بر پرستش بت‌هاى خود ملازمت داشتند، گفتند: اى موسى! همان گونه كه براى آنان معبودانى است، تو هم براى ما معبودى قرار بده!! موسى گفت: قطعا شما گروهى هستيد كه جهالت و نادانى مى‌ورزيد.


إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ مُتَبَّرٞ مَّا هُمۡ فِيهِ وَ بَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ

139

بى‌ترديد آنچه اينان در آن قرار دارند [وآن عقايد شرك‌آلود و آيين بت‌پرستى است‌] نابود شده و فاسد است، و آنچه همواره انجام مى‌دهند، باطل و بيهوده است.


قَالَ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِيكُمۡ إِلَٰهٗا وَ هُوَ فَضَّلَكُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ

140

[موسى با يك دنيا شگفتى و تعجب‌] گفت: آيا غير خدا را [كه هيچ‌گونه شايستگى پرستش ندارد] به عنوان معبود برايتان طلب كنم؟ در حالى كه اوست كه شما را بر جهانيان [روزگارتان‌] برترى داد.


وَ إِذۡ أَنجَيۡنَٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَ يَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡ وَ فِي ذَٰلِكُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞ

141

و [ياد كنيد] هنگامى را كه شما را از [چنگال ظالمانه‌] فرعونيان نجات داديم، هم آنان كه شما را به سخت‌ترين صورت شكنجه مى‌كردند، [و به شكلى گسترده‌] پسرانتان را مى‌كشتند، و زنانتان را [براى به عزا نشستن در مرگ پسران و بيگارى‌] زنده مى‌گذاشتند، و براى شما در اين [امور] آزمايشى بزرگ از سوى پروردگارتان بود.


وَ وَٰعَدۡنَا مُوسَىٰ ثَلَٰثِينَ لَيۡلَةٗ وَ أَتۡمَمۡنَٰهَا بِعَشۡرٖ فَتَمَّ مِيقَٰتُ رَبِّهِۦٓ أَرۡبَعِينَ لَيۡلَةٗ وَ قَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَٰرُونَ ٱخۡلُفۡنِي فِي قَوۡمِي وَ أَصۡلِحۡ وَ لَا تَتَّبِعۡ سَبِيلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ

142

و با موسى [براى عبادتى ويژه و دريافت تورات‌] سى شب وعده گذاشتيم و آن را با [افزودن‌] ده شب كامل كرديم، پس ميعادگاه پروردگارش به چهل شب پايان گرفت، و موسى [هنگامى كه به ميعادگاه مى‌رفت‌] به برادرش هارون گفت: در ميان قومم جانشين من باش و به اصلاح برخيز و از راه و روش مفسدان پيروى مكن.


وَ لَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِيقَٰتِنَا وَ كَلَّمَهُۥ رَبُّهُۥ قَالَ رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَ قَالَ لَن تَرَىٰنِي وَ لَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِي فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا وَ خَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗا فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ تُبۡتُ إِلَيۡكَ وَ أَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

143

زمانى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با وى سخن گفت، عرض كرد: پروردگارا! جمال با كمال ذات بى‌نهايتت را [به قلب من‌] بنماى تا تو را [به رؤيت ويژه باطنى‌] بنگرم. خدا فرمود: هرگز مرا نخواهى ديد، ولى به اين كوه بنگر اگر [پس از جلوه من‌] بر جاى خود ثابت و برقرار ماند، تو هم به زودى مرا خواهى ديد. چون پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را متلاشى نمود و موسى بى‌هوش شد، پس هنگامى كه به هوش آمد گفت: تو منزهى [از اينكه مشاهده شوى،] به سويت بازگشتم، و من [در ميان مردم اين روزگار] نخستين باور كننده [اين حقيقت كه هرگز ديده نمى‌شوى‌] هستم.


قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّي ٱصۡطَفَيۡتُكَ عَلَى ٱلنَّاسِ بِرِسَٰلَٰتِي وَ بِكَلَٰمِي فَخُذۡ مَآ ءَاتَيۡتُكَ وَ كُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ

144

[خدا] فرمود: اى موسى! من تو را به [ابلاغ‌] پيام‌هايم و به سخن گفتنم با تو بر همه مردم برگزيدم؛ پس آنچه را [از پيام‌هايم‌] به تو دادم، دريافت كن، [وبه كار بند] و از سپاس‌گزاران باش.


وَ كَتَبۡنَا لَهُۥ فِي ٱلۡأَلۡوَاحِ مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡعِظَةٗ وَ تَفۡصِيلٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ فَخُذۡهَا بِقُوَّةٖ وَ أۡمُرۡ قَوۡمَكَ يَأۡخُذُواْ بِأَحۡسَنِهَا سَأُوْرِيكُمۡ دَارَ ٱلۡفَٰسِقِينَ

145

و براى او در الواح [تورات‌] از هر چيزى [كه در باب دين مورد نياز مردم باشد] پندى و براى هر چيزى [كه تأمين كننده هدايت انسان‌ها باشد] سخنى روشن نوشتيم؛ پس [به او گفتيم:] آن را با قدرت [ى تمام و عزمى استوار] دريافت كن، [و به كار بند] و قوم خود را فرمان ده كه آن را به نيكوترين صورت دريافت كنند [و به كار بندند.] به زودى سراى فاسقان را [كه در دنيا ويرانى كاخ‌ها و خانه‌هاى آنان، و در آخرت دوزخ است‌] به شما نشان مى‌دهم.


سَأَصۡرِفُ عَنۡ ءَايَٰتِيَ ٱلَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَ إِن يَرَوۡاْ كُلَّ ءَايَةٖ لَّا يُؤۡمِنُواْ بِهَا وَ إِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلرُّشۡدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلٗا وَ إِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلۡغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلٗا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَ كَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِينَ

146

به زودى كسانى را كه در روى زمين به ناحق گردنكشى و تكبر مى‌كنند از [فهم‌] آياتم بازمى‌دارم كه اگر هر آيه‌اى را ببينند، به آن ايمان نمى‌آورند و چون راه هدايت را مشاهده كنند، آن را راه و رسم زندگى نگيرند و اگر راه گمراهى را ببينند، آن را راه و روش خود گيرند؛ اين [بازداشتن از فهم آياتم‌] به سبب آن است كه آيات ما را تكذيب كردند و از آنها غافل و بى‌خبر بودند.


وَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَ لِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ هَلۡ يُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ

147

و آنان كه آيات ما و ديدار آخرت را تكذيب كردند، اعمالشان تباه و بى‌اثر شد. آيا جز به آنچه همواره [بر طبق كفر و انحرافشان‌] انجام مى‌دادند، كيفر داده مى‌شوند؟!


وَ ٱتَّخَذَ قَوۡمُ مُوسَىٰ مِنۢ بَعۡدِهِۦ مِنۡ حُلِيِّهِمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٌ أَلَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّهُۥ لَا يُكَلِّمُهُمۡ وَ لَا يَهۡدِيهِمۡ سَبِيلًاۘ ٱتَّخَذُوهُ وَ كَانُواْ ظَٰلِمِينَ

148

و قوم موسى پس از [رفتن‌] او [به ميعادگاه پروردگار]، از زيورهاى خود مجسمه گوساله‌اى ساختند كه صداى گاو داشت! آيا نمى‌ديدند كه آن مجسمه با آنان سخن نمى‌گويد و آنان را به راهى هدايت نمى‌كند؟! [ولى با روشن بودن اين حقيقت كه مجسمه‌اى بيش نيست و هيچ كارى از دستش بر نمى‌آيد] آن را [به عنوان معبودى براى پرستش‌] گرفتند و [در صورتى كه در اين انتخاب‌] از ستمكاران بودند.


وَ لَمَّا سُقِطَ فِيٓ أَيۡدِيهِمۡ وَ رَأَوۡاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ ضَلُّواْ قَالُواْ لَئِن لَّمۡ يَرۡحَمۡنَا رَبُّنَا وَ يَغۡفِرۡ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ

149

هنگامى كه به شدت پشيمان شدند [و به باطل بودن گوساله‌پرستى آگاه گشتند] و دانستند كه قطعا گمراه شده‌اند، گفتند: اگر پروردگارمان به ما رحم نكند و ما را نيامرزد، يقينا از زيانكاران خواهيم بود.


وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗا قَالَ بِئۡسَمَا خَلَفۡتُمُونِي مِنۢ بَعۡدِيٓ أَعَجِلۡتُمۡ أَمۡرَ رَبِّكُمۡ وَ أَلۡقَى ٱلۡأَلۡوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأۡسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُۥٓ إِلَيۡهِ قَالَ ٱبۡنَ أُمَّ إِنَّ ٱلۡقَوۡمَ ٱسۡتَضۡعَفُونِي وَ كَادُواْ يَقۡتُلُونَنِي فَلَا تُشۡمِتۡ بِيَ ٱلۡأَعۡدَآءَ وَ لَا تَجۡعَلۡنِي مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ

150

و هنگامى كه موسى [پس از آگاهى از آن پيش آمد خطرناك‌] خشمگين و بسيار اندوهناك به سوى قومش بازگشت، گفت: پس از من بد جانشينانى برايم بوديد، آيا [با پرستش گوساله‌] بر فرمان پروردگارتان [كه در تورات آمده‌] پيشى گرفتيد [و صبر نكرديد تا من بيايم و فرمان خدا را به شما ابلاغ كنم؟] و الواح را افكند و سر برادرش را گرفت [و] او را به سوى خود مى‌كشيد. [هارون‌] گفت: اى فرزند مادرم! اين گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزديك بود مرا به قتل برسانند، پس مرا با مؤاخذه كردنم دشمن شاد مكن، و [هم‌طراز] باگروه ستمكاران قرار مده.


قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدۡخِلۡنَا فِي رَحۡمَتِكَ وَ أَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ

151

[موسى‌] گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمتت درآور، كه تو مهربان‌ترين مهربانانى.


إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ ٱلۡعِجۡلَ سَيَنَالُهُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَ ذِلَّةٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُفۡتَرِينَ

152

بى‌ترديد كسانى كه گوساله را [به پرستش‌] گرفتند، به زودى خشمى سخت از پروردگارشان، و خوارى و ذلتى در زندگى دنيا به آنان خواهد رسيد؛ و اين‌گونه دروغ بافان را كيفر مى‌دهيم.


وَ ٱلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِهَا وَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ

153

و آنان كه مرتكب بدى‌ها شدند، سپس بعد از آن توبه كردند، وايمان آوردند [اميدوار باشند كه‌] يقينا پروردگارت پس از آن [توبه وايمان‌] بسيار آمرزنده و مهربان است.


وَ لَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى ٱلۡغَضَبُ أَخَذَ ٱلۡأَلۡوَاحَ وَ فِي نُسۡخَتِهَا هُدٗى وَ رَحۡمَةٞ لِّلَّذِينَ هُمۡ لِرَبِّهِمۡ يَرۡهَبُونَ

154

وهنگامى كه خشم موسى فرو نشست، الواح را برگرفت، و در نوشته هايش براى كسانى كه از [مخالفت بافرمان‌هاى‌] پروردگارشان مى‌ترسند، هدايت ورحمت بود.


وَ ٱخۡتَارَ مُوسَىٰ قَوۡمَهُۥ سَبۡعِينَ رَجُلٗا لِّمِيقَٰتِنَا فَلَمَّآ أَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ قَالَ رَبِّ لَوۡ شِئۡتَ أَهۡلَكۡتَهُم مِّن قَبۡلُ وَ إِيَّٰيَ أَتُهۡلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَّآ إِنۡ هِيَ إِلَّا فِتۡنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَآءُ وَ تَهۡدِي مَن تَشَآءُ أَنتَ وَلِيُّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَ ٱرۡحَمۡنَا وَ أَنتَ خَيۡرُ ٱلۡغَٰفِرِينَ

155

موسى از ميان قومش هفتاد مرد را براى ميعادگاه ما بر گزيد؛ پس هنگامى كه [به سبب درخواست نابجايشان‌] آن زلزله شديد نابود كننده آنان را فرا گرفت، گفت: پروردگارا! اگر مى‌خواستى مى‌توانستى همه آنان و مرا پيش از اين هلاك كنى [اى كاش پيش از اين هلاك مى‌كردى تا بنى‌اسرائيل گمان نكنند كه مرا در اين حادثه توطئه و مكرى بوده‌] آيا ما را به خاطر گناهى كه سبك مغزانمان مرتكب شدند، هلاك مى‌كنى؟ اين [حادثه‌] چيزى جز آزمايش تو نيست، هر كه را بخواهى [به آزمايشت‌] گمراه مى‌كنى، و هر كه را بخواهى هدايت مى‌نمايى، تو سرپرست و ياور مايى، ما را بيامرز و به ما رحم كن كه تو بهترين آمرزندگانى.


وَ ٱكۡتُبۡ لَنَا فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِنَّا هُدۡنَآ إِلَيۡكَ قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُ وَ رَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَ ٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ

156

و براى ما در اين دنيا و آخرت، نيكى مقرر كن كه ما به سوى تو بازگشته‌ايم. خدا فرمود: عذابم را به هر كس بخواهم مى‌رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، پس به زودى آن را براى كسانى كه [از شرك، كفر، بت‌پرستى و ارتداد] مى‌پرهيزند و زكات مى‌پردازند و به آياتم ايمان مى‌آورند، مقرر و لازم مى‌دارم.


ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَ ٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَ يَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَ يَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَ ٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ ٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ

157

همان كسانى كه از اين رسول و پيامبر «ناخوانده درس» كه او را نزد خود [با همه نشانه‌ها و اوصافش‌] در تورات وانجيل نگاشته مى‌يابند، پيروى مى‌كنند؛ پيامبرى كه آنان را به كارهاى شايسته فرمان مى‌دهد، و از اعمال زشت بازمى‌دارد، و پاكيزه‌ها را بر آنان حلال مى‌نمايد، و ناپاك‌ها را بر آنان حرام مى‌كند، و بارهاى تكاليف سنگين و زنجيره‌ها [ى جهل، بى‌خبرى و بدعت را] كه بر دوش عقل وجان آنان است برمى‌دارد؛ پس كسانى كه به او ايمان آوردند و او را [در برابر دشمنان‌] حمايت كردند و ياريش دادند و از نورى كه بر او نازل شده پيروى نمودند، اينان همان رستگارانند.


قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحۡيِۦ وَ يُمِيتُ فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَ رَسُولِهِ ٱلنَّبِيِّ ٱلۡأُمِّيِّ ٱلَّذِي يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَ كَلِمَٰتِهِۦ وَ ٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ

158

بگو: اى مردم! يقينا من فرستاده خدا به سوى همه شمايم؛ خدايى كه مالكيت و فرمانروايى آسمان‌ها و زمين فقط در سيطره اوست، جز او معبودى نيست، زنده مى‌كند و مى‌ميراند، پس به خدا و رسول او پيامبر ناخوانده درس كه به خدا و تمام سخنان او ايمان دارد ايمان بياوريد، و از او پيروى كنيد تا هدايت يابيد.


وَ مِن قَوۡمِ مُوسَىٰٓ أُمَّةٞ يَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَ بِهِۦ يَعۡدِلُونَ

159

و از قوم موسى گروهى هستند كه مردم را با [موازين و روش‌هاى‌] حق هدايت مى‌كنند و به درستى و راستى داورى مى‌نمايند.


وَ قَطَّعۡنَٰهُمُ ٱثۡنَتَيۡ عَشۡرَةَ أَسۡبَاطًا أُمَمٗا وَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ إِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰهُ قَوۡمُهُۥٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاكَ ٱلۡحَجَرَ فَٱنۢبَجَسَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَيۡنٗا قَدۡ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡ وَ ظَلَّلۡنَا عَلَيۡهِمُ ٱلۡغَمَٰمَ وَ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَنَّ وَ ٱلسَّلۡوَىٰ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ

160

و ما بنى‌اسرائيل را به دوازده قبيله كه هر يك امتى بودند، تقسيم كرديم، و به موسى هنگامى كه قومش از او درخواست آب كردند، وحى نموديم كه: عصايت را بر اين سنگ بزن؛ در نتيجه دوازده چشمه از آن جوشيد؛ هر گروهى چشمه ويژه به خود را شناخت؛ و ابر را بر سر آنان سايبان قرار داديم، و براى آنان من و سلوى [يعنى ترنجبين و مرغى مخصوص‌] نازل كرديم [و به آنان گفتيم:] از روزى‌هاى پاكيزه‌اى كه به شما داديم، بخوريد. و [آنان با سرپيچى از فرمان‌هاى ما] بر ما ستم نكردند، ولى همواره بر خود ستمى مى‌ورزيدند.


وَ إِذۡ قِيلَ لَهُمُ ٱسۡكُنُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡيَةَ وَ كُلُواْ مِنۡهَا حَيۡثُ شِئۡتُمۡ وَ قُولُواْ حِطَّةٞ وَ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا نَّغۡفِرۡ لَكُمۡ خَطِيٓـَٰٔتِكُمۡ سَنَزِيدُ ٱلۡمُحۡسِنِينَ

161

و [ياد كنيد] هنگامى را كه به بنى‌اسرائيل گفته شد: در اين شهر [بيت المقدس‌] سكونت گزينيد، و از هر جا كه خواستيد [ازميوه و محصولاتش‌] بخوريد، و بگوييد: [خدايا! خواسته ما] ريزش گناهان است. و از دروازه [شهر يا در معبد] فروتنانه و سجده‌كنان درآييد، تا گناهانتان را بيامرزم [و] به زودى [پاداش‌] نيكوكاران را بيفزايم.


فَبَدَّلَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ قَوۡلًا غَيۡرَ ٱلَّذِي قِيلَ لَهُمۡ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَظۡلِمُونَ

162

پس ستمكاران از آنان، سخنى را كه [بيرون دروازه شهر] به آنان گفته شده بود [پس از ورود به شهر] به سخنى ديگر تبديل كردند، [به جاى درخواست ريزش گناهان درخواست امور مادى نمودند] نهايتا به كيفر ستمى كه همواره مرتكب مى‌شدند، عذابى از آسمان بر آنان فرستاديم.


وَ سۡ‍َٔلۡهُمۡ عَنِ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِي كَانَتۡ حَاضِرَةَ ٱلۡبَحۡرِ إِذۡ يَعۡدُونَ فِي ٱلسَّبۡتِ إِذۡ تَأۡتِيهِمۡ حِيتَانُهُمۡ يَوۡمَ سَبۡتِهِمۡ شُرَّعٗا وَ يَوۡمَ لَا يَسۡبِتُونَ لَا تَأۡتِيهِمۡ كَذَٰلِكَ نَبۡلُوهُم بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ

163

از آنان سرگذشت شهرى را كه در ساحل دريا بود بپرس، هنگامى كه [اهلش‌] در [روز تعطيلى‌] شنبه [از حكم خدا] تجاوز مى‌كردند؛ به اين صورت كه روز [تعطيلى‌] شنبه ماهى‌هايشان [به اراده خدا از اعماق آب به سوى ساحل مى‌آمدند و] به روى آب آشكار مى‌شدند و غير شنبه‌ها نمى‌آمدند [وآنان بر خلاف حكم خدا در تعطيلى شنبه به صيد مى‌پرداختند؛] اين گونه آنان را در برابر نافرمانى و فسقى كه همواره داشتند، آزمايش مى‌كرديم.


وَ إِذۡ قَالَتۡ أُمَّةٞ مِّنۡهُمۡ لِمَ تَعِظُونَ قَوۡمًا ٱللَّهُ مُهۡلِكُهُمۡ أَوۡ مُعَذِّبُهُمۡ عَذَابٗا شَدِيدٗا قَالُواْ مَعۡذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمۡ وَ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ

164

و گروهى از بنى‌اسرائيل [كه در برابر بد كارى‌هاى ديگران ساكت بودند، به پند دهندگان خيرخواه و دلسوز] گفتند: چرا گروهى را كه خداهلاك كننده آنان يا عذاب كننده آنان به عذابى سخت است، پند مى‌دهيد؟ [پند دادن شما كارى نابجاست.] گفتند: براى اينكه در پيشگاه پروردگارمان [نسبت به رفع مسؤوليت خود] حجت و عذر داشته باشيم و شايد آنان [از گناهانشان‌] بپرهيزند.


فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦٓ أَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ يَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِ وَ أَخَذۡنَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابِۢ بَ‍ِٔيسِۢ بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ

165

پس چون پندى را كه به آنان داده شد، فراموش كردند [در لحظه نزول عذاب‌] پند دهندگانى كه مردم را از بدى‌ها بازمى‌داشتند، نجات داديم و آنان را كه ستم كردند به كيفر آنكه همواره نافرمانى مى‌كردند، به عذابى سخت گرفتيم.


فَلَمَّا عَتَوۡاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنۡهُ قُلۡنَا لَهُمۡ كُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِ‍ِٔينَ

166

و هنگامى كه از آنچه نهى شدند سركشى كردند، به آنان گفتيم: به شكل بوزينگانى رانده شده درآييد!


وَ إِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبۡعَثَنَّ عَلَيۡهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَن يَسُومُهُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ ٱلۡعِقَابِ وَ إِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ

167

و [ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارت اعلام كرد كه: بى‌ترديد تا روز قيامت كسانى را بر ضد يهوديان [متجاوز و سركش‌] برانگيزد و مسلط كند كه همواره عذابى سخت به آنان بچشاند؛ مسلما پروردگارت زود كيفر و يقينا [نسبت به تائبان‌] بسيار آمرزنده و مهربان است.


وَ قَطَّعۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أُمَمٗا مِّنۡهُمُ ٱلصَّٰلِحُونَ وَ مِنۡهُمۡ دُونَ ذَٰلِكَ وَ بَلَوۡنَٰهُم بِٱلۡحَسَنَٰتِ وَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ

168

و آنان را در زمين [به صورت‌] گروه گروه پراكنده كرديم، گروهى از آنان مردمى شايسته و گروهى از آنان غير شايسته‌اند، و آنان را با خوشى‌ها و سختى‌ها آزموديم، باشد كه [غير شايسته‌ها به صلاح، درستى، صواب و راستى‌] بازگردند.


فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٞ وَرِثُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ وَ يَقُولُونَ سَيُغۡفَرُ لَنَا وَ إِن يَأۡتِهِمۡ عَرَضٞ مِّثۡلُهُۥ يَأۡخُذُوهُ أَلَمۡ يُؤۡخَذۡ عَلَيۡهِم مِّيثَٰقُ ٱلۡكِتَٰبِ أَن لَّا يَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ وَ دَرَسُواْ مَا فِيهِ وَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ

169

پس بعد از آنان جانشينانى [ناشايسته وگناهكار] كه كتاب [تورات‌] را به ارث بردند به جاى ايشان قرار گرفتند، [آنان‌] متاع پست و از دست رفتنى اين دنيا [ى زودگذر] را [از هر راه نامشروعى‌] به چنگ مى‌زنند و [به ناحق‌] مى‌گويند: به زودى آمرزيده خواهيم شد. و [به سبب دنياگرايى وغفلت از حقايق‌] اگر متاع نامشروعى ديگر همانند متاع اول به آنان برسد [باز هم‌] آن را به چنگ مى‌زنند؛ آيا از آنان در كتاب [تورات‌] در حالى كه آنچه را در آن است مكرر خوانده و فهميده‌اند، پيمان [محكم و استوار] گرفته نشده است كه نسبت به خدا جز حق نگويند؟! [پس چرا آمرزشى كه بدون توبه از حرام‌خوارى و زشت‌كارى به آنان تعلق نمى‌گيرد به خدا نسبت مى‌دهند؟] و سراى آخرت براى كسانى كه [همواره از مال نامشروع و نسبت ناروا] مى‌پرهيزند، بهتر است؛ آيا نمى‌انديشيد؟


وَ ٱلَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِٱلۡكِتَٰبِ وَ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ

170

و آنان كه به كتاب [آسمانى‌] چنگ مى‌زنند [و عملا به آياتش پاى بندند] و نماز را بر پا داشته‌اند [داراى پاداشند] يقينا ما پاداش اصلاح گران را ضايع نمى‌كنيم.


وَ إِذۡ نَتَقۡنَا ٱلۡجَبَلَ فَوۡقَهُمۡ كَأَنَّهُۥ ظُلَّةٞ وَ ظَنُّوٓاْ أَنَّهُۥ وَاقِعُۢ بِهِمۡ خُذُواْ مَآ ءَاتَيۡنَٰكُم بِقُوَّةٖ وَ ٱذۡكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ

171

و [ياد كنيد] هنگامى [را] كه كوه [طور] را بركنديم، [و] چنان كه گويى سايبانى است بالاى سرشان قرار داديم و [ولى به سبب ضعف ايمان‌] پنداشتند كه بر سرشان سقوط مى‌كند. [به آنان گفتيم:] آنچه [از كتاب، شريعت و احكام‌] به شما داده‌ايم با قدرت [ى تمام و عزمى استوار] بگيريد، و آنچه [از معارف و حقايق‌] در آن است متذكر شويد [و فرا گيريد و همواره به خاطر داشته باشيد] تا [با عمل به آن‌] پرهيزكار شويد.


وَ إِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَ أَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ

172

و [ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارت از صلب بنى‌آدم نسلشان را پديد آورد، و آنان را [در ارتباط با پروردگاريش‌] بر خودشان گواه گرفت [و فرمود:] آيا من پروردگار شما نيستم؟ [انسان‌ها با توجه به وابستگى وجودشان و وجود همه موجودات به پروردگارى و ربوبيت حق‌] گفتند: آرى، گواهى داديم. [پس اقرار به پروردگارى خود را در اين دنيا از شما گرفتيم‌] تا روز قيامت نگوييد: ما از اين [حقيقت آشكار و روشن‌] بى‌خبر بوديم.


أَوۡ تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أَشۡرَكَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةٗ مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ أَفَتُهۡلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ

173

يا نگوييد: پدرانمان پيش از ما مشرك بودند، و ما فرزندانى پس از آنان بوديم [و راهى جز تقليد از آنان نداشتيم‌] آيا ما را به خاطر آنچه باطل‌گرايان انجام دادند، هلاك مى‌كنى؟


وَ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ وَ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ

174

و اين گونه آيات را [مستدل و منطقى‌] تفصيل و توضيح مى‌دهيم [تا تدبر كنند] و براى اينكه [از شرك به توحيد] بازگردند.


وَ ٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ ٱلَّذِيٓ ءَاتَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ

175

و سرگذشت كسى كه آيات خود را به او عطا كرديم و او عملا از آنان جدا شد، براى آنان بخوان؛ پس شيطان او را دنبال كرد [تا به دامش انداخت‌] و در نتيجه از گمراهان شد.


وَ لَوۡ شِئۡنَا لَرَفَعۡنَٰهُ بِهَا وَ لَٰكِنَّهُۥٓ أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ وَ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَمَثَلُهُۥ كَمَثَلِ ٱلۡكَلۡبِ إِن تَحۡمِلۡ عَلَيۡهِ يَلۡهَثۡ أَوۡ تَتۡرُكۡهُ يَلۡهَث ذَّٰلِكَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَٱقۡصُصِ ٱلۡقَصَصَ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ

176

و اگر مى‌خواستيم [درجات و مقاماتش را] به وسيله آن آيات بالا مى‌برديم، ولى او به امور ناچيز مادى و لذت‌هاى زودگذر دنيايى تمايل پيدا كرد واز هواى نفسش پيروى نمود؛ پس داستانش چون داستان سگ است [كه‌] اگر به او هجوم برى، زبان از كام بيرون مى‌آورد، واگر به حال خودش واگذارى [باز هم‌] زبان از كام بيرون مى‌آورد. اين داستان گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ پس اين داستان را [براى مردم‌] حكايت كن، شايد [نسبت به امور خويش‌] بينديشند.


سَآءَ مَثَلًا ٱلۡقَوۡمُ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَ أَنفُسَهُمۡ كَانُواْ يَظۡلِمُونَ

177

بد است داستان گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند وهمواره به خود ستم روا مى‌داشتند.


مَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِي وَ مَن يُضۡلِلۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ

178

هر كه را خدا هدايت كند، پس او راه يافته واقعى است، و كسانى را كه [به سبب عناد و لجاجتشان‌] گمراه نمايد، پس اينان همان زيانكارانند.


وَ لَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَ ٱلۡإِنسِ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا يَفۡقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمۡ أَعۡيُنٞ لَّا يُبۡصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا يَسۡمَعُونَ بِهَآ أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ

179

و مسلما بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‌ايم [زيرا] آنان را دل‌هايى است كه به وسيله آن [معارف الهى را] در نمى‌يابند، و چشمانى است كه توسط آن [حقايق و نشانه‌هاى حق را] نمى‌بينند، و گوش‌هايى است كه به وسيله آن [سخن خدا و پيامبران را] نمى‌شنوند، آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه‌ترند؛ اينانند كه بى‌خبر و غافل [ازمعارف و آيات خداى‌] اند.


وَ لِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا وَ ذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ

180

و نيكوترين نام‌ها [به لحاظ معانى‌] ويژه خداست، پس او را با آن نام‌ها بخوانيد؛ و آنان كه در نام‌هاى خدا به انحراف مى‌گرايند [و او را با نام‌هايى كه نشان دهنده كاستى و نقص است، مى‌خوانند] رها كنيد؛ آنان به زودى به همان اعمالى كه همواره انجام مى‌دادند، جزا داده مى‌شوند.


وَ مِمَّنۡ خَلَقۡنَآ أُمَّةٞ يَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَ بِهِۦ يَعۡدِلُونَ

181

و از ميان كسانى كه آفريده‌ايم [يعنى جنيان وآدميان‌] گروهى [هستند كه هم‌نوعان خود را] به حق هدايت مى‌كنند و به درستى و راستى داورى مى‌نمايند.


وَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَيۡثُ لَا يَعۡلَمُونَ

182

و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج ازجايى كه نمى‌دانند [به ورطه سقوط و هلاكت مى‌كشانيم تا عاقبت به عذاب دنيا و آخرت دچار شوند.]


وَ أُمۡلِي لَهُمۡ إِنَّ كَيۡدِي مَتِينٌ

183

و به آنان مهلت مى‌دهيم؛ [زيرا از سيطره قدرت ما بيرون رفتنى نيستند] يقينا تدبير ونقشه من استوار است.


أَ وَ لَمۡ يَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنۡ هُوَ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٌ

184

آيا انديشه نكردند كه در همنشين آنان [يعنى پيامبر اسلام‌] هيچ نوع جنونى نيست؛ او فقط بيم دهنده‌اى آشكار [نسبت به سرانجام شوم بدكاران‌] است.


أَ وَ لَمۡ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٖ وَ أَنۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ قَدِ ٱقۡتَرَبَ أَجَلُهُمۡ فَبِأَيِّ حَدِيثِۢ بَعۡدَهُۥ يُؤۡمِنُونَ

185

آيا در [فرمانروايى و] مالكيت [و ربوبيت‌] بر آسمان‌ها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده و اينكه شايد پايان عمرشان نزديك شده باشد با تأمل ننگريسته‌اند؟ [و اگر به قرآن مجيد، اين كتاب هدايتگر ايمان نياورند] پس بعد ازآن به كدام سخن ايمان مى‌آورند؟!


مَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَا هَادِيَ لَهُۥ وَ يَذَرُهُمۡ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ

186

براى كسانى كه خدا [به سبب لجاجت و عنادشان‌] گمراهشان كند، هدايت كننده‌اى نيست؛ و آنان را در سركشى و تجاوزشان وا مى‌گذارد تا در [گمراهى‌شان‌] سرگردان و حيران بمانند.


يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَا قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقۡتِهَآ إِلَّا هُوَ ثَقُلَتۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ لَا تَأۡتِيكُمۡ إِلَّا بَغۡتَةٗ يَسۡ‍َٔلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنۡهَا قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِ وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ

187

همواره درباره قيامت از تو مى‌پرسند كه وقوع آن چه وقت است؟ بگو: دانش آن فقط نزد پروردگار من است، غير او آن را در وقت معينش آشكار نمى‌كند؛ [تحمل اين حادثه عظيم و هولناك،] بر آسمان‌ها و زمين سنگين و دشوار است، جز به طور ناگهانى بر شما نمى‌آيد. آن گونه از تو مى‌پرسند كه گويا تو از وقت وقوعش به شدت كنجكاوى كرده‌اى [و كاملا از آن آگاهى‌]، بگو: دانش آن فقط نزد خداست، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند [كه اين دانش، مخصوص به خدا و فقط در اختيار اوست.]


قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَ لَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُ وَ لَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَ مَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَ بَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ

188

بگو: من قدرت [جلب‌] سودى و [دفع‌] زيانى را از خود ندارم جز آنچه خدا خواهد، و [غيب هم نمى‌دانم‌] اگر غيب مى‌دانستم، يقينا براى خود ازهر خيرى فراوان و بسيار فراهم مى‌كردم وهيچ گزند وآسيبى به من نمى‌رسيد؛ من فقط براى گروهى كه ايمان مى‌آورند، بيم دهنده و مژده رسانم.


هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَ جَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِيَسۡكُنَ إِلَيۡهَا فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَا حَمَلَتۡ حَمۡلًا خَفِيفٗا فَمَرَّتۡ بِهِۦ فَلَمَّآ أَثۡقَلَت دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنۡ ءَاتَيۡتَنَا صَٰلِحٗا لَّنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ

189

او كسى است كه شما را از يك تن آفريد، و همسرش را از او پديد آورد تا در كنارش آرامش يابد؛ پس هنگامى كه مرد با زن آميزش نمود، زن به حملى سبك حامله شد، پس با آن حمل سبك، زندگى را ادامه داد؛ پس چون سنگين بار شد، زن و شوهر پروردگارشان را خواندند كه: اگر به ما فرزندى تندرست و سالم عطا كنى، مسلما از سپاس‌گزاران خواهيم بود.


فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ ءَاتَىٰهُمَا فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ

190

پس چون به آن دو فرزندى تندرست و سالم داد [غير از خدا را در اعطاى اين نعمت مؤثر دانستند، از اين جهت‌] براى خدا در كنار نعمتى كه به آنان عطا كرده بود، شريكان وهمتايانى قرار دادند!! پس خدا برتر و والاتر از آن است كه برايش شريكان و همتايان قرار دهند.


أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡ‍ٔٗا وَ هُمۡ يُخۡلَقُونَ

191

آيا موجوداتى را شريك او قرار مى‌دهند كه قدرت ندارند كمترين چيزى را بيافرينند و خودشان آفريده مى‌شوند؟!


وَ لَا يَسۡتَطِيعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَ لَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ

192

و [اين شريكانى كه براى خدا قرار مى‌دهند] نه مى‌توانند پرستش كنندگان خود را يارى دهند، ونه قدرت دارند خودشان را يارى كنند.


وَ إِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا يَتَّبِعُوكُمۡ سَوَآءٌ عَلَيۡكُمۡ أَدَعَوۡتُمُوهُمۡ أَمۡ أَنتُمۡ صَٰمِتُونَ

193

و اگر آن شريكان را به سوى هدايت بخوانيد، از شما پيروى نمى‌كنند، براى شما يكسان است كه آنان را بخوانيد يا خاموش باشيد [در هر صورت چيزى از آنان نصيب شما نمى‌شود.]


إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ

194

يقينا كسانى را كه به جاى خدا مى‌پرستيد بندگان و مملوكانى ناتوان چون شما هستند؛ پس اگر راستگوييد [كه مى‌توانند در زندگى شما مؤثر باشند] آنان را [در گرفتارى‌ها و نيازمندى‌هاى خود] بخوانيد پس [هنگامى كه بخوانيد] بايد شما را اجابت كنند [ولى خود مى‌دانيد كه در هيچ موردى جواب شما را نمى‌دهند.]


أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ يَمۡشُونَ بِهَآ أَمۡ لَهُمۡ أَيۡدٖ يَبۡطِشُونَ بِهَآ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡيُنٞ يُبۡصِرُونَ بِهَآ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَا قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ

195

آيا آنها پاهايى دارند كه با آن راه روند، يا دست‌هايى دارند كه با آن بگيرند، يا چشم‌هايى دارند كه با آن بينند، يا گوش‌هايى دارند كه با آن بشنوند؟! بگو: شريكان خود را [به كمك خويش‌] بخوانيد، سپس [بر ضد من هر توطئه و] نيرنگى [داريد] به كار گيريد و [براى نابودى من لحظه‌اى مرا] مهلت ندهيد [تا براى شما ثابت شود كه هيچ كارى در هيچ زمينه‌اى از غير خدا بر نمى‌آيد.]


إِنَّ وَلِـِّۧيَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِينَ

196

يقينا سرپرست و يار من خدايى است كه قرآن را نازل كرده و او همواره شايستگان را سرپرستى و يارى مى‌كند.


وَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَكُمۡ وَ لَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ

197

و كسانى را كه به جاى خدا مى‌خوانيد، نه مى‌توانند شما را يارى دهند و نه خود را يارى رسانند.


وَ إِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا يَسۡمَعُواْ وَ تَرَىٰهُمۡ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ وَ هُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ

198

و اگر آنان را به سوى هدايت دعوت كنيد، نمى‌شنوند و آنان را مى‌بينى كه به سوى تو مى‌نگرند در حالى كه نمى‌بينند.


خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَ أۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَ أَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ

199

عفو و گذشت را پيشه كن، و به كار پسنديده فرمان ده، و از نادانان روى بگردان.


وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

200

و اگر [وسوسه‌اى از سوى‌] شيطان، تو را [به خشم بر مردم و ترك مهربانى و ملاطفت‌] تحريك كند، به خدا پناه جوى؛ زيرا خدا شنوا و داناست.


إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ

201

مسلما كسانى كه [نسبت به گناهان، معاصى و آلودگى‌هاى ظاهرى وباطنى‌] تقوا ورزيده‌اند، هرگاه وسوسه‌هايى از سوى شيطان به آنان رسد [خدا و قيامت را] ياد كنند، پس بى‌درنگ بينا شوند [و از دام وسوسه‌هايش نجات يابند.]


وَ إِخۡوَٰنُهُمۡ يَمُدُّونَهُمۡ فِي ٱلۡغَيِّ ثُمَّ لَا يُقۡصِرُونَ

202

و برادران بى‌تقوايان [كه شياطين هستند] همواره آنان را به عمق گمراهى مى‌كشانند؛ سپس [در به گمراهى كشيدنشان‌] كوتاهى نمى‌ورزند.


وَ إِذَا لَمۡ تَأۡتِهِم بِ‍َٔايَةٖ قَالُواْ لَوۡلَا ٱجۡتَبَيۡتَهَا قُلۡ إِنَّمَآ أَتَّبِعُ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَٰذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمۡ وَ هُدٗى وَ رَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ

203

و هرگاه براى مخالفان [به سبب تأخير وحى‌] آيه‌اى نياورى [بر پايه گمان پوچ و باطلشان كه قرآن را از پيش خود مى‌آورى‌] مى‌گويند: چرا آيه‌اى از نزد خود انتخاب نكردى [تا براى ما بياورى‌]؟ بگو: من فقط از آنچه كه از سوى پروردگارم به من وحى مى‌شود، پيروى مى‌كنم. اين قرآن دلايلى روشن از سوى پروردگار شماست و براى گروهى كه ايمان مى‌آورند، سراسر هدايت و رحمت است.


وَ إِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَ أَنصِتُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ

204

و هنگامى كه قرآن خوانده شود، به آن گوش فرا دهيد و سكوت كنيد تا مشمول رحمت شويد.


وَ ٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَ خِيفَةٗ وَ دُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَ ٱلۡأٓصَالِ وَ لَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ

205

و پروردگارت را در دل خود بامدادان و شامگاهان از روى فروتنى و زارى و بيم و ترس به صدايى آرام وآهسته ياد كن و [نسبت به ذكر خدا] از بى‌خبران مباش.


إِنَّ ٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَ يُسَبِّحُونَهُۥ وَ لَهُۥ يَسۡجُدُونَ

206

يقينا مقربان و نزديكان خدا هيچ‌گاه از عبادت و بندگى‌اش تكبر نمى‌ورزند، وهمواره او را تسبيح مى‌گويند، و پيوسته براى او سجده مى‌كنند.


سوره الانفال

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِ قُلِ ٱلۡأَنفَالُ لِلَّهِ وَ ٱلرَّسُولِ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ أَصۡلِحُواْ ذَاتَ بَيۡنِكُمۡ وَ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَ رَسُولَهُۥٓ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ از تو درباره انفال [يعنى غنايم جنگى و هر گونه مالى كه مالك معينى ندارد] مى‌پرسند، [كه مالك آنها كيست و چگونه بايد تقسيم شود؟] بگو: [مالكيت حقيقى‌] انفال ويژه خدا وپيامبر است، پس اگر مؤمن هستيد [نسبت به انفال‌] از خدا پروا كنيد و [اختلاف و نزاع‌] بين خود را [درباره آن‌] اصلاح نماييد، و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.


إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَ إِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ

2

مؤمنان، فقط كسانى هستند كه چون ياد خدا شود، دل‌هايشان ترسان مى‌شود، وهنگامى كه آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان مى‌افزايد، و بر پروردگارشان توكل مى‌كنند.


ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ

3

هم آنان كه نماز را برپا مى‌دارند و ازآنچه به آنان روزى داده‌ايم، انفاق مى‌كنند.


أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗا لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَ مَغۡفِرَةٞ وَ رِزۡقٞ كَرِيمٞ

4

مؤمنان واقعى و حقيقى فقط آنانند، براى ايشان نزد پروردگارشان درجاتى بالا و آمرزش و رزق نيكو و فراوانى است.


كَمَآ أَخۡرَجَكَ رَبُّكَ مِنۢ بَيۡتِكَ بِٱلۡحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقٗا مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لَكَٰرِهُونَ

5

همان گونه كه پروردگارت تو را به درستى و راستى از خانه‌ات [به سوى جنگ بدر] بيرون آورد و گروهى ازمؤمنان [از رفتن به جنگ‌] ناخشنود بودند [همان گونه گروهى از آنان از كيفيت تقسيم غنايم جنگى ناخشنودند.]


يُجَٰدِلُونَكَ فِي ٱلۡحَقِّ بَعۡدَ مَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى ٱلۡمَوۡتِ وَ هُمۡ يَنظُرُونَ

6

پس از آنكه حق [بودن انگيزه‌هاى رفتنت به جنگ بدر] روشن شد با تو در اين حق [روشن و آشكار] مجادله و ستيزه مى‌كنند [تا رأى خود را در ترك جنگ به عنوان اينكه جنگى نابرابر است، تحميل كنند؛ چنان از شركت در جنگ ترسيده بودند] كه گويا به سوى مرگ رانده مى‌شوند و آن را با چشم خود مى‌بينند!!


وَ إِذۡ يَعِدُكُمُ ٱللَّهُ إِحۡدَى ٱلطَّآئِفَتَيۡنِ أَنَّهَا لَكُمۡ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيۡرَ ذَاتِ ٱلشَّوۡكَةِ تَكُونُ لَكُمۡ وَ يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُحِقَّ ٱلۡحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦ وَ يَقۡطَعَ دَابِرَ ٱلۡكَٰفِرِينَ

7

و [ياد كنيد] هنگامى را كه خدا پيروزى بر يكى ازدو گروه [سپاه دشمن يا كاروان تجارتى قريش‌] را به شما وعده داد، و شما دوست داشتيد بر كاروان تجارتى قريش دست يابيد، ولى خدا مى‌خواست پيروزى در ميدان جنگ را با فرمان نافذى [كه داير بر پيروزى مؤمنان و شكست دشمنان جارى ساخته بود] تحقق دهد و ريشه كافران را قطع كند.


لِيُحِقَّ ٱلۡحَقَّ وَ يُبۡطِلَ ٱلۡبَٰطِلَ وَ لَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ

8

تا حق را ثابت [و پابرجا و استوار نمايد] وباطل را نابود سازد، هر چند مجرمان خوش نداشته باشند.


إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُرۡدِفِينَ

9

[ياد كنيد] هنگامى را كه [در حال مشاهده دشمن تا دندان مسلح با دعا و زارى‌] ازپروردگارتان يارى خواستيد، و او درخواست شما را اجابت كرد كه من مسلما شما را با هزار فرشته كه پى در پى نازل مى‌شوند، يارى مى‌دهم.


وَ مَا جَعَلَهُ ٱللَّهُ إِلَّا بُشۡرَىٰ وَ لِتَطۡمَئِنَّ بِهِۦ قُلُوبُكُمۡ وَ مَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

10

و خدا آن [وعده يارى‌] را فقط مژده و نويدى براى شما قرار داد و نيز براى آنكه دل‌هايتان به سبب آن آرامش يابد؛ و گرنه پيروزى فقط از سوى خداست؛ زيرا خدا تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


إِذۡ يُغَشِّيكُمُ ٱلنُّعَاسَ أَمَنَةٗ مِّنۡهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ لِّيُطَهِّرَكُم بِهِۦ وَ يُذۡهِبَ عَنكُمۡ رِجۡزَ ٱلشَّيۡطَٰنِ وَ لِيَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمۡ وَ يُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَ

11

و [ياد كنيد] هنگامى را كه به سبب امنيت و آرامشى كه ازسوى خدا يافتيد، خواب سبكى را به همه شما مسلط كرد و برايتان آبى از آسمان نازل كرد تا شما را به وسيله آن [از آلودگى‌ها] پاك كند، و وسوسه شيطان را [كه از بدترين كثافات است‌] از شما برطرف نمايد، و دل‌هايتان را استحكام دهد، و گام‌هايتان را به آن استوار و پا برجا كند.


إِذۡ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمۡ فَثَبِّتُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ سَأُلۡقِي فِي قُلُوبِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلرُّعۡبَ فَٱضۡرِبُواْ فَوۡقَ ٱلۡأَعۡنَاقِ وَ ٱضۡرِبُواْ مِنۡهُمۡ كُلَّ بَنَانٖ

12

[ياد كن‌] هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد كه من با شمايم، پس مؤمنان را [براى نبرد با دشمن‌] ثابت قدم داريد، [و] به زودى در دل كافران ترس مى‌اندازم، پس سرهايشان را در هم كوبيد و همه انگشتانشان را قطع كنيد.


ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَ رَسُولَهُۥ وَ مَن يُشَاقِقِ ٱللَّهَ وَ رَسُولَهُۥ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ

13

اين [كيفر سخت‌] به سبب اين است كه آنان با خدا و پيامبرش دشمنى و مخالفت كردند، و هر كس با خدا و پيامبرش دشمنى و مخالفت ورزد، پس [بداند كه‌] يقينا خدا سخت كيفر است.


ذَٰلِكُمۡ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابَ ٱلنَّارِ

14

اين [مجازات شما در دنياست‌]، پس آن رابچشيد، و [بدانيد] براى كافران در قيامت، عذاب آتش است.


يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ زَحۡفٗا فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلۡأَدۡبَارَ

15

اى اهل ايمان! هنگامى كه با كافران در حالى كه بر ضد شما لشكركشى مى‌كنند روبرو مى‌شويد، به آنان پشت نكنيد [و نگريزيد.]


وَ مَن يُوَلِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ دُبُرَهُۥٓ إِلَّا مُتَحَرِّفٗا لِّقِتَالٍ أَوۡ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ فَقَدۡ بَآءَ بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَ مَأۡوَىٰهُ جَهَنَّمُ وَ بِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ

16

و هر كس در آن موقعيت به آنان پشت كند [و بگريزد] سزاوار خشمى از سوى خدا شود و جايگاهش دوزخ است ودوزخ بازگشت‌گاه بدى است مگر [اينكه گريزش براى انتخاب محلى ديگر] جهت ادامه نبرد بادشمن، يا پيوستن به گروهى [تازه نفس از مجاهدان براى حمله به دشمن‌] باشد.


فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَ لَٰكِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡ وَ مَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ وَ لَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ وَ لِيُبۡلِيَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًا إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٞ

17

[به كشتن دشمنان بر خود مباليد] شما آنان را نكشتيد، بلكه خدا آنان را كشت. [اى پيامبر!] هنگامى كه به سوى دشمنان تير پرتاب كردى، تو پرتاب نكردى، بلكه خدا پرتاب كرد [تا آنان را هلاك كند] و مؤمنان را از سوى خود به آزمايشى نيكو بيازمايد؛ زيرا خدا شنوا و داناست.


ذَٰلِكُمۡ وَ أَنَّ ٱللَّهَ مُوهِنُ كَيۡدِ ٱلۡكَٰفِرِينَ

18

[سرنوشت مؤمنان و كافران از] اين [قرار است كه ديديد]، و قطعا خدا سست كننده نيرنگ كافران است.


إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ فَقَدۡ جَآءَكُمُ ٱلۡفَتۡحُ وَ إِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ وَ إِن تَعُودُواْ نَعُدۡ وَ لَن تُغۡنِيَ عَنكُمۡ فِئَتُكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَ لَوۡ كَثُرَتۡ وَ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

19

[شما اى مشركان!] اگر پيروزى [آيين حق‌] را مى‌خواستيد، اينك پيروزى براى آيين حق آمد [پس به آن ايمان آوريد]، و اگر [از دشمنى و مخالفت با خدا و رسول‌] بازايستيد، براى شما بهتر است، و اگر [به دشمنى و مخالفت‌] بازگرديد، ما نيز [بر ضد شما] بازمى‌گرديم، و هرگز جمعيت شما هر چند زياد باشد، چيزى [از عذاب خدا] را از شما دفع نمى‌كند، و يقينا خدا با مؤمنان است.


يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَ رَسُولَهُۥ وَ لَا تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ وَ أَنتُمۡ تَسۡمَعُونَ

20

اى اهل ايمان! از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و در حالى كه [سخنان بر حق او را] مى‌شنويد، از او روى نگردانيد.


وَ لَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَ هُمۡ لَا يَسۡمَعُونَ

21

و مانند كسانى نباشيد كه [از روى تظاهر] گفتند: شنيديم در حالى كه [از روى حقيقت‌] نمى‌شنوند.


إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلصُّمُّ ٱلۡبُكۡمُ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡقِلُونَ

22

قطعا بدترين جنبندگان نزد خدا، كران [از شنيدن حق‌] و لالان [از گفتن حق‌] هستند كه [كلام حق را] نمى‌انديشند!


وَ لَوۡ عَلِمَ ٱللَّهُ فِيهِمۡ خَيۡرٗا لَّأَسۡمَعَهُمۡ وَ لَوۡ أَسۡمَعَهُمۡ لَتَوَلَّواْ وَّ هُم مُّعۡرِضُونَ

23

اگر خدا [نسبت به پذيرفتن هدايت، شايستگى و] خيرى در آنان مى‌ديد، يقينا ايشان را شنوا [ى حقايق و معارف‌] مى‌كرد، و اگر [با لجبازى و عنادى كه فعلا دارند] آنان را شنوا كند، باز اعراض كنان روى [از حق‌] مى‌گردانند.


يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡ وَ ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَحُولُ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَ قَلۡبِهِۦ وَ أَنَّهُۥٓ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ

24

اى اهل ايمان! هنگامى كه خدا و پيامبرش شما را به حقايقى كه به شما [حيات معنوى و] زندگى [واقعى‌] مى‌بخشد، دعوت مى‌كنند اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل و مانع مى‌شود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلما همه شما به سوى او گردآورى خواهيد شد.


وَ ٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِيبَنَّ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمۡ خَآصَّةٗ وَ ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ

25

و از عذابى [كه نتيجه گناه، فساد، نزاع، اختلاف و ترك امر به معروف و نهى از منكر است‌] بپرهيزيد، [عذابى‌] كه فقط به ستمكاران از شما نمى‌رسد [بلكه وقتى نازل شود، همه را فرا مى‌گيرد، ستمكاران را به خاطر ستم و اهل ايمان را به سبب اختلاف و نزاع و ترك امر به معروف و نهى از منكر] و بدانيد كه خدا سخت كيفر است.


وَ ٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ أَنتُمۡ قَلِيلٞ مُّسۡتَضۡعَفُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ ٱلنَّاسُ فَ‍َٔاوَىٰكُمۡ وَ أَيَّدَكُم بِنَصۡرِهِۦ وَ رَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ

26

و ياد كنيد هنگامى را كه شما در زمين گروهى اندك بوديد، و ناتوان و زبون شمرده مى‌شديد، و همواره مى‌ترسيديد كه مردم [مشرك و كافر] شما را بربايند [تا شكنجه و آزار دهند ونابود كنند] پس خدا شما را [در شهر مدينه‌] جاى داد و با ياريش نيرومندتان ساخت، و از [نعمت هاى‌] پاكيزه‌اش به شما روزى بخشيد تا سپاس‌گزارى كنيد.


يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللَّهَ وَ ٱلرَّسُولَ وَ تَخُونُوٓاْ أَمَٰنَٰتِكُمۡ وَ أَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ

27

اى اهل ايمان! [با فاش كردن اسرار و جاسوسى براى دشمن‌] به خدا و پيامبر خيانت نكنيد، و به امانت‌هاى ميان خود هم خيانت نورزيد، در حالى كه مى‌دانيد [خيانت، عملى بسيار زشت است.]


وَ ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَ أَوۡلَٰدُكُمۡ فِتۡنَةٞ وَ أَنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ

28

و بدانيد كه اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شماست، وخداست كه پاداشى بزرگ نزد اوست.


يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا وَ يُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ وَ يَغۡفِرۡ لَكُمۡ وَ ٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ

29

اى اهل ايمان! اگر [در همه امورتان‌] از خدا پروا كنيد، براى شما [بينايى و بصيرتى ويژه‌] براى تشخيص حق از باطل قرار مى‌دهد، و گناهانتان را محو مى‌كند، و شما را مى‌آمرزد؛ و خدا داراى فضل بزرگ است.


وَ إِذۡ يَمۡكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثۡبِتُوكَ أَوۡ يَقۡتُلُوكَ أَوۡ يُخۡرِجُوكَ وَ يَمۡكُرُونَ وَ يَمۡكُرُ ٱللَّهُ وَ ٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ

30

و [ياد كن‌] هنگامى را كه كفرپيشگان درباره تو نيرنگ مى‌زدند تا تو را به زندان دراندازند، يا به قتل برسانند يا [از وطن‌] بيرونت كنند، و [در آينده هم، همواره بر ضد تو] نيرنگ مى‌زنند و خدا هم جزاى نيرنگشان را مى‌دهد و خدا بهترين جزا دهنده نيرنگ زنندگان است.


وَ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا قَالُواْ قَدۡ سَمِعۡنَا لَوۡ نَشَآءُ لَقُلۡنَا مِثۡلَ هَٰذَآ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ

31

و هنگامى كه آيات ما را بر آنان مى‌خوانند، مى‌گويند: البته شنيديم [ولى اين آيات، مطلب فوق العاده‌اى نيست‌] ما هم اگر بخواهيم مانند آن را مى‌گوييم، اين آيات جز افسانه پيشينيان نيست!!


وَ إِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِكَ فَأَمۡطِرۡ عَلَيۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٖ

32

و [ياد كن‌] هنگامى را كه گفتند: خدايا! اگر اين [قرآن‌] همان حق [نازل شده‌] از نزد توست، پس بر ما سنگ‌هايى از آسمان ببار يا عذابى دردناك بر ما بياور!!


وَ مَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَ أَنتَ فِيهِمۡ وَ مَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ

33

و خدا بر آن نيست كه آنان را در حالى كه تو در ميان آنان به سر مى‌برى، عذاب كند و تا ايشان طلب آمرزش مى‌كنند، خدا عذاب كننده آنان نخواهد بود.


وَ مَا لَهُمۡ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ ٱللَّهُ وَ هُمۡ يَصُدُّونَ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَ مَا كَانُوٓاْ أَوۡلِيَآءَهُۥٓ إِنۡ أَوۡلِيَآؤُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُتَّقُونَ وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ

34

و چه چيزى مانع آنان است كه خدا عذابشان نكند، در حالى كه [مردم مؤمن را] از ورود به مسجدالحرام [و عبادت در آن‌] با آنكه متوليان آن نيستند، بازمى‌دارند؛ متوليان [شايسته و واقعى‌] اين [مكان مقدس‌] فقط پرهيزكارانند، ولى بيشتر مشركان نمى‌دانند [كه توليت آنجا شايسته آنان نيست.]


وَ مَا كَانَ صَلَاتُهُمۡ عِندَ ٱلۡبَيۡتِ إِلَّا مُكَآءٗ وَ تَصۡدِيَةٗ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا كُنتُمۡ تَكۡفُرُونَ

35

و نماز و دعايشان در كنار خانه [خدا] چيزى جز سوت كشيدن و كف زدن نبود، پس به كيفر كفرى كه همواره مى‌ورزيديد، عذاب [دنيا و آخرت را] بچشيد.


إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ يُغۡلَبُونَ وَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحۡشَرُونَ

36

مسلما كسانى كه كافرند، اموالشان را هزينه مى‌كنند تا مردم را از راه خدا بازدارند، و به زودى همه اموالشان را [براى جلوگيرى از گسترش اسلام‌] خرج مى‌كنند؛ سپس [اين عمل‌] براى آنان مايه حسرت و ندامت مى‌شود [زيرا خواهند ديد كه ثروتشان را از دست داده‌اند و اسلام هم گسترش يافته‌] و آن گاه مغلوب مى‌شوند، و آنان كه كافرند به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد.


لِيَمِيزَ ٱللَّهُ ٱلۡخَبِيثَ مِنَ ٱلطَّيِّبِ وَ يَجۡعَلَ ٱلۡخَبِيثَ بَعۡضَهُۥ عَلَىٰ بَعۡضٖ فَيَرۡكُمَهُۥ جَمِيعٗا فَيَجۡعَلَهُۥ فِي جَهَنَّمَ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ

37

تا خدا ناپاكان را از پاكان جدا كند، وناپاكان را روى يكديگر گذارد، پس همه را متراكم وانباشته سازد و يكجا در جهنم قرار دهد؛ [به راستى‌] آنانند كه زيانكار واقعى‌اند.


قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ وَ إِن يَعُودُواْ فَقَدۡ مَضَتۡ سُنَّتُ ٱلۡأَوَّلِينَ

38

به كسانى كه كافرند بگو: اگر از كفر خود بازايستند [و به اسلام روى آورند] گناهان [ى چون جنگ با پيامبر و بازداشتن مردم از راه خدا، ومنع كردن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام‌] از آنان بخشيده خواهد شد، واگر [به گناهانشان‌] بازگردند، بى‌ترديد همان سنت خدا كه [در رابطه با عذاب وهلاك‌] پيشينيان جارى شد [بر آنان نيز جارى مى‌شود.]


وَ قَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَ يَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِمَا يَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ

39

و با آنان بجنگيد تا هيچ نوع فساد و فتنه [و خونريزى وناامنى‌] بر جا نماند، و دين [در سراسر گيتى‌] ويژه خدا شود؛ پس اگر از فتنه بازايستند [با آنان نجنگيد] زيرا خدا به آنچه انجام مى‌دهند، بيناست.


وَ إِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَىٰكُمۡ نِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَ نِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ

40

و اگر روى گرداندند [باك نداشته باشيد] بدانيد كه خدا سرپرست و يار شماست؛ نيكو سرپرست و نيكو ياورى است.


جزء قبل

جزء 9 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان