گفتند گروهى كه كبر ورزيدند از قومش هر آينه برون رانيمت اى شعيب و آنان را كه ايمان آوردند با تو از شهر خود مگر برگرديد در ملت ما گفت آيا هر چند باشيم ناخوشدارندگان
همانا بستهايم بر خدا دروغى را اگر بازگرديم در ملت شما پس از آنكه نجاتمان داد خدا از آن و نرسد ما را كه بازگرديم در آن مگر بخواهد خدا پروردگار ما فراگرفته است پروردگار ما همه چيز را به دانش بر خدا توكل كرديم پروردگار ما بگشاى ميان ما و قوم ما به حق و تويى بهترين گشايندگان
و گفتند آن گروه كه كافر شدند از قومش اگر پيروى كنيد شعيب را همانا شمائيد در آن هنگام زيانكاران
پس بگرفتشان زمينلرزش كه گرديدند در خانه خود مردگان
آنان كه تكذيب كردند شعيب را گوئيا نشيمن نگزيدند در آن آنان كه تكذيب كردند شعيب را بودند زيانكاران
پس روى گردانيد از ايشان و گفت اى قوم همانا ابلاغ نمودم به شما پيامهاى پروردگار خود را و اندرز گفتم شما را پس چگونه افسوس خورم بر گروه كافران
و نفرستاديم در شهرى پيمبرى را جز آنكه گرفتيم مردمش را به سختى و رنج شايد به زارى آيند
سپس تبديل كرديم به جاى بدى نيكى را تا برآسودند و گفتند همانا رسيده است به پدران ما رنج و سختى پس گرفتيمشان ناگهان حالى كه نمىدانستند
و اگر مردم شهرها ايمان مىآوردند و پرهيزكارى مىنمودند هر آينه مىگشوديم بر ايشان بركتهايى را از آسمان و زمين ليكن تكذيب نمودند پس گرفتيمشان بدانچه بودند دست مىآوردند
آيا ايمن شدند مردم شهرها كه بيايدشان خشم ما شبانه حالى كه ايشانند به خواب اندران
يا ايمن شدند مردم شهرها كه بيايدشان خشم ما روزانه حالى كه آنانند بازىكنان
پس آيا ايمن شدند مكر خدا را كه ايمن نشود مكر خدا را جز گروه زيانكاران
آيا رهبرى نشد براى آنان كه ارث مىبرند زمين را پس از اهلش كه اگر مىخواستيم هر آينه مىگرفتيمشان به گناهانشان و مهر مىزديم بر دلهاى ايشان چنان كه نشنوند
اين شهرها مىسرائيم بر تو از داستانهاى آنها و همانا بيامدشان فرستادگانشان به نشانيها پس نبودند كه ايمان آرند بدانچه تكذيب كردند از پيش بدينگونه مهر نهد خدا بر دلهاى كافران
و نيافتيم براى بيشترشان عهدى و بيافتيم بيشترشان را نافرمانان
سپس برانگيختيم پس از ايشان موسى را به آيتهاى ما بسوى فرعون و قومش پس ستم نمودند بدانها بنگر تا چگونه شد فرجام تبهكاران
و گفت موسى اى فرعون همانا منم فرستاده از پروردگار جهانيان
سزاوارم بر آنكه نگويم بر خدا جز حق را همانا آوردم شما را نشانى از پروردگار شما پس بفرست با من بنى اسرائيل را
گفت اگر آيتى آوردهاى پس بيارش اگر هستى از راستگويان
پس بيفكند عصايش را ناگاه آن اژدهايى است آشكار
و برآورد دستش را ناگهان آن پرتوى است براى بينندگان
گفتند تودهاى از قوم فرعون اين است جادوگرى دانشمند
كه خواهد برون راند شما را از سرزمينتان تا چه امر كنيد
گفتند بگذار او و برادرش را و بفرست در شهرها گردآورندگان
تا آرندت به هر جادوگرى دانا
و بر فرعون درآمدند جادوگران گفتند همانا ما را است پاداشى اگر شديم پيروزمندان
گفت آرى و همانا شمائيد از مقربان
گفتند اى موسى يا تو افكن و يا ما باشيم افكنندگان
گفت بيفكنيد پس گاهى كه افكندند افسون نمودند (بستند) ديدگان مردم را و بترساندندشان و آوردند جادويىگران
و وحى نموديم به موسى كه بيفكن عصاى خويش را ناگهان فروبرد آنچه را دروغ آورند
پس بيامد حق و باطل شد آنچه بودند مىكردند
پس شكست خوردند در آن هنگام و بازگشتند سرافكندگان
و بيفتادند جادوگران سجده كنندگان
گفتند ايمان آورديم به پروردگار جهانيان
پروردگار موسى و هارون
گفت فرعون آيا ايمان آورديد بدو پيش از آنكه اذنتان دهم همانا آن نيرنگى است كه شما در شهر باختيد تا برون رانيد از آن مردمش را زود است بدانيد
همانا سخت ببرم دستها و پاهاى شما را از برابر (دست راست پاى چپ) سپس به دارتان كشم همگى
گفتند همانا مائيم بسوى پروردگار خود بازگشتكنان
و كين نورزى با ما جز بدانكه ايمان آورديم به آيتهاى پروردگار ما گاهى كه بيامدند ما را پروردگارا بريز بر ما شكيبايى را و درياب ما را مسلمانان
و گفتند تودهاى از قوم فرعون آيا مىگذارى موسى و قومش را تا فساد كنند در زمين و بگذاردت تو و خدايانت را گفت بزودى زار بكشيم فرزندان ايشان را و بگذاريم زنانشان را و همانا مائيم بر فراز ايشان نيرومندان
گفت موسى به قوم خود كمك جوييد از خدا و شكيبا شويد همانا زمين از آن خدا است ارث دهدش به هر كه از بندگان خود كه خواهد و پايان است براى پرهيزكاران
گفتند آزرده شديم پيش از آنكه بيايى ما را و پس از آنكه بيامدى ما را گفت اميد است پروردگار شما نابود كند دشمن شما را و جانشينان سازد در زمين تا بنگرد چگونه مىكنيد
و هر آينه بگرفتيم خاندان فرعون را به قحطى و كاهشى از ميوهها شايد يادآور شوند
پس گاهى كه بيامدشان خوشى گفتند از آن ما است اين و اگر مىرسيدشان بدى شوم مىگرفتند موسى را و آنان را كه با وى بودند همانا شومى ايشان نزد خدا است ليكن بيشترشان نمىدانند
و گفتند هر چند بيارى ما را آيتى كه ما را بدان افسون كنى نباشيم به تو ايمانآرندگان
پس فرستاديم بر ايشان طوفان و ملخ و شپشه (آفتى كه در گندم به هم رسد) و غوك و خون را آيتهايى جدا جدا پس كبر ورزيدند و شدند قومى گنهكاران
و هنگامى كه افتاد بر ايشان چرك گفتند اى موسى بخوان براى ما پروردگار خويش را بدانچه به نزد تو سپرده است كه اگر بردارى از ما چرك را هر آينه ايمان آريم به تو و با تو فرستيم بنى اسرائيل را
و هنگامى كه برداشتيم از ايشان چرك را تا سرآمدى كه ايشانند بدان رسنده ناگهان ايشانند پيمانشكنان
پس كين كشيديم از ايشان و غرقشان نموديم در دريا بدانچه تكذيب كردند آيتهاى ما را و بودند از آنها غفلتكنان
و ارث داديم به گروهى كه ناتوان شمرده مىشدند خاورها و باخترهاى زمين را كه در آنها بركت نهاديم و انجام گرفت سخن پروردگارت نكوى بر بنى اسرائيل بدانچه شكيبا شدند و واژگون ساختيم آنچه را مىساختند فرعون و قومش و آنچه مىافراشتند
و گذرانديم بنى اسرائيل را از دريا تا رسيدند به قومى كه گرد مىآمدند بر بتانى از آن خود گفتند اى موسى قرار ده براى ما خدايى چنان كه براى اينان است خدايانى گفت هر آينه شمائيد گروهى نادانان
همانا اينان تباه است آنچه در آن اندرند و باطل است آنچه مىكنند
گفت آيا جز خدا براى شما خدايى جويم و او برترى داده است شما را بر جهانيان
و هنگامى كه نجات داديم شما را از خاندان فرعون كه روا مىداشتند بر شما عذاب زشت را به سختى مىكشتند فرزندان شما را و مىگذاشتند زنان شما را و در اين بود بلائى از پروردگار شما گران
و وعده نهاديم با موسى سى شب و تكميل آن كرديم به ده تا تا تمام شد ميعاد پروردگار او چهل شب و گفت موسى به برادرش هارون جانشينم باش در قومم و اصلاح كن و پيروى مكن از راه فسادكاران
و هنگامى كه آمد موسى به وعدهگاه ما و سخن گفت با او پروردگارش گفت پروردگارا مرا بنمايان كه بنگرم بسوى تو گفت هرگز نخواهى مرا ديد و ليكن بنگر بسوى كوه تا اگر آرام گرفت بر جاى خود بزودى مرا بينى پس گاهى كه تابيد پروردگار او به كوه گردانيدش هموار (پست) و بيفتاد موسى بيهوش و هنگامى كه به هوش آمد گفت منزهى تو بازگشتم بسوى تو و منم نخستين ايمانآرندگان
گفت اى موسى همانا برگزيدمت بر مردم به پيامهاى خود و به سخن خود پس برگير آنچه را به تو دادم و باش از شكرگزاران
و نوشتيم برايش در الواح از هر چيزى اندرز و تفصيلى براى همه چيز پس برگير آن را به نيرو و بفرماى قومت را تا گيرند بهترين آن را بزودى بنمايانم شما را خانه فاسقان
بزودى بازگردانم از آيتهاى خود آنان را كه تكبر كنند در زمين به ناحق و اگر بينند هر آيتى ايمان نيارند بدان و اگر بينند راه رهبرى را نگيرندش راه و اگر بينند راه گمراهى را گيرندش راه اين بدان است كه تكذيب كردند آيتهاى ما را و بودند از آنها غافلان
و آنان كه تكذيب كردند به آيتهاى ما و رسيدن آخرت تباه شده است اعمال ايشان آيا پاداش داده مىشوند جز آنچه را بودند مىكردند
و برگرفتند قوم موسى پس از او از زيور خود گوسالهاى را كالبدى كه او راست بانگى آيا نديدند كه سخن نگويد با ايشان و نه رهبريشان كند به راهى برگرفتندش و بودند ستمگران
و هنگامى كه افتاد در دست ايشان و ديدند كه گمراه شدند گفتند اگر رحم نكند بر ما پروردگار ما و نيامرزد ما را همانا باشيم از زيانكاران
و هنگامى كه برگشت موسى بسوى قوم خود خشمگين اسفناك گفت چه زشت است آنچه جانشينم ساختيد (بجاى آورديد) پس از من آيا شتاب گرفتيد امر پروردگار خود را و افكند الواح را و بگرفت سر برادر خويش را مىكشيدش بسوى خود گفت اى فرزند مادر همانا قومم ناتوانم گرفتند و نزديك شد بكشندم پس شادكام نگردان به من دشمنان را و نگردانم با گروه ستمكاران
گفت پروردگارا بيامرز براى من و برادرم و درآور ما را به رحمت خود و تويى مهربانترين مهربانان
همانا آنان كه برگرفتند گوساله را بزودى رسدشان خشمى از پروردگارشان و خواريى در زندگانى دنيا و چنين كيفر دهيم به دروغ آوران
و آنان كه بديها كردهاند پس توبه كردند از آن پس و ايمان آوردند همانا پروردگار تو است پس از آن آمرزنده مهربان
و هنگامى كه فرونشست از موسى خشم بگرفت الواح را و در نسخه آنها هدايت و رحمتى است براى آنان كه از پروردگار خويشند هراسان
و برگزيد موسى قومش را هفتاد مرد براى وعدهگاه ما و هنگامى كه بگرفتشان لرزش گفت پروردگارا اگر مىخواستى نابود مىكردى ايشان را و مرا از پيش آيا ما را نابود كنى بدانچه بىخردان از ما كردند نيست اين جز فتنه تو (آزمايش تو) گمراه كنى بدان هر كه را خواهى و هدايت كنى هر كه خواهى تويى سرپرست ما پس بيامرز ما را و رحم كن بر ما و تويى بهترين آمرزندگان
و بنويس براى ما در اين دنيا نيكى و در آخرت نيكى همانا هدايت شديم بسوى تو گفت عذاب من رسانم بدان هر كه را خواهم و رحمتم فراگرفته است همه چيز را زود است بنويسمش براى آنان كه پرهيزكارى كنند و بدهند آكا را و آنان كه به آيتهاى ما ايمان آرند
آنان كه پيروى كنند پيمبر فرستاده درس ناخواندهاى را كه مىيابندش نوشته نزد ايشان در توراة و انجيل امرشان كند به نيكى و نهيشان كند از بدى و حلال كند براى ايشان پاكها را و حرام كند بر ايشان پليدها را و بنهد از ايشان بارشان و آن زنجيرهايى را كه بر ايشان بوده است پس آنان كه ايمان بدو آوردند و ارجمندش (گراميش) داشتند و ياريش كردند و پيروى كردند روشنايى را كه با او فرستاده شده است آنانند رستگاران
بگو اى مردم منم فرستاده خدا بسوى شما همگى آن چنان خدايى كه وى را است پادشاهى آسمانها و زمين نيست خدايى جز او زنده كند و بميراند پس ايمان آريد به خدا و فرستاده او آن پيمبر درس ناخوانده كه ايمان مىآورد به خدا و سخنان او و پيرويش كنيد شايد هدايت يابيد
و از قوم موسى امتى است كه هدايت كنند به حق و بدان دادگرى كنند
و بخش كرديم آنان را دوازده سبط (نبيرهگان) امتهايى و وحى نموديم به موسى هنگامى كه آب از او خواستند قومش كه بنواز عصاى خويش را به سنگ پس برجهيد از آن دوازده چشمه دانستند هر مردمى آبشخور خود را و سايه افكنديم بر ايشان با ابر و فرود آورديم بر ايشان من و سلوى (نان و مرغ بريان) بخوريد از پاكهاى آنچه به شما روزى داديم و ستم نكردند بر ما و ليكن بودند خويشتن را ستمكنندگان
و هنگامى كه گفته شد بديشان سكونت كنيد در اين شهر و بخوريد از آن هر جا خواهيد و بگوئيد حطه (كاهشى) و درآئيد در را سجدهكنان مىآمرزيم براى شما گناهان شما را و بزودى فزونى دهيم به نكوكاران
پس تبديل كردند آنان كه ستم كردند از ايشان سخن را بجز آنچه بديشان گفته شد پس فرستاديم بر ايشان چركى را از آسمان بدانچه بودند ستم مىكردند
و بپرسشان از شهرى كه كنار دريا بود گاهى كه تجاوز مىكردند در روز شنبه چرا كه مىآمدشان ماهيهاشان روز شنبه ايشان بر روى آب و روزى كه جز شنبه بود نمىآمدندشان بدينگونه آزموديمشان بدانچه بودند نافرمانى مىكردند
و هنگامى كه گروهى از ايشان گفتند چرا اندرز گوئيد قومى را كه خداست نابودكننده آنان يا عذابكننده ايشان عذابى سخت گفتند پوزشى بسوى پروردگار شما و شايد پرهيزكارى كنند
تا گاهى كه فراموش كردند آنچه را يادآورى شدند نجات داديم آنان را كه نهى مىكردند از بدى و گرفتيم آنان را كه ستم كردند به عذابى زشت بدانچه بودند نافرمانى مىكردند
پس گاهى كه سرپيچيدند از آنچه نهى شدند از آن گفتيم بديشان بشويد بوزينهگانى راندگان
و هنگامى كه اعلام كرد پروردگار تو كه برانگيزاند بر ايشان تا روز قيامت آن را كه بچشاندشان شكنجهاى بد همانا پروردگار تو شتابنده است در عقوبت و هر آينه او است آمرزنده مهربان
و بخش كرديمشان در زمين ملتهايى از ايشانند شايستگان و از ايشانند جز آن و آزموديمشان به خوبيها و بديها شايد بازگردند
پس جانشين شد پس از ايشان جانشينانى كه ارث بردند كتاب را مىگيرند بهره اين كوتاه (پست يا نزديك) را و گويند بزودى آمرزش شود براى ما و اگر بيايدشان بهرهاى همانند آن برگيرندش آيا گرفته نشد بر ايشان پيمان كتاب كه نگوئيد بر خدا جز حق را و خواندند آنچه را در آن بود و خانه آخرت بهتر است براى آنان كه پرهيزكارى كنند آيا بخرد نمىيابيد
و آنان كه مىگيرند كتاب را (چنگ مىزنند) به كتاب و بپا مىدارند نماز را همانا تباه ننمائيم پاداش اصلاح كنندگان را
و هنگامى كه بالا برديم كوه را فراز ايشان مانند سايبانى و پنداشتندش فرودآينده بر خويش بگيريد آنچه را به شما داديم به قوت و ياد آريد آنچه را در آن است شايد پرهيزكارى كنيد
و هنگامى كه بگرفت پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهاى ايشان نژاد ايشان را و گواهشان گرفت بر خويشتن آيا نيستم پروردگار شما گفتند بلى گواهى داديم تا نگوئيد روز قيامت بوديم ما از اين ناآگاهان
يا گوئيد جز اين نيست كه شرك ورزيدند پدران ما از پيش و بوديم نژادى پس از ايشان آيا تباه كنى ما را بدانچه كردند نادرستان
و بدينسان تفصيل دهيم آيتها را و شايد ايشان بازگردند
و بخوان بر ايشان داستان آن را كه داديمش آيتهاى خود را پس برهنه گشت (برون شد) از آنها سپس شيطان پيروش گرفت و شد از گمراهان
و اگر مىخواستيم هر آينه بالا مىبرديمش بدانها ليكن او بسوى زمين گرائيد و پيروى كرد هوس خود را پس مثل او مانند سگ است كه اگر آهنگش كنى زبان از كام درآرد و اگر بگذاريش زبان از كام درآرد (فروهلد) اين است مثل گروهى كه تكذيب نمودند آيتهاى ما را پس بخوان داستانها را شايد انديشه كنند
چه زشت است مثل قومى كه تكذيب كردند آيتهاى ما و بودند خويشتن را ستم مىكردند
آن را كه خدا هدايت كند او است هدايت شده و آنان را كه گمراه كند آنانند زيانكاران
و همانا بيافريديم براى دوزخ بسيارى از پرى و آدمى را آنان را است دلهايى كه درنيابند بدانها و آنان را است ديدگانى كه نبينند بدانها و آنان را است گوشهايى كه نشنوند بدانها آنانند مانند دامها بلكه گمراهتر آنانند ناآگاهان
و خدا را است نامهاى نكو پس بخوانيدش بدانها و بگذاريد آنان را كه كجروى كنند در نامهاى او بزودى پاداش داده شوند آنچه را بودند مىكردند
و از آنان كه آفريديم ملتى است كه هدايت كنند به حق و بدان دادگرى كنند
و آنان كه دروغ پنداشتند آيتهاى ما را زود است به استدراج (به آهستگى ناگهان) گيريمشان از آنجا كه ندانند
و مهلتشان دهيم كه همانا نيرنگ من است استوار
آيا نينديشيدند كه نيست بر رفيقشان ديوانگيى نيست او جز ترساننده آشكار
آيا ننگريستند در پادشاهيهاى آسمانها و زمين و آنچه مىآفريده است خدا از چيزها و آنكه شايد نزديك شده باشد سرآمد ايشان پس به كدام سخن پس از اين ايمان مىآورند
آن را كه گمراه كند خدا نيستش راهنمايى و بگذاردشان در سركشى خود فرو روند
پرسندت از ساعت چه وقت است لنگرگاه آن بگو جز اين نيست كه علم آن نزد پروردگار من است پديدارش نسازد به هنگامش جز او سنگين است در آسمانها و زمين نيايدتان مگر ناگهان پرسندت چنان كه گويى تو آگاهى از آن بگو جز اين نيست كه علمش نزد خدا است ليكن بيشتر مردم نمىدانند
بگو دارا نيستم براى خويشتن سود و نه زيانى جز آنچه خدا خواهد و اگر داناى ناپيدا مىبودم هر آينه فراوان مىگرفتم از خوبى و به من نمىرسيد بدى نيستم من مگر بيمدهنده و نويددهنده براى گروهى كه ايمان آرند
او است آنكه آفريد شما را از يك تن و قرار داد از او جفتش را تا آرامش گيرد بدو سپس هنگامى كه بر او درآمد برداشت بارى سبك پس بگذشت بر آن تا گاهى كه سنگين شد خواندند پروردگار خويش را كه اگر ما را صالحى (شايسته) دهى باشيم از شكرگزاران
ولى هنگامى كه داد بديشان صالحى (شايسته) و قرار دادند شريكانى براى او در آنچه بديشان داد همانا برتر است خدا از آنچه شرك مىورزند
آيا شريك كنند آنان را كه نيافرند چيزى را و خود آفريده شوند
و نتوانندشان ياريى و نه خويشتن را يارىاى كنند
و اگر بسوى هدايتشان خوانيد پيرويتان نكنند يكسان است بر شما بخوانيد ايشان را يا باشيد خموشان
همانا آنان را كه جز خدا مىخوانيد بندگانيند مانند شما پس بخوانيدشان تا اجابت كنند شما را اگر هستيد راستگويان
آيا آنان را است پاهايى كه روان گردند بدانها يا آنان را است دستهايى كه آهنگ كنند بدانها يا آنان را است ديدگانى كه بينند بدانها يا آنان را است گوشهايى كه بشنوند بدانها بگو بخوانيد شريكان خويش را پس نيرنگ با من كنيد و مهلتم ندهيد
همانا يار (دوست و سرپرست و پشتيبان) من خداوندى است كه فرستاد كتاب را و او است سرپرست شايستگان
و آنان را كه جز او خوانيد نتوانند شما را يارىكردن و نه خويشتن را يارى كنند
و اگر خوانيشان بسوى هدايت نشنوند و بينيشان مىنگرند بسوى تو و ليكن نمىبينند
بگير گذشت را و امر كن به خوبى و روى بگردان از نادانان
و اگر برانگيزدت از شيطان انگيزشى پس پناهنده شو به خدا همانا او است شنواى دانا
همانا آنان كه پرهيزكارى كردهاند هر گاه آهنگشان كند رهگذارى از شيطان يادآور شوند ناگاه ايشانند بينايان
و برادران شياطين را فروبرند شياطين در گمراهى سپس كوتاه نمىآيند
و هر گاه نياوريشان آيتى گويند چرا آيتى نساختى بگو پيروى نكنم جز آنچه را وحى شود به من از پروردگار من اينك بينشهايى از پروردگارتان و هدايت و رحمتى براى گروهى كه ايمان آرند
و گاهى كه خوانده شود قرآن گوش دهيد بدان و خموشى گزينيد شايد رحم كرده شويد
و ياد كن پروردگار خويش را درون خود به زارى و ترس و پستتر از گفتار بلند بامدادان و شبانگاه و نباش از غافلان
همانا آنان كه نزد پروردگار تواند كبر نورزند از پرستش او و مىستايندش و براى او سجده مىكنند
سوره الانفال
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ پرسندت از بهرههاى جنگ بگو آنها از آن خدا و پيمبر است پس بترسيد خدا را و اصلاح كنيد ميانه خويش را و فرمان بريد خدا و پيمبرش را اگر هستيد مؤمنان
جز اين نيست كه مؤمنان آنانند كه هر گاه ياد خدا شود بهراسد دلهاشان و هر گاه خوانده شود بر ايشان آيتهاى او بفزايدشان ايمان و بر پروردگار خويش توكل كنند
آنان كه بپاى مىدارند نماز را و از آنچه روزيشان دادهايم ببخشند
آنانند مؤمنان بدرست ايشان را است پايههايى نزد پروردگارشان و آمرزشى و روزيى گرامى
بدانسان كه برون آورد تو را پروردگار تو از خانهات به حق حالى كه گروهى از مؤمنانند ناخوشدارندگان
مىستيزند با تو در حق پس از آنكه پديدار شد گوئيا رانده مىشوند بسوى مرگ و آنانند نگران
و هنگامى كه وعده مىدادتان خدا يكى از دو گروه را كه آن از آن شما است و دوست مىداشتيد كه جز شوكتمند شما را باشد و خدا مىخواست جايگزين كند حق را به كلمات خود و ببرد دنباله كافران را
تا بپاى دارد حق را و تباه كند باطل را و اگر چه ناخوش دارند گنهكاران
هنگامى كه مىناليديد (كمك مىخواستيد) به پروردگار خود پس اجابت كرد براى شما كه كمككنندهام شما را به هزار تن از فرشتگان دوش به دوش
و نگردانيد آن را خدا جز بشارتى و تا آرام گيرد بدان دلهاى شما حالى كه نيست يارى جز از نزد خدا همانا خداوند است عزتمند حكيم
هنگامى كه افكند بر شما خمار خواب را تا آرامشى باشد از او و فرستاد بر شما از آسمان آبى تا پاكتان سازد بدان و تا دور كند از شما چرك شيطان را و تا پيوند نهند بر دلهاى شما و استوار سازد بدان قدمها را
هنگامى كه وحى مىفرستاد پروردگار تو بسوى فرشتگان كه من با شما هستم پس استوار داريد آنان را كه ايمان آوردند زود است افكنم در دلهاى آنان كه كفر ورزيدند هراس را پس بزنيد فراز گردنها را و بزنيد از ايشان هر سرانگشتى را
اين بدان است كه درافتادند با خدا و رسولش و هر كه با خدا و رسولش درافتد همانا خداوند است سختعقوبت
اينك بچشيدش و همانا كافران را است عذاب آتش
اى آنان كه ايمان آورديد هر گاه تلاقى كرديد با آنان كه كفر ورزيدند در جنگ پس برنگردانيد بسوى آنان پشتها را
و آن كس كه بگرداند پشتش را بسوى آنان جز گرائيده براى جنگى يا ملحق شونده به گروهى همانا بازگشت است به خشمى از خدا و جايگاه او است دوزخ و چه زشت است آن جايگاه
پس نكشتيد ايشان را شما و ليكن خداوند كشتشان و نه تو انداختى تير را گاهى كه انداختى و ليكن خدا بينداخت و تا بيازمايد مؤمنان را از خود آزمايشى نكو همانا خداوند شنواى دانا
اين است و آنكه خدا است سستكننده نيرنگ كافران
اگر پيروزى جوييد همانا بيامدتان پيروزى و اگر كوتاه آئيد (دست برداريد) پس آن بهتر است براى شما و اگر بازگرديد بازگرديم و بىنيازتان نكند جمعيت شما به چيزى و هر چند فزون باشد و آنكه خدا است با مؤمنان
اى آنان كه ايمان آورديد فرمانبريد خدا و پيمبرش را و برنگرديد از او و شما مىشنويد
و نباشيد مانند آنان كه گفتند شنيديم و ايشان نمىشنوند
همانا بدترين جنبندگان نزد خدا كران و گنگانىاند كه ناخردمندند
و اگر مىدانست خدا در ايشان خيرى هر آينه مىشنواندشان و اگر مىشنواند ايشان را هر آينه پشت مىكردند و آنانند روىگردانان
اى آنان كه ايمان آورديد اجابت كنيد خدا و رسولش را گاهى كه خوانندتان بدانچه زندهتان سازد و بدانيد كه خدا حايل مىشود ميان مرد و دلش و آنكه بسوى او گردآورده مىشويد
و بپرهيزيد فتنه (آزمايشى) را كه نرسد بدانان كه ستم كردند از شما تنها و بدانيد كه خداوند است سختشكنجه
و ياد آريد هنگامى را كه بوديد گروه اندكى ناتوان شمردگان در زمين بيم داشتيد كه بربايند شما را مردم پس پناهتان داد و كمك كرد شما را به يارى خود و روزى داد شما را از پاكيزهها شايد شكر گزاريد
اى آنان كه ايمان آورديد خيانت نكنيد خدا و رسول را و خيانت نكنيد سپردههاى خويش را و شما مىدانيد
و بدانيد كه مالهاى شما و فرزندان شما فتنه است و همانا خدا نزد او است پاداشى بزرگ
اى آنان كه ايمان آورديد اگر بترسيد خدا را بنهد براى شما جدا كنندهاى و بزدايد از شما گناهان شما را و بيامرزد شما را و خدا است داراى فضلى بزرگ
و هنگامى كه مىانديشيدند براى تو آنان كه كفر ورزيدند كه بازدارندت يا بكشندت يا برونكنندت و مكر كردند و مكر كرد خدا و خدا است بهترين مكرآوران
و هنگامى كه خوانده شود بر ايشان آيتهاى ما گويند همانا شنيديم اگر مىخواستيم مىگفتيم همانند اين نيست اين جز افسانههاى باستان
و هنگامى كه گفتند بار خدايا اگر اين است حق از نزد تو پس ببار بر ما سنگى از آسمان يا بياور ما را عذابى دردناك
و نبوده است خدا عذابكننده آنان حالى كه تويى در آنان و نبوده است خدا عذابكننده ايشان و ايشانند استغفاركنندگان
و چيست ايشان را (چرا) عذابشان نكند خدا حالى كه بازمىدارند از مسجد حرام و نيستند ياران آن همانا نيستند ياران آن مگر پرهيزكاران و ليكن بيشتر ايشان نمىدانند
و نبود نمازشان نزد خانه جز صفير و دستكزدنى پس بچشيد عذاب را بدانچه بوديد كفر مىورزيديد
همانا آنان كه كافر شدند مىدهند مالهاى خود را تا بازدارند از راه خدا زود است بدهند آنها را سپس حسرتى بر ايشان شود پس شكست خورند و آنان كه كفر ورزيدند بسوى دوزخ گردآورده شوند
تا جدا سازد خدا پليد را از پاك و بنهد پليد را پارهاى از آن بر پارهاى پس انباشته سازدش با هم پس بگرداندش در دوزخ آنانند زيانكاران
بگو بدانان كه كفر ورزيدند اگر دست بردارند آمرزيده شود براى ايشان آنچه گذشته است و اگر بازگردند همانا گذشت شيوه پيشينيان
و نبرد كنيد با ايشان تا نشود فتنهاى و بشود دين همه آن براى خدا پس اگر دست برداشتند همانا خدا بدانچه مىكنند بينا است
و اگر روى گردانيدند پس بدانيد كه خدا است سرپرست شما چه خوب سرپرست و چه خوب ياورى است