قرآن عثمان طه

سوره الاعراف

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ المص

1

به نام خداى گسترده مهر مهرورز؛ الف، لام، ميم، صاد.


كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْريٰ لِلْمُؤْمِنِينَ

2

[اين‌] كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده- پس نبايد از [ناحيه‌] آن، در سينه‌ات تنگى باشد- تا به وسيله آن هشدار دهى؛ و يادآورى براى مؤمنان باشد.


اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ

3

آنچه را از طرف پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده، پيروى كنيد؛ و جز او، از سرپرستان (و معبودان ديگر) پيروى نكنيد؛ چه اندك متذكر مى‌شويد!


وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها فَجاءَها بَأْسُنا بَياتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ

4

و چه بسيار [مردم شهرها و] آبادى‌ها كه آنها را هلاك كرديم، و شبانگاه يا نيمروز در حالى كه آنان استراحت كرده بودند، سختى (مجازات) ما به آنها در رسيد.


فَما كانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ

5

و هنگامى كه سختى (مجازات) ما به آنان در رسيد، ندايشان جز اين نبود كه گفتند:« براستى ما ستمكار بوديم. »


فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ

6

و قطعا از كسانى كه (رسولان الهى) به سويشان فرستاده شدند، پرسش خواهيم كرد؛ و (نيز) حتما از فرستادگان سؤال خواهيم نمود.


فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَ ما كُنَّا غائِبِينَ

7

و مسلما عالمانه، (كردارشان را) برايشان حكايت خواهيم كرد؛ و [ما غافل و] غايب نبوديم.


وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

8

و در آن روز، سنجش (اعمال)، حق است؛ و كسانى كه ميزان‌هاى (عمل) آنان سنگين است، پس تنها آنان رستگارانند.


وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ

9

و كسانى كه ميزان‌هاى (عمل) آنان سبك است، پس آنان كسانى هستند كه به خودشان زيان رسانده‌اند؛ چرا كه همواره نسبت به آيات ما ستم مى‌كردند.


وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ

10

و تحقيقا در زمين به شما امكاناتى داديم، و براى شما در آن وسايل زندگى قرار داديم؛ چه اندك سپاسگزارى مى‌كنيد.


وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ

11

و در واقع شما را آفريديم؛ سپس شما را صورت‌بندى كرديم؛ آنگاه به فرشتگان گفتيم:« براى آدم سجده كنيد. »و (همگى) سجده كردند جز ابليس، كه از سجده كنندگان نبود.


قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ

12

(خدا به ابليس) فرمود:« هنگامى كه به تو فرمان دادم چه چيزى تو را بازداشت كه (سجده كنى و به آدم) سجده نكردى؟! »گفت:« من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريدى و او را از گل آفريدى! »


قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ

13

گفت:« پس از آن (مقام) فرو آى؛ تو [شايستگى‌] ندارى كه در آن (مقام) تكبر ورزى. پس بيرون شو، كه تو از كوچك شدگانى. »


قالَ أَنْظِرْنِي إِليٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

14

[ابليس‌] گفت:« مرا تا روزى كه (مردم) برانگيخته خواهند شد، مهلت ده. »


قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ

15

[خدا] فرمود:« در واقع تو از مهلت داده شدگانى. »


قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ

16

[شيطان‌] گفت:« پس به سبب آنكه مرا فريفتى، حتما براى (انحراف) آنان، بر [سر] راه راست تو، خواهم نشست.


ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ

17

سپس از پيش رويشان و از پشت سر آنان، و از طرف راستشان و از طرف چپ آنان، قطعا به سراغشان مى‌روم؛ و اكثر آنان را سپاسگزار نخواهى يافت. »


قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ

18

[خدا] فرمود:« از آن (مقام)، با ننگ و خوارى، بيرون شو! (و سوگند) كه هر كس از آنان تو را پيروى كند، حتما جهنم را از همه شما پر مى‌كنم.


وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ

19

و اى آدم! تو و همسرت در باغ آرام گيريد، و از هر جا مى‌خواهيد بخوريد، و [لى‌] نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمكاران خواهيد بود. »


فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ

20

و شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از شرمگاه‌هاى آنان از ايشان پنهان بود، براى شان آشكار سازد؛ و گفت:« پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرده، جز براى آنكه [مبادا] دو فرشته شويد، يا از ماندگاران (باغ) گرديد. »


وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ

21

و [ابليس‌] براى آن دو [آدم و حوا] سوگند ياد كرد كه من قطعا از خيرخواهان شما هستم.


فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ

22

و آنان را با فريب (از مقامشان) فرو آورد و هنگامى كه از [ميوه آن‌] درخت چشيدند، شرمگاه‌هاى آنان بر ايشان آشكار شد؛ و شروع به قرار دادن برگ (هاى درختان) باغ بر خودشان كردند؛ و پروردگارشان آنان را ندا داد كه:« مگر شما را از آن درخت منع نكردم، و به شما نگفتم كه شيطان برايتان دشمنى آشكار است؟! »


قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ

23

[آدم و حوا] گفتند:« [اى‌] پروردگار ما! به خودمان ستم كرديم؛ و اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى، حتما از زيانكاران خواهيم بود. »


قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِليٰ حِينٍ

24

[خدا] فرمود:« (از مقام خويش) فرو آييد، در حالى كه برخى از شما دشمن برخى [ديگر] هستيد؛ و براى شما در زمين، تا زمانى [معين‌] قرارگاه و وسيله بهره‌بردارى است. »


قالَ فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ

25

[خدا] فرمود:« در آن [زمين‌] زندگى مى‌كنيد، و در آن مى‌ميريد؛ و (در رستاخيز) از آن بيرون آورده مى‌شويد. »


يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ وَ رِيشاً وَ لِباسُ التَّقْوي ذٰلِكَ خَيْرٌ ذٰلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

26

اى فرزندان آدم! در حقيقت لباسى براى شما فرو فرستاديم، كه شرمگاه‌هاى شما را مى‌پوشاند و مايه زينت است؛ و [لى‌] پوشش (خودنگهدارى و) پارسايى، اين بهتر است؛ اين [ها] از نشانه‌هاى خداست، باشد كه آنان متذكر شوند.


يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ

27

اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، همان گونه كه پدر و مادر شما را از باغ بيرون كرد، در حالى كه لباسشان را از [تن‌] آنان بيرون ساخت تا شرمگاه‌هايشان را به آنان بنماياند؛ [چرا] كه او و طايفه‌اش، از جايى كه آنان را نمى‌بينيد، شما را مى‌بينند؛ در واقع ما شيطان‌ها را سرپرست كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‌آورند.


وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

28

و هنگامى كه [كار] زشتى انجام مى‌دهند مى‌گويند:« پدرانمان را بر اين (شيوه) يافتيم؛ و خدا ما را به آن فرمان داده است. » [اى پيامبر] بگو:« براستى كه خدا به [كار] زشت فرمان نمى‌دهد. آيا چيزى را كه نمى‌دانيد، به خدا نسبت مى‌دهيد؟! »


قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ

29

بگو:« پروردگارم به دادگرى فرمان داده است؛ و رويتان را در هر مسجدى (به هنگام عبادت، به سوى قبله) نماييد، و او را بخوانيد، در حالى كه دين (خود) را براى او خالص گردانيده‌ايد؛ (و بدانيد) همان گونه كه (آفرينش) شما را آغاز كرد، (به سوى او) باز مى‌گرديد. »


فَرِيقاً هَديٰ وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

30

دسته‌اى را [خدا] راهنمايى كرده؛ و دسته‌اى (كه شايستگى نداشته‌اند،) گمراهى بر آنان ثابت گرديده است. [چرا] كه آنان غير از خدا، شيطان‌ها را به سرپرستى گرفتند؛ و مى‌پندارند كه آنان راه يافتگانند.


يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ

31

اى فرزندان آدم! زيور [هاى‌] تان را در هر مسجدى برگيريد؛ و بخوريد و بياشاميد، و [لى‌] زياده‌روى نكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى‌دارد.


قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

32

[اى پيامبر] بگو:« چه كسى زيور [هاى‌] الهى را كه براى بندگانش پديد آورده، و روزى‌هاى پاكيزه را حرام كرده است؟! »بگو:« اين [ها] در زندگى پست (دنيا)، براى كسانى است كه ايمان آورده‌اند؛ (اگر چه ديگران نيز از آنها استفاده مى‌كنند،) در حالى كه در روز رستاخيز مخصوص (مؤمنان) خواهد بود. »اين گونه آيات (خود) را براى گروهى كه آگاهند، شرح مى‌دهيم.


قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَي اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

33

بگو:« پروردگار من، تنها [كارهاى‌] زشت را، آنچه آشكار است از آنها و آنچه پنهان، و (همچنين) گناه و ستم بناحق را، حرام كرده است؛ و (نيز) اينكه چيزى را كه [پروردگار] دليلى بر (حقانيت) آن فرو نفرستاده، شريك خدا قرار دهيد؛ و اينكه چيزى را كه نمى‌دانيد، به خدا نسبت دهيد. »


وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ

34

راى هر امتى، سرآمد (عمر معين) است؛ و هنگامى كه سرآمد (عمر) آنان فرا رسد، هيچ ساعتى تأخير نمى‌كنند، و پيشى نمى‌گيرند.


يا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي فَمَنِ اتَّقيٰ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

35

اى فرزندان آدم! اگر فرستادگانى از شما به سراغتان بيايند كه آيات مرا بر شما حكايت كنند، (پس از آنان پيروى كنيد؛) و كسانى كه خودنگهدارى (و پارسايى) كنند و اصلاح نمايند، پس هيچ ترسى بر آنان نيست و نه آنان اندوهگين مى‌شوند.


وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ

36

و كسانى كه نشانه‌هاى ما را دروغ انگاشتند، و از (پذيرش) آن تكبر ورزيدند، آنان اهل آتشند، در حالى كه آنان در آن ماندگارند.


فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَريٰ عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ أُولئِكَ يَنالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتابِ حَتَّي إِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قالُوا أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَليٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ

37

پس چه كسى ستمكارتر است از كسى كه بر خدا دروغ بسته، يا نشانه‌هاى او را دروغ انگاشته است؟! آنان بهره ايشان، از آنچه مقرر شده، به آنان خواهد رسيد. تا هنگامى كه فرستادگان [و فرشتگان‌] ما به سراغشان روند، در حالى كه (جان) آنان را به صورت كامل بگيرند، [فرشتگان‌] به آنان مى‌گويند:« كجاست آنچه غير از خدا همواره مى‌خوانديد (و مى‌پرستيديد)؟! »مى‌گويند:« (آنان) از (نظر) ما گم شدند. »و به زيان خودشان گواهى مى‌دهند كه آنان كافر بودند.


قالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّي إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هٰؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لٰكِنْ لا تَعْلَمُونَ

38

(خدا به آنان) مى‌گويد:« در ميان امت‌هايى از جن و انسان [ها] كه پيش از شما بودند، در آتش وارد شويد! »هر گاه كه امتى وارد مى‌شود، همانندش را لعنت مى‌كند؛ تا هنگامى كه همگى در آن (آتش) به هم رسند. (آنگاه) پيروانشان درباره پيشوايانشان مى‌گويند:« [اى‌] پروردگار ما! آنان ما را گمراه‌ساختند؛ پس عذابى دو برابر از آتش به آنان بده. » [خدا] مى‌فرمايد:« براى هر (يك از شما عذابى) دو برابر است و ليكن نمى‌دانيد. »


وَ قالَتْ أُولاهُمْ لِأُخْراهُمْ فَما كانَ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ

39

و پيشوايانشان به پيروانشان مى‌گويند:« (اگر چنين باشد) پس شما هيچ برترى بر ما نداريد؛ پس به سبب آنچه همواره كسب مى‌كرديد، عذاب را بچشيد! »


إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ

40

در واقع كسانى كه نشانه‌هاى ما را دروغ انگاشتند، و از (پذيرش) آن تكبر ورزيدند، درهاى آسمان (معنويت) برايشان گشوده نمى‌شود؛ و (هرگز) داخل بهشت نخواهند شد، مگر اينكه شتر نر در سوراخ سوزن داخل شود! و اينگونه، خلافكاران را كيفر مى‌دهيم.


لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ كَذٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ

41

براى آنان بسترى از (آتش) جهنم است، و از بالايشان پوشش‌هايى (از آن) است؛ و اينگونه ستمكاران را كيفر مى‌دهيم.


وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ

42

و كسانى كه ايمان آورده و [كارهاى‌] شايسته انجام داده‌اند- (اگر چه) هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف، نمى‌كنيم- آنان اهل بهشتند؛ در حالى كه آنان در آن ماندگاراند.


وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهٰذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

43

و آنچه در دل‌هايشان از كينه دارند، بر مى‌كنيم؛ در حالى كه از زير (درختان) آنان جوى‌ها روان است؛ و مى‌گويند:« ستايش مخصوص خدايى است كه ما را به اين (نعمت‌ها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را راهنمايى نكرده بود، ما هرگز هدايت نمى‌يافتيم؛ مسلما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند. »و (آنگاه) به آنان ندا داده مى‌شود كه:« اين بهشت است كه آن را به سبب آنچه همواره انجام مى‌داديد، آن را به ارث داده شديد. »


وَ ناديٰ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ

44

و اهل بهشت، اهل آتش را ندا دهند كه:« بيقين آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، حق يافتيم؛ و آيا [شما هم‌] آنچه را پروردگارتان وعده داده بود، حق يافتيد؟! » [دوزخيان‌] مى‌گويند:« آرى. »و ندا دهنده‌اى در ميان آنان بانگ زند، كه:« لعنت خدا بر ستمكاران باد! »


الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ كافِرُونَ

45

(همان) كسانى كه (مردم را) از راه خدا باز مى‌دارند، و مى‌خواهند آن [راه‌] را منحرف سازند؛ و آنان آخرت را منكرند.


وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَي الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ

46

و در ميان آن دو [گروه بهشتيان و دوزخيان‌] مانعى است؛ و بر بلندى‌ها (اعراف، راد) مردانى هستند كه هر يك (از آن دو گروه) را از چهره‌شان مى‌شناسند؛ و اهل بهشت را كه (هنوز) داخل آن (بهشت) نشده‌اند، در حالى كه آنان (بدان) اميدوارند، ندا مى‌دهند كه:« سلام بر شما باد! »


وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

47

و هنگامى كه چشمانشان به سوى اهل آتش گردانيده شود، مى‌گويند:« [اى‌] پروردگار ما! ما را با گروه ستمكاران قرار مده. »


وَ ناديٰ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ قالُوا ما أَغْنيٰ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ

48

و اهل اعراف، مردانى (از دوزخيان) كه آنان را، از سيمايشان مى‌شناسند، ندا دهند، (و) گويند:« گردآورى (اموال و افراد) شما، و تكبر هميشگى‌تان (چيزى از عذاب را) از شما دفع نمى‌كند.


أَ هٰؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ

49

آيا اينان (مؤمنان مستضعف، همان) كسانى هستند كه سوگند ياد كرديد، خدا رحمتى به آنان نخواهد رسانيد؟! (ولى اينك به مؤمنان مستضعف گفته مى‌شود:) داخل بهشت‌شويد، در حالى كه هيچ ترسى بر شما نيست، و نه شما اندوهگين مى‌شويد.


وَ ناديٰ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَي الْكافِرِينَ

50

و اهل آتش، اهل بهشت را صدا مى‌زنند كه:« از آن آب، يا از آنچه خدا« روزى »شما كرده، بر ما فرو ريزيد. » (بهشتيان) مى‌گويند كه:« خدا اينها را بر كافران ممنوع ساخته است. »


الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هٰذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ

51

كسانى كه دينشان را به سرگرمى و بازى گرفتند، و زندگى پست (دنيا) آنان را فريب داد، پس همان‌گونه كه ملاقات اين روزشان را فراموش كردند و نشانه‌هاى ما را همواره انكار مى‌نمودند، (ما هم) امروز آنان را به فراموشى مى‌سپاريم.


وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَليٰ عِلْمٍ هُديً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

52

و در واقع، كتابى براى آنان آورديم كه آن را عالمانه شرح داديم؛ در حالى كه رهنمود و رحمتى، براى گروهى است، كه ايمان مى‌آورند.


هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ

53

آيا [آنان‌] جز در انتظار (واقع شدن و) سرانجام آن (هشدارهاى قرآن) هستند؟! روزى كه سرانجام آن فرا رسد كسانى كه قبلا آن را فراموش كرده بودند، مى‌گويند:« بدرستى كه فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند؛ پس آيا شفاعت‌گرانى براى ما وجود دارند كه براى ما شفاعت كنند، يا (ممكن است به دنيا) بازگردانيده شويم، كه اعمالى غير از آنچه همواره انجام مى‌داديم، انجام دهيم؟! » (ولى آنان) يقينا به خودشان زيان رسانده‌اند، و آنچه را همواره (از معبودها به دروغ) مى‌ساختند، از (نظر) شان گم شد.


إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَويٰ عَلَي الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ

54

در واقع پروردگار شما، خدايى است كه آسمان‌ها و زمين را در شش روز [و دوره‌] آفريد؛ سپس بر تخت (جهاندارى و تدبير هستى) تسلط يافت؛ و روز را به شب مى‌پوشاند، در حالى كه شتابان آن را مى‌طلبد؛ و خورشيد و ماه و ستارگان را (آفريد،) در حالى كه به فرمان (و تدبير) او رام شده‌اند. آگاه باشيد كه آفرينش و فرمان (تدبير جهان)، تنها براى اوست؛ خجسته (و پايدار) است خدايى كه پروردگار جهانيان است.


ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ

55

پروردگارتان را فروتنانه (و آشكارا) و پنهانى، بخوانيد؛ كه او متجاوزان را دوست نمى‌دارد.


وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

56

و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد، و او را با ترس و اميد بخوانيد؛ كه رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است.


وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّي إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتيٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

57

و او كسى است كه بادها را پيشاپيش (باران) رحمتش، مژده‌رسان مى‌فرستد؛ تا آنگاه كه ابرهاى گرانبار را (بر دوش) كشند، آن (ها) را به سوى سرزمين مرده مى‌رانيم؛ و به وسيله آن (ها)، آب را فرود آوريم، و با آن، از (خاك) هر گونه محصولات برآوريم؛ اين گونه مردگان را (نيز از قبرها) خارج مى‌سازيم؛ تا شايد شما متذكر شويد.


وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً كَذٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ

58

و سرزمين پاكيزه، گياهش به رخصت پروردگارش مى‌رويد؛ و آن (سرزمينى) كه پليد است، جز (گياه) كم فايده از آن نمى‌رويد؛ اينچنين نشانه‌ها را براى گروهى كه سپاسگزارى مى‌كنند، به گونه‌هاى مختلف بيان مى‌كنيم.


لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِليٰ قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

59

بيقين نوح را به سوى قومش فرستاديم، و (او به آنان) گفت:« اى قوم [من‌]! خدا را پرستش كنيد، كه هيچ معبودى جز او براى شما نيست؛ كه من از عذاب روز بزرگ بر شما مى‌ترسم! »


قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ

60

اشراف قومش (به نوح) گفتند:« قطعا ما تو را در گمراهى آشكارى مى‌بينيم. »


قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لٰكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ

61

(نوح) گفت:« اى قوم [من‌]! هيچ گونه گمراهى در من نيست، و ليكن من فرستاده‌اى از جانب پروردگار جهانيانم.


أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

62

رسالت‌هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى‌كنم؛ و براى شما خيرخواهى مى‌كنم؛ و چيزى را كه [شما] نمى‌دانيد از (جانب) خدا مى‌دانم.


أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَليٰ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

63

و آيا تعجب كرده‌ايد كه (دستور) آگاه كننده پروردگارتان به وسيله مردى از ميانتان به شما برسد، تا به شما هشدار دهد، و تا خودنگهدارى كنيد؟! و باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد. »


فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ

64

و او را تكذيب كردند؛ و (ما) وى و كسانى را كه با او در كشتى بودند نجات داديم؛ و كسانى را كه نشانه‌هاى ما را دروغ انگاشتند، غرق كرديم؛ [چرا] كه آنان گروهى كور [دل‌] بودند.


وَ إِليٰ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ

65

و به سوى (قوم) عاد، برادرشان« هود »را (فرستاديم)؛ گفت:« اى قوم [من‌]! خدا را پرستش كنيد، كه هيچ معبودى جز او براى شما نيست؛ پس آيا خودنگهدارى (و پارسايى) نمى‌كنيد؟! »


قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ

66

اشراف قومش كه كفر ورزيدند، گفتند:« قطعا ما تو را در (نوعى) سبك‌سرى مى‌بينيم، و در واقع ما گمان مى‌كنيم كه تو از دروغگويان هستى. »


قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَ لٰكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ

67

(هود) گفت:« اى قوم [من‌]! هيچ‌گونه سبك‌سرى در من نيست؛ و ليكن من فرستاده‌اى از طرف پروردگار جهانيانم.


أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ

68

رسالت‌هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى‌كنم؛ و من براى شما، خيرخواهى درستكار هستم.


أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَليٰ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

69

و آيا تعجب كرده‌ايد كه (دستور) آگاه كننده پروردگارتان به وسيله مردى از ميانتان به شما برسد تا هشدارتان دهد؟! و ياد آريد هنگامى كه (خدا) شما را پس از قوم نوح، جانشينان (آنان) قرار داد، و گستره آفرينش شما را بيفزود؛ پس نعمت‌هاى خدا را به ياد آريد؛ تا شايد شما رستگار شويد. »


قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

70

(اشراف قوم هود) گفتند:« آيا به سراغ ما آمده‌اى تا خداى يگانه را بپرستيم، و آنچه را پدران ما همواره مى‌پرستيدند، رها كنيم؟! پس اگر راستگويى، آنچه را (از عذاب الهى) به ما وعده مى‌دهى، بياور! »


قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَ تُجادِلُونَنِي فِي أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ

71

(هود) گفت:« براستى كه پليدى و خشم پروردگارتان، بر شما واقع شده است. آيا با من در مورد نام‌هايى مجادله مى‌كنيد كه شما و پدرانتان (براى بت‌ها، به عنوان معبود) نامگذارى كرده‌ايد، [و] خدا هيچ دليلى درباره آن [ها] فرو نفرستاده است؟! پس منتظر باشيد، كه من (هم) با شما از منتظرانم! »


فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ ما كانُوا مُؤْمِنِينَ

72

و او و كسانى را كه با او بودند، با رحمتى از جانبمان نجات بخشيديم؛ و دنباله كسانى را كه نشانه‌هاى ما را دروغ انگاشتند، و از مؤمنان نبودند، قطع كرديم.


وَ إِليٰ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ

73

و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستاديم)؛ (او) گفت:« اى قوم [من‌]! خدا را بپرستيد، كه هيچ معبودى جز او، براى شما نيست. بيقين دليلى (معجزه آسا) از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ اين ماده شتر خدا، نشانه‌اى (معجزه‌وار) براى شماست؛ پس او را [به حال خود] واگذاريد، كه در زمين خدا (از علف‌هاى بيابان) بخورد؛ و سوء (قصد و آزارى) به او نرسانيد، كه عذاب دردناكى شما را فرا خواهد گرفت!


وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتاً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

74

و به خاطر آوريد هنگامى كه (خدا) شما را پس از (قوم) عاد جانشينان (آنان) قرار داد، و شما را در زمين مستقر ساخت، كه در دشت‌هايش، قصرها مى‌گزينيد، و از كوه‌ها خانه‌هايى مى‌تراشيديد؛ بنابراين نعمت‌هاى خدا را به ياد داشته باشيد؛ و در زمين تبهكارانه فساد مكنيد. »


قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ

75

از ميان قومش اشرافى كه تكبر مى‌ورزيدند، به كسانى از مستضعفان كه از بين آنان ايمان آورده بودند، گفتند:« آيا شما يقين داريد كه صالح فرستاده‌اى از طرف پروردگارش است؟! » (مستضعفان) گفتند:« در حقيقت ما به آنچه (او) بدان رسالت يافته، مؤمنيم. »


قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ

76

كسانى كه (از قوم صالح) تكبر ورزيدند، گفتند:« در واقع ما به آنچه [شما] بدان ايمان آوريده‌ايد، كافريم. »


فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ

77

و (مستكبران،) ماده شتر (معجزه‌آسا) را پى كردند، و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند؛ و گفتند:« اى صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستى، آنچه را به ما وعده مى‌دهى براى ما، بياور! »


فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ

78

پس زلزله آنان را فرو گرفت؛ و در خانه‌هايشان از پا در آمدند.


فَتَوَلَّيٰ عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لٰكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ

79

و (صالح) از آن (مستكبر) ان روى برتافت؛ و گفت:« اى قوم [من‌]! رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و براى شما خيرخواهى كردم، و ليكن (شما) خيرخواهان را دوست نداريد. »


وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ

80

و (ياد كن) لوط را، هنگامى كه به قومش گفت:« آيا [كارى‌] زشت را مرتكب مى‌شويد، در حالى كه هيچ يك از جهانيان، در آن (كار) بر شما پيشى نگرفته است؟!


إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ

81

در واقع شما از روى شهوت، به غير از زنان به سراغ مردان مى‌رويد؟! بلكه شما گروهى اسراف‌كار (و متجاوز) يد. »


وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ

82

و [لى‌] پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند:« آنان را از آبادى‌تان بيرون كنيد، كه آنان مردمى هستند كه پاكدامنى را مى‌طلبند. »


فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ

83

و او و خاندانش را نجات داديم؛ جز زنش، كه از بازماندگان (در آبادى) بود.


وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ

84

و بارشى (از سنگ‌هاى عذاب) بر آنان بارانديم؛ پس بنگر فرجام خلافكاران چگونه بوده است!


وَ إِليٰ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

85

و به سوى مدين، برادرشان شعيب را (فرستاديم)؛ (او) گفت:« اى قوم [من‌]! خدا را بپرستيد، كه هيچ معبودى جز او براى شما نيست. بيقين دليلى (معجزه‌آسا) از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ پس پيمانه و ترازو را كاملا ادا كنيد، و به مردم [از روى ستم‌] چيزهايشان را كم مدهيد؛ و در [روى‌] زمين بعد از اصلاح شدنش، فساد مكنيد؛ اين (رهنمودها) براى شما بهتر است؛ اگر شما مؤمنيد.


وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ وَ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

86

و بر سر هر راهى ننشينيد در حالى كه (مردم را) تهديد كنيد و از راه خدا، كسانى را كه به او ايمان آورده‌اند، باز داريد، و مى‌خواهيد آن [راه‌] را منحرف سازيد؟! و به خاطر آوريد هنگامى كه اندك بوديد، و (او) شما را بسيار گردانيد؛ و بنگريد كه فرجام فسادگران چگونه بوده است!


وَ إِنْ كانَ طائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّي يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ

87

و اگر دسته‌اى از شما، به آنچه (من) بدان رسالت يافته‌ام، ايمان آورده‌اند، و دسته‌اى (ديگر) ايمان نياورده‌اند، پس شكيبايى كنيد تا خدا ميان ما داورى كند، و او بهترين داوران است. »


قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ

88

از ميان قومش اشرافى كه تكبر مى‌ورزيدند، گفتند:« اى شعيب! بيقين، تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‌اند، از آبادى‌مان بيرون خواهيم كرد، يا حتما به آيين ما بازگرديد. » (شعيب) گفت:« آيا (مى‌خواهيد ما را بازگردانيد) و گر چه ناگوارمان باشد.


قَدِ افْتَرَيْنا عَلَي اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها وَ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِيها إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً عَلَي اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ

89

اگر بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده، به آيين شما بازگرديم، در حقيقت، به خدا دروغ بسته‌ايم؛ و براى ما شايسته نيست كه به آن بازگرديم، مگر آنكه خدايى كه پروردگار ماست، بخواهد؛ علم پروردگار ما، بر همه چيز گسترده است. تنها بر خدا توكل كرده‌ايم. [اى‌] پروردگار ما! بين ما و بين قوم ما به حق (داورى كن و مشكل كار ما را) بگشا، و تو بهترين (داوران و) گشايندگانى. »


وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ

90

و از ميان قومش اشرافى كه كفر ورزيدند، گفتند:« اگر از شعيب پيروى كنيد، در اين صورت حتما شما زيانكاريد. »


فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ

91

پس زلزله آنان را فرو گرفت؛ و در خانه‌هايشان از پا در آمدند.


الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كانُوا هُمُ الْخاسِرِينَ

92

كسانى كه شعيب را تكذيب كردند، (آنچنان نابود شدند كه) گويا در آن (شهر) سكونت نداشتند! كسانى كه شعيب را تكذيب كردند، تنها (آنان) زيانكار بودند.


فَتَوَلَّٰي عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسيٰ عَليٰ قَوْمٍ كافِرِينَ

93

و (شعيب) از آنان روى برتافت و گفت:« اى قوم [من‌]! براستى من رسالت‌هاى پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و براى شما خيرخواهى نمودم؛ پس چگونه بر (حال) گروهى كافر اندوهگين شوم؟! »


وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ

94

و ما هيچ پيامبرى را در هيچ آبادى نفرستاديم، مگر اينكه مردمش را به سختى (زندگى) و زيان (جسمى و روحى) گرفتار ساختيم؛ تا شايد (فروتن و) تسليم گردند.


ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّي عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

95

سپس نيكى (و نعمت) را به جاى بدى (و سختى) قرار داديم؛ تا آنكه فزونى گرفتند، و گفتند:« در واقع به پدران ما (نيز) سختى و را حتى رسيده است. »پس ناگهان آنان را گرفتار (مجازات) ساختيم، و حال آنكه آنان (با درك حسى) متوجه نبودند.


وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُريٰ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ

96

و اگر (بر فرض) اهل آبادى‌ها ايمان مى‌آوردند و خودنگهدارى (و پارسايى) مى‌كردند، حتما بركاتى از آسمان و زمين بر آنان مى‌گشوديم؛ و ليكن (آنان حق را) تكذيب كردند؛ پس بخاطر آنچه همواره كسب مى‌كردند، گرفتارشان كرديم.


أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُريٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ

97

و آيا اهل اين آبادى‌ها ايمن شده‌اند، از اينكه سختى (مجازات) ما شبانگاه به آنان در رسد، در حالى كه آنان خواب باشند؟!


أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُريٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًي وَ هُمْ يَلْعَبُونَ

98

و آيا اهل اين آبادى‌ها ايمن شده‌اند، از اينكه سختى (مجازات) ما، نيمروز به آنان در رسد، در حالى كه آنان بازى مى‌كنند؟!


أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ

99

و آيا (آنان) از ترفند خدا ايمن شده‌اند و [حال آنكه‌] جز گروه زيانكاران از ترفند خدا ايمن نمى‌باشند؟!


أَ وَ لَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَليٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ

100

و آيا (حوادث پيشينيان) براى كسانى كه زمين را پس از اهلش به ارث مى‌برند، رهنمون نشد، به اينكه اگر (بر فرض) بخواهيم، آنان را به (سزاى) پيامدهاى (گناهان) شان مى‌رسانيم، و بر دل‌هايشان مهر مى‌نهيم؛ و آنان (صداى حق را) نمى‌شنوند؟!


تِلْكَ الْقُريٰ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَليٰ قُلُوبِ الْكافِرِينَ

101

اين‌ها شهرهايى است كه از اخبار بزرگ آنها براى تو حكايت مى‌كنيم؛ و در حقيقت فرستادگانشان دلايل (معجزه‌آسا) براى آنان آوردند؛ و [لى آنان‌] به آنچه قبلا تكذيب كرده بودند، هرگز ايمان نمى‌آوردند؛ اين گونه خدا بر دل‌هاى كافران مهر مى‌نهد.


وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ

102

و براى بيشتر آنان هيچ پيمان (استوارى) نيافتيم؛ و بيقين اكثر آنان را نافرمانبردار يافتيم.


ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسيٰ بِآياتِنا إِليٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

103

آنگاه، پس از آن (پيامبر) ان، موسى را با نشانه‌هاى (معجزه‌آساي) مان به سوى فرعون و اشراف او فرستاديم؛ و [لى‌] به آن (نشانه‌هاى معجزه‌آسا) ستم كردند؛ پس بنگر فرجام فسادگران چگونه بوده است!


وَ قالَ مُوسيٰ يا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ

104

و موسى گفت:« اى فرعون! به درستى كه من فرستاده‌اى از طرف پروردگار جهانيانم.


حَقِيقٌ عَليٰ أَنْ لا أَقُولَ عَلَي اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرائِيلَ

105

شايسته است كه بر خدا جز (سخن) حق نگويم. در واقع دليلى (معجزه‌آسا) از طرف پروردگارتان براى شما آورده‌ام؛ پس بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) را به همراه من بفرست. »


قالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

106

(فرعون) گفت:« اگر نشانه‌اى آورده‌اى، پس بياورش، اگر از راستگويان هستى. »


فَأَلْقيٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ

107

و (موسى) عصايش را افكند، پس به ناگاه آن اژدهايى آشكار شد.


وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ

108

و دستش را (از گريبان) بيرون آورد، پس به ناگاه، آن براى بينندگان سفيد (و درخشان) شد.


قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هٰذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ

109

اشراف قوم فرعون گفتند:« بى‌شك، اين ساحرى داناست.


يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ

110

(اشراف گفتند: موسى) مى‌خواهد كه شما را از سرزمينتان بيرون كند؛ پس چه دستور مى‌دهيد؟ »


قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ

111

(اشراف به فرعون) گفتند:« (كار) او و برادرش را به تأخير انداز، و گردآورندگانى را به شهرها بفرست،


يَأْتُوكَ بِكُلِّ ساحِرٍ عَلِيمٍ

112

(تا) هر ساحر دانايى را نزد تو آورند. »


وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ

113

و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند:« اگر فقط (ما) پيروز گرديم، حتما براى ما پاداش [مهمى‌] است؟! »


قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

114

[فرعون‌] گفت:« آرى، و مسلما شما از نزديكان (من) خواهيد شد. »


قالُوا يا مُوسيٰ إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ

115

(به هنگام مبارزه، ساحران) گفتند:« اى موسى! يا اينكه تو (عصايت را) مى‌افكنى، و يا اينكه فقط ما (وسايل سحر را) مى‌افكنيم. »


قالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاءُو بِسِحْرٍ عَظِيمٍ

116

[موسى‌] گفت:« بيفكنيد! »و هنگامى كه (ساحران وسايل خود را) افكندند، ديدگان مردم را افسون كردند و آنان را هراسان كردند و سحرى بزرگ (پديد) آوردند!


وَ أَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ

117

و به موسى وحى كرديم كه:« عصايت را بيفكن. »و ناگهان آن (عصا اژدها شد و آن) چه را به دروغ مى‌ساختند، بلعيد!


فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

118

پس حق آشكار شد؛ و آنچه را همواره انجام مى‌دادند، باطل گشت.


فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ

119

و در آنجا شكست خورده و كوچك شده گشتند.


وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ

120

و ساحران سجده‌كنان (به زمين) در افتاده،


قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ

121

گفتند:« به پروردگار جهانيان ايمان آورديم؛


رَبِّ مُوسيٰ وَ هارُونَ

122

(همان) پروردگار موسى و هارون. »


قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هٰذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

123

فرعون گفت:« [آيا] پيش از آنكه به شما رخصت دهم، به او ايمان آورديد؟! حتما اين فريبى است كه در اين شهر (نقشه) آن را (كشيده‌ايد و) فريبكارى كرديد، تا مردمش را از آن بيرون كنيد؛ پس در آينده خواهيد دانست!


لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ

124

قطعا دست‌هايتان و پاهاى شما را بر خلاف (يكديگر يعنى يكى از راست و يكى از چپ) قطع مى‌كنم، سپس حتما همگى شما را به دار مى‌آويزم! »


قالُوا إِنَّا إِليٰ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ

125

[ساحران‌] گفتند:« در حقيقت ما فقط به سوى پروردگارمان باز مى‌گرديم.


وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ

126

و (تو) از ما انتقام نمى‌گيرى، جز بخاطر اينكه وقتى نشانه‌هاى پروردگارمان براى ما آمد، ايمان آورديم. [اى‌] پروردگار ما! [پيمانه‌] شكيبايى را بر ما فرو ريز، و ما را مسلمان بميران! »


وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسيٰ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ

127

و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند:« آيا موسى و قومش را رها مى‌كنى تا در زمين فساد كنند، و تو و معبودانت را رها سازد؟! »گفت:« بزودى پسرانشان را مى‌كشيم، و زنانشان را زنده نگه مى‌داريم و در واقع ما بر آنان مسلطيم. »


قالَ مُوسيٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ

128

موسى به قومش گفت:« از خدا يارى جوييد، و شكيبايى كنيد، كه زمين از آن خداست، در حالى كه آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد به ارث مى‌دهد؛ و فرجام (نيك) براى پارسايان (خود نگهدار) است. »


قالُوا أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسيٰ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ

129

(قوم موسى) گفتند:« پيش از آنكه به سوى ما بيايى و پس از آمدنت نزد ما، آزار ديديم! » (موسى) گفت:« اميد است پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند، و شما را در زمين جانشين آنان سازد، و بنگرد كه چگونه عمل مى‌كنيد. »


وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

130

و در حقيقت فرعونيان را بواسطه خشكسالى و كاهشى در محصولات گرفتار كرديم، تا شايد آنان متذكر گردند.


فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسيٰ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ

131

و [لى‌] هنگامى كه نيكى (و نعمت) به آنان روى مى‌آورد، مى‌گفتند:« اين فقط براى (شايستگى) ماست. »و اگر بدى (و بلاها) به آنان مى‌رسيد، به موسى و كسانى كه با او بودند، فال بد مى‌زدند. آگاه باشيد فال (نيك و بد) شان تنها نزد خداست؛ و ليكن بيشترشان نمى‌دانند.


وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ

132

و گفتند:« اگر هر گونه نشانه (معجزه‌آسايى) كه آن را براى ما بياورى تا ما را بدان سحر كنى، پس ما تصديق كننده تو نيستيم.


فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ

133

و بر آنان سيلاب و ملخ و كنه و قورباغه‌ها و خون را فرستاديم، در حالى كه نشانه‌هايى از هم جدا بودند؛ و [لى‌] تكبر ورزيدند، و گروهى خلافكار شدند.


وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يا مُوسَي ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرائِيلَ

134

و هنگامى كه (عذاب) اضطراب‌آور بر آنان واقع شد، گفتند:« اى موسى! از پروردگارت به عهدى كه نزد تو دارد، براى ما بخواه، كه اگر اين (عذاب) اضطراب‌آور را از ما برطرف سازى، قطعا به تو ايمان مى‌آوريم، و حتما بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) را با تو روانه مى‌كنيم. »


فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِليٰ أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ يَنْكُثُونَ

135

و هنگامى كه (عذاب) اضطراب‌آور را تا سرآمدى كه آنان بدان مى‌رسيدند، از آنان برطرف مى‌ساختيم، ناگهان آنان پيمان مى‌شكستند.


فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ

136

پس، از آنان انتقام گرفتيم، و آنان را در دريا غرق كرديم؛ چرا كه آنان نشانه‌هاى ما را دروغ انگاشتند، و از آن [ها] غافل بودند.


وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنيٰ عَليٰ بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ

137

و به گروهى كه همواره تضعيف مى‌شدند، خاوران زمين (فلسطين) و باخترانش را، كه آن را پربركت كرده بوديم، به ارث داديم؛ و بخاطر شكيبايى‌شان، سخن نيك پروردگارت (در مورد وعده) به بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب، تحقق) تمام يافت؛ و آنچه (از كاخ‌ها،) فرعون و قومش پيوسته با زيركى مى‌ساختند، و آنچه را (از باغ‌هاى داربست‌دار) همواره برافراشته بودند، درهم كوبيديم.


وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَليٰ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَليٰ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَي اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ

138

و بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) را از دريا عبور داديم؛ و (در راه خود) به گروهى رسيدند كه مجاور بت‌هايشان (در حال پرستش) بودند. (در اين هنگام بنى اسرائيل) به موسى گفتند:« (تو هم) براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه براى آنان معبودانى است. » (موسى) گفت:« در واقع شما گروهى هستيد كه نادانى مى‌كنيد!


إِنَّ هٰؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

139

(موسى گفت:) در حقيقت، آنچه آنان در آنند، نابود است؛ و آنچه همواره انجام مى‌دادند، باطل است! »


قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَي الْعالَمِينَ

140

(موسى) گفت:« آيا غير از خدا، معبودى براى شما بجويم؟! و حال آنكه او شما را بر جهانيان (روزگارتان) برترى داد. »


وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذٰلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ

141

و (ياد كن) آنگاه كه شما را از [چنگ‌] فرعونيان نجات بخشيديم، در حالى كه شما را (با شكنجه و) عذاب بدى مى‌آزردند، پسران شما را مى‌كشتند، و زنانتان را زنده نگه مى‌داشتند؛ و در اين [ها] آزمايش بزرگى از [جانب‌] پروردگارتان بود.


وَ واعَدْنا مُوسيٰ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسيٰ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ

142

و با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ و آن را با ده شب (ديگر) تكميل نموديم؛ پس ميعادگاه پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و (در هنگام رفتن،) موسى به برادرش هارون گفت:« جانشين من در ميان قومم باش؛ و (امورشان را) اصلاح كن؛ و راه فسادگران را پيروى مكن. »


وَ لَمَّا جاءَ مُوسيٰ لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لٰكِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسيٰ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ

143

و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد:« پروردگارا! خودت را بر من بنماى، [تا] بر تو بنگرم. » (خدا) گفت:« [هرگز] مرا نخواهى ديد؛ و ليكن به كوه بنگر، و اگر در جايش ثابت ماند، پس در آينده مرا خواهى ديد. »و هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه نمود، آن را همسان خاك قرار داد؛ و موسى مدهوش (به زمين) افتاد؛ و هنگامى كه به هوش آمد، گفت:« منزهى تو (از اينكه با چشم ديده شوى)! به سوى تو بازگشتم؛ و من نخستين مؤمنانم. »


قالَ يا مُوسيٰ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَي النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ

144

(خدا) فرمود:« اى موسى! براستى كه من تو را با رسالت‌هاى خويش، و با سخن گفتنم (با تو)، بر مردم (برترى دادم و) برگزيدم؛ پس آنچه را به تو داده‌ام بگير، و از سپاسگزاران باش. »


وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُرِيكُمْ دارَ الْفاسِقِينَ

145

و براى او در صفحه‌هاى (تورات) پندى از هر چيزى و شرحى براى هر چيزى نگاشتيم؛ و [گفتيم:] آن را با توانمندى بگير؛ و به قومت فرمان بده، كه:« نيكوترينش را (فرا) گيرند. (و عمل كنند. و به مخالفان هشدار ده كه) بزودى سراى نافرمانبرداران را به شما مى‌نمايانم. »


سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ

146

بزودى، كسانى را كه در زمين به ناحق تكبر مى‌ورزند، از نشانه‌هايم، روى گردان مى‌سازم. و اگر هر آيه (و نشانه) اى را ببينند، به آن ايمان نمى‌آورند؛ و اگر راه هدايت را ببينند آن را (به عنوان) راهى برنمى‌گزينند؛ و اگر راه گمراهى را ببينند، آن را (به عنوان) راهى برمى‌گزينند. اين [ها] بدان سبب است كه آنان نشانه‌هاى ما را دروغ انگاشتند، و از آنها غافل بودند!


وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ

147

و كسانى كه نشانه‌هاى ما، و ملاقات آخرت را دروغ انگاشتند، اعمالشان تباه مى‌شود؛ آيا جز آنچه را همواره انجام مى‌دادند كيفر داده مى‌شوند؟!


وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسيٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ

148

و قوم موسى بعد از (رفتن) او، از زيورهايشان مجسمه گوساله‌اى كه صداى گاو داشت (ساختند، و به عنوان معبود) برگزيدند. آيا نظر نكردند، كه آن [گوساله‌] با آنان سخن نمى‌گويد، و به هيچ راهى راهنمايى‌شان نمى‌كند؟! آن (گوساله) را (به عنوان معبود) برگزيدند، و ستمكار بودند.


وَ لَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنا رَبُّنا وَ يَغْفِرْ لَنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ

149

و هنگامى كه (حقيقت) به دستشان افتاد، (و پشيمان شدند) و ديدند كه آنان واقعا گمراه شده‌اند، گفتند:« اگر پروردگارمان به ما رحم نكند، و ما را نيامرزد، قطعا از زيانكاران خواهيم بود. »


وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسيٰ إِليٰ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَي الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

150

و هنگامى كه موسى خشمناك [و] اندوهگين به سوى قومش بازگشت، گفت:« بعد از من، چه بد جانشينانى برايم بوديد! آيا در مورد فرمان پروردگارتان، عجله نموديد (و در مورد تمديد زمان وعده، زود داورى كرديد)؟! »و (موسى) صفحه‌هاى (تورات) را افكند، و سر برادرش را گرفت در حالى كه او را به سوى خود مى‌كشيد؛ [هارون‌] گفت:« پسر مادر [م‌]! در حقيقت اين گروه مرا تضعيف كردند؛ و نزديك بود مرا بكشند؛ پس مرا دشمن شاد مكن؛ و مرا با گروه ستمكاران قرار مده. »


قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

151

(موسى) گفت:« پروردگارا! من و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خويش داخل فرما، در حالى كه تو مهرورزترين مهرورزانى. »


إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ

152

در واقع كسانى كه گوساله را (به عنوان معبود) برگزيدند، بزودى خشمى از جانب پروردگارشان، و خوارى در زندگى پست (دنيا) به آنان خواهد رسيد؛ و اينچنين، دروغ‌پردازان را كيفر مى‌دهيم!


وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

153

و كسانى كه [كارهاى‌] بد انجام دادند، آنگاه بعد از آنها توبه نمودند و (عملا) ايمان آوردند، قطعا پس از آن، پروردگارت بسيار آمرزنده مهرورز است.


وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَي الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ فِي نُسْخَتِها هُديً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ

154

و هنگامى كه خشم موسى آرام گرفت؛ صفحه‌هاى (تورات) را برگرفت، در حالى كه در نوشته (هاى) آن، رهنمود و رحمتى است، براى كسانى كه آنان از (مخالفت) پروردگارشان مى‌هراسند.


وَ اخْتارَ مُوسيٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ

155

و موسى از ميان قومش، هفتاد مرد را براى ميعادگاه ما برگزيد؛ و هنگامى كه زلزله آنان را فرا گرفت گفت:« پروردگارا! اگر (بر فرض) مى‌خواستى، آنان و مرا پيش [از اين‌] هلاك مى‌ساختى. آيا ما را بخاطر آنچه سبك‌سران ما انجام داده‌اند، هلاك مى‌كنى؟! اين، جز آزمايش تو، نيست؛ در حالى كه هر كس را بخواهى (بخاطر اعمالش)، بوسيله آن در گمراهى وا مى‌نهى؛ و هر كه را بخواهى (و شايسته بدانى)، رهنمايى مى‌كنى. تو سرپرست (و ياور) مايى، پس ما را بيامرز، و بر ما رحم كن، و تو بهترين آمرزندگانى.


وَ اكْتُبْ لَنا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ

156

و براى ما، در اين دنيا و در آخرت نيكى مقرر فرما؛ [چرا] كه ما به سوى تو بازگشت كرده‌ايم. » [خدا] گفت:« عذابم را به هر كس بخواهم آن را مى‌رسانم؛ و رحمتم بر همه چيز گسترده است؛ و بزودى آن را براى كسانى كه خودنگهدارى مى‌كنند، و زكات (و صدقه) مى‌دهند و كسانى كه آنان به نشانه‌هاى ما ايمان مى‌آورند، مقرر خواهم داشت.


الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

157

(همان) كسانى كه از فرستاده (خدا)، پيامبر درس نخوانده پيروى مى‌كنند؛ آن (پيامبرى) كه (صفات) او را در تورات و انجيل نزدشان، نوشته مى‌يابند؛ در حالى كه آنان را به [كار] پسنديده فرمان مى‌دهد، و آنان را از [كار] ناپسند منع مى‌كند، و برايشان [خوراكى‌هاى‌] پاكيزه را حلال مى‌شمرد، و پليدى‌ها را بر آنان حرام مى‌كند؛ و تكليف سنگينشان، و غل‌هايى را كه بر آنان بوده، از (دوش) آنها بر مى‌دارد؛ و كسانى كه به او ايمان آوردند و گرامى‌اش داشتند (و دشمنانش را از او باز داشتند) و يارى‌اش كردند، و از نورى كه با او فرود آمده پيروى نمودند، تنها آنان رستگارانند. »


قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

158

بگو:« اى مردم! در حقيقت من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ آن (خدايى) كه فرمانروايى آسمان‌ها و زمين، فقط براى اوست؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ زنده مى‌كند و مى‌ميراند؛ پس ايمان آوريد به خدا و فرستاده‌اش، پيامبر درس نخوانده‌اى كه به خدا و كلماتش ايمان دارد؛ و از او پيروى كنيد تا شايد شما راهنمايى شويد. »


وَ مِنْ قَوْمِ مُوسيٰ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ

159

و از قوم موسى، گروهى هستند كه به حق راهنمايى مى‌كنند، و بر (اساس) آن دادگرى مى‌كنند.


وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنا إِليٰ مُوسيٰ إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْويٰ كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لٰكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

160

و آنان را به دوازده (قبيله از) فرزندان (يعقوب كه هر يك،) امتى بودند تقسيم كرديم. و به موسى- آنگاه كه قومش از او آب خواستند- وحى كرديم كه:« با عصايت بر سنگ بزن. »و دوازده چشمه از آن جوشيد؛ كه هر (گروهى از) مردم آبشخور خود را مى‌شناختند و ابر را بر آنان سايه‌گستر كرديم؛ و خوراكى [عسل مانند] و مرغانى [بلدرچين گونه‌] بر آنان فرستاديم. (و گفتيم:) از [خوراكى‌هاى‌] پاكيزه (از) آنچه به شما روزى داده‌ايم، بخوريد؛ و [لى آنان با ناسپاسى خود] بر ما ستم نكردند، بلكه همواره بر خودشان ستم مى‌نمودند.


وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ

161

و (به ياد آريد) هنگامى را كه به آنان گفته شد:« در اين آبادى [بيت المقدس‌] ساكن شويد، و از هر جاى آن خواستيد، بخوريد و بگوييد:« [خدايا! گناهان ما را] بريز. »و از در (بيت المقدس) فروتنانه وارد شويد تا خطاهايتان را براى شما بيامرزيم؛ بزودى [پاداش‌] نيكوكاران را خواهيم افزود. »


فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ

162

و [لى‌] كسانى از ميان آن (يهودي) ان كه ستم كرده بودند، سخن را به غير آن (سخنى) كه به آنان گفته شده بود، تغيير دادند؛ پس بخاطر آنكه همواره ستم مى‌كردند، (عذابى) اضطراب‌آور از آسمان بر آنان فرستاديم.


وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كَذٰلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ

163

و از آن (يهودي) ان از (سرگذشت) آبادى كه در ساحل دريا بود بپرس، آنگاه كه در (مورد ممنوعيت صيد در روز تعطيل) شنبه، تعدى مى‌كردند؛ هنگامى كه ماهيانشان، روز (شنبه) استراحتشان آشكارا نزد آنان مى‌آمدند، و [لى‌] روز (غير شنبه) كه استراحت نمى‌كردند، نزدشان نمى‌آمدند؛ اينگونه آنان را به آنچه همواره (در مورد آن) نافرمانى مى‌كردند، مى‌آزماييم.


وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعْذِرَةً إِليٰ رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

164

و هنگامى كه گروهى (بى‌طرف) از ميان آنان، (به گروه پنددهندگان) گفتند:« چرا گروهى (گنهكار) را پند مى‌دهيد كه خدا هلاك كننده ايشان، يا كيفر دهنده آنان، به عذابى شديد است. (گروه پنددهندگان) گفتند: (اين پندها) عذرى نزد پروردگار شماست، و شايد آنان خودنگهدار (و پارسا) شوند. »


فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ

165

و هنگامى كه آنچه را بدان يادآورى شده بودند فراموش كردند، (لحظه عذاب فرا رسيد؛ و) كسانى را كه از بدى (ها) منع مى‌كردند، نجات داديم؛ و كسانى را كه ستم كردند، بخاطر آنچه همواره (در مورد آن) نافرمانى مى‌كردند، به عذابى سخت گرفتار ساختيم.


فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ

166

و هنگامى كه از آنچه از آن منع شده بودند، سرپيچى كردند، به آنان گفتيم:« ميمون‌هايى طرد شده باشيد! »


وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِليٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

167

و (ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت اعلام كرد: قطعا تا روز رستاخيز كسى را بر آن (يهودي) ان، خواهد گماشت، كه آنان را با عذاب بدى آزار دهد. [چرا] كه قطعا پروردگارت زود كيفر است؛ و مسلما او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.


وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذٰلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

168

و آنان را در زمين (بصورت) گروه‌هايى، پراكنده ساختيم؛ برخى از آنان شايسته، و برخى (ديگر) از آنان جز اين‌اند. و آنان را با نيكى‌ها و بدى‌ها آزموديم، تا شايد آنان باز گردند.


فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا الْأَدْنيٰ وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَي اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ

169

و بعد از آنان، جانشينانى (ناشايست) جانشين شدند، كه كتاب (تورات) را به ارث بردند؛ در حالى كه كالاى ناپايدار اين (دنياى) پست را گرفته، و مى‌گويند:« بزودى آمرزيده خواهيم شد. »و [لى‌] اگر كالاى ناپايدارى همانند آن به آنان برسد، آن را (نيز) مى‌گيرند؛ آيا از آنان پيمان محكم كتاب [الهى‌] گرفته نشده، كه نسبت به خدا جز به حق سخن نگويند، و درس آنچه را كه در آن [كتاب‌] است، خوانده‌اند؟! و سراى آخرت براى كسانى كه خودنگهدارى (و پارسايى) مى‌كنند بهتر است، پس آيا خردورزى نمى‌كنيد؟!


وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ

170

و كسانى كه به كتاب (الهى) تمسك جويند، و نماز به پا دارند، براستى كه ما پاداش اصلاح‌گران را تباه نخواهيم كرد.


وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

171

و (ياد كن) هنگامى كه كوه (طور) را بر فراز آن (يهودي) ان برافراشتيم، چنان كه گويى آن سايبانى بود؛ و يقين كردند كه آن (كوه) بر آنان فرو خواهد افتاد. (و به آنان گفتيم:) آنچه را به شما داده‌ايم، با توانمندى بگيريد؛ و آنچه را در آن است، به خاطر داشته باشيد، تا شايد شما (خودتان را) حفظ كنيد.


وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَليٰ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَليٰ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هٰذا غافِلِينَ

172

و (ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت از فرزندان آدم، از پشت (و صلب) شان، نسل آنان را برگرفت؛ و آنان را بر خودشان گواه ساخت؛ (و فرمود:) آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند:« آرى، گواهى مى‌دهيم. » (اين گواهى را گرفت،) تا مبادا روز رستاخيز بگوييد:« براستى كه ما از اين (مطلب)، غافل بوديم. »


أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ

173

يا (مبادا) بگوييد:« پدرانمان پيش از (ما) فقط شرك مى‌ورزيدند، و (ما هم) نسلى بعد از آنان بوديم؛ پس آيا ما را به سبب آنچه باطل‌گرايان انجام دادند، هلاك مى‌كنى؟! »


وَ كَذٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

174

و اينگونه، آيات را تشريح مى‌كنيم و تا شايد آنان (به سوى حق) بازگردند.


وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ

175

و خبر بزرگ كسى را بر آنان بخوان، كه آيات (و نشانه‌هاي) مان را به او داده بوديم، و [لى‌] خود را از آنها تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد.


وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

176

و اگر (بر فرض) مى‌خواستيم، حتما (مقام) او را بوسيله آن (آيات و دانش‌ها) بالا مى‌برديم؛ و ليكن او در زمين (دنياپرستى،) ماندگار شد، و از هوس خويش پيروى كرد؛ و مثال او همچون مثال سگ است، اگر بر او حمله كنى، زبان از كام برآورد، [و] يا اگر او را واگذارى (باز هم) زبان از كام برآورد. اين مثال گروهى است كه آيات (و نشانه‌هاى) ما را دروغ انگاشتند؛ پس اين حكايت‌ها را حكايت كن، تا شايد آنان تفكر كنند.


ساءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ أَنْفُسَهُمْ كانُوا يَظْلِمُونَ

177

چه بد است، داستان گروهى كه آيات (و نشانه‌هاى) ما را دروغ انگاشتند، و تنها همواره به خودشان ستم مى‌كردند!


مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَ مَنْ يُضْلِلْ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ

178

هر كس را كه خدا راهنمايى كند، پس او هدايت (واقعى) يافته است؛ و هر كس را در گمراهى وا نهد، پس تنها آنان زيانكارند.


وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ

179

و در واقع بسيارى از جن و انسان [ها] را براى جهنم آفريديم؛ [چرا كه‌] برايشان دل‌ها [و عقل‌ها] يى است كه با آنها فهم عميق نمى‌كنند؛ و برايشان چشم‌هايى است كه با آنها نمى‌بينند؛ و برايشان گوش‌هايى است كه با آنها نمى‌شنوند؛ آنان همانند چهارپايانند، بلكه آنان گمراه‌ترند! تنها آنان غافلانند.


وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنيٰ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

180

و نام‌هاى نيكو فقط از آن خداست؛ پس او را با آنها بخوانيد. و كسانى را كه در مورد نام‌هايش به كژى مى‌گرايند (و آنها را تحريف مى‌كنند،) رها سازيد. بزودى (به سزاى) آنچه همواره انجام مى‌دادند، مجازات خواهند شد.


وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ

181

و از ميان كسانى كه آفريديم، گروهى هستند كه به حق راهنمايى مى‌كنند و بر (اساس) آن دادگرى مى‌كنند.


وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ

182

و كسانى كه آيات (و نشانه‌هاى) ما را دروغ انگاشتند، بزودى از جايى كه نمى‌دانند، بتدريج گرفتارشان خواهيم كرد.


وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ

183

و به آنان مهلت مى‌دهم، [چرا] كه نقشه من، استوار است.


أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ

184

و آيا فكر نكردند كه همنشين آنان [پيامبر] هيچ جنونى ندارد؟! او جز هشدارگرى روشنگر نيست.


أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسيٰ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ

185

و آيا نظر نكرده‌اند، در فرمانروايى مطلق آسمان‌ها و زمين، و هر چيزى كه خدا آفريده است، و اينكه شايد در واقع سرآمد [زندگى‌] شان نزديك شده باشد؟! پس به كدام سخن، بعد از آن (قرآن) ايمان خواهند آورد؟!


مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَهُ وَ يَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ

186

هر كس را خدا (بخاطر اعمالش) در گمراهى وانهد، پس براى او هيچ راهنمايى كننده‌اى نيست؛ و آنان را در حالى كه در طغيانش سرگردان مى‌شوند، وا مى‌گذارد.


يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ

187

درباره ساعت [قيامت‌] از تو مى‌پرسند وقوعش چه زمانى است؟ بگو:« علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و جز او (كسى) آن را در وقتش آشكار نمى‌سازد؛ (اين حادثه رستاخيز) در آسمان‌ها و زمين، سنگين است؛ جز [به صورت‌] ناگهانى، به [سراغ‌] شما نمى‌آيد! » (باز) از تو مى‌پرسند، چنانكه گويى تو از (زمان) آن آگاهى؛ بگو:« علمش فقط نزد خداست؛ و ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند. »


قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

188

بگو:« براى خودم هيچ سود و زيانى را مالك نيستم جز آنچه خدا بخواهد؛ و اگر (بر فرض) همواره از (آنچه از حس) پوشيده آگاهى داشتم، حتما خير (خويش) را مى‌افزودم، و بدى به من نمى‌رسيد؛ من جز هشدارگر و بشارتگرى براى گروهى كه ايمان مى‌آورند، نيستم. »


هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ

189

او كسى است كه شما را از يك شخص آفريد؛ و از او همسرش را قرار داد، تا بدان آرام گيرد. و هنگامى كه او را تحت پوشش قرار داد، با حملى سبك باردار شد، و با آن (بار سبك، مدتى) گذراند، و هنگامى كه سنگين شد، (هر دو) از خدايى كه پروردگارشان است، خواستند:« اگر [فرزند] شايسته‌اى به ما دهى، قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود. »


فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَي اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ

190

و [لى‌] هنگامى كه (خدا فرزند) شايسته‌اى به آن دو داد، براى او، در آنچه كه به آن دو داده بود، شريكانى قرار دادند؛ و خدا از آنچه شريك [او] قرار مى‌دهند، برتر است.


أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ

191

آيا چيزى را شريك [خدا] قرار مى‌دهند كه هيچ چيزى را نمى‌آفريند، در حالى كه (خود) شان آفريده شده‌اند؟!


وَ لا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ

192

و نمى‌توانند آنان را هيچ يارى كنند، و نه خودشان را يارى مى‌رسانند!


وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُديٰ لا يَتَّبِعُوكُمْ سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ

193

و اگر آنها را به سوى هدايت فرا خواندى، از شما پيروى نمى‌كنند؛ چه آنها را فرا خوانيد يا شما خاموش باشيد برايتان يكسان است.


إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ

194

در حقيقت كسانى را كه جز از خدا مى‌خوانيد (و پرستش مى‌كنيد)، بندگانى همچون شما هستند؛ اگر راست گوييد، پس آنان را بخوانيد، و بايد (دعوت) شما را بپذيرند!


أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ

195

آيا براى آن (معبود) ان پاهايى است كه با آنها راه بروند؟! يا براى آنها دست‌هايى است كه با آنها [چيزى را] سخت بگيرند؟! يا براى آنها چشمانى است كه با آنها ببينند؟! يا براى آنها گوش‌هايى است كه با آنها بشنوند؟! (اى پيامبر) بگو:« شريك‌هايتان را (كه براى خدا قرار داده‌ايد) بخوانيد، سپس نيرنگ [م‌] زنيد و [مرا] مهلت ندهيد!


إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّي الصَّالِحِينَ

196

براستى كه سرپرست من، خدايى است كه كتاب [قرآن‌] را فرو فرستاده؛ و او شايستگان را سرپرستى مى‌كند.


وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ

197

و كسانى را كه غير از او مى‌خوانيد، نمى‌توانند ياريتان كنند، و نه خودشان را يارى مى‌رسانند.


وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُديٰ لا يَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ

198

و اگر آنها را به هدايت فرا خوانيد، نمى‌شنوند. »و آنها را مى‌بينى، در حالى كه به تو مى‌نگرند. و (در حقيقت) آنان نمى‌بينند!


خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ

199

عفو (و مدارا پيش) گير؛ و به (كار) پسنديده فرمان ده؛ و از نادان روى گردان.


وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

200

و اگر وسوسه‌اى از شيطان تو را تحريك كند، پس به خدا پناه ببر؛ [چرا] كه او شنواى داناست.


إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ

201

براستى كسانى كه خودنگهدارى (و پارسايى) مى‌كنند، هنگامى كه وسوسه‌اى از شيطان با آنان تماس يابد، به ياد (خدا) مى‌افتند؛ و ناگهان آنان بينش يابند.


وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ

202

و برادران (شيطان‌صفت) آن (مشرك) ان، ايشان را پيوسته در گمراهى مى‌كشند، سپس كوتاه نمى‌آيند.


وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْلا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحيٰ إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هٰذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُديً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

203

و هنگامى كه هيچ آيه‌اى براى آنان نياورى، مى‌گويند:« چرا آن را (از پيش خود) برنگزيدى؟! »بگو:« فقط از آنچه از طرف پروردگارم به سوى من وحى مى‌شود، پيروى مى‌كنم، اين (قرآن) دليل‌هاى بينش‌آور از طرف پروردگارتان، و رهنمود و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مى‌آورند. »


وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

204

و هنگامى كه قرآن خوانده شود، پس بدان [با دقت‌] گوش فرا دهيد؛ و [هنگام شنيدن‌] ساكت باشيد؛ باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد.


وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ

205

و پروردگارت را در (درون) خودت، فروتنانه و ترسان و بدون صداى بلند، در بامدادان و عصرگاهان [و شب هنگام‌]، ياد كن؛ و از غافلان مباش!


إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ

206

براستى كسانى كه نزد پروردگار تواند، از پرستش او تكبر نمى‌ورزند، و او را به پاكى مى‌ستايند، و فقط براى او سجده (و فروتنى) مى‌كنند.


سوره قبل

سوره الاعراف

سوره بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان