قرآن عثمان طه

سوره الانبیاء

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ مردم را [هنگام‌] حسابرسى [آنچه در مدت عمرشان انجام داده‌اند] نزديك شده در حالى كه آنان با [فرو افتادن‌] در غفلت [از دلايل اثبات كننده معاد] روى گردانند.


ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ

2

هيچ يادآورى و پند تازه‌اى از سوى پروردگارشان براى آنان نمى‌آيد مگر آنكه آن را مى‌شنوند و در حالى كه سرگرم بازى هستند [آن را مسخره‌مى‌كنند.]


لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَي الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هٰذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ

3

دل‌هايشان [به امور مادى، خوشگذرانى و معصيت‌] مشغول است؛ و آنان كه ستم‌پيشه‌اند رازگويى خود را پنهان داشتند [و گفتند:] آيا اين پيامبر جز اين است كه بشرى مانند شماست؟ آيا شما با چشم باز وشناخت وآگاهى به سوى سحر مى‌رويد؟!


قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

4

[پيامبر به آنان‌] گفت: [رازگويى خود را پنهان نكنيد، زيرا] پروردگارم هر سخنى را در آسمان و زمين مى‌داند، و او شنوا و داناست.


بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ

5

[مشركان‌] گفتند: [نه، قرآن سحر نيست‌] بلكه خواب‌هايى آشفته و پريشان است، [نه‌] بلكه آن را به دروغ بربافته، [نه‌] بلكه او شاعر [خيال‌پردازى‌] است، [اگر فرستاده خداست‌] بايد براى ما معجزه‌اى بياورد مانند معجزه‌هايى كه پيامبران گذشته را [با آنها] فرستادند.


ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ

6

پيش از آنان [اهل‌] هيچ شهرى كه آن را نابود كرديم [با ديدن معجزه‌] ايمان نياوردند؛ پس آيا اينان ايمان مى‌آورند؟!


وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

7

و پيش از تو [به پيامبرى‌] نفرستاديم مگر مردانى را كه به آنان وحى مى‌نموديم. اگر نمى‌دانيد از دانايان [به كتاب‌هاى آسمانى و آگاهان به اخبار پيشينيان‌] بپرسيد [كه همه پيامبران از جنس خود بشر بودند، نه فرشته‌]


وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ

8

و آنان را جسدهايى كه غذا نخورند قرار نداديم، و جاويدان هم نبودند [كه از دنيا نروند.]


ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ

9

سپس به وعده‌اى كه به آنان داده بوديم [كه شكست براى دشمنان لجوج و پيروزى براى آنان است‌] وفا كرديم، و آنان و هر كه را مى‌خواستيم، نجات داديم و متجاوزان [از حدود حق‌] را هلاك كرديم.


لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ

10

بى‌ترديد كتابى به سوى شما نازل كرديم كه [شرف، بزرگوارى، رشد و سعادت شما] در آن است؛ آيا نمى‌انديشيد.


وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ

11

و چه بسيار از شهرهايى كه [اهلش‌] ستمكار بودند، درهم شكستيم، و پس از آنان قومى ديگرپديد آورديم.


فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ

12

پس هنگامى كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان از آن مى‌گريختند.


لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِليٰ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ

13

[از روى استهزا و تحقير به آنان گفتند:] فرار نكنيد، و به سوى زندگى مرفهى كه در آن نازپرورده [و مغرور] بوديد و به خانه‌هايتان بازگرديد تا [بار ديگر به وسيله تهيدستان و مستمندان‌] از شما درخواست كمك شود [و شما آنان را با كبر و نخوت برانيد.]


قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ

14

[با ديدن عذاب فرياد برداشتند و] گفتند: اى واى بر ما كه ما قطعا ستمكار بوديم!


فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّي جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ

15

پس همواره سخنشان همين بود تا آنكه آنان را ريشه‌كن و خاموش ساختيم.


وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ

16

و ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو قرار دارد به بازى نيافريده‌ايم.


لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ

17

اگر مى‌خواستيم بازيچه و سرگرمى انتخاب كنيم، چنان چه، [بر فرض محال‌] كننده [اين كار] بوديم، آن را از نزد ذات خود [برابر با شأنمان‌] انتخاب مى‌كرديم [نه از آسمان و زمين كه مملوك ما هستند.]


بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَي الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ

18

نه، بلكه [شأن ما اين است كه‌] با حق بر باطل مى‌كوبيم تا آن را درهم شكند [و از هم بپاشد] پس ناگهان باطل نابود شود؛ و واى بر شما از آنچه [درباره خدا و مخلوقات او به ناحق‌] توصيف مى‌كنيد.


وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ

19

و هر كه در آسمان‌ها و زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست، و كسانى كه [از فرشتگان‌] در محضر اويند از بندگيش تكبر نمى‌ورزند و خسته و درمانده نمى‌شوند.


يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ

20

شبانه‌روز او را بى‌آنكه سست شوند، تسبيح مى‌گويند.


أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ

21

آيا معبودانى از زمين اختيار كرده‌اند كه آنان مردگان را زنده مى‌كنند؟!


لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ

22

اگر در آسمان و زمين معبودانى جز خدا بود بى‌ترديد آن دو تباه مى‌شد؛ پس منزه است خداى صاحب عرش از آنچه [او را به ناحق به آن‌] وصف مى‌كنند.


لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ

23

خدا از آنچه انجام مى‌دهد، بازخواست نمى‌شود و آنان [در برابر خدا] بازخواست خواهند شد.


أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هٰذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ

24

[شگفتا!] آيا به جاى خدا معبودانى اختيار كرده‌اند؟ بگو: [اگر انتخاب شما حق است‌] دليل و برهانتان را [بر آن‌] بياوريد، اين [قرآن‌] يادآور امت من [نسبت به توحيد و نفى شرك‌] و يادآور امت‌هاى پيش از من [نسبت به معارف توحيدى ديگر كتاب‌هاى آسمانى‌] است؛ [حق نه اين است كه مشركان مى‌گويند] بلكه بيشترشان حق را نمى‌شناسند و به اين سبب از آن روى گردانند.


وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ

25

و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه به او وحى كرديم كه: معبودى جز من نيست، پس تنها مرا بپرستيد.


وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمٰنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ

26

و [مشركان‌] گفتند: [خداى‌] رحمان فرشتگان را فرزند خود گرفته است. منزه است او، [فرشتگان، فرزند خدا نيستند] بلكه بندگانى گرامى و ارجمندند.


لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ

27

در گفتار بر او پيشى نمى‌گيرند، و آنان فقط به فرمان او عمل مى‌كنند.


يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضيٰ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ

28

خدا همه گذشته آنان و آينده‌شان را مى‌داند، و جز براى كسى كه خدا بپسندد شفاعت نمى‌كنند، و آنان از ترس [عظمت و جلال‌] او هراسان و بيمناكند.


وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذٰلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ

29

و هر كس از آنان بگويد: من هم معبودى، غير از اويم، دوزخ را به آن گوينده كيفر مى‌دهيم، و ستمكاران را اين‌گونه مجازات مى‌كنيم.


أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ

30

آيا كافران ندانسته‌اند كه آسمان‌ها و زمين به هم بسته و پيوسته بودند و ما آن دو را شكافته و از هم باز كرديم و هر چيز زنده‌اى را از آب آفريديم؟ پس آيا ايمان نمى‌آورند؟


وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

31

و در زمين كوه‌هاى استوار پديد آورديم تا زمين آنان را نلرزاند، و در آن راه‌هايى فراخ و گشاده قرار داديم تا [به سوى اهداف خود] راه يابند.


وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ

32

و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم در حالى كه آنان [از تأمل و دقت در] نشانه‌هاى آن [كه گواه توحيد، ربوبيت و قدرت خداست‌] روى گردانند.


وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ

33

و اوست كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد كه هر يك در مدارى شناور است.


وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ

34

و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى قرار نداديم؛ پس آيا اگر تو بميرى آنان جاويدان خواهند ماند؟!


كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ

35

هر كسى چشنده مرگ است و ما شما را [چنانكه سزاوار است‌] به نوعى خير و شر [كه تهيدستى، ثروت، سلامت، بيمارى، امنيت و بلاست‌] آزمايش مى‌كنيم، و به سوى ما بازگردانده مى‌شويد.


وَ إِذا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هٰذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمٰنِ هُمْ كافِرُونَ

36

كافران چون تو را ببينند جز به مسخره‌ات نمى‌گيرند [و مى‌گويند:] آيا اين است آن كسى كه معبودان شما را [به موجوداتى بى‌اثر و بى‌اختيار] ياد مى‌كند؟ در حالى كه خود به ذكر [خداى‌] رحمان [كه توحيد و قرآن است‌] كافرند [و از اين كار، باكى ندارند.]


خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آياتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ

37

انسان از شتاب و عجله آفريده شده است [كه با نخوت و غرور، عذابم را به شتاب مى‌خواهد]؛ به زودى عذاب‌هايم را به شما نشان خواهم داد، پس [آن را] به شتاب از من نخواهيد.


وَ يَقُولُونَ مَتيٰ هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ

38

[به پيامبر و مؤمنان‌] مى‌گويند: اگر راست مى‌گوييد، اين وعده كى خواهد بود؟


لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لا يَكُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ

39

اگر كافران به آن وقتى كه نمى‌توانند آتش را از چهره‌ها و پشتشان باز دارند و يارى هم نمى‌شوند، آگاهى داشتند [عجولانه عذاب را نمى‌خواستند.]


بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ

40

بلكه ناگهان به آنان مى‌رسد، پس چنان مبهوتشان مى‌كند كه، نه قدرت دارند آن را بازگردانند، و نه [براى به تأخير افتادنش‌] مهلت مى‌يابند.


وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

41

و به راستى پيش از تو پيامبرانى مورد استهزا قرار گرفتند، پس عذابى را كه همواره مسخره مى‌كردند، استهزا كنندگان را فرا گرفت.


قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمٰنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ

42

بگو: چه كسى شما را در شب و روز از [عذاب خداى‌] رحمان محافظت مى‌كند؟ بلكه [حقيقت اين است كه‌] آنان از ياد پروردگارشان روى گردانند.


أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ

43

آيا براى آنان به جاى ما معبودانى هست كه آنان را [از عذاب ما] باز دارند در حالى كه [آن معبودان‌] نمى‌توانند خود را يارى دهند و از سوى ما هم پناه داده نمى‌شوند؟


بَلْ مَتَّعْنا هٰؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّي طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ

44

بلكه اينان و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] بهره‌مند ساختيم تا جايى كه عمرشان طولانى شد [و گمان كردند كه نعمت ها و عمرشان پايان نمى‌پذيرد]. آيا ندانسته‌اند كه ما همواره به زمين مى‌پردازيم و از اطراف [و جوانب‌] آن [كه ملت‌ها، اقوام، تمدن‌ها و دانشمندانش هستند] مى‌كاهيم؟ پس آيا باز هم آنان پيروزند؟


قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَ لا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما يُنْذَرُونَ

45

بگو: من فقط شما را به وسيله وحى بيم مى‌دهم، ولى كران، بانگ دعوت را هنگامى كه بيمشان دهند، نمى‌شنوند.


وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ

46

و اگر اندكى از عذاب پروردگارت به آنان برسد، خواهند گفت: اى واى بر ما كه قطعا ستمكار بوديم!


وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفيٰ بِنا حاسِبِينَ

47

و ترازوهاى عدالت را در روز قيامت مى‌نهيم و به هيچ كس هيچ ستمى نمى‌شود؛ و اگر [عمل خوب يا بد] هم وزن دانه خردلى باشد آن را [براى وزن كردن‌] مى‌آوريم، و كافى است كه ما حسابگر باشيم.


وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسيٰ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ

48

يقينا به موسى و هارون [كتابى كه‌] جداكننده [حق از باطل‌] و نور و مايه يادآورى براى پرهيزكاران [است‌] عطا كرديم.


الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ

49

همانان كه در پنهانى از پروردگارشان مى‌ترسند و از قيامت هم بيمناكند.


وَ هٰذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ

50

و اين [قرآنى‌] كه آن را نازل كرده‌ايم، ذكر و پندى پرمنفعت است؛ آيا باز هم شما منكر آن هستيد؟


وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ

51

و مسلما پيش از اين به ابراهيم، رشد و هدايتى [كه سزاوارش بود] عطا كرديم؛ و ما به او دانا بوديم.


إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ

52

[ياد كن‌] زمانى را كه به پدرش و قومش گفت: اين مجسمه‌هايى كه شما ملازم پرستش آنها شده‌ايد، چيست؟


قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ

53

گفتند: پدرانمان را پرستش كنندگان آنها يافتيم [لذا به پيروى از پدرانمان آنها را مى‌پرستيم!!]


قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ

54

گفت: به يقين شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى هستيد.


قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ

55

گفتند: آيا حق را براى ما آورده‌اى يا شوخى مى‌كنى؟!


قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَليٰ ذٰلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ

56

گفت: [شوخى نمى‌كنم‌] بلكه پروردگارتان همان پروردگار آسمان‌ها و زمين است، همان كه آنها را آفريد و من بر اين [حقيقت‌] از گواهى دهندگانم.


وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ

57

سوگند به خدا پس از آنكه [به بتخانه‌] پشت كرديد و رفتيد، درباره بت‌هايتان تدبيرى خواهم كرد.


فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ

58

پس [همه‌] بت‌ها را قطعه‌قطعه كرد و شكست مگر بت بزرگشان را كه [براى درك ناتوانى بت‌ها] به آن مراجعه كنند.


قالُوا مَنْ فَعَلَ هٰذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ

59

[چون به بتخانه آمدند، با شگفتى‌] گفتند: چه كسى اين كار را با معبودانمان انجام داده است؟ به يقين او از ستمكاران است.


قالُوا سَمِعْنا فَتًي يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ

60

گفتند: از جوانى شنيديم كه از بتان ما [به عنوان عناصرى بى‌اثر و بى‌اختيار] ياد مى‌كرد كه به او ابراهيم مى‌گويند.


قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَليٰ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ

61

گفتند: پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد تا آنان [به اين كار او] شهادت دهند.


قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هٰذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ

62

گفتند: اى ابراهيم! آيا تو با معبودان ما چنين كرده‌اى؟


قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هٰذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ

63

گفت: بلكه [سالم ماندن بزرگشان نشان مى‌دهد كه‌] بزرگشان اين كار را انجام داده است؛ پس اگر سخن مى‌گويند، از خودشان بپرسيد.


فَرَجَعُوا إِليٰ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ

64

پس آنان [با تفكر و تأمل‌] به خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستيدن اين موجودات بى‌اثر و بى‌اختيار] ستمكاريد [نه ابراهيم.]


ثُمَّ نُكِسُوا عَليٰ رُءُوسِهِمُ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هٰؤُلاءِ يَنْطِقُونَ

65

آن گاه سرافكنده و شرمسار شدند [ولى از روى ستيزه‌جويى به ابراهيم گفتند:] مسلما تو مى‌دانى كه اينان سخن نمى‌گويند.


قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ

66

گفت: [با توجه به اين حقيقت‌] آيا به جاى خدا چيزهايى را مى‌پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى‌رسانند؟!


أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ

67

اف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مى‌پرستيد؛ پس آيا نمى‌انديشيد؟


قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ

68

گفتند: اگر مى‌خواهيد كارى انجام دهيد [و مرد كار هستيد] او را بسوزانيد، و معبودانتان را يارى دهيد.


قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَليٰ إِبْراهِيمَ

69

[پس او را در آتش افكندند] گفتيم: اى آتش! برابر ابراهيم سرد و بى‌آسيب باش!


وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ

70

و بر ضد او نيرنگى سنگين به كار گرفتند [كه نابودش كنند] پس آنان را زيانكارترين [مردم‌] قرار داديم.


وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَي الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ

71

و او و لوط را [از آن سرزمين پر از شرك و فساد] نجات داده و به سوى سرزمينى كه در آن براى جهانيان بركت نهاده‌ايم، برديم.


وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ

72

و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطايى افزون، به او بخشيديم و همه را افرادى شايسته قرارداديم.


وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ

73

و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى‌كردند، و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم، و آنان فقط پرستش كنندگان ما بودند.


وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ

74

و به لوط، حكمت و دانش داديم و او را از آن شهرى كه [اهلش‌] كارهاى زشت مرتكب مى‌شدند، نجات داديم؛ بى‌ترديد آنان قومى بد و نافرمان بودند.


وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ

75

و او را در رحمت خود درآورديم؛ چون او از شايستگان بود.


وَ نُوحاً إِذْ ناديٰ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ

76

و نوح را [ياد كن‌] هنگامى كه پيش از اين [پيامبران ياد شده‌] ندا كرد: [پروردگارا! مرا از اين قوم فاسد و تبهكار نجات بخش.] پس ندايش را اجابت كرديم، و او و خانواده‌اش را از آن اندوه بزرگ نجات داديم.


وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ

77

و او را در برابر گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند، يارى داديم؛ قطعا آنان گروه بدى بودند، پس همه آنان را غرق كرديم.


وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ

78

و داود و سليمان را [ياد كن‌] زمانى كه درباره آن كشتزار كه شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داورى مى‌كردند، و ما گواه داورى آنان بوديم.


فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلاًّ آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ

79

پس [داورى‌] آن را به سليمان فهمانديم، و هر يك را حكمت و دانش عطا كرديم، و كوه‌ها و پرندگان را رام و مسخر كرديم كه همواره با داود تسبيح مى‌گفتند، و ما انجام دهنده [اين كار] بوديم.


وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ

80

و به سود شما صنعت ساختن پوشش‌هاى دفاعى را به او آموختيم تا شما را از [آسيب‌] جنگ‌تان محافظت نمايد، پس آيا شما شكرگزار حق هستيد؟


وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِليٰ الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عالِمِينَ

81

و براى سليمان، تندباد را رام و مسخر كرديم كه به فرمانش به سوى آن سرزمينى كه در آن بركت نهاديم، حركت مى‌كرد و ما همواره به همه چيز داناييم.


وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذٰلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حافِظِينَ

82

و از شيطان‌ها كسانى را رام و مسخر او كرديم كه برايش غواصى و كارهايى غير از آن انجام مى‌دادند، و ما نگهبان آنان بوديم.


وَ أَيُّوبَ إِذْ ناديٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

83

و ايوب را [ياد كن‌] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه: مرا آسيب و سختى رسيده و تو مهربان‌ترين مهربانانى.


فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْريٰ لِلْعابِدِينَ

84

پس ندايش را اجابت كرديم و آنچه از آسيب و سختى به او بود برطرف نموديم، و خانواده‌اش را [كه در حادثه‌ها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا كرديم كه رحمتى از سوى ما و مايه پند و تذكرى براى عبادت كنندگان بود.


وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ

85

و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [ياد كن‌] كه همه از شكيبايان بودند.


وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ

86

و آنان را در رحمت خود درآورديم، چون از شايستگان بودند.


وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَناديٰ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

87

و صاحب ماهى [حضرت يونس‌] را [ياد كن‌] زمانى كه خشمناك [از ميان قومش‌] رفت و گمان كرد كه ما [زندگى را] بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس در تاريكى‌ها [ى شب، زير آب، و دل ماهى‌] ندا داد كه: معبودى جز تو نيست تو از هر عيب و نقصى منزهى، همانا من از ستمكارانم.


فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ

88

پس ندايش را اجابت كرديم و از اندوه نجاتش داديم؛ و اين‌گونه مؤمنان را نجات مى‌دهيم.


وَ زَكَرِيَّا إِذْ ناديٰ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ

89

و زكريا را [ياد كن‌] زمانى كه پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بى‌فرزند] مگذار؛ و تو بهترين وارثانى.


فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْييٰ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ

90

پس [نداى‌] او را اجابت كرديم و يحيى را به او بخشيديم و نازايى همسرش را براى وى اصلاح نموديم، آنان همواره در كارهاى خير مى‌شتافتند، و ما را از روى اميد و بيم مى‌خواندند، و پيوسته در برابر ما فروتن بودند.


وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ

91

و آن [زن را ياد كن‌] كه دامن خود را پاك نگه داشت، پس ما از روح خود در او دميديم و او و پسرش را نشانه‌اى [بزرگ از قدرت خود] براى جهانيان قرار داديم.


إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ

92

و بى‌ترديد اين [اسلام‌] آئين [حقيقى‌] شماست در حالى كه آيينى يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.


وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ

93

ولى [آنان‌] آيينشان را در ميان خود قطعه‌قطعه كردند [و نسبت به دين گروه‌گروه شدند و به شدت با هم اختلاف پيدا كردند]؛ و همه آنان به سوى ما باز خواهند گشت [تا كيفر سخت اين گروه‌گرايى را ببينند.]


فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ

94

پس كسى كه برخى از كارهاى شايسته را انجام دهد در حالى كه مؤمن باشد، نسبت به تلاشش ناسپاسى نخواهد شد، و ما يقينا [تلاشش را] براى او مى‌نويسيم.


وَ حَرامٌ عَليٰ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ

95

و بر [اهل‌] شهرى كه نابودشان كرديم، محال است [در قيامت به سوى ما] باز نگردند.


حَتَّي إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ

96

تا زمانى كه [سد] يأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر زمين بلندى سرازير مى‌شوند.


وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هٰذا بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ

97

و آن وعده حق [كه قيامت است‌] نزديك شود، پس ناگهان چشم‌هاى كافران خيره شود [و گويند:] واى بر ما! كه ما از اين روز در بى‌خبرى سنگينى قرار داشتيم، بلكه ما ستمكار بوديم.


إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ

98

[به آنان گويند:] به يقين شما و معبودانى كه به جاى خدا مى‌پرستيديد، هيزم دوزخيد؛ [بى‌ترديد] شما در آن وارد خواهيد شد.


لَوْ كانَ هٰؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها وَ كُلٌّ فِيها خالِدُونَ

99

اگر اينان معبودان [برحق‌] بودند، وارد دوزخ نمى‌شدند در حالى كه همگى [بتان و بت‌پرستان‌] در آن جاودانه‌اند.


لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ هُمْ فِيها لا يَسْمَعُونَ

100

آنان در دوزخ، نعره‌هاى دردناكى دارند و در آنجا [سخنى اميدوار كننده‌] نمى‌شنوند.


إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنيٰ أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ

101

بى‌ترديد كسانى كه پيش‌تر از سوى ما وعده نيك به آنان داده‌اند، از دوزخ دورشان نگه مى‌دارند.


لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ

102

كمترين صداى آن را [هم‌] نمى‌شنوند، و آنان در آنچه [از نعمت هاى الهى‌] دلشان بخواهد جاودانه‌اند.


لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هٰذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ

103

[در آن روز] آن بزرگ ترين ترس و واهمه آنان را اندوهگين نمى‌كند و فرشتگان [با درود و سلام‌] به استقبالشان آيند [و گويند:] اين است روز شما كه شما را به آن وعده مى‌دادند.


يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ

104

روزى كه آسمان را در هم مى‌پيچيم، مانند در هم پيچيدن طومار، همان گونه كه نخستين بار آفريده‌ها را آفريديم، دوباره آنان را باز مى‌گردانيم. وعده‌اى است [كه تحقق دادنش‌] بر عهده ما [ست‌]، به يقين آن را انجام مى‌دهيم.


وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ

105

و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه: زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مى‌برند.


إِنَّ فِي هٰذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ

106

بى‌ترديد در اين [حقايق‌] براى [رسانيدن‌] مردم عبادت پيشه [به نهايت مقصود و اوج مطلوب‌] كفايت است.


وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ

107

و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.


قُلْ إِنَّما يُوحيٰ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

108

بگو: به من فقط وحى مى‌شود كه معبود شما خداى يكتاست؛ پس آيا تسليم [فرمان‌ها و احكام او] مى‌شويد؟


فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَليٰ سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ

109

پس اگر روى برگرداندند بگو: من به شما به طور يكسان آگاهى و هشدار دادم، و نمى‌دانم آنچه شما را [از عذاب‌] به آن وعده داده‌اند، آيا نزديك است يا دور؟


إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ

110

بى‌ترديد او سخن آشكار را و آنچه را پنهان مى‌داريد، مى‌داند.


وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِليٰ حِينٍ

111

و من نمى‌دانم شايد اين [تأخير عذاب‌] آزمايشى براى شما و بهره‌مندى اندكى [از نعمت ها] تا مدتى معين است.


قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمٰنُ الْمُسْتَعانُ عَليٰ ما تَصِفُونَ

112

[پيامبر] گفت: پروردگارا! [ميان ما و مشركان‌] به حق داورى كن و پروردگار ما مهربان است و [مؤمنان‌] بر خلاف واقعيتى كه [شما مشركان درباره پيروزى خود وشكست ما] وصف مى‌كنيد، از او يارى مى‌خواهند.


سوره قبل

سوره الانبیاء

سوره بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان