سوره الانبیاء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ
1به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ مردم را [هنگام] حسابرسى [آنچه در مدت عمرشان انجام دادهاند] نزديك شده در حالى كه آنان با [فرو افتادن] در غفلت [از دلايل اثبات كننده معاد] روى گردانند.
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ
2هيچ يادآورى و پند تازهاى از سوى پروردگارشان براى آنان نمىآيد مگر آنكه آن را مىشنوند و در حالى كه سرگرم بازى هستند [آن را مسخرهمىكنند.]
لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَي الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هٰذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ
3دلهايشان [به امور مادى، خوشگذرانى و معصيت] مشغول است؛ و آنان كه ستمپيشهاند رازگويى خود را پنهان داشتند [و گفتند:] آيا اين پيامبر جز اين است كه بشرى مانند شماست؟ آيا شما با چشم باز وشناخت وآگاهى به سوى سحر مىرويد؟!
قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
4[پيامبر به آنان] گفت: [رازگويى خود را پنهان نكنيد، زيرا] پروردگارم هر سخنى را در آسمان و زمين مىداند، و او شنوا و داناست.
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ
5[مشركان] گفتند: [نه، قرآن سحر نيست] بلكه خوابهايى آشفته و پريشان است، [نه] بلكه آن را به دروغ بربافته، [نه] بلكه او شاعر [خيالپردازى] است، [اگر فرستاده خداست] بايد براى ما معجزهاى بياورد مانند معجزههايى كه پيامبران گذشته را [با آنها] فرستادند.
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ
6پيش از آنان [اهل] هيچ شهرى كه آن را نابود كرديم [با ديدن معجزه] ايمان نياوردند؛ پس آيا اينان ايمان مىآورند؟!
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
7و پيش از تو [به پيامبرى] نفرستاديم مگر مردانى را كه به آنان وحى مىنموديم. اگر نمىدانيد از دانايان [به كتابهاى آسمانى و آگاهان به اخبار پيشينيان] بپرسيد [كه همه پيامبران از جنس خود بشر بودند، نه فرشته]
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ
8و آنان را جسدهايى كه غذا نخورند قرار نداديم، و جاويدان هم نبودند [كه از دنيا نروند.]
ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ
9سپس به وعدهاى كه به آنان داده بوديم [كه شكست براى دشمنان لجوج و پيروزى براى آنان است] وفا كرديم، و آنان و هر كه را مىخواستيم، نجات داديم و متجاوزان [از حدود حق] را هلاك كرديم.
لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
10بىترديد كتابى به سوى شما نازل كرديم كه [شرف، بزرگوارى، رشد و سعادت شما] در آن است؛ آيا نمىانديشيد.
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ
11و چه بسيار از شهرهايى كه [اهلش] ستمكار بودند، درهم شكستيم، و پس از آنان قومى ديگرپديد آورديم.
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ
12پس هنگامى كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان از آن مىگريختند.
لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِليٰ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ
13[از روى استهزا و تحقير به آنان گفتند:] فرار نكنيد، و به سوى زندگى مرفهى كه در آن نازپرورده [و مغرور] بوديد و به خانههايتان بازگرديد تا [بار ديگر به وسيله تهيدستان و مستمندان] از شما درخواست كمك شود [و شما آنان را با كبر و نخوت برانيد.]
قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ
14[با ديدن عذاب فرياد برداشتند و] گفتند: اى واى بر ما كه ما قطعا ستمكار بوديم!
فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّي جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ
15پس همواره سخنشان همين بود تا آنكه آنان را ريشهكن و خاموش ساختيم.
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ
16و ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو قرار دارد به بازى نيافريدهايم.
لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ
17اگر مىخواستيم بازيچه و سرگرمى انتخاب كنيم، چنان چه، [بر فرض محال] كننده [اين كار] بوديم، آن را از نزد ذات خود [برابر با شأنمان] انتخاب مىكرديم [نه از آسمان و زمين كه مملوك ما هستند.]
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَي الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ
18نه، بلكه [شأن ما اين است كه] با حق بر باطل مىكوبيم تا آن را درهم شكند [و از هم بپاشد] پس ناگهان باطل نابود شود؛ و واى بر شما از آنچه [درباره خدا و مخلوقات او به ناحق] توصيف مىكنيد.
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ
19و هر كه در آسمانها و زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست، و كسانى كه [از فرشتگان] در محضر اويند از بندگيش تكبر نمىورزند و خسته و درمانده نمىشوند.
يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ
20شبانهروز او را بىآنكه سست شوند، تسبيح مىگويند.
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ
21آيا معبودانى از زمين اختيار كردهاند كه آنان مردگان را زنده مىكنند؟!
لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ
22اگر در آسمان و زمين معبودانى جز خدا بود بىترديد آن دو تباه مىشد؛ پس منزه است خداى صاحب عرش از آنچه [او را به ناحق به آن] وصف مىكنند.
لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ
23خدا از آنچه انجام مىدهد، بازخواست نمىشود و آنان [در برابر خدا] بازخواست خواهند شد.
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هٰذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ
24[شگفتا!] آيا به جاى خدا معبودانى اختيار كردهاند؟ بگو: [اگر انتخاب شما حق است] دليل و برهانتان را [بر آن] بياوريد، اين [قرآن] يادآور امت من [نسبت به توحيد و نفى شرك] و يادآور امتهاى پيش از من [نسبت به معارف توحيدى ديگر كتابهاى آسمانى] است؛ [حق نه اين است كه مشركان مىگويند] بلكه بيشترشان حق را نمىشناسند و به اين سبب از آن روى گردانند.
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ
25و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه به او وحى كرديم كه: معبودى جز من نيست، پس تنها مرا بپرستيد.
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمٰنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ
26و [مشركان] گفتند: [خداى] رحمان فرشتگان را فرزند خود گرفته است. منزه است او، [فرشتگان، فرزند خدا نيستند] بلكه بندگانى گرامى و ارجمندند.
لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ
27در گفتار بر او پيشى نمىگيرند، و آنان فقط به فرمان او عمل مىكنند.
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضيٰ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ
28خدا همه گذشته آنان و آيندهشان را مىداند، و جز براى كسى كه خدا بپسندد شفاعت نمىكنند، و آنان از ترس [عظمت و جلال] او هراسان و بيمناكند.
وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذٰلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ
29و هر كس از آنان بگويد: من هم معبودى، غير از اويم، دوزخ را به آن گوينده كيفر مىدهيم، و ستمكاران را اينگونه مجازات مىكنيم.
أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ
30آيا كافران ندانستهاند كه آسمانها و زمين به هم بسته و پيوسته بودند و ما آن دو را شكافته و از هم باز كرديم و هر چيز زندهاى را از آب آفريديم؟ پس آيا ايمان نمىآورند؟
وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
31و در زمين كوههاى استوار پديد آورديم تا زمين آنان را نلرزاند، و در آن راههايى فراخ و گشاده قرار داديم تا [به سوى اهداف خود] راه يابند.
وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ
32و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم در حالى كه آنان [از تأمل و دقت در] نشانههاى آن [كه گواه توحيد، ربوبيت و قدرت خداست] روى گردانند.
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ
33و اوست كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد كه هر يك در مدارى شناور است.
وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ
34و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى قرار نداديم؛ پس آيا اگر تو بميرى آنان جاويدان خواهند ماند؟!
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ
35هر كسى چشنده مرگ است و ما شما را [چنانكه سزاوار است] به نوعى خير و شر [كه تهيدستى، ثروت، سلامت، بيمارى، امنيت و بلاست] آزمايش مىكنيم، و به سوى ما بازگردانده مىشويد.
وَ إِذا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هٰذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمٰنِ هُمْ كافِرُونَ
36كافران چون تو را ببينند جز به مسخرهات نمىگيرند [و مىگويند:] آيا اين است آن كسى كه معبودان شما را [به موجوداتى بىاثر و بىاختيار] ياد مىكند؟ در حالى كه خود به ذكر [خداى] رحمان [كه توحيد و قرآن است] كافرند [و از اين كار، باكى ندارند.]
خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آياتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ
37انسان از شتاب و عجله آفريده شده است [كه با نخوت و غرور، عذابم را به شتاب مىخواهد]؛ به زودى عذابهايم را به شما نشان خواهم داد، پس [آن را] به شتاب از من نخواهيد.
وَ يَقُولُونَ مَتيٰ هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
38[به پيامبر و مؤمنان] مىگويند: اگر راست مىگوييد، اين وعده كى خواهد بود؟
لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لا يَكُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ
39اگر كافران به آن وقتى كه نمىتوانند آتش را از چهرهها و پشتشان باز دارند و يارى هم نمىشوند، آگاهى داشتند [عجولانه عذاب را نمىخواستند.]
بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ
40بلكه ناگهان به آنان مىرسد، پس چنان مبهوتشان مىكند كه، نه قدرت دارند آن را بازگردانند، و نه [براى به تأخير افتادنش] مهلت مىيابند.
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ
41و به راستى پيش از تو پيامبرانى مورد استهزا قرار گرفتند، پس عذابى را كه همواره مسخره مىكردند، استهزا كنندگان را فرا گرفت.
قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمٰنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ
42بگو: چه كسى شما را در شب و روز از [عذاب خداى] رحمان محافظت مىكند؟ بلكه [حقيقت اين است كه] آنان از ياد پروردگارشان روى گردانند.
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ
43آيا براى آنان به جاى ما معبودانى هست كه آنان را [از عذاب ما] باز دارند در حالى كه [آن معبودان] نمىتوانند خود را يارى دهند و از سوى ما هم پناه داده نمىشوند؟
بَلْ مَتَّعْنا هٰؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّي طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ
44بلكه اينان و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] بهرهمند ساختيم تا جايى كه عمرشان طولانى شد [و گمان كردند كه نعمت ها و عمرشان پايان نمىپذيرد]. آيا ندانستهاند كه ما همواره به زمين مىپردازيم و از اطراف [و جوانب] آن [كه ملتها، اقوام، تمدنها و دانشمندانش هستند] مىكاهيم؟ پس آيا باز هم آنان پيروزند؟
قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَ لا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما يُنْذَرُونَ
45بگو: من فقط شما را به وسيله وحى بيم مىدهم، ولى كران، بانگ دعوت را هنگامى كه بيمشان دهند، نمىشنوند.
وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ
46و اگر اندكى از عذاب پروردگارت به آنان برسد، خواهند گفت: اى واى بر ما كه قطعا ستمكار بوديم!
وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفيٰ بِنا حاسِبِينَ
47و ترازوهاى عدالت را در روز قيامت مىنهيم و به هيچ كس هيچ ستمى نمىشود؛ و اگر [عمل خوب يا بد] هم وزن دانه خردلى باشد آن را [براى وزن كردن] مىآوريم، و كافى است كه ما حسابگر باشيم.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسيٰ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ
48يقينا به موسى و هارون [كتابى كه] جداكننده [حق از باطل] و نور و مايه يادآورى براى پرهيزكاران [است] عطا كرديم.
الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ
49همانان كه در پنهانى از پروردگارشان مىترسند و از قيامت هم بيمناكند.
وَ هٰذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ
50و اين [قرآنى] كه آن را نازل كردهايم، ذكر و پندى پرمنفعت است؛ آيا باز هم شما منكر آن هستيد؟
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ
51و مسلما پيش از اين به ابراهيم، رشد و هدايتى [كه سزاوارش بود] عطا كرديم؛ و ما به او دانا بوديم.
إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ
52[ياد كن] زمانى را كه به پدرش و قومش گفت: اين مجسمههايى كه شما ملازم پرستش آنها شدهايد، چيست؟
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ
53گفتند: پدرانمان را پرستش كنندگان آنها يافتيم [لذا به پيروى از پدرانمان آنها را مىپرستيم!!]
قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ
54گفت: به يقين شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى هستيد.
قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ
55گفتند: آيا حق را براى ما آوردهاى يا شوخى مىكنى؟!
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَليٰ ذٰلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ
56گفت: [شوخى نمىكنم] بلكه پروردگارتان همان پروردگار آسمانها و زمين است، همان كه آنها را آفريد و من بر اين [حقيقت] از گواهى دهندگانم.
وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ
57سوگند به خدا پس از آنكه [به بتخانه] پشت كرديد و رفتيد، درباره بتهايتان تدبيرى خواهم كرد.
فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ
58پس [همه] بتها را قطعهقطعه كرد و شكست مگر بت بزرگشان را كه [براى درك ناتوانى بتها] به آن مراجعه كنند.
قالُوا مَنْ فَعَلَ هٰذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ
59[چون به بتخانه آمدند، با شگفتى] گفتند: چه كسى اين كار را با معبودانمان انجام داده است؟ به يقين او از ستمكاران است.
قالُوا سَمِعْنا فَتًي يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ
60گفتند: از جوانى شنيديم كه از بتان ما [به عنوان عناصرى بىاثر و بىاختيار] ياد مىكرد كه به او ابراهيم مىگويند.
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَليٰ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ
61گفتند: پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد تا آنان [به اين كار او] شهادت دهند.
قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هٰذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ
62گفتند: اى ابراهيم! آيا تو با معبودان ما چنين كردهاى؟
قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هٰذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ
63گفت: بلكه [سالم ماندن بزرگشان نشان مىدهد كه] بزرگشان اين كار را انجام داده است؛ پس اگر سخن مىگويند، از خودشان بپرسيد.
فَرَجَعُوا إِليٰ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ
64پس آنان [با تفكر و تأمل] به خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستيدن اين موجودات بىاثر و بىاختيار] ستمكاريد [نه ابراهيم.]
ثُمَّ نُكِسُوا عَليٰ رُءُوسِهِمُ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هٰؤُلاءِ يَنْطِقُونَ
65آن گاه سرافكنده و شرمسار شدند [ولى از روى ستيزهجويى به ابراهيم گفتند:] مسلما تو مىدانى كه اينان سخن نمىگويند.
قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ
66گفت: [با توجه به اين حقيقت] آيا به جاى خدا چيزهايى را مىپرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمىرسانند؟!
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
67اف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مىپرستيد؛ پس آيا نمىانديشيد؟
قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ
68گفتند: اگر مىخواهيد كارى انجام دهيد [و مرد كار هستيد] او را بسوزانيد، و معبودانتان را يارى دهيد.
قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَليٰ إِبْراهِيمَ
69[پس او را در آتش افكندند] گفتيم: اى آتش! برابر ابراهيم سرد و بىآسيب باش!
وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ
70و بر ضد او نيرنگى سنگين به كار گرفتند [كه نابودش كنند] پس آنان را زيانكارترين [مردم] قرار داديم.
وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَي الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ
71و او و لوط را [از آن سرزمين پر از شرك و فساد] نجات داده و به سوى سرزمينى كه در آن براى جهانيان بركت نهادهايم، برديم.
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ
72و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطايى افزون، به او بخشيديم و همه را افرادى شايسته قرارداديم.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ
73و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مىكردند، و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم، و آنان فقط پرستش كنندگان ما بودند.
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ
74و به لوط، حكمت و دانش داديم و او را از آن شهرى كه [اهلش] كارهاى زشت مرتكب مىشدند، نجات داديم؛ بىترديد آنان قومى بد و نافرمان بودند.
وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ
75و او را در رحمت خود درآورديم؛ چون او از شايستگان بود.
وَ نُوحاً إِذْ ناديٰ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ
76و نوح را [ياد كن] هنگامى كه پيش از اين [پيامبران ياد شده] ندا كرد: [پروردگارا! مرا از اين قوم فاسد و تبهكار نجات بخش.] پس ندايش را اجابت كرديم، و او و خانوادهاش را از آن اندوه بزرگ نجات داديم.
وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ
77و او را در برابر گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند، يارى داديم؛ قطعا آنان گروه بدى بودند، پس همه آنان را غرق كرديم.
وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ
78و داود و سليمان را [ياد كن] زمانى كه درباره آن كشتزار كه شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داورى مىكردند، و ما گواه داورى آنان بوديم.
فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلاًّ آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ
79پس [داورى] آن را به سليمان فهمانديم، و هر يك را حكمت و دانش عطا كرديم، و كوهها و پرندگان را رام و مسخر كرديم كه همواره با داود تسبيح مىگفتند، و ما انجام دهنده [اين كار] بوديم.
وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ
80و به سود شما صنعت ساختن پوششهاى دفاعى را به او آموختيم تا شما را از [آسيب] جنگتان محافظت نمايد، پس آيا شما شكرگزار حق هستيد؟
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِليٰ الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عالِمِينَ
81و براى سليمان، تندباد را رام و مسخر كرديم كه به فرمانش به سوى آن سرزمينى كه در آن بركت نهاديم، حركت مىكرد و ما همواره به همه چيز داناييم.
وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذٰلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حافِظِينَ
82و از شيطانها كسانى را رام و مسخر او كرديم كه برايش غواصى و كارهايى غير از آن انجام مىدادند، و ما نگهبان آنان بوديم.
وَ أَيُّوبَ إِذْ ناديٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
83و ايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه: مرا آسيب و سختى رسيده و تو مهربانترين مهربانانى.
فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْريٰ لِلْعابِدِينَ
84پس ندايش را اجابت كرديم و آنچه از آسيب و سختى به او بود برطرف نموديم، و خانوادهاش را [كه در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا كرديم كه رحمتى از سوى ما و مايه پند و تذكرى براى عبادت كنندگان بود.
وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ
85و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [ياد كن] كه همه از شكيبايان بودند.
وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ
86و آنان را در رحمت خود درآورديم، چون از شايستگان بودند.
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَناديٰ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
87و صاحب ماهى [حضرت يونس] را [ياد كن] زمانى كه خشمناك [از ميان قومش] رفت و گمان كرد كه ما [زندگى را] بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس در تاريكىها [ى شب، زير آب، و دل ماهى] ندا داد كه: معبودى جز تو نيست تو از هر عيب و نقصى منزهى، همانا من از ستمكارانم.
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
88پس ندايش را اجابت كرديم و از اندوه نجاتش داديم؛ و اينگونه مؤمنان را نجات مىدهيم.
وَ زَكَرِيَّا إِذْ ناديٰ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ
89و زكريا را [ياد كن] زمانى كه پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بىفرزند] مگذار؛ و تو بهترين وارثانى.
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْييٰ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ
90پس [نداى] او را اجابت كرديم و يحيى را به او بخشيديم و نازايى همسرش را براى وى اصلاح نموديم، آنان همواره در كارهاى خير مىشتافتند، و ما را از روى اميد و بيم مىخواندند، و پيوسته در برابر ما فروتن بودند.
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ
91و آن [زن را ياد كن] كه دامن خود را پاك نگه داشت، پس ما از روح خود در او دميديم و او و پسرش را نشانهاى [بزرگ از قدرت خود] براى جهانيان قرار داديم.
إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ
92و بىترديد اين [اسلام] آئين [حقيقى] شماست در حالى كه آيينى يگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد.
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ
93ولى [آنان] آيينشان را در ميان خود قطعهقطعه كردند [و نسبت به دين گروهگروه شدند و به شدت با هم اختلاف پيدا كردند]؛ و همه آنان به سوى ما باز خواهند گشت [تا كيفر سخت اين گروهگرايى را ببينند.]
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ
94پس كسى كه برخى از كارهاى شايسته را انجام دهد در حالى كه مؤمن باشد، نسبت به تلاشش ناسپاسى نخواهد شد، و ما يقينا [تلاشش را] براى او مىنويسيم.
وَ حَرامٌ عَليٰ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ
95و بر [اهل] شهرى كه نابودشان كرديم، محال است [در قيامت به سوى ما] باز نگردند.
حَتَّي إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ
96تا زمانى كه [سد] يأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر زمين بلندى سرازير مىشوند.
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هٰذا بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ
97و آن وعده حق [كه قيامت است] نزديك شود، پس ناگهان چشمهاى كافران خيره شود [و گويند:] واى بر ما! كه ما از اين روز در بىخبرى سنگينى قرار داشتيم، بلكه ما ستمكار بوديم.
إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ
98[به آنان گويند:] به يقين شما و معبودانى كه به جاى خدا مىپرستيديد، هيزم دوزخيد؛ [بىترديد] شما در آن وارد خواهيد شد.
لَوْ كانَ هٰؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها وَ كُلٌّ فِيها خالِدُونَ
99اگر اينان معبودان [برحق] بودند، وارد دوزخ نمىشدند در حالى كه همگى [بتان و بتپرستان] در آن جاودانهاند.
لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ هُمْ فِيها لا يَسْمَعُونَ
100آنان در دوزخ، نعرههاى دردناكى دارند و در آنجا [سخنى اميدوار كننده] نمىشنوند.
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنيٰ أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ
101بىترديد كسانى كه پيشتر از سوى ما وعده نيك به آنان دادهاند، از دوزخ دورشان نگه مىدارند.
لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ
102كمترين صداى آن را [هم] نمىشنوند، و آنان در آنچه [از نعمت هاى الهى] دلشان بخواهد جاودانهاند.
لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هٰذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ
103[در آن روز] آن بزرگ ترين ترس و واهمه آنان را اندوهگين نمىكند و فرشتگان [با درود و سلام] به استقبالشان آيند [و گويند:] اين است روز شما كه شما را به آن وعده مىدادند.
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ
104روزى كه آسمان را در هم مىپيچيم، مانند در هم پيچيدن طومار، همان گونه كه نخستين بار آفريدهها را آفريديم، دوباره آنان را باز مىگردانيم. وعدهاى است [كه تحقق دادنش] بر عهده ما [ست]، به يقين آن را انجام مىدهيم.
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ
105و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه: زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مىبرند.
إِنَّ فِي هٰذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ
106بىترديد در اين [حقايق] براى [رسانيدن] مردم عبادت پيشه [به نهايت مقصود و اوج مطلوب] كفايت است.
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ
107و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.
قُلْ إِنَّما يُوحيٰ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
108بگو: به من فقط وحى مىشود كه معبود شما خداى يكتاست؛ پس آيا تسليم [فرمانها و احكام او] مىشويد؟
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَليٰ سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ
109پس اگر روى برگرداندند بگو: من به شما به طور يكسان آگاهى و هشدار دادم، و نمىدانم آنچه شما را [از عذاب] به آن وعده دادهاند، آيا نزديك است يا دور؟
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ
110بىترديد او سخن آشكار را و آنچه را پنهان مىداريد، مىداند.
وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِليٰ حِينٍ
111و من نمىدانم شايد اين [تأخير عذاب] آزمايشى براى شما و بهرهمندى اندكى [از نعمت ها] تا مدتى معين است.
قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمٰنُ الْمُسْتَعانُ عَليٰ ما تَصِفُونَ
112[پيامبر] گفت: پروردگارا! [ميان ما و مشركان] به حق داورى كن و پروردگار ما مهربان است و [مؤمنان] بر خلاف واقعيتى كه [شما مشركان درباره پيروزى خود وشكست ما] وصف مىكنيد، از او يارى مىخواهند.