سوره الانبیاء
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَ هُمۡ فِي غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ
1بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ نزديك شد براى مردم حساب ايشان و ايشانند در غفلتى روگردانان
مَا يَأۡتِيهِم مِّن ذِكۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَ هُمۡ يَلۡعَبُونَ
2نيايدشان يادآوريى از پروردگارشان نوين مگر بشنوندش و ايشانند بازىكنان
لَاهِيَةٗ قُلُوبُهُمۡ وَ أَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَ أَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ
3سرگرم است دلهاى ايشان و نهان كردند رازگويى را آنان كه ستم كردند آيا اين است جز بشرى مانند شما پس آيا مىآئيد جادو را و شما مىنگريد
قَالَ رَبِّي يَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِي ٱلسَّمَآءِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ
4گفت پروردگار من مىداند سخن را در آسمان و زمين و او است شنواى دانا
بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡيَأۡتِنَا بَِٔايَةٖ كَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ
5بلكه گفتند خوابهايى است پريشان بلكه دروغ آوردش بلكه او است شاعرى پس بيارد ما را آيتى بدانسان كه فرستاده شدند پيشينان
مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآ أَفَهُمۡ يُؤۡمِنُونَ
6ايمان نياورد پيش از ايشان شهرى كه نابودش ساختيم پس آيا اينان ايمان مىآورند
وَ مَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ
7و نفرستاديم پيش از تو جز مردانى را كه وحى مىكرديم بسوى آنان پس بپرسيد اهل كتاب را اگر نمىدانيد
وَ مَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا يَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَ مَا كَانُواْ خَٰلِدِينَ
8و نگردانيديمشان كالبدى كه نخورند خوراك را و نبودند جاودانان
ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَيۡنَٰهُمۡ وَ مَن نَّشَآءُ وَ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِينَ
9پس راست آورديمشان وعده را پس رهاشان ساختيم و هر كه را خواهيم و نابود كرديم اسرافكنان را
لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ كِتَٰبٗا فِيهِ ذِكۡرُكُمۡ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
10و همانا فرستاديم بسوى شما نامهاى كه در آن است يادآورى شما پس آيا بخرد نمىيابيد
وَ كَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡيَةٖ كَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَ أَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِينَ
11و چه بسا در هم شكستيم شهرى را كه بود ستمگر و پديد آورديم پس از آن قومى ديگر را
فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا يَرۡكُضُونَ
12تا گاهى كه احساس كردند خشم ما را ناگاه از آن مىدوند
لَا تَرۡكُضُواْ وَ ٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِيهِ وَ مَسَٰكِنِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تُسَۡٔلُونَ
13ندويد و بازگرديد بسوى آنچه هوسران بوديد در آن و نشيمنهاى خويش شايد پرسش شويد
قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ
14گفتند اى واى بر ما همانا بوديم ما ستمگران
فَمَا زَالَت تِّلۡكَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِيدًا خَٰمِدِينَ
15پس بود پيوسته اين سخن ايشان تا گردانيديمشان درويدگانى خموش
وَ مَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَ ٱلۡأَرۡضَ وَ مَا بَيۡنَهُمَا لَٰعِبِينَ
16و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه را ميان آنها است بازىكنان
لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن كُنَّا فَٰعِلِينَ
17اگر مىخواستيم برگيريم سرگرميى همانا برمىگزيند گرفتيمش از نزد خود اگر بوديم كنندگان
بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞ وَ لَكُمُ ٱلۡوَيۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ
18بلكه مىافكنيم حق را بر باطل تا تباه سازدش كه ناگهان آن است برافتاده و واى شما را از آنچه مىستائيد
وَ لَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَنۡ عِندَهُۥ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَ لَا يَسۡتَحۡسِرُونَ
19و از آن وى است آنكه در آسمانها و زمين است و آنان كه نزد اويند سرنپيچند از پرستش او و نه خسته شوند
يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَ ٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ
20تسبيح مىكنند شب و روز و سستى نمىكنند
أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ يُنشِرُونَ
21آيا برگرفتند خدايانى از زمين كه ايشان زنده كنند
لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ
22اگر مىبود در آنها خدايانى جز خدا هر آينه فاسد مىشدند پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه مىستايند
لَا يُسَۡٔلُ عَمَّا يَفۡعَلُ وَ هُمۡ يُسَۡٔلُونَ
23پرسش نشود از آنچه كند و ايشان پرسش شوند
أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ هَٰذَا ذِكۡرُ مَن مَّعِيَ وَ ذِكۡرُ مَن قَبۡلِي بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّ فَهُم مُّعۡرِضُونَ
24يا برگرفتند جز وى خدايانى بگو بياريد برهان خود را اين است يادآورى آنان كه با منند و يادآورى آنان كه پيش از منند بلكه بيشترشان نمىدانند حق را پس ايشانند روىگردانان
وَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ
25و نفرستاديم پيش از تو پيمبرى مگر وحى كرديم بدو كه نيست خدايى جز من پس مرا پرستش كنيد
وَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا سُبۡحَٰنَهُۥ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ
26و گفتند برگرفت خداوند مهربان فرزندى منزه است او بلكه بندگانند گرامى
لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَ هُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ
27پيشى نگيرند بر او به گفتار و ايشانند به فرمان او كاركنندگان
يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَ مَا خَلۡفَهُمۡ وَ لَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَ هُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ
28مىداند آنچه پيش روى ايشان و آنچه پشت سر ايشان و شفاعت نكنند جز براى هر كه خواهد و ايشانند از بيم او هراسان
وَ مَن يَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّيٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِكَ نَجۡزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ
29و آنكه بگويد از ايشان منم خدايى جز او پس آن را پاداش دهيم دوزخ بدينگونه كيفر دهيم ستمكاران را
أَ وَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَا وَ جَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤۡمِنُونَ
30آيا نديدند آنان كه كفر ورزيدند كه آسمانها و زمين بسته بودند پس شكافتيم آنها را و گردانيديم از آب هر چيز را زنده پس آيا ايمان نمىآورند
وَ جَعَلۡنَا فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمۡ وَ جَعَلۡنَا فِيهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ
31و نهاديم در زمين لنگرهايى نبادا كج شود بديشان و نهاديم در آن شكافها و راههايى شايد راهبرى شوند
وَ جَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗا وَ هُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ
32و گردانيديم آسمان را پوششى نگاه داشته و ايشانند از آيتهاى او روگردانان
وَ هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلَّيۡلَ وَ ٱلنَّهَارَ وَ ٱلشَّمۡسَ وَ ٱلۡقَمَرَ كُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسۡبَحُونَ
33و او است آنكه آفريد شب و روز و مهر و ماه را هر كدامند در گردونه شناورىكنان
وَ مَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَ أَفَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ
34و ننهاديم براى بشرى پيش از تو جاودانى را پس آيا اگر بميرى تو ايشانند جاودانان
كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ وَ نَبۡلُوكُم بِٱلشَّرِّ وَ ٱلۡخَيۡرِ فِتۡنَةٗ وَ إِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ
35همه كس چشنده مرگ است و مىآزمائيم شما را به بدى و خوبى آزمودنى و بسوى ما بازگردانيده شويد
وَ إِذَا رَءَاكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِي يَذۡكُرُ ءَالِهَتَكُمۡ وَ هُم بِذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ كَٰفِرُونَ
36و هر گاه بينندت آنان كه كفر ورزيدند نگيرندت جز به استهزاء آيا اين است آنكه ياد مىكند خدايان شما را و آنانند به ياد خداوند مهربان كافران
خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖ سَأُوْرِيكُمۡ ءَايَٰتِي فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ
37آفريده شد انسان از شتاب زود است بنمايانمتان آيتهاى خويش را پس شتاب نكنيد
وَ يَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ
38و گويند كى (چه هنگام) است اين وعده اگر هستيد راستگويان
لَوۡ يَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَ لَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَ لَا هُمۡ يُنصَرُونَ
39اگر مىدانستند آنان كه كفر ورزيدند گاهى را كه بازندارند از چهرههاى خويش آتش را و نه از پشتشان و نه ايشان يارى مىشوند
بَلۡ تَأۡتِيهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَ لَا هُمۡ يُنظَرُونَ
40بلكه مىآيدشان ناگهان پس سراسيمه سازدشان كه نتوانند بازگردانيدنش را و نه مهلت داده شوند
وَ لَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِكَ فَحَاقَ بِٱلَّذِينَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ
41و همانا استهزاء شد به پيمبرانى پيش از تو پس فرودآمد بدانان كه سخريه كردند از ايشان آنچه بودند بدان استهزاءكنان
قُلۡ مَن يَكۡلَؤُكُم بِٱلَّيۡلِ وَ ٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ بَلۡ هُمۡ عَن ذِكۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ
42بگو كه نگه دارد شما را شب و روز از خداوند مهربان بلكه ايشانند از ياد پروردگار خويش روگردانان
أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَا لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَ لَا هُم مِّنَّا يُصۡحَبُونَ
43يا ايشان را است خدايانى كه بازدارند از ايشان جز ما نتوانند يارى كردن خويش را و نه از ما همراهى شوند
بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَ ءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُ أَفَلَا يَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِي ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ
44بلكه كاميابى داديم بديشان و پدرانشان تا دراز شد بر ايشان روزگار (عمر) آيا نبينند كه مىآئيم زمين را مىكاهيمش از كنارهايش پس آيا ايشانند چيرهشدگان
قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُكُم بِٱلۡوَحۡيِ وَ لَا يَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا يُنذَرُونَ
45بگو جز اين نيست كه شما را ترسانم به وحى و نشنوند گنگان بانگ را گاهى كه بيم داده شوند
وَ لَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ
46و اگر رسدشان دمى از عذاب پروردگار تو هر آينه گويند واى بر ما كه ما بوديم ستمگران
وَ نَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِينَ ٱلۡقِسۡطَ لِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡٔٗا وَ إِن كَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَيۡنَا بِهَا وَ كَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَ
47و برنهيم ترازوهاى داد را براى روز قيامت پس ستم نشود كسى چيزى را و اگر باشد سنگينى دانه خردلى بياريمش و بس باشيم ما حسابگران
وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ وَ هَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَ ضِيَآءٗ وَ ذِكۡرٗا لِّلۡمُتَّقِينَ
48و همانا داديم به موسى و هارون جدا كننده را و روشنايى و يادآوريى براى پرهيزكاران
ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَيۡبِ وَ هُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ
49آنان كه مىترسند پروردگار خويش را پنهان و ايشانند از قيامت هراسان
وَ هَٰذَا ذِكۡرٞ مُّبَارَكٌ أَنزَلۡنَٰهُ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ
50و اين است يادداشتى فرخنده فرستاديمش آيا شمائيد آن را ناشناسان
وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَآ إِبۡرَٰهِيمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَ كُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِينَ
51و همانا داديم به ابراهيم رهبريش را از پيش و بوديم بدان دانايان
إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَ قَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِيلُ ٱلَّتِيٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰكِفُونَ
52هنگامى كه گفت به پدر خود و قوم خود چيست اين پيكرهايى كه شمائيد بر آنها گردآمدگان
قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِينَ
53گفتند يافتيم پدران خويش آنها را پرستش كنندگان
قَالَ لَقَدۡ كُنتُمۡ أَنتُمۡ وَ ءَابَآؤُكُمۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ
54گفت همانا بودهايد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار
قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِينَ
55گفتند آيا آوردهاى ما را به حق يا تويى از بازى كنندگان
قَالَ بَل رَّبُّكُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ
56گفت بلكه پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است آنكه پديد آورد آنها را و منم بر اين از گواهان
وَ تَٱللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصۡنَٰمَكُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِينَ
57و سوگند به خدا هر آينه بيانديشم براى بتان شما پس از آنكه برويد پشتكنندگان
فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا كَبِيرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَيۡهِ يَرۡجِعُونَ
58پس گردانيدشان پارههايى مگر بزرگى براى ايشان شايد بسوى او بازگردند
قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ
59گفتند آن كه كرده است اين را به خدايان ما همانا او است از ستمگران
قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى يَذۡكُرُهُمۡ يُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِيمُ
60گفتند شنيديم جوانى يادشان مىكرد كه گفته مىشد بدو ابراهيم
قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡيُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡهَدُونَ
61گفتند بياريدش پيش چشم مردم شايد گواه باشند
قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ
62گفتند آيا تو كردى اين را به خدايان ما اى ابراهيم
قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ
63گفت بلكه كرد آن را بزرگ ايشان اين پس بپرسيدشان اگر هستند سخنگويان
فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ
64پس بازگشتند به خود و گفتند همانا شمائيد ستمگران
ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَ
65پس سرافكنده آمدند كه تو دانستى اينان سخن نگويند
قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡٔٗا وَ لَا يَضُرُّكُمۡ
66گفت آيا مىپرستيد جز خدا آنچه را سود ندهد به شما چيزى را و نه زيان رساند
أُفّٖ لَّكُمۡ وَ لِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
67اف بر شما و بر آنچه مىپرستيد جز خدا پس آيا بخرد نمىآييد
قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ ٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ
68گفتند سخت بسوزانيدش و يارى كنيد خدايان خويش را اگر هستيد كنندگان
قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَ سَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ
69گفتيم اى آتش باش سرد و سلامت بر ابراهيم
وَ أَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَ
70و خواستند بدو نيرنگى را پس گردانيديم ايشان را زيانكارتران
وَ نَجَّيۡنَٰهُ وَ لُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا لِلۡعَٰلَمِينَ
71و رهانيديم او و لوط را بسوى سرزمينى كه بركت نهاديم در آن براى جهانيان
وَ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَ يَعۡقُوبَ نَافِلَةٗ وَ كُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِينَ
72و بخشيديم بدو اسحق و يعقوب را فزونى و هر يك را گردانيديم شايستگان
وَ جَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَ إِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَ إِيتَآءَ ٱلزَّكَوٰةِ وَ كَانُواْ لَنَا عَٰبِدِينَ
73و گردانيديمشان پيشوايانى كه رهبرى كنند به فرمان ما و وحى كرديم بسوى ايشان به جاى آوردن خوبيها را و بپا داشتن نماز و دادن زكات را و بودند براى ما پرستندگان
وَ لُوطًا ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَ عِلۡمٗا وَ نَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِي كَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِينَ
74و لوط را داديم بدو حكم و دانش را و رهانيديمش از شهرى كه بود همىمىكرد پليدها را همانا بودند قومى زشت و نافرمانان
وَ أَدۡخَلۡنَٰهُ فِي رَحۡمَتِنَآ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ
75و درآورديمش به رحمت خويش همانا او است از شايستگان
وَ نُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّيۡنَٰهُ وَ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡكَرۡبِ ٱلۡعَظِيمِ
76و نوح را هنگامى كه برخواند پيش از اين پس پذيرفتيم خواستش را و رهائيش داديم او و خاندانش را از اندوه بزرگ
وَ نَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَآ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِينَ
77و ياريش كرديم از قومى كه دروغ پنداشتند آيتهاى ما را همانا بودند قومى زشت پس غرقشان ساختيم همگان
وَ دَاوُۥدَ وَ سُلَيۡمَٰنَ إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَ كُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَ
78و داود و سليمان هنگامى كه حكومت مىكردند در كشتزارگاهى كه پراكنده شدند در آن گوسفندان قوم و بوديم حكومت آنان را گواهان
فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَ وَ كُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَ عِلۡمٗا وَ سَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ يُسَبِّحۡنَ وَ ٱلطَّيۡرَ وَ كُنَّا فَٰعِلِينَ
79پس آموختيمش (فهمانديمش) به سليمان و هر يك را داديم حكمى و دانشى و فرمانبردار ساختيم با داود كوهها را كه تسبيح كنند و مرغان را و بوديم كنندگان
وَ عَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّكُمۡ لِتُحۡصِنَكُم مِّنۢ بَأۡسِكُمۡ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰكِرُونَ
80و آموختيمش ساختن پوشاكى را براى شما تا نگهداردتان از خشم خويش پس آيا هستيد سپاسگزاران
وَ لِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيۡءٍ عَٰلِمِينَ
81و براى سليمان باد را سخت وزنده روان مىشد به فرمان او بسوى سرزمينى كه بركت نهاديم در آن و بوديم به هر چيزى دانايان
وَ مِنَ ٱلشَّيَٰطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُۥ وَ يَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِكَ وَ كُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِينَ
82و از شياطين آنان را كه به دريا فرو مىرفتند برايش و مىكردند كارى را جز آن و بوديم براى آنان نگهبانان
وَ أَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَ أَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ
83و ايوب هنگامى كه خواند پروردگار خويش را كه مرا رسيد رنج و تويى مهربانترين مهربانان
فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَكَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖ وَ ءَاتَيۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَ مِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَ ذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَ
84پس پذيرفتيم از او و بگشوديم آنچه بدو بود از رنج و داديم بدو خاندانش را و مانند آنان با آنان رحمتى از نزد ما و يادآوريى براى پرستشگران
وَ إِسۡمَٰعِيلَ وَ إِدۡرِيسَ وَ ذَا ٱلۡكِفۡلِ كُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِينَ
85و اسمعيل و ادريس و ذو الكفل هر كدام از صبركنندگان
وَ أَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِي رَحۡمَتِنَآ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ
86و درآورديمشان در رحمت خود همانا ايشانند از شايستگان
وَ ذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ
87و صاحب ماهى (يا خداوند ماهى) هنگامى كه رفت خشمگين پس پنداشت كه هرگز بدو قدرت نيابيم پس بناليد در تاريكيها كه نيست خدايى جز تو منزهى تو همانا بودم من از ستمگران
فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَ نَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَ كَذَٰلِكَ نُۨجِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ
88پس پذيرفتيم از او و رهائيش داديم از اندوه و بدينسان رهايى دهيم به مؤمنان
وَ زَكَرِيَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗا وَ أَنتَ خَيۡرُ ٱلۡوَٰرِثِينَ
89و زكريا هنگامى كه برخواند پروردگار خويش را پروردگارا نگذار مرا تنها و تويى بهترين ارثبرندگان
فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَ وَهَبۡنَا لَهُۥ يَحۡيَىٰ وَ أَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓ إِنَّهُمۡ كَانُواْ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَ يَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَ رَهَبٗا وَ كَانُواْ لَنَا خَٰشِعِينَ
90پس پذيرفتيم از او و بخشيديم بدو يحيى را و شايسته گردانيديم برايش همسرش را همانا بودند ايشان شتابگيرندگان در خوبيها و مىخواندند ما را اميدى و بيمى و بودند براى ما فروتنان
وَ ٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَ جَعَلۡنَٰهَا وَ ٱبۡنَهَآ ءَايَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ
91و آن زن كه نگاه داشت فرجش را پس دميديم در آن از روح خويش و گردانيديمش و پسرش را آيتى براى جهانيان
إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَ أَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُونِ
92همانا اين است ملت شما ملتى يگانه و منم پروردگار شما پس مرا بپرستيد
وَ تَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ كُلٌّ إِلَيۡنَا رَٰجِعُونَ
93و پخش كردند كار خويش را ميان خويش هر كدامند بسوى ما بازگردانندگان
فَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَ هُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا كُفۡرَانَ لِسَعۡيِهِۦ وَ إِنَّا لَهُۥ كَٰتِبُونَ
94پس آن كو بكند از كردارهاى شايسته و او است مؤمن نباشد ناسپاسيى كوشش او را و همانا مائيم براى آن نويسندگان
وَ حَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ
95و حرام است بر شهرى كه نابودش كرديم كه آنان بازنمىگردند
حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ يَأۡجُوجُ وَ مَأۡجُوجُ وَ هُم مِّن كُلِّ حَدَبٖ يَنسِلُونَ
96تا گاهى كه گشوده شود يأجوج و مأجوج و ايشان از هر پشتهاى سرازير گردند (يا برون آيند)
وَ ٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَٰوَيۡلَنَا قَدۡ كُنَّا فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ كُنَّا ظَٰلِمِينَ
97و نزديك شد وعده حق كه ناگهان باز است ديده آنان كه كفر ورزيدند اى واى بر ما همانا بوديم در غفلتى از اين بلكه بوديم ما ستمگران
إِنَّكُمۡ وَ مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ
98همانا شما و آنچه مىپرستيد جز خدا سوخت دوزخيد شمائيد در آن درآيندگان
لَوۡ كَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَا وَ كُلّٞ فِيهَا خَٰلِدُونَ
99اگر مىبودند اينان خدايانى در آن نمىرفتند حالى كه هر كدامند در آن جاودان
لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَ هُمۡ فِيهَا لَا يَسۡمَعُونَ
100ايشان را است در آن آهكشيدنى و ايشان در آن نمىشنوند
إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ
101همانا آنان كه سبقت گرفت براى ايشان از ما نكويى آنانند از آن دورشدگان
لَا يَسۡمَعُونَ حَسِيسَهَا وَ هُمۡ فِي مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ
102نشنوند حسش را و ايشانند در آنچه هوس كند دلهاى ايشان جاودانان
لَا يَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَكۡبَرُ وَ تَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ هَٰذَا يَوۡمُكُمُ ٱلَّذِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ
103اندوهگينشان نسازد آشوب بزرگتر و درآيند بر ايشان فرشتگان (يا پيشواز ايشان روند فرشتگان) كه اينك روز شما آنكه بوديد وعده داده مىشديد
يَوۡمَ نَطۡوِي ٱلسَّمَآءَ كَطَيِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡكُتُبِ كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥ وَعۡدًا عَلَيۡنَآ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ
104روزى كه پيچيم آسمان را مانند پيچيدن نامهدان نامهها را بدانسان كه آغاز كرديم نخستين آفرينش را بازگردانيمش وعده است بر ما همانا هستيم ما كنندگان
وَ لَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ ٱلصَّٰلِحُونَ
105و هر آينه نوشتيم در زبور پس از ذكر كه زمين را ارث برند بندگان من شايستگان
إِنَّ فِي هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِينَ
106همانا در اين است ابلاغى براى گروهى كه پرستشگرند
وَ مَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ
107و نفرستاديمت مگر رحمتى براى جهانيان
قُلۡ إِنَّمَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ
108بگو جز اين نيست كه وحى شود بسوى من همانا خداوند شما است خداوند يكتا پس آيا شمائيد اسلامآرندگان
فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُكُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ وَ إِنۡ أَدۡرِيٓ أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٞ مَّا تُوعَدُونَ
109پس اگر پشت كردند بگو آگهيتان دادم يكسان و ندانم آيا نزديك است يا دور آنچه وعده داده شويد
إِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَ يَعۡلَمُ مَا تَكۡتُمُونَ
110همانا او مىداند آشكار را از سخن و مىداند آنچه را نهان كنيد
وَ إِنۡ أَدۡرِي لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّكُمۡ وَ مَتَٰعٌ إِلَىٰ حِينٖ
111و ندانم شايد آزمايشى باشد براى شما و بهرهمنديى تا زمانى
قَٰلَ رَبِّ ٱحۡكُم بِٱلۡحَقِّ وَ رَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ
112گفت پروردگارا حكم كن به حق و پروردگار ما خداى مهربان است يارى جسته بر آنچه مىستائيد