سوره البقرة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ الم
1به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ الم
ذٰلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُديً لِلْمُتَّقِينَ
2در [وحى بودن و حقانيت] اين كتاب [با عظمت] هيچ شكى نيست؛ سراسرش براى پرهيزكاران هدايت است.
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ
3آنان كه به غيب ايمان دارند و نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند.
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
4و آنان كه به آنچه به سوى تو و به آنچه پيش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به روز قيامت يقين دارند.
أُولئِكَ عَليٰ هُديً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
5آنانند كه از سوى پروردگارشان بر [راه] هدايتاند و آنانند كه رستگارند.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ
6بىترديد كسانى كه [به خدا و آياتش] كافر شدند براى آنان يكسان است چه [از عذاب] بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، ايمان نمىآورند.
خَتَمَ اللَّهُ عَليٰ قُلُوبِهِمْ وَ عَليٰ سَمْعِهِمْ وَ عَليٰ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ
7خدا [به كيفر كفرشان] بر دلها و گوشهايشان مهر [تيرهبختى] نهاده، و بر چشمهايشان پردهاى [از تاريكى است كه فروغ هدايت را نمىبينند]، و براى آنان عذابى بزرگ است.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ
8و گروهى از مردم [كه اهل نفاقاند] مىگويند: ما به خدا و روز قيامت ايمان آورديم، در حالى كه آنان مؤمن نيستند.
يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ
9[به گمان باطلشان] مىخواهند خدا و اهل ايمان را فريب دهند، در حالى كه جز خودشان را فريب نمىدهند، ولى [اين حقيقت را] درك نمىكنند.
فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ
10در دل آنان بيمارى [سختى از نفاق] است، پس خدا [به كيفر نفاقشان] بر بيماريشان افزود، و براى آنان در برابر آنچه همواره دروغ مىگفتند، عذابى دردناك است.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ
11چون به آنان گويند: در زمين فساد نكنيد مىگويند: فقط ما اصلاح گريم!
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لٰكِنْ لا يَشْعُرُونَ
12آگاه باشيد! يقينا خود آنان فسادگرند، ولى درك نمىكنند.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لٰكِنْ لا يَعْلَمُونَ
13چون به آنان گويند: ايمان آوريد چنان كه ديگر مردم ايمان آوردند مىگويند: آيا ما هم مانند سبك مغزان ايمان آوريم؟! آگاه باشيد! قطعا اينان خود سبك مغزند، ولى [از شدت كوردلى به اين حقيقت] آگاه نيستند.
وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِليٰ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ
14و هنگامى كه با اهل ايمان ديدار كنند، گويند: ما ايمان آورديم و چون با شيطانهايشان [كه سران شرك و كفرند] خلوت گزينند، گويند: بدون شك ما با شماييم، جز اين نيست كه ما [با تظاهر به ايمان] آنان را مسخره مىكنيم.
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ
15خدا آنان را [به كيفر اين كار منافقانه در دنيا و آخرت] عذاب خواهد كرد، و آنان را در سركشى وتجاوزشان مهلت مىدهد [تا در گمراهىشان] سرگردان وحيران بمانند.
أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُديٰ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ
16آنان كسانى هستند كه گمراهى را به جاى هدايت خريدند، پس تجارتشان سود نكرد و از راه يافتگان [به سوى حق] نبودند.
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ
17سرگذشت آنان سرگذشت كسانى است كه [در شب بسيار تاريك بيابان] آتشى افروختند [تا در پرتو آن خود را از مهلكه نجات دهند]، چون آتش پيرامونشان را روشن ساخت، خدا [به وسيله توفانى سهمگين] نورشان را از ميان برداشت و آنان را در تاريكىهايى كه مطلقا نمىديدند واگذاشت.
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ
18كر و لال و كورند، به اين سبب آنان [از گمراهى و ضلالت به سوى هدايت و حقيقت] بازنمىگردند.
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ
19يا [سرگذشت آنان] سرگذشت [دچار شدگان به] رگبارى شديد از آسمان است كه در آن تاريكىها و رعد و برقى است، [آنان] انگشتانشان را از [صداى هولناك] صاعقهها به خاطر بيم مرگ در گوشهايشان مىگذارند [در حالى كه راه گريزى از مرگ براى آنان نيست] و خدا به كافران احاطه [همه جانبه] دارد.
يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
20نزديك است كه آن برق [بسيار رخشنده، روشنى] چشمهاى آنان را بربايد؛ زمانى كه آنان را روشنى دهد، در آن روشنى راه مىروند و چون محيط را بر آنان تاريك كند، مىايستند و اگر خدا مىخواست [شنوايى] گوش و [بينايى] چشم آنان را نابود مىكرد؛ زيرا خدا بر هر كارى تواناست.
يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
21اى مردم! پروردگارتان را كه شما و پيشينيان شما را آفريده است، بپرستيد تا [با پرستيدن او] پروا پيشه شويد.
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
22آن پروردگارى كه زمين را براى شما بسترى گسترده و آسمان را سقفى برافراشته قرار داد و از آسمان، آبى [مانند برف و باران] نازل كرد و به وسيله آن از ميوههاى گوناگون، رزق و روزى براى شما بيرون آورد؛ پس براى خدا شريكان و همتايانى قرار ندهيد در حالى كه مىدانيد [براى خدا در آفريدن و روزى دادن، شريك و همتايى وجود ندارد].
وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَليٰ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
23و اگر در آنچه ما بر بنده خود [محمد صلى الله عليه و آله] نازل كردهايم، شك داريد [كه وحى الهى است يا ساخته بشر] پس سورهاى مانند آن رابياوريد، و [براى اين كار] غير از خدا، شاهدان و گواهان خود را [از فصحا و بلغاى بزرگ عرب به يارى] فرا خوانيد، اگر [در گفتار خود كه اين قرآن ساخته بشر است نه وحى الهى] راستگوييد.
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ
24و اگر اين كار را انجام نداديد- كه هرگز نمىتوانيد انجام دهيد- بنابراين از [آتشى] كه هيزمش مردم و سنگهايند، بپرهيزيد؛ آتشى كه براى كافران آماده شده است.
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هٰذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ
25و كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، مژده ده كه براى آنان بهشتهايى است كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است؛ هرگاه از آن بهشتها ميوهاى آماده به آنان روزى دهند، گويند: اين همان است كه از پيش روزى ما شده است، و از انواع ميوهها كه [در طعم و گوارايى] شبيه هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا براى ايشان همسرانى پاكيزه است؛ و در آنجا جاودانهاند.
إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهٰذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ
26بىترديد خدا [براى فهماندن مطلبى به مردم] از اينكه به پشه و فراتر از آن [در كوچكى] مثل بزند، شرم نمىكند؛ اما كسانى كه ايمان آوردهاند مىدانند كه آن مثل از سوى پروردگارشان درست و حق است و اما كسانى كه كافرند گويند: خدا از اين مثل چه اراده كرده است؟! خدا بسيارى را به آن مثل [به خاطر انكارشان] گمراه مىكند، و بسيارى را به آن مثل [به سبب پذيرفتنشان] هدايت مىنمايد؛ و جز فاسقان را به آن گمراه نمىكند.
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ
27همان كسانى كه پيمان خدا را پس از استوار كردنش مىشكنند و رشتههايى را كه خدا به پيوند آن امر كرده است [مانند رابطه با انبيا، امامان و ارتباط با خويشان] مىگسلند، و در زمين فساد مىكنند؛ يقينا آنان زيانكارند.
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
28چگونه به خدا كفر مىورزيد در حالى كه [پيش از دميده شدن روح به كالبدتان تركيبى از عناصر] مرده بوديد، پس شما را حيات بخشيد، سپس شما را مىميراند، آن گاه دوباره زنده مىكند، سپس به سوى او بازگردانده مىشويد.
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَويٰ إِلَي السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
29اوست كه همه آنچه را در زمين است براى شما آفريد، سپس آفرينش آسمان را [كه به صورت مادهاى دود مانند بود] اراده كرد و آن را به شكل هفت آسمان [همراه با نظامى استوار] درست و نيكو قرار داد؛ و او [به قوانين و محاسبات] همه چيز داناست.
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ
30و [ياد كن] هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: مسلما من جانشينى در زمين قرار خواهم داد. گفتند: آيا كسى را در آن قرار مىدهى كه فساد مىكند و خون مىريزد؟! در حالى كه ما تو را همراه با سپاس و ستايشت تسبيح مىگوييم و تقديس مىكنيم. [پروردگار] فرمود: من [واقعيات و اسرارى از قرار گرفتن اين جانشين در زمين] مىدانم كه شما نمىدانيد.
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هٰؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
31و خدا همه نامها [ى موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هويت و حقايق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه كرد و گفت: مرا از نامهاى ايشان خبر دهيد، اگر [در ادعاى سزاوار بودنتان به جانشينى] راستگوييد.
قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
32گفتند: تو از هر عيب و نقصى منزهى، ما را دانشى جز آنچه خودت به ما آموختهاى نيست، يقينا تويى كه بسيار دانا و حكيمى.
قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ
33[خدا] فرمود: اى آدم! فرشتگان را از نامهاى آنان خبر ده. پس هنگامى كه نامهايشان را به فرشتگان خبر داد [خدا] فرمود: آيا به شما نگفتم كه من يقينا نهان آسمانها و زمين را مىدانم، و به آنچه شما آشكار مىكنيد و به آنچه پنهان مىداريد، دانايم؟
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبيٰ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ
34و [ياد كن] هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد، [پس] سجده كردند مگر ابليس كه سر پيچيد و تكبر ورزيد و از كافران شد.
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ
35و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در اين بهشت سكونت گيريد و از هر جاى آنكه خواستيد فراوان و گوارا بخوريد، و به اين درخت نزديك نشويد كه [اگر نزديك شويد] از ستمكاران خواهيد شد.
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِليٰ حِينٍ
36پس شيطان، هر دو را از [طريق] آن درخت لغزانيد و آنان را از آنچه در آن بودند [چه مقام و مرتبه معنوى، و چه منزلت و جايگاه ظاهرى] بيرون كرد. و ما گفتيم: [اى آدم و حوا و اى ابليس!] در حالى كه دشمن يكديگريد [و تا ابد، بين شما آدميان و ابليسيان صلح و صفايى نخواهد بود، از اين جايگاه] فرود آييد و براى شما در زمين، قرارگاهى [براى زندگى] و تا مدتى معين، وسيله بهرهورى اندكى خواهد بود.
فَتَلَقَّي آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
37پس آدم كلماتى را [مانند كلمه استغفار و توسل به اهل بيت عليهم السلام كه مايه توبه و بازگشت بود] از سوى پروردگارش دريافت كرد و [پروردگار] توبهاش را پذيرفت؛ زيرا او بسيار توبهپذير و مهربان است.
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُديً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
38گفتيم: همگى از آن [مرتبه و مقام] فرود آييد؛ چنانچه از سوى من هدايتى براى شما آمد، پس كسانى كه از هدايتم پيروى كنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگين شوند.
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ
39و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، اهل آتشند و در آن جاودانهاند.
يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ
40اى بنىاسرائيل! نعمت هاى مرا كه به شما عطا كردم، ياد كنيد و به پيمانم [كه سفارش به عبادت و ايمان به همه انبيا به ويژه پيامبر اسلام است] وفا كنيد تا من هم به پيمان شما [كه توقع ثواب وپاداش در برابر عبادت وايمان است] وفا كنم، و [نسبت به پيمانشكنى] فقط از من بترسيد.
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ
41وبه آنچه [بر پيامبر اسلام] نازل كردهام كه تصديق كننده تورات وانجيلى است كه با شماست، ايمان آوريد و نخستين كافر به آن نباشيد [كه نسل به نسل پس از شما به پيروى از شما به آن كافر شوند] و آياتم را [در تورات كه اوصاف محمد و قرآن در آن است، با تغيير دادن و تحريف كردن] به بهايى ناچيز نفروشيد، و فقط از من پروا كنيد.
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
42و حق را با باطل مخلوط نكنيد [تا تشخيص دادنشان بر مردم جوياى حق دشوار نشود]، وحق را [كه قرآن وپيامبر است] در حالى كه مىدانيد [و مىشناسيد، از مردم] پنهان نكنيد.
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ
43و نماز را بر پا داريد، و زكات بپردازيد، و همراه ركوعكنندگان ركوع كنيد [كه نماز خواندن با جماعت محبوب خداست].
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
44آيا مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خود را [در ارتباط با نيكى] فراموش مىكنيد؟ در حالى كه كتاب [تورات را كه با شدت به نيكى دعوتتان كرده] مىخوانيد. آيا [به وضع زيانبار و خطرناك خود] نمىانديشيد؟
وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَي الْخاشِعِينَ
45از صبر و نماز يارى بخواهيد، و يقينا اين كار جز بر فروتنان، گران و دشوار است.
الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ
46آنان كه يقين دارند [در نهايت] ديدار كننده پروردگارشان خواهند بود، و قطعا به سوى او بازمىگردند.
يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَي الْعالَمِينَ
47اى بنىاسرائيل! نعمت هاى مرا كه به شما عطا كردم و اينكه شما را بر جهانيان [زمان خودتان] برترى دادم، ياد كنيد،
وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ
48و از روزى پروا كنيد كه نه كسى از كسى عذابى را دفع مىكند، و نه از كسى شفاعتى مىپذيرند، و نه از كسى [در برابر گناهانش] فديه و عوضى مىگيرند، و نه [براى رهايى از آتش دوزخ] يارى مىشوند.
وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذٰلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ
49و [ياد كنيد] آن گاه كه شما را از [سيطره حكومت ظالمانه] فرعونيان نجات داديم؛ آنان كه همواره شما را به سختترين صورت شكنجه مىكردند، پسران شما را سر مىبريدند و زنان شما را [براى بيگارى و كنيزى] زنده مىگذاشتند. و در اين سختىها ومشكلات آزمايشى بزرگ از سوى پروردگارتان بود.
وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
50و [ياد كنيد] هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم، پس شما را نجات داديم و فرعونيان را در حالى كه مىديديد، غرق كرديم.
وَ إِذْ واعَدْنا مُوسيٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ
51و [ياد كنيد] زمانى كه [براى نازل كردن تورات] چهل شب با موسى وعده گذاشتيم، سپس شما بعد از [غايب شدن] او گوساله را معبود خود گرفتيد، در حالى كه [به سبب اين كار بسيار زشت] ستمكار بوديد.
ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذٰلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
52سپس بعد از آن [كار زشت] از [گناه] شما درگذشتيم، تا سپاسگزارى كنيد.
وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
53و [ياد كنيد] هنگامى كه به موسى، كتاب و ميزان جداكننده [حق از باطل] عطا كرديم تا هدايت يابيد.
وَ إِذْ قالَ مُوسيٰ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِليٰ بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
54و [ياد كنيد] زمانى كه موسى به قومش گفت: اى قوم من! قطعا شما به سبب معبود گرفتن گوساله به خودتان ستم ورزيديد، پس به سوى آفريننده خود بازگرديد، و [افرادى از] خودتان را [كه گوساله را به پرستش گرفتند] بكشيد كه اين [عمل] براى شما در پيشگاه آفريدگارتان بهتر است. پس خدا [به دنبال اجرا كردن دستورش] توبه شما را پذيرفت؛ زيرا او بسيار توبهپذير و مهربان است.
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسيٰ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
55و [ياد كنيد] آن گاه كه گفتيد: اى موسى! هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا خدا را آشكارا [با ديده خود] ببينيم. پس در حالى كه مىديديد، صاعقه مرگبار شما را گرفت.
ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
56سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم تا سپاسگزارى كنيد.
وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْويٰ كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لٰكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
57و [در صحراى سوزان سينا] ابر را بر سر شما سايبان قرار داديم؛ و بر شما گزانگبين و بلدرچين نازل كرديم؛ [و گفتيم:] از خوراكىهاى پاك و پاكيزهاى كه روزى شما قرار دادهايم بخوريد. و آنان [در تجاوز و طغيانشان وناسپاسى وكفرانشان] بر ما ستم نكردند، بلكه همواره بر خود ستم مىورزيدند.
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ
58و [ياد كنيد] هنگامى را كه گفتيم: به اين شهر [بيت المقدس] وارد شويد، و از نعمت هاى آن هر چه كه خواستيد، فراوان و گوارا بخوريد و از دروازه [شهر يا در معبد] فروتنانه و سجدهكنان درآييد و بگوييد: [خدايا! خواسته ما] ريزش گناهان ماست، تا گناهانتان را بيامرزيم و به زودى [پاداش] نيكوكاران را بيفزايم.
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ
59ولى ستمكاران، سخنى را كه [بيرون دروازه شهر] به آنان گفته شده بود [پس از ورود به شهر] به سخنى ديگر تبديل كردند [به جاى درخواست ريزش گناهان، درخواست امور مادى كردند]. ما هم بر ستمكاران به سبب آنكه همواره نافرمانى مىكردند، عذابى از آسمان فرود آورديم.
وَ إِذِ اسْتَسْقيٰ مُوسيٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ
60و [ياد كنيد] آن گاه كه موسى براى قومش درخواست آب كرد، پس گفتيم: عصايت را به اين سنگ بزن. پس دوازده چشمه از آن جوشيد به طورى كه هر گروهى [از دوازده گروه بنىاسرائيل] چشمه ويژه خود را شناخت. [و گفتيم:] از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و تبهكارانه در زمين فتنه و آشوب بر پا نكنيد.
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسيٰ لَنْ نَصْبِرَ عَليٰ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنيٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذٰلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ
61و [ياد كنيد] هنگامى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز بر يك نوع غذا صبر نمىكنيم، پس از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمين مىروياند از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش را براى ما آماده كند. [موسى] گفت: آيا شما به جاى غذاى بهتر، غذاى پستتر را مىخواهيد؟! [اكنون كه چنين درخواست ناروايى داريد] به شهرى فرود آييد كه آنچه خواستيد، براى شما آماده است. و [داغ] خوارى و بيچارگى و نياز بر آنان زده شد و سزاوار خشم خدا شدند؛ اين [خوارى و خشم] به سبب آن بود كه آنان همواره به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند؛ اين [كفرورزى و كشتن پيامبران] به علت آن بود كه [از فرمان من] سرپيچى نمودند و پيوسته [از حدود حق] تجاوز مىكردند.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ النَّصاريٰ وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
62مسلما كسانى كه [به ظاهر] ايمان آوردند، و يهودىها و نصرانىها و صابئىها هر كدامشان [از روى حقيقت] به خدا و روز قيامت ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است، و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين شوند.
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
63و [ياد كنيد] هنگامى كه از شما [بر پيروى از حق] پيمان گرفتيم، و كوه طور را بالاى سرتان برافراشتيم، [و گفتيم:] آنچه را [از آيات كتاب آسمانى] به شما دادهايم، با قدرت و قوت دريافت كنيد، و آنچه را در آن است [براى اجرا كردن] به ياد داشته باشيد تا پرهيزكار شويد.
ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذٰلِكَ فَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ
64آن گاه پس از آن [پيمان گرفتن، از وفاى به آن] روى گردان شديد، و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، البته از زيانكاران مىشديد.
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ
65يقينا شما [سرگذشت] كسانى از خودتان را كه در روز شنبه [از دستور خدا] تجاوز كردند [و به صيد ماهى پرداختند] دانستيد، كه به آنان گفتيم: به شكل بوزينگانى رانده شده و خوار شويد.
فَجَعَلْناها نَكالاً لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ
66در نتيجه، آن [مجازات] را عبرتى براى كسانى كه شاهد حادثه بودند، وكسانى كه بعد از آنان مىآيند، و پندى براى پرواپيشگان قرار داديم.
وَ إِذْ قالَ مُوسيٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ
67و [ياد كنيد] زمانى كه موسى به قومش گفت: خدا به شما فرمان مىدهد گاوى را ذبح كنيد، گفتند: آيا ما را مسخره مىكنى؟! گفت: به خدا پناه مىبرم از اينكه از نادانان باشم.
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذٰلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ
68گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما بيان كند كه آن گاو چگونه گاوى باشد؟ گفت: او مىفرمايد كه: آن گاوى است نه پير از كارمانده، نه جوان نارسيده، [بلكه] گاوى ميان اين دو نوع گاو است. پس آنچه را به آن فرمان دادهاند، انجام دهيد.
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ
69گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما بيان كند رنگ آن چگونه است؟ گفت: او مىفرمايد: گاوى است زرد [رنگش روشن] كه بينندگان را شاد و مسرور مىكند.
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
70گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما بيان كند كه [نهايتا آن گاو] چه گاوى است؟ زيرا اين گاو بر ما مبهم و مشتبه شده، و اگر خدا بخواهد [به شناخت آن] هدايت خواهيم شد.
قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ
71گفت: او مىفرمايد: گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند و نه زراعت را آبيارى نمايد، [از هر عيب و نقصى] سالم است، و رنگى مخالف رنگ اصلى در آن نيست، گفتند: اكنون حق را براى ما آوردى. پس آن را ذبح كردند، در حالى كه نزديك بود فرمان خدا را اجرا نكنند!!
وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ
72و [ياد كنيد] هنگامى كه كسى را كشتيد و درباره [قاتل] او به نزاع و ستيز برخاستيد؛ و خدا آشكار كننده چيزى است كه پنهان مىداشتيد.
فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذٰلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتيٰ وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
73پس گفتيم: پارهاى از آن [گاو ذبح شده] را به مقتول بزنيد [تا زنده شود و قاتل را معرفى كند]. خدا مردگان را اين گونه زنده مىكند و نشانههاى [قدرت و ربوبيت] خود را به شما نشان مىدهد، تا بينديشيد.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
74سپس دلهاى شما بعد از آن [معجزه شگفتانگيز] سخت شد، مانند سنگ يا سختتر؛ زيرا پارهاى از سنگهاست كه از آنها نهرها مىجوشد، و پارهاى از آنها مىشكافد و آب از آن بيرون مىآيد، و پارهاى از آنها از ترس خدا [از بلندى] سقوط مىكند؛ و خدا از آنچه انجام مىدهيد بىخبر نيست.
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
75آيا [شما مردم مؤمن] اميد داريد كه [آن سخت دلان] به [دين] شما ايمان بياورند؟! در حالى كه گروهى از آنان كلام خدا را همواره مىشنيدند، سپس بعد از آنكه [معنا و مفهومش را] درك مىكردند، [به سبب دنياطلبى و امور مادى] به دلخواه خود تغييرش مىدادند، در صورتى كه مىدانستند [به كلام خدا و به مردم جوياى حق خيانت مىكنند].
وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِليٰ بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
76و هنگامى كه با مؤمنان ديدار كنند، مىگويند: ما ايمان آورديم. و چون با هم خلوت مىكنند [از روى اعتراض و ايراد] به يكديگر مىگويند: چرا حقايقى را كه خدا [در تورات درباره پيامبر اسلام] براى شما بيان كرده به مؤمنان مىگوييد تا [روز قيامت با اين حقايق] در پيشگاه پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند؟ آيا تعقل نمىكنيد [كه نبايد زمينه استدلال بر ضد خود را در اختيار مؤمنان گذاريد؟!]
أَ وَ لا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ
77آيا [آن سخت دلان] نمىدانند كه خدا آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند، مىداند؟!
وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ
78و گروهى از يهود، بىسوادانى هستند كه كتاب [آسمانى تورات] را جز بافتههاى دروغى [كه عالمان خائن يهود به عنوان تورات ارائه كردهاند] نمىدانند، و [در امر دين] فقط پيرو گمان و پندارند [نه تحقيق و علم].
فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هٰذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ
79پس واى بر كسانى كه با دستهاشان نوشتهاى را مىنويسند، سپس مىگويند: اين [نوشته] از سوى خداست. تا با اين [كار زشت و خائنانه] بهايى ناچيز به دست آورند؛ پس واى بر آنان از آنچه دستهاشان نوشت، و واى بر آنان از آنچه به دست مىآورند.
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ
80و گفتند: آتش [دوزخ] جز چند روزى به ما نمىرسد. بگو: آيا [بر اين عقيده خود] از نزد خدا پيمانى گرفتهايد؟ كه هرگز خدا از آن پيمان تخلف نخواهد كرد، يا جاهلانه چيزى را به خدا نسبت مىدهيد؟
بَليٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ
81[نه چنين است كه مىگوييد] بلكه كسانى كه مرتكب گناه شدند وآثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانهاند.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ
82و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، اهل بهشتاند و در آن جاودانهاند.
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبيٰ وَ الْيَتاميٰ وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ
83و [ياد كنيد] زمانى كه از بنىاسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر و خويشان ويتيمان ومستمندان نيكى كنيد، و با مردم با خوش زبانى سخن گوييد، و نماز را بر پا داريد، و زكات بپردازيد، سپس همه شما جز اندكى [از پيمان خدا] روى گردانيديد؛ و شما [به طور عادت] روى گردان هستيد.
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ
84و [ياد كنيد] هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم كه خون همديگر را نريزيد، و يكديگر را از خانههاى خود آواره نكنيد، سپس [به پيمانتان] اقرار كرديد و بر آن هم گواهى مىدهيد.
ثُمَّ أَنْتُمْ هٰؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُساريٰ تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذٰلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِليٰ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
85باز اين شما هستيد كه يكديگر را مىكشيد، و گروهى از خودتان را از خانههايشان آواره مىكنيد، و از روى گناه و تجاوز يكديگر را بر ضد آنان [كه آواره كردهايد] يارى و كمك مىدهيد، و اگر آنان در حال اسارت نزد شما آيند، براى آزاد شدنشان فديه مىدهيد، در صورتى كه آواره كردنشان بر شما حرام بود. آيا به بخشى از كتاب [آسمانى] ايمان مىآوريد و به بخشى ديگر كفر مىورزيد؟ [حرام بودن جنگ و آواره كردن را مردود مىشماريد، و وجوب آزاد كردن همكيشان را از اسارت قبول مىكنيد!] پس كيفر كسانى از شما كه چنين تبعيضى را [در آيات خدا] روا مىدارند، جز خوارى و رسوايى در زندگى دنيا نيست، و روز قيامت به سوى سختترين عذاب بازگردانيده مىشوند، و خدا از آنچه انجام مىدهيد، بىخبر نيست.
أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ
86اينان كسانىاند كه زندگى [زودگذر] دنيا را به جاى آخرت خريدند؛ پس نه عذاب از آنان سبك شود و نه يارى شوند.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوي أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ
87و يقينا ما به موسى كتاب داديم و پس از او پيامبرانى به دنبال هم فرستاديم، و به عيسى بن مريم دلايل روشن و آشكار عطا نموديم، و او را به وسيله روح القدس توانايى بخشيديم؛ پس چرا هرگاه پيامبرى آيين و احكامى كه مطابق هوا و هوستان نبود براى شما آورد، سركشى كرديد؟ پس [نبوت] گروهى را تكذيب نموديد وگروهى را مىكشتيد.
وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً ما يُؤْمِنُونَ
88و گفتند: دلهاى ما در غلاف و پوشش است [به اين علت كلام تو را نمىفهميم، ولى چنين نيست كه مىگويند] بلكه خدا به سبب كفرشان آنان را از رحمتش دور كرده [در نتيجه از پذيرفتن اسلام خوددارى مىكنند] پس اندكى ايمان مىآورند.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الْكافِرِينَ
89و هنگامى كه براى آنان از سوى خدا كتابى [چون قرآن] آمد كه تصديق كننده توراتى است كه با آنان است، و همواره پيش از نزولش به خودشان [در سايه ايمان به آن] مژده پيروزى بر كافران مىدادند، پس [با اين وصف] زمانى كه قرآن [كه پيش از نزولش آن را با پيشگويى تورات مىشناختند] نزد آنان آمد، به آن كافر شدند؛ پس لعنت خدا بر كافران باد.
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَليٰ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباءُو بِغَضَبٍ عَليٰ غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ
90بد چيزى است آنچه خود را به آن فروختند كه از روى حسد به آنچه خدا نازل كرده كفر مىورزند، [و معترضانه مىگويند:] چرا خدا از فضل و احسانش به هر كس از بندگانش كه بخواهد [كتاب آسمانى] نازل مىكند، پس آنان به خشمى بر روى خشمى سزاوار شدند. و براى كافران عذابى خوار كننده است.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
91هنگامى كه به آنان گويند: به آنچه كه خدا [بر پيامبر اسلام] نازل كرده ايمان آوريد، گويند: به توراتى كه بر خود ما يهوديان نازل شده ايمان مىآوريم و به غير آن در حالى كه حق است و تصديق كننده توراتى است كه با آنان است، كفر مىورزند. بگو: اگر شما [از روى درستى و راستى به تورات] مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مىكشتيد؟
وَ لَقَدْ جاءَكُمْ مُوسيٰ بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ
92و قطعا موسى براى شما معجزات و دلايلى روشن آورد، سپس شما پس از [رفتن] او [به كوه طور] گوساله را معبود خود گرفتيد، در حالى كه [به خود و دلايل آشكار و روشن حق] ستمكار بوديد.
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
93و [ياد كنيد] زمانى كه از شما [براى پيروى از موسى] پيمان گرفتيم، و كوه طور را بالاى سرتان برافراشتيم [و گفتيم:] آنچه را [چون تورات] به شما داديم با قدرت و قوت دريافت كنيد [و دستورهاى ما و پيامبرتان را بشنويد، به ظاهر] گفتند: شنيديم و [در باطن گفتند:] نافرمانى كرديم. و به سبب كفرشان دوستى گوساله با دل هايشان در آميخت. بگو: اگر شما مؤمن هستيد [و ايمانتان شما را به اين همه ظلم و جنايت و فساد فرمان مىدهد] پس بد چيزى است آنچه ايمانتان به آن فرمان مىدهد.
قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
94بگو: اگر [آن گونه كه مىپنداريد] سراى آخرت [با همه نعمت هايش] نزد خدا ويژه شماست نه مردم ديگر، پس چنانچه راستگوييد مرگ را آرزو كنيد.
وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ
95و آنان هرگز مرگ را به سبب گناهانى كه مرتكب شدهاند، آرزو نمىكنند؛ و خدا به ستمكاران داناست.
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَليٰ حَياةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ
96و يقينا آنان را حريصترين مردم به زندگى [دراز مدت] خواهى يافت و [حتى حريصتر] از مشركان. هر يك از آنان آرزومند است كه اى كاش هزار سال عمرش دهند، ولى آن عمر طولانى دور كننده او از عذاب نيست؛ و خدا به آنچه انجام مىدهند، بيناست.
قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَليٰ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُديً وَ بُشْريٰ لِلْمُؤْمِنِينَ
97[آنان مىگويند: چون جبرئيل، وحى را براى تو مىآورد ما با او دشمنيم؛ بنابراين به تو ايمان نمىآوريم] بگو: هر كه دشمن جيرئيل است [دشمن خداست] زيرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل كرده است، در حالى كه تصديق كننده كتابهاى پيش از خود و هدايت وبشارت براى مؤمنان است.
مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ
98هر كه با خدا و فرشتگان و رسولانش و جبرئيل و ميكائيل دشمن باشد [كافر است]، و بىترديد خدا دشمن كافران است.
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ
99و يقينا به سوى تو آياتى روشن نازل كرديم، و به آنها جز فاسقان كافر نمىشوند.
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ
100آيا چنين نيست كه هرگاه يهود پيمانى [با خدا و رسولانش] بستند، گروهى از آنان، آن را شكستند؟ [آنان نه فقط عهد شكنند] بلكه بيشترشان ايمان نمىآورند.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ
101و زمانى كه فرستادهاى از سوى خدا به سويشان آمد كه تصديق كننده كتابى است كه با آنان است، گروهى از آنان كه [دانش] كتاب به آنان داده شده بود [با كمال گستاخى] كتاب خدا را پشت سر انداختند [و با آن به مخالفت برخاستند]، گويى نمىدانند [كه كلام خداست].
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَليٰ مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لٰكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَي الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّي يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ
102و [يهوديان] از آنچه شياطين در زمان پادشاهى سليمان [از علم سحر بر مردم مىخواندند] پيروى كردند. و [سليمان دست به سحر نيالود تا كافر شود، بنابراين] سليمان كافر نشد، ولى شياطين كه به مردم سحر مىآموختند، كافر شدند. و [نيز يهوديان] از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد [پيروى كردند]، و حال آنكه آن دو فرشته به هيچ كس نمىآموختند مگر آنكه مىگفتند: ما فقط مايه آزمايشيم [و علم سحر را براى مبارزه با ساحران و باطل كردن سحرشان به تو تعليم مىدهيم]، پس [با به كار گرفتن آن در مواردى كه ممنوع و حرام است] كافر مشو. اما آنان از آن دو فرشته مطالبى [از سحر] مىآموختند كه با آن ميان مرد و همسرش جدايى مىانداختند؛ در حالى كه آنان به وسيله آن سحر جز بهاذن خدا قدرتآسيب رساندن بهكسى را نداشتند؛ و همواره چيزى را مىآموختند كه به آنان آسيب مىرسانيد و سودى نمىبخشيد؛ و يقينا [يهود] مىدانستند كه هر كس خريدار سحر باشد، در آخرت هيچ بهرهاى ندارد. و همانا بدچيزى است آنچه خود را به آن فروختند اگر معرفت مىداشتند.
وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ
103و اگر آنان [از روى حقيقت] ايمان مىآوردند و [از سحر و جادو] پرهيز مىكردند، قطعا پاداشى كه از جانب خداست [براى آنان] بهتر بود، اگر مىدانستند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ
104اى كسانى كه ايمان آوردهايد! [هنگام سخن گفتن با پيامبر] مگوييد: راعنا [يعنى: در ارائه احكام، اميال و هوسهاى ما را رعايت كن] و بگوييد: انظرنا [يعنى: مصلحت دنيا و آخرت ما را ملاحظه كن] و [فرمانهاى خدا و پيامبرش را] بشنويد. و براى كافران عذابى دردناك است.
ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
105نه كافران از اهل كتاب و نه مشركان، دوست ندارند كه هيچ خيرى از سوى پروردگارتان بر شما نازل شود، در حالى كه خدا هركه را بخواهد به رحمت خود اختصاص مىدهد؛ و خدا داراى فضل بزرگى است.
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
106[حكم] هر آيهاى را كه [بر اساس مصالح مردم و مقتضاى زمان] از ميان برداريم يا به تأخير اندازيم، بهتر از آن يا مانندش را مىآوريم. آيا ندانستهاى كه خدا بر هر كارى تواناست؟!
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ
107آيا ندانستهاى كه فرمانروايى و حكومت آسمانها و زمين فقط در سيطره اوست و شما را جز خدا هيچ سرپرست و ياورى نيست؟
أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسيٰ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ
108بلكه مىخواهيد از پيامبرتان [كارهاى نامعقول و بيهوده] درخواست كنيد، همان گونه كه پيش از اين از موسى درخواست شد؟ و كسى كه كفر را به جاى ايمان اختيار كند، تحقيقا راه راست را گم كرده است.
وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّي يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
109بسيارى از اهل كتاب پس از آنكه حق براى آنان روشن شد به سبب حسدى كه از وجودشان شعله كشيده، دوست دارند كه شما را پس از ايمانتان به كفر بازگردانند. هم اكنون [از ستيز و جدال با آنان] درگذريد، و [از آنان] روى بگردانيد، تا خدا فرمانش را [به جنگ يا جزيه] اعلام كند؛ يقينا خدا بر هر كارى تواناست.
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
110و نماز را برپا داريد، و زكات بپردازيد، و آنچه از كار نيك براى خود پيش فرستيد آن را نزد خدا خواهيد يافت. مسلما خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصاريٰ تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
111و گفتند: هرگز كسى وارد بهشت نمىشود مگر آنكه يهودى يا نصرانى باشد، اين دروغها و اباطيل آنان است؛ بگو: اگر راستگوييد دليل و برهان خود را بياوريد.
بَليٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
112آرى، كسانى كه همه وجود خود را تسليم خدا كنند در حالى كه نيكوكارند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است، نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصاريٰ عَليٰ شَيْءٍ وَ قالَتِ النَّصاريٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَليٰ شَيْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذٰلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
113ويهوديان گفتند: نصرانىها بر آيين و روش درستى نيستند و نصرانىها گفتند: يهوديان بر آيين و روش درستى نيستند، در حالى كه همه آنان كتاب [آسمانى] را مىخوانند [كه هر دو آيين در زمان مخصوص به خود درست و بر حق بوده] كسانى كه نادانند [هم چون مشركان] سخنى مانند سخن آنان [درباره آيين مسلمانان] گفتند؛ پس خدا روز قيامت در ميان آنان درباره آنچه با هم اختلاف مىكردند، داورى مىكند.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعيٰ فِي خَرابِها أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ
114و چه كسانى ستمكارتر از كسانى مىباشند كه از بردن نام خدا در مساجد خدا جلوگيرى كردند، و در خرابى آنها كوشيدند؟ آنان را شايسته نيست كه در آن [مراكز عبادت] درآيند، جز در حال ترس [از عدالت و انتقام خدا]. براى آنان در دنيا خوارى و زبونى است و در آخرت عذابى بزرگ است.
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ
115مالكيت مشرق و مغرب فقط ويژه خداست؛ پس به هر كجا رو كنيد آنجا روى خداست. يقينا خدا بسيار عطا كننده و داناست.
وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ
116و [يهود و نصارى] گفتند: خدا [براى خود] فرزندى گرفته. منزه است او [از اوصاف دروغ و باطلى كه به حضرتش نسبت مىدهند]، بلكه آنچه در آسمانها و زمين است مخلوق و مملوك اويند [نه فرزند او؛ زيرا فرزند، هم جنس پدر و مادر است و چيزى در جهان هم جنس خدا نيست تا فرزند خدا باشد] و همه در برابر او مطيع و فرمانبردارند.
بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضيٰ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
117[بىسابقه ماده، مدت و نقشه] پديدآورنده آسمانها و زمين است. وهنگامى كه فرمان به وجود آمدن چيزى را صادر كند فقط به آن مىگويد: «باش». پس بىدرنگ مىباشد.
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْلا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذٰلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ
118و كسانى كه نادان و ناآگاهند، گفتند: چرا خدا با ما سخن نمىگويد، يا نشانه و معجزهاى براى خود ما نمىآيد؟ گذشتگان آنان نيز مانند گفته ايشان را گفتند؛ دل هايشان [در تعصب، لجاجت، عناد و نادانى] شبيه هم است. تحقيقا ما [به اندازه لازم] نشانهها را براى اهل باور بيان كردهايم.
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ
119قطعا ما تو را به درستى و راستى، بشارت دهنده وبيم رسان فرستاديم، و تو [بعد از ابلاغ پيام حق] مسئول [ايمان نياوردن و وضع و حال] دوزخيان نيستى.
وَ لَنْ تَرْضيٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصاريٰ حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَي اللَّهِ هُوَ الْهُدي وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ
120يهود و نصارى هرگز از تو راضى نمىشوند تا آنكه از آيينشان پيروى كنى. بگو: مسلما هدايت خدا فقط هدايت [واقعى] است. و اگر پس از دانشى كه [چون قرآن] برايت آمده از هوا و هوسهاى آنان پيروى كنى، از سوى خدا هيچ سرپرست و ياورى براى تو نخواهد بود.
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ
121كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان دادهايم، آن را به طورى كه شايسته آن است [با تدبر و به قصد عمل كردن] مىخوانند؛ آنانند كه به آن ايمان مىآورند و كسانى كه به آن كفر مىورزند آنانند كه زيانكارند.
يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَي الْعالَمِينَ
122اى بنىاسرائيل! نعمت هاى مرا كه به شما عطا كردم و اينكه شما را بر جهانيان [زمان خودتان] برترى دادم، ياد كنيد.
وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ
123و از روزى پروا كنيد كه نه كسى از كسى عذابى را دفع مىكند، و نه از كسى [در برابر گناهانش] فديه و عوضى مىگيرند، و نه كسى را شفاعتى سود دهد، و نه [براى رهايى از آتش دوزخ] يارى مىشوند.
وَ إِذِ ابْتَليٰ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
124و [ياد كنيد] هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به امورى [دشوار و سخت] آزمايش كرد، پس او همه را به طور كامل به انجام رسانيد، پروردگارش [به خاطر شايستگى ولياقت او] فرمود: من تو را براى همه مردم پيشوا و امام قرار دادم. ابراهيم گفت: و از دودمانم [نيز پيشوايانى برگزين]. [پروردگار] فرمود: پيمان من [كه امامت و پيشوايى است] به ستمكاران نمىرسد.
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي وَ عَهِدْنا إِليٰ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ
125و [ياد كنيد] هنگامى كه ما اين خانه [كعبه] را براى همه مردم محل گردهمايى و جاى امن وامان قرار داديم، و [فرمان داديم:] از مقام ابراهيم جايگاهى براى نماز انتخاب كنيد. و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم كه: خانهام را براى طواف كنندگان و اعتكافكنندگان و ركوع كنندگان وسجدهگذاران [از هر آلودگى ظاهرى و باطنى] پاكيزه كنيد.
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هٰذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِليٰ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ
126و [ياد كنيد] آن گاه كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين [مكان] را شهرى امن قرار ده و اهلش را آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان آوردهاند از هر نوع ميوه و محصول روزى بخش. خدا فرمود: [دعايت را درباره مؤمنان اجابت كردم، ولى] هر كه كفر ورزد بهره اندكى به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش مىكشانم و آن بد بازگشت گاهى است.
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
127و [ياد كنيد] زمانى كه ابراهيم و اسماعيل پايههاى خانه كعبه را بالا مىبردند [و به پيشگاه حق مىگفتند:] پروردگارا! [اين عمل را] از ما بپذير كه تو شنوا و دانايى،
رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
128پروردگارا! ما را [با همه وجود] تسليم خود قرار ده، و نيز از دودمان ما امتى كه تسليم تو باشند پديد آر، و راه و رسم عبادتمان را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذير، كه تو بسيار توبهپذير و مهربانى،
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
129پروردگارا! در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيز، كه آيات تو را بر آنان بخواند، و آنان را كتاب و حكمت بياموزد، و [از آلودگىهاى ظاهرى و باطنى] پاكشان كند؛ زيرا تو تواناى شكستناپذير و حكيمى.
وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ
130وكيست كه از آيين ابراهيم روى گردان شود، جز كسى كه خود را خوار و بىارزش كند و خويش را به نادانى و سبك مغزى زند؟ يقينا ما ابراهيم را در دنيا [به امامت و رسالت] برگزيديم، و قطعا در آخرت از شايستگان است.
إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ
131[و ياد كنيد] هنگامى كه پروردگارش به او فرمود: تسليم باش. گفت: به پروردگار جهانيان تسليم شدم.
وَ وَصَّيٰ بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفيٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
132و ابراهيم و يعقوب پسرانشان را به آيين اسلام سفارش كردند كه: اى پسران من! يقينا خدا اين دين را براى شما برگزيده، پس شما بايد جز در حالى كه مسلمان باشيد، نميريد.
أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
133آيا شما [يهوديان كه ادعا مىكنيد يعقوب پسرانش را به آيين شما سفارش كرد] هنگامى كه يعقوب را مرگ در رسيد [كنار بستر او] حاضر بوديد؟ [يقينا حاضر نبوديد] آن گاه كه به پسران خود گفت: پس از من چه چيزى را مىپرستيد؟ گفتند: خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را كه خداى يگانه است مىپرستيم، و ما تسليم اوييم.
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ
134آنان گروهى بودند كه درگذشتند، آنچه [از طاعت و معصيت] به دست آوردند مربوط به خود آنان است، و آنچه شما به دست آورديد مربوط به خود شماست؛ و شما در برابر آنچه آنان انجام مىدادند، مسئول نيستيد.
وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصاريٰ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
135و [اهل كتاب به مردم مؤمن] گفتند: يهودى يا نصرانى باشيد تا هدايت يابيد. بگو: بلكه از آيين ابراهيم يكتاپرست و حقگرا [پيروى مىكنيم نه از آيين تحريف شده شما كه عين گمراهى است] و او هرگز از مشركان نبود،
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِليٰ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسيٰ وَ عِيسيٰ وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
136[شما مردم مؤمن از روى حقيقت] بگوييد [و اقرار كنيد:] ما به خدا و آنچه به سوى ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان [داراى مقام نبوت] آنان فرود آمده، و به آنچه به موسى و عيسى و آنچه به پيامبران از ناحيه پروردگارشان داده شده ايمان آورديم؛ ميان هيچ يك از آنان [در اينكه از سوى خدا براى هدايت مردم مبعوث شدهاند] فرقى نمىگذاريم، و ما در برابر او تسليم هستيم.
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
137پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ايمان آوردهايد، ايمان آورند [كه ايمان به قرآن و به پيامبر است] مسلما هدايت يافتهاند، و اگر روى برتابند جز اين نيست كه در ستيز و دشمنىاند؛ پس به زودى خدا شر آنان را [به كشته شدن يا آوارگى از خانه و كاشانه] دفع خواهد كرد؛ و او شنوا و داناست.
صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ
138[به يهود و نصارى بگوييد:] رنگ خدا را [كه اسلام است، انتخاب كنيد] و چه كسى رنگش نيكوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش كنندگان اوييم.
قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِي اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ
139بگو: آيا با ما در باره خدا گفتگوى بىمنطق و احتجاج نادرست مىكنيد؟! در حالى كه او پروردگار ما و شماست [و همه كارهايش بر وفق حكمت و مصلحت است، و جاى گفتگوى بىمنطق و احتجاج نادرست نيست]؛ و اعمال ما مربوط به خود ما و اعمال شما مربوط به خود شماست، و ما [در ايمان، اعتقاد، طاعت و عبادت] براى او اخلاص مىورزيم.
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصاريٰ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
140آيا مىگوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان [داراى مقام نبوت] آنان يهودى يا نصرانى بودند؟! بگو: شما داناتريد يا خدا؟ [شما به يقين مىدانيد كه آنان يهودى و نصرانى نبودند، پس چرا واقعيت را پنهان مىداريد؟!] وستمكارتر از كسى كه شهادتى را كه از خدا نزد اوست پنهان كند، كيست؟ وخدا از آنچه انجام مىدهيد، بىخبر نيست.
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ
141آنان گروهى بودند كه درگذشتند؛ آنچه [طاعت و معصيت] به دست آوردند مربوط به خود آنان است و آنچه شما به دست آورديد مربوط به خود شماست؛ و شما در برابر آنچه آنان انجام مىدادند، مسئول نيستند.
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِليٰ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
142به زودى مردم سبك مغز مىگويند: چه چيزى مسلمانان را از قبلهاى كه بر آن بودند [يعنى بيت المقدس، به سوى كعبه] گردانيد؟ بگو: مالكيت مشرق و مغرب فقط ويژه خداست، هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
وَ كَذٰلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَليٰ عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَي الَّذِينَ هَدَي اللَّهُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ
143و همان گونه [كه شما را به راه راست هدايت كرديم] شما را امتى ميانه [ومعتدل و پيراسته از افراط و تفريط] قرار داديم تا [در ايمان، عمل، درستى و راستى] بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم گواه بر شما باشد. و ما قبلهاى را كه بر آن بودى فقط به خاطر اين قرار داديم تا كسانى كه از پيامبر پيروى مىكنند از كسانى كه از اسلام و اطاعت پيامبر برمىگردند [و متعصبانه به قبله پيش از كعبه مىمانند] معلوم و مشخص كنيم؛ گر چه اين حكم جز بر كسانى كه خدا هدايتشان كرده گران و دشوار بود. و خدا بر آن نيست كه ايمان شما را تباه كند؛ زيرا خدا به همه مردم رئوف و مهربان است.
قَدْ نَريٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ
144ما گردانيدن رويت را در [جهت] آسمان [چون كسى كه به انتظار مطلبى باشد] مىبينيم؛ پس يقينا تو را به سوى قبلهاى كه آن را بپسندى برمى گردانيم؛ پس رويت را به سوى مسجد الحرام گردان؛ و [شما اى مسلمانان!] هر جا كه باشيد، روى خود را به سوى آن برگردانيد. و مسلما اهل كتاب مىدانند كه اين تغيير قبله [از بيت المقدس به كعبه] از سوى پروردگارشان [كارى] درست و حق است؛ [زيرا در تورات و انجيلشان خواندهاند كه پيامبر اسلام به دو قبله نماز خواهد خواند] و خدا از آنچه [بر ضد پيامبر و مؤمنان] انجام مىدهند، بىخبر نيست.
وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ
145[به خدا] سوگند اگر براى اهل كتاب هر نشانه و دليلى بياورى، از قبله تو پيروى نمىكنند، و تو هم از قبله آنان پيروى نخواهى كرد و [نيز] برخى از آنان [كه يهودىاند] از قبله ديگران [كه نصرانىاند] پيروى نخواهند كرد. اگر پس از دانشى كه [چون قرآن] برايت آمده از هوا و هوسهاى آنان پيروى كنى، مسلما در آن صورت از ستمكاران خواهى بود.
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
146اهل كتاب، پيامبر اسلام را [بر اساس اوصافش كه در تورات و انجيل خواندهاند] مىشناسند، به گونهاى كه پسران خود را مىشناسند؛ و مسلما گروهى از آنان حق را در حالى كه مىدانند، پنهان مىدارند.
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ
147[اين] حق [تغيير قبله] از سوى پروردگار توست؛ بنابراين از ترديد كنندگان مباش.
وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
148براى هر گروهى قبلهاى است كه خدا گرداننده روى آن گروه به آن قبله است؛ پس [درباره قبله، نزاع و كشمكش نكنيد و به جاى بحث و گفتگو] به جانب نيكىها و كارهاى خير پيشى جوييد. خدا همه شما را هر جا كه باشيد [به صحراى محشر] مىآورد؛ مسلما خدا بر هر كارى تواناست.
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
149از هر جا [براى سفر يا كار ديگر] بيرون شدى، رويت را [در حال اقامه نماز] به سوى مسجد الحرام بگردان. بدون ترديد اين فرمان از نزد پروردگارت درست وحق است و خدا از آنچه انجام مىدهيد، بىخبر نيست.
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
150[آرى] و از هرجا بيرون شدى، رويت را [در حال اقامه نماز] به سوى مسجدالحرام بگردان؛ و [شما اى مؤمنان!] هر جا كه باشيد، رويتان را [در حال اقامه نماز] به سوى آن بگردانيد، تا مردم را جز ستمكاران [لجوج، متكبر و ياوهگو] بر ضد شما دليل و برهانى نباشد. [مشركان نگويند: اگر آيين ابراهيم را ادعا دارد چرا به قبله او كه كعبه است رو نمىكند؟ و اهل كتاب نگويند: پيامبرى كه تورات و انجيل وعده داده، قبلهاش مسجدالحرام است، پس اين شخص كه به قبله ما نماز مىخواند، پيامبر موعود نيست؛] بنابراين از آنان نترسيد و از من بترسيد، و [تغيير قبله] براى آن است كه نعمتم را بر شما كامل كنم تا [به احكام و سنن الهى] هدايت شويد.
كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ
151همان گونه كه [تغيير قبله، كامل كردن نعمت است، اين حقيقت هم كامل كردن نعمت است كه] در ميان شما رسولى از خودتان فرستاديم كه همواره آيات ما را بر شما مىخواند، و شما را [از هر نوع آلودگى ظاهرى و باطنى] پاك و پاكيزه مىكند، و كتاب وحكمت به شما مىآموزد، وآنچه را نمىدانستيد به شما تعليم مىدهد.
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ
152پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا سپاس گزاريد و كفران نعمت نكنيد.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ
153اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از صبر و نماز [در همه امور زندگى] يارى جوييد؛ زيرا خدا با صابران است.
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لٰكِنْ لا تَشْعُرُونَ
154و به آنان كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نگوييد، بلكه [در عالم برزخ] داراى حياتاند، ولى شما [كيفيت آن حيات را] درك نمىكنيد.
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ
155و بىترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات [نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند] آزمايش مىكنيم. و صبركنندگان را بشارت ده.
الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ
156همان كسانى كه چون بلا و آسيبى به آنان رسد گويند: ما مملوك خداييم و يقينا به سوى او بازمىگرديم.
أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
157آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند كه هدايت يافتهاند.
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ
158بىترديد صفا و مروه از نشانههاى خداست؛ پس كسى كه حج خانه كعبه كند، يا عمره انجام دهد، بر او گناهى نيست كه بر آن دو طواف كند. و كسى كه [به خواست خودش افزون بر واجبات] كار نيكى [چون طواف و سعى مستحب] انجام دهد، بدون ترديد خدا [در برابر عمل او] پاداش دهنده و [به كار وحال او] داناست.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُديٰ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ
159يقينا كسانى كه آنچه را ما از دلايل آشكار و [وسيله] هدايت نازل كرديم، پس از آنكه همه آن را در كتاب [تورات و انجيل] براى مردم روشن ساختيم، پنهان مىكنند [تا مردم به قرآن و پيامبر ايمان نياورند] خدا لعنتشان مىكند، و لعنت كنندگان هم لعنتشان مىكنند.
إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
160مگر كسانى كه توبه كردند، و [مفاسد خود را] اصلاح نمودند، و [آنچه را پنهان كرده بودند] براى مردم روشن ساختند، پس توبه آنان را مىپذيرم؛ زيرا من بسيار توبهپذير و مهربانم.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ
161قطعا كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است.
خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ
162در آن لعنت جاودانهاند نه عذاب از آنان سبك شود، و نه مهلتشان دهند [تا عذر خواهى كنند].
وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمٰنُ الرَّحِيمُ
163و خداى شما خداى يگانه است، جز او خدايى نيست، رحمتش بىاندازه و مهربانىاش هميشگى است.
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
164بىترديد در آفرينش آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز و كشتىهايى كه در درياها [با جابجا كردن مسافر و كالا] به سود مردم روانند و بارانى كه خدا از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين را پس از مردگىاش زنده ساخته و در آن از هر نوع جنبندهاى پراكنده كرده و گرداندن بادها و ابر مسخر ميان آسمان و زمين، نشانههايى است [از توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] براى گروهى كه مىانديشند.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ يَرَي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ
165و برخى از مردم به جاى خدا معبودهايى انتخاب مىكنند كه آنها را آن گونه كه سزاوار است خدا را دوست داشت، دوست مىدارند؛ ولى آنان كه ايمان آوردهاند، محبت و عشقشان به خدا بيشتر و قوىتر است. و اگر كسانى كه [با انتخاب معبودهاى باطل] ستم روا داشتند، هنگامى كه عذاب را ببينند، بىترديد بفهمند كه همه قدرت ويژه خداست [و معبودهاى باطل، هيچ و پوچاند] و خدا سخت كيفر است.
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ
166در آن هنگام پيشوايان [شرك و كفر] از پيروانشان بيزارى جويند، و عذاب را مشاهده كنند، و همه دستآويزها و پيوندها از آنان بريده شود.
وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذٰلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ
167و آنان كه [به جاى خدا از پيشوايان شرك و كفر] پيروى كردند، گويند: كاش براى ما بازگشتى [به دنيا] بود تا ما هم از آنان بيزارى مىجستيم، همان گونه كه آنان از ما بيزارى جستند. خدا اين گونه اعمالشان را كه براى آنان مايه اندوه و دريغ است به آنان نشان مىدهد، و اينان هرگز از آتش بيرون آمدنى نيستند.
يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
168اى مردم! از آنچه [از انواع ميوهها و خوردنىها] در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد، و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد؛ زيرا او نسبت به شما دشمنى آشكار است.
إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَي اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ
169فقط شما را به بدى و زشتى فرمان مىدهد، و اينكه جاهلانه امورى را [به عنوان حلال و حرام] به خدا نسبت دهيد.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ
170و هنگامى كه به آنان [كه آلوده به شرك و كفرند] گويند: از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد، پاسخ دهند: نه، بلكه از آيينى كه پدرانمان را بر آن يافتيم، پيروى مىكنيم. آيا هر چند پدرانشان چيزى نمىفهميدند و راه نمىيافتهاند [باز كوركورانه از آنان پيروى خواهند كرد؟!]
وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ
171داستان [دعوت كننده] كافران [به ايمان]، مانند كسى است كه به حيوانى [براى رهاندنش از خطر] بانگ مىزند، ولى آن حيوان جز آوا و صدا [آن هم آوا و صدايى كه مفهومش را درك نمىكند] نمىشنود. [كافران، در حقيقت] كر و لال و كورند به همين سبب [درباره حقايق] انديشه نمىكنند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ
172اى اهل ايمان! از انواع ميوهها و خوردنىهاى پاكيزهاى كه روزى شما كردهايم بخوريد، و خدا را سپاس گزاريد، اگر فقط او را مىپرستيد.
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
173جز اين نيست كه خدا [براى مصون ماندن شما از زيانهاى جسمى و روحى] مردار و خون و گوشت خوك و حيوانى را كه [هنگام ذبح] نام غير خدا بر آن برده شده بر شما حرام كرده. پس كسى كه [براى نجات جانش از خطر] به خوردن آنها ناچار شود، در حالى كه خواهان لذت نباشد و از حد لازم تجاوز نكند، گناهى بر او نيست؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ
174قطعا كسانى كه آنچه را خدا از كتاب [تورات و انجيل به عنوان حلال و حرام] نازل كرده [به سود خود از بىسوادان يهود و نصارى] پنهان مىكنند، و در برابر اين پنهان كارى بهاى اندكى به دست مىآورند، جز آتش به شكمهاى خود نمىريزند. و خدا روز قيامت با آنان سخن نمىگويد، و [از گناهان و زشتىها] پاكشان نمىكند، و براى آنان عذابى دردناك است.
أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُديٰ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَي النَّارِ
175اينانند كه گمراهى را به جاى هدايت، و عذاب را به عوض آمرزش خريدهاند، شگفتا! چه شكيبايند بر آتش.
ذٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ
176آن عذاب به خاطر اين است كه خدا كتاب آسمانى را به درستى و راستى نازل كرد [ولى اينان، آن را واگذاشتند و در تكذيبش كوشيدند و آن را مايه اختلاف قرار دادند] و يقينا آنان كه در [مفهوم و محتواى] كتاب اختلاف كردند [تا حقايق از مردم پنهان بماند] در دشمنى دور و درازى قرار دارند.
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَليٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبيٰ وَ الْيَتاميٰ وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
177نيكى اين نيست كه روى خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد، بلكه نيكى [واقعى و كامل، كه شايسته است در همه امور شما ملاك و ميزان قرار گيرد، منش و رفتار و حركات] كسانى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آوردهاند، و مال و ثروتشان را با آنكه دوست دارند به خويشان و يتيمان و درماندگان و در راه ماندگان و سائلان و [در راه آزادى] بردگان مىدهند، و نماز را [با همه شرايطش] برپاى مىدارند، و زكات مىپردازند، و چون پيمان بندند وفاداران به پيمان خويشند، و در تنگدستى و تهيدستى و رنج و بيمارى و هنگام جنگ شكيبايند؛ اينانند كه [در ديندارى و پيروى از حق] راست گفتند، و اينانند كه پرهيزكارند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلَي الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثيٰ بِالْأُنْثيٰ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذٰلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَديٰ بَعْدَ ذٰلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ
178اى اهل ايمان! در مورد كشتهشدگان بر شما قصاص مقرر و لازم شده: آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، زن در برابر زن. پس كسى كه [مرتكب قتل شده چنانچه] از سوى برادر [دينى] اش [كه ولى مقتول است] مورد چيزى از عفو قرار گرفت [كه به جاى قصاص، ديه و خونبها پرداخت شود] پس پيروى از روش شايسته و پسنديده [نسبت به وضع مادى قاتل بر عهده عفو كننده است]، و پرداخت ديه و خونبها با نيكويى و خوشرويى [بر عهده قاتل است]. اين [حكم] تخفيف و رحمتى است از سوى پروردگارتان؛ پس هر كه بعد از عفو، تجاوز كند [و به قصاص قاتل برخيزد] براى او عذابى دردناك است.
وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
179اى صاحبان خرد! براى شما در قصاص مايه زندگى است، باشد كه [از ريختن خون مردم بدون دليل شرعى] بپرهيزيد.
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَي الْمُتَّقِينَ
180بر شما مقرر و لازم شده چون يكى از شما را مرگ در رسد، اگر مالى از خود به جا گذاشته است، براى پدر و مادر و خويشان به طور شايسته و پسنديده وصيت كند. اين حقى است بر عهده پرهيزكاران.
فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَي الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
181پس كسانى كه بعد از شنيدن وصيت، آن را تغيير دهند، گناهش فقط بر عهده آنانى است كه تغييرش مىدهند؛ يقينا خدا شنوا و داناست.
فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
182پس كسى كه از انحراف وصيت كننده [در مورد حقوق ورثه] يا از گناه او [كه به كار نامشروع و ناحقى وصيت كند] بترسد، و ميان ورثه [با تغيير دادن وصيت بر اساس احكام دين] اصلاح دهد، گناهى بر او نيست؛ يقينا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
183اى اهل ايمان! روزه بر شما مقرر و لازم شده، همان گونه كه بر پيشينيان شما مقرر و لازم شد، تا پرهيزكار شويد.
أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَليٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
184[در] روزهايى چند [روزه بگيريد]؛ پس هر كه از شما بيمار يا در سفر باشد [به تعداد روزههاى فوت شده] از روزهاى ديگر [را روزه بگيرد]؛ و بر آنان كه روزه گرفتن طاقتفرساست، طعام دادن به يك نيازمند [به جاى هر روز] كفاره آن است. و هر كه به خواست خودش افزون بر كفاره واجب، بر طعام نيازمند بيفزايد، برايش بهتر است و روزه گرفتن [هر چند دشوار و سخت باشد] اگر [فضيلت و ثوابش را] بدانيد براى شما بهتر است.
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُديٰ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَليٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَليٰ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
185ماه رمضان كه قرآن در آن نازل شده، راهنماى مردم است و دلايلى روشن و آشكار از هدايت دارد، و مايه جدايى [حق از باطل] است. پس كسى كه در اين ماه [در وطنش] حاضر باشد بايد آن را روزه بدارد، و آنكه بيمار يا در سفر است، تعدادى از روزهاى ديگر را [به تعداد روزههاى فوت شده، روزه بدارد]. خدا آسانى و راحت شما را مىخواهد نه دشوارى و مشقت شما را. و [قضاى روزه] براى اين است كه شماره روزههايى را [كه در ماه رمضان به خاطر بيمارى يا سفر افطار كردهايد] كامل كنيد، و خدا را بر اينكه شما را هدايت فرموده بزرگ شماريد، و باشد كه سپاسگزاريد.
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
186هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] يقينا من نزديكم، دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت مىكنم؛ پس بايد دعوتم را بپذيرند و به من ايمان آورند، تا [به حق و حقيقت] راه يابند [و به مقصد اعلى برسند].
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِليٰ نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَي اللَّيْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
187در شب روزهايى كه روزهدار هستيد، آميزش با زنانتان براى شما حلال شد. آنان براى شما لباسند و شما براى آنان لباسيد. خدا مىدانست كه شما [پيش از حلال شدن اين كار] به خود خيانت مىكرديد، پس توبه شما را پذيرفت و از شما در گذشت. اكنون [آزاد هستيد كه] با آنان آميزش كنيد و آنچه را خدا [در اين كار] براى شما مقرر داشته [از فضيلت، ثواب، پاكدامنى از حرام و فرزند شايسته] طلب كنيد. و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد [صبح] از رشته سياه [شب] براى شما آشكار شود؛ سپس روزه را تا شب به پايان بريد. و در حالى كه در مساجد معتكف هستيد با زنان آميزش نكنيد. اينها حدود خداست، به آنها نزديك نشويد. خدا اين گونه آياتش را براى مردم بيان مىكند تا [از مخالفت اوامر و نواهى او] بپرهيزند.
وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَي الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
188و اموالتان را در ميان خود به باطل و ناحق مخوريد. و آن را به عنوان رشوه به سوى حاكمان و قاضيان سرازير نكنيد تا بخشى از اموال مردم را [با تكيه بر حكم ظالمانه آنان] به گناه و معصيت بخوريد، در حالى كه [زشتى كارتان را] مىدانيد.
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقيٰ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
189از تو درباره هلالهاى ماه مىپرسند، بگو: آنها وسيله تعيين اوقات [براى امور دنيايى و نظام زندگى] مردم و [تعيين زمان مراسم] حج است. و نيكى آن نيست كه به خانهها از پشت آنها وارد شويد، [چنان كه اعراب جاهلى در حال احرام حج از پشت ديوار خانه خود وارد مىشدند نه از در ورودى] بلكه نيكى [روش و منش] كسى است كه [از هر گناه و معصيتى] مىپرهيزد. و به خانهها از درهاى آنها وارد شويد؛ و از خدا پروا كنيد تا رستگار شويد.
وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ
190و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند بجنگيد، و [هنگام جنگ از حدود الهى] تجاوز نكنيد، كه خدا تجاوزكاران را دوست ندارد.
وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّي يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذٰلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ
191و آنان را [كه از هيچ گونه ستمى روگردان نيستند] هر جا يافتيد، به قتل برسانيد و از جايى كه شما را بيرون كردند بيرونشان كنيد و فتنه [شرك، بتپرستى، آزار مردم و بيرون راندشان از خانه و كاشانه] از قتل وكشتار بدتر است. و كنار مسجدالحرام با آنان نجنگيد مگر آنكه در آنجا با شما بجنگند؛ پس اگر با شما [در آنجا] جنگيدند، آنان را به قتل برسانيد كه پاداش وكيفر كافران همين است.
فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
192اگر از فتنهگرى وجنگ بازايستند، يقينا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَي الظَّالِمِينَ
193و با آنان بجنگيد تا فتنهاى [چون شرك، بتپرستى و حاكميت كفار] بر جاى نماند و دين فقط ويژه خدا باشد. پس اگر بازايستند [به جنگ با آنان پايان دهيد و از آن پس] تجاوزى جز بر ضد ستمكاران جايز نيست.
الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَديٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَديٰ عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
194ماه حرام در برابر ماه حرام است [اگر دشمن حرمت آن را رعايت نكرد و با شما در آن جنگيد، شما هم براى حفظ كيان خود در همان ماه با او بجنگيد.] و همه حرمتها داراى قصاصاند. پس هر كه بر شما تعدى كرد، شما هم به مثل آن بر او تعدى كنيد، و از خدا پروا نماييد، و بدانيد كه خدا با پروا پيشگان است.
وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
195و در راه خدا انفاق كنيد و [با ترك اين كار پسنديده، يا هزينه كردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاكت نيندازيد، ونيكى كنيد كه يقينا خدا نيكوكاران را دوست دارد.
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذيً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ذٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ
196حج وعمره را براى خدا به پايان بريد، و اگر [به علتى] از انجام آن ممنوع شديد، آنچه را از قربانى براى شما ميسر است [قربانى كنيد و از احرام در آييد]؛ و سر خود را نتراشيد تا قربانى به محلش برسد؛ و از شما اگر كسى بيمار بود يا در سرش ناراحتى و آسيب داشت [و ناچار بود سر بتراشد، جايز است سر بتراشد و] كفارهاى چون روزه، يا صدقه يا قربانى بر عهده اوست. و هنگامى كه [از علل ممنوعيت] در امان بوديد، پس هر كه با پايان بردن عمره تمتع به سوى حج تمتع رود، آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند]. و كسى كه قربانى نيابد، سه روز روزه در همان سفر حج و هفت روز روزه هنگامى كه بازگشتيد بر عهده اوست؛ اين ده روز كامل است [و قابل كم و زياد شدن نيست]. اين وظيفه كسى است كه [خود و] خانوادهاش ساكن و مقيم [منطقه] مسجد الحرام نباشد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است.
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْويٰ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ
197حج در ماههاى معين و معلومى است [شوال، ذوالقعده، ذوالحجه] پس كسى كه در اين ماهها حج را [با احرام بستن و تلبيه] بر خود واجب كرد، [بداند كه] در حج، آميزش با زنان و گناه و جدال [جايز] نيست. و آنچه از كار خير انجام دهيد خدا مىداند. و به نفع خود توشه برگيريد، كه بهترين توشه پرهيزكارى است و اى صاحبان خرد! از من پروا كنيد.
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ
198بر شما گناهى نيست كه [در ايام حج] از پروردگارتان [به وسيله تجارت و داد و ستد] فضل و روزى و منافع مادى بطلبيد. و هنگامى كه از عرفات كوچ كرديد، خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد. [آرى] او را ياد كنيد همان گونه كه شما را هدايت كرد. و همانا شما پيش از اين از گمراهان بوديد.
ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
199سپس از همان جايى كه مردم روانه مىشوند [به سوى منى] روانه شويد، و از خدا آمرزش بخواهيد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ
200پس هنگامى كه مناسك [حجتان] را انجام داديد، پس خدا را آن گونه كه پدرانتان را ياد مىكنيد يا بهتر و بيشتر از آن ياد كنيد. پس گروهى از مردم [كوتاه فكر] مىگويند: پروردگارا! به ما در دنيا كالاى زندگى عطا كن. و آنان را در آخرت هيچ بهرهاى نيست.
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ
201و گروهى از آنان مىگويند: پروردگارا! به ما در دنيا نيكى و در آخرت هم نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ
202اينانند كه از آنچه به دست آوردهاند، نصيب و بهره فراوانى دارند، و خدا حسابرسى سريع است.
وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقيٰ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
203و خدا را در روزهاى معلوم و معينى [كه يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ماه ذوالحجه ايام وقوف در منى است] ياد كنيد. پس هر كه در دو روز [واجبات منى را انجام دهد و به كوچ كردن از آن] شتاب ورزد، گناهى بر او نيست، و هر كه [تا روز سوم] تأخير كند، بر او هم گناهى نيست، [اختيار كردن وقوف در منى چه در دو روز، چه در سه روز] براى كسى است كه [از محرمات احرام] پرهيز كرده است. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه يقينا همه شما به سوى او محشور خواهيد شد.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَليٰ ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ
204و از مردم كسى است كه گفتارش در زندگى دنيا تو را خوش آيد، و [براى اينكه چنين وانمود كند كه زبانش با دلش يكى است] خدا را بر آنچه در دل دارد شاهد مىگيرد، در حالى كه سرسختترين دشمنان است.
وَ إِذا تَوَلَّٰي سَعيٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ
205و هنگامى كه [چنين دشمن سرسختى] قدرت و حكومتى يابد، مىكوشد كه در زمين فساد و تباهى به بار آورد، و زراعت و نسل را نابود كند؛ و خدا فساد و تباهى را دوست ندارد.
وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ
206و چون به او گويند: از خدا پروا كن، غرور و سرسختى و تعصب و لجاجت، او را به گناه وا مىدارد؛ پس دوزخ او را بس است، و يقينا بد جايگاهى است.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ
207و از مردم كسى است كه جانش را براى خشنودى خدا مىفروشد [مانند اميرالمؤمنين عليه السلام] و خدا به بندگانمهربان است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
208اى اهل ايمان! همگى در عرصه تسليم و فرمانبرى [از خدا] در آييد، و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، كه او نسبت به شما دشمنى آشكار است.
فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْكُمُ الْبَيِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
209پس اگر بعد از آنكه دلايل و نشانههاى روشن براى شما آمد، لغزيديد [و به شرك و كفر روى كرديد] نهايتا بدانيد كه خدا [در انتقام از شما] تواناى شكستناپذير و حكيم است.
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ إِلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ
210آيا [اهل لغزش و پيروان شيطان] جز اين را انتظار دارند كه [عذاب] خدا و فرشتگان [مأمور عذاب] در سايبانهايى از ابر به سوى آنان آيند و كار نابودى آنان تمام شود؟ و همه كارها به سوى خدا بازگردانده مىشود.
سَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ كَمْ آتَيْناهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ
211از بنىاسرائيل بپرس: چه بسيار نشانههاى روشن به آنان عطا كرديم، و هركس نعمت [هدايت] خدا را پس از آنكه به او رسيد، تبديل [به كفر] كند، [بداند] كه يقينا خدا سخت كيفر است.
زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ
212زندگى [زودگذر] دنيا براى كافران آراسته شده، و [به اين سبب] مؤمنان را مسخره مىكنند، در حالى كه پروا پيشگان در روز قيامت [از هر جهت] برتر از آنان هستند، و خدا هر كه را بخواهد، بىحساب روزى مىدهد.
كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَي اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِليٰ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
213مردم [در ابتداى تشكيل اجتماع] گروهى واحد و يك دست بودند [و اختلاف و تضادى در امور زندگى نداشتند]، پس [از پديد آمدن اختلاف و تضاد] خدا پيامبرانى را مژده دهنده و بيم رسان برانگيخت، و با آنان به درستى و راستى كتاب را نازل كرد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داورى كند. [آن گاه در خود كتاب اختلاف پديد شد] و اختلاف را در آن پديد نياوردند مگر كسانى كه به آنان كتاب داده شد، [اين اختلاف] بعد از دلايل و برهانهاى روشن و آشكارى بود كه براى آنان آمد، [و سبب آن] برترى جويى و حسد در ميان خودشان بود. پس خدا كسانى را كه ايمان آوردند، به توفيق خود به حقى كه در آن اختلاف كردند، راهنمايى كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راهى راست هدايت مىكند.
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّي يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتيٰ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ
214آيا پنداشتهايد در حالى كه هنوز حادثههايى مانند حوادث گذشتگان شما را نيامده، وارد بهشت مىشويد؟! به آنان سختىها و آسيبهايى رسيد وچنان متزلزل و مضطرب شدند تا جايى كه پيامبر و كسانى كه با او ايمان آورده بودند [در مقام دعا و درخواست يارى] مىگفتند: يارى خدا چه زمانى است؟ [به آنان گفتيم:] آگاه باشيد! يقينا يارى خدا نزديك است.
يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتاميٰ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
215از تو مىپرسند: چه چيز انفاق كنند؟ بگو: هر مال و مايه سودمندى كه انفاق مىكنيد بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و نيازمندان و محتاج در راه مانده باشد، و هر كار نيكى انجام دهيد، خدا به آن داناست.
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسيٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسيٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
216جنگ [با دشمن] بر شما مقرر و لازم شده، و حال آنكه برايتان ناخوشايند است. و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است، وبسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] مىداند و شما نمىدانيد.
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّي يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ
217از تو درباره جنگ در ماه حرام مىپرسند. بگو: هر جنگى در آن [گناهى] بزرگ است، ولى هر نوع بازداشتن [مردم] از راه خدا و كفرورزى به او و [بازداشتن مردم از] مسجد الحرام و بيرون راندن اهلش از آن، نزد خدا بزرگتر [از جنگ در ماه حرام] است؛ و فتنه [شرك و بتپرستى] از كشتار بزرگتر است. و مشركان همواره با شما مىجنگند تا شما را اگر بتوانند از دينتان برگردانند. و از شما كسانى كه از دينشان برگردند و در حال كفر بميرند، همه اعمال خوبشان در دنيا و آخرت تباه و بىاثر مىشود، و آنان اهل آتشاند و در آن جاودانهاند.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
218يقينا كسانى كه ايمان آورده، و آنان كه هجرت كرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا اميد دارند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
219درباره شراب و قمار از تو مىپرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است، و گناه هر دو از سودشان بيشتر است. و از تو مىپرسند: چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از آنچه افزون بر نياز است. خدا اين گونه آياتش را براى شما بيان مىكند تا بينديشيد.
فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتاميٰ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
220[آرى، تا] درباره [آنچه به صلاح] دنيا و آخرت [است] بينديشيد. و از تو درباره يتيمان مىپرسند، بگو: اصلاح امور آنان بهتر است، و اگر با آنان معاشرت كنيد و امورتان را با امورشان بياميزيد [كارى خداپسندانه است] آنان برادر دينى شما هستند، و خدا افسادگر [در امور يتيم] را از اصلاح گر بازمىشناسد. و اگر خدا مىخواست شما را [در تكليف و مسئوليت نسبت به مال و جان يتيم] به زحمت مىانداخت؛ مسلما خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است.
وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّي يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّي يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَي الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
221و با زنان مشرك ازدواج نكنيد تا زمانى كه ايمان بياورند. قطعا كنيز با ايمان از زن آزاد مشرك بهتر است، هر چند [زيبايى، مال و موقعيت او] شما را خوش آيد. و زنان با ايمان را به ازدواج مردان مشرك در نياوريد تا زمانى كه ايمان بياورند. مسلما برده با ايمان از مرد آزاد مشرك بهتر است، هر چند [جمال، مال و منال او] شما را خوش آيد. اينان [كه مشركند، نه تنها مردم، بلكه بىرحمانه زن و فرزند خود را] به سوى آتش مىخوانند، و خدا به توفيق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مىكند، و آياتش را براى مردم بيان مىفرمايد تا متذكر شوند.
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذيً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّي يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ
222از تو درباره حيض مىپرسند، بگو: حيض، حالت ناملايم و زيان بارى است؛ پس در زمان حيض از [آميزش با] زنان كنارهگيرى كنيد، و با آنان نزديكى ننماييد تا پاك شوند؛ و هنگامى كه پاك شدند از جايى كه خدا به شما فرمان داده با آنان آميزش كنيد. يقينا خدا كسانى را كه بسيار توبه مىكنند، و كسانى را كه خود را [با پذيرش انواع پاكىها از همه آلودگىها] پاكيزه مىكنند. دوست دارد.
نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّي شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
223زنان شما كشتزار شمايند، هر زمان و هر كجا كه خواستيد به كشتزار خود در آييد. و [با رعايت حقوق يكديگر، و حفظ عفت و پاكى، در سايه زناشويى و توليد نسلى پاك و شايسته و صالح، خير و ثوابى] براى خودتان پيش فرستيد، و از خدا پروا كنيد، و بدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد، و مؤمنان را بشارت ده.
وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
224و خدا را در معرض سوگندهايى كه مىخوريد قرار ندهيد، به اينكه سوگند بخوريد كه نيكى نكنيد، و تقوا پيشه نسازيد، و ميان مردم آشتى ندهيد [خدا رضايت ندارد كه نامش وسيله خوددارى از كارهايى شود كه خودش به انجام آنها فرمان داده است] و خدا [نسبت به همه گفتههاى شما] شنوا، [و نسبت به تمام كارهاى شما] داناست.
لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ وَ لٰكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ
225خدا شما را به خاطر سوگندهاى لغوتان [كه جدى و حقيقى نيست و عادتا بدون قصد قلبى بر زبان جارى مىشود] مؤاخذه نمىكند، ولى شما را به خاطر آنچه دلهايتان [از سوگند جدى و حقيقى] مرتكب شده مؤاخذه مىكند؛ و خدا بسيار آمرزنده و بردبار است.
لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاءُو فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
226براى كسانى كه سوگند ياد مىكنند [كه از آميزش] با زنان خود دورى گزينند، [شرعا] چهار ماه مهلت است، چنانچه [در اين مدت به آنچه مقتضاى زناشويى است] بازگشتند [گناهى بر آنان نيست]؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده ومهربان است.
وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
227و اگر [براى پايان يافتن مشكلات] تصميم به طلاق گرفتند، [در صورت رعايت شرايط مانعى ندارد] مسلما خدا [به گفتار و كردارشان] شنوا و داناست.
وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذٰلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
228زنان طلاق داده شده بايد به سر آمدن سه پاكى [از حيض را] انتظار برند [و پيش از به سر رسيدن آن، از شوهر كردن خوددارى ورزند]. و اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارند [به خاطر رعايت شرايط ايام عده] نبايد آنچه را خدا در رحمهايشان [از حيض يا جنين] آفريده پنهان دارند. و شوهرانشان در اين مدت چنانچه خواهان صلح و سازشاند، به بازگرداندن آنان [به زندگى دوباره] سزاوارترند. و براى زنان، حقوق شايستهاى بر عهده مردان است، مانند حقوقى كه براى مردان بر عهده آنان است، و مردان را بر آنان [به خاطر كارگذارى، و تدبير امور زندگى در امر ميراث و ديه، گواهى در دادگاه و غير اين امور حقوقى] افزونتر است؛ و خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است.
الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
229طلاق [رجعى كه براى شوهر در آن حق رجوع وبازگشت به همسر است] دوبار است. [شوهر در هر مرتبه از رجوع] بايد [همسرش را] به طور شايسته ومتعارف نگه دارد، يا [با ترك رجوع، او را] به نيكى و خوشى رها كند. و براى شما حلال نيست از آنچه [به عنوان مهريه] به آنان پرداختهايد چيزى را بازستانيد، مگر آنكه هر دو بترسند كه حدود و مقررات خدا را [در روش همسردارى] برپا ندارند. پس شما [حاكمان شرع] اگر بترسيد كه آن دو نفر حدود خدا را برپا ندارند در آنچه زن براى رهايى خود [عوض طلاق] فديه بپردازد، گناهى بر آنان نيست. اينها حدود خداست؛ پس از آنها تجاوز نكنيد و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان بىترديد ستمكارند.
فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّي تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُها لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
230پس اگر [بعد از دو طلاق و رجوع بار سوم] او را طلاق داد، آن زن بر وى حلال نخواهد بود، مگر آنكه با همسرى غير از او ازدواج كند. و اگر [همسر دوم] او را طلاق داد بر وى و شوهر اول گناهى نيست كه به يكديگرباز گردند، در صورتى كه اميدوار باشند حدود الهى را [در روش همسردارى] رعايت مىكنند. و اينها حدود خداست كه آن را براى گروهى كه دانايند بيان مىكند.
وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
231و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و به پايان عده خود نزديك شدند، آنان را [با رجوع كردن] به طور شايسته و متعارف نگه داريد، يا [با ترك رجوع] به نيكى و خوشى رها كنيد. و آنان را براى آزار رساندن و زيان زدن نگه نداريد تا بر آنان تعدى و ستم كنيد. و هر كه چنين كند قطعا به خود ستم كرده است. و آيات خدا را به مسخره نگيريد و نعمت خدا را بر خود و آنچه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده كه شما را به آن پند مىدهد، به ياد آريد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا به همه چيز داناست.
وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذٰلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكُمْ أَزْكيٰ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
232و زمانى كه زنان را طلاق داديد، و به پايان عده خود رسيدند، آنان را از ازدواج با شوهران سابق خود در صورتى كه ميان خودشان به روشى شايسته و متعارف توافق كنند باز مداريد. با اين [حكم] كسانى از شما كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، پند داده مىشوند. اين براى شما سودمند وپاكيزهتر است؛ وخدا [مصالح شما را در همه امور] مىداند وشما نمىدانيد.
وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَي الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَي الْوارِثِ مِثْلُ ذٰلِكَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
233و مادران بايد فرزندانشان را دو سال كامل شير دهند. [اين حكم] براى كسى است كه مىخواهد دوران شيرخوارگى [كودك] را تكميل كند. تأمين خوراك و پوشاك مادران شيردهنده به طور شايسته و متعارف بر عهده پدر فرزند است. هيچ كس جز به اندازه توانش تكليف نمىشود. نبايد مادرى به خاطر فرزندش زيان بيند، و نه پدرى براى فرزندش دچار ضرر شود [بر پدر است كه مخارج مادر و كودك را در حد متعارف بپردازد، و بر مادر است كه بيش از طاقت مالى شوهر از شوهر طلب خوراك و پوشاك نكند]. و [چنانچه پدر كودك از دنيا برود] هزينه مادر و كودك به اندازه متعارف [از ميراث به جا مانده] بر عهده وارث است. و اگر پدر و مادر بر اساس توافق و مشورتشان بخواهند كودك را [قبل از دو سال] از شير بگيرند، گناهى بر آنان نيست. و اگر بخواهيد براى فرزندانتان دايه بگيريد، گناهى بر شما نيست، در صورتىكه مزدى را كه بايد بپردازيد به طور شايسته و متعارف بپردازيد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد يقينا خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
234و كسانى از شما كه مىميرند و همسرانى باقى مىگذارند، بايد همسران چهار ماه و ده روز انتظار برند [و از شوهر كردن خوددارى ورزند]؛ پس چون به پايان مدتشان رسيدند، در آنچه درباره خودشان به طور شايسته و متعارف [نسبت به ازدواج يا ترك آن] انجام دهند بر شما [حاكمان، وارثان متوفى و اقوام زنان] گناهى نيست؛ و خدا از آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَ لٰكِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ حَتَّي يَبْلُغَ الْكِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ
235در سخنانى كه هنگام خواستگارى زنها [يى كه در عده وفاتاند] بدون صراحت و وضوح گوييد [مانند اينكه: من «خوش معاشرتم» و «زن دوستم» و به زنى كه داراى چنين صفاتى باشد علاقهمندم] يا قصد ازدواج با آنان را در دل پنهان داريد، گناهى بر شما نيست. خدا مىداند كه شما به زودى آنان را [بر اساس ميل فطرى و خواسته طبيعى] ياد خواهيد كرد؛ ولى با آنان در پنهانى و خلوت قرارداد ازدواج نگذاريد، جز آنكه گفتارى پسنديده [و بدون صراحت و وضوح] بگوييد. و هرگز تصميم بستن عقد ازدواج نگيريد تا عده وفات به پايان رسد، و بدانيد كه خدا آنچه در دل داريد مىداند؛ بنابراين از [مخالفت با] او بپرهيزيد، و بدانيد كه خدا بسيار آمرزنده و بردبار است.
لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَي الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَي الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَي الْمُحْسِنِينَ
236اگر زنان را پيش از آميزش جنسى يا تعيين مهريه طلاق داديد [در اين طلاق] بر شما گناهى نيست؛ و [در چنين موقعيتى بر شما واجب است] آنان را [از مال خود] بهرهاى شايسته و متعارف دهيد؛ توانگر به اندازه خويش، و تنگدست به اندازه خويش كه اين حقى لازم بر عهده نيكوكاران است.
وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْويٰ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
237و اگر آنان را پيش از آميزش جنسى طلاق دهيد، در حالى كه براى آنان مهرى تعيين كردهايد، پس [بر شما واجب است] نصف آنچه تعيين كردهايد [به آنان بپردازيد]، مگر آنكه خود آنان يا كسى كه پيوند ازدواج به دست اوست [مانند ولى يا وكيل] آن را ببخشند. و گذشت و بخشش شما [كه تمام مهريه را به زن بپردازيد] به پرهيزكارى نزديكتر است. و فزون بخشى و نيكوكارى را در ميان خودتان فراموش نكنيد كه خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطيٰ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ
238بر تمام نمازها و به خصوص نماز ميانه [كه بر اساس پارهاى از روايات، نماز ظهر است] محافظت و مراقبت كنيد، و [در حال طاعت و عبادت] فروتنانه براى خدا بپا خيزيد.
فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ
239پس اگر [از دشمن يا حيوانات درنده يا خطر ديگر] ترس داشتيد، [نماز را] پياده يا سواره بخوانيد و هنگامى كه امنيت يافتيد، خدا را [با خواندن نماز معمولى همانند نمازى كه در حال امنيت بر شما واجب است] ياد كنيد، نمازى كه آن را در ضمن ساير برنامههاى دينى كه داناى به آنها نبوديد، به شما آموخت.
وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَي الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِي ما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
240و كسانى از شما كه مرگشان نزديك مىشود، و همسرانى به جا مىگذارند، بايد براى همسرانشان وصيت كنند كه آنان را تا يك سال بدون بيرون كردن از خانه از هزينه زندگى بهرهمند سازند. پس اگر [به اختيار خود] بيرون رفتند، در آنچه نسبت به خود [از ازدواج يا انتخاب شغل] به طور شايسته و متعارف انجام دهند، بر شما [وارثان ميت به سبب نپرداختن هزينه زندگى آنان] گناهى نيست؛ و خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است.
وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَي الْمُتَّقِينَ
241و [سزاوار است از سوى شوهران] به طور شايسته و متعارف، كالا و وسايل زندگى به زنان طلاق داده شده پرداخت شود، كه اين حقى لازم بر عهده پرهيزكاران است.
كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
242اين گونه خدا آياتش را براى شما بيان مىكند، باشد كه بينديشيد.
أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ
243آيا به كسانى كه از ترس مرگ از خانههاى خود در حالى كه هزاران نفر بودند، بيرون آمدند [با ديده عبرت] ننگريستى؟ پس خدا به آنان فرمود: بميريد [و آنان بدون فاصله مردند،] سپس آنان را زنده كرد [تا بدانند رهايى از چنگ مرگ ممكن نيست]. خدا نسبت به مردم داراى فضل و احسان است، ولى بيشتر مردم سپاس نمىگزارند.
وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
244و در راه خدا پيكار كنيد و بدانيد كه يقينا خدا شنوا و داناست.
مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
245كيست آنكه به خدا وام نيكو دهد، تا آن را برايش چندين برابر بيفزايد؟ و خداست كه [روزى را] تنگ مىگيرد و وسعت مىدهد؛ و [همه شما براى دريافت پاداش] به سوى او بازگردانده مىشويد.
أَ لَمْ تَرَ إِلَي الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسيٰ إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ
246آيا [با ديده عبرت] آن گروه از سران و اشراف بنى اسرائيل را پس از موسى نديدى كه به پيامبرشان گفتند: براى ما زمامدار و فرمانروايى برانگيز تا در راه خدا جنگ كنيم؟ گفت: آيا احتمال نمىدهيد، اگر جنگ بر شما مقرر و لازم شود، جنگ نكنيد [و سر به نافرمانى بزنيد؟] گفتند: ما را چه هدف و مرادى است كه در راه خدا جنگ نكنيم، در حالى كه از ميان خانهها و فرزندانمان بيرون رانده شدهايم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرر و لازم شد، همه جز اندكى از آنان روى گرداندند؛ و خدا به ستمكاران داناست.
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّي يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
247و پيامبرشان به آنان گفت: بىترديد خدا طالوت را براى شما به زمامدارى برانگيخت. گفتند: [شگفتا!] چگونه او را بر ما حكومت باشد و حال آنكه ما به فرمانروايى از او سزاوارتريم، و به او وسعت و فراخى مالى داده نشده [پس ما كجا و زمامدارى انسانى تهيدست كجا؟ [] پيامبرشان] گفت: خدا او را بر شما برگزيده و وى را در دانش و نيروى جسمى فزونى داده؛ و خدا زمامداريش را به هر كس كه بخواهد عطا مىكند؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسيٰ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
248و پيامبرشان به آنان گفت: يقينا نشانه فرمانروايى او اين است كه آن صندوق [كه موسى را در آن گذاشتند و به دريا انداختند] نزد شما خواهد آمد، در آن است آرامشى از سوى پروردگارتان، و باقىماندهاى از آنچه خاندان موسى و هارون به جا گذاشتهاند [چون الواح تورات، عصاى موسى و عمامه هارون] و فرشتگان آن را حمل مىكنند، البته در آن نشانهاى براى شماست اگر مؤمن باشيد.
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ
249پس زمانى كه طالوت با سپاهيان [براى جنگ با دشمن از شهر] بيرون رفت، گفت: بىترديد خدا شما را به وسيله نهر آبى آزمايش مىكند؛ پس هر كه [به هنگام تشنگى] از آن [سير] بنوشد، از من نيست و هر كه از آن نخورد، از من است، مگر كسى كه با دستش كفى آب برگيرد [كه او نه از من است و نه مردود از سپاه]. پس جز اندكى از آنان همگى از آن نوشيدند. و زمانى كه او و كسانى كه با او ايمان آورده بودند از نهر گذشتند، [گروهى از آنان] گفتند: ما را امروز قدرت مقابله با جالوت و سپاهيانش نيست. ولى كسانى كه يقين داشتند كه ديداركننده خدايند، گفتند: چه بسا گروه اندكى كه به توفيق خدا بر گروه بسيارى پيروز شدند، و خدا باشكيبايان است.
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرِينَ
250و چون [طالوت و اهل ايمان] براى جنگ با جالوت و سپاهيانش ظاهر شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شكيبايى فرو ريز، و گامهايمان را استوار ساز، و ما را بر گروه كافران پيروز گردان.
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعالَمِينَ
251پس آنان را به توفيق خدا شكست دادند. و داود [جوان مؤمن نيرومندى كه در سپاه طالوت بود] جالوت را كشت، و خدا او را فرمانروايى و حكمت داد، و از آنچه مىخواست به او آموخت. و اگر خدا [تجاوز و ستم] برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمىكرد، قطعا زمين را فساد فرا مىگرفت؛ ولى خدا نسبت به جهانيان داراى فضل و احسان است.
تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ
252اين [داستانها و حادثههاى واقعى] نشانههاى [توحيد، ربوبيت و قدرت] خداست كه به حق و راستى بر تو مىخوانيم و يقينا تو از فرستادگانى.
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَليٰ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لٰكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ
253از آن فرستادگان برخى را بر برخى برترى بخشيديم. از آنان كسى است كه خدا با او سخن گفت، و برخى از آنان را درجات و مراتبى بالا برد. و عيسى بن مريم را دلايل و نشانههاى روشن داديم، و او را به وسيله روح القدس توانايى بخشيديم. و اگر خدا مىخواست كسانى كه بعد از آنان [در طول قرون و اعصار] آمدند، پس از آنكه دلايل و براهين روشن به آنان رسيد، با هم نمىجنگيدند، ولى [درباره ايمان و كفر با هم] اختلاف كردند، پس برخى از آنان ايمان آوردند و برخى كفر ورزيدند، قطعا خدا اگر مىخواست نمىجنگيدند، ولى خدا آنچه را مىخواهد [از روى حكمت و مصلحت] انجام مىدهد.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ
254اى اهل ايمان! از آنچه به شما روزى كردهايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى بيايد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى؛ و كافرانند كه خود ستمكارند.
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَئُودُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
255خداى يكتا كه جز او هيچ معبودى نيست، زنده و قائم به ذات [و مدبر و برپا دارنده و نگه دارنده همه مخلوقات] است، هيچگاه خواب سبك و سنگين او را فرا نمىگيرد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست. كيست آنكه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه را پيش روى مردم است [كه نزد ايشان حاضر و مشهود است] و آنچه را پشت سر آنان است [كه نسبت به آنان دور و پنهان است] مىداند. و آنان به چيزى از دانش او احاطه ندارند مگر به آنچه او بخواهد. تخت [حكومت، قدرت و سلطنت] ش آسمانها وزمين را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقتآور نيست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است.
لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقيٰ لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
256در دين، هيچ اكراه و اجبارى نيست [كسى حق ندارد كسى را از روى اجبار وادار به پذيرفتن دين كند، بلكه هر كسى بايد آزادانه با به كارگيرى عقل و با تكيه بر مطالعه و تحقيق دين را بپذيرد]. مسلما راه هدايت از گمراهى [به وسيله قرآن، پيامبر و امامان معصوم] روشن و آشكار شده است. پس هر كه به طاغوت [كه شيطان، بت و هر طغيان گرى است] كفر ورزد و به خدا ايمان بياورد، بىترديد به محكمترين دستگيره كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست.
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ
257خدا سرپرست و يار كسانى است كه ايمان آوردهاند؛ آنان را از تاريكىها [ى جهل، شرك، فسق وفجور] به سوى نور [ايمان، اخلاق حسنه و تقوا] بيرون مىبرد. و كسانى كه كافر شدند، سرپرستان آنان طغيان گرانند كه آنان را از نور به سوى تاريكىها بيرون مىبرند؛ آنان اهل آتشاند و قطعا در آنجا جاودانهاند.
أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ قالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ قالَ إِبْراهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
258آيا [با ديده عبرت] ننگريستى به كسى كه چون خدا او را پادشاهى داده بود [از روى كبر و غرور] با ابراهيم درباره پروردگارش به مجادله و ستيز و گفتگوى بىمنطق پرداخت؟! هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگارم كسى است كه زنده مىكند و مىميراند [او] گفت: من هم زنده مىكنم و مىميرانم. [و براى مشتبه كردن كار بر مردم، دستور داد دو زندانى محكوم را حاضر كردند، يكى را آزاد و ديگرى را كشت.] ابراهيم [براى بستن راه مغالطه و تزوير به روى دشمن] گفت: مسلما خدا خورشيد را از مشرق بيرون مىآورد، تو آن را از مغرب برآور! پس آنكه كافر شده بود، متحير و مبهوت شد. و خدا گروه ستمگر را [به خاطر تجاوز، ستم، پافشارى بر عناد و لجاجشان] هدايت نمىكند.
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَليٰ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَليٰ عُرُوشِها قالَ أَنَّي يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِليٰ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِليٰ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَي الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
259يا چون آن كسى كه به دهكدهاى گذر كرد، در حالى كه ديوارهاى آن بر روى سقفهايش فرو ريخته بود [و اجساد ساكنانش پوسيده و متلاشى به نظر مىآمد] گفت: خدا چگونه اينان را پس از مرگشان زنده مىكند؟ پس خدا او را صد سال ميراند، سپس وى را برانگيخت، به او فرمود: چه مقدار [در اين منطقه] درنگ كردهاى؟ گفت: يك روز يا بخشى از يك روز درنگ كردهام. [خدا] فرمود: بلكه صد سال درنگ كردهاى! به خوراكى و نوشيدنى خود بنگر كه [پس از گذشت صد سال و رفت و آمد فصول چهارگانه] تغييرى نكرده، و به دراز گوش خود نظر كن [كه جسمش متلاشى شده، ما تو را زنده كرديم تا به پاسخ پرسشت برسى و به واقع شدن اين حقيقت مطمئن شوى]، و تا تو را نشانهاى [از قدرت و ربوبيت خود] براى مردم [در مورد زنده شدن مردگان] قرار دهيم، اكنون به استخوانها [ى دراز گوشت] بنگر كه چگونه آنها را برمىداريم و به هم پيوند مىدهيم، سپس بر آنها گوشت مىپوشانيم. چون [كيفيت زنده شدن مردگان] بر او روشن شد، گفت: اكنون مىدانم كه يقينا خدا بر هر كارى تواناست.
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتيٰ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَليٰ وَ لٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَليٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
260و [ياد كنيد] هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگارا! به من نشان ده كه مردگان را چگونه زنده مىكنى؟ [خدا] فرمود: آيا [به قدرتم نسبت به زنده كردن مردگان] ايمان نياوردهاى؟! گفت: چرا، ولى [مشاهده اين حقيقت را خواستم] تا قلبم آرامش يابد. [خدا] فرمود: پس چهار پرنده بگير و آنها را [براى دقت در آفرينش هر يك] به خود نزديك كن، و [بعد از كشتن، ريز ريز كردن و مخلوط كردنشان به هم] بر هر كوهى [در اين منطقه] بخشى از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان كه شتابان به سويت مىآيند؛ و بدان كه يقينا خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است.
مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
261مثل آنان كه اموالشان را در راه خدا انفاق مىكنند، مانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند، در هر خوشه صد دانه باشد؛ و خدا براى هر كه بخواهد چند برابر مىكند و خدا بسيار عطا كننده و داناست.
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذيً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
262كسانى كه اموالشان را در راه خدا انفاق مىكنند، سپس منت و آزارى به دنبال انفاقشان نمىآورند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است، و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذيً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ
263گفتارى پسنديده [در برابر تهيدستان] و عفو [ى كريمانه نسبت به خشم و بد زبانى مستمندان] بهتر از بخششى است كه دنبالش آزارى باشد، و خدا بىنياز و بردبار است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذيٰ كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَليٰ شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ
264اى اهل ايمان! صدقههايتان را با منت و آزار باطل نكنيد، مانند كسى كه مالش را به ريا به مردم انفاق مىكند و به خدا و روز قيامت ايمان ندارد، كه وصفش مانند سنگ سخت و خارايى است كه بر آن [پوششى نازك از] خاك قرار دارد و رگبارى تند و درشت به آن برسد و آن سنگ را صاف [و بدون خاك] واگذارد [صدقه ريايى او مانند آن خاك است. و اين رياكاران] به چيزى از آنچه كسب كردهاند، دست نمىيابند و خدا مردم كافر را هدايت نمىكند.
وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
265ومثل كسانى كه اموالشان را براى طلب خشنودى خدا و استوار كردن نفوسشان [بر حقايق ايمانى و فضايل اخلاقى] انفاق مىكنند، مانند بوستانى است در جايى بلند كه بارانى تند به آن برسد، در نتيجه ميوهاش را دو چندان بدهد، و اگر باران تندى به آن نرسد باران ملايمى برسد [و آن براى شادابى و محصول دادنش كافى است] و خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
266آيا يكى از شما دوست دارد كه او را بوستانى از درختان خرما و انگور باشد كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است، و براى وى در آن بوستان از هر گونه ميوه و محصولى باشد، در حالى كه پيرى به او رسيده و داراى فرزندان ناتوان [و خردسال] است، پس گردبادى كه در آن آتش سوزانى است به آن بوستان برسد و يك پارچه بسوزد؟ [ريا و منت و آزار به همين صورت انفاق را نابود مىكند] اين گونه خدا آياتش را براى شما توضيح مىدهد تا بينديشيد.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ
267اى اهل ايمان! از پاكيزههاى آنچه [از راه داد و ستد] به دست آوردهايد، و آنچه [از گياهان و معادن] براى شما از زمين بيرون آوردهايم، انفاق كنيد و براى انفاق كردن دنبال مال ناپاك و بىارزش و معيوب نرويد، در حالى كه اگر آن را به عنوان حق شما به خود شما مىدادند، جز [با] چشم پوشى [و دلسردى] نمىگرفتيد، و بدانيد كه خدا بىنياز و ستوده است.
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
268شيطان، شما را [به هنگام انفاق مال با ارزش] از تهيدستى و فقر مىترساند، و شما را به كار زشت [چون بخل وخوددارى از زكات و صدقات] امر مىكند، و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مىدهد؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ
269حكمت را به هر كس بخواهد مىدهد، و آنكه به او حكمت داده شود، بىترديد او را خير فراوانى دادهاند، و جز صاحبان خرد، كسى متذكر نمىشود.
وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ
270و هر نفقهاى كه انفاق كرديد و هر نذرى را كه برعهده گرفتيد، يقينا خدا آن را مىداند، [در نتيجه فرمانبر را پاداش مىدهد و ستمكار به آيات خدا و حقوق مردم را عذاب مىكند] و براى ستمكاران در قيامت ياورى نيست.
إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
271اگر صدقهها را آشكار كنيد، كارى نيكوست، و اگر آنها را پنهان داريد و به تهيدستان دهيد براى شما بهتر است؛ و خدا [به اين سبب] بخشى از گناهانتان را محو مىكند؛ و خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ
272[اى پيامبر!] هدايت آنان [به سوى اخلاص در انفاق و ترك منت و آزار] بر عهده تو نيست، [وظيفه تو ابلاغ پيام و اتمام حجت است] بلكه خداست كه هر كس را بخواهد هدايت مىكند. [اى اهل ايمان!] و هر مالى را كه انفاق كنيد به سود خود شماست، و اين در صورتى است كه انفاق نكنيد جز براى طلب خشنودى خدا. و آنچه از مال [باارزش و بىعيب] انفاق كنيد، پاداشش به طور كامل به شما داده مىشود، و مورد ستم قرار نخواهيد گرفت.
لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
273[صدقات] حق نيازمندانى است كه در راه خدا [به سبب جنگ يا طلب دانش يا بيمارى يا عوامل ديگر] در مضيقه و تنگنا افتادهاند [و براى فراهم كردن هزينه زندگى] نمىتوانند در زمين سفر كنند؛ فرد ناآگاه آنان را از شدت پارسايى وعفتى كه دارند توانگر و بىنياز مىپندارد. [تو اى رسول من!] آنان را از سيمايشان مىشناسى. [آنان] از مردم به اصرار چيزى نمىخواهند. و شما اى اهل ايمان! آنچه از مال [با ارزش و بىعيب] انفاقكنيد، يقينا خدا به آن داناست.
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
274كسانى كه [چون على بن أبىطالب عليه السلام] اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشكار انفاق مىكنند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهيٰ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَي اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ
275كسانى كه ربا مىخورند [در ميان مردم و براى امر معيشت و زندگى] به پاى نمىخيزند، مگر مانند به پاى خاستن كسى كه شيطان او را با تماس خود آشفته حال كرده [و تعادل روانى و عقلىاش را مختل ساخته] است، اين بدان سبب است كه آنان گفتند: خريد و فروش هم مانند رباست. در حالى كه خدا خريد و فروش را حلال، و ربا را حرام كرده است. پس هر كه از سوى پروردگارش پندى به او رسد و [از كار زشت خود] بازايستد، سودهايى كه [پيش از تحريم آن] به دست آورده مال خود اوست، و كارش [از جهت آثار گناه و كيفر آخرتى] با خداست. و كسانى كه [به عمل زشت خود] بازگردند [و نهى خدا را احترام نكنند] پس آنان اهل آتشاند، و در آن جاودانهاند.
يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ
276خدا ربا را نابود مىكند، و صدقات را فزونى مىدهد؛ و خدا هيچ ناسپاس بزهكارى را دوست ندارد.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
277مسلما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، و نماز را به پا داشتند، و زكات پرداختند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است، و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
278اى اهل ايمان! از خدا پروا كنيد، و اگر مؤمن [واقعى] هستيد آنچه را از ربا [بر عهده مردم] باقى مانده رها كنيد.
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ
279واگر چنين نكرديد [و به رباخوارى اصرار ورزيديد] به جنگى بزرگ از سوى خدا و رسولش [بر ضد خود] يقين كنيد؛ و اگر توبه كرديد، اصل سرمايههاى شما براى خود شماست [و سودهاى گرفته شده را به مردم بازگردانيد] كه در اين صورت نه ستم مىكنيد و نه مورد ستم قرار مىگيريد.
وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِليٰ مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
280و اگر [بدهكار] تنگدست بود [بر شماست كه] او را تا هنگام توانايى مهلت دهيد؛ و بخشيدن همه وام [و چشم پوشى و گذشت از آن در صورتى كه توانايى پرداختش را ندارد] اگر [فضيلت وثوابش را] بدانيد براى شما بهتر است.
وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَي اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّي كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ
281و پروا كنيد از روزى كه در آن به سوى خدا بازگردانده مىشويد، سپس به هر كس آنچه انجام داده به طور كامل داده مىشود؛ و آنان مورد ستم قرار نمىگيرند [زيرا هر چه را دريافت مىكنند، تجسم عينى اعمال خود آنان است].
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْريٰ وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِليٰ أَجَلِهِ ذٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنيٰ أَلَّا تَرْتابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِيرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلَّا تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهِيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
282اى اهل ايمان! چنانچه وامى به يكديگر تا سر آمد معينى داديد، لازم است آن را بنويسيد. و بايد نويسندهاى [سندش را] در ميان خودتان به عدالت بنويسد. و نبايد هيچ نويسندهاى از نوشتن سند همانگونه كه خدا [بر اساس قوانين شرعى] به او آموخته است، دريغ ورزد. او بايد بنويسد، و كسى كه حق به عهده اوست بايد [كلامش را جهت تنظيم سند براى نويسنده] املا كند، و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد و از حق چيزى را نكاهد. و اگر كسى كه حق به عهده اوست، سفيه يا ناتوان باشد، يا [به علتى] نتواند املا كند، ولى و سرپرست او به عدالت املا كند. و دو شاهد از مردانتان را [بر اين حق] شاهد بگيريد، و اگر دو مرد نبود، يك مرد و دو زن را از ميان شاهدانى كه مىپسنديد شاهد بگيريد، تا اگر يكى از آن دو زن [واقعيت را] فراموش كرد، آن ديگرى او را يادآورى كند. و شاهدان هنگامى كه [براى اداى شهادت] دعوت شوند [از پاسخ دعوت] امتناع نورزند، و از نوشتن [سند وام] تا سرآمد معينش، كوچك باشد يا بزرگ، ملول نشويد، اين [كار] نزد خدا عادلانهتر و براى اقامه شهادت پابرجاتر، و به اينكه [در جنس وام، اندازه آن و زمان پرداختش] شك نكنيد [و ستيز و نزاعى پيش نيايد] نزديكتر است. مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود دست به دست مىكنيد، در اين صورت بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و هرگاه داد و ستد كنيد شاهد بگيريد. و نبايد به نويسنده و شاهد زيان برسد و اگر زيان برسانيد، خروج از اطاعت خداست كه گريبانگير شما شده است و از خدا پروا كنيد و خدا [احكامش را] به شما مىآموزد و خدا به همه چيز داناست.
وَ إِنْ كُنْتُمْ عَليٰ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ
283و اگر در سفر بوديد و نويسندهاى [براى ثبت سند] نيافتيد، وثيقههاى دريافت شده [جايگزين سند و شاهد] است. و اگر يكديگر را امين دانستيد [وثيقه لازم نيست] پس بايد كسى كه امينش دانستهاند، امانتش را ادا كند. و از خدا پروردگار خود پروا نمايد و [شما اى شاهدان!] شهادت را پنهان نكنيد و هر كه آن را پنهان كند، يقينا دلش گناهكار است؛ و خدا به آنچه انجام مىدهيد داناست.
لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
284آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالكيت و فرمانروايى خداست، و اگر آنچه [از نيتهاى فاسد و افكار باطل] در دل داريد آشكار كنيد يا پنهان سازيد، خدا شما را به آن محاسبه مىكند؛ پس هر كه را بخواهد مىآمرزد، و هر كه را بخواهد عذاب مىكند؛ و خدا بر هر كارى تواناست.
آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ
285پيامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ايمان آورده، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و پيامبرانش ايمان آوردهاند [و بر اساس ايمان استوارشان گفتند:] ما ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نمىگذاريم. و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانيم و بازگشت به سوى توست.
لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرِينَ
286خدا هيچ كس را جز به اندازه توانايىاش تكليف نمىكند. هر كس عمل شايستهاى انجام داده به سود اوست، و هر كس مرتكب كار زشتى شده به زيان اوست. [مؤمنان گويند:] پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا مرتكب اشتباه شديم، ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا! تكاليف سنگينى برعهده ما مگذار، چنان كه بر عهده كسانى كه پيش از ما بودند گذاشتى. پروردگارا! و آنچه را به آن تاب و توان نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را بيامرز؛ و بر ما رحم كن؛ تو سرپرست مايى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز فرما.