سوره الحجر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ
1به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ لر- اين [آيات بلندمرتبه] آيات كتاب الهى و آيات قرآن روشنگر [با عظمت] است.
رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ
2كافران [هنگام روبرو شدن با عذاب] چه بسا آرزو مىكنند كه كاش تسليم [فرمانهاى خدا] بودند.
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
3بگذارشان تا بخورند و [با لذايذ مادى و زودگذر] كامرانى كنند، و آرزوها سرگرمشان نمايد؛ پس به همين زودى [حقانيت اسلام و فرجام شوم خود را] خواهند فهميد.
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ
4و هيچ شهرى را [به خاطر فساد فراگيرش] نابود نكرديم مگر اينكه براى آن سرنوشتى معين [وروزگار ودورهاى تغييرناپذير] بود.
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ
5هيچ ملتى از اجل معين خود نه پيش مىافتد و نه پس مىماند.
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ
6و گفتند: اى كسى كه قرآن بر او نازل شده! قطعا تو ديوانهاى!
لَوْما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
7اگر [درباره پيامبرىات] راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمىآورى؟!
ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ
8[اينان بدانند كه] ما فرشتگان را جز به درستى و راستى نازل نمىكنيم، و در آن هنگام [كه نازل شوند، اين منكران لجوج از دچار شدن به عذاب] مهلت نمىيابند.
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ
9همانا ما قرآن را نازل كرديم، و يقينا ما نگهبان آن [از تحريف و زوال] هستيم.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ
10و بىترديد ما پيش از تو هم پيامبرانى را در امتهاى پيشين فرستاديم.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ
11و هيچ پيامبرى به سوى آنان نمىآمد مگر آنكه او را مسخره مىكردند.
كَذٰلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ
12ما اين گونه [كه قابل فهميدن باشد] قرآن را وارد قلوب بدكاران مىكنيم.
لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ
13[با اين همه] به آن ايمان نمىآورند، و البته روش پيشينيان هم [در مسخره كردن آيات خدا و استهزاى پيامبران] به همين صورت بوده است.
وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ
14و اگر [براى دريافت حقايق ومعارف] درى از آسمان به روى آنان بگشاييم، كه همواره از آن بالا روند.
لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ
15باز خواهند گفت: يقينا ما چشمبندى شدهايم، بلكه گروهى جادو شده هستيم.
وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ
16به راستى كه ما در آسمان، برجهايى قرار داديم و آن را براى بينندگان [به شكل صورتهاى فلكى] آراستيم.
وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ
17و آن را از هر شيطان رانده شدهاى حفظ كرديم.
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ
18مگر آنكه دزدانه [خبرهاى عالم بالا را] بشنود، كه شهابى روشن او را دنبال مىكند.
وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ
19و زمين را گسترانديم و در آن كوههاى استوار افكنديم، واز هر گياه موزون وسنجيدهاى در آن رويانديم.
وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ
20و در آن براى شما و كسانى كه روزىدهنده آنان نيستيد، انواع وسايل و ابزار معيشت قرار داديم.
وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ
21و هيچ چيزى نيست مگر آنكه خزانههايش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معين نازل نمىكنيم.
وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْناكُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِينَ
22و بادها را باردار كننده فرستاديم، و از آسمان آبى نازل كرديم و شما را با آن سيراب ساختيم و شما ذخيره كننده آن نيستيد.
وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ
23و يقينا ماييم كه حيات مىدهيم، و مىميرانيم و ما وارث [جهان و جهانيان] هستيم.
وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ
24و بىترديد [حالات، اعمال و شمار] پيشينيان شما و آيندگانتان را مىدانيم.
وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ
25و مسلما پروردگار توست كه محشورشان مىكند؛ زيرا او حكيم و داناست.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
26و ما انسان را از گلى خشك كه برگرفته از لجنى متعفن و تيرهرنگ است، آفريديم.
وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ
27و جن را پيش از آن از آتشى سوزان و بىدود پديد آورديم.
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
28و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى از گل خشك كه برگرفته از لجنى متعفن و تيره رنگ است، مىآفرينم.
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ
29پس چون او را درست و نيكو گردانم و از روح خود در او بدمم، براى او سجده كنان بيفتيد.
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
30پس همه فرشتگان بدون استثناء سجده كردند.
إِلَّا إِبْلِيسَ أَبيٰ أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ
31مگر ابليس كه از اينكه با سجدهكنان باشد، امتناع كرد.
قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ
32[خدا] گفت: اى ابليس! تو را چه شده كه با سجده كنان نيستى؟
قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
33گفت: من آن نيستم كه براى بشرى كه او را از گلى خشك و برگرفته از لجنى متعفن و تيرهرنگ آفريدى، سجده كنم!!
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ
34[خدا] گفت: از اين [جايگاه والا كه مقام مقربان است] بيرون رو كه رانده شدهاى،
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِليٰ يَوْمِ الدِّينِ
35و بىترديد تا روز قيامت لعنت بر تو خواهد بود.
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِليٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
36گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزى كه [همگان] برانگيخته مىشوند، مهلت ده.
قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ
37[خدا] گفت: تو از مهلت يافتگانى،
إِليٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
38تا روز [آن] وقت معين.
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
39گفت: پروردگارا! به سبب اينكه مرا گمراه نمودى، من هم يقينا [همه كارهاى زشت را] در زمين براى آنان مىآرايم [تا ارتكاب زشتىها براى آنان آسان شود] و مسلما همه را گمراه مىكنم.
إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
40مگر [آن] بندگانت را كه خالص شدگان [از هر نوع آلودگى ظاهرى و باطنى] اند.
قالَ هٰذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ
41خدا فرمود: اين [پيراسته شدن از هر ناخالصى] راهى است مستقيم [كه تحققش در وجود بندگان مخلصم] برعهده من [است.]
إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ
42قطعا تو را بر بندگانم تسلطى نيست، مگر بر گمراهانى كه از تو پيروى مىكنند.
وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ
43و مسلما دوزخ، وعدهگاه همگى آنان است.
لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ
44براى آن هفت در است، براى هر درى گروهى از پيروان شيطان تقسيم شدهاند.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ
45به يقين، پرهيزكاران در بهشتها و چشمهسارها هستند.
ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ
46[به آنان گويند:] با سلامت و امنيت وارد آنجا شويد.
وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَليٰ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ
47و آنچه از دشمنى و كينه در سينههايشان بوده بركندهايم كه برادروار بر تختهايى روبروى يكديگرند.
لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ
48در آنجا خستگى و رنجى به آنان نمىرسد و هيچگاه از آنجا اخراج نمىشوند.
نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
49به بندگانم خبر ده كه: يقينا من [نسبت به مؤمنان] بسيار آمرزنده و مهربانم.
وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ
50و اينكه عذابم [براى مجرمان] همان عذاب دردناك است.
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ
51و نيز آنان را از مهمانان ابراهيم خبر ده.
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ
52هنگامى كه بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. [ابراهيم] گفت: ما از شما ترسانيم.
قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ
53گفتند: نترس كه ما تو را به پسرى دانا مژده مىدهيم.
قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَليٰ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ
54گفت: آيا با آنكه پيرى به من رسيد، مژدهام مىدهيد؟ به چه مژده مىدهيد؟
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ
55گفتند: تو را به بشارتى درست و به حق [كه واقعشدنى است] مژده داديم؛ بنابراين از نااميدان مباش.
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ
56گفت: چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نااميد مىشود؟!
قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ
57[سپس] گفت: اى فرستادگان! كار مهم شما چيست؟
قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِليٰ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ
58گفتند: ما به سوى قومى گنهكار فرستاده شدهايم [تا نابودشان كنيم.]
إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ
59مگر خاندان لوط را كه قطعا همه آنان را نجات مىدهيم،
إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ
60مگر همسرش را كه [به سبب روىگردانىاش از حق] مقدر كردهايم از بازماندگان [در شهر و نابودشوندگان] باشد.
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ
61پس هنگامى كه فرستادگان خدا نزد خاندان لوط آمدند،
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ
62لوط گفت: بىترديد شما گروهى ناشناختهايد.
قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ
63گفتند: [نه، ما آشنا هستيم] با چيزى نزد تو آمدهايم كه قومت همواره در آن ترديد داشتند.
وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ
64و ما واقعيتى قطعى و مسلم را [كه همان عذاب الهى است، جهت نابودى مردم] براى تو آوردهايم و يقينا راستگوييم.
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ
65پس [چون] پارهاى از شب [گذشت] خاندانت را كوچ ده و خودت دنبال آنان برو و هيچ يك از شما [به شهر] بازنگردد، و آنجا كه مأمور هستيد، برويد.
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذٰلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هٰؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ
66ما [كيفيت] اين حادثه [بزرگ] را به او وحى كرديم كه: هنگامى كه مجرمان وارد صبح شوند، بنيادشان بركنده خواهد شد.
وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ
67و اهل شهر [با آگاه شدن از مهمانان لوط] شادى كنان [به خانه لوط] آمدند.
قالَ إِنَّ هٰؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ
68لوط گفت: اينان مهمانان منند، آبروى مرا نبريد.
وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ
69از خدا پروا كنيد و مرا [نزد مهمانانم] خوار و بىمقدار نسازيد.
قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ
70گفتند: مگر ما تو را [از مهمان كردن] مردمان نهى نكرديم؟
قالَ هٰؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ
71[لوط] گفت: اگر مىخواهيد [كار درست و معقولى] انجام دهيد، اينان دختران منند [كه براى ازدواج مناسبند.]
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ
72[اى پيامبر!] به جان تو سوگند، آنان در مستى خود فرو رفته و سرگردان بودند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ
73پس به هنگام طلوع آفتاب، صدايى [مرگبار و وحشتناك و غرشى سهمگين] آنان را فرا گرفت.
فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ
74در نتيجه آن شهر را زير و رو كرديم و بر آنان سنگهايى از جنس سنگ گل بارانديم.
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ
75قطعا در اين [سرگذشت اسفبار و حادثه عبرتآموز] نشانههايى [از قدرت خدا و خوارى و رسوايى مجرمان] براى هوشمندان [كه جستجوگر علل حوادثاند] وجود دارد.
وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ
76و آن [آثار و بقاياى شهر ويران شده قوم لوط] بر سر راهى است كه پابرجاست.
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ
77مسلما در اين [شهر ويران شده] براى مؤمنان نشانهاى [پندآموز] است.
وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ
78و بىترديد اهل ايكه [قوم شعيب] ستمكار بودند.
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ
79در نتيجه از آنان انتقام گرفتيم، و [آثار] دو شهر نابود شده [قوم لوط و شعيب] بر سر جادهاى آشكار قرار دارد.
وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ
80و به راستى اهل [ديار] حجر [كه سرزمينى ميان مدينه و شام است] پيامبران را تكذيب كردند.
وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ
81و ما آيات و نشانههاى خود را به آنان نشان داديم، ولى از آنان روىگردان شدند.
وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ
82و همواره از كوهها خانهها مىتراشيدند در حالى كه [به خيال خود به سبب استحكام آن خانهها] ايمن [از حوادث] بودند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ
83پس هنگامى كه به صبح درآمدند، صدايى [مرگبار و وحشتناك و غرشى سهمگين] آنان را فرا گرفت.
فَما أَغْنيٰ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ
84و آنچه [از بناهاى محكم و استوارى كه] فراهم مىآوردند، عذاب خدا را از آنان دفع نكرد.
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ
85و آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دوتاست، جز به حق نيافريديم، و بىترديد قيامت آمدنى است؛ پس [در برابر ناهنجارىهاى مردم] گذشتى كريمانه داشته باش.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ
86يقينا پروردگارت همان آفريننده داناست.
وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ
87و به راستى كه هفت آيه از مثانى [يعنى سوره حمد] و قرآن بزرگ را به تو عطا كرديم.
لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِليٰ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ
88بنابراين به امكانات مادى و ثروت و اولادى كه برخى از گروههاى آنان را از آن برخوردار كرديم، چشم مدوز، و بر آنان [به سبب اينكه پذيراى حق نيستند] اندوه مخور، وپر و بال [لطف و مهربانى] خود را براى مؤمنان فرو گير.
وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ
89و [به اخلالگران در امر دين] بگو: بىترديد من بيمدهنده آشكارم.
كَما أَنْزَلْنا عَلَي الْمُقْتَسِمِينَ
90[عذابى به سوى شما مىفرستيم] همان گونه كه بر تفرقه افكنان [در دين] فرستاديم.
الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ
91همانان كه قرآن را بخش بخش كردند [بخشى را پذيرفتند و از پذيرفتن بخشى ديگر روى گرداندند.]
فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
92به پروردگارت سوگند، قطعا از همه آنان بازخواست مىكنيم.
عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ
93از اعمالى كه همواره انجام مىدادهاند.
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ
94پس آنچه را به آن مأمورى اظهار كن و از مشركان روى بگردان.
إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ
95كه ما [شر] استهزا كنندگان را از تو بازداشتهايم.
الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
96همانان كه با خدا معبود ديگرى قرار مىدهند، به زودى خواهند دانست [كه مرتكب چه خطاى بزرگى شدهاند و مستحق چه عذابى هستند.]
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ
97ما مىدانيم كه تو از آنچه [مشركان] مىگويند، دلتنگ مىشوى.
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ
98پس [براى دفع دلتنگى] پروردگارت را همراه با سپاس و ستايش تسبيح گوى و از سجده كنان باش.
وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّي يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ
99و پروردگارت را تا هنگامى كه تو را مرگ بيايد، بندگى كن.