سوره الحجر
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ الٓر تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ وَ قُرۡءَانٖ مُّبِينٖ
1به نام خداوند بخشنده مهربان.؛ الر، اين است آيات كتاب و قرآن مبين.
رُّبَمَا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡ كَانُواْ مُسۡلِمِينَ
2چه بسا كه كافران دوست مىدارند كه كاش مسلمان بودند.
ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَ يَتَمَتَّعُواْ وَ يُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ
3رهايشان كن بخورند و سرگرم بهرهگيرى از لذتها باشند و آرزوها به خود مشغولشان كند كه بزودى خواهند فهميد.
وَ مَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍ إِلَّا وَ لَهَا كِتَابٞ مَّعۡلُومٞ
4ما هيچ آبادى را هلاك نكرديم مگر آنكه اجلى معين داشت.
مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَ مَا يَسۡتَٔۡخِرُونَ
5هيچ جمعيتى از اجل خود جلو نمىزند و از آن عقب نخواهد افتاد.
وَ قَالُواْ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِي نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ إِنَّكَ لَمَجۡنُونٞ
6و گفتند اى كسى كه بر تو ذكر نازل شده بى شك تو ديوانهاى.
لَّوۡمَا تَأۡتِينَا بِٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ
7اگر از راستگويانى چرا ملائكه را برايمان نمىآورى.
مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَ مَا كَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِينَ
8ما جز به حق ملائكه را نازل نمىكنيم و ايشان هم در اين هنگام (وقتى نازل كرديم) مهلتى نخواهند داشت.
إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَ إِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ
9اين ماييم كه اين ذكر (قرآن) را نازل كردهايم و ما آن را بطور قطع حفظ خواهيم كرد.
وَ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي شِيَعِ ٱلۡأَوَّلِينَ
10ما پيش از تو (نيز) پيامبرانى در ميان امتهاى نخستين فرستاديم.
وَ مَا يَأۡتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ
11و نيامد ايشان را رسولى مگر اينكه او را استهزاء مىكردند.
كَذَٰلِكَ نَسۡلُكُهُۥ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ
12اين چنين راه مىدهيم قرآن را در دلهاى گناهكاران براى اتمام حجت.
لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَ قَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِينَ
13با وجود اين ايمان نمىآورند به آن قرآن و بتحقيق سنت اقوام پيشين نيز چنين بود.
وَ لَوۡ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِيهِ يَعۡرُجُونَ
14و اگر درى از آسمان به روى آنان بگشاييم و آنها مرتبا در آن بالا روند (و عجائب قدرت ما را ببينند).
لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ
15هر آينه از شدت عناد گويند جز اين نيست كه چشمبندى شدهايم بلكه ما قومى هستيم كه سحر شدهايم.
وَ لَقَدۡ جَعَلۡنَا فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَ زَيَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِينَ
16و بتحقيق قرار داديم در آسمان برجهايى، و زينت كرديم آن را براى تماشاگران.
وَ حَفِظۡنَٰهَا مِن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ رَّجِيمٍ
17و حفظش نموديم از هر شيطانى رانده شده.
إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِينٞ
18ليكن آن شيطانى كه براى استراق سمع نزديك شود (تا گفتگوى ملائكه را در باره امور غيبى بشنود) شهاب مبين دنبالش مىكند.
وَ ٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَ أَلۡقَيۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ وَ أَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡزُونٖ
19و زمين را گسترديم و در آن كوههاى ريشه دار نهاديم و نيز از هر چيزى موزون در آن رويانديم.
وَ جَعَلۡنَا لَكُمۡ فِيهَا مَعَٰيِشَ وَ مَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِينَ
20و براى شما و براى ديگران كه شما روزيشان نمىدهيد روزيها قرار داديم.
وَ إِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَ مَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ
21هيچ چيز نيست مگر آنكه نزد ما خزينههاى آنست و ما نازلش نمىكنيم مگر به اندازه معين.
وَ أَرۡسَلۡنَا ٱلرِّيَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَيۡنَٰكُمُوهُ وَ مَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِينَ
22و ما بادها را آبستن گر گياهان فرستاديم، پس از آسمان آبى فرو فرستاديم پس شما را به آن آب سيراب كرديم، و گر نه اين شما نيستيد كه بتوانيد آن را انبار كنيد.
وَ إِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡيِۦ وَ نُمِيتُ وَ نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ
23و بدرستى كه ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم، و ما وارث و باز ماندهايم.
وَ لَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِينَ مِنكُمۡ وَ لَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَٔۡخِرِينَ
24و بتحقيق مىدانيم كدامتان زودتر بوجود مىآييد و كدام ديرتر.
وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحۡشُرُهُمۡ إِنَّهُۥ حَكِيمٌ عَلِيمٞ
25و به درستى پروردگار تو آنان را محشور مىكند چه او حكيم و دانا است.
وَ لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ
26و به تحقيق ما انسان را از گلى خشكيده از لايهاى سياه آفريديم.
وَ ٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ
27و جن را قبل از وى از آتشى زهرآگين آفريده بوديم.
وَ إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ
28و چون پروردگارت به ملائكه گفت: مىخواهم بشرى از گلى خشكيده از لايهاى سياه خلق كنم.
فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَ نَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ
29پس چون كار او را به پايان رسانيدم و از روح خود در او دميدم بايد كه برايش بسجده افتيد.
فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ
30ملائكه همگى و تماميشان سجده كردند.
إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰٓ أَن يَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ
31مگر ابليس از اينكه با سجده كنندگان باشد امتناع ورزيد.
قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ
32پروردگارت به او گفت: اى ابليس چه غرضى در نظر گرفتى كه از ساجدين نباشى؟.
قَالَ لَمۡ أَكُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ
33گفت من چنين كسى نبودهام كه براى بشرى كه تو آن را از گلى خشكيده از لايهاى سياه آفريدى سجده كنم.
قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞ
34پروردگارت گفت: پس بيرون شو كه تو از رانده شدگانى.
وَ إِنَّ عَلَيۡكَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ
35و بر تو است لعنت تا روز جزا.
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ
36گفت: پروردگارا پس مرا تا روزى كه خلايق مبعوث مىشوند مهلت بده.
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ
37پروردگارت گفت تو از مهلت داده شدگانى.
إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ
38تا روز وقت معلوم.
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ
39گفت: پروردگارا بخاطر اينكه اغوايم كردى هر آينه در زمين زينت مىدهم در نظر آنان، و هر آينه همگيشان را اغواء مىكنم.
إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ
40مگر بندگان مخلصت را.
قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَيَّ مُسۡتَقِيمٌ
41گفت: همين است راه مستقيم كه من قضاءاش را راندهام.
إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ
42بدرستى كه تو بر بندگان من تسلط ندارى، مگر آنهايى كه خودشان رام تو گردند.
وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِينَ
43و بدرستى جهنم وعدهگاه همه آنان است.
لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ
44جهنم كه داراى هفت در است و براى هر درى جزئى از ايشان اختصاص يافته.
إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَ عُيُونٍ
45بدرستى كه پرهيزگاران در بوستانها و چشمههايند.
ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِينَ
46آن روز به ايشان گفته مىشود به سلامت و ايمنى درآئيد.
وَ نَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ
47و بيرون كشيم آنچه در سينههاى ايشان باشد، از عداوت و كينه (كه در دار دنيا داشتند) در حالى كه برادران يكديگر مىباشند كه بر تختها برابر هم قرار مىگيرند.
لَا يَمَسُّهُمۡ فِيهَا نَصَبٞ وَ مَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِينَ
48در آنجا خستگى برايشان نيست و بيرون آمدن هم ندارند.
نَبِّئۡ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ
49بندگان مرا خبر ده كه بدرستى من از آمرزگار مهربانم.
وَ أَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ
50و (نيز خبر ده) كه عذاب من همانا عذابى دردناكست.
وَ نَبِّئۡهُمۡ عَن ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ
51و با خبرشان ساز از داستان ميهمانان ابراهيم.
إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنكُمۡ وَجِلُونَ
52آن روزى كه بر او در آمدند، و سلام گفتند: او گفت: ما از شما بيمناكيم.
قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٖ
53گفتند نترس كه ما (آمدهايم تا) تو را به فرزندى دانا بشارت دهيم.
قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِي عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِيَ ٱلۡكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ
54گفت آيا بشارتم مىدهيد (به فرزنددار شدن) با اين پيرى و ضعف كه مراست، ديگر چه بشارتى بمن مىدهيد؟.
قَالُواْ بَشَّرۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِينَ
55گفتند به حق بشارتت مىدهيم، از نوميدان مباش.
قَالَ وَ مَن يَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ
56گفت جز گمراهان چه كسى از رحمت پروردگارش مايوس مىشود.
قَالَ فَمَا خَطۡبُكُمۡ أَيُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ
57پرسيد: اى فرستادگان (خدا) براى چه مهمى آمدهايد.
قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَ
58گفتند: مامور عذاب قومى مجرميم.
إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِينَ
59مگر خاندان لوط كه همگيشان را از عذاب نجات مىدهيم.
إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ
60مگر همسرش را، كه چنين تقدير كردهايم كه او از باقى ماندگان در محل عذاب باشد.
فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ
61پس وقتى فرستادگان به خاندان لوط وارد شدند.
قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ
62گفت شما مردمى ناشناسيد.
قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمۡتَرُونَ
63گفتند، نه، بلكه براى همان امرى كه قومت در آن شك داشتند (و باور نمىكردند) آمدهايم.
وَ أَتَيۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَ إِنَّا لَصَٰدِقُونَ
64و ما به حق نزد تو آمدهايم، و ما راستگويانيم.
فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ وَ ٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَ لَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٞ وَ ٱمۡضُواْ حَيۡثُ تُؤۡمَرُونَ
65پس خاندانت را شبانه بيرون ببر، و خودت دنبالشان براه بيفت، و مواظب باش احدى از شما به پشت سر خود ننگرد، و راهى كه مامور شدهايد بگيريد و برويد.
وَ قَضَيۡنَآ إِلَيۡهِ ذَٰلِكَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِينَ
66و به او رسانديم كه اين امر قضايى است رانده شده كه صبحگاهان، نسل اين مردم بر افتادنى است.
وَ جَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡتَبۡشِرُونَ
67از آن سو مردم شهر در حالى كه به يكديگر مژده مىدادند به طرف خانه لوط هجوم آوردند،.
قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيۡفِي فَلَا تَفۡضَحُونِ
68لوط گفت اينان ميهمانان منند، مرا رسوا مكنيد.
وَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ لَا تُخۡزُونِ
69و از خدا بترسيد، و مرا خوار مسازيد.
قَالُوٓاْ أَ وَ لَمۡ نَنۡهَكَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ
70گفتند مگر به تو نگفتيم كسى را به خانهات راه مده.
قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ
71لوط (از ناچارى دختران خود را عرضه كرد تا شايد از تجاوز ميهمانانش صرفنظر كنند و) گفت اگر هم مىخواهيد كارى بكنيد اين دختران من حاضرند.
لَعَمۡرُكَ إِنَّهُمۡ لَفِي سَكۡرَتِهِمۡ يَعۡمَهُونَ
72به جان تو اى محمد كه قوم نامبرده در مستى خود آن چنان بودند كه نمىفهميدند چه مىكنند.
فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُشۡرِقِينَ
73پس ناگهان در هنگام طلوع آفتاب صيحهاى كارشان بساخت.
فَجَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَ أَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٍ
74و ما شهرشان را زير و رو كرديم و سنگى از سجيل بر آنان بباريديم.
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ
75در اين داستان آياتى است براى مردم متفرس و چيز فهم.
وَ إِنَّهَا لَبِسَبِيلٖ مُّقِيمٍ
76و هم در راهى است استوار.
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ
77آرى در اين داستان آيتى است براى مؤمنين.
وَ إِن كَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَيۡكَةِ لَظَٰلِمِينَ
78و به درستى كه اصحاب ايكه ستمكاران بودند.
فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَ إِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِينٖ
79ما از ايشان انتقام گرفتيم، و بدرستى كه اين دو قوم بر سر شاهراهى قرار دارند.
وَ لَقَدۡ كَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِينَ
80اصحاب حجر هم فرستادگان خدا را تكذيب كردند.
وَ ءَاتَيۡنَٰهُمۡ ءَايَٰتِنَا فَكَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِينَ
81و هر چه ما معجزه برايشان فرستاديم از آن اعراض نمودند.
وَ كَانُواْ يَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتًا ءَامِنِينَ
82از كوهها خانهها مىكندند در حالى كه خاطر جمع و در امن بودند.
فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُصۡبِحِينَ
83ولى صيحه ايشان را در صبحگاهى بگرفت.
فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ
84و آنچه زحمت كشيده بودند بدردشان نخورد.
وَ مَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضَ وَ مَا بَيۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَ إِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِيلَ
85ما آسمانها و زمين را با هر چه ما بين آنها هست جز به حق نيافريديم و قيامت آمدنى است پس گذشت كن، گذشت كردنى نيكو.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِيمُ
86پروردگار تو آفريدگار و داناست.
وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِي وَ ٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَ
87ما به تو هفت آيه (سوره حمد) ستوده دادهايم با اين قرآن بزرگ.
لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَ لَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَ ٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِلۡمُؤۡمِنِينَ
88ديدگان خويش را به آن چيزهايى كه نصيب دستههايى از ايشان كرديم ميفكن و بخاطر آنچه آنها دارند غم مخور و به مؤمنان نرمخويى كن.
وَ قُلۡ إِنِّيٓ أَنَا ٱلنَّذِيرُ ٱلۡمُبِينُ
89و بگو كه من خودم بيمرسان آشكارم.
كَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِينَ
90(ما بر آنها عذابى مىفرستيم) همانگونه كه بر قسمتكنان (آيات الهى) فرستاديم.
ٱلَّذِينَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِينَ
91كسانى كه قرآن را قسمتها پنداشتند.
فَوَرَبِّكَ لَنَسَۡٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ
92به پروردگارت سوگند از همه آنها سؤال خواهيم كرد.
عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ
93از آنچه كردهاند.
فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَ أَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَ
94آنچه را دستور دارى آشكار كن و از مشركان روى بگردان.
إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ
95ما شر استهزاءگران را از تو كوتاه مىكنيم.
ٱلَّذِينَ يَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ
96كسانى كه با خداى يكتا، خداى ديگر مىانگارند به زودى خواهند دانست.
وَ لَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدۡرُكَ بِمَا يَقُولُونَ
97ما مىدانيم كه تو سينهات از آنچه مىگويند تنگ مىشود.
فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِينَ
98به ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجدهكنان باش.
وَ ٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ
99پروردگار خويش را عبادت كن تا برايت يقين (مرگ) فرا رسد.