قرآن عثمان طه

سوره القصص

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ طسٓمٓ

1

بنام خداوند بخشاينده مهربان‌؛ طسم


تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ

2

اين است آيتهاى كتاب هويدا


نَتۡلُواْ عَلَيۡكَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَ فِرۡعَوۡنَ بِٱلۡحَقِّ لِقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ

3

مى‌خوانيم بر تو از داستان موسى و فرعون به حق براى گروهى كه ايمان آرند


إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ جَعَلَ أَهۡلَهَا شِيَعٗا يَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡ يُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَ يَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ

4

همانا فرعون برترى جست در زمين و گردانيد مردمش را گروه‌هايى ناتوان مى‌گرفت دسته‌اى از آنان را سر مى‌بريد فرزندان ايشان را و مى‌گذارد زنان ايشان را و همانا او بود از تباهكاران


وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ نَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَ نَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ

5

و خواهيم منت نهيم بر آنان كه ناتوان شمرده شدند در زمين و بگردانيمشان پيشوايانى و بگردانيمشان ارث‌برندگان


وَ نُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ نُرِيَ فِرۡعَوۡنَ وَ هَٰمَٰنَ وَ جُنُودَهُمَا مِنۡهُم مَّا كَانُواْ يَحۡذَرُونَ

6

و فرمانروائيشان دهيم در زمين و بنمايانيم فرعون و هامان و سپاه‌هاى ايشان را از آنان آنچه بودند مى‌ترسيدند


وَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِيهِ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَيۡهِ فَأَلۡقِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ وَ لَا تَخَافِي وَ لَا تَحۡزَنِيٓ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيۡكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

7

و وحى كرديم بسوى مادر موسى كه شيرش ده تا گاهى كه بيمناك شدى بر او بيفكنش در دريا و نترس و نه اندوهگين باش كه ما برگرداننده‌ايم او را بسوى تو و گرداننده‌ايم او را از پيمبران


فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ لِيَكُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَ حَزَنًا إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَ هَٰمَٰنَ وَ جُنُودَهُمَا كَانُواْ خَٰطِ‍ِٔينَ

8

پس برداشتندش خاندان فرعون تا بشود براى ايشان دشمنى و اندوهى همانا فرعون و هامان و سپاهيان ايشان بودند لغزشكاران


وَ قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَيۡنٖ لِّي وَ لَكَ لَا تَقۡتُلُوهُ عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

9

و گفت زن فرعون روشنى چشمى است براى تو و من مكش او را باشد سودمند افتد ما را يا برگيريمش فرزندى و ايشان درنمى‌يافتند


وَ أَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًا إِن كَادَتۡ لَتُبۡدِي بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

10

و بامداد كرد دل مادر موسى تهى نزديك بود فاش سازدش اگر نه بسته بوديم دلش را تا بشود از ايمان‌آرندگان


وَ قَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّيهِ فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

11

و گفت به خواهر خود جستجويش كن پس نگريستش از دور و ايشان نمى‌يافتند


وَ حَرَّمۡنَا عَلَيۡهِ ٱلۡمَرَاضِعَ مِن قَبۡلُ فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَ هُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ

12

و حرام ساختيم بر او شيرخوارگاه‌ها را (پستانها را) از پيش پس گفت آن زن آيا راهنمايى نكنم شما را به خاندانى كه پرستاريش كنند براى شما و ايشانند براى او نيك‌خواهان


فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَ لَا تَحۡزَنَ وَ لِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ

13

پس بازگردانيديمش بسوى مادرش تا روشن شود چشمش بدو و اندوهگين نشود و تا بداند كه وعده خدا است حق و ليكن بيشترشان نمى‌دانند


وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَ ٱسۡتَوَىٰٓ ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَ عِلۡمٗا وَ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ

14

و هنگامى كه رسيد نيروى خود را و استوار شد ارزانى داشتيمش حكم و دانش را و بدينسان پاداش دهيم به نكوكاران


وَ دَخَلَ ٱلۡمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيۡنِ يَقۡتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِيعَتِهِۦ وَ هَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِ قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِينٞ

15

و در آمد به شهر هنگام غفلتى از مردمش پس يافت در آن دو مرد كه كارزار مى‌كردند اين از دوستانش بود و آن از دشمنانش پس يارى جست از او آنكه از پيروانش بود بر آنكه از دشمنانش بود پس مشتى نواخت بر او موسى كه كارش را ساخت گفت اين از كار شيطان بود همانا او دشمنى است گمراه‌كننده‌اى آشكار


قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي فَغَفَرَ لَهُۥٓ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ

16

گفت پروردگارا همانا ستم به خود نمودم پس بيامرز مرا پس آمرزيد او را كه او است آمرزنده مهربان


قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ فَلَنۡ أَكُونَ ظَهِيرٗا لِّلۡمُجۡرِمِينَ

17

گفت پروردگارا بدانچه به من ارزانى داشتى هرگز نشوم پشتيبان گنهكاران


فَأَصۡبَحَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا ٱلَّذِي ٱسۡتَنصَرَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَسۡتَصۡرِخُهُۥ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓ إِنَّكَ لَغَوِيّٞ مُّبِينٞ

18

پس بامداد كرد در شهر هراسانى چشم به راه ناگهان آنى كه ياريش كرده بود ديروز به ياريش مى‌طلبيد گفت بدو موسى تويى همانا گمراهى آشكار


فَلَمَّآ أَنۡ أَرَادَ أَن يَبۡطِشَ بِٱلَّذِي هُوَ عَدُوّٞ لَّهُمَا قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ أَتُرِيدُ أَن تَقۡتُلَنِي كَمَا قَتَلۡتَ نَفۡسَۢا بِٱلۡأَمۡسِ إِن تُرِيدُ إِلَّآ أَن تَكُونَ جَبَّارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ

19

پس گاهى كه خواست خشم آرد بدانكه او دشمن هر دو بود گفت اى موسى آيا خواهى مرا كشى چنان كه كشتى تنى را ديروز تو همانا نخواهى جز آنكه ستمگرى باشى در زمين و نخواهى كه باشى از اصلاح كنندگان


وَ جَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡعَىٰ قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ يَأۡتَمِرُونَ بِكَ لِيَقۡتُلُوكَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّي لَكَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِينَ

20

و آمد مردى از پايان شهر مى‌دويد گفت اى موسى همانا مردم در انديشه تواند كه بكشندت پس برون شو همانا منم تو را از اندرزگويان


فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ

21

پس برون رفت از آن هراسانى چشم به راه گفت پروردگارا نجاتم ده از گروه ستمگران


وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يَهۡدِيَنِي سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ

22

و هنگامى كه روى آورد بسوى مدين گفت اميد است پروردگار من رهبريم كند به راه راست


وَ لَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡيَنَ وَجَدَ عَلَيۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ يَسۡقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ ٱمۡرَأَتَيۡنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطۡبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسۡقِي حَتَّىٰ يُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُ وَ أَبُونَا شَيۡخٞ كَبِيرٞ

23

و هنگامى كه وارد شد بر آب مدين يافت بر آن گروهى را از مردم كه آب مى‌دادند و يافت نزديك ايشان دو زن كه بازمى‌داشتند (گوسفندان را از گريختن) گفت چيست كار شما گفتند ما آب ندهيم تا بازآيند شبانان (سيراب كنند) و پدر ما پيرى هست فرتوت


فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰٓ إِلَى ٱلظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ

24

پس سيراب كرد براى ايشان سپس بازگشت بسوى سايه و گفت پروردگارا همانا منم بدانچه فرستى به سويم از خير نيازمند


فَجَآءَتۡهُ إِحۡدَىٰهُمَا تَمۡشِي عَلَى ٱسۡتِحۡيَآءٖ قَالَتۡ إِنَّ أَبِي يَدۡعُوكَ لِيَجۡزِيَكَ أَجۡرَ مَا سَقَيۡتَ لَنَا فَلَمَّا جَآءَهُۥ وَ قَصَّ عَلَيۡهِ ٱلۡقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفۡ نَجَوۡتَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ

25

پس بيامدش يكى از آن دو زن كه مى‌آمد (كه روان بود) بر آزرمى گفت همانا پدرم تو را مى‌خواند تا بپردازدت مزد آنچه را آب دادى براى ما پس گاهى كه بر او درآمد و خواند بر او داستانها را گفت بيم مدار رها شدى از گروه ستمگران


قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا يَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَ‍ٔۡجِرۡهُ إِنَّ خَيۡرَ مَنِ ٱسۡتَ‍ٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡأَمِينُ

26

گفت يكى از آن دو زن اى پدر مزدورش گير كه بهترين آنان كه مزدور گيرى نيرومندى است امين


قَالَ إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنۡ أُنكِحَكَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَيَّ هَٰتَيۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِي ثَمَٰنِيَ حِجَجٖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِكَ وَ مَآ أُرِيدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَيۡكَ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ

27

گفت همانا خواهم كه همسر تو گردانم يكى از دخترانم را اينان بر آنكه مزدورم باشى هشت سال و اگر ده سال را به پايان آوردى پس از نزد تو است و نخواهم سختى بر تو آرم زود است بيابى مرا اگر خدا خواهد از شايستگان


قَالَ ذَٰلِكَ بَيۡنِي وَ بَيۡنَكَ أَيَّمَا ٱلۡأَجَلَيۡنِ قَضَيۡتُ فَلَا عُدۡوَٰنَ عَلَيَّ وَ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞ

28

گفت اين ميان من و تو است كه هر يك از دو سرآمد را به پايان آوردم نباشد ستمى بر من و خدا است بر آنچه گوئيم وكيل


فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَ سَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗا قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ

29

پس گاهى كه پايان آورد موسى سرآمد را و روان گشت با خاندان خويش دريافت از كنار طور آتشى را گفت به خاندان خويش درنگ كنيد كه من آتشى احساس كردم باشد بيارمتان از آن آگهيى يا گيرانه اخگرى شايد شما گرم شويد


فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ مِن شَٰطِيِٕ ٱلۡوَادِ ٱلۡأَيۡمَنِ فِي ٱلۡبُقۡعَةِ ٱلۡمُبَٰرَكَةِ مِنَ ٱلشَّجَرَةِ أَن يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّيٓ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

30

پس گاهى كه آمد آن را خوانده شد از كنار راست دره در سرزمين فرخنده از درخت كه‌اى موسى همانا منم خدا پروردگار جهانيان


وَ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَ لَمۡ يُعَقِّبۡ يَٰمُوسَىٰٓ أَقۡبِلۡ وَ لَا تَخَفۡ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِينَ

31

و آنكه بيفكن چوبدست خود را تا گاهى كه نگريستش مى‌جنبد مانند مارى سبك‌خيز برگشت روى گردان و به پشت ننگريست اى موسى بيا و نترس كه تويى از ايمن شدگان


ٱسۡلُكۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖ وَ ٱضۡمُمۡ إِلَيۡكَ جَنَاحَكَ مِنَ ٱلرَّهۡبِ فَذَٰنِكَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَ مَلَإِيْهِۦٓ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ

32

فرو بر دستت را در گريبان خويش تا برون آيد تابنده بى‌آزارى و بازگردان بسوى خود بال خود را از بيم پس اينها دو حجتند از پروردگار تو بسوى فرعون و كسانش كه بودند ايشان همانا گروهى نافرمانان


قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلۡتُ مِنۡهُمۡ نَفۡسٗا فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ

33

گفت پروردگارا كشتم از ايشان تنى را و ترسم كه بكشندم


وَ أَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا فَأَرۡسِلۡهُ مَعِيَ رِدۡءٗا يُصَدِّقُنِيٓ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ

34

و برادرم هارون او روانتر است از من در زبان پس بفرستش با من كمكى كه تصديقم كند زيرا مى‌ترسم كه مرا تكذيب كنند


قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَا بِ‍َٔايَٰتِنَآ أَنتُمَا وَ مَنِ ٱتَّبَعَكُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ

35

گفت زود است استوار سازم بازوى تو را به برادرت و بدهم به شما فرمانروايى تا نرسند به شما به آيتهاى ما شما و هر كه پيروى كند شما را هستيد چيره‌آيندگان


فَلَمَّا جَآءَهُم مُّوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَا بَيِّنَٰتٖ قَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّفۡتَرٗى وَ مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَ

36

پس هنگامى كه بيامدشان موسى به آيتهاى ما تابناك گفتند نيست اين جز جادويى دروغ بسته و نشنيديم بدان در پدران ما پيشينيان


وَ قَالَ مُوسَىٰ رَبِّيٓ أَعۡلَمُ بِمَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ مِنۡ عِندِهِۦ وَ مَن تَكُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ

37

و گفت موسى پروردگار من داناتر است بدانكه هدايت آورده است از نزدش و آنكه براى او است پايان آن سراى همانا رستگار نشوند ستمگران


وَ قَالَ فِرۡعَوۡنُ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرِي فَأَوۡقِدۡ لِي يَٰهَٰمَٰنُ عَلَى ٱلطِّينِ فَٱجۡعَل لِّي صَرۡحٗا لَّعَلِّيٓ أَطَّلِعُ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُۥ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ

38

و گفت فرعون اى قوم ندانم براى شما خدايى جز خويش پس بيفروز برايم اى هامان بر گل پس بساز برايم كوشكى شايد اطلاع يابم بر خداى موسى و همانا مى‌پندارمش من از دروغگويان


وَ ٱسۡتَكۡبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَ ظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَيۡنَا لَا يُرۡجَعُونَ

39

و سركشى كرد او و لشكرهاى او در زمين به ناروا و پنداشتند كه ايشان بسوى ما بازگردانيده نمى‌شوند


فَأَخَذۡنَٰهُ وَ جُنُودَهُۥ فَنَبَذۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡيَمِّ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِينَ

40

پس گرفتيم او و سپاهش را و افكنديمشان به دريا پس بنگر چگونه بود فرجام ستمگران


وَ جَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِ وَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا يُنصَرُونَ

41

و گردانيديمشان پيشوايانى كه مى‌خوانند بسوى آتش و روز قيامت يارى نمى‌شوند


وَ أَتۡبَعۡنَٰهُمۡ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا لَعۡنَةٗ وَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ هُم مِّنَ ٱلۡمَقۡبُوحِينَ

42

و از پى آورديمشان در اين دنيا لعنتى و روز رستاخيز ايشانند از ناشايستگان (زشت‌شدگان)


وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدٗى وَ رَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ

43

و هرآينه داديم به موسى كتاب را پس از آنكه نابود ساختيم قرنهاى پيشين را بينشهايى براى مردم و راهنمايى و رحمتى شايد ايشان يادآور شوند


وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِيِّ إِذۡ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَ مَا كُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِينَ

44

و نبودى تو در كنار باخترى هنگامى كه گذرانديم بسوى موسى كار را و نبودى تو از گواهان


وَ لَٰكِنَّآ أَنشَأۡنَا قُرُونٗا فَتَطَاوَلَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُ وَ مَا كُنتَ ثَاوِيٗا فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ تَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَا وَ لَٰكِنَّا كُنَّا مُرۡسِلِينَ

45

ليكن ما پديد آورديم قرنهايى پس دراز شد بر ايشان عمر (روزگار) و نبودى تو جايگزين در مردم مدين بخوانى بر ايشان آيتهاى ما را و ليكن بوديم ما فرستندگان


وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلطُّورِ إِذۡ نَادَيۡنَا وَ لَٰكِن رَّحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِيرٖ مِّن قَبۡلِكَ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ

46

و نبودى تو در كنار طور هنگامى كه فراخوانديم و ليكن رحمتى از پروردگارت تا بترسانى گروهى را كه نيامدستشان بيم‌دهنده‌اى پيش از تو شايد يادآور شوند


وَ لَوۡلَآ أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ فَيَقُولُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

47

و اگر نبود آنكه گاهى كه برسدشان پيش آمدى بدانچه پيش فرستاده است دستهاى ايشان گويند پروردگارا چرا نفرستادى بسوى ما فرستاده‌اى تا پيروى كنيم آيتهاى تو را و باشيم از مؤمنان


فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا قَالُواْ لَوۡلَآ أُوتِيَ مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ مُوسَىٰٓ أَ وَ لَمۡ يَكۡفُرُواْ بِمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُ قَالُواْ سِحۡرَانِ تَظَٰهَرَا وَ قَالُوٓاْ إِنَّا بِكُلّٖ كَٰفِرُونَ

48

و هنگامى كه بيامدشان حق از نزد ما گفتند چرا داده نشد مانند آنچه داده شد موسى آيا كفر نورزيدند بدانچه داده شد موسى از پيش گفتند دو جادويند پشتيبان همديگر و گفتند هرآينه مائيم به هر كدام كافران


قُلۡ فَأۡتُواْ بِكِتَٰبٖ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ هُوَ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمَآ أَتَّبِعۡهُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ

49

بگو پس بياريد كتابى از نزد خدا راهنماينده‌تر از اين دو تا پيرويش كنم اگر هستيد راستگويان


فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡ وَ مَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ

50

پس اگر نپذيرفتند از تو بدان كه همانا پيروى كنند هوسهاى خويش را و كيست گمراه‌تر از آنكه پيروى كند هوس خود را بى رهبريى از خدا همانا خدا هدايت نكند گروه ستمكاران را


وَ لَقَدۡ وَصَّلۡنَا لَهُمُ ٱلۡقَوۡلَ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ

51

و همانا پيوسته داشتيم براى ايشان گفتار را شايد يادآور شوند


ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِهِۦ هُم بِهِۦ يُؤۡمِنُونَ

52

آنان كه داديمشان كتاب را پيش از آن ايشانند بدان ايمان‌آرندگان


وَ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦٓ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّنَآ إِنَّا كُنَّا مِن قَبۡلِهِۦ مُسۡلِمِينَ

53

و هر گاه خوانده شود بر ايشان گويند ايمان آورديم بدان همانا آن است حق از پروردگار ما همانا بوديم پيش از آن اسلام‌آرندگان


أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡتَوۡنَ أَجۡرَهُم مَّرَّتَيۡنِ بِمَا صَبَرُواْ وَ يَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ

54

آنان داده شوند مزد خويش را دو بار بدانچه شكيبايى گزيدند و دور مى‌كردند به خوبى بدى را و از آنچه روزيشان داديم مى‌دادند


وَ إِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ وَ قَالُواْ لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَ لَكُمۡ أَعۡمَٰلُكُمۡ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡ لَا نَبۡتَغِي ٱلۡجَٰهِلِينَ

55

و هر گاه مى‌شنيدند بيهده (ياوه) را روى مى‌گردانيدند از آن و گفتند ما را است كردار ما و شما را است كردار شما سلام بر شما نخواهيم نادانان را


إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَ لَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ وَ هُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ

56

همانا تو رهبرى نكنى آن را كه دوست دارى و ليكن خدا رهبرى كند هر كه را كه خواهد و او است داناتر به راه‌يافتگان


وَ قَالُوٓاْ إِن نَّتَّبِعِ ٱلۡهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفۡ مِنۡ أَرۡضِنَآ أَ وَ لَمۡ نُمَكِّن لَّهُمۡ حَرَمًا ءَامِنٗا يُجۡبَىٰٓ إِلَيۡهِ ثَمَرَٰتُ كُلِّ شَيۡءٖ رِّزۡقٗا مِّن لَّدُنَّا وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ

57

و گفتند اگر پيروى كنيم هدايت را با تو ربوده شويم از سرزمين خويش آيا فرمانروائيشان نداديم در حرم امنى كه آورده شود به سويش ميوه‌هاى همه چيز روزيى از نزد ما ليكن بيشترشان نمى‌دانند


وَ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةِۢ بَطِرَتۡ مَعِيشَتَهَا فَتِلۡكَ مَسَٰكِنُهُمۡ لَمۡ تُسۡكَن مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ إِلَّا قَلِيلٗا وَ كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثِينَ

58

و بسا نابود كرديم شهرى را كه كامرانى گرفته بود زندگى خويش را پس اينك نشيمنهاى آنان كه نشيمن نشدند پس از ايشان مگر اندكى و بوديم ما ارث‌برندگان


وَ مَا كَانَ رَبُّكَ مُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ حَتَّىٰ يَبۡعَثَ فِيٓ أُمِّهَا رَسُولٗا يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَا وَ مَا كُنَّا مُهۡلِكِي ٱلۡقُرَىٰٓ إِلَّا وَ أَهۡلُهَا ظَٰلِمُونَ

59

و نيست پروردگار تو نابودكننده شهرها تا برانگيزد در مادر آنها پيمبرى كه خواند بر ايشان آيتهاى ما را و نيستيم ما نابودكننده شهرها مگر و مردم آنهايند ستمگران


وَ مَآ أُوتِيتُم مِّن شَيۡءٖ فَمَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَ زِينَتُهَا وَ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ وَ أَبۡقَىٰٓ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ

60

و آنچه داده شديد از چيزى پس بهره زندگانى دنيا و زيور آن است و آنچه نزد خدا است بهتر و پايدارتر است آيا بخرد نمى‌يابيد


أَفَمَن وَعَدۡنَٰهُ وَعۡدًا حَسَنٗا فَهُوَ لَٰقِيهِ كَمَن مَّتَّعۡنَٰهُ مَتَٰعَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا ثُمَّ هُوَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ

61

آيا آن را كه وعده‌اى داديم وعده نيكى پس او است بدان رسنده مانند آن است كه كاميابيش داديم كاميابى زندگانى دنيا سپس او است روز قيامت از احضارشدگان


وَ يَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ

62

و روزى كه خواندشان پس گويد كجايند شريكان من آنان كه بوديد مى‌پنداشتيد


قَالَ ٱلَّذِينَ حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَغۡوَيۡنَآ أَغۡوَيۡنَٰهُمۡ كَمَا غَوَيۡنَا تَبَرَّأۡنَآ إِلَيۡكَ مَا كَانُوٓاْ إِيَّانَا يَعۡبُدُونَ

63

گفتند آنان كه فرود آمده بود بر ايشان سخن پروردگار اينانند كه گمراه كرديم گمراهشان كرديم بدانسان كه گمراه شديم بيزارى جستيم به سويت نبودند ما را پرستندگان


وَ قِيلَ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُمۡ وَ رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ لَوۡ أَنَّهُمۡ كَانُواْ يَهۡتَدُونَ

64

و گفته شد بخوانيد شريكان خود را پس خواندند ايشان را پس پاسخ نگفتندشان و ديدند عذاب را اگر بودند هدايت مى‌شدند


وَ يَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

65

و روزى كه خواندشان پس گويد چه چيز پاسخ گفتيد به فرستادگان


فَعَمِيَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَنۢبَآءُ يَوۡمَئِذٖ فَهُمۡ لَا يَتَسَآءَلُونَ

66

پس كور شود بر ايشان آگهيها در آن روز پس از همديگر نپرسند


فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَعَسَىٰٓ أَن يَكُونَ مِنَ ٱلۡمُفۡلِحِينَ

67

اما آنكه توبه كند و ايمان آرد و كردار شايسته كند پس اميد است آنكه باشد از رستگاران


وَ رَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَ يَخۡتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَ تَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ

68

و پروردگارت مى‌آفريند هر آنچه خواهد و برگزيند نيستشان اختيارى منزه و برتر است خدا از آنچه شرك ورزند


وَ رَبُّكَ يَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَ مَا يُعۡلِنُونَ

69

و پروردگار تو داند آنچه نهان مى‌دارد سينه‌هاى ايشان و آنچه پديدار كند


وَ هُوَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَ ٱلۡأٓخِرَةِ وَ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ

70

و او است خدا نيست خدايى جز او براى او است سپاس در آغاز و انجام و براى او است حكم و به سويش بازگردانيده شويد


قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلَّيۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِضِيَآءٍ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ

71

بگو آيا ديده‌ايد اگر بگرداند خدا بر شما شب را پيوسته تا روز رستاخيز كدام خدا است جز خدا كه بيارد شما را پرتوى آيا نمى‌شنويد


قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِلَيۡلٖ تَسۡكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ

72

بگو آيا ديده‌ايد اگر گرداند خدا بر شما روز را هميشگى تا روز قيامت كدام خدا است جز خدا كه آوردتان شبى كه آرامش گيريد در آن آيا نمى‌بينيد


وَ مِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَ ٱلنَّهَارَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَ لِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ

73

و از رحمتش نهاد براى شما شب و روز را تا بياراميد در آن و تا جوييد از فضلش و شايد سپاس گزاريد


وَ يَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ

74

و روزى كه بخواندشان پس گويد كجا است شريكانم آنان كه بوديد مى‌پنداشتيد


وَ نَزَعۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدٗا فَقُلۡنَا هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ فَعَلِمُوٓاْ أَنَّ ٱلۡحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ

75

و گرفتيم از هر ملتى گواهى و گفتيم بياريد دستاويز خويش را پس دانستند آنكه حق از آن خدا است و گم شد از ايشان آنچه بودند دروغ مى‌بستند


إِنَّ قَٰرُونَ كَانَ مِن قَوۡمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيۡهِمۡ وَ ءَاتَيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡكُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُۥ لَتَنُوٓأُ بِٱلۡعُصۡبَةِ أُوْلِي ٱلۡقُوَّةِ إِذۡ قَالَ لَهُۥ قَوۡمُهُۥ لَا تَفۡرَحۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَرِحِينَ

76

همانا قارون بود از قوم موسى پس سركشى كرد بر ايشان و داديمش از گنجها آنچه كليدهايش گران مى‌آيد بر گروه نيرومند هنگامى كه گفتند بدو قومش شادمانى نكن كه خدا دوست ندارد شادمانان را


وَ ٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَا وَ أَحۡسِن كَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَ وَ لَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ

77

و بجوى در آنچه خدا به تو داده است خانه آخرت را و فراموش مكن بهره خويش را از دنيا و نكويى كن چنان كه نكويى كرد به تو خدا و نجوى تباهى را در زمين همانا خدا دوست ندارد تبهكاران را


قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِيٓ أَ وَ لَمۡ يَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَهۡلَكَ مِن قَبۡلِهِۦ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مَنۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُ قُوَّةٗ وَ أَكۡثَرُ جَمۡعٗا وَ لَا يُسۡ‍َٔلُ عَن ذُنُوبِهِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ

78

گفت جز اين نيست كه داده شدش بر دانشى نزد من آيا نمى‌داند كه خدا نابود كرد پيش از او از قرنها آنكه سخت‌تر از او بود در نيرو و بيشتر در گروه و پرسش نشوند از گناهانشان گنهكاران


فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِي زِينَتِهِۦ قَالَ ٱلَّذِينَ يُرِيدُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا يَٰلَيۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ قَٰرُونُ إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٖ

79

پس برون شد بر قومش در زيور خويش گفتند آنان كه خواهند زندگانى دنيا را كاش ما را مى‌بود مانند آنچه داده شده است قارون همانا او است داراى بهره گران


وَ قَالَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَيۡلَكُمۡ ثَوَابُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لِّمَنۡ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا وَ لَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلصَّٰبِرُونَ

80

و گفتند آنان كه داده شدند دانش را واى بر شما پاداش خدا بهتر است براى آنكه ايمان آرد و كردار شايسته كند و داده نشوند آن را مگر شكيبايان


فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَ بِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَ فَمَا كَانَ لَهُۥ مِن فِئَةٖ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَ مَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُنتَصِرِينَ

81

پس فروبرديم او و خانه او را در زمين و نبود برايش دسته‌اى كه ياريش كنند جز خدا و نبود از يارى‌شدگان


وَ أَصۡبَحَ ٱلَّذِينَ تَمَنَّوۡاْ مَكَانَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَقُولُونَ وَيۡكَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَ يَقۡدِرُ لَوۡلَآ أَن مَّنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيۡكَأَنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ

82

و بامداد كردند آنان كه آرزو مى‌كردند جاى او را ديروز مى‌گفتند واى گوئيا خدا مى‌گشايد روزى را براى هر كه خواهد از بندگانش و تنگ مى‌گرداند اگر نه منت مى‌نهاد خدا بر ما هرآينه فرومى‌برد ما را واى گوئيا رستگار نشوند كافران


تِلۡكَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ لَا فَسَادٗا وَ ٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ

83

اينك خانه آخرت نهيمش براى آنان كه نجويند برتريى در زمين و نه تبهكاريى و فرجام است از آن پرهيزكاران


مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا وَ مَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَى ٱلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ

84

آنكه خوبى را آرد وى را است بهتر از آن و آنكه بدى را آرد پس كيفر نشوند آنان كه كردار زشت كنند مگر آنچه را بودند مى‌كردند


إِنَّ ٱلَّذِي فَرَضَ عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّكَ إِلَىٰ مَعَادٖ قُل رَّبِّيٓ أَعۡلَمُ مَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ وَ مَنۡ هُوَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ

85

همانا آنكه بايسته داشت بر تو قرآن را بازگرداننده است تو را بسوى بازگشتگاه بگو پروردگارم داناتر است كه هدايت را آورده و كيست آنكه او است در گمراهى آشكار


وَ مَا كُنتَ تَرۡجُوٓاْ أَن يُلۡقَىٰٓ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبُ إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرٗا لِّلۡكَٰفِرِينَ

86

و نبودى تو اميدوار بدانكه افكنده شود به سويت كتاب مگر رحمتى از پروردگارت پس نباش البته پشتيبانى براى كافران


وَ لَا يَصُدُّنَّكَ عَنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ بَعۡدَ إِذۡ أُنزِلَتۡ إِلَيۡكَ وَ ٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّكَ وَ لَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ

87

و بازندارندت از آيتهاى خدا پس از آنكه فرستاده شد به سويت و بخوان بسوى پروردگار خويش و نباش از شرك‌ورزان


وَ لَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ

88

و نخوان با خدا خداى ديگرى نيست خدايى جز او هر چيزى نابود است جز رويش او را است حكم و به سويش بازگردانيده شويد


قاری
ترجمه گویا
انصاریان