سوره القصص
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ طسٓمٓ
1بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ طسم
تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ
2اين است آيتهاى كتاب هويدا
نَتۡلُواْ عَلَيۡكَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَ فِرۡعَوۡنَ بِٱلۡحَقِّ لِقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ
3مىخوانيم بر تو از داستان موسى و فرعون به حق براى گروهى كه ايمان آرند
إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ جَعَلَ أَهۡلَهَا شِيَعٗا يَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡ يُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَ يَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ
4همانا فرعون برترى جست در زمين و گردانيد مردمش را گروههايى ناتوان مىگرفت دستهاى از آنان را سر مىبريد فرزندان ايشان را و مىگذارد زنان ايشان را و همانا او بود از تباهكاران
وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ نَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَ نَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ
5و خواهيم منت نهيم بر آنان كه ناتوان شمرده شدند در زمين و بگردانيمشان پيشوايانى و بگردانيمشان ارثبرندگان
وَ نُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ نُرِيَ فِرۡعَوۡنَ وَ هَٰمَٰنَ وَ جُنُودَهُمَا مِنۡهُم مَّا كَانُواْ يَحۡذَرُونَ
6و فرمانروائيشان دهيم در زمين و بنمايانيم فرعون و هامان و سپاههاى ايشان را از آنان آنچه بودند مىترسيدند
وَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِيهِ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَيۡهِ فَأَلۡقِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ وَ لَا تَخَافِي وَ لَا تَحۡزَنِيٓ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيۡكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ
7و وحى كرديم بسوى مادر موسى كه شيرش ده تا گاهى كه بيمناك شدى بر او بيفكنش در دريا و نترس و نه اندوهگين باش كه ما برگردانندهايم او را بسوى تو و گردانندهايم او را از پيمبران
فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ لِيَكُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَ حَزَنًا إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَ هَٰمَٰنَ وَ جُنُودَهُمَا كَانُواْ خَٰطِِٔينَ
8پس برداشتندش خاندان فرعون تا بشود براى ايشان دشمنى و اندوهى همانا فرعون و هامان و سپاهيان ايشان بودند لغزشكاران
وَ قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَيۡنٖ لِّي وَ لَكَ لَا تَقۡتُلُوهُ عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ
9و گفت زن فرعون روشنى چشمى است براى تو و من مكش او را باشد سودمند افتد ما را يا برگيريمش فرزندى و ايشان درنمىيافتند
وَ أَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًا إِن كَادَتۡ لَتُبۡدِي بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ
10و بامداد كرد دل مادر موسى تهى نزديك بود فاش سازدش اگر نه بسته بوديم دلش را تا بشود از ايمانآرندگان
وَ قَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّيهِ فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ
11و گفت به خواهر خود جستجويش كن پس نگريستش از دور و ايشان نمىيافتند
وَ حَرَّمۡنَا عَلَيۡهِ ٱلۡمَرَاضِعَ مِن قَبۡلُ فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَ هُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ
12و حرام ساختيم بر او شيرخوارگاهها را (پستانها را) از پيش پس گفت آن زن آيا راهنمايى نكنم شما را به خاندانى كه پرستاريش كنند براى شما و ايشانند براى او نيكخواهان
فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَ لَا تَحۡزَنَ وَ لِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ
13پس بازگردانيديمش بسوى مادرش تا روشن شود چشمش بدو و اندوهگين نشود و تا بداند كه وعده خدا است حق و ليكن بيشترشان نمىدانند
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَ ٱسۡتَوَىٰٓ ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَ عِلۡمٗا وَ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ
14و هنگامى كه رسيد نيروى خود را و استوار شد ارزانى داشتيمش حكم و دانش را و بدينسان پاداش دهيم به نكوكاران
وَ دَخَلَ ٱلۡمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيۡنِ يَقۡتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِيعَتِهِۦ وَ هَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِ قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِينٞ
15و در آمد به شهر هنگام غفلتى از مردمش پس يافت در آن دو مرد كه كارزار مىكردند اين از دوستانش بود و آن از دشمنانش پس يارى جست از او آنكه از پيروانش بود بر آنكه از دشمنانش بود پس مشتى نواخت بر او موسى كه كارش را ساخت گفت اين از كار شيطان بود همانا او دشمنى است گمراهكنندهاى آشكار
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي فَغَفَرَ لَهُۥٓ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ
16گفت پروردگارا همانا ستم به خود نمودم پس بيامرز مرا پس آمرزيد او را كه او است آمرزنده مهربان
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ فَلَنۡ أَكُونَ ظَهِيرٗا لِّلۡمُجۡرِمِينَ
17گفت پروردگارا بدانچه به من ارزانى داشتى هرگز نشوم پشتيبان گنهكاران
فَأَصۡبَحَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا ٱلَّذِي ٱسۡتَنصَرَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَسۡتَصۡرِخُهُۥ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓ إِنَّكَ لَغَوِيّٞ مُّبِينٞ
18پس بامداد كرد در شهر هراسانى چشم به راه ناگهان آنى كه ياريش كرده بود ديروز به ياريش مىطلبيد گفت بدو موسى تويى همانا گمراهى آشكار
فَلَمَّآ أَنۡ أَرَادَ أَن يَبۡطِشَ بِٱلَّذِي هُوَ عَدُوّٞ لَّهُمَا قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ أَتُرِيدُ أَن تَقۡتُلَنِي كَمَا قَتَلۡتَ نَفۡسَۢا بِٱلۡأَمۡسِ إِن تُرِيدُ إِلَّآ أَن تَكُونَ جَبَّارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ
19پس گاهى كه خواست خشم آرد بدانكه او دشمن هر دو بود گفت اى موسى آيا خواهى مرا كشى چنان كه كشتى تنى را ديروز تو همانا نخواهى جز آنكه ستمگرى باشى در زمين و نخواهى كه باشى از اصلاح كنندگان
وَ جَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡعَىٰ قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ يَأۡتَمِرُونَ بِكَ لِيَقۡتُلُوكَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّي لَكَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِينَ
20و آمد مردى از پايان شهر مىدويد گفت اى موسى همانا مردم در انديشه تواند كه بكشندت پس برون شو همانا منم تو را از اندرزگويان
فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ
21پس برون رفت از آن هراسانى چشم به راه گفت پروردگارا نجاتم ده از گروه ستمگران
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يَهۡدِيَنِي سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ
22و هنگامى كه روى آورد بسوى مدين گفت اميد است پروردگار من رهبريم كند به راه راست
وَ لَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡيَنَ وَجَدَ عَلَيۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ يَسۡقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ ٱمۡرَأَتَيۡنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطۡبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسۡقِي حَتَّىٰ يُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُ وَ أَبُونَا شَيۡخٞ كَبِيرٞ
23و هنگامى كه وارد شد بر آب مدين يافت بر آن گروهى را از مردم كه آب مىدادند و يافت نزديك ايشان دو زن كه بازمىداشتند (گوسفندان را از گريختن) گفت چيست كار شما گفتند ما آب ندهيم تا بازآيند شبانان (سيراب كنند) و پدر ما پيرى هست فرتوت
فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰٓ إِلَى ٱلظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ
24پس سيراب كرد براى ايشان سپس بازگشت بسوى سايه و گفت پروردگارا همانا منم بدانچه فرستى به سويم از خير نيازمند
فَجَآءَتۡهُ إِحۡدَىٰهُمَا تَمۡشِي عَلَى ٱسۡتِحۡيَآءٖ قَالَتۡ إِنَّ أَبِي يَدۡعُوكَ لِيَجۡزِيَكَ أَجۡرَ مَا سَقَيۡتَ لَنَا فَلَمَّا جَآءَهُۥ وَ قَصَّ عَلَيۡهِ ٱلۡقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفۡ نَجَوۡتَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ
25پس بيامدش يكى از آن دو زن كه مىآمد (كه روان بود) بر آزرمى گفت همانا پدرم تو را مىخواند تا بپردازدت مزد آنچه را آب دادى براى ما پس گاهى كه بر او درآمد و خواند بر او داستانها را گفت بيم مدار رها شدى از گروه ستمگران
قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا يَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَٔۡجِرۡهُ إِنَّ خَيۡرَ مَنِ ٱسۡتَٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡأَمِينُ
26گفت يكى از آن دو زن اى پدر مزدورش گير كه بهترين آنان كه مزدور گيرى نيرومندى است امين
قَالَ إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنۡ أُنكِحَكَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَيَّ هَٰتَيۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِي ثَمَٰنِيَ حِجَجٖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِكَ وَ مَآ أُرِيدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَيۡكَ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ
27گفت همانا خواهم كه همسر تو گردانم يكى از دخترانم را اينان بر آنكه مزدورم باشى هشت سال و اگر ده سال را به پايان آوردى پس از نزد تو است و نخواهم سختى بر تو آرم زود است بيابى مرا اگر خدا خواهد از شايستگان
قَالَ ذَٰلِكَ بَيۡنِي وَ بَيۡنَكَ أَيَّمَا ٱلۡأَجَلَيۡنِ قَضَيۡتُ فَلَا عُدۡوَٰنَ عَلَيَّ وَ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞ
28گفت اين ميان من و تو است كه هر يك از دو سرآمد را به پايان آوردم نباشد ستمى بر من و خدا است بر آنچه گوئيم وكيل
فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَ سَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗا قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ
29پس گاهى كه پايان آورد موسى سرآمد را و روان گشت با خاندان خويش دريافت از كنار طور آتشى را گفت به خاندان خويش درنگ كنيد كه من آتشى احساس كردم باشد بيارمتان از آن آگهيى يا گيرانه اخگرى شايد شما گرم شويد
فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ مِن شَٰطِيِٕ ٱلۡوَادِ ٱلۡأَيۡمَنِ فِي ٱلۡبُقۡعَةِ ٱلۡمُبَٰرَكَةِ مِنَ ٱلشَّجَرَةِ أَن يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّيٓ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ
30پس گاهى كه آمد آن را خوانده شد از كنار راست دره در سرزمين فرخنده از درخت كهاى موسى همانا منم خدا پروردگار جهانيان
وَ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَ لَمۡ يُعَقِّبۡ يَٰمُوسَىٰٓ أَقۡبِلۡ وَ لَا تَخَفۡ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِينَ
31و آنكه بيفكن چوبدست خود را تا گاهى كه نگريستش مىجنبد مانند مارى سبكخيز برگشت روى گردان و به پشت ننگريست اى موسى بيا و نترس كه تويى از ايمن شدگان
ٱسۡلُكۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖ وَ ٱضۡمُمۡ إِلَيۡكَ جَنَاحَكَ مِنَ ٱلرَّهۡبِ فَذَٰنِكَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَ مَلَإِيْهِۦٓ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ
32فرو بر دستت را در گريبان خويش تا برون آيد تابنده بىآزارى و بازگردان بسوى خود بال خود را از بيم پس اينها دو حجتند از پروردگار تو بسوى فرعون و كسانش كه بودند ايشان همانا گروهى نافرمانان
قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلۡتُ مِنۡهُمۡ نَفۡسٗا فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ
33گفت پروردگارا كشتم از ايشان تنى را و ترسم كه بكشندم
وَ أَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا فَأَرۡسِلۡهُ مَعِيَ رِدۡءٗا يُصَدِّقُنِيٓ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ
34و برادرم هارون او روانتر است از من در زبان پس بفرستش با من كمكى كه تصديقم كند زيرا مىترسم كه مرا تكذيب كنند
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَا بَِٔايَٰتِنَآ أَنتُمَا وَ مَنِ ٱتَّبَعَكُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ
35گفت زود است استوار سازم بازوى تو را به برادرت و بدهم به شما فرمانروايى تا نرسند به شما به آيتهاى ما شما و هر كه پيروى كند شما را هستيد چيرهآيندگان
فَلَمَّا جَآءَهُم مُّوسَىٰ بَِٔايَٰتِنَا بَيِّنَٰتٖ قَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّفۡتَرٗى وَ مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَ
36پس هنگامى كه بيامدشان موسى به آيتهاى ما تابناك گفتند نيست اين جز جادويى دروغ بسته و نشنيديم بدان در پدران ما پيشينيان
وَ قَالَ مُوسَىٰ رَبِّيٓ أَعۡلَمُ بِمَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ مِنۡ عِندِهِۦ وَ مَن تَكُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ
37و گفت موسى پروردگار من داناتر است بدانكه هدايت آورده است از نزدش و آنكه براى او است پايان آن سراى همانا رستگار نشوند ستمگران
وَ قَالَ فِرۡعَوۡنُ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرِي فَأَوۡقِدۡ لِي يَٰهَٰمَٰنُ عَلَى ٱلطِّينِ فَٱجۡعَل لِّي صَرۡحٗا لَّعَلِّيٓ أَطَّلِعُ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُۥ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ
38و گفت فرعون اى قوم ندانم براى شما خدايى جز خويش پس بيفروز برايم اى هامان بر گل پس بساز برايم كوشكى شايد اطلاع يابم بر خداى موسى و همانا مىپندارمش من از دروغگويان
وَ ٱسۡتَكۡبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَ ظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَيۡنَا لَا يُرۡجَعُونَ
39و سركشى كرد او و لشكرهاى او در زمين به ناروا و پنداشتند كه ايشان بسوى ما بازگردانيده نمىشوند
فَأَخَذۡنَٰهُ وَ جُنُودَهُۥ فَنَبَذۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡيَمِّ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِينَ
40پس گرفتيم او و سپاهش را و افكنديمشان به دريا پس بنگر چگونه بود فرجام ستمگران
وَ جَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِ وَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا يُنصَرُونَ
41و گردانيديمشان پيشوايانى كه مىخوانند بسوى آتش و روز قيامت يارى نمىشوند
وَ أَتۡبَعۡنَٰهُمۡ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا لَعۡنَةٗ وَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ هُم مِّنَ ٱلۡمَقۡبُوحِينَ
42و از پى آورديمشان در اين دنيا لعنتى و روز رستاخيز ايشانند از ناشايستگان (زشتشدگان)
وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدٗى وَ رَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ
43و هرآينه داديم به موسى كتاب را پس از آنكه نابود ساختيم قرنهاى پيشين را بينشهايى براى مردم و راهنمايى و رحمتى شايد ايشان يادآور شوند
وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِيِّ إِذۡ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَ مَا كُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِينَ
44و نبودى تو در كنار باخترى هنگامى كه گذرانديم بسوى موسى كار را و نبودى تو از گواهان
وَ لَٰكِنَّآ أَنشَأۡنَا قُرُونٗا فَتَطَاوَلَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُ وَ مَا كُنتَ ثَاوِيٗا فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ تَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَا وَ لَٰكِنَّا كُنَّا مُرۡسِلِينَ
45ليكن ما پديد آورديم قرنهايى پس دراز شد بر ايشان عمر (روزگار) و نبودى تو جايگزين در مردم مدين بخوانى بر ايشان آيتهاى ما را و ليكن بوديم ما فرستندگان
وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلطُّورِ إِذۡ نَادَيۡنَا وَ لَٰكِن رَّحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِيرٖ مِّن قَبۡلِكَ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ
46و نبودى تو در كنار طور هنگامى كه فراخوانديم و ليكن رحمتى از پروردگارت تا بترسانى گروهى را كه نيامدستشان بيمدهندهاى پيش از تو شايد يادآور شوند
وَ لَوۡلَآ أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ فَيَقُولُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ
47و اگر نبود آنكه گاهى كه برسدشان پيش آمدى بدانچه پيش فرستاده است دستهاى ايشان گويند پروردگارا چرا نفرستادى بسوى ما فرستادهاى تا پيروى كنيم آيتهاى تو را و باشيم از مؤمنان
فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا قَالُواْ لَوۡلَآ أُوتِيَ مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ مُوسَىٰٓ أَ وَ لَمۡ يَكۡفُرُواْ بِمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُ قَالُواْ سِحۡرَانِ تَظَٰهَرَا وَ قَالُوٓاْ إِنَّا بِكُلّٖ كَٰفِرُونَ
48و هنگامى كه بيامدشان حق از نزد ما گفتند چرا داده نشد مانند آنچه داده شد موسى آيا كفر نورزيدند بدانچه داده شد موسى از پيش گفتند دو جادويند پشتيبان همديگر و گفتند هرآينه مائيم به هر كدام كافران
قُلۡ فَأۡتُواْ بِكِتَٰبٖ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ هُوَ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمَآ أَتَّبِعۡهُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ
49بگو پس بياريد كتابى از نزد خدا راهنمايندهتر از اين دو تا پيرويش كنم اگر هستيد راستگويان
فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡ وَ مَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ
50پس اگر نپذيرفتند از تو بدان كه همانا پيروى كنند هوسهاى خويش را و كيست گمراهتر از آنكه پيروى كند هوس خود را بى رهبريى از خدا همانا خدا هدايت نكند گروه ستمكاران را
وَ لَقَدۡ وَصَّلۡنَا لَهُمُ ٱلۡقَوۡلَ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ
51و همانا پيوسته داشتيم براى ايشان گفتار را شايد يادآور شوند
ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِهِۦ هُم بِهِۦ يُؤۡمِنُونَ
52آنان كه داديمشان كتاب را پيش از آن ايشانند بدان ايمانآرندگان
وَ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦٓ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّنَآ إِنَّا كُنَّا مِن قَبۡلِهِۦ مُسۡلِمِينَ
53و هر گاه خوانده شود بر ايشان گويند ايمان آورديم بدان همانا آن است حق از پروردگار ما همانا بوديم پيش از آن اسلامآرندگان
أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡتَوۡنَ أَجۡرَهُم مَّرَّتَيۡنِ بِمَا صَبَرُواْ وَ يَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ
54آنان داده شوند مزد خويش را دو بار بدانچه شكيبايى گزيدند و دور مىكردند به خوبى بدى را و از آنچه روزيشان داديم مىدادند
وَ إِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ وَ قَالُواْ لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَ لَكُمۡ أَعۡمَٰلُكُمۡ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡ لَا نَبۡتَغِي ٱلۡجَٰهِلِينَ
55و هر گاه مىشنيدند بيهده (ياوه) را روى مىگردانيدند از آن و گفتند ما را است كردار ما و شما را است كردار شما سلام بر شما نخواهيم نادانان را
إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَ لَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ وَ هُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ
56همانا تو رهبرى نكنى آن را كه دوست دارى و ليكن خدا رهبرى كند هر كه را كه خواهد و او است داناتر به راهيافتگان
وَ قَالُوٓاْ إِن نَّتَّبِعِ ٱلۡهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفۡ مِنۡ أَرۡضِنَآ أَ وَ لَمۡ نُمَكِّن لَّهُمۡ حَرَمًا ءَامِنٗا يُجۡبَىٰٓ إِلَيۡهِ ثَمَرَٰتُ كُلِّ شَيۡءٖ رِّزۡقٗا مِّن لَّدُنَّا وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ
57و گفتند اگر پيروى كنيم هدايت را با تو ربوده شويم از سرزمين خويش آيا فرمانروائيشان نداديم در حرم امنى كه آورده شود به سويش ميوههاى همه چيز روزيى از نزد ما ليكن بيشترشان نمىدانند
وَ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةِۢ بَطِرَتۡ مَعِيشَتَهَا فَتِلۡكَ مَسَٰكِنُهُمۡ لَمۡ تُسۡكَن مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ إِلَّا قَلِيلٗا وَ كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثِينَ
58و بسا نابود كرديم شهرى را كه كامرانى گرفته بود زندگى خويش را پس اينك نشيمنهاى آنان كه نشيمن نشدند پس از ايشان مگر اندكى و بوديم ما ارثبرندگان
وَ مَا كَانَ رَبُّكَ مُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ حَتَّىٰ يَبۡعَثَ فِيٓ أُمِّهَا رَسُولٗا يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَا وَ مَا كُنَّا مُهۡلِكِي ٱلۡقُرَىٰٓ إِلَّا وَ أَهۡلُهَا ظَٰلِمُونَ
59و نيست پروردگار تو نابودكننده شهرها تا برانگيزد در مادر آنها پيمبرى كه خواند بر ايشان آيتهاى ما را و نيستيم ما نابودكننده شهرها مگر و مردم آنهايند ستمگران
وَ مَآ أُوتِيتُم مِّن شَيۡءٖ فَمَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَ زِينَتُهَا وَ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ وَ أَبۡقَىٰٓ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
60و آنچه داده شديد از چيزى پس بهره زندگانى دنيا و زيور آن است و آنچه نزد خدا است بهتر و پايدارتر است آيا بخرد نمىيابيد
أَفَمَن وَعَدۡنَٰهُ وَعۡدًا حَسَنٗا فَهُوَ لَٰقِيهِ كَمَن مَّتَّعۡنَٰهُ مَتَٰعَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا ثُمَّ هُوَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ
61آيا آن را كه وعدهاى داديم وعده نيكى پس او است بدان رسنده مانند آن است كه كاميابيش داديم كاميابى زندگانى دنيا سپس او است روز قيامت از احضارشدگان
وَ يَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ
62و روزى كه خواندشان پس گويد كجايند شريكان من آنان كه بوديد مىپنداشتيد
قَالَ ٱلَّذِينَ حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَغۡوَيۡنَآ أَغۡوَيۡنَٰهُمۡ كَمَا غَوَيۡنَا تَبَرَّأۡنَآ إِلَيۡكَ مَا كَانُوٓاْ إِيَّانَا يَعۡبُدُونَ
63گفتند آنان كه فرود آمده بود بر ايشان سخن پروردگار اينانند كه گمراه كرديم گمراهشان كرديم بدانسان كه گمراه شديم بيزارى جستيم به سويت نبودند ما را پرستندگان
وَ قِيلَ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُمۡ وَ رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ لَوۡ أَنَّهُمۡ كَانُواْ يَهۡتَدُونَ
64و گفته شد بخوانيد شريكان خود را پس خواندند ايشان را پس پاسخ نگفتندشان و ديدند عذاب را اگر بودند هدايت مىشدند
وَ يَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ
65و روزى كه خواندشان پس گويد چه چيز پاسخ گفتيد به فرستادگان
فَعَمِيَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَنۢبَآءُ يَوۡمَئِذٖ فَهُمۡ لَا يَتَسَآءَلُونَ
66پس كور شود بر ايشان آگهيها در آن روز پس از همديگر نپرسند
فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَعَسَىٰٓ أَن يَكُونَ مِنَ ٱلۡمُفۡلِحِينَ
67اما آنكه توبه كند و ايمان آرد و كردار شايسته كند پس اميد است آنكه باشد از رستگاران
وَ رَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَ يَخۡتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَ تَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ
68و پروردگارت مىآفريند هر آنچه خواهد و برگزيند نيستشان اختيارى منزه و برتر است خدا از آنچه شرك ورزند
وَ رَبُّكَ يَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَ مَا يُعۡلِنُونَ
69و پروردگار تو داند آنچه نهان مىدارد سينههاى ايشان و آنچه پديدار كند
وَ هُوَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَ ٱلۡأٓخِرَةِ وَ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ
70و او است خدا نيست خدايى جز او براى او است سپاس در آغاز و انجام و براى او است حكم و به سويش بازگردانيده شويد
قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلَّيۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِضِيَآءٍ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ
71بگو آيا ديدهايد اگر بگرداند خدا بر شما شب را پيوسته تا روز رستاخيز كدام خدا است جز خدا كه بيارد شما را پرتوى آيا نمىشنويد
قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِلَيۡلٖ تَسۡكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ
72بگو آيا ديدهايد اگر گرداند خدا بر شما روز را هميشگى تا روز قيامت كدام خدا است جز خدا كه آوردتان شبى كه آرامش گيريد در آن آيا نمىبينيد
وَ مِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَ ٱلنَّهَارَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَ لِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ
73و از رحمتش نهاد براى شما شب و روز را تا بياراميد در آن و تا جوييد از فضلش و شايد سپاس گزاريد
وَ يَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ
74و روزى كه بخواندشان پس گويد كجا است شريكانم آنان كه بوديد مىپنداشتيد
وَ نَزَعۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدٗا فَقُلۡنَا هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ فَعَلِمُوٓاْ أَنَّ ٱلۡحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ
75و گرفتيم از هر ملتى گواهى و گفتيم بياريد دستاويز خويش را پس دانستند آنكه حق از آن خدا است و گم شد از ايشان آنچه بودند دروغ مىبستند
إِنَّ قَٰرُونَ كَانَ مِن قَوۡمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيۡهِمۡ وَ ءَاتَيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡكُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُۥ لَتَنُوٓأُ بِٱلۡعُصۡبَةِ أُوْلِي ٱلۡقُوَّةِ إِذۡ قَالَ لَهُۥ قَوۡمُهُۥ لَا تَفۡرَحۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَرِحِينَ
76همانا قارون بود از قوم موسى پس سركشى كرد بر ايشان و داديمش از گنجها آنچه كليدهايش گران مىآيد بر گروه نيرومند هنگامى كه گفتند بدو قومش شادمانى نكن كه خدا دوست ندارد شادمانان را
وَ ٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَا وَ أَحۡسِن كَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَ وَ لَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ
77و بجوى در آنچه خدا به تو داده است خانه آخرت را و فراموش مكن بهره خويش را از دنيا و نكويى كن چنان كه نكويى كرد به تو خدا و نجوى تباهى را در زمين همانا خدا دوست ندارد تبهكاران را
قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِيٓ أَ وَ لَمۡ يَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَهۡلَكَ مِن قَبۡلِهِۦ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مَنۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُ قُوَّةٗ وَ أَكۡثَرُ جَمۡعٗا وَ لَا يُسَۡٔلُ عَن ذُنُوبِهِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ
78گفت جز اين نيست كه داده شدش بر دانشى نزد من آيا نمىداند كه خدا نابود كرد پيش از او از قرنها آنكه سختتر از او بود در نيرو و بيشتر در گروه و پرسش نشوند از گناهانشان گنهكاران
فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِي زِينَتِهِۦ قَالَ ٱلَّذِينَ يُرِيدُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا يَٰلَيۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ قَٰرُونُ إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٖ
79پس برون شد بر قومش در زيور خويش گفتند آنان كه خواهند زندگانى دنيا را كاش ما را مىبود مانند آنچه داده شده است قارون همانا او است داراى بهره گران
وَ قَالَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَيۡلَكُمۡ ثَوَابُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لِّمَنۡ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا وَ لَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلصَّٰبِرُونَ
80و گفتند آنان كه داده شدند دانش را واى بر شما پاداش خدا بهتر است براى آنكه ايمان آرد و كردار شايسته كند و داده نشوند آن را مگر شكيبايان
فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَ بِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَ فَمَا كَانَ لَهُۥ مِن فِئَةٖ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَ مَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُنتَصِرِينَ
81پس فروبرديم او و خانه او را در زمين و نبود برايش دستهاى كه ياريش كنند جز خدا و نبود از يارىشدگان
وَ أَصۡبَحَ ٱلَّذِينَ تَمَنَّوۡاْ مَكَانَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَقُولُونَ وَيۡكَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَ يَقۡدِرُ لَوۡلَآ أَن مَّنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيۡكَأَنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ
82و بامداد كردند آنان كه آرزو مىكردند جاى او را ديروز مىگفتند واى گوئيا خدا مىگشايد روزى را براى هر كه خواهد از بندگانش و تنگ مىگرداند اگر نه منت مىنهاد خدا بر ما هرآينه فرومىبرد ما را واى گوئيا رستگار نشوند كافران
تِلۡكَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ لَا فَسَادٗا وَ ٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ
83اينك خانه آخرت نهيمش براى آنان كه نجويند برتريى در زمين و نه تبهكاريى و فرجام است از آن پرهيزكاران
مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا وَ مَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَى ٱلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسَّئَِّاتِ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ
84آنكه خوبى را آرد وى را است بهتر از آن و آنكه بدى را آرد پس كيفر نشوند آنان كه كردار زشت كنند مگر آنچه را بودند مىكردند
إِنَّ ٱلَّذِي فَرَضَ عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّكَ إِلَىٰ مَعَادٖ قُل رَّبِّيٓ أَعۡلَمُ مَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ وَ مَنۡ هُوَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ
85همانا آنكه بايسته داشت بر تو قرآن را بازگرداننده است تو را بسوى بازگشتگاه بگو پروردگارم داناتر است كه هدايت را آورده و كيست آنكه او است در گمراهى آشكار
وَ مَا كُنتَ تَرۡجُوٓاْ أَن يُلۡقَىٰٓ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبُ إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرٗا لِّلۡكَٰفِرِينَ
86و نبودى تو اميدوار بدانكه افكنده شود به سويت كتاب مگر رحمتى از پروردگارت پس نباش البته پشتيبانى براى كافران
وَ لَا يَصُدُّنَّكَ عَنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ بَعۡدَ إِذۡ أُنزِلَتۡ إِلَيۡكَ وَ ٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّكَ وَ لَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ
87و بازندارندت از آيتهاى خدا پس از آنكه فرستاده شد به سويت و بخوان بسوى پروردگار خويش و نباش از شركورزان
وَ لَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ
88و نخوان با خدا خداى ديگرى نيست خدايى جز او هر چيزى نابود است جز رويش او را است حكم و به سويش بازگردانيده شويد