سوره المومنون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
1به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ بىترديد مؤمنان رستگار شدند.
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ
2آنان كه در نمازشان [به ظاهر] فروتن [و به باطن با حضور قلب] اند.
وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
3و آنان كه از [هر گفتار و كردار] بيهوده و بىفايده روىگردانند،
وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ
4و آنان كه پرداخت كننده زكاتاند،
وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ
5و آنان كه نگه دارنده دامنشان [از شهوتهاى حرام] اند،
إِلَّا عَليٰ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ
6مگر در [كام جويى از] همسران يا كنيزانشان، كه آنان [در اين زمينه] مورد سرزنش نيستند.
فَمَنِ ابْتَغيٰ وَراءَ ذٰلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ
7پس كسانى [كه در بهرهگيرى جنسى، راهى] غير از اين جويند، تجاوزكار [از حدود حق] هستند.
وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ
8و آنان كه امانتها و پيمانهاى خود را رعايت مىكنند،
وَ الَّذِينَ هُمْ عَليٰ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ
9و آنان كه همواره بر [اوقات و شرايط ظاهرى و معنوى] نمازهايشان محافظت دارند.
أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ
10اينانند كه وارثاناند،
الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ
11وارثانى كه [از روى شايستگى] بهشت فردوس را به ميراث مىبرند [و] در آن جاودانهاند.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ
12و يقينا ما انسان را از [عصاره و] چكيدهاى از گل آفريديم،
ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ
13سپس آن را نطفهاى در قرارگاهى استوار [چون رحم مادر] قرار داديم.
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ
14آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پارهگوشتى درآورديم، پس آن پارهگوشت را استخوانهايى ساختيم و بر استخوانها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.
ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذٰلِكَ لَمَيِّتُونَ
15سپس همه شما بعد از اين مىميريد.
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ
16آن گاه شما روز قيامت بدون ترديد برانگيخته مىشويد.
وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِينَ
17و بىترديد بالاى سرتان هفت آسمان [كه هر يك بر فراز ديگرى است] آفريديم، و ما از آفريدهها بىخبر نيستيم.
وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَليٰ ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ
18و از آسمان، آبى به اندازه نازل كرديم و آن را در زمين جاى داديم؛ و بىترديد به از بين بردن آن كاملا توانمنديم.
فَأَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ لَكُمْ فِيها فَواكِهُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ
19پس به وسيله آن براى شما باغهايى از درختان خرما و انگور پديد آورديم كه براى شما در آنها ميوههاى فراوانى است [كه از فروش آنها زندگى خود را اداره مىكنيد] و [نيز] از آنها مىخوريد.
وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ
20و [به وسيله آن] درختى را كه از طور سينا بيرون مىآيد [پديد آورديم] كه براى خورندگان، روغن و نان خورشى مىروياند.
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِها وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ
21و به يقين براى شما در دامها عبرتى است، از شيرى كه در شكم آنهاست به شما مىنوشانيم، و در آنها براى شما سودهاى فراوانى است، و از [گوشت] آنها [نيز] مىخوريد.
وَ عَلَيْها وَ عَلَي الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ
22و بر آنها و بر كشتىها حمل مىشويد؛
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِليٰ قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ
23و همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه معبودى جز او براى شما نيست، پس آيا [از پرستش معبودان باطل] نمىپرهيزيد؟
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هٰذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهٰذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ
24پس سران و اشراف قومش كه كافر بودند، گفتند: اين جز بشرى مانند شما نيست كه مىخواهد بر شما برترى جويد، و اگر خدا مىخواست [پيامبرى بفرستد] قطعا فرشتگانى [را به پيامبرى] مىفرستاد، ما اين [سخنانى] را [كه نوح مىگويد] ميان پدران پيشين خود نشنيدهايم.
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّي حِينٍ
25او نيست جز مردى كه [نوعى] ديوانگى به اوست؛ بنابراين نسبت به او تا مدتى منتظر بمانيد [كه بميرد يا از ديوانگى رهايى يابد.]
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ
26[نوح] گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيب آنان يارى ده.
فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ
27پس به او وحى كرديم كه: زير نظر ما و پيام ما كشتى بساز و هنگامى كه فرمان ما به هلاكت آنان بيايد و آن تنور [از آب] فوران كند از هر گونهاى [از حيوان] دو عدد [يكى نر و ديگرى ماده] و نيز خانوادهات را وارد كشتى كن، جز افرادى از آنان كه فرمان [عذاب] بر او گذشته [و درباره او قطعى شده] است، و درباره كسانى كه [به سبب شرك و كفر] ستم ورزيدهاند، با من سخن مگوى، زيرا [همه] آنان بدون ترديد غرق شدنىاند.
فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَكَ عَلَي الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
28پس هنگامى كه تو و آنان كه با تو هستند، بر كشتى سوار شديد، پس بگو: همه ستايشها ويژه خداست كه ما را از اين گروه ستمپيشه نجات داد.
وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلاً مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ
29و بگو: پروردگارا! مرا در جايگاهى پرخير و بركت فرود آور، كه تو بهترين فرودآورندگانى.
إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ
30همانا در اين [سرگذشت] نشانههايى [از قدرت، رحمت و انتقام خدا] براى عبرتگيرندگان است؛ و يقينا ما آزمايش كننده بندگانيم.
ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ
31سپس بعد از آنان قومى ديگر را به وجود آورديم.
فَأَرْسَلْنا فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ
32و پيامبرى از خودشان در ميان آنان فرستاديم كه: خدا را بپرستيد، شما را جز او معبودى نيست، آيا [از پرستش معبودان باطل] نمىپرهيزيد؟
وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ما هٰذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ
33و از سران و اشراف قومش كه كافر بودند و ديدار آخرت را تكذيب مىكردند، و آنان را در زندگى دنيا از وسايل و ابزار مادى فراوانى برخوردار كرده بوديم، گفتند: اين جز بشرى مانند شما نيست كه از آنچه شما مىخوريد مىخورد، و از آنچه شما مىآشاميد مىآشامد.
وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ
34و بىترديد اگر بشرى مانند خود را اطاعت كنيد، يقينا زيانكاريد.
أَ يَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذا مِتُّمْ وَ كُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ
35آيا به شما وعده مىدهد هنگامى كه از دنيا رفتيد و خاك و استخوان شديد [زنده از گور] بيرونتان مىآورند؟
هَيْهاتَ هَيْهاتَ لِما تُوعَدُونَ
36[از عقل ما] دور است و بسيار دور است آنچه به شما وعده مىدهند،
إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ
37جز اين زندگى دنياى ما [زندگى ديگرى] وجود ندارد، همواره [گروهى] مىميريم و [گروهى ديگر] به دنيا مىآييم، و ما پس از مرگ برانگيخته نخواهيم شد.
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَريٰ عَلَي اللَّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ
38او نيست مگر مردى كه بر خدا افترا بسته است؛ و ما باور كننده او نيستيم.
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ
39گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيب آنان يارى ده.
قالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نادِمِينَ
40خدا فرمود: همانا پس از اندك زمانى پشيمان مىشوند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
41پس فرياد مرگبار [عذاب] آنان را بر [پايه وعده به] حق [ما] فرو گرفت، و آنان را چون خاشاك روى سيل قرار داديم؛ پس قوم ستمكار [از رحمت خدا] دور باد.
ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ
42سپس بعد از آنان قومى ديگر را به وجود آورديم.
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ
43هيچ امتى از اجل [معين] خود نه پيش مىافتد و نه پس مىماند.
ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ
44آن گاه پيامبران را پى در پى فرستاديم؛ هر زمان براى امتى پيامبرش مىآمد او را تكذيب مىكردند، و ما اين [امت] ها را به دنبال يكديگر هلاك مىكرديم و آنان را [به صورت] سرگذشتها [براى عبرت ديگران] قرار داديم؛ پس ملتى كه ايمان نمىآورند از رحمت خدا دور باد.
ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسيٰ وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ
45سپس موسى و برادرش هارون را با معجزات و آيات خود و دليلى روشن فرستاديم،
إِليٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالِينَ
46به سوى فرعون و سران و اشراف قومش، پس تكبر ورزيدند؛ و آنان قومى برترىجو بودند.
فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ
47و گفتند: آيا به دو بشرى كه مانند خودمان هستند ايمان بياوريم در حالى كه قوم [و قبيله] آن دو بردگان ما هستند؟
فَكَذَّبُوهُما فَكانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ
48در نتيجه هر دو را تكذيب كردند و از هلاك شدگان شدند.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
49همانا ما به موسى كتاب داديم، تا آنان هدايت شوند.
وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً وَ آوَيْناهُما إِليٰ رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِينٍ
50و پسر مريم و مادرش را نشانه [قدرت و رحمت خود] قرار داديم و آن دو را در سرزمينى بلند كه [داراى] جايگاهى مستقر [و امن] و آبى روان بود، جاى داديم.
يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ
51اى پيامبران! از خوردنىهاى پاكيزه بخوريد و كار شايسته انجام دهيد؛ مسلما من به آنچه انجام مىدهيد، دانايم.
وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ
52و بىترديد اين [اسلام] آيين [حقيقى] شماست در حالى كه آيينى يگانه است، و من پروردگار شمايم؛ بنابراين از من پروا كنيد.
فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ
53پس كار [آيين] خود را ميان خويش قطعهقطعه كردند [و گروه گروه شدند]، در حالى كه هر گروهى به آن [آيينى] كه نزد آنان است خوشحال و شادمانند [كه آيينشان بر حق است.]
فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّي حِينٍ
54پس آنان را در غرقاب گمراهى و جهالتشان تا هنگامى [كه مرگشان فرا رسد] واگذار.
أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ
55آيا گمان مىكنند افزونى و گسترشى كه به سبب مال و اولاد به آنان مىدهيم،
نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ
56در حقيقت مىخواهيم در عطا كردن خيرات به آنان شتاب ورزيم؟ [چنين نيست] بلكه [آنان] درك نمىكنند [كه ما مىخواهيم با افزونى مال و اولاد، در تفرقه، طغيان، گمراهى و تيرهبختى بيشترى فرو روند.]
إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ
57يقينا آنان كه از بيم پروردگارشان هراسان و نگرانند،
وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ
58و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مىآورند.
وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ
59و آنان كه به پروردگارشان شرك نمىورزند.
وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِليٰ رَبِّهِمْ راجِعُونَ
60و آنان كه آنچه را [از زكات و ديگر انفاقات در راه خدا] مىپردازند، [و در حالى كه] مىپردازند و دلهايشان از اينكه به سوى پروردگارشان [براى محاسبه دقيق] باز مىگردند، ترسان است.
أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ
61اينانند كه در كارهاى خير مىشتابند، و در [انجام دادن] آن [از ديگران] پيشى مىگيرند.
وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ
62و هيچ كس را جز به اندازه گنجايش و توانش تكليف نمىكنيم، و نزد ما كتابى [چون لوح محفوظ] است كه [درباره همه امور آفرينش و نسبت به اعمال بندگان] به درستى و راستى سخن مىگويد، و آنان [در پاداش و كيفر] مورد ستم قرار نمىگيرند.
بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هٰذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذٰلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ
63[چنين نيست كه كافران تكليف را بيش از اندازه گنجايش و توان خود حس كنند] بلكه دلهايشان از اين [حقيقت] در بىخبرى عميقى است، و براى آنان غير از اين [بىخبرى] اعمالى [زشت و ناپسند] است كه همواره آنها را انجام مىدهند،
حَتَّي إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ
64تا زمانى كه عياشان و مرفهان آنان را به عذاب بگيريم، ناگهان فرياد و ناله سر دهند و [به آواى بلند] استغاثه كنند.
لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ
65[به آنان گويند:] امروز فرياد و ناله سر ندهيد؛ زيرا شما از سوى ما يارى نخواهيد شد.
قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْليٰ عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَليٰ أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ
66همانا آيات من را بر شما مىخواندند وشما به پشت سرتان به قهقرا برمىگشتيد [تا آن را نشنويد!]
مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ
67در حالى كه به آن تكبر مىورزيديد [و در بزم] شبانه [خود درباره آن] هذيان مىگفتيد [و سخنان نامعقول به زبان مىآورديد.]
أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ
68آيا در اين سخن [كه وحى خداست] نينديشيدند؟ يا مگر [براى اولين بار] كتابى براى آنان آمده است كه براى پدران پيشين آنان نيامده بود؟
أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ
69يا مگر پيامبرشان را [از لحاظ حسب، نسب، درستى، امانت، اخلاق و كرامت] نشناختهاند كه منكر او هستند؟
أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ
70يا مىگويند: نوعى ديوانگى به اوست؟ [چنين نيست كه اين ياوهگويان به هم مىبافند] بلكه او حق را براى آنان آورده است، و بيشترشان حق را خوش ندارند،
وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ
71و اگر حق از هواهاى نفس آنان پيروى مىكرد، بىترديد آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست از هم مىپاشيد [و تباه مىشد؛ چنين نيست كه حق از هواهاى نفس آنان پيروى كند] بلكه كتاب [ى را كه مايه شرف و سربلندى] آنان [است] به آنان دادهايم، ولى آنان از مايه شرف و سربلندى خود روىگردانند.،
أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ
72يا [مگر براى اداى وظيفهات] مزدى از آنان مىخواهى [كه پذيرش دعوتت براى آنان سنگين است؟] پس مزد پروردگارت بهتر است، و او بهترين روزى دهندگان است،
وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِليٰ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
73و مسلما تو آنان را به راهى راست دعوت مىكنى،
وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ
74و بىترديد كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند از [اين] راه منحرفاند.
وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ
75و اگر به آنان رحم كنيم و آسيب و گزندى را كه دچار آن هستند [از آنان] برطرف سازيم، باز هم سرگردان و متحير در سركشى و طغيانشان لجاجت مىورزند.
وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ
76همانا ما آنان را به بلاها و آسيبها [ى دنيايى] گرفتيم، ولى نه براى پروردگارشان فروتنى كردند و نه به پيشگاهش زارى مىكنند،
حَتَّي إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ إِذا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ
77تا هنگامى كه درى از عذابى سخت به روى آنان بگشاييم، ناگهان در آن حال از همه چيز مأيوس و نوميد مىشوند؛
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ
78و اوست كه براى شما گوش و ديده و دل پديد آورد، ولى اندكى سپاس گزارى مىكنيد،
وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
79و اوست كه شما را در زمين آفريد و عاقبت به سوى او گردآورى مىشويد،
وَ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
80و اوست كه حيات مىدهد و مىميراند و رفت و آمد شب و روز در سيطره خواست اوست، آيا نمىانديشيد؟
بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ
81[نه اينكه نمىانديشند] بلكه مانند همان [سخنان ياوه و بىمنطق] را گفتند كه پيشينيان گفتند،
قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ
82گفتند: [كه] آيا زمانى كه بميريم و خاك و استخوان شويم حتما برانگيخته مىشويم؟
لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هٰذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هٰذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ
83همانا اين [برانگيخته شدن] را پيش از اين به ما و پدرانمان وعده دادند [ولى] اين جز افسانه خرافى پيشينيان نيست؛
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
84بگو: اگر معرفت و شناخت داريد، بگوييد: زمين و هر كه در آن است از كيست؟
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ
85خواهند گفت: از خداست. بگو: با اين حال آيا متذكر نمىشويد؟
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
86بگو: مالك آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ
87خواهند گفت: [آنها هم] در سيطره مالكيت خداست. بگو: آيا [از پرستش بتان] نمىپرهيزيد؟
قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
88بگو: اگر معرفت و شناخت داريد [بگوييد:] كيست كه [حاكميت مطلق و] فرمانروايى همه چيز به دست اوست و او پناه دهد و برخلاف خواستهاش به كسى [از عذاب] پناه ندهد.
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنّيٰ تُسْحَرُونَ
89خواهند گفت: [اين ويژگىها] فقط براى خداست. بگو: پس چگونه [بازيچه] نيرنگ و افسون مىشويد [و از راه خدا منحرفتان مىكنند؟!]
بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ
90چنين نيست [كه آنان مىگويند] بلكه ما حق را براى آنان آوردهايم، و بىترديد آنان دروغگويند.
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَليٰ بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ
91خدا هيچ فرزندى براى خود نگرفته است، و هيچ معبودى با او نيست؛ [اگر جز خدا معبودى بود] در اين صورت هر معبودى [براى آنكه به تنهايى و مستقل تدبير امور كند] آفريدههاى خود را با خود مىبرد [و از مدار تصرف ديگر معبودان خارج مىكرد] و بر يكديگر برترى مىجستند. منزه و پاك است خدا از آنچه [او را به آن] وصف مىكنند.
عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعاليٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ
92[همان] داناى نهان و آشكار؛ پس او از آنچه برايش شريك مىگيرند، برتر است.
قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ
93بگو: پروردگارا! اگر آن [عذابى] را كه به آنان وعده مىدهند، به من بنمايانى؛
رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
94پس پروردگارا! مرا در ميان گروه ستمكاران قرار مده [و با آنان قرين عذاب مكن.]
وَ إِنَّا عَليٰ أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ
95و به يقين ما تواناييم آن عذابى كه به آنان وعده مىدهيم به تو بنمايانيم.
ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ
96بدى را با بهترين شيوه دفع كن؛ ما به آنچه كه [مشركان به ناحق ما را به آن] وصف مىكنند، داناتريم.
وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ
97و بگو: پروردگارا! از وسوسههاى شيطانها به تو پناه مىآورم،
وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ
98و پروردگارا! به تو پناه مىآورم از اينكه [شيطانها] نزد من حاضر شوند.
حَتَّي إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ
99[دشمنان حق از دشمنى خود باز نمىايستند] تا زمانى كه يكى از آنان را مرگ در رسد، مىگويد: پروردگارا! مرا [براى جبران گناهان و تقصيرهايى كه از من سر زده به دنيا] بازگردان؛
لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِليٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
100اميد است در [برابر] آنچه [از عمر، مال و ثروت در دنيا] واگذاشتهام كار شايستهاى انجام دهم. [به او مىگويند:] اين چنين نيست [كه مىگويى] بدون ترديد اين سخنى بىفايده است كه او گوينده آن است، و پيش رويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند.
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ
101پس هنگامى كه در صور دميده مىشود، پس در آن روز نه ميانشان خويشاوندى و نسبى وجود خواهد داشت و نه از اوضاع و احوال يكديگر مىپرسند؛
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
102پس كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين [و باارزش] است، همانانند كه رستگارند.
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ
103و كسانى كه اعمال وزن شده آنان سبك [و بىارزش] است، همانانند كه سرمايه وجودشان را از دست داده و در دوزخ جاودانهاند.
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ
104آتش [همواره] صورتهايشان را مىسوزاند، و آنان در آنجا [از شدت سوختگى] زشترويانى بد منظرند!
أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْليٰ عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ
105[خدا به آنان مىگويد:] آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد و شما [همواره] آنها را تكذيب مىكرديد؟
قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ
106مىگويند: پروردگارا! تيرهبختى و شقاوت ما بر ما چيره شد، و ما گروهى گمراه بوديم.
رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ
107پروردگارا! ما را از دوزخ بيرون آر، پس اگر [به بدىها و گمراهىها] بازگشتيم، بىترديد ستمكار خواهيم بود.
قالَ اخْسَئُوا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ
108[خدا] مىگويد: [اى سگان!] در دوزخ گم شويد و با من سخن مگوييد!
إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبادِي يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ
109[به ياد داريد كه] گروهى از بندگان من بودند كه مىگفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم، پس ما را بيامرز و به ما رحم كن كه تو بهترين رحمكنندگانى.
فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّي أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ
110ولى شما آنان را به مسخره گرفتيد، تا [دل مشغولى شما به مسخره آنان] ياد مرا از خاطرتان برد، و شما همواره به [ايمان، عمل و دعاهاى] آنان مىخنديديد!!
إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ
111من امروز آنان را در برابر صبرى كه [نسبت به مسخره و خنده شما] كردند پاداش دادم كه همه آنان كاميابند.
قالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ
112[خدا] مىگويد: از جهت شمار سالها چه مدت در زمين درنگ داشتيد؟
قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادِّينَ
113مىگويند: روزى يا بخشى از روزى، ولى [اى پرسنده!] از شمارندگان [پيشگاه خود] بپرس.
قالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
114[خدا] مىگويد: اگر معرفت و شناخت مىداشتيد [مىدانستيد كه] جز اندكى درنگ نكردهايد،
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ
115آيا پنداشتهايد كه شما را بيهوده و عبث آفريديم، و اينكه به سوى ما بازگردانده نمىشويد؟
فَتَعالَي اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ
116پس برتر است خدا آن فرمانرواى حق [از آنكه كارش بيهوده و عبث باشد]، هيچ معبودى جز او نيست، [او] پروردگار عرش نيكو و باارزش است.
وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ
117و هر كس با خدا معبود ديگرى بپرستد [كه] هيچ دليلى بر حقانيت آن ندارد، حسابش فقط نزد پروردگار اوست؛ بدون ترديد كافران، رستگار نمىشوند.
وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ
118و بگو: پروردگارا! [مرا] بيامرز و [بر من] رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى.