قرآن عثمان طه

سوره النمل

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ طسٓ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَ كِتَابٖ مُّبِينٍ

1

بنام خداوند بخشاينده مهربان‌؛ طس اين است آيتهاى قرآن و كتابى آشكار


هُدٗى وَ بُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ

2

هدايت و بشارتى براى مؤمنان


ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَ يُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَ هُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ

3

آنان كه بپا مى‌دارند نماز را و مى‌دهند زكات را و ايشانند به آخرت يقين دارندگان


إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَ

4

همانا آنان كه ايمان نيارند به آخرت آراستيم براى ايشان كارهاى ايشان را پس ايشانند سرگردانان


أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَ هُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ

5

آنانند كه براى ايشان است زشتى عذاب و ايشانند در آخرت زيانمندان


وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ

6

و همانا تو داده مى‌شوى قرآن را از نزد حكيمى دانا


إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سَ‍َٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ

7

هنگامى كه گفت موسى به خاندانش كه احساس كردم آتشى زود است بيارم شما را از آن خبرى يا بيارم شما را اخگرى گيرانه شايد گرم شويد


فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَ مَنۡ حَوۡلَهَا وَ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

8

پس هنگامى كه بيامدش خوانده شد كه خجسته باد آنكه در آتش است و آنكه پيرامون آن است و منزه است خدا پروردگار جهانيان


يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ

9

اى موسى همانا منم خداوند عزتمند حكيم


وَ أَلۡقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَ لَمۡ يُعَقِّبۡ يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ

10

و بيفكن عصاى خويش را پس گاهى كه نگريستش مى‌جنبد گوئيا مارى زبر و سبكخيز است بازگشت پشت‌كننده و به پشت برنگشت اى موسى نترس همانا نترسد نزد من فرستادگان


إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّي غَفُورٞ رَّحِيمٞ

11

مگر آنكه ستم كند پس جايگزين گرداند خوبى را پس از بدى كه منم همانا آمرزنده مهربان


وَ أَدۡخِلۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖ فِي تِسۡعِ ءَايَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَ قَوۡمِهِۦٓ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ

12

و فرو بر دستت را در گريبان خود برون آيد درخشنده بى‌آزارى در نه آيت بسوى فرعون و قومش كه همانا بودند قومى فاسقان


فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ

13

پس هنگامى كه بيامدشان آيتهاى ما روشن گفتند اين است جادويى آشكار


وَ جَحَدُواْ بِهَا وَ ٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَ عُلُوّٗا فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ

14

و انكار كردند آنها را حالى كه يقين بدانها داشت دلهاى ايشان به ستم و سركشى پس بنگر چگونه بود فرجام تبهكاران


وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ وَ سُلَيۡمَٰنَ عِلۡمٗا وَ قَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

15

و همانا ارزانى داشتيم به داود و سليمان دانشى و گفتند سپاس خداى را كه برترى داد ما را بر بسيارى از بندگان او مؤمنان


وَ وَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَ وَ قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ وَ أُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ

16

و ارث برد سليمان از داود و گفت اى مردم آموخته شديم سخن مرغان را و داده شديم از همه چيز همانا اين است هر آينه فضلى آشكار


وَ حُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَ ٱلۡإِنسِ وَ ٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ

17

و گردآورده شد براى سليمان سپاه‌هايش از پرى و آدمى و مرغان پس ايشانند بازداشت‌شدگان


حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَ جُنُودُهُۥ وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

18

تا گاهى كه آمدند بر دره مورچگان گفت مورچه‌اى اى گروه مورچگان درآئيد به نشيمنگاه خويش نبادا پايمالتان كنند سليمان و سپاهيانش و ايشان درنيابند


فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا وَ قَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَ عَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَ أَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَ أَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ

19

پس لبخندى زد خندان از گفتارش و گفت پروردگارا توفيقم ده كه سپاسگزارم نعمتت را كه ارزانى داشتى بر من و بر پدر و مادرم و آنكه شايسته‌اى كنم كه تو را پسند آيد و درآور مرا به رحمت خود در بندگان شايسته خويش


وَ تَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ

20

و جست مرغان را پس گفت چه شودم نبينم هدهد را يا شده است از ناپيدايان


لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ

21

همانا شكنجه كنمش شكنجه‌اى سخت يا سرش را برم يا آنكه بياردم فرمانى آشكار


فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَ جِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ

22

پس درنگ كرد نه دور گفت فراگرفتم آنچه را فرانگرفتى آن را و آوردمت از سبا داستانى را يقين


إِنِّي وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِكُهُمۡ وَ أُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖ وَ لَهَا عَرۡشٌ عَظِيمٞ

23

هر آينه يافتم زنى را كه پادشاه آنان بود و داده شده بود از همه چيز و بود او را تختى بزرگ


وَجَدتُّهَا وَ قَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ

24

يافتمش با كسان خود سجده مى‌كردند براى خورشيد نه خدا و آراسته بود براى ايشان شيطان كردار ايشان را پس بازداشته بودشان از راه پس راه نمى‌برند


أَلَّا يَسۡجُدُواْ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ يَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَ مَا تُعۡلِنُونَ

25

چرا سجده نكنند براى خداوندى كه برون آرد نهانها را در آسمانها و زمين و مى‌داند آنچه را نهان كنيد و آنچه آشكار سازيد


ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ

26

خدا كه نيست خدايى جز او پروردگار عرش بزرگ


قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ

27

گفت زود است بنگريم آيا راست گفتى يا بودى از دروغگويان


ٱذۡهَب بِّكِتَٰبِي هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَيۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا يَرۡجِعُونَ

28

ببر نامه مرا اين و بيفكنش بسوى آنان پس برگرد از ايشان و بنگر چه پاسخ گويند


قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّيٓ أُلۡقِيَ إِلَيَّ كِتَٰبٞ كَرِيمٌ

29

گفت آن زن اى گروه همانا به سويم افكنده شد نامه‌اى گرامى


إِنَّهُۥ مِن سُلَيۡمَٰنَ وَ إِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

30

همانا آن از سليمان است و همانا آن است به نام خداوند بخشنده مهربان


أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَيَّ وَ أۡتُونِي مُسۡلِمِينَ

31

كه برترى نجوئيد بر من و بيائيد مرا تسليم‌شوندگان


قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِي فِيٓ أَمۡرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ

32

گفت آن زن اى گروه دستورى دهيدم در كارم نبوده‌ام برنده كارى تا شما گواهى دهيد


قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَ أُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِيدٖ وَ ٱلۡأَمۡرُ إِلَيۡكِ فَٱنظُرِي مَاذَا تَأۡمُرِينَ

33

گفتند مائيم خداوندان توانايى و دارندگان نيرويى سخت و كار با تو است پس بنگر تا چه فرمان دهى


قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡيَةً أَفۡسَدُوهَا وَ جَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗ وَ كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ

34

گفت آن زن همانا شهان هر گاه به كشورى درآيند تباهش كنند و بگردانند مهتران مردمش را كهتران و بدينسان كار كنند


وَ إِنِّي مُرۡسِلَةٌ إِلَيۡهِم بِهَدِيَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ يَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ

35

و همانا من فرستنده‌ام بسوى ايشان پيشكشى پس نگرانم چه پاسخ آورند فرستادگان


فَلَمَّا جَآءَ سُلَيۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰكُم بَلۡ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمۡ تَفۡرَحُونَ

36

پس هنگامى كه بيامد سليمان را گفت آيا كمك كنيدم به مال همانا آنچه داد مرا خدا بهتر است از آنچه داد شما را بلكه شما خود را به پيشكش خويشيد شادمان


ٱرۡجِعۡ إِلَيۡهِمۡ فَلَنَأۡتِيَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَ لَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَ هُمۡ صَٰغِرُونَ

37

بازگرد بسوى ايشان كه همانا بياريم ايشان را لشگرهايى كه تاب نباشدشان بدانان و همانا برون رانيمشان از آن خوار حالى كه ايشانند سرافكندگان


قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن يَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ

38

گفت اى گروه كدامين از شما آوردم تخت آن زن را پيش از آنكه بر من درآيند تسليم‌شدگان


قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَ إِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞ

39

گفت ديوى از پريان من آرمت بدان پيش از آنكه از جاى خويش خيزى و منم هرآينه بر آن توانايى امين


قَالَ ٱلَّذِي عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن يَرۡتَدَّ إِلَيۡكَ طَرۡفُكَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُ وَ مَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيّٞ كَرِيمٞ

40

گفت آنكه نزدش بود دانشى از كتاب من آرمت بدان پيش از آنكه بازگردد بسوى تو مژه‌ات پس هنگامى كه نگريستش جايگزين نزد خويش گفت اين از فضل پروردگارم باشد تا بيازمايدم آيا شكر مى‌كنم يا كفران ورزم و آنكه شكر كند جز اين نيست كه براى خويشتن سپاس گزارد و آنكه كفران كند همانا پروردگار من است بى‌نيازى گرامى


قَالَ نَكِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِيٓ أَمۡ تَكُونُ مِنَ ٱلَّذِينَ لَا يَهۡتَدُونَ

41

گفت ناشناس داريد برايش تختش را بنگريم آيا رهبرى مى‌شود يا مى‌باشد از آنان كه رهبرى نشوند


فَلَمَّا جَآءَتۡ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرۡشُكِ قَالَتۡ كَأَنَّهُۥ هُوَ وَ أُوتِينَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَ كُنَّا مُسۡلِمِينَ

42

پس گاهى كه بيامد آن زن گفته شد آيا چنين است تختت گفت گوئيا اين است آن و داده شديم دانش را پيش از آن و بوديم تسليم‌شدگان


وَ صَدَّهَا مَا كَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنَّهَا كَانَتۡ مِن قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ

43

و بازداشتش آنچه بود مى‌پرستيد جز خدا همانا بود او از گروهى كافران


قِيلَ لَهَا ٱدۡخُلِي ٱلصَّرۡحَ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَ كَشَفَتۡ عَن سَاقَيۡهَا قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَ أَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ

44

گفته شد بدو به كاخ اندر آى پس گاهى كه نگريستش پنداشتش آبگيرى و برهنه ساخت ساقهاى خويش را گفت همانا آن است كاخى لغزنده ساخته از بلور گفت آن زن پروردگارا همانا ستم به خود كردم و اسلام آوردم با سليمان براى خدا پروردگار جهانيان


وَ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِيقَانِ يَخۡتَصِمُونَ

45

و همانا فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه پرستش كنيد خدا را ناگهان ايشان دو گروهند ستيزه‌كنان


قَالَ يَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّيِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ

46

گفت اى قوم من چرا مى‌شتابيد به بدى پيش از خوبى چرا آمرزش نمى‌جوئيد از خدا شايد رحم آورده شويد


قَالُواْ ٱطَّيَّرۡنَا بِكَ وَ بِمَن مَّعَكَ قَالَ طَٰٓئِرُكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ

47

گفتند به فال بد گرفتيم تو و آنان را كه با تو هستند گفت همانا فال بد شما نزد خدا است بلكه شمائيد گروهى گرفتارشدگان (يا آزمودگان)


وَ كَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ لَا يُصۡلِحُونَ

48

و بودند در شهر نه تيره كه تبهكارى مى‌كردند در زمين و اصلاح نمى‌كردند


قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَ أَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِكَ أَهۡلِهِۦ وَ إِنَّا لَصَٰدِقُونَ

49

گفتند سوگند ياد كنيد به خدا كه شبيخون آريم بر او و خاندانش و سپس گوئيم به ولى او كه نديديم (يا گواهى نداديم) هلاك خويشاوندش را (يا خاندانش را) و هر آينه مائيم راستگويان


وَ مَكَرُواْ مَكۡرٗا وَ مَكَرۡنَا مَكۡرٗا وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

50

و آوردند نيرنگى و آورديم نيرنگى و آنان درنيافتند


فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ مَكۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَ قَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِينَ

51

پس بنگر چگونه شد فرجام نيرنگشان كه واژگون ساختيم ايشان را با قومشان همگى


فَتِلۡكَ بُيُوتُهُمۡ خَاوِيَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ

52

پس اينك خانه‌هاى آنان فرود آمده بدانچه ستم كردند همانا در اين است نشانيى براى گروهى كه مى‌دانند


وَ أَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ

53

و نجات داديم آنان را كه ايمان آوردند و پرهيزكارى مى‌كردند


وَ لُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَ أَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ

54

و لوط را هنگامى كه گفت به قوم خود آيا مرتكب فحشا شويد (ناشايست را آوريد) و شمائيد بينايان


أَئِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ

55

آيا شما با مردان گردائيد به شهوت نه زنان بلكه شمائيد گروهى نادانان


فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡيَتِكُمۡ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ

56

پس نبود پاسخ قومش جز آنكه گفتند برون كنيد خاندان لوط را از شهر خويش كه ايشانند مردانى پاكيزگى‌جويان


فَأَنجَيۡنَٰهُ وَ أَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ

57

پس رهانيديم او و خاندانش را مگر زنش كه مقدر گردانيديم او را از گذشتگان


وَ أَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗا فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ

58

و باريديم بر آنان بارانى پس چه زشت است باران بيم‌دادگان


قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَ سَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓ ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَ

59

بگو سپاس خدا را و سلام بر بندگان او كه برگزيده است آيا خدا بهتر است يا آنچه شرك مى‌ورزند


أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضَ وَ أَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ

60

يا آنكه آفريد آسمانها و زمين را و فرستاد براى شما از آسمان آبى پس رويانيديم بدان باغستانى خرم نرسد شما را كه برويانيد درختش را آيا خدايى است با خدا بلكه ايشانند قومى كجروان


أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَ جَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَ وَ جَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًا أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ

61

يا آنكه گردانيد زمين را آرامشگاهى و گردانيد ميان آن جويهايى و گردانيد براى آنها لنگرهايى و گردانيد ميان دو دريا فاصلى (ديوارى) آيا خدايى است با خدا بلكه بيشترشان نمى‌دانند


أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَ يَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ

62

يا آنكه اجابت كند بيچاره را گاهى كه خواندش و بگشايد رنج را و بگرداند شما را جانشينان زمين آيا خدايى است با خدا به كمى يادآور شويد


أَمَّن يَهۡدِيكُمۡ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَ ٱلۡبَحۡرِ وَ مَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ

63

يا آنكه هدايت كند شما را در تاريكيهاى دشت و دريا و آنكه بفرستد بادها را مژده‌اى پيش روى رحمتش آيا خدايى است با خدا برتر است خدا از آنچه شرك ورزند


أَمَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَ ٱلۡأَرۡضِ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ

64

يا آنكه آغاز كند آفرينش را سپس برگرداندش و آنكه روزيتان دهد از آسمان و زمين آيا خدايى است با خدا بگو بياريد دستاويز خود را اگر هستيد راستگويان


قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَ مَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ

65

بگو نداند آنكه در آسمان و زمين است نهان را بجز خدا و درنيابند كى (چه هنگام) برانگيخته شوند


بَلِ ٱدَّٰرَكَ عِلۡمُهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّنۡهَا بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ

66

بلكه رسيد دانش ايشان در آخرت بلكه ايشانند در شكى از آن بلكه ايشانند از آن كوران


وَ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبٗا وَ ءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ

67

و گفتند آنان كه كفر ورزيدند آيا گاهى كه شديم خاك و پدران ما آيا مائيم هر آينه برون‌آوردگان


لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ

68

همانا وعده داده شديم اين را ما و پدران ما از پيش نيست اين جز افسانه‌هاى پيشينيان


قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ

69

بگو بگرديد در زمين پس بنگريد چگونه بود فرجام گنهكاران


وَ لَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَ لَا تَكُن فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ

70

و اندوهگين نباش بر ايشان و نباش در تنگنايى از آنچه نيرنگ آورند


وَ يَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ

71

و گويند كى (چه هنگام است) اين وعده اگر هستيد راستگويان


قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي تَسۡتَعۡجِلُونَ

72

بگو اميد است نزديك باشد براى شما پاره‌اى از آنچه شتاب مى‌جوئيد


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَشۡكُرُونَ

73

و همانا پروردگار تو داراى فضلى است بر مردم و ليكن بيشترشان سپاس نگزارند


وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَ مَا يُعۡلِنُونَ

74

و هر آينه پروردگار تو مى‌داند آنچه را نهان كند سينه‌هاى ايشان و آنچه آشكار كنند


وَ مَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِي ٱلسَّمَآءِ وَ ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ

75

و نيست ناپيدايى در آسمان و زمين مگر در كتابى است هويدا


إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَكۡثَرَ ٱلَّذِي هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ

76

همانا اين قرآن مى‌سرايد بر بنى اسرائيل بيشتر آنچه را ايشانند در آن اختلاف‌كنندگان


وَ إِنَّهُۥ لَهُدٗى وَ رَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ

77

و همانا آن هدايت و رحمتى است براى مؤمنان


إِنَّ رَبَّكَ يَقۡضِي بَيۡنَهُم بِحُكۡمِهِۦ وَ هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ

78

همانا پروردگار تو حكومت مى‌كند ميان ايشان به حكم خود و او است عزتمند دانا


فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِ

79

پس توكل كن بر خدا كه تويى بر حق هويدا


إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَ لَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ

80

هرآينه نشنوانى تو مردگان را و نشنوانى به كران بانگ را گاهى كه برگردند پشت‌كنان


وَ مَآ أَنتَ بِهَٰدِي ٱلۡعُمۡيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن يُؤۡمِنُ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ

81

و نيستى تو هدايت‌كننده كوران را از گمراهى خود نشنوانى جز آن را كه ايمان آرد به آيتهاى ما پس ايشانند تسليم‌شدگان


وَ إِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُكَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ كَانُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا لَا يُوقِنُونَ

82

و گاهى كه فرود آيد بر ايشان سخن برون آريم براى ايشان جنبنده‌اى را از زمين سخن گويد با ايشان كه بودند مردم به آيتهاى ما يقين نمى‌آوردند


وَ يَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَهُمۡ يُوزَعُونَ

83

و روزى كه برانگيزيم از هر امتى گروهى را از آنان كه تكذيب كنند به آيتهاى ما پس بازداشت شوند


حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَكَذَّبۡتُم بِ‍َٔايَٰتِي وَ لَمۡ تُحِيطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ

84

تا گاهى كه آيند گويد آيا تكذيب كرديد آيتهاى مرا و فرانگرفتيد آنها را به دانش يا چه بود آنچه مى‌كرديد


وَ وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا يَنطِقُونَ

85

و فرود آمد بر ايشان سخن بدانچه ستم كردند پس ايشان سخن نگويند


أَلَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ لِيَسۡكُنُواْ فِيهِ وَ ٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ

86

آيا نبينند كه ما نهاديم شب را تا آرامش كنند در آن و روز را روشن همانا در اين است آيتهايى براى گروهى كه ايمان آرند


وَ يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِينَ

87

و روزى كه دميده شود در صور پس بميرند از هراس آنان كه در آسمانها و آنان كه در زمينند مگر آنكه خواهد خدا و همه بيايندش سرافكندگان


وَ تَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ أَتۡقَنَ كُلَّ شَيۡءٍ إِنَّهُۥ خَبِيرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ

88

و بينى كوه‌ها را پنداريشان خشك بر جاى خود حالى كه مى‌گذرند همانند گذشتن ابر ساخت خدايى كه درست كرد همه چيز را همانا او آگاه است بدانچه مى‌كنيد


مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا وَ هُم مِّن فَزَعٖ يَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ

89

آن كو نكويى آرد پس او را است بهتر از آن و ايشانند از هراس در آن روز ايمنان


وَ مَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَكُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ

90

و آنكه بدى آرد پس بروى افتد چهره‌هاى آنان در آتش آيا پاداش داده مى‌شويد جز آنچه را بوديد مى‌كرديد


إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِي حَرَّمَهَا وَ لَهُۥ كُلُّ شَيۡءٖ وَ أُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ

91

جز اين نيست كه فرمان داده شدم كه پرستش كنم پروردگار اين شهر را آنكه حرامش گردانيد و براى او است همه چيز و دستور داده شدم كه باشم از اسلام‌آرندگان


وَ أَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦ وَ مَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ

92

و آنكه بخوانم قرآن را پس آنكه رهبرى شود جز اين نيست كه رهبرى شود براى خويشتن و آنكه گمراه شود بگو جز اين نيست كه منم از ترسانندگان


وَ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ

93

و بگو سپاس خداى را زود است بنماياندتان آيتهاى خويش را تا بشناسيد آنها را و نيست پروردگار تو ناآگاه از آنچه مى‌كنيد


قاری
ترجمه گویا
انصاریان