سوره الکهف
Bismi Allāhi Ar-Raĥmani Ar-Raĥīmi Al-Ĥamdu Lillāh Al-Ladhī 'Anzala `Alá `Abdihi Al-Kitāba Wa Lam Yaj`al Lahu `Iwajā
1به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ همه ستايشها ويژه خداست كه اين كتاب را بر بندهاش نازل كرد و براى آن هيچ گونه انحراف و كژى قرار نداد.
Qayyimāan Liyundhira Ba'sāan Shadīdāan Min Ladunhu Wa Yubashshira Al-Mu'uminīna Al-Ladhīna Ya`malūna Aş-Şāliĥāti 'Anna Lahum 'Ajrāan Ĥasanāan
2[كتابى] است درست و استوار [و برپادارنده مصالح حيات انسان] تا از سوى خود [ستمكاران را] به عذابى سخت بيم دهد، و مؤمنانى را كه كارهاى شايسته انجام مىدهند، مژده دهد كه براى آنان پاداشى نيكوست.
Mākithīna Fīhi 'Abadāan
3كه در آن پاداش جاودانه ماندگارند.
Wa Yundhira Al-Ladhīna Qālū Attakhadha Allāhu Waladāan
4و [نيز] كسانى را كه گفتند: خدا [براى خود] فرزندى گرفته است، [به آتش دوزخ] بيم دهد.
Mmā Lahum Bihi Min `Ilmin Wa Lā Li'ābā'ihim Kaburat Kalimatan Takhruju Min 'Afwāhihim 'In Yaqūlūna 'Illā Kadhibāan
5نه آنان به اين [سخن خرافى و بىپايه] يقين و دانشى دارند و نه پدرانشان [بلكه گفتارشان از روى جهل و نادانى است] چه بزرگ سخنى است كه [از روى افترا] از دهانشان بيرون مىآيد؛ آنان جز دروغ نمىگويند.
Fala`allaka Bākhi`un Nafsaka `Alá 'Āthārihim 'In Lam Yu'uminū Bihadhā Al-Ĥadīthi 'Asafāan
6شايد تو مىخواهى اگر [اين معاندان لجوج] به اين سخن [كه قرآن كريم است] ايمان نياورند، خود را از شدت اندوه هلاك كنى!!
'Innā Ja`alnā Mā `Alá Al-'Arđi Zīnatan Lahā Linabluwahum 'Ayyuhum 'Aĥsanu `Amalāan
7مسلما ما آنچه را [از درخت، نبات، حيوان، دريا و ديگر آثار] روى زمين است، زينت زمين قرار داديم تا آنان را آزمايش كنيم كه كدامشان از جهت عمل نيكوترند.
Wa 'Innā Lajā`ilūna Mā `Alayhā Şa`īdāan Juruzāan
8و بىترديد ما آنچه را روى زمين است، سرانجام خاك بىگياه خواهيم كرد.
'Am Ĥasibta 'Anna 'Aşĥāba Al-Kahfi Wa Ar-Raqīmi Kānū Min 'Āyātinā `Ajabāan
9آيا گمان كردى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانههاى شگفتانگيز ما بودند؟ [چنين نيست؛ زيرا ما را در پهن دشت هستى نشانههايى شگفتانگيزتر از اصحاب كهف است.]
'Idh 'Awá Al-Fityatu 'Ilá Al-Kahfi Faqālū Rabbanā 'Ātinā Min Ladunka Raĥmatan Wa Hayyi' Lanā Min 'Amrinā Rashadāan
10[ياد كن] هنگامى را كه [آن] جوانان در غار پناه گرفتند و گفتند: پروردگارا! رحمتى از نزد خود به ما عطا كن، و براى ما در كارمان زمينه هدايتى فراهم آور.
Fađarabnā `Alá 'Ādhānihim Fī Al-Kahfi Sinīna `Adadāan
11پس ساليانى چند در آن غار، خواب را بر گوشهايشان چيره ساختيم.
Thumma Ba`athnāhum Lina`lama 'Ayyu Al-Ĥizbayni 'Aĥşá Limā Labithū 'Amadāan
12سپس آنان را [از خواب] برانگيختيم تا مشخص كنيم كدام يك از آن دو گروه، مدت درنگشان را [در غار] به شمار مىآورند؟
Naĥnu Naquşşu `Alayka Naba'ahum Bil-Ĥaqqi 'Innahum Fityatun 'Āmanū Birabbihim Wa Zidnāhum Hudan
13ما خبر [عبرتآموز] شان را به حق و درستى براى تو بيان مىكنيم: آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند، و ما بر هدايتشان افزوديم.
Wa Rabaţnā `Alá Qulūbihim 'Idh Qāmū Faqālū Rabbunā Rabbu As-Samāwāti Wa Al-'Arđi Lan Nad`uwa Min Dūnihi 'Ilahāan Laqad Qulnā 'Idhāan Shaţaţāan
14و دلهايشان را [با يقين به حقايق] محكم و استوار ساختيم؛ آن گاه [كه در برابر شرك و بتپرستى] به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است، هرگز جز او معبودى را نمىپرستيم كه اگر بپرستيم سخنى گزاف و دور از حق گفتهايم: [كه با خدا معبودى ديگر وجود دارد.]
Hā'uulā' Qawmunā Attakhadhū Min Dūnihi 'Ālihatan Lawlā Ya'tūna `Alayhim Bisulţānin Bayyinin Faman 'Ažlamu Mimmani Aftará `Alá Allāhi Kadhibāan
15اينان قوم [نادان و بىمنطق] ما هستند كه به جاى خدا معبودانى برگرفتند، چرا بر حقانيت معبودانشان دليلى روشن نمىآورند؟ پس ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد [كه خدا داراى شريك است] كيست؟
Wa 'Idh A`tazaltumūhum Wa Mā Ya`budūna 'Illā Al-Laha Fa'wū 'Ilá Al-Kahfi Yanshur Lakum Rabbukum Min Raĥmatihi Wa Yuhayyi' Lakum Min 'Amrikum Mirfaqāan
16و [پس از مشورت و گفتگو با يكديگر چنين گفتند:] اكنون كه از آنان و آنچه غير خدا مىپرستند، كناره گرفتهايد، پس به اين غار پناه گيريد تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در كارتان آسايش و آسانى فراهم آورد.
Wa Tará Ash-Shamsa 'Idhā Ţala`at Tazāwaru `An Kahfihim Dhāta Al-Yamīni Wa 'Idhā Gharabat Taqriđuhum Dhāta Ash-Shimāli Wa Hum Fī Fajwatin Minhu Dhālika Min 'Āyāti Allāhi Man Yahdi Allāhu Fahuwa Al-Muhtadi Wa Man Yuđlil Falan Tajida Lahu Walīyan Murshidāan
17و خورشيد را مىبينى كه وقتى طلوع مىكند، از سمت راست غارشان متمايل مىشود، و وقتى غروب مىكند، سمت چپشان را ترك مىكند، و آنان در محل وسيعى از آن غارند [كه نسيم مطبوعش آنان را فرا مىگيرد]؛ اين از نشانههاى [قدرت] خداست. خدا هر كه را هدايت كند، راه يافته است و هر كه را گمراه نمايد، هرگز براى او ياور و دوست هدايت كنندهاى نخواهى يافت.
Wa Taĥsabuhum 'Ayqāžāan Wa Hum Ruqūdun Wa Nuqallibuhum Dhāta Al-Yamīni Wa Dhāta Ash-Shimāli Wa Kalbuhum Bāsiţun Dhirā`ayhi Bil-Waşīdi Lawi Aţţala`ta `Alayhim Lawallayta Minhum Firārāan Wa Lamuli'ta Minhum Ru`bāan
18و آنان را گمان مىكنى كه بيدارند، در حالى كه خوابند، و آنان را به جانب راست و جانب چپ مىگردانيم، و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانيده است. اگر بر آنان آگاه مىشدى از آنان روى برتافته و مىگريختى و همه وجودت از [ديدن] آنان پر از ترس مىشد.
Wa Kadhalika Ba`athnāhum Liyatasā'alū Baynahum Qāla Qā'ilun Minhum Kam Labithtum Qālū Labithnā Yawmāan 'Aw Ba`đa Yawmin Qālū Rabbukum 'A`lamu Bimā Labithtum Fāb`athū 'Aĥadakum Biwariqikum Hadhihi 'Ilá Al-Madīnati Falyanžur 'Ayyuhā 'Azká Ţa`āmāan Falya'tikum Birizqin Minhu Wa Lyatalaţţaf Wa Lā Yush`iranna Bikum 'Aĥadāan
19و همان گونه [كه با قدرت خود خوابشان كرديم، از خواب] بيدارشان نموديم تا ميان خود از يكديگر [از حادثه اتفاق افتاده] بپرسند. گويندهاى از آنان گفت: چه اندازه [در خواب] ماندهايد؟ [برخى] گفتند: يك روز يا پارهاى از روز را ماندهايم. [و برخى ديگر] گفتند: پروردگارتان به اندازهاى كه ماندهايد، داناتر است، پس يكى از خودتان را با اين پولتان به شهر روانه كنيد و او بايد با تأمل بنگرد كداميك [از مغازهداران شهر] غذايش پاكيزهتر است؟ پس غذايى از آن برايتان بياورد، و او بايد [در رفت، برگشت و داد و ستد] دقت و نرمى و لطف نشان دهد و احدى را از حال شما آگاه نكند.
'Innahum 'In Yažharū `Alaykum Yarjumūkum 'Aw Yu`īdūkum Fī Millatihim Wa Lan Tufliĥū 'Idhāan 'Abadāan
20زيرا اگر بر شما دست يابند، سنگسارتان مىكنند يا شما را به آيين خود برمىگردانند، و در آن صورت هرگز رستگار نخواهيد شد.
Wa Kadhalika 'A`tharnā `Alayhim Liya`lamū 'Anna Wa`da Allāhi Ĥaqqun Wa 'Anna As-Sā`ata Lā Rayba Fīhā 'Idh Yatanāza`ūna Baynahum 'Amrahum Faqālū Abnū `Alayhim Bunyānāan Rabbuhum 'A`lamu Bihim Qāla Al-Ladhīna Ghalabū `Alá 'Amrihim Lanattakhidhanna `Alayhim Masjidāan
21و اينگونه [مردم آن شهر را به وسيله آن سكه قديمى] از حال آنان آگاه كرديم تا بدانند كه وعده خدا [در برانگيختن مردگان در روز قيامت] حق است و در برپا شدن قيامت هيچ ترديدى نيست. هنگامى كه [كاشفان غار] ميان خودشان در كار آنان نزاع و ستيز داشتند، پس [يك گروه] گفتند: ساختمانى به روى [جايگاه] آنان بنا كنيد [تا از ديدهها پنهان بمانند] البته پروردگارشان به آنان داناتر است. ولى آنان كه بر كارشان [نسبت به اصحاب كهف] پيروز شدند، گفتند: به يقين مسجدى بر روى [جايگاه] آنان بنا خواهيم كرد.
Sayaqūlūna Thalāthatun Rābi`uhum Kalbuhum Wa Yaqūlūna Khamsatun Sādisuhum Kalbuhum Rajmāan Bil-Ghaybi Wa Yaqūlūna Sab`atun Wa Thāminuhum Kalbuhum Qul Rabbī 'A`lamu Bi`iddatihim Mā Ya`lamuhum 'Illā Qalīlun Falā Tumāri Fīhim 'Illā Mirā'an Žāhirāan Wa Lā Tastafti Fīhim Minhum 'Aĥadāan
22به زودى خواهند گفت: سه نفر بودند، چهارمين آنان سگشان بود. و مىگويند: پنج نفر بودند، و ششمين آنان سگشان بود، در حالى كه [اين اظهار نظرهاى بىدليل] تير به تاريكى انداختن است. و مىگويند: هفت نفر بودند، هشتمين آنان سگشان بود. بگو: پروردگارم به شماره آنان آگاهتر است، جز اندكى كسى شماره آنان را نمىداند. پس درباره آنان بحث و مجادله مكن مگر بحث و مجادلهاى ظاهر، و در مورد آنان از هيچ كس نظر مخواه.
Wa Lā Taqūlanna Lishay'in 'Innī Fā`ilun Dhālika Ghadāan
23و هرگز درباره چيزى مگو كه: من فردا آن را انجام مىدهم،
'Illā 'An Yashā'a Allāhu Wa Adhkur Rabbaka 'Idhā Nasīta Wa Qul `Asá 'An Yahdiyani Rabbī Li'qraba Min Hādhā Rashadāan
24مگر اينكه [بگويى: اگر] خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن انشاءالله را] از ياد بردى، پروردگات را ياد كن و بگو: اميد است پروردگارم مرا به چيزى كه از اين به صواب و مصلحت نزديكتر باشد، راهنمايى كند.
Wa Labithū Fī Kahfihim Thalātha Miā'atin Sinīna Wa Azdādū Tis`āan
25[اصحاب كهف] سيصد سال در غارشان ماندند و نه سال به آن افزودند.
Quli Allāhu 'A`lamu Bimā Labithū Lahu Ghaybu As-Samāwāti Wa Al-'Arđi 'Abşir Bihi Wa 'Asmi` Mā Lahum Min Dūnihi Min Walīyin Wa Lā Yushriku Fī Ĥukmihi 'Aĥadāan
26بگو: خدا به مدتى كه ماندند داناتر است، [براى اينكه] غيب آسمانها و زمين ويژه اوست، چه بينا و چه شنواست، براى اهل آسمانها و زمين سرپرست و ياورى جز او نيست و احدى را در فرمانروايىاش بر جهان هستى شريك نمىگيرد.
Wa 'Atlu Mā 'Ūĥiya 'Ilayka Min Kitābi Rabbika Lā Mubaddila Likalimātihi Wa Lan Tajida Min Dūnihi Multaĥadāan
27و آنچه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است، بخوان. براى كلماتش تبديل كنندهاى نيست، و هرگز جز او ملجأ و پناهى نخواهى يافت.
Wa Aşbir Nafsaka Ma`a Al-Ladhīna Yad`ūna Rabbahum Bil-Ghadāati Wa Al-`Ashīyi Yurīdūna Wajhahu Wa Lā Ta`du `Aynāka `Anhum Turīdu Zīnata Al-Ĥayāati Ad-Dunyā Wa Lā Tuţi` Man 'Aghfalnā Qalbahu `An Dhikrinā Wa Attaba`a Hawāhu Wa Kāna 'Amruhu Furuţāan
28با كسانى كه صبح و شام، پروردگارشان را مىخوانند در حالى كه همواره خشنودى او را مىطلبند، خود را پايدار و شكيبا دار، و در طلب زينت و زيور زندگى دنيا ديدگانت [از التفات] به آنان [به سوى ثروتمندان] برنگردد، و از كسى كه دلش را [به سبب كفر و طغيانش] از ياد خود غافل كردهايم و از هواى نفسش پيروى كرده و كارش اسراف و زيادهروى است، اطاعت مكن.
Wa Quli Al-Ĥaqqu Min Rabbikum Faman Shā'a Falyu'umin Wa Man Shā'a Falyakfur 'Innā 'A`tadnā Lilžžālimīna Nārāan 'Aĥāţa Bihim Surādiquhā Wa 'In Yastaghīthū Yughāthū Bimā'in Kālmuhli Yashwī Al-Wujūha Bi'sa Ash-Sharābu Wa Sā'at Murtafaqāan
29و بگو: [سخن] حق [كه قرآن است] فقط از سوى پروردگار شماست؛ پس هر كه خواست ايمان بياورد، و هر كه خواست كافر شود، به يقين ما براى ستمكاران آتشى آماده كردهايم كه سراپردههايش بر آنان احاطه دارد، و اگر [از شدت تشنگى] استغاثه كنند با آبى چون مس گداخته كه چهرهها را بريان مىكند [به استغاثه آنان] جواب گويند، بد آشاميدنى و بد جايگاهى است.
'Inna Al-Ladhīna 'Āmanū Wa `Amilū Aş-Şāliĥāti 'Innā Lā Nuđī`u 'Ajra Man 'Aĥsana `Amalāan
30مسلما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند [پاداششان داده خواهد شد] زيرا ما پاداش كسانى را كه كار نيكو كردهاند، تباه نمىكنيم.
'Ūlā'ika Lahum Jannātu `Adnin Tajrī Min Taĥtihimu Al-'Anhāru Yuĥallawna Fīhā Min 'Asāwira Min Dhahabin Wa Yalbasūna Thiyābāan Khuđrāan Min Sundusin Wa 'Istabraqin Muttaki'īna Fīhā `Alá Al-'Arā'iki Ni`ma Ath-Thawābu Wa Ĥasunat Murtafaqāan
31براى آنان بهشتهاى جاودانى است كه از زير درختانش نهرها جارى است، در حالى كه در آنجا بر تختها تكيه دارند با دستبندهايى از طلا آراسته مىشوند، و جامههايى سبز از ديباى نازك و ستبر مىپوشند، چه پاداش خوبى و چه آسايشگاه نيكويى.
Wa Ađrib Lahum Mathalāan Rajulayni Ja`alnā Li'ĥadihimā Jannatayni Min 'A`nābin Wa Ĥafafnāhumā Binakhlin Wa Ja`alnā Baynahumā Zar`āan
32و براى مشركان [كه از معبودان باطل دم مىزنند و دل به دنياى فانى بستهاند] مثلى بزن: دو مرد را كه به يكى از آنان دو باغ انگور داديم و اطراف آن دو باغ را با درختان خرما پوشانديم و فاصله ميان آن دو باغ را كشتزارى قرار داديم؛
Kiltā Al-Jannatayni 'Ātat 'Ukulahā Wa Lam Tažlim Minhu Shay'āan Wa Fajjarnā Khilālahumā Naharāan
33هر يك از اين دو باغ ميوهاش را مىداد و چيزى از آن ميوه نمىكاست، و ميان آن دو باغ، نهرى [پر آب] روان كرديم.
Wa Kāna Lahu Thamarun Faqāla Lişāĥibihi Wa Huwa Yuĥāwiruhu 'Anā 'Aktharu Minka Mālāan Wa 'A`azzu Nafarāan
34و براى او ميوه [فراوان] بود، پس [مغرورانه] به رفيقش در حالى كه با او گفتگو مىكرد، گفت: من مال و ثروتم از تو بيشتر است و از جهت نفرات نيرومندترم.
Wa Dakhala Jannatahu Wa Huwa Žālimun Linafsihi Qāla Mā 'Ažunnu 'An Tabīda Hadhihi 'Abadāan
35و در حالى كه [به سبب غرور و عصيان] بر خويشتن ستمكار بود، به باغش وارد شد [و] گفت: گمان نمىبرم كه اين باغ هرگز نابود شود؛
Wa Mā 'Ažunnu As-Sā`ata Qā'imatan Wa La'in Rudidtu 'Ilá Rabbī La'ajidanna Khayrāan Minhā Munqalabāan
36و گمان نمىكنم كه قيامت برپا شود، و اگر هم [بر فرض] به پروردگارم بازگردانده شوم، يقينا در بازگشت، جايگاهى بهتر از اين را خواهم يافت.
Qāla Lahu Şāĥibuhu Wa Huwa Yuĥāwiruhu 'Akafarta Bial-Ladhī Khalaqaka Min Turābin Thumma Min Nuţfatin Thumma Sawwāka Rajulāan
37رفيقش در حالى كه با او گفتگو مىكرد به او گفت: آيا به آنكه تو را از خاك سپس از نطفه آفريد، آن گاه تو را به صورت مردى درست و نيكو درآورد، كافر شدهاى؟
Lakinnā Huwa Allāhu Rabbī Wa Lā 'Ushriku Birabbī 'Aĥadāan
38من [اقرار قلبى دارم كه:] اوست خدا پروردگار من و هيچ كس را با پروردگارم شريك نمىگيرم؛
Wa Lawlā 'Idh Dakhalta Jannataka Qulta Mā Shā'a Allāhu Lā Qūwata 'Illā Billāhi 'In Tarani 'Anā 'Aqalla Minka Mālāan Wa Waladāan
39و چرا وقتى به باغ خود وارد شدى، نگفتى: آنچه خدا بخواهد [صورت مىپذيرد] و هيچ نيرويى جز به وسيله خدا نيست؛ اگر مرا از جهت ثروت و فرزند كمتر از خودت مىبينى.
Fa`asá Rabbī 'An Yu'utiyanī Khayrāan Min Jannatika Wa Yursila `Alayhā Ĥusbānāan Mina As-Samā'i Fatuşbiĥa Şa`īdāan Zalaqāan
40اميد است پروردگارم بهتر از باغ تو را به من عطا كند و از آسمان آسيبى دقيق و حساب شده بر باغ تو فرستد تا به صورت زمينى صاف و بىگياه و لغزنده شود؛
'Aw Yuşbiĥa Mā'uuhā Ghawrāan Falan Tastaţī`a Lahu Ţalabāan
41يا آب آن در زمين فرو رود كه هرگز نتوانى آن را به دست آورى.
Wa 'Uĥīţa Bithamarihi Fa'aşbaĥa Yuqallibu Kaffayhi `Alá Mā 'Anfaqa Fīhā Wa Hiya Khāwiyatun `Alá `Urūshihā Wa Yaqūlu Yā Laytanī Lam 'Ushrik Birabbī 'Aĥadāan
42[عاقبت آن مغرور مشرك، به عذاب خدا دچار شد] و تمام ميوههايش از بين رفت، پس در حالى كه همه داربستها فرو ريخته، [و تاكها روى آن بود] و در [حسرت] هزينههاى [فراوانى كه] متحمل شده بود، دو دستش را زير و رو مىكرد، مىگفت: اى كاش من احدى را با پروردگارم شريك نگرفته بودم.
Wa Lam Takun Lahu Fi'atun Yanşurūnahu Min Dūni Allāhi Wa Mā Kāna Muntaşirāan
43و برايش گروهى نبود كه او را در برابر خدا يارى دهند، و خودش هم قدرت نداشت كه عذاب را از خود برطرف كند.
Hunālika Al-Walāyatu Lillāh Al-Ĥaqqi Huwa Khayrun Thawābāan Wa Khayrun `Uqbāan
44در آنجا [كه گرفتارى از همه سو انسان را احاطه مىكند] يارى دادن ويژه خداى به حق است. او از جهت پاداش بهتر و از نظر تأمين كردن عاقبت نيكوتر است.
Wa Ađrib Lahum Mathala Al-Ĥayāati Ad-Dunyā Kamā'in 'Anzalnāhu Mina As-Samā'i Fākhtalaţa Bihi Nabātu Al-'Arđi Fa'aşbaĥa Hashīmāan Tadhrūhu Ar-Riyāĥu Wa Kāna Allāhu `Alá Kulli Shay'in Muqtadirāan
45و زندگى دنيا را براى آنان وصف كن كه [در سرعت زوال و ناپايدارى] مانند آبى است كه آن را از آسمان نازل كنيم، پس گياه زمين به وسيله آن [به طور انبوه و در هم پيچيده] برويد، [و طراوت و سرسبزى شگفتانگيزى پديد آورد] آن گاه [در مدتى كوتاه] خشك و ريز ريز شود كه بادها آن را به هر سو پراكنده كنند؛ و خدا بر هر كارى تواناست.
Al-Mālu Wa Al-Banūna Zīnatu Al-Ĥayāati Ad-Dunyā Wa Al-Bāqiyātu Aş-Şāliĥātu Khayrun `Inda Rabbika Thawābāan Wa Khayrun 'Amalāan
46مال و فرزندان، آرايش و زيور زندگى دنيا هستند، ولى اعمال شايسته پايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ اميد داشتن به آنها نيكوتر است.
Wa Yawma Nusayyiru Al-Jibāla Wa Tará Al-'Arđa Bārizatan Wa Ĥasharnāhum Falam Nughādir Minhum 'Aĥadāan
47و [ياد كن] روزى را كه كوهها را [از محل استقرارشان] برانيم و نابود كنيم، و زمين را هموار و آشكار ببينى، و همه آنان را [براى ورود به عرصه قيامت] محشور مىكنيم، و هيچ يك از آنان را وانمىگذاريم.
Wa `Uriđū `Alá Rabbika Şaffāan Laqad Ji'tumūnā Kamā Khalaqnākum 'Awwala Marratin Bal Za`amtum 'Allan Naj`ala Lakum Maw`idāan
48و صف كشيده بر پروردگارت عرضه مىشوند [به آنان گويند:] همانا [تنها] نزد ما آمديد، همان گونه كه نخستين بار شما را [تنها] آفريديم [شما در توانمندى ما نسبت به زنده كردن مردگان ترديد داشتيد]، بلكه مىپنداشتيد براى حسابرسى اعمال شما موعدى قرار نخواهيم داد.
Wa Wuđi`a Al-Kitābu Fatará Al-Mujrimīna Mushfiqīna Mimmā Fīhi Wa Yaqūlūna Yā Waylatanā Māli Hādhā Al-Kitābi Lā Yughādiru Şaghīratan Wa Lā Kabīratan 'Illā 'Aĥşāhā Wa Wajadū Mā `Amilū Ĥāđirāan Wa Lā Yažlimu Rabbuka 'Aĥadāan
49كتاب [اعمال] هر كسى [در برابر ديدگانش] نهاده مىشود، پس مجرمان را مىبينى كه از آنچه در آن است هراسان و بيمناكند و مىگويند: اى واى بر ما، اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته است مگر آنكه آن را به حساب آورده؟! و هر عملى را انجام دادهاند، حاضر مىيابند، و پروردگارت به هيچ كس ستم نخواهدكرد.
Wa 'Idh Qulnā Lilmalā'ikati Asjudū Li'dama Fasajadū 'Illā 'Iblīsa Kāna Mina Al-Jinni Fafasaqa `An 'Amri Rabbihi 'Afatattakhidhūnahu Wa Dhurrīyatahu 'Awliyā'a Min Dūnī Wa Hum Lakum `Adūwun Bi'sa Lilžžālimīna Badalāan
50و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه سجده كردند، جز ابليس كه از گروه جن بود، پس او از دايره فرمان پروردگارش بيرون رفت. [با اين حال] آيا او و نسلش را به جاى من سرپرست و ياور خود مىگيريد، در حالى كه آنها دشمن شمايند؟! [ابليس ونسلش] براى ستمكاران، بد جايگزينى [به جاى خدا] هستند.
Mā 'Ash/hadtuhum Khalqa As-Samāwāti Wa Al-'Arđi Wa Lā Khalqa 'Anfusihim Wa Mā Kuntu Muttakhidha Al-Muđillīna `Ađudāan
51من ابليس و نسلش را در آفرينش آسمانها و [در پديد آوردن]، زمين و در آفرينش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [تا ياريم دهند]؛ و من گمراه كنندگان را يار و مددكار خود نگرفتهام.
Wa Yawma Yaqūlu Nādū Shurakā'iya Al-Ladhīna Za`amtum Fada`awhum Falam Yastajībū Lahum Wa Ja`alnā Baynahum Mawbiqāan
52و [ياد كن] روزى را كه [خدا به مشركان] مىگويد: كسانى [چون فرشتگان، جن و بتها را] كه مىپنداشتيد شريكان من [در قدرت و ربوبيت] هستند، صدا بزنيد [تا شما را از عذاب نجات دهند] و پس آنان را صدا مىزنند، ولى پاسخشان را نمىدهند و ميان آنان و معبودهايشان هلاكتگاهى قرار مىدهيم [كه هر نوع رابطهاى را بين آنان ناممكن خواهد ساخت.]
Wa Ra'á Al-Mujrimūna An-Nāra Fažannū 'Annahum Muwāqi`ūhā Wa Lam Yajidū `Anhā Maşrifāan
53مجرمان، آتش را مىبينند ويقين مىكنند كه در آن خواهند افتاد و راه بازگشتى از آن نمىيابند.
Wa Laqad Şarrafnā Fī Hādhā Al-Qur'āni Lilnnāsi Min Kulli Mathalin Wa Kāna Al-'Insānu 'Akthara Shay'in Jadalāan
54بىترديد در اين قرآن از هر گونه مثلى براى مردم بيان كرديم [ولى مردم به انكار آنها برخاستند]؛ و انسان از هر چيزى [با اصرار بر يك اعتقاد بىپايه] برخوردش [خصمانهتر و] ستيزهجو تر است.
Wa Mā Mana`a An-Nāsa 'An Yu'uminū 'Idh Jā'ahumu Al-Hudá Wa Yastaghfirū Rabbahum 'Illā 'An Ta'tiyahum Sunnatu Al-'Awwalīna 'Aw Ya'tiyahumu Al-`Adhābu Qubulāan
55و هنگامى كه هدايت به سوى مردم آمد، چيزى مانع ايمان آوردن آنان و درخواست آمرزش از پروردگارشان نشد، مگر [كبر و دشمنى آنان با حق كه در چنان فضايى آكنده از كبر و دشمنى گويى انتظار مىبردند] كه روشهاى [جارى ما در عذاب] پيشينيان [متكبر كفر پيشه] به سراغشان آيد، يا عذاب روياروى به آنان رسد [تا آن زمان ايمان بياورند و درخواست آمرزش كنند.]
Wa Mā Nursilu Al-Mursalīna 'Illā Mubashshirīna Wa Mundhirīna Wa Yujādilu Al-Ladhīna Kafarū Bil-Bāţili Liyudĥiđū Bihi Al-Ĥaqqa Wa Attakhadhū 'ĀyāTī 'Āyātī Wa Mā 'Undhirū Huzūan
56و ما پيامبران را جز مژدهرسان و بيمدهنده نمىفرستيم، و آنان كه كافرند به وسيله سخن باطل، ستيزهجويى و نزاع مىكنند تا به وسيله آن حق را تباه كنند! و آيات من و عذابهايى كه به آن بيمشان دادهاند، به مسخره گرفتند.
Wa Man 'Ažlamu Mimman Dhukkira Bi'āyāti Rabbihi Fa'a`rađa `Anhā Wa Nasiya Mā Qaddamat Yadāhu 'Innā Ja`alnā `Alá Qulūbihim 'Akinnatan 'An Yafqahūhu Wa Fī 'Ādhānihim Waqrāan Wa 'In Tad`uhum 'Ilá Al-Hudá Falan Yahtadū 'Idhāan 'Abadāan
57و كيست ستمكارتر از كسى كه به وسيله آيات پروردگارش پند داده شود، ولى از آنها روى برگرداند و دستآورد پيشين خود را [كه كفر، جدال و ستيز با حق است] فراموش كند؟ به راستى ما بر دلهاى آنان پوششهايى قرار دادهايم تا قرآن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى نهاديم [تا آن را نشنوند]؛ و اگر آنان را به راه هدايت فراخوانى، هرگز و هيچگاه هدايت نيابند.
Wa Rabbuka Al-Ghafūru Dhū Ar-Raĥmati Law Yu'uākhidhuhum Bimā Kasabū La`ajjala Lahumu Al-`Adhāba Bal Lahum Maw`idun Lan Yajidū Min Dūnihi Maw'ilāan
58و پروردگارت بسيار آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر مىخواست آنان را به كيفر گناهانى كه مرتكب شدهاند، مؤاخذه كند، قطعا در عذابشان شتاب مىنمود [اما چنين نمىكند]، بلكه آنان را وعدهگاهى است كه هرگز در برابر آن كمترين پناهگاهى نخواهند يافت.
Wa Tilka Al-Qurá 'Ahlaknāhum Lammā Žalamū Wa Ja`alnā Limahlikihim Maw`idāan
59و آن شهرها [يى كه داستانشان را بر تو خوانديم] هنگامى كه اهل آنها [با كفر و تكذيب آيات خدا] به خود ستم ورزيدند، هلاكشان كرديم، و براى هلاكتشان وقتى معلوم مقرر نموديم.
Wa 'Idh Qāla Mūsá Lifatāhu Lā 'Abraĥu Ĥattá 'Ablugha Majma`a Al-Baĥrayni 'Aw 'Amđiya Ĥuqubāan
60و [ياد كن] هنگامى را كه موسى به جوان [خدمت گزار] خود گفت: همواره مىروم تا به محل برخورد آن دو دريا برسم [چه اينكه زود برسم] يا روزگارى طولانى به سفرم ادامه دهم، [در هر حال مىروم تا براى تحصيل دانش بيشتر، عبد صالح حق را بيابم.]
Falammā Balaghā Majma`a Baynihimā Nasiyā Ĥūtahumā Fa Attakhadha Sabīlahu Fī Al-Baĥri Sarabāan
61پس هنگامى كه به محل برخورد دو دريا رسيدند، ماهى خود را [كه براى خوردن فراهم كرده بودند] از ياد بردند، [آن] ماهى راه خود را [به طور سرازير] در دريا پيش گرفت.
Falammā Jāwazā Qāla Lifatāhu 'Ātinā Ghadā'anā Laqad Laqīnā Min Safarinā Hādhā Naşabāan
62وقتى [از آنجا] گذشتند، موسى به خدمت گزارش گفت: غذاى صبحگاهى ما را بياور كه از اين سفرمان سختى و خستگى بسيار ديديم.
Qāla 'Ara'ayta 'Idh 'Awaynā 'Ilá Aş-Şakhrati Fa'innī Nasītu Al-Ĥūta Wa Mā 'Ansānīhu 'Illā Ash-Shayţānu 'An 'Adhkurahu Wa Attakhadha Sabīlahu Fī Al-Baĥri `Ajabāan
63خدمت گزارش گفت: آيا ندانستى چون كنار آن سنگ جاى گرفتيم، من ماهى را از ياد بردم و آن با وضعى شگفتانگيز راه خود را در دريا گرفت و رفت، و جز شيطان از خاطرم نبرد كه آن را به ياد داشته باشم.
Qāla Dhālika Mā Kunnā Nabghi Fārtaddā `Alá 'Āthārihimā Qaşaşāan
64موسى گفت: اين [جاى فراموش كردن ماهى] همان است كه ما در طلبش بوديم. پس با پى گرفتن جاى پاى خود [از راهى كه آمده بودند] برگشتند.
Fawajadā `Abdāan Min `Ibādinā 'Ātaynāhu Raĥmatan Min `Indinā Wa `Allamnāhu Min Ladunnā `Ilmāan
65پس بندهاى از بندگان ما را يافتند كه او را از نزد خود رحمتى داده و از پيشگاه خود دانشى ويژه به او آموخته بوديم.
Qāla Lahu Mūsá Hal 'Attabi`uka `Alá 'An Tu`allimani Mimmā `Ullimta Rushdāan
66موسى به او گفت: آيا [اذن مىدهى كه] من تو را [به اين هدف] پيروى كنم كه از آنچه به تو آموختهاند، مايه رشدى به من بياموزى؟
Qāla 'Innaka Lan Tastaţī`a Ma`iya Şabrāan
67گفت: [اى موسى!] تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من شكيبايى ورزى.
Wa Kayfa Taşbiru `Alá Mā Lam Tuĥiţ Bihi Khubrāan
68و چگونه مىتوانى بر چيزى كه به آن احاطه [علمى] ندارى شكيبايى ورزى؟
Qāla Satajidunī 'In Shā'a Allāhu Şābirāan Wa Lā 'A`şī Laka 'Amrāan
69گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شكيبا خواهى يافت، و هيچ فرمانى را از تو مخالفت نخواهم كرد.
Qāla Fa'ini Attaba`tanī Falā Tas'alnī `An Shay'in Ĥattá 'Uĥditha Laka Minhu Dhikrāan
70گفت: [اى موسى!] اگر دنبال من آمدى، از هيچ چيز از من مپرس تا خودم درباره [حقيقت] آن با تو آغاز سخن كنم.
Fānţalaqā Ĥattá 'Idhā Rakibā Fī As-Safīnati Kharaqahā Qāla 'Akharaqtahā Litughriqa 'Ahlahā Laqad Ji'ta Shay'āan 'Imrāan
71پس هر دو به راه افتادند تا وقتى كه در كشتى سوار شدند، او شكافى در كشتى ايجاد كرد. موسى گفت: آيا آن را شكافتى تا سرنشينانش را غرق كنى؟ به راستى كه كارى بسيار زشت كردى!
Qāla 'Alam 'Aqul 'Innaka Lan Tastaţī`a Ma`iya Şabrāan
72گفت: [اى موسى!] آيا نگفتم كه تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من شكيبايى ورزى؟
Qāla Lā Tu'uākhidhnī Bimā Nasītu Wa Lā Turhiqnī Min 'Amrī `Usrāan
73گفت: مرا بر آنچه از ياد بردم، مؤاخذه مكن و در كارم به من سخت مگير.
Fānţalaqā Ĥattá 'Idhā Laqiyā Ghulāmāan Faqatalahu Qāla 'Aqatalta Nafsāan Zakīyatan Bighayri Nafsin Laqad Ji'ta Shay'āan Nukrāan
74پس [هر دو] به راه افتادند تا [زمانى كه] به نوجوانى برخوردند؛ پس [بنده ما] او را كشت. موسى گفت: آيا شخص بىگناهى را بدون آنكه كسى را كشته باشد، كشتى؟ به راستى كه كارى بسيار ناپسند مرتكب شدى!
Qāla 'Alam 'Aqul Laka 'Innaka Lan Tastaţī`a Ma`iya Şabrāan
75گفت: [اى موسى!] آيا نگفتم كه تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من شكيبايى كنى؟
Qāla 'In Sa'altuka `An Shay'in Ba`dahā Falā Tuşāĥibnī Qad Balaghta Min Ladunnī `Udhrāan
76گفت: بعد از اين اگر چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من مصاحبت مكن [براى آنكه] از جانب من به عذر قابل قبولى رسيدهاى [و براى جدا شدن از من دليل قاطعى دارى.]
Fānţalaqā Ĥattá 'Idhā 'Atayā 'Ahla Qaryatin Astaţ`amā 'Ahlahā Fa'abawā 'An Yuđayyifūhumā Fawajadā Fīhā Jidārāan Yurīdu 'An Yanqađđa Fa'aqāmahu Qāla Law Shi'ta Lāttakhadhta `Alayhi 'Ajrāan
77پس [هر دو] به راه افتادند تا هنگامى كه به مردم شهرى رسيدند، از مردمش خوراك خواستند و آنان از اينكه آن دو را مهمان كنند، خوددارى كردند. پس در آن شهر، ديوارى يافتند كه مىخواست فرو ريزد، پس او آن را [به گونهاى] استوار كرد [كه فرو نريزد]. موسى گفت: اگر مىخواستى براى تعمير آن ديوار، مزدى مىگرفتى [كه براى خود خوراك فراهم آوريم.]
Qāla Hādhā Firāqu Baynī Wa Baynika Sa'unabbi'uka Bita'wīli Mā Lam Tastaţi` `Alayhi Şabrāan
78گفت: [اى موسى!] اكنون زمان جدايى ميان من و توست؛ به زودى تو را به تفسير و علت آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى، آگاه مىكنم.
'Ammā As-Safīnatu Fakānat Limasākīna Ya`malūna Fī Al-Baĥri Fa'aradtu 'An 'A`ībahā Wa Kāna Warā'ahum Malikun Ya'khudhu Kulla Safīnatin Ghaşbāan
79اما آن كشتى، از بىنوايانى بود كه [با آن] در دريا كار مىكردند و در برابرشان پادشاهى بود كه هر كشتى سالم و بىعيبى را غاصبانه تصرف مىكرد، من خواستم معيوبش كنم [تا به دست آن ستمگر نيفتد.]
Wa 'Ammā Al-Ghulāmu Fakāna 'Abawāhu Mu'uminayni Fakhashīnā 'An Yurhiqahumā Ţughyānāan Wa Kufrāan
80و اما [آن] نوجوان [كه او را كشتم]، پدر و مادرش مؤمن بودند، پس ترسيدم كه آن دو را [در آينده] به طغيان و كفر بكشاند.
Fa'aradnā 'An Yubdilahumā Rabbuhumā Khayrāan Minhu Zakāatan Wa 'Aqraba Ruĥmāan
81پس خواستيم پروردگارشان پاكتر و مهربانتر از او را به آنان عوض دهد.
Wa 'Ammā Al-Jidāru Fakāna Lighulāmayni Yatīmayni Fī Al-Madīnati Wa Kāna Taĥtahu Kanzun Lahumā Wa Kāna 'Abūhumā Şāliĥāan Fa'arāda Rabbuka 'An Yablughā 'Ashuddahumā Wa Yastakhrijā Kanzahumā Raĥmatan Min Rabbika Wa Mā Fa`altuhu `An 'Amrī Dhālika Ta'wīlu Mā Lam Tasţi` `Alayhi Şabrāan
82و اما آن ديوار از دو نوجوان يتيم در اين شهر بود، و زيرش گنجى متعلق به آن دو قرار داشت، و پدرشان مردى شايسته بود، پس پروردگارت خواست كه آن دو يتيم به حد رشد رسند وگنجشان را به سبب مهر [ى كه] پروردگارت [به آن دو] داشت بيرون آورند؛ و من اين را از پيش خود انجام ندادم. اين است تفسير و علت آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى.
Wa Yas'alūnaka `An Dhī Al-Qarnayni Qul Sa'atlū `Alaykum Minhu Dhikrāan
83و از تو درباره ذوالقرنين مىپرسند؛ بگو: به زودى بخشى از سرگذشت او را [به وسيله آياتى از قرآن] براى شما مىخوانم.
'Innā Makkannā Lahu Fī Al-'Arđi Wa 'Ātaynāhu Min Kulli Shay'in Sababāan
84ما به او در زمين، قدرت و تمكن داديم و از هر چيزى [كه براى رسيدن به هدفهايش نيازمند به آن بود] وسيلهاى به او عطا كرديم.
Fa'atba`a Sababāan
85پس [با توسل به وسيله] راهى را [براى سفر به غرب] دنبال كرد.
Ĥattá 'Idhā Balagha Maghriba Ash-Shamsi Wajadahā Taghrubu Fī `Aynin Ĥami'atin Wa Wajada `Indahā Qawmāan Qulnā Yā Dhā Al-Qarnayni 'Immā 'An Tu`adhdhiba Wa 'Immā 'An Tattakhidha Fīhim Ĥusnāan
86تا زمانى كه به محل غروب خورشيد رسيد [منظره غروب] خورشيد را چنين يافت كه در چشمهاى گرم و لجنآلود غروب مىكند، و نزد آن قومى را يافت [كه فساد و ستم مىكردند]. گفتيم: اى ذوالقرنين! يا [اين قوم را به كيفر فساد و ستمشان] عذاب مىكنى و يا در ميانشان شيوهاى نيك در پيش مىگيرى.
Qāla 'Ammā Man Žalama Fasawfa Nu`adhdhibuhu Thumma Yuraddu 'Ilá Rabbihi Fayu`adhdhibuhu `Adhābāan Nukrāan
87ذوالقرنين گفت: اما هر كه [با كفر، فساد و گناه] ستم كرده عذابش مىكنيم، آن گاه به سوى پروردگارش بازگردانده مىشود، پس او را عذابى سخت خواهد كرد.
Wa 'Ammā Man 'Āmana Wa `Amila Şāliĥāan Falahu Jazā'an Al-Ĥusná Wa Sanaqūlu Lahu Min 'Amrinā Yusrāan
88و اما هر كه ايمان آورده و كار شايسته انجام داده است، پس بهترين پاداش براى اوست، و ما هم از سوى خود تكليفى آسان به او خواهيم داد.
Thumma 'Atba`a Sababāan
89پس [باز هم با توسل به وسيله] راهى را [براى سفر به شرق] دنبال كرد.
Ĥattá 'Idhā Balagha Maţli`a Ash-Shamsi Wajadahā Taţlu`u `Alá Qawmin Lam Naj`al Lahum Min Dūnihā Sitrāan
90تا زمانى كه به محل طلوع خورشيد رسيد، آن را يافت كه بر قومى طلوع مىكند كه در برابر آن پوششى [از مسكن و لباس] براى آنان قرار ندادهايم.
Kadhālika Wa Qad 'Aĥaţnā Bimā Ladayhi Khubrāan
91[سرگذشت ذوالقرنين و ملتها] اينگونه [بود]، و يقينا ما به آنچه [از وسايل و امكانات مادى و معنوى] نزد او بود، احاطه [علمى] داشتيم.
Thumma 'Atba`a Sababāan
92سپس [با توسل به وسيله] راهى را [براى سفر ديگر] دنبال كرد.
Ĥattá 'Idhā Balagha Bayna As-Saddayni Wajada Min Dūnihimā Qawmāan Lā Yakādūna Yafqahūna Qawlāan
93تا زمانى كه ميان دو كوه رسيد، نزد آن دو كوه، قومى را يافت كه هيچ سخنى را به آسانى نمىفهميدند.
Qālū Yā Dhā Al-Qarnayni 'Inna Ya'jūja Wa Ma'jūja Mufsidūna Fī Al-'Arđi Fahal Naj`alu Laka Kharjāan `Alá 'An Taj`ala Baynanā Wa Baynahum Saddāan
94[آنان با رمز، اشاره و با هر وسيلهاى كه ممكن بود] گفتند: اى ذوالقرنين! يأجوج و مأجوج [با كشتن و غارت و تخريب] در اين سرزمين فساد مىكنند؛ آيا مىپذيرى كه ما مزدى برايت قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى بسازى؟
Qāla Mā Makkannī Fīhi Rabbī Khayrun Fa'a`īnūnī Biqūwatin 'Aj`al Baynakum Wa Baynahum Radmāan
95گفت: آنچه پروردگارم مرا در آن تمكن و قدرت داده [از مزد شما] بهتر است؛ پس شما مرا با نيرويى يارى دهيد [تا] ميان شما و آنان سدى سخت و استوار قرار دهم.
'Ātūnī Zubara Al-Ĥadīdi Ĥattá 'Idhā Sāwá Bayna Aş-Şadafayni Qāla Anfukhū Ĥattá 'Idhā Ja`alahu Nārāan Qāla 'Ātūnī 'Ufrigh `Alayhi Qiţrāan
96براى من قطعههاى [بزرگ] آهن بياوريد [و در شكاف اين دو كوه بريزيد، پس آوردند و ريختند] تا زمانى كه ميان آن دو كوه را همسطح و برابر كرد، گفت: [در كورهها] بدميد تا وقتى كه آن [قطعههاى آهن] را چون آتش سرخ كرد. گفت: برايم مس گداخته شده بياوريد تا روى آن بريزم.
Famā Asţā`ū 'An Yažharūhu Wa Mā Astaţā`ū Lahu Naqbāan
97[هنگامى كه سد ساخته شد] يأجوج و مأجوج نتوانستند بر آن بالا روند، و نتوانستند در آن رخنهاى وارد كنند.
Qāla Hādhā Raĥmatun Min Rabbī Fa'idhā Jā'a Wa`du Rabbī Ja`alahu Dakkā'a Wa Kāna Wa`du Rabbī Ĥaqqāan
98[ذوالقرنين پس از پايان يافتن كار سد] گفت: اين رحمتى است از پروردگار من، ولى زمانى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم كوبد [و به صورت خاكى مساوى با زمين قرار دهد]، و وعده پروردگارم حق است.
Wa Taraknā Ba`đahum Yawma'idhin Yamūju Fī Ba`đin Wa Nufikha Fī Aş-Şūri Fajama`nāhum Jam`āan
99و در آن روز كه برخى با برخى ديگر درهم و مخلوط موج مىزنند، رهايشان مىكنيم و در صور دميده شود، پس همه آنان را [در عرصه قيامت] گرد مىآوريم.
Wa `Arađnā Jahannama Yawma'idhin Lilkāfirīna `Arđāan
100و دوزخ را در آن روز [به صورتى بسيار ترسناك] براى كافران آشكار مىكنيم.
Al-Ladhīna Kānat 'A`yunuhum Fī Ghiţā'in `An Dhikrī Wa Kānū Lā Yastaţī`ūna Sam`āan
101همان كسانى كه ديده [بصيرت] شان از ياد من در پرده [غفلت] بود، و نمىتوانستند [سخن خدا را] بشنوند.
Afaĥasiba Al-Ladhīna Kafarū 'An Yattakhidhū `Ibādī Min Dūnī 'Awliyā'a 'Innā 'A`tadnā Jahannama Lilkāfirīna Nuzulāan
102آيا كسانى كه كافرند، پنداشتهاند كه بندگان مرا به جاى من سرپرستان خود مىگيرند [براى آنان در دنيا و آخرت كارى انجام مىدهند؟! چنين نيست قطعا] ما دوزخ را براى پذيرايى كافران آماده كردهايم.
Qul Hal Nunabbi'ukum Bil-'Akhsarīna 'A`mālāan
103بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم از جهت عمل آگاه كنم؟
Al-Ladhīna Đalla Sa`yuhum Fī Al-Ĥayāati Ad-Dunyā Wa Hum Yaĥsabūna 'Annahum Yuĥsinūna Şun`āan
104[آنان] كسانى هستند كه كوششان در زندگى دنيا به هدر رفته [و گم شده است] در حالى كه خود مىپندارند، خوب عمل مىكنند.
'Ūla'ika Al-Ladhīna Kafarū Bi'āyāti Rabbihim Wa Liqā'ihi Faĥabiţat 'A`māluhum Falā Nuqīmu Lahum Yawma Al-Qiyāmati Waznāan
105آنان كسانى هستند كه آيات پروردگارشان و ديدار [قيامت و محاسبه اعمال] را به وسيله او منكر شدند، [و] در نتيجه اعمالشان تباه و بىاثر شده است، و روز قيامت ميزانى براى [محاسبه اعمال] آنان برپا نمىكنيم.
Dhālika Jazā'uuhum Jahannamu Bimā Kafarū Wa Attakhadhū 'ĀyāTī 'Āyātī Wa Rusulī Huzūan
106اين است [وضع و حال زيانكاران] به سبب آنكه كفر ورزيدند و آيات من و پيامبرانم را به مسخره گرفتند.
'Inna Al-Ladhīna 'Āmanū Wa `Amilū Aş-Şāliĥāti Kānat Lahum Jannātu Al-Firdawsi Nuzulāan
107مسلما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، بهشتهاى فردوس جاى پذيرايى آنان است.
Khālidīna Fīhā Lā Yabghūna `Anhā Ĥiwalāan
108در آن جاودانهاند و از آن درخواست انتقال به جاى ديگر نمىكنند.
Qul Law Kāna Al-Baĥru Midādāan Likalimāti Rabbī Lanafida Al-Baĥru Qabla 'An Tanfada Kalimātu Rabbī Wa Law Ji'nā Bimithlihi Madadāan
109بگو: اگر دريا براى [نوشتن] كلمات پروردگارم [كه مخلوقات او هستند] مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان يابد، يقينا دريا پايان مىيابد، و اگرچه مانند آن دريا را به كمك بياوريم.
Qul 'Innamā 'Anā Basharun Mithlukum Yūĥá 'Ilayya 'Annamā 'Ilahukum 'Ilahun Wāĥidun Faman Kāna Yarjū Liqā'a Rabbihi Falya`mal `Amalāan Şāliĥāan Wa Lā Yushrik Bi`ibādati Rabbihi 'Aĥadāan
110بگو: جز اين نيست كه من هم بشرى مانند شمايم كه به من وحى مىشود كه معبود شما فقط خداى يكتاست؛ پس كسى كه ديدار [پاداش و مقام قرب] پروردگارش را اميد دارد، پس بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نكند.