قرآن عثمان طه

سوره الکهف

Bismi Allāhi Ar-Raĥmani Ar-Raĥīmi Al-Ĥamdu Lillāh Al-Ladhī 'Anzala `Alá `Abdihi Al-Kitāba Wa Lam Yaj`al Lahu `Iwajā

1

به نام خداوند بخشاينده مهربان‌؛ سپاس خدايى را كه فرستاد بر بنده خويش كتاب را و قرار نداد براى آن كجى را


Qayyimāan Liyundhira Ba'sāan Shadīdāan Min Ladunhu Wa Yubashshira Al-Mu'uminīna Al-Ladhīna Ya`malūna Aş-Şāliĥāti 'Anna Lahum 'Ajrāan Ĥasanāan

2

راست است تا بترساند نيرويى سخت را از نزدش و مژده دهد مؤمنان را كه كردار شايسته كنند آنكه ايشان را پاداشى نكو است


Mākithīna Fīhi 'Abadāan

3

درنگ‌كنندگان در آن هميشه


Wa Yundhira Al-Ladhīna Qālū Attakhadha Allāhu Waladāan

4

و بترساند آنان را كه گفتند برگرفت خدا فرزندى را


Mmā Lahum Bihi Min `Ilmin Wa Lā Li'ābā'ihim Kaburat Kalimatan Takhruju Min 'Afwāhihim 'In Yaqūlūna 'Illā Kadhibāan

5

نيستشان بدان علمى و نه پدران ايشان را بزرگ سخنى است كه برون آيد از دهانهاى ايشان نمى‌گويند جز دروغى را


Fala`allaka Bākhi`un Nafsaka `Alá 'Āthārihim 'In Lam Yu'uminū Bihadhā Al-Ĥadīthi 'Asafāan

6

شايد ببازى تو جان خود را از پى ايشان اگر ايمان نياوردند بدين داستان بدريغ


'Innā Ja`alnā Mā `Alá Al-'Arđi Zīnatan Lahā Linabluwahum 'Ayyuhum 'Aĥsanu `Amalāan

7

همانا گردانيديم آنچه را بر زمين است آرايشى براى آن تا بيازمائيم ايشان را كدامين نكوترند در كردار


Wa 'Innā Lajā`ilūna Mā `Alayhā Şa`īdāan Juruzāan

8

و همانا گرداننده‌ايم آنچه را بر آن است بيابانى خشك‌زار


'Am Ĥasibta 'Anna 'Aşĥāba Al-Kahfi Wa Ar-Raqīmi Kānū Min 'Āyātinā `Ajabāan

9

يا پنداشتى كه ياران كهف و رقيم بودند از آيتهاى ما شگفت


'Idh 'Awá Al-Fityatu 'Ilá Al-Kahfi Faqālū Rabbanā 'Ātinā Min Ladunka Raĥmatan Wa Hayyi' Lanā Min 'Amrinā Rashadāan

10

هنگامى كه پناه بردند جوانان به غار پس گفتند پروردگارا بياور ما را از نزد خويش رحمتى و آماده كن براى ما از كار ما رهبرى را


Fađarabnā `Alá 'Ādhānihim Fī Al-Kahfi Sinīna `Adadāan

11

پس زديم بر گوشهاى آنان در غار ساليانى بى‌شمار (يعنى خوابانيدنشان)


Thumma Ba`athnāhum Lina`lama 'Ayyu Al-Ĥizbayni 'Aĥşá Limā Labithū 'Amadāan

12

سپس برانگيختيمشان تا بدانيم كدام از دو گروه شمرنده‌ترند آنچه را درنگ كردند از مدت


Naĥnu Naquşşu `Alayka Naba'ahum Bil-Ĥaqqi 'Innahum Fityatun 'Āmanū Birabbihim Wa Zidnāhum Hudan

13

ما مى‌خوانيم بر تو داستان ايشان را به حق همانا آنانند جوانانى كه ايمان آوردند به پروردگار خويش و بيفزوديمشان هدايت را


Wa Rabaţnā `Alá Qulūbihim 'Idh Qāmū Faqālū Rabbunā Rabbu As-Samāwāti Wa Al-'Arđi Lan Nad`uwa Min Dūnihi 'Ilahāan Laqad Qulnā 'Idhāan Shaţaţāan

14

و پيوند زديم بر دلهاى ايشان هنگامى كه برخاستند پس گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است نخوانيم جز او خدايى هر آينه گوئيم در آن هنگام بيهوده را


Hā'uulā' Qawmunā Attakhadhū Min Dūnihi 'Ālihatan Lawlā Ya'tūna `Alayhim Bisulţānin Bayyinin Faman 'Ažlamu Mimmani Aftará `Alá Allāhi Kadhibāan

15

اينان قوم ما برگرفتند جز او خدايانى چرا نمى‌آورند بر ايشان فرمانروائيى آشكار پس كيست ستمگرتر از آنكه بست بر خدا دروغى را


Wa 'Idh A`tazaltumūhum Wa Mā Ya`budūna 'Illā Al-Laha Fa'wū 'Ilá Al-Kahfi Yanshur Lakum Rabbukum Min Raĥmatihi Wa Yuhayyi' Lakum Min 'Amrikum Mirfaqāan

16

و هنگامى كه كنار گرفتيد از ايشان و آنچه مى‌پرستند جز خدا پس پناه آريد به غار مى‌گستراند براى شما پروردگار شما از رحمت خود و آماده كند براى شما از كار شما آسايش را


Wa Tará Ash-Shamsa 'Idhā Ţala`at Tazāwaru `An Kahfihim Dhāta Al-Yamīni Wa 'Idhā Gharabat Taqriđuhum Dhāta Ash-Shimāli Wa Hum Fī Fajwatin Minhu Dhālika Min 'Āyāti Allāhi Man Yahdi Allāhu Fahuwa Al-Muhtadi Wa Man Yuđlil Falan Tajida Lahu Walīyan Murshidāan

17

و بينى خورشيد را گاهى كه برآيد كج شود از غار ايشان بسوى راست و گاهى كه فرورود مى‌بردشان بسوى چپ و ايشانند در پهناورى از آن اين از آيتهاى خدا است آن را كه رهبرى كند خدا او است هدايت‌شده و آن را كه گمراه كند نيابى برايش دوستى راهنما


Wa Taĥsabuhum 'Ayqāžāan Wa Hum Ruqūdun Wa Nuqallibuhum Dhāta Al-Yamīni Wa Dhāta Ash-Shimāli Wa Kalbuhum Bāsiţun Dhirā`ayhi Bil-Waşīdi Lawi Aţţala`ta `Alayhim Lawallayta Minhum Firārāan Wa Lamuli'ta Minhum Ru`bāan

18

و پنداريشان بيداران حالى كه خفتگانند و مى‌گردانيمشان بسوى راست و چپ و سگ ايشان پهن‌كننده است بازوهاى خود را در آستانه اگر سرمى‌كشيدى بر آنان همانا پشت مى‌كردى از ايشان گريزان و هر آينه پرمى‌شدى از ايشان ترس را


Wa Kadhalika Ba`athnāhum Liyatasā'alū Baynahum Qāla Qā'ilun Minhum Kam Labithtum Qālū Labithnā Yawmāan 'Aw Ba`đa Yawmin Qālū Rabbukum 'A`lamu Bimā Labithtum Fāb`athū 'Aĥadakum Biwariqikum Hadhihi 'Ilá Al-Madīnati Falyanžur 'Ayyuhā 'Azká Ţa`āmāan Falya'tikum Birizqin Minhu Wa Lyatalaţţaf Wa Lā Yush`iranna Bikum 'Aĥadāan

19

و بدينسان برانگيختيمشان تا بپرسند ميان خويش (از همديگر) گفت گوينده‌اى از ايشان چند مانديد گفتند مانديم روزى يا پاره‌اى از روز گفتند پروردگار شما داناتر است بدانچه مانديد بفرستيد يكيتان را با برگ بهاى خود اين بسوى شهر تا ببيند كدامين پاكيزه‌تر است در خوراك پس بيارد شما را روزيى از آن و بايد به نرمى رفتار كند و آگاه نسازد بر شما كسى را


'Innahum 'In Yažharū `Alaykum Yarjumūkum 'Aw Yu`īdūkum Fī Millatihim Wa Lan Tufliĥū 'Idhāan 'Abadāan

20

همانا ايشان اگر دست يابند بر شما سنگسارتان كنند يا برگردانند شما را در كيش خود و هرگز رستگار نشويد در آن هنگام هيچگاه


Wa Kadhalika 'A`tharnā `Alayhim Liya`lamū 'Anna Wa`da Allāhi Ĥaqqun Wa 'Anna As-Sā`ata Lā Rayba Fīhā 'Idh Yatanāza`ūna Baynahum 'Amrahum Faqālū Abnū `Alayhim Bunyānāan Rabbuhum 'A`lamu Bihim Qāla Al-Ladhīna Ghalabū `Alá 'Amrihim Lanattakhidhanna `Alayhim Masjidāan

21

و بدينسان آگاه ساختيم بر ايشان تا بدانند كه وعده خدا است حق و آنكه ساعت نيست شكى در آن هنگامى كه ستيزه مى‌كردند با همديگر در كار خويش پس گفتند بسازيد بر ايشان سازمانى را پروردگار ايشان داناتر است بديشان گفتند آنان كه دست يافتند بر كار ايشان همانا برگيريم بر ايشان پرستشگاهى را


Sayaqūlūna Thalāthatun Rābi`uhum Kalbuhum Wa Yaqūlūna Khamsatun Sādisuhum Kalbuhum Rajmāan Bil-Ghaybi Wa Yaqūlūna Sab`atun Wa Thāminuhum Kalbuhum Qul Rabbī 'A`lamu Bi`iddatihim Mā Ya`lamuhum 'Illā Qalīlun Falā Tumāri Fīhim 'Illā Mirā'an Žāhirāan Wa Lā Tastafti Fīhim Minhum 'Aĥadāan

22

بزودى گويند سه تنند چهارميشان سگشان و گويند پنج تنند ششمى ايشان سگشان انداختنى به ناپيدا و گويند هفت تنند و هشتمين‌شان سگشان بگو پروردگار من داناتر است به شمار آنان نداندشان مگر كمى پس نستيز در آنان مگر ستيزه‌اى به ظاهر و نپرس در آنان از ايشان احدى را


Wa Lā Taqūlanna Lishay'in 'Innī Fā`ilun Dhālika Ghadāan

23

و نگوى به چيزى كه منم كننده آن فردا


'Illā 'An Yashā'a Allāhu Wa Adhkur Rabbaka 'Idhā Nasīta Wa Qul `Asá 'An Yahdiyani Rabbī Li'qraba Min Hādhā Rashadāan

24

مگر آنكه بخواهد خدا و ياد كن پروردگار خويش را گاهى كه فراموش كردى و بگو اميد است آنكه هدايتم كند پروردگار من به نزديكتر از اين راه را


Wa Labithū Fī Kahfihim Thalātha Miā'atin Sinīna Wa Azdādū Tis`āan

25

و ماندند در غار خود سيصد سال و بيفزودند نه را


Quli Allāhu 'A`lamu Bimā Labithū Lahu Ghaybu As-Samāwāti Wa Al-'Arđi 'Abşir Bihi Wa 'Asmi` Mā Lahum Min Dūnihi Min Walīyin Wa Lā Yushriku Fī Ĥukmihi 'Aĥadāan

26

بگو خدا داناتر است بدانچه ماندند وى را است ناپيداى آسمانها و زمين چه بينا و چه شنوا است نيستشان جز او دوستى و شريك نگرداند در حكم خويش كسى را


Wa 'Atlu Mā 'Ūĥiya 'Ilayka Min Kitābi Rabbika Lā Mubaddila Likalimātihi Wa Lan Tajida Min Dūnihi Multaĥadāan

27

و بخوان آنچه وحى شده است بسوى تو از كتاب پروردگارت نيست برگرداننده‌اى براى سخنانش و هرگز نيابى جز او پناهگاهى را


Wa Aşbir Nafsaka Ma`a Al-Ladhīna Yad`ūna Rabbahum Bil-Ghadāati Wa Al-`Ashīyi Yurīdūna Wajhahu Wa Lā Ta`du `Aynāka `Anhum Turīdu Zīnata Al-Ĥayāati Ad-Dunyā Wa Lā Tuţi` Man 'Aghfalnā Qalbahu `An Dhikrinā Wa Attaba`a Hawāhu Wa Kāna 'Amruhu Furuţāan

28

و شكيبا ساز خويش را با آنان كه مى‌خوانند پروردگار خويش را بامداد و شب خواهند روى او را و تجاوز نكنند (يا برمگردان) ديدگان تو از ايشان كه بخواهى زيور زندگانى دنيا را و فرمانبردار مشو آن را كه غافل كرديم دلش را از ياد ما و پيروى كرد هوس خويش را و شد كار او از دست‌رفته


Wa Quli Al-Ĥaqqu Min Rabbikum Faman Shā'a Falyu'umin Wa Man Shā'a Falyakfur 'Innā 'A`tadnā Lilžžālimīna Nārāan 'Aĥāţa Bihim Surādiquhā Wa 'In Yastaghīthū Yughāthū Bimā'in Kālmuhli Yashwī Al-Wujūha Bi'sa Ash-Sharābu Wa Sā'at Murtafaqāan

29

و بگو حق از پروردگار شما است پس هر كه خواهد ايمان آورد و هر كه خواهد كافر شود همانا آماده كرديم براى ستمكاران آتشى كه فراگرفته است بديشان سراپرده آن و اگر فرياد كنند فريادرسى شوند به آبى چون آهن گداخته بريان كند چهره‌ها را چه زشت نوشابه است و چه زشت آسايشگاهى


'Inna Al-Ladhīna 'Āmanū Wa `Amilū Aş-Şāliĥāti 'Innā Lā Nuđī`u 'Ajra Man 'Aĥsana `Amalāan

30

همانا آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند ما تباه نمى‌سازيم پاداش آنكه نكو كرد كار را


'Ūlā'ika Lahum Jannātu `Adnin Tajrī Min Taĥtihimu Al-'Anhāru Yuĥallawna Fīhā Min 'Asāwira Min Dhahabin Wa Yalbasūna Thiyābāan Khuđrāan Min Sundusin Wa 'Istabraqin Muttaki'īna Fīhā `Alá Al-'Arā'iki Ni`ma Ath-Thawābu Wa Ĥasunat Murtafaqāan

31

ايشان را است بهشتهاى جاودان جارى است زير آنان جويها زيب داده شوند در آن با دستبندها از زر و پوشند جامه‌هاى سبزى از سندس و استبرق تكيه‌كننده‌اند در آن بر تختها چه خوب پاداشى است و چه نكو است آن آسايشگاه


Wa Ađrib Lahum Mathalāan Rajulayni Ja`alnā Li'ĥadihimā Jannatayni Min 'A`nābin Wa Ĥafafnāhumā Binakhlin Wa Ja`alnā Baynahumā Zar`āan

32

و بزن براى ايشان مثلى دو مرد را كه قرار داديم براى يكيشان دو باغ از انگورها و پيچيده داشتيم آنها را با درخت خرما و نهاديم ميان آنها كشتزارى


Kiltā Al-Jannatayni 'Ātat 'Ukulahā Wa Lam Tažlim Minhu Shay'āan Wa Fajjarnā Khilālahumā Naharāan

33

هر دو باغ دادند ميوه خود را و ستم نكرد از آن چيزى را و شكافتيم ميان آنها جويى


Wa Kāna Lahu Thamarun Faqāla Lişāĥibihi Wa Huwa Yuĥāwiruhu 'Anā 'Aktharu Minka Mālāan Wa 'A`azzu Nafarāan

34

و بود او را ميوه‌اى پس گفت به يار خويش حالى كه با او گفتگو مى‌كرد من بيشترم از تو در مال و نيرومندتر در گروه


Wa Dakhala Jannatahu Wa Huwa Žālimun Linafsihi Qāla Mā 'Ažunnu 'An Tabīda Hadhihi 'Abadāan

35

و درآمد به باغ خويش حالى كه ستم‌كننده بود خويشتن را گفت نپندارم نابود شود اين هيچگاه


Wa Mā 'Ažunnu As-Sā`ata Qā'imatan Wa La'in Rudidtu 'Ilá Rabbī La'ajidanna Khayrāan Minhā Munqalabāan

36

و نپندارم ساعت را برپا شونده و اگر بازگردم بسوى پروردگار خويش هر آينه بيابم بهتر از اين جايگاه را


Qāla Lahu Şāĥibuhu Wa Huwa Yuĥāwiruhu 'Akafarta Bial-Ladhī Khalaqaka Min Turābin Thumma Min Nuţfatin Thumma Sawwāka Rajulāan

37

گفت بدو يار او حالى كه با وى سخن مى‌گفت آيا كافر شدى بدانكه بيافريدت از خاكى سپس از چكه آبى پس بياراستت مردى


Lakinnā Huwa Allāhu Rabbī Wa Lā 'Ushriku Birabbī 'Aĥadāan

38

ليكن همانا خدا است پروردگارم و شرك نورزم به پروردگارم كسى را


Wa Lawlā 'Idh Dakhalta Jannataka Qulta Mā Shā'a Allāhu Lā Qūwata 'Illā Billāhi 'In Tarani 'Anā 'Aqalla Minka Mālāan Wa Waladāan

39

و چرا گاهى كه در باغ خويش درآمدى نگفتى چه خواسته است خدا نيست نيرويى جز با خدا اگر مرا بينى كمترم از تو درخواسته و فرزند


Fa`asá Rabbī 'An Yu'utiyanī Khayrāan Min Jannatika Wa Yursila `Alayhā Ĥusbānāan Mina As-Samā'i Fatuşbiĥa Şa`īdāan Zalaqāan

40

اميد است پروردگار من بدهدم بهتر از باغ تو و بفرستد بر آن آفتى از آسمان تا بامداد كند خشكزارى لغزنده


'Aw Yuşbiĥa Mā'uuhā Ghawrāan Falan Tastaţī`a Lahu Ţalabāan

41

يا بامداد كند آب آن فرورفته كه هرگز نتوانى براى آن جستنى را


Wa 'Uĥīţa Bithamarihi Fa'aşbaĥa Yuqallibu Kaffayhi `Alá Mā 'Anfaqa Fīhā Wa Hiya Khāwiyatun `Alá `Urūshihā Wa Yaqūlu Yā Laytanī Lam 'Ushrik Birabbī 'Aĥadāan

42

و نابود شد ميوه آن پس بامداد كرد مى‌گردانيد دستهاى خويش را بر آنچه هزينه كرده بود در آن و آن فرود آمده بود بر پايه‌ها (يا پوشها) ى خود و مى‌گفت كاش شرك نمى‌ورزيدم به پروردگار خود كسى را


Wa Lam Takun Lahu Fi'atun Yanşurūnahu Min Dūni Allāhi Wa Mā Kāna Muntaşirāan

43

و نبودش دسته كه ياريش كنند جز خدا و نبود يارى شده (يا يارى جوينده)


Hunālika Al-Walāyatu Lillāh Al-Ĥaqqi Huwa Khayrun Thawābāan Wa Khayrun `Uqbāan

44

در آنجا فرمانروايى از آن خداست حق او است بهتر به پاداش و بهتر در فرجام


Wa Ađrib Lahum Mathala Al-Ĥayāati Ad-Dunyā Kamā'in 'Anzalnāhu Mina As-Samā'i Fākhtalaţa Bihi Nabātu Al-'Arđi Fa'aşbaĥa Hashīmāan Tadhrūhu Ar-Riyāĥu Wa Kāna Allāhu `Alá Kulli Shay'in Muqtadirāan

45

و بزن براى ايشان مثل زندگانى دنيا را مانند آبى كه فرستاديمش از آسمان پس بياميخت با آن رستنى زمين پس گرديد خرد كه پراكنده مى‌سازندش بادها و خدا است بر همه چيز توانا


Al-Mālu Wa Al-Banūna Zīnatu Al-Ĥayāati Ad-Dunyā Wa Al-Bāqiyātu Aş-Şāliĥātu Khayrun `Inda Rabbika Thawābāan Wa Khayrun 'Amalāan

46

خواسته و فرزندان زيب زندگانى دنيا است و بازمانده‌هاى شايسته بهتر است نزد پروردگار تو به پاداش و بهتر است در آرزو


Wa Yawma Nusayyiru Al-Jibāla Wa Tará Al-'Arđa Bārizatan Wa Ĥasharnāhum Falam Nughādir Minhum 'Aĥadāan

47

و روزى كه برانيم كوه‌ها را و بينى زمين را نمودار (يا برآمده) و گردشان آورديم پس بجاى نگذاشتيم از ايشان كسى را


Wa `Uriđū `Alá Rabbika Şaffāan Laqad Ji'tumūnā Kamā Khalaqnākum 'Awwala Marratin Bal Za`amtum 'Allan Naj`ala Lakum Maw`idāan

48

و عرض شدند بر پروردگار تو صفى همانا آمديد ما را چنان كه آفريديمتان نخستين بار بلكه پنداشتيد كه هرگز نگذاريم براى شما وعده‌گاهى را


Wa Wuđi`a Al-Kitābu Fatará Al-Mujrimīna Mushfiqīna Mimmā Fīhi Wa Yaqūlūna Yā Waylatanā Māli Hādhā Al-Kitābi Lā Yughādiru Şaghīratan Wa Lā Kabīratan 'Illā 'Aĥşāhā Wa Wajadū Mā `Amilū Ĥāđirāan Wa Lā Yažlimu Rabbuka 'Aĥadāan

49

و نهاده شد كتاب پس بينى گنهكاران را شوريده از آنچه در آن است و گويند اى واى بر ما چه شود اين كتاب را كه نگذارد كوچك و نه بزرگى را مگر آنكه برشمردش و يافتند آنچه را كردند حاضر و ستم نكند پروردگار تو كسى را


Wa 'Idh Qulnā Lilmalā'ikati Asjudū Li'dama Fasajadū 'Illā 'Iblīsa Kāna Mina Al-Jinni Fafasaqa `An 'Amri Rabbihi 'Afatattakhidhūnahu Wa Dhurrīyatahu 'Awliyā'a Min Dūnī Wa Hum Lakum `Adūwun Bi'sa Lilžžālimīna Badalāan

50

و هنگامى كه گفتيم به فرشتگان سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند جز ابليس بود از جن پس سرپيچيد از فرمان پروردگار خويش آيا گيريدش او و نژادش را دوستانى جز از من حالى كه ايشانند براى شما دشمن چه زشت است ستمگران را بدلى


Mā 'Ash/hadtuhum Khalqa As-Samāwāti Wa Al-'Arđi Wa Lā Khalqa 'Anfusihim Wa Mā Kuntu Muttakhidha Al-Muđillīna `Ađudāan

51

گواه نگرفتم ايشان را بر آفرينش آسمانها و زمين و نه آفرينش خودشان و نبودم هرگز گيرنده گمراهان بازويى


Wa Yawma Yaqūlu Nādū Shurakā'iya Al-Ladhīna Za`amtum Fada`awhum Falam Yastajībū Lahum Wa Ja`alnā Baynahum Mawbiqāan

52

و روزى كه گويد بخوانيد شريكانم را آنان كه مى‌پنداشتيد پس خواندندشان پس پاسخشان نگفتند و نهاديم ميانشان پرتگاهى را


Wa Ra'á Al-Mujrimūna An-Nāra Fažannū 'Annahum Muwāqi`ūhā Wa Lam Yajidū `Anhā Maşrifāan

53

و ديدند گنهكاران آتش را پس پنداشتند كه افتادگانند در آن و نيافتند از آن كنارگاهى را


Wa Laqad Şarrafnā Fī Hādhā Al-Qur'āni Lilnnāsi Min Kulli Mathalin Wa Kāna Al-'Insānu 'Akthara Shay'in Jadalāan

54

و همانا گردانيديم در اين قرآن براى مردم از هر مثلى و انسان بيشتر از هر چيز است ستيزه‌گرى را


Wa Mā Mana`a An-Nāsa 'An Yu'uminū 'Idh Jā'ahumu Al-Hudá Wa Yastaghfirū Rabbahum 'Illā 'An Ta'tiyahum Sunnatu Al-'Awwalīna 'Aw Ya'tiyahumu Al-`Adhābu Qubulāan

55

و بازنداشت مردم را از آنكه ايمان آرند گاهى كه بيامدشان هدايت و از آنكه آمرزش خواهند از پروردگار خويش جز آنكه بيايدشان شيوه پيشينيان يا بيايدشان عذاب روى بروى


Wa Mā Nursilu Al-Mursalīna 'Illā Mubashshirīna Wa Mundhirīna Wa Yujādilu Al-Ladhīna Kafarū Bil-Bāţili Liyudĥiđū Bihi Al-Ĥaqqa Wa Attakhadhū 'ĀyāTī 'Āyātī Wa Mā 'Undhirū Huzūan

56

و نفرستيم پيمبران را مگر بشارت‌دهندگان و ترسانندگان و مى‌ستيزند كافران با باطل تا تباه كنند بدان حق را و برگرفتند آيتهاى مرا و آنچه بيم داده شدند مسخره


Wa Man 'Ažlamu Mimman Dhukkira Bi'āyāti Rabbihi Fa'a`rađa `Anhā Wa Nasiya Mā Qaddamat Yadāhu 'Innā Ja`alnā `Alá Qulūbihim 'Akinnatan 'An Yafqahūhu Wa Fī 'Ādhānihim Waqrāan Wa 'In Tad`uhum 'Ilá Al-Hudá Falan Yahtadū 'Idhāan 'Abadāan

57

و كيست ستمگرتر از آنكه يادآورى شد به آيتهاى خدا پس روى گردانيد از آنها و فراموش كرد آنچه را پيش فرستاد دستهايش همانا نهاديم بر دلهاى ايشان پوششهايى از آنكه دريابندش و در گوشهاى ايشان سنگينى را و اگر خوانيشان بسوى هدايت هرگز هدايت نشوند هيچگاه


Wa Rabbuka Al-Ghafūru Dhū Ar-Raĥmati Law Yu'uākhidhuhum Bimā Kasabū La`ajjala Lahumu Al-`Adhāba Bal Lahum Maw`idun Lan Yajidū Min Dūnihi Maw'ilāan

58

و پروردگار تو است آمرزنده صاحب رحمت اگر گرفتارشان كند بدانچه فراهم كردند هر آينه بشتابد براى ايشان در عذاب بلكه ايشان را است وعده‌گاهى كه هرگز نيابند جز آن پناهگاهى را


Wa Tilka Al-Qurá 'Ahlaknāhum Lammā Žalamū Wa Ja`alnā Limahlikihim Maw`idāan

59

و اينك شهرها نابود كرديم آنها را گاهى كه ستم كردند و نهاديم براى نابوديشان وعده‌گاهى را


Wa 'Idh Qāla Mūsá Lifatāhu Lā 'Abraĥu Ĥattá 'Ablugha Majma`a Al-Baĥrayni 'Aw 'Amđiya Ĥuqubāan

60

و هنگامى كه گفت موسى به جوان خويش نروم (دست برندارم) تا نرسم ملتقاى (رسيدنگاه) دو دريا را يا راه سپرم هفتاد سال


Falammā Balaghā Majma`a Baynihimā Nasiyā Ĥūtahumā Fa Attakhadha Sabīlahu Fī Al-Baĥri Sarabāan

61

پس هنگامى كه رسيدند مجمع (رسيدنگاه) آن دو را فراموش كردند ماهى خويش را تا برگرفت راه خويش را در دريا شكافنده


Falammā Jāwazā Qāla Lifatāhu 'Ātinā Ghadā'anā Laqad Laqīnā Min Safarinā Hādhā Naşabāan

62

پس هنگامى كه گذشتند گفت به جوان خود بياور براى ما چاشت ما را همانا رسيديم از سفر خويش اين رنجى را


Qāla 'Ara'ayta 'Idh 'Awaynā 'Ilá Aş-Şakhrati Fa'innī Nasītu Al-Ĥūta Wa Mā 'Ansānīhu 'Illā Ash-Shayţānu 'An 'Adhkurahu Wa Attakhadha Sabīlahu Fī Al-Baĥri `Ajabāan

63

گفت آيا ديدى گاهى كه جاى گرفتيم نزديك آن سنگ همانا فراموش كردم ماهى را و فراموشم نكرد جز شيطان از آنكه به ياد آرمش و برگرفت راه خود را در دريا شگفت


Qāla Dhālika Mā Kunnā Nabghi Fārtaddā `Alá 'Āthārihimā Qaşaşāan

64

گفت اين است آنچه مى‌خواستيم پس بازگشتند بر جاى پايهاى خويش پى‌جويان


Fawajadā `Abdāan Min `Ibādinā 'Ātaynāhu Raĥmatan Min `Indinā Wa `Allamnāhu Min Ladunnā `Ilmāan

65

تا يافتند بنده‌اى از بندگان ما را كه داده بوديمش رحمتى را از نزد خود و آموخته بوديمش از نزد خود دانش را


Qāla Lahu Mūsá Hal 'Attabi`uka `Alá 'An Tu`allimani Mimmā `Ullimta Rushdāan

66

گفت بدو موسى آيا پيرويت كنم بر آنكه بياموزيم از آنچه آموخته شدى رهبرى را


Qāla 'Innaka Lan Tastaţī`a Ma`iya Şabrāan

67

گفت همانا تو نتوانى با من صبركردن


Wa Kayfa Taşbiru `Alá Mā Lam Tuĥiţ Bihi Khubrāan

68

و چگونه صبر كنى بر آنچه فرانگرفتى بر آن آگاهى را


Qāla Satajidunī 'In Shā'a Allāhu Şābirāan Wa Lā 'A`şī Laka 'Amrāan

69

گفت زود است بيابيم شكيبا اگر خدا خواهد و نافرمانى نكنمت امرى را


Qāla Fa'ini Attaba`tanī Falā Tas'alnī `An Shay'in Ĥattá 'Uĥditha Laka Minhu Dhikrāan

70

گفت پس اگر پيرويم كردى نپرس مرا از چيزى تا پديد آرم براى تو از آن سخنى را


Fānţalaqā Ĥattá 'Idhā Rakibā Fī As-Safīnati Kharaqahā Qāla 'Akharaqtahā Litughriqa 'Ahlahā Laqad Ji'ta Shay'āan 'Imrāan

71

پس برفتند تا گاهى كه سوار شدند در كشتى بشكافتش گفت آيا سوراخ كرديش كه غرق كنى مردمش را همانا بياوردى چيزى زشت را


Qāla 'Alam 'Aqul 'Innaka Lan Tastaţī`a Ma`iya Şabrāan

72

گفت آيا نگفتم كه تو نتوانى با من صبركردن


Qāla Lā Tu'uākhidhnī Bimā Nasītu Wa Lā Turhiqnī Min 'Amrī `Usrāan

73

گفت مرا نگير بدانچه فراموش كردم و نرسان به من از كارم سختى را


Fānţalaqā Ĥattá 'Idhā Laqiyā Ghulāmāan Faqatalahu Qāla 'Aqatalta Nafsāan Zakīyatan Bighayri Nafsin Laqad Ji'ta Shay'āan Nukrāan

74

پس برفتند تا گاهى كه به كودكى رسيدند بكشتش گفت آيا كشتى تنى پاك را نه در برابر تنى همانا آوردى چيزى ناپسند را


Qāla 'Alam 'Aqul Laka 'Innaka Lan Tastaţī`a Ma`iya Şabrāan

75

گفت آيا نگفتم به تو كه نتوانى هرگز با من صبركردن


Qāla 'In Sa'altuka `An Shay'in Ba`dahā Falā Tuşāĥibnī Qad Balaghta Min Ladunnī `Udhrāan

76

گفت اگر پرسيدمت از چيزى پس از اين همراهم نگير به درست رسيدى از نزدم بهانه‌اى را


Fānţalaqā Ĥattá 'Idhā 'Atayā 'Ahla Qaryatin Astaţ`amā 'Ahlahā Fa'abawā 'An Yuđayyifūhumā Fawajadā Fīhā Jidārāan Yurīdu 'An Yanqađđa Fa'aqāmahu Qāla Law Shi'ta Lāttakhadhta `Alayhi 'Ajrāan

77

پس برفتند تا گاهى كه رسيدند مردم شهرى را خوراك خواستند از مردمش پس خوددارى كردند از آنكه مهمانشان كنند پس يافتند در آن ديوارى را كه مى‌خواست فرو ريزد پس بپاى داشتش گفت اگر مى‌خواستى مى‌گرفتى بر اين مزدى را


Qāla Hādhā Firāqu Baynī Wa Baynika Sa'unabbi'uka Bita'wīli Mā Lam Tastaţi` `Alayhi Şabrāan

78

گفت اين است جدايى ميان من و تو بزودى آگهيت دهم به سرانجام آنچه نتوانستى بر آن صبركردن را


'Ammā As-Safīnatu Fakānat Limasākīna Ya`malūna Fī Al-Baĥri Fa'aradtu 'An 'A`ībahā Wa Kāna Warā'ahum Malikun Ya'khudhu Kulla Safīnatin Ghaşbāan

79

اما كشتى پس از آن بينوايانى بود كه كار مى‌كردند در دريا خواستم آسيبى بدان رسانم و بود پشت سر ايشان پادشاهى كه مى‌گرفت هر كشتى را به ستم (بيگارى)


Wa 'Ammā Al-Ghulāmu Fakāna 'Abawāhu Mu'uminayni Fakhashīnā 'An Yurhiqahumā Ţughyānāan Wa Kufrāan

80

و اما كودك بودند پدر و مادرش مؤمنان پس ترسيديم كه واداردشان (يا تنگ آوردشان) به سركشى و ناسپاسى


Fa'aradnā 'An Yubdilahumā Rabbuhumā Khayrāan Minhu Zakāatan Wa 'Aqraba Ruĥmāan

81

پس خواستيم تا بازدهد ايشان را پروردگارشان به جاى او بهتر از او را به پاكى و نزديكتر به رحم‌آوردن


Wa 'Ammā Al-Jidāru Fakāna Lighulāmayni Yatīmayni Fī Al-Madīnati Wa Kāna Taĥtahu Kanzun Lahumā Wa Kāna 'Abūhumā Şāliĥāan Fa'arāda Rabbuka 'An Yablughā 'Ashuddahumā Wa Yastakhrijā Kanzahumā Raĥmatan Min Rabbika Wa Mā Fa`altuhu `An 'Amrī Dhālika Ta'wīlu Mā Lam Tasţi` `Alayhi Şabrāan

82

و اما ديوار پس از آن دو كودك يتيم بود در شهر و بود زير آن گنجى از براى ايشان و بود پدر ايشان شايسته پس خواست پروردگار تو كه برسند نيروى (جوانى) خود را و برون آرند گنج خويش را مهربانيى از پروردگار تو و من نكردمش به فرمان خود اين است سرانجام آنچه نتوانستى بر آن صبركردن را


Wa Yas'alūnaka `An Dhī Al-Qarnayni Qul Sa'atlū `Alaykum Minhu Dhikrāan

83

و پرسندت از ذو القرنين بگو زود است بخوانم بر شما از او سخنى را


'Innā Makkannā Lahu Fī Al-'Arđi Wa 'Ātaynāhu Min Kulli Shay'in Sababāan

84

همانا فرمانروايش ساختيم در زمين و داديمش از هر چيز دستاويزى


Fa'atba`a Sababāan

85

پس پيروى كرد دستاويزى را


Ĥattá 'Idhā Balagha Maghriba Ash-Shamsi Wajadahā Taghrubu Fī `Aynin Ĥami'atin Wa Wajada `Indahā Qawmāan Qulnā Yā Dhā Al-Qarnayni 'Immā 'An Tu`adhdhiba Wa 'Immā 'An Tattakhidha Fīhim Ĥusnāan

86

تا گاهى كه رسيد فرودگاه خورشيد را يافتش فرو مى‌رود در چشمه گل آلودى و يافت نزد آن گروهى را گفتيم اى ذو القرنين آيا يا شكنجه مى‌كنى و يا برمى‌گيرى در ايشان نكويى را


Qāla 'Ammā Man Žalama Fasawfa Nu`adhdhibuhu Thumma Yuraddu 'Ilá Rabbihi Fayu`adhdhibuhu `Adhābāan Nukrāan

87

گفت اما آنكه ستم كند زود است عذابش كنيم و سپس بازگردانيده شود بسوى پروردگار خويش پس عذابش كند عذابى زشت


Wa 'Ammā Man 'Āmana Wa `Amila Şāliĥāan Falahu Jazā'an Al-Ĥusná Wa Sanaqūlu Lahu Min 'Amrinā Yusrāan

88

و اما آن كو ايمان آرد و كردار شايسته كند پس او را است پاداش نيك و زود است گوئيم برايش از امر خويش گشايش را


Thumma 'Atba`a Sababāan

89

پس پيروى كرد و سيلتى را


Ĥattá 'Idhā Balagha Maţli`a Ash-Shamsi Wajadahā Taţlu`u `Alá Qawmin Lam Naj`al Lahum Min Dūnihā Sitrāan

90

تا گاهى كه رسيد برآمدنگاه خورشيد را يافتش برمى‌آيد بر گروهى نگذارده‌ايم براى ايشان جز آن پوششى را


Kadhālika Wa Qad 'Aĥaţnā Bimā Ladayhi Khubrāan

91

چنين و همانا فراگرفتيم بدانچه نزد او است به دانش


Thumma 'Atba`a Sababāan

92

پس پيروى كرد و سيلتى را


Ĥattá 'Idhā Balagha Bayna As-Saddayni Wajada Min Dūnihimā Qawmāan Lā Yakādūna Yafqahūna Qawlāan

93

تا گاهى كه رسيد ميان دو بند را يافت نارسيده بدانها گروهى را كه نيارند دريابند گفتارى را


Qālū Yā Dhā Al-Qarnayni 'Inna Ya'jūja Wa Ma'jūja Mufsidūna Fī Al-'Arđi Fahal Naj`alu Laka Kharjāan `Alá 'An Taj`ala Baynanā Wa Baynahum Saddāan

94

گفتند اى ذو القرنين همانا يأجوج و مأجوج تبهكارى كنند در زمين آيا بگذاريم براى تو هزينه‌اى بر آنكه بگذارى ميان ما و آنان بندى را


Qāla Mā Makkannī Fīhi Rabbī Khayrun Fa'a`īnūnī Biqūwatin 'Aj`al Baynakum Wa Baynahum Radmāan

95

گفت آنچه فرمانروا كرده است مرا در آن پروردگارم بهتر است پس كمك دهيدم به نيرويى تا بنهم ميان شما و ايشان بندى انبوه را


'Ātūnī Zubara Al-Ĥadīdi Ĥattá 'Idhā Sāwá Bayna Aş-Şadafayni Qāla Anfukhū Ĥattá 'Idhā Ja`alahu Nārāan Qāla 'Ātūnī 'Ufrigh `Alayhi Qiţrāan

96

بياريد مرا خرده‌هاى آهن تا گاهى كه يكسان شد ميان دو كوه گفت بدهيد تا گاهى كه گردانيدش آتش گفت بياريد مرا بريزم بر آن آهن يا مس گداخته را


Famā Asţā`ū 'An Yažharūhu Wa Mā Astaţā`ū Lahu Naqbāan

97

پس نتوانستند چيره شوند بر آن و نتوانستندش سوراخ كردن را


Qāla Hādhā Raĥmatun Min Rabbī Fa'idhā Jā'a Wa`du Rabbī Ja`alahu Dakkā'a Wa Kāna Wa`du Rabbī Ĥaqqāan

98

گفت اين است رحمتى از پروردگارم تا گاهى بيايد وعده پروردگارم بگرداندش خرد و بوده است وعده پروردگارم درست


Wa Taraknā Ba`đahum Yawma'idhin Yamūju Fī Ba`đin Wa Nufikha Fī Aş-Şūri Fajama`nāhum Jam`āan

99

و گذارديم گروهى از ايشان را در آن روز موج زنند در گروهى و دميده شد در صور پس گردشان آورديم گردآوردنى


Wa `Arađnā Jahannama Yawma'idhin Lilkāfirīna `Arđāan

100

و عرض كرديم دوزخ را آن روز بر كافران عرض‌كردنى


Al-Ladhīna Kānat 'A`yunuhum Fī Ghiţā'in `An Dhikrī Wa Kānū Lā Yastaţī`ūna Sam`āan

101

آنان كه بود ديدگانشان در پرده از ياد من و بودند نمى‌توانستند شنيدن را


Afaĥasiba Al-Ladhīna Kafarū 'An Yattakhidhū `Ibādī Min Dūnī 'Awliyā'a 'Innā 'A`tadnā Jahannama Lilkāfirīna Nuzulāan

102

آيا پنداشتند آنان كه كفر ورزيدند كه برگيرند بندگانم را جز من دوستانى همانا آماده كرديم دوزخ را براى كافران پيشكشى


Qul Hal Nunabbi'ukum Bil-'Akhsarīna 'A`mālāan

103

بگو آيا آگهيتان دهم به زيانكارتران در كردار


Al-Ladhīna Đalla Sa`yuhum Fī Al-Ĥayāati Ad-Dunyā Wa Hum Yaĥsabūna 'Annahum Yuĥsinūna Şun`āan

104

آنان كه تباه شده است كوشش ايشان در زندگانى دنيا و مى‌پندارند كه ايشان نكو مى‌كنند عمل را


'Ūla'ika Al-Ladhīna Kafarū Bi'āyāti Rabbihim Wa Liqā'ihi Faĥabiţat 'A`māluhum Falā Nuqīmu Lahum Yawma Al-Qiyāmati Waznāan

105

آنانند كه كفر ورزيدند به آيتهاى پروردگار خويش و ملاقات او پس تباه شد اعمال ايشان پس بپاى نداريم براى آنان روز قيامت وزنى (ترازويى) را


Dhālika Jazā'uuhum Jahannamu Bimā Kafarū Wa Attakhadhū 'ĀyāTī 'Āyātī Wa Rusulī Huzūan

106

اين است پاداش ايشان دوزخ بدانچه كفر ورزيدند و برگرفتند آيتهاى مرا و پيمبران مرا ريشخند


'Inna Al-Ladhīna 'Āmanū Wa `Amilū Aş-Şāliĥāti Kānat Lahum Jannātu Al-Firdawsi Nuzulāan

107

همانا آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند بوده است ايشان را باغهاى بهشت پيشكشى


Khālidīna Fīhā Lā Yabghūna `Anhā Ĥiwalāan

108

جاودانند در آن نجويند از آن جابجا شدن را


Qul Law Kāna Al-Baĥru Midādāan Likalimāti Rabbī Lanafida Al-Baĥru Qabla 'An Tanfada Kalimātu Rabbī Wa Law Ji'nā Bimithlihi Madadāan

109

بگو اگر مى‌شد دريا مدادى براى سخنان پروردگارم همانا پايان مى‌يافت دريا پيش از آنكه پايان يابند سخنان پروردگارم و هر چند بياريم همانند آن كمك را


Qul 'Innamā 'Anā Basharun Mithlukum Yūĥá 'Ilayya 'Annamā 'Ilahukum 'Ilahun Wāĥidun Faman Kāna Yarjū Liqā'a Rabbihi Falya`mal `Amalāan Şāliĥāan Wa Lā Yushrik Bi`ibādati Rabbihi 'Aĥadāan

110

بگو جز اين نيست كه من بشرى هستم مانند شما وحى مى‌شود به سويم كه خداى شما است خداوند يكتا پس آنكه اميد دارد ملاقات پروردگار خويش را بايد بكند كردارى شايسته و شريك نگرداند به پرستش پروردگار خويش كسى را


قاری
ترجمه گویا
انصاریان