سوره ص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
1بنام خداى رحمان رحيم؛ صاد، قسم به قرآن بيدارگر (كه تو از پيامبرانى).
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ
2ليكن كافران در امتناع و مخالفتند.
كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ
3چه بسا مردمانى كه پيش از آنها هلاك كرديم، فرياد بر آوردند ولى وقت فرار نبود.
وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هٰذا ساحِرٌ كَذَّابٌ
4و تعجب كردند از آنكه انذار كننده از خودشان بر آنها آمد، كافران گفتند اين جادوگر و دروغگو است.
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هٰذا لَشَيْءٌ عُجابٌ
5آيا خدايان را يك خدا كرده است اين چيز عجيبى است.
وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَليٰ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هٰذا لَشَيْءٌ يُرادُ
6اشراف آنها به راه افتادند كه برويد و در حمايت خدايان استقامت كنيد كه اين كار پسنديده ايست.
ما سَمِعْنا بِهٰذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هٰذا إِلَّا اخْتِلاقٌ
7ما اين سخنان را در طريقههاى اخير نشنيدهايم، اين جز افترا نيست.
أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ
8آيا قرآن از ميان ما بر او نازل شده است؟ بلكه آنها از قرآن من در شك هستند بلكه عذاب مرا نچشيدهاند.
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ
9يا خزائن رحمت پروردگار توانا و عطاگر در نزد آنهاست؟
أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ
10يا حكومت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دوست خاص آنهاست؟ پس در وسيلهها بالا روند.
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ
11آنها گروهى اندك هستند در آنجا و از جمله احزاب منهزم شدهاند.
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ
12پيش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب ميخها، پيامبران را انكار كردند.
وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ
13و قوم ثمود و قوم لوط و اهل بيشه، كه احزاب همانها هستند.
إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ
14همه آنها پيامبران را تكذيب كردند عقاب من بر آنها حتمى شد.
وَ ما يَنْظُرُ هٰؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ
15اهل مكه منتظر نيستند مگر به يك صيحه كه براى آن مهلتى نيست.
وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسابِ
16و گفتند: پروردگارا بهره ما را از عذاب به زودى برسان.
اصْبِرْ عَليٰ ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
17صبر كن بر آنچه مشركان مىگويند و ياد كن بنده ما داود نيرومند را، كه بسيار متوجه خدا بود.
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ
18ما كوهها را مسخر كرديم كه بامداد و عصر با داود به خدا تسبيح مىكردند.
وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ
19پرندگان جمع شده را نيز كه همه با او هم صدا بودند.
وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ
20حكومت او را قوى كرديم، به او حكمت و قضاوت به حق داديم.
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ
21آيا خبر اهل خصومت به تو رسيده كه از ديوار محراب داود بالا رفتند؟
إِذْ دَخَلُوا عَليٰ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغيٰ بَعْضُنا عَليٰ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِليٰ سَواءِ الصِّراطِ
22وقتى كه بر داود وارد شدند از آنها ترسيد گفتند. نترس ما دو نفر خصم هستيم كه بعضى بر بعضى ظلم كرده، ميان ما به حق داورى كن، ظلم نكن، ما را به وسط راه هدايت نما.
إِنَّ هٰذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ
23اين برادر من است كه نود و نه ميش دارد، من فقط يك ميش دارم، گويد: مرا به آن كفيل كن و در سخن بر من غلبه كرده است.
قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِليٰ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَليٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ
24داود گفت: با سؤال ميش تو براى افزودن به ميشهاى خود، بر تو ظلم كرده است بسيارى از شركاء بعضى بر بعضى ظلم مىكنند مگر آنان كه اهل ايمان و اعمال صالحند و آنها كم هستند، داود دانست كه او را امتحان كرديم آمرزش خواست، با خضوع به زمين افتاد و توبه كرد.
فَغَفَرْنا لَهُ ذٰلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفيٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ
25ما اين خطا را بر او بخشوديم و براى او نزد ما مقام بزرگ و بازگشت خوبى است.
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَويٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ
26اى داود ما تو را جانشين قرار داديم، ميان مردم به حق داورى كن، پيرو هواى نفس مباش كه تو را از راه خدا گمراه كند آنان كه از راه خدا گمراه مىشوند، براى آنها عذاب شديدى هست كه روز حساب را از ياد بردهاند.
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ
27ما آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دوست، باطل نيافريدهايم، اين گمان كافران است واى بر كافران از آتش.
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ
28يا قرار مىدهيم كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح كردهاند مانند مفسدان در روى زمين، يا قرار مىدهيم متقين را مانند فاجران؟
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ
29اين كتابى است كه بر تو نازل كردهايم با بركت است، تا آيات آن را تدبر كنند و تا خردمندان متذكر گردند.
وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
30به داود، پسرش سليمان را عطا كرديم بهتر بندهايست، كه بسيار رجوع كننده بوده.
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ
31ياد آر كه وقت عصر، اسبان اصيل بر سه پا ايستاده بر او عرضه شد.
فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّي تَوارَتْ بِالْحِجابِ
32گفت: من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم اختيار كردم تا آفتاب در پرده نهان شد.
رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ
33اسبان را بر من برگردانيد، آن گاه شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردنهاى آنها.
وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَليٰ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ
34سليمان را امتحان كرديم و بر تخت او پيكرى انداختيم آن گاه به سوى خدا برگشت.
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
35گفت: پروردگارا مرا بيامرز و حكومتى عطا كن كه به كسى بعد از من سزاوار نباشد كه تو بسيار عطا كنندهاى.
فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ
36پس باد را براى او مسخر كرديم كه به فرمان او به هر جا كه اراده مىكرد به آرامى مىرفت.
وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ
37و شياطين را كه بنا و غواص بودند.
وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ
38و شياطين ديگر كه در زنجيرها قرين هم شده بودند.
هٰذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ
39اين است عطاى بيحساب ما، عطاء كن يا امساك نما.
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفيٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ
40سليمان را نزد ما منزلت بزرگ و بازگشت بهترى است.
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ ناديٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ
41ياد كن بنده ما ايوب را كه پروردگارش را ندا كرد، كه شيطان مرا رنج و عذاب مىدهد.
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هٰذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ
42(گفتم) با پايت راه برو، كه اين محل شستشو است، خنك و نوشيدنى است.
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْريٰ لِأُولِي الْأَلْبابِ
43و نيز اهل او و مانند اهل او را به او داديم از براى رحمت خاصى از جانب ما و براى بيدارى، براى خردمندان.
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
44به دستت مشتى چوب بر گير و با آن بزن و نقض عهد مكن، ما او را صبور يافتيم بهتر بنده و بيشتر متوجه خدا بود.
وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ
45ياد آر بندگان ما ابراهيم و اسحق و يعقوب را، كه صاحبان نيرو و بصيرت بودند.
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ
46ما آنها را با خصلتى پاك كه يادآورى آخرت بود، خالص نموديم.
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ
47و آنها نزد ما از برگزيدگان و از نيكان بودند.
وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ
48ياد آر اسماعيل و يسع و ذى الكفل را كه همه از نيكان بودند.
هٰذا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
49اين تذكر است، و همه متقيان را بازگشت خوبى هست.
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ
50بهشتهاى جاريشان كه درهايشان باز است.
مُتَّكِئِينَ فِيها يَدْعُونَ فِيها بِفاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَ شَرابٍ
51در آن بر تختها نشستهاند، مىخواهند ميوه زياد و نوشيدنى را.
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ
52و در نزد آنهاست زنان كوتاه نگاه همسال.
هٰذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ
53اين است آنچه براى روز حساب وعده مىشويد.
إِنَّ هٰذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ
54اين است رزق ما كه تمام ناشدنى است.
هٰذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ
55اين است، طاغيان را بازگشت بدى هست.
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ
56جهنم كه بر آن داخل مىشوند و مهياى بدى است.
هٰذا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ
57اين آب جوشان و چرك است بچشيد آن را.
وَ آخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْواجٌ
58و حميم ديگرى مانند آن كه انواع مىباشند.
هٰذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لا مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ
59اين فوجى است كه با شما داخل آتش مىشود، فراخى مباد آنها را كه داخل آتش مىشوند.
قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ
60گويند: بلكه شما را فراخى مباد كه شما آن را براى ما مقدم كرديد، آتش بد قرارگاه است.
قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هٰذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِي النَّارِ
61گويند: پروردگارا هر كه اين را براى ما پيش فرستاده در آتش عذاب او را مضاعف كن.
وَ قالُوا ما لَنا لا نَريٰ رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ
62و گويند: چه شده بر ما، مردانى كه از اشرار مىشمرديم نمىبينيم؟
أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ
63آيا آنها را مسخره گرفته (و اشتباه كرديم) يا چشمهايمان از آنها منحرف شده است؟
إِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ
64اين حق است يعنى مخاصمه اهل آتش.
قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ
65بگو من فقط انذار كنندهام، معبودى جز خداى يكتا و غالب نيست.
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ
66پرورش دهنده آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، توانا و آمرزنده است.
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ
67بگو: قرآن خبر بزرگى است.
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ
68شما از آن رو گردانيد.
ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْليٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ
69من به جمعيت بالاتر، آن گاه كه اختصام مىكردند علمى نداشتم.
إِنْ يُوحيٰ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ
70فقط به من وحى مىشود كه من انذار كننده آشكارى هستم.
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ
71ياد كن كه خدايت به ملائكه فرمود: من بشرى از گل خواهم آفريد.
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ
72چون او را ساختم و در او از روح خود دميدم بر او سجدهكنان بيافتيد.
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
73ملائكه همه و تمامى سجده كردند.
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ
74مگر ابليس كه تكبر كرد و از كافران گرديد.
قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ
75خدا فرمود، اى ابليس چه عامل مانع شد از سجدهات به آنچه با دو دست خود آفريدهام آيا خودت را بزرگ ديدى و يا از بزرگان هستى؟
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ
76گفت: من بهتر از او هستم، مرا از آتش و او را از گلى آفريدهاى.
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ
77فرمود از آنجا خارج شو، تو رانده شدهاى.
وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِليٰ يَوْمِ الدِّينِ
78لعنت من تا روز جزا بر تو است.
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِليٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
79گفت: خدايا تا روزى كه مبعوث مىشوند مهلتم ده.
قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ
80فرمود: تو از مهلت شدگانى.
إِليٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
81تا وقت روز معين.
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
82گفت: به عزتت سوگند، همهشان را گمراه خواهم كرد.
إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
83مگر بندگانت از آنها كه خالص شدهاند.
قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ
84فرمود: سخن من حق است، حق را مىگويم.
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ
85به طور حتم و يقين. جهنم را از تو و پيروان تو پر خواهم كرد.
قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ
86بگو: از شما پاداشى نمىخواهم و من از اهل تصنع نيستم.
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ
87نيست قرآن مگر بيدارى، جهانيان را.
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ
88حتما (صدق بودن) خبر آن را بعد از زمانى خواهيد دانست.