قرآن عثمان طه

سوره ص

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ ص، سوگند به قرآن كه مشتمل بر ذكر [حقايق، معارف، مطالب اخلاقى و اجتماعى و احكام حلال و حرام‌] است.


بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ

2

[اينكه قرآن را نمى‌پذيرند، براى اين نيست كه زمينه‌اى براى پذيرش آن وجود ندارد] بلكه كافران [غرق‌] در تكبر [و سركشى و عداوت‌] و دشمنى‌اند.


كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ

3

چه بسيار اقوامى كه پيش از آنان هلاك كرديم كه [وقت نزول عذاب‌] فرياد كمك خواهى سر دادند، در حالى كه وقت گريز و يافتن پناه‌گاه نبود؛


وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هٰذا ساحِرٌ كَذَّابٌ

4

و از اينكه بيم دهنده‌اى از جنس خودشان به سوى آنان آمده است تعجب كردند، و كافران گفتند: اين جادوگرى بسيار دروغگوست.


أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هٰذا لَشَيْءٌ عُجابٌ

5

آيا [محمد] معبودان [گوناگون‌] را معبودى يگانه قرار داده است؟ به راستى [كه منحصر كردن معبودان در يك معبود] چيزى بسيار شگفت است.


وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَليٰ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هٰذا لَشَيْءٌ يُرادُ

6

سران و اشرافشان روان شدند [و فرياد برداشتند] كه: برويد و بر پرستش معبودانتان ايستادگى كنيد كه [از دعوتش به سوى معبود يگانه‌] اين [رياست و آقايى بر ما مردم‌] اراده شده است.


ما سَمِعْنا بِهٰذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هٰذا إِلَّا اخْتِلاقٌ

7

ما اين [پرستش معبود يگانه‌] را در آخرين آيين [كه پدرانمان بر آن بودند] نشنيده‌ايم؛ اين جز دروغى ساخته شده نيست.


أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ

8

آيا از ميان ما [كه داراى ثروت فراوان و مقام و قدرتيم‌] قرآن، فقط بر او [كه فقيرى يتيم بيش نيست‌] نازل شده است؟! [نه، قرآن دروغى ساخته شده نيست‌] بلكه اينان درباره قرآن من در شك هستند، بلكه هنوز عذاب را نچشيده‌اند [تا از بيمارى شك درآيند و به حقانيت آن اقرار كنند و زبان از گستاخى و جسارت ببندند.]


أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ

9

مگر خزانه‌هاى رحمت پروردگار تواناى شكست‌ناپذير و بخشنده‌ات نزد آنان است [كه منصب نبوت را به هر كس كه دلشان خواست ببخشند؟]


أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ

10

يا مگر مالكيت و فرمانروايى آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آنهاست، در اختيار آنان است؟ [اگر چنين است‌] پس [بيايند] از نردبان‌ها [ى رساننده به اين مالكيت و فرمانروايى‌] بالا روند [و امور را به دست گيرند و مانع نزول وحى بر محمد شوند و خود به هر كس كه بخواهند وحى كنند.]


جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ

11

اينان لشكرى ناچيز و اندك [از احزاب كفر و شرك‌] اند كه در آنجا [كه ميدان جنگ بدر است‌] شكست خوردنى هستند.


كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ

12

پيش از اينان نيز قوم نوح و عاد و فرعون كه از تمام ابزار حاكميت برخوردار بودند [پيامبران را] انكار كردند؛


وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ

13

و نيز قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه همان احزاب كفر و شرك‌اند،


إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ

14

كه هر يك از اينان پيامبران را انكار كردند، پس عقوبت [من بر آنان‌] محقق و ثابت شد،


وَ ما يَنْظُرُ هٰؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ

15

و اينان [كه تو را انكار مى‌كنند] جز يك فرياد مرگبار را كه هيچ تأخيرى در آن نيست، انتظار نمى‌كشند،


وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسابِ

16

و [اينان از روى مسخره‌] گفتند: پروردگارا! پيش از روز حساب، هر چه زودتر سهم ما را از عذاب به ما بده.


اصْبِرْ عَليٰ ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ

17

بر آنچه مى‌گويند شكيبا باش، و بنده ما داود را كه داراى نيرومندى [در دانش و حكومت‌] بود ياد كن. او بسيار رجوع كننده [به سوى خدا] بود.


إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ

18

همانا ما كوه‌ها را مسخر و رام كرديم كه با او در شبان‌گاه و هنگام برآمدن آفتاب تسبيح مى‌گفتند،


وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ

19

و پرندگان را [نيز] به طور دسته‌جمعى [مسخر و رام كرديم كه با او تسبيح مى‌گفتند]، و همه رجوع‌كننده به سوى خدا بودند،


وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ

20

و حكومتش را محكم و استوار ساختيم و به او حكمت و منصب داورى عطا كرديم،


وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ

21

و آيا خبر مهم آن دادخواهان هنگامى كه از ديوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسيده است؟


إِذْ دَخَلُوا عَليٰ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغيٰ بَعْضُنا عَليٰ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِليٰ سَواءِ الصِّراطِ

22

زمانى كه [به طور ناگهانى‌] بر داود وارد شدند، و او از آنان هراسان شد، گفتند: نترس [ما] دو گروه دادخواه و شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده است؛ بنابراين ميان ما به حق داورى كن و [در داوريت‌] ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمايى كن.


إِنَّ هٰذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ

23

اين برادر من است، نود و نه ميش دارد و من يك ميش دارم، گفته است: اين يكى را هم به من واگذار. و در گفتگو مرا مغلوب ساخت.


قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِليٰ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَليٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ

24

گفت: يقينا او با درخواست افزودن ميش تو به ميش‌هاى خود بر تو ستم روا داشته است، و قطعا بسيارى از معاشران و شريكان به يكديگر ستم مى‌كنند، به جز كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند و اينان اندك‌اند. و داود دانست كه ما او را [در اين حادثه‌] آزموده‌ايم، در نتيجه از پروردگارش درخواست آمرزش كرد و بى‌درنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت.


فَغَفَرْنا لَهُ ذٰلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفيٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ

25

و ما او را در اين [داورى‌] آمرزيديم، بى‌ترديد او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نيكو دارد.


يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَويٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ

26

[و گفتيم:] اى داود! همانا تو را در زمين جانشين [و نماينده خود] قرار داديم؛ پس ميان مردم به حق داورى كن و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف مى‌كند. بى‌ترديد كسانى كه از راه خدا منحرف مى‌شوند، چون روز حساب را فراموش كرده‌اند، عذابى سخت دارند.


وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ

27

و ما آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست، بيهوده نيافريده‌ايم، اين پندار كافران است، پس واى بر آنان كه كافراند از آتش دوزخ.


أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ

28

آيا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند مانند مفسدان در زمين قرار مى‌دهيم يا پرهيزكاران را چون بدكاران؟!


كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ

29

اين كتاب پربركتى است كه آن را بر تو نازل كرده‌ايم تا آياتش را تدبر كنند و خردمندان متذكر شوند.


وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

30

و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيكو بنده‌اى بود به راستى او بسيار رجوع كننده [به خدا] بود.


إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ

31

[ياد كن‌] هنگامى را كه در پايان روز اسب‌هاى چابك و تيزرو بر او عرضه كردند.


فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّي تَوارَتْ بِالْحِجابِ

32

پس گفت: من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم [كه نماز مستحب پايان روز است‌] اختيار كردم [زيرا مى‌خواهم از آنان در جهاد با دشمن استفاده كنم و همواره به آنها نظر مى‌كرد] تا [خورشيد] پشت پرده افق پنهان شد.


رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ

33

[اسب‌ها چنان توجه او را جلب كرده بودند كه گفت:] آنها را به من بازگردانيد. پس [براى نوازش آنها] به دست كشيدن به ساق‌ها و گردن‌هاى آنها پرداخت؛


وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَليٰ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ

34

و به راستى سليمان را [درباره فرزندش‌] آزموديم، و [آزمون اين بود كه‌] بر تختش جسدى [بى‌جان از فرزندش‌] افكنديم [فرزندى كه سليمان به زنده بودن او بسيار اميد داشت‌]، آن گاه به درگاه خدا رجوع كرد [و همه امورش را به خدا واگذاشت.]


قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

35

گفت: پروردگارا! مرا بيامرز و حكومتى به من ببخش كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد؛ يقينا تو بسيار بخشنده‌اى.


فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ

36

پس باد را براى او مسخر و رام كرديم كه به فرمان او هر جا كه مى‌خواست نرم و آرام روان مى‌شد.


وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ

37

و هر بنا و غواصى از شياطين را [مسخر و رام او نموديم،]


وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ

38

و ديگر شياطين را كه با غل و زنجير به هم بسته بودند [در سلطه او درآورديم تا نتوانند در حكومت او فتنه و آشوب برپا كنند.]


هٰذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ

39

[و به او گفتيم:] اين عطاى بى‌حساب ماست، [به هر كس خواهى‌] بى‌حساب ببخش و [از هر كس خواهى‌] دريغ كن.


وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفيٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ

40

بى‌ترديد او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نيكو دارد.


وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ ناديٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ

41

و بنده ما ايوب را ياد كن، هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان [به سبب رنج و شكنجه‌اى كه دچارش هستم‌] مرا سرزنش و شماتت مى‌كند [تا از رحمت تو دلسردم كند.]


ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هٰذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ

42

[به او گفتيم:] با پايت به زمين بكوب، اين آبى است براى شسشتو، آبى سرد و آشاميدنى.


وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْريٰ لِأُولِي الْأَلْبابِ

43

و خانواده‌اش را [كه در حادثه‌ها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او بخشيديم تا رحمتى از سوى ما و تذكرى براى خردمندان باشد.


وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

44

و [به او گفتيم: چون سوگند خورده‌اى كه همسرت را براى اينكه تو را در امور معنوى ناراحت كرده بود، صد تازيانه بزنى‌] با دستت بسته‌اى تركه خشك برگير و همسرت را با آن بزن، و سوگندت را مشكن. بى‌ترديد ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكو بنده‌اى! يقينا بسيار رجوع كننده به سوى ما بود.


وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ

45

و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ياد كن كه داراى قدرت و بصيرت بودند.


إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ

46

ما آنان را با [صفت بسيار پرارزش‌] ياد كردن سراى آخرت با اخلاصى ويژه خالص ساختيم.


وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ

47

به يقين آنان در پيشگاه ما از برگزيدگان و نيكان‌اند.


وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ

48

و اسماعيل واليسع وذوالكفل را ياد كن و همه از نيكان‌اند.


هٰذا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ

49

اين [سرگذشت‌هاى سازنده‌] يادآورى و پند است؛ و بى‌ترديد براى پرهيزكاران بازگشت‌گاه نيكويى خواهد بود.


جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ

50

بهشت‌هاى جاودانه‌اى كه درهايش را به روى آنان گشوده‌اند،


مُتَّكِئِينَ فِيها يَدْعُونَ فِيها بِفاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَ شَرابٍ

51

در حالى كه در آنجا بر تخت‌ها تكيه مى‌زنند و ميوه‌هاى فراوان و نوشيدنى مورد دلخواهشان را در آنجا مى‌طلبند،


وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ

52

و نزد آنان زنانى است كه فقط به شوهرانشان عشق مى‌ورزند، و با شوهرانشان هم سن و سال‌اند.


هٰذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ

53

[به آنان گويند:] اين است آنچه شما را براى روز حساب وعده مى‌دادند.


إِنَّ هٰذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ

54

اين بى‌ترديد عطاى ماست كه براى آن پايانى نيست.


هٰذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ

55

اين [همه براى پرهيزكاران است‌]، و مسلما براى سركشان، بدترين بازگشتگاه خواهد بود.


جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ

56

دوزخ كه در آن وارد مى‌شوند و چه بد آرامگاهى است!


هٰذا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ

57

اين آب جوشان و مايع چركين متعفن است كه بايد آن را بچشند،


وَ آخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْواجٌ

58

و [جز اينها] عذاب‌هاى ديگرى مانند آن دارند.


هٰذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لا مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ

59

[چون پيشوايان كفر به دوزخ درآيند، و پيروانشان را نيز راهى دوزخ كنند ندا رسد:] اين گروهى [از پيروان شما] هستند كه با فشار و زور با شما وارد دوزخ مى‌شوند. [پيشوايان كفر در پاسخ ندا دهنده گويند:] خوش‌آمد و گشايشى بر آنان [كه پيروان ما بودند] مباد، بى‌ترديد آنان به آتش خواهند سوخت.


قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ

60

[پيروان به پيشوايان‌] گويند: بلكه بر شما خوش‌آمد و گشايشى مباد، شما اين عذاب را از پيش براى ما فراهم كرديد، و چه بد قرارگاهى است.


قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هٰذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِي النَّارِ

61

مى‌گويند: پروردگارا! هر كس اين عذاب را از پيش براى ما فراهم آورده است، براى او در آتش عذابى دو چندان بيفزا.


وَ قالُوا ما لَنا لا نَريٰ رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ

62

و مى‌گويند: ما را چه شده كه [مردان مؤمن و شايسته‌] اى كه از اشرارشان مى‌شمرديم، نمى‌بينيم.


أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ

63

آيا ما آنان را به ناحق به مسخره گرفتيم [و اكنون در بهشت جاى دارند] يا [در دوزخ‌اند و] ديدگان ما به آنان نمى‌افتد؟!


إِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ

64

اين گفتگو و مجادله اهل آتش حتمى و واقع‌شدنى است.


قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ

65

بگو: من فقط بيم‌دهنده‌ام، و هيچ معبودى جز خداى يگانه قهار نيست.


رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ

66

پروردگار آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آنهاست، تواناى شكست‌ناپذير و بسيار آمرزنده است.


قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ

67

بگو: اين [قرآن من‌] خبرى بزرگ است،


أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ

68

كه شما از آن روى مى‌گردانيد.


ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْليٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ

69

من از ملا اعلى هنگامى كه [درباره آفرينش آدم‌] مجادله مى‌كردند، هيچ خبرى ندارم.


إِنْ يُوحيٰ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ

70

به من وحى نمى‌شود جز براى اينكه بيم‌دهنده‌اى آشكارم.


إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ

71

[ياد كن‌] هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من بشرى از گل خواهم آفريد.


فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ

72

پس زمانى كه اندامش را درست و نيكو نمودم و از روح خود در او دميدم، براى او سجده كنيد.


فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ

73

پس فرشتگان همه با هم سجده كردند؛


إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ

74

مگر ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران شد.


قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ

75

[خدا] فرمود: اى ابليس! تو را چه چيزى از سجده كردن بر آنچه كه با دستان قدرت خود آفريدم، بازداشت؟ آيا تكبر كردى يا از بلند مرتبه‌گانى؟


قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ

76

گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل ساختى.


قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ

77

[خدا] گفت: از آن [جايگاه‌] بيرون رو كه بى‌ترديد تو رانده شده‌اى؛


وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِليٰ يَوْمِ الدِّينِ

78

و حتما لعنت من تا روز قيامت بر تو باد.


قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِليٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

79

گفت: پروردگارا! مرا تا روزى كه مردم برانگيخته مى‌شوند، مهلت ده.


قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ

80

[خدا] گفت: تو از مهلت يافتگانى،


إِليٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ

81

تا زمانى معين و معلوم.


قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ

82

گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مى‌كنم،


إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ

83

مگر بندگان خالص شده‌ات را.


قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ

84

[خدا] گفت: سوگند به حق و فقط حق را مى‌گويم


لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ

85

كه: بى‌ترديد دوزخ را از تو و آنان كه از تو پيروى كنند، از همگى پر خواهم كرد


قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ

86

بگو: من براى ابلاغ دين هيچ پاداشى از شما نمى‌خواهم و از كسانى كه چيزى را از نزد خود مى‌سازند [و ادعاى باطل مى‌كنند] نيستم.


إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ

87

آن [قرآن را كه بر شما مى‌خوانم‌] جز مايه تذكر و پندى براى جهانيان نيست.


وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ

88

و بى‌ترديد پس از مدتى خبر [صدق حقانيت و ظهور عينى آيات و وعده‌هاى‌] آن را خواهيد دانست.


قاری
ترجمه گویا
انصاریان