سوره ص
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ صٓ وَ ٱلۡقُرۡءَانِ ذِي ٱلذِّكۡرِ
1به نام خداى رحمان و رحيم.؛ ص، سوگند به قرآن كه داراى تذكر است.
بَلِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي عِزَّةٖ وَ شِقَاقٖ
2كه كافران در سركشى و خلافند.
كَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ فَنَادَواْ وَّ لَاتَ حِينَ مَنَاصٖ
3پيش از آنان چه نسلها را كه هلاك كرديم، وقتى به فرياد آمدند كه كار از كار گذشته بود.
وَ عَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ وَ قَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ كَذَّابٌ
4و تعجب كردند كه بيمرسانى از خودشان به سويشان آمده و كافران گويند اين جادوگرى دروغگو است.
أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًا إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ
5چگونه خدايان را يك خدا كرده اين چيزى سخت عجيب است.
وَ ٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَ ٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِكُمۡ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٞ يُرَادُ
6و اشراف و بزرگانشان به راه افتادند و گفتند برويد و با خدايانتان بسازيد كه اين خود روشى است مطلوب.
مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِي ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ
7چنين چيزى از ديگر ملتها نشنيدهايم و اين به جز دروغ نمىتواند باشد.
أَءُنزِلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ مِنۢ بَيۡنِنَا بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّن ذِكۡرِي بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَابِ
8چگونه از بين ما قرآن به او نازل شود؟ اينها همه بهانه است بلكه اينان از تذكار من به شك اندرند چون هنوز عذاب را نچشيدهاند.
أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّكَ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡوَهَّابِ
9مگر خزانههاى رحمت پروردگار مقتدر و بخشنده نزد آنهاست؟.
أَمۡ لَهُم مُّلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَيۡنَهُمَا فَلۡيَرۡتَقُواْ فِي ٱلۡأَسۡبَٰبِ
10و يا ملك آسمانها و زمين و آنچه بينشان هست از ايشان است تا به هر سبب كه مىتوانند بالا روند.
جُندٞ مَّا هُنَالِكَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ
11اين سپاه نالايق اينجا نيز چون دستههاى ديگر شكست پذير است.
كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَ عَادٞ وَ فِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ
12پيش از آنها نيز قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پيامبران ما را) تكذيب كردند.
وَ ثَمُودُ وَ قَوۡمُ لُوطٖ وَ أَصۡحَٰبُ لَۡٔيۡكَةِ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡأَحۡزَابُ
13و قوم ثمود و قوم لوط و اهل ايكه كه آنها دستهها بودند.
إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ
14همگى پيغمبران را تكذيب كردند و مجازات من بر آنها محقق گشت.
وَ مَا يَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ
15اينان نيز جز يك صيحه را كه بازگشت ندارد انتظار نمىبرند.
وَ قَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ يَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ
16گويند پروردگارا پيش از رسيدن روز رستاخيز سهم ما را بياور.
ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَ ٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَيۡدِ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ
17بر آنچه مىگويند صبر كن و به ياد آور بنده ما داوود را كه نيرومند بود و بسيار به خدا رجوع داشت.
إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ يُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِيِّ وَ ٱلۡإِشۡرَاقِ
18ما كوهها را با او مسخر كرديم كه صبح و شام در تسبيح با او دمساز باشند.
وَ ٱلطَّيۡرَ مَحۡشُورَةٗ كُلّٞ لَّهُۥٓ أَوَّابٞ
19و نيز مرغان را مسخر كرديم كه نزد او مجتمع گردند و همه به سوى او رجوع مىكردند.
وَ شَدَدۡنَا مُلۡكَهُۥ وَ ءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحِكۡمَةَ وَ فَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ
20و ما پايههاى ملك او را محكم كرديم و او را حكمت و فصل خصومت داديم.
وَ هَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ
21آيا از داستان آن مردان متخاصم كه به بالاى ديوار محراب آمدند خبر دارى.
إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡ قَالُواْ لَا تَخَفۡ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡكُم بَيۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَ لَا تُشۡطِطۡ وَ ٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ
22وقتى كه بر داوود درآمدند از ايشان بيمناك شد گفتند: مترس ما دو متخاصم هستيم كه بعضى بر بعضى ستم كرده تو بين ما به حق داورى كن و در حكم خود جور مكن و ما را به سوى راه راست رهنمون شو.
إِنَّ هَٰذَآ أَخِي لَهُۥ تِسۡعٞ وَ تِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَ لِيَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَكۡفِلۡنِيهَا وَ عَزَّنِي فِي ٱلۡخِطَابِ
23اينك اين برادر من است كه نود و نه گوسفند دارد و من يك گوسفند دارم او مىگويد: اين يك گوسفندت را در تحت كفالت من قرار بده و در اين كلامش مرا مغلوب هم مىكند.
قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦ وَ إِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَيَبۡغِي بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَ قَلِيلٞ مَّا هُمۡ وَ ظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَ خَرَّ رَاكِعٗا وَ أَنَابَ
24داوود گفت: او در اين سخنش كه گوسفند تو را به گوسفندان خود ملحق سازد به تو ظلم كرده و بسيارى از شريكها هستند كه بعضى به بعضى ديگر ستم مىكنند مگر كسانى كه ايمان دارند و عمل صالح مىكنند كه اين دسته بسيار كمند. داوود فهميد كه ما با اين صحنه او را بيازموديم پس طلب آمرزش كرد و به ركوع درآمد و توبه كرد.
فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِكَ وَ إِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَ حُسۡنَ مََٔابٖ
25ما هم اين خطاى او را بخشوديم و به راستى او نزد ما تقرب و سرانجام نيكى دارد.
يَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰكَ خَلِيفَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَ لَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِيدُۢ بِمَا نَسُواْ يَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ
26اى داوود ما تو را جانشين خود در زمين كرديم پس بين مردم به حق داورى كن و به دنبال هواى نفس مرو كه از راه خدا به بيراهه مىكشد و معلوم است كسانى كه از راه خدا به بيراهه مىروند عذابى سخت دارند به جرم اينكه روز حساب را از ياد بردند.
وَ مَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَ ٱلۡأَرۡضَ وَ مَا بَيۡنَهُمَا بَٰطِلٗا ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ
27و پنداشتند كه ما آسمان و زمين را به باطل آفريديم و حال آنكه چنين نبود و اين پندار كسانى است كه كفر ورزيدند پس واى بر كافران از آتش.
أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَٱلۡمُفۡسِدِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِينَ كَٱلۡفُجَّارِ
28و يا پنداشتند كه ما با آنهايى كه ايمان آورده و عمل صالح كردند و آنهايى كه در زمين فساد انگيختند يكسان معامله مىكنيم و يا متقين را مانند فجار قرار مىدهيم.
كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ
29اين كتابى است كه ما به سوى تو نازلش كرديم تا در آيات آن تدبر كنند و در نتيجه خردمندان متذكر شوند.
وَ وَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيۡمَٰنَ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ
30و ما به داوود سليمان را عطا كرديم كه چه بنده خوبى بود و بسيار رجوع كننده (به ما) بود.
إِذۡ عُرِضَ عَلَيۡهِ بِٱلۡعَشِيِّ ٱلصَّٰفِنَٰتُ ٱلۡجِيَادُ
31به يادش آور كه وقتى اسبانى نيك بر او عرضه شد.
فَقَالَ إِنِّيٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَيۡرِ عَن ذِكۡرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ
32(از شدت علاقه به تماشاى آنها از نماز اول وقت باز ماند و خود را ملامت كرد) و گفت من علاقه به اسبان را بر ياد خدا ترجيح دادم تا خورشيد غروب كرد (و يا اسبان از نظرم ناپديد شدند).
رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَ ٱلۡأَعۡنَاقِ
33آنها را به من برگردانيد و چون برگرداندند سر و گردنهايشان را نشان كرد تا وقف راه خدا باشند.
وَ لَقَدۡ فَتَنَّا سُلَيۡمَٰنَ وَ أَلۡقَيۡنَا عَلَىٰ كُرۡسِيِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ
34ما سليمان را هم بيازموديم و جسد بىجان (فرزندش) را بر تختش افكنديم پس به سوى ما متوجه شد.
قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَ هَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ
35و گفت پروردگارا مرا بيامرز و به من سلطنتى بده كه سزاوار احدى بعد از من نباشد البته تو بخشندهاى.
فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّيحَ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَيۡثُ أَصَابَ
36پس ما به او سلطنتى داديم كه دامنهاش حتى باد را هم گرفت و باد هر جا كه او مىخواست بوزد به نرمى مىوزيد.
وَ ٱلشَّيَٰطِينَ كُلَّ بَنَّآءٖ وَ غَوَّاصٖ
37و نيز شيطانها را برايش رام كرديم شيطانهايى كه يا بناء بودند و يا غواص.
وَ ءَاخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي ٱلۡأَصۡفَادِ
38و اما بقيه آنها را (كه جز شرارت هنرى نداشتند) همه را در غل و زنجير كرديم (تا مزاحم سلطنت او نباشند).
هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ بِغَيۡرِ حِسَابٖ
39اين است عطاى ما و لذا بدو گفتيم از نعمت خود به هر كه خواهى عطا كن و از هر كه خواهى دريغ نما كه عطاى ما بىحساب است.
وَ إِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَ حُسۡنَ مََٔابٖ
40و به راستى او در درگاه ما تقرب و سرانجامى نيك دارد.
وَ ٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَ عَذَابٍ
41به ياد آور بنده ما ايوب را آن زمان كه پروردگار خود را ندا داد كه شيطان مرا دچار عذاب و گرفتارى كرد.
ٱرۡكُضۡ بِرِجۡلِكَ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَ شَرَابٞ
42(بدو گفتيم) پاى خود به زمين بكش كه آب همين جا نزديك توست، آبى خنك، در آن آبتنى كن و از آن بنوش.
وَ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَ مِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَ ذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ
43و اهلش را با فرزندانى به همان تعداد و دو برابر فرزندانى كه داشت به او بداديم تا رحمتى باشد از ما به او و تذكرى باشد براى خردمندان.
وَ خُذۡ بِيَدِكَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَ لَا تَحۡنَثۡ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗا نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ
44و نيز به او گفتيم حال كه سوگند خوردهاى كه همسرت را صد تركه چوب بزنى تعداد صد تركه به دست بگير و آنها را يك بار به زنت بزن تا سوگند خود نشكسته باشى، ما ايوب را بندهاى خويشتندار يافتيم چه خوب بود همواره به ما رجوع مىكرد.
وَ ٱذۡكُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِيمَ وَ إِسۡحَٰقَ وَ يَعۡقُوبَ أُوْلِي ٱلۡأَيۡدِي وَ ٱلۡأَبۡصَٰرِ
45و به ياد آور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه مردانى نيرومند و بينا بودند.
إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِكۡرَى ٱلدَّارِ
46(بدين جهت نيرومند و بينا بودند كه) ما آن را به خصلتى خالص كه همان ياد آخرت باشد خالص و پاك كرديم.
وَ إِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَيۡنَ ٱلۡأَخۡيَارِ
47و ايشان نزد ما از برگزيدگان اخيارند.
وَ ٱذۡكُرۡ إِسۡمَٰعِيلَ وَ ٱلۡيَسَعَ وَ ذَا ٱلۡكِفۡلِ وَ كُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡيَارِ
48و به ياد آور اسماعيل و يسع و ذو الكفل را و هر يك از اخيار بودند.
هَٰذَا ذِكۡرٞ وَ إِنَّ لِلۡمُتَّقِينَ لَحُسۡنَ مََٔابٖ
49اين داستانها كه از" اوابين" آورديم ثناى جميلى بود از ايشان، و مردم با تقوى سرانجامى نيك دارند.
جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ
50بهشتهايى دائمى با درهاى گشوده و بدون مانع.
مُتَّكِِٔينَ فِيهَا يَدۡعُونَ فِيهَا بِفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ وَ شَرَابٖ
51در حالى كه در بهشت تكيه داده ميوههاى بسيار و نوشيدنى در اختيار دارند.
وَ عِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ
52پرهيزكاران همسرانى پر ناز و كرشمه دارند.
هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ
53اين همان پاداشهايى است كه براى روز قيامت وعده داده شدهايد.
إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ
54اين همان رزق ما است كه فنا پذير نيست.
هَٰذَا وَ إِنَّ لِلطَّٰغِينَ لَشَرَّ مََٔابٖ
55اين بود آنچه مربوط به متقين است و اما طاغيان بدترين بازگشتگاهى دارند.
جَهَنَّمَ يَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ
56جهنمى كه حرارتش را خواهند چشيد و چه بد بسترى است جهنم.
هَٰذَا فَلۡيَذُوقُوهُ حَمِيمٞ وَ غَسَّاقٞ
57اين است كه بايد آن را بچشند، آبى است داغ و چركى است متعفن.
وَ ءَاخَرُ مِن شَكۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ
58و اشباه ديگرى نظير آن.
هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَكُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ
59اين فوج انبوه كه با خود مىبينيد پيروان شما پيشوايانند. در پاسخ مىگويند: مرحبا برايشان مباد، چون بطور قطع داخل آتش خواهند شد.
قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِكُمۡ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَا فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ
60پيروان در پاسخ گويند: بلكه مرحبا بر خودتان مباد، چون شما اين آتش را از پيش براى ما درست كرديد كه چه بد قرارگاهى است.
قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِي ٱلنَّارِ
61گفتند: پروردگارا هر كس اين عذاب را از پيش براى ما درست كرد عذابى دو چندان برايش در آتش بيفزاى.
وَ قَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ
62و گفتند چه مىشود ما را كه نمىبينيم مردانى را كه همواره از اشرارشان مىپنداشتيم؟.
أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِيًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ
63آيا آنان را به خطا مسخره گرفته بوديم يا چشمهايمان به آنان نمىافتد؟.
إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ
64اين است به حقيقت تخاصم اهل آتش.
قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞ وَ مَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ
65بگو من تنها بيم رسانم و هيچ معبودى به جز خداى واحد قهار نيست.
رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَيۡنَهُمَا ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفَّٰرُ
66پروردگار آسمانها و زمين و آنچه بين آن دو است خدايى كه عزيز و غفار است.
قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِيمٌ
67بگو مساله توحيد خبرى است عظيم.
أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ
68كه شما از آن روى برمىگردانيد.
مَا كَانَ لِيَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ يَخۡتَصِمُونَ
69من هرگز علمى به گروه فرشتگان در آن روز كه راجع به خلقت بشر مخاصمه مىكردند ندارم.
إِن يُوحَىٰٓ إِلَيَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٞ مُّبِينٌ
70چون من از ناحيه خود هيچ علمى ندارم تنها آگهىهاى من به وسيله وحى است و وحى هم تنها در چار ديوارى مسايل مربوط به انذار است.
إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ
71به ياد آور آن زمان را كه پروردگارت به ملائكه گفت من بشرى از گل خواهم آفريد.
فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَ نَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ
72متوجه باشيد كه چون از اسكلتش بپرداختم و از روح خود در او بدميدم همگى برايش به سجده بيفتيد.
فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ
73پس ملائكه همه و همه سجده كردند.
إِلَّآ إِبۡلِيسَ ٱسۡتَكۡبَرَ وَ كَانَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ
74مگر ابليس كه تكبر كرد چون از پيش كافر بود.
قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّ أَسۡتَكۡبَرۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِينَ
75خداى تعالى فرمود: اى ابليس چه بازت داشت از اينكه براى كسى سجده كنى كه من خود او را به دست خود آفريدم آيا تكبر كردى و يا واقعا بلند مرتبه بودى؟.
قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَ خَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ
76گفت: آخر من از او بهترم چون تو مرا از آتش و او را از گل آفريدى.
قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞ
77گفت: پس بيرون شو از بهشت چون كه تو رانده شدهاى.
وَ إِنَّ عَلَيۡكَ لَعۡنَتِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ
78و بدان كه لعنت من تا قيامت شامل حال تو است.
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ
79گفت: پروردگارا حال كه چنين است پس تا قيامت كه همه مبعوث مىشوند مرا زنده بدار.
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ
80گفت: باشد تو از زندگانى.
إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ
81تا روزى كه آن وقت معلوم مىرسد.
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ
82گفت پس به عزتت سوگند كه همه و همهشان را گمراه خواهم كرد.
إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ
83مگر بندگان مخلصت از ايشان را.
قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَ ٱلۡحَقَّ أَقُولُ
84گفت پس حق اين است و من حق مىگويم.
لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِينَ
85كه جهنم را از تو و از هر كه پيرويت كند از همه پر مىكنيم.
قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَ مَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ
86بگو من از شما در مقابل رسالتم اجرى نمىخواهم و من از آنها نيستم كه چيزى را كه ندارند به خود مىبندند.
إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ
87اين قرآن به جز تذكر براى عالميان نيست.
وَ لَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِينِۢ
88و به زودى خبرش را بعد از زمانى خواهى دانست.