قرآن عثمان طه

سوره ص

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ

1

بنام خداوند بخشاينده مهربان‌؛ سوگند به قرآن دارنده ذكر


بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ

2

بلكه آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزند


كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ

3

چه بسا نابود كرديم پيش از ايشان از قرنى كه بانگ زدند و نيست گاه رهايى


وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هٰذا ساحِرٌ كَذَّابٌ

4

و شگفت ماندند كه بيامدشان ترساننده‌اى از ايشان و گفتند كافران اين است جادوگرى دروغگوى


أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هٰذا لَشَيْءٌ عُجابٌ

5

آيا گردانيده است خدايان را يك خدا همانا اين است چيزى شگفت


وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَليٰ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هٰذا لَشَيْءٌ يُرادُ

6

و رفتند گروهى از ايشان (رأى دادن) كه برويد و شكيبا شويد بر خدايان خويش همانا اين است چيزى خواسته


ما سَمِعْنا بِهٰذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هٰذا إِلَّا اخْتِلاقٌ

7

نشنيديم بدين در ملت بازپسين نيست اين جز تازه درآورده نوين


أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ

8

آيا فرستاده شده است بر او ذكر از ميان ما بلكه ايشانند در شكى از ذكرم بلكه هنوز نچشيده‌اند عذاب مرا


أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ

9

يا نزد ايشان است گنجهاى رحمت پروردگارت آن عزتمند بخشاينده


أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ

10

يا ايشان را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آنها است پس بالا روند در درها (درهاى آسمان)


جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ

11

سپاهى اندك است آنجا شكست خورده از گروه‌ها


كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ

12

تكذيب كردند پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده ستونها (يا ميخها)


وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ

13

و ثمود و قوم لوط و ياران ايكه آنانند گروه‌ها


إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ

14

نيست هيچيك جز آنكه تكذيب كرد فرستادگان را پس سزاوار گشت (يا فرود آمد) عذاب مرا


وَ ما يَنْظُرُ هٰؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ

15

و چشم به راه ندارند اينان جز يك خروش را كه نيستش بريدنى (پايانى)


وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسابِ

16

و گفتند پروردگارا بشتاب براى ما در بهره ما پيش از روز شمار


اصْبِرْ عَليٰ ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ

17

شكيبا شو بر آنچه گويند و ياد كن بنده ما را داود خداوند نيروها همانا او است بسيار بازگشت‌كننده


إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ

18

هر آينه رام ساختيم كوه‌ها را تسبيح گويند با وى شامگهان و بامداد (خورشيد برآمدنگاه)


وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ

19

و مرغان را گردآورده هر كدامند بسويش بازگشت‌كننده


وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ

20

و استوار ساختيم پادشاهيش را و داديمش حكمت را و فصل خطاب (داورى را)


وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ

21

و آيا رسيدت داستان ستيزنده گاهى كه بالا رفتند بر ديوار پرستشگاه


إِذْ دَخَلُوا عَليٰ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغيٰ بَعْضُنا عَليٰ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِليٰ سَواءِ الصِّراطِ

22

هنگامى كه درآمدند بر داود پس هراسيد از ايشان گفتند نترس ما دو ستيزه گريم ستم كرده است يكى از ما بر ديگرى پس حكومت كن ميان ما به حق و گزاف نگوى و رهبرى كن ما را بسوى راه راست (ميانه)


إِنَّ هٰذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ

23

همانا اين برادر من است و او را است نود و نه گوسفند و مرا است يك گوسفند پس گفت به من واگذارش و سركشى كرد بر من در سخن


قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِليٰ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَليٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ

24

گفت هر آينه ستم بر تو كرده است بخواستن گوسفندت بسوى گوسفندان خويش و همانا بسيارى از شريكان ستم ورزند برخيشان بر برخى مگر آنان كه ايمان آرند و كردار شايسته كنند و چه كمند آنان و پنداشت داود كه آزموديمش پس آمرزش خواست از پروردگار خويش و بروى در افتاد پرستش كننده و بازگشت كرد


فَغَفَرْنا لَهُ ذٰلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفيٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ

25

پس آمرزيديم برايش آن را و هر آينه براى او است نزد ما تقربگاهى و نكوبازگشتگاه


يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَويٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ

26

اى داود همانا گردانيديمت جانشينى در زمين پس حكم ران ميان مردم به حق و پيروى مكن هوس را كه گمراهت كند از راه خدا همانا آنان كه گم شوند از راه خدا ايشان را است شكنجه‌اى سخت بدانچه فراموش كردند از روز شمار


وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ

27

و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه را ميان آنها است بيهده اين است پندار آنان كه كفر ورزيدند پس واى بر آنان كه كفر ورزيدند از آتش


أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ

28

يا مى‌گردانيم آنان را كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند مانند تبهكاران در زمين يا مى‌گردانيم پرهيزكاران را چون گنهكاران


كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ

29

نامه‌اى است فرستاديمش بسويت فرخنده تا بينديشند آيتهايش را و تا يادآور شوند دارندگان خردها


وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

30

و بخشيديم به داود سليمان را چه خوب بنده‌اى است او است بسيار بازگشت كننده


إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ

31

گاهى كه عرض شد بر او شامگاهان اسب صافنات تيزتك (كه بر سه پا ايستند و نوك سم چهارم را بر زمين گذارند)


فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّي تَوارَتْ بِالْحِجابِ

32

گفت همانا خوابيدم براى دوست داشتن اسبان از ياد پروردگار خويش تا نهان شد در پرده


رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ

33

بازگردانيدش بر من پس آغاز كرد دست سودن به ساقها و گردنها


وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَليٰ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ

34

و همانا آزموديم سليمان را و افكنديم بر تختش كالبدى سپس بازگشت


قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

35

گفت پروردگارا بيامرز برايم و ارزانى دار مرا پادشاهيى كه نسزد كسى را پس از من همانا تويى بسيار بخشنده


فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ

36

پس رام ساختيم برايش باد را روان بود به فرمانش به آرامى و نرمى هر كجا مى‌خواست


وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ

37

و ديوان (شياطين) را هر سازنده‌اى و هر فرورونده در آب


وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ

38

و ديگرانى بستگان به زنجيرها


هٰذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ

39

اين است بخشش ما پس منت نه يا نگهدار بى‌شمار


وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفيٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ

40

و همانا او را است نزد ما تقربگاهى و نكو بازگشتگاه


وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ ناديٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ

41

و ياد كن بنده ما ايوب را گاهى كه خواند پروردگار خويش را كه همانا رسانيد مرا شيطان رنج و شكنجه‌اى


ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هٰذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ

42

فرو بر پاى خويش را اين است شستشوگاهى خنك و نوشابه


وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْريٰ لِأُولِي الْأَلْبابِ

43

و داديمش خاندانش را و مانند آنان را با آنان رحمتى از ما و يادآوردنى براى دارندگان خردها


وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

44

و بگير با دست خويش دسته‌اى (بسته‌اى) پس بزن بدان و سوگند نشكن همانا يافتيمش شكيبايى چه خوب بنده‌اى است او همانا او است بسيار بازگشت‌كننده


وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ

45

و ياد كن بندگان ما ابراهيم و اسحق و يعقوب را دارندگان نيروها و ديده‌ها


إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ

46

همانا مخصوصشان داشتيم به خاصه‌اى ياد آوردن آن سراى


وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ

47

و همانند ايشانند نزد ما از برگزيدگان خوبان


وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ

48

و ياد كن اسمعيل و اليسع و ذو الكفل را و هر كدامند از نيكان


هٰذا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ

49

اين است يادآوريى و همانا پرهيزكاران است نكو بازگشتگاه


جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ

50

بهشتهاى جاودان گشوده است براى ايشان درها


مُتَّكِئِينَ فِيها يَدْعُونَ فِيها بِفاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَ شَرابٍ

51

تكيه كنندگانند در آنها خوانده شوند در آنها بسوى ميوه فراوان و نوشابه


وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ

52

و نزد ايشان است زنان كوته‌بينان مژگانى (كه جز شوهر خويش را ننگرند) همسالان


هٰذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ

53

اين است آنچه نويد داده مى‌شويد براى روز شمار


إِنَّ هٰذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ

54

همانا اين است روزى ما نيستش پايانى


هٰذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ

55

اين و همانا گردنكشان را است بد بازگشتگاهى


جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ

56

دوزخ چشندش و چه زشت است آن بسترها


هٰذا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ

57

اين پس بچشيدش آبى جوشان و چركى گندآلود


وَ آخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْواجٌ

58

و ديگرى همانندش جفتهايى


هٰذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لا مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ

59

اين است گروهى فرورونده با شما نباد خوش آمد بر ايشان همانند آنانند چشندگان آتش


قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ

60

گفتند بلكه شما نباد خوش آمد بر شما شما پيش فرستاديد آن را براى ما پس چه زشت است آن آرامگاه


قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هٰذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِي النَّارِ

61

گفتند پروردگارا هر كه پيش فرستاد براى ما اين را بيفزايش عذابى دو برابر در آتش


وَ قالُوا ما لَنا لا نَريٰ رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ

62

و گفتند چه شود ما را نبينيم مردانى را كه بوديم مى‌شمرديمشان از بدان


أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ

63

آيا گرفتيمشان به مسخره يا لغزيد از ايشان ديدگان


إِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ

64

همانا اين است حق ستيزه كردن اهل آتش


قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ

65

بگو جز اين نيست كه منم ترساننده و نيست خداوندى جز خداى يگانه خشم‌آور


رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ

66

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنها است مهتر آمرزگار


قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ

67

بگو آن داستانى است بزرگ


أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ

68

كه شمائيد از او روى‌گردانان


ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْليٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ

69

نيست مرا دانايى به گروه بالا گاهى كه مى‌ستيزند


إِنْ يُوحيٰ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ

70

وحى نمى‌شود به من جز آنكه منم ترساننده آشكار


إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ

71

هنگامى كه گفت پروردگارت به فرشتگان من آفريننده بشرى از گل


فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ

72

تا گاهى كه درستش كردم و دميدم در او از روح خويش پس بيفتيد برايش سجده‌كنان


فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ

73

پس سجده كردند فرشتگان همگى با هم


إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ

74

مگر ابليس كه برترى جست و شد از كافران


قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ

75

گفت اى ابليس چه بازداشت تو را از آنچه سجده كنى براى آنچه آفريدم با دستهايم آيا كبر ورزيدى يا شدى از برترى‌جويان


قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ

76

گفت من بهترم از او مرا آفريدى از آتش و آفريدى او را از گل


قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ

77

گفت پس برون شو از آن كه تويى رانده


وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِليٰ يَوْمِ الدِّينِ

78

و همانا بر تو است لعن من تا روز دين


قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِليٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

79

گفت پروردگارا پس مهلتم ده تا روزى كه برانگيخته شوند


قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ

80

گفت همانا تويى از مهلت‌دادگان


إِليٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ

81

تا روز هنگام دانسته


قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ

82

گفت پس به عزتت سوگند هر آينه گمراهشان سازم همگى


إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ

83

جز بندگان تو از ايشان آن ناآلودگان


قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ

84

گفت پس حق است و حق را گويم


لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ

85

كه همانا آكنده سازم دوزخ را از تو و از آنان كه پيرويت كنند از ايشان همگى


قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ

86

بگو نپرسم شما را بر آن مزدى و نيستم من از رنج‌دهندگان


إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ

87

نيست آن جز يادآوريى براى جهانيان


وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ

88

و هر آينه بدانيد داستانش را پس از زمانى


قاری
ترجمه گویا
انصاریان