سوره هود
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ الٓر كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ
1بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ كتابى است كه استوار شد آيتهاى آن و سپس تفصيل داده شده است از نزد حكيمى دانا
أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ وَ بَشِيرٞ
2كه پرستش نكنيد جز خدا را همانا منم براى شما از نزد او ترساننده و نويددهنده
وَ أَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُمَتِّعۡكُم مَّتَٰعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَ يُؤۡتِ كُلَّ ذِي فَضۡلٖ فَضۡلَهُۥ وَ إِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ كَبِيرٍ
3و آنكه آمرزش خواهيد از پروردگار خويش و سپس بازگشت كنيد بسوى او تا بهره دهد شما را بهرهاى نكو تا سرآمدى نامبرده و بدهد به هر صاحب فضلى فضلش را و اگر پشت كردند همانا مىترسم بر شما از عذاب روزى بزرگ
إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُكُمۡ وَ هُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ
4بسوى خدا است بازگشت شما و او است بر هر چيز توانا
أَلَآ إِنَّهُمۡ يَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ لِيَسۡتَخۡفُواْ مِنۡهُ أَلَا حِينَ يَسۡتَغۡشُونَ ثِيَابَهُمۡ يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعۡلِنُونَ إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ
5همانا ايشان برمىگزيند تابند سينههاى خود را تا پوشيده دارند از او همانا گاهى كه مىپوشند جامههاى خود را مىداند آنچه را نهان كنند و آنچه را آشكار سازند كه او دانا است بدانچه در سينهها است
وَ مَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَ يَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَ مُسۡتَوۡدَعَهَا كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ
6و نيست جنبندهاى در زمين مگر بر خدا است روزى او و مىداند آرامشگاه و كوچگاه او را هر كدام است در كتابى آشكار
وَ هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَ كَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا وَ لَئِن قُلۡتَ إِنَّكُم مَّبۡعُوثُونَ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡمَوۡتِ لَيَقُولَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٞ
7و او است آنكه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز و بود عرش او بر آب تا بيازمايد شما را كداميك نكوتريد در كردار و اگر گويى شمائيد برانگيختگان پس از مرگ هر آينه گويند آنان كه كفر ورزيدند نيست اين جز جادويى آشكار
وَ لَئِنۡ أَخَّرۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِلَىٰٓ أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحۡبِسُهُۥٓ أَلَا يَوۡمَ يَأۡتِيهِمۡ لَيۡسَ مَصۡرُوفًا عَنۡهُمۡ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ
8گر دور كنيم از ايشان عذاب را تا امتى شمرده گويند چه بازدارد آن را همانا روزى كه مىآيد ايشان را نيست برگرداننده از ايشان و فرود آمد بر ايشان آنچه بودند بدان استهزاءكنان
وَ لَئِنۡ أَذَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِنَّا رَحۡمَةٗ ثُمَّ نَزَعۡنَٰهَا مِنۡهُ إِنَّهُۥ لَئَُوسٞ كَفُورٞ
9و اگر چشانيم انسان را از خود رحمتى و سپس بگيريمش از او همانا او است نوميد ناسپاس
وَ لَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ نَعۡمَآءَ بَعۡدَ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ ٱلسَّئَِّاتُ عَنِّيٓ إِنَّهُۥ لَفَرِحٞ فَخُورٌ
10و اگر چشانيمش نعمتى بعد از رنجى كه بدو رسيده است هر آينه گويد رفت بديها از من همانا او است شادمان خودستاى
إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَ أَجۡرٞ كَبِيرٞ
11مگر آنان كه صبر كردند و عمل صالح نمودند كه آنان را است آمرزش و پاداشى بزرگ
فَلَعَلَّكَ تَارِكُۢ بَعۡضَ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ وَ ضَآئِقُۢ بِهِۦ صَدۡرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ كَنزٌ أَوۡ جَآءَ مَعَهُۥ مَلَكٌ إِنَّمَآ أَنتَ نَذِيرٞ وَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٌ
12شايد تويى رهاكننده پارهاى از آنچه وحى مىشود بسوى تو و تنگ شود بدان سينه تو كه گويند چرا بر او فرود نيامد گنجى يا نيامد با او فرشتهاى جز اين نيست كه تويى بيمدهنده و خدا است بر هر چيزى وكيل
أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَيَٰتٖ وَ ٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ
13يا گويند دروغ بسته است آن را بگو بياوريد ده سوره همانند آن دروغ پرداخته و بخوانيد هر آن را كه بتوانيد جز خدا اگر هستيد راستگويان
فَإِلَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ وَ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ
14پس اگر نپذيرفتند از شما بدانيد كه آنچه فرستاده شده است به علم خدا است و آنكه نيست خدايى جز او پس آيا هستيد شما اسلامآورندگان
مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَ هُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ
15آنان كه خواهان زندگانى دنيا و زيور آنند تمام دهيم بديشان كردار ايشان را در آن و ايشان در آن كم داده نشوند
أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَ بَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ
16آنانند كه نيست ايشان را در آخرت جز آتش و تباه است آنچه ساختند در آن و ناچيز است آنچه بودند مىكردند
أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ وَ يَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ وَ مِن قَبۡلِهِۦ كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَ رَحۡمَةً أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَ مَن يَكۡفُرۡ بِهِۦ مِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ فَٱلنَّارُ مَوۡعِدُهُۥ فَلَا تَكُ فِي مِرۡيَةٖ مِّنۡهُ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَ
17آيا آنكه بر روشنايى است از پروردگار خود و از پيش آيد گواهى از آن و پيش از آن است كتاب موسى پيشوا و رحمتى ايشان ايمان آرند بدان و آنكه كفر ورزد بدان از احزاب آتش است وعدهگاه او پس نباش در شكى از آن همانا آن است حق از پروردگار تو ليكن بيشتر مردم ايمان نمىآورند
وَ مَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أُوْلَٰٓئِكَ يُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ وَ يَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ
18و كيست ستمگرتر از آنكه ببندد بر خدا دروغى را آنان عرض شوند بر پروردگار خويش و گويند گواهان اينانند آنان كه دروغ گفتند بر پروردگار خويش همانا لعنت خدا باد بر ستمگران
ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَ يَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَ هُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ
19آنان كه بازدارند از راه خدا و خواهندش كج و ايشانند به آخرت كافران
أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يَكُونُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَۘ يُضَٰعَفُ لَهُمُ ٱلۡعَذَابُ مَا كَانُواْ يَسۡتَطِيعُونَ ٱلسَّمۡعَ وَ مَا كَانُواْ يُبۡصِرُونَ
20آنان نيستند به عجزآرندگان در زمين و نيستشان جز خدا دوستانى افزوده شود براى ايشان عذاب نبودند بتوانند شنيدن را و نبودند كه ببينند
أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَ ضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ
21آنانند كه زيان كردند خويشتن را و گم شد از ايشان آنچه بودند دروغ مىبستند
لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ
22ناگزير آنانند در آخرت زيانمندتران
إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَ أَخۡبَتُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ
23همانا آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند و زارى كردند بسوى پروردگار خويش آنانند ياران بهشت ايشانند در آن جاودانان
مَثَلُ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ كَٱلۡأَعۡمَىٰ وَ ٱلۡأَصَمِّ وَ ٱلۡبَصِيرِ وَ ٱلسَّمِيعِ هَلۡ يَسۡتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
24مثل دو گروه مانند كور و كر و بينا و شنوا است آيا يكسانند در مثل آيا يادآور نمىشويد
وَ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌ
25و همانا فرستاديم نوح را بسوى قومش كه منم براى شما ترساننده آشكار
أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ أَلِيمٖ
26كه پرستش نكنيد جز خدا را كه مىترسم بر شما از عذاب روزى دردناك
فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا نَرَىٰكَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَا وَ مَا نَرَىٰكَ ٱتَّبَعَكَ إِلَّا ٱلَّذِينَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ وَ مَا نَرَىٰ لَكُمۡ عَلَيۡنَا مِن فَضۡلِۢ بَلۡ نَظُنُّكُمۡ كَٰذِبِينَ
27پس گفتند گروهى كه كفر ورزيدند از قومش نمىبينيمت جز بشرى همانند خويش و نمىبينيم تو را كه پيرويت كردهاند جز آنان كه فرومايگان ما هستند نخستين بار و نمىبينيم شما را بر ما برتريى بلكه مىپنداريم شما را دروغگويان
قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَ ءَاتَىٰنِي رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ فَعُمِّيَتۡ عَلَيۡكُمۡ أَنُلۡزِمُكُمُوهَا وَ أَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَ
28گفت اى قوم من آيا ديدهايد كه اگر باشم من بر روشنايى از پروردگار خود و بداد مرا رحمتى از نزدش پس پوشيده شد بر شما آيا واميدارم شما بر آن حالى كه هستيد آن را ناخوشدارندگان
وَ يَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مَالًا إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ وَ مَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَ لَٰكِنِّيٓ أَرَىٰكُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ
29و اى قوم من نخواهم از شما بر آن مالى را نيست پاداشم جز بر خدا و نيستم دوركننده آنان كه ايمان آوردند همانا ايشانند ملاقاتكننده پروردگار خويش ليكن بينم شما را گروهى كه نمىدانيد
وَ يَٰقَوۡمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
30و اى قوم من كه مرا يارى مىكند از خدا اگر برانمشان آيا يادآور نمىشويد
وَ لَآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَ لَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَ لَآ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٞ وَ لَآ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزۡدَرِيٓ أَعۡيُنُكُمۡ لَن يُؤۡتِيَهُمُ ٱللَّهُ خَيۡرًا ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا فِيٓ أَنفُسِهِمۡ إِنِّيٓ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ
31و نمىگويم به شما كه نزد من است گنجهاى خدا و ندانم ناپيدا را و نگويم كه منم فرشته و نمىگويم بدانان كه به خوارى نگرد ديدگان شما هرگز ندهد خدا بديشان خيرى خدا داناتر است بدانچه در دلهاى آنان است كه مىباشم در آن هنگام از ستمكاران
قَالُواْ يَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَكۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ
32گفتند اى نوح همانا با ما ستيزه كردى پس فزون كردى ستيزه ما را پس بياور ما را آنچه به ما وعده دهى اگر هستى از راستگويان
قَالَ إِنَّمَا يَأۡتِيكُم بِهِ ٱللَّهُ إِن شَآءَ وَ مَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ
33گفت جز اين نيست كه آورد شما را بدان خدا اگر خواهد و نيستيد شما به عجزآرندگان
وَ لَا يَنفَعُكُمۡ نُصۡحِيٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَكُمۡ إِن كَانَ ٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغۡوِيَكُمۡ هُوَ رَبُّكُمۡ وَ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ
34و سود ندهد شما را اندرز من اگر خواهم شما را اندرز دهم اگر خواهد گمراهتان كند او است پروردگار شما و بسوى او بازگردانيده شويد
أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُ قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَيۡتُهُۥ فَعَلَيَّ إِجۡرَامِي وَ أَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ
35يا گويند دروغ بسته است آن را بگو اگر دروغش بسته باشم بر من است گناهم و بيزارم از آنچه شما گناه كنيد
وَ أُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن يُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِكَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ
36و وحى شد بسوى نوح كه هرگز ايمان نيارند از قومت جز آنان كه ايمان آوردند پس آزرده نشو از آنچه مىكنند
وَ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَ وَحۡيِنَا وَ لَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ
37و بساز كشتى را به ديدگان ما و وحى ما و سخن نگوى با من در باره آنان كه ستم كردند همانا ايشانند غرقشدگان
وَ يَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡكَ وَ كُلَّمَا مَرَّ عَلَيۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنكُمۡ كَمَا تَسۡخَرُونَ
38و مىساخت كشتى را و هر گاه بر او گذشتى گروهى از قومش مسخرهاش گرفتندى گفت اگر ما را مسخره كنيد همانا ما شما را مسخره كنيم چنان كه بوديد شما مسخره مىكرديد
فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيۡهِ عَذَابٞ مُّقِيمٌ
39زود است بدانيد كه را آيد عذابى كه خوار سازدش و فرود آيد بر او عذابى جايگزين
حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَ فَارَ ٱلتَّنُّورُ قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَ أَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَ مَنۡ ءَامَنَ وَ مَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ
40تا گاهى كه بيامد امر ما و بجوشيد تنور گفتيم بار كن در آن از هر كدام دو جفت را و خاندان خويش را مگر آنكه بر او پيشى گرفته است سخن و آنان را كه ايمان آوردند و ايمان نياورده بود با او جز اندكى
وَ قَالَ ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَ مُرۡسَىٰهَآ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ
41گفت سوار شويد در آن با نام خدا روان شدنش و لنگر انداختنش همانا پروردگار من است آمرزنده مهربان
وَ هِيَ تَجۡرِي بِهِمۡ فِي مَوۡجٖ كَٱلۡجِبَالِ وَ نَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَ كَانَ فِي مَعۡزِلٖ يَٰبُنَيَّ ٱرۡكَب مَّعَنَا وَ لَا تَكُن مَّعَ ٱلۡكَٰفِرِينَ
42و آن روان بود بديشان در موجى همانند كوهها و برخواند نوح فرزند خود را و بود بر كنارى كهاى پسرك من سوار شو با ما و نباش با كافران
قَالَ سََٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِ قَالَ لَا عَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ وَ حَالَ بَيۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِينَ
43گفت زود است پناه برم به كوهى كه نگه داردم از آب گفت نيست نگهدارندهاى امروز از امر خدا مگر آن را كه رحم كرده است و حايل شد ميان ايشان موج پس شد از غرقشدگان
وَ قِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ وَ يَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي وَ غِيضَ ٱلۡمَآءُ وَ قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَ ٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ
44و گفته شد اى زمين فرو خور آب خويش را و اى آسمان بس كن و فرونشست آب و گذشت كار و استوار شد بر جودى و گفته شد دور باد براى گروه ستمگران
وَ نَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَ إِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ وَ أَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَ
45و خواند نوح پروردگار خود را پس گفت پروردگارا همانا پسرم از خاندان من است و هر آينه وعده تو حق است و تويى بهترين حكمكنندگان
قَالَ يَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖ فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌ إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ
46گفت اى نوح نيست او از خاندان تو و همانا او كردارى است ناشايست پس نپرس مرا آنچه نيستت بدان دانشى همانا اندرزت گويم تا نباشى از نادانان
قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِكَ أَنۡ أَسَۡٔلَكَ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ وَ إِلَّا تَغۡفِرۡ لِي وَ تَرۡحَمۡنِيٓ أَكُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ
47گفت پروردگارا پناه برم به تو كه بپرسمت آنچه را نباشد مرا دانشى بدان و اگر نيامرزى مرا و رحم نكنى بر من باشم از زيانكاران
قِيلَ يَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَ بَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَ عَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَ وَ أُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٞ
48گفته شد اى نوح فرودآى با آرامشى از ما و بركتهايى بر تو و بر ملتهايى از آنان كه با تو هستند و ملتهايى كه زود است بهرهمندشان گردانيم و سپس برسد ايشان را از ما عذابى دردناك
تِلۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهَآ إِلَيۡكَ مَا كُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَ لَا قَوۡمُكَ مِن قَبۡلِ هَٰذَا فَٱصۡبِرۡ إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِينَ
49اين از خبرهاى ناپيدا است كه وحى مىفرستيمش به سويت و نبودهاى كه بدانى آنها را تو و نه قومت پيش از اين پس بردبار شو همانا فرجام است از آن پرهيزكاران
وَ إِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗا قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُفۡتَرُونَ
50و بسوى عاد برادر ايشان هود را گفت اى قوم من پرستش كنيد خدا را نيست شما را خداوندى جز او نيستيد شما جز دروغآوران
يَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱلَّذِي فَطَرَنِيٓ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
51اى قوم من نخواهم از شما بر آن مزدى را نيست مزد من جز بر آنكه مرا آفريده است پس آيا بخرد نمىيابيد
وَ يَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا وَ يَزِدۡكُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمۡ وَ لَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِينَ
52و اى قوم من آمرزش جوييد از پروردگار خود سپس بازگشت كنيد بسوى او تا فرستد آسمان را بر شما ريزاريز و بيفزايد شما را نيرويى بر نيرويتان و پشت نكنيد گنهكاران
قَالُواْ يَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَيِّنَةٖ وَ مَا نَحۡنُ بِتَارِكِيٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِكَ وَ مَا نَحۡنُ لَكَ بِمُؤۡمِنِينَ
53گفتند اى هود نياوردى ما را نشانيى و نيستيم ما ترككننده خدايان خود به گفتار تو و نيستيم ما به تو ايمانآورندگان
إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖ قَالَ إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَ ٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ
54نگوئيم جز آنكه گرفته است تو را برخى از خدايان ما به بدى گفت همانا گواه گيرم خدا را و گواه باشيد شما كه بيزارم از آنچه شرك مىورزيد
مِن دُونِهِۦ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ
55جز خدا پس آهنگ من كنيد همگى و سپس مهلتم ندهيد
إِنِّي تَوَكَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ
56همانا توكل كردم بر خدا پروردگار من و پروردگار شما نيست جنبندهاى جز آنكه او است گيرنده پيشانيش پروردگار من است بر راهى راست
فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦٓ إِلَيۡكُمۡ وَ يَسۡتَخۡلِفُ رَبِّي قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَ لَا تَضُرُّونَهُۥ شَيًۡٔا إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَفِيظٞ
57پس اگر پشت كردند همانا ابلاغ كردم به شما آنچه را بدان فرستاده شدم بسوى شما و برگيرد به جاى شما پروردگار من قومى را غير از شما و گزندش نرسانيد به چيزى همانا پروردگار من است بر همه چيز نگهبان
وَ لَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا هُودٗا وَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَ نَجَّيۡنَٰهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِيظٖ
58و هنگامى كه بيامد امر ما رهانيديم هود را و آنان كه ايمان آوردند با او به رحمتى از ما و رهائيشان داديم از عذابى انبوه
وَ تِلۡكَ عَادٞ جَحَدُواْ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَ عَصَوۡاْ رُسُلَهُۥ وَ ٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٖ
59و اينك عاد انكار كردند آيتهاى پروردگار خود را و نافرمانى كردند پيمبران او را و پيروى كردند فرمان هر فرمانده خيرهسرى را
وَ أُتۡبِعُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا لَعۡنَةٗ وَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَلَآ إِنَّ عَادٗا كَفَرُواْ رَبَّهُمۡ أَلَا بُعۡدٗا لِّعَادٖ قَوۡمِ هُودٖ
60و پيرو شدند در اين دنيا لعنتى را و در روز قيامت همانا عاد كفر ورزيدند به پروردگار خويش همانا دور باد براى عاد قوم هود
وَ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗا قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَ ٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا فَٱسۡتَغۡفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٞ مُّجِيبٞ
61و بسوى ثمود برادر ايشان صالح را گفت اى قوم من پرستش كنيد خدا را نيست شما را خدايى جز او پديد آورده است شما را از زمين و استعمار كرده است شما را در آن پس استغفار كنيد او را سپس بازگشت كنيد بسوى او كه پروردگار من نزديك است و پذيرنده
قَالُواْ يَٰصَٰلِحُ قَدۡ كُنتَ فِينَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآ أَتَنۡهَىٰنَآ أَن نَّعۡبُدَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا وَ إِنَّنَا لَفِي شَكّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَيۡهِ مُرِيبٖ
62گفتند اى صالح همانا اميدوارى ما بودى پيش از اين آيا نهى كنى ما را از آنكه پرستيم آنچه را مىپرستند پدران ما و مائيم در شكى از آنچه خوانيمان بدان به ريبافكننده
قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَ ءَاتَىٰنِي مِنۡهُ رَحۡمَةٗ فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِنۡ عَصَيۡتُهُۥ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيۡرَ تَخۡسِيرٖ
63گفت اى قوم من آيا ديدهايد كه اگر بر رهبريى از پروردگار خود باشم و آمده باشد مرا از او رحمتى پس كه مرا يارى دهد از خدا اگر نافرمانيش كنم پس نيفزائيد مرا جز زيانكارى
وَ يَٰقَوۡمِ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَكُمۡ ءَايَةٗ فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِ وَ لَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٞ قَرِيبٞ
64و اى قوم من اين است اشتر خدا براى شما آيتى پس بگذاريدش بچرد در زمين خدا و گردش نگرديد به بدى كه برگيرد شما را عذابى نزديك
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمۡ ثَلَٰثَةَ أَيَّامٖ ذَٰلِكَ وَعۡدٌ غَيۡرُ مَكۡذُوبٖ
65پس پى كردند آن را پس گفت كامياب مانيد در خانه خود سه روز اين است وعده نادروغ
فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا صَٰلِحٗا وَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَ مِنۡ خِزۡيِ يَوۡمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡعَزِيزُ
66تا هنگامى كه بيامد امر ما رهانيديم صالح را و آنان كه ايمان آوردند با او به رحمتى از ما و از خوارى آن روز همانا پروردگار تو است نيرومند دادستان
وَ أَخَذَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ
67و بگرفت آنان را كه ستم كردند خروشى پس شدند در خانههاى خود مردگان
كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآ أَلَآ إِنَّ ثَمُودَاْ كَفَرُواْ رَبَّهُمۡ أَلَا بُعۡدٗا لِّثَمُودَ
68چنان كه گويى سكونت نگزيدهاند در آنها همانا ثمود كفر ورزيدند به پروردگار خويش همانا دور باد براى ثمود
وَ لَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِيمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ سَلَٰمٞ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِيذٖ
69و همانا آمدند فرستادگان ما ابراهيم را به مژده گفتند سلام گفت سلام پس درنگ ناكرده بياورد گوساله بريان
فَلَمَّا رَءَآ أَيۡدِيَهُمۡ لَا تَصِلُ إِلَيۡهِ نَكِرَهُمۡ وَ أَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِيفَةٗ قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ
70و هنگامى كه ديد دستهاشان نمىرسد بسوى آن ناشناسشان گرفت و برداشت از ايشان بيمى گفتند نترس كه ما فرستاده شديم بسوى قوم لوط
وَ ٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞ فَضَحِكَتۡ فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَ مِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَ
71و زنش ايستاده بود پس خنديد پس مژده داديمش به اسحق و از پس اسحق يعقوب
قَالَتۡ يَٰوَيۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَ أَنَا۠ عَجُوزٞ وَ هَٰذَا بَعۡلِي شَيۡخًا إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عَجِيبٞ
72گفت اى واى آيا بزايم و منم پيرى ناتوان و اين است شوهر من پيرى فرتوت همانا اين است چيزى شگفت
قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَ بَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ
73گفتند آيا شگفت مانى از كار خدا رحمت خدا و بركتهاى او بر شما خاندان است همانا او است ستوده ارجمند
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلرَّوۡعُ وَ جَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ يُجَٰدِلُنَا فِي قَوۡمِ لُوطٍ
74تا گاهى كه برفت از ابراهيم ترس و بيامدش مژده مىستيزد با ما در باره قوم لوط
إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّٰهٞ مُّنِيبٞ
75همانا ابراهيم بردبارى است نالانى است زارىكنان
يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ
76اى ابراهيم درگذر از اين همانا بيامد امر پروردگار تو و همانا آينده است ايشان را عذابى نابازگردانيده
وَ لَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِيٓءَ بِهِمۡ وَ ضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَ قَالَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَصِيبٞ
77و هنگامى كه آمد فرستادگان ما لوط را به رنج شد از ايشان و تنگ آمدش بديشان تاب و توان و گفت اين است روزى سخت (خشمآگين)
وَ جَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِ وَ مِن قَبۡلُ كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّئَِّاتِ قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ لَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓ أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ
78و بيامدندش قومش مىشتافتند بسوى او و از پيش بودند مىكردند بديها را گفت اى قوم اينك دخترانم پاكيزهترند براى شما پس بترسيد خدا را و خوارم نسازيد در ميهمانانم آيا نيست در شما مردى خردمند
قَالُواْ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنۡ حَقّٖ وَ إِنَّكَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِيدُ
79گفتند تو دانى نيست ما را در دختران تو كامى و هر آينه مىدانى ما چه خواهيم
قَالَ لَوۡ أَنَّ لِي بِكُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنٖ شَدِيدٖ
80گفت كاش مرا بر شما نيرويى مىبود يا پناه مىبردم به پايگاهى سخت
قَالُواْ يَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوٓاْ إِلَيۡكَ فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ وَ لَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٌ إِلَّا ٱمۡرَأَتَكَ إِنَّهُۥ مُصِيبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡ إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُ أَلَيۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِيبٖ
81گفتند اى لوط مائيم فرستادگان پروردگار تو هرگز نرسند به تو پس كوچ كن با خاندان خود در پارهاى از شب و روى برنگرداند از شما هيچكس جز زن تو كه وى را رسنده است آنچه ايشان را رسد همانا وعدهگاه آنان بامداد است آيا نيست بامداد نزديك
فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَ أَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٖ مَّنضُودٖ
82تا گاهى كه بيامد امر ما گردانيديم روى آن را زير آن و باريديم بر آن سنگهايى از سجيل (سنگ گل) به رشته كشيده
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَ مَا هِيَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ بِبَعِيدٖ
83نشاندارانى نزد پروردگار تو و نيست آن از ستمگران دور
وَ إِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗا قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥ وَ لَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَ ٱلۡمِيزَانَ إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖ وَ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ مُّحِيطٖ
84و بسوى مدين برادر ايشان شعيب را گفت اى قوم من پرستش كنيد خدا را نيست شما را خداوندى جز او و كم ندهيد پيمانه و ترازو را همانا بينم شما را در خوشى و ترسم بر شما از عذاب روزى فراگيرنده
وَ يَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَ ٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِ وَ لَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَ لَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ
85و اى قوم تمام دهيد پيمانه و ترازو را به داد و كم ندهيد به مردم چيزهاى ايشان را و نكوشيد (نتازيد) در زمين تباهكاران
بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ وَ مَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖ
86بازمانده خدا بهتر است براى شما اگر هستيد مؤمنان و نيستم من بر شما نگهبان
قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ أَصَلَوٰتُكَ تَأۡمُرُكَ أَن نَّتۡرُكَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ أَوۡ أَن نَّفۡعَلَ فِيٓ أَمۡوَٰلِنَا مَا نَشَٰٓؤُاْ إِنَّكَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِيمُ ٱلرَّشِيدُ
87گفتند اى شعيب آيا نمازت فرمانت دهد كه رها كنيم آنچه را مىپرستيدند پدران ما يا آنكه كنيم در مالهاى خود هر آنچه خواهيم همانا تويى بردبار خردمند
قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَ رَزَقَنِي مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗا وَ مَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُ إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُ وَ مَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَ إِلَيۡهِ أُنِيبُ
88گفت اى قوم من آيا ديدهايد كه اگر باشم بر نشانهاى از پروردگارم و روزيم دهد از خويش روزيى نيكو و نخواهم مخالفت كنم شما را بسوى آنچه شما را از آن نهى مىكنم نخواهم جز كارساختن (درست كردن) را هر چه توانم نيست موفق داشتم جز با خدا بر او تكيه نمودم و بسوى او زارى كنم
وَ يَٰقَوۡمِ لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شِقَاقِيٓ أَن يُصِيبَكُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖ وَ مَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنكُم بِبَعِيدٖ
89و اى قوم به گناه نيندازد شما را مخالفت من تا برسد شما را مانند آنچه رسيده است قوم نوح را يا قوم هود را يا قوم صالح را و نيست قوم لوط از شما دور
وَ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞ
90و استغفار كنيد پروردگار خويش را پس توبه كنيد بسوى او همانا پروردگار من است مهربانى دوستدار
قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ مَا نَفۡقَهُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِينَا ضَعِيفٗا وَ لَوۡلَا رَهۡطُكَ لَرَجَمۡنَٰكَ وَ مَآ أَنتَ عَلَيۡنَا بِعَزِيزٖ
91گفتند اى شعيب درنمىيابيم بسيارى از آنچه گويى و همانا بينيمت ميان ما ناتوان و اگر نبودند كسان تو هر آينه سنگسارت مىكرديم و نيستى تو بر ما برتر
قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِيٓ أَعَزُّ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَ ٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَكُمۡ ظِهۡرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِيطٞ
92گفت اى قوم آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا و برگرفتيد او را از پس خويش به پشت افكنده همانا پروردگار من است بدانچه مىكنيد فراگيرنده
وَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنِّي عَٰمِلٞ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَ مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ وَ ٱرۡتَقِبُوٓاْ إِنِّي مَعَكُمۡ رَقِيبٞ
93و اى قوم عمل كنيد با توانايى خويش كه منم عملكننده زود است بدانيد كه را آيد عذابى كه خوار سازدش و كيست آنكه او است دروغگوى و چشم به راه باشيد كه منم با شما چشم به راه
وَ لَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا شُعَيۡبٗا وَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَ أَخَذَتِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ
94و هنگامى كه بيامد امر ما رهانيديم شعيب را و آنان كه ايمان آوردند با او به رحمتى از ما و بگرفت آنان را كه ستم كردند خروشى پس شدند در خانههاى خويش مردگان
كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآ أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡيَنَ كَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُ
95چنان كه گويى نبودهاند در آن هرگز همانا دور باد براى مدين چنان كه دور شدند ثمود
وَ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔايَٰتِنَا وَ سُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ
96و همانا فرستاديم موسى را به آيتهاى ما و فرمانروايى آشكار
إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَ مَلَإِيْهِۦ فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَ وَ مَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِيدٖ
97بسوى فرعون و كسانش پس پيروى كردند امر فرعون را و نيست امر فرعون رهنمون
يَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَ وَ بِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ
98پيشوا شود قوم خويش را روز قيامت پس درآوردشان در آتش و چه زشت آبشخورى است فرود آمده بر آن
وَ أُتۡبِعُواْ فِي هَٰذِهِۦ لَعۡنَةٗ وَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ بِئۡسَ ٱلرِّفۡدُ ٱلۡمَرۡفُودُ
99و پيرو شدند در اين لعنتى را و روز قيامت چه زشت است ميهمانان پذيرايى شده
ذَٰلِكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّهُۥ عَلَيۡكَ مِنۡهَا قَآئِمٞ وَ حَصِيدٞ
100اين از داستان شهرها است كه مىسرائيم بر تو از آنها است ايستاده و درويده
وَ مَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَ لَٰكِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِي يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَ وَ مَا زَادُوهُمۡ غَيۡرَ تَتۡبِيبٖ
101و ستم نكرديم بر ايشان و ليكن ستم كردند خويش را پس بىنياز نكرد از ايشان خدايانشان كه مىخواندند جز خدا به چيزى گاهى كه بيامد امر پروردگار تو و نيفزودشان جز تباهى
وَ كَذَٰلِكَ أَخۡذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَ هِيَ ظَٰلِمَةٌ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِيمٞ شَدِيدٌ
102و بدينسان گرفتن پروردگار تو گاهى كه گرفت شهرها را حالى كه ستمكار بودند همانا گرفتن او است دردناك سخت
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِ ذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَ ذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ
103همانا در اين است آيتى براى آن كه بترسد عذاب آخرت را اين است روزى كه گردآورده شود براى آن مردم و اين است روزى گواهى شده
وَ مَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ
104و پس نيندازيمش مگر تا سرآمدى شمرده
يَوۡمَ يَأۡتِ لَا تَكَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ فَمِنۡهُمۡ شَقِيّٞ وَ سَعِيدٞ
105روزى كه آيد سخن نگويد كسى جز به رخصت او پس از ايشان است بدبخت و نيكبخت
فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَ شَهِيقٌ
106پس آنان كه بدبخت شدند در آتش ايشان را است در آن آه و ناله (آهى كه برآيد و فرو رود)
خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَ ٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ
107جاودانند در آن مادامى كه آسمانها است و زمين جز آنچه خواهد پروردگار تو كه پروردگار تو كننده است آنچه را خواهد
وَ أَمَّا ٱلَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَ ٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَ عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ
108و اما آنان كه نيكبخت شدند پس در بهشت جاودانند در آن مادامى كه آسمانها و زمين است جز آنچه خواهد پروردگار تو بخششى نابريده يا بيكران
فَلَا تَكُ فِي مِرۡيَةٖ مِّمَّا يَعۡبُدُ هَٰٓؤُلَآءِ مَا يَعۡبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُهُم مِّن قَبۡلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمۡ نَصِيبَهُمۡ غَيۡرَ مَنقُوصٖ
109پس نباش در ترديدى از آنچه مىپرستند اينان نمىپرستند مگر چنان كه پرستيدند پدران ايشان از پيش و همانا پردازندهايم بديشان بهره ايشان را ناكاسته
وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِيهِ وَ لَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡ وَ إِنَّهُمۡ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُ مُرِيبٖ
110و همانا داديم به موسى كتاب را پس اختلاف شد در آن و اگر نبود سخنى كه پيش گرفته است از پروردگار تو هر آينه قضاوت مىشد ميان ايشان و همانا ايشانند در شكى از آن به ريب افكننده
وَ إِنَّ كُلّٗا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمۡ رَبُّكَ أَعۡمَٰلَهُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا يَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ
111و هر كدام را هر آينه بپردازد بديشان پروردگار تو كردارهاى ايشان را همانا او است بدانچه مىكنند آگاه
فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ وَ مَن تَابَ مَعَكَ وَ لَا تَطۡغَوۡاْ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ
112پس پايدار باش چنان كه مأمور شدى و آنان كه توبه كردند با تو و سركشى نكنيد كه او بدانچه مىكنيد بينا است
وَ لَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ
113و نگرويد بسوى آنان كه ستم كردند كه مىرسد شما را آتش و نمىباشد شما را جز خدا دوستانى و سپس يارى نمىشويد
وَ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَ زُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ
114و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پارههايى از شب همانا خوبيها مىبرند بديها را اين است يادآوردنى براى يادآرندگان
وَ ٱصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ
115و صبر كن كه خدا تباه نكند پاداش نكوكاران را
فَلَوۡلَا كَانَ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِن قَبۡلِكُمۡ أُوْلُواْ بَقِيَّةٖ يَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡفَسَادِ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا قَلِيلٗا مِّمَّنۡ أَنجَيۡنَا مِنۡهُمۡ وَ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَآ أُتۡرِفُواْ فِيهِ وَ كَانُواْ مُجۡرِمِينَ
116پس چرا نبود از قرنهاى پيش از شما بازماندگانى كه نهى كنند از تباهكارى در زمين مگر كمى از آنان كه نجات داديم از ايشان و پيروى كردند ستمگران آنچه را كامرانى نمودند در آن و شدند بزهكاران
وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَ أَهۡلُهَا مُصۡلِحُونَ
117و نيست پروردگار تو كه بكشد شهرها را به ستم و مردمان آنهايند اصلاح كنندگان (درستكاران)
وَ لَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَ لَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ
118و اگر مىخواست پروردگار تو هر آينه مىگردانيد مردم را يك ملت و پيوسته اختلافكنندگان باشند
إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡ وَ تَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَ ٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ
119مگر آنكه رحم كند پروردگار تو و براى اين بيافريدستشان و تمام شد سخن پروردگار تو كه همانا پر سازم دوزخ را از جنيان و مردم همگى
وَ كُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَ وَ جَآءَكَ فِي هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَ مَوۡعِظَةٞ وَ ذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ
120و هر كدام را خوانيم بر تو از داستانهاى پيمبران آنچه استوار داريم بدان دلت را و بيامده است تو را در اين حق و اندرزى و يادآوردنى براى مؤمنان
وَ قُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنَّا عَٰمِلُونَ
121بگو بدانان كه ايمان نمىآورند عمل كنيد بر توانايى خويش كه مائيم عملكنندگان
وَ ٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ
122و منتظر باشيد كه مائيم منتظران
وَ لِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ إِلَيۡهِ يُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ كُلُّهُۥ فَٱعۡبُدۡهُ وَ تَوَكَّلۡ عَلَيۡهِ وَ مَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ
123و خداى را است ناپيداى آسمانها و زمين و بسوى او بازگردانيده شود امر همه آن پس او را پرستش كن و بر او توكل كن و نيست پروردگار تو غافل از آنچه مىكنيد