کتابخانه روایات شیعه

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

اللهوف على قتلى الطفوف


صفحه قبل

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، مقدمه، ص: 2

[مقدمة المترجم‏]

ترجمه مؤلف‏

نام و لقب و كنيه‏

نامش على و كنيه‏اش أبو القاسم و أبو الحسن و لقبش رضىّ الدّين فرزند سعد الدّين موسى بن جعفر بن محمّد بن أحمد بن محمّد بن أحمد بن أبي عبد اللّه محمّد ملقّب بطاوس است و محمّد بدين جهت طاوس لقب يافت كه وى را صورتى بود زيبا ولى پاهايش همچون طاوس با جمال رويش تناسبى نداشت.

طاوس را بنقش و نگارى كه هست خلق‏

تحسين كنند و او خجل از پاى زشت خويش‏

و از طرف مادر نواده شيخ الطائفة شيخ طوسيّ است كه شيخ را دو دختر دانشمند بود و جعفر جدّ سيد، شوهر يكى از آن دو دختر بود.

ولادت و وفات‏

در نيمه ماه محرّم سال 589 هجرى قمرى در شهر حلّه متولّد گرديد و دوران كودكى و جوانى را در محلّ ولادت بسر برد و شايد در سنّ چهل و اندى بود كه مهاجرت ببغداد نمود و 15 سال در بغداد كه پايتخت حكومت خلفاى بنى عبّاس بود اقامت فرمود سپس بحله بازگشت و در هريك از نجف و كربلا و كاظمين سه سال مجاور بود و سه سال هم قصد مجاورت در سامرّا نمود كه آن روز مانند صومعه‏اى بود در وسط بيابان و در اواخر عمر باقتضاى مصالحى كه ايجاب مى‏نمود دوباره ببغداد آمد و منصب نقابت طالبيّين را بنا بدستور هلاكو خان مغول در سال 661 بعهده گرفت و سه سال‏

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، مقدمه، ص: 3

و يازده ماه متصدّى اين منصب بود با اينكه در زمان مستنصر خليفه عبّاسى از پذيرش اين منصب سخت خوددارى مى‏فرمود و بنا بنقل شهيد ره در مجموعه خود، ميان سيّد و وزير المستنصر: مؤيّد الدّين بن محمّد بن أحمد بن العلقمى و برادرش و فرزندش عزّ الدّين ابى الفضل محمّد بن محمّد كه خزانه‏دارى كلّ را بعهده داشت علائق محبّت و مودّت كاملى بود و لذا قريب 15 سال در بغداد اقامت فرمود سپس بحلّه: زادگاه اصلى خود مراجعت نمود و پس از آن بنجف اشرف مشرّف گرديد باز در دوران حكومت مغول ببغداد بازگشت و همواره در راه خير و ادب قدم برمى‏داشت و با كمال قداست و پاكى زندگى كرد تا آنكه صبح روز دوشنبه پنجم ذى القعدة سال 664 بسن 75 سالگى وفات يافت.

مدفن سيد

سيّد مذكور در كتاب فلاح السائل چنين مى‏فرمايد:

بيان چگونگى قبر: شايسته است كه قبر به اندازه قامت ميّت گود باشد يا اقلّا تا در گردنش و لحدى داشته باشد رو بقبله كه شخصى بتواند در ميان آن بنشيند كه منزل خلوت و تنهائى است پس به همان‏قدر كه خداى جلّ جلاله دستور فرموده است و موجب قرب بوسائل خوشنودى حقّ است بايستى توسعه داده شود من خود چنين تصميمى بدل داشتم و يكى را دستور دادم تا در جوار جدّم و مولايم على بن ابى طالب صلوات اللّه عليه محلّى را كه براى قبر خود برگزيده بودم كنده و آماده نمايد مگر پس از مرگم ميهمان آن حضرت شوم و پناهنده و وارد بر او گردم و گداى در خانه‏اش باشم و باميد إحسان بسر برم و هرگونه وسيله‏اى را كه كسى بآن متوسّل مى‏شود

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، مقدمه، ص: 4

بدست آورم و محلّ قبر را پائين پاى پدر و مادرم رضوان اللّه عليهما قرار دادم زيرا ديدم خداى جلّ جلاله دستورم فرموده است كه در مقابل پدر و مادر شكسته بال باشم و سفارش فرموده تا درباره آنان نيكى كنم از اين رو خواستم تا هر زمانى كه در زير خاك گور خواهم ماند سر خويش به‏پاى پدر و مادر نهاده باشم.

بحسب اين بيان مى‏بايست وصيّت فرموده باشد تا جنازه‏اش را بنجف حمل نموده و در همان‏جا كه تعيين كرده است به خاك بسپارند و در غير اين صورت مناسب آن بود كه در كاظمين و جوار مرقد مطهّر موسى بن جعفر و جواد الأئمّة عليهما السّلام مدفون شده باشد ولى با اين حال در بيرون شهر حلّه مرقدى است كه منسوب بسيّد است و زيارتگاه مؤمنين، و پيدا است كه اگر سيّد در بغداد وفات كرده باشد بعيد بنظر مى‏رسد كه در حلّه به خاكش سپرده باشند و اللّه العالم.

نظريه دانشمندان شيعه درباره سيد

سيّد بزرگوار نزد همه دانشمندان شيعه معروف به جلالت قدر و تقوى و زهد است علّامه حلّى در اجازه‏اش مى‏فرمايد: از جمله كتابها تصنيفاتى است كه دو سيّد بزرگوار و سعادتمند: رضىّ الدّين عليّ و جمال الدين احمد فرزندان حسينى‏نژاد موسى بن طاوس نموده‏اند و اين دو سيّد هر دو عابد بودند و باورع و مخصوصا رضيّ الدين على رحمه اللّه كه صاحب كرامات بود و من از پدر خود و هم از ديگران پاره‏اى از كرامات ايشان را شنيدم و در منهاج الصلاح در بحث استخاره مى‏فرمايد: روايت شده است از سيّد سند سعيد رضىّ الدّين عليّ بن موسى بن طاوس و او عابدترين فرد دوران‏

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، مقدمه، ص: 5

خودش بود كه ما ديديم و سيّد تفرشى در نقد الرّجال ص 144 مى‏گويد:

كه او (يعنى سيّد) از بزرگان و موثّقين اين طايفه (طايفه شيعه) است جليل القدر و عظيم المنزلة است روايات فراوانى بحفظ دارد و سخنانى پاكيزه و حالش در عبادت و زهد مشهورتر از اين است كه بيان شود، ماحوزى در بلغة مى‏گويد: سيّد سند بزرگوار و مورد اعتماد و دانشمند عابد زاهد پاك و پاكيزه كه زمام مناقب و مفاخر را بدست گرفته و صاحب دعوات و مقامات و مكاشفات و كرامات مى‏باشد مظهر فيض و لطفهاى پنهان و آشكار خداوندى ...

و بعضى از شاگردانش در اوّل كتاب يقين درباره او چنين مى‏گويد:

مولاى ما صاحب مصنّف كبير و كسى كه عالم و عادل و فاضل و فقيه و كامل و علّامه و نقيب و طاهر بود صاحب مناقب و مفاخر و فضائل و مآثر و زاهد و عابد و باورع و مجاهد رضىّ الدين ركن الإسلام و المسلمين نمونه اجداد طاهرينش جمال العارفين ... و بالجملة بفرموده محدّث نورى اعلى اللّه مقامه ابن طاوس تنها فردى است كه علماء شيعه با اختلاف مشرب و مسلكى كه دارند همگى به يك زبان او را صاحب كرامت مى‏دانند و اين فضيلت تنها مر سيّد راست و درباره هيچ يك از علماء متقدّم بر او و متأخّر از او چنين هم آهنگى وجود ندارد و نيز فرمايد: آنچه از مطالعه تأليفات سيّد مخصوصا كتاب كشف المحجّة بدست مى‏آيد اين است كه آن بزرگوار را با ولّى عصر امام زمان صلوات اللّه عليه باب مراوده و استفاضه از فيض حضور مقدّسش مفتوح بوده و گاه‏وبيگاه به حضرتش تشرّف حاصل مى‏كرده است انتهى.

و از خصايص سيّد بزرگوار مراعات او است آداب عبوديّت را در

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، مقدمه، ص: 6

پيشگاه احديّت قولا و عملا تا آنجا كه در تمام تأليفاتش نام خداى تعالى را بدون كلمه جلّ جلاله و مانند او نياورده است و نه سهم از غلّات خود را بفقراء مى‏داده و يك سهم به خود اختصاص مى‏داده است و اين چنين ادب در گفتار و تسليم و انقياد در كردار، كاشف از حدّ معرفتى است كه نظير آن را در امثال و اقران او كمتر توان يافت و گوئى از آثار همين معرفت بوده است كه رابطه عبوديّتش با حضرت متعال همواره محفوظ بوده و پيوسته از ربوبيّت خاصّه الهى برخوردار و از هدايت‏هاى غيبى و الهامات معنوى بهره‏مند بوده است و ما دو مورد براى نمونه و جلب توجّه خوانندگان ذكر مى‏كنيم:

1- در كتاب اقبال در باب اعمال روز 13 ربيع الاوّل مى‏فرمايد: من روز 12 را به شكرانه ورود رسول خدا ص در مثل چنان روزى به مدينه روزه داشتم و تصميم بر اين بود كه روز 13 را افطار كنم روايتى در كتاب ملاحم بطائنى از امام صادق بنظرم رسيد كه مژده آمدن مردى از اهل بيت را پس از زوال حكومت بنى عبّاس در برداشت و احتمال مى‏رفت كه اشاره به ما باشد و نيز انعامى بر ما، و الفاظ روايتى كه از نسخه‏هاى قديمى نقل نموده و آن نسخه در خزانه امام كاظم عليه السّلام بود چنين است:

ابى بصير روايت كرده است از امام صادق عليه السّلام كه فرمود: خداوند، والاتر و بزرگوارتر و بزرگتر از اين است كه زمين را بدون امام عادل واگذارد، گويد: عرض كردم:

صفحه بعد