کتابخانه روایات شیعه
نه تنها از وى تشكرى علنى و عمومى نمىشده بلكه در زمان خليفه سوم هم چند مرتبه تبعيد گرديده است، چه انتظارى است كه آنهمه فضائلى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درباره آنحضرت بيان داشته در ذهنها مانده باشد.
ناگفته نماند كه بارها خليفه دوم گفته است: «لو لا عليّ لهلك عمر»: (اگر على عليه السّلام نبود عمر بر اثر اشتباه به انحراف مىافتاد) اما آيا اين مطلب را براى جبران داستان بيعت گرفتن براى خليفه اول و آنهمه شكنجههاى روحى كه به امام على عليه السّلام وارد آورد گفته و يا مىخواسته است از محبوبيت امام على عليه السّلام براى تحكيم رياست خود استفاده كند و ناگزير از تواضع براى او بوده و درك مىكرده است كه با اين روش به داستانى مشابه داستان عثمان كه در پيش خواهد بود گرفتار نخواهد شد مطلب روشن نيست.
از ايننظر كه از مطالب امام على عليه السّلام از آغاز زندگى تا رياست فقط مختصرى از رجزها و شعارهاى جنگى ضبط گرديده است و آنچه نقل شده غالبا مطالبى است كه پس از رياست مطرح كرده است مىتوانيم بگوئيم، ضبط و نقل مطالب امام عليه السّلام تحت سانسور بوده و يا اينكه امام على عليه السّلام تحتنظر بوده است و براى خالى نبودن عريضه گاهوبيگاه بصورت نمايشى آنهم براى تحكيم قدرت خودشان، آنحضرت در ميان مردم ديده مىشده است.
امامى كه نزديك به نصف عمر خود را در چنين شرائطى گذرانيده است و در هر شرائط ارزش وجودش عملا انكار شده است و مىداند كه پس از وى هم دستگاه سانسور معاويه فضائل آنحضرت را به ظاهر چند صباحى محو خواهد كرد ناگزير است هرچه مىتواند به جاى مردمى كه در زمان خلفاء نگفته بودند و به جاى ملتي كه پس از وى مطالب را فقط زير شكنجه و روى سفره مرگ مىتوانند بگويند بگويد باز هم بگويد.
خودستائى جنگى
نكته ديگرى را كه نبايد ناديده گرفت اين است كه خودستائى در جنگ نه تنها جايز بلكه لازم است و امام عليه السّلام از آغاز خلافت ظاهرى با جبهه شتر (جنگ جمل) مواجه شد و تا شهادت در محراب در جنگهاى مختلف بود و ناگزير بود امتيازهاى خود را عرضه بدارد تا مردم به خود آيند و آنحضرت را خوب درك كنند.
ميبد و ميبدى
ميبد در مسير اردكان- يزد قرار گرفته است. ميبد از نظر علم و معنويت شهرى سابقهدار است.
حسين بن معين الدين ميبدى كه ديوان امام على عليه السّلام را شرح كرده و اشعار فارسى را به آن افزوده است يكى از دانشمندان اين شهر است. وى شرح خود را در سال 890 (پنج قرن پيش) نگاشته است.
ميبدى در عين اينكه از دانشمندان أهل سنت بوده است علاقه شديدى به امام على عليه السّلام داشته است. اين اشعار وى حدود علاقه او را نسبت به آنحضرت روشن مىگرداند.
بسكه تابد مهر حيدر هردم از سيماى من
آسمان را سرفرازى باشد از بالاى من
چون سخن گويم ز معراجش كه آن دوش نبى است
پاى در دامن كشد فكر فلك پيماى من
بهر وَ صّافى او سر تا قدم گشتم زبان
تا نگردد غير مدحش خارج از اجزاى من
طبع من تا گشت چون دريا ز فيض مرتضى
ابر گوهربار جويد، فيض از درياى من
گر نبودى ذوالفقار مهر او در دست دل
لقمهاى كردى مرا اين نفس اژدرهاى من
خاك راهش در دو چشم من بجاى سرمه است
نيك ديدم آفرين بر ديده بيناى من
نى كه من تنها به مدحش سرفرازى مىكنم
غير از اين هرگز كسى نشنيدهاى از آقاى من
اى صبا در گرد دستت خاكم ببر سوى نجف
بعد مردن چون فرو ريزد ز هم اعضاى من
ميبدى قبل از وارد شدن به شرح ديوان آيات فراوانى را كه درباره امام على عليه السّلام تفسير و تأويل شده نقل و در ضمن مطالب، نكتههاى جالبى نقل مىكند از جمله:
بيهقى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل مىكند: «من أراد ان ينظر الى نوح في تقويه و الى إبراهيم في حلمه و الى موسى في هيبته و الى عيسى في عبادته فلينظر الى على بن ابيطالب عليه السّلام»:
كسى كه مىخواهد به تقواى نوح، حلم إبراهيم، هيبت موسى، و عبادت عيسى نظر كند به عليّ بن ابيطالب عليه السّلام نگاه كند.
اى مصحف آيات الهى رويت
وى سلسله أهل ولايت مويت
سرچشمه زندگى لب دلجويت
محراب نماز عارفان ابرويت
وى مىنويسد: كلماتى كه اول سورههاى قرآن است با حذف مكررها اين جمله مىشود: «عليّ صراط حقّ نمسكه»: على عليه السّلام راه حقى است كه آن را محكم حفظ مىكنيم.
از امام شافعى پرسيدند درباره على عليه السّلام چه نظرى دارى؟
وى گفت: ما أقول في شخص اجتمعت له ثلثة مع ثلثة لا يجتمعن قطّ لاحد من بني آدم: الجود مع الفقر، الشّجاعة مع الرّأى، العلم مع العمل:
درباره كسى كه سه چيز را با سه چيزى جمع كرده كه هيچگاه براى هيچيك از فرزندان بني آدم جمع نمىشود چه بگويم:
سخاوت با بىپولى، شجاعت با فكر و علم با عمل.
سپس امام شافعى گفت:
انا عبد للفتى انزل فيه هل اتى
الى متى اكتمه، اكتمه الى متى؟
من غلام جوانمردى هستم كه سوره «هل اتى» دربارهاش نازل گرديده است.
تا كى آن را كتمان كنم؟ تا چه زمانى اين امتياز را پنهان دارم؟!
صاحبنظران و ديوان
قرآن مجيد از طريق وحى و جبرائيل در اختيار پيامبر إسلام صلّى اللّه عليه و آله قرار مىگرفت و كاتبان وحى هم آن را بتدريج جمعآورى كردند و پس از حوادثى كه بر جمعآورى آن گذشت بصورت فعلى در اختيار همگان قرار گرفت.
پس از قرآن مجيد كتابهائى كه درباره امامان عليهم السّلام و يا سخنان آنان نوشته مىشود، همه از فكر نويسنده تراوش كرده و هرنويسندهاى به سليقه خود آنها را جمعآورى و عرضه مىدارد. بهمين جهت هرنويسندهاى خطّ و هدف خود را در سرگذشت و يا سخنان آنان تعقيب كرده است.
نهج البلاغة سخنان امام على عليه السّلام، نهج الفصاحه سخنان پيامبر إسلام صلّى اللّه عليه و آله، صحيفه سجاديه دعاهاى امام زين العابدين عليه السّلام بهمين صورت بوجود آمده است و هرنويسندهاى كه درباره اين سه كتاب و يا شرححال چهارده معصوم عليهم السّلام مطلبى نوشته روش خاصى را تعقيب كرده و گاهى در دو قطب مخالف گام برداشتهاند:
يكى در مطالب امام عليه السّلام به قصد ترويج عرفان، تصوف و فلسفه (تخدير افكار) حركت كرده و ديگرى مطالب احساسى و حماسى را پىگيرى نموده و سومى مسائل
اخلاقى، تاريخى، و اعتقادى را مورد توجه قرار داده است.
ديوان امام على عليه السّلام هم از اين مطلب كلى جدا نيست، اما متأسفانه آن توجهى كه به نهج البلاغة شده به ديوان نشده است اگرچه مطالب آنحضرت فراوان و كلمات آنحضرت هم بطور مفصل تا بيش از بيست جلد جمعآورى شده است 8 ، اما روى ديوان كم كار شده است.
در حدود سى نسخه از ديوان و شرح آنرا در كتابخانههاى عمومى مشهد و قم ديدم. آغاز جمعآورى اشعار به نام امام على عليه السّلام به قرن چهارم (يكهزار سال پيش) منتهى مىشود.
صاحب الذريعه مىنويسد: «قديمىترين نسخه از ابن أحمد عبد العزيز جلودى متوفاى سال 332 بنام «شعر على عليه السّلام» است ...
«تاكنون هفده نفر ديوان را جمعآورى يا شرح كردهاند ... به زبان لاتينى (انگليسى) طبع ليدن هم شرح دارد ...» 9
بارى در طول اين يكهزار سال هركس به سليقه خود مطالبى كه به آنحضرت در تاريخ منسوب و در قالب شعر بوده جمعآورى كرده است.
يكدوره تاريخ إسلام را بررسى كردن و مطالب مناسب را جمعآورى نمودن و بعد بترتيب حروف «الفبا» تنظيم كردن كار مشكلى است در عين حال اين كار را عدهاى تعقيب كردهاند و تا آنجا كه نتيجه گرفتم بيشترين زحمت مربوط به قطب الدين بوده است.
مرحوم قطب الدين كيدرى سه كتاب درباره ديوان امام عليه السّلام عرضه كرده كه با هم از نظر مطلب و نام تفاوت دارد:
يك نسخه حدود 500 شعر دارد، نسخه ديگر حدود 900 عدد و نسخه سوم حدود 1700 بيت.
اين اختلاف عدد بخاطر گذشت زمان در جمعآورى است. نسخهاى كامل نشده، دست بدست نسخهبردارى مىشده است.
نسخه كاملتر را كه حدود 1700 شعر دارد و قسمتى از اشعار آن با مدرك نقل گرديده است به نام «انوار العقول» ناميده است.
مرحوم حاج سيد محسن امين كه در عصر چاپ و نشر و توسعه كتابخانهها مىزيسته و به نسخههاى گوناگون و ترجمههاى مختلف وارد و دسترسى داشته و روى آن تحقيق كرده اين حرف را مىپذيرد كه براى اولينبار جمعآورى ديوان امام عليه السّلام بدست امام أبو الحسن عليّ بن أحمد بن محمّد نيشابورى فنجگردى آغاز شده 10 .
مرحوم قطب الدين كيدرى كه نسخه فنجگردى را به دست آورده در أنوار- العقول مىنويسد: جمع اشعار وى 200 عدد بود من هم مقدارى به آن اضافه كردم تا به نسخه سيد جليل أبو البركات هبة اللّه محمّد حسنى رسيدم كه اشعار ديگرى داشت كه قبلا بآن دست نيافته بودم.
در عين حالى كه مرحوم قطب الدين كيدرى اشعار ديگرى به اشعاري كه بدست آورده افزوده است باز هم به حدّ ديوانى كه در دست شما است شعر ندارد و چه كسى ما بقى را اضافه كرده معلوم نشد!
با توجه به نكتهاى كه گذشت، اختلاف نسخه و مطلب فراوان است و از آنجا كه فاصله مكانى و نبودن وسائل نقليه بخصوص نبود ابزار چاپ و نشر بر جهان حكومت مىكرده و موضوع اشعار امام على عليه السّلام در دست جمعآورى و تنظيم سند بوده است بصورتهاى مختلفى عرضه شده است باز هم موضوعى است كه هنوز تكميل نگرديده و اشعار هم «استدراك» مىخواهد و هم نياز به نقل «مدارك» و ذكر «مقام صدور و بيان» دارد و هم اغلب اشعار مضمون آيات قرآن و أحاديث است كه مدرك در قرآن و روايات دارد و بايد در توضيح اشعار آورده شود.
اگرچه ديوان امام على عليه السّلام همانند نهج البلاغة و ساير كتابهاى اندرز و موعظهاى نياز به مدرك ندارد چون مرجعى نمىخواهد روى مطالب آن فتوى بدهد، اما جمعآورى مدرك براى اشعار مطلب را مطمئنتر و محكمتر مىگرداند.
بارى ديوان امام عليه السّلام مضامين روايات و قرآن مجيد است كه در قالب احساسى ريخته شده است، اشعار انقلابى و جنگى آن هم در كتابهاى تاريخى ثبت است.
*** تا آنجا كه بدست آمد قديمىترين نسخه ديوان چاپ بولاق تركيه است كه در تاريخ 1251 هجرى چاپ شده است و بيشترين نسخههاى چاپى مربوط به هندوستان: كلكته، دهلى و بمبئى است كه در حاشيههاى آن با عربى يا فارسى لغتنامهاى آمده است كه از روى همين نسخهها اين ترجمه تنظيم گرديد.
ديوان امام على عليه السّلام به اردو و تركى هم ترجمه شده است و در كتابخانههاى عمومى قم و مشهد ديده شد.
قديمىترين ترجمه و شرح فارسى از حسين ميبدى است كه در سال 1285 شمسى در ايران چاپ شده است. هم مستقل و هم در حاشيه كتاب نهج البلاغة لاهيجى.
اين احساس هزار ساله و كوششهاى گوناگون همه بخاطر غنى ساختن إسلام عزيز و بهرهگيرى از مطالب آموزنده خاندان رسالت و اضافه نمودن امتيازى بر امتيازهاى امام على عليه السّلام است و اصلاح جامعه از طريق عرضه نمودن مطالب آنحضرت.
هر نويسندهاى در حدّ معلومات و احساس و «همت خود خانه ساخته.»