کتابخانه روایات شیعه
وَ خَلِّ الْفَحْصَ مَا اسْتَغْنَيْتَ عَنْهُ
فَكَمْ مُسْتَجْلِبٍ عَطْباً بِفَحْصِهِ
پيام به عمرو بن عاص در صفين
-
لَأُصَبِّحَنَّ الْعَاصِيَ بْنَ الْعَاصِي
سَبْعِينَ أَلْفاً عَاقِدِي النَّوَاصِي
مُسْتَحْلِقينَ حَلَقَ الدِّلَاصِ
قَدْ جَنَّبُوا الْخَيْلَ مَعَ الْقِلَاصِ
آسَادُ غِيلٍ حِينَ لَا مَنَاصَ
جواب عمرو بن عاص
-
مَا أَنَا بِالْعَاصِي وَ شَيْخِ الْعَاصِي
مِنْ مَعْشَرٍ فِي غَالِبٍ مُصَاصٍ
خَوَّفْتَنِي بِلَابِسِ الدِّلَاصِ
وَ جَانِبِي الْخَيْلِ مَعَ الْقِلَاصِ
أَهْوِنْ بِقَوْمٍ فِي الْوَغَى نُكَّاصٍ
لَوْ قَدْ رَأَوْهَا تَنْفُضُ النَّوَاصِيَ
لَقَالَ كُلُّ هَارِبٍ خَلَاصِي
[حرف الضاد]
ترغيب و تحريص به انفاق مال
-
سَأَمْنَحُ مَالِي كُلَّ مَنْ جَاءَ طَالِباً
وَ أَجْعَلُهُ وَقْفاً عَلَى الْقَرْضِ وَ الْفَرْضِ
فَإِمَّا كَرِيمُ صُنْتُ بِالْمَالِ عِرْضَهُ
وَ إِمَّا لَئِيمٌ صُنْتُ عَنْ لَوْمِهِ عِرْضِي
بيان آنكه حصول مقاصد موقوف به قضاست
-
إِذَا أَذِنَ اللَّهُ فِي حَاجَةٍ
أَتَاكَ النَّجَاحُ بِهَا يَرْكُضُ
وَ إِنْ أَذِنَ اللَّهُ فِي غَيْرِهَا
أَتَى دُونَهَا عَارِضٌ يَعْرِضُ
گر اهل حقيقتى مرنجان و مرنج
تا مظهر اسرار معارف باشى
868- سالم بودن هر چيز را گران شمار و آزار رساندن را بخاطر دسترسى به آن ارزان مشمار.
869- تا زمانى كه نياز ندارى درباره كسى كنجكاوى مكن، زيرا چهبسا جستجوگر فلاكت را بسوى خود كشانيده است.
اى يافته از لطف الهى تمكين
در منزل عافيت به كنجى بنشين
حالى كه در آن فائده نيست مپرس
كز قصه بيهوده نگردى غمگين
پيام امام عليه السّلام به عمرو بن عاص (در جنگ صفّين) 870- بزودى پسر عاص گناهكار با هفتاد هزار جنگجوى رزمديده مواجه خواهد شد.
871- رزمندگانى كه زره نرم و درخشان پوشيده، اسب و شترهاى جوان را يدك مىكشند.
872- به موقعى كه گريزگاهى نيست شيران بيشهى شجاعتاند.
دشمن كه به دل فكنده از كينه گره
مشكل كه زمن برد در اين قصه فره 84
هستند جماعتى به خونش تشنه
چون آب روان در بر خود كرده زره
جواب عمرو بن عاص به امام عليه السّلام 873- من با مردى گنهكار و پير معصيتكار چه رابطهاى دارم؟ من از طائفه غالب بن قهر، خالصترين طائفهها هستم.
874- مرا از زرهپوشانى كه اسب و شتر يدك مىكشند مىترسانى!
875- ملتي كه در جنگ به هنگام ريختن سرها عقبنشينى مىكند بطور حتم ذليل مىگردد.
876- هر فرد فرارى نجات مرا تضمين مىكند. (لشكريانت عقبنشينى مىكنند ذليل مىشوى، فرار مىكنند و من نجات مىيابم)
تشويق به انفاق 877- هركس از من درخواست كرد زود به او كمك مىكنم. ثروت خود را براى قرض دادن و كارهاى لازم قرار دادهام.
878- كسى كه از من درخواست مىكند يا شخصيت دارد كه در اين صورت با بخشش به او آبروى او را حفظ كردهام و يا فردى پست است كه با كمك به وى آبروى خود را نگاهدارى كردهام.
اى گشته به دولت و سعادت فيروز
بايد كه دهى سيم به سائل هر روز
گر مرد كريم است ز خاكش برگير
ور مرد لئيم است دهانش بردوز
رسيدن به هدف كمك الهى مىخواهد 879- آنگاه كه خدا اجازه داد حاجتى برآيد، پيروزى به سويت مىدود.
880- و اگر خدا برآمدن حاجت را تأييد نكرده باشد مانعى بر سر راه آن
تعيير مخالفان و مدعيان
-
لَنَا مَا تَدَّعُونَ بِغَيْرِ حَقٍ
إِذَا مِيزَ الصِّحَاحُ مِنَ الْمِرَاضِ
عَرَفْتُمْ حَقَّنَا فَجَحَدْتُمُوهُ
كَمَا عُرِفَ السَّوَادُ مِنَ الْبَيَاضِ
كِتَابُ اللَّهِ شَاهِدُنَا عَلَيْكُمْ
وَ قَاضِينَا الْإِلَهُ فَنِعْمَ قَاضٍ
پيام معاوية بن أبي سفيان به مرتضى ع
-
لَا تُفْسِدَنَّ سَابِقَ إِحْسَانٍ مَضَى
وَ اللَّهُ لَا يُغْلَبُ فِيمَا قَدْ قَضَى
جواب حضرت مرتضى ع او را
-
إِنْ كُنْتَ ذَا عِلْمٍ بِمَا اللَّهُ قَضَى
فَاثْبُتْ أُصَادِقْكَ وَ سَيْفِي مُنْتَضَى
وَ اللَّهِ لَا يَرْجِعُ شَيْءٌ قَدْ مَضَى
وَ اللَّهِ لَا يُبْرِمُ شَيْئاً نَقَضَا
تهييج عمرو بن عاص معاويه را به حرب على ع
-
قَوْلُكَ فِيمَا قَالَهُ قَدْ دَحَضَا
ايتِ عَلِيّاً فَسَتُلْقَى نَهَضَا
يُورَثُ مَنْ يُسْأَلُ عَنْهُ رَمَضَا
خطاب معاويه به عمرو بن عاص
-
عَلَيْكَ يَا عَمْرُو تُجِنُّ الْمَرَضَا
وَ الشَّعْرُ قَدْ يُقْرِضُهُ مَنْ قَرَضَا
لَا تَجْعَلَنِّي لِعَلِيٍّ غَرَضاً
[حرف الطاء]
بيان توجه خويش به اوساط و اجتناب از تفريط و افراط
ايجاد مىگردد.
اى دوست مجوز غير حقّ دولت و بخت
بىاذن خدا برگ نيافتد ز درخت
از حكم قدر يكى شود پست به خاك
وز امر قضا يكى شود صاحب بخت
سرزنش مخالفان خود 881- رياستى كه شما آن را بدون حقّ ادعا مىكنيد مخصوص ماست و آنگاه كه (قيامت) صحيح و مريض از هم جدا شوند، حقيقت روشن مىگردد.
882- حق ما را مىدانستيد و آن را همانند سياه و سفيد تشخيص مىداديد درعينحال آن را منكر شديد.
883- شاهد ما عليه شما قرآن كتاب خدا و قاضى ميان ما خدا است كه بهترين قاضى است.
اى قوم كه حقّ ما گرفتيد بزور
فردا چه جواب حقّ بگوئيد به گور؟
ديديد و شنيديد كه ما برحقيم
از بهر چه ساختيد خود را كروكور؟
پيام معاويه براى امام عليه السّلام 884- سابقه خدمات خود را كه انجام دادهاى (با مخالفت با من) فاسد مكن.
خدا در مورد خواستهاش مغلوب نمىگردد. (خدا رياست مرا خواسته است و نمىتوانى آن را تغيير دهى.)
پاسخ امام عليه السّلام به معاويه 885- اگر از قضا و قدر خدا آگاهى در جاى خود باش تا با شمشير كشيده پيش تو بيايم.
886- خدا گذشته را بازنمىگرداند و چيزى را كه شكست، محكم نمىسازد.
هر چيز كه در ازل مقدر نشود
شك نيست كه تا ابد مصور نشود
تغيير قضاى ايزدى ممكن نيست
وين كار به هيچ رو ميسر نشود
عمرو بن عاص معاويه را براى جنگ امام عليه السّلام تحريك مىكند 887- مطلب تو در مورد آنچه على عليه السّلام مىگفت باطل شد، بميدان جنگ على عليه السّلام مىروى و بزودى پيروز مىگردى.
888- زيرا هركس دربارهى على عليه السّلام سؤال مىكند آتش مىگيرد (و نمىتواند به جنگ وى برود.)
جواب معاويه به عمرو بن عاص 889- اى عمرو تو مرض دارى، شاعر به هنگام شعر گفتن آن را تنظيم مىكند.
890- مرا در معرض خطر حملهى على عليه السّلام و تير او قرار مده.
تشويق به اعتدال 891- ما به گروه معتدل توجه مىكنيم، در رديف كسانى كه كوتاهى مىكنند و يا تندروى مىنمايند نيستيم.
-
نَحْنُ نَؤُمُّ النَّمَطَ الْأَوْسَطَا
لَسْنَا كَمَنْ قَصَّرَ أَوْ أَفْرَطَا
تنبيه بر رضا و ايمان به قضا
-
اصْبِرْ عَلَى الدَّهْرِ لَا تَغْضَبْ عَلَى أَحَدٍ
فَلَا تَرَى غَيْرَ مَا فِي اللَّوْحِ مَخْطُوطٌ
وَ لَا تقمن [تُقِيمَنْ] بِدَارٍ لَا انْتِفَاعَ بِهَا
فَالْأَرْضُ وَاسِعَةٌ وَ الرِّزْقُ مَبْسُوطٌ
[حرف الظاء]
ترجيح خواب مرد پريشان بر بيدارى
-
نَوْمُ امْرِئٍ خَيْرٌ لَهُ مِنْ يَقَظَةٍ
لَمْ يُرْضِ فِيهَا الْكَاتِبِينَ الْحَفَظَةَ
وَ فِي صُرُوفِ الدَّهْرِ لِلْمَرْءِ عِظَةٌ
[حرف العين]
منع از احسان به اراذل
-
لَا تَضَعِ الْمَعْرُوفَ فِي سَاقِطٍ
فَذَاكَ صُنْعٌ سَاقِطٌ ضَائِعٌ
وَ ضَعْهُ فِي حُرٍّ كَرِيمٍ يَكُنْ
عُرْفُكَ مِسْكاً عَرْفُهُ ضَائِعٌ
امر به حلم و اعتدال در محبت و عداوت
-
فَكُنْ مَعْدِناً لِلْحِلْمِ وَ اصْفَحْ عَنِ الْأَذَى
فَإِنَّكَ رَاءٍ مَا عَمِلْتَ وَ سَامِعٌ
وَ أَحْبِبْ إِذَا أَحْبَبْتَ حُبّاً مُقَارِباً
فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَتَى أَنْتَ نَازِعٌ
وَ أَبْغِضْ إِذَا أَبْغَضْتَ بُغْضاً مُقَارِباً
فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَتَى أَنْتَ رَاجِعٌ
بيان لوازم محبت و اخوت
-
إِنَّ أَخَاكَ الصِّدْقَ مَنْ يَسْعَى مَعَكَ