کتابخانه روایات شیعه
وَ مَنْ إِذَا عَايَنَ أَمْراً قَطَعَكَ
شَتَّتَ فِيهِ شَمْلَهُ لِيَجْمَعَكَ
هدايت به لوازم و مراسم احسان
-
الْفَضْلُ مِنْ كَرَمِ الطَّبِيعَةِ
وَ الْمَنُّ مَفْسَدَةُ الصَّنِيعَةِ
وَ الْخَيْرُ أَمْنَعُ جَانِباً
مِنْ قُلَّةِ الْجَبَلِ الْمَنِيعَةِ
وَ الشَّرُّ أَسْرَعُ جِرْيَةً
مِنْ جِرْيَةِ الْمَاءِ السَّرِيعَةِ
تَرْكُ التَّعَاهُدِ لِلصَّدِيقِ
يَكُونُ دَاعِيَةَ الْقَطِيعَةِ
لَا تَلْتَطِخْ بِوَقِيعَةٍ
فِي النَّاسِ تَلْطَخُكَ الْوَقِيعَةِ
إِنَّ التَّخَلُّقَ لَيْسَ يَمْكُثُ
أَنْ يَئُولَ إِلَى الطَّبِيعَةِ
جُبِلَ الْأَنَامُ مِنَ الْعِبَادِ
عَلَى الشَّرِيفَةِ وَ الْوَضِيعَةِ
شكايت از بىوفائى مردمان
-
مَاتَ الْوَفَاءُ فَلَا رِفْدٌ وَ لَا طَمَعٌ
فِي النَّاسِ لَمْ يَبْقَ إِلَّا الْيَأْسُ وَ الْجَزَعُ
فَاصْبِرْ عَلَى ثِقَةٍ بِاللَّهِ وَ ارْضَ بِهِ
فَاللَّهُ أَكْرَمُ مَنْ يُرْجَى وَ يُتَّبَعُ
تنبيه بر دفع دشمن در وقت ظفر
-
وَ دَاوِ عَدُوّاً دَاءَهُ لَا تُدَارِهِ
فَإِنَّ مُدَارَاةَ الْعِدَى لَيْسَ يَنْفَعُ
فَإِنَّكَ لَوْ دَارَيْتَ عَامَيْنِ عَقْرَباً
إِذَا أَمْكَنَتْ يَوْماً مِنَ الدَّهْرِ تَلْسَعُ
نهى از جزع و ناله در مصائب
دوست واقعى 901- دوست راستگو كسى است كه در كنار تو كوشش مىكند، كسى است كه به خودش ضرر مىزند تا به تو نفع برساند.
902- و كسى است كه وقتى مىبيند موضوعى مىخواهد تو را متلاشى گرداند خودش را در معرض خطر قرار مىدهد تا تو را جمعآورى نمايد.
گر دم زدهاى ز مهر ياران عزيز
بايد كه كنى فداى ايشان همه چيز
هرچند كه جان عزيز باشد اي دل
چون يار طلب كند فدا كن آن نيز
903- نيكى به مردم نشانه بزرگوارى طبيعت است و منت گذاشتن، موجب فاسد كردن كار خوب است.
904- كار خير از نظر ارزش استوارتر و بالاتر از قله كوههاى مرتفع است (كه دسترسى به آنها مشكل است.)
905- كار شر حركتى سريعتر از حركت آب شتابنده (آبشار) دارد.
اى كرده ز روى معرفت كشف عطا
وز ابر كفت ريخته باران عطا
منت به كسى منه كه أرباب صفا
گويند كه منت است آئين خطا
906- به عهد و پيمانى كه با دوست بستهايم عمل نكنيم جدائى با يكديگر را فراهم ساختهايم.
907- مردم را آلوده نكن كه آلوده خواهى شد.
908- اخلاق ساختگى خيلى زود به عادت منتهى مىگردد.
909- خلقت مردم متفاوت است، اخلاق شايسته هست، طبيعت پست هم
موجود است.
اى برده ز ميدان كرم گوى وفا
آئينه صفت باش به آئين صفا
چون لوح دلت قابل هر نقشى هست
زنهار كه تيرهاش نسازى به جفا
مردم بىوفا هستند، به خدا تكيه كن 910- وفا مرده است، نه عطائى هست و نه طمع به وفادارى مردم، فقط نااميدى و ناله در ميان مردم موجود است.
911- با اطمينان كامل به خدا تكيه كن و خوشحال باش، زيرا خدا سخاوتمندترين فردى است كه مىتوان به او اميدوار بود و از وى پيروى كرد.
از خلق جهان وفا مجوئيد كه نيست
وز أهل زمان صفا مجوئيد كه نيست
سرچشمهى فيضها خدا باشد و بس
از غير خدا عطا مجوئيد كه نيست
درد را بايد ريشهكن كرد، سازش نتيجه ندارد 912- درد دشمن رادوا كن، سازش با وى منما، زيرا سازش با دشمن فائده ندارد.
913- اگر دو سال با عقرب مدارا كنى، آنگاه كه قدرت پيدا كرد نيش بزند، مىگزد.
امروز كه بر دشمن خود دارى دست
بايد كه سرش به زير پا سازى پست
هرچند كه تربيت كنى كژدم را
آخر بگزد تو را به هر وجه كه هست
-
لَا تَجْزَعَنَّ إِذَا نَابَتْكَ نَائِبَةٌ
وَ اصْبِرْ فَفِي الصَّبْرِ عِنْدَ الضِّيقِ مُتَّسَعٌ
إِنَّ الْكَرِيمَ إِذَا نَابَتْهُ نَائِبَةٌ
لَمْ يَبْدُ مِنْهُ عَلَى عِلَّاتِهِ الْهَلَعُ
نهى از حرص در جمع مال
-
دَعِ الْحِرْصَ عَلَى الدُّنْيَا
وَ فِي الْعَيْشِ فَلَا تَطْمَعْ
وَ لَا تَجْمَعْ مِنَ الْمَالِ
وَ لَا تَدْرِي لِمَنْ تَجْمَعُ
وَ لَا تَدْرِي أَ فِي أَرْضِكَ
أَمْ فِي غَيْرِهَا تُصْرَعُ
فَإِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ
وَ كَدُّ الْمَرْءِ لَا يَنْفَعُ
فَقِيرٌ كُلُّ مَنْ يَطْمَعْ
غَنِيٌّ كُلُّ مَنْ يَقْنَعُ
بيان انتهاى هر جمعيتى به پريشانى
-
قَصْرُ الْجَدِيدِ إِلَى بِلًى
وَ الْوَصْلُ فِي الدُّنْيَا انْقِطَاعُهُ
أَيُّ اجْتِمَاعٍ لَمْ يَصِرْ
لِتَشَتُّتٍ مِنْهُ اجْتِمَاعُهُ
أَمْ أَيُّ شُعْبٍ لِالْتِيَامٍ
لَمْ يُفَرِّقْهُ انْصِدَاعُهُ
أَمْ أَيُّ مُنْتَفِعٍ بِشَيْءٍ
ثَمَّ تَمَّ لَهُ انْتِفَاعُهُ
يَا بُؤْسَ لِلدَّهْرِ الَّذِي
مَا زَالَ مُخْتَلِفاً طِبَاعُهُ
قَدْ قِيلَ فِي أَمْثَالِهِمْ
يَكْفِيكَ مِنْ شَرِّهْ سَمَاعُهُ
نفى توغل در هوى و هوس
علامت سخاوتمند و بزرگوار 914- وقتى مصيبتى به تو روى آورد ناله مكن، صبر داشته باش كه صبر به هنگام سختى گشايش را به همراه دارد.
915- آنگاه كه مصيبتى سخاوتمند و بزرگوار را فشار داد هيچ وقت بىصبرى نشان نخواهد داد.
هرچند كه از قضا بلا مىآيد
وز قوس فلك تير جفا مىآيد
در كنج رضا نشسته و منتظرم
تا بار ديگر چه از خدا مىآيد
از حرص به مال پرهيز كن 916- حرص بدنيا را كنار بگذار. به لذت دنيا طمع نداشته باش.
917- مال را ذخيره مكن. نمىدانى براى چه كسى جمع مىكنى.
918- نمىدانى كه در سرزمين خود مرض مرگ گريبانت را مىگيرد و يا جاى ديگرى.
919- بدون ترديد رزق تقسيم شده است و كوشش إنسان سودى ندارد.
920- هركس طمع به ديگران داشته باشد بيچاره است و آن كس كه قناعت داشته باشد ثروتمند.
تا چند تو را حرص و طمع خواهد بود
بر لوح دلت اشك و جزع خواهد بود
بگذر ز سر جهان كه در آخر كار
نفع تو ز تقوى و ورع خواهد بود
***
گر عقل تو بر نفس مقدم نشود
اسلام تو پيش ما مسلم نشود
دندان طمع كه بار حرص است در آن
تا پر نكنى درد سرت كم نشود
سرانجام دنيا 921- هر جديدى (خانه، لباس و ...) به كهنه شدن منتهى مىگردد و هر دوستى و ارتباطى (رفاقت، ازدواج و شراكت) به جدائى كشانيده مىشود.
922- كدام اجتماعى به پراكندگى و جدائى منتهى نگرديده؟
923- آيا كدام جمعيتى كه براى وحدت جمع شدهاند، اختلاف و شكاف، آن را پراكنده نساخته است؟!
924- آيا كدام فردى از چيزى نفع برد كه نفع وى كامل شد و به مقصود خود رسيد.
هر قصر كه ساختيم ويرانى يافت
جمعيت ما زود پريشانى يافت
هركس كه نهاد دل بدنياى دنى 85
ناگاه بر او داغ پشيمانى يافت
925- راستى كه از روزگار در تعجب هستم كه هميشه طبيعت حوادث و اخلاق مردم آن مختلف است (و شدت احتياج همه جا حكومت مىكند)
926- درباره مثل حوادث و مردم دنيا گفته شده براى چشيدن شر آن شنيدن نامش كافى است.
از جور زمانه گشت پرخون دل من
وز دور فلك رنج بود حاصل من
-
وَ مِنَ الْبَلَاءِ عَلَى الْبَلَاءِ عَلَامَةٌ
أَنْ لَا يُرَى لَكَ عَنْ هَوَاكَ نَزُوعٌ
وَ كَفَاكَ مِنْ غَيْرِ الْحَوَادِثِ أَنَّهُ
يُبْلَى الْجَدِيدُ وَ يُحْصَدُ الْمَزْرُوعُ
ترغيب به جوع و تنفير از گناهان صغيره
-
تَجَوَّعْ فَإِنَّ الْجُوعَ مِنْ عَمَلِ التُّقَى
وَ إِنَّ طَوِيلَ الْجُوعِ يَوْماً سَيُشْبَعُ
وَ جَانِبْ صِغَارَ الذَّنْبِ لَا تَرْكَبَنَّهَا
فَإِنَّ صِغَارَ الذَّنْبِ يَوْماً سَيُجْمَعُ
اعتراف به كثرت گناهان و معاصى
-
ذُنُوبِيَ إِنْ فَكَّرْتُ فِيهَا كَثِيرَةٌ
وَ رَحْمَةُ رَبِّي مِنْ ذُنُوبِيَ أَوْسَعُ
فَمَا طَمَعِي فِي صَالِحٍ قَدْ عَمِلْتُهُ
وَ لَكِنَّنِي فِي رَحْمَةِ اللَّهِ أَطْمَعُ
فَإِنْ يَكُ غُفْرَانٌ فَذَاكَ بِرَحْمَةٍ
وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَمَا كُنْتُ أَصْنَعُ
مَلِيكِي وَ مَعْبُودِي وَ رَبِّي وَ حَافِظِي
وَ إِنِّي لَهُ عَبْدٌ أُقِرُّ وَ أَخْضَعُ
سپاس و ستايش الهى
-
لَكَ الْحَمْدُ إِمَّا عَلَى نِعْمَةٍ
وَ إِمَّا عَلَى نِقْمَةٍ تُدْفَعُ
تَشَاءُ فَتَفْعَلُ مَا شِئْتَهُ
وَ تَسْمَعُ مِنْ حَيْثُ لَا يُسْمَعُ
مناجات با قاضى الحاجات
-
لَكَ الْحَمْدُ يَا ذَا الْجُودِ وَ الْمَجْدِ وَ الْعُلَى
تَبَارَكْتَ تُعْطِي مَنْ تَشَاءُ وَ تَمْنَعُ
إِلَهِي وَ خَلَّاقِي وَ حِرْزِي وَ مَوْئِلِي