کتابخانه روایات شیعه

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام

[مقدمه‏] [فهرست‏] شماره‏هاى: فرهنگ إسلام‏ شعر و شاعرى‏ بى‏شعورى‏ شعر و محمّد صلّى اللّه عليه و آله‏ طبع شعر اسلام و انقلاب شعرى‏ مبارزه عملى‏ تمثيل و تضمين‏ حديث نفس‏ خودستائى امام عليه السّلام‏ خودستائى جنگى‏ ميبد و ميبدى‏ صاحبنظران و ديوان‏ چند تذكر [حرف الألف‏] تحذير از مجالست جاهلان و تنفير از مؤانست غافلان‏ شكايت روزگار غدار و حكايت دوستان بى اعتبار شكوه از زنان بى وفا كه نه صدق دارند و نه صفا امر به جستن روزى به اميد فتح و فيروزى‏ منع از مبالغة در جمع مال و شكايت از دهر پريشان حال‏ حصر موت در مشقت دنيا كه محل عناست و منزل بلا امر بطلاق دنيا كه عروسى است نازيبا اشارت به ندامت اخروى در محبت اسباب دنيوى‏ امر به اجتناب از اين جهان خراب‏ اظهار يد عليا در تحمل شدائد دنيا بيان اختيارات ايام أسبوع به طرزى مقبول و مطبوع‏ دعاء و مناجات با قاضى الحاجات‏ مرثيه حضرت خاتم ص‏ بيان شجاعت خود در بدر و مدح صحابه عاليقدر [حرف الباء] نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ نصيحت امام حسين ع و تنبيه او بر شهادت خود و أولاد كرام‏ نصيحت سيد البرية امام حسن عليه التحية نصيحت أمير المؤمنين حسن أثابه الله بمقاساة المحن‏ نهى از اضطراب در وقت فتنه و انقلاب‏ اظهار اصطبار بر سختى روزگار بيان آنكه فرح لازم ترح است و يسر تابع عسر نهى از عجز و فروتنى پيش مرد دنا اظهار صبر بر حوادث زمان براى دفع شماتت دشمنان‏ امر به سخا و كرم با جميع طوائف و امم‏ بيان آنكه كثرت مال عيوب را بپوشاند شكايت از فقر و احتياج‏ بيان آنكه دنيا به فطانت و عقل حاصل نشود ستايش دانش و خرد كه سبب نجاتست و سعادت ابد مدح علم و ادب و حمد عقل و حسب‏ امر به تحصيل آداب و منع از تفاخر به انساب‏ نفى عوارض جسمانى و اثبات فضائل نفسانى‏ تحسين سكوت و ستايش خاموشى‏ تنبيه بر ترك جواب اراذل‏ اظهار آثار حلم از كمال كياست و علم‏ امر به ستر عيوب و عفو ذنوب‏ شكايت از دوستان منافق‏ شكايت از فقدان احبا و اصدقا مناجات و دعا بدرگاه الهى‏ مناجات با حضرت قاضى الحاجات‏ منع از مداومت در مصاحبت‏ در ترتيب چيدن اظفار در تقريب نفس به موت‏ تبيين مصائب زمان و تعيين نوائب جهان‏ ارشاد ارباب صلاح به اسباب فلاح‏ بيان زوال جاه و مال و مذمت حرص بر جمع مال‏ توبيخ بر متابعت نفس و هوا شكايت از پيرى و سفيد شدن مو شكايت از حوادث روزگار تأسف بر ايام جوانى و دوستان جانى‏ اظهار ملال از مصائب ايام در وقت وفات فاطمة ع‏ اظهار ملال در وفات فاطمه زهرا ع‏ خطاب به فاطمه بعد از وفات‏ جواب از زبان آن مخدره‏ مرثيه در وقت زيارت خاتم الأنبياء تعيير وليد بن مغيره‏ خطاب به ابى لهب و تعيير او به ترك ادب‏ خطاب به وليد در وقت قتل او به غزاى بدر رجز ابى سعيد بن ابى طلحه در احد جواب او به احسن عبارات‏ خطاب به احزاب كه قيام نمودند به محاصره مدينه‏ مفاخرت شفيع محشر در غزوه خيبر رجز مرحب در غزاى خيبر جواب او به احسن عبارات‏ خطاب به ياسر و خيبريان‏ خطاب به عنتر بن صامت مرادى و عساكر خيبر خطاب به ربيع بن ابى الحقيق خيبرى‏ خطاب به جماهر خيبرى و اظهار شجاعت و دلاورى‏ رجز مرة بن مروان دارمى در خيبر جواب او به وجهى لايق و طرزى فائق‏ خطاب به معاوية بن أبي سفيان در غزاى صفين‏ تعريض به معاوية بن أبي سفيان‏ خطاب به حريث مولى معاويه در وقت كشتن او به صفين‏ جواب يكى از اعداى دين در حرب صفين‏ خطاب به حريث بن صباح حميرى در صفين‏ خطاب به معاوية و جنود او در ليلة الهرير مدح اصحاب ظفر آئين در صفين‏ ستايش عساكر نصرت مآثر مدح قبيله‏اى چند از عرب‏ خطاب به عثمان بن عفان‏ [حرف التاء] تنبيه بر زوال و فناى دنيا در فناء دنيا و تشبيه أو به خانه عنكبوت‏ بيان تغيير احوال زمان‏ ترغيب نفس به دار عقبى‏ ارشاد به قناعت و تذكار موت‏ ارشاد به قناعت و فراغت از سؤال‏ تحريص بر نفى حرص و قناعت به لقمه مقرر ارشاد به مخالفت نفس و ترك لذات و شهوات‏ ارشاد به صبر در حوادث روزگار در مذمت كثرت كلام و مدح خاموشى‏ در مدح از مكارم اخلاق‏ مرثيه حضرت خاتم النبيين ص‏ استجازه محاربه از سيد عالم ص‏ تهديد دشمنى كه متوجه حرب شده‏ نصيحت اصحاب سعادت انتساب در صفين‏ [حرف الجيم‏] بيان آنكه فرح لازم اندوه است و فرج تابع مكروه‏ در احتياج به جهل در بعض اوقات‏ خطاب به فاطمه زهرا وقت توجه به محاربه اعدا شكايت از دوستان منافق‏ بيان آئين مخالطت و مصاحبت‏ ستايش رفق و تأنى و مدارا [حرف الحاء] نهى از افشاء اسرار امر به عبادت و نهى از بيهوده گفتن‏ شرح مقاتله ليلة الهرير [حرف الخاء] تحسين فراغت به احسن وجوه بلاغت‏ [حرف الدال‏] نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ تهيج نفس ناطقه به كسب فضائل‏ ارشاد به توقف اكتساب معالى به مشقت أيام و سهر ليالي‏ امر به مسافرت و بيان فوائد و ثمرات آن‏ بيان توقف جميع امور به امر خداوند غفور بيان آنكه امور بر وفق تقدير الهى است‏ مذمت جمعى كه به صورت انسانند تنبيه بر احتراز از ياران منافق‏ تفصيل مراسم محبت و مودت‏ بيان آنكه دوست دشمن دشمن است‏ اثبات ثبات در محبت و وفا آرزوى رفيق جانى و شفيق روحانى‏ ترغيب نفس به قناعت‏ تنبيه بر تسكين دلهاى پريشان‏ خطاب به مرديكه طمع خلود در دار دنيا دارد ارشاد به ابن الوقت بودن‏ بيان يكسان شدن خلائق بعد از موت‏ بيان فناى عالم و زوال بنى آدم‏ اظهار انديشه موت كردن‏ تأسف بر گذشتن ايام شباب‏ ذكر جمعى كه تمناى موت آن حضرت را داشته‏اند بيان احاطه موت به هر كه تولد مى‏يابد در مرثيه پدر بزرگوار و ذم قريش‏ مرثيه فاطمه زهرا در وقت حمى‏ خطاب به فاطمه زهرا براى اطعام اسيرى‏ جواب فاطمه زهرا آن حضرت را رجز وقت بناى مسجد مدينه‏ اقرار بر حقيقت دين اسلام‏ رجز بعد قتل زيد بن طلحه در احد منع شماتت هند زوجه ابى سفيان‏ بيان حوادث كه در غزوه احد رو نمود معذرت از قتل خويشان‏ بيان شكست قريش در غزاى خندق‏ خطاب به سيد بن سلمة مخزومي‏ مفاخرت به قرابت حضرت خاتم النبيين ص‏ شكايت از ياغيان وقت نزول نزديكى بصره و توجه به حرب عايشه‏ خطاب به محمد بن حنفيه در حرب جمل‏ تعريض به عبد الرحمن بن ملجم مرادى‏ توبيخ ابن ملجم و اشاره به وعده قطام‏ رجز كه در بين راه مسجد فرموده‏ [حرف الذال‏] ارشاد به تحمل اندوه و صبر بر مكروه‏ [حرف الراء] مناجات با قاضى الحاجات‏ بيان جامعيت حقيقت انسانى‏ تحسين علم و تقبيح جهل‏ اظهار صفاى طبع و جلاء ذهن‏ بيان آنكه مرد جاهل مرده است‏ مذمت بعضى مردم كه به معنى بهائمند امر به تحصيل آداب در صغر سن‏ بيان آنكه حصول مقاصد موقوف به محنت كشيدنست‏ خطاب به اشعث بن قيس در صفين‏ امر به صبر و تحمل و تفويض و توكل‏ بيان آنكه رنج و راحت قرين همند بيان آنكه صفاى دنيا به كدورت آميخته است‏ اميدوار ساختن فقيران‏ بيان تغير و تبدل روزگار غدار اظهار صبر در زمان عسر ستايش نفس مطمئنه به استغنا تنبيه بر تمكن در مقام رضا بيان آنكه گريختن از مرگ ممكن نيست‏ تمهيد عذر از قبل اهل تقصير بيان آنكه سعادت و شقاوت به تقدير الهى است‏ تسبيح و تنزيه و تقديس الهى‏ بيان اختلاف روزگار تنبيه بر فنا و زوال دنيا شكايت از اقبال و ادبار دنيا خطاب به دنيا و شكايت از او قطع رشته امل به تذكار اجل‏ منع اعتماد به مساعدت روزگار منع از نكوهش ايام ماضيه‏ در بيان اقسام مردمان‏ در بيان اصناف بشر مدح غنا و ترجيح او بر فقر بيان آنكه دولت ساتر عيوب است‏ تنبيه به آنكه فقر موجب ذلت است‏ در مذمت غنا كه اسباب عصيان است‏ در مذمت شهوات نفسانيه‏ در مدح عار و بيان انواع آن‏ تأسف بر فوت ائمه دين‏ اظهار رسيدن اندوه به كمال‏ ستايش كسى كه در مقام صبر ثابت قدم بوده‏ تبيين يمن انبساط و تحسين حسن اختلاط ترغيب به تحصيل دوست حقيقى‏ خطاب به شخصى كه از حليه خير عارى بوده‏ خطاب به يكى از ازواج كه به ملامت آن حضرت زبان گشاده‏ در ستايش قناعت‏ ارشاد به كسب حلال‏ ترغيب نفس به پرهيزگارى‏ اظهار ترحم بر طفلان يتيم‏ تخويف نفس از شيب‏ مرثيه حضرت خاتم الأنبياء ص‏ بيان آنكه تعزيت دافع مرارت فراق است‏ حكايت خوابيدن به جاى رسول الله ص‏ خطاب به اسامه بن زيد اعور جواب أسامة بن زيد خطاب به مرحب بن شاس‏ جواب مرحب بن شاس‏ خطاب به مرحب خيبرى و جواب جواب او رجز ياسر خيبرى‏ جواب رجز ياسر به توفيق خداوند قادر جواب رجز ياسر و تهديد او به تيغ قاهر رجز عنتر در غزاى خيبر جواب رجز عنتر به الهام خالق اكبر سوزانيدن جمعى كه به الوهيت او مقر بودند مدح اهل بيت سيد عالم ص‏ باز نمودن شجاعت و قوت‏ بيان اغماض از قبايح اعمال اقران‏ شكايت از اشخاصى كه نقض بيعت نمودند اظهار ملال از قتل طلحه و زبير شكوه از بودن خلافت او در ايام فتنه و بلا خطاب به عمرو بن عاص در حرب صفين‏ اظهار ملال از قتل احمر غلام عثمان به قصاص غلام خود كيسان‏ خطاب به اصحاب خود در حرب صفين‏ جستن معاويه براى مبارزه در حرب صفين‏ شكوه از حيله ابن عاص با ابو موسى اشعرى‏ [حرف الزاء] اقامه برهان بر فناى افراد انسان‏ رجز عمرو بن عبد ود در خندق‏ جواب عمرو بن عبد ود [حرف السين‏] نصيحت قرة العين امام حسن ع‏ نهى از اعتراض بر قضاى خالق‏ شكايت از باقى نماندن دوستان‏ تقريب نفس به موت كه لازم حياتست‏ عرض سلام بر اهل قبور اظهار شجاعت خود در بدر مفاخرت به آنكه ريحان او شمشير و خنجر است‏ خطاب به طلحة بن أبي طلحه در أحد تخويف أسامة بن زيد اعور در احد حكايت زندان كه در بصره ساخته‏ [حرف الصاد] ترغيب به جستن گنج عافيت‏ پيام به عمرو بن عاص در صفين‏ جواب عمرو بن عاص‏ [حرف الضاد] ترغيب و تحريص به انفاق مال‏ بيان آنكه حصول مقاصد موقوف به قضاست‏ تعيير مخالفان و مدعيان‏ پيام معاوية بن أبي سفيان به مرتضى ع‏ جواب حضرت مرتضى ع او را تهييج عمرو بن عاص معاويه را به حرب على ع‏ خطاب معاويه به عمرو بن عاص‏ [حرف الطاء] بيان توجه خويش به اوساط و اجتناب از تفريط و افراط تنبيه بر رضا و ايمان به قضا [حرف الظاء] ترجيح خواب مرد پريشان بر بيدارى‏ [حرف العين‏] منع از احسان به اراذل‏ امر به حلم و اعتدال در محبت و عداوت‏ بيان لوازم محبت و اخوت‏ هدايت به لوازم و مراسم احسان‏ شكايت از بى‏وفائى مردمان‏ تنبيه بر دفع دشمن در وقت ظفر نهى از جزع و ناله در مصائب‏ نهى از حرص در جمع مال‏ بيان انتهاى هر جمعيتى به پريشانى‏ نفى توغل در هوى و هوس‏ ترغيب به جوع و تنفير از گناهان صغيره‏ اعتراف به كثرت گناهان و معاصى‏ سپاس و ستايش الهى‏ مناجات با قاضى الحاجات‏ ترغيب به قناعت و پرهيزگارى‏ خطاب ابو طالب و نصيحت او به مرتضى‏ جواب حيدر و پذيرفتن نصيحت پدر خطاب عمرو بن معديكرب به على مرتضى‏ جواب مرتضى به افصح عبارات‏ در قتل اغشم به تيغ خون افشان‏ بيان تسلط خويش بر اعداء دين‏ اظهار اندوه از فوت دوستان‏ [حرف الغين‏] در مذمت اشتغال به دنيا [حرف الفاء] اميدوار ساختن گناه‏كاران‏ اميدوار ساختن ارباب مناهى‏ امر به فضل و عفو و احسان‏ نهى از بخل و امر به سخا و كرم‏ اظهار مقام تفويض و رضا بيان اضطرار خلايق و تفويض امر به خالق‏ ستايش موت كه روح را از بدن مى‏رهاند بيان صفات الهى كه بحرى است نامتناهى‏ كشته شدن كعب بن اشرف و بيرون كردن قبيله بنى نضير [حرف القاف‏] خبر گريختن غطريف بن جشم‏ اظهار اشتياق به ارض كوفه‏ ترغيب به توكل و تفويض امر به خداوند بيان ضديت ميانه غنى و خرد اظهار رضا به قضاى الهى‏ ترجيح و تفضيل علم بر مال‏ در بيان فنا و سرعت زوال دنيا مذمت دنيا كه مورث بلاء است‏ شكايت از فقدان ياران موافق‏ شكايت از ياران منافق‏ خطاب به عبيد بن بريده‏ حكايت غزاى بدر خطاب به موسى بن حازم عكى‏ اخبار از غيب بى شائبه ريب‏ اظهار فراست از حدس و كياست‏ تعيير معاويه براى مسجدى كه در دمشق ساخته‏ [حرف الكاف‏] بيان عجز عقول از ادراك حقيقت الهى‏ توحيد ذاتى كه اشرف مطالب اولياء است‏ اشاره به جزاى اعمال و اقوال‏ نهى از اضطراب منتهى به اضطرار مناجات وقت قتل مرة بن مروان به خيبر مدح عساكر ظفر مآثر بازداشتن نفس از حرص و هوى‏ تنبيه نفس خويش به رسيدن اجل‏ [حرف اللام‏] در مذمت دنيا و بيان فناء آن‏ در مذمت اشتغال به دنياى دنا تشبيه دنيا به چيزهاى بى‏حقيقت‏ در بيان فنا و زوال دنيا مذمت جمع مال و حرص و بخل‏ اظهار همت عليا و تجرد از دنيا بيان اشتغال مردم به كارهاى بى‏حاصل‏ بيان زوال جهان و فناى زمان‏ ارشاد نفس به صفات عاليه‏ خطاب به جابر بن عبد الله انصارى‏ بيان حال سلاطين گذشته‏ بيان اشتياق خويش به فاطمه زهرا بيان آمدن پيرى و رفتن جوانى‏ در اظهار حزم عاقلان‏ در مذمت بخل و وعد كاذب‏ ترغيب به تحصيل علم و فطانت‏ مفاخرت به علم و حكمت خويش‏ بيان معناى غنا و كرم و فقاهت‏ امر به صمت و نهى از بسيارگوئى‏ منع جمعى كه عيب مردمان جويند امر به حفظ نفس اماره و شكيبائى‏ نهى از جزع در وقت عسرت‏ در مذمت سؤال و ريختن آبرو در مذمت تكبر و دشمنى و سؤال‏ در مدح كسب و ذم سؤال‏ اظهار استغنا از خلق عالم‏ اظهار مروت و فتوت خويش‏ مذمت سؤال و مدح صبر و قناعت‏ اظهار كمال احسان با فقيران‏ ارشاد به قطع دشمنى به عجز و فروتنى‏ شكايت از مخالفت روزگار خطاب به همام بن اغفل ثقفى‏ اظهار خوف از عقاب الهى‏ بيان اهوال روز قيامت‏ خطاب به حارث اعور همدانى‏ نفى قواعد و احكام نجوم‏ اخبار از ظهور مهدى موعود ع‏ خطاب به ابى بكر اظهار شجاعت و دليرى خويش‏ اظهار دليرى و دعوى شيرى‏ امر به كتمان شجاعت و علم و مال‏ مرثيه خديجه و ابو طالب‏ اظهار اخلاص با نبى ص‏ اظهار محبت خود به رسول خدا ص‏ حكايت غزاى بدر و فتح رسول ص‏ حكايت غزاى احد در حوالى مدينه‏ رجز عثمان بن ابى طلحه در أحد جواب أو به عبارات بليغه‏ رجز ابو الحكم عمرو بن اخنس در أحد جواب او به عبارتى نيكو حكايت غزاى خندق‏ حكايت قتل حي بن أخطب‏ بيان اراجيف منافقان صاحب كينه‏ اظهار اندوه وقت نزديك شدن حرب جمل‏ شكايت از طلحه و زبير پيام به معاوية بن أبي سفيان‏ جواب دادن معاويه به جدال‏ جواب جواب به آئين صواب‏ صفت لشكر ظفر پيكر اظهار خوشنودى از عبد العزيز بن حرث‏ تمناى موت خويش وقت شهادت عمار ياسر حكايت قتل لشكر شام‏ [حرف الميم‏] مناجات با قاضى الحاجات‏ طلسم كه از جهت رفع صداع مجربست‏ بيان عجز عقول از ادراك كنه خالق‏ بيان عجز انسان و ايمان به قضاى يزدان‏ تفويض امور به قضاى الهى‏ مذمت جمعى كه به نفى حشر قائلند تنبيه به زوال زمان و فناى جهان‏ بيان امتزاج شهد دهر به زهر مذمت دنيا كه مردم فريب است‏ امر به شكر نعم ذى الجلال‏ نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ بيان نفاست احسان نزد كريم‏ نفى احتياج به سؤال از ارباب كرم‏ نهى از گفتن اسرار با غير كرام و ابرار نهى از ستم در وقت اقتدار نهى از مزاح و هزل فتنه‏انگيز بيان مراسم اخوت و معالم فتوت‏ تأسف بر انهدام اركان مسلمانى‏ شكايت آن زن آزرده از شوهر خود جواب گفتن شوهر او را حكم نمودن امير مؤمنان ع‏ ترغيب نفس به جلادت‏ مرثيه ابى طالب و مدح او به مناقب‏ خطاب به فاطمه براى اطعام يتيمى بينوا جواب فاطمه زهرا حيدر را دم زدن از علو همت به افتخار مباهات به قرابت نبي و منافرت از اجنبى‏ مفاخرت به مناقب خود در مجلس خليفه ثانى‏ شكايت از اهل نفاق و شقاق‏ در مدح حارث بن صمه انصارى‏ مباهات بعد از مراجعت از احد رجز غطريف بن جشم‏ جواب او به عباراتى نيكو خطاب به عمرو بن عبد ود در خندق‏ رجز داود بن قابوس بكرى در خيبر جواب او به احسن كلام‏ خطاب به يهود خيبر رجز در وقت قتل صحيح خيبرى‏ خطاب به زبير در حرب جمل‏ خطاب به معاوية بن أبي سفيان‏ خطاب به معاويه و مفاخرت به مناقب عاليه‏ مذمت اراذل به نافرمانى‏ حكايت مقاتله عرب در صفين‏ حكايت حرب صفين و ذكر قبائل همدان‏ حكايت قتل يكى از مفسدين‏ مرثيه هاشم و يارانى كه در صفين شهيد شدند تحريك سلسله حرب در صفين‏ اظهار اندوه از قتل اعيان اهل شام‏ مذمت بعضى از قبائل عرب‏ [حرف النون‏] مناجات با قاضى الحاجات‏ ابتهال و زارى به درگاه بارى‏ نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ در امر به صبر و شكيبائى‏ نهى از كراهت مكروه دنيوى‏ اشاره به رضا و تسهيل امور تنبيه به غنيمت شمردن اقبال‏ شكايت از جفاى روزگار بيان تأديب روزگار انسان را نهى از فروتنى با مردم دنا دمزدن از لوازم تقدير ارشاد به تسليم و منع از عجب‏ امر به حيا و پرهيز از دنيا بيان بى‏اعتبارى جهان‏ شكايت از ياران منافق‏ مبالغه در محافظت زنان از مردان‏ بيان بيوفائى زنان گمراه‏ اظهار حرمان در عين وصال‏ خطاب به خليفه ثانى عمر بن خطاب‏ نهى از اختيار غربت كه مؤدى است به كربت‏ شكايت از فسق و فجور فاسقان‏ نفى تأثير كواكب و نجوم‏ تحسين فال سعادت مال‏ اظهار شرافت حسب خويش‏ معما به اسم محمد ص بر وفق حساب ابجد خطاب به فاطمه براى اطعام مسكينى‏ جواب فاطمه بر وجه طاعت‏ شكايت از مشركان به ايذاى عثمان‏ تهديد كفار در غزوه بدر تخويف يكى از كفار به تيغ آتشبار تهديد يكى از اشرار به تيغ آتشبار توصيف نقش تيغ ظفر اثر خويش‏ خطاب به محمد بن حنفيه در حرب جمل‏ خطاب عمرو بن عاص در صفين به لشكر أمير المؤمنين‏ جواب او به احسن عبارات‏ تخويف معاندان دين در صفين‏ خطاب عبد الله اراسى در نهروان به لشكر مرتضى ع‏ جواب او به عبارتى نيكو [حرف الواو] بيان ابتلاى ارباب كمال‏ خطاب به فرقه باغيه و مذمت معاويه‏ [حرف الهاء] ارشاد به تحمل و شكيبائى‏ منع از انبساط با مرد دنا ارشاد به احسان ياران در وقت دولت‏ اظهار صفا به حضرت مصطفى ص‏ در بيان صفات پسنديده‏ [حرف الياء] ذكر صفات ارباب كمال‏ در مدح فقر و قناعت‏ ترغيب نفس به قناعت‏ منع از صفات ذميمه‏ منع از حرص و ريختن آبرو هدايت نفس به رضا و اطاعت قضاء تنفير نفس از دنيا و ترغيب أو به عقبا تخويف نفس به حشر و تهديد او به نشر آرزو كردن عدم از غايت الم‏ شكايت از روزگار غدار برانگيختن نفس جانب عبادت‏ استدلال از تكلم بر شرافت مردم‏ بيان آنكه حرص تابع حياتست‏ مرثيه حضرت خاتم النبيين ص‏ مفاخرت به علاقه فاطمه و حسنين‏ اظهار شجاعت در وقت قتل يكى از كفار خطاب يكى از اعداء به لشكر مرتضى ع‏ جواب او به عبارتى نيكو ارشاد به تفويض و توكل به خداوند فهرست مطالب‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام


صفحه قبل

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 259

-

لَا تَجْزَعَنَّ إِذَا نَابَتْكَ نَائِبَةٌ

وَ اصْبِرْ فَفِي الصَّبْرِ عِنْدَ الضِّيقِ مُتَّسَعٌ‏

إِنَّ الْكَرِيمَ إِذَا نَابَتْهُ نَائِبَةٌ

لَمْ يَبْدُ مِنْهُ عَلَى عِلَّاتِهِ الْهَلَعُ‏

نهى از حرص در جمع مال‏

-

دَعِ الْحِرْصَ عَلَى الدُّنْيَا

وَ فِي الْعَيْشِ فَلَا تَطْمَعْ‏

وَ لَا تَجْمَعْ مِنَ الْمَالِ‏

وَ لَا تَدْرِي لِمَنْ تَجْمَعُ‏

وَ لَا تَدْرِي أَ فِي أَرْضِكَ‏

أَمْ فِي غَيْرِهَا تُصْرَعُ‏

فَإِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ‏

وَ كَدُّ الْمَرْءِ لَا يَنْفَعُ‏

فَقِيرٌ كُلُّ مَنْ يَطْمَعْ‏

غَنِيٌّ كُلُّ مَنْ يَقْنَعُ‏

بيان انتهاى هر جمعيتى به پريشانى‏

-

قَصْرُ الْجَدِيدِ إِلَى بِلًى‏

وَ الْوَصْلُ فِي الدُّنْيَا انْقِطَاعُهُ‏

أَيُّ اجْتِمَاعٍ لَمْ يَصِرْ

لِتَشَتُّتٍ مِنْهُ اجْتِمَاعُهُ‏

أَمْ أَيُّ شُعْبٍ لِالْتِيَامٍ‏

لَمْ يُفَرِّقْهُ انْصِدَاعُهُ‏

أَمْ أَيُّ مُنْتَفِعٍ بِشَيْ‏ءٍ

ثَمَّ تَمَّ لَهُ انْتِفَاعُهُ‏

يَا بُؤْسَ لِلدَّهْرِ الَّذِي‏

مَا زَالَ مُخْتَلِفاً طِبَاعُهُ‏

قَدْ قِيلَ فِي أَمْثَالِهِمْ‏

يَكْفِيكَ مِنْ شَرِّهْ سَمَاعُهُ‏

نفى توغل در هوى و هوس‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 260

علامت سخاوتمند و بزرگوار 914- وقتى مصيبتى به تو روى آورد ناله مكن، صبر داشته باش كه صبر به هنگام سختى گشايش را به همراه دارد.

915- آنگاه كه مصيبتى سخاوتمند و بزرگوار را فشار داد هيچ وقت بى‏صبرى نشان نخواهد داد.

هرچند كه از قضا بلا مى‏آيد

وز قوس فلك تير جفا مى‏آيد

در كنج رضا نشسته و منتظرم‏

تا بار ديگر چه از خدا مى‏آيد

از حرص به مال پرهيز كن‏ 916- حرص بدنيا را كنار بگذار. به لذت دنيا طمع نداشته باش.

917- مال را ذخيره مكن. نمى‏دانى براى چه كسى جمع مى‏كنى.

918- نمى‏دانى كه در سرزمين خود مرض مرگ گريبانت را مى‏گيرد و يا جاى ديگرى.

919- بدون ترديد رزق تقسيم شده است و كوشش إنسان سودى ندارد.

920- هركس طمع به ديگران داشته باشد بيچاره است و آن كس كه قناعت داشته باشد ثروتمند.

تا چند تو را حرص و طمع خواهد بود

بر لوح دلت اشك و جزع خواهد بود

بگذر ز سر جهان كه در آخر كار

نفع تو ز تقوى و ورع خواهد بود

***

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 261

گر عقل تو بر نفس مقدم نشود

اسلام تو پيش ما مسلم نشود

دندان طمع كه بار حرص است در آن‏

تا پر نكنى درد سرت كم نشود

سرانجام دنيا 921- هر جديدى (خانه، لباس و ...) به كهنه شدن منتهى مى‏گردد و هر دوستى و ارتباطى (رفاقت، ازدواج و شراكت) به جدائى كشانيده مى‏شود.

922- كدام اجتماعى به پراكندگى و جدائى منتهى نگرديده؟

923- آيا كدام جمعيتى كه براى وحدت جمع شده‏اند، اختلاف و شكاف، آن را پراكنده نساخته است؟!

924- آيا كدام فردى از چيزى نفع برد كه نفع وى كامل شد و به مقصود خود رسيد.

هر قصر كه ساختيم ويرانى يافت‏

جمعيت ما زود پريشانى يافت‏

هركس كه نهاد دل بدنياى دنى‏ 85

ناگاه بر او داغ پشيمانى يافت‏

925- راستى كه از روزگار در تعجب هستم كه هميشه طبيعت حوادث و اخلاق مردم آن مختلف است (و شدت احتياج همه جا حكومت مى‏كند)

926- درباره مثل حوادث و مردم دنيا گفته شده براى چشيدن شر آن شنيدن نامش كافى است.

از جور زمانه گشت پرخون دل من‏

وز دور فلك رنج بود حاصل من‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 262

-

وَ مِنَ الْبَلَاءِ عَلَى الْبَلَاءِ عَلَامَةٌ

أَنْ لَا يُرَى لَكَ عَنْ هَوَاكَ نَزُوعٌ‏

وَ كَفَاكَ مِنْ غَيْرِ الْحَوَادِثِ أَنَّهُ‏

يُبْلَى الْجَدِيدُ وَ يُحْصَدُ الْمَزْرُوعُ‏

ترغيب به جوع و تنفير از گناهان صغيره‏

-

تَجَوَّعْ فَإِنَّ الْجُوعَ مِنْ عَمَلِ التُّقَى‏

وَ إِنَّ طَوِيلَ الْجُوعِ يَوْماً سَيُشْبَعُ‏

وَ جَانِبْ صِغَارَ الذَّنْبِ لَا تَرْكَبَنَّهَا

فَإِنَّ صِغَارَ الذَّنْبِ يَوْماً سَيُجْمَعُ‏

اعتراف به كثرت گناهان و معاصى‏

-

ذُنُوبِيَ إِنْ فَكَّرْتُ فِيهَا كَثِيرَةٌ

وَ رَحْمَةُ رَبِّي مِنْ ذُنُوبِيَ أَوْسَعُ‏

فَمَا طَمَعِي فِي صَالِحٍ قَدْ عَمِلْتُهُ‏

وَ لَكِنَّنِي فِي رَحْمَةِ اللَّهِ أَطْمَعُ‏

فَإِنْ يَكُ غُفْرَانٌ فَذَاكَ بِرَحْمَةٍ

وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَمَا كُنْتُ أَصْنَعُ‏

مَلِيكِي وَ مَعْبُودِي وَ رَبِّي وَ حَافِظِي‏

وَ إِنِّي لَهُ عَبْدٌ أُقِرُّ وَ أَخْضَعُ‏

سپاس و ستايش الهى‏

-

لَكَ الْحَمْدُ إِمَّا عَلَى نِعْمَةٍ

وَ إِمَّا عَلَى نِقْمَةٍ تُدْفَعُ‏

تَشَاءُ فَتَفْعَلُ مَا شِئْتَهُ‏

وَ تَسْمَعُ مِنْ حَيْثُ لَا يُسْمَعُ‏

مناجات با قاضى الحاجات‏

-

لَكَ الْحَمْدُ يَا ذَا الْجُودِ وَ الْمَجْدِ وَ الْعُلَى‏

تَبَارَكْتَ تُعْطِي مَنْ تَشَاءُ وَ تَمْنَعُ‏

إِلَهِي وَ خَلَّاقِي وَ حِرْزِي وَ مَوْئِلِي‏

إِلَيْكَ لَدَى الْإِعْسَارِ وَ الْيُسْرِ أَفْزَعُ‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 263

آرى چه توان كرد كه در روز ازل‏

با غصه سرشته‏اند آب و گل من‏

اندرز از حوادث‏ 927- آزمايش بلاها نشانه اين است كه هيچگاه دست از هواى نفس خود برنمى‏دارى. (تا هواى نفس هست بلا هم هست).

928- از گذشتن حوادث روزگار اين پند براى تو كافى است كه نو كهنه مى‏شود و محصول كشاورزى برداشت مى‏گردد.

تا چند به انديشه باطل باشى‏

وز ياد خدا هميشه غافل باشى‏

يك لحظه ز فكر مرگ بيرون نروى‏

گر بخت شود رهبر و عاقل باشى‏

پرهيز از گناهان كوچك‏ 929- گرسنگى را پيشه كن، زيرا گرسنگى خوردن از رفتار پرهيزكاران است و زياد گرسنگى خوردن بزودى روز سيرى را در پى دارد.

930- از گناهان كوچك بپرهيز و آنها را انجام مده، زيرا گناهان كم متراكم مى‏گردد و روز قيامت جمع‏آورى مى‏شود.

تا چند اسير آب و گل خواهى بود

وز آتش معده خسته‏دل خواهى بود

سهل است گناه خرد امروز ولى‏

فردا كه شود جمع، خجل خواهى بود

اميد به رحمت خدا 931- اگر دقت در گناهان خود كنم گناهانم زياد است و رحمت خدا از گناهان من وسيع‏تر است.

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 264

932- من كه گناه فراوان دارم به كارهاى خوب خود دل نبسته‏ام، بلكه چشم به رحمت خدا دوخته و طمع لطف دارم.

933- با چنين وضعى كه من دارم اگر خدا مرا ببخشد اين از رحمت اوست و اگر كيفر براى من در نظر بگيرد، من چه خواهم كرد؟

934- خدا صاحب اختيار، معبود، پروردگار و حافظ من است و من بنده خدا هستم. به بندگى إقرار دارم و سر تسليم فرود آورده‏ام.

امروز منم اسير در دام گناه‏

وز غايت اضطراب افتاده ز راه‏

فردا كه شود نامه‏ى اعمال سياه‏

غير از تو كسى نيست مرا پشت‏وپناه‏

ستايش خدا 935- خدايا حمد مخصوص و شايسته‏ى توست، يا براى نعمتهائى كه داده‏اى و يا براى عذابى كه از من دفع كرده‏اى.

936- خدايا تو صاحب اراده‏اى و هر كارى بخواهى مى‏توانى انجام دهى و از طريقى كه هيچ‏كس آگاه نمى‏گردد مطالب را مى‏شنوى.

اى حمد تو گشته كام أرباب كمال‏

عالم همه از فيض كفت مالامال‏

يك ذره ز لطف شاملت خالى نيست‏

خورشيد ز حسن كاملت يافت جمال‏

مناجات امام عليه السّلام با خدا 937- اى سخاوتمند! اى بزرگوار، اى عالى‏مقام حمد مخصوص توست.

وجودت مبارك است به هركه خواهى مى‏بخشى و از هركس بخواهى منع مى‏كنى.

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 265

إِلَهِي لَئِنْ جَلَّتْ وَ جَمَّتْ خَطِيئَتِي‏

فَعَفْوُكَ عَنْ ذَنْبِي أَجَلُّ وَ أَوْسَعُ‏

إِلَهِي لَئِنْ أَعْطَيْتُ نَفْسِيَ سُؤْلَهَا

فَهَا أَنَا فِي رَوْضِ النَّدَامَةِ أَرْتَعُ‏

إِلَهِي تَرَى حَالِي وَ فَقْرِي وَ فَاقَتِي‏

وَ أَنْتَ مُنَاجَاتِي الْخَفِيَّةَ تَسْمَعُ‏

إِلَهِي فَلَا تَقْطَعْ رَجَائِي وَ لَا تُزِغْ‏

فُؤَادِي فَلِي فِي سَيْبِ جُودِكَ مَطْمَعٌ‏

إِلَهِي أَجِرْنِي مِنْ عَذَابِكَ إِنَّنِي‏

أَسِيرٌ ذَلِيلٌ خَائِفٌ لَكَ أَخْضَعُ‏

إِلَهِي فَآنِسْنِي بِتَلْقِينِ حُجَّتِي‏

إِذَا كَانَ لِي فِي الْقَبْرِ مَثْوًى وَ مَضْجَعٌ‏

إِلَهِي لَئِنْ عَذَّبْتَنِي أَلْفَ حِجَّةٍ

فَحَبْلُ رَجَائِي مِنْكَ لَا يَتَقَطَّعُ‏

إِلَهِي أَذِقْنِي طَعْمَ عَفْوِكَ يَوْمَ لَا

بَنُونَ وَ لَا مَالٌ هُنَالِكَ يَنْفَعُ‏

إِلَهِي إِذَا لَمْ تَرْعَنِي كُنْتُ ضَائِعاً

وَ إِنْ كُنْتَ تَرْعَانِي فَلَسْتُ أُضَيَّعُ‏

إِلَهِي إِذَا لَمْ تَعْفُ عَنْ غَيْرِ مُحْسِنٍ‏

فَمَنْ لِمُسِيئٍ بِالْهَوَى يَتَمَتَّعُ‏

إِلَهِي لَئِنْ فَرَّطْتُ فِي طَلَبِ الْتُّقَى‏

فَهَا أَنَا إِثْرِ الْعَفْوِ أَقْفُو وَ أَتْبَعُ‏

إِلَهِي ذُنُوبِي بَذَّتِ الطَّوْدَ وَ اعْتَلَتْ‏

وَ صَفْحُكَ عَنْ ذَنْبِي أَجَلُّ وَ أَرْفَعُ‏

إِلَهِي لَئِنْ أَخْطَأْتُ جَهْلًا فَطَالَ مَا

رَجَوْتُكَ حَتَّى قِيلَ مَا هُوَ يَجْزَعُ‏

إِلَهِي يُنَجِّي ذِكْرُ طَوْلِكَ لَوْعَتِي‏

وَ ذِكْرُ الْخَطَايَا الْعَيْنَ مِنِّي يُدْمِعُ‏

إِلَهِي أَقِلْنِي عَثْرَتِي وَ امْحُ حَوْبَتِي‏

فَإِنِّي مُقِرٌّ خَائِفٌ مُتَضَرِّعُ‏

إِلَهِي أَنِلْنِي مِنْكَ رَوْحاً وَ رَحْمَةً

صفحه بعد