کتابخانه روایات شیعه

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام

[مقدمه‏] [فهرست‏] شماره‏هاى: فرهنگ إسلام‏ شعر و شاعرى‏ بى‏شعورى‏ شعر و محمّد صلّى اللّه عليه و آله‏ طبع شعر اسلام و انقلاب شعرى‏ مبارزه عملى‏ تمثيل و تضمين‏ حديث نفس‏ خودستائى امام عليه السّلام‏ خودستائى جنگى‏ ميبد و ميبدى‏ صاحبنظران و ديوان‏ چند تذكر [حرف الألف‏] تحذير از مجالست جاهلان و تنفير از مؤانست غافلان‏ شكايت روزگار غدار و حكايت دوستان بى اعتبار شكوه از زنان بى وفا كه نه صدق دارند و نه صفا امر به جستن روزى به اميد فتح و فيروزى‏ منع از مبالغة در جمع مال و شكايت از دهر پريشان حال‏ حصر موت در مشقت دنيا كه محل عناست و منزل بلا امر بطلاق دنيا كه عروسى است نازيبا اشارت به ندامت اخروى در محبت اسباب دنيوى‏ امر به اجتناب از اين جهان خراب‏ اظهار يد عليا در تحمل شدائد دنيا بيان اختيارات ايام أسبوع به طرزى مقبول و مطبوع‏ دعاء و مناجات با قاضى الحاجات‏ مرثيه حضرت خاتم ص‏ بيان شجاعت خود در بدر و مدح صحابه عاليقدر [حرف الباء] نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ نصيحت امام حسين ع و تنبيه او بر شهادت خود و أولاد كرام‏ نصيحت سيد البرية امام حسن عليه التحية نصيحت أمير المؤمنين حسن أثابه الله بمقاساة المحن‏ نهى از اضطراب در وقت فتنه و انقلاب‏ اظهار اصطبار بر سختى روزگار بيان آنكه فرح لازم ترح است و يسر تابع عسر نهى از عجز و فروتنى پيش مرد دنا اظهار صبر بر حوادث زمان براى دفع شماتت دشمنان‏ امر به سخا و كرم با جميع طوائف و امم‏ بيان آنكه كثرت مال عيوب را بپوشاند شكايت از فقر و احتياج‏ بيان آنكه دنيا به فطانت و عقل حاصل نشود ستايش دانش و خرد كه سبب نجاتست و سعادت ابد مدح علم و ادب و حمد عقل و حسب‏ امر به تحصيل آداب و منع از تفاخر به انساب‏ نفى عوارض جسمانى و اثبات فضائل نفسانى‏ تحسين سكوت و ستايش خاموشى‏ تنبيه بر ترك جواب اراذل‏ اظهار آثار حلم از كمال كياست و علم‏ امر به ستر عيوب و عفو ذنوب‏ شكايت از دوستان منافق‏ شكايت از فقدان احبا و اصدقا مناجات و دعا بدرگاه الهى‏ مناجات با حضرت قاضى الحاجات‏ منع از مداومت در مصاحبت‏ در ترتيب چيدن اظفار در تقريب نفس به موت‏ تبيين مصائب زمان و تعيين نوائب جهان‏ ارشاد ارباب صلاح به اسباب فلاح‏ بيان زوال جاه و مال و مذمت حرص بر جمع مال‏ توبيخ بر متابعت نفس و هوا شكايت از پيرى و سفيد شدن مو شكايت از حوادث روزگار تأسف بر ايام جوانى و دوستان جانى‏ اظهار ملال از مصائب ايام در وقت وفات فاطمة ع‏ اظهار ملال در وفات فاطمه زهرا ع‏ خطاب به فاطمه بعد از وفات‏ جواب از زبان آن مخدره‏ مرثيه در وقت زيارت خاتم الأنبياء تعيير وليد بن مغيره‏ خطاب به ابى لهب و تعيير او به ترك ادب‏ خطاب به وليد در وقت قتل او به غزاى بدر رجز ابى سعيد بن ابى طلحه در احد جواب او به احسن عبارات‏ خطاب به احزاب كه قيام نمودند به محاصره مدينه‏ مفاخرت شفيع محشر در غزوه خيبر رجز مرحب در غزاى خيبر جواب او به احسن عبارات‏ خطاب به ياسر و خيبريان‏ خطاب به عنتر بن صامت مرادى و عساكر خيبر خطاب به ربيع بن ابى الحقيق خيبرى‏ خطاب به جماهر خيبرى و اظهار شجاعت و دلاورى‏ رجز مرة بن مروان دارمى در خيبر جواب او به وجهى لايق و طرزى فائق‏ خطاب به معاوية بن أبي سفيان در غزاى صفين‏ تعريض به معاوية بن أبي سفيان‏ خطاب به حريث مولى معاويه در وقت كشتن او به صفين‏ جواب يكى از اعداى دين در حرب صفين‏ خطاب به حريث بن صباح حميرى در صفين‏ خطاب به معاوية و جنود او در ليلة الهرير مدح اصحاب ظفر آئين در صفين‏ ستايش عساكر نصرت مآثر مدح قبيله‏اى چند از عرب‏ خطاب به عثمان بن عفان‏ [حرف التاء] تنبيه بر زوال و فناى دنيا در فناء دنيا و تشبيه أو به خانه عنكبوت‏ بيان تغيير احوال زمان‏ ترغيب نفس به دار عقبى‏ ارشاد به قناعت و تذكار موت‏ ارشاد به قناعت و فراغت از سؤال‏ تحريص بر نفى حرص و قناعت به لقمه مقرر ارشاد به مخالفت نفس و ترك لذات و شهوات‏ ارشاد به صبر در حوادث روزگار در مذمت كثرت كلام و مدح خاموشى‏ در مدح از مكارم اخلاق‏ مرثيه حضرت خاتم النبيين ص‏ استجازه محاربه از سيد عالم ص‏ تهديد دشمنى كه متوجه حرب شده‏ نصيحت اصحاب سعادت انتساب در صفين‏ [حرف الجيم‏] بيان آنكه فرح لازم اندوه است و فرج تابع مكروه‏ در احتياج به جهل در بعض اوقات‏ خطاب به فاطمه زهرا وقت توجه به محاربه اعدا شكايت از دوستان منافق‏ بيان آئين مخالطت و مصاحبت‏ ستايش رفق و تأنى و مدارا [حرف الحاء] نهى از افشاء اسرار امر به عبادت و نهى از بيهوده گفتن‏ شرح مقاتله ليلة الهرير [حرف الخاء] تحسين فراغت به احسن وجوه بلاغت‏ [حرف الدال‏] نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ تهيج نفس ناطقه به كسب فضائل‏ ارشاد به توقف اكتساب معالى به مشقت أيام و سهر ليالي‏ امر به مسافرت و بيان فوائد و ثمرات آن‏ بيان توقف جميع امور به امر خداوند غفور بيان آنكه امور بر وفق تقدير الهى است‏ مذمت جمعى كه به صورت انسانند تنبيه بر احتراز از ياران منافق‏ تفصيل مراسم محبت و مودت‏ بيان آنكه دوست دشمن دشمن است‏ اثبات ثبات در محبت و وفا آرزوى رفيق جانى و شفيق روحانى‏ ترغيب نفس به قناعت‏ تنبيه بر تسكين دلهاى پريشان‏ خطاب به مرديكه طمع خلود در دار دنيا دارد ارشاد به ابن الوقت بودن‏ بيان يكسان شدن خلائق بعد از موت‏ بيان فناى عالم و زوال بنى آدم‏ اظهار انديشه موت كردن‏ تأسف بر گذشتن ايام شباب‏ ذكر جمعى كه تمناى موت آن حضرت را داشته‏اند بيان احاطه موت به هر كه تولد مى‏يابد در مرثيه پدر بزرگوار و ذم قريش‏ مرثيه فاطمه زهرا در وقت حمى‏ خطاب به فاطمه زهرا براى اطعام اسيرى‏ جواب فاطمه زهرا آن حضرت را رجز وقت بناى مسجد مدينه‏ اقرار بر حقيقت دين اسلام‏ رجز بعد قتل زيد بن طلحه در احد منع شماتت هند زوجه ابى سفيان‏ بيان حوادث كه در غزوه احد رو نمود معذرت از قتل خويشان‏ بيان شكست قريش در غزاى خندق‏ خطاب به سيد بن سلمة مخزومي‏ مفاخرت به قرابت حضرت خاتم النبيين ص‏ شكايت از ياغيان وقت نزول نزديكى بصره و توجه به حرب عايشه‏ خطاب به محمد بن حنفيه در حرب جمل‏ تعريض به عبد الرحمن بن ملجم مرادى‏ توبيخ ابن ملجم و اشاره به وعده قطام‏ رجز كه در بين راه مسجد فرموده‏ [حرف الذال‏] ارشاد به تحمل اندوه و صبر بر مكروه‏ [حرف الراء] مناجات با قاضى الحاجات‏ بيان جامعيت حقيقت انسانى‏ تحسين علم و تقبيح جهل‏ اظهار صفاى طبع و جلاء ذهن‏ بيان آنكه مرد جاهل مرده است‏ مذمت بعضى مردم كه به معنى بهائمند امر به تحصيل آداب در صغر سن‏ بيان آنكه حصول مقاصد موقوف به محنت كشيدنست‏ خطاب به اشعث بن قيس در صفين‏ امر به صبر و تحمل و تفويض و توكل‏ بيان آنكه رنج و راحت قرين همند بيان آنكه صفاى دنيا به كدورت آميخته است‏ اميدوار ساختن فقيران‏ بيان تغير و تبدل روزگار غدار اظهار صبر در زمان عسر ستايش نفس مطمئنه به استغنا تنبيه بر تمكن در مقام رضا بيان آنكه گريختن از مرگ ممكن نيست‏ تمهيد عذر از قبل اهل تقصير بيان آنكه سعادت و شقاوت به تقدير الهى است‏ تسبيح و تنزيه و تقديس الهى‏ بيان اختلاف روزگار تنبيه بر فنا و زوال دنيا شكايت از اقبال و ادبار دنيا خطاب به دنيا و شكايت از او قطع رشته امل به تذكار اجل‏ منع اعتماد به مساعدت روزگار منع از نكوهش ايام ماضيه‏ در بيان اقسام مردمان‏ در بيان اصناف بشر مدح غنا و ترجيح او بر فقر بيان آنكه دولت ساتر عيوب است‏ تنبيه به آنكه فقر موجب ذلت است‏ در مذمت غنا كه اسباب عصيان است‏ در مذمت شهوات نفسانيه‏ در مدح عار و بيان انواع آن‏ تأسف بر فوت ائمه دين‏ اظهار رسيدن اندوه به كمال‏ ستايش كسى كه در مقام صبر ثابت قدم بوده‏ تبيين يمن انبساط و تحسين حسن اختلاط ترغيب به تحصيل دوست حقيقى‏ خطاب به شخصى كه از حليه خير عارى بوده‏ خطاب به يكى از ازواج كه به ملامت آن حضرت زبان گشاده‏ در ستايش قناعت‏ ارشاد به كسب حلال‏ ترغيب نفس به پرهيزگارى‏ اظهار ترحم بر طفلان يتيم‏ تخويف نفس از شيب‏ مرثيه حضرت خاتم الأنبياء ص‏ بيان آنكه تعزيت دافع مرارت فراق است‏ حكايت خوابيدن به جاى رسول الله ص‏ خطاب به اسامه بن زيد اعور جواب أسامة بن زيد خطاب به مرحب بن شاس‏ جواب مرحب بن شاس‏ خطاب به مرحب خيبرى و جواب جواب او رجز ياسر خيبرى‏ جواب رجز ياسر به توفيق خداوند قادر جواب رجز ياسر و تهديد او به تيغ قاهر رجز عنتر در غزاى خيبر جواب رجز عنتر به الهام خالق اكبر سوزانيدن جمعى كه به الوهيت او مقر بودند مدح اهل بيت سيد عالم ص‏ باز نمودن شجاعت و قوت‏ بيان اغماض از قبايح اعمال اقران‏ شكايت از اشخاصى كه نقض بيعت نمودند اظهار ملال از قتل طلحه و زبير شكوه از بودن خلافت او در ايام فتنه و بلا خطاب به عمرو بن عاص در حرب صفين‏ اظهار ملال از قتل احمر غلام عثمان به قصاص غلام خود كيسان‏ خطاب به اصحاب خود در حرب صفين‏ جستن معاويه براى مبارزه در حرب صفين‏ شكوه از حيله ابن عاص با ابو موسى اشعرى‏ [حرف الزاء] اقامه برهان بر فناى افراد انسان‏ رجز عمرو بن عبد ود در خندق‏ جواب عمرو بن عبد ود [حرف السين‏] نصيحت قرة العين امام حسن ع‏ نهى از اعتراض بر قضاى خالق‏ شكايت از باقى نماندن دوستان‏ تقريب نفس به موت كه لازم حياتست‏ عرض سلام بر اهل قبور اظهار شجاعت خود در بدر مفاخرت به آنكه ريحان او شمشير و خنجر است‏ خطاب به طلحة بن أبي طلحه در أحد تخويف أسامة بن زيد اعور در احد حكايت زندان كه در بصره ساخته‏ [حرف الصاد] ترغيب به جستن گنج عافيت‏ پيام به عمرو بن عاص در صفين‏ جواب عمرو بن عاص‏ [حرف الضاد] ترغيب و تحريص به انفاق مال‏ بيان آنكه حصول مقاصد موقوف به قضاست‏ تعيير مخالفان و مدعيان‏ پيام معاوية بن أبي سفيان به مرتضى ع‏ جواب حضرت مرتضى ع او را تهييج عمرو بن عاص معاويه را به حرب على ع‏ خطاب معاويه به عمرو بن عاص‏ [حرف الطاء] بيان توجه خويش به اوساط و اجتناب از تفريط و افراط تنبيه بر رضا و ايمان به قضا [حرف الظاء] ترجيح خواب مرد پريشان بر بيدارى‏ [حرف العين‏] منع از احسان به اراذل‏ امر به حلم و اعتدال در محبت و عداوت‏ بيان لوازم محبت و اخوت‏ هدايت به لوازم و مراسم احسان‏ شكايت از بى‏وفائى مردمان‏ تنبيه بر دفع دشمن در وقت ظفر نهى از جزع و ناله در مصائب‏ نهى از حرص در جمع مال‏ بيان انتهاى هر جمعيتى به پريشانى‏ نفى توغل در هوى و هوس‏ ترغيب به جوع و تنفير از گناهان صغيره‏ اعتراف به كثرت گناهان و معاصى‏ سپاس و ستايش الهى‏ مناجات با قاضى الحاجات‏ ترغيب به قناعت و پرهيزگارى‏ خطاب ابو طالب و نصيحت او به مرتضى‏ جواب حيدر و پذيرفتن نصيحت پدر خطاب عمرو بن معديكرب به على مرتضى‏ جواب مرتضى به افصح عبارات‏ در قتل اغشم به تيغ خون افشان‏ بيان تسلط خويش بر اعداء دين‏ اظهار اندوه از فوت دوستان‏ [حرف الغين‏] در مذمت اشتغال به دنيا [حرف الفاء] اميدوار ساختن گناه‏كاران‏ اميدوار ساختن ارباب مناهى‏ امر به فضل و عفو و احسان‏ نهى از بخل و امر به سخا و كرم‏ اظهار مقام تفويض و رضا بيان اضطرار خلايق و تفويض امر به خالق‏ ستايش موت كه روح را از بدن مى‏رهاند بيان صفات الهى كه بحرى است نامتناهى‏ كشته شدن كعب بن اشرف و بيرون كردن قبيله بنى نضير [حرف القاف‏] خبر گريختن غطريف بن جشم‏ اظهار اشتياق به ارض كوفه‏ ترغيب به توكل و تفويض امر به خداوند بيان ضديت ميانه غنى و خرد اظهار رضا به قضاى الهى‏ ترجيح و تفضيل علم بر مال‏ در بيان فنا و سرعت زوال دنيا مذمت دنيا كه مورث بلاء است‏ شكايت از فقدان ياران موافق‏ شكايت از ياران منافق‏ خطاب به عبيد بن بريده‏ حكايت غزاى بدر خطاب به موسى بن حازم عكى‏ اخبار از غيب بى شائبه ريب‏ اظهار فراست از حدس و كياست‏ تعيير معاويه براى مسجدى كه در دمشق ساخته‏ [حرف الكاف‏] بيان عجز عقول از ادراك حقيقت الهى‏ توحيد ذاتى كه اشرف مطالب اولياء است‏ اشاره به جزاى اعمال و اقوال‏ نهى از اضطراب منتهى به اضطرار مناجات وقت قتل مرة بن مروان به خيبر مدح عساكر ظفر مآثر بازداشتن نفس از حرص و هوى‏ تنبيه نفس خويش به رسيدن اجل‏ [حرف اللام‏] در مذمت دنيا و بيان فناء آن‏ در مذمت اشتغال به دنياى دنا تشبيه دنيا به چيزهاى بى‏حقيقت‏ در بيان فنا و زوال دنيا مذمت جمع مال و حرص و بخل‏ اظهار همت عليا و تجرد از دنيا بيان اشتغال مردم به كارهاى بى‏حاصل‏ بيان زوال جهان و فناى زمان‏ ارشاد نفس به صفات عاليه‏ خطاب به جابر بن عبد الله انصارى‏ بيان حال سلاطين گذشته‏ بيان اشتياق خويش به فاطمه زهرا بيان آمدن پيرى و رفتن جوانى‏ در اظهار حزم عاقلان‏ در مذمت بخل و وعد كاذب‏ ترغيب به تحصيل علم و فطانت‏ مفاخرت به علم و حكمت خويش‏ بيان معناى غنا و كرم و فقاهت‏ امر به صمت و نهى از بسيارگوئى‏ منع جمعى كه عيب مردمان جويند امر به حفظ نفس اماره و شكيبائى‏ نهى از جزع در وقت عسرت‏ در مذمت سؤال و ريختن آبرو در مذمت تكبر و دشمنى و سؤال‏ در مدح كسب و ذم سؤال‏ اظهار استغنا از خلق عالم‏ اظهار مروت و فتوت خويش‏ مذمت سؤال و مدح صبر و قناعت‏ اظهار كمال احسان با فقيران‏ ارشاد به قطع دشمنى به عجز و فروتنى‏ شكايت از مخالفت روزگار خطاب به همام بن اغفل ثقفى‏ اظهار خوف از عقاب الهى‏ بيان اهوال روز قيامت‏ خطاب به حارث اعور همدانى‏ نفى قواعد و احكام نجوم‏ اخبار از ظهور مهدى موعود ع‏ خطاب به ابى بكر اظهار شجاعت و دليرى خويش‏ اظهار دليرى و دعوى شيرى‏ امر به كتمان شجاعت و علم و مال‏ مرثيه خديجه و ابو طالب‏ اظهار اخلاص با نبى ص‏ اظهار محبت خود به رسول خدا ص‏ حكايت غزاى بدر و فتح رسول ص‏ حكايت غزاى احد در حوالى مدينه‏ رجز عثمان بن ابى طلحه در أحد جواب أو به عبارات بليغه‏ رجز ابو الحكم عمرو بن اخنس در أحد جواب او به عبارتى نيكو حكايت غزاى خندق‏ حكايت قتل حي بن أخطب‏ بيان اراجيف منافقان صاحب كينه‏ اظهار اندوه وقت نزديك شدن حرب جمل‏ شكايت از طلحه و زبير پيام به معاوية بن أبي سفيان‏ جواب دادن معاويه به جدال‏ جواب جواب به آئين صواب‏ صفت لشكر ظفر پيكر اظهار خوشنودى از عبد العزيز بن حرث‏ تمناى موت خويش وقت شهادت عمار ياسر حكايت قتل لشكر شام‏ [حرف الميم‏] مناجات با قاضى الحاجات‏ طلسم كه از جهت رفع صداع مجربست‏ بيان عجز عقول از ادراك كنه خالق‏ بيان عجز انسان و ايمان به قضاى يزدان‏ تفويض امور به قضاى الهى‏ مذمت جمعى كه به نفى حشر قائلند تنبيه به زوال زمان و فناى جهان‏ بيان امتزاج شهد دهر به زهر مذمت دنيا كه مردم فريب است‏ امر به شكر نعم ذى الجلال‏ نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ بيان نفاست احسان نزد كريم‏ نفى احتياج به سؤال از ارباب كرم‏ نهى از گفتن اسرار با غير كرام و ابرار نهى از ستم در وقت اقتدار نهى از مزاح و هزل فتنه‏انگيز بيان مراسم اخوت و معالم فتوت‏ تأسف بر انهدام اركان مسلمانى‏ شكايت آن زن آزرده از شوهر خود جواب گفتن شوهر او را حكم نمودن امير مؤمنان ع‏ ترغيب نفس به جلادت‏ مرثيه ابى طالب و مدح او به مناقب‏ خطاب به فاطمه براى اطعام يتيمى بينوا جواب فاطمه زهرا حيدر را دم زدن از علو همت به افتخار مباهات به قرابت نبي و منافرت از اجنبى‏ مفاخرت به مناقب خود در مجلس خليفه ثانى‏ شكايت از اهل نفاق و شقاق‏ در مدح حارث بن صمه انصارى‏ مباهات بعد از مراجعت از احد رجز غطريف بن جشم‏ جواب او به عباراتى نيكو خطاب به عمرو بن عبد ود در خندق‏ رجز داود بن قابوس بكرى در خيبر جواب او به احسن كلام‏ خطاب به يهود خيبر رجز در وقت قتل صحيح خيبرى‏ خطاب به زبير در حرب جمل‏ خطاب به معاوية بن أبي سفيان‏ خطاب به معاويه و مفاخرت به مناقب عاليه‏ مذمت اراذل به نافرمانى‏ حكايت مقاتله عرب در صفين‏ حكايت حرب صفين و ذكر قبائل همدان‏ حكايت قتل يكى از مفسدين‏ مرثيه هاشم و يارانى كه در صفين شهيد شدند تحريك سلسله حرب در صفين‏ اظهار اندوه از قتل اعيان اهل شام‏ مذمت بعضى از قبائل عرب‏ [حرف النون‏] مناجات با قاضى الحاجات‏ ابتهال و زارى به درگاه بارى‏ نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ در امر به صبر و شكيبائى‏ نهى از كراهت مكروه دنيوى‏ اشاره به رضا و تسهيل امور تنبيه به غنيمت شمردن اقبال‏ شكايت از جفاى روزگار بيان تأديب روزگار انسان را نهى از فروتنى با مردم دنا دمزدن از لوازم تقدير ارشاد به تسليم و منع از عجب‏ امر به حيا و پرهيز از دنيا بيان بى‏اعتبارى جهان‏ شكايت از ياران منافق‏ مبالغه در محافظت زنان از مردان‏ بيان بيوفائى زنان گمراه‏ اظهار حرمان در عين وصال‏ خطاب به خليفه ثانى عمر بن خطاب‏ نهى از اختيار غربت كه مؤدى است به كربت‏ شكايت از فسق و فجور فاسقان‏ نفى تأثير كواكب و نجوم‏ تحسين فال سعادت مال‏ اظهار شرافت حسب خويش‏ معما به اسم محمد ص بر وفق حساب ابجد خطاب به فاطمه براى اطعام مسكينى‏ جواب فاطمه بر وجه طاعت‏ شكايت از مشركان به ايذاى عثمان‏ تهديد كفار در غزوه بدر تخويف يكى از كفار به تيغ آتشبار تهديد يكى از اشرار به تيغ آتشبار توصيف نقش تيغ ظفر اثر خويش‏ خطاب به محمد بن حنفيه در حرب جمل‏ خطاب عمرو بن عاص در صفين به لشكر أمير المؤمنين‏ جواب او به احسن عبارات‏ تخويف معاندان دين در صفين‏ خطاب عبد الله اراسى در نهروان به لشكر مرتضى ع‏ جواب او به عبارتى نيكو [حرف الواو] بيان ابتلاى ارباب كمال‏ خطاب به فرقه باغيه و مذمت معاويه‏ [حرف الهاء] ارشاد به تحمل و شكيبائى‏ منع از انبساط با مرد دنا ارشاد به احسان ياران در وقت دولت‏ اظهار صفا به حضرت مصطفى ص‏ در بيان صفات پسنديده‏ [حرف الياء] ذكر صفات ارباب كمال‏ در مدح فقر و قناعت‏ ترغيب نفس به قناعت‏ منع از صفات ذميمه‏ منع از حرص و ريختن آبرو هدايت نفس به رضا و اطاعت قضاء تنفير نفس از دنيا و ترغيب أو به عقبا تخويف نفس به حشر و تهديد او به نشر آرزو كردن عدم از غايت الم‏ شكايت از روزگار غدار برانگيختن نفس جانب عبادت‏ استدلال از تكلم بر شرافت مردم‏ بيان آنكه حرص تابع حياتست‏ مرثيه حضرت خاتم النبيين ص‏ مفاخرت به علاقه فاطمه و حسنين‏ اظهار شجاعت در وقت قتل يكى از كفار خطاب يكى از اعداء به لشكر مرتضى ع‏ جواب او به عبارتى نيكو ارشاد به تفويض و توكل به خداوند فهرست مطالب‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام


صفحه قبل

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 362

اظهار محبت خود به رسول خدا ص‏

-

أَقِيكَ بِنَفْسِي أَيُّهَا الْمُصْطَفَى الَّذِي‏

هَدَانَا بِهِ الرَّحْمَنُ مِنْ غُمَّةِ الْجَهْلِ‏

وَ يَفْدِيكَ حَوْبَائِي وَ مَا قَدْرُ مُهْجَتِي‏

لِمَنْ أَنْتَمِي مَعَهُ إِلَى الْفَرْعِ وَ الْأَصْلِ‏

وَ مَنْ كَانَ مُنْذُ كُنْتُ طِفْلًا وَ يَافِعاً

وَ أَنْعَشَنِي بِالْعَلِّ مِنْهُ وَ بِالنَّهْلِ‏

وَ مَنْ جَدُّهُ جَدِّي وَ مَنْ عَمُّهُ أَبِي‏

وَ مَنْ نَجْلُهُ نَجْلِي وَ مَنْ بِنْتُهُ أَهْلِي‏

وَ مَنْ حِينَ آخَى بَيْنَ مَنْ كَانَ حَاضِراً

دَعَانِي وَ آخَانِي وَ بَيَّنَ مِنْ فَضْلِي‏

لَكَ الْفَضْلُ إِنِّي مَا حَيِيتُ لَشَاكِرٌ

لِإِحْسَانِ مَا أُولِيتُ يَا خَاتَمَ الرُّسْلِ‏

حكايت غزاى بدر و فتح رسول ص‏

-

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَبْلَى رَسُولَهُ‏

بَلَاءَ عَزِيزٍ ذِي اقْتِدَارٍ وَ ذِي فَضْلٍ‏

بِمَا أَنْزَلَ الْكُفَّارَ دَارَ مَذَلَّةٍ

وَ لَاقُوا هَوَاناً مِنْ إِسَارٍ وَ مِنْ قَتْلٍ‏

فَأَمْسَى رَسُولُ اللَّهِ قَدْ عَزَّ نَصْرُهُ‏

وَ كَانَ أَمِينَ اللَّهِ أُرْسِلَ بِالْعَدْلِ‏

فَجَاءَ بِفُرْقَانٍ مِنَ اللَّهِ مُنْزَلٍ‏

مُبَيَّنَةٍ آيَاتُهُ لِذَوِي الْعَقْلِ‏

فَآمَنَ أَقْوَامٌ كِرَامٌ وَ أَيْقَنُوا

وَ أَمْسَوْا بِحَمْدِ اللَّهِ مُجْتَمِعِي الشَّمْلِ‏

وَ أَنْكَرَ أَقْوَامٌ فَزَاغَتْ قُلُوبُهُمْ‏

فَزَادَهُمُ الرَّحْمَنُ خَبْلًا عَلَى خَبْلِ‏

وَ أَمْكَنَ مِنْهُمْ يَوْمَ بَدْرٍ رَسُولَهُ‏

وَ قَوْماً غِضَاباً فِعْلُهُمْ أَحْسَنُ الْفِعْلِ‏

بِأَيْدِيهِمْ بِيضٌ خِفَافٌ قَوَاطِعُ‏

وَ قَدْ حَادَثُوهَا بِالْجَلَاءِ وَ بِالصَّقْلِ‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 363

من و دخترش در خانه‏ام مى‏باشد.

1338- كسى كه به هنگام «پيمان اخوت» مرا براى برادرى خود از ميان حاضران دعوت كرد و با من پيمان برادرى امضا كرد و امتياز مرا بيان داشت.

1339- اى خاتم پيامبران امتياز مخصوص توست، من تا زنده‏ام بخاطر محبّتي كه به من كرده‏اى و مرا تحت كفالت خود داشته‏اى شكر خداى را انجام مى‏دهم.

اى حقّ تو ثابت شده در ذمه من‏

مصروف به نصرت تو شد همت من‏

از شكر تو يك نفس نباشم فارغ‏

تا حضرت حقّ فزون كند نعمت من‏

داستان جنگ بدر و پيروزى إسلام‏ 1340- مگر نديدى كه خدا، رسولش را به بلائى سخت آزمايش كرد و با نيروئى عظيم او را پيروز گردانيد.

1341- زيرا خدا كفّار را به خاك ذلت افكند و با بدبختى اسارت و كشتار ديدار كردند.

1342- براثر شكست دشمن، پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله پيروزى مهمى بچنگ آورد درعين‏حال امين خدا بود و مأمور به اجراى عدالت.

از حضرت حقّ هميشه نصرت داريم‏

بر كشتن خصم خويش قدرت داريم‏

ما را به شجاعت همه جا نام برند

در شهر ميان خلق شهرت داريم‏

1343- پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از طرف خدا قرآن كه حقّ و باطل را معرفى و از هم جدا مى‏كند و آياتش براى دانايان آشكار است آورد.

1344- تعدادى از طايفه‏هاى شايسته به آن حضرت ايمان آوردند و به مطالب‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 364

وى اعتقاد پيدا كردند و به لطف خدا پايگاه پراكندگان شدند.

1345- طائفه‏هائى هم منكر رسالت آن حضرت گرديدند و راه انحراف را پيش گرفتند، در نتيجه خدا بر نادانى آنان افزود.

هركس كه به جان و دل مسلمان باشد

خورشيد سپهر شرع و ايمان باشد

وانكس كه نيافت بهره از شرع نبى‏

در هر دو جهان خوار و پشيمان باشد

1346- خدا به ياران محمّد صلّى اللّه عليه و آله در جنگ بدر نيرو بخشيد تا رسولش را يارى كنند. آنان مردمى خشمگين بودند كه عمل آنان بهترين كارها بود.

1347- در دست آنان شمشيرهاى چابك و برنده بود كه آنان را جلا و صيقل داده بودند.

1348- چه بسيار جوانان، نيرومندان و شجاعان سالخورده و باتجربه را كه روى خاك انداختند.

از حضرت حقّ چه فتح شد روزى ما

مشهور دو عالم است فيروزى ما

ما شمع صفت براى دين مى‏سوزيم‏

ديدند تمام خلق دلسوزى ما

1349- چشمهاى زنان نوحه‏گر با اشك‏هاى ريز و درشت براى آنها گريه مى‏كرد.

1350- نوحه‏گران براى عتبه‏ى گمراه و پسرش وليد و براى شيبه گريه مى‏كردند و خبر مرگ به او و أبو جهل مى‏دادند.

1351- خبر مرگ به كينه‏دار مى‏دادند و فرزند جدعان در ميان آنان لباس عزا پوشيده بود و زنان دل سوخته، شدت غم را مجسم مى‏ساختند.

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 365

فَكَمْ تَرَكُوا مِنْ نَاشِئٍ وَ حَمِيَّةٍ

صَرِيعاً وَ مِنْ ذِي نَجْدَةٍ مِنْهُمْ كَهْلٌ‏

وَ تَبْكِي عُيُونُ النَّائِحَاتِ عَلَيْهِمْ‏

تَجُودُ بِأَسْبَالِ الرَّشَاشِ وَ بِالْوَبْلِ‏

نَوَائِحُ تَبْكِي عُتْبَةَ الْغَيِّ وَ ابْنَهُ‏

وَ شَيْبَةَ تَنْعَاهُ وَ تَنْعَى أَبَا جَهْلٍ‏

وَ ذِي الزَّحْلِ تَنْعَى وَ ابْنُ جُدْعَانَ فِيهِمُ‏

مُسَلَّبَةً حَرَّى مُبَيَّنَةَ الثُّكْلِ‏

ثَوَى مِنْهُمُ فِي بِئْرِ بَدْرٍ عِصَابَةٌ

ذَوُو نَجَدَاتٍ فِي الْحُزُونِ وَ فِي السَّهْلِ‏

دَعَا الْغَيَّ مِنْهُمْ مَنْ دَعَا فَأَجَابَهُ‏

وَ لِلْغَيِّ أَسْبَابٌ مُقَطَّعَةُ الْوَصْلِ‏

حكايت غزاى احد در حوالى مدينه‏

-

رَأَيْتُ الْمُشْرِكِينَ بَغَوْا عَلَيْنَا

وَ لَجُّوا فِي الْغَوَايَةِ وَ الضَّلَالِ‏

وَ قَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ إِذْ نَفَرْنَا

غَدَاةَ الرَّوْعِ بِالْأَسَلِ الطُّوَالِ‏

فَإِنْ يَبْغُوا وَ يَفْتَخِرُوا عَلَيْنَا

بِحَمْزَةَ وَ هُوَ فِي الْغُرَفِ الْعَوَالِي‏

فَقَدْ أَوْدَى بِعُتْبَةَ يَوْمَ بَدْرٍ

وَ قَدْ أَوْدَى وَ جَاهَدَ غَيْرَ آلٍ‏

وَ قَدْ قَلَّلْتُ خَيْلَهُمْ بِبَدْرٍ

وَ أَتْبَعْتُ الْهَزِيمَةَ بِالرِّجَالِ‏

وَ قَدْ غَادَرْتُ كَبْشَهُمُ جِهَاداً

بِحَمْدِ اللَّهِ طَلْحَةَ فِي الْمَجَالِ‏

فَتُلَّ بِوَجْهِهِ فَرَفَعْتُ عَنْهُ‏

رَقِيقَ الْحَدِّ حُودِثَ بِالصِّقَالِ‏

كَأَنَّ الْمِلْحَ خَالَطَهُ إِذَا مَا

تَلَظَّى كَالْعَقِيقَةِ فِي الضِّلَالِ‏

رجز عثمان بن ابى طلحه در أحد

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 366

چون دشمن من ز بخت واژگون بگريست‏

بر زارى او چشم شفق خون بگريست‏

آن دم كه ميان خاك و خون مى‏غلطيد

ديدم به دو چشم خود كه گردون بگريست‏

1352- چاه بدر از جمعيتى از آنان كه در جنگ‏هاى كوه و دشت قهرمان بودند انباشته شد.

1353- گمراه آنان، ايشان را به انحراف دعوت كرد و به وى پاسخ دادند زيرا گمراهى، عللى دارد كه ارتباط را قطع مى‏سازد.

توضيح: در بعضى از نسخه‏ها اين شعر اضافه است:

فاضحوا لدى دار الجحيم بمعزل‏

عن البغى و العدوان في اشغل الشّغل‏

پس از كشته شدن در گوشه‏اى از جهنم، دست از ظلم و تجاوز كشيده به كارهاى مهمترى كه بيشتر آنها را سرگرم مى‏ساخت قرار گرفتند.

اعدا كه ميان خاك و خون افتادند

در چاه و بال سرنگون افتادند

چون بخت مدد نكرده اين طائفه را

از پرده‏ى اقبال برون افتادند

داستان جنگ أحد در اطراف مدينه‏ 1354- ديدم مشركين عليه ما بپاخاستند و در امواج انحراف و گمراهى غوطه‏وراند.

1355- مشركين گفتند: هنگامى كه ما براى جنگ كوچ كنيم از نظر عدد و اسلحه بيشتر از شما هستيم.

1356- اگر مشركين به ما ظلم كردند و فخر مى‏كنند كه حمزه را شهيد كردند حمزه در غرفه‏هاى بهشتى قرار گرفته است.

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 367

1357- حمزه در جنگ بدر عتبه را به قتل رسانيد و به دشمن حمله كرد و جهادى بى‏امان نمود.

خورشيد ازل كه بر جهان مى‏تابد

هر ذره از او مرا ز خود مى‏يابد

چون فتح و ظفر به وقت خود مرهون است‏

در جستن آن مرد خدا نشتابد

1358- لشكر مشركين را در جنگ بدر شكست دادم و مردان آنان را به فرار كشانيدم.

1359- طلحه سردار مشركين را به لطف خدا مورد حمله قرار دادم.

1360- وقتى مورد حمله قرار گرفت به روى صورت به زمين افتاد و من شمشير تيزى را كه صيقلى داده بود از او برداشتم.

1361- آنگاه كه شمشير را همانند برقى كه در تاريكى مى‏جهد به حركت در آوردم گويا نمك به زخم طلحه پاشيده شد.

دشمن كه نديد غير آزار ز من‏

مجروح و شكسته گشت صد بار ز من‏

برداشته‏ام به او سر از گردن او

تا جان تنش شود سبكبار ز من‏

رجز عثمان بن أبي طلحه در جنگ احد 1362- من پسر عبد الدار هستم كه داراى امتيازاتى مى‏باشم و اي على عليه السّلام تو پيش من كشته مى‏شوى.

1363- اگر كشته نشدى از ترس كشته شدن فرار مى‏كنى و شكست مى‏خورى.

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 368

-

أَنَا ابْنُ عَبْدِ الدَّارِ ذِي الْفُضُولِ‏

وَ إِنَّكَ عِنْدِي يَا عَلِيُّ مَقْتُولٌ‏

أَوْ هَارِبٌ خَوْفَ الرَّدَى مَفْلُولٌ‏

جواب أو به عبارات بليغه‏

-

هَذَا مَقَامِي مُعْرَضٌ مَبْذُولٌ‏

مَنْ يَلْقَ سَيْفِي فَلَهُ الْعَوِيلُ‏

فَلَا أَهَابُ الصَّوْلَ بَلْ أَصُولُ‏

إِنِّي عَنِ الْأَعْدَاءِ لَا أَزُولُ‏

يَوْماً لَدَى الْهَيْجَا وَ لَا أَحُولُ‏

وَ الْقِرْنُ عِنْدِي فِي الْوَغَى مَقْتُولٌ‏

أَوْ هَالِكٌ بِالسَّيْفِ أَوْ مَغْلُولٌ‏

رجز ابو الحكم عمرو بن اخنس در أحد

-

يَا مَرْحَباً بِفَارِسٍ مَعَكُمْ‏

إِذْ جَاءَنَا فِي حَوْمَةِ الْقَسْطَلِ‏

يَرْجُو قِرَاناً قَاصِداً نَحْوَنَا

نَسْقِيهِ مِنْ مَاءِ السَّمَاءِ الْمُعَجَّلُ‏

مَا عِنْدَنَا شَيْ‏ءٌ سِوَى مَا نَرَى‏

مِنْ حَادِثٍ بِالْعَهْدِ بِالصَّيْقَلِ‏

ذَاكَ الَّذِي يَقْرِي ضُيُوفَ الْوَغَى‏

وَ اللَّائِي لِلْأَضْيَافِ فِي الْمَنْزِلِ‏

جواب او به عبارتى نيكو

-

اخْسَأْ عَلَيْكَ اللَّعْنُ مِنْ جَاهِدٍ

يَا ابْنَ لَعِينٍ لَاحَ بِالْأَرْذَلِ‏

الْيَوْمَ أَعْلُوكَ بِذِي رَوْنَقٍ‏

كَالْبَرْقِ فِي الْمُخْلَوْلَقِ الْمُسْبِلِ‏

يَفْرِي شُئُونَ الرَّأْسِ لَا يَنْتَهِي‏

صفحه بعد