کتابخانه روایات شیعه
و إمائي- حرّمت أبدانكم على النار و اسكنتكم مساكن الأبرار و دفعت عنكم برحمتي شرّ الأشرار.
فإذا كان وقت المغرب فقاموا و توضّئوا و صلّوا المغرب أخذ لهم من اللَّه البراءة الرابعة مكتوب فيها: إنّي أنا اللَّه الجبّار الكبير المتعال، عبيدي و إمائي صعد ملائكتي من عندكم بالرضا و حقّ عليّ أن أرضيكم و اعطيكم يوم القيامة منيتكم.
فإذا كان وقت العشاء فقاموا و توضّئوا و صلّوا العشاء أخذ لهم من اللَّه البراءة الخامسة مكتوب فيها: أنا اللَّه لا إله غيري و لا ربّ سواي، عبيدي و إمائي في بيوتكم تطهّرتم و إلى بيوتي مشيتم و في ذكري خضتم و حقّي عرفتم و فريضتي أدّيتم. أشهدك يا سيخائيل و سائر ملائكتي إنّي قد رضيت عنهم ... الحديث، و بقيّته في ثواب صلاة الليل.
شيخ صدوق در كتاب مجالس از محمد بن ابراهيم بن اسحاق از احمد بن محمد همدانى از احمد بن صالح بن سعيد تميمى از پدرش از احمد بن هشام از منصور بن مجاهد از ربيع بن بدر از سوار بن منيب از وهب از ابن عباس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه حضرت فرمود:
خداوند ملكى دارد به نام سيخائيل كه از خداوند برائت نمازگزاران را مىگيرد. پس وقتى مؤمنان در هنگام صبح وضو بگيرند و نماز صبح بخوانند، آن ملك از خداوند برائت نامه آنان را مىگيرد كه در آن نوشته شده: بدرستى كه من خداى جاودانه هستم و همه بندگان مرد و زن در حرز من مىباشند. و همه شما را در تحت حمايت خود مىگيرم. به عزت و جلالم سوگند، شما را خوار نمىكنم و همه گناهان شما را مىبخشم.
و ظهر وقتى كه نماز ظهر را مىخوانند، آن ملك حكم برائت دوم را برايشان از خداوند مىگيرد كه در آن نوشته شده است كه: من خداوند توانايم.
كنيزان و غلامانم، گناهان شما را تبديل به حسنات كردم و سيئات شما را
آمرزيدم و شما را به رضايت خود، به سراى بزرگى و جلال وارد مىكنم.
و هنگامى كه وقت نماز عصر مىشود و برخاسته و وضو مىگيرند و نماز عصر را به جاى مىآورند، آن ملك برائت نامه سوم را براى ايشان مىگيرد كه در آن نوشته شده است: بدرستى كه من خداوند جليل هستم كه نام من بزرگ است و سلطنتم عظيمتر. غلامان و كنيزانم، بدنهاى شما را به آتش جهنم حرام نمودم و شما را در محل نيكان مسكن دادم و با رحمت خودم شر همه اشرار را از شما دفع نمودم.
وقتى كه هنگام مغرب مىشود، آنها بلند شده وضو مىگيرند و نماز مىخوانند. آن ملائكه نامه برائت چهارم آنها را مىگيرد كه در آن نوشته شده:
بدرستى كه من خداوند جبار و متكبرم و والاتر از همه. اى غلامان و كنيزان من، ملائكه من از نزد شما به سوى من با رضايت صعود كردند و بر من هم حق است كه شما را راضى كنم و در روز قيامت خواستههاى شما را به شما بدهم.
و وقتى كه هنگام نماز عشا شد و آنها بلند شدند وضو گرفتند و نماز خواندند. آن ملك فرمان آزادى پنجمى آنها را از خداوند مىگيرد كه در آن نوشته شده: من خداى يگانهاى هستم كه غير از من خدايى نيست. غلامان و كنيزان من، در خانههاى خود، خود را طاهر كرديد، و به سوى خانههاى من رفتيد (مساجد) و در ذكر من خضوع نموديد و حق مرا شناختيد و فريضه مرا ادا كرديد. و اى سيخائيل، من تو و ساير ملائكهها را شاهد مىگيرم كه از همه اينها راضى هستم. بقيه حديث در بيان ثواب نماز شب مىباشد.
و قال: حدّثنا الحسن بن محمّد بن سعيد الهاشميّ قال: حدّثنا فرات بن إبراهيم بن فرات الكوفيّ قال: حدّثنا محمّد بن أحمد بن عليّ الهمدانيّ قال: حدّثنا الحسن بن [عليّ] الشاميّ عن أبيه قال: حدّثنا أبو جرير قال: حدّثنا عطاء
الخراسانيّ رفعه عن عبد الرحيم بن غنم 49 عن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله في حديث الإسراء قال : هبط مع جبرئيل ملك لم يطأ الأرض قطّ معه مفاتيح خزان الأرض فقال:
يا محمّد، إنّ ربّك يقرؤك السلام و يقول لك: هذه مفاتيح خزائن الأرض فإن شئت فكن نبيّا عبدا و إن شئت فكن نبيّا ملكا، فأشار إليه جبرئيل فقال: تواضع يا محمّد، فقال: بل أكون نبيّا عبدا.
باز هم شيخ صدوق در همان كتاب از حسن بن محمد بن سعيد هاشمى از فرات بن ابراهيم بن فرات كوفى از محمد بن احمد بن على همدانى از حسن بن [على] شامى از پدرش از ابو جرير از عطاء خراسانى، به صورت رفع از عبد الرحمن بن غنم از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در حديث معراج نقل كرده كه حضرت فرمود: با جبرئيل ملكى به زمين فرود آمد كه هرگز به زمين فرود نيامده بود. با او كليدهاى همه خزائن موجود در زمين بود و آن ملك به من گفت: اى محمد، خداوند تو بر تو سلام مىرساند و مىفرمايد: اينها كليد گنجهاى روى زمين است. تو اگر مىخواهى فقط بنده و پيامبرم باشى، فبها و اگر مىخواهى نبى و پادشاه باشى، اين كليدها را در اختيار تو مىگذارم. جبرئيل به حضرت محمد اشاره مىكند كه: اى محمد، متواضع باش. لذا حضرت محمد در پاسخ آن ملك مىفرمايد: من مىخواهم بنده و پيامبر خداوند متعال باشم.
و قال: حدّثنا عليّ بن محمّد الاسترآباديّ عن أبيه عن يوسف بن محمّد بن زياد و عليّ بن محمّد بن سيّار عن أبويهما عن الحسن بن عليّ بن محمّد ابن عليّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عن أبيه عن آبائه عن أمير المؤمنين عليهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: قال اللَّه جلّ جلاله:
قسمت فاتحة الكتاب بيني و بين عبدي، فنصفها لي و نصفها لعبدي و لعبدي ما سأل، إذا قال العبد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ » قال اللَّه جلّ جلاله: بدأ عبدي باسمي و حقّ عليّ أن أتمم له أموره و ابارك له في أحواله.
فإذا قال: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ قال اللَّه جلّ جلاله: حمدني عبدي و علم أنّ النعمة التي له من عندي و أنّ البلايا التي إن رفعت عنه فبطولي، اشهدكم أنّي اضيف له إلى نعم الدنيا نعم الآخرة، و أدفع عنه بلايا الدنيا كما دفعت عنه بلايا الآخرة. فإذا قال: الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قال اللَّه جلّ جلاله: شهد لي أنّي الرحمن الرحيم اشهدكم لاوفرنّ من رحمتي حظّه و لاجزلنّ من عطائي نصيبه. فإذا قال:
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ قال اللَّه جلّ جلاله: اشهدكم كما اعترف أنّي مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ لاسهّلنّ يوم الحساب حسابه و لأتقبلنّ حسناته و لأتجاوزنّ عن سيّئاته. فإذا قال:
إِيَّاكَ نَعْبُدُ قال اللَّه: صدق عبدي إيّاي يعبد اشهدكم لاثيبنّه على عبادته ثوابا يغبطه كلّ من خالفه في عبادته لي. فإذا قال: وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ قال اللَّه: بي استعان و إليّ التجأ، أشهدكم لاعيننّه على أمره و لاغيثنّه على شدائده و لآخذنّ بيده يوم القيامة. فإذا قال: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ إلى آخر السورة قال اللَّه: هذا لعبدي و لعبدي ما سأل قد استجبت لعبدي و أعطيته ما أمل و آمنته ممّا منه وجل.
و رواه في كتاب عيون الأخبار عن محمّد بن القاسم المفسّر عن يوسف بن محمّد ببقيّة السند.
باز هم شيخ صدوق در كتاب مجالس از على بن محمد استرآبادى از پدرش از يوسف بن محمد بن زياد و على بن محمد بن سيّار از پدرانشان از امام حسن عسگرى از پدرش از پدرانش از امير المؤمنين عليهم السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از خداوند متعال، نقل كرده كه حضرت حق فرمود: من سوره فاتحه الكتاب را ميان خود و بندگانم تقسيم كردهام كه نصفش مال من است و نصفش مال بندگانم و
هر چه كه بندهام از من سؤال كند اجابت مىنمايم. وقتى كه بندهاى بگويد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خداوند متعال مىفرمايد: بندهام مرا حمد كرد و مىداند نعمتهايى كه دارد از من است و بلاهايى كه هست از ناحيه من مىباشد كه اگر از او بردارم در باره او احسان كردهام. شما ملائكهها را شاهد مىگيرم كه من نعمتهاى آخرت را هم به نعمتهاى دنياى بندهام اضافا مىكنم و از او بلاها را دفع مىكنم، همان طورى كه بلاهاى آخرت را از او دفع كردم.
وقتى كه بنده مىخواند: (الرحمن الرحيم). خداوند مىفرمايد: بندهام شهادت به رحمان و رحيم بودن من داد. من هم شما را شاهد مىگيرم كه رحمت خود را در باره او زيادتر كنم و از عطاهاى خود به وى ببخشم. وقتى كه بنده بگويد: ( مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ). خداوند متعال مىفرمايد: من شما را شاهد مىگيرم.
چون او اعتراف به اين كرد كه من صاحب روز پاداش هستم من هم در آن روز حساب او را آسانتر مىكنم، حسنات وى را قبول مىكنم و از گناهانش در مىگذرم. و وقتى كه بنده در نماز مىگويد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ خداوند مىفرمايد:
بندهام راست گفت، به من عبادت مىكند. من شما را شاهد مىگيرم كه براى عبادت اين بندهام چنان ثوابى بدهم كه مخالفين عبادت او به آن ثواب غبطه بخورند.
و وقتى كه بنده مىگويد: وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ خداوند مىفرمايد: اين بنده از من يارى خواست و به من پناه آورد. من شما را شاهد مىگيرم كه در كارهايش به وى يارى دهم و در سختيها او را حمايت كنم و روز قيامت هم دست او را بگيرم و داخل بهشت بكنم. و وقتى كه بنده مىگويد: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ تا آخر سوره حمد خداوند مىفرمايد: اين صراط مستقيم براى بنده من است.
آنچه را كه از من خواست به وى مىدهم و او را از هر چه كه مىترسيد امان دادم.
شيخ صدوق اين حديث را در كتاب عيون الاخبار از محمد بن قاسم مفسر از يوسف بن احمد با بقيه سند كه در حديث ذكر شده، نقل كرده است.
و قال: حدّثنا أبي قال: حدّثنا محمّد بن معقل القرميسينيّ [قال: حدّثنا] جعفر الورّاق قال: حدّثنا محمّد بن الحسن الأشجّ عن يحيى بن زيد بن عليّ عن أبيه عن عليّ بن الحسين عليهما السلام أنّ رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله قدّم أسيرا من اليهود 50 فأمر عليّا عليه السلام بضرب عنقه، فنزل عليه جبرئيل فقال: يا محمّد، ربّك يقرؤك السلام و يقول:
لا تقتله فإنّه حسن الخلق سخيّ في قومه، فأسلم اليهوديّ، و الحديث طويل.
باز هم صاحب كتاب مجالس از پدرش از محمد بن معقل قرميسينى از جعفر وراق از محمد بن حسن اشج از يحيى بن زيد بن على از پدرش از على ابن حسين عليهما السلام نقل كرده كه حضرت فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله يك نفر اسير مشرك را دستور داد، على گردنش را بزند. در همان حال جبرئيل نازل شد و گفت: اى محمد، خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرمايد: اين اسير را نكش. چون آدم خوش قلبى است و در ميان قومش به سخاوت معروف است. حضرت از كشتن او صرف نظر كرد و او هم مسلمان شد. اين حديث طولانى است.
و قال: حدّثنا حمزة بن محمّد بن أحمد بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهم السلام قال: أخبرني عليّ بن إبراهيم بن هشام قال:
حدّثنا إبراهيم بن إسحاق النهاونديّ عن عبد اللَّه بن حمّاد الأنصاريّ عن الحسين ابن يحيى بن الحسين عن عمر بن طلحة عن أسباط بن نصر عن عكرمة عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله : إذا كان يوم القيامة أمر اللَّه بأقوام ساءت أعمالهم في دار الدنيا إلى النار فيقولون: ربّنا كيف تدخلنا النار و قد كنّا نوحّدك في دار الدنيا؟- إلى أن قال:- فيقول اللَّه: ملائكتي و عزّتي و جلالي، ما خلقت خلقا أحبّ
إليّ من المقرّين بتوحيدي و أنّ لا إله غيري، و حقّ عليّ أن لا اصلي بالنار أهل توحيدي، ادخلوا عبادي الجنّة.
- و رواه في كتاب التوحيد .
باز هم شيخ صدوق در كتاب مجالس از حمزه بن محمد بن احمد بن جعفر ابن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام از على بن ابراهيم بن هاشم از ابراهيم بن اسحاق نهاوندى از عبد اللّه بن حماد انصارى از حسين بن يحيى بن حسين از عمر بن طلحه از اسباط بن نصر از عكرمه از ابن عباس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه حضرت فرمود: در روز قيامت خداوند دستور مىدهد عدهاى را كه اعمالشان بد بوده به جهنم داخل كنند. آنها مىگويند: خداوندا، چطور ما را داخل آتش جهنم مىكنى در حالى كه ما در دنيا تو را به يگانگى مىپرستيديم. خداوند به ملائكهها مىفرمايد: اى ملائكههاى من، قسم به عزت و جلالم، در ميان مخلوقاتم كسى در نزد من محبوبتر از آن شخص نيست كه به يگانگى من اقرار مىكند و غير از من خدايى را قايل نيست. بر من حق است كه اهل توحيد خود را به آتش داخل نكنم. پس اينها را به بهشت هدايت كنيد.
شيخ صدوق اين حديث را در كتاب توحيد هم نقل كرده است.
و عن أبيه عن عليّ بن محمّد بن قتيبة عن حمدان بن سليمان عن نوح بن شعيب عن محمّد بن إسماعيل بن بزيع عن صالح بن عقبة عن علقمة بن محمّد الحضرميّ عن الصادق عن أبيه عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله قال اللَّه جلّ جلاله: عبادي، كلّكم ضال إلّا من هديته، و كلّكم فقير إلّا من أغنيته، و كلّكم مذنب إلّا من عصمته ..