کتابخانه روایات شیعه
و بعد: چنين گويد بنده نيازمند به درگاه پروردگار بىنياز: هاشم بن سليمان بن اسماعيل بن عبد الجواد حسينى بحرانى كه من در اين كتاب بيش از سيصد حديث آوردم كه مشتمل نص بر امامت ائمه اطهار دوازدهگانه مىباشد، كه از بزرگان شيعه و سنى با سند بجز نادرى كه مرسل است از مشايخ معتبر نقل شده و آنان در كتابهاى خود روايت كردهاند، و زياده از آنچه نقل كردهام از اين احاديث در اين باره يافتم لكن به جهت رعايت اختصار از ذكر آنها خوددارى كردم؛ و در همين مقدار كه آوردم براى عاقل رشيد كفايت است (هم چنان كه خداى تعالى فرمايد) «همانا در اين است يادآورى براى هر كه او را دلى هست يا گوش فرا دهد و او گواه باشد» 536 و از خداى تعالى اميد دارم كسانى كه از زمره هواپرستان و تقليدكنندگان بدورند و در صدد استفاده هستند و هم چنين آنان كه از دور و نزديك در راه رسيدن به حق هستند به اين كتاب منتفع گردند، و آن را براى من و آنان كه از او نفع مىبرند وسيله نجاتى در روز جزا قرار دهد.
و براى اسامى راويان (احاديث) مقدمه جداگانه قرار دادم كه اسامى كتابهايى كه اين كتاب از آنها نقل شده و هم چنين نام مصنفين آنها را نيز در بر دارد و پس از تحصيل اين مقدمات از خداى متعال خير را طلب نمودم.
شيخ صدوق از جابر بن يزيد جعفى حديث كند كه گفت: به حضرت باقر عليه السّلام عرض كردم: بچه سبب نياز و احتياج به پيغمبر و امام هست؟ فرمود: براى آنكه جهان به صلاح خود باقى بماند، و اين براى آن است كه خداى تعالى تا زمانى كه پيغمبر و امام در زمين باشد عذاب را از اهل زمين بردارد، خداى تعالى فرمايد: «و خدا ايشان را عذاب نمىكند و حال اينكه تو در ميان ايشانى، سوره انفال آيه 33» و پيغمبر فرمود: ستارگان امان اهل آسمانند، و اهل بيت من امان اهل زمينند؛ چون ستارگان از ميان بروند به اهل آسمان رسد آنچه را ناخوش دارند، و چون اهل بيت من از ميان بروند به اهل زمين رسد آنچه را خوش ندارند. 537
و كتابهايى كه از آنها نقل شده بنام بعضى از آنها به رمز اشاره شد، بدين ترتيب:
«نص» رمز كتاب النصوص ابن بابويه قمى (ره).
«غب» رمز كتاب غيبت ايشان.
«خل» رمز كتاب خصال آن مرحوم.
«عض» رمز كتاب عيون اخبار الرضا عليه السّلام.
«غخ» رمز كتاب غيبت نعمانى.
«كا» رمز كتاب كافى كلينى (ره) و كتابهاى ديگر كه به نامهاى آنها تصريح شده است، و هر جا اول سند نام محمد بن على است منظور ابن بابويه (صدوق) است و هر جا ابن طاوس است منظور سيّد اجل سيد على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاوس (ره) مىباشد.
و گاهى از اوقات متن بعضى از احاديث را بواسطه اختلاف در عبارت يا راوى آن تكرار نمودم، و ناميدم آن را به نام كتاب «الانصاف في النص على الائمة الاثنى عشر من آل محمد الاشراف».
و خدا مرا كافى است و خوب وكيلى است.
حرف همزه
حديث اول: شيخ صدوق در كتاب نصوص از ابان بن تغلب از حضرت باقر عليه السّلام حديث كند كه از آن حضرت از امامان پرسيدم؟ فرمود: به خدا سوگند عهد و سفارشى كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله به ما فرموده اين است كه امامان پس از او دوازده نفرند، كه نه نفر از صلب حسين عليه السّلام هستند و از ما است مهدى، آن كسى كه در آخر الزمان به دين (حق) قيام كند؛ هر كه ما را دوست دارد از قبر خويش با ما محشور گردد، و هر كه ما را دشمن دارد يا ردّ كند يا يكى از ما را ردّ كند از قبر خويش به سوى آتش محشور شود، و آنكه دروغ بندد همانا زيان كند. 538
دوم: و در همان كتاب از ابراهيم بن ابى عيلة از واثلة بن اسقع از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت كند كه فرمود: محبت من و اهل بيتم در هفت موضع كه دهشتهاى آن زياد است نافع است: 1- موقع مردن 2- در قبر 3- موقع حشر (و برانگيخته شدن در صحراى محشر) 4- وقتى كه نامه اعمال به دست اشخاص داده مىشود 5- موقعى كه پاى ميزان مىروند 6- وقتى كه حسابها را رسيدگى مىكنند 7- وقت عبور از صراط، پس هر كه مرا و اهل بيتم را دوست بدارد و پس از من به آنان متمسّك شده باشد، ما شفيعان او در روز قيامت هستيم، به حضرت عرض شد: تمسّك به آنان چگونه است؟ فرمود: پيشوايان بعد از من دوازده نفرند؛ هر كه آنان را دوست بدارد و بدانها اقتدا كند رستگار شده و اهل نجات است، و هر كه از آنان رو گردان شد، گمراه شود. 539
سوم: و در كتاب غيبت از ابراهيم كرخى روايت كرده كه گفت: داخل شدم بر حضرت صادق عليه السّلام و
خدمت آن بزرگوار نشسته بودم كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام كه هنوز پسر بچهاى بود وارد شد من برخاستم و او را بوسيده پهلويش نشستم. حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اى ابراهيم! پيشوا و امام تو پس از من همين (كودك) است، هر آينه جمعى در باره او به هلاكت و جمعى ديگر به سعادت مىرسند، كشنده او را خدا لعنت كند و عذابش را دو چندان كند، هر آينه خداى متعال بهترين اهل زمين در زمان خود از صلب او خارج كند كه او هم نام جدّش (امير مؤمنان عليه السّلام) و وارث علم و حكمهاى او است در قضاوتهايى كه فرمود، معدن امامت و ريشه حكمت است.
او را ستمكار اولاد فلان (مراد بنى عباس است) پس از عجايبى نوين (كه از او ظاهر شود) از روى حسد مىكشد ولى خداى تعالى كار خود را به نهايت رساند اگر چه مشركان را بد آيد و از صلب او خارج نمايد كاملكننده دوازده نفر پيشوايان دين را كه آنها را مخصوص به كرامت خود فرموده، و در بارگاه قدس خويش جا داده، و او دوازدهمين امامى است كه (مردم) انتظار آمدن او را مىكشند، كسى كه (به امامت) او اقرار كند مانند كسى است كه در پيش روى پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله
شمشير زند، و دفع دشمن از آن بزرگوار نمايد (راوى) گفت: در اين هنگام مردى از دوستان بنى اميه وارد شد حضرت سخن خود را بريد، مجددا خواستم آن بزرگوار دنباله مطلب را بيان فرمايد ولى موفق نشدم تا يازده مرتبه اين موضوع تكرار شد و در هيچ يك از اين يازده مرتبه موفق به استماع دنباله مطلب نشدم، تا سال بعد كه مجددا خدمت حضرت رسيدم، حضرت نشسته بود و به من فرمود: اى ابراهيم! (دوازدهمين آنان) كسى است كه پس از سختى زياد و بلايى طولانى و ترس و وحشت و گرسنگى، ناراحتيهاى شيعيان را برطرف مىكند، خوشا به حال كسى كه آن زمان را دريابد، اى ابراهيم! (آنچه گفتم) تو را كافى است. ابراهيم گويد آن سال با چيزى بهتر از آنچه از حضرت شنيده بودم و دلچسبتر برنگشته بودم. 540