کتابخانه روایات شیعه
و كتابهايى كه از آنها نقل شده بنام بعضى از آنها به رمز اشاره شد، بدين ترتيب:
«نص» رمز كتاب النصوص ابن بابويه قمى (ره).
«غب» رمز كتاب غيبت ايشان.
«خل» رمز كتاب خصال آن مرحوم.
«عض» رمز كتاب عيون اخبار الرضا عليه السّلام.
«غخ» رمز كتاب غيبت نعمانى.
«كا» رمز كتاب كافى كلينى (ره) و كتابهاى ديگر كه به نامهاى آنها تصريح شده است، و هر جا اول سند نام محمد بن على است منظور ابن بابويه (صدوق) است و هر جا ابن طاوس است منظور سيّد اجل سيد على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاوس (ره) مىباشد.
و گاهى از اوقات متن بعضى از احاديث را بواسطه اختلاف در عبارت يا راوى آن تكرار نمودم، و ناميدم آن را به نام كتاب «الانصاف في النص على الائمة الاثنى عشر من آل محمد الاشراف».
و خدا مرا كافى است و خوب وكيلى است.
حرف همزه
حديث اول: شيخ صدوق در كتاب نصوص از ابان بن تغلب از حضرت باقر عليه السّلام حديث كند كه از آن حضرت از امامان پرسيدم؟ فرمود: به خدا سوگند عهد و سفارشى كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله به ما فرموده اين است كه امامان پس از او دوازده نفرند، كه نه نفر از صلب حسين عليه السّلام هستند و از ما است مهدى، آن كسى كه در آخر الزمان به دين (حق) قيام كند؛ هر كه ما را دوست دارد از قبر خويش با ما محشور گردد، و هر كه ما را دشمن دارد يا ردّ كند يا يكى از ما را ردّ كند از قبر خويش به سوى آتش محشور شود، و آنكه دروغ بندد همانا زيان كند. 538
دوم: و در همان كتاب از ابراهيم بن ابى عيلة از واثلة بن اسقع از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت كند كه فرمود: محبت من و اهل بيتم در هفت موضع كه دهشتهاى آن زياد است نافع است: 1- موقع مردن 2- در قبر 3- موقع حشر (و برانگيخته شدن در صحراى محشر) 4- وقتى كه نامه اعمال به دست اشخاص داده مىشود 5- موقعى كه پاى ميزان مىروند 6- وقتى كه حسابها را رسيدگى مىكنند 7- وقت عبور از صراط، پس هر كه مرا و اهل بيتم را دوست بدارد و پس از من به آنان متمسّك شده باشد، ما شفيعان او در روز قيامت هستيم، به حضرت عرض شد: تمسّك به آنان چگونه است؟ فرمود: پيشوايان بعد از من دوازده نفرند؛ هر كه آنان را دوست بدارد و بدانها اقتدا كند رستگار شده و اهل نجات است، و هر كه از آنان رو گردان شد، گمراه شود. 539
سوم: و در كتاب غيبت از ابراهيم كرخى روايت كرده كه گفت: داخل شدم بر حضرت صادق عليه السّلام و
خدمت آن بزرگوار نشسته بودم كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام كه هنوز پسر بچهاى بود وارد شد من برخاستم و او را بوسيده پهلويش نشستم. حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اى ابراهيم! پيشوا و امام تو پس از من همين (كودك) است، هر آينه جمعى در باره او به هلاكت و جمعى ديگر به سعادت مىرسند، كشنده او را خدا لعنت كند و عذابش را دو چندان كند، هر آينه خداى متعال بهترين اهل زمين در زمان خود از صلب او خارج كند كه او هم نام جدّش (امير مؤمنان عليه السّلام) و وارث علم و حكمهاى او است در قضاوتهايى كه فرمود، معدن امامت و ريشه حكمت است.
او را ستمكار اولاد فلان (مراد بنى عباس است) پس از عجايبى نوين (كه از او ظاهر شود) از روى حسد مىكشد ولى خداى تعالى كار خود را به نهايت رساند اگر چه مشركان را بد آيد و از صلب او خارج نمايد كاملكننده دوازده نفر پيشوايان دين را كه آنها را مخصوص به كرامت خود فرموده، و در بارگاه قدس خويش جا داده، و او دوازدهمين امامى است كه (مردم) انتظار آمدن او را مىكشند، كسى كه (به امامت) او اقرار كند مانند كسى است كه در پيش روى پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله
شمشير زند، و دفع دشمن از آن بزرگوار نمايد (راوى) گفت: در اين هنگام مردى از دوستان بنى اميه وارد شد حضرت سخن خود را بريد، مجددا خواستم آن بزرگوار دنباله مطلب را بيان فرمايد ولى موفق نشدم تا يازده مرتبه اين موضوع تكرار شد و در هيچ يك از اين يازده مرتبه موفق به استماع دنباله مطلب نشدم، تا سال بعد كه مجددا خدمت حضرت رسيدم، حضرت نشسته بود و به من فرمود: اى ابراهيم! (دوازدهمين آنان) كسى است كه پس از سختى زياد و بلايى طولانى و ترس و وحشت و گرسنگى، ناراحتيهاى شيعيان را برطرف مىكند، خوشا به حال كسى كه آن زمان را دريابد، اى ابراهيم! (آنچه گفتم) تو را كافى است. ابراهيم گويد آن سال با چيزى بهتر از آنچه از حضرت شنيده بودم و دلچسبتر برنگشته بودم. 540
چهارم: نعمانى در كتاب غيبت 541 از ابراهيم كرخى (حديثى نظير آنچه گذشت از طريق ديگر) از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرده كه چون سند آن اختلاف داشت طبق عادت خود و ساير محدثين رضوان اللَّه عليهم در اينجا ذكر نمودم و البته نظير اين تكرار در كتاب قليل و نادر است.
پنجم: صدوق (ره) در كتاب غيبت از ابراهيم مدنى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: پس از مرگ ابو بكر كه مردم با عمر بيعت كردند، جوانى از يهود در حالى كه مردم اطراف عمر بودند در مسجد نزد او آمد و گفت: يا امير المؤمنين مرا بر كسى كه از همه شما به خدا و رسولش و كتاب و سنت او داناتر باشد راهنمايى كن، عمر با دست به على عليه السّلام اشاره كرد و گفت: اين است آن مرد، جوان يهودى نزد آن حضرت آمد و گفت: آيا شما اين چنين هستى؟ فرمود: آرى! عرض كرد من سه سؤال و سه سؤال و يك سؤال از شما مىكنم. امير المؤمنين فرمود: چرا نگفتى: هفت سؤال؟